مرجعیت علمی امام علی
مفهومشناسی
مرجعیت علمی
مراد از «مرجعیت علمی امام علی(ع)» باور علمای فریقین بر صلاحیت و مورد رجوع قرار گرفتن امام علی(ع) در علوم دینی است. حاصل این باور، رجوع به امام علی(ع) یا آثار ایشان به دلیل ناگزیری آنان به مراجعه به امام علی(ع) و درک ضرورت رجوع به ایشان بوده است. به اعتقاد شیعه پس از پیامبر اکرم(ص) باید به امام مراجعه کرد. امام در این نگرش، خبیری آگاه است بالاتر از حد یک مجتهد؛ یعنی اسلامشناسی که از سوی خداوند متعال تعیین شده است و از علم بدون خطا و اشتباه برخوردار است[۱] و امام علی(ع) بر اساس ادله روایی صحیح، نخستین فردی است که از سوی خداوند متعال به عنوان «امام» پس از پیامبر اکرم(ص) تعیین شده است. در نزد اهل سنت نیز امام علی(ع) مهمترین مصداق مرجع علمی به شمار میرود؛ چنان که نقل است که پیامبر اکرم(ص) در وصف امام علی(ع) در مقایسه با امت فرمودند: «أَكْثَرُهُمْ عِلْماً»[۲] همچنین پس از پیامبراکرم(ص)، صحابه گاه یکدیگر را به ضرورت مراجعه به ایشان تشویق و خود بر ناتوانی در پاسخ دادن به برخی از مسائل اعتراف میکردند[۳].[۴]
جنبههای مرجعیت علمی
مرجعیت امام علی(ع) به دلیل گستره علمی ایشان در جنبههای گوناگون علوم اسلامی ظهور پیدا کرده است. شواهد مرجعیت امام علی(ع) در علوم نقلی (تفسیر، علوم قرآن، فقه)، علوم عقلی (کلام و عقاید) و علوم ادبی (ریشهشناسی و اشتقاق، صرف و نحو و علوم بلاغی) آشکار است. ملاکهای تشخیص جنبههای مرجعیت علمی امام علی(ع) دو معیار کلی است:
- اعلمیّت امام علی(ع)؛
- باور اعلمیت ایشان از سوی امت و مورد رجوع قرار دادن امام علی(ع) و آثار علمی ایشان در طول تاریخ اسلام.
آنچه عملاً گویای جنبههای گوناگون مرجعیت علمی امام علی(ع) است و موقعیت ممتاز ایشان را در میان دانشمندان فریقین نشان میدهد؛ موقعیتی ممتاز که به عناصر زیر متکی است: افضلیت و مرجعیت نسبت به کبار صحابه در حوزههای گوناگون علمی، نقل روایات در اغلب علوم اسلامی و پایهگذاری برخی قواعد در علوم گوناگون، ارائه راهکارهای اساسی در حل مسائل علمی و ایفای نقش مؤثر به مثابه حلقه وصل در انتقال علوم نبوی.[۵]
نقش امام علی(ع) در تأسیس و انتقال علوم اسلامی
اهتمام پیامبر اکرم(ص) به تعلیم و کتابت، زمینه حفظ و انتقال تعالیم اسلامی را فراهم آورد. اوامر ایشان به نگارش؛ از قبیل «قَيِّدُوا الْعِلْمَ بِالْكِتَابِ»[۶] و املاء مستقیم آموزههای دینی بر امام علی(ع) جلوه عینی تمهیداتی است که پیامبر اکرم(ص) پیشبینی کرده بودند. پارهای از روایات فریقین بر استفاده علمی مستمر امام علی(ع) در محضر پیامبر اکرم(ص) دلالت دارد که گاه با سؤال و گاه بدون سؤال امام علی(ع) همراه بوده است. امام علی(ع) خود گفتهاند: «هنگامی که از پیامبر اکرم(ص) میپرسیدم، پاسخ میدادند و آنگاه که من سکوت میکردم، ایشان آغاز کننده بودند»[۷]. پس از مرحله تعلیم، مسئله حفظ و ثبت مطرح است. امام علی(ع) به سبب دعای پیامبر اکرم(ص) از توانایی بالایی در این زمینه برخوردار بودهاند. چنان که خود گفتهاند: پس از دعای پیامبراکرم(ص) هرگز دچار فراموشی نشدم[۸]. در ادامه، ضمن تبیین نقش امام علی(ع) در تأسیس و انتقال علوم اسلامی نشان خواهیم داد که انتقال علوم اسلامی از سوی امام علی(ع) با مراجعه و بدون مراجعه صحابه به امام علی(ع) از رهگذر حفظ و نقل روایات امام علی(ع) به امت اسلامی محقق گردیده است.[۹]
جایگاه امام علی(ع) در مقام راوی روایات پیامبراکرم(ص)
علمای فریقین از امام علی(ع) به منزله دانای روایات صحیح پیامبراکرم(ص) و راوی آنها یاد کردهاند[۱۰]. برخی روایات به برتری امام علی(ع) درباره علم به سنت اشاره میکند. مثلاً عایشه درباره امام علی(ع) گفته است: أَمَا إِنَّهُ لَأَعلَمُ النَّاسِ بِالسُنَّةِ[۱۱]. مراجعه صحابه جهت اخذ، تأیید یا انکار امام درباره حدیث پیامبراکرم(ص) نیز بیانگر جایگاه رفیع امام علی(ع) نزد صحابه است. مثلاً سلیم بن قیس از تفاوت تفاسیر و احادیثی که از سلمان و مقداد و ابوذر به نقل از پیامبر اکرم(ص) فرا گرفته بود با آنچه در اختیار مردم است برای امام علی(ع) گزارش داد و امام علی(ع) درباره دروغ بستن مردم به پیامبراکرم(ص) سخن گفتند و درباره انواع روایات موجود نزد مردم و نحوه شناخت آنها آموزش دادند[۱۲]. یکی دیگر از این نمونهها، مراجعه برخی از علمای ادیان پیشین برای محاجه با شخصی از مسلمانان بوده که از مسائلی خبر داشته باشد که تنها نبی و وصی بدان آگاهند. مسائلی مانند؛ مطالب کتابهای آسمانی پیشین و عقاید پیروان آنها و تصحیح عقاید باطل آنان، تبیین جایگاه پیامبر اکرم(ص) در مقایسه با دیگر انبیاء و برخی مسائل علمی که امام علی(ع) در مقام راوی پیامبر اکرم(ص) پاسخ مناسب را بیان کردند[۱۳].[۱۴]
جایگاه امام علی(ع) در مقام عالم برجسته دینی
امام علی(ع) در روایات بسیاری به عنوان مرويٌّ عنه مصدر روایات بودهاند و این گونه بسیاری از سخنان ایشان برای ما نقل شده است. برخی علما به کثرت روایات منقول از امام علی(ع) در مقایسه با سایر صحابه اشاره کردهاند. مثلاً سیوطی به کثرت روایات تفسیری منقول از امام علی(ع) در مقایسه با سایر خلفا اشاره کرده است[۱۵]. همچنین امام علی(ع) را از کسانی شمردهاند که فتواهای بسیاری صادر کردند[۱۶]. ابن سعد در طبقات درباره کثرت روایات امام علی(ع) نقل کرده است که مطابق قول محمد بن عمر اسلمی، علت کمی روایات صحابه بزرگ پیامبر اکرم(ص) آن است که بیشتر آنان قبل از آنکه مردم نیاز مبرمی به اخذ احادیث داشته باشند، درگذشتند و نیز علت بسیاری روایات نقل شده از عمر بن خطاب و علی بن ابی طالب(ع) آن است که خلافت کردند و مورد سؤال قرار گرفتند[۱۷]. چنان که ابوزهره علت فراوانی فتواهای امام علی(ع) را این گونه توضیح داده است: «علی(ع) حدود سی سال بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) فتوا میداد و ارشاد میکرد و حدوداً پنج سال در کوفه اقامت داشت قطعاً در آن شهر فتواها و قضاوتهایی به جا گذاشت. در این شهر در ارشاد، یگانه بود و به زیادی و عمق علم شناخته شده بود. او در عصر خلفای پیشین نیز فتوا میداد. در تمام کارهای دشوار که نیازمند بررسی و دقت همه جانبه بود، شرکت میکرد و قدرت استنباط و دقت خود را به کار میگرفت»[۱۸].
به گزارش برخی از دانشمندان، مجموع روایات امام علی(ع) از پیامبر اکرم(ص) در صحاح اهل سنت بالغ بر ۵۳۷ حدیث[۱۹] و شمار روایات دیگری که با تکرار از امام علی(ع) گردآوری شده، ۲۲۵۸ روایت است[۲۰] همچنین بنابر پژوهشی جدید، در مجموع در منابع یازدهگانه اهل سنت، ۶۴۸۱ و با حذف مکررات ۳۳۶۰ روایت از امام علی(ع) نقل شده است. تنوع مضامین روایات امام علی(ع) غالباً مربوط به زمانی است که بدون سؤال و مراجعه افراد، سخنانی را ایراد کردهاند وگرنه بیشتر سؤالهایی که از ایشان پرسیده شده، به مسائل عقیدتی و احکام خاصی محدود بوده است. از جمله بیانات امام علی(ع) در حوزههای گوناگون، خطبهای است که در آن، چهار صد بخش از مصالح دین و دنیای مؤمن را به صحابه آموختهاند[۲۱]. در این زمینه، همچنین میتوان به مناظره مرد شامی با امام علی(ع) در مسجد کوفه اشاره کرد که چند سؤال از مسائل خلقت عالم تا مباحث مرتبط با زندگی پیامبران پیشین را از امام علی(ع) پرسید و ایشان به تک تک آنها پاسخ داد[۲۲].[۲۳]
مرجعیت علمی امام علی(ع) در زمینههای گوناگون
ابن ابی الحدید، امام علی(ع) را بنیان گذار علوم الهیات؛ فقه، تفسیر، عرفان، نحو و جز اینها معرفی کرده و بر این باور بوده که علم تمام صاحبنظران آن علوم بر علم امام علی(ع) مبتنی است[۲۴]. ابتناء علوم اسلامی به امام علی(ع) به این معنا است که ایشان پایهگذار اساس آن علوم و هدایت کننده مسلمانان به آن بودهاند؛ آنچه در عمل مجسم کننده مهمترین جنبههای مرجعیت علمی امام علی(ع) به شمار میرود:
مرجعیت امام علی(ع) در علوم نقلی
امام علی(ع) به دلیل بهرهمندی از آموزههای پیامبر اکرم(ص) و برخورداری از علم امامت و موقعیت ویژه در میان صحابه پیامبراکرم(ص)، پس از ایشان برترین مرجع امت در حوزه علوم نقلی قرار گرفتند. جنبههای مرجعیت ایشان در زمینه علوم نقلی بدین شرح قابل تبیین است:
تفسیر
پیامبراکرم(ص) با وصف همراهی امام علی(ع) و قرآن، شایستهترین تعبیر را درباره را علم امام علی(ع) به قرآن وصف کرده، فرمودهاند: «عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَهُ»[۲۵]؛ چنان که وقوع آن وصف، با ظهور نشانههای عینی در عالم خارج نمود پیدا کرده است.
برتری نسبت به مفسران صحابه: امام علی(ع) آموزههای صحیح تفسیری را از آبشخور زلال نبوی دریافت کردند. ایشان در این باره فرمودند: «بر پیامبراکرم(ص) آیهای از قرآن نازل نشد، مگر آنکه بر من قرائت کردند... و تأویل و تفسیر آیه را به من آموزش دادند»[۲۶]. امام علی(ع) آن آموزهها را در قالبهای گوناگون به امت اسلامی منتقل کردند. افزون بر آنکه آموزههای علوی به صورت غیر مستقیم در بیانات امام علی(ع) مستتر بود، در قالب آموزههای تفسیری نیز منتقل شد. چنان که علمای فریقین از امام علی(ع) به عنوان شخصی یاد کردهاند که بعد از پیامبراکرم(ص)، مشهور به علم تفسیر بودند[۲۷]. از مشهورترین مفسران صحابه، عبدالله بن عباس است که به جهت فراوانی علم به تفسیر و تأویل قرآن، او را «ترجمان القرآن» میگفتند[۲۸] او مرجع صحابه و تابعان در پاسخ به مسائل تفسیر قرآن بود[۲۹]. ابن عباس خود به مناسبتهای گوناگون به اعلم بودن امام علی(ع) اشاره کرده از جمله پس از توضیح یکی از موارد آموزش تفسیر نزد امام علی(ع) میگوید: «پس دریافتم که علم من به قرآن در سنجش با علم علی(ع) مانند گودال آبی است در برابر دریایی عظیم»[۳۰]. سیوطی درباره کثرت روایات منقول از امام علی(ع) در مقایسه با خلفا گفته است: از علی بن أبی طالب(ع) بیش از سایر خلفا، روایت تفسیری نقل شده و روایت از آن سه خلیفه بسیار کم است، وی گفته است: از ابوبکر روایات بسیار اندکی دیدهام که شاید از ده روایت تجاوز نکند[۳۱]. همچنین ابن مسعود درباره علم جامع امام علی(ع) نسبت به قرآن کریم گفته است: إِنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ مَا مِنْهَا إِلَّا وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلِمَ الظَّاهِرَ وَ الْبَاطِنَ[۳۲]. در ادامه بیان میشود که برخی صحابه از جمله ابن عباس و ابن مسعود شاگردان درس تفسیر امام علی(ع) بودهاند.
نشر آموزههای صحیح تفسیری از طرق گوناگون: امام علی(ع) معارف دینی را در پرتو درک صحیح از قرآن کریم در قالب آموزههای تفسیری به امت اسلامی منتقل کردند. ایشان صاحب مصحفی بوده اند[۳۳] که زیاداتی تفسیری در حواشی آیات نسبت به مصاحف صحابه داشته است. قرآن در متن آن و توضیحات در عرض مصحف آمده بود[۳۴]. از عبارت في أثره در روایت ابن سیرین نیز که در وصف مصحف گفته است: كتب المنسوخ و كتب الناسخ في أثره همین شیوه نگارش برداشت میشود[۳۵]. مطالبی که امروزه از آن به تفسیر قرآن تعبیر میشود. بنا بر روایات شیعه، آن مصحف یکی از مواریث علمی ائمه اطهار(ع) بوده و اکنون نزد امام زمان(ع) است[۳۶] و نظر به نقش ائمه اطهار(ع) در انتقال آموزههای علوی در واقع هرگز امت از مضامین آن مصحف بیبهره نبودهاند. گذشته از آن، امام علی(ع) در زمان حکومت خود، آموزههای تفسیر نبوی را ضمن خطبههایی برای مردم ایراد میکردند و تابعان از اهل کوفه این تفاسیر را از آن حضرت شنیده و برای دیگران روایت نمودند. بنابراین بیشتر تفسیر فریقین که مشتمل بر بیانات پیامبر اکرم(ص) است، از این طریق نشأت گرفته است[۳۷]. امام علی(ع) در مقام صدرالمفسرین و مبین قرآن کریم، پس از پیامبر اکرم(ص) از بروز برخوردهای نادرست در تفسیر قرآن کریم جلوگیری کردند. از جمله آسیبهای ممکن در تفسیر، عدم آگاهی مفسر بر انواع آیات است که امام علی(ع) همواره بر لزوم توجه به آن تأکید داشته و از وجود آیات گوناگون قرآن خبر میداد: «کتاب پروردگار در دسترس شماست،... ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند و مثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسیر شده، و نامفهومش تعبیر شده»[۳۸] امام علی(ع) با نقل روایت پیامبر اکرم(ص) از تفسیر به رأی نهی کردند. برخی از فرازهای بیان امام علی(ع) به عنوان ناقل آموزههای پیامبر اکرم(ص) از این قرار است: کسی که تفسیر قرآن را از اهل بیت(ع) یا از واسطههای ما و شیعیان میگیرد متمسک واقعی به ریسمان استوار قرآن است، نه آنکه پیرو آرای خودسرانه جدل کنندگان و قیاس کنندگان است و آنکه با رأی خود درباره قرآن سخن گوید، اگر صحت نظر او احراز شود، نکوهش خردمندان را به همراه خواهد داشت و اگر دچار اشتباه شد، سرزنش خردمندان و مردم عادی بر او بار خواهد شد[۳۹]. از این رو به فضای حاکم درباره نحوه برخورد با قرآن و اهمیت روشنگریهای امام علی(ع) پی میبریم. در فضای وجود چنین جریانهایی، امام علی(ع) به ضرورت تفقه[۴۰] و تدبر[۴۱] درباره معارف انسان ساز قرآن کریم سفارش کرده و فرمود: «آن - کتاب خدا است – قرآن، از آن بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید»[۴۲]. در مقامی دیگر فرمود: «کتاب خدا که: بدان - راه حق را - میبینید، و بدان - از حق -سخن میگویید، و بدان -حق را – میشنوید. بعض آن بعض دیگر را تفسیر کند، و پارهای بر پاره دیگر گواهی دهد»[۴۳]. نمونه استفاده امام علی(ع) از شیوه تفسیر موضوعی، توضیح امکان تولد نوزاد شش ماهه با تبیین ارتباط آیات ﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ﴾[۴۴] و ﴿حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا﴾[۴۵] و منع عمر از رجم مادر نوزاد شش ماهه است[۴۶]؛ زیرا به سبب با هم دیدن آیات، برداشت میشود که حداقل مدت حمل، شش ماه است که افزون بر دو سال مدت شیردهی، سی ماه کامل میشود.
امام علی(ع) با تربیت شاگردان برجسته به نشر آموزههای صحیح تفسیری پرداختند. ابن ابی الحدید تأثیر آن آموزهها را چنین توضیح داده است: علم تفسیر از امام علی(ع) منشعب و اخذ شده است؛ زیرا بیشتر روایات تفسیری از ایشان و ابن عباس است که او شاگرد امام علی(ع) بود[۴۷]. ابن عباس به شاگردی خود در محضر امام علی(ع) در تفسیر قرآن معترف بوده است: ما أخذت من تفسير القرآن فعن علي بن أبي طالب(ع)[۴۸] از جمله در توضیح یکی از موارد آموزش تفسیر نزد ایشان درباره سوره حمد را مفصل توضیح داده است[۴۹]. شاگردی ابن عباس در محضر امام علی(ع) نزد علمای فریقین مشهور بوده است[۵۰] و محققان او را راوی آموزههای تفسیری امام علی(ع) دانستهاند[۵۱]. همچنین شواهدی بر ابتنای علم ابن مسعود بر آموزههای تفسیری امام علی(ع) وجود دارد؛ زیرا وی اوقاتی برای عرضه آموختههای قرآنی خود خدمت امام علی(ع) داشته، از جمله ابن مسعود گفته است: خَتَمْتُ الْقُرْآنَ عَلَى خَيْرِ النَّاسِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)[۵۲].
استمرار استفاده از تفاسیر علوی با تأسیس مدرسه مکه از جانب ابن عباس، شاگرد امام علی(ع) محقق شد که فارغ التحصیلان این مدرسه، بزرگترین علمای آن روزگار جهان اسلام بودند. آثار نیکوی این مدرسه به عنوان سنتهای مورد قبول در میان امت قرار گرفته و همچنان باقی است[۵۳]. ابن تیمیه میگوید: «داناترین مردم در زمینه تفسیر، اهل مکه هستند؛ زیرا اصحاب ابن عباساند؛ افرادی چون مجاهد، عطاء، عکرمه و دیگران مثل طاووس، ابو شعثاء و سعید بن جبیر امثال اینان هستند»[۵۴]. سعید بن جبیر نیز که از او به عنوان نخستین نویسندگان تفسیر یاد میکنند، شاگرد ابن عباس بوده است. برتریهای امام علی(ع)، مفسران را بر آن داشته است تا در تفاسیر خود از روایات تفسیری امام علی(ع) استفاده کنند. از جمله در جای جای مهمترین تفاسیر ایشان نمونههایی قابل ذکر است. برای نمونه میتوان به ذکر روایات تفسیر قرآن به قرآن امام علی(ع)[۵۵] و استناد در باب غرایب لغات به روایات امام علی(ع)[۵۶] اشاره کرد.[۵۷]
علوم قرآن
امام علی(ع) آگاه به تنزیل، تأویل[۵۸] ظاهر و باطن قرآن[۵۹] زمان، مکان و شأن نزول آیات[۶۰]، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، عام و خاص[۶۱] و آشنا به معانی آیات[۶۲] و قرائت قرآن[۶۳] بودند. امام علی(ع) صاحب رسالهای در بیان شصت نوع از علوم قرآن بود[۶۴] که نخستین گام در تدوین علوم قرآن و تقسیم انواع آن[۶۵] و منبع اصلی محققان علوم قرآن بوده است[۶۶]. علامه مجلسی با استناد به تفسیر نعمانی به نقل انواع مذکور در آن رساله و مثالهای هر یک، از قول امام علی(ع) پرداخته است[۶۷]. تبیین انواع علوم قرآن و شمارش آنها از آموزههای قرآنی امام علی(ع) بوده است. از جمله فرمود: «کتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پیداست، واجب و مستحب آن هویداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزیمت آن معین، خاص و عامش معلوم، پند و مثلهایش مفهوم، مطلق و مقیدش پدیدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسیر شده، و نامفهومش تعبیر شده، از حکمی که بدانند و انجام دادنی است، و آنچه ندانند و واگذاردنی است، حکمی است وجوب آن در قرآن معین، و نسخ آن در سنت مبرهن، و حکمی که سنت گوید باید، و کتاب رخصت دهد که ترک آن شاید، و حکمی که در وقتی خاص بر مکلّف نوشته است، و چون وقتش سپری شد تکلیف هشته است»[۶۸]. نقل ذهبی این گونه است که صحابه از نظر قدرت فهم قرآن و بیان مراد آن متفاوت بودند و علت آن، اختلاف آنان در نحوه کسب علم بود و در میان، ایشان آنکه پیوسته همراه پیامبر اکرم(ص) بود، مطلع از آن اسباب نزولی بود که دیگران نمیدانستند[۶۹]. آیتالله معرفت معتقد است که ذهبی در صدد بیان مقام امام علی(ع) بوده است[۷۰]. نظر به روایات اهل سنت، مصداق قول ذهبی غیر از این نیست؛ زیرا آنان گفتهاند که امام علی(ع) تمام علوم قرآن را نزد پیامبر اکرم(ص) آموخته است[۷۱] و به تمام اسباب نزول آیات واقف بودند[۷۲]. ابن مسعود امام علی(ع) را آگاهترین شخص به قرائت قرآن معرفی کرده است: مَا رَأَيْتُ أَحَداً أَقْرَأَ مِنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لِلْقُرْآنِ[۷۳]. از نشانههای مرجعیت امام علی(ع) در علم قرائت آن است که؛ قرائت عامه مسلمین، با وساطت ابوعبدالرحمن سلمی، به امام علی(ع) میرسد[۷۴].
امام علی(ع) در زمینه علوم قرآن نیز پاسخگوی پرسش صحابه بود. از جمله، روایاتی از امام علی(ع) مبنی بر عدم اختلاف آیات وارد شده است. مانند پاسخ امام علی(ع) به شخصی که با بیان تردید خود درباره حقانیت کتاب خدا، خدمت امام علی(ع) حاضر شد. به نظر او برخی آیات قرآنی در منافات با یکدیگرند و امام علی(ع) متذکر شدند که آیات قرآن کریم یکدیگر را تصدیق میکند و درباره آیاتی که به نظر او متناقض آمده بود به ترتیب توضیح دادند و ویژگیهای کلام الهی و مراد از تأویل و تنزیل آن را بیان نمودند[۷۵]. از دیگر موارد آموزههای امام علی(ع)، پاسخ ایشان به برخی کافرانی است که ادعای وجود تناقض در قرآن را داشتند[۷۶]. در پاسخ امام علی(ع) به اختلاف ظاهری آیات[۷۷].[۷۸]
فقه
پیامبر اکرم(ص) از امام علی(ع) به عنوان شخصی یاد کردهاند که «علم الدین» نزد او است[۷۹]. بدین معنی که اعلم به سنت بوده است[۸۰] و تواناترین شخص در قضاوت بعد از ایشان خواهند بود: «أَقْضَى أُمَّتِي وَ أَعْلَمُ أُمَّتِي بَعْدِي عَلِيٌّ»[۸۱]. وقوع وصفی که پیامبر اکرم(ص) از امام علی(ع) به «اقضای امت» ارائه دادند با توضیح نقش بنیادی امام علی(ع) در تاریخ فقه فریقین قابل تبیین است.
برتری نسبت به فقهای صحابه: اهل سنت امام علی(ع) را در زمره آن دسته از فقها یاد میکنند که بیش از دیگران و به طور وسیع، مسئولیت بیان احکام فقهی را بر عهده داشتند[۸۲]. اما امام علی(ع) حتی در میان این دسته از فقها نیز افضل بودند؛ زیرا فقهایی که در این دسته همعرض امام علی(ع) ذکر شدهاند، خود در حل مسائل به امام علی(ع) مراجعه میکردند. روایاتی از صحابه با این مضمون نقل شده است که اقرار میکردند: عَلِيٌّ أَقْضَانَا[۸۳] و میگفتند وقتی حکمی از علی(ع) به ما میرسید از دیگری جویا نمیشدیم[۸۴]. و چه بسیار مواردی که صحابه به دلیل حکم امام علی(ع) از قضاوتهای نادرست خود اعراض میکردند، چنان که عمر در مواضع مختلفی گفت: لَوْ لَا عَلِيٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ[۸۵]. روایات متعددی با صراحت بر مشورت خلفا با امام علی(ع) و مراجعه به ایشان اشاره دارد. به عنوان مثال روایت شده که ابوبکر درباره تن ندادن برخی مسلمانان به پرداخت زکات با اصحاب مشورت کرد، نظر امام علی(ع) را خواست و بنابر سفارش ایشان درباره عمل به سنت پیامبر اکرم(ص) اقدام کرد[۸۶]. همچنین عمر درباره مردی شراب خوار با امام علی(ع) مشورت و به حکم ایشان عمل کرد[۸۷]. در مسئله تعلق ارث نیز، شخصی به عثمان درباره قضاوت او شکایت کرد و عثمان گفت: نظر علی(ع) را خواستم و او این طور حکم کرد[۸۸].
مراجعه صحابه به امام علی(ع) را میتوان از باب افضل بودن ایشان در این امر برشمرد، چه آنان از پیامبر اکرم(ص) شنیده بودند که: «أَقْضَاكُمْ عَلِيٌّ»[۸۹] و «أَقْضَى أُمَّتِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»[۹۰] و صحابه میگفتند که أُمِرْنَا أَنْ نُشَاوِرَهُ[۹۱]؛ بنابر این تعبیر معهود، مراد آنان از أُمِرْنَا (امر شدیم)، اشاره به امر پیامبراکرم(ص) است و مسلماً مراد از «مشورت»، سؤال و عمل به امر امام علی(ع) است؛ زیرا در احکام شرعی مجال مشورت نیست و اصلاً در این قسم مسائل مشورت کردن معنی ندارد[۹۲]. و وقتی حکمی از امام علی(ع) به آنان میرسید، به نظر دیگران ترتیب اثر نمیدادند. چنان که ابن عباس میگفت كُنَّا إِذَا أَتَانَا الثَّبْتُ عَنْ عَلِيٍّ لَمْ نَعْدِلْ بِهِ[۹۳]. افزون بر آنکه به سبب توانایی بالای امام علی(ع) در حل مسائل لاینحل، چاره دیگری جز رجوع به ایشان نداشتند که سعیدبن مسیب گفته است: «عمر از مسئلهای که ابوالحسن(ع) در جریان آن قرار نمیگرفت، به خدا پناه میبرد»[۹۴]. چنان که ابن ابی الحدید از عمر و ابن عباس به عنوان فقهای صحابه یاد کرده و گفته است: مرجع هر دو آنها فقه امام علی(ع) بود. بنابراین امام علی(ع) مرجع فقه صحابه بودند به نحوی که نظر امام علی(ع) را به عنوان منبع استنباط احکام پذیرفته و حتی اگر حکم امام علی(ع) خلاف رأی خود آنها بود بدان عمل میکردند.
نشر آموزههای صحیح فقهی از طرق گوناگون: نیاز امت به حل مسائل فقهی پس از رحلت پیامبراکرم(ص) و استفتائات صحابه از امام علی(ع) از یک سو و علم جامع ایشان به فقه اسلامی از سویی دیگر، زمینه استفاده امت از آموزههای فقهی امام علی(ع) را فراهم آورد. امام علی(ع) با ارائه فتوا و مقابله با اجتهادهای مخالف نص، نقش مهمی در ارائه قواعد فقه اسلامی و پایهگذاری اصول آن ایفا نمودند. امام علی(ع) همواره بر لزوم اتخاذ دین از منابع اصیل تأکید مینمودند. از جمله درباره ضرورت عدم اتخاذ دین از رأی شخصی فرمودند: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَمْ يَأْخُذْ دِينَهُ عَنْ رَأْيِهِ وَ لَكِنْ أَتَاهُ (عَنْ رَبِّهِ فَأَخَذَ بِهِ)»[۹۵].
نقش امام علی(ع) در شکلگیری قوانین و معانی مصطلح در فقه اسلامی، با استفاده مداوم فقها از آن آموزهها قابل تبیین است. از جمله اصطلاحات عام و خاص و مطلق و مقید از نوآوریهای امام علی(ع) با راهنمایی پیامبراکرم(ص) به شمار میآید. امام علی(ع) از نخستین کسانی است که از دو قاعده «تخصیص» و «تقیید» سخن گفته و آن را فراروی فقها نهادند. به عنوان مثال امام علی(ع) درباره حکم قصاص، آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى﴾[۹۶] را بر آیه ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ﴾[۹۷] مقدم کردند؛ زیرا آیه دوم به صورت مطلق برابری انسانها را در قصاص مطرح میکند و آیه اول آن را تخصیص میزند[۹۸]. به این ترتیب تقسیم ادله احکام به دلیل عام و خاص و تقدیم دلیل خاص بر عام از جانب امام علی(ع)، راهنمای دیگران بدین معانی بوده است. از دیگر قواعد مقبول نزد فقها میتوان به «قاعده ید» اشاره کرد که جایگاه ویژه آن در فقه امروز، وامدار تذکر امام علی(ع) است[۹۹]. مفاد قاعده از این قرار است که هرگاه شخصی مالی در اختیار داشته باشد و ادعا کند که مالک آن است یا حقی در آن دارد، به دلیل در اختیار داشتن مال، ادعای او پذیرفته است. در برابر کسی که ادعای حقی بر آن مال میکند به دلیل در اختیار نداشتن آن، باید بر اساس ضوابط آیین دادرسی ادعای خود را ثابت کند[۱۰۰]. امام علی(ع) برای قضاوت از آن استفاده میکردند. از جمله دو نفر که درباره تملک حیوانی تنازع داشتند و هر دو برای ادعای خود بینه آوردند، امام علی(ع) به دلیل در اختیار بودن چهارپا نزد یکی از آن دو، به نفع او حکم دادند[۱۰۱].
فقه امام علی(ع) در میان اهل سنت، با انتقال فقه شیوخ به شاگردان به ائمه مذاهب اربعه منتقل گردید[۱۰۲]. ذهبی با ذکر اسامی افقه علما به این مطلب اشاره کرده است[۱۰۳]. در این بین به دلیل حکومت امام علی(ع) در کوفه، استفاده حنفیان که بزرگان آنان مقیم کوفه بودند، از فقه امام علی(ع) بیشتر بود. به این ترتیب ابوحنیفه بسیاری از اجتهادات و به خصوص احکام جرائمی که اجرای قصاص را واجب کند از امام علی(ع) استنباط کرده بود. چنان که محمد اسحاق مدنی، نمونههای فتاوی ابوحنیفه را که به فقه امام علی(ع) استناد کرده در اثری با عنوان ما استدل به الحنفية من آثار صهر ختم خير البرية گرد آورده است.
از نمونههای ابتناء علمای اهل سنت به فقه امام علی(ع) میتوان به موارد زیر اشاره کرد. فتوای ابوحنیفه در بالا بردن دستها به هنگام تکبیره الاحرام برگرفته از فقه امام علی(ع)؛ فتوای فقها در تقسیم رجم به دو نوع اقرار و شهود و ترتیب انجام حکم[۱۰۴] بنابر سیره امام علی(ع) که چنین عمل میکردند[۱۰۵]. و کیفیت اجرای حد سارق[۱۰۶] متناسب با سیره امام علی[۱۰۷] که در این قسم استنادات از تعابیری نظیر: لِمَا رُوِيَ عَنْ عَلِيٍّ(ع) و لِأَنَّ عَلِيّاً(ع) يَفْعَلُ کَذَا استفاده کردهاند. فتوای فقها درباره مسائلی که تنها منبع موجود آن، روایات امام علی(ع) بوده است، جنبه دیگر تأثیرپذیری فقها از فقه علوی را آشکار میسازد. مانند احکام «بُغات» که مسائل آن را از فقه امام علی(ع) استنباط کردهاند. چنان که ابوحنیفه و شافعی به این حقیقت تصریح کردهاند، ابوحنیفه گفته است: لو لا سيرة أمير المؤمنين(ع) في أهل البغي ما كنا نعرف[۱۰۸]. و شافعی گفته است: أُخِذَتْ السِّيرَةُ فِي قِتَالِ الْبُغَاةِ مِنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ تَعَالَى عَنْهُ[۱۰۹] چنان که روایات امام علی(ع) درباره حکم بغات و وجوب قتال با ایشان تا زمانی که تسلیم شوند[۱۱۰]احکام برخورد با اسیران آنان[۱۱۱] و احکام مشابه آن در مصادر اهل سنت نقل شده است. از جمله شیخ مرغینانی از فقهای حنفیه به فعل امام علی(ع) درباره رفتار با بغات استناد کرده و گفته است: در وهله اول خروج بغات از اطاعت امام آنها را به بازگشت به جماعت مسلمانان دعوت کنید؛ زیرا علی(ع) با اهل حروراء چنین عمل کرد[۱۱۲].
تداوم استفاده شیعیان از روایات فقهی امام علی(ع) روشن است[۱۱۳]. ابان بن تغلب در عصر صادقین(ع) تعریفی از شیعه ارائه داده که مرتبط با ارجاع شیعه به فقه امام علی(ع) است. او در مقام معرفی شیعه گفته است: الشيعة الذين إذا اختلف الناس عن رسول الله(ص) أخذوا بقول علي(ع) و إذا اختلف الناس عن علي(ع) أخذوا بقول جعفر بن محمد(ع). در رجوع شیعه به فقه امام علی(ع) همین بس که بدان شناخته میشده است.[۱۱۴]
مرجعیت امام علی(ع) در علوم عقلی
امام علی(ع) در زمینه علوم عقلی راهنمای امت برای فهم مباحث عقاید اسلامی بوده است. با وجود آنکه سرچشمه علم کلام، مباحث اعتقادی میان پیامبر اکرم(ص) و صحابه درباره آیات قرآن و احادیث نبوی بوده است. اما تا قبل از گسترش اسلام به دیگر سرزمینها، مسائل اساسی کلام به وجود نیامده بود. بنابراین پس از رحلت پیامبراکرم(ص)، زمینه مرجعیت امام علی(ع) در کلام اسلامی فراهم شد، چه پس از انتشار اسلام خارج از جزیره العرب و ورود اسلام به روم شرقی و ایران، دانشمندان یهودی و مسیحی در پی شناسایی پیامبراکرم(ص) و اوصیای او و برای تحقیق درباره اسلام به مدینه آمدند و سؤالهایی مطرح کردند، که چون خلفا تخصصی در معارف اسلامی نداشتند، برای پاسخ به آنها ناگزیر به امام علی(ع) متوسل میشدند و آن حضرت به سؤالات آنها پاسخ میداد[۱۱۵].
روایات گوناگون منقول از امام علی(ع) درباره مباحث توحید[۱۱۶]، نبوت[۱۱۷] و امامت[۱۱۸] مذکور در ابواب کلامی جوامع حدیث شیعه است. همچنین در میان خطبههای منقول از امام علی(ع) سخنان شگفت انگیزی درباره اصول توحید، عدل و تنزیه خداوند از شباهت به خلق وجود دارد که هر تشنهای را سیراب میکند[۱۱۹].
برخی از روایات عقیدتی، بیانگر مراجعه اهل کتاب به امام علی(ع) است. مانند سؤال علمای یهودی از زمان بودن خدا[۱۲۰]امتحان اوصیاء الهی[۱۲۱]، و سؤال عالم یهودی از عمر که آیا از عقاید یهود با خبر است و آنکه عمر او را خدمت امام علی(ع) ارجاع داد[۱۲۲] و سؤال بزرگ اسقفهای مسیحی از وجه رب که ابوبکر نتوانست پاسخ دهد و به امام علی(ع) مراجعه کردند و امام پاسخ دادند[۱۲۳].
گاه امام علی(ع) را در زمینه مباحث کلام در مقام راوی بیانات پیامبر اکرم(ص) مییابیم. مثلاً از قول ایشان درباره تقدیم تقدیر بر خلق پدیدهها بیان کردند: پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «خدامند متعال دو هزار سال پیش از آفرینش آدم، حدود و اندازهها را تعیین نمود و به تدابیر امور پرداخت»[۱۲۴].
از بارزترین مباحث عقیدتی که به نقل از منابع فریقین، امام علی(ع) اعلم بدان بودند، مسائل قضا و قدر و مشیت الهی است. امام(ع) آن مسائل را از جنبههای مختلف پاسخ دادهاند. از جمله؛ به تبیین معنای واژه «قضا» در آیات قرآن پرداخته را به خلق در آیه ﴿فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ﴾[۱۲۵]حکم در آیه ﴿وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ﴾[۱۲۶]، فرمان در آیه ﴿وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ﴾[۱۲۷] و علم در آیه ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ﴾[۱۲۸] تفسیر کرده و به چگونگی قضاء و قدر الهی پرداختهاند: «همه چیز به قضاء و قدر الهی است»[۱۲۹] همچنین در برخی خطابه، خود این قبیل مباحث را مطرح کردهاند: «خداوند متعال برای هر چیز اندازهای قرار داد»[۱۳۰] و یا فرمود: «خداوند متعال آنچه را که آفرید، اندازهگیری نمود و تقدیر آن را محکم و استوار کرد»[۱۳۱]. و چه بسا از امام علی(ع) درخواست میشد در این باره صحبت کند، مثلاً متقی هندی نقل کرده است که روزی مردی در میان سخنرانی امام علی(ع) برخاست و عرض کرد: «ای امیرمؤمنان، برای ما از قضا و قدر سخن بگو». حضرت فرمودند: «قضا و قدر الهی امری است میان دو چیز، نه جبر است و نه تفویض»[۱۳۲]. همچنین منابع اهل سنت سؤال مشهور یکی از مجاهدان صفین از امام علی(ع) درباره قضا و قدر الهی را نقل کردهاند که پس از جنگ پرسید: آیا رفتن ما به شام به قضا و قدر الهی بود؟ و پس از آنکه امام علی(ع) این مطلب را تأیید کردند. آن مجاهد مسائل دیگری مطرح کرد که آیا رنج ما به پاداشی ندارد؟ و چگونه ما بر این کار مجبور نبودیم حال آنکه رفتن و برگشتن و ماندن ما به قضا و قدر الهی بوده است؟ و امام علی(ع) برای او توضیح دادهاند که؛ خداوند برای این عمل پاداش بزرگی به شما داده است؛ زیرا قضا و قدر خدا بر بنده حتم نیست به این معنا که از او سلب اختیار کند که اگر چنین بود، ثواب و عقاب و امر و نهی و وعده پاداش و وعید کیفر لغو بود و گنه کار سرزنش نمیشد و خوش کردار لایق ستایش نبود[۱۳۳]. این قول در نهج البلاغه به گونه دیگر مطرح شده است. امام در پاسخ او چنین موضع میگیرد: وای بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کردهای، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود، و نوید و تهدید عاطل.
انتساب شیعه به کلام علوی آشکار است؛ زیرا شیعیان علوم را از ائمه اطهار(ع) اخذ میکنند و علم ائمه(ع) بنا به تقدم از امام علی(ع) به ایشان منتقل شده است. از دیگر سوی حتی مشایخ خوارج به رغم آنکه خود در غایت بعد نسبت به امام(ع) قرار داشتند، به گونهای شاگرد امام علی(ع) بودند. مرجعیت امام علی(ع) در این زمینه برای معتزله نیز روشن است؛ زیرا آنان اکثر اصول خود را در باب توحید و عدل از ظواهر کلام امام علی(ع) گرفتهاند. حتی حسن بصری و واصل بن عطا به عنوان مشایخ معتزله، منتسب به امام علی(ع) و وامدار علم ایشان بودهاند. از مشایخ اشاعره نیز ابوالحسن اشعری، شاگرد ابوعلی جبائی بود، که ابوعلی از بزرگان معتزله به شمار میرفت. اما از برخی مواضع معتزله روی گرداند[۱۳۴].[۱۳۵]
مرجعیت امام علی(ع) در علوم ادبی
امام علی(ع) فرمودند: «ما امیران گفتاریم. سخن - به تعلیم ما - ریشه دوانیده و شاخههای خود را بر سر ما تنیده»[۱۳۶]. امام علی(ع) پس از پیامبراکرم(ص) برترین خطیبان بود. ابن ابی الحدید در این زمینه مینویسد: مردم آیین سخنوری و هنر نویسندگی را از امام علی(ع) آموختند[۱۳۷]. مرجعیت ایشان در جنبههای گوناگون علوم ادبی قابل تبیین است[۱۳۸].
ریشهشناسی و اشتقاق
امام علی(ع) در استفاده از برخی واژگان و عبارات منفرد بودهاند. واژگان غریبی که پس از استفاده ایشان رایج شده است. مانند اشتقاقهای بیسابقه از مادههای عسب، شحح، قحم، سلق، نصص، حقق، لمظ، طنن، عذب و فلج. چنان که بیشترین اقوال استنادی به کار رفته در مقولههای زبانی (ریشه، حرکت و معنی لغت)، منتسب به امام علی(ع) است و زبان شناسان در رتبه بعد از قرآن کریم، بیشترین استفاده را از روایات امام علی(ع) داشتهاند. چنان که سخنان امام علی(ع) از منابع مؤلفان کتابهای لغت بوده است و جهت تبیین معانی لغات به روایات ایشان استناد کرده یا به عنوان مؤید آن معنا استشهاد کردهاند. به خصوص ابن منظور در «لسان العرب» حدود ۹۰۰ مورد استناد به بیانات امام علی(ع) داشته است که تمام آن از منابع فریقین استخراج شده است. ابن منظور از جمله جهت تبیین معانی لغات[۱۳۹] حرکات افعال[۱۴۰] و اسامی[۱۴۱] به کلام امام علی(ع) استناد کرده است. استنادهای ابن منظور به کلام امام علی(ع) در حدی است که جعفر بهاءالدین جهت تدوین اثر خود، زیر عنوان اقوال الإمام علي بن ابي طالب(ع) في الكتاب لسان العرب، در راستای گردآوری روایات امام علی(ع)، «لسان العرب» را مرجع قرار داده است[۱۴۲].
صرف و نحو
از موارد بهرهمندی از روایات امام علی(ع)، معیار قرار دادن کلام ایشان در حل اختلاف نظر ادیبان درباره ساختارهای زبان عربی و معانی آن است، چنان که در این راستا برخی پژوهشها با مبنا قرار دادن نهج البلاغه محقق شده است. به عنوان مثال یکی از پژوهشگران معاصر، برخی از قالبهای مورد بحث در علم صرف را (اسم فاعل، ساختارهای صیغه مبالغه و صفت مشبهه، اسم مفعول و اسم تفضیل) برگزیده و پس از تبیین مواضع اختلاف علما، به موارد استعمال آن در نهج البلاغه مراجعه نموده و با میزان قرار دادن کلام امام علی(ع)، معانی اقسام مشتقات را استنتاج کرده است[۱۴۳]. واضع بودن امام علی(ع) درباره قوانین علم نحو مشهور است. علمای فریقین گزارش کردهاند که امام علی(ع) اصول نحو را به ابوالاسود دوئلی املا کردند[۱۴۴]. از جمله ابوالاسود دوئلی در پاسخ به چگونگی کسب علم نحو گفته است: حدود و چارچوب آن را از علی بن ابی طالب(ع) فراگرفتم[۱۴۵]. این قواعد نزد ابوالاسود بود و پس از شنیدن غلط خوانی و تحریف قرآن، تصمیم به آموزش آن گرفت و برای رسیدن به این هدف به دو طریق اقدام کرد: اعرابگذاری قرآن بر طبق قواعد نحو و تعلیم نحو به ادیبان زبان عربی. علامه عسکری بر اساس سیر تاریخیای که دو طریق اجرایی ابوالاسود طی کرد، یعنی شکلگیری طبقات علمای علم نحو و تطور اعرابگذاری، نموداری ارائه دادهاند که بیانگر پیدایش، آموزش و گسترش علم نحو از عصر امام علی(ع) و ابوالاسود تا به امروز است[۱۴۶].[۱۴۷]
علوم بلاغی
از سالهای صدور خطبههای امام علی(ع) تمایز بیانات ایشان نسبت به کلام عرب، جلب توجه میکرد. آن زمان که نزد اعراب جاهلی فصاحت عبارت بود از توصیف شتر و اسب یا وصف کوه و دشت و امثال آن و نهایت فصاحتی که بدان مشهور بودند از انشای دو سه سطر تجاوز نمیکرد، که یا موعظهای بود، همراه با ذکر مرگ و مذمت دنیا یا تشویق به جهاد؛ سخن از فرشتگان و صفات و اشکال عبادات و تسبیح آنان و شناخت آنها نسبت به خداوند متعال و عشق آنها به او و دیگر مضامین موجود در خطبههای امام علی(ع) با این تفصیل نزد هیچ یک از صحابه شناخته شده نبود[۱۴۸]. همچنین امام علی(ع) در بیان برخی خطبهها منفرد بودهاند. مانند خطبه بدون الف[۱۴۹] و دو خطبه بدون نقطه[۱۵۰] که از شگفتیهای بیانات ایشان به شمار میآید.
علمای مسلمان همواره به برتر بودن کلام امام علی(ع) اعتراف داشتهاند. عبدالله بن مقفع از چهرههای درخشان ادبی و مفاخر ایران و اسلام است که متأثر از عواملی چند در فصاحت و بلاغت سرآمد شد، اما با بررسی آثار او استنتاج میشود که علت اصلی بلاغت ابن مقفع آشنایی با خطبهها و نامههای امام علی(ع) و تأثیرپذیری شدید از اسلوب بیانات آن حضرت بوده است. نیز ابو عثمان، عمرو بن بحر، ملقب به جاحظ[۱۵۱] که او را امام ادب عربی شمردهاند، پس از نقل این سخن امام علی(ع): «قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُهُ»[۱۵۲] «مرد را آن بهاست که بدان نیک داناست - آن ارزی که میورزی»[۱۵۳] مینویسد: «اگر از این کتاب جز همین نکته را نداشتیم، آن را شافی، کافی، بسنده و بینیاز کننده مییافتیم، بلکه افزون از کفایت و منتهی به غایت میدیدیم»[۱۵۴]. ابن نباته، ادیب سخندان قرن چهارم استفاده خود از سخنان امام علی(ع) را چنین تبیین میکند: گنجینههایی از خطابه از بر کردم که هرچه از آن برمیدارم بیشتر میشود و آن گنجینهها چیزی نیست جز صد فصل از مواعظ علی(ع)[۱۵۵]. سید رضی نیز در مقدمه نهج البلاغه درباره فصاحت و بلاغت کلام امام علی(ع) گفته است: «امیر مؤمنان(ع) سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت. فصاحت خود را به کلام حضرتش آراید تا به جمال رسد، و بلاغت در کنار او زاید و به کمال رسد. او بود که نقاب از چهره سخن کشید تا مترسل زیبایی آن را دید. آیین گفتار را از او وام گرفتند، و خطیبان بر جای پایش گام نهادند، و واعظان از خواندن کلام او نام یافتند. با این همه او گوی از همگان برد و اینان بدو نرسیدند، او پیش افتاد و اینان واپس خزیدند چه در گفتار او رنگی از علم خداست و بویی از گفتار مصطفی(ص)»[۱۵۶]. همچنین او ذیل فرازی از خطبههای امام علی(ع) که فرمود: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا»[۱۵۷] «سبکبار باشید تا زودتر برسید»[۱۵۸] مینویسد این سخن امام علی(ع) پس از سخن خدا و پیامبر اکرم(ص) با هر سخنی سنجیده شود بر آن برتری دارد و از آن پیشی میگیرد[۱۵۹]. همچنین ابن ابی الحدید امام علی(ع) را امام فصحا و سید بلغا خوانده و مینویسد: سخن او فروتر از سخن خدا و فراتر از سخن بندگان است[۱۶۰]. و بنا بر قول شیخ محمد عبده، «هیچ کس از اهل لغت عربی نیست که معتقد نباشد سخن امام علی(ع) شریفترین و بلیغترین کلام بعد از کلام خدا و پیامبر اکرم(ص) است»[۱۶۱].[۱۶۲]
منابع
پانویس
- ↑ مطهری، امامت و رهبری صص۵۱ و ۵۲
- ↑ ابن حنبل، مسند أحمد، ج۵، ص۲۶.
- ↑ نک: قول خلیفه دوم در ارجاع یکی از صحابه درباره مسئلهای فقهی: أرأيت علياً فاسأله فإنا قد أمرنا أن نشاوره؛ صنعانی، عبد الرزاق، المصنف، ج۴، ص۴۲۲، ح۸۲۹۸.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۰
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۱
- ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۳۶؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۵؛ ابن أبی شیبه کوفی، مسند ابن ابى شيبه، ج۷، ص۴۹۵، ح۶و۷؛ ابن بابویه، الامالی، ص۲۴۳، ح۱۳.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص۲۶۰.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۱
- ↑ طوسی، رجال طوسی، صص ۵۷-۹۲؛ مزی، ابو الحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، ج۲۰، ص۴۷۳.
- ↑ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، ج۳، ص۱۱۰۴؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، ج۲، ص۲۵۵.
- ↑ هلالی عامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ۶۲۰-۶۳۵؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۲۵، خطبه ۲۱۰؛ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۲-۶۴، ح۱.
- ↑ نک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۰، تتمه کتاب الاحتجاج.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۲
- ↑ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۶۶.
- ↑ ابن قیم جوزیه، زاد المعاد، ص١٠.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۸۷و ۲۸۸.
- ↑ ابوزهره، محمد، الامام الصادق(ع) حیاته و عصره – آراؤه و فقهه، ص۱۶۱-۱۶۲.
- ↑ ابن حزم اندلسی، اسماء الصحابه، ص۳۳.
- ↑ سیوطی، جمع الجوامع، ج۱۷، ص۷۸-۸۳۴؛ ج۱۸، ص۷-۸۲۱.
- ↑ ابن بابویه، الخصال، ج۲، ص۶۱۰-۶۳۷، ح۱۰.
- ↑ ابن بابویه، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۸، ح۱.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۳
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۷.
- ↑ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۵، ص۱۳۵؛ طوسی، الامالی، ص۴۷۹، ح۱۰۴۵-۱۴.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۴، ح۱؛ و نک: هلالی عامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ص۶۲۵.
- ↑ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۶۶؛ معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۲۱۰ و ۲۱۱.
- ↑ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۶۷؛ معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۲۹۶ و ۳۰۰.
- ↑ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۶۸؛ ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۶۹.
- ↑ نک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۴.
- ↑ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۶۶.
- ↑ سیوطی، الإتقان فی علوم القرآن، ج۲، ص۴۶۶.
- ↑ حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۸.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، ج۱، ص۱۳.
- ↑ حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۸.
- ↑ هلالی عامری، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۵۸۲؛ طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۵۶
- ↑ عسکری، مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج۲، ص۵۶۶.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۷؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۴.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۸۲ و ۱۸۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، ص۱۶۴، خطبه ۱۱۰.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۶، ح۳.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۱۵۹؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص۲۲۳.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۱۳۲؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص۱۹۲.
- ↑ «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
- ↑ «بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است» سوره احقاف، آیه ۱۵.
- ↑ سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص۴۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹.
- ↑ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج۱، ص۳۵؛ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۱۴۱.
- ↑ نک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۴.
- ↑ نصیبی شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص۱۱۸؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۹؛ ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۷۸.
- ↑ ابن طاووس، سعد السعود، ص۲۹۶.
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۹، ص۷۶.
- ↑ معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۳۱۶.
- ↑ ابن تیمیه، مجموعه الفتاوی، ج۱۳، ص۳۴۷.
- ↑ نک: طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۴۶.
- ↑ السیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۶، ص۳۸۴.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۴
- ↑ طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۲۶۱؛ طوسی، الامالی، ص۵۲۳، ح۱۱۵۸-۶۵.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰.
- ↑ حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۵، ح۳۸؛ ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۸۴، ح۳.
- ↑ حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۱۹۳؛ ابن بابویه، الخصال، ج۱، ص۲۵۷، ح۱۳۱.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۹۷.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۰۲؛ حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل، ج۱، ص۳۴، ح۱۹.
- ↑ امین، محسن، أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۲۷؛ حسینی جلالی، محمدرضا، تدوین السنة الشریفة، ص۱۳۷.
- ↑ صدر، حسن، تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام، ص۳۱۸.
- ↑ امین، محسن، أعیان الشیعه، ج۲، ص۱۲۷.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۹۰، ص۳-۹۷.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۷؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۴.
- ↑ ذهبی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۳۵ و ۳۶.
- ↑ معرفت، محمد هادی، التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۱، ص۲۱۴.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۹۷؛ قیسی، احمد مناف حسن، «أثر الإمام علی بن أبی طالب(ع) فی التفسیر»، مجله کلیه التربیه للبنات، شماره ۲۱ (۴)، ص۸۰۱.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۲، ص۴۲.
- ↑ دانی، ابو عمرو، جامع البیان فی القراءات السبع، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ ابن بابویه، التوحید، ص۲۶۹-۲۵۴، ح۵.
- ↑ نک: طبرسی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج۱، ص۲۴۱-۲۵۸؛ همچنین نک: همان، ص۲۴۳.
- ↑ ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ﴾ «چهرههایی در آن روز شاداب است» سوره قیامه، آیه ۲۲؛ و ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾ «چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۸
- ↑ ابن طاووس، الیقین، ص۴۱۴.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۲، ص۳۳؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، ج۳، ص۱۱۰۴.
- ↑ ابن بابویه، الامالی، ص۵۴۸، ح۲؛ طبری، ذخائر العقبی، ص۸۳؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۱، ص۳۰۰.
- ↑ ابن قیم جوزیه، زاد المعاد، ص۱۷؛ نعمتی، احمد، اجتهاد و سیر تاریخی آن از دیدگاه اهل سنت، ص۶۳ و ۶۴.
- ↑ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۳۰۵؛ طبری، ذخائر العقبی، ص۸۳ به نقل از عمر بن خطاب.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، ج۳، ص۱۱۰۴ به نقل از ابن عباس.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴۲۳، ح۶؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۳۰۶، ح۵۶.
- ↑ طبری، ذخائر العقبی، ج۱، ص۱۴۷؛ نیز نک: سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۳۴۶.
- ↑ نک: مالک بن انس، الموطأ، ج۲، ص۸۴۲ و۸۴۳، ح۲.
- ↑ مالک بن انس، الموطأ، ج۲، ص۵۷۲، ح۴۳.
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۱، ص۳۰۰.
- ↑ طبری، ذخائر العقبی، ص۸۳.
- ↑ صنعانی، عبد الرزاق، المصنف، ج۴، ص۴۲۲، ح۸۲۹۸.
- ↑ غفوری، خالد، فقه الامام علی(ع): الارث، ص۵۱.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب، ج۳، ص۱۱۰۴.
- ↑ ابن أثیر، أسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۳، ص۵۹۷.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۶، ح۱؛ ابن بابویه، الامالی، ص۳۵۱، ح۴.
- ↑ «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن» سوره بقره، آیه ۱۷۸.
- ↑ «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی» سوره مائده، آیه ۴۵.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۸۶، ح۱۹.
- ↑ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۱۸.
- ↑ مکارم شیرازی، القواعد الفقهیه، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴۱۹، ح۶؛ طوسی، الاستبصار فی ما اختلف من الاخبار، ج۳، ص۳۹، ح۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶؛ ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۷۸.
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۲۳۶.
- ↑ سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط؛ شرح الکافی، ج۱، ص۱۱۰۳.
- ↑ ابن حنبل، مسند أحمد، ج۱، ص۱۲۱.
- ↑ کاسانی حنفی، بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج۹، ص۳۴۸ و ۳۴۹.
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ج۸، ص۲۷۱.
- ↑ عبد الجبار معتزلی، قوام الدین، شرح الأصول الخمسه، ص۸۸.
- ↑ شربینی، مغنی المحتاج، ج۵، ص۳۹۹.
- ↑ سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط؛ شرح الکافی، ج۱، ص۱۲۶۶ و ۱۲۶۷.
- ↑ ابن خلدون مغربی، مقدمه ابن خلدون، ج۲، ص۱۷۱.
- ↑ مرغینانی، الهدایه شرح بدایه المبتدی، ج۲، ص۸۸۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۶.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۵۹
- ↑ عسکری، مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج۲، ص۴۶۱.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۸۵، ح۱.
- ↑ ابن بابویه، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۵۳، ح۱۹.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۱، ح۵؛ ج۱، ص۲۱۷، ح۱.
- ↑ نک: سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱، ۳، ۸۹، ۹۶، ۱۰۰.
- ↑ کلینی رازی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۸۹، ح۴ و ۵.
- ↑ ابن بابویه، الخصال، ج۲، ص۳۶۵، ح۵۸.
- ↑ ابن بابویه، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۵۳، ح۱۹.
- ↑ ابن بابویه، التوحید، ص۱۸۲، ح۱۶.
- ↑ ابن بابویه، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۴۱، ح۳۹.
- ↑ «آنگاه آنها را در دو روز (به گونه) هفت آسمان برنهاد» سوره فصلت، آیه ۱۲.
- ↑ «و میان آنان به حقّ داوری میکنند» سوره زمر، آیه ۶۹.
- ↑ «و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید» سوره اسراء، آیه ۲۳.
- ↑ «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی میورزید» سوره اسراء، آیه ۴.
- ↑ الفقه المنسوب إلی الإمام الرضا(ع)، ص۴۱۰.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۹۱.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۱، ص۳۴۸ و ۳۴۹، ح۱۵۶۷.
- ↑ نک: نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، حکمت ۷۵، ص۳۷۲.
- ↑ ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۷۸.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۶۳.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۲۶۵؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۵۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۶۶.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۳۴۵؛ ج۸، ص۳۶؛ ج۱۳، ص۴۶۶.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۳۰۵.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۳۰.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۶۶.
- ↑ صیمری، میثاق علی عبد الزهره، أبنیه المشتقات فی نهج البلاغه، ص۱۳۶ و ۱۳۷.
- ↑ لغوی حلبی، عبدالواحد بن علی، مراتب النحویین، ص۶ و ۷؛ ابن أثیر، المثل السائر فی أدب الکاتب و الشاعر، ج۱، ص۴۲؛ نصیبی شافعی، محمد بن طلحه، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ص۱۱۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۰؛ ابن میثم بحرانی، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۷۸ و ۷۹.
- ↑ ابو الفرج اصفهانی، الأغانی، ج۱۲، ص۳۰۳؛ ابن أثیر، المثل السائر فی أدب الکاتب و الشاعر، ج۱، ص۴۱.
- ↑ عسکری، مرتضی، نقش ائمه در احیای دین، ج۲، ص۵۶۹-۵۷۲.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص۶۷.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۴۲۵ و ۴۲۶.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۱۴۰.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب(ع)، ج۲، ص۴۸.
- ↑ د ۲۵۵ ق.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، ص۴۸۲.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۳۷۳.
- ↑ جاحظ، البیان والتبیین، ص۵۸ و ۵۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۲۶؛ سید رضی، نهج البلاغه، ص۳۴.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، ص۶۲ و ۶۳.
- ↑ نهج البلاغه (ترجمه سیدجعفر شهیدی)، ص۲۲.
- ↑ سید رضی، نهج البلاغه، ص۶۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳.
- ↑ عبده، شرح نهج البلاغه، ص۱۲.
- ↑ فقهیزاده و تاجیک، مرجعیت علمی امام علی در گستره علوم دینی، ص ۶۷.