ویژهخواری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = فساد اقتصادی | | موضوع مرتبط = فساد اقتصادی | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[نفی ویژهخواری در معارف و سیره علوی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} |
نسخهٔ ۱۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۱۷
مقدمه
اسلام بر گردش سالم اقتصاد تاکید دارد؛ زیرا این اصل نقش اساسی در ایجاد عدالت قسطی ایفا میکند و شرایط را به گونه ای سامان میدهد که همگان بتوانند از نعمتهای الهی برای دست یابی به خوشبختی و آسایش و آرامش بهره مند شوند. از همین روست که با رفتارهای نامناسب اقتصادی چون ربا، کنزاندوزی، ویژه خواری، انحصارطلبی و مانند آن مبارزه کرده و بر توزیع منابع و ثروت از طریق ابزارهایی چون صدقات، زکات، خمس، انفال، انفاق و مانند آن تاکید کرده تا این گونه گردش سالم ثروت در جامعه تحقق یابد[۱].
معناشناسی
انحصار از باب انفعال از ریشه حصر گرفته شده است. حصر در لغت به معنای محدود و کوتاه کردن است. وقتی عرب میگوید: علی سبیلِ الحَصْر به معنای بدون رقابت است. انحصار نیز به معنای محدود کردن و بیرقیب کردن در چیزی است.
انحصار در اصطلاح به معنای مخصوص بودن کاری یا امری یا فروش کالایی به کسی یا مؤسسهای است. اما در اصطلاح اقتصادی، انحصار (به انگلیسی: monopoly) به معنای محدود کردن ساخت، توزیع یا فروش چیزی برای دولت، مؤسسه یا شرکتی یا شخصی است[۲].
یک انحصارطلب میتواند قیمت و مقدار تولید را تغییر دهد. او مقادیر بیشتری را با دریافت قیمت کمتر در مقابل تولید در یک بازار با کشش بالاتر و مقادیر کمتری را با دریافت قیمت بیشتری در یک بازار با کشش پایینتر میفروشد. گاهی این واژه در معنای گستردهتر، به هر نوع تخطّی از حدود اخلاقی و قانونی اطلاق میشود که حریم آزادی دیگران را مختل سازد و امتیازهایی فراتر از حد لازم یا شایستگی به فرد یا گروهی خاص عطا کند. در این جا وقتی از انحصار سخن به میان میآید، معنا و مفهومی عام و فراگیر است و شامل روحیّهای است که فرد یا گروهی، همه چیز و یا چیزی را منحصر به خود بداند[۳].
دیدگاه قرآن درباره فزونخواهی
اسلام با رانتخواری و سوء استفاده از موقعیت به شدت برخورد میکند؛ چراکه رانتخواری و ویژهطلبی خلاف فطرت و طبیعت انسانی و عدالت است. براساس آموزههای قرآنی، عدالت به معنای قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود و اعطای حق به هر صاحب حقی است. بنابراین، اگر کسی بخواهد از طریق موقعیت خویش یا دیگران، امتیاز انحصاری کسب کند تا بر موقعیت و ثروت و قدرت خود بیفزاید، ظلم روا داشته است؛ چراکه اجازه نداده و نمیدهد تا هر چیزی یا هر کسی در جای مناسب و حق خود قرار گیرد.
انسانها به طور فطری خواهان عدالت هستند؛ زیرا عقل و فطرت به آنان میگوید قرار گرفتن هر چیزی در جای مناسب خود، به معنای رسیدن به موقعیتی است که خداوند برای کمال هر کس و هر چیزی قرار داده است؛ یعنی اگر هر چیزی در موقعیت مناسب و حق خود قرار گیرد، به مقصد و مقصود کمالی خود رسیده است؛ اما جابجائی موقعیتها از طریق ظلم و بیعدالتی، دور شدن از جایگاه مناسب است که میتواند به موقعیت خود فرد نیز آسیب برساند؛ چراکه جهان هستی از نظمی مبتنی بر عدالت برخوردار است که هر جابجائی، میتواند اثرات مخرب و زیانباری را در موقعیت چیز یا کس دیگر ایجاد کرده و در نهایت همانند سقوط یک سبب از سببهای بازی دومینو میتواند یک مجموعه منظم و کامل را تخریب کند.
پیامبر گرامی(ص) نیز به شدت با هرگونه سوءاستفاده از موقعیت مبارزه و مخالفت میکند؛ زیرا اینگونه رفتار بیرون از طبیعت فطری بشر و مخالف عدالت و عدالتخواهی است. پیامبر(ص) گاه به این نکته توجه میدهد که حاضر نیست از موقعیت خود سوءاستفاده کند و از علم غیبی که خداوند در اختیارش گذاشته بهرهبرداری شخصی کند و خود را به ثروت و قدرت برساند؛ چراکه علم غیب ایشان استقلالی نیست، بلکه تابع علم غیب الهی و در محدوده رضایت خداوند است[۴]. پس اولا اطلاعات و علم غیب ایشان، تابع علم الهی و محدود به رضایت خداوند و در چارچوب مسئولیتهای اوست که اگر برخلاف آن عمل کند اول خودش آسیب میبیند. از همین رو، نمیتواند از آن سوء استفاده کند و به ثروتاندوزی و تکاثر و استکثار بپردازد. از همین رو از سوی خداوند مامور میشود تا به طور رسمی و آشکار و شفاف اعلام کند که علم غیب او استقلالی نیست و اگر این چنین بود احتمال این داشت که تکاثری داشته باشد، اما چون علم غیب ایشان علم غیب تبعی و در محدوده رضایت و مسئولیت الهی اوست، نمیتواند استکثار و تکاثری داشته باشد و بر ثروت و قدرت خود بیفزاید. در آیه ۱۸۸ سوره اعراف آمده است: قل لا املک لنفسی نفعا و لا ضرا الا ماشاءالله ولو کنت اعلم الغیب لاستکثرت من الخیر و ما مسنی السوء، ان انا الا نذیر و بشیر لقوم یؤمنون؛ بگو:«جز آنچه خدا بخواهد، برای خودم اختیار سود و زیانی ندارم و اگر غیب (استقلالی نه تبعی) میدانستم قطعا خیر بیشتری برای خود میاندوختم و هرگز به من آسیبی نمیرسید؛ اما من جز بیمدهنده و بشارتگر برای گروهی که ایمان میآورند، نیستم».
بنابراین، پیامبر گرامی(ص) هرگز از موقعیت خود سوءاستفاده نخواهد کرد و بر قدرت و ثروت خود نمیافزاید و گرایش به تکاثر و کثرت مال و ثروت نخواهد داشت. البته مردم و اعراب حجاز و نجد دوست میداشتند که پیامبر(ص) بهعنوان یک انسان همانند آنان از این موقعیت سوءاستفاده کند؛ چراکه مردم جاهلی آن زمان، از عقل دورافتاده و گرایش به جهالت و سفاهت داشتند؛ به همین جهت آسیبهای اجتماعی چون فزونخواهی و سوءاستفاده از موقعیت برای انحصارگرایی در میان آنان رشد و تقویت شده بود.
آنان از پیامبر(ص) انتظار داشتند به اعتبار موقعیت خود با خدا، از آن برای نفع شخصی بهره گیرد و ویژهخواهی کند؛ لذا به آن حضرت میگفتند که اگر ارتباطی با آسمان و خداوند دارد، باید دارای خانهای از طلا و بوستانی از درختان خرما و انگور و مانند آنها داشته باشد: ﴿وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا * أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً * أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً﴾[۵].
خداوند بارها در آیات قرآنی بیان کرده که هدف پیامبران از دعوت مردم تنها دعوت به سوی خداست نه به سوی خود[۶] در حالی که مردم برخلاف آن رفتهاند[۷]. آنان همچنین مامور بودند که از موقعیت خود سوءاستفاده نکنند و چیزی از مردم نخواهند و خود را بر مردم تحمیل نکنند[۸].
پیامبران گاه متهم میشدند که میخواهند از موقعیت خود سوءاستفاده کنند و خود را بهعنوان رهبر مردم جا بزنند و موقعیت سیاسی و اجتماعی دیگران را در خطر اندازند. منافقان در دوره پیامبر(ص) چنین تصوری داشتند و برای همین توطئه کردند تا جلوی ایشان را بگیرند.
ضرورت هوشیاری حاکمان و مسئولان نسبت به اطرافیان خود البته برخی از افراد همیشه از موقعیت خود سوءاستفاده میکنند و از موقعیت خویشی و فامیلی برای برتری در امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهره میگیرند. از جمله کسانی که معروف به سوءاستفاده از موقعیت خود بود میتوان به قارون اشاره کرد.
معروف است که قارون از بستگان نزدیک حضرت موسی(ع) بود و از نظر اطلاعات و آگاهی، معلومات قابل ملاحظهای از تورات داشت و نخست در صف مؤمنان بود. ولی غرور ثروت او را به آغوش کفر کشید و بالاخره با پیامبر خدا به مبارزه برخاست و سرانجام هلاک شد.
گرچه قارون از نزدیکان حضرت موسی(ع) بود، ولی آن حضرت او را به خاطر رفتار ناپسند و قدرتطلبی و ثروتاندوزی زیاد و طغیان، از خود طرد کرد و او به دربار فرعون پناه برد. پیامبران الهی و پیشوایان معصوم(ع) در طول حیات خویش بسیار مراقب نزدیکان و خویشان خود بودند و اجازه رانتخواری و سوء استفاده از قدرت را به آنان نمیدادند و در زمان غیبت امام زمان(ع) نیز که رهبری و حاکمیت به عهده فقیه عادل و جامعالشرایط گذاشته شده، آنان تاکنون اجازه هیچ سوءاستفاده به نزدیکان خود ندادهاند و اگر موردی نیز مشاهده کردهاند، به شدت با آن برخورد کردهاند.
زمامداران و صاحبان قدرت و مسئولان حکومت اسلامی نیز باید در مقابل افراد فرصتطلب و نان به نرخ روزخور هوشیار باشند و اجازه ندهند که اقوام و خویشاوندان آنها در پناه مقام و جایگاه آنان به منافع نامشروع مادی برسند[۹].
به خاطر احتمال و امکان سوءاستفاده از موقعیت، خداوند، زنان پیامبر(ص) را بهعنوان مادران امت معرفی میکند تا کسی پس از پیامبر(ص) با آنان ازدواج نکند و اینگونه شرایط برای سوءاستفاده از این زنان برای برتریجوییهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی فراهم نشود[۱۰].
همچنین به زنان پیامبر(ص) به شکل خاص فرمان میدهد تا در امور اجتماعی و سیاسی جامعه وارد نشوند و در خانههای خودشان آرام و قرار بگیرند؛ زیرا احتمال سوءاستفاده جریانهای سیاسی و اجتماعی از موقعیت آنان برای پیشبرد اهداف حزبی و گروهی وجود دارد. از همین رو به صراحت فرمان میدهد: و قرن فی بیوتکن؛ و در خانههایتان قرار گیرید[۱۱].
سوءاستفاده از موقعیت و رانتخواری و ویژهطلبی مسئلهای است که در فرمان امیرمؤمنان حضرت علی(ع) به مالک اشتر به هنگام فرمانداری مصر نیز مورد توجه بوده است. ایشان در آن فرمان مینویسد: «همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خودخواه و چپاولگرند و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن و بهگونهای با آنان رفتار کن که قرار دادی به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند آبیاری مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینههای آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش برای آنان و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند… حق را به صاحب حق، هر کس که باشد، نزدیک یا دور، بپرداز و در این کار شکیبا باش و این شکیبایی را به حساب خدا بگذار، گرچه اجرای حق مشکلاتی برای نزدیکانت فراهم آورد، تحمل سنگینی آن را به یاد قیامت بر خود هموار ساز...»[۱۲].[۱۳]
آسیبشناسی گردش سالم ثروت
در آموزههای قرآنی، ثروت و اقتصاد به عنوان اصل قوام بخش جامعه معرفی شده است[۱۴]. این بدان معناست که جامعه دارای ستون فقراتی است که اقتصاد آن را شکل میدهد به طوری که اگر اقتصاد و ثروت در جامعهای نباشد، دچار رکود و خمود میشود و همان طوری که انسان بدون ستون فقرات قادر به ایستادن و تولید و بهرهمندی از زندگی و نعمتهای آن نیست، جامعه بدون اقتصاد و ثروت نیز دچار فقر ستون فقرات خواهد بود و نمیتواند نیازهای ابتدایی افراد جامعه را برآورده سازد و دچار فروپاشی و یا بحران میشود؛ زیرا فلسفه وجودی جامعه، چیزی جز تأمین عناصری از خوشبختی چون آسایش و رفاه مادی و نیز آرامش و امنیت عمومی نیست؛ پس اگر جامعه نتواند عنصر آسایش و رفاه را فراهم آورد، به سرعت گرفتار اضمحلال و فروپاشی خواهد شد و افراد جامعه از آن جامعه خارج شده و به جوامع دیگر سرازیر میشوند تا نخستین و اصلیترین دغدغه آنان را تأمین و فراهم کند.
اسلام به عنوان گفتمان الهی بر آن است تا فلسفه و سبک زیستی را ارائه دهد که پاسخگوی همه نیازهای انسانی از مادی و معنوی، دنیوی و اخروی باشد. از این رو دغدغه اقتصاد به عنوان یک دغدغه در کنار امور عبادی محض چون توحید و نماز قرار میگیرد و اصولی چون انفاق و زکات در آنها مورد تاکید قرار میگیرد[۱۵].
آموزههای اسلامی بهگونهای سامان یافته که قطعات آن همانند یک پازل عمل میکند. به این معنا که گاه حتی با ظاهری ناهمگون و عجیب و غریب، وقتی در کنار دیگر قطعات قرار میگیرد یک طرح جامع و کامل را ارائه میدهد که همه نیازهای انسان در آن به بهترین و کاملترین وجه پاسخ داده شده است. اگر این قطعات به درستی در کنار هم قرار نگیرد یا برخی از قطعات برداشته شود و از بیرون قطعهای به آن افزوده شود که در مذاهب و مکاتب التقاطی رخ میدهد، نمیتواند تصویر کاملی ارائه دهد و پاسخگوی نیازهای بشری باشد؛ چراکه هر تغییر و تبدیلی به معنای خلل و رخنه در قطعه دیگر است و این گونه نیست که اگر مثلا قطعه ازدواج در جای خود قرار گیرد ولی اصل ارث و دیه و مانند آن از فرهنگ دیگری اخذ شود، آن قطعه ازدواج بتواند کارایی مناسبی داشته باشد؛ بلکه خلل در احکام ارث و دیه و اخذ آن مثلا از فرهنگ غربی، قطعه ازدواج که از احکام اسلامی گرفته شده را نیز دچار اختلال میکند و از کارایی میاندازد.
بر این اساس، اگر در اسلام، اقتصاد مثلا به عنوان اصل قوام بخش جامعه معرفی میشود، مجموعهای از آموزهها و احکام برای ایجاد و یا تقویت آن نیز بیان شده است. باتوجه به اینکه اصل گردش سالم اقتصاد یک اصل اساسی در تحقق اقتصاد مفید و قوام بخش است تا همه در یک فرصت برابر از همه نعمتهای الهی برخوردار شوند، اسلام ضمن تاکید بر آن در آیاتی از جمله آیه ۷ سوره حشر بر آن است تا عوامل اقتضایی آن را ایجاد کند و موانع را نیز از سر راه آن بردارد. این گونه است که در قالب تحلیل علمی و توصیه عملی، مقتضیات، شناسایی و در شکل احکام و آموزههای دستوری در قالب بایدها ارائه میشود و موانع نیز پس از شناسایی در قالب نبایدها نهی میگردد.
آموزههای قرآنی از این ویژگی برخوردار است که حکمت علمی را با حکمت عملی جمع بسته و حتی در یک قضیه بخش نخست را به بودها و نبودها و بخش دوم را به بایدها و نبایدها اختصاص میدهد و این گونه ارتباط میان حقایق و هستها را با حوزه ارزشها و بایدها و نبایدها برقرار میکند. بنابراین، بسیاری از گزارههای قرآنی از این ویژگی برخوردار است که تبیین را با توصیه همراه دارد که در قالب ارزشگذاری و امر و نهی ارائه میشود[۱۶].
ویژه خواری و انحصارطلبی، مانع اقتصاد سالم و قوام بخش
در آیات قرآنی اموری چون ربا، کنزاندوزی و ویژهخواری و انحصارطلبی به عنوان مهمترین موانع اقتصاد سالم و قوام بخش معرفی شده است؛ زیرا این امور اجازه نمیدهد تا ثروت به شکل سالم در دست عموم مردم به گردش در آید و عموم مردم از ثروت و نعمتهای الهی برخوردار شوند.
اسلام به همان میزان که بر انفال و ثروت عمومی و دولتی، صدقات، انفاق، زکات، خمس، خرید و فروش و مانند آن به عنوان عوامل تأمین کننده اقتصاد سالم و گردش سالم و فراگیر ثروت در جامعه تاکید میکند، با هرگونه رباخواری و کنزاندوزی و انحصارطلبی و ویژهخواری هم مبارزه میکند؛ زیرا اگر موانع از سر راه گردش سالم اقتصاد و ثروت برداشته نشود نمیتوان امید داشت که عوامل اقتضایی تاثیرگذار باشد.
به عنوان مثال اگر بخواهیم آتشی داشته باشیم، باید سوخت مورد نیاز و عوامل آتش افروزی چون هیزم، نفت، اکسیژن و مانند آن فراهم باشد و موانعی چون آب، خیسی و تری هیزم، حجم زیاد دي اﮐﺴﯿﺪ ﮐﺮﺑﻦ co۲ و مواد هالوژنه، انواع پودرها و کفهای ویژه اطفای حریق وجود نداشته باشد. پس همان طوری که مقتضی لازم است تا وجود داشته باشد، موانع باید حذف شود و یا وجود نداشته باشد تا آتشی برافروخته شود.
بر اساس آموزههای قرآنی، ویژهخواری یکی از موانع مهم در سر راه گردش سالم اقتصاد است. اینکه مثلا برخی تنها از ثروت و نعمت برخوردار شوند موجب میشود تا دیگران محروم شده و نتوانند زندگی سالم و سازندهای داشته باشند[۱۷].
رانت اقتصادی، خیانت و ظلمی بزرگ
در هر جامعهای برخی از افراد جامعه به سبب جایگاههای خاص در سلسله مراتب مسئولیت اجتماعی، دسترسی آسانتری به ثروت دارند. گاه این دسترسی به اصل ثروت و مال نیست، بلکه دسترسی به اطلاعات و علمی است که ثروت ایجاد میکند. به عنوان نمونه اگر در هیات دولت و یا مجلس به طور مخفیانه طرحی در جریان باشد که فلان منطقه به عنوان منطقه آزاد اقتصادی معرفی خواهد شد، اطلاعات در این باره به افراد کمک میکند تا زمینهای آن مناطق را پیش از آگاهی مردم از طرح به بهایی اندک خریداری کرده و بسیار گرانتر در آینده بفروشند. چنین رانت اطلاعاتی موجب میشود که عدهای خاص به ثروتهای هنگفتی دست یابند و فاصله طبقاتی را در جامعه رقم زنند.
از نظر آموزههای قرآنی هر کاری که موجب شود تا عدالت مخدوش شود و مردم از قسط وسهم خویش محروم شوند، امری حرام و گناهی بزرگ است. اگر موقعیت اجتماعی شخص موجب شود تا اطلاعات و دانشی در اختیارش قرار گیرد که در اختیار دیگران نیست، و بخواهد از این دانش برای مقاصد شخصی بهره گیرد و یا حتی خویشان و نزدیکان خود را به کمک آن اطلاعات در موقعیت برتری قرار دهد گناهی بزرگ مرتکب شده است؛ زیرا مسئولیتهای اجتماعی از نظر قرآن، امانتهای الهی است که میبایست به درستی ادا شود[۱۸]. چنین کسانی که از رانت اطلاعات اقتصادی بهره میبرند نه تنها در امانت خیانت میکنند بلکه در بیتالمال و حقالناس نیز اجحاف و ظلم بزرگ روا میدارند و مستوجب عقوبتی بس سنگین در دنیا و آخرت خواهند شد.
از نظر آموزههای قرآنی ویژهخواری و انحصارطلبی میتواند به دو گونه شکل گیرد:
- اینکه خود را بر دیگران برگزیند و از اطلاعات و دانش و مقامی که دارد برای افزایش قدرت و ثروت خود بهره گیرد؛ به این معنا که اطلاعاتی را که به حکم مسئولیت در اختیار دارد برای خود نگه دارد و از آن برای حذف رقیبان یا سبقت در معاملات و قراردادها و مانند آن استفاده کند؛
- این اطلاعات و دانش را در اختیار خویشان و اقرباء قرار دهد و یا آنان را در معاملات دولتی و ملی بر دیگران مقدم دارد و پیشنهاد انجام کاری را به آنان داده و یا طرحهای ملی را در وهله نخست به آنان واگذار کند.
چنین رویهای در ادبیات عربی به عنوان «استئثار» شناخته میشود. اگر «ایثار» به معنای گذشت از حق خویش به نفع و سود دیگری است، استئثار به معنای خودگزینی و اختصاص دادن چیزی به خود است[۱۹]. پس استئثار و ویژهخواری به معنای: مقدّم داشتن خود يا وابستگان و هواداران خود بر ديگران در تأمين نيازها و خواستهاست.
شکی نیست که ویژهخواری به سبب آنکه مخالف عدالت است از مصادیق ظلم به مردم خواهد بود و اینگونه نیست که تنها یک امر ناپسند اخلاقی باشد بلکه عملی حرام و گناهی بزرگ است، بهویژه آنکه با اصول امانتداری[۲۰]، اقتصاد سالم، گردش سالم و آزاد ثروت در میان مردم[۲۱]، فلسفه بعثت و ارسال رسولان و انزال کتب الهی و اجرای عدالت[۲۲] و اصول دیگر اسلام مخالف است.
ریشه و خاستگاه این نوع رفتار در خیانتپیشگی افراد، حرص و آز شدید به امور دنیوی، دنیاطلبی، بیاعتنایی به حقوق مردم، بیرغبتی به اخلاق و مکارم اخلاقی و مانند آن نهفته است[۲۳].
عوامل ویژهخواری
مهمترین عامل در بوجود آمدن این رویه و رفتار در افراد انسانی قدرت و مناصب اجتماعی و سیاسی است. کسانی که در مناصب دولتی قرار میگیرند و به عنوان قاضی، حاکم، وزیر و نماینده و مانند آن پستها و مناصبی را اشغال میکنند، در معرض خطر ویژهخواری و انحصارطلبی هستند. از این رو امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: مَن مَلَكَ، استَأثَرَ؛ هر كس به پادشاهی و فرمانروايى و قدرت رسيد، ویژهگرایی و انحصارطلبى پيشه مى كند[۲۴].
پس میتوان قدرت را مهمترین عامل در گرایش مردم به ویژهخواری و انحصارطلبی دانست. کسانی که پیش از ورود به مناصب اجتماعی و سیاسی و قضایی، تزکیه نفس نکردهاند و هنوز گرایش به دنیا و لذات دنیوی در آنان وجود دارد در خطر این هستند که به تودههای مردم ظلم روا دارند و با استفاده از قدرت و اطلاعات و دانشهایی که در اختیارشان است، از گردش سالم اقتصاد و جریان آزاد آن جلوگیری کرده و به افزایش ثروت خود بپردازند.
با نگاهی به جهان امروز به آسانی میتوان به نقش قدرت و مناصب اجتماعی و سیاسی در ویژهخواری و افزایش فاصله طبقاتی و چالش فقیر و ثروتمند پی برد. امروز شاید کمتر از یک درصد از افراد جامعه، ۹۹ درصد ثروت جهان را در اختیار دارند که همه آنها از طریق ویژهخواری و انحصارطلبی به دست آمده است[۲۵].
عوامل چندی در ایجاد چنین روحیه در افراد موثر است؛ ریشه انحصارطلبی خودبرتربینی، اشرافیت، استکبار و تکبر، غرور باطل، جهالت و مانند آن است. در همین آیات به خوبی روشن شده که چگونه جهالت و خودبرتربینی و اشرافیت و مانند آن موجب شده که برخی حقوقی انحصاری برای خود قائل شوند و دیگران را از حقوق خود محروم سازند و بر آنان ظلم و ستم روا دارند.
آثاری که در این آیات بیان شده به خوبی نشان میدهد که انحصار، محدودیتهایی برای دیگران ایجاد میکند و آزادی عمل و فکر و عقیده را از دیگران سلب میکند و اقتصاد افراد و جامعه را با آسیب و اختلال جدی مواجه میسازد.
امیرمؤمنان علی(ع) با اشاره به ویژهخواری که نوعی انحصار در قدرت و ثروت است نشان میدهد که چگونه این انحصارطلبیها جامعه و افراد آن را از کمال دور ساخته و به تباهی میکشاند.
آن حضرت در سخنی به برخی آثار ویژهخواری و انحصارطلبی اشاره کرده و نشان میدهد که این عمل زشت و مجرمانه و گناه و ظلم تنها به حوزه اقتصادی محدود نخواهد شد، بلکه دیگر حوزههای زندگی فرد و جامعه را به شدت تحت تاثیر آثار زیانبار و مخرب قرار خواهد داد. ایشان میفرماید: «الاِستِئثارُ يوجِبُ الحَسَدَ، وَ الحَسَدُ يوجِبُ البِغضَةَ، وَ البِغضَةُ توجِبُ الاِختِلافَ، وَ الاِختِلافُ يوجِبُ الفُرقَةَ، وَ الفُرقَةُ توجِبُ الضَّعفَ، وَ الضَّعفُ يوجِبُ الذُّلَّ، وَ الذُّلُ يوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ وَ ذَهابَ النِّعمَةِ»؛ ویژهخواری و انحصارطلبی، حسادت میآورد و حسادت، دشمنی و دشمنی، اختلاف و اختلاف، پراکندگی و پراکندگی، ضعف و ضعف، زبونی و زبونی، زوال دولت و از میان رفتن نعمت[۲۶].
از نظر امیرمؤمنان علی(ع) خود ویژهخوار پیش از مردم به هلاکت و تباهی خواهد افتاد؛ زیرا اگر مردم دنیای خود را از دست میدهند، ویژهخوار آخرت خویش را به بهایی اندک فروخته و هلاکت ابدی را برای خود رقم زده است. آن حضرت میفرماید: «مَن يَستَأثِر مِنَ الأَموالِ يَهلِك»؛ هر که در اموالْ انحصارطلبی کند، نابود میشود[۲۷].
آن حضرت(ع) در فرمانش به مالک اشتر نیز میفرماید: از انحصارطلبی در آنچه مردم در آن برابرند و غفلت از آنچه در حوزه مسئولیت تو قرار دارد و در برابر دیدگان مردم روشن است، بپرهیز؛ زیرا تو، به خاطر دیگران مؤاخذهخواهی شد و بزودی پردههای امور از برابر دیدگانت کنار خواهد رفت و داد ستمدیده از تو گرفته خواهد شد[۲۸].
امیرمؤمنان علی(ع) درباره انحصارطلبی عثمان و ویژهخواری وی که نابودی دولتش را نیز به دنبال داشت میفرماید: او انحصارطلبی کرد و بد انحصارطلبی کرد. شما نیز ناشکیبی کردید و بد ناشکیبی کردید (هر دو از حد گذراندید) و خداوند را درباره انحصارطلب و ناشکیب، حُکمی است قطعی که در آینده یا قیامت، تحقّق خواهد یافت[۲۹].[۳۰]
آثار پدیده زشت و مجرمانه ویژهخواری
همانطورکه بیان شد مهمترین تاثیری که ویژهخواری و انحصارطلبی موجب میشود، افزایش فاصله طبقاتی است بگونهای که فقیر روز به روز فقیرتر و ثروتمند روز به روز بر ثروتش افزوده میشود؛ زیرا ویژهخواران اجازه نمیدهند تا دیگران در منابع ثروت سهیم شوند و بتوانند به شکل مساوی و عادلانه در مزایدهها و مناقصهها مشارکت داشته باشند. این گونه است که روز به روز بر فقر فقیر افزوده خواهد شد و توانایی رقابت سازنده را نخواهد داشت بلکه زمینگیر شده و قدرت ایستادگی و مقاومت در برابر ویژهخوار را از دست میدهد.
البته ویژهخواری تنها موجب بحران و آسیبهای اقتصادی نخواهد شد، بلکه بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و روحی و روانی و فرهنگی را نیز به دنبال خواهد داشت. امیرمؤمنان در سخنی به برخی آثار ویژهخواری و انحصارطلبی اشاره میکند که نشان میدهد که این عمل زشت و مجرمانه و گناه و ظلم تنها به حوزه اقتصادی محدود نخواهد شد بلکه دیگر حوزههای زندگی فرد و جامعه را به شدت تحت تاثیر آثار زیانبار و مخرب قرار خواهد داد. ایشان میفرماید: «الاِستِئثارُ يوجِبُ الحَسَدَ، وَ الحَسَدُ يوجِبُ البِغضَةَ، وَ البِغضَةُ توجِبُ الاِختِلافَ، وَ الاِختِلافُ يوجِبُ الفُرقَةَ، وَ الفُرقَةُ توجِبُ الضَّعفَ، وَ الضَّعفُ يوجِبُ الذُّلَّ، وَ الذُّلُ يوجِبُ زَوالَ الدَّولَةِ وَ ذَهابَ النِّعمَةِ»؛ ویژهخواری و انحصارطلبى، حسادت مى آورد و حسادت، دشمنى و دشمنى، اختلاف و اختلاف، پراكندگى و پراكندگى، ضعف و ضعف، زبونى و زبونى، زوال دولت و از ميان رفتن نعمت[۳۱].
دولتهایی که مسئولان آن به جای پاسخگویی ریاست میکنند، گرفتار ویژهخواری و انحصارطلبی میشوند و انفال عمومی را از عنوان بیتالمال مسلمین به بیتالمال خود تبدیل میکنند و بر گنجینههای خود میافزایند. کسی که این گونه عمل میکند شکی در خیانت در امانتداری او نیست. اینان عهدشکن و بیوفا هستند و همه چیز را برای خود میخواهند. پس وقتی وعده میدهند و عهدی میبندند دروغ میگویند.
ویژه خواری مسئولان که مدعی ریاست میشوند و خود را رئیس نه مسئول در برابر خدا و خلق میدانند، موجب میشود که جامعه به تباهی رود. البته از نظر امیرمؤمنان علی(ع) خود ویژهخوار پیش از مردم به هلاکت و تباهی خواهد افتاد؛ زیرا اگر مردم دنیای خود را از دست میدهند، ویژهخوار آخرت خویش را به بهایی اندک فروخته و هلاکت ابدی را برای خود رقم زده است. آن حضرت میفرماید: «مَن يَستَأثِر مِنَ الأَموالِ يَهلِك»؛ هر كه در اموالْ انحصارطلبى كند، نابود مى شود[۳۲].
آن حضرت(ع) در فرمانش به مالک اشتر نیز میفرماید: از انحصارطلبى در آنچه مردم در آن برابرند و غفلت از آنچه در حوزه مسئوليت تو قرار دارد و در برابر ديدگان [مردم]روشن است، بپرهيز؛ زيرا تو، به خاطر ديگران مؤاخذه خواهى شد و به زودى پرده هاى امور از برابر ديدگانت كنار خواهد رفت و داد ستمديده از تو گرفته خواهد شد[۳۳].
امیرمؤمنان علی(ع) درباره انحصارطلبی عثمان و ویژهخواری وی که نابودی دولتش را نیز به دنبال داشت میفرماید: او انحصارطلبى كرد و بد انحصارطلبى كرد. شما نيز ناشكيبى كرديد و بد ناشكيبى كرديد (هر دو از حد گذرانديد) و خداوند را در باره انحصارطلب و ناشكيب، حُكمى است قطعى [كه در آينده يا قيامت، تحقّق خواهد يافت][۳۴].
پیامبر(ص) کسانی که انفال و ثروت عمومی مردم و دولت را برای خود میخواهند و از آن سوء استفاده میکنند ملعون دانسته، میفرماید: پنج گروهاند كه من و هر پيامبر مستجاب الدعوهاى، آنان را لعنت كردهايم: كسى كه به كتاب خدا بيفزايد، كسى كه سنّت مرا فرو بگذارد، كسى كه تقدير خدا را باور نداشته باشد، كسى كه حرمت عترت مرا كه خداوند مقرّر داشته است، بشكند و كسى كه انفال را به انحصار خود در آورد و آن را بر خويشتن روا بشمارد[۳۵].
از نظر اسلام انفال، ثروت عمومی است و کسی حق و امتیازی در آن ندارد. امام علی(ع) میفرماید: در اين انفال، هيچ كس را بر ديگرى امتيازى نيست؛ چرا كه خداوند عز و جل خود، آن را تقسيم كرده است[۳۶].
در آیات و روایات بهویژه روایاتی که از پیامبر(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) نقل شده مبارزه با ویژهخواری در دستور کار قرار گرفته است. امیرمؤمنان علی(ع) به سبب شرایط ویژهای که ایجاد شده بود و ثروت بسیاری در اختیار دولت و مسئولان بود به شدت با ویژهخواری و بهرهمندی مسئولان و خویشان آنان مبارزه میکرده است که پرداختن به این موضوع فرصت بیشتری میطلبد[۳۷].
رانتخواری و ویژهخواهی، سوء استفاده از موقعیت
یکی از آسیبهای مهم در جوامع بشری، ویژهخواهی و رانتخواری است. رانت در انگلیسی (RENT) به معنای کرایه و اجاره گرفتن چیزی است. اما رانت در اصطلاح، هرگونه درآمدی خارج از عرصه فعالیتهای مولد اقتصادی است. رانتخواری و فزون خواهی در سادهترین معنا، سوء استفاده از فرصتها و امکانات جامعه و کسب امتیازی انحصاری است که به دور از هرگونه رقابت، نصیب برخی از افراد میشود و آنان را به ثروت، قدرت، یا موقعیت برتر و مانند آنها میرساند.
رانتخوارها با استفاده از نفوذ سیاسی و اقتصادی یا از طریق آشنایانی که صاحب این نفوذ هستند به صورت غیرقانونی به امکانات، اطلاعات محرمانه و یا منابع مالی دست پیدا میکنند و از این راه به کسب ثروت میپردازند. پس رانتخواری در حوزه اقتصادی درآمدی است که از فرصتها و موقعیتهای برتر به دست آمده باشد، یعنی همان ثروت حاصل از کار غیرتولیدی و بادآورده.
البته برخیها رانتخواری را معطوف به واگذاری انحصاری امکانات، فرصتها و موقعیتها به اشخاص حقیقی و حقوقی دانستهاند. این افراد براساس داشتن رابطه فامیلی- حزبی- شخصی از موقعیت خود یا دیگران سوء استفاده میکنند. به هر حال، فزونخواهی نوعی سوء استفاده از موقعیت خود و دیگران برای رسیدن به امتیاز انحصاری در چیزی است که سایرین را از شرایط بهرهبری آن محروم میسازد.
در دوران معاصر که عصر اطلاعات است، داشتن اطلاعات، قدرت است. از همین رو، گاه دادن اطلاعات از سوی مسئولان چون نمایندگان مجلس درباره طرحی، به عنوان رانت تلقی میشود؛ زیرا به دارنده اطلاعات، قدرت و امتیازی میبخشد که دیگران از آن محروم هستند.
در جوامعی که آلوده به انواع آسیبهای اجتماعی است هر کسی به طریقی در جستوجوی ویژهخواهی است. این گونه است که احزاب و جناحها و گروههایی شکل میگیرد که به دنبال زیادهخواهی و رانتخواری هستند تا از امتیازات و انحصار در اموری برخوردار شوند. چنین رویهای همه ابعاد جامعه از فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی و مانند آن را آلوده میکند و یک بحران اجتماعی فراگیر را بوجود میآورد[۳۸].
اقسام و انواع انحصارطلبی
انحصارطلبی محدوده خاصی را شامل نمیشود و منحصر به حوزهای نیست بلکه همه ابعاد زندگی بشر را دربر میگیرد. در اینجا به برخی از حوزههای انحصارطلبی اشاره میشود:
۱. انحصار اخلاقی: در حوزه اخلاق، روحیه انحصارطلبی موجب میشود که انسان همه چیز را برای خود بخواهد و نسبت به دیگران بخل و حسادت ورزد. در روانشناسی شخصیت، میتوان افرادی را شناسایی کرد که دارای چنین شخصیتی هستند و علاقه شدید دارند تا همه چیز را در اختیار خود بگیرند. در روانشناسی اجتماعی این روحیه به شکل مانع شدن از داشتن بروز و ظهور میکند. یعنی شخص اگر نمیخواهد دیگران از داشتههایش سود برند، بلکه مانع میشود تا دیگران به چیزی که او دارد یا همانند آن دست یابند. از اینرو مانع از تسلط و تصرف دیگران میشود.
حسادت گاهی درونی است و گاه بروز و ظهور بیرونی دارد و به شکل رفتار اجتماعی در میآید. در این صورت است که حسادت که نوعی انحصارطلبی است، موجب میشود تا شخص مانع از تحقق چیزی در دیگری شود یا اگر وجود داشته باشد با ایجاد علل و عوامل، آن را حذف کند. این حذف حتی به حذف فیزیکی افرادی میانجامد که تلاش میکنند تا به فضیلت و چیزی دست یابند.
از دیگر مصادیق انحصار اخلاقی میتوان به ضیق صدر و تنگدلی افراد اشاره کرد. به این معنا که دوست نمیدارد دیگری چیزی را در اختیار داشته باشد که او در اختیار دارد. از این روست که گرفتار ضیق صدر در برابر شرح صدر است و نه تنها کمکی به دیگران برای کسب فضلیت یا چیزی نمیکند، بلکه مانع میشود تا افراد دیگر به آن دست یابند و اگر کسی به آنها دست یابد از نظر روحی تحت فشار شدید قرار میگیرد و گویی سینهاش تنگ شده و روحیهاش را از دست میدهد.
قرآن بیان میکند که برادران یوسف(ع) از چنین روحیه انحصارطلبی نسبت به محبت والدین برخوردار بودند. برادران حضرت یوسف(ع) تلاش داشتند تا توجه و محبت حضرت یعقوب(ع) را منحصر در خود کنند و حضرت یوسف(ع) را از محبت و توجه پدر محروم سازند[۳۹]. این روحیه که برخاسته از حس حسادت و انحصارطلبی است حتی موجب شده تا برای حذف برادر به شکل قتل یا فروش و بردگی اقدام کنند که کردند[۴۰].
در روایتی از امام سجاد(ع) آمده که حضرت یعقوب در آغاز به همه فرزندان خود بهطور یکسان محبت میورزید و چون حضرت یوسف(ع) سجده خورشید و ماه و ۱۱ ستاره را در خواب دید و آن را برای پدر باز گفت، حضرت یعقوب(ع) از او خواست که خواب خود را برای برادرانش بازگو نکند؛ اما حضرت یوسف(ع) خواب خود را برای برادران باز گفت و آنان حسادت ورزیدند[۴۱] و چون حضرت یعقوب(ع) چنین دید نسبت به یوسف(ع) دلسوزتر شد، ازاین رو برادران گفتند: یوسف را بکشید یا به جایی دور از چشم پدر منتقل کنید تا پدر فقط به ما محبت کند[۴۲].
۲. انحصار دینی و مذهبی: یکی دیگر از اقسام انحصارطلبی، انحصار در حوزه دینی است که دارای تنوع بسیاری است. از جمله این اشکال متنوع میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- انحصار در هدایت: انحصارطلبان دینی بر این اعتقاد هستند که هدایت تنها در اختیار آنان است و دیگران بویی از هدایت نبردهاند. از جمله این گروهها که قرآن به آن اشاره کرده است یهودیان و مسیحیان هستند که مدعی هستند هدایت در اختیار آنان است. همچنین اهل کتاب ادعا میکنند که اگر در پی هدایت هستید از اسلام دست کشیده یهودی یا نصاری باشید: ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۴۳] و منظور این است که دین خدا تنها از راه آنان باید مطالبه شود و نبوت بهطور انحصاری نزد آنان است[۴۴] و آنان نمیخواهند پیامبر دیگری بیاید و کتاب دیگری بر مؤمنان نازل شود، چون انحصار وجود کتاب از دست آنان خارج میشود، حال آنکه کسی داشتن کتاب الهی را به آنان منحصر نکرده بود.
- انحصار در حقانیت: از دیگر مصادیق انحصار دینی انحصار در حقانیت است. به این معنا که حقانیت را منحصر در یک شریعت یا مذهب دانسته و بقیه را باطل و گمراه میشمارند. البته این انحصار در حقانیت اگر در مرتبه حرف و سخن باشد هیچ اشکالی ندارد اما اگر به عمل کشیده شود موجب رفتار تکفیریها میشود که قتل دیگر پیروان شرایع و مذاهب را مجاز میشمارند. در آیات قرآن بیان شده که یهودیان و مسیحیان حقانیت در دین را منحصر به مذهب و شریعت خویش میدانستند و دیگران را باطل و گمراه میشمردند[۴۵]. از آیه ۷۵ سوره آل عمران به دست میاید که مسیحیان و یهودیان با ادعای انحصار در حقانیت، مجوزی برای خود صادر کردند تا نه تنها دیگران را از حقوق خودشان منع کنند، بلکه حتی بتوانند حقوق دیگران را غضب نمایند مالشان را بدزدند و در امانت خیانت کنند. همچنین از آیات ۵۱ تا ۵۴ سوره نساء میفرماید که وجود این روحیّه انحصارطلبی در یهود تا آنجا پیش میرود که همه منافع مادّی و معنوی را به خود اختصاص میدهند.
- انحصار در کتاب الهی: یهودیان کتاب الهی را منحصر به تورات، و مسیحیان آن را محدود به تورات و انجیل دانستهاند؛ این گونه است که کتاب قرآن را از جمله کتب الهی و آسمانی نمیدانند و بر همین اساس با دیگران تعامل میکنند و حقوق دیگران را تضییع میکنند[۴۶]. انحصارطلبان در این حوزه دوست ندارند پیامبر دیگری بیاید و کتاب دیگری بر مؤمنان نازل شود، چون انحصار وجود کتاب از دست آنان خارج میشود، حال آنکه کسی داشتن کتاب الهی را به آنان منحصر نکرده بود ولی آنان چنین دوست داشتند و میخواستند و همین روحیه موجب شد تا به انکار کتب الهی دیگر از جمله قرآن بپردازند و اسلام و پیامبری محمد(ص) را نپذیرند.
- انحصار در سرای آخرت و بهشت: همچنانکه آنان در امور پیشین مدعی انحصار شدند، بهشت و سرای آخرت را هم منحصر به پیروان خود دانسته و دیگران را اهل دوزخ شمردهاند[۴۷].
- انحصار دوستی خدا: از دیگر اشکال انحصار مذهبی و دینی میتوان به ادعای انحصار محبت خداوند و دوستی او نسبت به یهودیان اشاره کرد[۴۸].
- انحصار در قانونگذاری: یکی دیگر از مصادیق انحصار دینی، انحصار در قانونگذاری است که فرعون خود را برتر از دیگران دانسته و مدعی بود که او چون بر هدایت و حقانیت است باید قانونگذاری کند. اینکه فرعون میگوید من رب اعلای شمایم به خاطر این است او خود را پروردگار این ناحیه از جهان و مردم آن میداند و جز خود کسی را نمیبیند که مسئولیت قانونگذاری و مجازات و سود و زیان برای مردم را در اختیار و انحصار داشته باشد[۴۹].
۳. انحصار سیاسی: افرادی چون فرعون بر این روحیه هستند که حاکمیت سیاسی مردم در اختیار اوست و او صرفاً مجاز است که قدرت سیاسی را در اختیار داشته باشد و کشور ملک طلق اوست[۵۰].
۴. انحصار اقتصادی: انحصار اقتصادی مبتنی بر برخی از تفکرات باطل از جمله حقانیت خود و بطلان دیگران و مانند آن است. همین روحیه موجب شده تا اهل کتاب نسبت به حقوق مالی دیگران هیچ مراعاتی نداشته باشند و به سادگی مال مردم را برای خود حلال بشمارند؛ زیرا خود را تنها لایق و شایسته اموال و منافع هستی میدانستند[۵۱].
۵. انحصار اجتماعی: برخی بر این باورند که اصولا مناصب اجتماعی برای آنان ساخته شده و دیگران هیچ شایستگی برای این گونه مسئولیتها ندارند. این روحیه همانند روحیه انحصارطلبی در حوزه سیاسی ریشه در تکبر و غرور شخصیت دارد. افرادی که دچار خود بزرگبینی هستند و مال و ثروت و قدرت را مبنا قرار میدهند برای دیگران هیچ ارزش و پایگاه اجتماعی قایل نیستند و مناصب را منحصر در خود دانسته و مانع از قدرتیابی یا منصبیابی دیگران میشوند[۵۲]. اشراف یهودی به سبب قدرت و ثروت بر این باور بودند که مناصب سیاسی و اجتماعی میبایست در اختیار آنان باشد و کسی دیگر بیرون از طبقه اشرافی حق ندارد تا این مناصب را در اختیار گیرد. از اینروست که به شدت، مقابل قدرتیابی حضرت طالوت(ع) میایستند و میکوشند تا او را از این حق الهی محروم سازند.
البته خداوند گزارش میکند که فرعون و فرعونیان نیز این گونه بودند و در مقابل حضرت موسی(ع) میگفتند که او شایسته مناصب اجتماعی یا الهی نیست. جالب این است که در زمان پیامبر(ص) عدهای بر این باور بودند که اگر پیامبری باید تعیین شود باید نصیب دو فرد ثروتمند مکه و طائف میشد و پیامبر(ص) شایسته این مقام نیست.﴿وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ﴾ «و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟»[۵۳].[۵۴]
منابع
پانویس
- ↑ منصوری، خلیل، ویژهخواری خیانت و ظلم به مردم.
- ↑ لغتنامه، ج ۳، ص۲۹۸۹، «انحصار»؛ دائرةالمعارف علوم اجتماعی، ص۴۶۲.
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی و ویژهخواری علل و آثار آن.
- ↑ انبیاء، آیه ۲۸؛ جن، آیه ۲۷.
- ↑ «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی * یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابهلای آن جویبارهایی، نیک روانسازی * یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری * یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۰-۹۳.
- ↑ ﴿وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ﴾ «و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانستهای، تو آنچه در درون من است میدانی و من آنچه در ذات توست نمیدانم، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.
- ↑ ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیدهاند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافتهاند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که میورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
- ↑ انعام، آیه ۹۰؛ هود، آیات ۲۹ و ۵۱؛ شعراء، آیات ۱۰۹ و ۱۲۷ و ۱۴۵.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارلکتب الاسلامیهًْ، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ ش، ج ۱۶، ص۱۵۲، ۱۶۱.
- ↑ ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا﴾ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
- ↑ ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ «و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ نهجالبلاغه، نامه شماره ۵۳، ص۵۸۷.
- ↑ منصوری، خلیل، رانتخواری و ویژهخواهی از منظر اسلام.
- ↑ ﴿وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَعْرُوفًا﴾ «و داراییهایتان را که خداوند (مایه) پایداری (زندگی) شما گردانیده است به کمخردان نسپارید و از در آمد آن، آنان را روزی و پوشاک رسانید و با آنان با زبانی شایسته سخن گویید» سوره نساء، آیه ۵.
- ↑ ﴿الم * ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ * وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ * أُوْلَئِكَ عَلَى هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾ «این (آن) کتاب (است که) هیچ تردیدی در آن نیست، رهنمودی برای پرهیزگاران است * همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند * و کسانی که به آنچه بر تو و به آنچه پیش از تو فرو فرستادهاند، ایمان و به جهان واپسین، یقین دارند * آنان از (سوی) پروردگارشان به رهنمودی رسیدهاند و آنانند که رستگارند» سوره بقره، آیه ۱-۵.
- ↑ منصوری، خلیل، ویژهخواری خیانت و ظلم به مردم.
- ↑ منصوری، خلیل، ویژهخواری خیانت و ظلم به مردم.
- ↑ نساء، آیه ۵۸؛ مائده، آیه ۸؛ انعام، آیه۱۵۲ و آیات دیگر.
- ↑ العين: ص۳۷ ماده «أثر»؛ لسانالعرب: ج ۴ ص۸ ماده «أثر».
- ↑ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ﴾ «آنچه خداوند از (داراییهای) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ منصوری، خلیل، ویژهخواری خیانت و ظلم به مردم.
- ↑ نهجالبلاغة، حكمت ۱۶۰.
- ↑ منصوری، خلیل، ویژهخواری خیانت و ظلم به مردم.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، ج ۲۰ ص۳۴۵ ح ۹۶۱.
- ↑ بحارالأنوار، ج ۷۸ ص۵۶ ح ۱۱۸.
- ↑ نهج البلاغة: نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغة، خطبه ۳۰.
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی و ویژهخواری علل و آثار آن.
- ↑ شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد: ج ۲۰ ص۳۴۵ ح ۹۶۱.
- ↑ بحار الأنوار: ج ۷۸ ص۵۶ ح ۱۱۸.
- ↑ نهج البلاغة: نامه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغة: الخطبه ۳۰.
- ↑ بحارالأنوار: ج ۷۲ ص۱۱۶ ح ۱۴.
- ↑ بحار الأنوار: ج ۷۸ ص۹۶ ح ۱.
- ↑ منصوری، خلیل، ویژهخواری خیانت و ظلم به مردم.
- ↑ منصوری، خلیل، رانتخواری و ویژهخواهی از منظر اسلام.
- ↑ سوره یوسف، آیه ۹.
- ↑ ﴿إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ * اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا يَخْلُ لَكُمْ وَجْهُ أَبِيكُمْ وَتَكُونُواْ مِن بَعْدِهِ قَوْمًا صَالِحِينَ * قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ يُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِي غَيَابَةِ الْجُبِّ يَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّيَّارَةِ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ﴾ «(یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی)اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوستداشتنیترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بیگمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است * یوسف را بکشید یا به سرزمینی (دور) بیفکنید تا پدرتان تنها به شما روی آورد و پس از آن (خطا) گروهی شایسته باشید * گویندهای از آنان گفت: اگر میخواهید کاری بکنید یوسف را نکشید، او را در ژرفگاه چاه بیندازید تا کاروانی وی را بردارد» سوره یوسف، آیه ۸-۱۰ و آیات دیگر.
- ↑ المیزان، ج ۱۱، ص۹۶.
- ↑ نورالثقلین، ج۲، ص۴۱۲.
- ↑ «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درستآیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
- ↑ التبیان، ج ۱، ص۴۸۷.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ لَيْسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَيْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَيْسَتِ الْيَهُودُ عَلَى شَيْءٍ وَهُمْ يَتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ﴾ «و یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ بر حق نیستند و مسیحیان گفتند: یهودیان هیچ بر حق نیستند با آنکه (همه) آنان کتاب (آسمانی) را میخوانند، کسانی که چیزی نمیدانند (نیز) همانند گفتار آنان را گفتند؛ باری، خداوند میان آنها در آنچه اختلاف میداشتند، روز رستخیز داوری خواهد کرد» سوره بقره، آیه ۱۱۳.
- ↑ ﴿وَمِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِقِنْطَارٍ يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ إِنْ تَأْمَنْهُ بِدِينَارٍ لَا يُؤَدِّهِ إِلَيْكَ إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَيْهِ قَائِمًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَيْسَ عَلَيْنَا فِي الْأُمِّيِّينَ سَبِيلٌ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾ «و از اهل کتاب کسی هست که اگر دارایی فراوانی بدو بسپاری به تو باز پس میدهد و از ایشان کسی نیز هست که چون دیناری بدو بسپاری به تو باز نخواهد داد مگر آنکه پیوسته بر سرش ایستاده باشی؛ این بدان روی است که آنان میگویند: درباره بیسوادان راهی (برای بازخواست) بر ما نیست و بر خداوند دروغ میبندند با آنکه خود میدانند» سوره آل عمران، آیه ۷۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۱۱.
- ↑ ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ «بگو: ای یهودیان! اگر میپندارید که از میان مردم، تنها شما دوستان خداوندید اگر راست میگویید آرزوی مرگ کنید» سوره جمعه، آیه ۶.
- ↑ ﴿فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى﴾ «و گفت: من پروردگار برتر شمایم،» سوره نازعات، آیه ۲۴.
- ↑ ﴿وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِي قَوْمِهِ قَالَ يَا قَوْمِ أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي أَفَلَا تُبْصِرُونَ﴾ «و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمیبینید؟» سوره زخرف، آیه ۵۱.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۷۵؛ سوره نساء، آیه ۵۳.
- ↑ بقره، آیات ۲۴۶ و ۲۴۷.
- ↑ سوره زخرف، آیه ۳۱.
- ↑ منصوری، خلیل، انحصارطلبی و ویژهخواری علل و آثار آن.