بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = باطل| عنوان مدخل = باطل| مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = باطل| عنوان مدخل = باطل| مداخل مرتبط = [[باطل در قرآن]] - [[باطل در فقه سیاسی]] - [[باطل در معارف دعا و زیارات]] - [[باطل در معارف و سیره سجادی]] - [[باطل در جامعهشناسی اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | |||
ریشه «ب ـ ط ـ ل» به معنای ضایع، نیست و هدر شدن است.<ref>لسان العرب، ج ۱، ص۴۳۲، «بطل».</ref> موجود متصف به وصف [[باطل]]، غیر منطبق با [[طبیعت]] و [[خلقت]] اصلی خود است. [[چشم]]، [[دست]] یا هر عضوی از بدن که در حادثهای از طبیعت اصلی خود خارج شود به نحوی که کاری از آن نیاید باطل خوانده میشود.<ref>نثر طوبی، ج ۱، ص۸۳.</ref> [[سخن]] باطل نیز سخن بیمحتوا و غیر [[مطابق با واقع]]<ref>نثر طوبی، ج ۱، ص۸۳.</ref> است. [[ابطال]] [[سحر]] نیز، از بین بردن نمودن ظاهری آن است.<ref>المیزان، ج ۱۰، ص۱۱۰.</ref> از نظر [[جرجانی]]، هر آنچه از اساس نادرست است، و هر امر بیفایده و فاقد نتیجه که تنها ظاهری درست و [[نیکو]] دارد باطل است.<ref>التعریفات، ص۱۹.</ref> ریشه بطل دارای معادلهای نزدیکی در زبانهای [[عبری]]، [[سریانی]] و [[حبشی]] است.<ref>واژههای دخیل، ص۱۴۳.</ref> واژه <ref>فرهنگ فرانسه فارسی، ج ۱، ص۵۷۰ ـ ۵۷۱.</ref> Faus / Fausse در زبان فرانسه، <ref>۱. Der Sprach Brock Haus، P. ۲۴۷.</ref> Faslch در زبان آلمانی و <ref>۲. Longman Contemporary English، P. ۴۹۷، Dictionary of English Etymology، P. ۱۴۴.</ref> False در [[انگلیسی]] نیز به معنای دروغین، نادرست، تقلبی، مجعول، تصنعی،<ref>قاموس القرآن، ص۷۱.</ref> [[فاسد]] و تباه و مانند آن است. | |||
واژه باطل در برخی اشعار پیش از [[اسلام]] نیز به کار رفته که دارای مفهوم سلبی و منفی است: {{متن حدیث|ألا كُلُّ شَيءٍ ما خَلا اللّه َ باطلُ}}<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص۳۷۰؛ مجمعالبحرین، ج ۱، ص۲۱۳، «بطل»؛ دائرة معارف القرن العشرین، ج ۸، ص۲۸۱.</ref>؛ همچنین [[نابغه]] ذبیانی در [[شعر]] خود ریشه «بطل» را در مفهوم خلاف واقع به کار برده است: {{عربی|"لقد نطقت بطلاً علی الأقارع"}}<ref>ترتیب العین، ص۸۶، «بطل».</ref>. در شعری منقول از [[ابوطالب]] نیز واژه باطل به معنای امر و سخن ناروا و نابجا آمده است: {{عربی|"أعوذ بربّ البیت من کل قاصد علینا بسوءٍ أو ملح بباطل"}}<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص۲۷۳؛ البدایة و النهایه، ج ۳، ص۷۰؛ سبل الهدی، ج ۲، ص۳۸۰.</ref>. افزون بر [[دین اسلام]] در [[ادیان]] و مکاتب دیگر نیز درباره باطل بحث شده است؛ [[متون دینی]] چون [[اوستا]]،<ref>اوستا، ج ۱، ص۹۲، ۱۴۷، ۲۵۴؛ ج ۲، ص۲۶۲، ۵۶۶، ۵۷۵.</ref> اوپانیشاد،<ref>اوپانیشاد، ج ۱، ص۲۰۱.</ref> [[عهد عتیق]]<ref>کتاب مقدس، خروج ۵: ۹</ref> و [[عهد جدید]]،<ref>کتاب مقدس، متی، ۱۵: ۷؛ امثال، ۳۰: ۳۱.</ref> [[پیروان]] خود را از [[پیروی]] [[باطل]] [[نهی]] کردهاند. | |||
سوفسطاییگری در یونان قدیم نیز با [[انکار]] هرگونه [[حق و باطل]] ثابتی، [[حق]] را به چیزی که فرد آن را [[حق]] بپندارد و باطل را آنچه باطل بشمرد، دانستهاند. پیدایش [[فلسفه]] به وسیله سقراط و شاگردانش [[افلاطون]] و ارسطو، نوعی واکنش در برابر این جریان و تلاش برای [[شناخت]] [[حق و باطل]] به شمار میرود.<ref> مجموعه آثار، ج ۶، ص۷۶ ـ ۷۷، «اصول فلسفه و روش رئالیسم».</ref> در [[فلسفه اسلامی]] [[حق]] به معنای [[واقعیت]] و وجود و [[باطل]] در مقابل آن است.<ref>الشفاء، ص۴۸.</ref> چون هر چیزی غیر از [[واجب الوجود]]، هستی خود را از علتش دارد نه از ذات خویش، پس [[حق]] بودن خود را هم از علت خود دارد و در ذات خود باطل و هیچ است. آن علت نیز اگر ممکن الوجود باشد، مشمول همین بطلان است تا به علتی منتهی شود که هستیش از خودش باشد،<ref>الشفاء، ص۴۷.</ref> ازاینرو همه اشیا در ذات خود و در عین وجود، [[باطل]] و عدم هستند و تنها [[ذات الهی]] وجود مطلق و حق است:<ref>الشفاء، ص۴۸.</ref> {{متن قرآن|كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ}}<ref>«هر چیزی نابود شدنی است جز ذات او» سوره قصص، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ}}<ref>«هر که روی آن (زمین) است از میان رفتنی است» سوره الرحمن، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|وَيَبْقَى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ}}<ref>«و (تنها) ذات بشکوه و کرامند پروردگارت ماندگار است» سوره الرحمن، آیه ۲۷.</ref>.<ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۲۹، «حق و باطل».</ref> | |||
از نظر عرفا نیز حق<ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج ۱، ص۳۴۰؛ ج ۲، ص۱۲۷۱.</ref> یا [[وجه الله]] جنبه هستی اشیا بوده و به آنها [[حقیقت]] و بقا داده است و هر چیزی جز او باطل،<ref>الشفاء، ص۴۸.</ref> عدم <ref> اصطلاحات الصوفیه، ص۱۳.</ref> و هالک است.<ref>شرح اصطلاحات تصوف، ص۲۳۶.</ref> باطل و همخانوادههای آن ۳۶ بار در [[قرآن]] به کار رفته است.<ref>المعجم الاحصائی، ج ۱، ص۳۸۱.</ref> | |||
بیشتر استعمالهای این واژه در قرآن به همراه واژه «حق» و در برابر آن مفهوم است. [[قرآن کریم]] [[خداوند]] را عین حق: {{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ}}<ref>«پس، فرابرترا که خداوند است» سوره طه، آیه ۱۱۴.</ref> و منشأ حق: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«حق از (آن) پروردگار توست » سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref> دانسته، هر معبودی را جز او باطل خوانده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) میخوانند نادرست است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref> | |||
قرآن واژه باطل را در مناسبتهای گوناگونی به کار برده است؛ در مواردی به [[تقابل]] حق و باطل به طور مطلق اشاره کرده و باطل را نابود شونده: {{متن قرآن|جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«و بگو حقّ آمد و باطل از میان رفت؛ بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref> دانسته، در مواردی نیز مصادیقی از این دو مفهوم را بیان کرده است. برخی از کاربردهای واژه باطل در قرآن بدین قرار است: حق بودن [[کلام الهی]] و راه نداشتن باطل در آن، در مقابل ادعای [[کافران]] مبنی بر بطلان [[قرآن]]: {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref>، [[پیروی]] کافران از [[باطل]] در برابر [[پیروی]] [[اهل]] [[ایمان]] از [[حق]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَبِّهِمْ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ}}<ref>«این از آن روست که کافران از باطل و مؤمنان از- حق که از سوی پروردگارشان است- پیروی کردند، بدینگونه خداوند برای مردم مثلهایشان را میآورد» سوره محمد، آیه ۳.</ref>، [[شهادت دروغ]] و اختلاط [[حق و باطل]]: {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref>، [[باطل]] و [[بیهوده]] نبودن [[آفرینش جهان]]: {{متن قرآن|ِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا}}<ref>« پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref>، بیفایده و بینتیجه بودن [[اعمال]] و [[رفتار]] کافران برای از بین بردن حق با [[مجادله]] به باطل: {{متن قرآن|وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَيُجَادِلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا}}<ref>«و ما فرستادگان را جز نویدبخش و بیمدهنده نمیفرستیم و کافران به وسیله باطل چالش میورزند تا حق را با آن از میان بردارند؛ و آیات مرا و بیمهایی را که یافتهاند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶.</ref>،{{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸.</ref> و منع [[مردم]] از استفاده ناروا از [[اموال]] دیگران: {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ}}<ref>«داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> اشاره به مفهوم عدم و نیستی در همه کاربردهای واژه «باطل» مشترک است. | |||
از مجموع [[آیات]] چنین برمیآید که باطل، مفهومی اعتباری بوده و وجود مستقلی ندارد و با نقیض خود شناخته میشود. در نگاه قرآن[[حق]] اصیل و باطل بیریشه است و همواره بین این دو [[نزاع]] و [[اختلاف]] وجود دارد.<ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۲۷، «حق و باطل».</ref> | |||
==[[نفی]] [[باطل]] در [[تکوین]] و [[تشریع]]== | |||
از آنجا که [[خداوند]]، [[حق]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ }}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref> و منشأ [[حق]]: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«حق از (آن) پروردگار توست » سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref> است در [[آفرینش]] او (عالم تکوین) و آنچه وی تشریع کرده هیچگونه باطلی راه ندارد. | |||
=== [[پیراستگی]] عالم تکوین از باطل=== | |||
بطلان در [[آفرینش الهی]] راه ندارد و این امر به دو معناست: | |||
#هیچگونه [[کاستی]] یا نقصی در عالم [[خلقت]] نیست: {{متن قرآن|ِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ}}<ref>«آفرینش خداوند را (بنگر) که هر چیز را استوار آفریده است» سوره نمل، آیه ۸۸.</ref>؛ {{متن قرآن|الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ}}<ref>«اوست که هر چه آفرید نیکو آفرید و آفرینش آدمی را از گلی آغازید» سوره سجده، آیه ۷.</ref> [[فیلسوفان]] و [[متکلمان اسلامی]]، [[شر]] و باطل را فاقد اصالت شمرده،<ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۱۱.</ref> در ظاهر و [[باطن]] وجود راهی برای تحقق آن نمیبینند.<ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۱۱.</ref> [[نظام هستی]] از آن جهت که هستی است باطل و نیستی در آن راه ندارد و سراسر [[نور]] است. بخشی از وجود نیز که [[سایه]] به نظر میرسد، چیزی جز نبودن نور در محدودهای خاص <ref>مجموعه آثار، ج ۳، گوهر مراد، ص۳۲۳.</ref> یا اندک بودن نور در آن نیست. هر نمود یا مصداقی از [[شر]] و باطل نیز موقت و به [[طفیل]] حقی است که با آن آمیخته شده <ref>نمونه، ج ۱۰، ص۱۷۰.</ref> و این نمود در واقع مقدمه ظهور حق است.<ref>المیزان، ج ۲، ص۱۸۷.</ref> این عالم به بهترین وجه ممکن ایجاد شده و دارای [[نظام احسن]] است. ([[جهان]]) | |||
#[[خلقت]] عالم [[عبث]] و [[بیهوده]] نیست: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ}}<ref>«و آسمان و زمین و آنچه را میان آنها ست به بازیچه نیافریدهایم» سوره انبیاء، آیه ۱۶.</ref> [[قرآن کریم]] به مناسبتهای گوناگون بر هدفدار بودن [[خلقت]] تأکید کرده و [[اندیشه]] [[کافران]] مبنی بر [[بیهوده]] بودن خلقت را گمانی [[باطل]] و [[کفرآمیز]] دانسته و از آن [[بیم]] داده است؛ همچنین بیان کرده که میتوان از راه بررسی و [[تفکر]] در [[آفرینش]] [[آسمانها]] و [[زمین]] به باطل و [[عبث]] نبودن خلقت پی برد: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ}}<ref>«و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.</ref> در مقابل، [[ادراک]] [[هدفمندی]] عالم را از ویژگیهای [[خردمندان]] برشمرده است: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.</ref> استعمال واژه {{متن قرآن| هَذَا }} در این [[آیه]]، [[پیوستگی]] اجزای وجود و قرار داشتن آنها را در مسیر واحد [[حق]] مینمایاند<ref>پرتوی از قرآن، ج ۳، ص۴۵۲</ref> که سرانجامِ حرکت امور هستی به سوی [[خداوند]] خواهد بود {{متن قرآن|صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ}}<ref>«راه خداوندی که آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه کارها به سوی خداوند باز میگردد» سوره شوری، آیه ۵۳.</ref> که منشأ و عین [[حق]] {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«حق از (آن) پروردگار توست پس هیچگاه از دو دلان مباش!» سوره بقره، آیه ۱۴۷.</ref>؛ {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) میخوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref> و [[کمال مطلق]] و نهایی است.<ref>پرتوی از قرآن، ج ۲، ص۲۷۸.</ref> | |||
=== [[پیراستگی]] [[شریعت]] از باطل=== | |||
[[قرآن کریم]] بارها [[شریعت]] [[پیامبران]] خود را متصف به حق و پیراسته از هرگونه باطل وصف کرده است: {{متن قرآن|ُ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ}}<ref>«بیگمان فرستادگان پروردگارمان حق را فرا آوردند» سوره اعراف، آیه ۴۳.</ref> درباره [[قرآن مجید]] نیز به نحو خاص فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> به موجب این آیه، هیچ کتاب و سخنی توان [[برتری]] بر [[قرآن]] و [[ابطال]] [[حجیت]] آن را نخواهد داشت و نیز هیچ گونه تحریفی دامنگیر آن نتواند گردید.<ref>الفرقان، ج ۲۴، ص۹۰.</ref> [[تعالیم]] و [[احکام]] بیان شده در آن نیز حق و درست است و در آیاتی همچون {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَى عَبْدِهِ الْكِتَابَ وَلَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجًا}}<ref>«سپاس خداوندی را که بر بنده خود این کتاب را فرو فرستاد و در آن هیچ کژی ننهاد» سوره کهف، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|قَيِّمًا لِيُنْذِرَ بَأْسًا شَدِيدًا مِنْ لَدُنْهُ وَيُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا حَسَنًا}}<ref>«(کتابی) استوار، تا از عذابی شدید از سوی او بیم دهد و به مؤمنانی که کارهای شایسته میکنند نوید بخشد که آنان پاداشی نیکو (در بهشت) دارند» سوره کهف، آیه ۲.</ref> و {{متن قرآن|ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ}}<ref>« این است آیین استوار» سوره توبه، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا}}<ref>«بیگمان این قرآن به آیین استوارتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.</ref> بدان تصریح شده است. | |||
==ویژگیها و نشانههای [[باطل]]== | |||
[[قرآن کریم]] به بیان ویژگیهای هر یک از [[حق و باطل]] پرداخته است. | |||
=== بد فرجامی باطل=== | |||
[[حق]] همواره اصیل است و باطل از هیچگونه [[ثبات]] و استقراری برخوردار نیست: {{متن قرآن| إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا}}<ref>«بیگمان باطل از میان رفتنی است» سوره اسراء، آیه ۸۱.</ref>.<ref>التبیان، ج ۶، ص۵۱۲.</ref> این [[آیه]] به زوال [[شرک]] و ظهور [[آیین]] [[توحید]] [[تفسیر]] شده است.<ref>الصافی، ج ۴، ص۴۴۲.</ref> در آیهای دیگر از بیریشگی و نافرجامی باطل یاد شده: {{متن قرآن|قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ}}<ref>«بگو: حقّ آمد و باطل، نه (آفرینش چیزی را) میآغازد و نه باز میگرداند» سوره سبأ، آیه ۴۹.</ref>.<ref>التبیان، ج۸، ص۴۰۷؛ مجمعالبیان، ج۸، ص۶۸۰.</ref> که بر بطلان و بیاثر بودن آن در روند کلی هستی دلالت دارد.<ref>المیزان، ج ۱۶، ص۳۸۹.</ref> بنابر روایتی، [[پیامبر]] این دو آیه را پس از [[فتح مکه]] و به هنگام نابودی بتهای [[کعبه]] [[تلاوت]] کردهاند <ref>مجمع البیان، ج ۸، ص۶۲۰.</ref> و [[روایات شیعه]] نیز این دو آیه را بر [[ظهور حضرت مهدی]] و پایان روشن [[تاریخ]] تطبیق کردهاند.<ref>الصافی، ج ۴، ص۴۴۲.</ref> | |||
=== درآمیختگی و فرو رفتن در [[پوشش]] [[حق]]=== | |||
باطل، آبروی خود را از حق و [[دروغ]] نیروی خود را از [[راستی]] میگیرد.<ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۴۱، «حق و باطل».</ref> [[اهل باطل]] برای جلوه دادن باطل خود آن را با حق درآمیخته، [[لباس]] حق بر آن میپوشانند و در مقابل، حق را باطل جلوه میدهند، چنان که قرآن کریم بارها سخن [[کافران]] و [[مشرکان]] را نقل میکند که سخن و [[رسالت]] [[پیامبران الهی]] را باطل میشمردند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ وَلَئِنْ جِئْتَهُمْ بِآيَةٍ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُبْطِلُونَ}}<ref>«و بیگمان ما در این قرآن برای مردم هر گونه مثلی زدهایم و اگر برای آنان نشانهای بیاوری کافران خواهند گفت: شما تباهاندیشانی بیش نیستید» سوره روم، آیه ۵۸.</ref> و با استناد به این [[اتهام]]، خود را موظف به مواجهه با آن میدانستند. [[قوم]] [[کافر]] نوح، وی را مفتری بر [[خدا]] و [[پیروی]] از وی را موجب [[خسران]] میشمردند. {{متن قرآن|وَلَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَرًا مِثْلَكُمْ إِنَّكُمْ إِذًا لَخَاسِرُونَ}}<ref>«و اگر از آدمی مانند خویش فرمان برید بیگمان در آن صورت زیانکار خواهید بود» سوره مؤمنون، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا وَمَا نَحْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِينَ}}<ref>«او جز مردی نیست که بر خداوند دروغی میبندد و ما به او ایمان نمیآوریم» سوره مؤمنون، آیه ۳۸.</ref> [[فرعون]] چارهای جز ادعای [[خیرخواهی]] و [[ارشاد]] نداشت: {{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ}}<ref>«و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که میترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد» سوره غافر، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.</ref>،{{متن قرآن|قَالَ لِلْمَلَإِ حَوْلَهُ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(فرعون) به سرکردگان پیرامون خویش گفت: بیگمان این (مرد) جادوگری داناست» سوره شعراء، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ}}<ref>«بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر میدهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.</ref> گروهی از [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] در مقابله با [[دعوت]] فراگیر [[رسول اکرم]]{{صل}}، به ناچار [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را پیرو [[آیین]] خود میشمردند تا هم در سلک [[اطاعت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} درنیایند و هم برای خود اصالت و حقانیتی [[تدارک]] کنند. {{متن قرآن|يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِيلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم چون و چرا میکنید؟ با آنکه تورات و انجیل جز پس از وی فرو فرستاده نشده است؛ آیا خرد نمیورزید؟» سوره آل عمران، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا میکنید؟ و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره آل عمران، آیه ۶۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درستآیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بیگمان نزدیکترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>.<ref> المیزان، ج ۱، ص۲۵۱.</ref> آنان در واکنش به دعوت [[اسلام]]، بهترین چاره را آمیختن [[حق]] به [[باطل]] و [[کتمان حق]] دانستند. [[خداوند]] نیز آنان را از این عمل منع و [[نکوهش]] کرد: {{متن قرآن|وَلَا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«و حق را با باطل میامیزید و آگاهانه حقپوشی مکنید» سوره بقره، آیه ۴۲.</ref> راه [[نفوذ]] باطل همواره [[پوشیدن لباس]] [[حق]] است،<ref> التحریر والتنویر، ج ۱، ص۴۷۱.</ref> چنان که [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} [[شعار]] «لا [[حکم]] إلا [[الله]]» را جمله حقی دانستند که [[خوارج]] از آن [[اراده]] [[باطل]] میکردند <ref> نهج البلاغه، خطبه ۴۰؛ التحریر والتنویر، ج ۱، ص۴۷۱.</ref> و در سخن دیگری علت [[گرایش]] [[انسانها]] به باطل را آمیختگی آن با حق شمردهاند.<ref> نهج البلاغه، خطبه ۵۰.</ref> | |||
===[[پیروی]] نابخردان از باطل=== | |||
در [[آیات]] {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ}}<ref>«و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ}}<ref>«آیا کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند چون فسادانگیزان در زمین میشماریم؟ یا پرهیزگاران را چون گناهکاران میدانیم؟» سوره ص، آیه ۲۸.</ref>، {{متن قرآن| كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُوا الأَلْبَابِ}}<ref>«(این) کتابی خجسته است که ما به سوی تو فرو فرستادهایم تا در آیات آن نیک بیندیشند و تا خردمندان از آن پند گیرند» سوره ص، آیه ۲۹.</ref> [[آفرینش]] از نظر [[کافران]] باطل شمرده شده و در مقابل از [[مؤمنان]] یاد شده که در [[آیات قرآن]] [[تدبر]] کرده، از خردورزان هستند.<ref>التحریر والتنویر، ص۲۴۸.</ref> از [[سیاق]] این آیات چنین برمیآید که [[اعتقادات]] باطل و [[فاسد]] بر اثر رویگردانی از [[عقل]] حاصل میشود.<ref>المیزان، ج ۲، ص۱۸۷ ـ ۱۸۸.</ref> [[قرآن]] بارها [[اهل باطل]] را افرادی [[سفیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی میگرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیدهایم و بیگمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>، فاقد [[تعقل]] {{متن قرآن|لَا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌ تَحْسَبُهُمْ جَمِيعًا وَقُلُوبُهُمْ شَتَّى ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«همگی با شما جنگ نمیکنند جز در آبادیهایی که بارو دارد یا از پس دیوارها (ی دژ)، جنگشان میان خودشان سخت است؛ تو آنان را همراه هم مییابی اما دلهاشان از هم جداست و این بدان روست که گروهی نابخردند» سوره حشر، آیه ۱۴.</ref>، فاقد [[ادراک]] {{متن قرآن|لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«بیگمان شما در دلهای آنان هراسانگیزترید تا خداوند، این بدان روست که آنان گروهی هستند که درنمییابند» سوره حشر، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ}}<ref>«آنان همان کسانند که میگویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینههای آسمانها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمییابند» سوره منافقون، آیه ۷.</ref> و دارای چشم و گوش بدون استفاده و در نهایت، بسته و [[مُهر]] شده {{متن قرآن|وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ}}<ref>«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.</ref>، {{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref> برشمرده است. | |||
==گستره [[باطل]]== | |||
در [[قرآن کریم]] از پذیرش باطل در کنار [[کفران]] [[نعمتهای خداوند]] یاد شده است: {{متن قرآن|أَفَبِالْبَاطِلِ يُؤْمِنُونَ وَبِنِعْمَةِ اللَّهِ يَكْفُرُونَ}}<ref>«پس آیا به باطل باور دارند و نعمت خداوند را انکار میکنند؟» سوره عنکبوت، آیه ۶۷.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش میگدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدینگونه خداوند درست و نادرست را مثل میزند؛ باری، کف، کنار میرود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز میماند؛ بدینگونه خداوند مثل میزند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref> با [[تشبیه]] [[باطل]] به کف روی آب که زوالپذیر است آن را در برابر چیزی که به [[مردم]] نفع [[حقیقی]] میرساند تعریف کرده، برای همه پدیدهها به [[میزان]] [[سودمندی]] خود، بقا و [[حیات]] قائل شده است.<ref> المیزان، ج ۱۱، ص۲۳۷؛ نمونه، ج ۱۰، ص۱۷۰.</ref> بر پایه این [[آیات]]، اموری چون [[کفر]]، [[شرک]]، [[قول زور]]، [[ظلم]]، [[فحشا]]، منکر، [[اعتدا]] و ارتکاب هرگونه [[فعل منکر]] و [[حرام]] در محدوده مفهوم باطل قرار میگیرد که به دو گروه «[[اندیشه]]» و «عمل» و بخش دوم خود به دو دسته [[عبادات]] و [[معاملات]]، تقسیم میشود. | |||
=== اندیشه=== | |||
[[قرآن]]، [[انسان]] غیر [[موحد]] را فاقد پشتوانه و [[تأیید الهی]] شناسانده که تنها از [[گمان]] [[پیروی]] میکند، در حالی که گمانْ [[انسان]] را از [[حق]] [[بینیاز]] نمیسازد: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمیکنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref> [[پوچی]] و بطلان، مترادف [[واقعیت]] نداشتن، و حق بودن به معنای برخوردار بودن از واقعیت و وجود است.<ref> الشفاء، ص۴۷.</ref> [[حق]] رونوشت امر واقع است <ref>مجموعه آثار، ج ۶، ص۱۵۸، «اصول فلسفه و روش رئالیسم».</ref> یا هر اندیشه غیر منطبق با واقع <ref>مجمع البیان، ج ۲، ص۵۰۶؛ المیزان، ج ۱۱، ص۳۳۹.</ref> باطل است. | |||
===عمل=== | |||
عمل فاقد غرض صحیح و عقلایی، باطل است.<ref>التحریر والتنویر، ج ۹، ص۵۰؛ المیزان، ج ۴، ص۸۷.</ref> قرآن از گروهی از [[زیانکاران]] یاد میکند که عمری را با [[کوشش]] گذراندند؛ ولی در [[دنیا]] به خواسته خود نرسیدند و در [[آخرت]] نیز ایشان را جز [[خستگی]] و فرسودگی نخواهد بود: {{متن قرآن|هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ}}<ref>«آیا داستان (رستخیز) فراپوشنده به تو رسیده است؟» سوره غاشیه، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ}}<ref>«رخسارههایی در آن روز خاکسارند،» سوره غاشیه، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|عَامِلَةٌ نَاصِبَةٌ}}<ref>«کوشنده رنج کشیده (اما بیبهره) اند» سوره غاشیه، آیه ۳.</ref>،<ref>پرتوی از قرآن، ق ۲، ج ۳۰، ص۲۹.</ref> زیرا عمل آنان نابود است و باای ندارد {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که در رستخیز جز آتش (دوزخ) نخواهند داشت و آنچه در آن کردهاند نابود و آنچه انجام میدادهاند تباه است» سوره هود، آیه ۱۶.</ref>.<ref>التحریر والتنویر، ج ۹، ص۵۰.</ref> [[اعمال]] [[باطل]] در دو حوزه [[عبادات]] و [[معاملات]] قابل بررسی است. | |||
عبادتی که فاقد شرایط [[صحت]] نظیر [[طهارت]] [[لباس]] در [[نماز]] یا [[نیت خالص]] باشد، باطل بوده، هیچ ثوابی ندارد.<ref>مجمع البیان، ج ۵، ص۲۲۴.</ref> بطلان [[عبادت]] اعم از این است که عبادتی از ابتدا بر اثر نداشتن شرایط [[باطل]] باشد یا اینکه به شکل صحیح واقع شود ولی بر اثر عوامل دیگری، باطل شده، اثر [[معنوی]] خود را از دست بدهد، چنانکه [[صدقه]] اگر از روی [[ریا]] و [[خودنمایی]] باشد، از محتوای خود تهی و باطل شده و حتی میتواند صدقه دهنده را تا مراتبی از [[کفر]] تنزل دهد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَا يَقْدِرُونَ عَلَى شَيْءٍ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد، پس داستان وی چون داستان سنگی صاف است که بر آن گرد و خاکی نشسته باشد آنگاه بارانی تند بدان برسد (و آن خاک را بشوید) و آن را همچنان سنگ سختی درخشان (و بیرویش گیاهی بر آن) وا نهد؛ (اینان نیز) از آنچه انجام میدهند هیچ (بهره) نمیتوانند گرفت و خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref>؛ همچنین در [[قرآن کریم]] بارها از [[احباط]] [[اعمال انسانها]] [[سخن]] به میان آمده که به معنای [[ابطال]] اعمال و هدر رفتن [[کوشش]] عاملان آن است. | |||
قرآن کریم از [[تصرف در اموال]] دیگران بدون مجوز [[شرعی]] [[نهی]] کرده است: {{متن قرآن| لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ}}<ref>«داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> در این [[آیه]]، مراد از اکل، مطلق [[تصرف]] و مراد از [[مال]]، مطلق [[ملک]] [[انسان]]<ref>المیزان، ج ۱، ص۵۰؛ ج ۴، ص۳۱۷.</ref> و تصرف باطل، تصرف فاقد اساس شرعی است.<ref>الکشاف، ج ۱، ص۲۳۳؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص۶۹ ـ ۷۰؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص۱۳۶.</ref> مصادیق گوناگونی برای این آیه بیان شده است؛ مانند: رشوهای<ref> الکشاف، ج ۱، ص۲۳۳؛ المیزان، ج ۱، ص۵۰.</ref> که برای [[ابطال حق]] یا احقاق باطلی گرفته شود،<ref> معجم الفاظ الفقه، ص۲۰۹؛ القاموس الفقهی، ص۱۴۹.</ref> [[سرقت]]، [[غصب]]، قمار،<ref>کشف الاسرار، ج ۱، ص۵۱۳؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص۱۳۶.</ref> آنچه از راه ارزیابی غیر عادلانه متاع دیگران یا [[ظلم]] به کسی به دست آید، تصرف در بهای متاعی که [[فاسد]] و معیوب بوده و مشتری بدون [[علم]] آن را خریده است، تصرف در بهای چیز غیر سودمند،<ref>احکام القرآن، ج ۱، ص۲۱۶.</ref> [[خوردن مال یتیم]] {{متن قرآن|وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲.</ref>، و هرگونه خوردن [[مالی]] که تحصیل آن منوط به [[نقض]] [[احکام الهی]] مانند [[کمفروشی]] {{متن قرآن|وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ}}<ref>«وای بر کمفروشان!» سوره مطففین، آیه ۱.</ref>، کوتاهی در ادای [[حقوق مردم]] و ادای ناقص آن، عدم [[پرداخت خمس]] و [[زکات]]، ذخیره کردن [[اموال]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref> و ادا نکردن [[حقوق]] به مستحقان {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجوییشدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راهماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> باشد.<ref>زبدة البیان، ص۵۴۳.</ref> [[رباخواری]] از دیگر نمونههای روشن [[تصرف]] ناروا در اموال دیگران است که در [[قرآن]] به شدت از آن [[نکوهش]] شده است. {{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَى فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ وَمَنْ عَادَ فَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است پس کسانی که اندرزی از پروردگارشان به آنان برسد و (از رباخواری) باز ایستند ، آنچه گذشته، از آن آنهاست و کارشان با خداوند است و کسانی که (بدین کار) باز گردند دمساز آتشند و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>، {{متن قرآن|يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثِيمٍ}}<ref>«خداوند ربا را کاستی میدهد و صدقات را افزایش میبخشد و خداوند هیچ ناسپاس بزهکاری را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۲۷۶.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند و نماز بر پا داشته و زکات دادهاند پاداش آنان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۲۷۷.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و اگر مؤمنید آنچه از ربا که باز مانده است رها کنید» سوره بقره، آیه ۲۷۸.</ref>، {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُءُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ}}<ref>«و اگر (رها) نکردید پس، از پیکاری از سوی خداوند و فرستاده وی (با خویش) آگاه باشید و اگر توبه کنید سرمایههایتان از آن شماست، نه ستم میورزید و نه بر شما ستم میرود» سوره بقره، آیه ۲۷۹.</ref>.<ref>ر.ک: پرتوی از قرآن، ج ۲، ص۲۵۳ ـ ۲۵۱.</ref> قرآن بارها از برخی [[یهودیان]] و به ویژه سران آنها به عنوان کسانی که از راه [[باطل]] و به ویژه رباخواری در اموال دیگران تصرف میکنند، یاد کرده، به ریشهشناسی این عمل [[زشت]] پرداخته است و آن را قرین [[اثم]] و [[عدوان]] و بازداشتن از [[راه خدا]] دانسته، به سابقه [[تحریم]] آن در [[کتاب آسمانی]] [[یهود]] اشاره کرده است. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ}}<ref>«و چون نزد شما آیند میگویند: ما ایمان آوردهایم؛ در حالی که با کفر به درون آمده و با کفر بیرون رفتهاند و خداوند به آنچه پنهان میداشتند آگاهتر است» سوره مائده، آیه ۶۱.</ref>، {{متن قرآن|وَتَرَى كَثِيرًا مِنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و بسیاری از ایشان را میبینی که در گناه و ستمبارگی و رشوهخواری شتاب میورزند؛ بیگمان زشت است آنچه انجام میدادند!» سوره مائده، آیه ۶۲.</ref>، {{متن قرآن|لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ}}<ref>«چرا دانشوران ربانی و دانشمندان (توراتشناس) آنان را از گفتار گناهآلود و رشوهخواری باز نمیدارند؟ به راستی زشت است آنچه میکردند!» سوره مائده، آیه ۶۳.</ref>، {{متن قرآن|فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا}}<ref>«آری، به سزای ستمی از (سوی) یهودیان و اینکه (مردم را) بسیار از راه خداوند باز میداشتند چیزهای پاکیزهای را که بر آنان حلال بود، حرام کردیم» سوره نساء، آیه ۱۶۰.</ref>، {{متن قرآن|وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُوا عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«و (نیز) برای رباخواری آنان با آنکه از آن نهی شده بودند و ناروا خوردن داراییهای مردم؛ و برای کافرانشان عذابی دردناک آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۱۶۱.</ref> داستان [[اصحاب مدین]] و [[اصحاب ایکه]] نیز مشتمل بر [[احتجاج]] [[شعیب]] با این [[قوم]] درباره [[راستی و درستی]] در مسائل [[اقتصادی]] است. {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}}<ref>«و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه مییابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر میهراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَيَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ}}<ref>«و ای قوم من! پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در زمین تبهکارانه آشوب نورزید» سوره هود، آیه ۸۵.</ref> ترکیب «بَینَکُم» در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ }}<ref>«داراییهای یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> به [[مسئولیت]] هر فرد مقابل افراد دیگر [[جامعه]] اشاره دارد <ref>التحریر والتنویر، ج ۲، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.</ref> و اضافه اموال به ضمیر جمع مخاطب (کُمْ)، نشانه تعلق جمیع اموال به جمیع [[مردم]] است،<ref>تفسیر المنار، ج ۵، ص۳۹؛ المیزان، ج ۱، ص۵۲؛ من وحی القرآن، ج ۷، ص۱۳۶.</ref> بنابراین میتوان گفت که [[اسلام]]، با [[احترام]] به [[مالکیت]] فردی و [[حفظ حقوق]] افراد، به جهت [[مصالح عامه]] [[حقوقی]] معینی را بر [[توانگران]] [[واجب]] کرده است.<ref> تفسیر المنار، ج ۵، ص۳۹.</ref> | |||
[[قرآن کریم]] ضمن تأکید بر این [[دستورات]]، [[بیاعتنایی]] به آنها را موجب عقوبتهایی سخت در [[دنیا]] و [[آخرت]] شمرده است {{متن قرآن|يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا مَا كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ}}<ref>«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود میانباشتید اکنون آنچه را میانباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}}<ref>«و در داراییهایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بیبهره بود» سوره ذاریات، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>، چنانکه در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا}}<ref>«یکدیگر را نکشید بیگمان خداوند نسبت به شما بخشاینده است» سوره نساء، آیه ۲۹.</ref> فرجام [[تجملگرایی]] و چشمداشت به [[اموال]] دیگران را که موجب [[غصب]] و [[تصرف]] آن از راه [[باطل]] میشود، گوشزد کرده است.<ref>جامع البیان، مج ۴، ج ۵، ص۵۰ ـ ۵۱.</ref> | |||
==شیوههای معرفی باطل== | |||
[[قرآن کریم]] که دستور [[پرهیز]] از باطل را داده، آن را نیز به چند گونه معرفی کرده است: | |||
=== معرفی باطل با نقیض=== | |||
مهمترین ویژگی و علامت باطل، [[تقابل]] آن با [[حق]] است، ازاینرو قرآن کریم با بهرهگیری از شیوه تعریف به نقیض، هر معبودی جز [[خداوند]] را که حق مطلق است باطل دانسته و آنرا [[شایسته]] معبودیت نمیداند {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) میخوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref>، {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که تنها خداوند، راستین و آنچه به جای او (به پرستش) میخوانند نادرست است، و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره لقمان، آیه ۳۰.</ref> و هر امری که از مسیر حقْ دور یا مقابل آن باشد، [[باطل]] خواهد بود، به همین جهت قرآن کریم، کوششهای غافلان و [[دنیاطلبان]] را به سبب بازماندگی از [[هدف]] اصلی [[خلقت]] و دوری از حق، باطل شمرده است: {{متن قرآن|مَنْ كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ}}<ref>«کسانی که زندگی این جهان و آراستگی آن را بخواهند (بر و بار) کارهایشان را در آن به آنان تمام خواهیم داد و در آن با آنان کاستی نمیورزند» سوره هود، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُوا فِيهَا وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که در رستخیز جز آتش (دوزخ) نخواهند داشت و آنچه در آن کردهاند نابود و آنچه انجام میدادهاند تباه است» سوره هود، آیه ۱۶.</ref> | |||
===معرفی با [[تمثیل]]=== | |||
تمثیل [[حق و باطل]] در [[سوره رعد]]، به روشنی گویای ماهیت [[باطل]] است: {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش میگدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدینگونه خداوند درست و نادرست را مثل میزند؛ باری، کف، کنار میرود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز میماند؛ بدینگونه خداوند مثل میزند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>.<ref>ر.ک: المیزان، ج ۱۳، ص۳۳۵.</ref> [[مفسّران]] این مثل را دربردارنده چند مثل جزئی میدانند؛<ref>ر. ک: مجمعالبیان، ج ۶، ص۴۴۰؛ المیزان، ج ۱۳، ص۳۳۵.</ref> [[نزول قرآن]] به [[باران]]، [[دل]] [[انسانها]] به نهرها و درّهها و [[میزان]] بهرهگیری مخاطبان [[قرآن]] در حد ظرفیتشان به گنجایش درهها و نهرها [[تشبیه]] شده <ref>مجمع البیان، ج ۶، ص۴۴۱.</ref> و [[حق]] به آب که منبع [[حیات]] <ref>الفرقان، ج ۱۳، ص۲۹۷ ـ ۲۹۸.</ref> است {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِيهَا فِجَاجًا سُبُلًا لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ}}<ref>«و در زمین کوههایی سخت بنیاد پدید آوردیم تا (زمین) آنان را نجنباند و در (میان) آنها درههایی گشاده به گونه راههایی پدید کردیم باشد که راهیاب شوند» سوره انبیاء، آیه ۳۱.</ref> [[تشبیه]] گردیده و نکره بودن آن، بر عمومیت دلالت دارد.<ref>الفرقان، ج ۱۳، ص۲۹۸.</ref> از سوی دیگر [[تقابل]] بیان شده بین کف روی آب یا کف مواد مذاب، و آنچه که برای انسانها واقعاً سودمند است، بیانگر تقابل همیشگی حق و باطل است: {{متن قرآن|أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا يَنْفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ}}<ref>«از آسمان آبی فرو باراند آنگاه رودهایی -هر یک به گنجایی خویش- روان شد و سیلاب با خویش کفی انبوه فرا آورد و آنچه در آتش میگدازند تا زینتی یا کالایی به دست آورند، (نیز) کفی همانند آن (کف سیلاب) است؛ بدینگونه خداوند درست و نادرست را مثل میزند؛ باری، کف، کنار میرود اما آنچه مردم را سودمند افتد در زمین باز میماند؛ بدینگونه خداوند مثل میزند» سوره رعد، آیه ۱۷.</ref>.<ref>الفرقان، ج ۱۳، ص۲۹۶.</ref> با آمدن سیل، آنچه حرکت میکند آب است و بدون آن، کف هیچگونه حرکتی ندارد؛ اما کف بر آن سوار شده، از نیروی آن استفاده میکند، چنانکه در [[دنیا]] همواره باطل از نیروی حق استفاده میکند <ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۴۱، «حق و باطل».</ref> و خود فاقد [[استقلال]] وجودی و وابسته به حق است.<ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۴۱، «حق و باطل».</ref> | |||
===بیان نمونه ها=== | |||
[[قرآن کریم]] برای معرفی باطل به نمونههایی از آن اشاره کرده و در عین حال تأکید میکند که پوچ بودن باطل و [[زیانکاری]] [[باطل]] گرایان، در [[آخرت]] به طور کامل آشکار خواهد شد: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَيَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ}}<ref>«و فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و روزی که رستخیز برپا گردد، در آن روز تباهاندیشان زیان میبرند» سوره جاثیه، آیه ۲۷.</ref> [[قرآن]]، داستان [[رویارویی]] [[حق و باطل]] را در سرگذشت [[پیامبران]] از زوایای گوناگون بررسی کرده که هر یک ازاینرویاروییها، بیانگر [[انحراف]] یا انحرافهایی خاص در بین [[مخالفان پیامبران]] و مواجهه آنان با آن انحراف است؛ [[عاد]] و [[ثمود]] به [[قدرت]] و [[طغیان]]،<ref>پرتوی از قرآن، ق ۲، ج ۳۰، ص۵۷، ۶۲.</ref> [[اصحاب مدین]] و [[ایکه]] به [[فساد اقتصادی]]، [[قوم نوح]] به [[ظلم]] و طغیان، [[دشمنان]] یوسف به کیدهای پیچیده و بداندیشی و [[قوم فرعون]] به آمیزهای از همه این موارد وصف شدهاند. در این داستانها شکلگیری [[اندیشه]] [[باطل]] و [[انحرافات]]، از آغاز تا فرجام تلخ آن به روشنی تعلیل و تحلیل گردیده است. داستان [[موسی]] و [[فرعون]]، که از نظر حجم و تکرار، بزرگترین داستان قرآن است، بیانگر مجموعهای کامل از رویارویی حق و باطل با تمامی اجزای آن است. فرعون که تجسم [[برتری]] جویی، [[فساد]] و در یک کلمه، باطل است {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَيْنَا لَا يُرْجَعُونَ}}<ref>«و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناراستی گردنکشی ورزیدند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمیشوند» سوره قصص، آیه ۳۹.</ref>، {{متن قرآن|الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ}}<ref>«آنان که در شهرها سر به سرکشی برداشتند،» سوره فجر، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ}}<ref>«و در آنها بسیار به تباهی پرداختند،» سوره فجر، آیه ۱۲.</ref> در نهایت قدرت و [[کبریایی]] یکباره در برابر دیدگان [[بنی اسرائیل]] محو میشود.<ref>پرتوی از قرآن، ق ۲، ج ۱، ص۱۵۴.</ref> یکی از عناصر [[باطل]] در این داستان، [[سحر]] است. این باطل، در ظاهر بزرگ بوده {{متن قرآن|قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ}}<ref>«گفت: شما بیفکنید! و چون (ریسمانهای خود را) افکندند مردم را چشمبندی کردند و به هراس افکندند و جادویی سترگ (در میان) آوردند» سوره اعراف، آیه ۱۱۶.</ref>، به گونهای که [[مهارت]] [[ساحران]] و [[حماسه]] و [[شور]] [[رقابت]] ایشان<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۳۴۹.</ref> در برابر دیدگان هزاران قبطی و [[اسرائیلی]]، موجب [[هراس]] موسی{{ع}} {{متن قرآن|فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى}}<ref>«پس، موسی در خویش ترسی یافت» سوره طه، آیه ۶۷.</ref> از [[گمراهی]] [[بنیاسرائیل]] گردید؛ ولی قرآن با بیان باطل شدن [[سحر]] ساحران و [[غرق]] شدن فرعون و [[لشکریان]] او در برابر دیدگان بنیاسرائیل {{متن قرآن|وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که دریا را با (ورود) شما شکافتیم پس شما را رهانیدیم و فرعونیان را در حالی که خود مینگریستید، غرق کردیم» سوره بقره، آیه ۵۰.</ref> بر ناکام بودن باطل تأکید کرده است: {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸.</ref>، {{متن قرآن|فَغُلِبُوا هُنَالِكَ وَانْقَلَبُوا صَاغِرِينَ}}<ref>«پس، در آنجا شکست خوردند و خوار گردیدند» سوره اعراف، آیه ۱۱۹.</ref>، {{متن قرآن|وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ}}<ref>«و جادوگران به سجده در افتادند» سوره اعراف، آیه ۱۲۰.</ref>، {{متن قرآن|قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«گفتند به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۱.</ref>، {{متن قرآن|رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ}}<ref>«پروردگار موسی و هارون» سوره اعراف، آیه ۱۲۲.</ref> استعمال واژه {{متن قرآن|انْقَلَبُوا}} در این [[آیه]]، افزون بر تناسب با واژه «غُلبوا»، به مفهوم بازگشت امر باطل به همان ریشه و حالت [[پست]] نخستین است.<ref>التحریر والتنویر، ج ۸، ص۵۰ ـ ۵۱.</ref> نمونه دیگر در ماجرای [[جنگ بدر]] ترسیم شده است. اولین [[رویارویی]] رسمی [[اسلام]] و [[کفر]] در [[بدر]] رخ داده و ازاینرو، [[روز]] جدایی [[حق]] از [[باطل]]: {{متن قرآن|يَوْمَ الْفُرْقَانِ}}<ref> سوره انفال، آیه 41.</ref> نامیده شده است.<ref> فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۵۲۲ ـ ۱۵۲۳.</ref> [[قرآن کریم]]، نمونه دیگری از آشکار شدن [[پوچی]] باطل در این [[دنیا]] را، در [[احتضار]] و [[جان کندن]] [[منافقان]] و [[کافران]] بیان کرده است. {{متن قرآن|فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و داراییها و فرزندان آنان تو را به شگفتی نیفکند، جز این نیست که خداوند میخواهد آنان را در زندگی این جهان به عذاب افکند و در حالی که کافرند جانشان (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۵۵.</ref>، {{متن قرآن|وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«و داراییها و فرزندانشان تو را به شگفتی نیندازد، جز این نیست که خداوند میخواهد در این جهان آنان را با آنها به عذاب افکند و جانشان در حالی که کافرند (از تن) بیرون رود» سوره توبه، آیه ۸۵.</ref>، بر این اساس نحوه [[قبض روح]] منافقان و کافران عذابی برای آنان و افزون بر آن، نشانه و عبرتی برای دیگران است که از آن به «زهق» یعنی رفتن با مقهوریت، [[هلاکت]] و ضایع شدن<ref>التحقیق، ج ۴، ص۳۱۳، «زهق».</ref> تعبیر شده است. | |||
==سرانجام باطل== | |||
در [[متون دینی]] [[اوستا]]،(۱) اوپانیشاد،(۲) [[عهد عتیق]]،(۳) [[عهد جدید]] (۴) و حتی مکاتب مبتنی بر [[ثنویت]] (۵) نیز باطل سرانجام محکوم به نابودی، و [[پیروزی]] از آنِ حق است. | |||
قرآن کریم در آیاتی پرشمار بر نافرجامی باطل تأکید کرده و سرعت زوال و بیاثر شدن باطل را از ویژگیهای ذاتی آن دانسته است (برای نمونه: ر. ک: [[انبیاء]] / ۲۱، ۱۸؛ بقره / ۲، ۲۶۴؛ ابراهیم / ۱۴، ۱۸، ۲۴ ـ ۳۰؛ [[اعراف]] / ۷، ۱۱۹؛ [[فرقان]]/ ۲۵، ۲۳)، بر این اساس [[اهل باطل]] نیز به [[سرنوشت]] [[باطل]] دچار خواهند شد. | |||
[[نظام حاکم]] بر [[جهان]] بر مبنای حق بنا شده است: «خَلَقَ السَّمـوتِ والاَرضَ بِالحَقِّ» (زمر / ۳۹، ۵) و در آن هر موجودی [[فرمانبردار]] [[حق]] و [[تسبیح]] گوی اوست. ([[آل عمران]] / ۳، ۸۳؛ فصّلت / ۴۱، ۱۱ ـ ۱۲) بر اساس [[آیه]] «فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً» (رعد / ۱۳، ۱۷) [[باطل]] که برخلاف این جریان [[حق]] محور عمل میکند، به کنار خواهد افتاد و از [[سیر]] وجود و هستی بیرون خواهد رفت.(۶) در جهانی که نهایت آن برپایی [[نظام]] [[پاداش]] و [[جزا]]: «لِیَجزِیَ الَّذینَ اَســ ٔ ا بِما عَمِلوا و یَجزِیَ الَّذینَ اَحسَنوا بِالحُسنی» ([[نجم]] / ۵۳، ۳۱) و تحت [[سیطره]] خدای [[احکم الحاکمین]] است ([[تین]] / ۹۵، ۸) باطل، قطعا امکان کامروایی نخواهد داشت و نمود آن در مقایسه با حق، تنها نمایش و جرقهای خاموش شدنی خواهد بود (۷) و از آنجا که نظام عالم بر مبنای [[قانون]] اسباب و مسببات است و تنها بر اساس [[اراده]] افراد و فاعلها [[استوار]] نیست، اثر منفی هر باطلی نیز تنها به [[اهل باطل]] باز خواهد گشت.(۸) چنین است که [[مکر]] [[سوء]] جز به اهلش باز نمیگردد. ([[فاطر]] / ۳۵، ۴۳). | |||
[[قرآن کریم]]، [[حقانیت]] [[خداوند]] و [[باطل]] بودن غیر او و بیان [[برتری]] و [[پیروزی حق]]: «ذلِکَ بِاَنَّ اللّهَ هُوَ الحَقُّ واَنَّ ما یَدعُونَ مِن دونِهِ هُوَ البـطِـلُ واَنَّ اللّهَ هُوَ العَلیُّ الکَبیر» ([[حجّ]] / ۲۲، ۶۲) را به عنوان یک اصل بیان کرده و ناکامی اهل باطل را معلول [[پیروی]] آنان از باطل و مشمول این اصل دانسته است: «ذلِکَ بِاَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اتَّبَعُوا البـطِـل» ([[محمّد]] / ۴۷، ۳) و تأکید دارد که ممکن است باطل به طور موقت چهره حق را بپوشاند؛ ولی نیروی ماندن دائمی ندارد و سرانجام کنار میرود.(۹) اصل [[پیروزی]] و [[غلبه]] [[حق]] و محو شدن باطل با تعبیرهایی گوناگون مورد تأکید [[قرآن]] است. بخشی از این تعابیر که به صورت فعل مضارع یا ماضی یا جمله اسمیه و نشان وقوع [[قطعی]] امر است، از اراده و [[سنت قطعی الهی]] از [[نابودی باطل]] خبر میدهد؛ مانند [[آیات]] «و یُریدُ اللّهُ اَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمـتِهِ ویَقطَعَ دابِرَ الکـفِرین * لِیُحِقَّ الحَقَّ و یُبطِـلَ البـطِـلَ ولَو کَرِهَ المُجرِمون» ([[انفال]] / ۸، ۸ ـ ۷) که ذیل داستان [[جنگ بدر]] آمده است؛(۱۰) همچنین [[آیه]] «و قُل جاءَ الحَقُّ و زَهَقَ البـطِـلُ اِنَّ البـطِـلَ کانَ زَهوقـا» ([[اسراء]] / ۱۷، ۸۱) و آیه «قُل جاءَ الحَقُّ و ما یُبدِئُ البـطِـلُ و ما یُعید» ([[سبأ]] / ۳۴، ۴۹) که بر [[ثبات]] و استمرار این [[سنت الهی]] تأکید کرده است. آیه «بَل نَقذِفُ بِالحَقِّ عَلَی البـطِـلِ فَیَدمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ» ([[انبیاء]] / ۲۱، ۱۸) با تأکید بر این سنت الهی، [[قدرت]] [[حق]] و ناچیز بودن و [[ناتوانی]] [[باطل]] را بیان میکند که ممکن است [[غلبه]] ظاهری و موقت داشته باشد؛ اما [[حق]] یکباره از کمین بیرون میآید و آن را نابود میکند.(۱۱) عباراتی همانند «و لَو کَرِهَ المُجرِمون» (انفال / ۸، ۸) و آیاتی که متضمن بیان ناکامی [[باطل]] است (و نیز ر. ک: ابراهیم / ۱۴، ۲۷ ـ ۲۵؛ صافّات / ۳۷، ۱۷۱ ـ ۱۷۳؛ یوسف / ۱۲، ۲۱)(۱۲) به ناخوشایندی [[اهل باطل]] از این سنت الهی و [[ضرورت آمادگی]] [[مؤمنان]] برای دفع [[کید]] آنان اشاره دارد. | |||
۱. <ref>اوستا، ج ۱، ص۹۲، ۱۴۷، ۲۵۳، ۲۶۲، ۵۶۵، ۵۷۵.</ref> | |||
۲.<ref> اوپانیشاد، ج ۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۵.</ref> | |||
۳. <ref>کتاب مقدس، خروج ۵: ۹؛ امثال، ۳۰: ۳۱.</ref> | |||
۴. <ref>کتاب مقدس، متی، ۱۵: ۱۷؛ فهرس الکتاب المقدس، ص۶۱ ـ ۶۲.</ref> | |||
۵. <ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۱۰، «حق و باطل».</ref> | |||
۶. <ref>نمونه، ج ۱۰، ص۱۷۰.</ref> | |||
۷.<ref> مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۲۷، «حق و باطل».</ref> | |||
۸.<ref> المیزان، ج ۱۱، ص۱۷۶.</ref> | |||
۹. <ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۲۸ «حق و باطل».</ref> | |||
۱۰.<ref> فی ظلال القرآن، ج ۳، ص۱۵۲۳ ـ ۱۵۲۴.</ref> | |||
۱۱. <ref>مجموعه آثار، ج ۳، ص۴۳۴، «حق و باطل».</ref> | |||
۱۲.<ref> المیزان، ج ۲، ص۱۸۶.</ref> | |||
==باطل در دانشنامه معاصر قرآن کریم== | |||
صفت مشبهه بر وزن فاعل همچون «طاهر» از نظر معنا صفتی است که دلالت بر ثبوت و استمرار دارد. این کلمه در مورد فعل و قول به کار میرود. چنانکه فرموده است: {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸.</ref>. {{متن قرآن|لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref>. مصدر آن «بُطلان» به معنی بیاثر شدن، نابود شدن و از بین رفتن است. «[[ابطال]]» نیز مصدر باب [[افعال]] به معنی [[باطل]] کردن، نابود کردن، بیاثر کردن، ادعای باطل داشتن و به [[بطالت]] و [[پوچی]] گذراندن است که در [[قرآن]] به صورت یُبطِلُ یُبطِلَ، تُبطِلُوا (مضارع) و مُبطِلُون (اسم فاعل) به کار رفته است. بنابراین هر چیزی که از اساس نادرست و بیفایده باشد از مصادیق باطل به شمار میرود. | صفت مشبهه بر وزن فاعل همچون «طاهر» از نظر معنا صفتی است که دلالت بر ثبوت و استمرار دارد. این کلمه در مورد فعل و قول به کار میرود. چنانکه فرموده است: {{متن قرآن|فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«حق، جا افتاد و آنچه (آنان) انجام میدادند تباه شد» سوره اعراف، آیه ۱۱۸.</ref>. {{متن قرآن|لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ}}<ref>«ای اهل کتاب! چرا حقّ را با باطل میآمیزید و حقپوشی میکنید با آنکه خود میدانید؟» سوره آل عمران، آیه ۷۱.</ref>. مصدر آن «بُطلان» به معنی بیاثر شدن، نابود شدن و از بین رفتن است. «[[ابطال]]» نیز مصدر باب [[افعال]] به معنی [[باطل]] کردن، نابود کردن، بیاثر کردن، ادعای باطل داشتن و به [[بطالت]] و [[پوچی]] گذراندن است که در [[قرآن]] به صورت یُبطِلُ یُبطِلَ، تُبطِلُوا (مضارع) و مُبطِلُون (اسم فاعل) به کار رفته است. بنابراین هر چیزی که از اساس نادرست و بیفایده باشد از مصادیق باطل به شمار میرود. | ||