کیسان بن کلیب: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابی‌طالب')
خط ۸۸: خط ۸۸:
*[[زن]] گفت: "یا [[امیرالمؤمنین]]! بسته خرمایی به یک [[درهم]] از این مرد خریده‌ام؛ اکنون زیر آن خرمای [[پست]] در آمده است و آن‌چه من دیدم غیر از این بود؛ [[حضرت]] از خرما فروش خواست تا آن را پس گیرد، اما وی نپذیرفت تا اینکه سه بار [[امام]]{{ع}} [[سخن]] خود را تکرار کرد و وی سرباز زد، پس [[امام]]{{ع}} تازیانه را بالا برد و آن مرد حاضر شد تا بهای خرما را به [[زن]] بپردازد، و نیز آن [[حضرت]] بسته‌بندی کردن خرما در بسته‌های حصیری را [[دوست]] نمی‌داشت"<ref>{{متن حدیث|عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْخُدْرِيِّ عَنْ أَبِي صَادِقٍ قَالَ: دَخَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} سُوقَ التَّمَّارِينَ فَإِذَا امْرَأَةٌ قَائِمَةٌ تَبْكِي وَ هِيَ تُخَاصِمُ رَجُلًا تَمَّاراً فَقَالَ لَهَا مَا لَكِ قَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اشْتَرَيْتُ مِنْ هَذَا تَمْراً بِدِرْهَمٍ فَخَرَجَ أَسْفَلُهُ رَدِيّاً لَيْسَ مِثْلَ الَّذِي رَأَيْتُ قَالَ فَقَالَ لَهُ رُدَّ عَلَيْهَا فَأَبَى حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثاً فَأَبَى فَعَلَاهُ بِالدِّرَّةِ حَتَّى رَدَّ عَلَيْهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ صيَكْرَهُ أَنْ يُجَلَّلَ التَّمْرُ}} (فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۲۳۰) و نیز رک: قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷ -۳۶۸.</ref>.
*[[زن]] گفت: "یا [[امیرالمؤمنین]]! بسته خرمایی به یک [[درهم]] از این مرد خریده‌ام؛ اکنون زیر آن خرمای [[پست]] در آمده است و آن‌چه من دیدم غیر از این بود؛ [[حضرت]] از خرما فروش خواست تا آن را پس گیرد، اما وی نپذیرفت تا اینکه سه بار [[امام]]{{ع}} [[سخن]] خود را تکرار کرد و وی سرباز زد، پس [[امام]]{{ع}} تازیانه را بالا برد و آن مرد حاضر شد تا بهای خرما را به [[زن]] بپردازد، و نیز آن [[حضرت]] بسته‌بندی کردن خرما در بسته‌های حصیری را [[دوست]] نمی‌داشت"<ref>{{متن حدیث|عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْخُدْرِيِّ عَنْ أَبِي صَادِقٍ قَالَ: دَخَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} سُوقَ التَّمَّارِينَ فَإِذَا امْرَأَةٌ قَائِمَةٌ تَبْكِي وَ هِيَ تُخَاصِمُ رَجُلًا تَمَّاراً فَقَالَ لَهَا مَا لَكِ قَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اشْتَرَيْتُ مِنْ هَذَا تَمْراً بِدِرْهَمٍ فَخَرَجَ أَسْفَلُهُ رَدِيّاً لَيْسَ مِثْلَ الَّذِي رَأَيْتُ قَالَ فَقَالَ لَهُ رُدَّ عَلَيْهَا فَأَبَى حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثاً فَأَبَى فَعَلَاهُ بِالدِّرَّةِ حَتَّى رَدَّ عَلَيْهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ صيَكْرَهُ أَنْ يُجَلَّلَ التَّمْرُ}} (فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۲۳۰) و نیز رک: قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷ -۳۶۸.</ref>.
*[[نصر]]، از [[عمر بن سعد]]، از [[اسماعیل بن یزید]] از [[ابی صادق]] از [[حضرمی]] [[نقل]] می‌کند: "شنیدم که [[علی]]{{ع}} در سه جا [[مردم]] را (به [[پیکار]]) [[تشویق]] کرد: در روز [[جمل]]، و روز [[صفّین]] و روز [[نهروان]]. پس فرمود: "بندگان [[خدا]]! [[پرهیزگار]] باشید و دیدگان خود را ببندید و صداها را پایین آورید و از [[سخن گفتن]] بکاهید، و خویشتن را به زد و خورد و تکاپو و هماوردی و درگیری تن به تن و زدن و کوفته شدن به آهن [[عادت]] دهید و گام خود را [[استوار]] دارید. {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref> و [[راه]] [[اختلاف]] نپویید که به خاطر [[تفرقه]] [[شکست]] بخورید و ([[هیبت]] و [[آبرو]]) و [[قدرت]] شما از بین برود، بلکه همه یک [[دل]]، پایدار و [[صبور]] باشید که [[خدا]] با [[صابران]] است. خدایا [[صبر]] و [[تحمّل]] را به دلشان [[الهام]] فرما و [[پیروزی]] را نصیبشان گردان و اجرشان را بزرگ بدار!"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۰۴؛ فروع کافی، ج۵، ص۳۸؛ تاریخ الطبری، ج۴، ص۷ و الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۲۳، ص۲۹۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۶ و قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷ -۶۸.</ref>.
*[[نصر]]، از [[عمر بن سعد]]، از [[اسماعیل بن یزید]] از [[ابی صادق]] از [[حضرمی]] [[نقل]] می‌کند: "شنیدم که [[علی]]{{ع}} در سه جا [[مردم]] را (به [[پیکار]]) [[تشویق]] کرد: در روز [[جمل]]، و روز [[صفّین]] و روز [[نهروان]]. پس فرمود: "بندگان [[خدا]]! [[پرهیزگار]] باشید و دیدگان خود را ببندید و صداها را پایین آورید و از [[سخن گفتن]] بکاهید، و خویشتن را به زد و خورد و تکاپو و هماوردی و درگیری تن به تن و زدن و کوفته شدن به آهن [[عادت]] دهید و گام خود را [[استوار]] دارید. {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref> و [[راه]] [[اختلاف]] نپویید که به خاطر [[تفرقه]] [[شکست]] بخورید و ([[هیبت]] و [[آبرو]]) و [[قدرت]] شما از بین برود، بلکه همه یک [[دل]]، پایدار و [[صبور]] باشید که [[خدا]] با [[صابران]] است. خدایا [[صبر]] و [[تحمّل]] را به دلشان [[الهام]] فرما و [[پیروزی]] را نصیبشان گردان و اجرشان را بزرگ بدار!"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۰۴؛ فروع کافی، ج۵، ص۳۸؛ تاریخ الطبری، ج۴، ص۷ و الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۲۳، ص۲۹۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۶ و قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷ -۶۸.</ref>.
*[[ابوصادق]] به [[نقل]] از [[جندب بن عبدالله ازدی]] آورده است که: پیش از [[جنگ صفین]]، [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} در میان [[مردم]] برخاست تا آنان را برای [[جنگ]] به سوی [[اهل شام]] گسیل دارد و آن پس از پایان یافتن مدتی بود که میان [[علی]]{{ع}} و [[اهل شام]] مقرر شده بود و [[معاویه]] جنگجویانش را در سرزمین‌های [[مسلمانان]] پراکنده کرده بود. پس، [[علی]]{{ع}} با سخن از میل در [[جهاد]] و [[ترساندن]]، آنان را گسیل داشت و خواست که با ایجاد [[انگیزه]] و [[ترس]] آنان را به میدان [[نبرد]] راهی کند، ولی آنها حرکت نکردند. پس، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از ایشان ناراحت شد و فرمود: ای مردمی که بدن‌های شما در کنار هم، امّا [[افکار]] و خواسته‌های شما پراکنده است؛ خواسته آن کس که از شما [[یاری]] خواهد، [[اجابت]] نخواهد شد و [[قلب]] آن کس که شما را [[تحمل]] کند، [[آسایش]] نخواهد یافت. سخنان شما جنگاوران سرسخت را [[سست]] می‌کند و سنگینی شما در [[پیروی]] از من دشمنانتان را در شما به [[طمع]] می‌اندازد. هنگامی که به شما [[فرمان]] می‌دهم، می‌گویید: فلان و ای کاش و شاید. و بهانه‌های نابخردانه می‌آورید و همچون بدهکاران از من مهلت می‌خواهید، هیهات! هیهات! افراد [[ضعیف]] و [[ناتوان]] هرگز نمی‌توانند [[ظلم و ستم]] را دور کنند، و [[حق]] جز با کوشش به دست نمی‌آید. شما که از [[خانه]] خود [[دفاع]] نمی‌کنید، چگونه از [[خانه]] دیگران [[دفاع]] خواهید کرد؟ و با کدام [[امام]] پس از من به [[مبارزه]] خواهید رفت؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! [[فریب]] خورده، آن کس است که به گفتار شما فریفته و [[مغرور]] شود و هر آن کس که به [[امید]] شما به سوی [[پیروزی]] برود، با کندترین پیکان به میدان آمده است. به [[خدا]] [[سوگند]]! صبح کردم در حالی که گفتار شما را [[باور]] ندارم، و به [[یاری]] شما [[امیدوار]] نیستم؛ [[خدا بین]] من و شما جدایی بیندازد و به جای شما کسی را که برای من از شما بهتر است، به من دهد! هان؟ به [[درستی]] که شما پس از من [[خواری]] فراگیر و شمشیری برنده و [[ستم]] و خیانتی را که [[ستمگران]] درباره شما چون یک [[سنت]] و روش دائمی انجام خواهند داد، خواهید دید. اجتماعتان از بین رفته و چشمتان اشکبار خواهد شد و به زودی [[آرزو]] می‌کنید که ای کاش مرا می‌دیدید و یاری‌ام می‌کردید و به زودی هر آن چه را به شما می‌گویم، خواهید دانست و [[خداوند]] جز [[ستمکاران]] را از خود دور نمی‌سازد".
*[[ابوصادق]] به [[نقل]] از [[جندب بن عبدالله ازدی]] آورده است که: پیش از [[جنگ صفین]]، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} در میان [[مردم]] برخاست تا آنان را برای [[جنگ]] به سوی [[اهل شام]] گسیل دارد و آن پس از پایان یافتن مدتی بود که میان [[علی]]{{ع}} و [[اهل شام]] مقرر شده بود و [[معاویه]] جنگجویانش را در سرزمین‌های [[مسلمانان]] پراکنده کرده بود. پس، [[علی]]{{ع}} با سخن از میل در [[جهاد]] و [[ترساندن]]، آنان را گسیل داشت و خواست که با ایجاد [[انگیزه]] و [[ترس]] آنان را به میدان [[نبرد]] راهی کند، ولی آنها حرکت نکردند. پس، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از ایشان ناراحت شد و فرمود: ای مردمی که بدن‌های شما در کنار هم، امّا [[افکار]] و خواسته‌های شما پراکنده است؛ خواسته آن کس که از شما [[یاری]] خواهد، [[اجابت]] نخواهد شد و [[قلب]] آن کس که شما را [[تحمل]] کند، [[آسایش]] نخواهد یافت. سخنان شما جنگاوران سرسخت را [[سست]] می‌کند و سنگینی شما در [[پیروی]] از من دشمنانتان را در شما به [[طمع]] می‌اندازد. هنگامی که به شما [[فرمان]] می‌دهم، می‌گویید: فلان و ای کاش و شاید. و بهانه‌های نابخردانه می‌آورید و همچون بدهکاران از من مهلت می‌خواهید، هیهات! هیهات! افراد [[ضعیف]] و [[ناتوان]] هرگز نمی‌توانند [[ظلم و ستم]] را دور کنند، و [[حق]] جز با کوشش به دست نمی‌آید. شما که از [[خانه]] خود [[دفاع]] نمی‌کنید، چگونه از [[خانه]] دیگران [[دفاع]] خواهید کرد؟ و با کدام [[امام]] پس از من به [[مبارزه]] خواهید رفت؟ به [[خدا]] [[سوگند]]! [[فریب]] خورده، آن کس است که به گفتار شما فریفته و [[مغرور]] شود و هر آن کس که به [[امید]] شما به سوی [[پیروزی]] برود، با کندترین پیکان به میدان آمده است. به [[خدا]] [[سوگند]]! صبح کردم در حالی که گفتار شما را [[باور]] ندارم، و به [[یاری]] شما [[امیدوار]] نیستم؛ [[خدا بین]] من و شما جدایی بیندازد و به جای شما کسی را که برای من از شما بهتر است، به من دهد! هان؟ به [[درستی]] که شما پس از من [[خواری]] فراگیر و شمشیری برنده و [[ستم]] و خیانتی را که [[ستمگران]] درباره شما چون یک [[سنت]] و روش دائمی انجام خواهند داد، خواهید دید. اجتماعتان از بین رفته و چشمتان اشکبار خواهد شد و به زودی [[آرزو]] می‌کنید که ای کاش مرا می‌دیدید و یاری‌ام می‌کردید و به زودی هر آن چه را به شما می‌گویم، خواهید دانست و [[خداوند]] جز [[ستمکاران]] را از خود دور نمی‌سازد".
*[[ابوصادق]] گوید: پس جندب هرگاه این [[حدیث]] را به یاد می‌آورد می‌گریست و می‌گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! [[امیرمؤمنان]] راست گفت؛ [[خواری]] ما را فرا گرفت و [[ستم]] [[ستمکاران]] را دیدیم و [[خداوند]] جز [[ستمکاران]] را از خود دور نمی‌سازد"<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۱۸۰-۸۱.</ref>.
*[[ابوصادق]] گوید: پس جندب هرگاه این [[حدیث]] را به یاد می‌آورد می‌گریست و می‌گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]]! [[امیرمؤمنان]] راست گفت؛ [[خواری]] ما را فرا گرفت و [[ستم]] [[ستمکاران]] را دیدیم و [[خداوند]] جز [[ستمکاران]] را از خود دور نمی‌سازد"<ref>الامالی، شیخ صدوق، ص۱۸۰-۸۱.</ref>.
*[[ابوصادق]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که آن [[حضرت]] فرمود: "دولت [[بنی عباس]] به آسانی و بدون اینکه مشکلی داشته باشد، شکل می‌گیرد و اگر [[اهل]] ترک و [[دیلم]] و [[سند]] و [[هند]] و بربر و طیلسان علیه آنان گرد آیند نیز نمی‌توانند آنان را از [[قدرت]] برکنار کنند و آنها پیوسته در [[نعمت]] و کامکاری [[حکومت]] خویش به سر خواهند برد تا اینکه طرفداران و کارکنان دولتی ایشان از آنان کناره بگیرید و [[خداوند]] بر آنان [[انسان]] [[بی‌دینی]] را چیره گرداند؛ او از همان جا [[خروج]] می‌کند که [[حکومت]] ایشان از آنجا آغاز شده است و بر هیچ شهری نمی‌گذرد، مگر آنکه آن را [[فتح]] می‌کند، و هیچ پرچمی برابر او برافراشته نمی‌شود، مگر اینکه آن را سرنگون می‌سازد، و هیچ نعمتی نمی‌ماند، مگر اینکه آن را از بین می‌برد؛ وای بر کسی که با او به [[ستیز]] برخیزد! پس پیوسته چنین خواهد بود تا به [[پیروزی]] رسد و پیروزی‌اش را به مردی از [[خاندان]] من بسپارد، که به [[حقّ]]، [[سخن]] می‌گوید و بدان عمل می‌کند"<ref>الغیبه، نعمانی، ص۲۴۹.</ref>.
*[[ابوصادق]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[روایت]] کرده است که آن [[حضرت]] فرمود: "دولت [[بنی عباس]] به آسانی و بدون اینکه مشکلی داشته باشد، شکل می‌گیرد و اگر [[اهل]] ترک و [[دیلم]] و [[سند]] و [[هند]] و بربر و طیلسان علیه آنان گرد آیند نیز نمی‌توانند آنان را از [[قدرت]] برکنار کنند و آنها پیوسته در [[نعمت]] و کامکاری [[حکومت]] خویش به سر خواهند برد تا اینکه طرفداران و کارکنان دولتی ایشان از آنان کناره بگیرید و [[خداوند]] بر آنان [[انسان]] [[بی‌دینی]] را چیره گرداند؛ او از همان جا [[خروج]] می‌کند که [[حکومت]] ایشان از آنجا آغاز شده است و بر هیچ شهری نمی‌گذرد، مگر آنکه آن را [[فتح]] می‌کند، و هیچ پرچمی برابر او برافراشته نمی‌شود، مگر اینکه آن را سرنگون می‌سازد، و هیچ نعمتی نمی‌ماند، مگر اینکه آن را از بین می‌برد؛ وای بر کسی که با او به [[ستیز]] برخیزد! پس پیوسته چنین خواهد بود تا به [[پیروزی]] رسد و پیروزی‌اش را به مردی از [[خاندان]] من بسپارد، که به [[حقّ]]، [[سخن]] می‌گوید و بدان عمل می‌کند"<ref>الغیبه، نعمانی، ص۲۴۹.</ref>.

نسخهٔ ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۴۲

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابوصادق کیست؟

  1. ازدی: او از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بوده که نام او عبد خیر بن ناجد است؛
  2. جرمی: او نیز از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) و نام او کلیب و پدر عاصم بن کلیب بوده است؛
  3. غیر منسوب: او از اصحاب آن حضرت، امام حسن، امام حسین، امام علی بن حسین و امام باقر(ع) بوده است. شیخ طوسی در قسمت اصحاب باقر(ع) در حرف کاف گفته است: کنیه کیسان بن کلیب، ابوصادق و او از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) بوده است و ظاهراً همه یکی هستند و او همان ازدی است. سپس مرحوم شوشتری قول خطیب بغدادی را نقل کرده، می‌نویسد: وی در قسمت کنیه‌ها چنین آورده است: ابوصادق ازدی کوفی از علی بن ابی طالب(ع) و ربیعه بن ناجذ و مرسلاً از ابی محذوره روایت نقل کرده است و درباره اسمش اختلاف هست و فضل بن دکین اسمش را عبدالله بن ناجد و ابن ابی الاسود و ابن نمیر اسمش را مسلم بن یزید نقل کرده‌اند[۱۹]. و وسیط و مصنف به برقی نسبت داده‌اند که وی در اصحاب امیر المؤمنین(ع) از یمن، ابوصادق کلیب الجرمی را نام برده است و وسیط به برقی نسبت داده است که وی در قسمت اصحاب امام حسین(ع) از اصحاب پدرش، ابوصادق بشر بن غالب را نیز نام برده است و این نیز توهمی بیش نیست؛ زیرا ابوصادق و کلبی جرمی در قسمت اول، عنوان مستقلی است، همان طور که ابوصادق و بشر بن غالب در قسمت دوم نیز عنوانی مستقل است. در کتاب برقی، کنیه‌ها و اسامی باهم آمده و مراد از ابوصادق در دو موضع، ابوصادق ازدی است که ما به آن اشاره کردیم. سپس مرحوم شوشتری روایاتی را به نقل از ابوصادق، نقل و آنها را تصدیق می‌کند که در قسمت روایات نقل خواهد شد[۲۰].
  1. ابوصادق ازدی، که کنیه عبد بن خیر بن ناجد است؛
  2. ابوصادق که از اصحاب امام حسین(ع) بوده، نام او کیسان بن کلیب است. در رجال میرزا و به طور مختصر در رجال برقی، ابوصادق بشر بن غالب از اصحاب امام حسین که از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) هم بوده، دانسته شده است و همچنین در جامع الرواة به برقی نسبت داده شده که او ابوصادق بشر بن غالب را از اصحاب امام حسین(ع)، که از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) هم بوده، دانسته و ظاهر آن است که هم میرزا و هم صاحب جامع الرواة اشتباه کرده‌اند؛ زیرا برقی، هم ابوصادق را و هم بشر بن غالب را از اصحاب امام حسین(ع) دانسته، پس توهم شده که کنیه بشر بن غالب، ابوصادق بوده است؛ در حالی که نام وی کیسان بن کلیب است و هیچ کس کنیه بشر بن غالب را ابوصادق نقل نکرده است.
  3. شیخ طوسی نیز ابوصادق جرمی را در کتاب رجالش در قسمت کنیه‌ها از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) دانسته و نوشته است: ابوصادق همان ابوعاصم بن کلیب جرمی عربی کوفی است. علامه حلی نام او را در خلاصه آورده چنین است: و ابوصادق کلیب جرمی؛ ظاهراً یا در رجال شیخ طوسی کلمه ابن، زیاد شده و یا در کتاب رجال برقی این کلمه افتاده است. در خلاصه و در رجال شیخ طوسی در باب اسامی، در قسمت اصحاب امام علی(ع) چنین آمده است: کلیب بن شهاب جرمی. در نسخه‌ها جرمی با جیم آمده اما علامه در خلاصه با حاء ضبط کرده است؛
  4. ابوصادق کوفی که نامش، ربیع بن ناجد بن کثیر بوده است؛
  5. ابوصادق هلالی که کنیه سلیم بن قیس هلالی است[۲۱].

نظر علمای رجال درباره ابوصادق

شیعه

اهل سنت

ابوصادق و نقل روایت

ابوصادق و امام علی(ع)

برخی روایات نقل شده از ابوصادق

فرزندان ابوصادق

ابوصادق؛ از یاران مختار ثقفی

سرانجام

  • درباره سرانجام وی مطلبی نقل نشده است.[۸۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. رجال الطوسی، طوسی، ص۸۷، أسماء من روی عن أمیرالمؤمنین(ع) ابوصادق و هو ابن عاصم بن الجرمی عربی کوفی.
  2. رجال الطوسی، طوسی، ص۹۵، اصحاب أبی محمد الحسن بن علی کیسان بن کلیب یکنی أبا صادق.
  3. رجال الطوسی، طوسی، ص۱۰۴، اصحاب أبی عبدالله الحسین بن علی کیسان بن کلیب یکنی أبا صادق.
  4. رجال الطوسی، طوسی، ص۱۱۹، اصحاب أبی محمد علی بن الحسین کیسان بن کلیب یکنی أبا صادق.
  5. رجال الطوسی، طوسی، ص۱۴۴، أصحاب أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین کیسان بن کلیب یکنی أبا صادق من أصحاب المؤمنین.
  6. رجال الطوسی، طوسی، ص۱۳۴، أصحاب ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین ربیعة بن ناجذ بن کثیر أبوصادق الکوفی روی عنه و عن أبی عبدالله.
  7. رجال البرقی، البرقی، ص۶ و أصحابه من الیمن: أبوصادق کلیب الحرمی.
  8. رجال البرقی، البرقی، ص۷، أصحاب أبی محمد الحسن بن علی من أصحاب رسول الله(ص) أبوصادق کلیب.
  9. رجال البرقی، البرقی، ص۸، أصحاب أبی محمد علی بن الحسین أصحابه من أصحاب النبی و من أصحاب المؤمنین(ع): ابوصادق کلیب الحرمی.
  10. رجال ابن داود، ص۲۸۲، کیسان بن کلیب أبوصادق ی ن سین ین (جخ).
  11. رجال ابن داود، ص۴۰۰: ابوصادق [جح] هو أبوعاصم بن کلیب الجرمی ی [جح] عربی کوفی.
  12. خلاصة الاقوال، علامه، ص۱۹۴: و أصحابه من الیمن أبوصادق کلیب الحرمی بالحاء المهملة و الراء و المیم.
  13. ایشان نام او را ابوصالح نقل کرده است.
  14. مناقب آل ابی‌طالب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص۴۰ و بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص۱۱۰ -۱۱۱ به نقل از مناقب آل ابی طالب.
  15. الإختصاص، شیخ مفید، ص۷.
  16. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۷۷-۴۷۸.
  17. «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الرَّبِيعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ لِي مَا زَالَ سِرُّنَا مَكْتُوماً حَتَّى صَارَ فِي يَدَيْ وُلْدِ كَيْسَان فَتَحَدَّثُوا بِهِ فِي الطَّرِيقِ وَ قُرَى السَّوَادِ»؛ الکافی، کلینی، ج۲، ص۲۲۳.
  18. قاموس الرجال، شوشتری، ج۸، ص۶۰۷.
  19. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۶۳.
  20. قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷ -۶۸.
  21. أعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج۲، ص۳۶۱ – ۳۶۲.
  22. أعیان الشیعه، سید محسن امین عاملی، ج۶، ص۴۶۳.
  23. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۷۸-۴۸۲.
  24. معجم رجال الحدیث، خویی، ج۱۴، ص۱۳۴.
  25. نقد الرجال، تفرشی، ج۴، ص۷۳ و ج۵، ص۱۶۸ (البته ایشان او را با نام کیسان بن کلیب فقط از اصحاب امام علی(ع) شمرده است)؛ جامع الرواة، محمد علی اردبیلی، ج۲، ص۳۲؛ طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج۲، ص۱۰۵؛، مستدرکات علم رجال الحدیث، شیخ علی نمازی شاهرودی، ج۶، ص۳۱۷؛ المفید من معجم رجال الحدیث، محمد جواهری، ص۴۷۵ و حیاة الإمام زین العابدین، قرشی، ج۲، ص۳۱۷.
  26. طرائف المقال، ج۲، ص۱۱۷ و منتهی المقال فی أحوال الرجال، شیخ محمد اسماعیل مازندرانی، ج۷، ص۱۸۲-۱۸۳.
  27. طرائف المقال، ج۲، ص۱۱۷؛ جامع الرواة، ج۲، ص۳۹۳ - ۳۹۴ و المفید من معجم رجال الحدیث، ص۴۷۵.
  28. منتهی المقال فی أحوال الرجال، ج۷، ص۱۸۲-۱۸۳ و خاتمة المستدرک، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۹، ص۲۶۶-۲۶۷.
  29. نقد الرجال، تفرشی، ج۵، ص۱۶۸ - ۱۶۹.
  30. نقد الرجال، تفرشی، ص۱۶۸ - ۱۶۹ و جامع الرواة، ج۲، ص۳۹۳.
  31. نقد الرجال، ج۲، ص۲۳۸ و جامع الرواة، ج۱، ص۳۱۸.
  32. نقد الرجال، ج۲، ص۲۳۸.
  33. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۸۲-۴۸۳.
  34. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۶، ص۲۹۵؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۴، ص۵۳۸ (وی از او با نام ابوصادق یا ابوصالح یاد کرده و نامش را عبدالله ابن ناجد آورده است)، المغنی فی الضعفاء، ذهبی، ج۲، ص۵۹۱ (او فقط نامش را عبدالله بن ناجذ آورده است؛ الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب السته، ذهبی، ج۲، ص۴۳۵؛ تهذیب الکمال، مزی، ج۳۳، ص۴۱۲؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۶۷ (نامش را اسلم بن یزید آورده است)؛ الجرح و التعدیل، ابن أبی حاتم رازی، ج۸، و شرح الأخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۱۹۹.۱۰.
  35. تقریب التهذیب، ابن حجر، ج۲، ص۴۱۷.
  36. لسان المیزان، ابن حجر، ج۷، ص۴۶۹ و تاریخ الإسلام ذهبی، ج۷، ص۲۹۲.
  37. تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۶۷ – ۳۶۸؛ خطیب بغدادی می‌نویسد: من می‌گویم: اگر او برادر ربیعة بن ناجذ باشد، پس نام او ربیعة بن ناجذ بن انیس بن عبدالاسد معاذ بن مازن بن دؤل بن سعد مناة بن عابد بن عمرو بن عبدالله بن کعب بن حارث بن کعب بن عبدالله بن مالک بن نضر بن الازد بن غوث است.
  38. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۸۳.
  39. الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۹۵ - ۲۹۶.
  40. تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۶۷ - ۳۶۸. تاریخ الإسلام، ج۷، ص۲۹۲؛ تهذیب الکمال، ج۳۳، ص۴۱۲ - ۴۱۳؛ الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ذهبی، ج۲، ص۴۳۵؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۳۸؛ تهذیب التهذیب، ج۳، ص۲۲۸ و ج۱۲، ص۱۱۶ - ۱۷ و لسان المیزان، ج۷، ص۴۶۹.
  41. تهذیب الکمال، ج۹، ص۱۴۵ - ۱۴۸؛ تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۱۶ و ج۳، ص۲۲۸ و الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة، ج۱، ص۳۹۴.
  42. الجرح و التعدیل، ج۸، ص۱۹۹ ۲۰۰؛ تقریب التهذیب، ابن حجر، ج۲، ص۴۱۷؛ تاریخ الإسلام، ذهبی، ج۶، ص۲۳۸ و ج۲، ص۴۲۷ و الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب السته، ذهبی، ج۱، ص۳۹۴.
  43. الجرح والتعدیل، ج۸، ص۱۹۹ - ۲۰۰؛ لسان المیزان، ج۷، ص۴۶۹؛ تهذیب الکمال، ج۳۳، ص۴۱۲ - ۴۱۳ و تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۱۶ - ۱۱۷.
  44. تقریب التهذیب، ج۲، ص۴۱۷.
  45. معجم رجال الحدیث، ج۲۱، ص۱۸۷؛ الجرح والتعدیل، ج۸، ص۱۹۹ - ۲۰۰؛ تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۱۶ و ج۳، ص۲۲۸؛ تاریخ الإسلام، ج۶، ص۲۳۸؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۳۸: الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب السته، ج۱، ص۳۹۴ و ج۲، ص۴۳۵ و تهذیب الکمال، ج۹، ص۱۴۵ - ۱۴۸.
  46. الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب السته، ج۲، ص۴۳۵.
  47. المغنی فی الضعفاء، ذهبی، ج۲، ص۵۹۱ و میزان الاعتدال، ج۴، ص۵۳۸.
  48. المعارف، ابن قتیبه، ص۶۲۴: أسماء الغالیة من الشیعة: الحارث الأعور، و صعصعة بن صوحان، و الأصبغ بن نباتة، و عطیة العوفی و طاووس و سلیمان الأعمش، و أبوإسحاق السّبیعی، و أبوصادق، و سلمة بن کهبل، و الحکم بن عتیبه، و سالم بن أبی الجعد، و ابراهیم النخعی، و حبة بن جوین....
  49. تقریب المعارف، ابوصلاح حلبی، ص۲۹۶: «رَوَى فِيهِ عَنْ أَنَسِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: قُلْتُ لِزُبَيْدٍ الْأَيَامِيِ إِنَّ أَبَا صَادِقٍ قَالَ: وَ اللَّهِ مَا يَسُرُّنِي أَنَّ فِي قَلْبِي مِثْقَالَ حَبَّةِ خَرْدَلٍ حُبّاً لِعُثْمَانَ وَ لَوْ أَنَّ لِي أُحُداً ذَهَباً، وَ هُوَ شَرٌّ عِنْدِي مِنْ حِمَارٍ مُجَدَّعٍ لَطْحَانَ. فَقَالَ زُبَيْدٌ: صَدَقَ أَبُو صَادِقٍ».
  50. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۸۴-۴۸۵.
  51. الارشاد، شیخ مفید، ج۱، ص۲۸۵.
  52. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، ص۴۱ -۴۲.
  53. الطبقات الکبری، ج۳، ص۱۹۵.
  54. وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۳۳۰.
  55. الامالی، شیخ مفید، ص۱۰۴ - ۱۰۵.
  56. تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۶۷ و قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷- ۶۸.
  57. مردی که ده فرزند داشت و شش تن را سمت راست و چهار تن را سمت چپ خود می‌گمارد که مانند دو دست نیرومند برای او بودند. سپس جنگ سختی در گرفت و همه آنان از گرد او پراکنده شدند. و این داستان در میان عرب مثل شد.
  58. الامالی، ص۱۴۶ - ۱۴۹. البته به این مطلب، نخست، در کتاب الغارات (ج۲، ص۴۹۴ - ۹۵) اشاره شده ولی از ابوصادق نامی برده نشده است.
  59. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۸۵-۴۹۱.
  60. تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۲۲ - ۳۲۱ و قاموس الرجال ج۱۱، ص۳۶۷ -۶۸.
  61. «أَوَّلُكُمْ وُرُوداً عَلَيَّ الْحَوْضَ أَوَّلُكُمْ إِسْلَاماً عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۰۹۱.
  62. «و چون (داستان آفرینش) پسر مریم را مثال زنند، در دم قوم تو از آن (به ریشخند) بانگ بردارند * و گفتند: آیا خدایان ما بهترند یا او؟ آن را برای تو مثل نزدند مگر به چالش (با تو) بلکه آنان قومی (چالشکر و) ستیزه‌جویند * او جز بنده‌ای نبود که به او نعمت دادیم و او را برای بنی اسرائیل نمونه‌ای قرار دادیم» سوره زخرف، آیه ۵۷-۵۹.
  63. تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۲۸۶ و نیز ر.ک: بحارالانوار، ج۳۴، ص۳۳۷، به نقل از تفسیر قمی. شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۴، ص۱۰۵: «وَ رَوَى أَبُو صَادِقٍ عَنْ رَبِيعَةَ بْنِ نَاجِدٍ عَنْ عَلِيٍّ(ع) قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ(ص): إِنَّ فِيكَ لَشَبَهاً مِنْ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ، أَحَبَّتْهُ النَّصَارَى حَتَّى أَنْزَلَتْهُ بِالْمَنْزِلَةِ الَّتِي لَيْسَتْ لَهُ، وَ أَبْغَضَتْهُ الْيَهُودُ حَتَّى بَهَتَتْ أُمَّهُ».
  64. اسدالغابه، ج۴، ص۳۷.
  65. الأمالی، شیخ صدوق، ص۴۱۵ و الأمالی، شیخ مفید، ص۸۸.
  66. «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْخُدْرِيِّ عَنْ أَبِي صَادِقٍ قَالَ: دَخَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) سُوقَ التَّمَّارِينَ فَإِذَا امْرَأَةٌ قَائِمَةٌ تَبْكِي وَ هِيَ تُخَاصِمُ رَجُلًا تَمَّاراً فَقَالَ لَهَا مَا لَكِ قَالَتْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ اشْتَرَيْتُ مِنْ هَذَا تَمْراً بِدِرْهَمٍ فَخَرَجَ أَسْفَلُهُ رَدِيّاً لَيْسَ مِثْلَ الَّذِي رَأَيْتُ قَالَ فَقَالَ لَهُ رُدَّ عَلَيْهَا فَأَبَى حَتَّى قَالَهَا ثَلَاثاً فَأَبَى فَعَلَاهُ بِالدِّرَّةِ حَتَّى رَدَّ عَلَيْهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ صيَكْرَهُ أَنْ يُجَلَّلَ التَّمْرُ» (فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۲۳۰) و نیز رک: قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷ -۳۶۸.
  67. «و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره انفال، آیه ۴۵.
  68. «و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.
  69. وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۰۴؛ فروع کافی، ج۵، ص۳۸؛ تاریخ الطبری، ج۴، ص۷ و الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج۲۳، ص۲۹۴؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۶ و قاموس الرجال، ج۱۱، ص۳۶۷ -۶۸.
  70. الامالی، شیخ صدوق، ص۱۸۰-۸۱.
  71. الغیبه، نعمانی، ص۲۴۹.
  72. «إن في الاسلام ثلاثا، لا يقوم إلا عليهن‌، و لا ينفع واحدة دون صاحبتها: الصلاة، و الزكاة، و الولاية»؛ شرح الأخبار، ج۳، ص۱۰.
  73. «و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
  74. الامالی، شیخ صدوق، ص۴۷۹ و بحارالانوار، ج۲۴، ص۱۶۸، به نقل از امالی شیخ صدوق.
  75. «(خداوند) کردارهای کسانی را که کفر ورزیدند و (مردم را) از راه خداوند باز داشتند بیراه گرداند * و (خداوند) از گناهان آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده که همه راستین و از سوی پروردگارشان است ایمان آوردند، چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۱-۲.
  76. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانی، ج۲، ص۲۴۰ -۴۱.
  77. «طا، سین، میم * این آیات کتاب روشنگر است * از داستان موسی و فرعون برای گروهی که ایمان دارند بر تو به درستی می‌خوانیم * بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود * و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۱-۵.
  78. تفسیر فرات الکوفی، فرات کوفی، ص۳۱۴.
  79. «و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.
  80. الغیبة، شیخ طوسی، ص۴۷۲ ح۴۹۳ و بحارالانوار، ج۵۲، ص۳۳۲ ح۵۸ به نقل از الغیبه شیخ طوسی.
  81. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۹۱-۴۹۹.
  82. مولی صالح مازندرانی می‌نویسد: امام که می‌فرماید: نسبت را می‌شناسم؛ مراد، نسب کیسان است و چه بسا منظور ایشان کیسان بن کلیب است که از اصحاب علی، حسن، حسین، علی بن الحسین و محمد بن علی(ع) شمرده شده است. (شرح الکافی الأصول و الروضه، ج۸، ص۱۰).
  83. اصول کافی، ج۲، ص۴.
  84. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۴۹۹-۵۰۰.
  85. المسترشد، محمد بن جریر طبری شیعی، ص۲۱۱.
  86. تاریخ الطبری، ج۵، ص۵۸۹.
  87. تاریخ الطبری، ج۶، ص۸۹.
  88. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۰۰-۵۰۲.
  89. عسکری، عبدالرضا، مقاله «کیسان بن کلیب»، اصحاب امام حسن مجتبی، ص ۵۰۲.