برهان فطرت چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برهان فطرت چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / وجود امام مهدی / ضرورت عقلی وجود امام مهدی
مدخل اصلیبرهان فطرت
تعداد پاسخ۲ پاسخ

برهان فطرت چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ جامع اجمالی

علل فطری بودن وجود امام مهدی (ع)

با تأمل در حالات انسان به دست می‌آید منجی‌گرایی امری فطری است و ریشه در ذات انسان دارد[۱] و به چند دلیل می‌توان فطری بودن آن را اثبات کرد، از جمله:

نیاز به سرپرست و زمامدار، نیاز فطری بشر

انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچگونه تردید، درک می‌کند هرگز جامعۀ متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا حتی یک خانه که از انسان‌ها تشکیل می‌‌یابد، بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و ارادۀ او بر اراده‌های جزء حکومت کند و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفه اجتماعی خود وادارد، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی خواهد شد. رئیس مؤسسه یا مدیر مدرسه یا صاحب دکانی که کارمندان یا شاگردان چندی زیر دست دارد، حتی برای چند ساعت غیبت، یکی از آنان را به جای خود نشانیده دیگران را به وی ارجاع می‌دهد[۲].

در یک تقسیم‌بندی می‌‌توان ابعاد گوناگون فطری بودن منجی‌گرایی را تبیین کرد:

  1. فطرت نجات‌خواهی: همۀ افراد طبق میل فطری و ذاتی‌شان مایل‌اند روزی فرا رسد که بشر در پرتو ظهور منجی از نابسامانی‌ها نجات یابد و عدالت و صلح سراسر دنیا را فرا گیرد. بر این اساس می‌توان ادعا کرد هر فردِ علاقه‌مند به سرنوشت بشر و طالب تکامل معنوی و رشد و بالندگی، خواهان قیام منجی جهانی است و در انتظار ظهور چنین شخصی لحظه‌شماری می‌کند[۳].
  2. فطرت عدالت‌خواهی: بشر طبق براساس عدالت‌خواهی به دنبال گسترش عدالت در جامعه است. بی‌شک تا به امروز به این خواست جامۀ عمل پوشانده نشده است؛ بنابراین انسان‌ها منتظر روزی هستند تا با آمدن منجی این خواست فطری‌شان را بر آورده سازند[۴].
  3. فطرت ظلم‌ستیزی: بشر بر پایۀ ظلم‌ستیزی در انتظار ظهور منجی به سر می‌برد؛ زیرا با آمدن منجی موعود، ظلم و ستم از ریشه کنده می‌شود و جامعۀ انسانی طعم شیرین عدالت را خواهد چشید. ادیان الهی نیز طبق این خواست فطری یکی از آثار ظهور منجی را فراگیری عدالت معرفی کرده‌اند. در این زمینه گفته شده است: "در فلسفۀ مهدویت، حکومت‌ها و رژیم‌ها که یا ظلم مطلق‌اند و یا ظلم و عدل نسبی، همه طرد می‌شوند و به آنها به عنوان مانعی برای عدل جهانی که باید از میان برداشته شود نظر می‌شود"[۵][۶]
  4. فطرت کمال‌خواهی: هر فردی با مراجعه به وجدان و درون خود درمی‌یابد که به فضیلت و کمال گرایش دارد و طالب آن است و هر کسی که کمال و فضیلتی دارد، محبوب اوست[۷].
  5. فطرت حق‌خواهی و حق‌پویی: یکی دیگر از خواست‌های فطری، گرایش انسان به حق و حق‌خواهی و حق‌شناسی و حرکت در مسیر حق است. شاهد بر این مطلب، حق‌دوستی همه بشر است؛ زیرا همه انسان‌ها، در همه مکان‌ها با هر دین و آیینی به سمت حق گرایش دارند و حق‌طلب‌اند[۸].
  6. فطرت امیدواری: امید و آرزو یکی از ویژگی‌های فطری انسان‌هاست که بر پایه آینده‌نگری استوار است؛ زیرا اعتقاد به منجی موعود موجب می‌شود انسان به آینده امیدوار شود[۹].
  7. فطرت آزادی‌خواهی: آزادی‌خواهی یکی دیگر از خواست‌های فطری بشر است؛ از طرفی تا به امروز انسان‌ها نتوانسته‌اند به آزادی فطری کامل دست یابند؛ از طرفی هر خواست فطری که خداوند از سر حکمت خویش در انسان قرار داده عبث و بیهوده نیست و به یقین روزی خواهد رسید تا بشر به این خواسته فطری خود دست یابد. با توجه به اینکه دین اسلام خاتم ادیان است، کامل‌ترین و جامع‌ترین برنامه را در این زمینه، در قالب اندیشه مهدویت به جامعه بشری عرضه کرده است؛ بنابراین یکی از فلسفه‌های بسیار مهم اعتقاد به مهدی موعود (ع) پاسخ به چنین خواسته فطری بشر است[۱۰].

ولایت، اصل ثابت فطری

مسئلۀ ولایت (که در معنای عام خود یعنی سرپرستی زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و ارادۀ او بر اراده‌های جزء حکومت کند) مسئله‌ای است که هیچ اجتماعی در هیچ شرایطی نمی‌تواند از آن بی‌نیاز باشد و هر انسانی با ذهن عادی خود نیازمندی جامعه را ـ هرچه کوچک هم بوده باشد ـ به وجود ولایت درک می‌نماید و از این روی حکم ولایت یک حکم ثابت و غیرقابل تغییر و فطری است[۱۱]. در یک جمله مسئلۀ ولایت و اینکه جهات اجتماعی زندگی انسانی اداره کننده و سرپرستی می‌خواهد از بدیهیات فطرت است[۱۲][۱۳] از این رو، هرگز متصور نیست پیغمبر اکرم (ص) رحلت فرماید و کسی را جانشین خود قرار ندهد و سرپرستی برای ادارۀ امور مسلمین و گردانیدن چرخ جامعه اسلامی نشان ندهد و یا حداقل راه دیگری را برای تعیین جانشین برای خود مطرح نکند. اینکه پیدایش جامعه‌ای بستگی دارد به یک سلسله مقررات و رسوم مشترکی که اکثریت اجزای جامعه آنها را عملاً بپذیرند و بقا و پایداری آن بستگی کامل دارد به یک حکومت عادله‌ای که اجرای کامل آنها را به عهده بگیرد، مسئله‌ای نیست که فطرت انسانی در ارزش و اهمیت آن شک داشته باشد در حالی که نه در وسعت و دقت شریعت اسلامی می‌توان شک نمود و نه در اهمیت و ارزشی که پیغمبر اکرم (ص) برای آن قائل بود[۱۴].

اسلام، دینی فطری

مسئله ولایت و حکومت امری فطری، ثابت و غیر متغیر است. از طرفی اسلام نیز که پایه و اساس خود را برروی فطرت گذاشته و نهاد خدادادی اسلام را مرجع کلیات احکام خود قرار داده است، اولیات احکام فطرت را هرگز و بی‌تردید الغا نکرده است[۱۵][۱۶] چنانچه روشن است بر اساس این برهان، هیچ‌گاه هیچ جامعۀ انسانی و از جمله جامعۀ اسلام از امام و سرپرست بی‌نیاز نیست. در حقیقت رسالت برهان در اینجا تمام می‌شود و نمی‌توان مصداق سرپرست در جامعه را که امری جزئی است، از طریق این برهان به دست آورد؛ ولی با مراجعه به متون روایی و تاریخی روشن می‌شود پیامبر (ص) نیز بر اساس همین حکم فطری و بدیهی برای خود جانشینی به عنوان امام برای مردم معین نمود و این شیوه در جانشینان ایشان نیز وجود داشته و هر امامی و از جمله امام حسن عسکری (ع) برای خود جانشینی مشخص کرده‌اند. به مقتضای نصوص، ائمه اسلام دوازده تن هستند که آخرین آنها مهدی (ع) است[۱۷][۱۸]

پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین امامی میبدی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا امامی میبدی، در کتاب «آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی» در این‌باره گفته است:

«برهان فطرت: یکی از امور ویژه و خاص که مرحوم علامه به آن توجه کرده و در بعضی از آثار خود به آن پرداخته‌اند، بدیهی و فطری بودن نیازمندی به سرپرست و امام در هر اجتماعی می‌باشد. امر مهمی که به علت درک شدن با قوه درونی و خدادادی فطرت، با کمترین توجه‌ای قطعاً تصدیق خواهد شد و نیازمند مقدمات علمی طولانی و پیچیده نیز نمی‌باشد. این مسأله را در قالب «برهان فطرت» مورد بررسی قرار می‌دهیم.

فطری بودن نیاز به امام: انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچگونه تردید، درک می‌کند که هرگز جامعه متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتی یک خانه که از چند تن انسان تشکیل یابد، بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او بر اراده‌های جزء حکومت کند و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفه اجتماعی خود وادارد، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.

به همین دلیل کسی که زمامدار و فرمانروای جامعه‌ای است - اعم از جامعه بزرگ یا کوچک - و به سِمَت خود و بقای جامعه عنایت دارد، اگر بخواهد به طور موقت یا غیر موقت از سر کار خود غیبت کند البته جانشینی به جای خود می‌گذارد و هرگز حاضر نمی‌شود که قلمرو فرمانروایی و زمامداری خود را سر خود رها کرده از بقا و زوال آن چشم پوشد. رئیس خانواده‌ای که برای سفر چند روزه یا چند ماهه می‌خواهد خانه و اهل خانه را وداع کند، یکی از آنان را (یا کسی دیگر را) برای خود جانشین معرفی کرده امورات منزل را به وی می‌سپارد. رئیس مؤسسه یا مدیر مدرسه یا صاحب دکانی که کارمندان یا شاگردان چندی زیر دست دارد، حتی برای چند ساعت غیبت، یکی از آنان را به جای خود نشانیده دیگران را به وی ارجاع می‌دهد[۱۹].

لذا مسئله ولایت مسئله‌ای است که هیچ اجتماعی در هیچ شرایطی نمی‌تواند از آن بی‌نیاز باشد و هر انسانی با ذهن عادی خود نیازمندی جامعه را -هرچه کوچک هم بوده باشد- به وجود ولایت درک می‌نماید و از این روی حکم ولایت یک حکم ثابت و غیرقابل تغییر و فطری است و موضوعی است که هر روش اجتماعی استبدادی و قانونی وحشی و مترقّی بزرگ و کوچک و حتی جامعه خانوادگی در سرپا بودن خود به وی تکیه دارد، و در یک جمله مسئله ولایت و اینکه جهات اجتماعی زندگی انسانی اداره‌کننده و سرپرستی می‌خواهد از بدیهیات فطرت است[۲۰].

اسلام، دینی فطری: گفته شد مسئله ولایت و حکومت امری فطری، ثابت و غیر متغیر است. از طرفی اسلام نیز که پایه و اساس خود را روی فطرت گذاشته و نهاد خدادادی اسلام را مرجع کلیات احکام خود قرار داده است، اولیات احکام فطرت را هرگز و بی‌تردید الغا نکرده، در اعتبار مسئله ولایت که مورد نیاز بودن آن را هر کودک خردسالی نیز می‌فهمد مسامحه روا نخواهد داشت[۲۱].

ولایت اصل ثابت فطری: با توجه به مطالب گفته شده، هرگز متصور نیست پیغمبر اکرم (ص) رحلت فرماید و کسی را جانشین خود قرار ندهد و سرپرستی برای اداره امور مسلمین و گردانیدن چرخ جامعه اسلامی، نشان ندهد و یا حداقل راه دیگری را برای تعیین جانشین برای خود مطرح نکند.

اینکه پیدایش جامعه‌ای بستگی دارد به یک سلسله مقررات و رسوم مشترکی که اکثریت اجزای جامعه آنها را عملاً بپذیرند، و بقا و پایداری آن بستگی کامل دارد به یک حکومت عادله‌ای که اجرای کامل آنها را به عهده بگیرد، مسئله‌ای نیست که فطرت انسانی در ارزش و اهمیت آن شک داشته باشد یا برای عاقلی پوشیده بماند یا فراموشش کند در حالی که نه در وسعت و دقت شریعت اسلامی می‌توان شک نمود و نه در اهمیت و ارزشی که پیغمبر اکرم (ص) برای آن قائل بود و در راه آن فداکاری و از خودگذشتگی می‌نمود می‌توان تردید نمود، و نه در نبوغ فکر و کمال عقل و اصابت نظر و قدرت تدبیر پیغمبر اکرم (ص) -گذشته از تأیید وحی و نبوت- می‌توان مناقشه کرد[۲۲]. شیعه از راه بحث و کنجکاوی در درک فطری بشر و سیره مستمره عقلای انسان و تعمق در نظر اساسی آیین اسلام که احیای فطرت می‌باشد و...، به این نتیجه می‌رسد که اسلام نیز مانند هر اجتماع دیگری نیازمند سرپرست و زمامدار در هر عصری می‌باشد[۲۳].

چنانچه روشن است بر اساس این برهان، هیچ‌گاه هیچ جامعه انسانی و از جمله جامعه اسلام از امام و سرپرست بی‌نیاز نیست. در حقیقت رسالت برهان در اینجا تمام می‌شود و نمی‌توان مصداق سرپرست در جامعه را که امری جزئی است، از طریق این برهان به دست آورد؛ ولی با مراجعه به متون روایی و تاریخی روشن می‌شود که پیامبر (ص) نیز بر اساس همین حکم فطری و بدیهی برای خود جانشینی به عنوان امام برای مردم معین نمود و این شیوه در جانشینان ایشان نیز وجود داشته و هر امامی و از جمله امام حسن عسکری (ع) برای خود جانشینی مشخص کرده‌اند. به مقتضای این نصوص، ائمه اسلام دوازده تن می‌باشند که آخرین آنها مهدی (ع) می‌باشد[۲۴]»[۲۵].
۲. حجت الاسلام و المسلمین ملکی راد؛
حجت الاسلام و المسلمین محمود ملکی راد، در کتاب «خانواده و زمینه‌سازی ظهور» در این‌باره گفته است:

«با تأمل در حالات انسان به دست می‌آید که منجی‌گرایی امری فطری است و ریشه در ذات انسان دارد. به چند دلیل می‌توان فطری بودن آن را اثبات کرد، از جمله:

فطرت نجات‌خواهی: انتظارِ آمدن منجی پاسخ به ندای فطرت و طبیعت و ذات بشر است و ریشه در ذات بشریت دارد؛ زیرا انتظارِ منجی و چشم‌داشت آمدن مصلح و امید به آینده‌ای روشن، امری فطری و طبیعی است که با ذات و وجود آدمی سرشته و عجین شده است و با آفرینش هر انسانی همراه است و زمان و مکان و دین و فرهنگ خاصی نمی‌شناسد و به هیچ قوم و ملتی اختصاص ندارد و زوال‌پذیر نیز نیست. همه افراد طبق میل فطری و ذاتی‌شان مایل‌اند روزی فرا رسد که بشر در پرتو ظهور منجی از نابسامانی‌ها نجات یابد و عدالت و صلح سراسر دنیا را فرا گیرد. بر این اساس می‌توان ادعا کرد هر فردِ علاقه‌مند به سرنوشت بشر و طالب تکامل معنوی و رشد و بالندگی، خواهان قیام منجی جهانی است و در انتظار ظهور چنین شخصی، لحظه‌شماری می‌کند.

فطرت عدالت‌خواهی: عدالت‌خواهی یکی دیگر از خواست‌های فطری و طبیعی بشر است. بشر طبق این خواست به دنبال گسترش عدالت در جامعه است. بی‌شک تابه امروز به این خواست جامه عمل پوشانده نشده است؛ بنابراین انسان‌ها منتظر روزی‌اند تا با آمدن منجی این خواست فطری‌شان را بر آورده سازند.

فطرت ظلم‌ستیزی: در راستای عدالت‌خواهی، یکی دیگر از خواست‌های عمومی و فطری ظلم‌ستیزی و حمایت از ستمدیدگان و مظلومان است که از عمق ذات آدمی برمی‌خیزد. این امر باعث شده همواره نزاع شدیدی بین جبهه حق و باطل در گیرد. پیامبران الهی نیز که رهبری صالحان، مستضعفان و ستمدیدگان را عهده‌دار بوده‌اند، همواره با اشراف، فرعونیان و ستمکاران (گروه باطل) نزاع و درگیری داشته‌اند. بشر بر پایه این خواست در انتظار ظهور منجی به سر می‌برد؛ زیرا با آمدن منجی موعود، ظلم و ستم از ریشه کنده می‌شود و جامعه انسانی طعم شیرین عدالت را خواهد چشید. ادیان الهی نیز طبق این خواست فطری یکی از آثار ظهور منجی را فراگیری عدالت معرفی کرده‌اند. شهید مطهری می‌نویسد: "در فلسفه مهدویت، حکومت‌ها و رژیم‌ها که با ظلم مطلق‌اند و یا ظلم و عدل نسبی، همه طرد می‌شوند و به آنها به عنوان مانعی برای عدل جهانی که باید از میان برداشته شود نظر می‌شود"[۲۶].

فطرت کمال‌خواهی: یکی دیگر از خواست‌های فطری، گرایش به کمال و حرکت در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی در انسان است. هر فردی با مراجعه به وجدان و درون خود درمی‌یابد که به فضیلت و کمال گرایش دارد و طالب آن است و هر کسی که کمال و فضیلتی دارد، محبوب اوست. علامه طباطبایی در این زمینه می‌نویسد: "هر نوعی از انواع مختلف آفرینش از نخستین روز پیدایش متوجه آخرین مقصد کمالی و هدف نوعی خود است و با نیروی مناسبی که بدان مجهز است، برای رسیدن به این هدف بی‌اینکه کمترین سستی و خستگی از خود بروز دهد، تلاش و تکاپو می‌کند... انسان نیز از این حکم عمومی و نظم همگانی مستثنا نیست. روشن است که جامعه بشری تاکنون نتوانسته به این آرزوی خود جامه عمل بپوشاند و از طرف دیگر نیز دستگاه آفرینش از رویه خود دست‌بردار نیست؛ یعنی بالأخره روزی فرا می‌رسد تا جامعه بشری به آرزوی خود برسد؛ یعنی در سیر همین زندگی اجتماعی انسانی خودمان، روزی فرا خواهد رسید که سعادتِ کامل اجتماعیِ انسان را صددرصد تضمین کند و در آن روز، عموم افراد در سایه واقع‌بینی و حق‌پرستی، خوشبختی واقعی خود را به دست آورده و در مهد امن و امان مطلق و بی‌مزاحمت هر گونه ناملایمات فکری، به سر خواهند برد..."[۲۷](...)

فطرت حق‌خواهی و حق‌پویی: یکی دیگر از خواست‌های فطری، گرایش انسان به حق و حق‌خواهی و حق‌شناسی و حرکت در مسیر حق است. شاهد بر این مطلب، حق‌دوستی همه بشر است؛ زیرا همه انسان‌ها و در همه مکان‌ها با هر دین و آیینی به سمت حق گرایش دارند و حق‌طلب‌اند. شهید مطهری می‌نویسد: "قرآن همان‌طور که برای وجدان عقلی انسان اصالت قائل است، برای او یک اصالت وجدانی و فطری نیز قائل است و بر اساس همان فطرت حق‌جویی و عدالت‌طلبی است که انسان‌ها را به سیر و حرکت وا می‌دارد و ازاین‌رو پیامش منحصر به طبقه کارگر یا کشاورز یا محروم و مستضعف نمی‌شود. قرآن به ظالم و مظلوم، هر دو خطاب می‌کند که به راه حق بیایند"[۲۸].

فطرت امیدواری: امید و آرزو یکی از ویژگی‌های فطری انسان‌هاست که بر پایه آینده‌نگری استوار است؛ زیرا اعتقاد به منجی موعود و یقین به ظهور او موجب می‌شود انسان به آینده امیدوار شود و از طریق آن به آرزوهای خویش دست یابد. شکل کامل و مصداق اتم منجی، در دین اسلام در اندیشه مهدویت متجلی شده است؛ بنابراین اعتقاد به مهدویت پاسخی درخور به روح امید و آرزومندی انسان برای زندگی آینده و در مسیر کمال اوست.

فطرت آزادی‌خواهی: آزادی‌خواهی یکی دیگر از خواست‌های فطری بشر است؛ البته آن دسته از آزادی‌هایی که با سایر امور فطری و ارزشی انسان منافات نداشته باشد. از طرفی تا به امروز انسان‌ها نتوانسته‌اند به آزادی فطری کامل دست یابند؛ چراکه خواسته و ناخواسته موانع بسیاری بر سر راه آن ایجاد کرده‌اند. از طرفی هر خواست فطری که خداوند از سر حکمت خویش در انسان قرار داده عبث و بیهوده نیست و به یقین روزی خواهد رسید تا بشر به این خواسته فطری خود دست یابد و زمینه‌های اجرایی آن به طور کامل در زندگی انسان فراهم آید. برای پاسخ به این خواست فطری، ایده ظهور منجی موعود در ادیان مطرح شده است. با توجه به اینکه دین اسلام خاتم ادیان است، کامل‌ترین و جامع‌ترین برنامه را در این زمینه، در قالب اندیشه مهدویت به جامعه بشری عرضه کرده است؛ بنابراین یکی از فلسفه‌های بسیار مهم اعتقاد به مهدی موعود (ع) پاسخ به چنین خواسته فطری بشر است»[۲۹].
۳. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«این برهان را با ذکر مقدماتی تقریر خواهیم نمود:

  1. روان شناسان تمایلات غریزی و فطری انسان را به سه نوع تقسیم کرده‌اند:
    1. تمایلات شخصی از قبیل دوستی و... .
    2. تمایلات اجتماعی از قبیل همنوع دوستی.
    3. تمایلات عالی از قبیل حقیقت جویی و حسّ دینی و پرستش و رسیدن به کمال مطلق و... .
  2. برای رسیدن به کمال مطلق و معبود حقیقی، احتیاج به واسطه‌ای دارد که خود سفر کرده، تا بتواند انسان را دستگیری کند. تمایل به این واسطه نیز در وجود انسان احساس می‌شود.
  3. اگر تمایل و کشش به چیزی در انسان وجود دارد، باید آن چیز در خارج وجود داشته باشد، وگرنه وجودش در انسان لغو است. و به عبارت دیگر، کشش و عشق انسان به کامل مطلق و انسان کامل معصوم که واسطه او در عالم خلقت است، از امور ذات الاضافه است، و تحقّق این امور بدون تحقّق مضاف الیه امکان‌پذیر نیست. نتیجه اینکه وجود امام به عنوان واسطه وصول به کمال مطلق ضروری است. حال اگر کسی سؤال کند که این کشش چگونه در انسان به وجود می‌آید؟ در جواب می‌گوییم هرگاه با عقل و فکر به این نتیجه رسیدیم که در عالم وجود، باید واسطه فیض موجود باشد که وجودش دارای آثار و برکات چندی است انسان فطرتاً به او گرایش پیدا می‌کند و به همین جهت است که باید همیشه این انسان کامل، وجود خارجی داشته باشد»[۳۰].
  1. دلیل عقلی بر خالی نبودن هیچ زمانی از امام معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. دلیل عقلی بر وجود امام مهدی چیست؟ (پرسش)
    1. برهان لطف چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
    2. برهان فطرت چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    3. برهان علت غایی چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    4. برهان هدایت باطنی چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    5. برهان حفظ شریعت چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    6. برهان واسطه در فیض چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
    7. اگر وجود امام لطف است چرا در هر منطقه‏‌ای امامی وجود ندارد؟ (پرسش)
    8. برهان عنایت چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    9. برهان واسطه در فیض چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
    10. با برهان امکان اشرف چگونه بر وجود امام مهدی استدلال می‌‏شود؟ (پرسش)
    11. برهان مظهر جامع بر وجود امام مهدی‏ را چگونه تقریر می‏‌نمایید؟ (پرسش)
    12. برهان تجلی اعظم چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    13. برهان تقابل قطبین چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش)
    14. قانون عدم‏ تبعیض در فیض چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    15. برهان لزوم عقل بالفعل چگونه بر وجود امام مهدی‏ دلالت دارد؟ (پرسش)
    16. آیا می‌‏توان از راه حساب احتمالات وجود امام مهدی را به اثبات رساند؟ (پرسش)
    17. چه برهان فلسفی بر وجود امام مهدی می‌توان برشمرد؟ (پرسش)
    18. آیا دلیلی عرفانی بر وجود امام مهدی می‌توان اقامه کرد؟ (پرسش)
    19. آیا می‌توانید برهانی جامعه شناختی بر وجود امام مهدی بنویسید؟ (پرسش)
    20. چه برهان ریاضی بر وجود امام مهدی می‌توان ذکر کرد؟ (پرسش)
  3. آیا ادله عقلی وجود امام مهدی معینی را اثبات می‏‌کند؟ (پرسش)
  4. دلیل عقلی بر اثبات وجود امام مهدی چیست؟ (پرسش)

پانویس

  1. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  2. طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۱۷۶.
  3. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  4. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  5. مطهری، مرتضی، یادداشت‌ها، ج۹، ص۳۸۱.
  6. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  7. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  8. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  9. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  10. ر.ک. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸.
  11. ر.ک. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱- ۴۷.
  12. طباطبایی، سید محمد حسین، بررسی‌های اسلامی، ج ۱، ص ۱۷۲.
  13. ر.ک. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱- ۴۷.
  14. طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۱۸۰.
  15. طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۱۷۷؛ طباطبایی، سید محمد حسین، بررسی‌های اسلامی، ج ۱، ص ۱۷۲.
  16. ر.ک. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱- ۴۷.
  17. طباطبایی، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۱۹۸.
  18. ر.ک. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱- ۴۷.
  19. شیعه در اسلام، ص ۱۷۶.
  20. بررسی‌های اسلامی، ج ۱، ص ۱۷۲.
  21. شیعه در اسلام، ص ۱۷۷؛ بررسی‌های اسلامی، ج ۱، ص ۱۷۲.
  22. شیعه در اسلام، ص۱۷۸.
  23. شیعه در اسلام، ص ۱۸۰.
  24. شیعه در اسلام، ص ۱۹۸.
  25. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۳۱- ۴۷.
  26. مطهری، مرتضی، یادداشت‌ها، ج۹، ص۳۸۱.
  27. طباطبایی، محمدحسین، ظهور شیعه، ص۷۲-۷۳، با حذف و اضافات.
  28. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۹، ص۵۴۰.
  29. ملکی راد، محمود، خانواده و زمینه‌سازی ظهور، ص ۱۷۴-۱۷۸
  30. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۲۷۰.