فرقههای انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-:::::# +#)) |
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-::::# +#)) |
||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
*'''اعدام باب:''' به [[دلیل]] بالا گرفتن [[فتنه]] بابیّه، [[امیر کبیر]] مسامحه در کار [[علی]] محمّد را روا ندید و پس از گرفتن فتوای برخی از [[علما]] برای قتل باب، وی را در ملأ عام به همراه یکی از پیروانش در [[شعبان]] ۱۲۶۶ ق در تبریز اعدام کرد و [[آتش]] شورشها را فرو نشاند.<ref> دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۸ – ۱۹.</ref> | *'''اعدام باب:''' به [[دلیل]] بالا گرفتن [[فتنه]] بابیّه، [[امیر کبیر]] مسامحه در کار [[علی]] محمّد را روا ندید و پس از گرفتن فتوای برخی از [[علما]] برای قتل باب، وی را در ملأ عام به همراه یکی از پیروانش در [[شعبان]] ۱۲۶۶ ق در تبریز اعدام کرد و [[آتش]] شورشها را فرو نشاند.<ref> دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۸ – ۱۹.</ref> | ||
*'''[[احکام]] باب:''' باب با ادّعای [[پیامبری]] و [[دین]] جدید، [[احکام]] و [[تکالیف]] تازهای را برای [[بابیان]] آورد. مروری کوتاه بر برخی از این [[تکالیف]]، [[مخالفت]] آشکار این [[آیین]] ساختگی را با [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن ثابت میکند؛ در حالی که "باب"، خود را [[موعود]] [[اسلام]] و دینش را در ادامه [[دین اسلام]] میدانسته است؛ ضمن اینکه با اندک تأمّلی میتوان تضادّ این [[احکام]] را با [[حکم عقل]] و عقلا به دست آورد. در این قسمت چند نمونه از آن [[احکام]] را میآوریم: | *'''[[احکام]] باب:''' باب با ادّعای [[پیامبری]] و [[دین]] جدید، [[احکام]] و [[تکالیف]] تازهای را برای [[بابیان]] آورد. مروری کوتاه بر برخی از این [[تکالیف]]، [[مخالفت]] آشکار این [[آیین]] ساختگی را با [[اسلام]] و [[تعالیم]] آن ثابت میکند؛ در حالی که "باب"، خود را [[موعود]] [[اسلام]] و دینش را در ادامه [[دین اسلام]] میدانسته است؛ ضمن اینکه با اندک تأمّلی میتوان تضادّ این [[احکام]] را با [[حکم عقل]] و عقلا به دست آورد. در این قسمت چند نمونه از آن [[احکام]] را میآوریم: | ||
#درس خواندن و درس دادن در هر رشته و هر علمی [[حرام]] است، مگر آنچه خود "باب" نوشته یا در امر ترویج بابیّت بنویسند (بیان فارسی، ص ۱۳۰). | |||
#به [[دستور]] باب باید همه کتابهای علمی [[جهان]] در هر رشته به کلی از بین برده شود، جز کتابهایی که در ترویج امر او بنویسند (بیان فارسی، ص ۱۹۸). | |||
#به [[دستور]] باب هر شخص بابی [[حق]] ندارد بیش از نوزده جلد<ref> یکی از ویژگیهای باب و بابیان این است که به حروف و حساب ابجد اهمیت فراوانی میدادند. در این میان عدد ۱۹ نزد آنان مقدس شمرده میشود زیرا گروه اولیهای که به علی محمد باب ایمان آورده و دین او را تبلیغ میکردند ۱۸ نفر بوده که با باب عدد ۱۹ را تشکیل میدادند. آنان برای توجیه این نگاه خود، گفتند آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» ۱۹ حرف دارد، تعداد حرف اسمای پنج تن (محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین) ۱۹ عدد است، تعداد ملائکه موکّل بر جهنم ۱۹ ملک است، و کلمه «واحد» نیز طبق حساب ابجد ۱۹ میباشد (شیخیگری، بابیگری، بهائیگری، ص ۱۳۲)</ref> کتاب داشته باشد و اگر تخلّف ورزید، باید نوزده مثقال طلا جریمه بدهد (بیان [[عربی]]، ص ۴۲). | |||
#باب [[دستور]] میدهد [[اموال]] و هرچه را که منسوب به غیر [[مؤمنان]] به اوست در هر جا [[قدرت]] دارند مصادره کنند (بیان [[عربی]]، ص ۱۸). | |||
#باب [[دستور]] میدهد از مدفوع حیوانات پرهیز نکنند (بیان [[عربی]]، ص ۲۸). | |||
#باب [[دستور]] میدهد از سگ و غیر آن پرهیز نکنند (بیان [[عربی]]، ص ۴۴). | |||
#اگر [[زن]] و شوهر نتوانند بچهدار شوند، با [[اذن]] دیگری میتوانند با [[زن]] یا مرد دیگر ارتباط برقرار کنند تا بچهدار شوند (بیان فارسی، ص ۲۹۸). | |||
*'''سیر پیدایش و شکلگیری [[بهائیت]]:''' [[انحراف]] بزرگی که [[علی محمد شیرازی]] ایجاد کرد، با [[مرگ]] او پایان نگرفت؛ بلکه در قالبی دیگر ادامه یافت. برخی از مبلّغان بابیگری، پس از باب، ادعای [[جانشینی]] او را کرده، هر یک [[مردم]] را به خود میخواندند، تا در نهایت، این [[نزاع]] و آشفتگی به یک [[آیین]] انحرافی جدید به نام [[بهائیت]] انجامید. مهمترین بخش [[اختلاف]] بر سر [[جانشینی]] باب، [[نزاع]] دو برادر یعنی میرزا [[یحیی نوری]] و میرزا [[حسین علی نوری]] بود. | *'''سیر پیدایش و شکلگیری [[بهائیت]]:''' [[انحراف]] بزرگی که [[علی محمد شیرازی]] ایجاد کرد، با [[مرگ]] او پایان نگرفت؛ بلکه در قالبی دیگر ادامه یافت. برخی از مبلّغان بابیگری، پس از باب، ادعای [[جانشینی]] او را کرده، هر یک [[مردم]] را به خود میخواندند، تا در نهایت، این [[نزاع]] و آشفتگی به یک [[آیین]] انحرافی جدید به نام [[بهائیت]] انجامید. مهمترین بخش [[اختلاف]] بر سر [[جانشینی]] باب، [[نزاع]] دو برادر یعنی میرزا [[یحیی نوری]] و میرزا [[حسین علی نوری]] بود. | ||
*'''میرزا [[حسین علی نوری]] کیست؟''' میرزا [[حسین علی نوری]]، ملقّب به "[[بهاء الله]]" [[فرزند]] میرزا [[عباس نوری مازندرانی]] بود که در سال ۱۲۳۳ ق در [[تهران]] متولّد شد. اگر چه [[حسین]] [[علی]] در نامهاش به [[ناصر الدین شاه]] نوشته است: "من تحصیل [[علم]] نکردهام و در مدارس وارد نشدهام"<ref> اقدس، ص ۲۹.</ref> ولی به گفتهی خواهرش عزیّه خانم نوری، او از ابتدای [[بلوغ]] به درس و مشق اهتمام داشته و پس از تحصیل مقدمات [[ادبیات]] فارسی و [[عربی]] به [[علم]] [[حکمت]] و مطالب عرفان گرایش یافته است.<ref> تنبیه النائمین، ص ۴.</ref> پس از آنکه آوازه [[دعوت]] [[علی محمد باب]] انتشار یافت، میرزا [[حسین]] [[علی]] در ۳۷ سالگی به او پیوست و به [[تبلیغ]] و ترویج [[بابیت]] پرداخت. او با [[تلاش]] برای رهایی قرّة العین<ref> قرة العین به اتّهام قتل عمدی مرحوم ملا محمد تقی برغانی قزوینی –که از مخالفان باب بود- به زندان افتاده بود.</ref> (تنها بانوی عضو حروف حیّ) از زندان و نیز تأمین مخارج اجتماع بَدَشت،<ref> پیشتر درباره واقعه بدشت سخن گفتیم.</ref> [[جایگاه]] بالاتری نزد [[بابیان]] یافت. پس از اعدام باب، عموم [[بابیان]] به [[جانشینی]] "[[میرزا یحیی]] نوری" معروف به "[[صبح ازل]]" [[معتقد]] شدند و برادر بزرگترش [[حسین]] [[علی]] نوری [[حدود]] هجده سال از [[دستورات]] [[میرزا یحیی]] در ظاهر [[اطاعت]] میکرد؛ امّا در تمام این مدّت با زیرکی و [[سیاست]] به تحکیم [[جایگاه]] خود و تضعیف موقعیت [[میرزا یحیی]] [[همت]] گماشت. او حتّی بسیاری از [[مخالفان]] خود را مخفیانه از میان برداشت و این همه در حالی بود که [[بابیها]] به [[دلیل]] توطئه بر ضد ناصرالدین شاه قاجار به [[بغداد]] تبعید شده، در آشفتگی و آوارگی به سر میبردند.<ref> تنبیه النائمین، ص ۱۶ و ۱۵.</ref> [[اختلاف]] جدّی میان دو برادر وقتی بود که [[حسین]] [[علی]] خود را "من یظهره [[الله]]" یعنی همان موعودی خواند که باب به [[ظهور]] او [[بشارت]] داده است. او برخلاف تذکرهای برادرش بر ادعای خود پافشاری کرد و بعضی از سران [[بابیه]] را پیرو خود گردانید. بدینسان [[بابیان]] دو دسته شدند؛ بیشتر آنها از [[صبح ازل]] [[پیروی]] کرده، به ازلیّه معروف شدند و گروه کمتری پیرو [[حسین]] [[علی]] شده و به [[بهائی]] معروف گردیدند. [[اختلاف]] بین ازلیها و بهائیها [[دولت]] [[عثمانی]] را بر آن داشت که آنها را به ادرنه (یکی از شهرهای ترکیّه) تبعید کند؛ ولی با بالا گرفتن [[اختلاف]] و قتل و [[کشتار]] در میان ایشان، دو برادر و پیروانشان را از هم جدا کرد؛ بهاءالله و طرفدارانش را به شهر [[عکّا]] واقع در شمال غربی [[فلسطین]] و [[صبح ازل]] و پیرونش را به جزیره قبرس فرستاد. [[صبح ازل]] که رفته رفته از پیروانش کاسته میشدند با همان اقلیّت [[پیروان]] تا آخر [[عمر]] در قبرس ماند و در سال ۱۳۳۰ در آنجا [[وفات]] کرد و ازلیّه پس از او رو به ضعف و انقراض نهادند؛ ولی از آنسو، [[بهاء الله]] به وسیله مکاتبه با [[ایران]]، [[بابیان]] دیگر را نیز پیرو خود گردانید و به دور از مزاحمت برادر، [[آیین]] [[بهائی]] را در [[عکّا]]، استوار کرد. سرانجام [[حسین]] [[علی]] نوری در سال ۱۳۰۹ ق در ۷۵ سالگی در اثر بیماری اسهال خونی در [[عکّا]] درگذشت و در همانجا به [[خاک]] سپرده شد که امروز [[قبله]] [[بهائیان]] است.<ref> ماجرای باب و بهاء، ص ۱۲۶ – ۱۴۰ با تلخیص.</ref> | *'''میرزا [[حسین علی نوری]] کیست؟''' میرزا [[حسین علی نوری]]، ملقّب به "[[بهاء الله]]" [[فرزند]] میرزا [[عباس نوری مازندرانی]] بود که در سال ۱۲۳۳ ق در [[تهران]] متولّد شد. اگر چه [[حسین]] [[علی]] در نامهاش به [[ناصر الدین شاه]] نوشته است: "من تحصیل [[علم]] نکردهام و در مدارس وارد نشدهام"<ref> اقدس، ص ۲۹.</ref> ولی به گفتهی خواهرش عزیّه خانم نوری، او از ابتدای [[بلوغ]] به درس و مشق اهتمام داشته و پس از تحصیل مقدمات [[ادبیات]] فارسی و [[عربی]] به [[علم]] [[حکمت]] و مطالب عرفان گرایش یافته است.<ref> تنبیه النائمین، ص ۴.</ref> پس از آنکه آوازه [[دعوت]] [[علی محمد باب]] انتشار یافت، میرزا [[حسین]] [[علی]] در ۳۷ سالگی به او پیوست و به [[تبلیغ]] و ترویج [[بابیت]] پرداخت. او با [[تلاش]] برای رهایی قرّة العین<ref> قرة العین به اتّهام قتل عمدی مرحوم ملا محمد تقی برغانی قزوینی –که از مخالفان باب بود- به زندان افتاده بود.</ref> (تنها بانوی عضو حروف حیّ) از زندان و نیز تأمین مخارج اجتماع بَدَشت،<ref> پیشتر درباره واقعه بدشت سخن گفتیم.</ref> [[جایگاه]] بالاتری نزد [[بابیان]] یافت. پس از اعدام باب، عموم [[بابیان]] به [[جانشینی]] "[[میرزا یحیی]] نوری" معروف به "[[صبح ازل]]" [[معتقد]] شدند و برادر بزرگترش [[حسین]] [[علی]] نوری [[حدود]] هجده سال از [[دستورات]] [[میرزا یحیی]] در ظاهر [[اطاعت]] میکرد؛ امّا در تمام این مدّت با زیرکی و [[سیاست]] به تحکیم [[جایگاه]] خود و تضعیف موقعیت [[میرزا یحیی]] [[همت]] گماشت. او حتّی بسیاری از [[مخالفان]] خود را مخفیانه از میان برداشت و این همه در حالی بود که [[بابیها]] به [[دلیل]] توطئه بر ضد ناصرالدین شاه قاجار به [[بغداد]] تبعید شده، در آشفتگی و آوارگی به سر میبردند.<ref> تنبیه النائمین، ص ۱۶ و ۱۵.</ref> [[اختلاف]] جدّی میان دو برادر وقتی بود که [[حسین]] [[علی]] خود را "من یظهره [[الله]]" یعنی همان موعودی خواند که باب به [[ظهور]] او [[بشارت]] داده است. او برخلاف تذکرهای برادرش بر ادعای خود پافشاری کرد و بعضی از سران [[بابیه]] را پیرو خود گردانید. بدینسان [[بابیان]] دو دسته شدند؛ بیشتر آنها از [[صبح ازل]] [[پیروی]] کرده، به ازلیّه معروف شدند و گروه کمتری پیرو [[حسین]] [[علی]] شده و به [[بهائی]] معروف گردیدند. [[اختلاف]] بین ازلیها و بهائیها [[دولت]] [[عثمانی]] را بر آن داشت که آنها را به ادرنه (یکی از شهرهای ترکیّه) تبعید کند؛ ولی با بالا گرفتن [[اختلاف]] و قتل و [[کشتار]] در میان ایشان، دو برادر و پیروانشان را از هم جدا کرد؛ بهاءالله و طرفدارانش را به شهر [[عکّا]] واقع در شمال غربی [[فلسطین]] و [[صبح ازل]] و پیرونش را به جزیره قبرس فرستاد. [[صبح ازل]] که رفته رفته از پیروانش کاسته میشدند با همان اقلیّت [[پیروان]] تا آخر [[عمر]] در قبرس ماند و در سال ۱۳۳۰ در آنجا [[وفات]] کرد و ازلیّه پس از او رو به ضعف و انقراض نهادند؛ ولی از آنسو، [[بهاء الله]] به وسیله مکاتبه با [[ایران]]، [[بابیان]] دیگر را نیز پیرو خود گردانید و به دور از مزاحمت برادر، [[آیین]] [[بهائی]] را در [[عکّا]]، استوار کرد. سرانجام [[حسین]] [[علی]] نوری در سال ۱۳۰۹ ق در ۷۵ سالگی در اثر بیماری اسهال خونی در [[عکّا]] درگذشت و در همانجا به [[خاک]] سپرده شد که امروز [[قبله]] [[بهائیان]] است.<ref> ماجرای باب و بهاء، ص ۱۲۶ – ۱۴۰ با تلخیص.</ref> |
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۸:۵۰
فرقههای انحرافی مهدویت کدامند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با معارف مهدویت / کلیاتی از مهدویت / فرقههای انحرافی |
مدخل اصلی | سبئیه |
فرقههای انحرافی مهدویت کدامند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در اینباره گفته است:
«فرقههای انحرافی که در اسلام به وجود آمدهاند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتاند از شیخیه، بابیت و بهائیت. شیخیه با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینهساز بابیت و بهائیت شد و موسّسان این دو فرقه، براساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادّعاهای باطل روی آوردند. علی محمد باب شیرازی خود از پیروان و شاگردان سید کاظم رشتی بود و میرزا حسین علی نوری، بزرگان شیخیه را مبشران ظهور خود میدانست[۱] شیخیه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات شیخ احمد احسائی پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، پایهگذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، از تشیع فاصله گرفت. شیخ احمد احسائی و پیروانش بر این باورند که امام غایب در عالم دیگری به نام هورقلیا[۲] زندگی میکنند و راز عمر طولانی او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر میبرد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورتهای اهل زمین را میپوشد و کسی او را نمیشناسد[۳].
گروهی از شیخیه معتقدند که اصول دین، ایمان به چهار اصل است: توحید، نبوت، امامت و پس از آن، رکن چهارم ایمان، یعنی شناخت شیعه کامل است که در زمان غیبت، واسطه فیض میان امام غایب و مردم است. او احکام را بیواسطه از امام زمان(ع) میگیرد و به دیگران میرساند.[۴] به اعتقاد اینان پیشوایان شیخیه یعنی احسائی و جانشینان او، مصداق شیعه کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که میتوانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل، این گروه از شیخیه به اجتهاد و تقلید عقیدهای ندارند[۵].
پس از وفات احسائی، پیروان او، کاظم رشتی را پیشوای خوی دانستند. کاظم از جوانی در مجلس درس احسائی شرکت میکرد و بسیار مورد احترام استاد بود. او شانزده سال، طایفه شیخیه را رهبری کرد و با بیان و قلم، افکار شیخ و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای باطل شیخیه به کاظم رشتی نسبت داده شده و ربطی به شیخ احمد احسائی ندارد، به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ رشتی، در انحراف اعتقادی او تردیدی نداشتند.
پس از درگذشت کاظم رشتی، یکی از شاگردان او به نام علی محمد شیرازی، مدعی جانشینی او شد که با حمایت جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحلهای جدید و حساس در شکلگیری فرقههای انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقهای به نام بابیت شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحرافی بزرگتر به نام بهائیت شد.
پس از انتشار خبر جانشینی علی محمد شیرازی، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از جانشینی استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت[۶] کرد، سپس با ادعای بابیت، خود را باب امام دوازدهم شیعیان -یعنی واسطه میان مردم و امام زمان(ع)- معرفی نمود. و او بر این اعتقاد اصرار داشت که برای پیبردن به اسرار و حقایق بزرگ و مقدس، باید مردم به ناچار از «در» بگذرند و به حقیقت برسند؛ لذا میگفت: مردم، باید به من ایمان آورند، تا به کمک من –که واقف به اسرار هستم- بر آن اسرار دست یابند. او آشکارا میگفت: «يا عبادالله! اسمعوا نداء الحجة من حول الباب»؛ ای بندگان خدا! صدای حجت خدا و امام زمان(ع) را از طرف باب بشنوید.
علی محمد شیرازی، پیش از رفتن به مکه، خود را باب امام زمانمیخواند و دعوت خود را هم پنهانی انجام میداد؛ ولی پس از آنکه از مکه به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض کرد و خود را مهدی موعود(ع) و همان امام غایب خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا میگفت که من همان مهدی موعودم که هزاران سال است در انتظار ظهور و بودهاند. مریدان او و به ویژه شاگردان کاظم رشتی این ادعای باطل او را نیز تأیید کرده، به او ایمان آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، کاظم رشتی بودند که پیش از وفات خود بشارت داده بود: زود است که پس از من، امام غایب، آشکار شود و شاید امام غایب در میان شما باشد. او به پیروانش تأکید میکرد که بر یک یک شما لازم است که در شهرها بگردید و ندای امام غایب را اجابت کنید[۷].
علی محمد شیرازی، به ادعای بابیت و مهدویت اکتفا نکرد و انحراف و گمراهی را به حدی رساند که مدعی نزول کتاب و دین جدید شد و به گمان خود، احکام جاودانه اسلام را با نوشتن کتاب "بیان" نسخ کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان" خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار معرفی کرد و عقیده داشت که با ظهورش آیین اسلام، منسوخ و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است[۸].
پس از اعدام باب، عموم بابیان به جانشینی میرزا یحیی نوری معروف به "صبح ازل" معتقد شدند و برادر بزرگترش حسین علی نوری حدود هیجده سال از دستورات میرزا یحیی در ظاهر اطاعت میکرد؛ اما در تمام این مدت با زیرکی و سیاست به تحکیم جایگاه خود و تضعیف موقعیت میرزا یحیی همت گماشت. اختلاف جدی میان دو برادر وقتی بود که حسین علی نوری خود را "من یظهره الله" یعنی همان موعودی خواند که باب به ظهور او بشارت داده است.
باب، در چند جای کتاب بیان، ظهور شخص بزرگی در آینده بسیار دور را پیشگویی کرده، با عبارت "من یظهره الله" یعنی کسی که خدا او را آشکار خواهد ساخت از او خبر داده و با بیان را به اطاعت از او دعوت کرده بود. با اینکه این بشارت در بیانِ باب به حدود ۲۰۰۰ سالپس از آیین باب مربوط میشد، حسین علی نوری پس از حدود ۱۸ سال مدعی مقام "من یظهره الله" شد و کتاب اقدس[۹] را نگاشت.
بهاء الله مدعی شد که پیامبری است که پس از ظهور بابو دین او، بار دیگر آیین جدیدی به نام بهائیت آورده و دین بیان را نسخ کرده است. ولی او به ادعای پیامبری اکتفا نکرد و ادعا کرد که خدا در او تجسم یافته است. او شهر عکّا را زندان و خود را خدای زندانی شمرده و نوشته است: «لا اله الا أنا المسجون الفريد»؛ یعنی هیچ خدایی جز من که [در عکّا] زندانی شده و یگانه هستم وجود ندارد. در حال حاضر بهائیت زیر نظر "بیت العدل" که در اسرائیل و شهر حیفا قرار دارد، اداره میشود و هر چند سال یکبار، اعضای آن به وسیله انتخابات تغییر میکنند[۱۰]»[۱۱].
پاسخهای دیگر
۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
که ملقب به "نفس زکیه" و "مهدی" و "ارقط" "دارای لکه سپید و سیاه در صورت" بود. آنان، کشته شدن او را باور ندارند و میگویند: وی در کوه حاجر در نجد پنهان است و تا فرمان خدا به وی نرسد، از آنجا بیرون نمیآید۵[۱۳].
محمد بن عبد اللّه بن حسن در مدینه دعوت خویش را آشکار کرد و بر مکه و مدینه چیره شد. برادرش ابراهیم بن عبد اللّه بصره را گرفت و برادر دیگرش ادریس بن عبد اللّه به برخی شهرهای مغرب دست یافت؛ پس ابو جعفر منصور خلیفه عباسی، عیسی بن موسی را با سپاهی انبوه به جنگ او فرستاد. در مدینه نبردی روی داد و محمد در آن جنگ کشته شد. پس از آن منصور عیسی بن موسی را به جنگ ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن حسن(ع) گسیل داشت". گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از مغیرة بن سعید عجلی، بیزاری جستند. گروهی دیگر در دوستی و پیروی از مغیرة بن سعید عجلی، استوار مانده، گفتند: محمد بن عبد اللّه هرگز کشته نشده و او مهدی آینده است[۱۴][۱۵]. برخی گفتند: او عبد اللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس نام داشت. وی میگفت: "حضرت علی(ع) برترین فرد امت اسلام بود و هرکس او را تفضیل ندهد، کافر است". ناووسیه عقیده داشتند جعفر بن محمّد(ع) زنده است و نمیمیرد. او مهدی آخر الزمان است. آشکار میشود و بر مردمان فرمانروایی میکند. آنان میپنداشتند از وی روایت شده است: "اگر کسی بر شما فراز آید و بگوید مرا بیمار یافته و مرده مرا شسته است، باور نکنید و بدانید من سرور شما و دارنده شمشیر هستم" به سبب کلمه شمشیر، این طایفه را صارمیه نیز خواندهاند"[۱۷]. روشن است این ادعا درباره امام صادق(ع) درست نیست و طبق شهادت مسلّم تاریخ آن حضرت به شهادت رسیده است[۱۸]. امام صادق(ع) خود فرمود: "هنگامی که سه اسم محمّد، علی و حسن، به طور متوالی در امامان(ع) جمع شد، چهارمین آنان قائم است". مفضل بن عمر گوید: بر امام صادق(ع) وارد شدم و عرض کردم: "ای آقای من! کاش جانشین خودت را به ما معرفی میکردی. فرمود: ای مفضّل! امام بعد از من فرزندم موسی است و امام خلف و موعود منتظر "محمد"، فرزند حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی(ع) است[۱۹].
محمد بن عبد اللّه بن حسن در مدینه دعوت خویش را آشکار کرد و بر مکه و مدینه چیره شد. برادرش ابراهیم بن عبد اللّه بصره را گرفت و برادر دیگرش ادریس بن عبد اللّه به برخی شهرهای مغرب دست یافت؛ پس ابو جعفر منصور خلیفه عباسی، عیسی بن موسی را با سپاهی انبوه به جنگ او فرستاد. در مدینه نبردی روی داد و محمد در آن جنگ کشته شد. پس از آن منصور عیسی بن موسی را به جنگ ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن حسن(ع) گسیل داشت". گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از مغیرة بن سعید عجلی، بیزاری جستند. گروهی دیگر در دوستی و پیروی از مغیرة بن سعید عجلی، استوار مانده، گفتند: محمد بن عبد اللّه هرگز کشته نشده و او مهدی آینده است[۲۶]»[۲۷]. |
۲. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛ |
---|
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«فرقههای انحرافیای که در اسلام به وجود آمدهاند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویّت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتند از شیخیّه، بابیّت و بهائیت. البتّه بابیّت و بهائیت دو فرقه شناخته شدهاند که کسی در انحراف آنها از اسلام، تردیدی ندارد و پیروان این دو فرقه، دیدگاههای مخالف با اسلام و قرآن را آشکارا بیان میکنند؛ و شیخیّه با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینهساز ظهور بابیت و بهائیت شد و موسّسان این دو فرقه، بر اساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادّعاهای باطل روی آوردند. علی محمد باب شیرازی خود از پیروان و شاگردان سید کاظم رشتی بود و میرزا حسین علی نوری، بزرگان شیخیه را مبشران ظهور خود میدانست.[۲۸]
|
۳. مجتبی تونهای؛ |
---|
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
«"سبئیه" نام فرقهای است که گمان میکردند حضرت علی (ع) همان مهدی موعود و نجاتبخش آینده است. آنان پیروان "عبدالله بن سبأ" هستند. عبدالله به نبوت و الوهیت حضرت علی (ع) هم معتقد بوده است[۸۱][۸۲].
|
- فرق انحرافی به چه معناست؟ (پرسش)
- فرقههای انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش)
- نقش استعمار در ایجاد فرقههای انحرافی چیست؟ (پرسش)
- راههای مقابله با فرق انحرافی کدامند؟ (پرسش)
- علل پیدایش و رشد فرقههای انحرافی چیست؟ (پرسش)
- چه ضرورتی برای شناخت فرق انحرافی وجود دارد؟ (پرسش)
- چرا امام خمینی با انجمن حجتیه مخالف بود؟ (پرسش)
- گرایش انجمن حجتیه و نوع برنامههای آنها چه بوده است؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و کاظم رشتی با لقب "نورین نیّرین" یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب میخواند. (ایقان، ص ۳ و ۴).
- ↑ هورقلیا از نظر احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشنتر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محلههای متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیونها امت با زبانهای متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر میبرند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف).
- ↑ جوامع الکلم، ج ۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.
- ↑ ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (ص ۲۸۳، ۳۶۳) و بهائیان، ص ۱۱۰، ۱۵۲.
- ↑ به معنای مفسر قرآن بودن است. او بخشهایی از قرآن کریم را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را "ذکر" نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
- ↑ شیخیگری، بابیگری، ص۷۹.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰، ۱۷۰.
- ↑ این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر.ک: بهائیان نوشته سید محمد باقر نجفی.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۳۰۹، ۳۱۱.
- ↑ ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳
- ↑ ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴
- ↑ ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۵ - ۴۰۶.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۸۴
- ↑ ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۴۳۶
- ↑ ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، مقدمه
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۴، ح ۴
- ↑ ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، فصل ۱، الدلیل علی فساد قول الناووسیه
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۴۰ - ۴۴۱.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، مقدمه
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۳۰۷ - ۳۰۸.
- ↑ ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳
- ↑ ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴
- ↑ ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۰۵ - ۴۰۶.
- ↑ میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی با لقب «نورین نیّرین» یاد کرده و آنها را مبشّران ظهور خود و باب میخواند؛ ایقان، ص ۳ و ۴)
- ↑ عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).
- ↑ قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹ – ۲۰.
- ↑ ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.
- ↑ او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.
- ↑ بهائی چه میگوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخیگری بابیگری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقههای انحرافی، ش ۲.
- ↑ هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشنتر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محلههای متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیونها امّت با زبانهای متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر میبرند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف)
- ↑ جوامع الکلم، ج ۲، قسمت، ص ۱۰۳.
- ↑ زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.
- ↑ اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.
- ↑ آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمیماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجتهای الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.
- ↑ فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.
- ↑ ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.
- ↑ در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.
- ↑ در آخرین توقیع از امام زمان(ع) آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. (غیبت طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی میآید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.
- ↑ و اما در مسائلی که پیش میآید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آنهایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۳ – ۶۴.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۷.
- ↑ أسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ – ۱۹۳.
- ↑ به معنای مفسر قرآن بودن است. او بخشهایی از قرآن کریم را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را «ذکر» نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
- ↑ دائرة المعارف الشیعیه العامه، ج ۶، ص ۲۰.
- ↑ احسن القصص، ذیل آیه ۵۵ سوره یوسف.
- ↑ «أشهد أن عليا قبل نبيل باب بقية الله»؛ (علی قبل از نبیل یعنی «علی محمد» که به حساب ابجد با «علی نبیل» برابر است)؛ که اعتراض و خشم مسلمانان را به دنبال داشت؛ تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
- ↑ «حیّ» ابجد معادل عدد ۱۸ است.
- ↑ شیخیگری، بابیگری، ص ۷۹.
- ↑ شیخیگری، بابیگری، ص ۸۰ – ۹۰ با تلخیص و تصرف.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰ – ۱۷۰.
- ↑ تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۴۱.
- ↑ و طلب بخشش میکنم از پروردگارم و به سوی او توبه میکنم از اینکه امری به من نسبت داده شود
- ↑ این آشفتگی عبارات در کلمات باب، امری رایج و شایع بوده است.
- ↑ کشف الغطاء، ص ۲۰۴ – ۲۰۵.
- ↑ تخلیص تاریخ نبیل، ص ۱۶۳ و ۱۹۵.
- ↑ نام اصلی او زرّین تاج و برادرزاده ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود. وی دارای حسن و جمال و آشنا به ادبیات و برخی علوم اسلامی و از مریدان سرسخت باب بود. او عدهای را مأمور کرد تا عموی خود ملامحمد تقی برغانی را که مخالف با شیخیه و بابیها بود کشتند. وی سرانجام بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه در سال ۱۲۶۸ قمری دستگیر و کشته شد؛ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۱۰۸ – ۱۰۵.
- ↑ شیخیگری، بابیگری و بهائیگری، ص ۲۷۳ – ۲۷۱.
- ↑ دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۸ – ۱۹.
- ↑ یکی از ویژگیهای باب و بابیان این است که به حروف و حساب ابجد اهمیت فراوانی میدادند. در این میان عدد ۱۹ نزد آنان مقدس شمرده میشود زیرا گروه اولیهای که به علی محمد باب ایمان آورده و دین او را تبلیغ میکردند ۱۸ نفر بوده که با باب عدد ۱۹ را تشکیل میدادند. آنان برای توجیه این نگاه خود، گفتند آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» ۱۹ حرف دارد، تعداد حرف اسمای پنج تن (محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین) ۱۹ عدد است، تعداد ملائکه موکّل بر جهنم ۱۹ ملک است، و کلمه «واحد» نیز طبق حساب ابجد ۱۹ میباشد (شیخیگری، بابیگری، بهائیگری، ص ۱۳۲)
- ↑ اقدس، ص ۲۹.
- ↑ تنبیه النائمین، ص ۴.
- ↑ قرة العین به اتّهام قتل عمدی مرحوم ملا محمد تقی برغانی قزوینی –که از مخالفان باب بود- به زندان افتاده بود.
- ↑ پیشتر درباره واقعه بدشت سخن گفتیم.
- ↑ تنبیه النائمین، ص ۱۶ و ۱۵.
- ↑ ماجرای باب و بهاء، ص ۱۲۶ – ۱۴۰ با تلخیص.
- ↑ این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.
- ↑ کتاب مبین، ص ۳۹۶.
- ↑ شیخگری، بابیگری، بهائیگری، ص ۱۸۹.
- ↑ کتاب عَهْدِی، مجموعه الواح بهاءالله، ص ۳۹۹.
- ↑ ر.ک: مکاتیب، ج ۱، ص ۴۴۲ و ۴۴۳.
- ↑ جامعه بهائی عشق آباد، ص ۱۸۵.
- ↑ کشف الحیل، ص ۲۱۲.
- ↑ خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، ص ۶۱.
- ↑ انشعاب در بهائیت، ص ۱۵۵.
- ↑ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۲، ص ۱۸۸ - ۱۹۸.
- ↑ فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی بیدگلی، ص ۱۲۲.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۹۴.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، مقدمه
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۳۰۷ - ۳۰۸.