فرقه‌های انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '}}↵↵== منبع‌شناسی جامع مهدویت ==↵{{منبع‌ جامع}}↵* کتاب‌شناسی مهدویت؛↵* مقاله‌شناسی مهدویت؛↵* پایان‌نامه‌شناسی مهدویت.↵{{پایان منبع جامع}}↵↵==' به '}} ==')
 
(۷۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۰ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع اصلی = [[مهدویت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت]]
| موضوع فرعی        =فرقه‌های انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش)
| تصویر = 7626626268.jpg
| تصویر             = 7626626268.jpg
| مدخل بالاتر = [[مهدویت]] / [[آشنایی با معارف مهدویت]] / [[کلیاتی از مهدویت]] / [[فرقه‌های انحرافی]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[سبئیه]]
| مدخل بالاتر     = [[مهدویت]] / [[آشنایی با معارف مهدویت]] / [[کلیاتی از مهدویت]]  
| مدخل وابسته =
| مدخل اصلی   = [[فرقه‌های انحرافی]]
| تعداد پاسخ =  ۴
| مدخل وابسته    = ؟
}}
'''فرقه‌های انحرافی [[مهدویت]] کدامند؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
 
== پاسخ نخست ==
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|راست|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]]
حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در این‌باره گفته است:
 
«[[فرقه‌های انحرافی]] که در [[اسلام]] به وجود آمده‌اند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع [[مهدویت]] ارتباط دارند، سه [[فرقه]] در [[ایران]] شهرت دارند که عبارت‌اند از [[شیخیه]]، [[بابیت]] و [[بهائیت]]. [[شیخیه]] با [[انحراف]] در بعضی از امور اعتقادی زمینه‌ساز [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو [[فرقه]]، براساس بعضی از [[عقاید]] غلط [[شیخیه]] به ادّعاهای [[باطل]] روی آوردند. [[علی محمد باب شیرازی]] خود از [[پیروان]] و شاگردان [[سید کاظم رشتی]] بود و [[میرزا حسین علی نوری]]، بزرگان [[شیخیه]] را مبشران [[ظهور]] خود می‌دانست<ref>[[میرزا حسین علی نوری]] (بهاء الله) از [[شیخ احمد احسائی]] و [[کاظم رشتی]] با لقب "نورین نیّرین" یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب می‌خواند. (ایقان، ص ۳ و ۴).</ref> [[شیخیه]] مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات [[شیخ احمد احسائی]] پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، از [[شیعه|تشیع]] فاصله گرفت. [[شیخ احمد احسائی]] و پیروانش بر این باورند که [[امام]] [[غایب]] در عالم دیگری به نام هورقلیا<ref>هورقلیا از نظر احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف).</ref> زندگی می‌کنند و [[راز]] [[عمر طولانی]] او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر می‌برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورت‌های اهل [[زمین]] را می‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد<ref>جوامع الکلم، ج ۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳.</ref>.
 
گروهی از [[شیخیه]] معتقدند که اصول [[دین]]، [[ایمان]] به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم [[ایمان]]، یعنی [[شناخت]] [[شیعه]] کامل است که در [[زمان غیبت]]، [[واسطه فیض]] میان [[امام]] [[غایب]] و [[مردم]] است. او [[احکام]] را بی‌واسطه از [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} می‌گیرد و به دیگران می‌رساند.<ref>فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به [[اعتقاد]] اینان [[پیشوایان]] [[شیخیه]] یعنی احسائی و [[جانشینان]] او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می‌توانند [[احکام]] فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین [[دلیل]]، این گروه از [[شیخیه]] به [[اجتهاد]] و [[تقلید]] عقیده‌ای ندارند<ref>ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (ص ۲۸۳، ۳۶۳) و بهائیان، ص ۱۱۰، ۱۵۲.</ref>.
 
پس از [[وفات]] [[احسائی]]، [[پیروان]] او، [[کاظم رشتی]] را پیشوای خوی دانستند. کاظم از [[جوانی]] در مجلس درس احسائی شرکت می‌کرد و بسیار مورد [[احترام]] استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را [[رهبری]] کرد و با بیان و قلم، افکار [[شیخ]] و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای [[باطل]] [[شیخیه]] به [[کاظم رشتی]] نسبت داده شده و ربطی به [[شیخ احمد احسائی]] ندارد، به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ رشتی، در [[انحراف]] اعتقادی او تردیدی نداشتند.
 
پس از درگذشت [[کاظم رشتی]]، یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی [[جانشینی]] او شد که با [[حمایت]] جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحله‌ای جدید و حساس در شکل‌گیری [[فرقه‌های انحرافی]] پدید آمد. سرانجام فرقه‌ای به نام [[بابیت]] شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحرافی بزرگ‌تر به نام [[بهائیت]] شد.
 
پس از انتشار خبر [[جانشینی]] [[علی محمد شیرازی]]، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از [[جانشینی]] استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت<ref>به معنای مفسر [[قرآن]] بودن است. او بخش‌هایی از [[قرآن]] کریم را با روشی که از مکتب [[شیخیه]] آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که [[امام]] دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را "ذکر" نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.</ref> کرد، سپس با ادعای [[بابیت]]، خود را باب [[امام]] دوازدهم [[شیعیان]] -یعنی واسطه میان [[مردم]] و [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}}- معرفی نمود. و او بر این [[اعتقاد]] اصرار داشت که برای پی‌بردن به [[اسرار]] و حقایق بزرگ و [[مقدس]]، باید [[مردم]] به ناچار از «در» بگذرند و به [[حقیقت]] برسند؛ لذا می‌گفت: [[مردم]]، باید به من [[ایمان]] آورند، تا به کمک من –که واقف به [[اسرار]] هستم- بر آن [[اسرار]] دست یابند. او آشکارا می‌گفت: {{عربی|«يا عبادالله! اسمعوا نداء الحجة من حول الباب»}}؛ ای [[بندگان خدا]]! صدای [[حجت خدا]] و [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} را از طرف باب بشنوید.


| پاسخ‌دهنده        =[[عبدالمجید زهادت|زهادت]]
[[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به [[مکه]]، خود را باب [[امام مهدی|امام زمانمی‌خواند]] و [[دعوت]] خود را هم پنهانی انجام می‌داد؛ ولی پس از آنکه از [[مکه]] به [[شیراز]] بازگشت، هم عنوان خود را عوض کرد و خود را [[امام مهدی|مهدی موعود]] {{ع}} و همان [[امام]] [[غایب]] خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا می‌گفت که من همان [[مهدی]] موعودم که هزاران سال است در [[انتظار ظهور]] و بوده‌اند. مریدان او و به ویژه شاگردان [[کاظم رشتی]] این ادعای [[باطل]] او را نیز تأیید کرده، به او [[ایمان]] آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[کاظم رشتی]] بودند که پیش از [[وفات]] خود [[بشارت]] داده بود: زود است که پس از من، [[امام]] [[غایب]]، آشکار شود و شاید [[امام]] [[غایب]] در میان شما باشد. او به پیروانش تأکید می‌کرد که بر یک یک شما لازم است که در [[شهرها]] بگردید و ندای [[امام]] [[غایب]] را [[اجابت]] کنید<ref>شیخی‌گری، بابی‌گری، ص۷۹.</ref>.
| پاسخ‌دهندگان      =   
 
[[علی محمد شیرازی]]، به ادعای [[بابیت]] و [[مهدویت]] اکتفا نکرد و [[انحراف]] و [[گمراهی]] را به حدی رساند که مدعی [[نزول]] کتاب و [[دین جدید]] شد و به گمان خود، [[احکام]] جاودانه [[اسلام]] را با نوشتن کتاب "بیان" [[نسخ]] کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان" خود را [[برتر]] از همه [[انبیای الهی]] و مظهر [[نفس]] [[پروردگار]] معرفی کرد و [[عقیده]] داشت که با ظهورش [[آیین]] [[اسلام]]، منسوخ و [[قیامت]] [[موعود]] در [[قرآن]]، به پا شده است<ref>تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰، ۱۷۰.</ref>.
 
پس از اعدام باب، عموم [[بابیان]] به [[جانشینی]] [[میرزا یحیی نوری]] معروف به "[[صبح ازل]]" [[معتقد]] شدند و برادر بزرگترش [[حسین علی نوری]] [[حدود]] هیجده سال از [[دستورات]] [[میرزا یحیی]] در ظاهر [[اطاعت]] می‌کرد؛ اما در تمام این مدت با زیرکی و [[سیاست]] به تحکیم [[جایگاه]] خود و تضعیف موقعیت [[میرزا یحیی]] [[همت]] گماشت. [[اختلاف]] جدی میان دو برادر وقتی بود که [[حسین علی نوری]] خود را "من یظهره [[الله]]" یعنی همان موعودی خواند که باب به [[ظهور]] او [[بشارت]] داده است.
 
[[علی محمد شیرازی|باب]]، در چند جای کتاب بیان، [[ظهور]] شخص بزرگی در آینده بسیار دور را [[پیش‌گویی]] کرده، با عبارت "من یظهره [[الله]]" یعنی کسی که [[خدا]] او را آشکار خواهد ساخت از او خبر داده و با بیان را به [[اطاعت]] از او [[دعوت]] کرده بود. با اینکه این [[بشارت]] در بیانِ باب به [[حدود]] ۲۰۰۰ سالپس از [[آیین]] باب مربوط می‌شد، [[حسین]] [[علی]] نوری پس از [[حدود]] ۱۸ سال مدعی [[مقام]] "من یظهره [[الله]]" شد و کتاب اقدس<ref>این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.</ref> را نگاشت.
 
[[میرزا حسین علی نوری|بهاء الله]] مدعی شد که [[پیامبری]] است که [[پس از ظهور]] [[علی محمد شیرازی|بابو]] [[دین]] او، بار دیگر [[آیین]] جدیدی به نام [[بهائیت]] آورده و [[دین]] بیان را [[نسخ]] کرده است. ولی او به [[ادعای پیامبری]] اکتفا نکرد و ادعا کرد که [[خدا]] در او تجسم یافته است. او شهر [[عکّا]] را زندان و خود را خدای زندانی شمرده و نوشته است: {{عربی|«لا اله الا أنا المسجون الفريد»}}؛ یعنی هیچ خدایی جز من که [در [[عکّا]]] زندانی شده و یگانه هستم وجود ندارد. در حال حاضر [[بهائیت]] زیر نظر "[[بیت العدل]]" که در [[اسرائیل]] و شهر [[حیفا]] قرار دارد، اداره می‌شود و هر چند سال یک‌بار، اعضای آن به وسیله انتخابات تغییر می‌کنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: بهائیان نوشته سید محمد باقر نجفی.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۳۰۹، ۳۱۱.</ref>.
 
== پاسخ‌های دیگر ==
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
| تصویر = 136863.JPG
| پاسخ‌دهنده = خدامراد سلیمیان
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین '''[[خدامراد سلیمیان]]'''، در کتاب ''«[[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]»'' در این‌باره گفته است:
*«از فرقه‌‏هایی که [[انحراف]] آن‏ها، به نوعی با بحث [[مهدویت]] مرتبط است، [[مغیریه]] یا [[محمدیه]] است<ref>ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳</ref>. این [[فرقه]]، از [[پیروان]] [[محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب]] {{عم}} هستند.
 
که ملقب به "[[نفس زکیه]]" و "[[امام مهدی|مهدی]]" و "ارقط" "دارای لکه سپید و سیاه در صورت" بود. آنان، کشته شدن او را باور ندارند و می‌‏گویند: وی در کوه حاجر در نجد پنهان است و تا [[فرمان خدا]] به وی نرسد، از آن‏جا بیرون نمی‌‏آید۵<ref>ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴</ref>.
 
[[مغیرة بن سعید عجلی]] به [[یاران]] خویش می‌‏گفت: [[محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی مهدی]] {{عم}} آینده است؛ زیرا وی هم‏نام [[رسول خدا]] {{صل}} و پدرش نیز هم‏نام پدر [[پیامبر]] {{صل}} بود. آن‏ها گمان کرده‏‌اند در حدیثی از [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} [[روایت]] شده که درباره [[امام مهدی|مهدی]] فرموده است: "[[امام مهدی|مهدی]] هم‏نام من و پدرش هم‏نام پدر من است".
 
[[محمد بن عبد اللّه بن حسن]] در [[مدینه]] [[دعوت]] خویش را آشکار کرد و بر [[مکه]] و [[مدینه]] چیره شد. برادرش [[ابراهیم بن عبد اللّه]] [[بصره]] را گرفت و برادر دیگرش [[ادریس بن عبد اللّه]] به برخی شهرهای [[مغرب]] دست یافت؛ پس [[ابو جعفر منصور]] [[خلیفه عباسی]]، [[عیسی بن موسی]] را با سپاهی انبوه به [[جنگ]] او فرستاد. در [[مدینه]] نبردی روی داد و [[محمد]] در آن [[جنگ]] کشته شد. پس از آن [[منصور عیسی بن موسی]] را به [[جنگ]] [[ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن حسن]] {{عم}} گسیل داشت".
 
گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، بیزاری جستند. گروهی دیگر در [[دوستی]] و [[پیروی]] از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، استوار مانده، گفتند: [[محمد بن عبد اللّه]] هرگز کشته نشده و او [[مهدی]] آینده است<ref>  ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۴۰۵ - ۴۰۶.</ref>.
*«[[ناووسیه]] برگرفته از اسم شخصی با نام ناووس از اهالی [[بصره]] است<ref>  شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۸۴</ref>.
 
برخی گفتند: او [[عبد اللّه بن ناووس]] یا [[عجلان بن ناووس]] نام داشت. وی می‌‏گفت: "[[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} [[برترین]] فرد [[امت اسلام]] بود و هرکس او را تفضیل ندهد، [[کافر]] است".
 
[[ناووسیه]] [[عقیده]] داشتند [[جعفر بن محمّد]] {{ع}} زنده است و نمی‌‏میرد. او [[مهدی]] [[آخر الزمان]] است. آشکار می‌‏شود و بر مردمان [[فرمانروایی]] می‏‌کند. آنان می‌‏پنداشتند از وی [[روایت]] شده است: "اگر کسی بر شما فراز آید و بگوید مرا [[بیمار]] یافته و مرده مرا شسته است، باور نکنید و بدانید من سرور شما و دارنده [[شمشیر]] هستم" به سبب کلمه [[شمشیر]]، این طایفه را صارمیه نیز خوانده‏‌اند"<ref>  ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۴۳۶</ref>.
 
روشن است این ادعا درباره [[امام صادق]] {{ع}} درست نیست و طبق [[شهادت]] مسلّم [[تاریخ]] آن حضرت به [[شهادت]] رسیده است<ref>ر. ک: [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، مقدمه</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} خود فرمود: "هنگامی که سه اسم محمّد، [[علی]] و [[حسن]]، به طور متوالی در [[امامان]] {{عم}} جمع شد، چهارمین آنان [[قائم]] است".
 
[[مفضل بن عمر]] گوید: بر [[امام صادق]] {{ع}} وارد شدم و عرض کردم: "ای آقای من! کاش [[جانشین]] خودت را به ما معرفی می‌‏کردی. فرمود: ای مفضّل! [[امام]] بعد از من فرزندم [[موسی]] است و [[امام]] [[خلف]] و [[موعود منتظر]] "[[محمد]]"، [[فرزند]] [[حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی]] {{عم}} است<ref>  [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، ص ۳۳۴، ح ۴</ref>.
 
این گروه، پس از چندی از بین رفتند<ref>ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، فصل ۱، الدلیل علی فساد قول الناووسیه</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۴۴۰ - ۴۴۱.</ref>.
*«[[عسکریه]] فرقه‌‏ای از [[شیعیان]] [[امامیه]] بودند که حضرت [[امام حسن عسکری]] {{ع}} را [[امام مهدی|مهدی موعود]] پنداشته، به [[غیبت]] او قائل شدند. [[شیخ صدوق]]، آنان را با عنوان واقفیه یاد کرده، می‌‏نویسد: "[[واقفیه]] ادعا کردند [[امام حسن عسکری]] {{ع}} [[غیبت]] [[اختیار]] کرده است. ایشان نیز امر [[غیبت]] را صحیح می‌دانستند؛ اما در وقوع آن در [[امام عسکری|حضرت عسکری]] {{ع}} اشتباه نموده، گمان کردند [[قائم]] [[مهدی]]، [[امام عسکری|امام یازدهم]] است؛ اما چون [[وفات]] آن حضرت ثابت شده، گفتار ایشان در این باب [[باطل]] است<ref> [[شیخ صدوق]]، [[کمال الدین و تمام النعمة (کتاب)|کمال الدین و تمام النعمة]]، ج۱، مقدمه</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص۳۰۷ - ۳۰۸.</ref>.
*«از فرقه‌‏هایی که [[انحراف]] آن‏ها، به نوعی با بحث [[مهدویت]] مرتبط است، [[مغیریه]] یا [[محمدیه]] است<ref>ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳</ref>. این [[فرقه]]، از [[پیروان]] [[محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب]] {{عم}} هستند. که ملقب به "[[نفس زکیه]]" و "[[امام مهدی|مهدی]]" و "ارقط" "دارای لکه سپید و سیاه در صورت" بود. آنان، کشته شدن او را باور ندارند و می‌‏گویند: وی در کوه حاجر در نجد پنهان است و تا [[فرمان خدا]] به وی نرسد، از آن‏جا بیرون نمی‌‏آید۵<ref>ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴</ref>. [[مغیرة بن سعید عجلی]] به [[یاران]] خویش می‌‏گفت: [[محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی مهدی]] {{عم}} آینده است؛ زیرا وی هم‏نام [[رسول خدا]] {{صل}} و پدرش نیز هم‏نام پدر [[پیامبر]] {{صل}} بود. آن‏ها گمان کرده‏‌اند در حدیثی از [[پیامبر|پیغمبر]] {{صل}} [[روایت]] شده که درباره [[امام مهدی|مهدی]] فرموده است: "[[امام مهدی|مهدی]] هم‏نام من و پدرش هم‏نام پدر من است".
 
[[محمد بن عبد اللّه بن حسن]] در [[مدینه]] [[دعوت]] خویش را آشکار کرد و بر [[مکه]] و [[مدینه]] چیره شد. برادرش [[ابراهیم بن عبد اللّه]] [[بصره]] را گرفت و برادر دیگرش [[ادریس بن عبد اللّه]] به برخی شهرهای [[مغرب]] دست یافت؛ پس [[ابو جعفر منصور]] [[خلیفه عباسی]]، [[عیسی بن موسی]] را با سپاهی انبوه به [[جنگ]] او فرستاد. در [[مدینه]] نبردی روی داد و [[محمد]] در آن [[جنگ]] کشته شد. پس از آن [[منصور عیسی بن موسی]] را به [[جنگ]] [[ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن حسن]] {{عم}} گسیل داشت".
 
گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، بیزاری جستند. گروهی دیگر در [[دوستی]] و [[پیروی]] از [[مغیرة بن سعید عجلی]]، استوار مانده، گفتند: [[محمد بن عبد اللّه]] هرگز کشته نشده و او [[مهدی]] آینده است<ref> ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳</ref>»<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگ‌نامه مهدویت (کتاب)|فرهنگ‌نامه مهدویت]]، ص ۴۰۵ - ۴۰۶.</ref>.
}}
}}
'''فرقه‌های انحرافی مهدویت کدامند؟ (پرسش)''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[مهدویت (پرسش)|مهدویت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[مهدویت]]''' مراجعه شود.
{{پاسخ پرسش
| عنوان پاسخ‌دهنده = ۲. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
| تصویر = 991395.jpg
| پاسخ‌دهنده = نگین آفرینش ج۲ (کتاب)
| پاسخ = نویسندگان کتاب ''«[[نگین آفرینش ج۲ (کتاب)|نگین آفرینش]]»'' در این باره گفته‌اند:
 
«فرقه‌های انحرافی‌ای که در [[اسلام]] به وجود آمده‌اند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویّت ارتباط دارند، سه [[فرقه]] در [[ایران]] شهرت دارند که عبارتند از شیخیّه، بابیّت و [[بهائیت]]. البتّه بابیّت و [[بهائیت]] دو [[فرقه]] شناخته شده‌اند که کسی در [[انحراف]] آن‌ها از [[اسلام]]، تردیدی ندارد و [[پیروان]] این دو [[فرقه]]، دیدگاه‌های مخالف با [[اسلام]] و [[قرآن]] را آشکارا بیان می‌کنند؛ و شیخیّه با [[انحراف]] در بعضی از امور اعتقادی زمینه‌ساز [[ظهور]] [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو [[فرقه]]، بر اساس بعضی از [[عقاید]] غلط [[شیخیه]] به ادّعاهای [[باطل]] روی آوردند. [[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]] خود از [[پیروان]] و شاگردان [[سید کاظم رشتی]] بود و میرزا [[حسین علی نوری]]، بزرگان [[شیخیه]] را مبشران [[ظهور]] خود می‌دانست.<ref> میرزا [[حسین]] [[علی]] نوری ([[بهاء الله]]) از [[شیخ احمد احسائی]] و [[سید کاظم رشتی]] با [[لقب]] «نورین نیّرین» یاد کرده و آنها را مبشّران [[ظهور]] خود و باب می‌خواند؛
ایقان، ص ۳ و ۴)</ref>
* '''[[فرقه]] [[شیخیه]]:''' شیخیّه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات [[شیخ]] [[احمد احسائی]] پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از [[عقاید]]، از تشیّع فاصله گرفت.


==عبارت‌های دیگری از این پرسش==
* '''[[شیخ احمد احسایی]]:''' [[احمد بن زین الدین]] معروف به [[شیخ احمد احسایی]] که در [[شیخیه]] به "[[شیخ]] جلیل" معروف است، در روستای "مطیرفی" از استان "احساء" در [[عربستان]] به [[دنیا]] آمد. او، [[قرآن]] و [[علوم]] متداول را نزد پدرش فرا گرفت و برای ادامه تحصیل به [[کربلا]] و [[نجف]] [[هجرت]] کرد و در درس [[عالمان]] بزرگ آنجا شرکت نمود. او علاوه بر [[فقه]] و اصول در [[علوم]] مختلف مانند طب و نجوم و [[علم]] حروف و اعداد مطالعاتی داشت. [[شیخ احمد احسایی]] پس از مدتی راهی [[ایران]] و [[خراسان]] شد و پس از [[زیارت]] [[امام رضا]] {{ع}} به [[دلیل]] استقبال [[مردم]] یزد از وی، مدتی آن شهر را مسکن خود قرار داد و شهرت بسیاری کسب کرد. چندی بعد [[فتحعلی شاه قاجار]] او را به [[تهران]] [[دعوت]] کرد. شاه در [[حق]] او نهایت [[احترام]] را به جای آورد و از [[شیخ]] خواست تا در [[تهران]] بماند؛ ولی او نپذیرفت و به یزد بازگشت. در سال ۱۲۲۹ ق در مسیر [[زیارت]] عتبات، با استقبال [[مردم]] و [[حاکم]] [[کرمانشاه]] در آن شهر اقامت کرد و در سال ۱۲۳۷ ق در مسیر مشهد، مدتی را در [[قزوین]] ماند. در همین زمان بود که به [[دلیل]] برخی دیدگاه‌های انحرافی و غلوآمیز با [[مخالفت]] بعضی از [[علما]] روبرو شد، تا آنجا که از سوی ملا [[محمد تقی برغانی]] معروف به [[شهید]] ثالث از علمای با نفوذ [[قزوین]]، [[تکفیر]] شد. انتشار این خبر، سبب تضعیف پایگاه مردمی [[شیخ احمد احسایی]] و نیز صدور فتاوایی مشابه از سوی علمای [[کربلا]] و [[نجف]] شد.<ref> عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).</ref> در نهایت عرصه بر [[شیخ احمد احسایی]] تنگ شد و پس از سفر به [[کربلا]] عازم وطن خود گردید؛ ولی در نزدیکی [[مدینه]] و در سال ۱۲۴۱ ق درگذشت و در قبرستان [[بقیع]] به [[خاک]] سپرده شد.<ref> قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹ – ۲۰.</ref> پس از [[وفات]] [[احمد احسایی]]، [[پیروان]] او، [[سید کاظم رشتی]] را پیشوای خویش دانستند. [[سید کاظم رشتی]] از [[جوانی]] در مجلس درس [[احمد احسایی]] شرکت می‌کرد و بسیار مورد [[احترام]] استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را [[رهبری]] کرد و با بیان و قلم، افکار [[شیخ]] و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای [[باطل]] [[شیخیه]] به [[سید کاظم رشتی]] نسبت داده شده و ربطی به [[شیخ]] [[احمد احسائی]] ندارد؛ به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ [[سید رشتی]]، در [[انحراف]] اعتقادی او تردیدی نداشتند.


== پاسخ نخست==
* '''انشعابات [[شیخیه]]:''' [[سید کاظم رشتی]] بدون اینکه [[جانشینی]] برای خود تعیین کند از [[دنیا]] رفت؛ زیرا [[ظهور]] [[امام غایب]] را بسیار نزدیک می‌دانست. پس از او در میان [[شیخیه]]، بسیاری ادعای [[جانشینی]] کردند که البته در [[عقاید]] و افکار، اختلافاتی داشتند. مدعیان [[جانشینی]] [[سید کاظم رشتی]]، عبارت بودند از:
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]]
# [[سید علی محمد شیرازی|علی محمد باب شیرازی]].
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب  ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در این‌باره گفته است:
# یکی از شاگردان رشتی به نام حاج [[محمد کریم خان کرمانی]] که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست [[رهبری]] اکثیریت [[شیخیه]] را برعهده گیرد؛ ولی پس از [[مرگ]] وی، بر سر [[جانشینی]] او نیز [[اختلاف]] شد و انشعابات جدیدی رخ داد. طرفداران کرمانی را "[[شیخیه]] کرمانیه و کریمخانیه" می‌گویند؛ پیش‌تر مرکز آن‌ها کرمان بوده سپس به [[بصره]] [[عراق]] منتقل شدند.<ref> ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.</ref>
::::::«فرقه‌های انحرافی که در [[اسلام]] به وجود آمده‌اند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع [[مهدویت]] ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارت‌اند از [[شیخیه]]، [[بابیت]] و [[بهائیت]]. [[شیخیه]] با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینه‌ساز [[بابیت]] و [[بهائیت]] شد و موسّسان این دو فرقه، براساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادّعاهای باطل روی آوردند. [[علی محمد باب شیرازی]] خود از پیروان و شاگردان [[سید کاظم رشتی]] بود و [[میرزا حسین علی نوری]]، بزرگان [[شیخیه]] را مبشران ظهور خود می‌دانست<ref>[[میرزا حسین علی نوری]] (بهاء الله) از [[شیخ احمد احسائی]] و [[کاظم رشتی]] با لقب "نورین نیّرین" یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب می‌خواند. (ایقان، ص ۳ و ۴).</ref> [[شیخیه]] مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات [[شیخ احمد احسائی]] پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، از [[شیعه|تشیع]] فاصله گرفت. [[شیخ احمد احسائی]] و پیروانش بر این باورند که [[امام]] غایب در عالم دیگری به نام هورقلیا<ref>هورقلیا از نظر احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف).</ref> زندگی می‌کنند و راز عمر طولانی او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر می‌برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورت‌های اهل زمین را می‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد<ref>جوامع الکلم، ج ۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳.</ref>.
# عده‌ای از شاگردان [[شیخ]] [[احمد احسائی]] در [[آذربایجان]] [[ایران]] به [[تبلیغ]] آرای [[شیخ]] پرداختند که مهم‌ترین آن‌ها میرزا [[محمد مامقانی]] معروف به [[حجة الاسلام]]<ref> او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.</ref> و میرزا [[شفیع تبریزی]] معروف به [[ثقة الاسلام]] و میرزا [[محمد باقر اسکویی]] بزرگ [[خاندان]] احقاقی است.<ref> فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.</ref>
::::::گروهی از [[شیخیه]] معتقدند که اصول [[دین]]، ایمان به چهار اصل است: [[توحید]]، [[نبوت]]، [[امامت]] و پس از آن، رکن چهارم ایمان، یعنی شناخت [[شیعه]] کامل است که در زمان غیبت، واسطه فیض میان [[امام]] غایب و مردم است. او احکام را بی‌واسطه از [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} می‌گیرد و به دیگران می‌رساند.<ref>فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.</ref> به اعتقاد اینان پیشوایان [[شیخیه]] یعنی احسائی و جانشینان او، مصداق [[شیعه]] کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می‌توانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل، این گروه از [[شیخیه]] به اجتهاد و تقلید عقیده‌ای ندارند<ref>ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (ص ۲۸۳، ۳۶۳) و بهائیان، ص ۱۱۰، ۱۵۲.</ref>.
* '''مبنای فکری [[عقاید]] [[احمد احسائی]]:''' بدیهی است که در [[مذهب]] [[شیعه]]، منابع اصلی [[معارف]] و [[عقاید اسلامی]]، [[قرآن]]، سنّت [[پیامبر]] {{صل}} و [[اهل بیت]] {{عم}} می‌باشد. نیز راه‌دست‌یابی به سنّت و سیرۀ [[معصومان]] {{عم}} منحصر در روایاتی است که در کتب روایی معتبر، بیان شده و [[عالمان شیعه]] با دقّت نظر و ریزبینی و بر پایۀ [[استدلال]] از این مجموعه گران‌سنگ، [[معارف]] فراوانی را استخراج کرده‌اند. این، مسیر روشنی است که [[عقل]] و عقلا و نیز [[سیره]] [[علما]] آن را تأیید می‌کند. [[شیخ احمد احسائی]] گرچه عنایت ویژه‌ای به [[روایات]] [[معصومان]] {{عم}} داشت؛ ولی درباره دست‌یابی به [[کلام]] [[معصوم]] {{ع}} شیوه جدیدی را ابداع کرد. او مدعی شد که از راه [[مکاشفه]] و ارتباط با [[ائمه]] {{عم}} در عالم [[خواب]]، حقایقی را بی‌واسطه از ایشان می‌گیرد. وی از رؤیایی در دوران تحصیل خود یاد کرده که ضمن آن، شخصی دو [[آیه]] [[قرآن]] را برای او [[تفسیر]] می‌کند و سرآغاز تحّولی شگرف در زندگی او می‌شود. پس از آن، او از یک سلسله از رؤیاها به فرزندش خبر داده که در ضمن آن‌ها پاسخ مسائل خود را از [[ائمه]] {{عم}} می‌گرفته و در [[بیداری]] به درستی و مطابقت آن‌ها با [[احادیث]] پی می‌برده است. احسائی با این دیدگاه، پای [[استدلال]] را در مطالب علمی بست و بدون اقامه [[دلیل]]، ادعاهای خود را نشر داد. وقتی در مباحث علمی به آرای وی ایرادی وارد می‌شد می‌گفت: "در طریق من [[مکاشفه]] و [[شهود]] است، نه [[برهان]] و [[استدلال]]"<ref> بهائی چه می‌گوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخی‌گری بابی‌گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه‌های انحرافی، ش ۲.</ref> بدیهی است که چنین شیوه‌ای در مباحثات علمی، جایگاهی ندارد و از نظر [[عقل]] و [[نقل]] مردود و موجب [[انحراف]] و سقوط است و چه بسا سر از [[شرک]] و [[کفر]] در آورد!!
::::::پس از وفات [[احسائی]]، پیروان او، [[کاظم رشتی]] را پیشوای خوی دانستند. کاظم از جوانی در مجلس درس احسائی شرکت می‌کرد و بسیار مورد احترام استاد بود. او شانزده سال، طایفه [[شیخیه]] را رهبری کرد و با بیان و قلم، افکار شیخ و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای باطل [[شیخیه]] به [[کاظم رشتی]] نسبت داده شده و ربطی به [[شیخ احمد احسائی]] ندارد، به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ رشتی، در انحراف اعتقادی او تردیدی نداشتند.
* '''[[عقائد]] [[شیخیه]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و شاگردان او درباره [[معاد]] جسمانی و [[معراج]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[مقامات]] [[ائمه]] {{عم}} و نیز حیات [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} و چگونگی ارتباط با آن حضرت، نظرات خاصی دارند که با [[عقاید اسلامی]]، تفاوت دارد.
::::::پس از درگذشت [[کاظم رشتی]]، یکی از شاگردان او به نام [[علی محمد شیرازی]]، مدعی جانشینی او شد که با حمایت جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحله‌ای جدید و حساس در شکل‌گیری فرقه‌های انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقه‌ای به نام [[بابیت]] شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحرافی بزرگ‌تر به نام [[بهائیت]] شد.
::::::پس از انتشار خبر جانشینی [[علی محمد شیرازی]]، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از جانشینی استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت<ref>به معنای مفسر [[قرآن]] بودن است. او بخش‌هایی از [[قرآن]] کریم را با روشی که از مکتب [[شیخیه]] آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که [[امام]] دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را "ذکر" نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.</ref> کرد، سپس با ادعای [[بابیت]]، خود را باب [[امام]] دوازدهم شیعیان -یعنی واسطه میان مردم و [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}}- معرفی نمود. و او بر این اعتقاد اصرار داشت که برای پی‌بردن به اسرار و حقایق بزرگ و مقدس، باید مردم به ناچار از «در» بگذرند و به حقیقت برسند؛ لذا می‌گفت: مردم، باید به من ایمان آورند، تا به کمک من –که واقف به اسرار هستم- بر آن اسرار دست یابند. او آشکارا می‌گفت: {{عربی|اندازه=155%|«يا عبادالله! اسمعوا نداء الحجة من حول الباب»}}؛ ای بندگان خدا! صدای حجت خدا و [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} را از طرف باب بشنوید.
::::::[[علی محمد شیرازی]]، پیش از رفتن به [[مکه]]، خود را باب [[امام مهدی|امام زمان]]می‌خواند و دعوت خود را هم پنهانی انجام می‌داد؛ ولی پس از آنکه از مکه به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض کرد و خود را [[امام مهدی|مهدی موعود]]{{ع}} و همان [[امام]] غایب خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا می‌گفت که من همان مهدی موعودم که هزاران سال است در انتظار ظهور و بوده‌اند. مریدان او و به ویژه شاگردان [[کاظم رشتی]] این ادعای باطل او را نیز تأیید کرده، به او ایمان آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، [[کاظم رشتی]] بودند که پیش از وفات خود بشارت داده بود: زود است که پس از من، [[امام]] غایب، آشکار شود و شاید [[امام]] غایب در میان شما باشد. او به پیروانش تأکید می‌کرد که بر یک یک شما لازم است که در شهرها بگردید و ندای [[امام]] غایب را اجابت کنید<ref>شیخی‌گری، بابی‌گری، ص۷۹.</ref>.
::::::[[علی محمد شیرازی]]، به ادعای [[بابیت]] و [[مهدویت]] اکتفا نکرد و انحراف و گمراهی را به حدی رساند که مدعی نزول کتاب و دین جدید شد و به گمان خود، احکام جاودانه اسلام را با نوشتن کتاب "بیان" نسخ کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان" خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار معرفی کرد و عقیده داشت که با ظهورش آیین [[اسلام]]، منسوخ و قیامت موعود در [[قرآن]]، به پا شده است<ref>تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰، ۱۷۰.</ref>.
::::::پس از اعدام باب، عموم بابیان به جانشینی [[میرزا یحیی نوری]] معروف به "صبح ازل" معتقد شدند و برادر بزرگترش [[حسین علی نوری]] حدود هیجده سال از دستورات [[میرزا یحیی]] در ظاهر اطاعت می‌کرد؛ اما در تمام این مدت با زیرکی و سیاست به تحکیم جایگاه خود و تضعیف موقعیت [[میرزا یحیی]] همت گماشت. اختلاف جدی میان دو برادر وقتی بود که [[حسین علی نوری]] خود را "من یظهره الله" یعنی همان موعودی خواند که باب به ظهور او بشارت داده است.
::::::[[علی محمد شیرازی|باب]]، در چند جای کتاب بیان، ظهور شخص بزرگی در آینده بسیار دور را پیش‌گویی کرده، با عبارت "من یظهره الله" یعنی کسی که خدا او را آشکار خواهد ساخت از او خبر داده و با بیان را به اطاعت از او دعوت کرده بود. با اینکه این بشارت در بیانِ باب به حدود ۲۰۰۰ سالپس از آیین باب مربوط می‌شد، حسین علی نوری پس از حدود ۱۸ سال مدعی مقام "من یظهره الله" شد و کتاب اقدس<ref>این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.</ref> را نگاشت.
::::::[[میرزا حسین علی نوری|بهاء الله]] مدعی شد که پیامبری است که پس از ظهور [[علی محمد شیرازی|باب]]و [[دین]] او، بار دیگر آیین جدیدی به نام [[بهائیت]] آورده و [[دین]] بیان را نسخ کرده است. ولی او به ادعای پیامبری اکتفا نکرد و ادعا کرد که خدا در او تجسم یافته است. او شهر عکّا را زندان و خود را خدای زندانی شمرده و نوشته است: {{عربی|اندازه=155%|«لا اله الا أنا المسجون الفريد»}}؛ یعنی هیچ خدایی جز من که [در عکّا] زندانی شده و یگانه هستم وجود ندارد. در حال حاضر [[بهائیت]] زیر نظر "بیت العدل" که در اسرائیل و شهر حیفا قرار دارد، اداره می‌شود و هر چند سال یک‌بار، اعضای آن به وسیله انتخابات تغییر می‌کنند<ref>برای مطالعه بیشتر ر.ک: بهائیان نوشته سید محمد باقر نجفی.</ref>»<ref>[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۳۰۹، ۳۱۱.</ref>.


==پاسخ‌های دیگر==
* '''دیدگاه [[شیخیه]] دربارۀ [[امام غایب]]:''' [[شیخ]] [[احمد احسائی]] و پیروانش بر این
{{یادآوری پاسخ}}
{{جمع شدن|۱. آقای تونه‌ای؛}}
[[پرونده:13681078.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[مجتبی تونه‌ای]]]]


==پرسش‌های وابسته==
}}


==[[:رده:آثار مهدویت|منبع‌شناسی جامع مهدویت]]==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسمان فرقه‌های انحرافی}}
{{ستون-شروع|3}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های مهدویت|کتاب‌شناسی مهدویت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های مهدویت|مقاله‌شناسی مهدویت]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های مهدویت|پایان‌نامه‌شناسی مهدویت]].
{{پایان}}
{{پایان}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مهدویت]]
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسش‌های جامع امامت و ولایت]]
[[رده:پرسمان مهدویت]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:(اث): پرسش‌هایی با ۴ پاسخ]]
[[رده:پرسش‌های مهدویت]]
[[رده:(اث): پرسش‌های مهدویت با ۴ پاسخ]]
[[رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ]]
[[رده:پرسش‌های مربوط به فرقه‌های انحرافی]]
[[رده:(اا): پرسش‌های مهدویت با ۱ پاسخ]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۱۵

فرقه‌های انحرافی مهدویت کدامند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با معارف مهدویت / کلیاتی از مهدویت / فرقه‌های انحرافی
مدخل اصلیسبئیه
تعداد پاسخ۴ پاسخ

فرقه‌های انحرافی مهدویت کدامند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

عبدالمجید زهادت

حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در این‌باره گفته است:

«فرقه‌های انحرافی که در اسلام به وجود آمده‌اند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارت‌اند از شیخیه، بابیت و بهائیت. شیخیه با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینه‌ساز بابیت و بهائیت شد و موسّسان این دو فرقه، براساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادّعاهای باطل روی آوردند. علی محمد باب شیرازی خود از پیروان و شاگردان سید کاظم رشتی بود و میرزا حسین علی نوری، بزرگان شیخیه را مبشران ظهور خود می‌دانست[۱] شیخیه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات شیخ احمد احسائی پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، از تشیع فاصله گرفت. شیخ احمد احسائی و پیروانش بر این باورند که امام غایب در عالم دیگری به نام هورقلیا[۲] زندگی می‌کنند و راز عمر طولانی او در همین است که با بدنی هورقلیایی و غیرمادی در آن عالم به سر می‌برد و هرگاه بخواهد به این دنیای مادّی پا گذارد، صورتی از صورت‌های اهل زمین را می‌پوشد و کسی او را نمی‌شناسد[۳].

گروهی از شیخیه معتقدند که اصول دین، ایمان به چهار اصل است: توحید، نبوت، امامت و پس از آن، رکن چهارم ایمان، یعنی شناخت شیعه کامل است که در زمان غیبت، واسطه فیض میان امام غایب و مردم است. او احکام را بی‌واسطه از امام زمان (ع) می‌گیرد و به دیگران می‌رساند.[۴] به اعتقاد اینان پیشوایان شیخیه یعنی احسائی و جانشینان او، مصداق شیعه کامل و رکن رابع هستند و تنها کسانی هستند که می‌توانند احکام فقهی را برای دیگران بیان کنند. به همین دلیل، این گروه از شیخیه به اجتهاد و تقلید عقیده‌ای ندارند[۵].

پس از وفات احسائی، پیروان او، کاظم رشتی را پیشوای خوی دانستند. کاظم از جوانی در مجلس درس احسائی شرکت می‌کرد و بسیار مورد احترام استاد بود. او شانزده سال، طایفه شیخیه را رهبری کرد و با بیان و قلم، افکار شیخ و نظریات خود را نشر داد. بسیاری از آرای باطل شیخیه به کاظم رشتی نسبت داده شده و ربطی به شیخ احمد احسائی ندارد، به همین سبب علمای بزرگ معاصرِ رشتی، در انحراف اعتقادی او تردیدی نداشتند.

پس از درگذشت کاظم رشتی، یکی از شاگردان او به نام علی محمد شیرازی، مدعی جانشینی او شد که با حمایت جمعی از شاگردان رشتی از او، مرحله‌ای جدید و حساس در شکل‌گیری فرقه‌های انحرافی پدید آمد. سرانجام فرقه‌ای به نام بابیت شکل گرفت که خود بستری آماده برای انحرافی بزرگ‌تر به نام بهائیت شد.

پس از انتشار خبر جانشینی علی محمد شیرازی، وی فرصت را غنیمت شمرده، پای را از جانشینی استادش فراتر نهاد و در ابتدای کار، ادعای ذِکریّت[۶] کرد، سپس با ادعای بابیت، خود را باب امام دوازدهم شیعیان -یعنی واسطه میان مردم و امام زمان (ع)- معرفی نمود. و او بر این اعتقاد اصرار داشت که برای پی‌بردن به اسرار و حقایق بزرگ و مقدس، باید مردم به ناچار از «در» بگذرند و به حقیقت برسند؛ لذا می‌گفت: مردم، باید به من ایمان آورند، تا به کمک من –که واقف به اسرار هستم- بر آن اسرار دست یابند. او آشکارا می‌گفت: «يا عبادالله! اسمعوا نداء الحجة من حول الباب»؛ ای بندگان خدا! صدای حجت خدا و امام زمان (ع) را از طرف باب بشنوید.

علی محمد شیرازی، پیش از رفتن به مکه، خود را باب امام زمانمی‌خواند و دعوت خود را هم پنهانی انجام می‌داد؛ ولی پس از آنکه از مکه به شیراز بازگشت، هم عنوان خود را عوض کرد و خود را مهدی موعود (ع) و همان امام غایب خواند و هم دعوتش را علنی کرد. او آشکارا می‌گفت که من همان مهدی موعودم که هزاران سال است در انتظار ظهور و بوده‌اند. مریدان او و به ویژه شاگردان کاظم رشتی این ادعای باطل او را نیز تأیید کرده، به او ایمان آوردند؛ چرا که تحت تأثیر سخنان استاد خود، کاظم رشتی بودند که پیش از وفات خود بشارت داده بود: زود است که پس از من، امام غایب، آشکار شود و شاید امام غایب در میان شما باشد. او به پیروانش تأکید می‌کرد که بر یک یک شما لازم است که در شهرها بگردید و ندای امام غایب را اجابت کنید[۷].

علی محمد شیرازی، به ادعای بابیت و مهدویت اکتفا نکرد و انحراف و گمراهی را به حدی رساند که مدعی نزول کتاب و دین جدید شد و به گمان خود، احکام جاودانه اسلام را با نوشتن کتاب "بیان" نسخ کرد. وی، در ابتدای کتاب "بیان" خود را برتر از همه انبیای الهی و مظهر نفس پروردگار معرفی کرد و عقیده داشت که با ظهورش آیین اسلام، منسوخ و قیامت موعود در قرآن، به پا شده است[۸].

پس از اعدام باب، عموم بابیان به جانشینی میرزا یحیی نوری معروف به "صبح ازل" معتقد شدند و برادر بزرگترش حسین علی نوری حدود هیجده سال از دستورات میرزا یحیی در ظاهر اطاعت می‌کرد؛ اما در تمام این مدت با زیرکی و سیاست به تحکیم جایگاه خود و تضعیف موقعیت میرزا یحیی همت گماشت. اختلاف جدی میان دو برادر وقتی بود که حسین علی نوری خود را "من یظهره الله" یعنی همان موعودی خواند که باب به ظهور او بشارت داده است.

باب، در چند جای کتاب بیان، ظهور شخص بزرگی در آینده بسیار دور را پیش‌گویی کرده، با عبارت "من یظهره الله" یعنی کسی که خدا او را آشکار خواهد ساخت از او خبر داده و با بیان را به اطاعت از او دعوت کرده بود. با اینکه این بشارت در بیانِ باب به حدود ۲۰۰۰ سالپس از آیین باب مربوط می‌شد، حسین علی نوری پس از حدود ۱۸ سال مدعی مقام "من یظهره الله" شد و کتاب اقدس[۹] را نگاشت.

بهاء الله مدعی شد که پیامبری است که پس از ظهور بابو دین او، بار دیگر آیین جدیدی به نام بهائیت آورده و دین بیان را نسخ کرده است. ولی او به ادعای پیامبری اکتفا نکرد و ادعا کرد که خدا در او تجسم یافته است. او شهر عکّا را زندان و خود را خدای زندانی شمرده و نوشته است: «لا اله الا أنا المسجون الفريد»؛ یعنی هیچ خدایی جز من که [در عکّا] زندانی شده و یگانه هستم وجود ندارد. در حال حاضر بهائیت زیر نظر "بیت العدل" که در اسرائیل و شهر حیفا قرار دارد، اداره می‌شود و هر چند سال یک‌بار، اعضای آن به وسیله انتخابات تغییر می‌کنند[۱۰]»[۱۱].

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگ‌نامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

که ملقب به "نفس زکیه" و "مهدی" و "ارقط" "دارای لکه سپید و سیاه در صورت" بود. آنان، کشته شدن او را باور ندارند و می‌‏گویند: وی در کوه حاجر در نجد پنهان است و تا فرمان خدا به وی نرسد، از آن‏جا بیرون نمی‌‏آید۵[۱۳].

مغیرة بن سعید عجلی به یاران خویش می‌‏گفت: محمد بن عبد اللّه بن حسن بن حسن بن علی مهدی (ع) آینده است؛ زیرا وی هم‏نام رسول خدا (ص) و پدرش نیز هم‏نام پدر پیامبر (ص) بود. آن‏ها گمان کرده‏‌اند در حدیثی از پیغمبر (ص) روایت شده که درباره مهدی فرموده است: "مهدی هم‏نام من و پدرش هم‏نام پدر من است".

محمد بن عبد اللّه بن حسن در مدینه دعوت خویش را آشکار کرد و بر مکه و مدینه چیره شد. برادرش ابراهیم بن عبد اللّه بصره را گرفت و برادر دیگرش ادریس بن عبد اللّه به برخی شهرهای مغرب دست یافت؛ پس ابو جعفر منصور خلیفه عباسی، عیسی بن موسی را با سپاهی انبوه به جنگ او فرستاد. در مدینه نبردی روی داد و محمد در آن جنگ کشته شد. پس از آن منصور عیسی بن موسی را به جنگ ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن حسن (ع) گسیل داشت".

گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از مغیرة بن سعید عجلی، بیزاری جستند. گروهی دیگر در دوستی و پیروی از مغیرة بن سعید عجلی، استوار مانده، گفتند: محمد بن عبد اللّه هرگز کشته نشده و او مهدی آینده است[۱۴][۱۵].

برخی گفتند: او عبد اللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس نام داشت. وی می‌‏گفت: "حضرت علی (ع) برترین فرد امت اسلام بود و هرکس او را تفضیل ندهد، کافر است".

ناووسیه عقیده داشتند جعفر بن محمّد (ع) زنده است و نمی‌‏میرد. او مهدی آخر الزمان است. آشکار می‌‏شود و بر مردمان فرمانروایی می‏‌کند. آنان می‌‏پنداشتند از وی روایت شده است: "اگر کسی بر شما فراز آید و بگوید مرا بیمار یافته و مرده مرا شسته است، باور نکنید و بدانید من سرور شما و دارنده شمشیر هستم" به سبب کلمه شمشیر، این طایفه را صارمیه نیز خوانده‏‌اند"[۱۷].

روشن است این ادعا درباره امام صادق (ع) درست نیست و طبق شهادت مسلّم تاریخ آن حضرت به شهادت رسیده است[۱۸]. امام صادق (ع) خود فرمود: "هنگامی که سه اسم محمّد، علی و حسن، به طور متوالی در امامان (ع) جمع شد، چهارمین آنان قائم است".

مفضل بن عمر گوید: بر امام صادق (ع) وارد شدم و عرض کردم: "ای آقای من! کاش جانشین خودت را به ما معرفی می‌‏کردی. فرمود: ای مفضّل! امام بعد از من فرزندم موسی است و امام خلف و موعود منتظر "محمدفرزند حسن بن علی بن محمّد بن علی بن موسی (ع) است[۱۹].

این گروه، پس از چندی از بین رفتند[۲۰]»[۲۱].

محمد بن عبد اللّه بن حسن در مدینه دعوت خویش را آشکار کرد و بر مکه و مدینه چیره شد. برادرش ابراهیم بن عبد اللّه بصره را گرفت و برادر دیگرش ادریس بن عبد اللّه به برخی شهرهای مغرب دست یافت؛ پس ابو جعفر منصور خلیفه عباسی، عیسی بن موسی را با سپاهی انبوه به جنگ او فرستاد. در مدینه نبردی روی داد و محمد در آن جنگ کشته شد. پس از آن منصور عیسی بن موسی را به جنگ ابراهیم بن عبد اللّه بن حسن بن حسن (ع) گسیل داشت".

گروهی کشته شدن او را راست دانستند و از مغیرة بن سعید عجلی، بیزاری جستند. گروهی دیگر در دوستی و پیروی از مغیرة بن سعید عجلی، استوار مانده، گفتند: محمد بن عبد اللّه هرگز کشته نشده و او مهدی آینده است[۲۶]»[۲۷].
۲. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفته‌اند:

«فرقه‌های انحرافی‌ای که در اسلام به وجود آمده‌اند، بسیارند؛ ولی در میان فرق انحرافی که به موضوع مهدویّت ارتباط دارند، سه فرقه در ایران شهرت دارند که عبارتند از شیخیّه، بابیّت و بهائیت. البتّه بابیّت و بهائیت دو فرقه شناخته شده‌اند که کسی در انحراف آن‌ها از اسلام، تردیدی ندارد و پیروان این دو فرقه، دیدگاه‌های مخالف با اسلام و قرآن را آشکارا بیان می‌کنند؛ و شیخیّه با انحراف در بعضی از امور اعتقادی زمینه‌ساز ظهور بابیت و بهائیت شد و موسّسان این دو فرقه، بر اساس بعضی از عقاید غلط شیخیه به ادّعاهای باطل روی آوردند. علی محمد باب شیرازی خود از پیروان و شاگردان سید کاظم رشتی بود و میرزا حسین علی نوری، بزرگان شیخیه را مبشران ظهور خود می‌دانست.[۲۸]

  • فرقه شیخیه: شیخیّه مکتبی است که در اوایل قرن سیزدهم بر اساس تفکرات شیخ احمد احسائی پایه‌گذاری شد و پس از او به وسیله شاگردانش ادامه یافت و به تدریج در برخی از عقاید، از تشیّع فاصله گرفت.
  1. علی محمد باب شیرازی.
  2. یکی از شاگردان رشتی به نام حاج محمد کریم خان کرمانی که با توجه به موقعیت ویژه نزد استاد و نیز نزدیکی به دربار قاجار، توانست رهبری اکثیریت شیخیه را برعهده گیرد؛ ولی پس از مرگ وی، بر سر جانشینی او نیز اختلاف شد و انشعابات جدیدی رخ داد. طرفداران کرمانی را "شیخیه کرمانیه و کریمخانیه" می‌گویند؛ پیش‌تر مرکز آن‌ها کرمان بوده سپس به بصره عراق منتقل شدند.[۳۱]
  3. عده‌ای از شاگردان شیخ احمد احسائی در آذربایجان ایران به تبلیغ آرای شیخ پرداختند که مهم‌ترین آن‌ها میرزا محمد مامقانی معروف به حجة الاسلام[۳۲] و میرزا شفیع تبریزی معروف به ثقة الاسلام و میرزا محمد باقر اسکویی بزرگ خاندان احقاقی است.[۳۳]
  1. ادّعای احسائی مبنی بر زندگی امام (ع) با بدن هورقلیایی و در عالم هورقلیا بدون پشتوانه عقلی و نقلی است و عمر طولانی امام زمان با بدن مادّی و در همین دنیا نیز قابل توجیه است.
  2. بازگشت سخن شیخ احمد احسائی به انکار حیات مادی امام زمان (ع) است و در این صورت بین امام حیّ و امامان گذشته تفاوتی نخواهد بود؛[۳۷] چون هیچ‌یک بدن مادی ندارند و با جسم لطیف زندگی می‌کنند.
  3. طبق نظریه شیخ، امام زمان بر روی زمین زندگی نمی‌کند و حال آنکه ظاهر آیات و روایات برخلاف این عقیده است، مانند روایاتی که ضرورت وجود حجت الهی را بر زمین در همه زمان‌ها اثبات می‌کند و بقای زمین را بدون ایشان، غیرممکن می‌داند.[۳۸] امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرماید:" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضِ مِنْ قَائِمٌ بِحُجَّةٍ ظَاهِرٍ مَشْهُورٍ أَوْ بَاطِنٍ‏ مَغْمُورٍ لِئَلَّا تَبْطُلَ‏ حُجَجُ‏ اللَّهِ‏ وَ بَيِّنَاتُهُ‏ "[۳۹]
  1. درس خواندن و درس دادن در هر رشته و هر علمی حرام است، مگر آنچه خود "باب" نوشته یا در امر ترویج بابیّت بنویسند (بیان فارسی، ص ۱۳۰).
  2. به دستور باب باید همه کتاب‌های علمی جهان در هر رشته به کلی از بین برده شود، جز کتاب‌هایی که در ترویج امر او بنویسند (بیان فارسی، ص ۱۹۸).
  3. به دستور باب هر شخص بابی حق ندارد بیش از نوزده جلد[۶۴] کتاب داشته باشد و اگر تخلّف ورزید، باید نوزده مثقال طلا جریمه بدهد (بیان عربی، ص ۴۲).
  4. باب دستور می‌دهد اموال و هرچه را که منسوب به غیر مؤمنان به اوست در هر جا قدرت دارند مصادره کنند (بیان عربی، ص ۱۸).
  5. باب دستور می‌دهد از مدفوع حیوانات پرهیز نکنند (بیان عربی، ص ۲۸).
  6. باب دستور می‌دهد از سگ و غیر آن پرهیز نکنند (بیان عربی، ص ۴۴).
  7. اگر زن و شوهر نتوانند بچه‌دار شوند، با اذن دیگری می‌توانند با زن یا مرد دیگر ارتباط برقرار کنند تا بچه‌دار شوند (بیان فارسی، ص ۲۹۸).
۳. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«"سبئیه" نام فرقه‌ای است که گمان می‌کردند حضرت علی (ع) همان مهدی موعود و نجات‌بخش آینده است. آنان پیروان "عبدالله بن سبأ" هستند. عبدالله به نبوت و الوهیت حضرت علی (ع) هم معتقد بوده است[۸۱][۸۲].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و کاظم رشتی با لقب "نورین نیّرین" یاد کرده و آنها را مبشران ظهور خود و باب می‌خواند. (ایقان، ص ۳ و ۴).
  2. هورقلیا از نظر احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف).
  3. جوامع الکلم، ج ۲، قسمت دوم، ص ۱۰۳.
  4. فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.
  5. ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (ص ۲۸۳، ۳۶۳) و بهائیان، ص ۱۱۰، ۱۵۲.
  6. به معنای مفسر قرآن بودن است. او بخش‌هایی از قرآن کریم را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را "ذکر" نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
  7. شیخی‌گری، بابی‌گری، ص۷۹.
  8. تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰، ۱۷۰.
  9. این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.
  10. برای مطالعه بیشتر ر.ک: بهائیان نوشته سید محمد باقر نجفی.
  11. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۳۰۹، ۳۱۱.
  12. ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳
  13. ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴
  14. ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳
  15. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۵ - ۴۰۶.
  16. شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۸۴
  17. ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۴۳۶
  18. ر. ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، مقدمه
  19. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۳۳۴، ح ۴
  20. ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، فصل ۱، الدلیل علی فساد قول الناووسیه
  21. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۴۰ - ۴۴۱.
  22. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، مقدمه
  23. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۰۷ - ۳۰۸.
  24. ر. ک: نعمت اللّه صفری فروشانی، غالیان، ص ۹۳
  25. ر. ک: شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۹۴
  26. ر. ک: محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۹۳
  27. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۵ - ۴۰۶.
  28. میرزا حسین علی نوری (بهاء الله) از شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی با لقب «نورین نیّرین» یاد کرده و آنها را مبشّران ظهور خود و باب می‌خواند؛ ایقان، ص ۳ و ۴)
  29. عالمانی مانند آخوند ملا آقا دربندی، مرحوم شریف العلماء، شیخ محمد حسین صاحب فصول و شیخ محمد حسن (صاحب جواهر) نیز به تکفیر احسائی حکم کردند (بهائیان، ص ۴۹).
  30. قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۹ – ۲۰.
  31. ر.ک: فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۶ – ۲۶۸؛ دائرة المعارف تشیع، ج ۱۰، ص ۱۹۱.
  32. او همان کسی است که حکم تکفیر و اعدام علی محمد شیرازی را در تبریز صادر کرد و برائت شیخیه آذربایجان را از بدعتِ باب اعلام نمود. ر،ک: بهائیان، ص ۲۴۷.
  33. فرهنگ فرق اسلامی، ص ۳۵.
  34. بهائی چه می‌گوید؟، ج ۱، ص ۱۰۹؛ العلامۀ الجلیل احمد بن زین الدین الاحسایی فی دائرة الضوء، ص ۱۶ – ۳۳؛ شیخی‌گری بابی‌گری، ص ۱۵؛ فصلنامه علمی – ترویجی انتظار موعود، مهدویت و فرقه‌های انحرافی، ش ۲.
  35. هورقلیا از نظر شیخ احمد به معنای عالمی غیر از عالم دنیا (عالم مادّه) و بالاتر از آن است. به عبارت روشن‌تر، هورقلیا حد وسط بین عالم دنیا و عالم ملکوت و از جنس عالم مثال است. این ملک محله‌های متعددی دارد که تنها در دو مجلۀ جابرسا و جابلقا میلیون‌ها امّت با زبان‌های متفاوت و با بدن مثالی و جسم لطیف به سر می‌برند. جسم لطیف، همان سرشت آدمی است که از آن آفریده شده و همان بدنی است که در قیامت مردگان با آن زنده خواهند شد. (فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۷۰ با تلخیص و تصرّف)
  36. جوامع الکلم، ج ۲، قسمت، ص ۱۰۳.
  37. زیرا طبق عقیدۀ احسائی، امامان گذشته در عالم بزرخ با همین بدن هورقلیایی حیات دارند.
  38. اشاره است به روایاتی که در کتاب الحجة از اصول کافی آمده است.
  39. آری، این چنین است زمین از قیام کننده به حجت الهی خالی نمی‌ماند که او ظاهر و مشهور است و یا غائب و پنهان؛ تا حجت‌های الهی و بینات او باطل نشود؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، باب ۲۶، ح ۲، ص ۵۴۵.
  40. فرهنگ فرق اسلامی، ص ۲۶۹.
  41. ر.ک: احقاق الحق، ص ۳۵۶ (صص ۲۸۳ – ۳۶۳) و بهائیان، صص ۱۱۰ – ۱۵۲.
  42. در ادامه این گفتار، درباره علی محمد شیرازی بحث خواهیم کرد.
  43. در آخرین توقیع از امام زمان (ع) آمده است: و سيأتي من شيعتي من يدّعي المشاهدة، ألا فمن اد[عي المشاهدة قبل خروج السفياني و الصيحة فهو كذّاب مفتر. (غیبت طوسی، ص ۳۹۵، ش ۳۶۵). به زودی می‌آید از شیعیان من کسی که ادعای مشاهده [= نیابت خاصّه] دارد. هرآینه هر کس ادعای مشاهده کند قبل از خروج سفیانی و ندای آسمانی، پس او دروغگو و افترا زننده است.
  44. و اما در مسائلی که پیش می‌آید، به راویان حدیث ما (= فقها) رجوع کنید که آنان حجت من بر شما هستند و من بر حجت خدا بر آن‌هایم؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۴۸۵.
  45. تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۳ – ۶۴.
  46. تلخیص تاریخ نبیل، زرندی، ص ۶۷.
  47. أسرار الآثار خصوصی، ج ۱، ص ۱۹۲ – ۱۹۳.
  48. به معنای مفسر قرآن بودن است. او بخش‌هایی از قرآن کریم را با روشی که از مکتب شیخیه آموخته بود تأویل کرده، مدعی شد که امام دوازدهم شیعیان، او را مأمور کرده است تا جهانیان را ارشاد کند و همزمان خود را «ذکر» نامید. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
  49. دائرة المعارف الشیعیه العامه، ج ۶، ص ۲۰.
  50. احسن القصص، ذیل آیه ۵۵ سوره یوسف.
  51. «أشهد أن عليا قبل نبيل باب بقية الله»؛ (علی قبل از نبیل یعنی «علی محمد» که به حساب ابجد با «علی نبیل» برابر است)؛ که اعتراض و خشم مسلمانان را به دنبال داشت؛ تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۲۷.
  52. «حیّ» ابجد معادل عدد ۱۸ است.
  53. شیخی‌گری، بابی‌گری، ص ۷۹.
  54. شیخی‌گری، بابی‌گری، ص ۸۰ – ۹۰ با تلخیص و تصرف.
  55. تلخیص تاریخ نبیل، صص ۱۳۰ – ۱۷۰.
  56. تلخیص تاریخ نبیل، ص ۱۴۱.
  57. و طلب بخشش می‌کنم از پروردگارم و به سوی او توبه می‌کنم از اینکه امری به من نسبت داده شود
  58. این آشفتگی عبارات در کلمات باب، امری رایج و شایع بوده است.
  59. کشف الغطاء، ص ۲۰۴ – ۲۰۵.
  60. تخلیص تاریخ نبیل، ص ۱۶۳ و ۱۹۵.
  61. نام اصلی او زرّین تاج و برادرزاده ملا محمد تقی برغانی معروف به شهید ثالث بود. وی دارای حسن و جمال و آشنا به ادبیات و برخی علوم اسلامی و از مریدان سرسخت باب بود. او عده‌ای را مأمور کرد تا عموی خود ملامحمد تقی برغانی را که مخالف با شیخیه و بابی‌ها بود کشتند. وی سرانجام بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه در سال ۱۲۶۸ قمری دستگیر و کشته شد؛ شیخی‌گری، بابی‌گری و بهائی‌گری، ص ۱۰۸ – ۱۰۵.
  62. شیخی‌گری، بابی‌گری و بهائی‌گری، ص ۲۷۳ – ۲۷۱.
  63. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱، ص ۱۸ – ۱۹.
  64. یکی از ویژگی‌های باب و بابیان این است که به حروف و حساب ابجد اهمیت فراوانی می‌دادند. در این میان عدد ۱۹ نزد آنان مقدس شمرده می‌شود زیرا گروه اولیه‌ای که به علی محمد باب ایمان آورده و دین او را تبلیغ می‌کردند ۱۸ نفر بوده که با باب عدد ۱۹ را تشکیل می‌دادند. آنان برای توجیه این نگاه خود، گفتند آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» ۱۹ حرف دارد، تعداد حرف اسمای پنج تن (محمد، علی، فاطمه، حسن، حسین) ۱۹ عدد است، تعداد ملائکه موکّل بر جهنم ۱۹ ملک است، و کلمه «واحد» نیز طبق حساب ابجد ۱۹ می‌باشد (شیخی‌گری، بابی‌گری، بهائی‌گری، ص ۱۳۲)
  65. اقدس، ص ۲۹.
  66. تنبیه النائمین، ص ۴.
  67. قرة العین به اتّهام قتل عمدی مرحوم ملا محمد تقی برغانی قزوینی –که از مخالفان باب بود- به زندان افتاده بود.
  68. پیش‌تر درباره واقعه بدشت سخن گفتیم.
  69. تنبیه النائمین، ص ۱۶ و ۱۵.
  70. ماجرای باب و بهاء، ص ۱۲۶ – ۱۴۰ با تلخیص.
  71. این کتاب شامل احکام و تعالیم اصلی بهائیان است.
  72. کتاب مبین، ص ۳۹۶.
  73. شیخ‌گری، بابی‌گری، بهائی‌گری، ص ۱۸۹.
  74. کتاب عَهْدِی، مجموعه الواح بهاءالله، ص ۳۹۹.
  75. ر.ک: مکاتیب، ج ۱، ص ۴۴۲ و ۴۴۳.
  76. جامعه بهائی عشق آباد، ص ۱۸۵.
  77. کشف الحیل، ص ۲۱۲.
  78. خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابی‌گری و بهائی‌گری، ص ۶۱.
  79. انشعاب در بهائیت، ص ۱۵۵.
  80. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۲، ص ۱۸۸ - ۱۹۸.
  81. فرهنگ موعود، حسین کریمشاهی بیدگلی، ص ۱۲۲.
  82. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۹۴.
  83. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، مقدمه
  84. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص۳۰۷ - ۳۰۸.