استدراج در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'همان گونه' به 'همانگونه') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = استدراج| عنوان مدخل = استدراج| مداخل مرتبط = [[استدراج در قرآن]] - [[استدراج در فقه سیاسی]] - [[استدراج در کلام اسلامی]] - [[استدراج در معارف دعا و زیارات]] - [[استدراج در معارف و سیره سجادی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
| موضوع مرتبط = استدراج | |||
| عنوان مدخل = | |||
| مداخل مرتبط = [[استدراج در قرآن | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خط ۱۶: | خط ۱۱: | ||
=== معنای اصطلاحی === | === معنای اصطلاحی === | ||
مفهوم استدراج در [[قرآن]] به معنای فرو کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان<ref>تأویل مشکل القرآن، ص ۱۶۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> یا در هم پیچیدن [[زندگی]] و وجودشان از طریق [[اغفال]] آنها از یاد خداست<ref>مفردات، ص ۳۱۱؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۱؛ نمونه، ج ۷، ص ۳۲ ـ ۳۴.</ref> که اعطای [[نعمت]] و [[آسایش]] بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسانهایی که از هدایتها و آزمایشهای گوناگون [[خداوند]] برای هدایت تأثیر مثبت نمیپذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها میگردند و حتّی زمینهها و امکانات [[سقوط]] نیز برایشان مهیا میشود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به [[عذاب]] خداوندی دچار میگردند<ref> | مفهوم استدراج در [[قرآن]] به معنای فرو کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان<ref>تأویل مشکل القرآن، ص ۱۶۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۷۱.</ref> یا در هم پیچیدن [[زندگی]] و وجودشان از طریق [[اغفال]] آنها از یاد خداست<ref>مفردات، ص ۳۱۱؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۱؛ نمونه، ج ۷، ص ۳۲ ـ ۳۴.</ref> که اعطای [[نعمت]] و [[آسایش]] بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسانهایی که از هدایتها و آزمایشهای گوناگون [[خداوند]] برای هدایت تأثیر مثبت نمیپذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها میگردند و حتّی زمینهها و امکانات [[سقوط]] نیز برایشان مهیا میشود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به [[عذاب]] خداوندی دچار میگردند <ref>السنن الالهیه، ص۲۳۱ـ۲۳۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۴۶؛ ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 57؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref> | ||
== استدراج در قرآن == | == استدراج در قرآن == | ||
واژه [[استدراج]] دوبار در [[قرآن]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> و {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref> و در [[آیات]] فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[آیه استدراج]] میفرماید: "منظور از آن، [[بنده]] گناهکاری است که پس از [[ارتکاب گناه]]، [[خداوند]] او را مشمول [[نعمت]] [[مجدد]] میکند اما آن [[نعمت]] وی را سرگرم کرده و در نتیجه از استغفارگناهان [[غافل]] میسازد"<ref>الکافی، ج۵، ص۵۵۶.</ref>. در تحف العقول از [[امام حسین]] {{ع}} چنین گزارش شده است: "[[استدراج]] از [[خداوند سبحان]] آن است که [[نعمت]] [[بنده]] را فراوان کند و [[توفیق]] [[شکر]] را از او سلب نماید"<ref>تحف العقول، ص۲۴۶.</ref>. | واژه [[استدراج]] دوبار در [[قرآن]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> و {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref> و در [[آیات]] فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. [[امام صادق]] {{ع}} درباره [[آیه استدراج]] میفرماید: "منظور از آن، [[بنده]] گناهکاری است که پس از [[ارتکاب گناه]]، [[خداوند]] او را مشمول [[نعمت]] [[مجدد]] میکند اما آن [[نعمت]] وی را سرگرم کرده و در نتیجه از استغفارگناهان [[غافل]] میسازد"<ref>الکافی، ج۵، ص۵۵۶.</ref>. در تحف العقول از [[امام حسین]] {{ع}} چنین گزارش شده است: "[[استدراج]] از [[خداوند سبحان]] آن است که [[نعمت]] [[بنده]] را فراوان کند و [[توفیق]] [[شکر]] را از او سلب نماید"<ref>تحف العقول، ص۲۴۶.</ref>. | ||
این واژه در هر دو مورد بهصورت جمع به کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر [[واسطههای فیض]] [[الهی]] و مدبّرات امور از قبیل [[فرشتگان]] در [[نزول]] نعمتهای پیاپی برای استدراج دانستهاند، چنانکه کاربرد واژه "املاء" و "[[کید]]" بهصورت مفرد در مورد [[خداوند]]، به [[حکم]] ویژه الهی در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۴۷.</ref>. در [[روایات]] یکی از [[اسمای الهی]] مُملی دانسته شده است<ref>بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۷۱؛ ج ۸۷، ص ۱۳۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | این واژه در هر دو مورد بهصورت جمع به کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر [[واسطههای فیض]] [[الهی]] و مدبّرات امور از قبیل [[فرشتگان]] در [[نزول]] نعمتهای پیاپی برای استدراج دانستهاند، چنانکه کاربرد واژه "املاء" و "[[کید]]" بهصورت مفرد در مورد [[خداوند]]، به [[حکم]] ویژه الهی در مورد [[کافران]] و [[فاسقان]] اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۴۷.</ref>. در [[روایات]] یکی از [[اسمای الهی]] مُملی دانسته شده است<ref>بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۷۱؛ ج ۸۷، ص ۱۳۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 57؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref> | ||
در این [[آیه]]، قرینه [[مقام]] دلالت دارد بر اینکه منظور از [[استدراج]]، نزدیک شدن به [[هلاکت]] است، یا در [[دنیا]] و یا در [[آخرت]]؛ و اینکه [[استدراج]] را به روشنی [[مقید]] ساخته که خود [[گناهکاران]] نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن، آشکار نیست، بلکه در همان سرگرمی به بهرهمندی از مظاهر [[زندگی مادی]]، پنهان شده است. در نتیجه این افراد با [[زیادهروی]] در [[معصیت]]، پیوسته به [[هلاکت]] نزدیک میشوند و ناگهان گرفتار [[عذاب]] میگردند، چنانکه [[خداوند متعال]] میفرماید: "بلکه [[عذاب]] چنان ناگهانی به آنان روی میکند که دچار [[حیرت]] میشوند" {{متن قرآن|بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ}}<ref>«بلکه بر آنان ناگهان فرا میرسد آنگاه چنان در بهتشان مینهد که نه به بازگرداندن آن یارایی دارند و نه به آنان مهلت میدهند» سوره انبیاء، آیه ۴۰.</ref>. پس میتوان گفت [[استدراج]]، تجدید نعمتی پس از [[نعمت]] دیگر است تا به این وسیله، [[لذت]] بردن از آن [[نعمتها]] ایشان را از توجه به وبال کارهایشان [[غافل]] سازد<ref>المیزان، ج۸، ص۴۵۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>. لذا {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}} یعنی با وجود آنکه ایشان [[غرق]] در گمراهیاند، پی در پی به آنان [[نعمت]] میدهیم و ایشان را کمکم به سوی خود میکشیم و ناگهان آنان را در طومار [[مرگ]] میپیچیم و از صفحه روزگار برمیداریم<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۲.</ref>. | در این [[آیه]]، قرینه [[مقام]] دلالت دارد بر اینکه منظور از [[استدراج]]، نزدیک شدن به [[هلاکت]] است، یا در [[دنیا]] و یا در [[آخرت]]؛ و اینکه [[استدراج]] را به روشنی [[مقید]] ساخته که خود [[گناهکاران]] نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن، آشکار نیست، بلکه در همان سرگرمی به بهرهمندی از مظاهر [[زندگی مادی]]، پنهان شده است. در نتیجه این افراد با [[زیادهروی]] در [[معصیت]]، پیوسته به [[هلاکت]] نزدیک میشوند و ناگهان گرفتار [[عذاب]] میگردند، چنانکه [[خداوند متعال]] میفرماید: "بلکه [[عذاب]] چنان ناگهانی به آنان روی میکند که دچار [[حیرت]] میشوند" {{متن قرآن|بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ}}<ref>«بلکه بر آنان ناگهان فرا میرسد آنگاه چنان در بهتشان مینهد که نه به بازگرداندن آن یارایی دارند و نه به آنان مهلت میدهند» سوره انبیاء، آیه ۴۰.</ref>. پس میتوان گفت [[استدراج]]، تجدید نعمتی پس از [[نعمت]] دیگر است تا به این وسیله، [[لذت]] بردن از آن [[نعمتها]] ایشان را از توجه به وبال کارهایشان [[غافل]] سازد<ref>المیزان، ج۸، ص۴۵۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>. لذا {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}} یعنی با وجود آنکه ایشان [[غرق]] در گمراهیاند، پی در پی به آنان [[نعمت]] میدهیم و ایشان را کمکم به سوی خود میکشیم و ناگهان آنان را در طومار [[مرگ]] میپیچیم و از صفحه روزگار برمیداریم<ref>الکشاف، ج۲، ص۱۸۲.</ref>. | ||
خط ۶۰: | خط ۵۵: | ||
# [[خداوند]] به افراد [[مبتلا]] به [[استدراج]]، مهلت کافی میدهد. مفهوم "[[امهال]]" و "تمهیل" از ریشه "مهل" به معنای سکون و [[مدارا]]<ref>مفردات، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱، "مهل".</ref> به این [[واقعیت]] اشاره دارد که به [[کافران]] و [[منکران]] [[خدا]] و [[پیامبر]] مهلت داده شده و در [[مجازات]] آنان [[عجله]] نمیشود: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا}}<ref>«و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref><ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۹۲، "مهل".</ref> واژههای "تأخیر"، "انظار" و "[[انتظار]]" نیز معنای مهلت دادن را تداعی میکند: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای میآورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشمها در آن خیره میگردد پس میافکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«گفت: به من تا روزی که (همه) برانگیخته میشوند مهلت ده!» سوره اعراف، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>«فرمود: تو از مهلتیافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«و چشم به راه دارید که ما (نیز) چشم به راهیم» سوره هود، آیه ۱۲۲.</ref><ref>مفردات، ص ۶۹، ۸۱۳.</ref>. مهلت خداوند در استدراج از روی [[بیاعتنایی]] و بیتوجهی است<ref>مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۰۵.</ref>. واژه "ذر" به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شیء یا شخص بیارزش<ref>مفردات، ص ۸۶۲؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۷۵، "وذر".</ref> به این معنا اشاره دارد: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref> این وضعیت به [[گمراهی]] بیشتر شخص انجامیده: {{متن قرآن|وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«آنان را در سرکشیشان سرگردان وا مینهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> [[قلب]] او را کاملاً به روی [[حقیقت]] بسته و او را بیش از پیش [[غافل]] و خود فراموش میسازد: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ}}<ref>«و دلها و دیدگان آنان را دگرگون میگردانیم چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref>. مفاهیم "ختم"، "غشاوه": "{{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> "طبع": {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش میورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشمانگیز است؛ بدینگونه خداوند بر دل هر خویشبین گردنکشی مهر مینهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>، "[[اضلال]]": {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>، "اِنساء": {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«(خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref> و "[[لعن]]": {{متن قرآن|لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> هریک از جهتی به این معنا اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۱.</ref>. در واقع [[خداوند]] با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینههای تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند [[گمراهی]] آنان نقش ایفا میکند: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا}}<ref>«جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref> المیزان،، ج ۴، ص ۷۸.</ref>، ازاینرو فرایند ابتعاد [[ستمکاران]] بر اثر پیشرفتهای مادی به منزله [[لعنت]] و [[نفرین]] خداوند بر آنان شمرده شده است<ref>بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref>. [[سنّت]] [[استدراج]] دو لایه کاملاً متفاوت دارد: ظاهری [[نیکو]] و عذابی [[باطنی]] که در پایان به ناگاه آشکار میشود<ref>رحمة منالرحمن، ج ۱، ص ۴۸۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>، ازاینرو به آن "[[مکر]]": {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref><ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۸۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۴، ۱۸۲، ۵۹۶؛ روحالمعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۲۸۳.</ref>، "[[کید]]": {{متن قرآن|وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.</ref>، "[[خدعه]]": {{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref><ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> و گاه "[[فتنه]]": {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ}}<ref>«اگر خیری به تو رسد ناخشنود میشوند و اگر بلایی به تو رسد میگویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو میگردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۹.</ref> اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به [[عذاب]] پایانی یا الطافی که خداوند در [[مقام]] مقابله با [[کافران]] به [[مؤمنان]] میبخشد اطلاق کردهاند<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.</ref>؛ امّا به نظر میرسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه [[مقابله به مثل]] از جانب خداوند را شامل میشود<ref>الاصفی، ج ۱، ص ۵۰۷.</ref>. بهطور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ [[تکلیف]] و [[آزمایش]]، بر پوشاندن نعمتهای خویش در لفافهای از [[رنج]] و عذاب ظاهری و [[نهان]] ساختن نقمتهای خویش در قالبی از [[آسایش]] و [[نعمت]] است<ref> شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸.</ref>، میتوان معنایی بسیار عام از مفهوم [[مکر]] [[تصور]] کرد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>. از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت [[طغیان]] در این افراد نوعی [[تمسخر]] و [[استهزا]] در برابر [[خداوند]] است و از این رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر [[رفتار ناشایست]] آنان نامیده است: {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند ایمان آوردهایم و چون با شیطانهای خود تنها شوند میگویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند میکنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.</ref><ref>امالی، ج۴، ص ۵۵؛ الاعتقادات، ص۳۶؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> در واقع مهلت خداوند و گشایشهای او نوعی زمینهسازی برای [[عقوبت]] آنان است. واژه "عدّ" و "اعداد" از ریشه "عدّ" به معنای تهیه و [[آمادهسازی]] و "عدّ" به معنای شمارش<ref>التحقیق، ج ۸، ص ۴۹.</ref> در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم برای [[کافران]] و [[منافقان]]: {{متن قرآن|غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانهای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref> و در آیهای دیگر از شمارش [[اعمال]] یا نفسهای آنان: {{متن قرآن|فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا}}<ref>«پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.</ref> [[سخن]] به میان آورده که به ایجاد [[فرصت]] برای آنان [[جهت]] تکمیل [[گناهان]] و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند<ref>جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۸۰.</ref>. استعمال این واژه در مورد [[مؤمنان]] بر مفهومی کاملاً عکس [[استدراج]] دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل [[حسنات]] و [[خیرات]] اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref>. | # [[خداوند]] به افراد [[مبتلا]] به [[استدراج]]، مهلت کافی میدهد. مفهوم "[[امهال]]" و "تمهیل" از ریشه "مهل" به معنای سکون و [[مدارا]]<ref>مفردات، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱، "مهل".</ref> به این [[واقعیت]] اشاره دارد که به [[کافران]] و [[منکران]] [[خدا]] و [[پیامبر]] مهلت داده شده و در [[مجازات]] آنان [[عجله]] نمیشود: {{متن قرآن|وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا}}<ref>«و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref><ref>التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۹۲، "مهل".</ref> واژههای "تأخیر"، "انظار" و "[[انتظار]]" نیز معنای مهلت دادن را تداعی میکند: {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای میآورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشمها در آن خیره میگردد پس میافکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ}}<ref>«گفت: به من تا روزی که (همه) برانگیخته میشوند مهلت ده!» سوره اعراف، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ}}<ref>«فرمود: تو از مهلتیافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ}}<ref>«و چشم به راه دارید که ما (نیز) چشم به راهیم» سوره هود، آیه ۱۲۲.</ref><ref>مفردات، ص ۶۹، ۸۱۳.</ref>. مهلت خداوند در استدراج از روی [[بیاعتنایی]] و بیتوجهی است<ref>مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۰۵.</ref>. واژه "ذر" به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شیء یا شخص بیارزش<ref>مفردات، ص ۸۶۲؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۷۵، "وذر".</ref> به این معنا اشاره دارد: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref> این وضعیت به [[گمراهی]] بیشتر شخص انجامیده: {{متن قرآن|وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«آنان را در سرکشیشان سرگردان وا مینهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref> [[قلب]] او را کاملاً به روی [[حقیقت]] بسته و او را بیش از پیش [[غافل]] و خود فراموش میسازد: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ}}<ref>«و دلها و دیدگان آنان را دگرگون میگردانیم چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند» سوره انعام، آیه ۱۱۰.</ref>. مفاهیم "ختم"، "غشاوه": "{{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.</ref> "طبع": {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش میورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشمانگیز است؛ بدینگونه خداوند بر دل هر خویشبین گردنکشی مهر مینهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>، "[[اضلال]]": {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>، "اِنساء": {{متن قرآن|نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ}}<ref>«(خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.</ref> و "[[لعن]]": {{متن قرآن|لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.</ref> هریک از جهتی به این معنا اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۱.</ref>. در واقع [[خداوند]] با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینههای تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند [[گمراهی]] آنان نقش ایفا میکند: {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا}}<ref>«جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref> المیزان،، ج ۴، ص ۷۸.</ref>، ازاینرو فرایند ابتعاد [[ستمکاران]] بر اثر پیشرفتهای مادی به منزله [[لعنت]] و [[نفرین]] خداوند بر آنان شمرده شده است<ref>بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۰۰.</ref>. [[سنّت]] [[استدراج]] دو لایه کاملاً متفاوت دارد: ظاهری [[نیکو]] و عذابی [[باطنی]] که در پایان به ناگاه آشکار میشود<ref>رحمة منالرحمن، ج ۱، ص ۴۸۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>، ازاینرو به آن "[[مکر]]": {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.</ref><ref>جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۸۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۴، ۱۸۲، ۵۹۶؛ روحالمعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۲۸۳.</ref>، "[[کید]]": {{متن قرآن|وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ}}<ref>«و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.</ref>، "[[خدعه]]": {{متن قرآن|يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ}}<ref>«خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.</ref><ref>زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۸.</ref> و گاه "[[فتنه]]": {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>«و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ}}<ref>«اگر خیری به تو رسد ناخشنود میشوند و اگر بلایی به تو رسد میگویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو میگردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.</ref> و نیز {{متن قرآن|وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى}}<ref>«و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۹.</ref> اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به [[عذاب]] پایانی یا الطافی که خداوند در [[مقام]] مقابله با [[کافران]] به [[مؤمنان]] میبخشد اطلاق کردهاند<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.</ref>؛ امّا به نظر میرسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه [[مقابله به مثل]] از جانب خداوند را شامل میشود<ref>الاصفی، ج ۱، ص ۵۰۷.</ref>. بهطور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ [[تکلیف]] و [[آزمایش]]، بر پوشاندن نعمتهای خویش در لفافهای از [[رنج]] و عذاب ظاهری و [[نهان]] ساختن نقمتهای خویش در قالبی از [[آسایش]] و [[نعمت]] است<ref> شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸.</ref>، میتوان معنایی بسیار عام از مفهوم [[مکر]] [[تصور]] کرد: {{متن قرآن|أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ}}<ref>«آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.</ref>. از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت [[طغیان]] در این افراد نوعی [[تمسخر]] و [[استهزا]] در برابر [[خداوند]] است و از این رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر [[رفتار ناشایست]] آنان نامیده است: {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند ایمان آوردهایم و چون با شیطانهای خود تنها شوند میگویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند میکنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.</ref>، {{متن قرآن|اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.</ref><ref>امالی، ج۴، ص ۵۵؛ الاعتقادات، ص۳۶؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۴۱.</ref> در واقع مهلت خداوند و گشایشهای او نوعی زمینهسازی برای [[عقوبت]] آنان است. واژه "عدّ" و "اعداد" از ریشه "عدّ" به معنای تهیه و [[آمادهسازی]] و "عدّ" به معنای شمارش<ref>التحقیق، ج ۸، ص ۴۹.</ref> در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم برای [[کافران]] و [[منافقان]]: {{متن قرآن|غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانهای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref> و در آیهای دیگر از شمارش [[اعمال]] یا نفسهای آنان: {{متن قرآن|فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا}}<ref>«پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.</ref> [[سخن]] به میان آورده که به ایجاد [[فرصت]] برای آنان [[جهت]] تکمیل [[گناهان]] و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند<ref>جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۸۰.</ref>. استعمال این واژه در مورد [[مؤمنان]] بر مفهومی کاملاً عکس [[استدراج]] دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل [[حسنات]] و [[خیرات]] اشاره دارد<ref>المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰.</ref>. | ||
# استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به [[خسران]] [[طبیعت]] [[انسانی]]: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۱-۲.</ref> است و با مفهوم [[هدایت]] و اتمام [[حجت]] در مسیر مقابله با این روند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.</ref> پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم "[[تکذیب]]": {{متن قرآن|وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>، "[[استکبار]]": {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>، "[[اسراف]]": {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«در نظر گزافکاران کارهایی را که میکردند آراستهاند» سوره یونس، آیه ۱۲.</ref>، "[[ذنب]]": {{متن قرآن|أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ}}<ref>«خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، "[[نفاق]]": {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا}}<ref>«چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شدهاید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام دادهاند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref>، "[[فسق]]": {{متن قرآن|ُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref> و "[[طغیان]]": {{متن قرآن|فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش میافکند عمرشان سر میآمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمیبرند سرگردان در سرکشیشان وا میگذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.</ref> به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از [[هدایت]] و [[گرایش]] به ادامه روند [[خسران]] مرتبط است. | # استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به [[خسران]] [[طبیعت]] [[انسانی]]: {{متن قرآن|وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ}}<ref>«سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۱-۲.</ref> است و با مفهوم [[هدایت]] و اتمام [[حجت]] در مسیر مقابله با این روند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.</ref> پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم "[[تکذیب]]": {{متن قرآن|وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref>، "[[استکبار]]": {{متن قرآن|اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ}}<ref>«از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>، "[[اسراف]]": {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ}}<ref>«پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ}}<ref>«در نظر گزافکاران کارهایی را که میکردند آراستهاند» سوره یونس، آیه ۱۲.</ref>، "[[ذنب]]": {{متن قرآن|أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ}}<ref>«خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref>، "[[نفاق]]": {{متن قرآن|فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا}}<ref>«چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شدهاید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام دادهاند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.</ref>، "[[فسق]]": {{متن قرآن|ُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ}}<ref>«آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.</ref> و "[[طغیان]]": {{متن قرآن|فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ}}<ref>«و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش میافکند عمرشان سر میآمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمیبرند سرگردان در سرکشیشان وا میگذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.</ref> به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از [[هدایت]] و [[گرایش]] به ادامه روند [[خسران]] مرتبط است. | ||
# پایان [[استدراج]] همواره با [[نزول]] ناگهانی [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] یا [[آخرت]] همراه است. مفاهیم "أخذ": {{متن قرآن|فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى}}<ref>«خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.</ref>، "[[عذاب]]": {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و "[[انتقام]]": {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم "هلاک": {{متن قرآن|كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«چه بسیار مردم یک دوره را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم» سوره انعام، آیه ۶.</ref>، "قَصْم": {{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.</ref>، "دَمار": {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و "قطع دابِر": {{متن قرآن|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> در سطح گستردهتری در خصوص [[جوامع]] [[مبتلا]] به استدراج به کار رفته که اصطلاحا به آن عذاب [[استیصال]] گویند<ref>جامعه و تاریخ، ص ۴۵۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | # پایان [[استدراج]] همواره با [[نزول]] ناگهانی [[عذاب الهی]] در [[دنیا]] یا [[آخرت]] همراه است. مفاهیم "أخذ": {{متن قرآن|فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى}}<ref>«خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.</ref>، "[[عذاب]]": {{متن قرآن|إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و "[[انتقام]]": {{متن قرآن|فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.</ref> به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم "هلاک": {{متن قرآن|كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ}}<ref>«چه بسیار مردم یک دوره را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم» سوره انعام، آیه ۶.</ref>، "قَصْم": {{متن قرآن|وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً}}<ref>«و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.</ref>، "دَمار": {{متن قرآن|فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.</ref> و "قطع دابِر": {{متن قرآن|فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا}}<ref>«پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.</ref> در سطح گستردهتری در خصوص [[جوامع]] [[مبتلا]] به استدراج به کار رفته که اصطلاحا به آن عذاب [[استیصال]] گویند<ref>جامعه و تاریخ، ص ۴۵۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 61؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه استدراج (مقاله)|مقاله «آیه استدراج»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص۶۴-۶۵.</ref> | ||
== [[سنت]] استدراج == | == [[سنت]] استدراج == | ||
[[قرآن کریم]] از برخی سنّتهای [[الهی]] یاد میکند که فرایند حرکت [[انسان]] و [[جوامع بشری]] تابع آنهاست<ref>مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۴۵.</ref>. این سنتها افزون بر استناد به بعد [[غیبی]]، از واقعیتی عینی و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر روانشناختی و جامعهشناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش میتوان [[سنّت]] [[استدراج]] را در دو حوزه فردی و [[اجتماعی]] بررسی کرد<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | [[قرآن کریم]] از برخی سنّتهای [[الهی]] یاد میکند که فرایند حرکت [[انسان]] و [[جوامع بشری]] تابع آنهاست<ref>مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۴۵.</ref>. این سنتها افزون بر استناد به بعد [[غیبی]]، از واقعیتی عینی و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر روانشناختی و جامعهشناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش میتوان [[سنّت]] [[استدراج]] را در دو حوزه فردی و [[اجتماعی]] بررسی کرد<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص62.</ref>: | ||
=== استدراج فردی === | === استدراج فردی === | ||
خط ۷۲: | خط ۶۷: | ||
بر این اساس مفاهیم "املاء"، "[[امهال]]"، "ذر"، "تمتیع" و... از زاویهای دیگر نمایانگر همان مفهوم [[استدراج]] است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی [[بیاعتنایی]] و بیتوجهی، به حرکت [[انسان]] در مسیر طبیعی [[خسران]] میانجامد: {{متن قرآن|فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران میبودید» سوره بقره، آیه ۶۴.</ref>؛ بنابراین، طبق برخی [[روایات]]، استدراج در خود معنای [[سقوط]] و [[نزول]] را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است<ref>الفروقاللغویه، ص۷۲ ـ ۷۳؛ الکافی، ج۲، ص۴۲۴.</ref>، با این حال املاء و امهال و... نیز التزاما بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل [[پیشبینی]] است: {{متن قرآن|فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا}}<ref>«خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید» سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref><ref> المیزان، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref> زیرا آنان در همان حال که از [[آسایش]] و تنعّم خویش، [[غرق]] لذتاند، در واقع در میان امواج تاریک [[شهوات]] در حال [[شکنجه]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۹.</ref> بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر [[نعمت]] است، رو به سوی نابودی و [[عذاب]] فرو کشیده شده: {{متن قرآن| سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> و همین [[نعمتها]] برایشان از جهات گوناگون به عذاب و [[رنج]] بدل میشود<ref>مجمعالبیان، ج ۵، ص ۶۰.</ref>، تا آنکه با فرا رسیدن [[مرگ]] به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: {{متن قرآن|أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا }}<ref>«و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید» سوره احقاف، آیه ۲۰.</ref> و بافتههای خویش را گسسته: {{متن قرآن|وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا}}<ref>«و به هر کاری که کردهاند میپردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده میگردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۳.</ref> و خود را در [[کیفر خداوند]] گرفتار مییابند: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بدیهای آنچه کرده بودند بر آنان روشن میشود و (کیفر) آنچه ریشخند میکردند آنان را فرا میگیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.</ref>. | بر این اساس مفاهیم "املاء"، "[[امهال]]"، "ذر"، "تمتیع" و... از زاویهای دیگر نمایانگر همان مفهوم [[استدراج]] است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی [[بیاعتنایی]] و بیتوجهی، به حرکت [[انسان]] در مسیر طبیعی [[خسران]] میانجامد: {{متن قرآن|فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران میبودید» سوره بقره، آیه ۶۴.</ref>؛ بنابراین، طبق برخی [[روایات]]، استدراج در خود معنای [[سقوط]] و [[نزول]] را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است<ref>الفروقاللغویه، ص۷۲ ـ ۷۳؛ الکافی، ج۲، ص۴۲۴.</ref>، با این حال املاء و امهال و... نیز التزاما بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل [[پیشبینی]] است: {{متن قرآن|فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا}}<ref>«خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید» سوره حشر، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref><ref> المیزان، ج ۸، ص ۳۴۶.</ref> زیرا آنان در همان حال که از [[آسایش]] و تنعّم خویش، [[غرق]] لذتاند، در واقع در میان امواج تاریک [[شهوات]] در حال [[شکنجه]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>المیزان، ج ۹، ص ۳۰۹.</ref> بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر [[نعمت]] است، رو به سوی نابودی و [[عذاب]] فرو کشیده شده: {{متن قرآن| سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref> المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.</ref> و همین [[نعمتها]] برایشان از جهات گوناگون به عذاب و [[رنج]] بدل میشود<ref>مجمعالبیان، ج ۵، ص ۶۰.</ref>، تا آنکه با فرا رسیدن [[مرگ]] به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: {{متن قرآن|أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا }}<ref>«و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید» سوره احقاف، آیه ۲۰.</ref> و بافتههای خویش را گسسته: {{متن قرآن|وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا}}<ref>«و به هر کاری که کردهاند میپردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده میگردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۳.</ref> و خود را در [[کیفر خداوند]] گرفتار مییابند: {{متن قرآن|وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«و بدیهای آنچه کرده بودند بر آنان روشن میشود و (کیفر) آنچه ریشخند میکردند آنان را فرا میگیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.</ref>. | ||
برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روانشناختی [[سنّت]] [[استدراج]] نیز توجّه کردهاند؛ [[گرایش]] درونی [[انسان]] به [[شهوات]] موجب میشود ارضای آنها برایش [[لذت]] آور گردد و این لذت به افزایش [[تمایل]] او میانجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت [[لذّت]] میافزاید. [[گناهان]] در این چرخه بیپایان پیدرپی تکرار گشته، ملکه [[طغیان]] را در وجود انسان [[رسوخ]] میدهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از [[اشتغال]] به [[معنویات]] و [[پرهیز]] از خسارت [[ابدی]] [[غافل]] میماند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳.</ref>. [[مفسران]] معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد [[روانشناختی]] استدراج پرداختهاند<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ فی ظلال القرآن، ص ۱۳۳۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روانشناختی [[سنّت]] [[استدراج]] نیز توجّه کردهاند؛ [[گرایش]] درونی [[انسان]] به [[شهوات]] موجب میشود ارضای آنها برایش [[لذت]] آور گردد و این لذت به افزایش [[تمایل]] او میانجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت [[لذّت]] میافزاید. [[گناهان]] در این چرخه بیپایان پیدرپی تکرار گشته، ملکه [[طغیان]] را در وجود انسان [[رسوخ]] میدهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از [[اشتغال]] به [[معنویات]] و [[پرهیز]] از خسارت [[ابدی]] [[غافل]] میماند<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳.</ref>. [[مفسران]] معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد [[روانشناختی]] استدراج پرداختهاند<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ فی ظلال القرآن، ص ۱۳۳۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 62-64.</ref> | ||
=== استدراج [[اجتماعی]] === | === استدراج [[اجتماعی]] === | ||
خط ۸۷: | خط ۸۲: | ||
[[آیه]] مستهزئین درباره عدهای از بزرگان [[قریش]] است که بیشترین [[آزار]] را به [[پیامبر]] {{صل}} رساندند و هر یک به واسطه [[بیماری]] یا بلایی دیگر در فاصله اندکی پیدرپی نابود شدند<ref>کشفالاسرار، ج ۳، ص ۸۰۳؛ ج ۵، ص ۳۴۳.</ref>. [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref> درباره بزرگان از [[مشرکان قریش]] و [[اهل کتاب]] دانسته شده که در [[جنگهای پیامبر]] {{صل}} از جمله [[بدر]] و [[خیبر]] نابود شدند<ref>روضالجنان، ج ۵، ص ۱۷۷؛ روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>. | [[آیه]] مستهزئین درباره عدهای از بزرگان [[قریش]] است که بیشترین [[آزار]] را به [[پیامبر]] {{صل}} رساندند و هر یک به واسطه [[بیماری]] یا بلایی دیگر در فاصله اندکی پیدرپی نابود شدند<ref>کشفالاسرار، ج ۳، ص ۸۰۳؛ ج ۵، ص ۳۴۳.</ref>. [[آیات]] {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.</ref> درباره بزرگان از [[مشرکان قریش]] و [[اهل کتاب]] دانسته شده که در [[جنگهای پیامبر]] {{صل}} از جمله [[بدر]] و [[خیبر]] نابود شدند<ref>روضالجنان، ج ۵، ص ۱۷۷؛ روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.</ref>. | ||
[[سنّت]] [[استدراج]] [[اجتماعی]] از نگاه [[جامعه شناختی]] نیز قابل تحلیل است؛ زمینه [[فساد]] و نابهنجاریهای اجتماعی بهطور طبیعی در [[جوامع]] مرفه و [[ثروتمند]]، بیشتر است و اگر [[نخبگان]] آن جوامع به [[اصلاح جامعه]] و کنترل نهادهای آن و نظارت دقیق بر فرایندهای اجتماعی موفق نشوند به تدریج آن [[جامعه]] در بحرانهای بزرگ اجتماعی، از قبیل: [[جنگ]] و [[شورش]]، [[تضعیف]] نهادهای اجتماعی از جمله [[نهاد خانواده]]، افول [[معنویت]] موقعیت [[برتر]] خویش را از دست میدهد، بلکه در وادی [[ضعف]] و [[رخوت]] به [[سقوط]] میگراید، ازاینرو [[خداوند]] بهطور ویژه جوامع قدرتمند و مرفه را به [[عبرت]] از حال گذشتگان و [[مراقبت]] بر حال خویش فرا میخواند تا به نابودی و سقوط گرفتار نگردند: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref>. سنّت استدراج اجتماعی از زاویهای دیگر در [[ارتباط]] با [[نظریه]] "[[عصبیّت]]" [[ابنخلدون]] است که هر [[قوم]] و ملتی پس از رسیدن به اوج [[عزت]] و [[اقتدار]] بر اثر تنعم و [[آسایش]] بسیار، به تدریج رو به افول میگرایند. چه بسا برخی [[آیات قرآنی]] در این زمینه، منشأ [[الهام]] این نظریه بوده است<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۲۰۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | [[سنّت]] [[استدراج]] [[اجتماعی]] از نگاه [[جامعه شناختی]] نیز قابل تحلیل است؛ زمینه [[فساد]] و نابهنجاریهای اجتماعی بهطور طبیعی در [[جوامع]] مرفه و [[ثروتمند]]، بیشتر است و اگر [[نخبگان]] آن جوامع به [[اصلاح جامعه]] و کنترل نهادهای آن و نظارت دقیق بر فرایندهای اجتماعی موفق نشوند به تدریج آن [[جامعه]] در بحرانهای بزرگ اجتماعی، از قبیل: [[جنگ]] و [[شورش]]، [[تضعیف]] نهادهای اجتماعی از جمله [[نهاد خانواده]]، افول [[معنویت]] موقعیت [[برتر]] خویش را از دست میدهد، بلکه در وادی [[ضعف]] و [[رخوت]] به [[سقوط]] میگراید، ازاینرو [[خداوند]] بهطور ویژه جوامع قدرتمند و مرفه را به [[عبرت]] از حال گذشتگان و [[مراقبت]] بر حال خویش فرا میخواند تا به نابودی و سقوط گرفتار نگردند: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ}}<ref>«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.</ref>. سنّت استدراج اجتماعی از زاویهای دیگر در [[ارتباط]] با [[نظریه]] "[[عصبیّت]]" [[ابنخلدون]] است که هر [[قوم]] و ملتی پس از رسیدن به اوج [[عزت]] و [[اقتدار]] بر اثر تنعم و [[آسایش]] بسیار، به تدریج رو به افول میگرایند. چه بسا برخی [[آیات قرآنی]] در این زمینه، منشأ [[الهام]] این نظریه بوده است<ref>مقدمه ابن خلدون، ص ۲۰۷.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 64-67.</ref> | ||
== مصادیق [[ابتلا]] به استدراج == | == مصادیق [[ابتلا]] به استدراج == | ||
خط ۱۰۴: | خط ۹۹: | ||
از برخی [[آیات استدراج]] برمیآید که این سنّت در میان همه [[انسانها]] و [[جوامع بشری]] فراگیر بوده و هست. ماجرای دو [[دوست]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم. هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم. و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو میکرد- گفت:من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم. و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود. و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت. همراه وی که با او گفت و گو میکرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفهای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر میورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمیگردانم. و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود مییابی ... امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛ یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی. و میوهاش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست میکوفت در حالی که داربستهای آن فرو ریخته بود و او میگفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمیپنداشتم. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۳.</ref>، مثال روشنی از [[ابتلا]] به [[استدراج]] است<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۲۸۶.</ref>؛ یکی از آن دو در کمال [[نعمت]] و [[آسایش]] قرار داشته، به داراییهای خود [[مغرور]] گشت و بر دوست خویش [[فخر]] فروخت. او از یک سو به خدا و [[روز واپسین]] [[کفر]] ورزید و از سوی دیگر جایگاه خویش را در [[جهان]] پس از [[مرگ]] [[نیکو]] میشمرد: {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم» سوره کهف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا}}<ref>«و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو میکرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا}}<ref>«و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود» سوره کهف، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا}}<ref>«و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.</ref> در مقابل، دیگری به [[نصیحت]] او پرداخته، او را از [[نزول]] [[عذاب الهی]] [[بیم]] میداد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا}}<ref>«همراه وی که با او گفت و گو میکرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفهای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر میورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا}}<ref>«امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛» سوره کهف، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا}}<ref>«یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی» سوره کهف، آیه ۴۱.</ref>، تا آنکه عذاب الهی بر آن مرد نازل گشت و [[ناامید]] و سرگشته، یاوری برایش به جز [[خداوند]] نبود: {{متن قرآن|وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا}}<ref>«و میوهاش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست میکوفت در حالی که داربستهای آن فرو ریخته بود و او میگفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمیپنداشتم» سوره کهف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا}}<ref>«و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۴۳.</ref>. | از برخی [[آیات استدراج]] برمیآید که این سنّت در میان همه [[انسانها]] و [[جوامع بشری]] فراگیر بوده و هست. ماجرای دو [[دوست]] در [[آیات]] {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم. هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم. و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو میکرد- گفت:من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم. و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود. و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت. همراه وی که با او گفت و گو میکرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفهای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر میورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمیگردانم. و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود مییابی ... امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛ یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی. و میوهاش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست میکوفت در حالی که داربستهای آن فرو ریخته بود و او میگفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمیپنداشتم. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۳.</ref>، مثال روشنی از [[ابتلا]] به [[استدراج]] است<ref> فتح القدیر، ج ۳، ص ۲۸۶.</ref>؛ یکی از آن دو در کمال [[نعمت]] و [[آسایش]] قرار داشته، به داراییهای خود [[مغرور]] گشت و بر دوست خویش [[فخر]] فروخت. او از یک سو به خدا و [[روز واپسین]] [[کفر]] ورزید و از سوی دیگر جایگاه خویش را در [[جهان]] پس از [[مرگ]] [[نیکو]] میشمرد: {{متن قرآن|وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا}}<ref>«و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم» سوره کهف، آیه ۳۲.</ref>، {{متن قرآن|وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا}}<ref>«و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو میکرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا}}<ref>«و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود» سوره کهف، آیه ۳۵.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا}}<ref>«و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.</ref> در مقابل، دیگری به [[نصیحت]] او پرداخته، او را از [[نزول]] [[عذاب الهی]] [[بیم]] میداد: {{متن قرآن|قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا}}<ref>«همراه وی که با او گفت و گو میکرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفهای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر میورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.</ref>، {{متن قرآن|فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا}}<ref>«امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛» سوره کهف، آیه ۴۰.</ref>، {{متن قرآن|أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا}}<ref>«یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی» سوره کهف، آیه ۴۱.</ref>، تا آنکه عذاب الهی بر آن مرد نازل گشت و [[ناامید]] و سرگشته، یاوری برایش به جز [[خداوند]] نبود: {{متن قرآن|وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا}}<ref>«و میوهاش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست میکوفت در حالی که داربستهای آن فرو ریخته بود و او میگفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمیپنداشتم» سوره کهف، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا}}<ref>«و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۴۳.</ref>. | ||
خداوند در این راستا مصادیق [[تاریخی]] بسیاری از برهههای مختلف و از میان اقشار و [[جوامع]] متعدد بهصورت نمونه ذکر کرده است؛ [[نمرود]]،<ref>المیزان، ج ۳، ص ۱۳۸، ۱۴۲.</ref> [[فرعون]]،<ref>جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۴۴.</ref> و [[قارون]]،<ref>زادالمسیر، ج ۷، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ المیزان، ج، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.</ref> از این قبیلاند و از میان [[اقوام]]، [[قوم شعیب]] {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! هر چه از دستتان برمیآید انجام دهید، من نیز انجام میدهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ میگوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۰.</ref>، [[سبأ]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار. چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟ و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید. اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است. و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند. و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۱۵-۲۱.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۵۶۰.</ref> و [[کافران]] هم [[عصر پیامبر]]:{{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«آنان نیرنگی میبازند، من نیز تدبیری میکنم. پس کافران را فرصتی ده و اندک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۵-۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۵.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | خداوند در این راستا مصادیق [[تاریخی]] بسیاری از برهههای مختلف و از میان اقشار و [[جوامع]] متعدد بهصورت نمونه ذکر کرده است؛ [[نمرود]]،<ref>المیزان، ج ۳، ص ۱۳۸، ۱۴۲.</ref> [[فرعون]]،<ref>جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۴۴.</ref> و [[قارون]]،<ref>زادالمسیر، ج ۷، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ المیزان، ج، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.</ref> از این قبیلاند و از میان [[اقوام]]، [[قوم شعیب]] {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ}}<ref>«و ای قوم من! هر چه از دستتان برمیآید انجام دهید، من نیز انجام میدهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ میگوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ}}<ref>«و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۰.</ref>، [[سبأ]] {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref>«برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار. چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟ و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید. اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است. و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند. و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۱۵-۲۱.</ref><ref>بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۵۶۰.</ref> و [[کافران]] هم [[عصر پیامبر]]:{{متن قرآن|إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا}}<ref>«آنان نیرنگی میبازند، من نیز تدبیری میکنم. پس کافران را فرصتی ده و اندک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۵-۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.</ref><ref>کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۵.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 67-69.</ref> | ||
== [[حکمت]] [[استدراج]] == | == [[حکمت]] [[استدراج]] == | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۲: | ||
نکته دیگری که [[مفسران]] را به بحث درباره [[فلسفه]] [[استدراج]] واداشته، علّت اعطای [[نعمتها]] به [[اهل]] استدراج و [[محروم]] ساختن [[مؤمنان]] از آنهاست. برخی با [[گرایش]] صوفیانه و به استناد برخی [[روایات]]، اساسا [[دنیا]] را [[مذموم]] و نعمتها و [[طول عمر]] و [[آسایش]] و [[رفاه]] را در واقع عذابهایی [[الهی]] و مخصوص اهل [[گمراهی]] شمرده<ref>روحالبیان، ج ۲، ص ۱۳۰.</ref> و حتی [[آیات]] صریحی همچون: {{متن قرآن| وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا}}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب میکنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> که از [[نزول]] [[نعمت]] فراوان بر [[جامعه]] مؤمنان خبر میدهد، به نزول نعمت استدراجی بر جامعه [[کافران]] [[تأویل]] بردهاند<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.</ref>. برخی دیگر با گرایش [[اجتماعی]] و به استناد آموزهای [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[دنیا]] و نعمتهای آن را نه تنها مذموم نشمرده، بلکه آنها را در واقع از آن مؤمنان دانستهاند؛ امّا [[خداوند]] از یک سو برای درمان آثار منفی برخی نعمتها بر روان انسانهای قابل [[هدایت]]، گاه آنها را به [[بلاها]] و [[مصائب]] دچار ساخته<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref> و از سوی دیگر برای نیل به نعمتهای دنیا و در عین حال تأثیر منفی نپذیرفتن از آنها سنّتی دیگر در [[جهان]] تأسیس کرده است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>. البتّه این [[واقعیت]] نیز قابل [[انکار]] نیست که زمینه [[طغیان]] برای نفس [[انسانی]] به هنگام نعمت، بیشتر است<ref>نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> و حالت [[فقر]] و [[بلا]] گاه [[انسان]] را متوجّه [[خدا]] میگرداند<ref>الصافی، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> و از این رو بلاها و مصائب الهی در بسیاری از مواقع به [[بندگان]] [[صالح]] خدا نزدیکتر از بندگان [[ناشایست]] است<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۲۰۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۶؛ الجواهر السنیه، ص ۲۷.</ref> و از سوی دیگر چون دیگر مصیبتها در برخی کافران تأثیرگذار نیست، هیچ مانعی برای نزول سیلآسای نعمتها بر آنان وجود ندارد: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ}}<ref>«و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد میشدند بیگمان برای خانههای کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر میورزند بامهایی سیمین و نردبانهایی که از آنها فرا روند قرار میدادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.</ref>؛ امّا این روند نیز کنترل شده و تا آنجا که به زیان [[اهل]] [[ایمان]] نباشد ادامه مییابد<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>. در واقع گویا [[خداوند]] دو گونه [[نعمت]] در [[جهان]] روزی میفرماید: نعمت استدراجی و نعمت [[ایمانی]]. [[تقابل]] این دو نوع نعمت به روشنی درسیاق برخی [[آیات استدراج]] مشاهد میشود: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۹.</ref> | نکته دیگری که [[مفسران]] را به بحث درباره [[فلسفه]] [[استدراج]] واداشته، علّت اعطای [[نعمتها]] به [[اهل]] استدراج و [[محروم]] ساختن [[مؤمنان]] از آنهاست. برخی با [[گرایش]] صوفیانه و به استناد برخی [[روایات]]، اساسا [[دنیا]] را [[مذموم]] و نعمتها و [[طول عمر]] و [[آسایش]] و [[رفاه]] را در واقع عذابهایی [[الهی]] و مخصوص اهل [[گمراهی]] شمرده<ref>روحالبیان، ج ۲، ص ۱۳۰.</ref> و حتی [[آیات]] صریحی همچون: {{متن قرآن| وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا}}<ref>«و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب میکنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.</ref> که از [[نزول]] [[نعمت]] فراوان بر [[جامعه]] مؤمنان خبر میدهد، به نزول نعمت استدراجی بر جامعه [[کافران]] [[تأویل]] بردهاند<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.</ref>. برخی دیگر با گرایش [[اجتماعی]] و به استناد آموزهای [[قرآنی]] و [[روایی]]، [[دنیا]] و نعمتهای آن را نه تنها مذموم نشمرده، بلکه آنها را در واقع از آن مؤمنان دانستهاند؛ امّا [[خداوند]] از یک سو برای درمان آثار منفی برخی نعمتها بر روان انسانهای قابل [[هدایت]]، گاه آنها را به [[بلاها]] و [[مصائب]] دچار ساخته<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵.</ref> و از سوی دیگر برای نیل به نعمتهای دنیا و در عین حال تأثیر منفی نپذیرفتن از آنها سنّتی دیگر در [[جهان]] تأسیس کرده است: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>. البتّه این [[واقعیت]] نیز قابل [[انکار]] نیست که زمینه [[طغیان]] برای نفس [[انسانی]] به هنگام نعمت، بیشتر است<ref>نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref> و حالت [[فقر]] و [[بلا]] گاه [[انسان]] را متوجّه [[خدا]] میگرداند<ref>الصافی، ج ۳، ص ۴۰۲.</ref> و از این رو بلاها و مصائب الهی در بسیاری از مواقع به [[بندگان]] [[صالح]] خدا نزدیکتر از بندگان [[ناشایست]] است<ref>تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۲۰۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۶؛ الجواهر السنیه، ص ۲۷.</ref> و از سوی دیگر چون دیگر مصیبتها در برخی کافران تأثیرگذار نیست، هیچ مانعی برای نزول سیلآسای نعمتها بر آنان وجود ندارد: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ}}<ref>«و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد میشدند بیگمان برای خانههای کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر میورزند بامهایی سیمین و نردبانهایی که از آنها فرا روند قرار میدادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.</ref>؛ امّا این روند نیز کنترل شده و تا آنجا که به زیان [[اهل]] [[ایمان]] نباشد ادامه مییابد<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۰۵.</ref>. در واقع گویا [[خداوند]] دو گونه [[نعمت]] در [[جهان]] روزی میفرماید: نعمت استدراجی و نعمت [[ایمانی]]. [[تقابل]] این دو نوع نعمت به روشنی درسیاق برخی [[آیات استدراج]] مشاهد میشود: {{متن قرآن|ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref>، {{متن قرآن|أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ}}<ref>«پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۹.</ref> | ||
در همین راستا [[متکلمان]] درباره [[صحت]] اطلاق نعمت بر روزیهای استدراجی [[اختلاف]] نظر دارند. [[اشاعره]] بهطور کلی اطلاق نعمت را تنها در صورتی مجاز شمردهاند که فرجام آن [[نیک]] باشد و از این رو نعمتهای استدراجی را در [[حقیقت]] نقمت میدانند؛ امّا [[معتزله]]، حقیقت هر دو را یکسان شمرده، آنها را نیز نعمت مینامند<ref>حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص ۱۱.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]] از نعمتهای استدراجی به منزله غذایی زهرآلود یاد کرده و [[باقلانی]] برای [[اثبات]] صحت اطلاق نعمت در موارد مذکور، به اطلاق نعمت بر حالتهای استدراجی در [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«نعمت خداوند را میشناسند سپس آن را انکار میکنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.</ref> و خطاب عام به همگان مبنی بر [[وجوب]] [[شکر]] و [[سپاس]] [[خدا]]: {{متن قرآن|وَاشْكُرُوا لِلَّهِ}}<ref>«خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.</ref> [[استدلال]] میکند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۰۴.</ref>. همچنین [[سید مرتضی]] بر اشاعره اشکال میگیرد که بنا به نظر آنها دیگر شکر خدا و [[عبادت]] او بر [[کافران]] لازم نخواهد بود<ref>الرسائل، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | در همین راستا [[متکلمان]] درباره [[صحت]] اطلاق نعمت بر روزیهای استدراجی [[اختلاف]] نظر دارند. [[اشاعره]] بهطور کلی اطلاق نعمت را تنها در صورتی مجاز شمردهاند که فرجام آن [[نیک]] باشد و از این رو نعمتهای استدراجی را در [[حقیقت]] نقمت میدانند؛ امّا [[معتزله]]، حقیقت هر دو را یکسان شمرده، آنها را نیز نعمت مینامند<ref>حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص ۱۱.</ref>. [[ابوالحسن اشعری]] از نعمتهای استدراجی به منزله غذایی زهرآلود یاد کرده و [[باقلانی]] برای [[اثبات]] صحت اطلاق نعمت در موارد مذکور، به اطلاق نعمت بر حالتهای استدراجی در [[قرآن]]: {{متن قرآن|يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«نعمت خداوند را میشناسند سپس آن را انکار میکنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.</ref> و خطاب عام به همگان مبنی بر [[وجوب]] [[شکر]] و [[سپاس]] [[خدا]]: {{متن قرآن|وَاشْكُرُوا لِلَّهِ}}<ref>«خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.</ref> [[استدلال]] میکند<ref>تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۰۴.</ref>. همچنین [[سید مرتضی]] بر اشاعره اشکال میگیرد که بنا به نظر آنها دیگر شکر خدا و [[عبادت]] او بر [[کافران]] لازم نخواهد بود<ref>الرسائل، ج ۳، ص ۱۹۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 69-75.</ref> | ||
== فرجام [[استدراج]] == | == فرجام [[استدراج]] == | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۴: | ||
# خروج سخت و زجرآور جانهایشان به هنگام [[مرگ]]: {{متن قرآن|تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۳۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref> | # خروج سخت و زجرآور جانهایشان به هنگام [[مرگ]]: {{متن قرآن|تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref><ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۳۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۷۲.</ref> | ||
# دستهای از آنان به حدی از [[کفر]] و [[گمراهی]] میرسند که همه سعی و تلاششان در [[گمراه]] ساختن [[بندگان خدا]] متمرکز شده، از [[نسل]] آنها جز [[کافر]] و [[تبهکار]] پدید نمیآید و در این هنگام، [[عذاب دنیوی]] [[خدا]] بر آنان نازل گشته، نابودشان میسازد: {{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه میکنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۷.</ref>. | # دستهای از آنان به حدی از [[کفر]] و [[گمراهی]] میرسند که همه سعی و تلاششان در [[گمراه]] ساختن [[بندگان خدا]] متمرکز شده، از [[نسل]] آنها جز [[کافر]] و [[تبهکار]] پدید نمیآید و در این هنگام، [[عذاب دنیوی]] [[خدا]] بر آنان نازل گشته، نابودشان میسازد: {{متن قرآن|وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا}}<ref>«و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا}}<ref>«که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه میکنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۷.</ref>. | ||
# سرانجام همه آنها [[عذاب]] سخت و خوارکننده [[الهی]] است؛ همانگونه که در [[دنیا]] در کمال [[عزت]] با [[نعمتهای الهی]] بر دیگران [[فخر]] ورزیده، آنان را به [[خواری]] و [[ذلّت]] میکشاندند: {{متن قرآن|لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref>روحالمعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | # سرانجام همه آنها [[عذاب]] سخت و خوارکننده [[الهی]] است؛ همانگونه که در [[دنیا]] در کمال [[عزت]] با [[نعمتهای الهی]] بر دیگران [[فخر]] ورزیده، آنان را به [[خواری]] و [[ذلّت]] میکشاندند: {{متن قرآن|لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref>روحالمعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص75-76.</ref> | ||
== راههای [[ایمنی]] از [[استدراج]] == | == راههای [[ایمنی]] از [[استدراج]] == | ||
[[پیشگیری]] از زمینهها و نشانههای استدراج یا [[مبارزه]] با آنها [[انسان]] را از پیامدهای [[سوء]] آن مصون نگه میدارد. در این راستا ۵ راهکار اصلی از [[آیات]] و [[روایات]] استدراج به دست میآید: | [[پیشگیری]] از زمینهها و نشانههای استدراج یا [[مبارزه]] با آنها [[انسان]] را از پیامدهای [[سوء]] آن مصون نگه میدارد. در این راستا ۵ راهکار اصلی از [[آیات]] و [[روایات]] استدراج به دست میآید: | ||
=== [[ایمان]] و [[تقوا]] === | === [[ایمان]] و [[تقوا]] === | ||
این [[سنّت]] تنها برای [[کافران]]: {{متن قرآن|فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«به کافران مهلت دادم» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و مکذبان: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> [[اجرا]] میشود؛ امّا [[مؤمنان]] در صورت [[پایداری]] بر [[ایمان]] و [[پرهیزگاری]] در خلال سنّت [[آزمایش]] مورد محک قرار گرفته، ناخالصیها از وجودشان زدوده میشود: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref><ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref>. اگر [[مردمان]] [[تقوا]] گزینند نعمتهای الهی به استدراج آنان نمیانجامد، بلکه [[زندگی]] آنها را [[مبارک]] و [[سعادتمند]] خواهد گردانید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.</ref>. [[التزام]] به [[عبودیت]] [[خداوند]] و [[جهت]] دادن به [[اندیشه]] و روان و [[رفتار]] خویش در مسیر [[شریعت]]، به انسان نیروی [[مصونیت]] از روند [[خسران]] و زیان در طول زندگی میبخشد: {{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و یکدیگر را به راستی پند دادهاند و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۲-۳.</ref><ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | این [[سنّت]] تنها برای [[کافران]]: {{متن قرآن|فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ}}<ref>«به کافران مهلت دادم» سوره حج، آیه ۴۴.</ref> و مکذبان: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.</ref> [[اجرا]] میشود؛ امّا [[مؤمنان]] در صورت [[پایداری]] بر [[ایمان]] و [[پرهیزگاری]] در خلال سنّت [[آزمایش]] مورد محک قرار گرفته، ناخالصیها از وجودشان زدوده میشود: {{متن قرآن|مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ}}<ref>«خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref><ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref>. اگر [[مردمان]] [[تقوا]] گزینند نعمتهای الهی به استدراج آنان نمیانجامد، بلکه [[زندگی]] آنها را [[مبارک]] و [[سعادتمند]] خواهد گردانید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.</ref><ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.</ref>. [[التزام]] به [[عبودیت]] [[خداوند]] و [[جهت]] دادن به [[اندیشه]] و روان و [[رفتار]] خویش در مسیر [[شریعت]]، به انسان نیروی [[مصونیت]] از روند [[خسران]] و زیان در طول زندگی میبخشد: {{متن قرآن|إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ}}<ref>«که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و یکدیگر را به راستی پند دادهاند و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۲-۳.</ref><ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 76.</ref> | ||
=== [[سپاس]] از خدا، یاد او و [[نیایش]] به درگاهش === | === [[سپاس]] از خدا، یاد او و [[نیایش]] به درگاهش === | ||
[[یاد خدا]] و [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، [[سپاس]] از [[نعمتها]]: {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهرهمند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهرهمند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref> و [[نرمش]] [[دل]] و روان: {{متن قرآن|لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ}}<ref>«لیکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref> با [[دعا]] و [[تضرّع]] به درگاه [[خداوند]]: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> موجب [[پیشگیری]] از [[ابتلا]] به [[استدراج]] میشود. [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>«ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref> در مورد کسانی دانسته شده که به وسیله دعا و نیایش از ابتلا به استدراج، به خداوند [[پناه]] میبرند<ref>مجمعالبیان، ج ۷، ص ۱۱۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۳۵.</ref>. در واقع [[شکر]] و سپاس در کنار [[توبه]] و [[استغفار]] به افزایش نعمتها بدون خطرِ استدراج میانجامد: {{متن قرآن|لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، از این رو [[امام صادق]] {{ع}} [[شکر]] و [[حمد]] [[الهی]] را به هنگام [[نعمت]]، از نشانههای [[ایمنی]] از استدراج شمرده<ref>الاصول الستة عشر، ص ۱۵۹؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۷؛ مشکاة الانوار، ص ۷۰.</ref> و [[امام حسین]] {{ع}} [[نشانه]] استدراج را [[غفلت]] از شکر و سپاس [[خدا]] میشمرد<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۸؛ تحفالعقول، ص ۲۴۶.</ref>. | [[یاد خدا]] و [[آیات الهی]]: {{متن قرآن|فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ}}<ref>«آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.</ref>، [[سپاس]] از [[نعمتها]]: {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهرهمند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ}}<ref>«تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهرهمند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.</ref> و [[نرمش]] [[دل]] و روان: {{متن قرآن|لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ}}<ref>«لیکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref> با [[دعا]] و [[تضرّع]] به درگاه [[خداوند]]: {{متن قرآن|لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ}}<ref>سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref> موجب [[پیشگیری]] از [[ابتلا]] به [[استدراج]] میشود. [[آیه]] {{متن قرآن|وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ}}<ref>«ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.</ref> در مورد کسانی دانسته شده که به وسیله دعا و نیایش از ابتلا به استدراج، به خداوند [[پناه]] میبرند<ref>مجمعالبیان، ج ۷، ص ۱۱۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۳۵.</ref>. در واقع [[شکر]] و سپاس در کنار [[توبه]] و [[استغفار]] به افزایش نعمتها بدون خطرِ استدراج میانجامد: {{متن قرآن|لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ}}<ref>«اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.</ref>، از این رو [[امام صادق]] {{ع}} [[شکر]] و [[حمد]] [[الهی]] را به هنگام [[نعمت]]، از نشانههای [[ایمنی]] از استدراج شمرده<ref>الاصول الستة عشر، ص ۱۵۹؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۷؛ مشکاة الانوار، ص ۷۰.</ref> و [[امام حسین]] {{ع}} [[نشانه]] استدراج را [[غفلت]] از شکر و سپاس [[خدا]] میشمرد<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۸؛ تحفالعقول، ص ۲۴۶.</ref>. | ||
خداوند از حال مبتلایان به استدراج چنین خبر میدهد که هرگاه در [[دنیا]] آنان را به [[کرنش]] در برابر خدا فرا میخواندیم آنان از آن روی میگرداندند: {{متن قرآن| يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ }}<ref>«(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود و آنان را به سجده کردن فرا خوانند اما نتوانند، در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را میپوشاند و (پیشتر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده میشدند (و سجده نمیکردند) بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۲-۴۴.</ref><ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۵.</ref>. در آیهای دیگر به [[صراحت]] یاد شده که اگر دعا و نیایش [[آدمیان]] به درگاه خداوند نبود هیچگاه آن حضرت بدیشان توجهی نمیکرد: {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>، از این رو در [[روایات]] برای ایمنی از استدراج به کثرت یاد خدا توجّه شده است<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۶۳.</ref>. تنها قومی که از [[عذاب]] [[استیصال]] [[نجات]] یافتند [[قوم]] [[یونس]] بودند که [[دعا]] و [[نیایش]] همگانی به درگاه [[خداوند]] آنان را از این فرجام شوم [[رهایی]] بخشید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>، ازاینرو [[امامان شیعه]] در دعاهای خود به [[سنّت]] [[استدراج]] و آثار زیانبار آن بسیار توجّه کرده: {{متن حدیث|أَنَا اَلَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا اِرْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اِسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ اَلْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اِسْتَحْيَيْتَنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۷.</ref> و از [[ابتلا]] به این عذابهای پنهان [[الهی]] به خداوند [[پناه]] بردهاند: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْذُلْنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۴.</ref>، {{متن حدیث|إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۲.</ref> آنگاه با [[تضرع]] بسیار از [[اصرار]] و [[پایداری]] خویش بر [[راه هدایت]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] در هر حال و صورتی خبر داده: {{متن حدیث|لَوْ نَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> و درمان حال استدراج را با افزایش نیروی [[محبت الهی]] و کاهش [[محبت دنیا]] در [[دل]] و روان خواستار شدهاند: {{متن حدیث| أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref>، {{متن حدیث| إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۸.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | خداوند از حال مبتلایان به استدراج چنین خبر میدهد که هرگاه در [[دنیا]] آنان را به [[کرنش]] در برابر خدا فرا میخواندیم آنان از آن روی میگرداندند: {{متن قرآن| يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ }}<ref>«(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود و آنان را به سجده کردن فرا خوانند اما نتوانند، در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را میپوشاند و (پیشتر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده میشدند (و سجده نمیکردند) بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۲-۴۴.</ref><ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۵.</ref>. در آیهای دیگر به [[صراحت]] یاد شده که اگر دعا و نیایش [[آدمیان]] به درگاه خداوند نبود هیچگاه آن حضرت بدیشان توجهی نمیکرد: {{متن قرآن|قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا}}<ref>«بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.</ref>، از این رو در [[روایات]] برای ایمنی از استدراج به کثرت یاد خدا توجّه شده است<ref>شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۶۳.</ref>. تنها قومی که از [[عذاب]] [[استیصال]] [[نجات]] یافتند [[قوم]] [[یونس]] بودند که [[دعا]] و [[نیایش]] همگانی به درگاه [[خداوند]] آنان را از این فرجام شوم [[رهایی]] بخشید: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ}}<ref>«پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.</ref>، ازاینرو [[امامان شیعه]] در دعاهای خود به [[سنّت]] [[استدراج]] و آثار زیانبار آن بسیار توجّه کرده: {{متن حدیث|أَنَا اَلَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا اِرْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اِسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ اَلْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اِسْتَحْيَيْتَنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۷.</ref> و از [[ابتلا]] به این عذابهای پنهان [[الهی]] به خداوند [[پناه]] بردهاند: {{متن حدیث| اَللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْذُلْنِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۴.</ref>، {{متن حدیث|إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۲.</ref> آنگاه با [[تضرع]] بسیار از [[اصرار]] و [[پایداری]] خویش بر [[راه هدایت]] و [[توبه]] به درگاه [[خدا]] در هر حال و صورتی خبر داده: {{متن حدیث|لَوْ نَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref> و درمان حال استدراج را با افزایش نیروی [[محبت الهی]] و کاهش [[محبت دنیا]] در [[دل]] و روان خواستار شدهاند: {{متن حدیث| أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي}}<ref>بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.</ref>، {{متن حدیث| إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ}}<ref>بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۸.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 76-78.</ref> | ||
=== معادله [[بیم و امید]] === | === معادله [[بیم و امید]] === | ||
همانگونه که [[یأس از رحمت الهی]]، عملی [[ناشایست]] و زیانبار است، [[امید]] افراطی و [[احساس]] [[ایمنی]] از [[خشم]] و [[عذاب الهی]] نیز [[انسان]] را [[طغیانگر]] و بیمبالات گردانیده، زمینه ابتلا به استدراج را فراهم میسازد: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref><ref>نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>، بنابراین، هرکه از [[مکر]] خداوند احساس ایمنی کند به ناچار در مسیر خسران و زیان قرار میگیرد، به ویژه آنکه آیه مزبور هیچگونه استثنایی برای این [[حکم]]، قائل نشده است، از اینرو حنفیان، ایمنی از مکر خدا را موجب [[کفر]] شمرده و [[شافعیان]]<ref>روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۹.</ref> و [[روایات شیعه]]<ref>الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref> آن را یکی از [[گناهان کبیره]] دانستهاند. گرچه برخی از [[تفاسیر]] [[عرفانی]] با [[تأویل]] واژه {{متن قرآن|الْخَاسِرُونَ}} به کسانی که [[دنیا]] و [[آخرت]] را باخته و در [[خداوند]] فانی گشتهاند، کوشیدهاند [[ایمنی]] از [[مکر الهی]] را در مرحلهای از [[سلوک الی اللّه]] صواب شمرند<ref>روح البیان، ج ۳،ص ۲۰۷.</ref>؛ امّا [[عارفان]] دیگری همچون ابن عربی با استناد به [[آیه]] مزبور تصریح کردهاند که [[ایمنی از مکر خدا]] در هر حال و وضعیتی در دیار [[آزمایش]] و [[تکلیف]] ناصواب و زیانبار است<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref>. در واقع تنها [[راه]] ایمنی از [[مکر]] و [[استدراج]] [[الهی]] محافظت بر حالت [[متعادل]] [[بیم و امید]] است، بر همین اساس در روایتی از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] نقل شده که با [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] از او ایمنی از مکرش را خواستند و خداوند نیز به آنها پاسخ داد که بر همین حال بمانید و از مکر من هیچ گاه [[احساس]] ایمنی نکنید<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref>. از اینرو [[امیرمؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} ابزار [[اعمال]] مکر و [[کید]] الهی را [[امیدواری]] بیش از اندازه شمرده<ref>نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref> و افزایش [[نعمتها]] را بدون احساس [[بیم]] از [[گرفتاری]] به استدراج، زیانبار وصف کرده است<ref>التمحیص، ص۴۸؛ تحفالعقول، ص۲۰۶؛ نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>. یکی از راههای [[حفظ]] حالت [[ترس]] از مکر الهی، [[پرهیز]] از کوچک شمردن گناهانِ به ظاهر کوچک است که [[انسان]] را به تدریج به [[گناهان بزرگ]] میکشاند<ref> التحفة السنیه، ص ۲۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | همانگونه که [[یأس از رحمت الهی]]، عملی [[ناشایست]] و زیانبار است، [[امید]] افراطی و [[احساس]] [[ایمنی]] از [[خشم]] و [[عذاب الهی]] نیز [[انسان]] را [[طغیانگر]] و بیمبالات گردانیده، زمینه ابتلا به استدراج را فراهم میسازد: {{متن قرآن|أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ}}<ref>«آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.</ref><ref>نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>، بنابراین، هرکه از [[مکر]] خداوند احساس ایمنی کند به ناچار در مسیر خسران و زیان قرار میگیرد، به ویژه آنکه آیه مزبور هیچگونه استثنایی برای این [[حکم]]، قائل نشده است، از اینرو حنفیان، ایمنی از مکر خدا را موجب [[کفر]] شمرده و [[شافعیان]]<ref>روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۹.</ref> و [[روایات شیعه]]<ref>الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸.</ref> آن را یکی از [[گناهان کبیره]] دانستهاند. گرچه برخی از [[تفاسیر]] [[عرفانی]] با [[تأویل]] واژه {{متن قرآن|الْخَاسِرُونَ}} به کسانی که [[دنیا]] و [[آخرت]] را باخته و در [[خداوند]] فانی گشتهاند، کوشیدهاند [[ایمنی]] از [[مکر الهی]] را در مرحلهای از [[سلوک الی اللّه]] صواب شمرند<ref>روح البیان، ج ۳،ص ۲۰۷.</ref>؛ امّا [[عارفان]] دیگری همچون ابن عربی با استناد به [[آیه]] مزبور تصریح کردهاند که [[ایمنی از مکر خدا]] در هر حال و وضعیتی در دیار [[آزمایش]] و [[تکلیف]] ناصواب و زیانبار است<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref>. در واقع تنها [[راه]] ایمنی از [[مکر]] و [[استدراج]] [[الهی]] محافظت بر حالت [[متعادل]] [[بیم و امید]] است، بر همین اساس در روایتی از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] نقل شده که با [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] از او ایمنی از مکرش را خواستند و خداوند نیز به آنها پاسخ داد که بر همین حال بمانید و از مکر من هیچ گاه [[احساس]] ایمنی نکنید<ref>رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰.</ref>. از اینرو [[امیرمؤمنان]]، [[علی]] {{ع}} ابزار [[اعمال]] مکر و [[کید]] الهی را [[امیدواری]] بیش از اندازه شمرده<ref>نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۶.</ref> و افزایش [[نعمتها]] را بدون احساس [[بیم]] از [[گرفتاری]] به استدراج، زیانبار وصف کرده است<ref>التمحیص، ص۴۸؛ تحفالعقول، ص۲۰۶؛ نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.</ref>. یکی از راههای [[حفظ]] حالت [[ترس]] از مکر الهی، [[پرهیز]] از کوچک شمردن گناهانِ به ظاهر کوچک است که [[انسان]] را به تدریج به [[گناهان بزرگ]] میکشاند<ref> التحفة السنیه، ص ۲۳.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 78.</ref> | ||
=== مطالعه حوادث [[زندگی]] و [[سنتهای الهی]] === | === مطالعه حوادث [[زندگی]] و [[سنتهای الهی]] === | ||
بررسی عوامل پیدایش هر یک از اتفاقات زندگی در چارچوب [[نظام]] [[سنن الهی]]، به انسان در مسیر [[پندآموزی]] از جریانهای زندگی و تأثیرپذیری از هدایتهای الهی [[یاری]] میرساند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>. مستدرجان به هنگام گذر از حوادث زندگی، یا آنها را تصادفی شمرده<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۱۶.</ref> یا [[غافل]] از [[خداوند]] تنها با توجّه به اسباب طبیعی به [[تدبیر]] و چارهجویی میپردازند<ref>المیزان، ج ۷، ص ۹۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | بررسی عوامل پیدایش هر یک از اتفاقات زندگی در چارچوب [[نظام]] [[سنن الهی]]، به انسان در مسیر [[پندآموزی]] از جریانهای زندگی و تأثیرپذیری از هدایتهای الهی [[یاری]] میرساند: {{متن قرآن|وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ}}<ref>«سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.</ref>. مستدرجان به هنگام گذر از حوادث زندگی، یا آنها را تصادفی شمرده<ref>تفسیر المنار، ج ۹، ص ۱۶.</ref> یا [[غافل]] از [[خداوند]] تنها با توجّه به اسباب طبیعی به [[تدبیر]] و چارهجویی میپردازند<ref>المیزان، ج ۷، ص ۹۰.</ref><ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص78.</ref> | ||
=== فرایند [[مشارطه]]، [[مراقبه]] و [[محاسبه]] === | === فرایند [[مشارطه]]، [[مراقبه]] و [[محاسبه]] === | ||
مجموعه آیاتی که [[میثاق]] خداوند را با بندگانش مبنی بر [[التزام]] به [[ایمان]] و [[نیکوکاری]] بدیشان گوشزد میکند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.</ref> در واقع [[آدمیان]] را به پذیرش مجدد آن عهدها و [[کوشش]] برای تحقق آنها فرا میخواند. مجموع آیاتی که از حضور خداوند در همه جا و لزوم [[یادآوری]] مداوم [[وظایف]] و تعهدات خویش و [[ضرورت]] توجّه به [[خدا]] و [[معاد]] یاد میکند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آنان که از پروردگارشان در نهان میهراسند و از رستخیز میترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹.</ref> در واقع به ضرورت [[نظارت]] مستمر بر خویشتن توجّه داده است. مجموع آیاتی که به [[توبه]] و [[استغفار]] فرا میخواند به مرحله بازنگری [[اعمال]] اشاره دارد. ازاینرو [[عالمان]] [[اخلاق]] برای حرکت صعودی در مسیر [[صلاح]] و [[ایمنی]] از [[انحراف]] و [[سقوط]] تدریجی در وادی [[گمراهی]]، روندی سه مرحلهای را توصیه کردهاند: شرط با خویشتن در ضمن برنامهای جامع برای [[ترک گناهان]] و التزام به [[عبودیت]] خداوند، [[مراقبت]] و نظارت مستمر بر مراحل اجرای این شرط در طول اجرای برنامه، بررسی نتایج برنامه و [[میزان]] [[موفقیت]] و [[شناخت]] نقاط [[ضعف]] و قوت در پایان برنامه جهت تدوین برنامهای کاملتر در دورهای جدید<ref>جامعالسعادات، ج ۳، ص ۹۱ ـ ۱۰۲؛ چهل حدیث، ص ۹ ـ ۱۰.</ref>، بدین ترتیب روند [[استدراج]] کاملاً معکوس گشته، حرکت نزولی به [[سیر]] صعودی بدل میشود<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، | مجموعه آیاتی که [[میثاق]] خداوند را با بندگانش مبنی بر [[التزام]] به [[ایمان]] و [[نیکوکاری]] بدیشان گوشزد میکند: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.</ref> در واقع [[آدمیان]] را به پذیرش مجدد آن عهدها و [[کوشش]] برای تحقق آنها فرا میخواند. مجموع آیاتی که از حضور خداوند در همه جا و لزوم [[یادآوری]] مداوم [[وظایف]] و تعهدات خویش و [[ضرورت]] توجّه به [[خدا]] و [[معاد]] یاد میکند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«آنان که از پروردگارشان در نهان میهراسند و از رستخیز میترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹.</ref> در واقع به ضرورت [[نظارت]] مستمر بر خویشتن توجّه داده است. مجموع آیاتی که به [[توبه]] و [[استغفار]] فرا میخواند به مرحله بازنگری [[اعمال]] اشاره دارد. ازاینرو [[عالمان]] [[اخلاق]] برای حرکت صعودی در مسیر [[صلاح]] و [[ایمنی]] از [[انحراف]] و [[سقوط]] تدریجی در وادی [[گمراهی]]، روندی سه مرحلهای را توصیه کردهاند: شرط با خویشتن در ضمن برنامهای جامع برای [[ترک گناهان]] و التزام به [[عبودیت]] خداوند، [[مراقبت]] و نظارت مستمر بر مراحل اجرای این شرط در طول اجرای برنامه، بررسی نتایج برنامه و [[میزان]] [[موفقیت]] و [[شناخت]] نقاط [[ضعف]] و قوت در پایان برنامه جهت تدوین برنامهای کاملتر در دورهای جدید<ref>جامعالسعادات، ج ۳، ص ۹۱ ـ ۱۰۲؛ چهل حدیث، ص ۹ ـ ۱۰.</ref>، بدین ترتیب روند [[استدراج]] کاملاً معکوس گشته، حرکت نزولی به [[سیر]] صعودی بدل میشود<ref>[[علی معموری|معموری، علی]]، [[استدراج - معموری (مقاله)|مقاله «استدراج»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص 79.</ref>. | ||
== آثار استدراج == | == آثار استدراج == |
نسخهٔ ۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۴۸
مقدمه
یکی از سنّتهای الهی استدراج است که پس از مراحل هدایت و آزمایش از یک سو و تکذیب و رویگردانی انسان از سوی دیگر، در مورد کافران و فاسقان به اجرا درمیآید.
معناشناسی
معنای لغوی
این واژه از ریشه "د ـ ر ـ ج" به معنای اندک اندک گام برداشتن[۱] و حرکت یک شیء یا حرکت در ضمن یک شیء[۲] و درهم پیچیدن اشیاء[۳] و مرگ و فنا[۴] بوده، در همه کاربردهایش متضمّن معنای تدریج و نوعی حرکت صعودی[۵] یا نزولی[۶] است.
استدراج به نوعی صناعت ادبی نیز گفته میشود که در مباحثات و مجادلات بهکار میآید، به این گونه که شخص از مسیری پنهان و با جلب نظر تدریجی مخاطب، او را به نحوی به پذیرش مدعای خویش وادار میکند[۷].
معنای اصطلاحی
مفهوم استدراج در قرآن به معنای فرو کشیدن تدریجی افراد به سوی مقصد و سرانجامشان[۸] یا در هم پیچیدن زندگی و وجودشان از طریق اغفال آنها از یاد خداست[۹] که اعطای نعمت و آسایش بیشتر در این فرایند نقشی اساسی دارد. انسانهایی که از هدایتها و آزمایشهای گوناگون خداوند برای هدایت تأثیر مثبت نمیپذیرند در آخرین مرحله به آنان مهلت داده شده، به کلّی رها میگردند و حتّی زمینهها و امکانات سقوط نیز برایشان مهیا میشود و به تدریج به سرانجام شوم خویش نزدیک شده، ناگاه به عذاب خداوندی دچار میگردند [۱۰][۱۱]
استدراج در قرآن
واژه استدراج دوبار در قرآن به کار رفته است: وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۱۲] و فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۱۳] و در آیات فراوانی نیز بدون کاربرد واژه استدراج از این پدیده به تفصیل بحث شده است. امام صادق (ع) درباره آیه استدراج میفرماید: "منظور از آن، بنده گناهکاری است که پس از ارتکاب گناه، خداوند او را مشمول نعمت مجدد میکند اما آن نعمت وی را سرگرم کرده و در نتیجه از استغفارگناهان غافل میسازد"[۱۴]. در تحف العقول از امام حسین (ع) چنین گزارش شده است: "استدراج از خداوند سبحان آن است که نعمت بنده را فراوان کند و توفیق شکر را از او سلب نماید"[۱۵].
این واژه در هر دو مورد بهصورت جمع به کار رفته که برخی آن را اشاره به تأثیر واسطههای فیض الهی و مدبّرات امور از قبیل فرشتگان در نزول نعمتهای پیاپی برای استدراج دانستهاند، چنانکه کاربرد واژه "املاء" و "کید" بهصورت مفرد در مورد خداوند، به حکم ویژه الهی در مورد کافران و فاسقان اشاره دارد که کسی در صدور آن با خداوند مشارکتی ندارد[۱۶]. در روایات یکی از اسمای الهی مُملی دانسته شده است[۱۷][۱۸]
در این آیه، قرینه مقام دلالت دارد بر اینکه منظور از استدراج، نزدیک شدن به هلاکت است، یا در دنیا و یا در آخرت؛ و اینکه استدراج را به روشنی مقید ساخته که خود گناهکاران نفهمند، برای این است که بفهماند این نزدیک کردن، آشکار نیست، بلکه در همان سرگرمی به بهرهمندی از مظاهر زندگی مادی، پنهان شده است. در نتیجه این افراد با زیادهروی در معصیت، پیوسته به هلاکت نزدیک میشوند و ناگهان گرفتار عذاب میگردند، چنانکه خداوند متعال میفرماید: "بلکه عذاب چنان ناگهانی به آنان روی میکند که دچار حیرت میشوند" بَلْ تَأْتِيهِمْ بَغْتَةً فَتَبْهَتُهُمْ فَلَا يَسْتَطِيعُونَ رَدَّهَا وَلَا هُمْ يُنْظَرُونَ[۱۹]. پس میتوان گفت استدراج، تجدید نعمتی پس از نعمت دیگر است تا به این وسیله، لذت بردن از آن نعمتها ایشان را از توجه به وبال کارهایشان غافل سازد[۲۰]. لذا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ یعنی با وجود آنکه ایشان غرق در گمراهیاند، پی در پی به آنان نعمت میدهیم و ایشان را کمکم به سوی خود میکشیم و ناگهان آنان را در طومار مرگ میپیچیم و از صفحه روزگار برمیداریم[۲۱].
طبری هم میگوید: "این استدراج به سوی مرگ و عذاب با مهلت دادن و تزیین اعمال مجرمانه و گناهان همراه است به گونهای که شخص خطا کار را دچار غرور نموده و احساس میکند که به وی احسان شده است"[۲۲].
برخی پژوهشگران قرآنی، ۲۴ آیه از آیات قرآن را که به تصریح یا تلویح به مسئله استدراج دلالت دارند برشمردهاند:
- وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۲۳]،
- لَا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلَادِ[۲۴]
- مَتَاعٌ قَلِيلٌ ثُمَّ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمِهَادُ[۲۵]
- فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ[۲۶]
- وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۲۷]
- وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ[۲۸]
- وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ[۲۹]؛
- قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَبَرَكَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۰]؛
- وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ[۳۱]؛
- ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ[۳۲]؛
- فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۳۳]
- وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ[۳۴]
- وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ[۳۵]
- وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ[۳۶]
- فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ[۳۷]
- أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ[۳۸]
- نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ[۳۹]
- وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ[۴۰]
- وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ[۴۱]
- وَزُخْرُفًا وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ[۴۲]
- كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ[۴۳]؛
- إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا[۴۴]
- وَأَكِيدُ كَيْدًا[۴۵]
- فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا[۴۶][۴۷]
از این میان، دو آیه وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۴۸] و فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۴۹] به صراحت به موضوع استدراج اشاره کرده و به این نام معروفاند[۵۰].
حوزه معنایی استدراج
مفهوم استدراج گستره وسیعی دارد و در ارتباط با بسیاری از مفاهیم دیگر قرآن است[۵۱]، ازاینرو علامه مجلسی، در ضمن دو عنوان عام "کفر و ایمان" درباره استدراج بحث کرده است[۵۲]. مفاهیم پیرامون استدراج گاه در مقایسه با افراد مبتلا به این سنّت و گاه در مقایسه با خداوند در نقش فاعل استدراج مطرح شده است. در واقع این مفاهیم، دو روی یک سکه است که بخش نخست آنها حالت ظاهری استدراج (تنعّم، آسایش و احساس عزّت و اقتدار) و بخش دیگر حالت باطنی و واقعی آن (فرو رفتن آرام در باتلاق هلاکت و ابتلای تدریجی به عذاب الهی) را نمایش میدهد. از سوی دیگر، مراحل پیش از استدراج و مفاهیم همراه و ملازم آن، در کنار سرانجام استدراج، به نحوی در ارتباط با استدراج بوده، بستر اجرای آن را روشن میسازد. در دسته نخست به مراحل گوناگونی از سیر تدریجی انسان در بستر هدایتهای تکوینی و تشریعی خداوند و در دسته دوم به پایان دفعی این فرایند که با نزول عذاب دنیوی یا فرود آمدن عذاب اخروی به هنگام مرگ قرین است توجّه شده، ازاینرو مفهوم مزبور در ۴ حوزه معنایی قابل بررسی است:
- استدراج در ظاهر با تنعم و بهرهمندی از لذتهای حیات همراه است. واژه "امداد" از ریشه "مدّ" و به معنای گشایش و یاری رساندن در زندگی مادی یا معنوی [۵۳] در مواردی که جنبه منفی آن مورد نظر بوده[۵۴] و به گمراهی افراد میانجامد، به این واقعیت اشاره دارد: أَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَل لّا يَشْعُرُونَ[۵۵] و نیز قُلْ مَنْ كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضْعَفُ جُنْدًا[۵۶]؛ اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۵۷][۵۸]. واژه "تمتیع" نیز به معنای بهرهمند ساختن همراه با لذت و رفع نیاز[۵۹] در مواردی که در خصوص نعمتهای دنیا و با مفهوم منفی به کار رفته[۶۰] به این معنا اشاره دارد: "مَتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَكَانُوا قَوْمًا بُورًا[۶۱] و نیزوَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى[۶۲]؛ لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ[۶۳] مهلت و نعمتهای الهی در این گونه افراد، نوعی احساس رهایی، بیقیدی و بیبندوباری پدید میآورد. در همین راستا واژه "املاء" از ریشه "ملا" به معنای مدت زمان دراز و مهلت و تأخیر[۶۴] مطرح میشود که در خود معنای آزاد گذاشتن و رها کردن را دارد؛ به عنوان مثال، املاء بر رها ساختن افسار اسب برای آزادانه چریدن اطلاق میشود: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۶۵]، وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ[۶۶] و نیز وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَمْلَيْتُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ[۶۷]؛ وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ[۶۸]، وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ[۶۹][۷۰]. ظاهر نیکوی استدراج موجب میشود افراد، اعمال خویش را نیکو شمرده، از اصلاح خویش غافل گردند: الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۷۱][۷۲]. مفهوم "تسویل" به معنای زیبا نشان دادن زشتیها: الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ[۷۳][۷۴] و "تزیین" به همین معنا: قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۷۵] که شیطان عامل آن دو معرفی شده، به این ویژگی اشاره دارد. فاعلیت شیطان در این آیات در مقایسه با فاعلیت خداوند در آیات استدراج بیانگر رابطه طولی میان آن دو است. نعمتهای استدراجی در افراد، حالتهای ویژهای میآفریند که دسته دیگری از مفاهیم را به آن مرتبط میسازد؛ مانند: "فَرَح" به معنای شادی بیش از اندازه و بیمورد: ذَلِكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ[۷۶]، إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ[۷۷][۷۸]، "بَطَر" به معنای زیادهروی در خوشی[۷۹] به همراه غفلت: وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا[۸۰][۸۱]، "أشَر" به معنای شدت بطر به همراه ناسپاسی: سَيَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ[۸۲][۸۳]، "فُکاهة" به معنای خنده و مزاح که گاه همراه با بیتوجهی و غفلت از گناهان و زشتیهای خویش است: وَإِذَا انْقَلَبُوا إِلَى أَهْلِهِمُ انْقَلَبُوا فَكِهِينَ[۸۴][۸۵]، "لهو" به معنای گرایش به لذتها بدون توجّه به فرجام آنها: ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ[۸۶][۸۷] و "لعب" به معنای تفریحهای نابخردانه و سرگرمیهای پوچ: فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ[۸۸][۸۹]
- خداوند به افراد مبتلا به استدراج، مهلت کافی میدهد. مفهوم "امهال" و "تمهیل" از ریشه "مهل" به معنای سکون و مدارا[۹۰] به این واقعیت اشاره دارد که به کافران و منکران خدا و پیامبر مهلت داده شده و در مجازات آنان عجله نمیشود: وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا[۹۱]، فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا[۹۲][۹۳] واژههای "تأخیر"، "انظار" و "انتظار" نیز معنای مهلت دادن را تداعی میکند: وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ[۹۴]، أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ[۹۵]، قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ[۹۶]، وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ[۹۷][۹۸]. مهلت خداوند در استدراج از روی بیاعتنایی و بیتوجهی است[۹۹]. واژه "ذر" به معنای ترک کردن و رها ساختن و دور انداختن شیء یا شخص بیارزش[۱۰۰] به این معنا اشاره دارد: فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ[۱۰۱] این وضعیت به گمراهی بیشتر شخص انجامیده: وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۰۲] قلب او را کاملاً به روی حقیقت بسته و او را بیش از پیش غافل و خود فراموش میسازد: وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ[۱۰۳]. مفاهیم "ختم"، "غشاوه": "خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۰۴] "طبع": كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ[۱۰۵]، "اضلال": أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ[۱۰۶]، "اِنساء": نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ[۱۰۷] و "لعن": لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا[۱۰۸] هریک از جهتی به این معنا اشاره دارد[۱۰۹]. در واقع خداوند با رفع فشارهای مستقیم و غیر مستقیم خود و مهیّا ساختن همه زمینههای تنعّم و تلذّذ برای این اشخاص به نوعی در فرایند گمراهی آنان نقش ایفا میکند: إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا[۱۱۰][۱۱۱]، ازاینرو فرایند ابتعاد ستمکاران بر اثر پیشرفتهای مادی به منزله لعنت و نفرین خداوند بر آنان شمرده شده است[۱۱۲]. سنّت استدراج دو لایه کاملاً متفاوت دارد: ظاهری نیکو و عذابی باطنی که در پایان به ناگاه آشکار میشود[۱۱۳]، ازاینرو به آن "مکر": وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ[۱۱۴][۱۱۵]، "کید": وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ[۱۱۶]، "خدعه": يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ[۱۱۷][۱۱۸] و گاه "فتنه": وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَلَا تَفْتِنِّي أَلَا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ[۱۱۹]، إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِنْ قَبْلُ وَيَتَوَلَّوْا وَهُمْ فَرِحُونَ[۱۲۰] و نیز وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَى[۱۲۱][۱۲۲] اطلاق شده است. برخی مکر را تنها به عذاب پایانی یا الطافی که خداوند در مقام مقابله با کافران به مؤمنان میبخشد اطلاق کردهاند[۱۲۳]؛ امّا به نظر میرسد معنای مکر از گستره وسیعی برخوردار است و هرگونه مقابله به مثل از جانب خداوند را شامل میشود[۱۲۴]. بهطور کلی با توجه به اینکه سنّت خداوند در این دیارِ تکلیف و آزمایش، بر پوشاندن نعمتهای خویش در لفافهای از رنج و عذاب ظاهری و نهان ساختن نقمتهای خویش در قالبی از آسایش و نعمت است[۱۲۵]، میتوان معنایی بسیار عام از مفهوم مکر تصور کرد: أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ[۱۲۶]. از سوی دیگر استمرار و افزایش حالت طغیان در این افراد نوعی تمسخر و استهزا در برابر خداوند است و از این رو او نیز این ترفند خویش را استهزایی در برابر رفتار ناشایست آنان نامیده است: وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ[۱۲۷]، اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۲۸][۱۲۹] در واقع مهلت خداوند و گشایشهای او نوعی زمینهسازی برای عقوبت آنان است. واژه "عدّ" و "اعداد" از ریشه "عدّ" به معنای تهیه و آمادهسازی و "عدّ" به معنای شمارش[۱۳۰] در مواردی به این معنا اشاره دارد. خداوند در آیاتی از آماده ساختن جهنّم برای کافران و منافقان: غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ[۱۳۱] و در آیهای دیگر از شمارش اعمال یا نفسهای آنان: فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا[۱۳۲] سخن به میان آورده که به ایجاد فرصت برای آنان جهت تکمیل گناهان و زشتیهایشان اشاره دارد تا بدین ترتیب خود، درجه مخصوص خویش را در جهنّم کسب کنند[۱۳۳]. استعمال این واژه در مورد مؤمنان بر مفهومی کاملاً عکس استدراج دلالت داشته، به مهلت جهت تکمیل حسنات و خیرات اشاره دارد[۱۳۴].
- استدراج در ارتباطی تنگاتنگ با روند رو به خسران طبیعت انسانی: وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ[۱۳۵] است و با مفهوم هدایت و اتمام حجت در مسیر مقابله با این روند: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۳۶] پیوند دارد؛ همچنین با مفاهیم "تکذیب": وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ[۱۳۷]، "استکبار": اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ[۱۳۸]، "اسراف": فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّى حِينٍ[۱۳۹]، كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ[۱۴۰]، "ذنب": أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ[۱۴۱]، "نفاق": فَمَا لَكُمْ فِي الْمُنَافِقِينَ فِئَتَيْنِ وَاللَّهُ أَرْكَسَهُمْ بِمَا كَسَبُوا[۱۴۲]، "فسق": ُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۱۴۳] و "طغیان": فَنَذَرُ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۴۴] به عنوان نمودهای مختلف تأثیرناپذیری از هدایت و گرایش به ادامه روند خسران مرتبط است.
- پایان استدراج همواره با نزول ناگهانی عذاب الهی در دنیا یا آخرت همراه است. مفاهیم "أخذ": فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى[۱۴۵]، "عذاب": إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۱۴۶] و "انتقام": فَلَمَّا آسَفُونَا انْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ[۱۴۷] به این فرجام شوم اشاره دارد. مفاهیم "هلاک": كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ[۱۴۸]، "قَصْم": وَكَمْ قَصَمْنَا مِنْ قَرْيَةٍ كَانَتْ ظَالِمَةً[۱۴۹]، "دَمار": فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَاهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِينَ[۱۵۰] و "قطع دابِر": فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا[۱۵۱] در سطح گستردهتری در خصوص جوامع مبتلا به استدراج به کار رفته که اصطلاحا به آن عذاب استیصال گویند[۱۵۲][۱۵۳]
سنت استدراج
قرآن کریم از برخی سنّتهای الهی یاد میکند که فرایند حرکت انسان و جوامع بشری تابع آنهاست[۱۵۴]. این سنتها افزون بر استناد به بعد غیبی، از واقعیتی عینی و طبیعی نیز برخوردار بوده، از منظر روانشناختی و جامعهشناختی قابل تبیین و تحلیل است. با این نگرش میتوان سنّت استدراج را در دو حوزه فردی و اجتماعی بررسی کرد[۱۵۵]:
استدراج فردی
انسان از آغاز زندگی به اقتضای طبیعت مادی خویش به تدریج امکانات وجودی خود را از دست میدهد: أَنَّا نَأْتِي الْأَرْضَ نَنْقُصُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا[۱۵۶][۱۵۷] این فرایند در صورت عدم استفاده از این امکانات و تبدیل نکردن آنها به امکانات ماندگار معنوی به تدریج انسان را به سوی خسران و زیان ابدی ـ که همان اتلاف عمر و استحقاق عذاب اخروی است ـ سوق میدهد: إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ[۱۵۸]، إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۱۵۹]. در این میان خداوند بهطور مستقیم از عوامل گوناگونی همچون: موهبت عقل: ْ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ[۱۶۰] و ارسال پیامبران: وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ[۱۶۱] و بهطور غیر مستقیم با جریانسازی در زندگی به وسیله ابتلا به سختیها و مصائب: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ[۱۶۲] و نیز وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۱۶۳] یا نزول نعمتهای فراوان: يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ[۱۶۴] برای توقف این روند استفاده کرده[۱۶۵]، برای انتخاب آزادانه و آگاهانه و تلاش بر مبنای آن به بندگان مهلت کافی عطا میکند: ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلَائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[۱۶۶]؛ امّا برخی افراد این فرصتها را از دست میدهند یا از آنها سوء استفاده میکنند و از آیات و پیامهای الهی روی گردانده، به طبیعت جهول و عجول خویش از نعمتهای خدا دچار غرور ـ که زمینه و محتوای اصلی استدراج است ـ[۱۶۷] میشوند و افسار گسیخته و از بلاها و مصیبتها ناسپاس و از خدا رویگردان میشوند: فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ[۱۶۸]، وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ[۱۶۹] و نیز لا يَسْأَمُ الإِنسَانُ مِن دُعَاء الْخَيْرِ وَإِن مَّسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُوسٌ قَنُوطٌ وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ رَحْمَةً مِّنَّا مِن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هَذَا لِي وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّجِعْتُ إِلَى رَبِّي إِنَّ لِي عِندَهُ لَلْحُسْنَى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِمَا عَمِلُوا وَلَنُذِيقَنَّهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِيضٍ[۱۷۰][۱۷۱] و حتی اگر در رخدادهای بسیار دشوار نیز اندک توجهی به خدا کنند، موقتی و برای نیل به خواستههای شیطانی خویش است: وَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَا رَبَّهُ مُنِيبًا إِلَيْهِ ثُمَّ إِذَا خَوَّلَهُ نِعْمَةً مِنْهُ نَسِيَ مَا كَانَ يَدْعُو إِلَيْهِ مِنْ قَبْلُ وَجَعَلَ لِلَّهِ أَنْدَادًا لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِهِ قُلْ تَمَتَّعْ بِكُفْرِكَ قَلِيلًا إِنَّكَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ[۱۷۲]، تا آنجا که اصرار و عناد آنان بهطور کلی زمینه هدایت را از میان برده، هیچ راهی دیگر برای توقف روند رو به رشد خسران نمیماند: كُلُوا وَتَمَتَّعُوا قَلِيلًا إِنَّكُمْ مُجْرِمُونَ[۱۷۳]، فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ[۱۷۴][۱۷۵]
از سوی دیگر خداوند بر اساس سنّت اختیار و اراده آزاد انسانها هر دو راه هدایت و گمراهی را فرا رویشان گشوده: مَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِي حَرْثِهِ وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ[۱۷۶][۱۷۷]، از دخالت مستقیم در زندگی بشر و جلوگیری بیواسطه از خسران آدمیان پرهیز دارد: قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ[۱۷۸][۱۷۹]، بر همین اساس آنان را کاملاً به حال خویش رها میسازد: ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ[۱۸۰] و بهطور طبیعی برای به فعلیت رسیدن همه امکانات آنها در مسیر گمراهی و زیان زمینه مهیا میشود: مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَيَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۸۱][۱۸۲]
بر این اساس مفاهیم "املاء"، "امهال"، "ذر"، "تمتیع" و... از زاویهای دیگر نمایانگر همان مفهوم استدراج است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی بیاعتنایی و بیتوجهی، به حرکت انسان در مسیر طبیعی خسران میانجامد: فَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱۸۳]؛ بنابراین، طبق برخی روایات، استدراج در خود معنای سقوط و نزول را دارد، ولی املاء و امهال و... از آن تهی است[۱۸۴]، با این حال املاء و امهال و... نیز التزاما بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل پیشبینی است: فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا[۱۸۵]، سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۱۸۶][۱۸۷] زیرا آنان در همان حال که از آسایش و تنعّم خویش، غرق لذتاند، در واقع در میان امواج تاریک شهوات در حال شکنجه هستند: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ[۱۸۸][۱۸۹] بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر نعمت است، رو به سوی نابودی و عذاب فرو کشیده شده: سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۱۹۰][۱۹۱] و همین نعمتها برایشان از جهات گوناگون به عذاب و رنج بدل میشود[۱۹۲]، تا آنکه با فرا رسیدن مرگ به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُمْ بِهَا [۱۹۳] و بافتههای خویش را گسسته: وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا[۱۹۴] و خود را در کیفر خداوند گرفتار مییابند: وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۹۵].
برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روانشناختی سنّت استدراج نیز توجّه کردهاند؛ گرایش درونی انسان به شهوات موجب میشود ارضای آنها برایش لذت آور گردد و این لذت به افزایش تمایل او میانجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت لذّت میافزاید. گناهان در این چرخه بیپایان پیدرپی تکرار گشته، ملکه طغیان را در وجود انسان رسوخ میدهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از اشتغال به معنویات و پرهیز از خسارت ابدی غافل میماند[۱۹۶]. مفسران معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد روانشناختی استدراج پرداختهاند[۱۹۷][۱۹۸]
استدراج اجتماعی
آیات ناظر به نظام سنن الهی، به نوعی فلسفه تاریخ و قانونمندی جوامع بشری اشاره دارد: اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا[۱۹۹]. قرآن از اجرای سنّت استدراج درباره اقوام گذشته: وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَمْلَيْتُ لَهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَيَّ الْمَصِيرُ[۲۰۰] و اقوام همه انبیا: وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۲۰۱]، ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۲۰۲] خبر داده و از امکان تکرار آن درباره اقوام آینده پرده بر میدارد: فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلَّا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ[۲۰۳].
شیوه و مراحل اجرای این سنّت به تفصیل در آیات: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُواْ بِمَا أُوتُواْ أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ[۲۰۴] و وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللَّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَائِهَا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ[۲۰۵] آمده است. خداوند در آغاز برای این امّتها درهای هدایت را میگشاید و پیامهای خویش را بدیشان ابلاغ میکند: ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ[۲۰۶]؛ این هدایتهای الهی از جانب آن اقوام و به ویژه اقشار مرفه و راحتطلب آن با تکذیب و مخالفت مواجه میشود: وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ[۲۰۷]، وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ[۲۰۸]. این اقشار در نقش مخالفان اصلی اصلاح جامعه: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ[۲۰۹] زمینه سازان اجرای استدراج و فروپاشی آن جامعه در پایان کار هستند: وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا[۲۱۰]؛ در هر حال، کفر آنان موجب نمیشود خداوند برای آنها مهلت کافی قرار نداده و از روی رحمت خویش تا آنجا که امیدی به هدایتشان است به آنها فرصت ندهد: فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا[۲۱۱][۲۱۲] این مهلت برای برخی از آنها مفید واقع شده و به هدایتشان میانجامد؛ امّا برخی دیگر با سوء استفاده از آن بر گمراهی خویش میافزایند، ازاینرو در قرآن از این مهلت با دو تعبیر "رحمت" و "متاع" یاد شده است: وَإِنْ نَشَأْ نُغْرِقْهُمْ فَلَا صَرِيخَ لَهُمْ وَلَا هُمْ يُنْقَذُونَ[۲۱۳]، إِلَّا رَحْمَةً مِنَّا وَمَتَاعًا إِلَى حِينٍ[۲۱۴][۲۱۵]
واژه حِينٍ به موقتی بودن این مهلت و بقای آن تا زمان جدایی کامل دو گروه از یکدیگر و رسیدن هر یک به سرمنزل نهایی خویش اشاره دارد: حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ[۲۱۶]. خداوند به هنگام اعراض مردم از هدایت، با افزایش مصائب، بلاها و سختیهای زندگی درصدد جلب توجّه آنان به خویش و نرم ساختن دلهایشان بر میآید: وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۲۱۷][۲۱۸]؛ البتّه بسیاری از این عذابهای هدایتی همان نتیجه اعمال ناشایست مردم است که میتواند آنان را به زشتی کارهایشان متذکر ساخته، به سوی خداوند باز گرداند: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ[۲۱۹]؛ امّا اصرار و عناد آنها دلهایشان را سخت گردانیده، در کنار آن، شیطان نیز با تزیین اعمال ناپسندشان از توجّه به خدا مانع میشود: فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۲۲۰][۲۲۱] حال که دیگر ترفند مزبور کارایی ندارد زمینه گشایش و پیشرفت مادی برای آنان باز میشود: فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ [۲۲۲]، ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ[۲۲۳] و گاه خداوند همچون پدری که از ابزار تشویق و تنبیه بهطور همزمان استفاده میکند آنان را متناوباً به آسانی و سختی مبتلا میسازد تا شاید آنان به سویش متوجّه شوند[۲۲۴]؛ امّا اعراض و لجاجت آنها موجب میشود کاملاً به حال خویش رها شده، این وضعیت در آنها حالت مستی: حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا[۲۲۵] و بیمبالاتی نسبت به تعهدات خویش بیافریند: ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۲۲۶][۲۲۷] تا آنکه بهطور کلی از فرجام شوم اعمالشان غافل گشته، همه این رویدادها را اتفاقی و بیارتباط با رفتارشان میپندارند: وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ[۲۲۸][۲۲۹] و به کلی از مکر الهی ایمن میگردند: أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ[۲۳۰].
در چنین حالتی دیگر تنها عذاب الهی سزاوار آنهاست که به ناگاه بر آنها فرود میآید: أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ[۲۳۱]، فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۲۳۲][۲۳۳] شدّت عذاب در پایان استدراج به میزان شدت اجرای آن سنّت در هر جامعه بستگی داشته[۲۳۴]، آن نیز به کمیت و کیفیت فساد آن جامعه وابسته است. بدینسان استدراج اجتماعی به دو گونه عذاب دنیوی (فراگیر و محدود) منتهی میشود: عذاب فراگیر برای جوامعی است که همه افراد آن به سرحدّ نهایی کفر و طغیان رسیده باشند، بهگونهای که دیگر هیچگاه به هدایت نمیگرایند: حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ[۲۳۵][۲۳۶] و از میان نسلهای آینده نیز در چنین فضایی جز کافر و ناسپاس پدید نخواهد آمد و بدینسان حرکت آن جوامع بر مسیر گمراهی و انحراف، تنظیم و قفل شده و اصلاح آنان بهطور طبیعی امکانپذیر نیست: وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لا تَذَرْ عَلَى الأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا[۲۳۷]، با این حال بر مبنای اصل عدل الهی، لازم است خداوند پیش از نزول عذاب به یاری رسولان و اندک مؤمنان آن جوامع آمده، از عذاب نجاتشان دهد: كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ[۲۳۸][۲۳۹]
امّا جوامعی که تا حدّ نهایی کفر و طغیان پیش نرفته و امکان اصلاح آنها بهطور طبیعی میرود، خداوند در مقاطع خاص با نزول عذابهایی طبیعی و محدود: حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ[۲۴۰] به تصفیه عناصر پلید: إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۲۴۱] و پالایش جامعه از آلایندههای اجتماعی میپردازد: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۲۴۲]، مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۲۴۳].
آیه مستهزئین درباره عدهای از بزرگان قریش است که بیشترین آزار را به پیامبر (ص) رساندند و هر یک به واسطه بیماری یا بلایی دیگر در فاصله اندکی پیدرپی نابود شدند[۲۴۴]. آیات حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ[۲۴۵]، وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۲۴۶]، فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا[۲۴۷] درباره بزرگان از مشرکان قریش و اهل کتاب دانسته شده که در جنگهای پیامبر (ص) از جمله بدر و خیبر نابود شدند[۲۴۸].
سنّت استدراج اجتماعی از نگاه جامعه شناختی نیز قابل تحلیل است؛ زمینه فساد و نابهنجاریهای اجتماعی بهطور طبیعی در جوامع مرفه و ثروتمند، بیشتر است و اگر نخبگان آن جوامع به اصلاح جامعه و کنترل نهادهای آن و نظارت دقیق بر فرایندهای اجتماعی موفق نشوند به تدریج آن جامعه در بحرانهای بزرگ اجتماعی، از قبیل: جنگ و شورش، تضعیف نهادهای اجتماعی از جمله نهاد خانواده، افول معنویت موقعیت برتر خویش را از دست میدهد، بلکه در وادی ضعف و رخوت به سقوط میگراید، ازاینرو خداوند بهطور ویژه جوامع قدرتمند و مرفه را به عبرت از حال گذشتگان و مراقبت بر حال خویش فرا میخواند تا به نابودی و سقوط گرفتار نگردند: أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ[۲۴۹]. سنّت استدراج اجتماعی از زاویهای دیگر در ارتباط با نظریه "عصبیّت" ابنخلدون است که هر قوم و ملتی پس از رسیدن به اوج عزت و اقتدار بر اثر تنعم و آسایش بسیار، به تدریج رو به افول میگرایند. چه بسا برخی آیات قرآنی در این زمینه، منشأ الهام این نظریه بوده است[۲۵۰][۲۵۱]
مصادیق ابتلا به استدراج
هرگونه توجّه و غور در امور دنیوی و غیر الهی در روندی تدریجی شکل گرفته و خود نوعی استدراج به شمار میآید[۲۵۲]، ازاینرو ممکن است استدراج بهگونههایی مختلف و در همه عرصههای زندگی بر انسان عارض شود:
- صحت و سلامت و طول عمر و نزول نعمت فراوان[۲۵۳]، # اشتهار به نیکوکاری از طریق پوشانده ماندن گناهان انسان[۲۵۴]: « اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلُ مَا سَتَرْتَ عَلَيَّ مِنْ فِعَالِ الْعُيُوبِ استدرجا »[۲۵۵]،
- اطمینان به قبولی اعمال: الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۲۵۶][۲۵۷]،
- پنهان ماندن جنایتهای برخی منافقان و ایمنی یافتن از اجرای حدود الهی بر آنها[۲۵۸]،
- بهرهمندی از امتیازات ظاهری ایمان در جامعه اسلامی[۲۵۹]پیروزی کافران در جنگ با مسلمانان،[۲۶۰]،
- استجابت دعا به هنگام معصیت[۲۶۱]،
- پیشرفت ظاهری صاحبان دعوتهای دروغین از طریق اظهار برخی خوارق عادات[۲۶۲] و بهطور کلی هر گونه خارق عادتی را از جانب انسانهای ناشایست، استدراج نامیدهاند که در برابر اعجاز پیامبران و کرامت اولیای الهی است[۲۶۳].
در این میان تنها مناصب الهی از جمله نبوت و امامت ممکن نیست به گونه استدراجی به افراد ناشایست داده شود: وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۲۶۴]، وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ[۲۶۵]، وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۲۶۶].
شاید بتوان ابلیس را نخستین موجود مبتلا به استدراج شمرد؛ برخی از مفسران، حضور دراز مدت شیطان را در بارگاه الهی، به رغم کفر باطنی او: وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ[۲۶۷] دلیل بر اعمال سنّت استدراج درباره وی دانستهاند[۲۶۸]. خداوند شیطان را در زمره مهلت دادهشدگان میشمرد: إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ[۲۶۹][۲۷۰] از این تعبیر میتوان استفاده کرد ابتلای او به استدراج نیز افزون بر حکمتهای دیگر در اعطای مهلت به او مدّ نظر بوده است[۲۷۱].
از برخی آیات استدراج برمیآید که این سنّت در میان همه انسانها و جوامع بشری فراگیر بوده و هست. ماجرای دو دوست در آیات وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلا رَّجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا وَفَجَّرْنَا خِلالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنكَ مَالا وَأَعَزُّ نَفَرًا وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِن رُّدِدتُّ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِّنْهَا مُنقَلَبًا قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلا لَّكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَوْلا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاء اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ إِن تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنكَ مَالا وَوَلَدًا فَعَسَى رَبِّي أَن يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِّن جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِّنَ السَّمَاء فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَن تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا وَلَمْ تَكُن لَّهُ فِئَةٌ يَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنتَصِرًا[۲۷۲]، مثال روشنی از ابتلا به استدراج است[۲۷۳]؛ یکی از آن دو در کمال نعمت و آسایش قرار داشته، به داراییهای خود مغرور گشت و بر دوست خویش فخر فروخت. او از یک سو به خدا و روز واپسین کفر ورزید و از سوی دیگر جایگاه خویش را در جهان پس از مرگ نیکو میشمرد: وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا[۲۷۴]، وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا[۲۷۵]، وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَذِهِ أَبَدًا[۲۷۶]، وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَى رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا[۲۷۷] در مقابل، دیگری به نصیحت او پرداخته، او را از نزول عذاب الهی بیم میداد: قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا[۲۷۸]، فَعَسَى رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِحَ صَعِيدًا زَلَقًا[۲۷۹]، أَوْ يُصْبِحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا[۲۸۰]، تا آنکه عذاب الهی بر آن مرد نازل گشت و ناامید و سرگشته، یاوری برایش به جز خداوند نبود: وَأُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ عَلَى مَا أَنْفَقَ فِيهَا وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُشْرِكْ بِرَبِّي أَحَدًا[۲۸۱]، وَلَمْ تَكُنْ لَهُ فِئَةٌ يَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَمَا كَانَ مُنْتَصِرًا[۲۸۲].
خداوند در این راستا مصادیق تاریخی بسیاری از برهههای مختلف و از میان اقشار و جوامع متعدد بهصورت نمونه ذکر کرده است؛ نمرود،[۲۸۳] فرعون،[۲۸۴] و قارون،[۲۸۵] از این قبیلاند و از میان اقوام، قوم شعیب وَيَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ[۲۸۶]، وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ[۲۸۷][۲۸۸]، سبأ لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِي مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتَانِ عَن يَمِينٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَيِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَيْهِمْ جَنَّتَيْنِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَيْءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِيلٍ ذَلِكَ جَزَيْنَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِي إِلاَّ الْكَفُورَ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلاَّ فَرِيقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ[۲۸۹][۲۹۰] و کافران هم عصر پیامبر:إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْدًا وَأَكِيدُ كَيْدًا فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا[۲۹۱]؛ فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۲۹۲][۲۹۳][۲۹۴]
حکمت استدراج
سنّت استدراج در پیوندی تنگاتنگ با مسئله جبر و اختیار بوده، حکمت آن در پرتو دیدگاه مورد نظر در این مسئله قابل تبیین است. بر همین اساس فرقههای مجبّره، اعم از اهل حدیث و اشاعره از یک سو و فرقههای عدلیه، اعم از معتزله و شیعه از سوی دیگر دو دیدگاه متفاوت در این زمینه ارائه کردهاند: گروه اوّل با تمسک به ظاهر آیات استدراج که معمولاً خداوند را فاعل این سنّت و غرض از آن را دچار ساختن برخیانسانها به عذاب الهی میشمرد، مفاهیمی همچون "استدراج"، "املاء"، "کید" و... را مستندی بر مبنای خویش در قول به جبر پنداشتهاند[۲۹۵]؛ امّا گروه دوم با تقسیم آیات مربوط، به دو بخش محکم و متشابه، آیات متشابه را به آیات محکم ارجاع داده و در ارائه دیدگاهی معقول و در عین حال هماهنگ با مجموعه آیات قرآن کوشیدهاند.
مجبّره با تفسیر استدراج، به حرکت دادن به سوی کفر و دوری از خدا و معرفی خداوند به عنوان عامل و فاعل استدراج و بلکه همه خیرها و شرّها در جهان، چنین استدلال کردهاند که خداوند خود، خواهان وقوع کفر و طغیان از برخی بندگان است. مهمترین آیهای که در این زمینه، مستند آنان قرار گرفته آیه وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۲۹۶][۲۹۷] است. آنان لام در لِيَزْدَادُوا را لام اراده شمردهاند[۲۹۸]؛ امّا با این حال علّت شمردن ازدیاد گناهان برای املاء را به سبب بطلان تعلیل افعال خدا به اغراض جایز نشمردهاند[۲۹۹]. فخر رازی بیان مزبور را به قالبی فلسفی در آورده است: "سنّت استدراج ضرورتا در انجام دادن و ترک فعل از سوی بندگان تأثیرگذار است و نتایجی در پیدارد. خداوند که عامل ایجاد این سنّت است بهطور طبیعی نتایج آن را نیز میخواهد، بنابراین، خداوند خود پدید آورنده و خواهان کفر از برخی انسانهاست"[۳۰۰]. افزون بر این، عدم وقوع کفر از این بندگان با توجّه به اراده خداوند بر کفرشان محال است، بنابراین، آنان از قدرت گرایش به ایمان برخوردار نیستند[۳۰۱].
بنابه این دیدگاه و با توجّه به انکار اصل علیت از سوی اشاعره، استدراج بهصورت فعلی از افعال خدا قابل تعلیل نبوده، فلسفه و حکمتی برای آن قابل تصور نیست، جز آنکه خداوند خود خواهان و طالب آن بوده و افعال الهی نیز تعلیلبردار نیست: لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ[۳۰۲]، با این حال میبدی، علّت اجرای استدراج را علم ازلی خداوند به عدم ایمان آن افراد شمرده است[۳۰۳].
در مقابل، عدلیه با استناد به آیه وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۳۰۴]، استدراج را نزدیک ساختن کافران به سوی عذاب و هلاکتی که نتیجه اعمال خودشان است دانستهاند و تفسیر استدراج را به حرکت دادن به سوی کفر، باطل شمردهاند[۳۰۵]، زیرا در آیه وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۳۰۶]، کفر آنها مقدم بر اجرای آن سنّت آمده است. در واقع آنان کافر گشته و به اراده خویش از هدایت رویگردان شدهاند، بنابراین، خداوند با مهلت دادن به آنان موجب شده آنان گام به گام به سوی فرجام شوم خویش نزدیک گردند[۳۰۷]. خداوند نه با برخی انسانها خصومت داشته و نه بسان جاهلان برای آرام ساختن حسّ کینه و انتقام خویش به زمینهسازی برای آزار و کیفر مخالفانش میپردازد: مَا يَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِكُمْ إِنْ شَكَرْتُمْ وَآمَنْتُمْ وَكَانَ اللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمًا[۳۰۸] و نه از فرو فرستادن عذاب یکباره بر آنان عاجز است، تا از استدراج استفاده کند: أَفَلَمْ يَرَوْا إِلَى مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِنْ نَشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَيْهِمْ كِسَفًا مِنَ السَّمَاءِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لِكُلِّ عَبْدٍ مُنِيبٍ[۳۰۹]، بلکه بر مبنای حکمت خویش همگان را آزاد آفریده و در برابر طغیان گنهکاران، حلم و بردباری میکند، تا آنجا که فرصت طبیعی آنان به پایان رسد و آنگاه با فرا رسیدن مرگشان، آنان را در عذاب فرو میبرد[۳۱۰].
بهطور کلی خیر و مصلحت انسان در اعطای فرصت کافی به اوست[۳۱۱] زیرا اگر خداوند در پی هر معصیتی گنهکاران را مجازات کند، دیگر جنبندهای بر زمین نخواهد ماند: وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ[۳۱۲][۳۱۳]، بنابراین، میان سنّت استدراج و اصل عدل الهی تعارضی وجود ندارد: إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۳۱۴][۳۱۵]، افزون بر این، کفر امری قبیح است و از خداوند حکیم هیچگاه کار قبیح سر نمیزند[۳۱۶].
همچنین این گروه، لام را در آیه لِيَزْدَادُوا إِثْمًا [۳۱۷] نه لام علّت و اراده، بلکه لام عاقبت دانستهاند؛ یعنی خداوند به آنان مهلت داد؛ امّا این نعمت بر اثر سوء اختیارشان به زیانشان درآمد و مهلت خداوند به آنان، سرانجام به افزایش گناهانشان انجامید[۳۱۸]. نمونههای دیگری از این گونه "لام" در آیات قرآن همچون: فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ[۳۱۹] به کار رفته است[۳۲۰]. در عین حال زمخشری از اَعلام معتزله با پذیرش علیت در آیه مزبور چنین به حل مشکل پرداخته است که هر علتی لزوما غرض فاعل نیست؛ بدین معنا که علّت املاء همان ازدیاد گناهان کافران است؛ امّا این امر از جانب خداوند اراده نشده است؛ همچون: "قعدت عن الحرب للعجز"[۳۲۱]. در واقع مهلت خداوند به این افراد با توجّه به علم او به افزایش گناهانشان بر اثر این فرصت جدید، بهگونهای مجازی او را خواهان این نتیجه نامطلوب میگرداند[۳۲۲]؛ همچنین برخی برای پاسخ به تمسک مجبّره به آیه مزبور کوشیدهاند از آن، قرائت دیگری ارائه دهند. از اخفش و اسکافی نقل شده که در آیه مزبور نوعی تقدیم و تأخیر صورت گرفته و جمله أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ[۳۲۳] معترضه است. در این صورت آیه مزبور بدون تقدیم و تأخیر به این گونه خواهد بود: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۳۲۴] و روشن است که معنای آیه در این صورت کاملاً معکوس میگردد. طبرسی با انتقاد از این پاسخ ضعیف، آن را در صورتی درست شمرده که إِنَّمَا در بخش نخست آیه به کسر و در بخش دوم به فتح میبود، در صورتی که کاملاً به عکس است[۳۲۵]. زمخشری با توجّه به اشکال مزبور احتمالاً برای توجیه این نظر، از قرائت یحیی بن وثاب یاد کرده که این دو إِنَّمَا را عکس قرائت مشهور خوانده است[۳۲۶].
نکته دیگر آنکه اگر "لام" در این آیه به معنای اراده خداوند به کفر آن افراد و صدور گناه از آنان باشد در این صورت آیه مزبور با آیاتی دیگر مانند: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ[۳۲۷]، وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ[۳۲۸] و مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ[۳۲۹] تعارض خواهد داشت، زیرا این آیات به صراحت از خواسته خداوند مبنی بر ایمان همه مردمان پرده برمیدارد[۳۳۰]، بنابراین، چون آیات قرآن هر یک دیگری را تفسیر و تأیید میکند، آیه مورد بحث را باید به قرینه آیات مذکور تأویل برد. فخر رازی در مقام پاسخ به این استدلالها، از یک سو به تخصیص آیات مورد استناد به وسیله آیه مورد بحث معتقد شده و از سوی دیگر تفسیر لام را به عاقبت بر خلاف ظاهر و محال شمرده است، زیرا تفسیر مذکور با این برهان عقلی مخالف است که علم ازلی خداوند به گمراهی آن اشخاص تعلق یافته و اراده همزمان ایمان و کفر ممکن نبوده، نادرست درآمدن علم خدا نیز محال است[۳۳۱]. این درحالی است که علم خداوند به جبر اشخاص نمیانجامد، بلکه همچون معلمی که از آغاز سال تحصیلی کاملاً قادر به پیشبینی حال شاگردان خویش در پایان سال است او نیز نسبت به انتخاب آزادانه و سرانجام بندگان در زندگی آگاه است. در واقع فخررازی میان علم و اراده الهی خلط کرده و به تفاوت اراده تکوینی و تشریعی الهی توجّه نکرده است.
مفسران و حکیمان شیعه با تمسک به مبنای "لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین" میان دو نوع اراده تکوینی و تشریعی تفاوت قائل شدهاند: خداوند با اعطای مستمر نیروی اختیاری به اشخاص در همه افعال آنها نقش فاعل حقیقی را دارد، زیرا او خود خواسته است آنان آزادانه به گزینش پرداخته و به یاری قدرت او کارهای مورد نظرشان را انجام دهند؛ امّا در عین حال آنان را از گزینش افعال ناشایست نهی کرده است[۳۳۲]، بنابراین، اراده انسان و مشیت الهی در مسیر حرکت انسان و تاریخ در تعامل با یکدیگر بوده[۳۳۳]، همگان در قالب اراده تکوینی و تشریعی خداوند به سرانجام مورد نظر خویش خواهند رسید؛ کافران با سوء استفاده از نیروی خدادادی اختیار و نعمتهای الهی به سوی گمراهی روی میآورند و مؤمنان در فرایند آزمایش به محک گذاشته میشوند، تا آنکه سرانجام یا شرک و پلیدی به کلی از وجودشان تهی گشته، ایمانی خالص بیابند یا در میان راه به جبهه کافران لغزند[۳۳۴]. آنچه مهم است آنکه فرایند استدراج هیچگاه به جبر نمیگراید[۳۳۵].
فخر رازی در آخرین مرحله، این اشکال را مطرح میسازد که اگر خداوند تنها خیرخواه بندگان خویش است و کافر ساختن برخی از آنان را نخواسته، چرا آنها را پیش از گزینش کفر و غور در آن نَمیرانده، بلکه زمینه را برای فساد بیشتر و در نتیجه افزایش عذاب آنان فراهم میسازد[۳۳۶]. این درحالی است که نتیجه طبیعی اصل اختیار و اراده آزاد آن است که خداوند به بندگان خویش مهلت کافی برای انتخاب، عمل و تغییر مسیر بدهد و تا آنجا که اعطای فرصت، برای آنان یا مجموع بشر در مسیر حرکت تاریخ مصلحت و فایده داشته از آن دریغ نکند، چه بسا کافر یا فاسقی در میان راه توبه کند یا از نسل او مؤمنی پدید آید یا زمینه ساز تقویت جبهه ایمان گردد[۳۳۷]، افزون بر این، اساسا گرایش مردم به ایمان در فضایی که تمایل به جانب کفر بلافاصله به مرگ میانجامد تفاوت چندانی با جبر ندارد. از سوی دیگر آزمایش بندگان در این جهان باید در قالبی طبیعی و در ضمن برخوردها، منازعات و تعاملات اجتماعی آنها صورت پذیرد: وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ[۳۳۸] و بدین وسیله برای شکوفایی همه استعدادهای پنهان انسانی در مسیر نیکی زمینه فراهم گردد، گرچه بهطور طبیعی برخی در این فرایند به شکوفایی همه آن استعدادها در مسیر پلیدی خواهند گرایید: حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ[۳۳۹][۳۴۰]، بنابراین، خداوند از روی رحمت خویش: وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ[۳۴۱] از نابودی و عذاب فوری گناهکاران پرهیز میکند[۳۴۲] و با ارسال هدایتهای تشریعی توسط پیامبران و امامان و هدایتهای تکوینی بهصورت بلاها و مصائب خود به بازگشت آنها یاری رسانده، در صورت اعراض و عناد آنها باز بدیشان فرصت میدهد و این بار با نعمتهای خویش سعی در بیدار ساختن آنها[۳۴۳] یا اتمام حجت بر آنان[۳۴۴] یا اعطای پاداش نسبت به برخی کارهای نیک در همین جهان[۳۴۵] میکند، زیرا نه فرصتها از خداوند فوت شده و نه مجرمان توان فرار از محضر او را دارند: أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[۳۴۶]؛ امّا باز برخی از این فرصت نیز در مسیر گمراهی بیشتر سوء استفاده کرده، همه رحمتهای الهی را بر خویش به عذاب و خشم بدل میسازند، تا آنجا که دیگر فرصت بیشتر، از هر گونه مصلحتی تهی بوده، منافی اصل عدل الهی میگردد؛ در این صورت بساط وجودشان را از جهان برچیده، به خشم و عذاب خویش فرو میگیرد: وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا[۳۴۷]، وَرَبُّكَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ يُؤَاخِذُهُمْ بِمَا كَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ يَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلًا[۳۴۸][۳۴۹]
نکته دیگری که مفسران را به بحث درباره فلسفه استدراج واداشته، علّت اعطای نعمتها به اهل استدراج و محروم ساختن مؤمنان از آنهاست. برخی با گرایش صوفیانه و به استناد برخی روایات، اساسا دنیا را مذموم و نعمتها و طول عمر و آسایش و رفاه را در واقع عذابهایی الهی و مخصوص اهل گمراهی شمرده[۳۵۰] و حتی آیات صریحی همچون: وَأَلَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاء غَدَقًا[۳۵۱] که از نزول نعمت فراوان بر جامعه مؤمنان خبر میدهد، به نزول نعمت استدراجی بر جامعه کافران تأویل بردهاند[۳۵۲]. برخی دیگر با گرایش اجتماعی و به استناد آموزهای قرآنی و روایی، دنیا و نعمتهای آن را نه تنها مذموم نشمرده، بلکه آنها را در واقع از آن مؤمنان دانستهاند؛ امّا خداوند از یک سو برای درمان آثار منفی برخی نعمتها بر روان انسانهای قابل هدایت، گاه آنها را به بلاها و مصائب دچار ساخته[۳۵۳] و از سوی دیگر برای نیل به نعمتهای دنیا و در عین حال تأثیر منفی نپذیرفتن از آنها سنّتی دیگر در جهان تأسیس کرده است: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۳۵۴]. البتّه این واقعیت نیز قابل انکار نیست که زمینه طغیان برای نفس انسانی به هنگام نعمت، بیشتر است[۳۵۵] و حالت فقر و بلا گاه انسان را متوجّه خدا میگرداند[۳۵۶] و از این رو بلاها و مصائب الهی در بسیاری از مواقع به بندگان صالح خدا نزدیکتر از بندگان ناشایست است[۳۵۷] و از سوی دیگر چون دیگر مصیبتها در برخی کافران تأثیرگذار نیست، هیچ مانعی برای نزول سیلآسای نعمتها بر آنان وجود ندارد: وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ[۳۵۸]؛ امّا این روند نیز کنترل شده و تا آنجا که به زیان اهل ایمان نباشد ادامه مییابد[۳۵۹]. در واقع گویا خداوند دو گونه نعمت در جهان روزی میفرماید: نعمت استدراجی و نعمت ایمانی. تقابل این دو نوع نعمت به روشنی درسیاق برخی آیات استدراج مشاهد میشود: ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَوْا وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۳۶۰]، وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۳۶۱]، أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَنْ يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتًا وَهُمْ نَائِمُونَ[۳۶۲][۳۶۳]
در همین راستا متکلمان درباره صحت اطلاق نعمت بر روزیهای استدراجی اختلاف نظر دارند. اشاعره بهطور کلی اطلاق نعمت را تنها در صورتی مجاز شمردهاند که فرجام آن نیک باشد و از این رو نعمتهای استدراجی را در حقیقت نقمت میدانند؛ امّا معتزله، حقیقت هر دو را یکسان شمرده، آنها را نیز نعمت مینامند[۳۶۴]. ابوالحسن اشعری از نعمتهای استدراجی به منزله غذایی زهرآلود یاد کرده و باقلانی برای اثبات صحت اطلاق نعمت در موارد مذکور، به اطلاق نعمت بر حالتهای استدراجی در قرآن: يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ[۳۶۵] و خطاب عام به همگان مبنی بر وجوب شکر و سپاس خدا: وَاشْكُرُوا لِلَّهِ[۳۶۶] استدلال میکند[۳۶۷]. همچنین سید مرتضی بر اشاعره اشکال میگیرد که بنا به نظر آنها دیگر شکر خدا و عبادت او بر کافران لازم نخواهد بود[۳۶۸][۳۶۹]
فرجام استدراج
استدراج که بستر سقوط در عذاب جهنّم است[۳۷۰]، بدترین عذاب الهی به شمار میآید[۳۷۱]، افزون بر آن، مبتلایان به استدراج که در ظاهر از وضع خوشایندی برخوردارند، در باطن به عذابها و مجازاتهای گوناگونی دچار میگردند که مهمترین آنها عبارت است از:
- دستور خداوند به اعراض پیامبر از آنان و بیتوجهی به آنها: وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا[۳۷۲]، وَذَرْنِي وَالْمُكَذِّبِينَ أُولِي النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِيلًا[۳۷۳].
- بیارزش بودن همه تلاشها و زحمت آنها در دنیا که در نتیجۀ آن، زیانکارترین افراد به حساب میآیند: الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۳۷۴]، أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا[۳۷۵] و نیز فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ[۳۷۶]، إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ[۳۷۷][۳۷۸] و از هدایت الهی محروم مانده، تجارت زندگانی دنیا را میبازند: أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ[۳۷۹].
- خداوند آنان را مورد استهزا و تمسخر قرار میدهد: اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۳۸۰].
- محروم ماندن از الطاف و برکات خداوندی: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۳۸۱][۳۸۲]
- به تدریج از هویت انسانی مسخ گشته و به شیطانهایی بشری در کنار شیاطین جنّی بدل میگردند: وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ[۳۸۳].
- شیاطین برای آزار روحی و شکنجه روانی و گرفتار ساختنشان در دام گناهان بر جان آنها فرو فرستاده میشوند: أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا[۳۸۴]، فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا[۳۸۵][۳۸۶]
- خروج سخت و زجرآور جانهایشان به هنگام مرگ: تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ[۳۸۷][۳۸۸]
- دستهای از آنان به حدی از کفر و گمراهی میرسند که همه سعی و تلاششان در گمراه ساختن بندگان خدا متمرکز شده، از نسل آنها جز کافر و تبهکار پدید نمیآید و در این هنگام، عذاب دنیوی خدا بر آنان نازل گشته، نابودشان میسازد: وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا[۳۸۹]، إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا[۳۹۰].
- سرانجام همه آنها عذاب سخت و خوارکننده الهی است؛ همانگونه که در دنیا در کمال عزت با نعمتهای الهی بر دیگران فخر ورزیده، آنان را به خواری و ذلّت میکشاندند: لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۳۹۱][۳۹۲][۳۹۳]
راههای ایمنی از استدراج
پیشگیری از زمینهها و نشانههای استدراج یا مبارزه با آنها انسان را از پیامدهای سوء آن مصون نگه میدارد. در این راستا ۵ راهکار اصلی از آیات و روایات استدراج به دست میآید:
ایمان و تقوا
این سنّت تنها برای کافران: فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ[۳۹۴] و مکذبان: وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ[۳۹۵] اجرا میشود؛ امّا مؤمنان در صورت پایداری بر ایمان و پرهیزگاری در خلال سنّت آزمایش مورد محک قرار گرفته، ناخالصیها از وجودشان زدوده میشود: مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۳۹۶][۳۹۷]. اگر مردمان تقوا گزینند نعمتهای الهی به استدراج آنان نمیانجامد، بلکه زندگی آنها را مبارک و سعادتمند خواهد گردانید: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۳۹۸][۳۹۹]. التزام به عبودیت خداوند و جهت دادن به اندیشه و روان و رفتار خویش در مسیر شریعت، به انسان نیروی مصونیت از روند خسران و زیان در طول زندگی میبخشد: إِنَّ الإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ[۴۰۰][۴۰۱][۴۰۲]
سپاس از خدا، یاد او و نیایش به درگاهش
یاد خدا و آیات الهی: فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ[۴۰۳]، سپاس از نعمتها: لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[۴۰۴]؛ لِيَكْفُرُوا بِمَا آتَيْنَاهُمْ فَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[۴۰۵] و نرمش دل و روان: لَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ[۴۰۶] با دعا و تضرّع به درگاه خداوند: لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ[۴۰۷] موجب پیشگیری از ابتلا به استدراج میشود. آیه وَيَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَكَانُوا لَنَا خَاشِعِينَ[۴۰۸] در مورد کسانی دانسته شده که به وسیله دعا و نیایش از ابتلا به استدراج، به خداوند پناه میبرند[۴۰۹]. در واقع شکر و سپاس در کنار توبه و استغفار به افزایش نعمتها بدون خطرِ استدراج میانجامد: لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۴۱۰]، از این رو امام صادق (ع) شکر و حمد الهی را به هنگام نعمت، از نشانههای ایمنی از استدراج شمرده[۴۱۱] و امام حسین (ع) نشانه استدراج را غفلت از شکر و سپاس خدا میشمرد[۴۱۲].
خداوند از حال مبتلایان به استدراج چنین خبر میدهد که هرگاه در دنیا آنان را به کرنش در برابر خدا فرا میخواندیم آنان از آن روی میگرداندند: يَوْمَ يُكْشَفُ عَن سَاقٍ وَيُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطِيعُونَ خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ فَذَرْنِي وَمَن يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ [۴۱۳][۴۱۴]. در آیهای دیگر به صراحت یاد شده که اگر دعا و نیایش آدمیان به درگاه خداوند نبود هیچگاه آن حضرت بدیشان توجهی نمیکرد: قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ فَقَدْ كَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ يَكُونُ لِزَامًا[۴۱۵]، از این رو در روایات برای ایمنی از استدراج به کثرت یاد خدا توجّه شده است[۴۱۶]. تنها قومی که از عذاب استیصال نجات یافتند قوم یونس بودند که دعا و نیایش همگانی به درگاه خداوند آنان را از این فرجام شوم رهایی بخشید: فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ[۴۱۷]، ازاینرو امامان شیعه در دعاهای خود به سنّت استدراج و آثار زیانبار آن بسیار توجّه کرده: «أَنَا اَلَّذِي أَمْهَلْتَنِي فَمَا اِرْعَوَيْتُ وَ سَتَرْتَ عَلَيَّ فَمَا اِسْتَحْيَيْتُ وَ عَمِلْتُ بِالْمَعَاصِي فَتَعَدَّيْتُ وَ أَسْقَطْتَنِي مِنْ عَيْنِكَ فَمَا بَالَيْتُ فَبِحِلْمِكَ أَمْهَلْتَنِي وَ بِسِتْرِكَ سَتَرْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ أَغْفَلْتَنِي وَ مِنْ عُقُوبَاتِ اَلْمَعَاصِي جَنَّبْتَنِي حَتَّى كَأَنَّكَ اِسْتَحْيَيْتَنِي»[۴۱۸] و از ابتلا به این عذابهای پنهان الهی به خداوند پناه بردهاند: « اَللَّهُمَّ لاَ تَمْكُرْ بِي وَ لاَ تَسْتَدْرِجْنِي وَ لاَ تَخْذُلْنِي»[۴۱۹]، «إِلَهِي لا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ»[۴۲۰] آنگاه با تضرع بسیار از اصرار و پایداری خویش بر راه هدایت و توبه به درگاه خدا در هر حال و صورتی خبر داده: «لَوْ نَهَرْتَني ما بَرِحْتُ مِنْ بابِكَ»[۴۲۱] و درمان حال استدراج را با افزایش نیروی محبت الهی و کاهش محبت دنیا در دل و روان خواستار شدهاند: « أَخْرِجْ حُبَّ اَلدُّنْيَا مِنْ قَلْبِي»[۴۲۲]، « إِلاَّ فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ»[۴۲۳][۴۲۴]
معادله بیم و امید
همانگونه که یأس از رحمت الهی، عملی ناشایست و زیانبار است، امید افراطی و احساس ایمنی از خشم و عذاب الهی نیز انسان را طغیانگر و بیمبالات گردانیده، زمینه ابتلا به استدراج را فراهم میسازد: أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلَا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ[۴۲۵][۴۲۶]، بنابراین، هرکه از مکر خداوند احساس ایمنی کند به ناچار در مسیر خسران و زیان قرار میگیرد، به ویژه آنکه آیه مزبور هیچگونه استثنایی برای این حکم، قائل نشده است، از اینرو حنفیان، ایمنی از مکر خدا را موجب کفر شمرده و شافعیان[۴۲۷] و روایات شیعه[۴۲۸] آن را یکی از گناهان کبیره دانستهاند. گرچه برخی از تفاسیر عرفانی با تأویل واژه الْخَاسِرُونَ به کسانی که دنیا و آخرت را باخته و در خداوند فانی گشتهاند، کوشیدهاند ایمنی از مکر الهی را در مرحلهای از سلوک الی اللّه صواب شمرند[۴۲۹]؛ امّا عارفان دیگری همچون ابن عربی با استناد به آیه مزبور تصریح کردهاند که ایمنی از مکر خدا در هر حال و وضعیتی در دیار آزمایش و تکلیف ناصواب و زیانبار است[۴۳۰]. در واقع تنها راه ایمنی از مکر و استدراج الهی محافظت بر حالت متعادل بیم و امید است، بر همین اساس در روایتی از جبرئیل و میکائیل نقل شده که با تضرع به درگاه الهی از او ایمنی از مکرش را خواستند و خداوند نیز به آنها پاسخ داد که بر همین حال بمانید و از مکر من هیچ گاه احساس ایمنی نکنید[۴۳۱]. از اینرو امیرمؤمنان، علی (ع) ابزار اعمال مکر و کید الهی را امیدواری بیش از اندازه شمرده[۴۳۲] و افزایش نعمتها را بدون احساس بیم از گرفتاری به استدراج، زیانبار وصف کرده است[۴۳۳]. یکی از راههای حفظ حالت ترس از مکر الهی، پرهیز از کوچک شمردن گناهانِ به ظاهر کوچک است که انسان را به تدریج به گناهان بزرگ میکشاند[۴۳۴][۴۳۵]
مطالعه حوادث زندگی و سنتهای الهی
بررسی عوامل پیدایش هر یک از اتفاقات زندگی در چارچوب نظام سنن الهی، به انسان در مسیر پندآموزی از جریانهای زندگی و تأثیرپذیری از هدایتهای الهی یاری میرساند: وَقَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ[۴۳۶]. مستدرجان به هنگام گذر از حوادث زندگی، یا آنها را تصادفی شمرده[۴۳۷] یا غافل از خداوند تنها با توجّه به اسباب طبیعی به تدبیر و چارهجویی میپردازند[۴۳۸][۴۳۹]
فرایند مشارطه، مراقبه و محاسبه
مجموعه آیاتی که میثاق خداوند را با بندگانش مبنی بر التزام به ایمان و نیکوکاری بدیشان گوشزد میکند: أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۴۴۰]، وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ[۴۴۱] در واقع آدمیان را به پذیرش مجدد آن عهدها و کوشش برای تحقق آنها فرا میخواند. مجموع آیاتی که از حضور خداوند در همه جا و لزوم یادآوری مداوم وظایف و تعهدات خویش و ضرورت توجّه به خدا و معاد یاد میکند: الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ وَهُمْ مِنَ السَّاعَةِ مُشْفِقُونَ[۴۴۲] در واقع به ضرورت نظارت مستمر بر خویشتن توجّه داده است. مجموع آیاتی که به توبه و استغفار فرا میخواند به مرحله بازنگری اعمال اشاره دارد. ازاینرو عالمان اخلاق برای حرکت صعودی در مسیر صلاح و ایمنی از انحراف و سقوط تدریجی در وادی گمراهی، روندی سه مرحلهای را توصیه کردهاند: شرط با خویشتن در ضمن برنامهای جامع برای ترک گناهان و التزام به عبودیت خداوند، مراقبت و نظارت مستمر بر مراحل اجرای این شرط در طول اجرای برنامه، بررسی نتایج برنامه و میزان موفقیت و شناخت نقاط ضعف و قوت در پایان برنامه جهت تدوین برنامهای کاملتر در دورهای جدید[۴۴۳]، بدین ترتیب روند استدراج کاملاً معکوس گشته، حرکت نزولی به سیر صعودی بدل میشود[۴۴۴].
آثار استدراج
هر باور و اعتقاد دینی در زندگی انسان دارای آثار و نتایجی است، زیرا هر بینشی منجر به گرایش و عمل میگردد. سنت استدراج نیز، به عنوان یک باور دینی متکی به گزارش اصیل قرآنی، دارای آثار و نتایجی در زندگی افراد و جامعه معتقد به آن است.
یکی از مهمترین آثار و نتایج سنت استدراج در جامعه، این است که از غرور بیجا جلوگیری میکند، زیرا داشتن ثروت زیاد و قدرت فراوان و... تنها نشانه آن نیست که خداوند ما را دوست دارد، بلکه ممکن است استدراج و مقدمه مجازات باشد. از پیامبر اسلام (ص) نقل شده است که: "خداوند به داوود وحی کرد که: ای داوود، در هر حال از من بترس و از هر حالی بیشتر، آن موقعی بترس که نعمتهایم از هر دری به سویت سرازیر میشود. مبادا کاری کنی که به زمینت زنم و دیگر به نظر رحمت به تو نظر نکنم"[۴۴۵]. و یا در آیاتأَيَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ مَالٍ وَبَنِينَ[۴۴۶]، نُسَارِعُ لَهُمْ فِي الْخَيْرَاتِ بَلْ لَا يَشْعُرُونَ[۴۴۷]. خداوند کسانی را که اشتباهی داشتهاند متنبه نموده و میفرماید: اگر ما در مال و اولاد به ایشان توسعه دادیم، خیال نکنند که خواستهایم خیرات ایشان را زودتر به ایشان برسانیم؛ چون اگر چنین بود، توانگران و مترفین ایشان را به عذاب خود دچار نمیکردیم، بلکه این عمل ما برای بیشتر عذاب کردن است[۴۴۸].
یکی دیگر از آثار و نتایج سنت استدراج، تبیین چگونگی ثروت زیاد و رفاه و... در دست کافران و انسانهای گنهکار و عصیانگر است. بنابراین خداوند خواهان گمراهی و عذاب بندگان خود نیست، بلکه این بندگان هستند که به محض دستیابی به ثروت و قدرت، اوامر الهی را به فراموشی سپرده و گرفتار سنت استدراج میشوند.[۴۴۹]
منابع
پانویس
- ↑ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ص ۱۹۱؛ زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج ۳، ص ۳۶۱.
- ↑ احمد بن فارس، مقاییس اللغه، ج ۲، ص ۲۷۵، "درج.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسانالعرب، ج ۴، ص ۳۲۱؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص ۳۱۱، "درج.
- ↑ جوهری، الصحاح، ج ۱، ص ۳۱۳، "درج.
- ↑ مصطفوی، حسن، التحقیق، ج ۳، ص ۱۸۲، "درج.
- ↑ زادالمسیر، ج ۳، ص ۲۹۵؛ جوامعالجامع، ج ۱، ص ۴۸۶؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۱۵.
- ↑ البرهان فی علومالقرآن، ج ۲، ص ۴۲۳؛ شرح نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۳۷۶.
- ↑ تأویل مشکل القرآن، ص ۱۶۶؛ فتح القدیر، ج ۲، ص ۲۷۱.
- ↑ مفردات، ص ۳۱۱؛ معانی القرآن، ج ۳، ص ۲۷۱؛ نمونه، ج ۷، ص ۳۲ ـ ۳۴.
- ↑ السنن الالهیه، ص۲۳۱ـ۲۳۵؛ المیزان، ج۸، ص۳۴۶؛ ج ۱۹، ص ۳۸۶.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 57؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه استدراج»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۴-۶۵.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۵۶.
- ↑ تحف العقول، ص۲۴۶.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۳۴۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۷، ص ۲۷۱؛ ج ۸۷، ص ۱۳۹.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 57؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه استدراج»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۴-۶۵.
- ↑ «بلکه بر آنان ناگهان فرا میرسد آنگاه چنان در بهتشان مینهد که نه به بازگرداندن آن یارایی دارند و نه به آنان مهلت میدهند» سوره انبیاء، آیه ۴۰.
- ↑ المیزان، ج۸، ص۴۵۲؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۲۴-۱۲۵.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ جامع البیان، ج۹، ص۹۲.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «جنب و جوش کافران در شهرها تو را نفریبد» سوره آل عمران، آیه ۱۹۶.
- ↑ «(زندگی این جهان) برخورداری اندکی است سپس جایگاه آنان دوزخ خواهد بود و این بستر، بد است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۷.
- ↑ «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ «و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.
- ↑ «و داراییها و فرزندانشان تو را به شگفتی نیندازد، جز این نیست که خداوند میخواهد در این جهان آنان را با آنها به عذاب افکند و جانشان در حالی که کافرند (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۸۵.
- ↑ «گفته شد: ای نوح! (از کشتی) فرود آی با درودی از ما و برکتهایی بر تو و بر امتهایی از همراهانت و امتهایی که به زودی آنان را برخوردار خواهیم کرد سپس از ما عذابی دردناک به ایشان خواهد رسید» سوره هود، آیه ۴۸.
- ↑ «و به یقین پیامبران پیش از تو ریشخند شدهاند؛ پس به کافران مهلت دادم آنگاه آنان را فرو گرفتم؛ بنابراین (بنگر که) کیفر من چگونه بود؟» سوره رعد، آیه ۳۲.
- ↑ «آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ «و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.
- ↑ «و «اصحاب مدین» و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.
- ↑ «و چه بسا شهرهایی که به (مردم) آنها مهلت دادم با آنکه ستمگر بودند سپس آنها را فرو گرفتم و بازگشت (هر چیز) به سوی من است» سوره حج، آیه ۴۸.
- ↑ «پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.
- ↑ «آیا میپندارند در آنچه از مال و فرزندان که آنان را بدان یاری میرسانیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۵.
- ↑ «برای آنان در نیکیها شتاب میورزیم؟ (خیر،) بلکه در نمییابند» سوره مؤمنون، آیه ۵۶.
- ↑ «و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد میشدند بیگمان برای خانههای کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر میورزند بامهایی سیمین و نردبانهایی که از آنها فرا روند قرار میدادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.
- ↑ «و برای خانههایشان درهایی میساختیم و تختهایی مینهادیم که بر آن پشت دهند» سوره زخرف، آیه ۳۴.
- ↑ «و زیورهایی و همه اینها چیزی جز برخورداری زندگانی این جهان نیست و جهان واپسین نزد پروردگارت از آن پرهیزگاران است» سوره زخرف، آیه ۳۵.
- ↑ «(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۶.
- ↑ «آنان نیرنگی میبازند،» سوره طارق، آیه ۱۵.
- ↑ «من نیز تدبیری میکنم» سوره طارق، آیه ۱۶.
- ↑ «پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.
- ↑ التمهید، ج۳، ص۳۱۶.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه استدراج»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۴-۶۵.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳ ـ ۹۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۳۷۷ ـ ۳۹۱.
- ↑ التحقیق، ج ۱۱، ص ۵۲، "مدّ".
- ↑ مفردات، ص ۷۶۳، "مد".
- ↑ «آیا میپندارند در آنچه از مال و فرزندان که آنان را بدان یاری میرسانیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۵-۵۶.
- ↑ «بگو: کسانی که در گمراهی به سر برند، باید که (خداوند) بخشنده به (زمان و مهلت) آنها نیک افزونی دهد تا آنگاه که آنچه را به آنان وعده دادهاند- یا عذاب یا رستخیز- ببینند و خواهند دانست چه کسی دارای جایگاهی بدتر و سپاهی ناتوانتر است» سوره مریم، آیه ۷۵.
- ↑ «خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.
- ↑ فیض القدیر، ج ۳، ص ۷۳۶.
- ↑ التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۵، "متع".
- ↑ مفردات، ص ۷۵۷، "متع".
- ↑ «چندان آنان و پدرانشان را بهرهمند کردی که یاد (تو) را فراموش کردند و گروهی شدند به نابودی افتاده» سوره فرقان، آیه ۱۸.
- ↑ «و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.
- ↑ «به چیزی که دستههایی از کافران را بدان بهرهمند کردهایم چشم مدوز و برای آنان اندوه مخور و برای مؤمنان افتادگی کن!» سوره حجر، آیه ۸۸.
- ↑ مفردات، ص ۷۷۶ ـ ۷۷۷، "ملا".
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.
- ↑ «و به یقین پیامبران پیش از تو ریشخند شدهاند؛ پس به کافران مهلت دادم آنگاه آنان را فرو گرفتم؛ بنابراین (بنگر که) کیفر من چگونه بود؟» سوره رعد، آیه ۳۲.
- ↑ «و «اصحاب مدین» و (نیز) موسی دروغگو شمرده شد و به کافران مهلت دادم سپس آنان را فرو گرفتم پس (بنگر) کیفر من چگونه بود» سوره حج، آیه ۴۴.
- ↑ «و چه بسا شهرهایی که به (مردم) آنها مهلت دادم با آنکه ستمگر بودند سپس آنها را فرو گرفتم و بازگشت (هر چیز) به سوی من است» سوره حج، آیه ۴۸.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.
- ↑ «آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۵۴.
- ↑ «بیگمان، شیطان (کفر را) در چشم آنان که به گذشته خود- پس از آنکه رهنمود برایشان روشن شد- بازگشتند، آراست و به آنان میدان داد» سوره محمد، آیه ۲۵.
- ↑ مفردات، ص ۴۳۷، "سول".
- ↑ «پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام میدادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.
- ↑ «این (عذاب) از آن روست که شما در زمین ناحقّ (و نابجا) شادمانی میکردید و از آن رو که سرمستی میورزیدید» سوره غافر، آیه ۷۵.
- ↑ «خداوند سرخوشان را دوست نمیدارد» سوره قصص، آیه ۷۶.
- ↑ المصباح، ص ۴۶۶؛ التحقیق، ج ۹، ص ۴۹، "فرح".
- ↑ الصحاح، ج ۲، ص ۵۹۲؛ مفردات، ص ۱۲۹، "بطر".
- ↑ «و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.
- ↑ مفردات، ص ۱۲۹، "بطر".
- ↑ «فردا خواهند دانست که دروغزن خویشتنخواه، کیست؟» سوره قمر، آیه ۲۶.
- ↑ التحقیق، ج ۱، ص ۹۲.
- ↑ «و چون به نزد خویشان خود میرفتند، خندهزنان میرفتند،» سوره مطففین، آیه ۳۱.
- ↑ التحقیق، ج ۹، ص ۱۳۰، ۱۳۲، "فکه".
- ↑ «آنان را واگذار تا بخورند و بهره گیرند و آرزو سرگرمشان دارد، زودا که بدانند» سوره حجر، آیه ۳.
- ↑ التحقیق، ج ۱۰، ص ۲۴۶، "لهو".
- ↑ «پس آنان را واگذار تا یاوه گویند و به بازی پردازند تا آن روز را که به آنان وعده میدهند ببینند» سوره زخرف، آیه ۸۳.
- ↑ لسان العرب، ج ۱۲، ص ۲۸۷؛ التحقیق، ج ۱۰، ص ۱۹۷، "لعب".
- ↑ مفردات، ص ۷۸۰ ـ ۷۸۱، "مهل".
- ↑ «و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.
- ↑ «پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.
- ↑ التحقیق، ج ۱۱، ص ۱۹۲، "مهل".
- ↑ «و خداوند را از آنچه ستمگران به جای میآورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشمها در آن خیره میگردد پس میافکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.
- ↑ «گفت: به من تا روزی که (همه) برانگیخته میشوند مهلت ده!» سوره اعراف، آیه ۱۴.
- ↑ «فرمود: تو از مهلتیافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.
- ↑ «و چشم به راه دارید که ما (نیز) چشم به راهیم» سوره هود، آیه ۱۲۲.
- ↑ مفردات، ص ۶۹، ۸۱۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۰۵.
- ↑ مفردات، ص ۸۶۲؛ التحقیق، ج ۱۳، ص ۷۵، "وذر".
- ↑ «پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.
- ↑ «آنان را در سرکشیشان سرگردان وا مینهیم» سوره انعام، آیه ۱۱۰.
- ↑ «و دلها و دیدگان آنان را دگرگون میگردانیم چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند» سوره انعام، آیه ۱۱۰.
- ↑ «خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
- ↑ «آنان که در آیات خداوند بیآنکه برهانی برای آنان آمده باشد چالش میورزند، (کارشان) نزد خداوند و نزد مؤمنان، سخت خشمانگیز است؛ بدینگونه خداوند بر دل هر خویشبین گردنکشی مهر مینهد» سوره غافر، آیه ۳۵.
- ↑ «آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است» سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ «(خداوند نیز) آنان را از یاد خودشان برد» سوره حشر، آیه ۱۹.
- ↑ «خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۲۶۱.
- ↑ «جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ المیزان،، ج ۴، ص ۷۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۱۴، ص ۳۰۰.
- ↑ رحمة منالرحمن، ج ۱، ص ۴۸۳؛ تفسیر بیضاوی، ج ۲، ص ۱۲۶؛ روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.
- ↑ «و (بنی اسرائیل) نیرنگ ورزیدند و خداوند تدبیر کرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره آل عمران، آیه ۵۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۸۸؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۴، ۱۸۲، ۵۹۶؛ روحالمعانی، مج ۳، ج ۳، ص ۲۸۳.
- ↑ «و به آنان مهلت میدهم که تدبیر من سنجیده است» سوره اعراف، آیه ۱۸۳.
- ↑ «خداوند نیرنگ میبازند و او نیز با آنان تدبیر میکند» سوره نساء، آیه ۱۴۲.
- ↑ زادالمسیر، ج ۳، ص ۳۰۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۸.
- ↑ «و از ایشان، کسی است که میگوید: به من اجازه (کناره گیری از جهاد) بده و مرا در آشوب میفکن! آگاه باش که آنان در آشوب افتادهاند و دوزخ فراگیرنده کافران است» سوره توبه، آیه ۴۹.
- ↑ «اگر خیری به تو رسد ناخشنود میشوند و اگر بلایی به تو رسد میگویند: ما از پیش (صلاح) کار خود را (در نظر) گرفته بودیم و با شادی رو میگردانند» سوره توبه، آیه ۵۰.
- ↑ «و به آنچه با آن دستههایی از آنان را بهرهمند گرداندهایم چشم مدوز، آراستگی زندگی این جهان را (به آنان دادهایم) تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایاتر است» سوره طه، آیه ۱۳۱.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۳۰۵ ـ ۳۰۹.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶.
- ↑ الاصفی، ج ۱، ص ۵۰۷.
- ↑ شرح اصول کافی، ج ۱، ص ۱۸.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.
- ↑ «و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند ایمان آوردهایم و چون با شیطانهای خود تنها شوند میگویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند میکنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.
- ↑ «خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.
- ↑ امالی، ج۴، ص ۵۵؛ الاعتقادات، ص۳۶؛ مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۴۱.
- ↑ التحقیق، ج ۸، ص ۴۹.
- ↑ «و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانهای است» سوره فتح، آیه ۶.
- ↑ «پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۷ ـ ۱۵۸؛ کشفالاسرار، ج ۶، ص ۸۰.
- ↑ المیزان، ج ۱۴، ص ۱۱۰.
- ↑ «سوگند به روزگار، که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۱-۲.
- ↑ «و خداوند بر آن نیست که گروهی را پس از راهنمایی گمراه گذارد تا برای آنها روشن گرداند از چه پرهیز کنند؛ به راستی خداوند به هر چیزی داناست» سوره توبه، آیه ۱۱۵.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد» سوره فاطر، آیه ۴۳.
- ↑ «پس آنان را چندی در تنگنایی که در آنند واگذار!» سوره مؤمنون، آیه ۵۴.
- ↑ «در نظر گزافکاران کارهایی را که میکردند آراستهاند» سوره یونس، آیه ۱۲.
- ↑ «خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد» سوره مائده، آیه ۴۹.
- ↑ «چه بر سر شما آمده است که درباره منافقان، دو گروه شدهاید در حالی که خداوند آنان را برای آنچه که انجام دادهاند واژگون کرده است» سوره نساء، آیه ۸۸.
- ↑ «آیا هنگام آن نرسیده است که دلهای مؤمنان از یاد خداوند و از آنچه از سوی حق فرو فرستاده شده است فروتنی یابد و مانند کسانی نباشند که پیش از این به آنان کتاب (آسمانی) دادند اما روزگار بر آنان به درازا کشید و دلهاشان سخت شد و بسیاری از آنان بزهکار بودند؟» سوره حدید، آیه ۱۶.
- ↑ «و اگر خداوند برای مردم، همگون شتابی که در خیر دارند شرّ را پیش میافکند عمرشان سر میآمد پس ما کسانی را که لقای ما را امید نمیبرند سرگردان در سرکشیشان وا میگذاریم» سوره یونس، آیه ۱۱.
- ↑ «خداوند هم او را به عقوبت جهان بازپسین و نخستین، فرو گرفت» سوره نازعات، آیه ۲۵.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «و چون ما را به خشم آوردند از آنان انتقام گرفتیم و همه را غرق کردیم» سوره زخرف، آیه ۵۵.
- ↑ «چه بسیار مردم یک دوره را نابود کردیم که به آنان در زمین توانمندی داده بودیم» سوره انعام، آیه ۶.
- ↑ «و بسا شهرهایی را در هم کوفتیم که (مردم آنها) ستمگر بودند و پس از آنها گروهی دیگر پدید آوردیم» سوره انبیاء، آیه ۱۱.
- ↑ «و بنگر سرانجام نیرنگشان چگونه بود؛ ما آنان و قومشان همگی را نابود ساختیم» سوره نمل، آیه ۵۱.
- ↑ «پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۵.
- ↑ جامعه و تاریخ، ص ۴۵۰.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 61؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه استدراج»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۴-۶۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص ۶۴۵.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص62.
- ↑ «آیا نیندیشیدهاند که ما به سرزمین (کفر) میآییم؛ از پیرامونهای آن میکاهیم؟ و خداوند داوری میکند و داوریاش بازدارندهای ندارد و او حسابرسی سریع است» سوره رعد، آیه ۴۱.
- ↑ نمونه، ج ۱۳، ص ۴۱۵ ـ ۴۱۶.
- ↑ «که آدمی در زیانمندی است» سوره عصر، آیه ۲.
- ↑ «جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و یکدیگر را به راستی پند دادهاند و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۳.
- ↑ «بدینگونه ما آیات را برای کسانی که خرد میورزند روشن میداریم» سوره روم، آیه ۲۸.
- ↑ «و ما هیچ شهری را نابود نکردیم مگر آنکه بیمدهندگانی داشت» سوره شعراء، آیه ۲۰۸.
- ↑ «و به یقین برای امّتهایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره انعام، آیه ۴۲.
- ↑ «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
- ↑ «ای مردم! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید» سوره فاطر، آیه ۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۳۲۱؛ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ نمونه، ج ۵، ص ۲۳۶ ـ ۲۳۸.
- ↑ «سپس شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا ببینیم چگونه رفتار میکنید» سوره یونس، آیه ۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۱؛ الکافی، ج ۸، ص ۲۹؛ التبیان، ج ۵، ص ۴۳.
- ↑ «اما انسان، چون پروردگارش او را بیازماید و گرامی دارد و نعمت دهد، میگوید: پروردگارم مرا گرامی داشت،» سوره فجر، آیه ۱۵.
- ↑ «و چون پروردگارش او را بیازماید و روزیاش را بر او تنگ گیرد میگوید پروردگارم مرا خوار داشت،» سوره فجر، آیه ۱۶.
- ↑ «آدمی هرگز از خواستن نیکی خسته نمیگردد اما چون گزندی بدو رسد نومید و بیانگیزه میشود و چون پس از رنجی که به وی رسیده است رحمتی از خویش بدو بچشانیم میگوید این از آن من است و گمان ندارم رستخیز برپا گردد و اگر هم نزد پروردگارم بازم گردانند بیگمان در نزد او پاداش نیکو خواهم داشت، پس کافران را از آنچه کردهاند آگاه خواهیم کرد و و به آنان از عذابی بسیار سخت خواهیم چشاند و چون به انسان نعمتی دهیم روی میگرداند و با تکبر کناره میجوید و چون گزندی بدو رسد بسیار (خداوند را) میخواند» سوره فصلت، آیه ۴۹-۵۱.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.
- ↑ «و چون آدمی را بلایی رسد پروردگارش را با بازگشت به سوی او میخواند سپس چون (خداوند) نعمتی از خویش بدو بخشد آنچه را پیشتر از درگاه او فرا میخواند، از یاد میبرد و برای خداوند همانندهایی برمیسازد تا (دیگران را هم) از راه او گمراه گرداند؛ بگو: چند روزی» سوره زمر، آیه ۸.
- ↑ «(اینک، ای کافران در این جهان) بخورید و اندکی برخوردار گردید که شما گناهکارید» سوره مرسلات، آیه ۴۶.
- ↑ «پس به کدام گفتار، پس از آن (قرآن) ایمان میآورند؟» سوره مرسلات، آیه ۵۰.
- ↑ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۵۵ ـ ۱۵۶.
- ↑ «هر کس کشت جهان واپسین را بخواهد به کشت او میافزاییم و آنکه کشت این جهان را بخواهد از آن بدو میدهیم و در جهان واپسین هیچ بهرهای ندارد» سوره شوری، آیه ۲۰.
- ↑ الکاشف، ج ۲، ص ۲۱۱.
- ↑ «بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر میخواست شما همگان را رهنمایی میکرد» سوره انعام، آیه ۱۴۹.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۹، ص ۴۵۲.
- ↑ «بیهودگیشان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.
- ↑ «کسانی را که خداوند در گمراهی وانهد هیچ رهنمایی ندارند و آنان را سرگردان در سرکشیشان وا میگذارد» سوره اعراف، آیه ۱۸۶.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج۱۵، ص۷۳ ـ ۷۴؛ رحمة منالرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰؛ نمونه، ج ۳، ص ۱۸۴.
- ↑ «باز از پس آن (پیمان) روی گرداندید و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نبود از زیانکاران میبودید» سوره بقره، آیه ۶۴.
- ↑ الفروقاللغویه، ص۷۲ ـ ۷۳؛ الکافی، ج۲، ص۴۲۴.
- ↑ «خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید» سوره حشر، آیه ۲.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۳۴۶.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.
- ↑ المیزان، ج ۹، ص ۳۰۹.
- ↑ «به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۶۰.
- ↑ «و (به آنان گویند): چیزهای خوشایندتان را در زندگانی دنیا به پایان بردید و از آنها بهرهمند شدید» سوره احقاف، آیه ۲۰.
- ↑ «و به هر کاری که کردهاند میپردازیم و آن را (چون) غباری پراکنده میگردانیم» سوره فرقان، آیه ۲۳.
- ↑ «و بدیهای آنچه کرده بودند بر آنان روشن میشود و (کیفر) آنچه ریشخند میکردند آنان را فرا میگیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۱، ص ۹۳.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰؛ فی ظلال القرآن، ص ۱۳۳۷.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 62-64.
- ↑ «از سر گردنکشی در زمین و نیرنگ زشت؛ و نیرنگ زشت، جز به نیرنگباز برنمیگردد؛ پس آیا جز سنّت پیشینیان (خود) را چشم میدارند؟ هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابهجایی نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.
- ↑ «و چه بسا شهرهایی که به (مردم) آنها مهلت دادم با آنکه ستمگر بودند سپس آنها را فرو گرفتم و بازگشت (هر چیز) به سوی من است» سوره حج، آیه ۴۸.
- ↑ «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ «پس آیا چشم به راه روزگاری جز همانند روزگاران کسانی هستند که پیش از آنان، در گذشتهاند؟ بگو: چشم به راه دارید که من (نیز) با شما از چشم به راه دارندگانم» سوره یونس، آیه ۱۰۲.
- ↑ «و به یقین برای امّتهایی که پیش از تو بودند (پیامبرانی) فرستادیم و آنان را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند. پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام میدادند برای آنان آراست. آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند. پس واپسین بازمانده گروه ستمگران از میان برداشته شد و سپاس خداوند پروردگار جهانیان را» سوره انعام، آیه ۴۲-۴۵.
- ↑ «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم. و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم. پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟ و آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما میان روز، به آنان فرا رسد و آنان سرگرم بازی (و بازیچه این جهان) باشند؟ آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند. و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟ ما از اخبار این شهرها برای تو باز میگوییم و به راستی پیامبرانشان برهانها (ی روشن) برای آنان آوردند و آنها بر آن نبودند که به آنچه پیشاپیش دروغ انگاشته بودند ایمان آوردند بدین گونه خداوند بر دل کافران مهر مینهد. و در بیشتر آنان پیمانی (استوار) نیافتیم و به راستی بیشتر آنها را نافرمان یافتیم. سپس بعد از آنان موسی را با نشانههایمان به سوی فرعون و سرکردگانش برانگیختیم و آنان به آن (نشانه) ها ستم روا داشتند پس بنگر که سرانجام تبهکاران چگونه بود. و موسی گفت: ای فرعون! بیگمان من پیامآوری از سوی پروردگار جهانیانم» سوره اعراف، آیه ۹۴-۱۰۴.
- ↑ «آن از این روست که (سنّت) پروردگارت (این است که) نابود کننده شهرها به ستم- در حال بیخبری مردم آن (شهر) ها- نبوده است» سوره انعام، آیه ۱۳۱.
- ↑ «و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.
- ↑ «و بدینگونه ما پیش از تو در هیچ شهری بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامروایان آن (شهر) گفتند: ما پدران خویش را بر آیینی یافتهایم و آثار آنان را پی میگیریم» سوره زخرف، آیه ۲۳.
- ↑ «و در هر شهری گناهکاران بزرگش را گماردیم تا به فرجام، در آن نیرنگ ورزند و آنان جز به خویش نیرنگی نمیورزند اما درنمییابند» سوره انعام، آیه ۱۲۳.
- ↑ «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ «پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.
- ↑ نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.
- ↑ «و اگر بخواهیم آنان را غرق میکنیم که نه فریادرسی خواهند داشت و نه رهانیده میشوند» سوره یس، آیه ۴۳.
- ↑ «مگر به بخشایشی از سوی ما و (برای) بهرهمندی تا زمانی» سوره یس، آیه ۴۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص ۸۲.
- ↑ «ناپاک را از پاک جدا کند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۸۹.
- ↑ «برای کارهایی که مردم کردهاند در خشکی و دریا تباهی به چشم میخورد، تا (خداوند، کیفر) برخی از آنچه کردهاند به آنان بچشاند، باشد که باز گردند» سوره روم، آیه ۴۱.
- ↑ «پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام میدادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.
- ↑ مجمع البیان، ج ۹، ص ۱۵۸.
- ↑ «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ الکشاف، ج ۲، ص ۲۳.
- ↑ «از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۷.
- ↑ «و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ جامعالبیان، مج۶، ج ۹، ص۱۱ ـ ۱۳؛ کشفالاسرار، ج ۳، ص ۶۸۶؛ الکشاف، ج ۲، ص ۱۳۲ ـ ۱۳
- ↑ «آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.
- ↑ «ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ «ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۱۹۵.
- ↑ روح البیان، ج ۳، ص ۳۱.
- ↑ «تا آنجا که پیامبران به آستانه نومیدی رسیدند» سوره یوسف، آیه ۱۱۰.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج ۲۳، ص ۴۳.
- ↑ «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه میکنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۶-۲۷.
- ↑ «بدینگونه بنا به حقّی که بر عهده ماست مؤمنان را رهایی میبخشیم» سوره یونس، آیه ۱۰۳.
- ↑ المیزان، ج ۱۲، ص ۸۲.
- ↑ «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.
- ↑ «ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم» سوره حجر، آیه ۹۵.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۳، ص ۸۰۳؛ ج ۵، ص ۳۴۳.
- ↑ «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «پس کافران را فرصتی ده و اندکک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۷.
- ↑ روضالجنان، ج ۵، ص ۱۷۷؛ روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۸۵.
- ↑ «و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص ۲۰۷.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 64-67.
- ↑ عوالیاللئالی، ج ۴، ص ۱۱۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۱۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۲۵۷.
- ↑ الدرعالواقیه، ص ۱۶۱، ۲۴۷؛ بحارالانوار، ج ۹۴، ص ۱۸۱.
- ↑ «آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
- ↑ عون المعبود، ج ۴، ص۲۶۳؛ تحفالعقول، ص۱۵۴.
- ↑ التبیان، ج ۳، ص ۳۶۵.
- ↑ کشف اللثام، ج ۲، ص ۴۹۶؛ جواهر الکلام، ج ۴۳، ص ۳۳.
- ↑ فیضالقدیر، ج ۶، ص ۵۰۴.
- ↑ العهودالمحمدیه، ص ۲۷۳.
- ↑ شرحالاسماء اللّه الحسنی، ج ۱، ص ۷۱؛ التفسیرالکبیر، ج ۲۱ ـ ۲۲، ص ۸۵ ـ ۹۰؛ روحالبیان، ج۳، ص۳۱.
- ↑ معجم لغة الفقهاء، ص ۴۰۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که خانه (کعبه) را برای مردم جای بازگشت و امن کردیم و (گفتیم) از «مقام ابراهیم» نمازگاه گزینید و به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان (مسافر) و مجاوران (حرم) و رکوعکنندگان سجدهگزار، پاکیزه بدارید» سوره بقره، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! اینجا را شهری امن کن و از اهل آن هر کس را که به خداوند و روز واپسین ایمان دارد، از میوهها روزی رسان؛ (خداوند) فرمود: آن را که کفر ورزد، اندکی برخورداری خواهم داد سپس او را به (چشیدن) عذاب دوزخ ناگزیر خواهم کرد و این پایانه، بد است» سوره بقره، آیه ۱۲۶.
- ↑ «از کافران شد» سوره بقره، آیه ۳۴.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۲۰۴.
- ↑ «تو از مهلتیافتگانی» سوره اعراف، آیه ۱۵.
- ↑ جامع البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۶۲۲.
- ↑ تفسیر ابنکثیر، ج ۲، ص ۵۷۱.
- ↑ «و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم. هر دو باغستان میوه خویش را میآورد و از آن چیزی کم نمینهاد و ما در میان آن دو (باغستان) جویباری روانه ساخته بودیم. و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش- که با وی گفت و گو میکرد- گفت:من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم. و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود. و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت. همراه وی که با او گفت و گو میکرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفهای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر میورزی؟ اما من بر آنم که او خداوند پروردگار من است و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمیگردانم. و چرا هنگامی که به باغستان خویش درآمدی نگفتی: «ما شاء الله لا قوّة الّا باللّه» [- آنچه خداوند بخواهد (همان است) هیچ توانی جز از سوی خداوند نیست؛ اگر مرا در مال و فرزند کمتر از خود مییابی ... امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛ یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی. و میوهاش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست میکوفت در حالی که داربستهای آن فرو ریخته بود و او میگفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمیپنداشتم. و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۳۲-۴۳.
- ↑ فتح القدیر، ج ۳، ص ۲۸۶.
- ↑ «و برای آنان دو مردی را مثل آور که برای یکی از آن دو، دو باغستان انگور برآوردیم و گرداگرد هر دو (باغستان) خرمابن و در میان آنها کشتزار نهادیم» سوره کهف، آیه ۳۲.
- ↑ «و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو میکرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.
- ↑ «و به باغستان خود در آمد در حالی که با خویش ستمکاره بود؛ گفت: گمان ندارم که این (باغستان) هرگز از میان برود» سوره کهف، آیه ۳۵.
- ↑ «و گمان ندارم که رستخیز برپا شود و اگر مرا به سوی پروردگارم باز گردانند جایگاهی از آن بهتر خواهم یافت» سوره کهف، آیه ۳۶.
- ↑ «همراه وی که با او گفت و گو میکرد گفت: آیا به کسی که تو را از خاکی سپس از نطفهای آفرید آنگاه تو را مردی باندام برآورد کفر میورزی؟» سوره کهف، آیه ۳۷.
- ↑ «امید است پروردگارم به من بهتر از باغستان تو دهد و عذابی از آسمان بر آن (باغستان تو) فرستد تا زمینی صاف و لغزنده گردد؛» سوره کهف، آیه ۴۰.
- ↑ «یا آب آن (به زمین) فرو رود و هرگز نتوانی آن را بازیابی» سوره کهف، آیه ۴۱.
- ↑ «و میوهاش بر باد رفت و از (حسرت) مالی که در آن هزینه کرده بود دست بر دست میکوفت در حالی که داربستهای آن فرو ریخته بود و او میگفت: ای کاش من هیچ کس را با پروردگار خویش شریک نمیپنداشتم» سوره کهف، آیه ۴۲.
- ↑ «و او را گروهی نبود که در برابر خداوند یاریش کنند و توان دفاع از خود نداشت» سوره کهف، آیه ۴۳.
- ↑ المیزان، ج ۳، ص ۱۳۸، ۱۴۲.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۱۰۳ ـ ۱۰۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۴۴۴.
- ↑ زادالمسیر، ج ۷، ص ۲۱ ـ ۲۲؛ المیزان، ج، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۹.
- ↑ «و ای قوم من! هر چه از دستتان برمیآید انجام دهید، من نیز انجام میدهم، زودا که بدانید بر سر چه کس عذابی که او را خوار سازد خواهد آمد و چه کسی دروغ میگوید. و شما چشم به راه باشید من نیز با شما چشم به راه خواهم بود» سوره هود، آیه ۹۳.
- ↑ «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۲، ص ۳۸۸؛ المستدرک، ج ۲، ص ۶۲۰.
- ↑ «برای (قوم) سبا در مسکنهایشان نشانهای (شگرف) وجود داشت: دو باغ از راست و چپ، از روزی پروردگارتان بخورید و او را سپاس گزارید! شهری است پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. اما روی گرداندند ما نیز بر آنان سیل ویرانگر را فرستادیم و به جای آن دو باغشان دو باغ جایگزین کردیم با میوههایی تلخ و (درختان) شورهگز و اندکی از درخت کنار. چنین آنان را برای آن ناسپاسی که ورزیدند، کیفر دادیم و آیا جز ناسپاس را به کیفر میرسانیم؟ و میان آنان و شهرهایی که در آنها خجستگی نهاده بودیم شهرهایی به هم پیوسته پدید آوردیم و در آنها راه رفت و آمد را به اندازه (برقرار) کردیم (و گفتیم) شبها و روزها در آنها با ایمنی سفر کنید. اما گفتند: پروردگارا! میان سفرهای ما فاصله انداز و به خویشتن ستم کردند؛ ما نیز آنان را (چون) افسانهها گرداندیم و همه را سخت پراکندیم؛ بیگمان در این، نشانههایی برای هر شکیبای سپاسگزاری است. و به راستی ابلیس گمان خویش را درباره آنان درست یافت؛ پس (همه) جز گروهی از مؤمنان از او پیروی کردند. و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۱۵-۲۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۵۶۰.
- ↑ «آنان نیرنگی میبازند، من نیز تدبیری میکنم. پس کافران را فرصتی ده و اندک به خود واگذار» سوره طارق، آیه ۱۵-۱۷.
- ↑ «بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج ۱۰، ص ۴۵۳؛ الکشاف، ج ۴، ص ۵۹۵.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 67-69.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج ۱۵، ص ۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۱۸۴.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۳۰۷؛ روحالمعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.
- ↑ روح البیان، ج ۲، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج ۳۰، ص ۹۷.
- ↑ کشفالاسرار، ج۲، ص۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ ج۶، ص۴۵۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷؛ ج ۱۵، ص ۷۴.
- ↑ «او از آنچه انجام میدهد بازخواست نمیگردد ولی آنان بازخواست میشوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.
- ↑ کشفالاسرار، ج ۲، ص ۳۵۴.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ امالی، ج ۴، ص ۵۵.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۴۱.
- ↑ «اگر سپاسگزار باشید و ایمان آورید خداوند را با عذاب شما چه کار؟ و خداوند سپاسداری داناست» سوره نساء، آیه ۱۴۷.
- ↑ «آیا به آسمان و زمین پیش رو و پشت سرشان نگاه نکردهاند؟ اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو میبریم یا پارههایی از آسمان را بر سرشان فرو میافکنیم؛ بیگمان در این، نشانهای است برای هر بندهای که (به سوی خداوند) بازگشته است» سوره سبأ، آیه ۹.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۴۲ ـ ۴۳.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.
- ↑ «و اگر خداوند مردم را برای ستمشان فرو میگرفت جنبندهای بر زمین وا نمینهاد اما (فرو گرفتن) آنان را تا زمانی معیّن پس میافکند و چون اجل آنها در رسد نه ساعتی دیر میکنند و نه پیش میافتند» سوره نحل، آیه ۶۱.
- ↑ راهنما، ج ۹، ص ۴۳۸.
- ↑ «بیگمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمیدارد امّا این مردمند که به خویش ستم میورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ج ۱۸، ص ۲۸۲.
- ↑ التبیان، ج ۵، ص ۴۱؛ روضالجنان، ج ۵، ص ۱۷۷.
- ↑ «بر گناه بیفزایند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.
- ↑ «آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بیگمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند» سوره قصص، آیه ۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۹۳.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.
- ↑ روض الجنان، ج ۵، ص ۱۷۶؛ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.
- ↑ «مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ «کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان میدهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان میدهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۹۴.
- ↑ الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.
- ↑ «و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.
- ↑ «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص ۸۹۳.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹.
- ↑ المیزان، ج ۱، ص۹۳ ـ ۹۶.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۶.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۷۸.
- ↑ مبانی انسانشناسی، ص ۴۴۴.
- ↑ التفسیرالکبیر، ج ۱۵، ص ۷۵.
- ↑ >شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۵۸.
- ↑ «و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم» سوره انعام، آیه ۵۳.
- ↑ «تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.
- ↑ «امّا خداوند بر جهانیان بخششی (بزرگ) دارد» سوره بقره، آیه ۲۵۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۵، ص ۱۷۹.
- ↑ شرح نهجالبلاغه، ج ۱۸، ص ۱۳۲؛ نمونه، ج ۵، ص ۲۳۶.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص ۵۴؛ المیزان، ج ۲۰، ص ۱۵۶؛ نمونه، ج ۲۶، ص ۳۷۷.
- ↑ تلخیص الحبیر، ج ۵، ص ۹۵.
- ↑ «آیا آنان که کارهای بد انجام میدهند پنداشتهاند که بر ما پیشی میگیرند؟ بد داوری میکنند» سوره عنکبوت، آیه ۴.
- ↑ «و ستمگرتر از آن کس که آیات پروردگارش را فرایاد او آورند اما از آنها روی گرداند و کارهایی را که کرده است به فراموشی سپارد کیست؟ ما بر دلهای آنان پردههایی افکندهایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوشهاشان سنگینییی (نهادهایم)؛ و اگر آنها را به» سوره کهف، آیه ۵۷.
- ↑ «و پروردگار توست که آمرزنده دارای بخشایش است؛ اگر آنان را برای کارهایی که کردهاند فرو میگرفت عذابشان را پیش میافکند امّا آنان موعدی دارند که هرگز در برابر آن پناهگاهی نخواهند یافت» سوره کهف، آیه ۵۸.
- ↑ المیزان، ج ۱۳، ص ۳۳۳ ـ ۳۳۴؛ نمونه، ج ۱۲، ص ۴۷۷.
- ↑ روحالبیان، ج ۲، ص ۱۳۰.
- ↑ «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب میکنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.
- ↑ تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۳۴۲.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۴، ص ۴۱۴ ـ ۴۱۵.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.
- ↑ الصافی، ج ۳، ص ۴۰۲.
- ↑ تفسیر ابوحمزه ثمالی، ص ۲۰۵؛ علل الشرایع، ج ۱، ص ۴۶؛ الجواهر السنیه، ص ۲۷.
- ↑ «و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد میشدند بیگمان برای خانههای کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر میورزند بامهایی سیمین و نردبانهایی که از آنها فرا روند قرار میدادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.
- ↑ تفسیر بیضاوی، ج ۴، ص ۱۰۵.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ «پس آیا مردم این شهرها در امانند که عذاب ما شبانه به آنان فرا رسد و آنها خفته باشند؟» سوره اعراف، آیه ۹۷.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۹.
- ↑ حاشیة الدسوقی، ج ۱، ص ۱۱.
- ↑ «نعمت خداوند را میشناسند سپس آن را انکار میکنند و بیشتر آنان ناسپاسند» سوره نحل، آیه ۸۳.
- ↑ «خداوند را سپاس بگزارید» سوره بقره، آیه ۱۷۲.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۲۰۴.
- ↑ الرسائل، ج ۳، ص ۱۹۳.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 69-75.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص ۳۴۲.
- ↑ تحف العقول، ص ۲۰۳.
- ↑ «و بر آنچه میگویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین» سوره مزمل، آیه ۱۰.
- ↑ «و مرا با این دروغانگاران شاد خوار وا بگذار و به آنان اندکی مهلت بخش» سوره مزمل، آیه ۱۱.
- ↑ «آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
- ↑ «آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمیداریم» سوره کهف، آیه ۱۰۵.
- ↑ «و چون رهاییشان دهد ناگاه به ناحقّ بر زمین، ستم میورزند، ای مردم! ستم شما به زیان خودتان است، (چند روزی) بهره زندگانی این جهان را میبرید سپس به سوی ما باز میگردید و شما را از آنچه انجام میدادید آگاه میگردانیم» سوره یونس، آیه ۲۳.
- ↑ «جز این نیست که داستان زندگانی این جهان مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستیم که رستنی (های) زمین- آنچه مردم و چارپایان از آن (ها) میخورند- با آن درآمیزد تا چون زمین زیورهای خود را برگیرد و آرایش یابد و مردم گمان کنند که بر آن (در بهرهگیری) توانایی دارند (ناگهان) «امر» ما شب یا روز در رسد و آن را چنان درویده بر جای نهیم که گویی روز پیش هیچ نبوده است؛ بدینگونه نشانههای خود را برای گروهی که میاندیشند روشن میداریم» سوره یونس، آیه ۲۴.
- ↑ تفسیر بغوی، ج ۲، ص ۲۱۸.
- ↑ «آنان همان کسانند که گمراهی را به (بهای) رهنمود خریدند و سوداشان سودی نکرد و رهیافته نبودند» سوره بقره، آیه ۱۶.
- ↑ «خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ صحیفه سجادیه، دعای ۴۷؛ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.
- ↑ «و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار» سوره انعام، آیه ۱۱۲.
- ↑ «آیا ندیدهای که ما شیطانها را به سراغ کافران میفرستیم که آنان را خوب از راه به در میکنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.
- ↑ «پس در کار آنها شتاب مورز که ما حساب کار آنان را نیک داریم» سوره مریم، آیه ۸۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۶، ص ۱۵۶؛ معانی القرآن، ج ۴، ص ۳۶۰ ـ ۳۶۱؛ مجمعالبحرین، ج ۱، ص ۴۴.
- ↑ «در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.
- ↑ شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۳۹؛ الاصفی، ج ۱، ص ۴۷۲.
- ↑ «و نوح گفت: پروردگارا! از کافران هیچ کس را روی زمین بر جای مگذار» سوره نوح، آیه ۲۶.
- ↑ «که اگر آنان را وا نهی بندگانت را گمراه میکنند و جز گنهکار بسیار ناسپاس پدید نمیآورند» سوره نوح، آیه ۲۷.
- ↑ «آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.
- ↑ روحالمعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۳.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص75-76.
- ↑ «به کافران مهلت دادم» سوره حج، آیه ۴۴.
- ↑ «و آنان را که آیات ما را دروغ شمردند آرامآرام از جایی که درنمییابند فرو خواهیم گرفت» سوره اعراف، آیه ۱۸۲.
- ↑ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمیگزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ المیزان، ج ۴، ص ۷۸.
- ↑ «و اگر مردم آن شهرها ایمان میآوردند و پرهیزگاری میورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکتهایی میگشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه میکردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
- ↑ فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۵.
- ↑ «که آدمی در زیانمندی است جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و یکدیگر را به راستی پند دادهاند و همدیگر را به شکیبایی اندرز دادهاند» سوره عصر، آیه ۲-۳.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 76.
- ↑ «آنگاه چون هشدارهایی را که به آنان داده شده بود فراموش کردند درهای هر چیز (از نعمت و آسایش) را بر آنان گشودیم تا چون از دادهها دلشاد (و سرمست) شدند ناگهان ایشان را (به عذاب) فرو گرفتیم و آنان یکباره ناامید گردیدند» سوره انعام، آیه ۴۴.
- ↑ «تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهرهمند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.
- ↑ «تا سرانجام به آنچه دادیمشان ناسپاسی کنند؛ پس (چند روزی) بهرهمند گردید که به زودی خواهید دانست» سوره نحل، آیه ۵۵.
- ↑ «لیکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد» سوره انعام، آیه ۴۳.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۹۴.
- ↑ «ما را به امید و بیم میخواندند و در برابر ما فروتن بودند» سوره انبیاء، آیه ۹۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۷، ص ۱۱۰؛ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۳۳۵.
- ↑ «اگر سپاسگزار باشید به یقین بر (نعمت) شما میافزایم و اگر ناسپاسی کنید بیگمان عذاب من سخت است» سوره ابراهیم، آیه ۷.
- ↑ الاصول الستة عشر، ص ۱۵۹؛ الکافی، ج ۲، ص ۹۷؛ مشکاة الانوار، ص ۷۰.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۳۸؛ تحفالعقول، ص ۲۴۶.
- ↑ «(یاد کن) روزی را که سختی آشکار شود و آنان را به سجده کردن فرا خوانند اما نتوانند، در حالی که دیدگانشان (از شرم و ترس) بر زمین دوخته است (گرد) خواری (چهره) آنان را میپوشاند و (پیشتر هم) در حالی که تندرست بودند به سجده کردن فرا خوانده میشدند (و سجده نمیکردند) بنابراین مرا با آن کسان که این سخن را دروغ میشمرند وا بگذار! به زودی آنان را آرام آرام از جایی که درنیابند فرو میگیریم» سوره قلم، آیه ۴۲-۴۴.
- ↑ المیزان، ج ۱۹، ص ۳۸۵.
- ↑ «بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم به شما بهایی نمیدهد که (حقّ را) دروغ شمردید پس به زودی (عذاب) گریبانگیر (شما) خواهد شد» سوره فرقان، آیه ۷۷.
- ↑ شرح اصول کافی، ج ۱۲، ص ۵۶۳.
- ↑ «پس چرا (مردم) هیچ شهری بر آن نبودند که (به هنگام) ایمان آورند تا ایمانشان آنان را سودمند افتد جز قوم یونس که چون (به هنگام) ایمان آوردند عذاب خواری را در زندگانی این جهان از آنان برداشتیم و تا روزگاری آنان را (از زندگی) بهرهمند ساختیم» سوره یونس، آیه ۹۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۷.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۲۲۴.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۲.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.
- ↑ بحار الانوار، ج ۹۵، ص ۸۸.
- ↑ بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۹۸.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 76-78.
- ↑ «آیا از تدبیر خداوند در امانند؟ و از تدبیر خداوند جز گروه زیانکاران خود را در امان نمیدانند» سوره اعراف، آیه ۹۹.
- ↑ نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.
- ↑ روحالمعانی، مج ۶، ج ۹، ص ۱۹.
- ↑ الکافی، ج ۲، ص ۲۷۸.
- ↑ روح البیان، ج ۳،ص ۲۰۷.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰.
- ↑ رحمة من الرحمن، ج ۲، ص ۱۶۰.
- ↑ نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۶.
- ↑ التمحیص، ص۴۸؛ تحفالعقول، ص۲۰۶؛ نهجالبلاغه، حکمت ۱۰۸.
- ↑ التحفة السنیه، ص ۲۳.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 78.
- ↑ «سپس به جای خشکسالی، فراوانی آوردیم تا بسیار شدند و گفتند: به پدران ما (نیز) رنج و شادی رسیده است؛ ناگاه آنان را در حالی که خود آگاه نبودند فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۵.
- ↑ تفسیر المنار، ج ۹، ص ۱۶.
- ↑ المیزان، ج ۷، ص ۹۰.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص78.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
- ↑ «و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۱.
- ↑ «آنان که از پروردگارشان در نهان میهراسند و از رستخیز میترسند» سوره انبیاء، آیه ۴۹.
- ↑ جامعالسعادات، ج ۳، ص ۹۱ ـ ۱۰۲؛ چهل حدیث، ص ۹ ـ ۱۰.
- ↑ معموری، علی، مقاله «استدراج»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳، ص 79.
- ↑ الدر المنثور، ج۳، ص۲۳.
- ↑ «آیا میپندارند در آنچه از مال و فرزندان که آنان را بدان یاری میرسانیم» سوره مؤمنون، آیه ۵۵.
- ↑ «برای آنان در نیکیها شتاب میورزیم؟ (خیر،) بلکه در نمییابند» سوره مؤمنون، آیه ۵۶.
- ↑ المیزان، ج۷، ص۵۲.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه استدراج»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۴-۶۵.