شرح صدر: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ولایت}} | {{ولایت}} | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[شرح صدر در قرآن]] - [[شرح صدر در حدیث]] - [[شرح صدر در نهج البلاغه]] - [[شرح صدر در اخلاق اسلامی]] - [[شرح صدر در فقه سیاسی]] - [[شرح صدر در جامعهشناسی اسلامی]] - [[شرح صدر در معارف و سیره نبوی]]| پرسش مرتبط = }} | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*شرح صدر / فراخی سینه، ملکهای است که بهواسطه آن، [[انسان]] میتواند امور درشت و سهمگین را تحمّل نماید. [[نبوّت]] برای [[پیامبران]]، [[ولایت]] برای [[اوصیاء]]، [[تبلیغ]] [[دین]] برای [[عالمان]]، و [[ریاست]] برای رؤسا ۔ که جملگی از امور [[عظیم]] میباشند، در همین شمار است. بدین ترتیب این ملکه نخست [[انسان]] را به انجام [[وظائف]] سنگین موفّق میدارد، و چنانچه در این راه مشکلی روی نمود او را به حلّ آن موفّق مینماید؛ و چنانچه آن مشکل حلناشدنی نمود نیز، او را به تحمّل آن موفّق میکند. | * شرح صدر / فراخی سینه، ملکهای است که بهواسطه آن، [[انسان]] میتواند امور درشت و سهمگین را تحمّل نماید. [[نبوّت]] برای [[پیامبران]]، [[ولایت]] برای [[اوصیاء]]، [[تبلیغ]] [[دین]] برای [[عالمان]]، و [[ریاست]] برای رؤسا ۔ که جملگی از امور [[عظیم]] میباشند، در همین شمار است. بدین ترتیب این ملکه نخست [[انسان]] را به انجام [[وظائف]] سنگین موفّق میدارد، و چنانچه در این راه مشکلی روی نمود او را به حلّ آن موفّق مینماید؛ و چنانچه آن مشکل حلناشدنی نمود نیز، او را به تحمّل آن موفّق میکند. | ||
*بهواسطه این ملکه، آنان که از فراخی سینه برخوردارند از همّتی [[قوی]] و ارادهای پولادین نیز بهرهمند شده، از [[نشاط]] و سرزندگی برخوردار میگردند. آنان گویا در [[زندگی]] با [[غم]] و [[اضطراب]] آشنائی نداشته، بر گذشته [[اندوه]] نمیخورند و از [[آینده]] بیمناک نمیشوند. از این رو میتوان گفت که شرح صدر سینه [[انسان]] را همچون دریائی آرام که به تلاطم در نمیآید، به [[آرامش]] و وسعت میرساند. دریا از آنچه در او میافتد نه به تلاطم میآید، و نه از آن رنگ میپذیرد، و نه از آن کدر و آلوده میگردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۷.</ref>. | * بهواسطه این ملکه، آنان که از فراخی سینه برخوردارند از همّتی [[قوی]] و ارادهای پولادین نیز بهرهمند شده، از [[نشاط]] و سرزندگی برخوردار میگردند. آنان گویا در [[زندگی]] با [[غم]] و [[اضطراب]] آشنائی نداشته، بر گذشته [[اندوه]] نمیخورند و از [[آینده]] بیمناک نمیشوند. از این رو میتوان گفت که شرح صدر سینه [[انسان]] را همچون دریائی آرام که به تلاطم در نمیآید، به [[آرامش]] و وسعت میرساند. دریا از آنچه در او میافتد نه به تلاطم میآید، و نه از آن رنگ میپذیرد، و نه از آن کدر و آلوده میگردد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۷.</ref>. | ||
*آنان که به [[فضل]] [[خداوند متعال]] از شرح صدر برخوردارند نیز، چنیناند؛ آنچه در [[زندگی]] برای آنان روی میدهد نه آنان را متلاطم میسازد، نه روحشان را کدر و آلوده میکند، و نه اندوهها به وجودشان حمله ور میگردد. از همین روست که [[حضرت موسی]]{{ع}} چون [[مأمور]] شد که به [[دعوت]] [[فرعون]] شتابد، از [[حضرت حق]] نه درخواست [[لشکر]] کرد و نه [[توان]] مادّی طلب نمود؛ بلکه تنها و تنها ل درخواست نمود که: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي}}<ref>«(موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشایش بخش | * آنان که به [[فضل]] [[خداوند متعال]] از شرح صدر برخوردارند نیز، چنیناند؛ آنچه در [[زندگی]] برای آنان روی میدهد نه آنان را متلاطم میسازد، نه روحشان را کدر و آلوده میکند، و نه اندوهها به وجودشان حمله ور میگردد. از همین روست که [[حضرت موسی]] {{ع}} چون [[مأمور]] شد که به [[دعوت]] [[فرعون]] شتابد، از [[حضرت حق]] نه درخواست [[لشکر]] کرد و نه [[توان]] مادّی طلب نمود؛ بلکه تنها و تنها ل درخواست نمود که: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي}}<ref>«(موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشایش بخش و کارم را برای من آسان کن و گرهی از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند» سوره طه، آیه ۲۵-۲۸.</ref>. از این [[آیه]]، بهخوبی استفاده میشود که شرح صدر موجب آسانی [[کارها]] و حلّ مشکلات و [[تقویت اراده]] میشود؛ و [[آدمی]] را بر [[نفس]] خود مسلّط گردانده در موقع مواجهه با دیگران، او را به بیان مراد خود موفّق مینماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۸.</ref>. | ||
*و از همین روست که در سخنی منقول از [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} چنین میخوانیم:"وسیله [[ریاست]]، سعه صدر است"<ref>{{متن حدیث| آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۶.</ref>. | * و از همین روست که در سخنی منقول از [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} چنین میخوانیم:"وسیله [[ریاست]]، سعه صدر است"<ref>{{متن حدیث| آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۶.</ref>. | ||
*[[حضرت حق]] نیز از باب نعمتی که بر [[پیامبر]] خود دارد، بدو متذکر میشود که: {{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>؛ چه ایشان تنها با سعه صدر است که میتوانند بار درشت [[نبوّت]] را بر دوش کشیده در این مسیر، مأموریّت [[الهی]] خود را به انجام رسانند. | * [[حضرت حق]] نیز از باب نعمتی که بر [[پیامبر]] خود دارد، بدو متذکر میشود که: {{متن قرآن|أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ}}<ref>«آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.</ref>؛ چه ایشان تنها با سعه صدر است که میتوانند بار درشت [[نبوّت]] را بر دوش کشیده در این مسیر، مأموریّت [[الهی]] خود را به انجام رسانند. | ||
*در اینجا اشاره به مطلبی دیگر نیز مفید است و کارا؛ و آن اینکه این [[فضیلت]] نسبت به بسیاری دیگر از [[فضائل]] همچون منبع بوده، مایه فیضان و جوشش آن [[فضائل اخلاقی]] خواهد بود. فضائلی همچون [[بخشش]]، [[صبر]]، [[بردباری]]، [[شجاعت]]، [[تواضع]]، [[رحمت]] و... در شمار این [[محاسن]] اخلاقیاند؛ که تنها با اتّصاف به شرح صدر میتوان آنها را بهدست آورد. | * در اینجا اشاره به مطلبی دیگر نیز مفید است و کارا؛ و آن اینکه این [[فضیلت]] نسبت به بسیاری دیگر از [[فضائل]] همچون منبع بوده، مایه فیضان و جوشش آن [[فضائل اخلاقی]] خواهد بود. فضائلی همچون [[بخشش]]، [[صبر]]، [[بردباری]]، [[شجاعت]]، [[تواضع]]، [[رحمت]] و... در شمار این [[محاسن]] اخلاقیاند؛ که تنها با اتّصاف به شرح صدر میتوان آنها را بهدست آورد. | ||
*آری! شرح صدر همچون مبنائی است، که این [[فضائل]] براساس آن پدید میآید؛ از این رو، همانگونه که هیچ ساختمانی بدون پینهادن آن بر [[زمین]] بهوجود نمیآید، و هیچ کِشتی بدون [[زمین]] [[کشاورزی]] پدید نمیگردد، این [[فضائل]] نیز بدون شرح صدر پدید نمیآید؛ از این رو سالکان میبایست با ریاضات [[دینی]] و دعاء و [[توسّل]] به [[انوار]] [[پاک]] چهارده گانه{{عم}}، از این [[نعمت]] بزرگ برخوردار شده بههدایت ایشان از وادیِ تنگیِ سینه به فراخنای فراخی آن واصل شوند. [[حضرت حق]] خود در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۸-۲۰۹.</ref>. | * آری! شرح صدر همچون مبنائی است، که این [[فضائل]] براساس آن پدید میآید؛ از این رو، همانگونه که هیچ ساختمانی بدون پینهادن آن بر [[زمین]] بهوجود نمیآید، و هیچ کِشتی بدون [[زمین]] [[کشاورزی]] پدید نمیگردد، این [[فضائل]] نیز بدون شرح صدر پدید نمیآید؛ از این رو سالکان میبایست با ریاضات [[دینی]] و دعاء و [[توسّل]] به [[انوار]] [[پاک]] چهارده گانه {{عم}}، از این [[نعمت]] بزرگ برخوردار شده بههدایت ایشان از وادیِ تنگیِ سینه به فراخنای فراخی آن واصل شوند. [[حضرت حق]] خود در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ}}<ref>«خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید» سوره انعام، آیه ۱۲۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۸-۲۰۹.</ref>. | ||
*گذشته از این امّا، این [[فضیلت]] سترگ [[اخلاقی]] را ثمرهای دیگر است، که اگر از آنچه گذشت [[برتر]] نباشد، بدون تردید از آن کمتر نخواهد بود؛ و آن آن است که فراخسینگان را [[توان]] آن است که [[حق]] را به راحتی پذیرفته با آن به جدال و [[مخالفت]] برنخیزند. [[عقل]] اینان اصول [[حق]] را ادارک میکند، و قلبشان آن را در مییابد، و وجدانشان به آن ملتزم شده سرانجام آنان را در شمار [[مسلمانان]] واقعی قرار میدهد. در این صورت آنان نه بهواسطه نعمتهای زودگذر [[دنیا]] به [[شادی]] در میآیند، و نه بهواسطه نقمتهای آن متلاطم میشوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۹.</ref>. | * گذشته از این امّا، این [[فضیلت]] سترگ [[اخلاقی]] را ثمرهای دیگر است، که اگر از آنچه گذشت [[برتر]] نباشد، بدون تردید از آن کمتر نخواهد بود؛ و آن آن است که فراخسینگان را [[توان]] آن است که [[حق]] را به راحتی پذیرفته با آن به جدال و [[مخالفت]] برنخیزند. [[عقل]] اینان اصول [[حق]] را ادارک میکند، و قلبشان آن را در مییابد، و وجدانشان به آن ملتزم شده سرانجام آنان را در شمار [[مسلمانان]] واقعی قرار میدهد. در این صورت آنان نه بهواسطه نعمتهای زودگذر [[دنیا]] به [[شادی]] در میآیند، و نه بهواسطه نقمتهای آن متلاطم میشوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۹.</ref>. | ||
*اینان در [[رفتار]] تابع [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[منش]] و روش او هستند<ref>النساء /۴.</ref>، که چون [[فرمان]] یافت تا [[اسلام]] آورَد، بلافاصله فرمود: {{متن قرآن|قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>؛ همانگونه که چون اندوهی بر اینان روی آورد، تنها بر زبان جاری میسازند که: {{متن قرآن| إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>. نه از پذیرش [[حق]] سرباز میزنند، و نه وجودشان از [[مصائب]] این [[دنیا]] طوفانی میشود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۹.</ref>. | * اینان در [[رفتار]] تابع [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و [[منش]] و روش او هستند<ref>النساء /۴.</ref>، که چون [[فرمان]] یافت تا [[اسلام]] آورَد، بلافاصله فرمود: {{متن قرآن|قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>؛ همانگونه که چون اندوهی بر اینان روی آورد، تنها بر زبان جاری میسازند که: {{متن قرآن| إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref>. نه از پذیرش [[حق]] سرباز میزنند، و نه وجودشان از [[مصائب]] این [[دنیا]] طوفانی میشود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۹.</ref>. | ||
*کوتاه سخن آنکه شرح صدر نوری است که پهنه عالَم را در نظر فراخسینگان روشن مینماید، و تردیدی نیست که هرکس را که از این [[نور]] بهرهای نباشد، در ظلمات بهسر برده [[توان]] [[خروج]] از آن را نخواهد داشت: {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>. | * کوتاه سخن آنکه شرح صدر نوری است که پهنه عالَم را در نظر فراخسینگان روشن مینماید، و تردیدی نیست که هرکس را که از این [[نور]] بهرهای نباشد، در ظلمات بهسر برده [[توان]] [[خروج]] از آن را نخواهد داشت: {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟» سوره انعام، آیه ۱۲۲.</ref>. | ||
*و چه دردناک است که اگر کسی از این [[نور]] سراسر بیبهره شد، هیچگاه به [[هدایت]] دست نخواهد یافت؛ چه [[هدایت]] خود [[نور]] است و روشنگر: {{متن قرآن| يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«خداوند، نور آسمانها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشهای، آن شیشه گویی ستارهای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی میفروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نور» سوره نور، آیه ۳۵.</ref>. و [[حضرت حق]] خود میفرماید: {{متن قرآن| وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۹-۲۱۰.</ref>. | * و چه دردناک است که اگر کسی از این [[نور]] سراسر بیبهره شد، هیچگاه به [[هدایت]] دست نخواهد یافت؛ چه [[هدایت]] خود [[نور]] است و روشنگر: {{متن قرآن| يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«خداوند، نور آسمانها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشهای، آن شیشه گویی ستارهای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی میفروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نور» سوره نور، آیه ۳۵.</ref>. و [[حضرت حق]] خود میفرماید: {{متن قرآن| وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ}}<ref>«و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۲، ص ۲۰۹-۲۱۰.</ref>. | ||
==جستارهای وابسته== | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[آثار شرح صدر]] | * [[آثار شرح صدر]] | ||
* [[ضیق صدر]] | * [[ضیق صدر]] | ||
{{پایان}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
* [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۲''']] | * [[پرونده:10115255.jpg|22px]] [[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۲ (کتاب)|'''دانش اخلاق اسلامی ج۲''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
{{فضایل اخلاقی}} | |||
{{ | {{ارزشهای اجتماعی}} | ||
{{ | |||
[[رده: مدخل]] | [[رده: مدخل]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۷
مقدمه
- شرح صدر / فراخی سینه، ملکهای است که بهواسطه آن، انسان میتواند امور درشت و سهمگین را تحمّل نماید. نبوّت برای پیامبران، ولایت برای اوصیاء، تبلیغ دین برای عالمان، و ریاست برای رؤسا ۔ که جملگی از امور عظیم میباشند، در همین شمار است. بدین ترتیب این ملکه نخست انسان را به انجام وظائف سنگین موفّق میدارد، و چنانچه در این راه مشکلی روی نمود او را به حلّ آن موفّق مینماید؛ و چنانچه آن مشکل حلناشدنی نمود نیز، او را به تحمّل آن موفّق میکند.
- بهواسطه این ملکه، آنان که از فراخی سینه برخوردارند از همّتی قوی و ارادهای پولادین نیز بهرهمند شده، از نشاط و سرزندگی برخوردار میگردند. آنان گویا در زندگی با غم و اضطراب آشنائی نداشته، بر گذشته اندوه نمیخورند و از آینده بیمناک نمیشوند. از این رو میتوان گفت که شرح صدر سینه انسان را همچون دریائی آرام که به تلاطم در نمیآید، به آرامش و وسعت میرساند. دریا از آنچه در او میافتد نه به تلاطم میآید، و نه از آن رنگ میپذیرد، و نه از آن کدر و آلوده میگردد[۱].
- آنان که به فضل خداوند متعال از شرح صدر برخوردارند نیز، چنیناند؛ آنچه در زندگی برای آنان روی میدهد نه آنان را متلاطم میسازد، نه روحشان را کدر و آلوده میکند، و نه اندوهها به وجودشان حمله ور میگردد. از همین روست که حضرت موسی (ع) چون مأمور شد که به دعوت فرعون شتابد، از حضرت حق نه درخواست لشکر کرد و نه توان مادّی طلب نمود؛ بلکه تنها و تنها ل درخواست نمود که: ﴿قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي﴾[۲]. از این آیه، بهخوبی استفاده میشود که شرح صدر موجب آسانی کارها و حلّ مشکلات و تقویت اراده میشود؛ و آدمی را بر نفس خود مسلّط گردانده در موقع مواجهه با دیگران، او را به بیان مراد خود موفّق مینماید[۳].
- و از همین روست که در سخنی منقول از حضرت امیرالمؤمنین (ع) چنین میخوانیم:"وسیله ریاست، سعه صدر است"[۴].
- حضرت حق نیز از باب نعمتی که بر پیامبر خود دارد، بدو متذکر میشود که: ﴿أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ﴾[۵]؛ چه ایشان تنها با سعه صدر است که میتوانند بار درشت نبوّت را بر دوش کشیده در این مسیر، مأموریّت الهی خود را به انجام رسانند.
- در اینجا اشاره به مطلبی دیگر نیز مفید است و کارا؛ و آن اینکه این فضیلت نسبت به بسیاری دیگر از فضائل همچون منبع بوده، مایه فیضان و جوشش آن فضائل اخلاقی خواهد بود. فضائلی همچون بخشش، صبر، بردباری، شجاعت، تواضع، رحمت و... در شمار این محاسن اخلاقیاند؛ که تنها با اتّصاف به شرح صدر میتوان آنها را بهدست آورد.
- آری! شرح صدر همچون مبنائی است، که این فضائل براساس آن پدید میآید؛ از این رو، همانگونه که هیچ ساختمانی بدون پینهادن آن بر زمین بهوجود نمیآید، و هیچ کِشتی بدون زمین کشاورزی پدید نمیگردد، این فضائل نیز بدون شرح صدر پدید نمیآید؛ از این رو سالکان میبایست با ریاضات دینی و دعاء و توسّل به انوار پاک چهارده گانه (ع)، از این نعمت بزرگ برخوردار شده بههدایت ایشان از وادیِ تنگیِ سینه به فراخنای فراخی آن واصل شوند. حضرت حق خود در این زمینه میفرماید: ﴿فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ﴾[۶][۷].
- گذشته از این امّا، این فضیلت سترگ اخلاقی را ثمرهای دیگر است، که اگر از آنچه گذشت برتر نباشد، بدون تردید از آن کمتر نخواهد بود؛ و آن آن است که فراخسینگان را توان آن است که حق را به راحتی پذیرفته با آن به جدال و مخالفت برنخیزند. عقل اینان اصول حق را ادارک میکند، و قلبشان آن را در مییابد، و وجدانشان به آن ملتزم شده سرانجام آنان را در شمار مسلمانان واقعی قرار میدهد. در این صورت آنان نه بهواسطه نعمتهای زودگذر دنیا به شادی در میآیند، و نه بهواسطه نقمتهای آن متلاطم میشوند[۸].
- اینان در رفتار تابع حضرت ابراهیم (ع) و منش و روش او هستند[۹]، که چون فرمان یافت تا اسلام آورَد، بلافاصله فرمود: ﴿قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ﴾[۱۰]؛ همانگونه که چون اندوهی بر اینان روی آورد، تنها بر زبان جاری میسازند که: ﴿ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۱۱]. نه از پذیرش حق سرباز میزنند، و نه وجودشان از مصائب این دنیا طوفانی میشود[۱۲].
- کوتاه سخن آنکه شرح صدر نوری است که پهنه عالَم را در نظر فراخسینگان روشن مینماید، و تردیدی نیست که هرکس را که از این نور بهرهای نباشد، در ظلمات بهسر برده توان خروج از آن را نخواهد داشت: ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۱۳].
- و چه دردناک است که اگر کسی از این نور سراسر بیبهره شد، هیچگاه به هدایت دست نخواهد یافت؛ چه هدایت خود نور است و روشنگر: ﴿ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ﴾[۱۴]. و حضرت حق خود میفرماید: ﴿ وَمَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِنْ نُورٍ﴾[۱۵][۱۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۰۷.
- ↑ «(موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشایش بخش و کارم را برای من آسان کن و گرهی از زبانم بگشای تا سخنم را دریابند» سوره طه، آیه ۲۵-۲۸.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۰۸.
- ↑ « آلَةُ الرِّيَاسَةِ سَعَةُ الصَّدْرِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۷۶.
- ↑ «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
- ↑ «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام میگشاید» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۰۸-۲۰۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۰۹.
- ↑ النساء /۴.
- ↑ «او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
- ↑ «ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۰۹.
- ↑ «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
- ↑ «خداوند، نور آسمانها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشهای، آن شیشه گویی ستارهای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی میفروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نور» سوره نور، آیه ۳۵.
- ↑ «و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت» سوره نور، آیه ۴۰.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۲، ص ۲۰۹-۲۱۰.