یوم‌الدار: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


متن [[آیه]]: {{متن قرآن|وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الأَقْرَبِينَ }}<ref> و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!؛ سوره شعراء، آیه: ۲۱۴.</ref>.'''
'''[[یوم‌الدار]]''' اشاره به داستانی دارد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از سه سال تبیلغ مخفیانه با نزول [[آیه انذار]] مامور به [[دعوت]] و [[انذار]] [[خویشان]] خود شد. در این دعوت حضرت آنان را به [[اسلام]] دعوت کرد و تنها کسی که به آن حضرت جواب داد، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند و به عنوان [[جانشین]] و [[خلیفه]] پس از [[پیامبر]] معرفی شدند. این روایت از جمله روایاتی است که [[متکلمان]] برای اثبات [[ولایت]] و [[جانشینی امیرالمؤمنین]]{{ع}} به آن تمسک جسته‌اند.
* هنگامی که [[پیامبر]] {{صل}} [[مأمور]] شد [[دعوت]] خود را علنی کند{{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref> «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> به [[علی]] {{ع}} [[دستور]] داد [[چهل]] تن از بزرگان قومش را به مهمانی فرا خواند. در جلسه اوّل که [[پیامبر]] این [[چهل]] نفر را از راه [[اعجاز]] با ران گوسفندی و ظرف شیری [[اطعام]] فرمود، یاوه‌گویی‌های [[ابولهب]]، مجلس را از [[آمادگی]] خارج نمود، [[حضرت]] به [[علی]] {{ع}} [[دستور]] داد مجدداً در روز بعد جلسه را تکرار کند. در این جلسه پس از صرف [[غذا]]، [[حضرت]] پس از ادای [[شهادت]] و [[ابلاغ رسالت]] فرمود: "... هر کس از شما در امر [[رسالت]] یاری‌ام کند، او [[برادر]] و [[وصیّ]] و [[جانشین]] من خواهد بود". همه [[سکوت]] کردند، [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} برخاست و گفت: من به [[خدای یکتا]] و [[رسالت]] تو [[ایمان]] آوردم و از [[بت‌پرستان]] [[بیزاری]] می‌جویم. [[پیامبر]] {{صل}} [[دستور]] داد بنشینید و [[کلام]] خود را سه بار تکرار کرد و جز [[علی]] {{ع}} هیچ‌کس به [[پیامبر]] پاسخ نداد، در این هنگام فرمود: [[علی]] {{ع}} [[برادر]] و [[وصیّ]] و [[جانشین]] میان شما است، از او [[اطاعت]] کنید و سخنانش را بشنوید<ref>مسند احمد حنبل، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. با توجّه به اینکه به قول [[قرآن]]: "[[پیامبر]] {{صل}} از روی هوا سخن نمی‌گوید و هر چه بر زبان آورد [[وحی الهی]] است" [[عظمت]] و اهمیّت کار و سخن [[حضرت]] در جریان یوم‌الدّار آشکار می‌شود و این چنین بود که [[منصب]] [[نبوّت]] و [[امامت]] و امر [[رسالت پیامبر]] {{صل}} با هم و یکباره اعلام شد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۱۳-۱۱۴.</ref>.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
* بعد از [[نزول]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref> [[خداوند]] به [[پیامبر]] {{صل}} [[فرمان]] می‌دهد [[خویشان]] و نزدیکانش را هشدار دهد و به [[اسلام]] بخواند. [[پیامبر]] برای انجام این [[مأموریت الهی]]، حدود [[چهل]] نفر از [[اولاد]] [[عبدالمطلب]] را به خانۀ خود، یا خانۀ [[ابوطالب]] [[دعوت]] کرد و غذایی برایشان فراهم ساخت؛ اما به دلایلی [[توفیق]] نیافت از [[رسالت]] خویش سخن بگوید. به ناچار [[شب]] بعد نیز آنان را [[دعوت]] کرد. این بار موفق شد و میهمانان را پس از [[غذا]]، [[انذار]] کرد و فرمود: "ای [[فرزندان عبدالمطلب]]! من مأمورم شما را [[انذار]] کنم و [[بشارت]] دهم: [[اسلام]] آورید و فرمانم بَرید تا [[راهنمایی]] شوید!" آنگاه از آنان یاری‌طلبید و سه بار فرمود: "هر کس یاری‌ام کند، [[برادر]] و [[وصی]] و [[خلیفه]] من خواهد بود". ولی هر بار فقط [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} برمی‌خاست و اعلام [[آمادگی]] می‌کرد. سرانجام [[پیامبر]] {{صل}} به [[علی]] {{ع}} اشاره کرد و فرمود: «این، [[برادر]] و [[وارث]] و [[وصی]] و [[وزیر]] و [[خلیفه]] من در میان شما است. به سخنش گوش دهید و فرمانش بَرید!»<ref>{{متن حدیث|فَأَیُّکُمْ یُوَازِرُنِی عَلَی هَذَا اَلْأَمْرِ عَلَی أَنْ یَکُونَ أَخِی وَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ}}؛ {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ خَلِیفَتِی فِیکُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا}}؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۳۰۶؛ اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۳۲- ۲۳۰.</ref>.<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶.</ref>
{{اصلی|آیه انذار|حدیث یوم‌الدار}}
* بعد از سال‌ها [[دعوت]] مخفیانه [[مردم]] به [[دین اسلام]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>، بر [[پیامبر]] {{صل}} نازل شد که طبق آن، [[پیامبر]] {{صل}} [[مأمور]] شد [[خویشاوندان]] و بستگان نزدیک خود را به [[دین اسلام]] [[دعوت]] و آنها را از عواقب [[نپذیرفتن حق]] [[بیم]] دهد.
بعد از سال‌ها [[دعوت]] مخفیانه [[مردم]] به [[دین اسلام]]، [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>، بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد که طبق آن، پیامبر{{صل}} [[مأمور]] شد [[خویشاوندان]] و بستگان نزدیک خود را به دین اسلام دعوت و آنها را از عواقب نپذیرفتن حق [[بیم]] دهد.
* از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} در این باره چنین [[نقل]] شده است: زمانی که این [[آیه]] بر [[رسول خدا]] {{صل}} نازل شد، آن [[حضرت]] مرا صدا زدند و فرمودند: "[[یا علی]]، [[خدا]] به من امر کرده است که [[خویشان]] نزدیکم را به [[اسلام]] [[دعوت]] کنم"<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۵۸۲؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۶۲.</ref>. آن [[حضرت]] با بررسی شرایط، به [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[دستور]] داد که مقداری [[غذا]] و شیر فراهم کند. [[علی]] {{ع}} نیز به امر [[رسول خدا]] {{صل}} با ران گوسفندی آبگوشتی آماده کرد و همه حاضران از آن خوردند و [[سیر]] شدند و نیز به هر یک ظرفی شیر داد. [[ابولهب]] با دیدن این حادثه گفت: "به [[خدا]] قسم، هر یک از ما جز با یک بچه شتر و مقدار زیادی شراب [[سیراب]] نمی‌شدیم و حال آنکه [[ابن ابی کبشه]] (شخصی در [[قریش]] که با [[عبادت]] [[بت‌ها]] [[مخالف]] بود) ما را به خوردن ران گوسفند و مقداری شیر [[دعوت]] کرد و همگی [[سیر]] شدیم و این چیزی جز [[سحر]] نیست"<ref>تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، ص۳۰۳.</ref>.
* [[پیامبر]] {{صل}} بعد از خوردن [[غذا]] [[سخنرانی]] کرده و [[خویشان]] را به [[اسلام]] [[دعوت]] کردند اما با فریادهای [[ابولهب]]، مجلس به هم خورد و همه پراکنده شدند. [[پیامبر]] {{صل}} [[تصمیم]] گرفت فردای آن روز، مهمانی دیگری برگزار کند و دوباره آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کند. [[امام علی]] {{ع}} دوباره به [[دستور پیامبر]] {{صل}} مقداری [[غذا]] و شیر آماده کرد. در این جلسه پس از خوردن [[غذا]]، [[رسول خدا]] {{صل}} بار دیگر [[خویشاوندان]] خود را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد و پس از [[حمد]] [[الهی]] فرمود: "ای [[بنی عبدالمطلب]]! به [[خدا]] قسم، من [[جوانی]] را در [[عرب]] نمی‌شناسم که چیزی بالاتر از آنچه من برای قومم آورده‌ام برای قومش آورده باشد؛ به [[درستی]] که من برای شما خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را آورده‌ام؛ پس [[خدای متعال]] به من امر کرده است که شما را به سوی او [[دعوت]] کنم. حال کدام یک از شما مرا در این امر [[یاری]] می‌کنید به این شرط که او [[برادر]] من، [[وصی]] من و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟" [[رسول خدا]] {{صل}} پس از این صحبت اندکی [[سکوت]] کردند تا بینند کدام یک از حاضران به ندای ایشان پاسخ می‌دهد. [[سکوت]] سنگینی مجلس را فرا گرفته بود و همه سرشان را پایین انداخته بودند و حتی به [[پیامبر]] {{صل}} هم نگاه نمی‌کردند تا اینکه [[امام علی]] {{ع}} با بیان شیوا و دلنشین خود [[سکوت]] ظلمانی مجلس را [[درهم]] [[شکست]] و گفت: "ای [[پیامبر خدا]]، من تو را در این [[راه]] [[یاری]] می‌کنم". سپس [[دست]] خود را به سوی [[رسول خدا]] {{صل}} دراز کرد تا با او [[پیمان وفاداری]] ببندد. [[رسول خدا]] {{صل}} [[دستور]] داد تا [[علی]] بنشیند و سؤال خود را دوباره تکرار کرد تا مشخص شود کسی جز [[علی]] همراه او خواهد بود یا نه. اما باز هم جز [[علی]] کسی از جا برنخاست. اما باز هم [[پیامبر]] {{صل}} از او خواست تا بنشیند تا بار دیگر هم بزرگان [[قریش]] سنجیده شوند اما این بار نیز [[امام علی]] {{ع}} از جا برخاست و ثابت کرد [[شجاعت]] و [[مردانگی]] و [[ایثار]] در [[راه خدا]] به سن و سال نیست. این بار [[پیامبر]] {{صل}} در پاسخ به اعلام [[آمادگی]] [[امام علی]] {{ع}}، [[دست]] خود را بر [[دست]] او زد و سخن به یاد ماندنی خود را درباره [[علی]] {{ع}}، در این مجلس و در جمع بزرگان [[قریش]] به زبان آورد و فرمود: "ای [[خویشاوندان]] و بستگانم! همانا این [[علی]]، [[برادر]] و [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شماست. [[سخن]] او را بشنوید و فرمانش را [[اطاعت]] کنید". [[مهمانان]] از جای برخاستند در حالی که برخی از آنها با حالت [[تمسخر]] به [[ابوطالب]] می‌گفتند: او به تو [[دستور]] می‌دهد که به دستورهای پسرت گوش کنی و از وی [[اطاعت]] کنی<ref>الامالی، شیخ طوسی، ص۵۸۳؛ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، ص۳۰۲؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۶۳؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۶۳؛ و نیز ر. ک: موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۴۰۷ (حدیث الانذار).</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۱۳۱-۱۳۳.</ref>


== اعتبار و [[سند]] [[حدیث یوم الانذار]] ==
از [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} در این باره چنین نقل شده است: زمانی که این آیه بر [[رسول خدا]]{{صل}} نازل شد، آن حضرت مرا صدا زدند و فرمودند: "[[یا علی]]، [[خدا]] به من امر کرده است [[خویشان]] نزدیکم را به [[اسلام]] دعوت کنم"<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۵۸۲؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۶۲.</ref>. آن حضرت با بررسی شرایط، به علی بن ابی طالب{{ع}} دستور داد مقداری غذا و شیر فراهم کند. علی{{ع}} نیز به امر رسول خدا{{صل}} با ران گوسفندی آبگوشتی آماده کرد و همه حاضران از آن خوردند و [[سیر]] شدند و نیز به هر یک ظرفی شیر داد. [[ابولهب]] با دیدن این حادثه گفت: "به خدا قسم، هر یک از ما جز با یک بچه شتر و مقدار زیادی شراب سیراب نمی‌شدیم و حال آنکه ابن ابی کبشه (شخصی در [[قریش]] که با [[عبادت]] [[بت‌ها]] مخالف بود) ما را به خوردن ران گوسفند و مقداری شیر دعوت کرد و همگی سیر شدیم و این چیزی جز [[سحر]] نیست"<ref>تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، ص۳۰۳.</ref>.
* این [[حدیث]] از جهت اعتبار [[سند]] و [[مقبولیت]] نزد [[شیعه]] و [[سنی]] از [[جایگاه]] والایی برخوردار است. با این حال برخی به [[سند]] این [[حدیث]] اشکال کرده‌ و علاوه بر [[تضعیف]] [[سند]] مدعی [[کذب]] و مجعول بودن [[حدیث]] نزد [[حدیث]] شناسان شده و می‌گویند در منابع معتبر نیامده است<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟ ؟.</ref>. منتها ادعای [[ضعف]] [[سند]]، قابل قبول نیست زیرا: [[حدیث یوم الدار]] با بیش از ۱۲ طریق در منابع معتبر [[اهل سنت]] ذکر شده که بسیاری از طرق آن به صراحت تصحیح و یا تلقی به قبول شده است و نسبتی که به [[حدیث]] شناسان در مجعول دانستن [[حدیث]] داده‌اند نیز [[کذب]] محض است<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟ ؟.</ref>.


== [[حدیث یوم الدار]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
پیامبر{{صل}} بعد از خوردن غذا سخنرانی کرده و خویشان را به اسلام دعوت کردند اما با فریادهای ابولهب، مجلس به هم خورد و همه پراکنده شدند. پیامبر{{صل}} تصمیم گرفت فردای آن [[روز]]، مهمانی دیگری برگزار کند و دوباره آنان را به اسلام دعوت کند. [[امام علی]]{{ع}} دوباره به دستور پیامبر{{صل}} مقداری غذا و شیر آماده کرد. در این جلسه پس از خوردن غذا، رسول خدا{{صل}} بار دیگر خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کرد و پس از [[حمد]] [[الهی]] فرمود: "ای [[بنی عبدالمطلب]]! به [[خدا]] قسم، من [[جوانی]] را در [[عرب]] نمی‌شناسم که چیزی بالاتر از آنچه من برای قومم آورده‌ام برای قومش آورده باشد؛ به [[درستی]] که من برای شما خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را آورده‌ام؛ پس [[خدای متعال]] به من امر کرده است شما را به سوی او [[دعوت]] کنم. حال کدام یک از شما مرا در این امر [[یاری]] می‌کنید به این شرط که او [[برادر]] من، [[وصی]] من و [[جانشین]] من در میان شما باشد"؟<ref>{{متن حدیث|يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِي الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَكُمْ فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى أَمْرِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ؟}} بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۲۳.</ref>.
* [[متکلمان امامیه]] این [[حدیث]] را به عنوان [[دلیل]] بر [[امامت]] و نمونه‌ای از [[نص جلی]] بر [[خلافت]] [[امیر المؤمنین]] آورده‌اند. در [[حدیث]] [[یوم‌الانذار]] کلماتی که [[رسول اکرم]] {{صل}} درباره [[علی]] {{ع}} فرموده‌اند مانند: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ}} به صراحت بر مدعای [[امامیه]] در [[خلافت]] و [[جانشینی]] و [[لزوم اطاعت]] از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به عنوان [[خلافت]] و [[وصایت]] دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به [[ابوطالب]] از روی طعنه و [[استهزا]] گفتند: تو را [[فرمان]] داد تا حرف پسرت را بشنوی و [[اطاعت]] کنی<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟ ؟.</ref>.
* برخی از نویسندگان [[اهل سنت]] برای [[رهایی]] از دلالت آشکار و صریح این [[نص]] معتبر به [[پنهان]] کاری و یا [[تحریف]] [[دست]] زده‌اند؛ برای مثال [[وصایت]] و [[خلافت]] را حذف کرده به جای آن از لفظ "کذا وکذا" استفاده کرده‌اند یا گفته‌اند که در آن جلسه [[پیامبر]] {{صل}} [[حضرت علی]] {{ع}} را به امور شخصی [[وصیت]] کرده، نه به امر [[امامت]] و [[جانشینی]].
* اما کسی که صدر و ذیل این [[حدیث]] را ملاحظه کند، پی خواهد برد که حدیث‌ دار مربوط به [[امامت]] و [[خلافت]] است، زیرا:
# [[پیامبر]] {{صل}} در همان ابتدای جلسه خطاب به آنها فرمود: من خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] را برای شما آورده‌ام و [[خداوند]] به من امر فرموده: که شما را به سوی او بخوانم. پس کدام یک از شما در این امر مرا [[یاری]] می‌کند تا او [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟ آیا از [[وصایت]]، جز [[جانشینی]] و [[امامت]] برای [[هدایت]] [[امت]] چیز دیگری فهمیده می‌شود؟
# در [[روایت]] بعد از کلمه "وصیی"، "خلیفتی" نیز آمده است و [[خلیفه]] به معنای [[جانشینی]] در تمام امور است که آن [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] است.
# در ذیل [[حدیث]] آمده است، {{متن حدیث|فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوا}} یعنی همه باید از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} [[اطاعت]] کنید و حرف او را بشنوید و این جملات جز با [[وصایت]] عمومی و [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[علی]] {{ع}} [[سازگاری]] ندارد<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟ ؟.</ref>.
* برخی اشکال کرده‌اند که مجرد [[اقرار]] به [[شهادتین]] و معاونت بر آن موجب این همه [[پاداش]] ([[وصایت]]، [[وزارت]] و [[خلافت]]) نمی‌شود. اگر این طور بود، همه [[مؤمنان]] که [[اقرار]] به [[شهادتین]] کردند و در این امر [[پیامبر]] {{صل}} را کمک کردند نیز باید [[اوصیاء]]، [[وزراء]] و خلفای [[پیامبر]] {{صل}} باشند. در پاسخ باید گفت:
# [[نبی اکرم]] {{صل}} نفرمود: این [[اجابت]] علت تامه برای [[خلافت]] است، تا اینکه بگوییم هرکه [[اجابت]] کرد او [[خلیفه]] است. مضمون [[روایت]] این نیست که هرکس [[ایمان]] بیاورد [[وصیّ]] و [[خلیفه]] من خواهد بود، بلکه مضمون این است که هر کس مرا در این کار معاونت و معاضدت نماید و [[قوت]] بازوی من گردد و [[یار]] و معین من باشد، او [[خلیفه]] من است.
# [[خداوند]] و [[رسول]] او از اول می‌دانستند، این بار سنگین و درخواست مهم را جز [[علی]] {{ع}} نمی‌تواند [[اجابت]] کند، ولی به خاطر تثبیت [[امامت]] و [[اتمام حجت]] بر قومش، به طور عموم در این جلسه به صورت پیشنهادی مطرح شد. به بیان دیگر [[سخنان پیامبر]] {{صل}} {{متن حدیث|أَیُّکُمْ‏ یُؤَازِرُنِی‏}} در واقع یک [[ابلاغ]] امر [[خداوند تعالی]] نسبت به [[جعل]] [[ولایت]] و [[جانشینی]] برای [[امیر المؤمنین]] {{ع}} است نه یک انشاء و ایجاد [[ولایت]] به صورت مشروط تا فرض کنیم اگر فرد دیگری قبول می‌کرد او [[صاحب ولایت]] و [[خلافت]] می‌شد. و این در حالی است که [[احادیث متواتر]] دیگر مانند، [[حدیث ثقلین]]، [[غدیر]] و غیره بر [[وصایت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} تاکید دارد<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟ ؟.</ref>.
* [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود [[عباس]] [[عموی پیامبر]] {{صل}} او [[وصی]] و [[وارث پیامبر]] اکرم {{صل}} است؟ به ماجرای [[یوم الدار]] استناد فرموده و [[نصب]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را علت و سبب این [[منصب]] می‌داند. این استناد و [[استشهاد]] در منابع [[فریقین]] ذکر شده است. نکته مهم دیگر در این حادثه دلالت بر [[نبوت]] و [[اعجاز]] است زیرا با توشه کم گروه زیادی را [[اطعام]] کرده است<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟ ؟.</ref>.
== [[دعوت]] همگانی برای استمرار [[اسلام]] ==
* [[دعوت پیامبر]] {{صل}} از [[خاندان]] و [[خویشان]] به معنای آن نیست که [[رسالت پیامبر]] {{صل}} به آنان و [[مردمان]] [[عرب]] منحصر بوده، بلکه شاهدی است بر اینکه [[دعوت پیامبر]] {{صل}} استثناء نمی‌پذیرد و هر [[مصلح]] [[خیرخواهی]] کار [[اصلاح]] را از خود و [[نزدیکان]] خود ‌آغاز می‌‌کند و [[آیه]]، اعلانِ [[دعوت]] همگانی [[پیامبر]] {{صل}} است<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶.</ref>.
* همراه کردن [[خلافت]] و [[وصایت]] با [[رسالت]]، نشان از جدایی ناپذیری آنها از یکدیگر است. از این رو، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[امامت]]، ادامۀ [[نبوت]] است؛ بدین معنا که [[شریعت الهی]] به واسطۀ [[مقام نبوت]] آغاز و [[ابلاغ]] می‌شود و با [[مقام امامت]]، [[حفظ]] و عملی می‌گردد و [[مقام امامت]] و [[جانشینی]] [[رسول اکرم]] {{صل}} برای [[هدایت]] [[امت]] بعد از آن [[حضرت]] به اندازه‌ای با اهمیت و [[ارزشمند]] است که همزمان با اعلام [[رسالت]] به آن پرداخته آن هم نه به صورت کلی و مبهم بلکه مصداق را نیز مشخص فرموده است<ref>ر. ک: مفاهیم القرآن، ج ۲، ص۱۷۳ و ج ۷، ص ۵۲۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.
* از دیگر پیام‌های این دو [[ابلاغ]] همزمان، عدم [[محدودیت]] زمانی و استمرار [[تعالیم]] [[حیات]] بخش [[اسلام]] برای [[بشریت]] تا [[آخرالزمان]] است. به بیان دیگر آغاز [[دعوت]] و [[اعلان]] [[رسالت]] در بردارنده [[پیام]] [[خاتمیت دین اسلام]] و استمرار آن به [[وسیله]] [[امامان]] است. [[همراهی]] و [[همدلی]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} از آغاز [[دعوت]] تا پایان [[عمر]] [[رسول اکرم]] {{صل}} از افتخاراتش محسوب می‌شود آن هم در زمانی که از ابتدا همه عقب رفته و حاضر به [[همراهی]] نشدند<ref>ر. ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، ص؟؟ ؟.</ref>.
* بنابراین، آیۀ [[انذار]] و [[حدیث یوم الدار]] که [[حدیث الدار]]، [[حدیث بدء الدعوة]] و [[حدیث العشیره]] هم گفته می‌شود از [[فضایل]] [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} و [[دلایل امامت]] و [[خلافت بلافصل]] اوست<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۲۳.</ref>.


== مقدمه ==
[[رسول خدا]]{{صل}} پس از این صحبت اندکی [[سکوت]] کردند تا بینند کدام یک از حاضران به ندای ایشان پاسخ می‌دهد. سکوت سنگینی مجلس را فرا گرفته بود و همه سرشان را پایین انداخته بودند و حتی به [[پیامبر]]{{صل}} هم نگاه نمی‌کردند تا اینکه [[امام علی]]{{ع}} با بیان شیوا و دلنشین خود سکوت ظلمانی مجلس را درهم [[شکست]] و گفت: "ای [[پیامبر خدا]]، من تو را در این راه یاری می‌کنم". سپس دست خود را به سوی رسول خدا{{صل}} دراز کرد تا با او [[پیمان وفاداری]] ببندد. رسول خدا{{صل}} دستور داد تا علی بنشیند و سؤال خود را دوباره تکرار کرد تا مشخص شود کسی جز علی همراه او خواهد بود یا نه. اما باز هم جز علی کسی از جا برنخاست. اما باز هم پیامبر{{صل}} از او خواست تا بنشیند تا بار دیگر هم بزرگان [[قریش]] سنجیده شوند اما این بار نیز امام علی{{ع}} از جا برخاست و ثابت کرد [[شجاعت]] و [[مردانگی]] و [[ایثار]] در [[راه خدا]] به سن و سال نیست. این بار پیامبر{{صل}} در پاسخ به اعلام آمادگی امام علی{{ع}}، دست خود را بر دست او زد و سخن به یاد ماندنی خود را درباره علی{{ع}}، در این مجلس و در جمع بزرگان قریش به زبان آورد و فرمود: "ای [[خویشاوندان]] و بستگانم! همانا این علی، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و فرمانش را [[اطاعت]] کنید". [[مهمانان]] از جای برخاستند در حالی که برخی از آنها با حالت [[تمسخر]] به [[ابوطالب]] می‌گفتند: او به تو دستور می‌دهد که به دستورهای پسرت گوش کنی و از وی [[اطاعت]] کنی<ref>ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۳۰۶؛ اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۳۲- ۲۳۰؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۵۸۳؛ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، ص۳۰۲؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۶۳؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۶۳؛ و نیز ر. ک: موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۴۰۷ (حدیث الانذار).</ref>.<ref>[[حبیب عباسی| عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)| مقاله «علی بن ابی‌طالب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱]]، ص۱۳۱-۱۳۳؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)| امام‌شناسی ۵]]، ص۱۱۳-۱۱۴؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۶؛ [[محمد حسین رحیمیان|رحیمیان، محمد حسین]]، [[اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم (کتاب)|اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم]] ص ۲۵.</ref>
[[حضرت محمد]] {{صل}}، از همان نخستین روزهای [[بعثت]] خویش و پس از [[دعوت]] [[مردم]] به [[دین اسلام]]، [[ولایت]] و [[امامت امیر مؤمنان]] علی {{ع}} را مطرح کرد و مردم را از این امر مهم [[آگاه]] ساخت. در روایتی معتبر آمده است هنگامی که [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}}<ref>«و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.</ref>، بر [[پیامبر خدا]] نازل شد، حضرت، [[خویشان]] نزدیک خود را ـ که در آن [[روز]] نزدیک چهل نفر بودند ـ به [[خانه]] عموی و فادارش، حضرت [[ابوطالب]] {{ع}} دعوت کرد. پس از پایان [[غذا]] برخاست و در سخنان شیوا و رسایی فرمود: "ای [[فرزندان عبدالمطلب]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، من در میان [[عرب]]، [[جوانی]] را سراغ ندارم که برای [[قوم]] و [[قبیله]] خود، برنامه‌ای بهتر از آنچه من آورده‌ام، بیاورد. من با خیر [[دنیا]] و [[جهان آخرت]] به سوی شما آمده‌ام. اینک [[خداوند]] به من امر فرموده است که شما را به سوی آن فراخوانم. کدام یک از شما حاضر است در این امر مرا [[یاری]] کند و [[وزیر]] من باشد تا همو [[برادر]]، [[وصی]] و [[جانشین]] من در میان شما باشد؟"<ref>{{متن حدیث|يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِي الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَكُمْ فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى أَمْرِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ؟}} بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۲۳.</ref>.
 
== [[یوم الدار]] و [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ==
{{اصلی|یوم‌الدار در کلام اسلامی}}
این خبر که در [[تاریخ]] به [[حدیث دار]]<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۹.</ref>، [[حدیث یوم الدار]]<ref>ابن جبر، ص۲۳۶.</ref>، [[حدیث انذار]]<ref>ر.ک: ابن حجر، تهذیب، ج۳، ص۳۰.</ref> و [[حدیث عشیره]]<ref>ر.ک: امینی، ج۲، ص۲۷۶.</ref> مشهور است، از مهم‌ترین [[دلایل]] [[اثبات]] [[امامت امام علی]] {{ع}} و بیانگر [[همراهی]] [[امامت]] و [[رسالت]] است، اما در برخی منابع به طور کامل<ref>ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۱.</ref> و در برخی منابع بخش مربوط به [[وصایت]] و [[خلافت امام علی]] {{ع}} حذف شده است<ref>ر.ک: ابن اسحاق، ص۱۴۵-۱۴۶.</ref> حتی [[طبری]] که حدیث را به صورت کامل آورده، در جایی دیگر<ref>ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۹.</ref> جمله {{متن حدیث|وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي}} را حذف کرده و به جای آن {{عربی|"كذا وكذا"}}؛ آورده است. البته در برخی منابع، دو خبر دیگر درباره [[آیه انذار]] نقل شده است<ref>ر.ک: بخاری، ج۶، ص۱۶ و ۹۴؛ مسلم، ج۱، ص۱۳۳؛ نسائی انذار و، ج۶، ص۲۴۹-۲۴۸.</ref> که به دلایلی، از جمله ناسازگاری با مفهوم [[آیه انذار]] و نیز ناهماهنگی بین [[روایات]]، نادرست می‌نمایند و برخی منابع، خبر بالا را با این دو خبر خلط کرده‌اند<ref>ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶؛ حلبی، ج۱، ص۲۸۳؛ و برای آگاهی بیشتر، ر.ک: یوسفی غروی، ج۱، ص۴۲۶-۴۰۷.</ref>.<ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص۴۶-۴۷.</ref>


پس از [[سخنان پیامبر]]، همه حاضران جز [[امیر مؤمنان علی]] {{ع}} [[سکوت]] کردند. علی {{ع}} که از همه آنها کوچک‌تر بود، برخاست و گفت: «ای پیامبر خدا! من [[یاور]] شما و وزیر شما در این [[هدایت‌گری]] هستم». [[پیامبر]] دست علی {{ع}} را گرفت و فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا}}؛ «همانا این، برادر، وصی و جانشین من در میان شماست. پس سخن او را بشنوید و از وی [[اطاعت]] کنید». حاضران در حالی که از روی [[تمسخر]] می‌خندیدند، برخاستند و به [[ابوطالب]] {{ع}} گفتند: محمد به تو دستور می‌دهد که سخن فرزندت را بشنوی و از وی [[اطاعت]] کنی. این [[روایت]] مهم [[تاریخی]] را بیشتر [[سیره‌نویسان]]، [[مفسران]] و [[حدیث]] نگاران در آثار خود نگاشته‌اند<ref>نک: سید شرف الدین موسوی، مراجعات، ص۱۲۴ و ۱۲۵.</ref>.<ref>[[محمد حسین رحیمیان|رحیمیان، محمد حسین]]، [[اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم (کتاب)|اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم]] ص ۲۵.</ref>
متکلمان امامیه مانند [[سید مرتضی]] و [[علامه حلی]] این [[حدیث]] را به عنوان [[دلیل]] بر [[امامت]] و نمونه‌ای از نص جلی بر [[خلافت]] [[امیرالمؤمنین]] آورده‌اند. در [[حدیث]] [[یوم‌الانذار]] کلماتی که [[رسول اکرم]] {{صل}} درباره [[علی]] {{ع}} فرموده‌اند مانند: {{متن حدیث|إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ}}، به صراحت بر مدعای [[امامیه]] در [[خلافت]] و [[جانشینی]] و [[لزوم اطاعت]] از [[امیر المؤمنین]] {{ع}} به عنوان [[خلافت]] و [[وصایت]] دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به [[ابوطالب]] از روی طعنه و [[استهزا]] گفتند: {{متن حدیث|قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ}} تو را [[فرمان]] داد تا حرف پسرت را بشنوی و [[اطاعت]] کنی<ref>ر.ک: [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۴۵: خط ۲۹:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}  
{{منابع}}  
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']].
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[پژوهشکده تحقیقات اسلامی]]، [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']].
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
# [[پرونده:1379767.jpg|22px]] [[محمد حسین رحیمیان|رحیمیان، محمد حسین]]، [[اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم (کتاب)|'''اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:1379767.jpg|22px]] [[محمد حسین رحیمیان|رحیمیان، محمد حسین]]، [[اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم (کتاب)|'''اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم''']]
# [[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[علی بن ابی‌طالب (مقاله)|'''علی بن ابی‌طالب''']]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]
# [[پرونده:IM009657.jpg|22px]] [[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|'''مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۸: خط ۴۲:
{{فضائل اهل بیت}}
{{فضائل اهل بیت}}


[[رده:فضائل امام علی]]
[[رده:اثبات امامت امام علی]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]
[[رده:مدخل گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۲

یوم‌الدار اشاره به داستانی دارد که پیامبر اکرم(ص) پس از سه سال تبیلغ مخفیانه با نزول آیه انذار مامور به دعوت و انذار خویشان خود شد. در این دعوت حضرت آنان را به اسلام دعوت کرد و تنها کسی که به آن حضرت جواب داد، امیرالمؤمنین(ع) بودند و به عنوان جانشین و خلیفه پس از پیامبر معرفی شدند. این روایت از جمله روایاتی است که متکلمان برای اثبات ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(ع) به آن تمسک جسته‌اند.

مقدمه

بعد از سال‌ها دعوت مخفیانه مردم به دین اسلام، آیه ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ[۱]، بر پیامبر(ص) نازل شد که طبق آن، پیامبر(ص) مأمور شد خویشاوندان و بستگان نزدیک خود را به دین اسلام دعوت و آنها را از عواقب نپذیرفتن حق بیم دهد.

از علی بن ابی طالب(ع) در این باره چنین نقل شده است: زمانی که این آیه بر رسول خدا(ص) نازل شد، آن حضرت مرا صدا زدند و فرمودند: "یا علی، خدا به من امر کرده است خویشان نزدیکم را به اسلام دعوت کنم"[۲]. آن حضرت با بررسی شرایط، به علی بن ابی طالب(ع) دستور داد مقداری غذا و شیر فراهم کند. علی(ع) نیز به امر رسول خدا(ص) با ران گوسفندی آبگوشتی آماده کرد و همه حاضران از آن خوردند و سیر شدند و نیز به هر یک ظرفی شیر داد. ابولهب با دیدن این حادثه گفت: "به خدا قسم، هر یک از ما جز با یک بچه شتر و مقدار زیادی شراب سیراب نمی‌شدیم و حال آنکه ابن ابی کبشه (شخصی در قریش که با عبادت بت‌ها مخالف بود) ما را به خوردن ران گوسفند و مقداری شیر دعوت کرد و همگی سیر شدیم و این چیزی جز سحر نیست"[۳].

پیامبر(ص) بعد از خوردن غذا سخنرانی کرده و خویشان را به اسلام دعوت کردند اما با فریادهای ابولهب، مجلس به هم خورد و همه پراکنده شدند. پیامبر(ص) تصمیم گرفت فردای آن روز، مهمانی دیگری برگزار کند و دوباره آنان را به اسلام دعوت کند. امام علی(ع) دوباره به دستور پیامبر(ص) مقداری غذا و شیر آماده کرد. در این جلسه پس از خوردن غذا، رسول خدا(ص) بار دیگر خویشاوندان خود را به اسلام دعوت کرد و پس از حمد الهی فرمود: "ای بنی عبدالمطلب! به خدا قسم، من جوانی را در عرب نمی‌شناسم که چیزی بالاتر از آنچه من برای قومم آورده‌ام برای قومش آورده باشد؛ به درستی که من برای شما خیر دنیا و آخرت را آورده‌ام؛ پس خدای متعال به من امر کرده است شما را به سوی او دعوت کنم. حال کدام یک از شما مرا در این امر یاری می‌کنید به این شرط که او برادر من، وصی من و جانشین من در میان شما باشد"؟[۴].

رسول خدا(ص) پس از این صحبت اندکی سکوت کردند تا بینند کدام یک از حاضران به ندای ایشان پاسخ می‌دهد. سکوت سنگینی مجلس را فرا گرفته بود و همه سرشان را پایین انداخته بودند و حتی به پیامبر(ص) هم نگاه نمی‌کردند تا اینکه امام علی(ع) با بیان شیوا و دلنشین خود سکوت ظلمانی مجلس را درهم شکست و گفت: "ای پیامبر خدا، من تو را در این راه یاری می‌کنم". سپس دست خود را به سوی رسول خدا(ص) دراز کرد تا با او پیمان وفاداری ببندد. رسول خدا(ص) دستور داد تا علی بنشیند و سؤال خود را دوباره تکرار کرد تا مشخص شود کسی جز علی همراه او خواهد بود یا نه. اما باز هم جز علی کسی از جا برنخاست. اما باز هم پیامبر(ص) از او خواست تا بنشیند تا بار دیگر هم بزرگان قریش سنجیده شوند اما این بار نیز امام علی(ع) از جا برخاست و ثابت کرد شجاعت و مردانگی و ایثار در راه خدا به سن و سال نیست. این بار پیامبر(ص) در پاسخ به اعلام آمادگی امام علی(ع)، دست خود را بر دست او زد و سخن به یاد ماندنی خود را درباره علی(ع)، در این مجلس و در جمع بزرگان قریش به زبان آورد و فرمود: "ای خویشاوندان و بستگانم! همانا این علی، برادر و وصی و جانشین من در میان شماست. سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید". مهمانان از جای برخاستند در حالی که برخی از آنها با حالت تمسخر به ابوطالب می‌گفتند: او به تو دستور می‌دهد که به دستورهای پسرت گوش کنی و از وی اطاعت کنی[۵].[۶]

یوم الدار و ولایت امیرالمؤمنین (ع)

این خبر که در تاریخ به حدیث دار[۷]، حدیث یوم الدار[۸]، حدیث انذار[۹] و حدیث عشیره[۱۰] مشهور است، از مهم‌ترین دلایل اثبات امامت امام علی (ع) و بیانگر همراهی امامت و رسالت است، اما در برخی منابع به طور کامل[۱۱] و در برخی منابع بخش مربوط به وصایت و خلافت امام علی (ع) حذف شده است[۱۲] حتی طبری که حدیث را به صورت کامل آورده، در جایی دیگر[۱۳] جمله «وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي» را حذف کرده و به جای آن "كذا وكذا"؛ آورده است. البته در برخی منابع، دو خبر دیگر درباره آیه انذار نقل شده است[۱۴] که به دلایلی، از جمله ناسازگاری با مفهوم آیه انذار و نیز ناهماهنگی بین روایات، نادرست می‌نمایند و برخی منابع، خبر بالا را با این دو خبر خلط کرده‌اند[۱۵].[۱۶]

متکلمان امامیه مانند سید مرتضی و علامه حلی این حدیث را به عنوان دلیل بر امامت و نمونه‌ای از نص جلی بر خلافت امیرالمؤمنین آورده‌اند. در حدیث یوم‌الانذار کلماتی که رسول اکرم (ص) درباره علی (ع) فرموده‌اند مانند: «إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیِّی‏ وَ خَلِیفَتِی‏ فِیکُمْ‏ فَاسْمَعُوا لَهُ‏ وَ أَطِیعُوهُ»، به صراحت بر مدعای امامیه در خلافت و جانشینی و لزوم اطاعت از امیر المؤمنین (ع) به عنوان خلافت و وصایت دلالت دارد. مخاطبان هم در آن جلسه چیز دیگری برداشت نکردند لذا به ابوطالب از روی طعنه و استهزا گفتند: «قَدْ أَمَرَکَ أَنْ تَسْمَعَ لِابْنِکَ وَ تُطِیعَ» تو را فرمان داد تا حرف پسرت را بشنوی و اطاعت کنی[۱۷].

جستارهای وابسته

  1. آخرین خطبه امام علی
  2. شهادت آرزوی امام علی
  3. پدر امام علی
  4. از ذو قار تا بصره‌
  5. ازدواج امام علی
  6. امارت امام علی در حدیث
  7. امامت امام علی در حدیث
  8. انواع دانش‌های امام علی
  9. انگیزه‌های دشمنی با امام علی
  10. ایثار امام علی در شب هجرت
  11. بازگشت خورشید برای امام علی
  12. اقدامات امام علی در جنگ بدر
  13. بیعت با امام علی
  14. اقدامات امام علی در جنگ تبوک
  15. ترور امام علی
  16. توطئه برای ترور امام علی
  17. جایگاه علمی امام علی
  18. اقدامات امام علی در جنگ احد
  19. اقدامات امام علی در جنگ بنی قریظه
  20. اقدامات امام علی در جنگ بنی نضیر
  21. اقدامات امام علی در جنگ حنین
  22. خبر دادن پیامبر از شهادت علی
  23. خلافت امام علی در حدیث
  24. اقدامات امام علی در جنگ خندق
  25. اقدامات امام علی در جنگ خیبر
  26. داوری‌های امام علی
  27. دشمنان امام علی
  28. دعاهای پیامبر خاتم برای امام علی
  29. دلایل تنهایی امام علی
  30. حب امام علی
  31. رویارویی امام علی با ناکثین
  32. زیان‌های دشمنی با امام علی
  33. سیاست‌های اجتماعی امام علی
  34. سیاست‌های اداری امام علی
  35. سیاست‌های اقتصادی امام علی
  36. سیاست‌های امنیتی امام علی
  37. سیاست‌های جنگی امام علی
  38. سیاست‌های حکومتی امام علی
  39. سیاست‌های فرهنگی امام علی
  40. سیاست‌های قضایی امام علی
  41. سیمای امام علی
  42. شکست بت‌ها توسط امام علی
  43. شکایت امام علی از نافرمانی یارانش
  44. عصمت امام علی در حدیث
  45. علم امام علی در حدیث
  46. امام علی از زبان اهل بیت
  47. امام علی از زبان دشمنانش
  48. امام علی از زبان قرآن
  49. امام علی از زبان همسران پیامبر
  50. امام علی از زبان پیامبر
  51. امام علی از زبان یارانش
  52. امام علی از زبان یاران پیامبر
  53. امام علی از زبان خودش
  54. غلو در دوست داشتن امام علی
  55. اقدامات امام علی در ماجرای فتح مکه
  56. فرزندان امام علی
  57. لقب‌های امام علی
  58. مأموریت امام علی
  59. محبوبیت امام علی
  60. محدودیت‌های امام علی در انتخاب کارگزاران
  61. هشدار امام علی به یارانش درباره نافرمانی
  62. نافرمانی سپاه امام علی
  63. نام‌های امام علی
  64. نسب امام علی
  65. نیرنگ‌های دشمنان امام علی
  66. هدایت امام علی در حدیث
  67. وراثت امام علی در حدیث
  68. وصایت امام علی در حدیث
  69. ولادت امام علی
  70. ولایت امام علی در حدیث
  71. ویژگی‌های اخلاقی امام علی
  72. ویژگی‌های اعتقادی امام علی
  73. ویژگی‌های امام علی
  74. ویژگی‌های جنگی امام علی
  75. ویژگی‌های دشمنان امام علی
  76. ویژگی‌های دوستداران امام علی
  77. ویژگی‌های سیاسی امام علی
  78. ویژگی‌های عملی امام علی
  79. پذیرفته شدن دعاهای امام علی
  80. پرورش امام علی
  81. پس از شهادت امام علی
  82. پیشگویی امام علی
  83. کارگزاران امام علی
  84. کنیه‌های امام علی
  85. کین‌ورزی به امام علی
  86. یاران امام علی
  87. یاری خواستن امام علی از کوفیان‌
  88. یوم‌الدار

منابع

پانویس

  1. «و نزدیک‌ترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
  2. الأمالی، شیخ طوسی، ص۵۸۲؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۶۲.
  3. تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، ص۳۰۳.
  4. «يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِي الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ قَدْ أَمَرَنِيَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَكُمْ فَأَيُّكُمْ يُؤَازِرُنِي عَلَى أَمْرِي عَلَى أَنْ يَكُونَ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فِيكُمْ؟» بحارالانوار، ج۳۸، ص۲۲۳.
  5. ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۳۰۶؛ اعیان الشیعة، ج ۱، ص ۲۳۲- ۲۳۰؛ الامالی، شیخ طوسی، ص۵۸۳؛ تفسیر فرات کوفی، فرات بن ابراهیم، ص۳۰۲؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۶۳؛ الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۶۳؛ و نیز ر. ک: موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی، ج۱، ص۴۰۷ (حدیث الانذار).
  6. عباسی، حبیب، مقاله «علی بن ابی‌طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱، ص۱۳۱-۱۳۳؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۱۱۳-۱۱۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۴۶؛ رحیمیان، محمد حسین، اهل بیت از نگاه پیامبر اعظم ص ۲۵.
  7. مفید، الارشاد، ج۱، ص۴۹.
  8. ابن جبر، ص۲۳۶.
  9. ر.ک: ابن حجر، تهذیب، ج۳، ص۳۰.
  10. ر.ک: امینی، ج۲، ص۲۷۶.
  11. ر.ک: ابن هشام، ج۱، ص۲۸۱.
  12. ر.ک: ابن اسحاق، ص۱۴۵-۱۴۶.
  13. ر.ک: طبری، جامع البیان، ج۱۹، ص۱۴۹.
  14. ر.ک: بخاری، ج۶، ص۱۶ و ۹۴؛ مسلم، ج۱، ص۱۳۳؛ نسائی انذار و، ج۶، ص۲۴۹-۲۴۸.
  15. ر.ک: ابن سعد، ج۱، ص۱۵۶؛ حلبی، ج۱، ص۲۸۳؛ و برای آگاهی بیشتر، ر.ک: یوسفی غروی، ج۱، ص۴۲۶-۴۰۷.
  16. خانجانی، قاسم، مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی، ج۱، ص۴۶-۴۷.
  17. ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.