حجت الاسلام و المسلمین
سید علی هاشمی، در مقاله
«نام و نسب سفیانی» در اینباره گفته است:
«واژه سفیانی، مرکب از کلمه "سفیان" و "یای نسبت" است. منسوب به "ابوسفیان" نیز سفیانی نامیده میشود. مراد از سفیان یا ابوسفیان کیست و آیا این نسبت حقیقی یا نمادین است؟ سخن از حقیقی یا مجازی بودن نسبت سفیانی، غیر از بحث واقعی یا نمادین بودن اصل وجود سفیانی است. چنان که گفته شد، پیشفرض این مقاله آن است که فردی واقعی به نام سفیانی داریم. با وجود این پیشفرض، این سؤال قابل بررسی است که چرا او را سفیانی نامیدهاند؟ آیا او به طور حقیقی به سفیان یا ابوسفیان نسبت دارد با این عنوان کنایه از شباهت فکری و رفتاری او با سفیان یا ابوسفیان است؟ در ادامه این مطلب بررسی میشود. چند احتمال در این مورد وجود دارد:
- انتساب به مکان خاصی به نام "سفیان": در نزدیکی هرات در کشور افغانستان، روستایی به نام "سَفیان" است که سَفیانی، عنوانی است که برای انتساب افراد به آن روستا به کار میرود. مثلا ابوطاهر احمد بن محمد بن اسماعیل بن الصباح السفیانی (متوفای حدود ۳۸۰ ق)، به دلیل انتساب به این روستا، سَفیانی معرفی میشد[۴۰]. شاهدی نداریم که انتساب "سفیانی" مورد بحث ما را به روستای یاد شده تأیید کند؛ بلکه روایات و شواهد مخالف آن وجود دارد که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرند. افزون بر آن که قرائت مشهور از این عنوان "سُفیانی" به ضم سین است نه "سَفیانی".
- انتساب به فردی به نام "سُفیان": در تاریخ، انتساب -حقیقی یا مجازی- به فردی به نام سفیان، نیز موجب شده است که برخی را سفیانی بنامند. مثلا در روستای "نساء" که منسوب به آن روستا را "نسائی" میگویند، فردی به نام "الحسن بن سفیان بن عامر" بوده که فرزندان و نوادگان او را به دلیل انتساب به جدشان، سفیانی میگفتند[۴۱]. همچنین پیروان "سُفیان الثوری" را نیز سفیانی مینامیدند. البته این نسبت، حقیقی نبوده، بلکه به دلیل پیروی از مذهب فکری سفیانی ثوری به آنان سفیانی گفته میشد[۴۲].
انتساب سفانیای که در آستانه ظهور قیام میکند به "الحسن بن سفیان بن عامر" یا "سفیان ثوری" مانند احتمال پیشین، بعید است و شاهدی برای تأیید آن نداریم؛ البته این احتمال قابل بررسی است که سفیانی آستانه ظهور فردی باشد که نام فامیلی او به هر دلیل -مثلا به دلیل نسبت او به یکی از اجدادش- سفیانی باشد؛ اما وابستگی نسبی به بنی امیه و ابوسفیان نداشته باشد. این احتمال با توجه به شواهد روایی که سفیانی را به طور حقیقی یا مجازی به ابوسفیان بن حرب نسبت میدهد، رد خواهد شد. افزون بر آن، بعید است که ائمه (ع) از شخصیت مهمی مانند او، با تعبیر "سفیانی" یاد کنند و مرادشان فقط اشاره به نام فامیلی او باشد.
در موثقهای آمده است: "وَ لَا يَكُونُ قَائِمٌ إِلَّا بِسُفْيَانِيٍّ"[۴۳] که معنای آن این است که در برابر هر قیامکننده بر حقی، سفیانیای وجود دارد. این حدیث نشان میدهد که گاهی در تعابیر روایات از واژههایی مانند قائم و سفیانی، معنایی مجازی اراده شده است. نزدیکترین و روشنترین معنایی که برای سفیانی در این کاربرد مجازی قابل تصور است آن است که مراد از سفیانی کسی است که روش و سیره ابوسفیان را دارد. یعنی به لحاظ نسب به ابوسفیان مرتبط نیست؛ اما سیره فکری و علمی او مانند ابوسفیان است.
اما این روایت نمیتواند، مجازی بودن نسبت سفیانی را اثبات کند؛ زیرا تردیدی نیست که در این روایت، سفیانی در یک معنای مجازی عام به کار رفته است که بر مصادیق متعددی تطبیق میکند؛ اما سخن ما در مورد سایر روایاتی است که بدون قرینه از سفیانی سخن گفتهاند. نمیتوان تنها به این دلیل که در این روایت، واژه سفیانی در معنای مجازی به کار رفته است، همه کاربردهای این کلمه را مجازی دانست. بنابراین برای اثبات مجازی بودن نسبت سفیانی به ابوسفیان، به شواهد دیگری نیازمندیم.
ممکن است گفته شود: اکنون در جهان، گروه خاصی که خود را از نسل بنی امیه بدانند، شناخته شده نیست. اما این احتمال وجود نسل حقیقی ابوسفیان را رد نمیکند؛ اما احتمال تشکل نسَبی آنان ضعیف است؛ در مقابل گرایشهای اموی مسلک حتی در زمان ما وجود دارد. برخی از اعضای جریان تکفیری و جنایتکار داعش، به صراحت خود را پیرو بنی امیه و برخی حتی خود را سفیانی نامیدهاند[۴۴]. در عمل نیز تلاش کردهاند، همانند بنی امیه از هیچ جنایتی به ویژه علیه شیعیان خودداری نکنند. این گونه شواهد که در این ایام بسیار مشاهده میشود، این ذهنیت را تقویت میکند که سفیانی، فردی منسوب به خاندان بنی امیه نباشد؛ بلکه فردی است که همان تفکر و روش را دارد.
از آن جا که کتاب سلیم گرفتار، تحریفات و اضافاتی شده است، منفردات آن قابل قبول نیست[۴۶]. اما محتوای مورد اشاره در این روایت از مضامینی نیست که تنها او نقل کرده باشد؛ بلکه چنان که در ادامه خواهیم دید، روایات متعدد دیگری نیز سفیانی را از نسل ابوسفیان معرفی کرده است.
شیخ طوسی در "الغیبه" روایتی را از امیرالمؤمنین (ع) نقل کرده که از قیام "ابن آکلة الأکباد" از سرزمین خشک (وادی پابس) در آستانه ظهور خبر داده است[۴۷]. مشابه این حدیث در الغیبه نعمانی با اندک تفاوتی در تعابیر از امام باقر (ع) نقل شده است[۴۸]. در این دو روایت از سفیانی، به طور صریح نام برده نشده است؛ بلکه خبر از قیام فرزند زن جگرخوار "ابن آکلة الأکباد" داده شده که با توجه به محتوای دیگر روایات، بر سفیانی تطبیق میکند. زن جگرخوار، وصف هند، مادر معاویه و زن ابوسفیان است که به دستور او جگر حضرت حمزه بن عبدالمطلب، عموی رسول خدا (ص) در جنگ "اُحُد" از سینهاش خارج شد و او آن را به دندان گرفت[۴۹]. تعبیر فرزند زن جگرخوار ظهور روشنی در انتساب سفیانی به ابوسفیان بن حرب دارد.
البته سند هر دو روایت ضعیف است. بسیاری از افراد سند شیخ طوسی (نصر بن عصام بن المغیره العمری، احمد بن محمد الاسدی، محمد بن احمد، اسماعیل بن عیاش، مهاجر بن حکیم و معاویه بن سعید) مجهول هستند و تمام افراد سلسه سند کتاب نعمانی، ضعیف یا مجهولند. با وجود این، میدانیم که ضعیف بودن سند یک روایت به معنای مجعول بودن آن نیست و میتواند به عنوان مؤید، احتمال مورد نظر را تأیید کند، به خصوص اگر جهت ضعف، مجهول بودن برخی افراد باشد نه تصریح به ضعف آنان.
در روایتی دیگر به نقل از امام سجاد (ع)، سفیانی فرزند "عتبة بن أبیسفیان"، برادر معاویة بن ابی سفیان معرفی شده است[۵۰]. در فرض صحت این نقل، سفیانی فرزند بدون واسطه عتبة بن ابی سفیان نیست؛ زیرا قرنها از مرگ عتبة بن ابوسفیان میگذرد؛ بلکه مراد آن است که سفیانی از نسل او است. افزون بر آن که این روایت مرسله است و سلسله سند آن کامل نیست. تنها راوی آن حذلم بن بشیر نیز مجهول است؛ بنابراین سند آن ضعیف است. مشکل دیگر این حدیث این است که با دو روایت پیشین که سفیانی را از نسل معاویه معرفی کردند، تعارض دارد.
روایت دیگری که این نسبت را میرساند از عمار بن یاسر نقل شده است. در این روایت از سفیانی با تعبیر "رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ أَبِي سُفْيَانَ" یاد شده است[۵۱]. سند این روایت نیز ضعیف است؛ زیرا چهار نفر از راویان این حدیث (نصر بن اللیث المروزی، ابن طلحه للجحدری، عبدالله بن لهیعه، و ابوزرعه)، مجهول هستند. افزون بر آن، سند این نقل به معصوم ختم نمیشود؛ بلکه از عمار بن یاسر نقل شده است.
احتمال دارد تعابیری مانند "ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ"، "مِنْ وُلْدِ عُتْبَةَ بْنِ أَبِي سُفْيَانَ" و "رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ أَبِي سُفْيَانَ" افزودههای راویان یا کاتبان احادیث سفیانی باشد که با هدف تفسیر و تطبیق مفهوم سفیانی وارد روایات شده باشد. به عبارت دیگر، ممکن است آن چه در روایات بوده، تعبیر سفیانی بوده که قابل تطبیق بر افرادی از غیر خاندان ابوسفیان (بنی امیه) نیز میباشد؛ اما فضای دوره نقل و ثبت روایات این ذهنیت را برای راویان یا نسخهبرداران این احادیث ایجاد کرده بود که مراد از سفیانی، فردی از نسل ابوسفیان است. در نیتجه آنان به قصد توضیح و تطبیق، عبارات یاد شده را به جای تعبیر سفیانی یا در کنار آن افزودهاند و بدین جهت میراث روایی دچار ابهام شده است.
برای بررسی این احتمال به نسخههای مختلف این روایات در منابع مختلف حدیثی شیعه مراجعه کردم؛ اما اوصاف یاد شده در تمام نسخهها آمده و به طور یکسان نقل شده است؛ بنابراین نمیتوان به صرف احتمالی که شاهدی بر آن نیست، این اوصاف را از متن روایات خارج کرد. افزون بر آن که روایات دیگری نیز همین محتوا را با عبارت دیگر تأیید میکنند.
مثلا به این روایت توجه فرمایید: ما و فرزندان ابوسفیان، دو خاندان هستیم که برای خدا با یکدیگر دشمنی داریم. ما گفتیم: خداوند راست گفته است و آنان گفتند: خداوند دروغ گفته است. (از اینرو) ابوسفیان با رسول خدا صل، معاویه با علی بن ابیطالب (ع) و یزید بن معاویه با حسین بن علی (ع) جنگید و سفیانی با قائم (ع) پیکار میکند[۵۲].
سند این روایت نیز ضعیف است؛ زیرا راویان آن (احمد بن محمد السیاری، ضعیف و حکم بن سالم و عنوان "عمن حدثه" مجهولند؛ البته تقابل جریان اموی با اهل بیت (ع) بر کسی پوشیده نیست. اما به دلیل ضعف سند، اثبات جزئیات این حدیث مانند انتساب سفیانی به بنی امیه، دشوار است؛ اما به عنوان مؤید قابل استفاده است.
روایت زیر را نیز میتوان از مؤیدات انتساب حقیقی سفیانی به بنی امیه شمرد: ابوبصیر میگوید: شنیدم امام باقر (ع) درباره این سخن خداوند متعال: "اگر بخواهیم، بر آنان نشانهای از آسمان نازل میکنیم که گردن هایشان در برابر آن خم میشود"[۵۳]، فرمود: این کار را خداوند انجام خواهد دارد. گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: بنی امیه و پیروانشان. گفتم: آن آیه چیست؟ فرمود: از حرکت ایستادن خورشید بین ظهر تا وقت عصر، نمایان شدن سینه و چهرهای در خود خورشید که با حسب و نسبش شناخته میشود. این (نشانهها) در زمان سفیانی است و در آن هنگام، نابودی او و قومش فرا میرسد[۵۴].
در این روایت از حضور و اقتدار بنی امیه در زمان حکومت سفیانی خبر داده شده است که پس از پدید آمدن نشانههایی مانند از حرکت ایستادن خورشید و ظاهر شدن چهرهای در آن، سفیانی و قومش از بین میروند. در صدر این حدیث، آشکار شدن نشانههای یاد شده، علامت خواری بنی امیه و در پایان روایت، بروز این نشانهها، علامت نابودی سفیانی و قومش معرفی شده است؛ بنابراین ظاهر معنای این روایت، آن است که قوم سفیانی همان، بنی امیه هستند. چنان که میدانید، معنای لغوی سفیانی نیز همین انتساب را تأیید میکند. بنابراین، این روایت سفیانی را به بنی امیه منسوب کرده و از قدرت آنان در آستانه ظهور -پیش از رخ دادن آن نشانهها- خبر میدهد.
سند این نقل از شیخ مفید -که این روایت را در کتاب خود نقل کرده است- تا وهیب بن حفص مشخص نیست. بنابراین سند این روایت نیز ضعیف است؛ اما مؤید محتوای روایات پیشین است. روایات دیگری را نیز میتوان یافت که با سندهای ضعیف، به صراحت یا ضمنی انتساب سفیانی را به خاندان ابوسفیان بن حرب تأیید میکنند[۵۵].
در مجموع اگر چه سند روایات یاد شده -به جز روایت سلیم بن قیس- ضعیف بوده و تک تک قابل اعتماد نیستند؛ اما نقل این محتوا با سندها و تعابیر مختلف این گمان را تقویت میکند که سفیانی، به لحاظ نژادی از نسل ابوسفیان بن حرب است.
از دیگر شواهد این دیدگاه این است که در طول تاریخ، افرادی از نسل بنی امیه به عنوان سفیانی قیام کردهاند. مثلا در آغاز خلافت عباسیان، از فردی به نام "ابومحمد سفیانی" یاد شده است که در سال ۱۳۲ قمری، علیه بنی عباس قیام کرد. نام دقیق او "ابومحمد بن عبدالله بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان" است. قیام او توسط عباسیان سرکوب شد[۵۶]. سفیانی دیگر که در تاریخ، قیام او علیه عباسیان ثبت شده "أبوالحسن علی بن عبدالله بن خالد بن یزید بن معاویة بن أبی سفیان" است. او در آغاز سال ۱۹۶ قمری در دوره حکومت امین عباسی قیام کرد و بر دمشق مسلط ولی سپس سرکوب شد[۵۷]. فرد دیگری نیز از نسل ابوسفیان با عنوان سفیانی قیام کرد و مدعی بود که همان سفیانی است که حکومت بنی عباس را از بین میبرد. او سپس تسلیم شد و خود و دو فرزندش کشته شدند[۵۸]. این قیامها نشان میدهد که برداشت آنان نیز از روایات سفیانی این بوده است که سفیانی فردی از نسل ابوسفیان است.
- انتساب به غرب: از برخی روایات که اوصاف سفیانی را بیان کردهاند، ممکن است این گونه استنباط شود که سفیانی، نژاد اروپایی (غربی) دارد. روایت زیر یکی از این موارد است: "عَنْ بِشْرِ بْنِ غَالِبٍ قَالَ: يُقْبِلُ السُّفْيَانِيُّ مِنْ بِلَادِ الرُّومِ مُنْتَصِراً فِي عُنُقِهِ صَلِيبٌ وَ هُوَ صَاحِبُ الْقَوْمِ"[۵۹]؛ سفیانی از سرزمین روم در حالی که مسیحی شده (یا برای گرفتن انتقام) وارد میشود؛ در حالی که در گردنش صلیبی است و او یکی از آنان است.
ورود او از سرزمین روم در حالی که صلیب به گردن دارد، مؤید غربی بودن او میتواند باشد. تعبیر "صاحب القوم" که در این روایت آمده نیز ممکن است مؤید همین مطلب به شمار آید.
سند این روایت ضعیف است: اسماعیل بن عبدالله بن میمون، مجهول است. وثاقت محمد بن عبدالرحمن بن ابی لیلی ثابت نیست[۶۰]. جعفر بن سعد الکاهلی، مجهول است. مراد از أعمش، همان سلیمان بن مهران الاعمش است که بنابر تحقیق امامی و ثقه است[۶۱]. بشر بن غالب، توثیق ندارد. بنابراین سند این روایت به جهت مجهول بودن برخی از افراد آن، ضعیف است. افزون بر آن، این روایت به معصوم ختم نشده است و ظاهر عبارت نشان میدهد که محتوای آن از بشر بن غالب است. البته احتمال دارد که بشر از معصوم نقل کرده باشد که در این صورت روایت مضمر است و مقصود او نقل از معصوم بوده؛ هرچند به نام او اشاره نشده است. به هرحال سند این روایت به شدت ضعیف است. در روایت دیگر از امام صادق (ع) این گونه نقل شده است: اگر سفیانی را ببینی، پستترین افراد را دیدهای. (او) دارای موری بور، سرخ چهره و چشمآبی است. میگوید: پروردگارا! من خون واهم را میطلبم. پروردگارا! انتقام؛ انتقام؛ سپس (به) آتش (جهنم وارد میشود). درباره پستی او نقل شده که او مادر فرزند خود را، زنده دفن میکند؛ به دلیل آن که میترسد، دیگران را (به محل پنهان شدن) او راهنمایی کند[۶۲].
سند این روایت صحیح است. نعمانی این حدیث را با سندی متفاوت و با اختلافاتی در محتوا از امام باقر (ع) نقل کرده است[۶۳]؛ البته سه وصف "أحمر"، "أشقر" و "أزرق" در هر دو -البته با اختلافی در ترتیب این اوصاف- تکرار شده است.
"أشقر"، سرخ یا سرخ مایل به زرد را میگویند. این وصف درباره "مو" نیز استفاده میشود[۶۴]؛ بنابراین به نظر میرسد مراد از آن همان رنگ بور است که سرخ مایل به زرد را میگویند[۶۵]. رنگ موی بور، سرخ چهره بودن و چشمان آبی داشتن از ویژگیهای غالبی نژاد اروپایی است؛ البته در میان آسیاییها نیز به ندرت این ویژگیها مشاهده میشود. ممکن است گفته شود از این نقل، به عنوان مؤید روایت پیشین استفاده کرد.
اثبات نژاد غربی سفیانی با تمسک به این دو روایت دشوار است؛ زیرا دلالت هر دو بر این مطلب ضعیف است. روایت اول حداکثر ورود سفیانی از روم و مسیحی بودن او را میرساند؛ در حالی که این مطلب، غیر از آن است که او نژاد اروپایی دارد؛ چه بسیار کسانی که آسیایی بوده و در کشورهای اروپایی زندگی میکنند و ممکن است، مسیحی باشند یا به دین مسیحیت در آمده باشند. در دلالت روایت دوم نیز همین مشکل وجود دارد؛ صرف داشتن موی بور، چشمان آبی و سرخ چهره بودن به معنای اروپایی بودن نژاد سفیانی نیست؛ بسیارند کسانی که نژادهای آسیایی دارند و دارای چنین اوصافی هستند یا احتمال دارد فردی غیراروپایی با زنی اروپایی ازدواج کند و فرزند او این اوصاف را داشته باشد؛ در حالی که به لحاظ نژادی دو رگه یا غیر اروپایی (اگر به نژاد پدرش منسوب شود) به شمار میآید. بنابراین با این گونه شواهد، نمیتوان اروپایی بودن او را اثبات کرد.
- انتساب به بنی امیه و غرب: برخی از محققان تلاش کردهاند با بررسی نسب بنی امیه، قریشی بودن آنان را انکار کرده و به آنان اصالت رومی بدهند که در این فرض، با پذیرش نسبت حقیقی سفیانی به بنی امیه، غربی بودن او نیز اثبات میشود. در واقع این فرض، از فروع دو فرض قبلی است که به جهت اهمیت جداگانه بیان میکنیم. بدین بیان که تحقیق در نسب "أمَیّة"، جد امویان نشان میدهد که او غلام رومیِ عبدشمس فرزند عبد مناف بوده که او را آزاد کرده است. بنابراین امیه و به تبع او سایر امویان، اصالتاً قریشی و عرب نبوده؛ اما (به اشتباه) به آنان منسوب شدهاند. آنان اصالتاً رومی (غربی) بودهاند.
(...) ::::::از مباحث گذشته این گونه به دست میآید که
اسم سفیانی به احتمال قوی، "
عثمان" است و درباره نسب او قویترین احتمال آن است که
سفیانی به لحاظ نژادی به
ابوسفیان بن حرب، پدر
معاویه بن ابی سفیان منسوب است. بنابراین
امویان در آستانه
ظهور به
قدرت میرسند و از میان آنان،
سفیانی شورشی بزرگ را
رهبری میکند که مهمترین جبهه ضد مهدوی خواهد بود. این نتیجه نیز از مباحث گذشته به دست آمد که انتساب نژادی
بنی امیه به غرب ثابت نیست»
[۶۶].