صحابه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جویریه' به 'جویریه')
 
(۵۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = پیامبر خاتم
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل = صحابه
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[صحابه در قرآن]] - [[صحابه در حدیث]] - [[صحابه در علوم حدیث]] - [[صحابه در نهج البلاغه]] - [[صحابه در کلام اسلامی]] - [[صحابه در اصول فقه]] - [[صحابه در گفتگوهای بین‌المذاهب]] - [[صحابه در معارف دعا و زیارات]] - [[صحابه در معارف و سیره سجادی]] - [[صحابه در معارف و سیره رضوی]]</div>
| مداخل مرتبط = [[صحابه در قرآن]] - [[صحابه در علوم حدیث]] - [[صحابه در نهج البلاغه]] - [[صحابه در اصول فقه]] - [[صحابه در معارف دعا و زیارات]] - [[صحابه در معارف و سیره سجادی]] - [[صحابه در فقه اسلامی]] - [[صحابه در کلام اسلامی]] - [[صحابه از دیدگاه اهل سنت]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[صحابه (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
}}
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
'''صحابه'''، به اشخاصی گفته می‌‌شود که همراه و ملازم [[حضرت محمد]] {{صل}} بوده‌اند. طبق [[آیات]] و [[روایات]] وضعیت تمام صحابه یکی نبوده و برخی از صحابه مورد [[ستایش]] و برخی دیگر مورد [[نکوهش]] [[خداوند متعال]] و [[پیامبر]] {{صل}} قرار گرفته‌اند. [[اهل سنت]] با استناد به آیات و روایات مورد ستایش صحابه، [[حکم]] به [[عدالت]] جمیع صحابه داده است، در حالی که [[شیعه]] به [[دلیل]] وجود دو دسته از آیات و روایات در مورد صحابه، حکم آنان را مانند باقی [[مردم]] می‌‌دانند که عدالت آنها باید مورد بررسی قرار بگیرد.


'''صحابه'''، به اشخاصی گفته می‌‌شود که همراه و ملازم [[حضرت محمد]]{{صل}} بوده‌اند. طبق [[آیات]] و [[روایات]] وضعیت تمام صحابه یکی نبوده و برخی از صحابه مورد [[ستایش]] و برخی دیگر مورد [[نکوهش]] [[خداوند متعال]] و [[پیامبر]]{{صل}} قرار گرفته‌اند. [[اهل سنت]] با استناد به آیات و روایات مورد ستایش صحابه، [[حکم]] به [[عدالت]] جمیع صحابه داده است، در حالی که [[شیعه]] به [[دلیل]] وجود دو دسته از آیات و روایات در مورد صحابه، حکم آنان را مانند باقی [[مردم]] می‌‌دانند که عدالت آنها باید مورد بررسی قرار بگیرد.
== معناشناسی ==
=== معنای لغوی ===
صحابه در لغت به معنای ملازم و همراه است، چه آن ملازم [[انسان]]، حیوان و یا مکان و [[زمان]] باشد و فرقی نمی‌کند این [[مصاحبت]] و [[همراهی]] با [[جسم]] و تن (که اصل در همراهی همین است) باشد و یا با [[عنایت]] و توجه؛ [[ولی]] در عرف به کسی که همراهی‌اش با دیگری بسیار است گفته می‌‌شود<ref>{{عربی|صحب: الصَّاحِبُ الملازم... ، و لا یقال فی العرف إلّا لمن کثرت ملازمته... ، و الْمُصَاحَبَةُ و الِاصْطِحَابُ أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضی طول لبثه}}؛ مفردات راغب، ماده صحب و لسان العرب، ابن منظور، ج۷، ص۲۸۶؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عدالت صحابه (کتاب)|عدالت صحابه]]، ص۲۷.</ref>


==معناشناسی==
=== معنای اصطلاحی ===
===معنای لغوی===
==== دیدگاه شیعه ====
صحابه در لغت به معنای ملازم و همراه است، چه آن ملازم [[انسان]]، حیوان و یا مکان و [[زمان]] باشد و فرقی نمی‌کند این [[مصاحبت]] و [[همراهی]] با [[جسم]] و تن (که اصل در همراهی همین است) باشد و یا با [[عنایت]] و توجه؛ [[ولی]] در عرف به کسی که همراهی‌اش با دیگری بسیار است گفته می‌‌شود<ref>{{عربی|صحب: الصَّاحِبُ الملازم...، و لا یقال فی العرف إلّا لمن کثرت ملازمته...، و الْمُصَاحَبَةُ و الِاصْطِحَابُ أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضی طول لبثه}}؛ مفردات راغب، ماده صحب و لسان العرب، ابن منظور، ج۷، ص۲۸۶؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.</ref>.<ref>ر.ک: میلانی، سید علی، عدالت صحابه، ص۲۷.</ref>
شیعه [[معتقد]] است لفظ "[[صحابی]]" اصصلاح [[شرعی]] نیست (این اصطلاح در لسان [[شارع]] نیامده)، بلکه [[شأن]] و مرتبه اش، مثل دیگر واژه‌های [[عربی]] است. "صاحب" در لغت ملازم و معاشر معنا می‌‌شود و این لفظ جز درباره کسی که ملازمتش زیاد باشد به [[کار]] نمی‌رود و چون "صحبت" همواره میان دو نفر مطرح است، از این رو همواره صاحب و جمع آن یعنی "[[اصحاب]]" به صورت مضاف به کار می‌‌روند<ref>ر. ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹.</ref>.


===معنای اصطلاحی===
صحابی در [[عصر]] [[رسول الله]] {{صل}} نیز در همان معنای لغوی به کار می‌‌رفت و گفته می‌‌شد: {{عربی|صاحب رسول الله}} یا {{عربی|اصحاب رسول الله}} که همواره این واژه‌ها به [[رسول الله]] یا چیز دیگر اضافه می‌‌شد، به عنوان مثال به افرادی که در [[مسجد رسول خدا]] {{صل}} ساکن بودند، "[[اصحاب]] الصفة" گفته می‌‌شد. البته پس از [[رسول خدا]] {{صل}}، [[صحابی]] بدون مضاف الیه نیز بکار می‌‌رفت که مرادشان، [[اصحاب رسول الله]] {{صل}} بود و به صورت نامی برای آنان درآمد، بنابراین لفظ‌های "صحابه" و "صحابی" از اصطلاعات متشرعه و [[مسلمانان]] بوده و اصطلاح [[شرعی]] نیست<ref>عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۳۴.</ref>.
====دیدگاه شیعه====
شیعه [[معتقد]] است لفظ "[[صحابی]]" اصصلاح [[شرعی]] نیست (این اصطلاح در لسان [[شارع]] نیامده)، بلکه [[شأن]] و مرتبه اش، مثل دیگر واژه‌های [[عربی]] است. "صاحب" در لغت ملازم و معاشر معنا می‌‌شود و این لفظ جز درباره کسی که ملازمتش زیاد باشد به [[کار]] نمی‌رود و چون "صحبت" همواره میان دو نفر مطرح است، از این رو همواره صاحب و جمع آن یعنی "[[اصحاب]]" به صورت مضاف به کار می‌‌روند<ref>ر.ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹.</ref>.


صحابی در [[عصر]] [[رسول الله]]{{صل}} نیز در همان معنای لغوی به کار می‌‌رفت و گفته می‌‌شد: {{عربی|صاحب رسول الله}} یا {{عربی|اصحاب رسول الله}} که همواره این واژه‌ها به [[رسول الله]] یا چیز دیگر اضافه می‌‌شد، به عنوان مثال به افرادی که در [[مسجد رسول خدا]]{{صل}} ساکن بودند، "[[اصحاب]] الصفة" گفته می‌‌شد. البته پس از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[صحابی]] بدون مضاف الیه نیز بکار می‌‌رفت که مرادشان، [[اصحاب رسول الله]]{{صل}} بود و به صورت نامی برای آنان درآمد، بنابراین لفظ‌های "[[صحابه]]" و "صحابی" از اصطلاعات متشرعه و [[مسلمانان]] بوده و اصطلاح [[شرعی]] نیست<ref>عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۳۴.</ref>.
بعد از گسترش یافتن مفهوم اصطلاحی "صحابه" و به‌کارگیری فراوان آن در کتب [[تاریخی]]، [[حدیثی]] و [[فقهی]] برخی از [[علمای شیعه]] به تبیین مفهوم اصطلاحی آن پرداخته و گفته اند: "صحابی کسی است که در حال [[ایمان]]، [[پیامبر]] {{صل}} را [[دیدار]] کرده و [[مسلمان]] از [[دنیا]] رفته است، اگرچه در این میان [[مرتد]] شده باشد"<ref>شهید ثانی، شیخ زین الدین، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۳۹.</ref>.


بعد از گسترش یافتن مفهوم اصطلاحی "صحابه" و به‌کارگیری فراوان آن در کتب [[تاریخی]]، [[حدیثی]] و [[فقهی]] برخی از [[علمای شیعه]] به تبیین مفهوم اصطلاحی آن پرداخته و گفته اند: "صحابی کسی است که در حال [[ایمان]]، [[پیامبر]]{{صل}} را [[دیدار]] کرده و [[مسلمان]] از [[دنیا]] رفته است، اگرچه در این میان [[مرتد]] شده باشد"<ref>شهید ثانی، شیخ زین الدین، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۳۹.</ref>.
همچنین در تعریف دیگری آمده است: "صحابی کسی است که در حال ایمان با پیامبر {{صل}} هم‌نشین شده و با ایمان مرده باشد"<ref>سید حسن صدر، نهایة الدرایة، ص۳۴۱.</ref>.<ref>ر. ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹ـ۳۰.</ref>


همچنین در تعریف دیگری آمده است: "صحابی کسی است که در حال ایمان با پیامبر{{صل}} هم‌نشین شده و با ایمان مرده باشد"<ref>سید حسن صدر، نهایة الدرایة، ص۳۴۱.</ref>.<ref>ر.ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹ـ۳۰.</ref>
==== دیدگاه [[اهل سنت]] ====
دیدگاه اهل سنت در مورد معنای صحابه یکی نبوده و اختلافاتی در این خصوص میان بزرگان اهل سنت وجود دارد. برخی صحابه را شخصی می‌‌دانند که رسول خدا {{صل}} را دیده یا ملازم و همراه رسول خدا بوده است؛ برخی قید شنیدن [[حدیث]] از آن [[حضرت]] را اضافه کرده‌اند و برخی شرط [[نقل]] حدیثی از رسول خدا {{صل}} را اضافه نموده‌اند.


====دیدگاه [[اهل سنت]]====
ابی [[صلاح]] شهرزوری<ref>عثمان بن صلاح الدین عبدالرحمن شهرزوری فقیه شافعی مؤلف کتاب علوم الحدیث در علم درایه است که به مقدمه ابن صلاح نیز معروف است و مورد توجه عالمان علم درایه بوده و شروح متعددی نیز بر این کتاب نوشته شده است. وی در سال ۶۴۳ در دمشق درگذشت.</ref> می‌‌گوید بیشتر [[اهل حدیث]]، هر [[مسلمانی]] را که رسول خدا {{صل}} را دیده است صحابی می‌‌دانند. همچنین [[بخاری]] در صحیح، کسی را که با پیامبر {{صل}} [[همراهی]] کرده یا در حال [[اسلام]]، او را دیده است، [[صحابی]] معرفی می‌‌کند<ref>بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۲.</ref>.<ref>شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۲.</ref>
دیدگاه اهل سنت در مورد معنای صحابه یکی نبوده و اختلافاتی در این خصوص میان بزرگان اهل سنت وجود دارد. برخی صحابه را شخصی می‌‌دانند که رسول خدا{{صل}} را دیده یا ملازم و همراه رسول خدا بوده است؛ برخی قید شنیدن [[حدیث]] از آن [[حضرت]] را اضافه کرده‌اند و برخی شرط [[نقل]] حدیثی از رسول خدا{{صل}} را اضافه نموده‌اند.


ابی [[صلاح]] شهرزوری<ref>عثمان بن صلاح الدین عبدالرحمن شهرزوری فقیه شافعی مولف کتاب علوم الحدیث در علم درایه است که به مقدمه ابن صلاح نیز معروف است و مورد توجه عالمان علم درایه بوده و شروح متعددی نیز بر این کتاب نوشته شده است. وی در سال ۶۴۳ در دمشق درگذشت.</ref> می‌‌گوید بیشتر [[اهل حدیث]]، هر [[مسلمانی]] را که رسول خدا{{صل}} را دیده است صحابی می‌‌دانند. همچنین [[بخاری]] در صحیح، کسی را که با پیامبر{{صل}} [[همراهی]] کرده یا در حال [[اسلام]]، او را دیده است، [[صحابی]] معرفی می‌‌کند<ref>بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۲.</ref>.<ref>شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۲.</ref>
ابوالمظفر [[سمعانی]] [[مروزی]] بر این [[عقیده]] است که [[اهل حدیث]]، به کسی صحابه می‌‌گویند که [[حدیث]] و یا جمله ای از [[پیامبر]] {{صل}} [[نقل]] کرده باشد. برخی نیز مفهوم صحابه را گسترش می‌‌دهند و می‌‌گویند حتی اگر کسی یک بار هم پیامبر {{صل}} را دیده باشد از صحابه محسوب می‌‌شود<ref>شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۲.</ref>.


ابوالمظفر [[سمعانی]] [[مروزی]] بر این [[عقیده]] است که [[اهل حدیث]]، به کسی [[صحابه]] می‌‌گویند که [[حدیث]] و یا جمله ای از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده باشد. برخی نیز مفهوم صحابه را گسترش می‌‌دهند و می‌‌گویند حتی اگر کسی یک بار هم پیامبر{{صل}} را دیده باشد از صحابه محسوب می‌‌شود<ref>شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۲.</ref>.  
به گفته [[ابن حجر عسقلانی]]، صحیح‌ترین تعریف برای «صحابی»، آن است که پیامبر {{صل}} را در حال [[ایمان]] [[دیدار]] کند و [[مسلمان]] از [[دنیا]] برود. از این رو کسانی که [[حضرت]] را در [[زمان]] کوتاه یا طولانی همراهی کرده‌اند حال از او [[روایت]] نموده‌اند یا نه، با ایشان به [[جنگ]] رفته‌اند یا نه، او را دیده‌اند و یا به جهت [[کوری]] ندیده‌اند، همگی از صحابه هستند<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>.


به گفته [[ابن حجر عسقلانی]]، صحیح‌ترین تعریف برای «صحابی»، آن است که پیامبر{{صل}} را در حال [[ایمان]] [[دیدار]] کند و [[مسلمان]] از [[دنیا]] برود. از این رو کسانی که [[حضرت]] را در [[زمان]] کوتاه یا طولانی همراهی کرده‌اند حال از او [[روایت]] نموده‌اند یا نه، با ایشان به [[جنگ]] رفته‌اند یا نه، او را دیده‌اند و یا به جهت [[کوری]] ندیده‌اند، همگی از صحابه هستند<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>.
[[جلال الدین سیوطی]]<ref>جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ هـ. ق) عالم شافعی قرن نهم و دهم است. سیوطی در اواخر دوران شکوفایی علمی در مصر یعنی از زمان سقوط خلافت عباسی تا اوایل قرن دهم می‌‌زیست. وی از اکابر علمای عامه است و تألیفات پرشماری در زمینه‌های مختلف دارد. وی نویسنده تفسیر مهم الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور و نیز جامع‌ترین کتاب درباره علوم قرآنی با نام الإتقان فی علوم القرآن است.</ref> نیز به نقل از [[سعید بن مسیب]]<ref>سعید بن مسیب از بزرگان تابعین است که مورد پذیرش شیعه و سنی می‌‌باشد، وی از محبان امیرالمؤمنین {{ع}} و یکی از فقهای هفت گانه مدینه محسوب می‌‌شود.</ref> می‌‌گوید: "صحابی کسی است که یک یا دو سال، با [[رسول خدا]] {{صل}} همراه بوده و با او در یک یا دو [[غزوه]] شرکت داشته است"<ref>سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید ضیاءالدین علیانسب|علیانسب، سید ضیاءالدین]]، [[صحابه در قرآن (کتاب)|صحابه در قرآن]]، ص۲۴ تا۳۰.</ref>


[[جلال الدین سیوطی]]<ref>جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ هـ.ق) عالم شافعی قرن نهم و دهم است. سیوطی در اواخر دوران شکوفایی علمی در مصر یعنی از زمان سقوط خلافت عباسی تا اوایل قرن دهم می‌‌زیست. وی از اکابر علمای عامه است و تألیفات پرشماری در زمینه‌های مختلف دارد. وی نویسنده تفسیر مهم الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور و نیز جامع‌ترین کتاب درباره علوم قرآنی با نام الإتقان فی علوم القرآن است.</ref> نیز به نقل از [[سعید بن مسیب]]<ref>سعید بن مسیب از بزرگان تابعین است که مورد پذیرش شیعه و سنی می‌‌باشد، وی از محبان امیرالمؤمنین{{ع}} و یکی از فقهای هفت گانه مدینه محسوب می‌‌شود.</ref> می‌‌گوید: "صحابی کسی است که یک یا دو سال، با [[رسول خدا]]{{صل}} همراه بوده و با او در یک یا دو [[غزوه]] شرکت داشته است"<ref>سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.<ref>ر.ک: علیا نسب، سیدضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۴ تا۳۰.</ref>
== دیدگاه قرآنی ==
{{اصلی|صحابه در قرآن}}
[[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] [[اصحاب پیامبر]] را به دو دسته تقسیم و گروهی را ستوده و گروهی را [[سرزنش]] کرده است:
=== ستایش صحابه ===
# ستایش سابقانِ در [[قبول اسلام]]: {{متن قرآن|وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref>«و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.</ref>.
# [[رضایت خدا]] از [[بیعت‌کنندگان]] زیر درخت هنگام [[صلح حدیبیه]]: {{متن قرآن|لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا}}<ref>«به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.</ref>.
# ستایش [[مجاهدان]] و [[مهاجران]] و یاری‌کنندگان آنان: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> و {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند. و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کرده‌اند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۴ ـ ۷۵.</ref>
# همچنین [[خداوند]] در وصف ایشان این [[آیه]] را فرو فرستاد: {{متن قرآن|وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«و نیز به غنیمت های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۹.</ref>.


این [[آیات]] که بیانگر [[خشنودی خداوند]] از صحابه است؛ [[دلالت]] بر [[رستگاری]] همه ایشان ندارد، بلکه بیانگر کمالی است که این افراد در آن شرایط به دست آورده‌اند و اگر آن [[کمال]] را تا پایان [[زندگی]] نیز نگه دارند، [[رستگار]] خواهند بود و اگر برخی صحابه در زندگی، راه خلاف [[اسلام]] را بپیمایند، [[رستگاری]] نخواهند یافت؛ زیرا جایگاه صحابه نزد خداوند بالاتر از [[پیامبر]] نیست که درباره او می‌فرماید:
{{متن قرآن|لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.</ref>.


==فهرستی از [[صحابه پیامبر خاتم]]==
در آیات دیگر می‌خوانیم:
*شماری از [[اصحاب رسول الله]]{{صل}} به ترتیب الفبا:
#{{متن قرآن|كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ}}<ref>«شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.</ref>، شما ([[مسلمانان]] [[حقیقی]]) [[نیکوترین]] امتی هستید که بر آن [[قیام]] کردند که (برای [[اصلاح]] [[بشر]]) [[مردم]] را به [[نیکوکاری]] وادار کنند و از [[بدکاری]] بازدارند و [[ایمان به خدا]] آورند.
{{فهرست اثر}}
#{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>، ما شما مسلمانان را به اسلام [[هدایت]] کردیم و به [[اخلاق نیکو]] آراستیم تا [[گواه]] [[مردم]] باشید تا دیگر [[ملت‌ها]] از شما [[نیکی]] و [[درستی]] را بیاموزند.
{{ستون-شروع|6}}
#{{متن قرآن|مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ}}<ref>«محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ج۱، ص۷۵-۷۹.</ref>
 
=== نکوهش صحابه ===
در برخی از [[آیات]]، عده‌ای از صحابه [[سرزنش]] شده‌اند:
# کسانی که دل‌های [[بیمار]] دارند: {{متن قرآن|وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ}}<ref>«و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه می‌خواهد؟ بدین‌گونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمی‌داند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست» سوره مدثر، آیه ۳۱.</ref>.<ref>"چون با توجه به معنای این آیه مردم مکه در آغاز دعوت پیامبر به چهار گروه اهل کتاب، مؤمنان، بیماردلان و کفار تقسیم شده‌اند. مفسران در تفسیر این آیه و اینکه خداوند متعال گروه بیماردلان را در مقابل سه گروه دیگر قرار داده متحیر گشته و احتمالاتی داده‌اند". برای توضیح بیشتر، ر. ک: تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۴، ص۴۷۴؛ احکام القرآن، جصاص، ج۱، ص۶۵۱؛ تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۳۰، ص۲۰۷؛ تفسیر جلالین، سیوطی، ص۷۷۷؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج۲۰، ص۹۸.</ref>
# [[منافقان]] معروف که علاوه بر آیات متعدد، یک [[سوره]] ([[سوره منافقون]]) نیز درباره آنها نازل شده است.
# افراد فتنه‌جو و [[آزاردهنده]] [[رسول خدا]] {{صل}}: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ}}<ref>«تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) می‌خواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپرده‌اند و در تردید خود سرگردانند. اگر (به راستی) می‌خواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم می‌آوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست.» سوره توبه، آیه ۴۵ ـ ۴۷.</ref>. [[خداوند]] در [[آیه]] دیگری می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>.
# افرادی که در برابر [[حق]] ایستادند: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ می‌گفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بی‌گمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان می‌دارند که بر تو آشکار نمی‌کنند، می‌گویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمی‌شدیم، بگو: اگر در خانه‌هایتان (نیز) می‌بودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاه‌های خویش بیرون می‌آمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دل‌هایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>.<ref>تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۱، ص۴۲۷.</ref>
# در [[سوره حجرات]] نیز آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.</ref>. همچنین [[خداوند]] در [[آیه]] دیگری درباره فرد مورد نظر در آیه قبل می‌‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ}}<ref>«آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.</ref>. [[شأن نزول آیه]] "[[ولید بن عقبه]]" از [[اصحاب پیامبر]] بوده است که در عین داشتن دو [[فضیلت]] [[صحابی]] بودن و [[هجرت]] کردن به [[مدینه]]، نتوانست اعتبار خود را [[حفظ]] کند و با [[دروغ‌گویی]] درباره [[قبیله]] [[بنی مصطلق]]، خداوند از وی به عنوان [[فاسق]] یاد کرد. ملاحظه می‌شود با اینکه او [[پیامبر]] {{صل}} را دید و سخنانی را نیز از [[حضرت]] [[نقل]] کرد [[ولی]] [[فرمان]] بردار [[فرستاده خدا]] نبود؛ از این رو نمی‌توان همه [[اصحاب]] را که بیش از یکصد هزار تن بودند، [[عادل]] و [[پارسا]] دانست.
 
[[آیات]] دیگر:
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند. بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است پس چشم به راه باشید تا خداوند امر (عذاب) خود را (در ميان) آورد و خداوند گروه نافرمانان را راهنمايى نمى‏‌كند. بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید.» سوره توبه، آیه ۲۳ ـ ۲۵.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چگونه‌اید که چون به شما گفته شود در راه خداوند رهسپار (جنگ) گردید، گرانخیزی می‌ورزید؟ آیا به جای جهان واپسین به زندگانی این جهان خرسند شده‌اید؟ در حالی که کالای زندگی این جهان در برابر جهان واپسین جز اندکی نیست. اگر رهسپار نگردید (خداوند) شما را به عذابی دردناک دچار می‌کند و قومی دیگر را به جای شما می‌آورد و شما هیچ زیانی به او نمی‌توانید رساند و خداوند بر هر کاری تواناست.» سوره توبه، آیه ۳۸ ـ ۳۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ}}<ref>«و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است» سوره جمعه، آیه ۱۱.</ref>.
#{{متن قرآن|هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ}}<ref>«هان! این شمایید که فرا خوانده می‌شوید تا در راه خداوند هزینه کنید، آنگاه برخی از شما تنگ‌چشمی می‌ورزند و هر که تنگ‌چشمی بورزد به زیان خود تنگ‌چشمی ورزیده است و خداوند بی‌نیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر را جانشین می‌گرداند سپس آنان» سوره محمد، آیه ۳۸.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ}}<ref>«کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند» سوره نور، آیه ۱۱.</ref>. این [[آیه]]، گروهی از صحابه را که به یکی از [[همسران پیامبر]] {{صل}} [[تهمت]] [[زنا]] زدند، [[دروغ‌گو]] معرفی می‌کند. [[ابن اثیر]] می‌گوید: مِسطح، از صحابه، که در [[جنگ بدر]] بود، از کسانی بود که تهمت زنا به [[عایشه]] زد و به خاطر آن از [[پیامبر]] {{صل}} تازیانه خورد.
# [[قرآن کریم]] درباره کسانی که در [[جنگ احد]] به [[دستور پیامبر]] {{صل}} [[رفتار]] نکرده و سنگر خویش را در گردنه [[کوه]] [[احد]] رها کردند و در نتیجه، [[شکست]] زیانباری به [[مسلمانان]] رسید، می‌فرماید: {{متن قرآن|مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ}}<ref>«برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را می‌خواستید» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.</ref>.
# همچنین آیه {{متن قرآن|وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.</ref>، به [[صراحت]] برخی اطرافیان [[پیامبر اسلام]] {{صل}} از [[اعراب]] و اهالی [[مدینه]] را [[منافق]] معرفی می‌‌کند.
 
بنابراین طبق [[آیات الهی]] حال همۀ صحابه یکسان نبوده و برخی مورد [[ستایش]] و برخی دیگر مورد [[نکوهش]] آیات الهی قرار گرفته‌اند و ملاک این ستایش یا نکوهش، عمل کردن یا ترک شروطی است که در [[آیات قرآن کریم]] [[ذکر]] شده اند<ref>ر. ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ج۱، ص۸۲-۹۸.</ref>.
 
== دیدگاه روایی==
{{اصلی|صحابه در حدیث}}
در روایات نیز به تبع قرآن کریم دو دسته روایات وجود دارد، دسته ای از [[آیات]] که در ستایش صحابه هستند و دسته ای دیگر که در [[نکوهش]] صحابه هستند.
=== [[ستایش]] صحابه ===
#"به [[اصحاب]] من [[دشنام]] نگویید. [[سوگند]] به کسی که جانم در دست اوست، اگر کسی از شما به اندازه [[کوه]] [[احد]]، [[طلا]] [[انفاق]] کند به اندازه یک مدّ یا نصف [[ثواب]] یکی از آنها نمی‌رسد"<ref>{{عربی|لا تسُبُّوا أَصحابی فوالذی نفسی بیده لو أنّ أحدکم أنفق مثل أحد ذهبا، ما بلغ مدّ أحدهم و لا نَصِیفَهُ}}؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۴، ص۱۹۵، ح۳۶۷۳؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب تحریم سب الصحابه، ص۹۸۵، ح۲۲۱ و ۲۲۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۱؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۳۰۳.</ref>.
#"[[بهترین]] [[مردم]]، مردم قرن من هستند سپس کسانی که پس از آنها می‌آیند..."<ref>{{عربی|خَیْرُ الناسِ قَرْنی ثمَّ الَّذِین یَلُونَهُمْ...}}؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب خیار الناس، ص۹۸۳، ح۲۱۰ و ۲۱۵.</ref>
#"درباره اصحاب من از [[خدا]] بترسید؛ پس از من آنها را [[هدف]] تیر [[ناسزا]] و [[سرزنش]] خویش قرار ندهید..."<ref>{{عربی|الله الله فی أصحابی لا تتخذوهم غرضا من بعدی...}}؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۵۴ و ۵۷.</ref>.
 
==== نقد کلی [[روایات]] ====
# ثابت کردن "[[عدالت]] همه صحابه" به وسیله احادیثِ خود صحابه باتوجه به بطلان "دور" در [[منطق]] امری محال است؛ زیرا موجب تناقض می‌شود؛ یعنی "عدالت همه صحابه" پیش از پذیرش این روایات، [[ثابت]] نیست و [[اثبات]] عدالت همه صحابه به وسیله همان صحابه که عدالت آنان ثابت، نیست، دور است و دور، [[باطل]] و محال است.
# هیچ یک از این روایات، بر "عدالت همه صحابه" [[دلالت]] ندارد بلکه این روایات بر دشنام ندادن به اصحاب دلالت دارد و علت [[دستور پیامبر]] بر [[پرهیز]] از دشنام گویی، نیز این بوده است که برخی اصحاب به یکدیگر دشنام می‌دادند و [[حضرت]] از دشنام دادن جلوگیری کردند.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نفرمود به آنها دشنام ندهید، چون اصحاب من [[عادل]] هستند؛ بلکه پرهیز دادن از دشنام گویی تنها [[دستوری]] [[اخلاقی]] و [[فقهی]] است؛ بنابراین دلالت بر عادل بودن فردی ندارد<ref>ر. ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ج۱، ص۱۰۳ ـ ۱۱۵.</ref>.
 
بنابراین و با وجود [[آیات]] و [[روایات معارض]] با [[ادله]] [[اهل سنت]] روشن می‌شود به هیچ [[وجه]] نمی‌توان [[حکم]] به [[عدالت]] جمیع صحابه کرد.
 
=== [[نکوهش]] صحابه در [[روایات]] ===
# [[ابوهریره]] از [[پیامبر]] [[روایت]] می‌کند که فرمود: "در [[روز قیامت]] گروهی از [[اصحاب]] به نزدم می‌آیند. آن‌گاه در کنار [[حوض]]، از نزد من بازگردانده می‌شوند. می‌گویم: پروردگارا! اصحابم را دریاب! [[خداوند]] می‌فرماید: تو نمی‌دانی چه مسائل و بدعت‌هایی پس از تو پدید آوردند؟ آنان به گذشته [[جاهلیت]] خویش بازگشتند"<ref>{{عربی|یرد علیّ یوم القیامة رهط من أصحابی فیجلون عن الحوض، فأقول: یا ربّ أصحابی، فیقول: إنّک لا علم لک بما أحدثوا بعدک انهم ارتدّوا علی أدبارهم القهقری}}؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۵، ص۲۰۸، باب فی الحوض.</ref> در [[صحیح بخاری]] چند روایت دیگر به همین مضمون آمده است. مخاطب این روایت همان صحابه‌اند؛ زیرا واژه "اصحاب" در روایات به گونه صحیح آمده و تعریف ما از صحابه، این روایات را دربر می‌گیرد. از این‌رو، کسی نمی‌تواند بگوید، مقصود از این روایات [[منافقان]] می‌باشند؛ چون که منافقان طبق نظر ما جزء اصحاب نیستند.
# ابونضر می‌گوید: سخنی از [[رسول خدا]] {{صل}} به من رسیده که پیامبر {{صل}} درباره [[شهدای جنگ احد]] فرمود: "من درباره آنان [[شهادت]] می‌دهم". [[ابوبکر]] گفت: "ای رسول خدا! آیا ما [[برادران]] آنان نیستیم؟ آنان [[اسلام]] را پذیرفتند ما نیز اسلام را پذیرفتیم و آنان [[پیکار]] کردند ما نیز پیکار کردیم".پیامبر {{صل}} می‌فرمود: "آری، [[ولی]] من نمی‌دانم شما پس از من چگونه [[رفتار]] خواهید کرد". ابوبکر گریست و گفت: "آیا ما پس از شما خواهیم بود؟"<ref>الموطأ، مالک بن انس، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲، ح۳۲، کتاب الجهاد، الشهداء فی سبیل الله.</ref>. برخی شارحان [[حدیث]] می‌گویند: معنای [[سخن پیامبر]] {{صل}} که درباره شهدای جنگ احد فرمود: "من شهادت می‌دهم"؛ یعنی من درباره آنان به [[ایمان صحیح]] و [[سلامت]] ایشان از [[گناه]] [[گواهی]] می‌دهم: از این روایت به خوبی فهمیده می‌شود که پیامبر {{صل}} بر [[صلاح]] و عدالت [[شهدا]] شهادت دادند، اما درباره همه صحابه حتی [[ابوبکر]] [[شهادت]] ندادند.
# [[ابن مسعود]] [[روایت]] می‌کند [[روزی]] [[رسول خدا]] {{صل}} در خطبه‌اش پس از [[ستایش خداوند]] فرمود: "برخی شما [[منافق]] هستید، پس من نام هر کسی را گفتم، بلند شود. سپس [[پیامبر]] نام سی و سه تن را گفت و به آنان فرمود: شما از [[خدا]] بترسید"<ref>{{عربی|ان منکم منافقین فمن سمیت فلیقم. ثم قال: یا قم فلان، قم یافلان، حتی سمی ستة و ثلاثین رجلا قال ان فیکم أو منکم فاتقوالله}}؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۱۱۲، کتاب الایمان، باب فی نیة المؤمن و المنافق و عملهما.</ref>.
# رسول خدا {{صل}} در [[حجة الوداع]] پس از [[سخنرانی]] مفصلی فرمود: "به شما هشدار می‌دهم که مبادا پس از من [[مرتد]] و [[کافر]] شوید در حالی که همدیگر را به [[قتل]] می‌رسانید. [[آگاه]] باشید که من [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[رفتار]] شما هستم و شما از آن [[ناآگاه]] هستید"<ref>{{عربی|أَلَا لَأَعْرِفَنَّکُمْ تَرْتَدُّونَ بَعْدِی کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ أَلَا إِنِّی قَدْ شَهِدْتُ وَ غِبْتُمْ}}؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۹۳؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۷، ص۲۹۵؛ الفتن، ابن ماجه، ح۳۹۳۱.</ref>.
این [[روایات]] نشانگر آن است که همه صحابه در برابر [[گفتار]]، رفتار و [[سنت نبوی]] [[تسلیم]] نبودند. پس دلیلی بر [[عدالت]] همه صحابه وجود ندارد<ref>ر. ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ج۱، ص۹۸-۱۰۳.</ref>.
 
== نظریه [[عدالت صحابه]] ==
{{اصلی|عدالت صحابه}}
بحث عدالت صحابه یکی از مباحث اختلافی بین [[شیعه]] و [[اهل سنت]] است.
=== دیدگاه شیعه ===
[[احترام]] به [[اصحاب پیامبر]] {{صل}} [[وظیفه]] همه [[مسلمانان]] است و هیچ [[مسلمانی]] [[حق]] [[ناسزاگویی]] به آنها را ندارد. آنها در [[زمان]] زندگانی [[حضرت]] به او [[ایمان]] آورده و [[اسلام]] را از وی فرا گرفتند و چون در کنار او [[جهاد]] کردند، محترم هستند و در [[جهان اسلام]] هیچ مسلمانی نیست که درباره [[صحابه پیامبر اکرم]] {{صل}} [[بدگویی]] یا اظهار [[بی‌مهری]] کند و اگر چنین نسبتی به گروهی از مسلمانان بدهند، نسبتی کاملا بی‌پایه است.
 
دیدن پیامبر امری [[افتخار]] آفرین است، [[ولی]] باعث [[پاک]] بودن هیچ [[انسانی]] از [[گناه]] نمی‌شود و نمی‌توان همه صحابه را [[عادل]] و [[پرهیزگار]] و پیراسته از [[گناه]] دانست؛ زیرا به [[شهادت]] [[قرآن]]، آنان در عین داشتن [[افتخار]] "[[صحابی]] بودن"، از حیث [[ایمان]] و [[نفاق]] و [[اطاعت]] و [[سرکشی]] در برابر [[خدا]] و رسولش به دسته‌های گوناگونی تقسیم شده‌اند؛ از این رو، نمی‌توان همگان را عادل و پرهیزگار دانست<ref>ر. ک: [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌]]، ج۱، ص۷۴-۷۵.</ref>.
 
[[علامه]] [[شرف]] الدین می‌‌نویسد: "هر چند که [[صحابه رسول الله]] {{صل}} بودن دارای [[شرافت]] و [[حسن]] است لکن به خودی خود سبب [[عدالت]] نمی‌شود و [[حکم]] آنها سه قسم است: [[عدول]] و [[بغات]]<ref>"مرتکب‌ بغی‌، باغی‌ جمع‌: بغات‌ خوانده‌ شده‌ است‌. در منابع‌، در مقابل‌ اصطلاح‌ «اهل‌ بغی‌»، «اهل‌ عدل‌» به‌ کار رفته‌ (برای مثال به این منبع رجوع کنید که‌ گویای‌ مفهوم‌ تاریخی‌ بغی‌ است‌. هر چند معنای‌ اصلی‌ واژه بغی‌، گونه‌ای‌ طلب‌ است‌، اما در فرهنگ‌ها با توجه‌ به‌ معنای‌ اصلی‌ و کاربردها، معانی‌ گوناگونی‌ چون‌ تعدی‌، تجاوز از حد، ظلم‌، حسد و کذب‌ نیز برای‌ آن‌ ذکر شده‌ است‌"؛ دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بغی»، ج۱۲، ص۴۹۶۱.</ref> و [[مجهول الحال]] و این گزاره ای بر [[واقعیت]] صحابه است"<ref>{{عربی|إن من وقف علی رأینا فی الصحابة علم انه اوسط الآراء إذ لم نفرط فیه تفریط الغلاة الذین کفروهم جمیعاً، ولا افرطنا افراط الجمهور الذین وثقوهم اجمعین، فإن الکاملیة ومن کان فی الغلو علی شاکلتهم، قالوا: بکفر الصحابة کافة، وقال أهل السنة: بعدالة کل فرد سمع النبی صلی الله علیه وآله وسلّم أورآه من المسلمین مطلقاً، واحتجوا بحدیث کل من دب أو درج منهم اجمعین اکتعین ابصعین، أما نحن فإن الصحبة بمجردها وان کانت عندنا فضیلة جلیلة؛ لکنها ـ بما هی ومن حیث هی ـ غیر عاصمة، فالصحابة کغیرهم من الرجال فیهم العدول، وهم عظماؤهم وعلماؤهم، وأولیاء هؤلاء وفیهم البغاة؛ وفیهم أهل الجرائم من المنافقین، وفیهم مجهول الحال، فنحن نحتج بعدولهم ونتولاهم فی الدنیا والآخرة، اما البغاة علی الوصی، وأخی النبی، وسائر أهل الجرائم والعظائم کابن هند، وابن النابغة، وابن الزرقاء وابن عقبة، وابن ارطاة، وامثالهم فلا کرامة لهم، ولا وزن لحدیثهم، ومجهول الحال نتوقف فیه حتی نتبین أمره، هذا رأینا فی حملة الحدیث من الصحابة وغیرهم، والکتاب والسنة بینتنا علی هذا الرأی}}؛ أجوبة مسائل جار الله؛ ص۱۶.</ref>.
 
صدر الدین [[سید علی خان مدنی]] شیرازی نیز می‌‌گوید: "[[حکم]] [[عدالت صحابه]] مثل مابقی است و مطلق صحابه بودن مساوی با [[عادل]] بود آنها نیست"<ref>{{عربی|حکم الصحابة عندنا فی العدالة حکم غیرهم، ولا یتحتم الحکم بالأیمان والعدالة بمجرد الصحبة ولا یحصل بها النجاة من عقاب النار وغضب الجبار الا ان یکون مع یقین الایمان وخلوص الجنان، فمن علمنا عدالته وایمانه وحفظه وصیة رسول الله فی أهل بیته، وانه مات علی ذلک کسلمان وأبی ذر وعمار والیناه وتقربنا إلی الله تعالی بحبه، ومن علمنا انه انقلب علی عقبه واظهر العداوة لأهل البیت "ع" عادیناه لله تعالی وتبرأنا إلی الله منه و نسکت عن المجهولة حاله"؛ الدرجات الرفیعة}}؛ السید علی ابن معصوم، ج۱، ص۲۴.</ref>.
 
[[دلیل]] [[شیعه]] برای ادعای خود کارنامه سیاه برخی از صحابه در [[تاریخ]]، همچنین وجود [[آیات]] و [[روایات]] در [[نکوهش]] برخی از صحابه و [[ستایش]] برخی دیگر از صحابه است که نشان دهنده یکی نبودن حال تمام صحابه است<ref>ر. ک: [[سید ضیاءالدین علیانسب|علیانسب، سید ضیاءالدین]]، [[صحابه در قرآن (کتاب)|صحابه در قرآن]]، ص۲۷۲ ـ ۲۷۳؛ باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۳۶ ـ ۳۹.</ref>.
 
=== دیدگاه [[اهل سنت]] ===
قول مشهور بین اهل سنت آن است که همۀ صحابه از کوچک تا بزرگ، از [[مسلمانان]] با سابقه تا تازه [[مسلمان]]، همگی به صرف دیدن [[پیامبر]] {{صل}} و [[ایمان آوردن]] به او عادل‌اند و نباید در این باره تردیدی به خود راه داد.
 
[[ابن حجر عسقلانی]] می‌‌گوید: "اهل سنت همه صحابه را عادل می‌‌دانند و در این [[عقیده]]، جز چند [[بدعت گذار]]، مخالفی ندارند"<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابة، ج۱، ص۱۶۲.</ref>. شهرزوری ویژگی همه صحابه را این می‌‌داند که از [[عدالت]] هیچ یک از آنان بحث نمی‌شود؛ زیرا عدالت آنان، امری [[مسلم]] است که [[نص]] [[کتاب و سنت]] و [[اجماع]] بسیاری از [[امت]] بر آن [[دلالت]] دارد<ref>شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۵.</ref>.
 
[[ابن کثیر دمشقی]] می‌‌گوید: "نزد [[اهل سنت و جماعت]]، همه صحابه عادل‌اند؛ زیرا کتاب [[الله]] [[عزیز]] و [[سنت نبوی]]، آنان را در [[اخلاق]] و [[کردار]] و بخشش‌های [[مالی]] و جانی به [[امید]] [[ثواب]] و جزای [[نیک]] در پیشگاه [[پیامبر]] {{صل}} ستوده است"<ref>دمشقی، ابن کثیر، الباحث الحثیث، ج۲، ص۴۴۹.</ref>.
 
[[ابن اثیر]] نیز همه صحابه را [[عادل]] دانسته و هیچ [[نقد]] و انتقادی را بر آنان نمی‌پسندد<ref>ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۱۰.</ref>. [[ابن عبدالبر]] نیز مدعی است [[عدالت]] همه آنان، با تمجیدی که [[خدا]] و رسولش از آنان کرده است، [[ثابت]] شده و برای همین، آنان عادل‌ترین کسانی هستند که خدا برای [[هم نشینی]] با پیامبرش [[برگزیده]] است<ref>ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی المعرفة الاصحاب، ج۱، ص۲.</ref>.
 
البته برخی از اصولیون [[اهل سنت]] با این [[نظریه]] [[مخالفت]] کرده و صحابه را همچون دیگر [[راویان]] دانسته‌اند که شرط پذیرش روایتشان، بحث و بررسی احوال آنان و [[اثبات]] عدالتشان است. [[علامه]] [[محمد]] ابوریّه می‌‌گوید: "[[اصحاب]]، همانند دیگر افرادند که غلط و [[اشتباه]] و [[نسیان]]، بلکه [[پیروی از هوا و هوس]] نیز از آنان امکان دارد؛ زیرا آنان نیز بشرند و [[طبیعت]] بشری آنان همچون دیگران است و همان کارهایی که دیگران انجام می‌‌دهند، بر آنان نیز رواست<ref>اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۵۴.</ref>.
 
همچنین [[شمس]] الدین سخاوی در کتابش به [[اختلاف]] در این باره اشاره کرده و می‌‌نویسد: "همه ما (اهل سنت) بر [[عدالت صحابه]] [[اعتقاد]] داریم، [[ولی]] «[[آمدی]]» و «ابن [[حاجب]]»، آنان را مانند دیگران می‌دانند که بحث از عدالتشان، ضروری است<ref>سخاوی، شمس الدین، فتح المغیث فی شرح الفیه الحدیث، ج۳، ص۵۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید ضیاءالدین علیانسب|علیانسب، سید ضیاءالدین]]، [[صحابه در قرآن (کتاب)|صحابه در قرآن]]، ص۲۷۲ ـ ۲۷۳؛ باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۳۶ ـ ۳۹.</ref>
 
[[دلایل]] اهل سنت برای اثبات عدالت جمیع صحابه، [[آیات]] و روایاتی است که در [[ستایش]] صحابه آمده است. پاسخ: این نظریه طبق آیات و [[روایات]] [[باطل]] است چراکه به استناد [[آیات]] و [[روایات]] حال تمام صحابه یکی نبوده و نمی‌توان [[حکم]] به [[عدالت]] جمیع صحابه داد. چطور ممکن است حال صحابه ای که [[فاسق]] و [[منافق]] بوده‌اند با [[عدول]] صحابه یکی باشد؟
 
==اصحاب==
«صحابه»، به مسلمانانی گفته می‌شود که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[ملاقات]] کرده‌اند و تا پایان [[عمر]] به او [[ایمان]] داشته‌اند. بنابر [[اعتقاد اهل سنت]]، همه صحابه [[عادل]] بوده‌اند و چنانچه عملی خلاف [[عدالت]] از آنان سرزده باشد، به سبب خطای در [[اجتهاد]] بوده است؛ ولی از نظرگاه [[شیعه]]، صحابه از این لحاظ با دیگر [[مسلمانان]] فرقی ندارند و عدالت هر یک از آنها باید به طریق معتبر ثابت شود. برای [[زنان]] نیز تعبیر [[صحابیات]] به کار رفته است.
کتاب [[فرهنگ قرآن]] در تعریف صحابه چهار دیدگاه را بازگوی می‌کند.
#[[صحابی]] کسی است که یک یا دو سال، [[پیامبر]]{{صل}} را [[درک]] کرده است و در یک یا دو [[غزوه]]، آن حضرت را [[همراهی]] کرده باشد.
#هر فرد بالغی که پیامبر{{صل}} را دیده باشد و با درک و [[فهم]] خودش [[دین اسلام]] را [[پسندیده]] باشد و [[مسلمان]] شده باشد، صحابی است؛ گرچه مدت [[زمان]] همراهی او با پیامبر{{صل}} ساعتی از [[روز]] باشد.
#هر شخصی که مصاحب آن حضرت بوده است، چه یک ماه چه یک روز و چه یک [[ساعت]]، همین که او را دیده باشد، صحابی است.
#در عرف، صحابی به کسی اطلاق می‌شود که مدت زمان زیادی [[مصاحب]] پیامبر{{صل}} بوده باشد<ref>فرهنگ قرآن، ج۱۸، ص۳۲۶؛ اسد الغابه فی معرفة صحابه، ج۱، ص۱۳.</ref>.
پس از آن‌که [[خلیفه دوم]]، [[مغیره]] را از [[حکومت بصره]] [[عزل]] کرد و [[ابوموسی]] را به جای او قرار داد، گروهی از [[انصار پیامبر]]{{صل}} را نیز به همراه او به [[بصره]] گسیل داشت. دینوری در [[الاخبارالطوال]] تعداد آنها را ده نفر ذکر کرده است و [[انس بن مالک]] و [[برابن مالک]] را از جمله این افراد معرفی کرده است<ref>الاخبار الطوال، ص۱۵۲.</ref>. اما [[مورخان]] دیگر مانند [[طبری]] و [[ابن خلدون]] و [[ابن اثیر]]، تعداد همراهان ابوموسی را ۲۹ نفر نوشته‌اند و از انس بن مالک و [[عمران بن حصین]] و [[هشام بن عامر]] به‌عنوان صحابی یاد می‌کنند که با ابوموسی به بصره کوچ کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۸۸۱؛ العبر، ج۱، ص۵۳۵: کامل، ج۸، ص۳۷۴.</ref>. و از دیگر همراهان او نامی به میان نیاورده‌اند.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۳۱۷.</ref>
 
== [[تفسیر صحابه]] ==
 
== فهرستی از [[صحابه پیامبر خاتم]] ==
شماری از [[اصحاب رسول الله]] {{صل}} به ترتیب الفبا:
{{فهرست صحابه}}
# [[ام سلمه همسر رسول خدا]]
# [[ام سلمه همسر رسول خدا]]
# [[ابراهیم فرزند رسول اکرم]]
# [[ابراهیم فرزند رسول اکرم]]
خط ۶۵: خط ۱۵۹:
# [[ابوهریره دوسی]]
# [[ابوهریره دوسی]]
# [[ابوهیثم بن تیهان]]
# [[ابوهیثم بن تیهان]]
# [[اُبَیِ بنُ کَعْب]]
# [[ابی بن کعب]]
# [[احنف بن قیس]]
# [[احنف بن قیس]]
# [[ارقم بن ابی الارقم]]
# [[ارقم بن ابی الارقم]]
# [[اسامه بن زید]]
# [[اسامه بن زید]]
# [[اسعد بن زراره]]
# [[اسعد بن زراره]]
# [[اسماء‌ بنت عُمیس]]
# [[اسماء‌ بنت عمیس]]
# [[اسماء دختر نعمان بن ابی‎الجون]]
# [[اسماء دختر نعمان بن ابی‎الجون]]
# [[اشعث بن قیس کِندی]]
# [[اشعث بن قیس کندی]]
# [[اصحم نجاشی]]
# [[اصحم نجاشی]]
# [[اُصیَد بن سلمه]]
# [[اصید بن سلمه]]
# [[اعشی مازنی]]
# [[اعشی مازنی]]
# [[اقرع بن حابس]]
# [[اقرع بن حابس]]
خط ۸۰: خط ۱۷۴:
# [[اکثم بن صیفی]]
# [[اکثم بن صیفی]]
# [[ام سلمه همسر رسول خدا]]
# [[ام سلمه همسر رسول خدا]]
# [[اُم عُماره]]
# [[ام عماره]]
# [[ام مَعبد خُزاعیه]]
# [[ام معبد خزاعیه]]
# [[ام‌ایمن]]
# [[ام‌ایمن]]
# [[ام‌حبیبه دختر ابوسفیان]]
# [[ام‌حبیبه دختر ابوسفیان]]
# [[اَمَد بن اَبد]]
# [[امد بن ابد]]
# [[امرؤالقیس]]
# [[امرؤالقیس]]
# [[ام‌سنان اسلمیه]]
# [[ام‌سنان اسلمیه]]
# [[ام‌شُریک]]
# [[ام‌شریک]]
# [[ام‌کلثوم دختر امام علی بن ابی‌طالب]]
# [[ام‌کلثوم دختر امام علی بن ابی‌طالب]]
# [[ام‌ورقه]]
# [[ام‌ورقه]]
# [[ام‌هانی دختر ابوطالب]]
# [[ام‌هانی دختر ابوطالب]]
# [[امیه بن ابی‌الصلت]]
# [[امیه بن ابی‌الصلت]]
# [[اُمیه دختر قیس]]
# [[امیه دختر قیس]]
# [[انس بن ابی مرثد]]
# [[انس بن ابی مرثد]]
# [[اَنس بن حارث]]
# [[انس بن حارث]]
# [[انس بن مالک]]
# [[انس بن مالک]]
# [[انس بن نضر بن ضمضم]]
# [[انس بن نضر بن ضمضم]]
# [[اوس بن صامت انصاری]]
# [[اوس بن صامت انصاری]]
# [[أَوس بن قیظی]]
# [[أوس بن قیظی]]
# [[اویس قرنی]]
# [[اویس قرنی]]
# [[آبان بن سعید بن العاص]]
# [[آبان بن سعید بن العاص]]
# [[باذان]]
# [[باذان]]
# [[باقوم رومی]]
# [[باقوم رومی]]
# [[بُجیر بن زهیر]]
# [[بجیر بن زهیر]]
# [[بُدَیل بن وَرقاء]]
# [[بدیل بن ورقاء]]
# [[براء بن عازب]]
# [[براء بن عازب]]
# [[براء بن مالک]]
# [[براء بن مالک]]
# [[براء بن معرور]]
# [[براء بن معرور]]
# [[بُریده بن الحُصیب]]
# [[بریده بن الحصیب]]
# [[بُسر بن أرطاه]]
# [[بسر بن أرطاه]]
# [[بشر بن حارث]]
# [[بشر بن حارث]]
# [[بشر بن معاویه]]
# [[بشر بن معاویه]]
# [[بشیر بن معبد]]
# [[بشیر بن معبد]]
# [[بکر بن شَداخ]]
# [[بکر بن شداخ]]
# [[بلال مؤذن پیامبر]]
# [[بلال مؤذن پیامبر]]
# [[بهلول بن ذویب]]
# [[بهلول بن ذویب]]
خط ۱۲۳: خط ۲۱۷:
# [[ثعلبه بن حاطب]]
# [[ثعلبه بن حاطب]]
# [[ثعلبه بن عبدالرحمان]]
# [[ثعلبه بن عبدالرحمان]]
# [[ثُمامه بن اُثال حنفی]]
# [[ثمامه بن اثال حنفی]]
# [[ثوبان مولی آزاده کرده رسول الله]]
# [[ثوبان مولی آزاده کرده رسول الله]]
# [[جابر بن عبدالله انصاری]]
# [[جابر بن عبدالله انصاری]]
# [[جارود بن المعلی]]
# [[جارود بن المعلی]]
# [[جاریه بن قدامه]]
# [[جاریه بن قدامه]]
# [[جُعده بن هُبیره]]
# [[جعده بن هبیره]]
# [[جعفر طیار]]
# [[جعفر طیار]]
# [[جُلاس بن سُوَید]]
# [[جلاس بن سوید]]
# [[جناده بن ابی‌امیه]]
# [[جناده بن ابی‌امیه]]
# [[جندب بن عبدالله]]
# [[جندب بن عبدالله]]
# [[جندب بن کعب]]
# [[جندب بن کعب]]
# [[جویریه]]
# جویریه
# [[جُهیم بن صلت]]
# [[جهیم بن صلت]]
# [[حارث بن صِمه]]
# [[حارث بن صمه]]
# [[حارث بن کَلده]]
# [[حارث بن کلده]]
# [[حارثه بن سراقه]]
# [[حارثه بن سراقه]]
# [[حارثه بن نعمان]]
# [[حارثه بن نعمان]]
# [[حاطب بن ابی بلتعه]]
# [[حاطب بن ابی بلتعه]]
# [[حُباب بن مُنذر]]
# [[حباب بن منذر]]
# [[حَجاج بن عُلاط]]
# [[حجاج بن علاط]]
# [[حجر بن عدی]]
# [[حجر بن عدی]]
# [[حُذَیفه بن الیمان]]
# [[حذیفه بن الیمان]]
# [[حسان بن ثابت]]
# [[حسان بن ثابت]]
# [[حفصه دختر عمر]]
# [[حفصه دختر عمر]]
# [[حکم بن ابی‌العاص]]
# [[حکم بن ابی‌العاص]]
# [[حَکَم بن عمرو غِفاری]]
# [[حکم بن عمرو غفاری]]
# [[حُکیم بن جَبَله]]
# [[حکیم بن جبله]]
# [[حکیم بن حزام]]
# [[حکیم بن حزام]]
# [[حمزه بن عبدالمطلب]]
# [[حمزه بن عبدالمطلب]]
# [[حنظله بن ابی‌عامر]]
# [[حنظله بن ابی‌عامر]]
# [[حَولاء عطاره]]
# [[حولاء عطاره]]
# [[حلیمه سعدیه]]
# [[حلیمه سعدیه]]
# [[خالد بن سعید]]
# [[خالد بن سعید]]
# [[خالد بن ولید]]
# [[خالد بن ولید]]
# [[خباب بن اَرت]]
# [[خباب بن ارت]]
# [[خُبَیب بن عَدی]]
# [[خبیب بن عدی]]
# [[خدیجه بنت خویلد]]
# [[خدیجه بنت خویلد]]
# [[خریم بن اوس]]
# [[خریم بن اوس]]
# [[خزاعی بن عبدنهم]]
# [[خزاعی بن عبدنهم]]
# [[خُزَیمه بن ثابت ذوالشهادتین]]
# [[خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین]]
# [[خَوات بن جُبَیر]]
# [[خوات بن جبیر]]
# [[دِحیه بن خلیفه کلبی]]
# [[دحیه بن خلیفه کلبی]]
# [[رافع بن عُمیره]]
# [[رافع بن عمیره]]
# [[ربیع بن زیاد حارثی]]
# [[ربیع بن زیاد حارثی]]
# [[رفاعه بن عبدالمنذر]]
# [[رفاعه بن عبدالمنذر]]
خط ۱۷۱: خط ۲۶۵:
# [[ام‌کلثوم دختر رسول خدا]]
# [[ام‌کلثوم دختر رسول خدا]]
# [[ریحانه بنت زید]]
# [[ریحانه بنت زید]]
# [[زاهِر بن حرام]]
# [[زاهر بن حرام]]
# [[زُبیر بن عَوام بن خُوَیلِد]]
# [[زبیر بن عوام بن خویلد]]
# [[زُهَیر بن صُرَد سعدی]]
# [[زهیر بن صرد سعدی]]
# [[زیاد بن سُمیه]]
# [[زیاد بن سمیه]]
# [[زید بن ارقم]]
# [[زید بن ارقم]]
# [[زید بن ثابت]]
# [[زید بن ثابت]]
# [[زید بن حارثه‌]]
# [[زید بن حارثه‌]]
# [[زید بن خالد الجُهنی]]
# [[زید بن خالد الجهنی]]
# [[زید بن سعنه]]
# [[زید بن سعنه]]
# [[زید بن صوحان]]
# [[زید بن صوحان]]
# [[زید بن عمرو بن نُفَیل]]
# [[زید بن عمرو بن نفیل]]
# [[زینب بنت جحش]]
# [[زینب بنت جحش]]
# [[زینب بنت خزیمه]]
# [[زینب بنت خزیمه]]
# [[سُراقَهُ بنُ مالک]]
# [[سراقه بن مالک]]
# [[سعد الاسود]]
# [[سعد الاسود]]
# [[سعد بن ابی وقاص]]
# [[سعد بن ابی وقاص]]
# [[سعد بن خیثمه]]
# [[سعد بن خیثمه]]
# [[سعد بن ربیع]]
# [[سعد بن ربیع]]
# [[سعد بن عُباده بن دُلیم]]
# [[سعد بن عباده بن دلیم]]
# [[سعد بن معاذ]]
# [[سعد بن معاذ]]
# [[سعید بن زید]]
# [[سعید بن زید]]
# [[سعید بن عامر بن حُذیم]]
# [[سعید بن عامر بن حذیم]]
# [[سفینه مولی رسول الله]]
# [[سفینه مولی رسول الله]]
# [[سلمان فارسی]]
# [[سلمان فارسی]]
خط ۱۹۹: خط ۲۹۳:
# [[سواد بن قارب دوسی]]
# [[سواد بن قارب دوسی]]
# [[سوده بنت زمعه]]
# [[سوده بنت زمعه]]
# [[سهل بن حُنیف أوسی]]
# [[سهل بن حنیف أوسی]]
# [[سهل بن سعد ساعدی]]
# [[سهل بن سعد ساعدی]]
# [[سُهَیل بن عمرو]]
# [[سهیل بن عمرو]]
# [[شریح قاضی]]
# [[شریح قاضی]]
# [[شیبه بن عثمان]]
# [[شیبه بن عثمان]]
# [[صخر بن حرب بن‌امیه]]
# [[صخر بن حرب بن‌امیه]]
# [[صَرمه بن ابی‌انس]]
# [[صرمه بن ابی‌انس]]
# [[صعصعه بن صوحان العبدی]]
# [[صعصعه بن صوحان العبدی]]
# [[صَعصَعه بن ناجیه]]
# [[صعصعه بن ناجیه]]
# [[صفیه دختر حُیی بن اخطب]]
# [[صفیه دختر حیی بن اخطب]]
# [[صفیه دختر عبدالمطلب]]
# [[صفیه دختر عبدالمطلب]]
# [[صهیب بن سنان]]
# [[صهیب بن سنان]]
# [[ضَحاک بن سُفیان]]
# [[ضحاک بن سفیان]]
# [[ضَماد بن ثَعلَبَه]]
# [[ضماد بن ثعلبه]]
# [[طُفَیل بن عَمرو دَوسی]]
# [[طفیل بن عمرو دوسی]]
# [[طلحه بن عُبیدالله تیمی]]
# [[طلحه بن عبیدالله تیمی]]
# [[طلیب بن عمیر]]
# [[طلیب بن عمیر]]
# [[عاتکه دختر عبدالمطلب]]
# [[عاتکه دختر عبدالمطلب]]
خط ۲۲۲: خط ۳۱۶:
# [[عامر بن واثله]]
# [[عامر بن واثله]]
# [[عایشه]]
# [[عایشه]]
# [[عَباد بن بشر بن وقش]]
# [[عباد بن بشر بن وقش]]
# [[عباس بن عبدالمطلب]]
# [[عباس بن عبدالمطلب]]
# [[عبدالله بن ابی‌امیه]]
# [[عبدالله بن ابی‌امیه]]
# [[عبدالله بن ارقم]]
# [[عبدالله بن ارقم]]
# [[عبدالله بن اُنیس جُهَنی انصاری]]
# [[عبدالله بن انیس جهنی انصاری]]
# [[عبدالله بن جَحش]]
# [[عبدالله بن جحش]]
# [[عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب]]
# [[عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب]]
# [[عبدالله بن حَنظَله]]
# [[عبدالله بن حنظله]]
# [[عبدالله خُزاعی]]
# [[عبدالله خزاعی]]
# [[عبدالله ذوالبجادین]]
# [[عبدالله ذوالبجادین]]
# [[قَتاده بن نعمان]]
# [[قتاده بن نعمان]]
# [[قُثَم بن عباس]]
# [[قثم بن عباس]]
# [[قدامه بن مظعون]]
# [[قدامه بن مظعون]]
# [[قَرَظه بن کعب]]
# [[قرظه بن کعب]]
# [[قیس بن سعد بن عباده]]
# [[قیس بن سعد بن عباده]]
# [[قیس بن عاصم منقری]]
# [[قیس بن عاصم منقری]]
# [[کعب بن زهیر]]
# [[کعب بن زهیر]]
# [[کعب بن سور ازادی]]
# [[کعب بن سور ازدی]]
# [[کعب بن عُجره]]
# [[کعب بن عجره]]
# [[کعب بن عمرو]]
# [[کعب بن عمرو]]
# [[کعب بن مالک]]
# [[کعب بن مالک]]
# [[کلثوم بن هِدم]]
# [[کلثوم بن هدم]]
# [[لبابه الکبری ام‌الفضل]]
# [[لبابه الکبری ام‌الفضل]]
# [[لبید بن ربیعه]]
# [[لبید بن ربیعه]]
# [[ماعز بن مالک اسلمی]]
# [[ماعز بن مالک اسلمی]]
# [[مالک بن عَوف نَصری]]
# [[مالک بن عوف نصری]]
# [[مالک بن قیس]]
# [[مالک بن قیس]]
# [[مالک بن نویره]]
# [[مالک بن نویره]]
خط ۲۵۴: خط ۳۴۸:
# [[محمدبن ابی‌بکر]]
# [[محمدبن ابی‌بکر]]
# [[مخنف بن سلیم الازدی الغامدی]]
# [[مخنف بن سلیم الازدی الغامدی]]
# [[مِدعَم]]
# [[مدعم]]
# [[مرثد بن ابی‌مرثد]]
# [[مرثد بن ابی‌مرثد]]
# [[مروان بن حَکَم]]
# [[مروان بن حکم]]
# [[مِسوَر بن مَخرمَه]]
# [[مسور بن مخرمه]]
# [[مُصعب بن عُمیر]]
# [[مصعب بن عمیر]]
# [[معاذ بن جبل]]
# [[معاذ بن جبل]]
# [[مُعاذ بن عَفراء]]
# [[معاذ بن عفراء]]
# [[معاویه بن ابی‌سفیان اموی]]
# [[معاویه بن ابی‌سفیان اموی]]
# [[معاویه بن معاویه المزنی]]
# [[معاویه بن معاویه المزنی]]
# [[مغیره بن شعبه]]
# [[مغیره بن شعبه]]
# [[مقداد بن اسود]]
# [[مقداد بن اسود]]
# [[مُنذر بن عمرو بن خُنَیس]]
# [[منذر بن عمرو بن خنیس]]
# [[میمونه همسر رسول خدا]]
# [[میمونه همسر رسول خدا]]
# [[نابغه جعدی]]
# [[نابغه جعدی]]
# [[نعمان بن بشیر]]
# [[نعمان بن بشیر]]
# [[نُعمان بن عَجلان]]
# [[نعمان بن عجلان]]
# [[نعمان بن مالک]]
# [[نعمان بن مالک]]
# [[نُعمان بن مُقرِن]]
# [[نعمان بن مقرن]]
# [[نُعیم بن مسعود]]
# [[نعیم بن مسعود]]
# [[نوفل بن حارث]]
# [[نوفل بن حارث]]
# [[وائل بن حِجر]]
# [[وائل بن حجر]]
# [[وائله بن اسقع]]
# [[وائله بن اسقع]]
# [[وحشی بن حرب]]
# [[وحشی بن حرب]]
خط ۲۸۳: خط ۳۷۷:
# [[هند همسر ابوسفیان]]
# [[هند همسر ابوسفیان]]
# [[یسار حبشی]]
# [[یسار حبشی]]
# [[یَعلی بن اُمیه التمیمی]]
# [[یعلی بن امیه التمیمی]]
{{پایان}}
{{پایان فهرست صحابه}}
{{پایان}}


==جستارهای وابسته==
== جستارهای وابسته ==  
{{فهرست اثر}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}
* [[حضرت محمد]]
* [[حضرت محمد]]
* [[تعریف صحابه]]
* [[تعریف صحابه]]
خط ۲۹۷: خط ۳۸۹:
* [[انحراف صحابه]]
* [[انحراف صحابه]]
* [[مذهب صحابی]]
* [[مذهب صحابی]]
* [[ سنت صحابه]]
* [[سنت صحابه]]
* [[اعمال صحابه]]
* [[اعمال صحابه]]
* [[افضلیت امام علی بر صحابه]]
* [[افضلیت امام علی بر صحابه]]
خط ۳۰۶: خط ۳۹۸:
* [[محبت به صحابه]]
* [[محبت به صحابه]]
* [[مظاهر حب نبی]]  
* [[مظاهر حب نبی]]  
{{پایان}}
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان}}


==منابع==
== منابع ==
* [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
{{منابع}}
* [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
* [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
# [[پرونده:14000733.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عدالت صحابه (کتاب)|'''عدالت صحابه''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[علی باقر شیخانی|باقر شیخانی، علی]]، [[عدالت صحابه از دیدگاه شیعه (کتاب)|'''عدالت صحابه از دیدگاه شیعه''']]
# [[پرونده:14000735.jpg|22px]] [[سید ضیاءالدین علیانسب|علیانسب، سید ضیاءالدین]]، [[صحابه در قرآن (کتاب)|'''صحابه در قرآن''']]
# [[پرونده: IM010553.jpg|22px]] [[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|'''بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}


 
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۷:۴۹

صحابه، به اشخاصی گفته می‌‌شود که همراه و ملازم حضرت محمد (ص) بوده‌اند. طبق آیات و روایات وضعیت تمام صحابه یکی نبوده و برخی از صحابه مورد ستایش و برخی دیگر مورد نکوهش خداوند متعال و پیامبر (ص) قرار گرفته‌اند. اهل سنت با استناد به آیات و روایات مورد ستایش صحابه، حکم به عدالت جمیع صحابه داده است، در حالی که شیعه به دلیل وجود دو دسته از آیات و روایات در مورد صحابه، حکم آنان را مانند باقی مردم می‌‌دانند که عدالت آنها باید مورد بررسی قرار بگیرد.

معناشناسی

معنای لغوی

صحابه در لغت به معنای ملازم و همراه است، چه آن ملازم انسان، حیوان و یا مکان و زمان باشد و فرقی نمی‌کند این مصاحبت و همراهی با جسم و تن (که اصل در همراهی همین است) باشد و یا با عنایت و توجه؛ ولی در عرف به کسی که همراهی‌اش با دیگری بسیار است گفته می‌‌شود[۱].[۲]

معنای اصطلاحی

دیدگاه شیعه

شیعه معتقد است لفظ "صحابی" اصصلاح شرعی نیست (این اصطلاح در لسان شارع نیامده)، بلکه شأن و مرتبه اش، مثل دیگر واژه‌های عربی است. "صاحب" در لغت ملازم و معاشر معنا می‌‌شود و این لفظ جز درباره کسی که ملازمتش زیاد باشد به کار نمی‌رود و چون "صحبت" همواره میان دو نفر مطرح است، از این رو همواره صاحب و جمع آن یعنی "اصحاب" به صورت مضاف به کار می‌‌روند[۳].

صحابی در عصر رسول الله (ص) نیز در همان معنای لغوی به کار می‌‌رفت و گفته می‌‌شد: صاحب رسول الله یا اصحاب رسول الله که همواره این واژه‌ها به رسول الله یا چیز دیگر اضافه می‌‌شد، به عنوان مثال به افرادی که در مسجد رسول خدا (ص) ساکن بودند، "اصحاب الصفة" گفته می‌‌شد. البته پس از رسول خدا (ص)، صحابی بدون مضاف الیه نیز بکار می‌‌رفت که مرادشان، اصحاب رسول الله (ص) بود و به صورت نامی برای آنان درآمد، بنابراین لفظ‌های "صحابه" و "صحابی" از اصطلاعات متشرعه و مسلمانان بوده و اصطلاح شرعی نیست[۴].

بعد از گسترش یافتن مفهوم اصطلاحی "صحابه" و به‌کارگیری فراوان آن در کتب تاریخی، حدیثی و فقهی برخی از علمای شیعه به تبیین مفهوم اصطلاحی آن پرداخته و گفته اند: "صحابی کسی است که در حال ایمان، پیامبر (ص) را دیدار کرده و مسلمان از دنیا رفته است، اگرچه در این میان مرتد شده باشد"[۵].

همچنین در تعریف دیگری آمده است: "صحابی کسی است که در حال ایمان با پیامبر (ص) هم‌نشین شده و با ایمان مرده باشد"[۶].[۷]

دیدگاه اهل سنت

دیدگاه اهل سنت در مورد معنای صحابه یکی نبوده و اختلافاتی در این خصوص میان بزرگان اهل سنت وجود دارد. برخی صحابه را شخصی می‌‌دانند که رسول خدا (ص) را دیده یا ملازم و همراه رسول خدا بوده است؛ برخی قید شنیدن حدیث از آن حضرت را اضافه کرده‌اند و برخی شرط نقل حدیثی از رسول خدا (ص) را اضافه نموده‌اند.

ابی صلاح شهرزوری[۸] می‌‌گوید بیشتر اهل حدیث، هر مسلمانی را که رسول خدا (ص) را دیده است صحابی می‌‌دانند. همچنین بخاری در صحیح، کسی را که با پیامبر (ص) همراهی کرده یا در حال اسلام، او را دیده است، صحابی معرفی می‌‌کند[۹].[۱۰]

ابوالمظفر سمعانی مروزی بر این عقیده است که اهل حدیث، به کسی صحابه می‌‌گویند که حدیث و یا جمله ای از پیامبر (ص) نقل کرده باشد. برخی نیز مفهوم صحابه را گسترش می‌‌دهند و می‌‌گویند حتی اگر کسی یک بار هم پیامبر (ص) را دیده باشد از صحابه محسوب می‌‌شود[۱۱].

به گفته ابن حجر عسقلانی، صحیح‌ترین تعریف برای «صحابی»، آن است که پیامبر (ص) را در حال ایمان دیدار کند و مسلمان از دنیا برود. از این رو کسانی که حضرت را در زمان کوتاه یا طولانی همراهی کرده‌اند حال از او روایت نموده‌اند یا نه، با ایشان به جنگ رفته‌اند یا نه، او را دیده‌اند و یا به جهت کوری ندیده‌اند، همگی از صحابه هستند[۱۲].

جلال الدین سیوطی[۱۳] نیز به نقل از سعید بن مسیب[۱۴] می‌‌گوید: "صحابی کسی است که یک یا دو سال، با رسول خدا (ص) همراه بوده و با او در یک یا دو غزوه شرکت داشته است"[۱۵].[۱۶]

دیدگاه قرآنی

خداوند متعال در قرآن کریم اصحاب پیامبر را به دو دسته تقسیم و گروهی را ستوده و گروهی را سرزنش کرده است:

ستایش صحابه

  1. ستایش سابقانِ در قبول اسلام: ﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۱۷].
  2. رضایت خدا از بیعت‌کنندگان زیر درخت هنگام صلح حدیبیه: ﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا[۱۸].
  3. ستایش مجاهدان و مهاجران و یاری‌کنندگان آنان: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ[۱۹] و ﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ وَالَّذِينَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئِكَ مِنْكُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۲۰]
  4. همچنین خداوند در وصف ایشان این آیه را فرو فرستاد: ﴿وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۲۱].

این آیات که بیانگر خشنودی خداوند از صحابه است؛ دلالت بر رستگاری همه ایشان ندارد، بلکه بیانگر کمالی است که این افراد در آن شرایط به دست آورده‌اند و اگر آن کمال را تا پایان زندگی نیز نگه دارند، رستگار خواهند بود و اگر برخی صحابه در زندگی، راه خلاف اسلام را بپیمایند، رستگاری نخواهند یافت؛ زیرا جایگاه صحابه نزد خداوند بالاتر از پیامبر نیست که درباره او می‌فرماید: ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۲۲].

در آیات دیگر می‌خوانیم:

  1. ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ[۲۳]، شما (مسلمانان حقیقی) نیکوترین امتی هستید که بر آن قیام کردند که (برای اصلاح بشر) مردم را به نیکوکاری وادار کنند و از بدکاری بازدارند و ایمان به خدا آورند.
  2. ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا[۲۴]، ما شما مسلمانان را به اسلام هدایت کردیم و به اخلاق نیکو آراستیم تا گواه مردم باشید تا دیگر ملت‌ها از شما نیکی و درستی را بیاموزند.
  3. ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ[۲۵].[۲۶]

نکوهش صحابه

در برخی از آیات، عده‌ای از صحابه سرزنش شده‌اند:

  1. کسانی که دل‌های بیمار دارند: ﴿وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ[۲۷].[۲۸]
  2. منافقان معروف که علاوه بر آیات متعدد، یک سوره (سوره منافقون) نیز درباره آنها نازل شده است.
  3. افراد فتنه‌جو و آزاردهنده رسول خدا (ص): ﴿إِنَّمَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِي رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ وَلَوْ أَرَادُوا الْخُرُوجَ لَأَعَدُّوا لَهُ عُدَّةً وَلَكِنْ كَرِهَ اللَّهُ انْبِعَاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ وَقِيلَ اقْعُدُوا مَعَ الْقَاعِدِينَ لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ[۲۹]. خداوند در آیه دیگری می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا[۳۰].
  4. افرادی که در برابر حق ایستادند: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۳۱].[۳۲]
  5. در سوره حجرات نیز آمده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ[۳۳]. همچنین خداوند در آیه دیگری درباره فرد مورد نظر در آیه قبل می‌‌فرماید: ﴿أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَا يَسْتَوُونَ[۳۴]. شأن نزول آیه "ولید بن عقبه" از اصحاب پیامبر بوده است که در عین داشتن دو فضیلت صحابی بودن و هجرت کردن به مدینه، نتوانست اعتبار خود را حفظ کند و با دروغ‌گویی درباره قبیله بنی مصطلق، خداوند از وی به عنوان فاسق یاد کرد. ملاحظه می‌شود با اینکه او پیامبر (ص) را دید و سخنانی را نیز از حضرت نقل کرد ولی فرمان بردار فرستاده خدا نبود؛ از این رو نمی‌توان همه اصحاب را که بیش از یکصد هزار تن بودند، عادل و پارسا دانست.

آیات دیگر:

  1. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ[۳۵].
  2. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۳۶].
  3. ﴿وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْوًا انْفَضُّوا إِلَيْهَا وَتَرَكُوكَ قَائِمًا قُلْ مَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ[۳۷].
  4. ﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تُدْعَوْنَ لِتُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَمِنْكُمْ مَنْ يَبْخَلُ وَمَنْ يَبْخَلْ فَإِنَّمَا يَبْخَلُ عَنْ نَفْسِهِ وَاللَّهُ الْغَنِيُّ وَأَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ وَإِنْ تَتَوَلَّوْا يَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ ثُمَّ لَا يَكُونُوا أَمْثَالَكُمْ[۳۸].
  5. ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ[۳۹]. این آیه، گروهی از صحابه را که به یکی از همسران پیامبر (ص) تهمت زنا زدند، دروغ‌گو معرفی می‌کند. ابن اثیر می‌گوید: مِسطح، از صحابه، که در جنگ بدر بود، از کسانی بود که تهمت زنا به عایشه زد و به خاطر آن از پیامبر (ص) تازیانه خورد.
  6. قرآن کریم درباره کسانی که در جنگ احد به دستور پیامبر (ص) رفتار نکرده و سنگر خویش را در گردنه کوه احد رها کردند و در نتیجه، شکست زیانباری به مسلمانان رسید، می‌فرماید: ﴿مِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُمْ مَنْ يُرِيدُ الْآخِرَةَ[۴۰].
  7. همچنین آیه ﴿وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ[۴۱]، به صراحت برخی اطرافیان پیامبر اسلام (ص) از اعراب و اهالی مدینه را منافق معرفی می‌‌کند.

بنابراین طبق آیات الهی حال همۀ صحابه یکسان نبوده و برخی مورد ستایش و برخی دیگر مورد نکوهش آیات الهی قرار گرفته‌اند و ملاک این ستایش یا نکوهش، عمل کردن یا ترک شروطی است که در آیات قرآن کریم ذکر شده اند[۴۲].

دیدگاه روایی

در روایات نیز به تبع قرآن کریم دو دسته روایات وجود دارد، دسته ای از آیات که در ستایش صحابه هستند و دسته ای دیگر که در نکوهش صحابه هستند.

ستایش صحابه

  1. "به اصحاب من دشنام نگویید. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، اگر کسی از شما به اندازه کوه احد، طلا انفاق کند به اندازه یک مدّ یا نصف ثواب یکی از آنها نمی‌رسد"[۴۳].
  2. "بهترین مردم، مردم قرن من هستند سپس کسانی که پس از آنها می‌آیند..."[۴۴]
  3. "درباره اصحاب من از خدا بترسید؛ پس از من آنها را هدف تیر ناسزا و سرزنش خویش قرار ندهید..."[۴۵].

نقد کلی روایات

  1. ثابت کردن "عدالت همه صحابه" به وسیله احادیثِ خود صحابه باتوجه به بطلان "دور" در منطق امری محال است؛ زیرا موجب تناقض می‌شود؛ یعنی "عدالت همه صحابه" پیش از پذیرش این روایات، ثابت نیست و اثبات عدالت همه صحابه به وسیله همان صحابه که عدالت آنان ثابت، نیست، دور است و دور، باطل و محال است.
  2. هیچ یک از این روایات، بر "عدالت همه صحابه" دلالت ندارد بلکه این روایات بر دشنام ندادن به اصحاب دلالت دارد و علت دستور پیامبر بر پرهیز از دشنام گویی، نیز این بوده است که برخی اصحاب به یکدیگر دشنام می‌دادند و حضرت از دشنام دادن جلوگیری کردند.
  3. پیامبر اکرم (ص) نفرمود به آنها دشنام ندهید، چون اصحاب من عادل هستند؛ بلکه پرهیز دادن از دشنام گویی تنها دستوری اخلاقی و فقهی است؛ بنابراین دلالت بر عادل بودن فردی ندارد[۴۶].

بنابراین و با وجود آیات و روایات معارض با ادله اهل سنت روشن می‌شود به هیچ وجه نمی‌توان حکم به عدالت جمیع صحابه کرد.

نکوهش صحابه در روایات

  1. ابوهریره از پیامبر روایت می‌کند که فرمود: "در روز قیامت گروهی از اصحاب به نزدم می‌آیند. آن‌گاه در کنار حوض، از نزد من بازگردانده می‌شوند. می‌گویم: پروردگارا! اصحابم را دریاب! خداوند می‌فرماید: تو نمی‌دانی چه مسائل و بدعت‌هایی پس از تو پدید آوردند؟ آنان به گذشته جاهلیت خویش بازگشتند"[۴۷] در صحیح بخاری چند روایت دیگر به همین مضمون آمده است. مخاطب این روایت همان صحابه‌اند؛ زیرا واژه "اصحاب" در روایات به گونه صحیح آمده و تعریف ما از صحابه، این روایات را دربر می‌گیرد. از این‌رو، کسی نمی‌تواند بگوید، مقصود از این روایات منافقان می‌باشند؛ چون که منافقان طبق نظر ما جزء اصحاب نیستند.
  2. ابونضر می‌گوید: سخنی از رسول خدا (ص) به من رسیده که پیامبر (ص) درباره شهدای جنگ احد فرمود: "من درباره آنان شهادت می‌دهم". ابوبکر گفت: "ای رسول خدا! آیا ما برادران آنان نیستیم؟ آنان اسلام را پذیرفتند ما نیز اسلام را پذیرفتیم و آنان پیکار کردند ما نیز پیکار کردیم".پیامبر (ص) می‌فرمود: "آری، ولی من نمی‌دانم شما پس از من چگونه رفتار خواهید کرد". ابوبکر گریست و گفت: "آیا ما پس از شما خواهیم بود؟"[۴۸]. برخی شارحان حدیث می‌گویند: معنای سخن پیامبر (ص) که درباره شهدای جنگ احد فرمود: "من شهادت می‌دهم"؛ یعنی من درباره آنان به ایمان صحیح و سلامت ایشان از گناه گواهی می‌دهم: از این روایت به خوبی فهمیده می‌شود که پیامبر (ص) بر صلاح و عدالت شهدا شهادت دادند، اما درباره همه صحابه حتی ابوبکر شهادت ندادند.
  3. ابن مسعود روایت می‌کند روزی رسول خدا (ص) در خطبه‌اش پس از ستایش خداوند فرمود: "برخی شما منافق هستید، پس من نام هر کسی را گفتم، بلند شود. سپس پیامبر نام سی و سه تن را گفت و به آنان فرمود: شما از خدا بترسید"[۴۹].
  4. رسول خدا (ص) در حجة الوداع پس از سخنرانی مفصلی فرمود: "به شما هشدار می‌دهم که مبادا پس از من مرتد و کافر شوید در حالی که همدیگر را به قتل می‌رسانید. آگاه باشید که من شاهد و گواه بر رفتار شما هستم و شما از آن ناآگاه هستید"[۵۰].

این روایات نشانگر آن است که همه صحابه در برابر گفتار، رفتار و سنت نبوی تسلیم نبودند. پس دلیلی بر عدالت همه صحابه وجود ندارد[۵۱].

نظریه عدالت صحابه

بحث عدالت صحابه یکی از مباحث اختلافی بین شیعه و اهل سنت است.

دیدگاه شیعه

احترام به اصحاب پیامبر (ص) وظیفه همه مسلمانان است و هیچ مسلمانی حق ناسزاگویی به آنها را ندارد. آنها در زمان زندگانی حضرت به او ایمان آورده و اسلام را از وی فرا گرفتند و چون در کنار او جهاد کردند، محترم هستند و در جهان اسلام هیچ مسلمانی نیست که درباره صحابه پیامبر اکرم (ص) بدگویی یا اظهار بی‌مهری کند و اگر چنین نسبتی به گروهی از مسلمانان بدهند، نسبتی کاملا بی‌پایه است.

دیدن پیامبر امری افتخار آفرین است، ولی باعث پاک بودن هیچ انسانی از گناه نمی‌شود و نمی‌توان همه صحابه را عادل و پرهیزگار و پیراسته از گناه دانست؛ زیرا به شهادت قرآن، آنان در عین داشتن افتخار "صحابی بودن"، از حیث ایمان و نفاق و اطاعت و سرکشی در برابر خدا و رسولش به دسته‌های گوناگونی تقسیم شده‌اند؛ از این رو، نمی‌توان همگان را عادل و پرهیزگار دانست[۵۲].

علامه شرف الدین می‌‌نویسد: "هر چند که صحابه رسول الله (ص) بودن دارای شرافت و حسن است لکن به خودی خود سبب عدالت نمی‌شود و حکم آنها سه قسم است: عدول و بغات[۵۳] و مجهول الحال و این گزاره ای بر واقعیت صحابه است"[۵۴].

صدر الدین سید علی خان مدنی شیرازی نیز می‌‌گوید: "حکم عدالت صحابه مثل مابقی است و مطلق صحابه بودن مساوی با عادل بود آنها نیست"[۵۵].

دلیل شیعه برای ادعای خود کارنامه سیاه برخی از صحابه در تاریخ، همچنین وجود آیات و روایات در نکوهش برخی از صحابه و ستایش برخی دیگر از صحابه است که نشان دهنده یکی نبودن حال تمام صحابه است[۵۶].

دیدگاه اهل سنت

قول مشهور بین اهل سنت آن است که همۀ صحابه از کوچک تا بزرگ، از مسلمانان با سابقه تا تازه مسلمان، همگی به صرف دیدن پیامبر (ص) و ایمان آوردن به او عادل‌اند و نباید در این باره تردیدی به خود راه داد.

ابن حجر عسقلانی می‌‌گوید: "اهل سنت همه صحابه را عادل می‌‌دانند و در این عقیده، جز چند بدعت گذار، مخالفی ندارند"[۵۷]. شهرزوری ویژگی همه صحابه را این می‌‌داند که از عدالت هیچ یک از آنان بحث نمی‌شود؛ زیرا عدالت آنان، امری مسلم است که نص کتاب و سنت و اجماع بسیاری از امت بر آن دلالت دارد[۵۸].

ابن کثیر دمشقی می‌‌گوید: "نزد اهل سنت و جماعت، همه صحابه عادل‌اند؛ زیرا کتاب الله عزیز و سنت نبوی، آنان را در اخلاق و کردار و بخشش‌های مالی و جانی به امید ثواب و جزای نیک در پیشگاه پیامبر (ص) ستوده است"[۵۹].

ابن اثیر نیز همه صحابه را عادل دانسته و هیچ نقد و انتقادی را بر آنان نمی‌پسندد[۶۰]. ابن عبدالبر نیز مدعی است عدالت همه آنان، با تمجیدی که خدا و رسولش از آنان کرده است، ثابت شده و برای همین، آنان عادل‌ترین کسانی هستند که خدا برای هم نشینی با پیامبرش برگزیده است[۶۱].

البته برخی از اصولیون اهل سنت با این نظریه مخالفت کرده و صحابه را همچون دیگر راویان دانسته‌اند که شرط پذیرش روایتشان، بحث و بررسی احوال آنان و اثبات عدالتشان است. علامه محمد ابوریّه می‌‌گوید: "اصحاب، همانند دیگر افرادند که غلط و اشتباه و نسیان، بلکه پیروی از هوا و هوس نیز از آنان امکان دارد؛ زیرا آنان نیز بشرند و طبیعت بشری آنان همچون دیگران است و همان کارهایی که دیگران انجام می‌‌دهند، بر آنان نیز رواست[۶۲].

همچنین شمس الدین سخاوی در کتابش به اختلاف در این باره اشاره کرده و می‌‌نویسد: "همه ما (اهل سنت) بر عدالت صحابه اعتقاد داریم، ولی «آمدی» و «ابن حاجب»، آنان را مانند دیگران می‌دانند که بحث از عدالتشان، ضروری است[۶۳].[۶۴]

دلایل اهل سنت برای اثبات عدالت جمیع صحابه، آیات و روایاتی است که در ستایش صحابه آمده است. پاسخ: این نظریه طبق آیات و روایات باطل است چراکه به استناد آیات و روایات حال تمام صحابه یکی نبوده و نمی‌توان حکم به عدالت جمیع صحابه داد. چطور ممکن است حال صحابه ای که فاسق و منافق بوده‌اند با عدول صحابه یکی باشد؟

اصحاب

«صحابه»، به مسلمانانی گفته می‌شود که پیامبر اکرم(ص) را ملاقات کرده‌اند و تا پایان عمر به او ایمان داشته‌اند. بنابر اعتقاد اهل سنت، همه صحابه عادل بوده‌اند و چنانچه عملی خلاف عدالت از آنان سرزده باشد، به سبب خطای در اجتهاد بوده است؛ ولی از نظرگاه شیعه، صحابه از این لحاظ با دیگر مسلمانان فرقی ندارند و عدالت هر یک از آنها باید به طریق معتبر ثابت شود. برای زنان نیز تعبیر صحابیات به کار رفته است. کتاب فرهنگ قرآن در تعریف صحابه چهار دیدگاه را بازگوی می‌کند.

  1. صحابی کسی است که یک یا دو سال، پیامبر(ص) را درک کرده است و در یک یا دو غزوه، آن حضرت را همراهی کرده باشد.
  2. هر فرد بالغی که پیامبر(ص) را دیده باشد و با درک و فهم خودش دین اسلام را پسندیده باشد و مسلمان شده باشد، صحابی است؛ گرچه مدت زمان همراهی او با پیامبر(ص) ساعتی از روز باشد.
  3. هر شخصی که مصاحب آن حضرت بوده است، چه یک ماه چه یک روز و چه یک ساعت، همین که او را دیده باشد، صحابی است.
  4. در عرف، صحابی به کسی اطلاق می‌شود که مدت زمان زیادی مصاحب پیامبر(ص) بوده باشد[۶۵].

پس از آن‌که خلیفه دوم، مغیره را از حکومت بصره عزل کرد و ابوموسی را به جای او قرار داد، گروهی از انصار پیامبر(ص) را نیز به همراه او به بصره گسیل داشت. دینوری در الاخبارالطوال تعداد آنها را ده نفر ذکر کرده است و انس بن مالک و برابن مالک را از جمله این افراد معرفی کرده است[۶۶]. اما مورخان دیگر مانند طبری و ابن خلدون و ابن اثیر، تعداد همراهان ابوموسی را ۲۹ نفر نوشته‌اند و از انس بن مالک و عمران بن حصین و هشام بن عامر به‌عنوان صحابی یاد می‌کنند که با ابوموسی به بصره کوچ کردند[۶۷]. و از دیگر همراهان او نامی به میان نیاورده‌اند.[۶۸]

تفسیر صحابه

فهرستی از صحابه پیامبر خاتم

شماری از اصحاب رسول الله (ص) به ترتیب الفبا:

فهرست صحابه
  1. ام سلمه همسر رسول خدا
  2. ابراهیم فرزند رسول اکرم
  3. ابن ام‌مکتوم
  4. ابوالعاص بن الربیع
  5. ابوامامه باهلی
  6. ابوایوب انصاری
  7. ابوبصیر عتبه بن اسید
  8. ابوبکره بن نفیع بن حارث
  9. ابوجندل بن سهیل
  10. ابودجانه انصاری
  11. ابودرداء
  12. ابوذر غفاری
  13. ابورافع آزادکرده پیامبر
  14. ابوسعید خدری
  15. ابوسفیان بن حارث
  16. ابوطالب بن عبدالمطلب
  17. ابوطلحه انصاری
  18. ابوقتاده انصاری
  19. ابوقیس صیفی
  20. ابولبابه
  21. ابومحجن
  22. ابومسلم خولانی
  23. ابوموسی اشعری
  24. ابوهریره دوسی
  25. ابوهیثم بن تیهان
  26. ابی بن کعب
  27. احنف بن قیس
  28. ارقم بن ابی الارقم
  29. اسامه بن زید
  30. اسعد بن زراره
  31. اسماء‌ بنت عمیس
  32. اسماء دختر نعمان بن ابی‎الجون
  33. اشعث بن قیس کندی
  34. اصحم نجاشی
  35. اصید بن سلمه
  36. اعشی مازنی
  37. اقرع بن حابس
  38. اکثم بن جون
  39. اکثم بن صیفی
  40. ام سلمه همسر رسول خدا
  41. ام عماره
  42. ام معبد خزاعیه
  43. ام‌ایمن
  44. ام‌حبیبه دختر ابوسفیان
  45. امد بن ابد
  46. امرؤالقیس
  47. ام‌سنان اسلمیه
  48. ام‌شریک
  49. ام‌کلثوم دختر امام علی بن ابی‌طالب
  50. ام‌ورقه
  51. ام‌هانی دختر ابوطالب
  52. امیه بن ابی‌الصلت
  53. امیه دختر قیس
  54. انس بن ابی مرثد
  55. انس بن حارث
  56. انس بن مالک
  57. انس بن نضر بن ضمضم
  58. اوس بن صامت انصاری
  59. أوس بن قیظی
  60. اویس قرنی
  61. آبان بن سعید بن العاص
  62. باذان
  63. باقوم رومی
  64. بجیر بن زهیر
  65. بدیل بن ورقاء
  66. براء بن عازب
  67. براء بن مالک
  68. براء بن معرور
  69. بریده بن الحصیب
  70. بسر بن أرطاه
  71. بشر بن حارث
  72. بشر بن معاویه
  73. بشیر بن معبد
  74. بکر بن شداخ
  75. بلال مؤذن پیامبر
  76. بهلول بن ذویب
  77. تماضر شاعر
  78. تمیم بن اوس
  79. تمیم بن جراشه
  80. ثابت بن دحداح
  81. ثابت بن قیس بن شماس
  82. ثعلبه بن حاطب
  83. ثعلبه بن عبدالرحمان
  84. ثمامه بن اثال حنفی
  85. ثوبان مولی آزاده کرده رسول الله
  86. جابر بن عبدالله انصاری
  87. جارود بن المعلی
  88. جاریه بن قدامه
  89. جعده بن هبیره
  90. جعفر طیار
  91. جلاس بن سوید
  92. جناده بن ابی‌امیه
  93. جندب بن عبدالله
  94. جندب بن کعب
  95. جویریه
  96. جهیم بن صلت
  97. حارث بن صمه
  98. حارث بن کلده
  99. حارثه بن سراقه
  100. حارثه بن نعمان
  101. حاطب بن ابی بلتعه
  102. حباب بن منذر
  103. حجاج بن علاط
  104. حجر بن عدی
  105. حذیفه بن الیمان
  106. حسان بن ثابت
  107. حفصه دختر عمر
  108. حکم بن ابی‌العاص
  109. حکم بن عمرو غفاری
  110. حکیم بن جبله
  111. حکیم بن حزام
  112. حمزه بن عبدالمطلب
  113. حنظله بن ابی‌عامر
  114. حولاء عطاره
  115. حلیمه سعدیه
  116. خالد بن سعید
  117. خالد بن ولید
  118. خباب بن ارت
  119. خبیب بن عدی
  120. خدیجه بنت خویلد
  121. خریم بن اوس
  122. خزاعی بن عبدنهم
  123. خزیمه بن ثابت ذوالشهادتین
  124. خوات بن جبیر
  125. دحیه بن خلیفه کلبی
  126. رافع بن عمیره
  127. ربیع بن زیاد حارثی
  128. رفاعه بن عبدالمنذر
  129. رقیه دختر رسول خدا
  130. ام‌کلثوم دختر رسول خدا
  131. ریحانه بنت زید
  132. زاهر بن حرام
  133. زبیر بن عوام بن خویلد
  134. زهیر بن صرد سعدی
  135. زیاد بن سمیه
  136. زید بن ارقم
  137. زید بن ثابت
  138. زید بن حارثه‌
  139. زید بن خالد الجهنی
  140. زید بن سعنه
  141. زید بن صوحان
  142. زید بن عمرو بن نفیل
  143. زینب بنت جحش
  144. زینب بنت خزیمه
  145. سراقه بن مالک
  146. سعد الاسود
  147. سعد بن ابی وقاص
  148. سعد بن خیثمه
  149. سعد بن ربیع
  150. سعد بن عباده بن دلیم
  151. سعد بن معاذ
  152. سعید بن زید
  153. سعید بن عامر بن حذیم
  154. سفینه مولی رسول الله
  155. سلمان فارسی
  156. سلیمان بن صرد خزاعی
  157. سمره بن جندب فزاری
  158. سواد بن قارب دوسی
  159. سوده بنت زمعه
  160. سهل بن حنیف أوسی
  161. سهل بن سعد ساعدی
  162. سهیل بن عمرو
  163. شریح قاضی
  164. شیبه بن عثمان
  165. صخر بن حرب بن‌امیه
  166. صرمه بن ابی‌انس
  167. صعصعه بن صوحان العبدی
  168. صعصعه بن ناجیه
  169. صفیه دختر حیی بن اخطب
  170. صفیه دختر عبدالمطلب
  171. صهیب بن سنان
  172. ضحاک بن سفیان
  173. ضماد بن ثعلبه
  174. طفیل بن عمرو دوسی
  175. طلحه بن عبیدالله تیمی
  176. طلیب بن عمیر
  177. عاتکه دختر عبدالمطلب
  178. عاصم بن ثابت
  179. عامر بن اکوع
  180. عامر بن فهیره
  181. عامر بن واثله
  182. عایشه
  183. عباد بن بشر بن وقش
  184. عباس بن عبدالمطلب
  185. عبدالله بن ابی‌امیه
  186. عبدالله بن ارقم
  187. عبدالله بن انیس جهنی انصاری
  188. عبدالله بن جحش
  189. عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب
  190. عبدالله بن حنظله
  191. عبدالله خزاعی
  192. عبدالله ذوالبجادین
  193. قتاده بن نعمان
  194. قثم بن عباس
  195. قدامه بن مظعون
  196. قرظه بن کعب
  197. قیس بن سعد بن عباده
  198. قیس بن عاصم منقری
  199. کعب بن زهیر
  200. کعب بن سور ازدی
  201. کعب بن عجره
  202. کعب بن عمرو
  203. کعب بن مالک
  204. کلثوم بن هدم
  205. لبابه الکبری ام‌الفضل
  206. لبید بن ربیعه
  207. ماعز بن مالک اسلمی
  208. مالک بن عوف نصری
  209. مالک بن قیس
  210. مالک بن نویره
  211. محمد بن ابی حذیفه
  212. محمد بن مسلمه
  213. محمدبن ابی‌بکر
  214. مخنف بن سلیم الازدی الغامدی
  215. مدعم
  216. مرثد بن ابی‌مرثد
  217. مروان بن حکم
  218. مسور بن مخرمه
  219. مصعب بن عمیر
  220. معاذ بن جبل
  221. معاذ بن عفراء
  222. معاویه بن ابی‌سفیان اموی
  223. معاویه بن معاویه المزنی
  224. مغیره بن شعبه
  225. مقداد بن اسود
  226. منذر بن عمرو بن خنیس
  227. میمونه همسر رسول خدا
  228. نابغه جعدی
  229. نعمان بن بشیر
  230. نعمان بن عجلان
  231. نعمان بن مالک
  232. نعمان بن مقرن
  233. نعیم بن مسعود
  234. نوفل بن حارث
  235. وائل بن حجر
  236. وائله بن اسقع
  237. وحشی بن حرب
  238. ورقه بن نوفل
  239. ولید بن عقبه
  240. هاشم بن عتبه
  241. هند بن ابی هاله
  242. هند همسر ابوسفیان
  243. یسار حبشی
  244. یعلی بن امیه التمیمی

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. صحب: الصَّاحِبُ الملازم... ، و لا یقال فی العرف إلّا لمن کثرت ملازمته... ، و الْمُصَاحَبَةُ و الِاصْطِحَابُ أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضی طول لبثه؛ مفردات راغب، ماده صحب و لسان العرب، ابن منظور، ج۷، ص۲۸۶؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.
  2. ر. ک: حسینی میلانی، سید علی، عدالت صحابه، ص۲۷.
  3. ر. ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹.
  4. عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۳۴.
  5. شهید ثانی، شیخ زین الدین، الرعایة فی علم الدرایة، ص۳۳۹.
  6. سید حسن صدر، نهایة الدرایة، ص۳۴۱.
  7. ر. ک: باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۲۹ـ۳۰.
  8. عثمان بن صلاح الدین عبدالرحمن شهرزوری فقیه شافعی مؤلف کتاب علوم الحدیث در علم درایه است که به مقدمه ابن صلاح نیز معروف است و مورد توجه عالمان علم درایه بوده و شروح متعددی نیز بر این کتاب نوشته شده است. وی در سال ۶۴۳ در دمشق درگذشت.
  9. بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۲.
  10. شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۲.
  11. شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۲.
  12. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۱۵۸.
  13. جلال الدین عبدالرحمان سیوطی (۸۴۹-۹۱۱ هـ. ق) عالم شافعی قرن نهم و دهم است. سیوطی در اواخر دوران شکوفایی علمی در مصر یعنی از زمان سقوط خلافت عباسی تا اوایل قرن دهم می‌‌زیست. وی از اکابر علمای عامه است و تألیفات پرشماری در زمینه‌های مختلف دارد. وی نویسنده تفسیر مهم الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور و نیز جامع‌ترین کتاب درباره علوم قرآنی با نام الإتقان فی علوم القرآن است.
  14. سعید بن مسیب از بزرگان تابعین است که مورد پذیرش شیعه و سنی می‌‌باشد، وی از محبان امیرالمؤمنین (ع) و یکی از فقهای هفت گانه مدینه محسوب می‌‌شود.
  15. سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی، ج۲، ص۱۸۸.
  16. ر. ک: علیانسب، سید ضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۴ تا۳۰.
  17. «و خداوند از نخستین پیش‌آهنگان مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی کرده‌اند خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند و او برای آنان بوستان‌هایی فراهم آورده که جویبارها در بن آنها روان است، هماره در آن جاودانند، رستگاری سترگ، این است» سوره توبه، آیه ۱۰۰.
  18. «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت می‌کردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.
  19. «کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده‌اند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند دوستان یکدیگرند» سوره انفال، آیه ۷۲.
  20. «و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کرده‌اند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رسانده‌اند به راستی مؤمن‌اند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند. و کسانی که پس از آن ایمان آورده و هجرت گزیده و همراه شما جهاد کرده‌اند از شمایند و در کتاب خداوند خویشاوندان (در ارث‌بری) نسبت به همدیگر (از دیگران) سزاوارترند؛ بی‌گمان خداوند به هر چیزی داناست» سوره انفال، آیه ۷۴ ـ ۷۵.
  21. «و نیز به غنیمت های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۹.
  22. «اگر شرک بورزی بی‌گمان کردارت از میان خواهد رفت و بی‌شک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
  23. «شما بهترین گروهی بوده‌اید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شده‌اید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
  24. «و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  25. «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با وی‌اند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند» سوره فتح، آیه ۲۹.
  26. ر. ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌، ج۱، ص۷۵-۷۹.
  27. «و دوزخبانان را جز از فرشتگان نگماردیم و شمار آنان را جز آزمونی برای کافران قرار ندادیم تا اهل کتاب، یقین پیدا کنند و مؤمنان بر ایمان خود بیفزایند و اهل کتاب و مؤمنان، دچار تردید نشوند و سرانجام بیماردلان و کافران بگویند که خداوند از این مثل چه می‌خواهد؟ بدین‌گونه خداوند هر که را بخواهد در گمراهی وا می‌نهد و هر که را بخواهد راهنمایی می‌کند و سپاه پروردگارت را کسی جز او نمی‌داند و این جز یادآوری برای آدمیان، نیست» سوره مدثر، آیه ۳۱.
  28. "چون با توجه به معنای این آیه مردم مکه در آغاز دعوت پیامبر به چهار گروه اهل کتاب، مؤمنان، بیماردلان و کفار تقسیم شده‌اند. مفسران در تفسیر این آیه و اینکه خداوند متعال گروه بیماردلان را در مقابل سه گروه دیگر قرار داده متحیر گشته و احتمالاتی داده‌اند". برای توضیح بیشتر، ر. ک: تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۴، ص۴۷۴؛ احکام القرآن، جصاص، ج۱، ص۶۵۱؛ تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۳۰، ص۲۰۷؛ تفسیر جلالین، سیوطی، ص۷۷۷؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج۲۰، ص۹۸.
  29. «تنها کسانی از تو اجازه (ی معاف بودن از جهاد) می‌خواهند که به خداوند و روز بازپسین ایمان ندارند و دل به شک سپرده‌اند و در تردید خود سرگردانند. اگر (به راستی) می‌خواستند رهسپار گردند ساز و برگی برای آن فراهم می‌آوردند ولی خداوند روانه شدن آنان را خوش نداشت پس آنان را به درنگ کردن واداشت و (به آنها) گفته شد: با (خانه) نشستگان همنشین باشید! اگر در میان شما روانه می‌شدند جز شرّ به شما نمی‌افزودند و در میان شما برای ایجاد آشوب رخنه می‌کردند و آنان میان شما جاسوسانی دارند و خداوند به (حال) ستمگران داناست.» سوره توبه، آیه ۴۵ ـ ۴۷.
  30. «خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را می‌آزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت می‌کند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.
  31. «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ می‌گفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بی‌گمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان می‌دارند که بر تو آشکار نمی‌کنند، می‌گویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمی‌شدیم، بگو: اگر در خانه‌هایتان (نیز) می‌بودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاه‌های خویش بیرون می‌آمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دل‌هایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  32. تفسیر ابن کثیر، ابن کثیر، ج۱، ص۴۲۷.
  33. «ای مؤمنان! اگر بزهکاری برایتان خبری آورد بررسی کنید مبادا نادانسته به گروهی زیان رسانید، آنگاه از آنچه کرده‌اید پشیمان گردید» سوره حجرات، آیه ۶.
  34. «آیا آنکه مؤمن است همگون کسی است که نافرمان است؟ (هرگز) برابر نیستند» سوره سجده، آیه ۱۸.
  35. «ای مؤمنان! پدران و برادرانتان را دوست مگیرید اگر کفر را بر ایمان برگزینند و کسانی از شما که آنها را دوست بگیرند ستمگرند. بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و دودمانتان و دارایی‌هایی که به دست آورده‌اید و تجارتی که از کساد آن بیم دارید و خانه‌هایی که می‌پسندید از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او نزد شما دوست‌داشتنی‌تر است پس چشم به راه باشید تا خداوند امر (عذاب) خود را (در ميان) آورد و خداوند گروه نافرمانان را راهنمايى نمى‏‌كند. بی‌گمان خداوند در نبردهایی بسیار و در روز (جنگ) «حنین» شما را یاری کرده است؛ هنگامی که فزونیتان شما را به غرور واداشت اما هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با گستردگیش بر شما تنگ شد سپس با پشت کردن (به دشمن) واپس گریختید.» سوره توبه، آیه ۲۳ ـ ۲۵.
  36. «ای مؤمنان! چگونه‌اید که چون به شما گفته شود در راه خداوند رهسپار (جنگ) گردید، گرانخیزی می‌ورزید؟ آیا به جای جهان واپسین به زندگانی این جهان خرسند شده‌اید؟ در حالی که کالای زندگی این جهان در برابر جهان واپسین جز اندکی نیست. اگر رهسپار نگردید (خداوند) شما را به عذابی دردناک دچار می‌کند و قومی دیگر را به جای شما می‌آورد و شما هیچ زیانی به او نمی‌توانید رساند و خداوند بر هر کاری تواناست.» سوره توبه، آیه ۳۸ ـ ۳۹.
  37. «و چون داد و ستد یا سرگرمی‌یی ببینند، بدان سو شتاب می‌آورند و تو را ایستاده رها می‌کنند؛ بگو: آنچه نزد خداوند است از سرگرمی و داد و ستد، نکوتر است» سوره جمعه، آیه ۱۱.
  38. «هان! این شمایید که فرا خوانده می‌شوید تا در راه خداوند هزینه کنید، آنگاه برخی از شما تنگ‌چشمی می‌ورزند و هر که تنگ‌چشمی بورزد به زیان خود تنگ‌چشمی ورزیده است و خداوند بی‌نیاز است و شما نیازمندید و اگر روی بگردانید گروهی دیگر را جانشین می‌گرداند سپس آنان» سوره محمد، آیه ۳۸.
  39. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند» سوره نور، آیه ۱۱.
  40. «برخی از شما این جهان را و برخی جهان واپسین را می‌خواستید» سوره آل عمران، آیه ۱۵۲.
  41. «و از پیرامونیان شما از تازیان بیابان‌نشین و از اهل مدینه منافقانی هستند که به دورویی خو کرده‌اند؛ تو آنان را نمی‌شناسی ما آنها را می‌شناسیم؛ به زودی آنان را دوبار عذاب خواهیم کرد سپس به سوی عذابی سترگ برده می‌شوند» سوره توبه، آیه ۱۰۱.
  42. ر. ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌، ج۱، ص۸۲-۹۸.
  43. لا تسُبُّوا أَصحابی فوالذی نفسی بیده لو أنّ أحدکم أنفق مثل أحد ذهبا، ما بلغ مدّ أحدهم و لا نَصِیفَهُ؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۴، ص۱۹۵، ح۳۶۷۳؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب تحریم سب الصحابه، ص۹۸۵، ح۲۲۱ و ۲۲۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۱۱؛ شرح المقاصد، تفتازانی، ج۵، ص۳۰۳.
  44. خَیْرُ الناسِ قَرْنی ثمَّ الَّذِین یَلُونَهُمْ...؛ صحیح مسلم، مسلم، کتاب فضائل الصحابة، باب خیار الناس، ص۹۸۳، ح۲۱۰ و ۲۱۵.
  45. الله الله فی أصحابی لا تتخذوهم غرضا من بعدی...؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۵، ص۵۴ و ۵۷.
  46. ر. ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌، ج۱، ص۱۰۳ ـ ۱۱۵.
  47. یرد علیّ یوم القیامة رهط من أصحابی فیجلون عن الحوض، فأقول: یا ربّ أصحابی، فیقول: إنّک لا علم لک بما أحدثوا بعدک انهم ارتدّوا علی أدبارهم القهقری؛ صحیح بخاری، بخاری، ج۵، ص۲۰۸، باب فی الحوض.
  48. الموطأ، مالک بن انس، ج۲، ص۴۶۱- ۴۶۲، ح۳۲، کتاب الجهاد، الشهداء فی سبیل الله.
  49. ان منکم منافقین فمن سمیت فلیقم. ثم قال: یا قم فلان، قم یافلان، حتی سمی ستة و ثلاثین رجلا قال ان فیکم أو منکم فاتقوالله؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۱، ص۱۱۲، کتاب الایمان، باب فی نیة المؤمن و المنافق و عملهما.
  50. أَلَا لَأَعْرِفَنَّکُمْ تَرْتَدُّونَ بَعْدِی کُفَّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقَابَ بَعْضٍ أَلَا إِنِّی قَدْ شَهِدْتُ وَ غِبْتُمْ؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۱، ص۹۳؛ مجمع الزوائد، هیثمی، ج۷، ص۲۹۵؛ الفتن، ابن ماجه، ح۳۹۳۱.
  51. ر. ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌، ج۱، ص۹۸-۱۰۳.
  52. ر. ک: دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌، ج۱، ص۷۴-۷۵.
  53. "مرتکب‌ بغی‌، باغی‌ جمع‌: بغات‌ خوانده‌ شده‌ است‌. در منابع‌، در مقابل‌ اصطلاح‌ «اهل‌ بغی‌»، «اهل‌ عدل‌» به‌ کار رفته‌ (برای مثال به این منبع رجوع کنید که‌ گویای‌ مفهوم‌ تاریخی‌ بغی‌ است‌. هر چند معنای‌ اصلی‌ واژه بغی‌، گونه‌ای‌ طلب‌ است‌، اما در فرهنگ‌ها با توجه‌ به‌ معنای‌ اصلی‌ و کاربردها، معانی‌ گوناگونی‌ چون‌ تعدی‌، تجاوز از حد، ظلم‌، حسد و کذب‌ نیز برای‌ آن‌ ذکر شده‌ است‌"؛ دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بغی»، ج۱۲، ص۴۹۶۱.
  54. إن من وقف علی رأینا فی الصحابة علم انه اوسط الآراء إذ لم نفرط فیه تفریط الغلاة الذین کفروهم جمیعاً، ولا افرطنا افراط الجمهور الذین وثقوهم اجمعین، فإن الکاملیة ومن کان فی الغلو علی شاکلتهم، قالوا: بکفر الصحابة کافة، وقال أهل السنة: بعدالة کل فرد سمع النبی صلی الله علیه وآله وسلّم أورآه من المسلمین مطلقاً، واحتجوا بحدیث کل من دب أو درج منهم اجمعین اکتعین ابصعین، أما نحن فإن الصحبة بمجردها وان کانت عندنا فضیلة جلیلة؛ لکنها ـ بما هی ومن حیث هی ـ غیر عاصمة، فالصحابة کغیرهم من الرجال فیهم العدول، وهم عظماؤهم وعلماؤهم، وأولیاء هؤلاء وفیهم البغاة؛ وفیهم أهل الجرائم من المنافقین، وفیهم مجهول الحال، فنحن نحتج بعدولهم ونتولاهم فی الدنیا والآخرة، اما البغاة علی الوصی، وأخی النبی، وسائر أهل الجرائم والعظائم کابن هند، وابن النابغة، وابن الزرقاء وابن عقبة، وابن ارطاة، وامثالهم فلا کرامة لهم، ولا وزن لحدیثهم، ومجهول الحال نتوقف فیه حتی نتبین أمره، هذا رأینا فی حملة الحدیث من الصحابة وغیرهم، والکتاب والسنة بینتنا علی هذا الرأی؛ أجوبة مسائل جار الله؛ ص۱۶.
  55. حکم الصحابة عندنا فی العدالة حکم غیرهم، ولا یتحتم الحکم بالأیمان والعدالة بمجرد الصحبة ولا یحصل بها النجاة من عقاب النار وغضب الجبار الا ان یکون مع یقین الایمان وخلوص الجنان، فمن علمنا عدالته وایمانه وحفظه وصیة رسول الله فی أهل بیته، وانه مات علی ذلک کسلمان وأبی ذر وعمار والیناه وتقربنا إلی الله تعالی بحبه، ومن علمنا انه انقلب علی عقبه واظهر العداوة لأهل البیت "ع" عادیناه لله تعالی وتبرأنا إلی الله منه و نسکت عن المجهولة حاله"؛ الدرجات الرفیعة؛ السید علی ابن معصوم، ج۱، ص۲۴.
  56. ر. ک: علیانسب، سید ضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۷۲ ـ ۲۷۳؛ باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۳۶ ـ ۳۹.
  57. عسقلانی، ابن حجر، الاصابة، ج۱، ص۱۶۲.
  58. شهرزوری، ابن صلاح، علوم الحدیث، ص۲۹۵.
  59. دمشقی، ابن کثیر، الباحث الحثیث، ج۲، ص۴۴۹.
  60. ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۱۱۰.
  61. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی المعرفة الاصحاب، ج۱، ص۲.
  62. اضواء علی السنة المحمدیة، ص۴۵۴.
  63. سخاوی، شمس الدین، فتح المغیث فی شرح الفیه الحدیث، ج۳، ص۵۹.
  64. ر. ک: علیانسب، سید ضیاءالدین، صحابه در قرآن، ص۲۷۲ ـ ۲۷۳؛ باقر شیخانی، علی، عدالت صحابه از دیدگاه شیعه، ص۳۶ ـ ۳۹.
  65. فرهنگ قرآن، ج۱۸، ص۳۲۶؛ اسد الغابه فی معرفة صحابه، ج۱، ص۱۳.
  66. الاخبار الطوال، ص۱۵۲.
  67. تاریخ طبری، ج۵، ص۱۸۸۱؛ العبر، ج۱، ص۵۳۵: کامل، ج۸، ص۳۷۴.
  68. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص ۳۱۷.