امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
*امام به منزله [[قلبی]] تپنده و عصاره [[حیات]] در [[جامعه بشری]] است؛ طوری که [[جامعه]] بدون امام، [[جسد]] مرده‌ای بیش نیست و اصولاً تنها مجرای [[فیض الهی]] در [[جهان]] است و اگر او نباشد [[زمین]] اهلش را فرو خواهد برد.
*امام به منزله [[قلبی]] تپنده و عصاره [[حیات]] در [[جامعه بشری]] است؛ طوری که [[جامعه]] بدون امام، [[جسد]] مرده‌ای بیش نیست و اصولاً تنها مجرای [[فیض الهی]] در [[جهان]] است و اگر او نباشد [[زمین]] اهلش را فرو خواهد برد.
*[[مردم]] در [[جامعه]]، صفرهایی هستند که هر چه هم زیاد باشند، باز هیچ‌اند و امام عددی است که در کنار و پشت این صفرها قرار می‌گیرد، آن‌گاه این صفرها ارقام بسیار بزرگ و پر معنی خواهند شد. از طرفی [[جامعه]] به یک محور برای [[تحقّق وحدت]] و [[رفع اختلاف]] [[نیاز]] دارد و این امام است که ضمن [[تبیین]] و [[تفسیر]] [[احکام الهی]]، [[اختلافات]] و نزاع‌های [[جامعه]] را نیز از بین می‌برد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۲-۹۳.</ref>.
*[[مردم]] در [[جامعه]]، صفرهایی هستند که هر چه هم زیاد باشند، باز هیچ‌اند و امام عددی است که در کنار و پشت این صفرها قرار می‌گیرد، آن‌گاه این صفرها ارقام بسیار بزرگ و پر معنی خواهند شد. از طرفی [[جامعه]] به یک محور برای [[تحقّق وحدت]] و [[رفع اختلاف]] [[نیاز]] دارد و این امام است که ضمن [[تبیین]] و [[تفسیر]] [[احکام الهی]]، [[اختلافات]] و نزاع‌های [[جامعه]] را نیز از بین می‌برد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۲-۹۳.</ref>.
==[[لزوم]] [[تفسیر قرآن]]==
*[[قرآن مجید]]، مأخذ عمده و اصیل و اساسی برای [[استنباط]] [[احکام اسلامی]] است و در آن بیان همه چیز هست؛ امّا برخی از [[آیات]] آن از وضوح و گویایی کامل برخوردار نیستند و به قول خود [[قرآن]]، [[آیات]] متشابه‌اند. از طرفی [[قرآن کریم]] به بیان خطوط کلّی و اصلی و کلیات پرداخته و به بیان جزییات و تشریح [[احکام]] نپرداخته است که البتّه امکان هم ندارد؛ بنابراین باید فردی [[آگاه]]، آن اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و [[آیات]] [[متشابه]] را [[تفسیر]] و [[تأویل]] کند و [[حکم]] مسایل [[مبتلا]] به [[جامعه]] را بیان نماید. این شخص [[امام]] است؛ چون مخاطب اصلی [[قرآن]] است، آن را کاملا ًمی‌شناسد، می‌داند که [[قرآن]] بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن؛ محکم آن را از [[متشابه]] و [[ناسخ]] آن را از [[منسوخ]] باز می‌شناسد، از [[شأن نزول]] و سایر جزییات [[آیات]] خبر دارد، هیچ‌گاه در برداشت صحیح از [[آیات]]، دچار [[انحراف]] و [[اشتباه]] نمی‌شود اختلاف‌ نظرهایی که درباره مفاهیم [[آیات]] در میان [[علمای اسلامی]] پیش آمد و انواع برداشت‌ها، تحریف‌های فراوانی را از مفاهیم اصیل [[اسلامی]] باعث شده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۳.</ref>.
==[[امام]] مغز متفکر و مرشد [[جامعه]]==
*هر مجموعه‌ای به یک هماهنگ کننده و یک مغز متفکر [[نیاز]] دارد. مجموعه [[اجتماع]] نیز چنین است. روزی [[امام صادق]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]] فرمود: "آیا از بحث و گفت‌وگویی که با [[عمرو بن عبید]] داشته‌ای چیزی نمی‌گویی؟ عرض کرد: در حضور شما [[احساس]] خجالت می‌کنم. [[حضرت]] فرمود: آنچه روی داده است بگو. هشام گفت: به من خبر رسید [[عمرو بن عبید]] در [[مسجد]] [[بصره]]، متصدی امور مذهبی شده است. این امر بر من گران آمده، روانه [[مسجد]] شدم. او میان جمعی نشسته بود و به پرسش‌های [[مردم]] پاسخ می‌داد. گفتم: ای دانشمند! من مردی غریبم، آیا اجازه می‌دهی مسئله‌ای بپرسم؟ گفت: آری! گفتم: [[چشم]] داری؟ گفت: پسر [[جان]]! این چه پرسشی است؟ گفتم‌: من این‌گونه می‌پرسم. گفت: آری! گفتم: با آن چه کار می‌کنی؟ گفت: رنگ‌ها و [[انسان‌ها]] را با آن می‌بینم. گفتم: بینی داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار می‌کنی؟ گفت: می‌بویم. گفتم: [[دهان]] داری؟ با آن چه می‌کنی؟ گفت: مزّۀ [[غذا]] را می‌چشم. گفتم: با گوش خود چه کار می‌کنی؟ گفت: صداها را می‌شنوم. گفتم: [[قلب]] داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار می‌کنی؟ گفت: [[قلب]] معیار سنجش است و اموری که بر اعضا و جوارح وارد می‌شود، به [[وسیله]] [[قلب]] می‌توان درست آن را از [[نادرست]] تشخیص داد. گفتم: هیچ عضوی بی‌نیاز از [[قلب]] نیست؟ گفت: نه! گفتم: با اینکه همه این اعضا از [[سلامت]] کامل برخوردارند؟ گفت: پسر [[جان]]! وقتی هر یک از حواس در [[درک]] خود [[خطا]] کرد یا به تردید افتاد، به [[قلب]] [[رجوع]] می‌کند تا تردید او را از میان ببرد و [[اطمینان]] و [[یقین]] حاصل کند. گفتم: بنابراین [[مقام]] [[قلب]] به [[امر الهی]] میان انبوه جوارح زایل‌ کننده [[شک و تردید]] و [[حیرت]] و خطای اعضای [[آدمی]] است؟ گفت: آری! گفتم: پس وجود [[قلب]] در [[آدمی]] یک [[ضرورت]] است و بدون آن هیچ عضوی به خوبی [[رهبری]] نخواهد شد؟ گفت: آری! گفتم: [[خداوند]] حواس و اعضایت را بدون [[پیشوا]] نگذاشت تا هنگام [[شک و تردید]] آنها را درست [[راهنمایی]] کند. آیا ممکن است [[جامعه انسانی]] را با همه [[اختلاف]] و جهلی که دامن گیرشان می‌شود، بدون [[امام]] و [[پیشوا]] به حال خود رها کند و [[رهبری]] [[شایسته]] که [[حیرت]] و خطایشان را برطرف سازد، به آنها معرفی نکند؟ [[عمرو بن عبید]] خاموش ماند و پس از اندکی [[سکوت]] رو به من کرد و گفت: تو [[هشام بن حکم]] نیستی؟. [[امام]]{{ع}} تبسّمی کرد و فرمود: این [[احتجاج]] را از که آموخته‌ای؟ گفت: از محضر شما آموختم. [[امام]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! این طرز [[استدلال]] در [[صحف]] [[ابراهیم]] و [[موسی]] ذکر شده است"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۷۰.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۳-۹۵.</ref>.
==تحقّق نقش [[امام]] در [[جامعه]]==
*[[ائمه]]{{عم}} [[دین]] و [[احکام]] [[نورانی]] آن را از [[تحریف]] حراست کردند و حقایق [[قرآنی]] را به [[مردم]] [[تعلیم]] دادند و آنان را [[تربیت]] کردند. چنان‌که [[سیره عملی]] [[ائمه]] و حضور آنان میان [[امّت]]، [[بهترین]] [[الگو]] برای [[مردم]] بود و جلوی بسیاری از تحریف‌های بنیادی را گرفت. [[امام]]{{ع}} به صورت یک ناظر [[آگاه]] و بیدار، همواره مراقب اوضاع زمان بود. هر جا قضاوتی ناحق صورت می‌گرفت یا حکمی [[تحریف]] می‌شد یا حدّی [[نادرست]]، می‌خواست [[اجرا]] شود، [[حضرت]] جلوی آن را می‌گرفت. در هر مرحله‌ای [[رهبری]] خود را به [[ظهور]] می‌رساند. به پرسش‌های علمای [[ادیان]] و شبهاتی که از نقاط مختلف به [[مدینه]] سرازیر می‌شد، پاسخ می‌داد. به [[برکت]] وجود [[ائمه‌]]{{عم}} [[معارف اسلامی]] و [[تعالیم]] [[حقوقی]]، [[تربیتی]] و [[اجتماعی]] میان [[مسلمانان]] گسترش یافت، [[احکام]] و [[فرامین]] زنده [[قرآن]] در سطح [[جامعه]] منتشر شد. حتّی در قلمرو حکومت‌های [[وحشت]] و [[خشونت]] و در جریان خلافت‌های [[ظلم]] و [[فساد]] که می‌کوشیدند جلوی [[نفوذ]] [[فرهنگ]] [[حق]] را بگیرند، این همه [[روایات]] سرشار از [[حکمت]] و [[دانش]] را در جهت [[آگاهی بخشی]] به [[جامعه]] صادر فرمودند.
*به طور خلاصه نقش [[ائمه]] [[شیعه]] را در پیشبرد [[دین]] [[حقّ]] ([[اسلام]]) می‌توان در چهار محور زیر خلاصه نمود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۵.</ref>:
===[[نشر علم]] و [[نقل حدیث]] برای همه [[مسلمانان]]===
*[[شرح]] و [[بیان احکام]] کلّی [[اسلام]] و [[تطبیق]] کلیّات آن بر مصادیق موجود در [[جامعه]] یکی از محورهای تلاش ائمّه [[شیعه]] در دوران [[حیات]] آنان بوده است. تمام [[علوم اسلامی]] [[حدیث]] را این [[ستارگان]] درخشان عالم بشریّت پایه‌گذاری کردند. صدها هزار [[حدیث]] از کلمات گوهربار آنان امروزه به عنوان گنجینه‌های نفیس در [[اختیار]] [[علما]] قرار دارد. ده‌ها هزار [[حدیث]] از [[پیامبر]]{{صل}} توسّط این مخبران [[صدیق]] [[نقل]] شده است. بسیاری از [[علما]] بلاواسطه یا با واسطه از آنان کسب [[فیض]] کرده‌اند. به [[وسیله]] این [[وارثان]] تعلیمات [[رسالت]] بود که به مناسبت‌های گوناگون، برای روشن شدن [[ذهن]] [[دینی]] [[جامعه]] و به منظور نشر مبانی [[اعتقادی]] و در ابواب مختلف [[فقه]] و [[اخلاق]] و [[سیر و سلوک]]، هزاران [[حدیث]] در دسترس [[دانشمندان اسلامی]] قرار گرفت و با این سرمایه‌ها توانستند [[علوم اسلامی]] را در سطح بسیار وسیعی گسترش دهند.
*وقتی بهتر می‌توانیم به مجاهدات بی‌مانند [[اهل بیت]] در نشر و [[تبیین]] [[فرهنگ اسلامی]] پی ببریم که بین [[احادیث]] [[اهل]] [[سنّت]] و [[روایات]] [[ائمه اطهار]] مقایسه‌ای انجام دهیم، احادیثی که تنها در [[کتاب]] "کافی"، یکی از [[منابع حدیثی شیعه]]، آمده به [[تنهایی]] بیشتر از تمام احادیثی است که در [[صحاح]] شش‌گانه [[اهل‌سنت]] وارد شده است. از [[خلیفه]] اوّل تنها هشتاد [[حدیث]]<ref>مسند احمد حنبل، ج۱، ص۲- ۱۴</ref>؛ از خلیفه دوم ۵۰ حدیث <ref>(اضراء علی السنة المحمدیة، ص۲۰۴.</ref> و از [[عثمان]] در [[صحیح مسلم]] پنج [[حدیث]] و در [[صحیح بخاری]] نُه [[حدیث]]<ref>اضراء علی السنة، ص۲۰۴.</ref>، [[نقل]] شده است. در حالی که از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} تنها در [[کتاب]] "[[غرر الحکم]] و درر الکلم" بیش از ۱۱ هزار سخن [[نقل]] شده، چنان‌که [[اهل سنت]] در [[منابع حدیثی]] خود صدها [[روایت]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[نقل]] کرده‌اند. [[ابن ابی الحدید]] یکی از علمای بزرگ [[اهل سنت]]، در مورد [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} می‌نویسد: "چگونه می‌توانم از شخصیتی یاد کنم که همه [[فضایل]] [[انسانی]] را به او نسبت می‌دهند هر گروهی او را از آن خود می‌داند، پس هر فضیلتی از وجود او منشأ می‌گیرد و کلیه [[علوم]] و [[دانش‌ها]] به او منتهی می‌شود، [[واصل بن عطا]] که خود [[رهبر]] گروه [[معتزله]] است، استادش با دو واسطه از محضر [[علی]]{{ع}} کسب [[فیض]] کرده و [[اشاعره]] نیز هر بهره‌ای از [[علم]] و [[دانش]] دارند، در پایان به [[علی]]{{ع}} می‌رسند.
*[[علم کلام]] و [[فلسفه]] [[شیعه]] و [[زیدیه]] نیز بی‌تردید از منبع [[دانش علی]]{{ع}} جوشیده است. [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} بر همه [[فقها]] استاد است؛ زیرا [[ابوحنیفه]] که [[بانی]] [[فقه]] [[حنفی]] است، [[شاگرد]] [[امام صادق]]{{ع}} بوده که وی نیز از طریق [[پدر]] و جدش از سرچشمه [[دانش علی]]{{ع}} [[سیراب]] شده است، [[مالک بن انس]] که [[فقه]] [[مالکی]] را پایه‌گذاری کرده، استادش از [[شاگردان]] عکرمه بوده و وی [[علم]] خود را از [[عباس]] فراگرفته که او هم به عنوان شاگردی از محضر آن بزرگوار کسب [[فیض]] می‌کرده است. [[عمر بن خطاب]] برای حل مسایل دشوار از [[علی]]{{ع}} [[استمداد]] می‌کرد و مکرّر می‌گفت: "اگر [[علی]] نبود [[عمر]] هلاک می‌شد". اما [[فقه]] [[شیعه]] هم بی‌نیاز از توضیح است که به نخستین پیشوای این [[مذهب]] می‌رسد.
*در [[علم تفسیر]] [[علی]]{{ع}} سمت استادی نسبت به همه [[مفسران]] داشت. این [[حقیقت]] پس از مراجعه به [[تفاسیر]] روشن می‌شود که بیشتر مطالب از آن [[حضرت]] [[نقل]] شده و آنچه از [[ابن عباس]] آمده، به آن [[حضرت]] باز می‌گردد. از [[ابن عباس]] پرسیدند: [[علم]] تو با [[علم]] پسر عمویت چه نسبتی دارد؟ پاسخ داد: نسبت قطره‌ای است به دریا.
*بزرگان عرفا خود را به [[علی]]{{ع}} منسوب می‌دارند. مبتکر [[علم]] نحو او بود که برای نخستین بار قواعد کلّی این [[علم]] را به ابو الاسود [[تعلیم]] داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۶.</ref>. بقیه [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز چنین بوده‌اند. ([[امام صادق]]{{ع}} باب [[علم]] را در [[فلسفه]]، [[کلام]]، ریاضیات و... گشود. "[[مفضل بن عمرو]]"، "[[مؤمن الطاق]]" "[[هشام بن حکم]]" و "[[هشام بن سالم]]" از [[شاگردان]] [[حضرت]] در [[فلسفه]] و [[علم کلام]] بودند و "[[جابر بن حیان]]" در ریاضیات و شیمی و "[[زراره]])"، "[[محمّد بن مسلم]]"، "[[جمیل بن دراج]]"، "[[حمران بن اعین]]"، "[[ابوبصیر]]" و "[[عبیدالله بن سنان]]" در [[فقه]]، اصول و [[تفسیر]] متخصص بودند)<ref>امام صادق و مذاهب اربعه.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۶-۹۸.</ref>.
===[[تربیت]] [[شاگرد]]===
*محور دوّمی که [[ائمه شیعه]] در جهت پیشبرد و اعلای [[حق]] در پیش گرفتند [[تربیت]] [[شاگرد]] بود. از خرمن [[فیض]] هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران [[تشنه]] [[دانش]]، خوشه چیدند. افرادی همچون "[[کمیل بن زیاد نخعی]]"، "[[اویس قرنی]]"، "[[رشید هجری]]"، "[[میثم تمار]]"، "[[عمار یاسر]]"، "[[عبدالله بن عباس]]" و "[[اصبغ بن نباته]]" از [[شاگردان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند. البته - چنان که [[گذشت]] - تمام علمای [[اسلام]] در شاخه‌های مختلف [[علوم اسلامی]]، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر [[علی]]{{ع}} می‌دانند. بقیه [[ائمه]]{{عم}} نیز چنین بوده‌اند. تنها [[جابر بن یزید]]، هفتاد هزار [[حدیث]] از [[امام]] [[محمد باقر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است و [[محمد بن مسلم]] سی هزار [[حدیث]]. [[ابن شهر آشوب]] می‌نویسد: "روایاتی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده از هیچ کس [[نقل]] نشده است، حدود چهار هزار [[شاگرد]] از محضر آن [[حضرت]] استفاده می‌کردند؛ گروهی از [[پیشوایان]] [[مذاهب]] [[اهل]] [[سنّت]] و علمای بزرگ از گنجینه‌های [[علوم]] آن [[حضرت]] بهره‌مند شدند"<ref>مناقب ابن شهر آشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.</ref>.
*از جمله [[شاگردان]] آن [[امام]] بزرگوار که از [[پیشوایان]] [[مذاهب]] معروف اسلام‌اند عبارت‌اند از: "مالک بن [[انس]]"، "[[سفیان ثوری]]"، "[[ابن عینیه]]"، "[[ابوحنیفه]]" و همچنین "[[محمد بن حسن شیبانی]]"، "[[یحیی بن سعید]]" و غیر آنان از [[فقها]] و از [[محدثان]] افرادی مانند "[[ایوب سبحستانی]]"، "[[شعبة بن حجاج]]"، "[[عبدالملک بن جریح]]" و غیر آنان هستند<ref>امام صادق و مذاهب چهارگانه، ج۳، ص۲۷-۲۸ و ۴۶.</ref>. به بعضی [[شاگردان امام صادق]]{{ع}} نیز قبلاً اشاره شد.
*اگر فهرست [[اسامی]] شاگردانی که در [[مکتب]] [[ائمه]] [[شیعه]] [[علم]] آموخته‌اند، جمع‌آوری شود، چندین مجلّد خواهد شد و فراموش نکنیم که هر یک از این [[شاگردان]]، صدها و گاهی هزاران [[شاگرد]] [[تربیت]] کرده‌اند و در حال حاضر نیز از پر شورترین، پربارترین و عمیق‌ترین مراکز [[علمی]] - پژوهشی [[جهان]] [[دانش]]، حوزه‌های علمیه‌ای است؛ همچون [[حوزه علمیه قم]] که در آنها هزاران [[انسان]] وابسته در پرتو [[علم ائمه]]، به [[فراگیری علوم]] [[اسلامی]] مشغول‌اند و از [[مکتب اهل بیت]] کسب [[نور]] و [[فیض]] می‌کنند و همچون اقیانوسی بی‌کران پاسخ‌گوی عطش [[علمی]] میلیون‌ها [[انسان]] در سر تا سر [[جهان]] هستند و آنان را از سرچشمه زلال [[علوم]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} [[سیراب]] می‌کنند. بر خلاف سایر مراکز دانشگاهی که در آنها [[علم]] با اغراض [[مادّی]] و گاهی [[استعماری]] آمیخته است. در این حوزه‌های [[اهل بیت]]{{عم}}، [[حقیقت]] [[خالص]]، خود را [[حفظ]] کرد و مطابق نظر [[قرآن]]، [[دانش]] همراه [[تزکیه]] است. [[تعلیم]] و [[کسب علم]] برای [[خدا]] و [[خدمت]] به [[بندگان]] او است نه اغراض [[دنیوی]] و این ویژگی در حوزه‌ها بیش از هزار سال دوام آورده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۸-۹۹.</ref>.
===[[مبارزات سیاسی]]===
*[[ائمه]]{{عم}} همواره در دوران [[امامت]] خود با [[حکّام]] [[جور]] و جریان‌های [[فساد]] و [[ستم]] در حال [[مبارزه]] و درگیری بوده‌اند؛ به همین [[دلیل]] تمام آنها به [[شهادت]] رسیده و هیچ یک با [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفته‌اند؛ البته شیوه [[مبارزه]]، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی [[مبارزه منفی]] و عدم [[تأیید]] و [[سکوت]]، در برنامه قرار داشت و گاهی [[قیام مسلحانه]] و [[جنگ]] خونین، گاهی با قبول [[آتش بس]] نظامی، [[امام]]{{ع}} [[شخصیّت]] خود را در [[جبهه]] [[سیاسی]] در مقابل [[شخصیّت]] [[حاکم]] [[جور]] قرار می‌داد و او را رسوا می‌کرد و گاهی به [[روشنگری]] [[سیاسی]] می‌پرداخت. [[ویژگی‌های حاکم]] [[اسلامی]] و [[حکومت الهی]] را برای [[مردم]] بر می‌شمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی می‌کرد. گاهی با [[تأیید]] و [[هدایت]] [[انقلاب‌ها]] و شورش‌های پایگاه‌های مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور [[مبارزه]] را داغ نگه می‌داشت، گاهی از سنگر [[علم]] و [[دانش]] حمله را آغاز می‌کرد و گاهی از سنگر [[سیاست]] و [[اخلاق]]. گاهی [[مظالم]] و جنایات [[زورمداران]] را افشا می‌کرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستم‌های آنها را می‌گرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران [[امامت امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن]]{{ع}}) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن [[یاور]]، [[ائمه]]{{عم}} نتوانستند [[حکومت]] را دست بگیرند؛ امّا تلاش‌های آنها در تصحیح [[فرهنگ]] [[سیاسی]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] و ارائه [[سیاست]] واقعی [[اسلامی]]، حیاتی و تعیین‌ کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و [[رفتار]] آنان، بزرگ‌ترین [[ذخیره]] و منبع [[سیاست]] [[اسلامی]] را در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار داده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۹۹-۱۰۰.</ref>.
===ارائه [[الگوی عملی]]===
*از دیگر محورهای زندگانی [[ائمه]] در معرّفی [[اسلام ناب]]، [[سیره عملی]] آنان بود. [[فرزندان پیامبر]]{{صل}} [[حقیقت اسلام]] را با [[زندگی]] روزمره خود تجسم و تبلور می‌بخشیدند. هر کس می‌خواست [[اسلام ناب]] و [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] را ببیند، کافی بود. به [[زندگی]] یکی از [[ائمه]]{{عم}} نگاه کند. این اسوه‌های [[حسنه]] در عمل پیرو واقعی [[اسلام]] را به [[مردم]] معرّفی می‌کردند؛ به همین [[دلیل]] گاهی وجود [[ائمه]] با صرف‌ نظر از هر نوع تلاشی، بزرگ‌ترین [[دشمن]] برای [[حکّام]] [[ظالم]] و [[شیطان]] صفتان بود؛ زیرا [[مردم]] با مقایسه [[رفتار]] آنان و مدّعیان [[خلافت]] [[پیامبر]]، به همه چیز پی می‌بردند. [[مردم]] [[حقیقت]] [[اخلاق]] [[اسلام]]، [[عبادت]]، [[سلوک]] [[اجتماعی]] و... ابعاد مختلف [[معارف الهی]] را در این [[پیشوایان]] متجلّی می‌دیدند و به این ترتیب، [[رفتار]] و [[سلوک]] سیاست‌بازان و قدرت‌مندان را بر نمی‌تافتند و همیشه آن را زیر سؤال می‌بردند. [[کتب حدیث]] و [[سیره]] از این نمونه پر است و برای رعایت اختصار از [[نقل]] مواردی از آن [[خودداری]] می‌شود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۰۰.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۱۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۸

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

معنای امام

امام در قرآن و روایات

جایگاه و شأن امامت

فرق میان نبی و امام

امام و هدایت باطنی

موقعیت امام در اجتماع

لزوم تفسیر قرآن

امام مغز متفکر و مرشد جامعه

  • هر مجموعه‌ای به یک هماهنگ کننده و یک مغز متفکر نیاز دارد. مجموعه اجتماع نیز چنین است. روزی امام صادق(ع) به هشام بن حکم فرمود: "آیا از بحث و گفت‌وگویی که با عمرو بن عبید داشته‌ای چیزی نمی‌گویی؟ عرض کرد: در حضور شما احساس خجالت می‌کنم. حضرت فرمود: آنچه روی داده است بگو. هشام گفت: به من خبر رسید عمرو بن عبید در مسجد بصره، متصدی امور مذهبی شده است. این امر بر من گران آمده، روانه مسجد شدم. او میان جمعی نشسته بود و به پرسش‌های مردم پاسخ می‌داد. گفتم: ای دانشمند! من مردی غریبم، آیا اجازه می‌دهی مسئله‌ای بپرسم؟ گفت: آری! گفتم: چشم داری؟ گفت: پسر جان! این چه پرسشی است؟ گفتم‌: من این‌گونه می‌پرسم. گفت: آری! گفتم: با آن چه کار می‌کنی؟ گفت: رنگ‌ها و انسان‌ها را با آن می‌بینم. گفتم: بینی داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار می‌کنی؟ گفت: می‌بویم. گفتم: دهان داری؟ با آن چه می‌کنی؟ گفت: مزّۀ غذا را می‌چشم. گفتم: با گوش خود چه کار می‌کنی؟ گفت: صداها را می‌شنوم. گفتم: قلب داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار می‌کنی؟ گفت: قلب معیار سنجش است و اموری که بر اعضا و جوارح وارد می‌شود، به وسیله قلب می‌توان درست آن را از نادرست تشخیص داد. گفتم: هیچ عضوی بی‌نیاز از قلب نیست؟ گفت: نه! گفتم: با اینکه همه این اعضا از سلامت کامل برخوردارند؟ گفت: پسر جان! وقتی هر یک از حواس در درک خود خطا کرد یا به تردید افتاد، به قلب رجوع می‌کند تا تردید او را از میان ببرد و اطمینان و یقین حاصل کند. گفتم: بنابراین مقام قلب به امر الهی میان انبوه جوارح زایل‌ کننده شک و تردید و حیرت و خطای اعضای آدمی است؟ گفت: آری! گفتم: پس وجود قلب در آدمی یک ضرورت است و بدون آن هیچ عضوی به خوبی رهبری نخواهد شد؟ گفت: آری! گفتم: خداوند حواس و اعضایت را بدون پیشوا نگذاشت تا هنگام شک و تردید آنها را درست راهنمایی کند. آیا ممکن است جامعه انسانی را با همه اختلاف و جهلی که دامن گیرشان می‌شود، بدون امام و پیشوا به حال خود رها کند و رهبری شایسته که حیرت و خطایشان را برطرف سازد، به آنها معرفی نکند؟ عمرو بن عبید خاموش ماند و پس از اندکی سکوت رو به من کرد و گفت: تو هشام بن حکم نیستی؟. امام(ع) تبسّمی کرد و فرمود: این احتجاج را از که آموخته‌ای؟ گفت: از محضر شما آموختم. امام فرمود: به خدا سوگند! این طرز استدلال در صحف ابراهیم و موسی ذکر شده است"[۲۵][۲۶].

تحقّق نقش امام در جامعه

نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان

تربیت شاگرد

مبارزات سیاسی

ارائه الگوی عملی

منابع

مصداق های امام

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع امام

پانویس

  1. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  2. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  3. مفردات، ص ۸۷، «ام».
  4. المنجد، ص ۱۷، «ام».
  5. مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۳۰-۳۱.
  6. معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
  7. ر.ک: محمدی ری‌شهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹.
  8. ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۰.
  9. ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
  10. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
  11. روزی که هر دسته‌ای را با پیشوایشان فرا می‌خوانیم آنگاه کسانی که کارنامه‌شان را به دست راست آنان دهند، آن را می‌خوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.
  12. ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۰-۲۲۱.
  13. «الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ‏ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول‏‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
  14. «وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ»؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
  15. «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.
  16. ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹.
  17. ر.ک. قربانی، علی، امامت‌پژوهی، ص۱۶۹؛ عارفی، اسحاق، امامت‌پژوهی، ص۷۸؛ الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۰۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
  18. «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  19. «إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(ع)إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْ‏ءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.
  20. ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۳۱.
  21. ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۵.
  22. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۵۷.
  23. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۲-۹۳.
  24. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۳.
  25. اصول کافی، ج۱، ص۱۷۰.
  26. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۳-۹۵.
  27. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۵.
  28. مسند احمد حنبل، ج۱، ص۲- ۱۴
  29. (اضراء علی السنة المحمدیة، ص۲۰۴.
  30. اضراء علی السنة، ص۲۰۴.
  31. شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۶.
  32. امام صادق و مذاهب اربعه.
  33. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۶-۹۸.
  34. مناقب ابن شهر آشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.
  35. امام صادق و مذاهب چهارگانه، ج۳، ص۲۷-۲۸ و ۴۶.
  36. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۸-۹۹.
  37. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۹۹-۱۰۰.
  38. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۰۰.