استقامت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا}} هم آورده که [[احمد]]، [[عبد بن حمید]]، دارمی، [[بخاری]] در تاریخش، مسلم، [[ترمذی]]، [[نسائی]]، ابن‌ماجه و ابن‌حبان از سفیان ثقفی اخراج نمودند که مردی گفت: ای [[پیامبر خدا]]! مرا به [[دستوری]] در [[اسلام]] [[امر]] بکن که درباره آن از احدی بعد از شما سؤال نکنم. آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|قُلْ آمَنْتُ‏ بِاللَّهِ‏ ثُمَ‏ اسْتَقِمْ‏}}. گفتم: چگونه [[پرهیزگاری]] کنم؟ پس آن حضرت به زبانش اشاره نمود<ref>درالمنثور، ج۳، ص۳۶۳.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا}} هم آورده که [[احمد]]، [[عبد بن حمید]]، دارمی، [[بخاری]] در تاریخش، مسلم، [[ترمذی]]، [[نسائی]]، ابن‌ماجه و ابن‌حبان از سفیان ثقفی اخراج نمودند که مردی گفت: ای [[پیامبر خدا]]! مرا به [[دستوری]] در [[اسلام]] [[امر]] بکن که درباره آن از احدی بعد از شما سؤال نکنم. آن [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|قُلْ آمَنْتُ‏ بِاللَّهِ‏ ثُمَ‏ اسْتَقِمْ‏}}. گفتم: چگونه [[پرهیزگاری]] کنم؟ پس آن حضرت به زبانش اشاره نمود<ref>درالمنثور، ج۳، ص۳۶۳.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ}}، آورده که: عبد بن حمید، ابن‌جریر، [[ابن ابی حاتم]] از [[سلیمان بن موسی]] اخراج نمودند که او گفت: همین که قوله: {{متن قرآن|لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ}}، نازل گردید، [[ابوجهل]] گفت: امر ما را به خودمان وانهاده است، اگر خواستیم [[پایداری]] و [[مقاومت]] می‌کنیم، و اگر خواستیم پایداری و مقاومت نمی‌کنیم، پس [[خدا]] نازل فرمود: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ نخواهید» سوره تکویر، آیه ۲۹.</ref><ref>درالمنثور، ج۶، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۵۴-۱۵۹.</ref>
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ}}، آورده که: عبد بن حمید، ابن‌جریر، [[ابن ابی حاتم]] از [[سلیمان بن موسی]] اخراج نمودند که او گفت: همین که قوله: {{متن قرآن|لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ}}، نازل گردید، [[ابوجهل]] گفت: امر ما را به خودمان وانهاده است، اگر خواستیم [[پایداری]] و [[مقاومت]] می‌کنیم، و اگر خواستیم پایداری و مقاومت نمی‌کنیم، پس [[خدا]] نازل فرمود: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ نخواهید» سوره تکویر، آیه ۲۹.</ref><ref>درالمنثور، ج۶، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۵۴-۱۵۹.</ref>
==[[تدبر]] در [[آیات]] استقامت==
{{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref>.<ref>عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۵۹.</ref>
===تنوع معنا و مفهوم استقامت به ترتیب آیات [[مصحف]]===
در این جا آیات نه‌گانه استقامت را که [[غالب]] آنها در [[مکه]] نازل شده است، به ترتیب مصحفی‌شان تنظیم نموده و سپس مفهوم استقامت را در هر [[آیه]] به طور جداگانه و با توجه به مفردات آیه، بررسی و [[تدبر]] می‌نماییم.
====معنا و مفهوم اوّل استقامت====
یکی از معانی و مفاهیم استقامت، [[پایداری]] در استمرار [[عهد]] [[مسلمین]] است در مقابل دسته خاصی از [[مشرکین]]، مادامی که آن مشرکین به عهدشان [[وفادار]] باشند: «{{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ}}<ref>«جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید» سوره توبه، آیه ۷.</ref>.
و عهد همه مشرکین مورد [[وثوق]] نیست: {{متن قرآن|كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ}}<ref>«چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟» سوره توبه، آیه ۷.</ref><ref>درالمنثور، ج۶، ص۳۲۲.</ref>.
و البته [[خدای تعالی]] [[متقین]] را [[دوست]] دارد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷.</ref><ref>درالمنثور، ج۶، ص۳۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۱۵۹.</ref>


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==

نسخهٔ ‏۷ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۲۳

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل استقامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

منظور استقامت و ایستادگی‌های پیامبر در طول دعوت است که خداوند بارها فرمان به آن می‌دهد و یکی از علل موفقیت وی در به انجام رسیدن اهداف رسالت است که قرآن در آیات فراوان با آن اشاره کرده است:

  • فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱]
  • فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۲]
  • نکته: پیامبر همراه مؤمنین، مأمور به استقامت در امر توحید و دعوت به آن است. در این حرکت جمعی او و همراهان باید مواظب باشند که دچار تجاوز و طغیان نشوند و از هواها و تمایلات انسان‌ها پیروی نکنند و اساس حرکت و مأموریت، دعوت به توحید، کتاب خدا و عدالت و عدم تخطی از احکام است، که استقامت می‌طلبد و پیامبر به چنین استقامتی مأمور است و همچنین مؤمنان پیرو پیامبر[۳]
  • إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ[۴]
  • عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۵]
  • قُلْ يَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[۶]
  • در این دو آیه نیز خداوند استقامت و پایداری محمد(ص) را تأیید کرده است و به او دستور داده که به مخالفان بگو شما در جایگاه خود باشید و من هم در جایگاه خودم که توحید است، با استقامت عمل می‌کنم و شما در آینده نتیجه را خواهید دید[۷].

استقامت در فرهنگ قرآن

آیات استقامت در ضمن نه آیه در هشت سوره قرآن مجید آمده است. بنا بر روش معمول خود در این اثر، پس از تنظیم آیات به ترتیب مصحفی‌شان، به بررسی لغوی و اصطلاحی واژه استقامت می‌پردازیم. بعد از آن، طیّ تحقیقی که از تفاسیر درباره استقامت خواهیم داشت، آن را از دیدگاه روایات بررسی نموده و در پایان هم با لطف الهی درباره آن تدبّر می‌کنیم.

تنظیم آیات استقامت به ترتیب مصحفی‌شان

  1. كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۸].
  2. قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۹].
  3. فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ[۱۰].
  4. قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ[۱۱].
  5. إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ[۱۲].
  6. فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ[۱۳].
  7. إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۱۴].
  8. وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا[۱۵].
  9. لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ[۱۶].[۱۷]

در معنای استقامت

راغب در مفردات فرموده: به راهی که بر خط راست است، استقامت گفته می‌شود. راه حق به این چنین راهی تشبیه شده است، مانند: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[۱۸]، وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا[۱۹]، إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۲۰]. لازمه آن، استقامت انسان بر راه و روش مستقیم است؛ مانند قوله: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا[۲۱]، و قوله: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ[۲۲]، و قوله: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ[۲۳][۲۴]. فخرالدین هم در این باره در مجمع‌البحرین فرموده: و استقامت، اعتدال در امر است.فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ: در توجّه نمودن بدون الهه، و قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ؛ یعنی بر طاعت، و گفته اند: چیزی را با او شریک قرار نداند[۲۵]. مصطفوی در التحقیق فی کلمات القرآن فرموده: استقامت، باب استفعال است و دلالت می‌کند بر طلب قیام در امر، خواه ارادی باشد و خواه طبیعی و یا عملی، مانند: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ، ثُمَّ اسْتَقَامُوا، فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ، که طلب قیام را اراده می‌کنند، و نیز اراده می‌کنند که آن امر و به فعلیت درآمدنش، دوام یابد و نفس خود را بر آن امر، در عمل، در قول توحید و در عهد، منصوب نمایند، و طلب طبیعی هم چنان است که در: الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ آمده است[۲۶].

هم‌چنین شیخ طوسی در تبیان، و طبرسی در مجمع‌البیان، در معنای استقامت در آیه: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ، فرموده‌اند: و استقامت استمرار داشتن در جهت واحد است و این که نه به سمت راست عدول کند، و نه به سمت چپ[۲۷]. باز شیخ طوسی در تبیان فرموده: استقامت استمرار بر جهت صواب است و هر وقت استمرار بر وجه خطا باشد، استقامت نامیده نمی‌شود[۲۸]. نیز او فی قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ، فرموده: استقامت بر طریق حق که عقل به آن دعوت می‌کند، طاعت خدای متعال است[۲۹].

همین طور فی قوله: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، فرموده: برای امر خدای متعال، وعظ استمرار و پایداری داشته باشند. علامه طباطبایی در المیزان فرموده: استقامت، طلب قیام شیء و درخواست ظهور و آشکار شدن همه آثار و منافع آن است. پس استقامت راه، متّصف نمودن آن است به آنچه از راه قصد می‌شود، مانند: مستقیم بودن، واضح و آشکار بودن. و عدم تمایل و انحراف و استقامت انسان در امر، به این است که از نفس خودش قیام آن و اصلاحش را طلب نماید، به گونه‌ای که با فساد و نقصی مواجه نشود و به طور کامل و تمام حاصل گردد؛ قال الله تعالی: قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ؛ یعنی حق توحید او جلّ و علا را به جا می‌آورند[۳۰].[۳۱]

صراط المستقیم

در تحقیقی که در معنای استقامت انجام شد، ارتباط تطبیقی استقامت و «صراط مستقیم» حاصل می‌گردد. لذا با استناد به آیات ۱۲۵، ۱۲۶، ۱۵۱، ۱۵۲، ۱۵۳ سوره مبارکه انعام به تحقیق درباره مفهوم صراط مستقیم می‌پردازیم تا معنای استقامت بیشتر مفهوم گردد: قوله تعالی: مَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ[۳۲]؛ یعنی هر که را خدای متعال اراده هدایت او کند، سینه او را برای قبول اسلام گشاده می‌نماید. و قوله تعالی: وَهَذَا صِرَاطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيمًا[۳۳]: بنابراین مفهوم صراط مستقیم، شرح صدر پیدا نمودن برای قبول اسلام است.[۳۴]

شرح صدر چیست؟ و علامت آن کدام است؟

هنگامی که آیه: أَلَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ[۳۵]، نازل شد، از پیامبر(ص) سؤال کردند، شرح صدر چیست؟ پیامبر(ص) فرمود: «نُورٌ يَقْذِفُهُ‏ اللَّهُ‏ فِي‏ قَلْبِ‏ مَنْ يَشَاءُ فینشرح له صدره و ینفخ»: نوری است که خدای متعال در دل هر کس که بخواهد افکنده و در پرتو آن، سینه او وسیع و گشاده می‌شود (دارای آن چنان روح بزرگی می‌گردد که برای پذیرش هر مسأله و واقعه‌ای، هر چند در کیفیت، عجیب، و در کمیت، بزرگ و عظیم باشد، آمادگی می‌یابد). و نیز از پیامبر(ص) سؤال شد که داشتن شرح صدر، آیا علامت و نشانه‌ای هم دارد که با آن شناخته شود؟ آن حضرت فرمود: «نَعَمْ، الْإِنَابَةُ إِلَى‏ دَارِ الْخُلُودِ، وَ التَّجَافِي عَنْ دَارِ الْغُرُورِ، وَ الِاسْتِعْدَادُ لِلْمَوْتِ ِ قَبْلَ نُزُولِ الْمَوْتِ»: آری، توجه داشتن به سرای جاویدان (آخرت)، و مهیای رها شدن از سرای فریب (دنیا)، و با عمل صالح و ایمان آماده مرگ بودن، پیش از این که فرا رسد[۳۶].[۳۷]

مصادیق صراط مستقیم

معلوم گردید که مفهوم «صراط مستقیم»، شرح صدر پیدا کردن برای پذیرش و قبول اسلام است. در آیات ۱۵۱ و ۱۵۲ سوره مبارکه انعام، به مصادیق آن اشاره شده و آیه ۱۵۳ هم امر به تبعیت از آن می‌کند:

  1. قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ[۳۸].
  2. وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ[۳۹].
  3. وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۴۰].

بنا بر استناد به آیات فوق، مصادیق صراط مستقیم عبارتند از:

  1. تمسک به توحید: أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا.
  2. نیکی نمودن به والدین: وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا.
  3. نکشتن فرزندان به خاطر فقر و تنگدستی: وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ.
  4. دوری نمودن از فحشا و کارهای زشت: وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ.
  5. پرهیز از خون به ناحق ریختن: وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ.
  6. پرهیز از مال یتیم برای جلب منافع شخصی: وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ.
  7. پیمانه و وزن را تمام و کامل دادن و احتراز از کم‌فروشی:وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ.
  8. از روی عدالت سخن گفتن (گواهی دادن) هر چند در مورد خویشاوندان باشد: وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى.
  9. وفا نمودن به عهد و پیمان الهی (همه تکالیف الهی): «وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا».
  10. و البتّه، این راه مستقیم من است (یعنی موارد ذکر شده در بالا)، پس از آن پیروی و تبعیت کنید: وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ.[۴۱]

استقامت در تفاسیر

شیخ طوسی در تبیان فی قوله: فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ، فرموده: تا آنجا که آنان نسبت به عهد و پیمان شما استمرار دارند، شما هم بر عهد و پیمان خود نسبت به آنها استمرار داشته باشید[۴۲]. فی قوله: فَاسْتَقِيمَا هم فرموده: امر است از جانب حق تعالی به آن دو نفر؛ یعنی موسی و هارون(ع)، به این که در دعوتشان بر اساس آنچه خدای متعال به آنان امر فرموده، در برابر فرعون و قوم فرعون پایداری و استقامت کنند[۴۳]. نیز فی قوله: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ، فرموده: امر است از جانب حق تعالی به خود پیامبر(ص) و به امت او به این که همان‌گونه که خدای متعال به آنان و هم‌چنین به کسانی که به سوی خدا و پیامبر او بازگشته‌اند، امر فرموده، ثابت‌قدم باشند و پایداری کنند، و در معنای قوله: لَا تَطْغَوْا، فرموده: در استقامت و پایداری، طغیان نکنید، پس از حد آن، از آنچه به شما امر شده، چه در وجه وجوب و چه در وجه استحباب، (فراتر نرفته و) زیاده‌روی نکنید[۴۴]. همین طور فی قوله: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ، فرموده: در طاعت و خلوص عبادت نسبت به او بر وجه واحدی که مقتضای حکمت است، استمرار داشته باشید[۴۵].

فی قوله: ثُمَّ اسْتَقَامُوا هم فرموده: بر آنچه بدان ربوبیت را توجیه می‌کنید، استمرار داشته باشید، و گفته‌اند: بر طاعت خدای متعال استمرار داشته و پایداری کنید[۴۶]. هم‌چنین فی قوله: فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ، فرموده: یعنی فالی ذلک فادع؛ هم چنان که فرموده: بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا[۴۷][۴۸].

نیز فی قوله: ثُمَّ اسْتَقَامُوا، فرموده: یعنی بر آن (اعتقاد قلبی به ربنا الله) استمرار داشته و از آن عدول نکنند[۴۹]. فی قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ هم فرموده: آن بر دو امر است:

  1. یعنی اگر بر راه هدایت استقامت کنند، به دلالت آیه ۶۹ سوره مائده: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۵۰]، و آیه ۹۶ سوره اعراف: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا[۵۱].
  2. یعنی اگر به طریقه کفر، استمرار و پایدرای کنند، به دلالت آیه ۳۳ زخرف: وَلَوْلَا أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفًا مِنْ فِضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ[۵۲].

و معنای آیه به گفته اکثر مفسران این است که اگر عقلا بر راه هدایت پایداری کرده و بر آن استمرار داشته باشند و به موجب آن عمل نمایند، جزای آنان را به سیرابی بسیار خواهیم داد[۵۳].

طبرسی در مجمع‌البیان فی قوله: فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ، فرموده: فما استقاموا لكم على العهد: مادامی که با شما بر طریق راست و مستقیمی باقی هستند، پس شما هم با آنان این چنین باشید[۵۴]. نیز فی قوله: فَاسْتَقِيمَا، فرموده: یعنی بر آنچه به شما دو نفر، موسی و هارون(ع)، امر شده است (در مأموریت دعوت مردم به ایمان به خدای متعال و انذاز آنان نسبت به عذاب الهیثابت و پا بر جا باشید[۵۵]. همین طور فی قوله: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ، فرموده: ای محمد(ص)! بر وعظ، انذار، تمسّک به اطاعت، امر نمودن و دعوت بدان، پایدار و ثابت‌قدم باش (و استقامت، عبارت است از انجام مأمور به و نهی از منهی عنه) هم‌چنان‌که در قرآن به آن مأمور شده‌ای[۵۶]. نیز فی قوله: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ، فرموده: از راه او منحرف نشوید؛ با طاعت به سوی او توجّه نمایید، هم چنان‌که گفته می‌شود: استقم إلی منزلک: راست و مستقیم به سوی خانه‌ات روانه شو؛ بدین معنا که از جهت آن، به سمت دیگر آن عدول ننما[۵۷]. فی قوله: ثُمَّ اسْتَقَامُوا هم فرموده: بر اینکه خدای متعال، پروردگار آنان، یکتا است، استمرار داشته و هیچ چیزی را برای او شریک قرار نداده‌اند، و گفته‌اند: ثُمَّ اسْتَقَامُوا در افعالشان است؛ هم چنان که اسْتَقَامُوا در گفتارشان است، و گفته اند: ثُمَّ اسْتَقَامُوا بر توجیه ربوبیتی که نسبت به عبادت او دارند[۵۸].

و از انس روایت شده که پیامبر(ص) این آیه را بر ما قرائت فرمود، پس از آن گفت: «قد قالها ناس ثم کفر اکثرهم، فمن قالها حتی یموت، فهو ممن استقام علیها»: مردم آن را گفتند و سپس اکثر آنان از آن روی گردانیدند، پس هر کس آن را بگوید تا هنگامی که بمیرد، پس او از کسانی خواهد بود که بر آن استقامت ورزیده است[۵۹]. نیز فی قوله تعالی: وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ هم فرموده: بر امر خدای تعالی ثابت باش و به آن تمسّک کن و به موجب آن عمل نما، و گفته‌اند: بر تبلیغ رسالت پایدار و با استقامت باش[۶۰].

هم‌چنین فی قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا، فرموده: یعنی اگر انسان و جنّ بر راه ایمان استقامت و پایداری ورزند، و گفته‌اند: در آیه، مشرکین مکّه اراده شده‌اند؛ یعنی اگر ایمان آورند و بر هدایت استقامت و پایداری کنند، برای آنان آب فراوانی را از آسمان می‌بارانیم، و گفته‌اند: اگر ایمان آوردند و استقامت و پایداری ورزند، در دنیا بر آنان وسعت می‌دهیم. ماء غدق را مثل زده؛ زیرا آن همه‌اش خیر کلی بوده و روزی در مطر است[۶۱]. فی قوله: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ هم فرموده: بر امر خدای متعال و بر طاعت او، راست و مستقیم باشد. خدای سبحان ابتدا آن را به طور عموم برای جمیع خلق ذکر فرمود و پس از آن، مستقیم را خاصّ نمود؛ زیرا منفعت به آنان بر می‌گردد، هم‌چنان‌که فرمود: إِنَّمَا تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَنَ بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ[۶۲][۶۳]. زمخشری در تفسیر کشاف فی قوله تعالی: فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ، فرموده: فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ: پس مادامی که بر عهد شما، بر راه راست و مستقیم‌اند، فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ: پس شما هم مثل آنان بر راه راست و مستقیم باشید[۶۴]. نیز فی قوله: فَاسْتَقِيمَا، فرموده: پس بر آنچه که شما دو نفر (موسی و هارون) بر آن متفقید، دعوتتان، ثابت و استوار، و در الزام حجت، برتر باشید[۶۵].

فی قوله: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ، هم فرموده: پس بر طریق راست و مستقیم، ثابت و استوار باش، مانند آن طریق راست و مستقیمی که بر جدیت و تلاش به حق بدون عدول از آن مأموری، و از جعفر صادق(ع) است که فی قوله: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ را فرموده: «افتقر الی الله بصحة العزم»: با صحّت عزم، استغنای به خداوند یاب[۶۶]. هم‌چنین فی قوله تعالی: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ، فرموده: پابرجا و استوار نسبت به توحید و خلوص عبادت او باشید، بدون اینکه به راست یا به چپ بروید، و بدون توجه به آنچه شیطان با اتخاذ دوستان و شفیعان برای شما می‌آراید[۶۷]. نیز فی قوله تعالی: ثُمَّ اسْتَقَامُوا، فرموده: ثُمَّ، برای دوری استقامت از اقرار، در مرتبت، و فضیلتش نسبت به آن است؛ زیرا استقامت برایش شأن و مرتبت، همه‌اش، است، مانند آن، قوله تعالی: ...إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتَابُوا[۶۸]، است، و معنای آن چنین است: سپس بر اقرار و مقتضیات آن، ثابت و پابرجا ماندند[۶۹]. فی قوله تعالی: وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ هم فرموده: بر آن و بر دعوت به آن؛ همان گونه که خدا تو را به آن امر فرموده، پابرجا و استوار باش[۷۰]. همین‌طور فی قوله تعالی: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ، فرموده: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا: أَنْ، مخففه از ثقیله است و معنای آیه چنین می‌شود که: و به من وحی شده در شأن و حدیث اینکه: اگر جنیان بر روش مثل من، ثابت و پابرجا بودند؛ یعنی اگر پدر آنان جانّ بر آنچه بر آن بود از عبادت خدا و طاعت او، ثابت بود و از سجود به آدم تکبر نمی‌کرد و کافر نمی‌شد و فرزند او پیرو اسلام بود، بر آنان انعام می‌کردیم و روزی آنان را وسیع می‌نمودیم، و ماء غدق به فتح دال و به کسر آن ذکر شده و آن به معنای بسیار است، و به هر دو قرائت شده؛ زیرا آن (آب گوارا) اصل معاش و وسعت روزی است[۷۱].

فی قوله تعالی: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، فرموده: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ، بدل است از لِلْعَالَمِينَ (که ذیل آیه قبل آمده)، و البته، بدل از آنان است؛ زیرا آنان که در دخول به اسلام، پایداری و مقاومت کردند، همان‌ها با ذکر منتفع می‌گردند. پس مثل این است که جز آنان، دیگران پند نگرفته‌اند، گرچه همگی موعظه می‌شده‌اند[۷۲]. ملا محسن فیض کاشانی فی قوله تعالی: فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا، در تفسیر صافی فرموده: امر آنان را منتظر باشید، اگر آن مشرکان بر عهد خود استمرار داشته و ثابت و استوار بودند، پس شما هم بر وفایتان ثابت و پابرجا باشید، و كَيْفَ که در آیه بعد تکرار گردیده، به سبب بعید بودن آن مشرکان است نسبت به استواری آنان در امر عهد و پیمانی که بسته‌اند[۷۳].

فی قوله: قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا هم فرموده: دعای موسی و هارون، و گفته‌اند: موسی دعا می‌نمود و هارون آمین می‌گفت، پس هر دوی آنان را «دعا کننده» خطاب فرمود، و در کتاب کافی از پیامبر(ص) آمده است که موسی دعا می‌فرمود و هارون آمین و ملایکه آمین می‌گفتند. (پس) خدای متعال فرمود: قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا، «وَ مَنْ‏ غَزَا فِي‏ سَبِيلِ‏ اللَّهِ‏ اسْتُجِيبَ لَهُ كَمَا اسْتُجِيبَ لَكُمَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ»: دعوت شما دو نفر اجابت شد، و هر کس در راه خدای تعالی جهاد کند، دعای او به اجابت می‌رسد؛ هم‌چنان‌که برای شما دو نفر در روز قیامت به اجابت می‌رسد، و در کافی و تفسیر عیاشی از امام صادق(ع) نقل است که: بین قول خدای تعالی: قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا، و بین اخذ فرعون، چهل سال فاصله افتاد[۷۴]. همین‌طور فی قوله تعالی: فَاسْتَقِيمَا، فرموده: بر آنچه شما دو نفر، موسی و هارون(ع)، بدان مأمور هستید، در دعوت نمودن به حق به همراه حجت و دلیل، با ثبات و استوار باشید و نسبت به آن تعجیل نکنید که آنچه مطلوب شماست، انجام شدنی است، اما در وقت و زمان خودش[۷۵]. نیز فی قوله تعالی: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ، فرموده: بر جاده حق پابرجا باش بدون این که از آن عدول نمایی و آن، شامل عقاید و اعمال است، وَمَنْ تَابَ مَعَكَ: کسانی که از کفر توبه نموده و با تو ایمان آوردند. از ابن عباس نقل شده که چون این آیه بر پیامبر(ص) نازل گردید، بر آن حضرت بسیار مشقّت‌بار می‌نمود و لذا فرمود: «شَيَّبَتْنِي‏ هُودُ وَ الْوَاقِعَةُ وَ اخواتها»[۷۶]. فی قوله تعالی: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ هم فرمود: در عمل و افعالتان پایدار و ثابت قدم باشید، در حالی که به سوی او توجه دارید و از آنچه شما پیش از این بر آن بودید، طلب آمرزش کنید[۷۷].

همچنین فی قوله تعالی: ثُمَّ اسْتَقَامُوا، فرموده: بر مقتضای آن، ثابت و استوار بودند، و قمی هم فرموده: بر ولایت علی، امیر مؤمنان(ع)، پابرجا و استوار بودند[۷۸]. همین طور فی قوله: قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، فرموده: بین آن توحیدی که خلاصه علم است و استقامت در اموری که منتهی به عمل می‌شود، ثُمَّ برای دلالت بر تأخر رتبه عمل و متوقف بودن ارزش آن بر توحید است. قمی فرموده: اسْتَقَامُوا، بر ولایت علی، امیرمؤمنان(ع)، دلالت می‌کند [۷۹]. علامه طباطبایی، در تفسیر المیزان فی قوله تعالی: فَاسْتَقِيمَا، فرموده: استقامت، عبارت است از ثابت بودن در امر، و آن درباره آن دو برادر (موسی و هارون(ع)) است و (معنای این در آیه) عبارت است از ثابت بودن بر دعوت به سوی خدای متعال و بر احیای کلمه حق[۸۰].   فی قوله تعالی: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ هم فرموده: بر دین، ثابت و پابرجا باش، در حالی که حق آن را ادا می‌نمایی، مطابق آنچه تو نسبت به آن. امر به استقامت شده‌ای، و مراد از فَاسْتَقِمْ الخ، امر به آشکار نمودن ثبات و پایداری در عبودیت و لزوم قیام به حق آن است. پس از آن، نهی از تعدی در این استقامت و نهی از استکبار از خضوع برای خداوند متعال و خروج از آن به زندگی عبودیت است که فرمود: وَلَا تَطْغَوْا[۸۱]. نیز فی قوله تعالی: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ، فرموده: چون به جز خدای یکتا که هیچ شریکی برای او نیست، خدایی نیست، (پس) به سوی توحیدش و نفی شرکا از او آراسته شوید و نسبت به آنچه از شرک و گناه از شما گذشته است، استغفار و طلب آمرزش کنید[۸۲].

هم‌چنین فی قوله تعالی: ثُمَّ اسْتَقَامُوا، فرموده: پس مراد از آن، لزوم بودن در وسط و میان راه است بدون انحراف و تمایلی، و ثابت بودن بر قولی که آن را گفته‌اند: فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا و وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ[۸۳]. همین طور فی قوله تعالی: فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ، فرموده: لام در فَلِذَلِكَ، برای تعلیل است، و گفته‌اند که لام به معنای «الی» است؛ یعنی به آنچه از دین برای شما تشریع گردید، پس به آن دعوت کن و نسبت به آن، در راه و روشی مستقیم، استوار و پابرجا باش[۸۴]. فی قوله تعالی: ثُمَّ اسْتَقَامُوا هم فرموده: مراد از استقامت آنان، ثبات و پایداری ایشان است بر آنچه بدان شهادت داده‌اند بدون انحراف و کجی و با التزام آنان به لوازم عملی آن[۸۵].

نیز فی قوله تعالی: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ، فرموده: أَنْمخففه از ثقیله است و مراد به الطَّرِيقَةِ، طریقه اسلام (ایمان) می‌باشد، و استقامت و پایداری بر آنچه است که ایمان به خدا اقتضای آن را دارد و لازمه آن است، و معنای آیه چنین می‌شود. این که اگر جن و انس بر طریقه اسلام (ایمان) برای خدا پایداری و استقامت کنند، روزی بسیاری را روزی آنان می‌کنیم تا ایشان را در روزی‌شان بیازماییم. پس این آیه هم معنا با آیه: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنْ كَذَّبُوا[۸۶]، است[۸۷]. همچنین فی قوله تعالی: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، فرموده: مشروط به این است که استقامت بر حق را بخواهند، و آن، عبارت است از تلبّس به پایداری و ثبات بر عبودیت و طاعت[۸۸].[۸۹]

استقامت در تفاسیر روایی

سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان فی قوله تعالی: «قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ، می‌فرماید: راه فرعون و یاران فرعون را متابعت نکنید[۹۰]. و فی قوله تعالی: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ، فرموده: علی بن ابراهیم گفته: قال تعالی لنبیه: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ[۹۱].

فی قوله تعالی: فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ هم فرمود: «ای اجیبوه».: اجابت کنید او را[۹۲]. همچنین فی قوله تعالی: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، فرموده: محمد بن یعقوب با اسنادش تا محمد بن مسلم، و او چنین گوید که: از ابی‌عبدالله، امام صادق(ع) درباره قول الله عزوجل: الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا سؤال نمودم. امام صادق(ع) فرمود: «اسْتَقَامُوا عَلَى‏ الْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ»؛ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ[۹۳].

نیز محمد بن عباس با اسنادش تا ابی‌جارود، و او از ابی‌جعفر، امام باقر(ع)، نقل می‌کند که ایشان فی قوله: الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا، گفته است: {{متن حدیث|اسْتَكْمَلُوا طَاعَةَ اللَّهِ‏ وَ رَسُولِهِ وَ وَلَايَةَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ثُمَّ اسْتَقَامُوا عَلَيْهَا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُيَوْمَ الْقِيَامَةِ تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ فَأُولَئِكَ هُمْ الَّذِينَ إِذَا فَزِعُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ حِينَ يُبْعَثُونَ تَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ يَقُولُونَ لَهُمْ لَا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا نَحْنُ الَّذِينَ كُنَّا مَعَكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لَا نُفَارِقُكُمْ حَتَّى تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ: آن بزرگوار می‌فرمود: در پی کامل کردن طاعت خدای متعال و طاعت پیامبر او(ص) و ولایت آل محمد(ص) باشید: ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ الخ. پس آنان کسانی هستند که چون روز قیامت به هنگام برانگیخته شدن، بی‌تابی کنند، ملایکه آنان را ملاقات نموده و به آنان گویند: نترسید و اندوهگین مباشید ما (که) در زندگانی دنیا با شما بودیم، از شما جدا نمی‌شویم تا آن‌که شما در بهشت داخل گردید، وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ: و مژده باد شما را به بهشتی که به شما وعده داده می‌شد[۹۴].

باز محمد بن عباس با اسنادش تا ابابصیر، و او می‌گوید: از ابی‌جعفر، امام باقر(ع)، درباره قول خدای عزوجل: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «و هو و الله ما انتم علیه»، وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا: ابابصیر می‌گوید: سؤال کردم چه زمانی ملایکه با این مژده بر آنان نازل می‌گردند که:أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ: نترسید و اندوهگین مباشید و بشارت باد بر شما بهشتی که به شما وعده داده می‌شد؛ ما دوستان شما در زندگی دنیا و در آخرت هستیم! پس آن بزرگوار فرمود: «عِنْدَ الْمَوْتِ‏ وَ يَوْمَ‏ الْقِيَامَةِ»: به هنگام مردن و در روز قیامت[۹۵]. طبرسی در قوله: تَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ، از ابی‌عبدالله، امام صادق(ع)، نقل کند که: زمان نازل شدن ملایکه بر آنان، «عِنْدَ الْمَوْتِ‏»؛ یعنی هنگام مردن، است، و او گوید که از محمد بن فضیل روایت شده که او گفته است: از ابی‌الحسن، امام رضا(ع)، درباره استقامت، سؤال نمودم، پس حضرت گفت: «هِيَ‏ وَ اللَّهِ‏ مَا أَنْتُمْ‏ عَلَيْهِ‏»[۹۶].

فی قوله: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا إلی آخر الایه، فرموده: علی بن ابراهیم فرمود: استقاموا علی ولایة علی امیرالمؤمنین(ع)[۹۷]. فی قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا هم فرموده: محمد بن یعقوب با اسنادش تا یونس بن یعقوب، و او هم از کسی که برایش بیان نموده، از ابی‌جعفر، امام باقر(ع)، فی قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا، روایت کند که آن حضرت فرمود: «لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ‏ الْإِيمَانَ‏، و الطَّرِيقَةُ هِيَ و لَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع) وَ الْأَوْصِيَاءِ(ع)» [۹۸]. نیز از محمد بن عباس با اسنادش تا ابابصیر نقل کرده است که او چنین گفته: از حضرت ابی‌عبدالله، امام صادق(ع)، فی قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «يَعْنِي لَأَمْدَدْنَاهُمْ عِلْماً كَيْ‏ يَتَعَلَّمُونَهُ‏ مِنَ الْأَئِمَّةِ(ع)»: آنان را مدد می‌نماییم تا از ائمه(ع) علم و دانش بیاموزند[۹۹]. باز محمد بن عباس با اسنادش تا برید عجلی نقل کند که او گفته: از اباعبدالله، امام صادق(ع)، درباره قول خدای عزو جل: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا، سؤال نمودم، آن بزرگوار چنین پاسخ داد: «لَأَذَقْنَاهُمْ‏ عِلْماً كَثِيراً يَتَعَلَّمُونَهُ‏ مِنَ الْأَئِمَّةِ(ع)»: به آنان علم بسیاری را می‌چشانیم، علمی که آن را از ائمه(ع) می‌آموزند[۱۰۰].

فی قوله: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ هم فرموده: علی بن ابراهیم با اسنادش تا ابا بصیر، و او گوید که درباره سخن خدای عزوجل: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، از ابی‌عبدالله، امام صادق(ع)، سؤال نمودم. آن بزرگوار فرمود: «فِي‏ طَاعَةِ عَلِيٍّ‏ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏»[۱۰۱]. ابن‌جمعه عروسی در تفسیر نورالثقلین فی قوله: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ، فرموده: در اصول کافی، احمد بن مهران از عبد العظیم بن عبدالله حسنی با اسنادش تا یونس بن یعقوب، و او هم از کسی که این روایت را از ابی‌جعفر، امام باقر(ع)، فی قوله تعالی: وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا، به او یادآور شد که آن بزرگوار فرموده: «لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَوْصِيَاءِ مِنْ وُلْدِهِ وَ قَبِلُوا طَاعَتَهُمْ‏ فِي‏ أَمْرِهِمْ‏ وَ نَهْيِهِمْ، لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا لَأَشْرَبْنَا قُلُوبَهُمُ الْإِيمَانَ وَ الطَّرِيقَةِ هِيَ الْإِيمَانُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ وَ الْأَوْصِيَاءِ»[۱۰۲]. نیز فی قوله: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، فرموده: در تفسیر علی ابن ابراهیم درباره لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، فرموده: «فِي‏ طَاعَةِ عَلِيٍّ‏(ع) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏»[۱۰۳]. ابوالحسن عاملی، در مقدمه تفسیر مرآة‌الانوار و مشکوة‌الاسرار، فرموده: در اخبار، استقامت و آنچه در معنای استقامت است، به استقرار بر ولایت و امامت ائمه و ثابت بودن بر طاعت آنان، تأویل شده است.

نیز در تفسیر قمی از امام صادق(ع) فی قوله: فَادْعُ وَاسْتَقِمْ، نقل کرده است که حضرت فرمود: «الى ولاية علي و على ولايته»، و درباره معنای قوله: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ هم آورده که حضرت گفت: «فِي‏ طَاعَةِ عَلِيٍّ‏(ع) وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ‏ بَعْدِهِ‏»؛ هم‌چنین درباره معنای قوله: قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا... هم از آن حضرت نقل کرده است که ایشان گفته: «اسْتَقَامُوا عَلَى‏ وَلَايَةِ عَلِيِّ‏»، و در تفسیر عیاشی و غیره، از آن بزرگوار درباره این آیه آمده است که فرمود: «اسْتَكْمَلُوا طَاعَةَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ وَلَايَةَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ثُمَّ اسْتَقَامُوا عَلَيْهَا»، و در روایت دیگری هم از ایشان آمده: «اسْتَقَامُوا عَلَى‏ الْأَئِمَّةِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ...»، و غیر آنها از اخبار بسیارند[۱۰۴]. شیخ جلال‌الدین، عبدالرحمن سیوطی در تفسیر درالمنثور فی قوله تعالی: قَالَ قَدْ أُجِيبَتْ دَعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا، آورده که ابن‌جریر و ابن‌منذر از ابن‌عباس اخراج نمودند که او گفت: فاستقیما فامضیا لامری و هی الاستقامة[۱۰۵]. نیز فی قوله تعالی: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ، آورده که ابوالشیخ درباره آن از سفیان اخراج نمود که او گفت: استقم علی القرآن[۱۰۶].

فی قوله تعالی: إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا هم آورده که احمد، عبد بن حمید، دارمی، بخاری در تاریخش، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن‌ماجه و ابن‌حبان از سفیان ثقفی اخراج نمودند که مردی گفت: ای پیامبر خدا! مرا به دستوری در اسلام امر بکن که درباره آن از احدی بعد از شما سؤال نکنم. آن حضرت فرمود: «قُلْ آمَنْتُ‏ بِاللَّهِ‏ ثُمَ‏ اسْتَقِمْ‏». گفتم: چگونه پرهیزگاری کنم؟ پس آن حضرت به زبانش اشاره نمود[۱۰۷]. هم‌چنین فی قوله تعالی: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، آورده که: عبد بن حمید، ابن‌جریر، ابن ابی حاتم از سلیمان بن موسی اخراج نمودند که او گفت: همین که قوله: لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ يَسْتَقِيمَ، نازل گردید، ابوجهل گفت: امر ما را به خودمان وانهاده است، اگر خواستیم پایداری و مقاومت می‌کنیم، و اگر خواستیم پایداری و مقاومت نمی‌کنیم، پس خدا نازل فرمود: وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ[۱۰۸][۱۰۹].[۱۱۰]

تدبر در آیات استقامت

كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱۱۱].[۱۱۲]

تنوع معنا و مفهوم استقامت به ترتیب آیات مصحف

در این جا آیات نه‌گانه استقامت را که غالب آنها در مکه نازل شده است، به ترتیب مصحفی‌شان تنظیم نموده و سپس مفهوم استقامت را در هر آیه به طور جداگانه و با توجه به مفردات آیه، بررسی و تدبر می‌نماییم.

معنا و مفهوم اوّل استقامت

یکی از معانی و مفاهیم استقامت، پایداری در استمرار عهد مسلمین است در مقابل دسته خاصی از مشرکین، مادامی که آن مشرکین به عهدشان وفادار باشند: «إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ[۱۱۳]. و عهد همه مشرکین مورد وثوق نیست: كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعِنْدَ رَسُولِهِ[۱۱۴][۱۱۵]. و البته خدای تعالی متقین را دوست دارد: إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۱۱۶][۱۱۷].[۱۱۸]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم

پانویس

  1. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  2. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردا» سوره شوری، آیه ۱۵.
  3. اینکه پیامبرفرموده: سوره هود من را پیر کرد. مربوط به همین آیه استقامت است که بسیار مشکل است؛ مخصوصاً حفظ عدالت وطغیان نکردن. ر. ک: البرهان
  4. «اینها آیات خداوند است که آن را به درستی بر تو می‌خوانیم و همانا تو بی‌گمان از فرستادگانی» سوره بقره، آیه ۲۵۲.
  5. «و دروغ انگاران آیات ما، کران و لالانی در تاریکی‌هایند؛ هر کس را خداوند بخواهد، در بیراهی وا می‌نهد و هر کس را بخواهد، بر راهی راست می‌دارد» سوره انعام، آیه ۳۹.
  6. «بگو ای قوم من! هر چه می‌توانید کرد انجام دهید من نیز خواهم کرد، به زودی خواهید دانست که سرانجام (نیکوی) جهان واپسین از آن کیست؛ به راستی ستمگران رستگار نمی‌گردند» سوره انعام، آیه ۱۳۵.
  7. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۰۶.
  8. «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟ جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید که خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷.
  9. «فرمود: دعای شما پذیرفته شد پس پایداری ورزید و از روش کسانی که دانایی ندارند پیروی نکنید» سوره یونس، آیه ۸۹.
  10. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند) و سرکشی نورزید که او به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  11. «بگو: من تنها بشری همانند شمایم، به من وحی می‌شود که خدای شما خدایی یگانه است پس به او رو آورید و از او آمرزش بخواهید و وای بر مشرکان!» سوره فصلت، آیه ۶.
  12. «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند، فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!» سوره فصلت، آیه ۳۰.
  13. «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن و از هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافته‌ام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردا» سوره شوری، آیه ۱۵.
  14. «آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره احقاف، آیه ۱۳.
  15. «و اینکه (به من وحی شده است) اگر بر راه (حقّ) پایداری ورزند آنان را از آبی (و رفاهی) فراوان سیراب می‌کنیم؛» سوره جن، آیه ۱۶.
  16. «برای هر کس از شما که بخواهد راه راست در پیش گیرد» سوره تکویر، آیه ۲۸.
  17. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۴۱.
  18. «راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.
  19. «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
  20. «به راستی پروردگار من بر راهی راست است» سوره هود، آیه ۵۶.
  21. «فرشتگان بر آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند» سوره فصلت، آیه ۳۰.
  22. «پس چنان که فرمان یافته‌ای پایداری کن» سوره هود، آیه ۱۱۲.
  23. «پس به او رو آورید» سوره فصلت، آیه ۶.
  24. مفردات، ص۴۱۸.
  25. مجمع البحرین، ص۱۴۵.
  26. التحقیق، ج۹، ص۳۴۳.
  27. تبیان، ج۶، ص۷۷؛ مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۳.
  28. تبیان، ج۵، ص۱۷۶.
  29. تبیان، ج۱۰، ص۱۵۴.
  30. المیزان، ج۴، ص۳۶۳.
  31. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۴۲.
  32. «خداوند هر کس را که بخواهد راهنمایی کند دلش را برای (پذیرش) اسلام می‌گشاید» سوره انعام، آیه ۱۲۵.
  33. «و این راه راست پروردگار توست» سوره انعام، آیه ۱۲۶.
  34. عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۴۴.
  35. «آیا به دلت گشایش ندادیم؟» سوره انشراح، آیه ۱.
  36. المیزان، ج۱۱، ص۴۷.
  37. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۴۴.
  38. «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی می‌رسانیم؛ و زشتکاری‌های آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
  39. «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونه‌ای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمی‌کنیم؛ و چون سخن می‌گویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پ» سوره انعام، آیه ۱۵۲.
  40. «و (دیگر) این که این راه راست من است از آن پیروی کنید و از راه‌ها (ی دیگر) پیروی نکنید که شما را از راه او پراکنده گرداند، این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۳.
  41. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۴۵.
  42. تبیان، ج۵، ص۱۷۶.
  43. تبیان، ج۵، ص۴۲۴.
  44. تبیان، ج۶، ص۷۷.
  45. تبیان، ج۹، ص۱۰۶.
  46. تبیان، ج۹، ص۱۲۳.
  47. «زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است،» سوره زلزال، آیه ۵.
  48. تبیان، ج۹، ص۱۵۱.
  49. تبیان، ج۹، ص۲۷۴.
  50. «بی‌گمان (از) مؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورند و کار شایسته کنند، نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره مائده، آیه ۶۹.
  51. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  52. «و اگر نه این بود که مردم (در تمایل به کفر) امّتی واحد می‌شدند بی‌گمان برای خانه‌های کسانی که به (خداوند) بخشنده کفر می‌ورزند بام‌هایی سیمین و نردبان‌هایی که از آنها فرا روند قرار می‌دادیم» سوره زخرف، آیه ۳۳.
  53. تبیان، ج۱۰، ص۱۵۴.
  54. مجمع البیان، ج۵، ص۱۴.
  55. مجمع البیان، ج۵، ص۱۹۶.
  56. مجمع البیان، ج۵، ص۳۰۴.
  57. مجمع البیان، ج۹، ص۵.
  58. مجمع البیان، ج۹، ص۱۷.
  59. مجمع البیان، ج۹، ص۱۷؛ المیزان، ج۱۷، ص۳۹۴.
  60. مجمع البیان، ج۹، ص۳۸.
  61. مجمع البیان، ج۱۰، ص۵۵۹.
  62. «تو تنها به آن کس می‌توانی بیم دهی که از این قرآن پیروی می‌کند و از (خداوند) بخشنده در نهان بیم دارد پس او را به آمرزش و پاداشی ارزشمند نوید ده» سوره یس، آیه ۱۱.
  63. مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۷۸.
  64. کشاف، ج۲، ص۱۷۶.
  65. کشاف، ج۲، ص۲۵۱.
  66. کشاف، ج۲، ص۲۹۵.
  67. کشاف، ج۲، ص۴۴۳.
  68. «تنها مؤمنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان آورده‌اند سپس تردید نورزیده‌اند و با دارایی‌ها و جان‌هایشان در راه خداوند جهاد کرده‌اند، آنانند که راستگویند» سوره حجرات، آیه ۱۵.
  69. کشاف، ج۴، ص۴۵۳.
  70. کشاف، ج۴، ص۴۶۴.
  71. کشاف، ج۴، ص۱۷۰.
  72. کشاف، ج۴، ص۲۳۶.
  73. صافی، ج۲، ص۳۲۳.
  74. صافی، ج۲، ص۴۱۵؛ برهان، ج۲، ص۱۹۵؛ نورالثقلین، ج۲، ص۳۱۶، حدیث ۱۱۷ و ۱۱۸.
  75. صافی، ج۲، ص۴۱۵.
  76. صافی، ج۲، ص۴۷۵.
  77. صافی، ج۴، ص۳۵۳.
  78. صافی، ج۴، ص۳۵۸.
  79. صافی، ج۵، ص۱۳.
  80. المیزان، ج۱۰، ص۱۱۷.
  81. المیزان، ج۱۱، ص۴۹.
  82. المیزان، ج۱۷، ص۳۶۱.
  83. المیزان، ج۱۷، ص۳۸۹.
  84. المیزان، ج۱۸، ص۳۳.
  85. المیزان، ج۱۸، ص۱۹۶.
  86. «و اگر مردم آن شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند بر آنان از آسمان و زمین برکت‌هایی می‌گشودیم اما (پیام ما را) دروغ شمردند بنابراین برای آنچه می‌کردند آنان را فرو گرفتیم» سوره اعراف، آیه ۹۶.
  87. المیزان، ج۲۰، ص۴۶.
  88. المیزان، ج۲۰، ص۲۲۰.
  89. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۴۶-۱۵۴.
  90. برهان، ص۴۶۳.
  91. برهان، ص۴۸۹.
  92. برهان، ص۹۵۸.
  93. برهان، ص۹۶۲، به نقل از اصول کافی، ص۲۲۰؛ نورالثقلین، ج۴، ص۵۴۶، حدیث ۳۷.
  94. برهان، ص۹۶۲.
  95. برهان، ص۹۶۳.
  96. برهان، ص۹۶۳.
  97. برهان، ص۱۰۰۵.
  98. برهان، ص۱۱۵۳.
  99. برهان، ص۱۱۵۳.
  100. برهان، ص۱۱۵۳.
  101. برهان، ص۱۱۷۶.
  102. نورالثقلین، ج۵، ص۴۳۸، حدیث ۳۲.
  103. نورالثقلین، ج۵، ص۵۱۹، حدیث ۲۹.
  104. مقدمه برهان، باب القاف، ص۱۸۷.
  105. درالمنثور، ج۳، ص۳۱۵.
  106. درالمنثور، ج۳، ص۳۵۱.
  107. درالمنثور، ج۳، ص۳۶۳.
  108. «و جز آنچه خواست خداوند پروردگار جهانیان است؛ نخواهید» سوره تکویر، آیه ۲۹.
  109. درالمنثور، ج۶، ص۳۲۲.
  110. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۵۴-۱۵۹.
  111. «(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستاده‌ایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.
  112. عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۵۹.
  113. «جز کسانی که با آنها در کنار مسجد الحرام پیمان بسته‌اید پس تا (در پیمان خود) با شما پایدارند شما نیز (بر پیمان) با آنان پایدار بمانید» سوره توبه، آیه ۷.
  114. «چگونه مشرکان را نزد خداوند و پیامبرش پیمانی تواند بود؟» سوره توبه، آیه ۷.
  115. درالمنثور، ج۶، ص۳۲۲.
  116. «بی‌گمان خداوند پرهیزگاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۷.
  117. درالمنثور، ج۶، ص۳۲۲.
  118. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۱۵۹.