صحابه
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل صحابه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
صحابه یا اصحاب، جمعِ صاحب، کسی که همراه و همدوره با پیامبر خدا(ص) و مدتی با آن حضرت بوده و او را دیده و از سخنان او شنیده است. به یاران پیامبر، اصحاب و صحابه گفته میشود و به کسانی که در نسل بعد بوده و پیامبر را ندیدهاند، "تابعین" گویند. صحابه پیامبر بودن یک افتخار است و رسول خدا(ص) اصحاب خود را ستایش کرده است. کسانی همچون سلمان، ابوذر، بلال، ابن مسعود، مقداد، عمار یاسر، حمزه، از اصحاب پیامبر بودهاند و شمار آنان به هزاران نفر میرسد. البته برخی از صحابه، کارهای ناپسند و خلاف داشتند، و بعضی از منافقین هم در جمع صحابه بودند، پس نمیتوان همه صحابه را عادل و بیعیب دانست[۱].
مقدمه
- اصحاب و یاران پیامبر(ص) میباشند، اصطلاحاً آنانکه زمان رسول خدا را درک کرده و او را دیدهاند. شمار آنان را تا سیهزار نفر هم گفتهاند که البته رقم دقیقی نیست، چون تنها در حجّة الوداع، بیش از صدهزار نفر با آن حضرت حج انجام دادند و سخنان او را در غدیر شنیدند. برخی هم صحابی را کسی دانستهاند که او را دیده و از او حدیث نقل کرده یا مدّتی با او مصاحبت داشته است. در مقابل صحابه، تابعیناند که نسل پس از صحابهاند. بحث از صحابه از آنجا ریشه میگیرد که اهل سنت معتقدند همۀ صحابه عادل و منزّهاند و دلیلشان هم آیاتی است که از مؤمنان و مهاجران و انصار ستایش میکند و این اعتقاد، برای تصحیح خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و نیز توجیه خلافهای عملی آنان است. در حالی که در آیات متعدّدی از برخی افراد آن زمان نکوهش شده و به گواهی تاریخ نیز خطاهای بزرگی از برخی سرزده و اعتقاد به عدالت همۀ صحابه، چیزی جز چشم نهادن بر واقعیات تاریخی و توجیه ظلم و انحراف برخی نیست. آیا علی(ع) که در همۀ صحنههای نبرد علیه باطل و شرک حضور داشته، و ابو سفیان که در همۀ توطئهها علیه اسلام فعالیّت داشته و اواخر عمر پیغمبر منافقانه مسلمان شده است برابرند؟[۲][۳].
واژهشناسی لغوی
صحابه در لغت
- "صحابه" از واژه "صحبه" گرفته شده و به کسانی گفته میشود که همراه و ملازم و معاشر کسی یا چیزی باشند. و این واژه در مصاحبت و همراهی طولانی مدت نیز به کار رفته است[۴].[۵]
صحابه در اصطلاح
- دانشمندان علم حدیث، درایه و سیرهنویسان، تعریفهای گوناگونی برای این اصطلاح بیان کردهاند؛ از جمله[۶]:
اهل سنت
- هر کس رسول خدا(ص) را دیده یا همراه و ملازم آن حضرت بوده، از صحابه است[۷].
- دانشمندان علم حدیث درباره هر کسی که حدیث یا سخنی از پیامبر(ص) نقل کند، اصطلاح صحابه را به کار میبرند و این معنا را به اندازهای گسترش دادهاند که هر کسی را که یکبار (یک لحظه) آن حضرت را دیده باشد، شامل میشود. البته این مطلب به جهت شرافت و جایگاه والای رسول خدا(ص) است؛ از این رو، هر کسی که پیامبر(ص) را دیده باشد، اصطلاح صحابی درباره او به کار میرود[۸].
- ابوالمظفر سمعانی گوید: صحابه به کسی گفته میشود که همنشینی او با پیامبر(ص) طولانی مدت باشد و این همنشینی بنابر پیروی از حضرت باشد و از او روایت و سخنی شنیده باشد[۹].
- سعید بن مسیب گوید: به جهت شرافت همراهی پیامبر(ص)، رسیدن به این مقام، همراهی طولانی مدت را میطلبد؛ در نتیجه، صحابه، کسی است که حداقل یک سال یا دو سال همنشین پیامبر(ص) باشد و نیز در یک غزوه یا دو غزوه حضرت را همراهی کرده باشد[۱۰].
- جاحظ و گروهی دیگر بر این باورند که همنشینی طولانی مدت و روایت کردن از حضرت، شرافت صحابی بودن را نصیب فرد میکند[۱۱].
- ابن عبدالبر، ابن منده و یحیی بن عثمان بن صالح مصری، کسی را صحابی میدانند که مسلمان باشد و زمان پیامبر(ص) را درک کند؛ اگر چه حضرت را ندیده باشد[۱۲].
- ابن حجر میگوید: صحابی کسی است که رسول خدا(ص) را دیده و به او ایمان آورده و مسلمان از دنیا رفته باشد[۱۳].[۱۴]
شیعه
- شیعه معتقد است که لفظ "صحابه" اصطلاح شرعی نیست که شارع خدا و پیامبر آن را وضع و جعل کرده باشد، بلکه مانند دیگر واژهها و اصطلاحات لغوی است و واژه صحابی در روزگار رسول خدا نیز به معنای لُغوی آن به کار رفته است؛ لذا افراد ساکن در مسجد النبی "اصحاب الصفه" گفته میشد و به تدریج پس از درگذشت رسول خدا، واژه صحابی بدون نام رسول الله به کار میرفت که مرادشان اصحاب رسول الله بود.
- جایگاه ارزشی این اصطلاح به مرور زمان شکل گرفت و به دلیل گسترش یافتن اصطلاح "صحابه" در کتابهای تاریخی، حدیثی و فقهی، برخی از دانشمندان شیعه به بیان مفهوم اصطلاحی آن پرداختند؛ از این رو گفته شده است: صحابی کسی است که در حال ایمان [و مسلمان بودن] پیامبر(ص) را دیده و مسلمان از دنیا رفته است؛ اگر چه در زمان زندگانی، مرتد شده باشد. مراد از دیدار پیامبر(ص)، یعنی یا با پیامبر(ص) همنشین شده و با او رفت و آمد داشته است؛ یا اینکه تنها پیامبر(ص) را دیده است؛ هرچند گفت و گویی میان آن دو نشده باشد. با یکی دیگری را (به دلیل نابینایی) ندیده باشد [۱۵].
- چنانکه ابن ام مکتوم، به دلیل نابینا بودن، پیامبر خدا(ص) را ندید ولی با آن حضرت دیدار کرد و در شمار صحابه بود.
- همچنین ممکن است آن فرد به دلیل فراوانی جمعیت، پیامبر(ص) را دیده، ولی رسول خدا او را ندیده باشد؛ زیرا در تعریف دیگری از صحابه آمده است: صحابی به کسی گویند که در حال ایمان به اسلام با پیامبر(ص) همنشین شده و با ایمان از دنیا رفته باشد[۱۶].
- برای روشن شدن دیدگاه شیعه درباره صحابه باید گفت، شیعه به گروهی از صحابه مانند ابوذر، عمار یاسر، سلمان فارسی، ابو ایوب انصاری، مقداد، حذیفة، ذو الشهادتین و... ارادت بسیار دارند و آنان را بسیار ستایش میکنند و از برخی اصحاب فداکار در راه پیامبر(ص) و اسلام نیز به نیکی یاد میکنند؛ مانند ابودجانه و.... اما آنان بر منافقان و افرادی که بر اهل بیت: ستم روا داشتند، نفرین میکنند و از افراد فاسق به نیکی یاد نمیکنند و برای صحابی معمولی نیز آمرزش الهی را درخواست میکنند.
- اهل سنت همه اصحاب پیامبر(ص) را صالح و به دور از اشتباه دانسته و ایشان را قابل نقد و انتقاد نمیدانند؛ از این رو، به عدالت همه ایشانحکم کرده سخن آنها را یکی از منابع شریعت برشمردهاند و پیروی از آنان را موجب رستگاری مسلمانان در دنیا و آخرت میدانند و با اتهامات نادرست و بیهوده، دیگر مسلمانان، به ویژه شیعیان را به دشمنی با صحابه متهم کرده و ایشان را بیرون از صراط مستقیم دانستهاند.
- ابوزرعه رازی گفته است: اگر کسی را دیدید که بر هر یک از صحابه نقصی وارد میکند، او زندیق است؛ زیرا رسول خدا(ص) حق است و قرآن و آنچه او آورده نیز حق است و صحابه رسول خدا(ص) آن را به ما رساندهاند و معترضان بر ایشان، با اعتراض خود میخواهند کتاب و سنت را باطل کنند؛ در حالی که اصحاب، شواهد ما بر حقانیت رسول خدا(ص) و قرآن و... هستند[۱۷].
- تعریفهای اهل سنت درباره صحابه افراد منافق را نیز شامل میشود؛ زیرا ایشان آن حضرت را دیده و اسلام آوردهاند (به ظاهر مسلمان میباشند و پیامبر را نیز قبول کردهاند)؛ در حالی که قرآن چنین نگرشی را نمیپذیرد و افراد فرمانبردار از خداوند و رسولش(ص) را ستایش و سرکشانی همانند منافقان را سرزنش کرده است. ولی نگرش افرادی چون ابوزرعه همه رفتار و موضعگیری اصحاب را درست و مطابقت با واقع میداند؛ حال آنکه بر مبنای قرآن و سنت رسول خدا(ص) اصحاب، این جایگاه والا را ندارند؛ زیرا گروهی از صحابه، رسول خدا(ص) را آزردند و اصحاب نیز پس از درگذشت پیامبر اکرم(ص) در رفتار با صحابه و اطرافیان پیامبر یکسان نبودند و رفتارهایی داشتند که به ما اجازه میدهد رفتار آنان را نقد کنیم و در بسیاری از موارد، راهنمای ما هستند[۱۸].
- استاد یوسفی غروی این گونه مینویسد: "درباره جنگ تبوک، ابن هشام از اسحاق روایت میکند: هنگامی که مسلمانان شب را به صبح رساندند، در حالی که آبی در اختیار نداشتند، نزد رسول خدا(ص) شکوه کردند. رسول خدا(ص) دعا کرد و خداوند ابری را بر آنها فرو فرستاد و از آن باران بارید تا مردم سیراب شدند و به مقدار احتیاج خود آب برداشتند.
- مسلم در صحیح خود رویداد تبوک را به گونه دیگری بازگو میکند و مطالب بسیاری بر آن معجزه میافزاید که سیرة ابن اسحاق آن را نگفته است. معاذ بن جبل روایت میکند: پیامبر اکرم(ص) به کسانی که با وی همسفر بودند، فرمود: "شما به خواست خدا فردا به چشمه تبوک میرسید. هر کدام که به آن رسیدید، به آب دست نزنید تا من بیایم". ما به این چشمه رسیدیم در حالی که دو نفر از سپاهیان قبلا به آن رسیده بودند. رسول خدا(ص) از آن دو تن پرسید که آیا به آب دست زدهاید؟ آنان گفتند: آری. پیامبر(ص) آن دو تن را نفرین کرد. اصحاب با دستهایشان آب چشمه را گرد آوردند. رسول خدا(ص) دست و صورتش را در آن شست. آنگاه بقیه آب را به درون چشمه ریخت؛ بیدرنگ چشمه دارای آب فراوانی شد و مردم از آن سیراب شدند. آنگاه پیامبر(ص) میفرمودند: "ای معاذ! اگر زندگانی تو ادامه یابد، به زودی خواهی دید که این سرزمین پر از باغ خواهد شد".
- همچنین ابن اسحاق خبر دیگری را در تأیید خبر اول بازگو میکند. او میگوید: عاصم بن عمر بن قتاده برای من روایت کرد که به محمود بن لبید گفتم: آیا مردم، منافقان روزگار خود را میشناختند؟ محمود گفت:"آری، به خدا سوگند بسیاری از مردم، نفاق برادر و پدر و عمو و عشیره خویش را میدانستند؛ ولی آن را پنهان میکردند و یکی از خویشاوندان برایم گفت: هنگامی که در راه تبوک، مسلمانان از جهت آب در تنگنا قرار گرفتند، رسول خدا(ص) دعا کرد تا خداوند ابری را فرستاد که مردم سیراب شدند. ما پیش یکی از کسانی که نفاقش آشکار بود و همیشه در کنار رسول خدا(ص) حرکت میکرد، رفته و گفتیم: وای بر تو! آیا پس از این معجزه دلیل دیگری (برای پیامبری رسول خدا) میخواهی؟ او گفت: این ابر، ابری گذرا بود".
- نکته مهم آنکه گفتن واژه منافق درباره برخی صحابه از واژههایی است که گفتن آن نارواست و برخی مردم را ناراحت میکند؛ با این حال ابن هشام آن واژه را حذف نکرده است؛ از این رو مسلم روایتی را گفته است که این واژه در آن روایت نباشد![۱۹].
- نتیجه آنکه، در روزگار پیامبر خدا(ص) همه اصحاب دارای عقاید و رفتار الهی مطابق اسلام نبودند از این رو پروردگار و پیامبر نیز آنان را سرزنش و صحابه راستین نیز از صحابه دروغین کنارهگیری میکردند. ولی افرادی چون ابوزرعه گزارش آن رویدادها را موجب خدشهدار شدن دین و نقص رسول خدا(ص) میدانند!!! و گزارشگران این رویدادها را زندیق و خارج از دین میپندارند.[۲۰]
نظریه "عادل بودن همه صحابه و بررسی آن[۲۱]
- اهل سنت بعد از قرآن، احادیث و سنت رسول اکرم(ص)، فهم و رفتار اصحاب را پایه اعتقادات و احکام دین میدانند؛ از این رو، موثق بودن و عدالت اخلاقی و روایی اصحاب، اصلی بسیار مهم است. اکنون بخشی از اقوال متکلمان، محدثان، فقیهان و مفسران اهل سنت را بازگو میکنیم:
- ابوعمر یوسف بن عبدالبر قرطبی مینویسد: آنان مردمان بهترین قرنها (در طول تاریخ اسلام) و برترین گروهی هستند که برای دعوت و ارشاد [به سوی اسلام] فرستاده شدهاند. عدالت همگی آنان با ستایش خداوند عزوجل و پیامبرش از آنان، به اثبات رسیده است. چه کسی عادلتر از آنانی است که خداوند ایشان را برای همنشینی و یاری پیامبرش برگزیده است؟ چه شهادت تزکیهای بهتر از این، و چه گواهی عدالتی کاملتر از این را میتوان تصور کرد؟[۲۲].
- ابوالمعالی عبدالملک جوینی میگوید: بر مسلمان معتقد واجب است تا بدانند که همه اصحاب پیامبر(ص) از دیدگاه پیامبر در مقام قابل غبطه و خاصی قرار داشتند و پیامبر(ص) به هر یک از آنان توجه ویژهای داشت. نصوص قرآنی از عدالت صحابه و خشنودی خداوند از آنان در "بیعت رضوان" خبر میدهند و قرائن نیز نشان میدهند که مهاجرین و انصار ستایش نیکو شدهاند[۲۳].
- ابوعمرو عثمان بن الصلاح شهر زوری میگوید: همه اصحاب از امتیاز خاصی برخوردارند و آن اینکه از عدالت هیچ یک از آنان سؤال نمیشود، بلکه این مسئلهای قطعی تلقی میشود؛ زیرا همه آنان مطلقاً، از دیدگاه نصوص قرآن، احادیث و اجماع کسانی که اجماع آنان قابل قبول و معتبر است، عادلاند. امت اسلامی بر عدالت اصحاب پیامبر(ص) اتفاق نظر دارد، اگر چه صحابه از کسانی باشند که در درگیریها (میان اصحاب پیامبر) شرکت داشتهاند. همچنین این دیدگاه، دیدگاه علمایی است که اجماع آنان معتبر است. این اعتقاد به خاطر حسن ظن و با توجه به فضائل و مناقب آنان است. و گویا تأیید الهی بوده تا درباره عدالت آنان اجماع باشد؛ زیرا آنان ناقلان و پاسداران شریعت اسلامی بودهاند[۲۴].
- احمد بن تیمیه میگوید: از اصول اعتقادی اهل سنت و جماعت آن است که دلها و زبانهای شان [از بغض و بدگویی] درباره اصحاب(ص) پاک و سالم است؛ چنانکه خداوند آنان را این چنین توصیف میفرماید: "آنان که پس از مهاجر و انصار آمدند (یعنی تابعین و مؤمنان تا روز قیامت) همواره در دعا به درگاه خدا میگویند: پروردگارا! ما و برادران دینیمان را که در ایمان آوردن، پیش از ما شتافتند، بیامرز و در دل ما کینه مؤمنان را قرار نده؛ پروردگارا! تو بسیار مهربان هستی". و این اصل اعتقادی به پیروی از دستور رسول اکرم(ص) است که میفرماید: "به اصحاب من ناسزا نگویید؛ سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، اگر یکی از شما به اندازه کوه اُحد طلا انفاق کند، به پاداش یک یا نصف مُد از کردار آنان نخواهد رسید[۲۵].
- مسعود بن عمر تفتازانی مینویسد: اهل حق درباره بزرگداشت صحابه و پرهیز از بدگویی درباره آنان اتفاق نظر دارند؛ به ویژه درباره مهاجران و انصار که در قرآن و سنت مناقب آنان یاد شده و (در حدیث) درباره تعرض به جایگاه والای آنان هشدار داده شده است. [[[رسول اکرم]](ص) میفرماید: "درباره اصحاب من از خدا بترسید و آنان را پس از من هدف [نسبتهای ناروا] قرار ندهید"؛ "به اصحاب من ناسزا نگویید"؛ "بهترین و برترین روزگاران، روزگار من است"؛ اگر اصحاب پیامبر اسلام(ص) پس از مرگ ایشان، دچار انحراف میشدند، حتماً آن حضرت(ص) با هوش خویش و با ارتباط با وحی و الهام این موضوع را یادآور میشدند. و اما بسیاری از مطالبی که درباره صحابه پیامبر(ص) نقل میشود، در واقع یا صحت ندارند و اگر به فرض صحیح باشند، قابل توجیه و تأویلاند[۲۶].
- شیعه امامیه، به اصحاب پیامبر(ص) با دیده تجلیل و تکریم مینگرند ولی این موضوع را مانع از داوری درباره رفتار برخی صحابه نمیدانند و معتقدند که همنشینی با پیامبر(ص) سبب گناه نکردن نمیباشد. اساس داوری شیعه را آیات قرآنی، احادیث صحیح، تاریخ قطعی و خرد سلیم انسانی تشکیل میدهد که در ادامه، آنها را بیان خواهیم کرد.[۲۷]
صحابه در قرآن
- در قرآن، شکلهای گوناگون این واژه به کار رفته و مترجمان و مفسران قرآن در ترجمه و تفسیر آن، معانی لغوی آن را به کار بردهاند:
- ملازمه و همراهی دو بنده صالح خداوند: ﴿قَالَ إِنْ سَأَلْتُكَ عَنْ شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِنْ لَدُنِّي عُذْرًا﴾[۲۸].
- معاشرت مؤمن و کافر: ﴿وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا﴾[۲۹].
- معاشرت پیامبر(ص) و مشرکان: ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ﴾[۳۰].[۳۱]
آیا قرآن به اصحاب پیامبر(ص) تضمین میدهد؟
- ستایشی که قرآن کریم از رفتار گذشته اصحاب پیامبر(ص) پلید کرده است، هرگز دلیل بر پاکی آنها از هر نوع فساد و انحرافی در دوران عمرشان نیست؛ زیرا رضایت خداوند و سعادت ابدی انسان در گرو تداوم ایمان و استمرار عمل صالح در طول میداد و خود اسوه فضایل انسانی بود و هرگز به شرک و گناه آلود نشد، اینگونه خطاب میکند: ﴿لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ﴾[۳۲]. همچنین در مورد پیامبر بزرگ ابراهیم و فرزندانش میفرماید: ﴿وَلَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۳۳].
- از نظر تاریخی بدیهی است که همه کسانی که به نام صحابه معرّفی شدهاند، صالح و پارسا نبودهاند. بخاری از پیامبر(ص) نقل کرده است که فرمود: "در قیامت من بر لب حوض کوثر ایستادهام و در انتظار کسانی هستم که نزدم خواهند آمد، در این هنگام گروهی را از کنار من جدا میکنند و دور مینمایند. میپرسم: اینان هم از صحابه من هستند؟ میگویند: آری! اما تو خبر نداری اینان (پس از تو) عقبگرد کردند و به قهقرا برگشتند"[۳۴].
- تفتازانی مینویسد: "جنگ و اختلافاتی میان صحابه رخ داده و در کتب تاریخ ثبت شده و از طریق افراد موثّق نقل گردیده است. از همه اینها میتوان پی برد که گروهی از اصحاب از راه حقّ منحرف شدند و به فسق و ستمکاری آلوده گردیدند، انگیزه این انحراف و فسق و ستم، حس کینهتوزی عناد و حسد و سلطنتخواهی و ریاستطلبی و تمایل به لذّات و شهوات بوده است؛ زیرا چنین نبود که همگی صحابه از گناه و پلیدی مبرّا و معصوم باشند"[۳۵].
- مجتهد و معذور، بلکه مأجور دانستن صحابه و تنزیه آنان از سوی اهل سنت باعث تجری گروهی دنیاطلب و خودخواه گردید. کسانی همچون معاویه، عمرو بن عاص، خالد بن ولید، مغیرة بن شعبه، سعید بن عاص، بسر بن ارطاة و... به هر عمل خلاف و جنایت باری دست زدند و کسی نتوانست زبان به اعتراض بگشاید. رهبر خوارج نهروان - حرقوص بن زهیر- از اصحاب پیامبر(ص) بود که حضرت دربارهاش فرمود: "او دین خود را رها میکند، همچون تیری که از ترکش بیرون میرود". همچنین عبدالله بن جحش - که از مهاجرین به حبشه بود- از اسلام برگشت و به آیین مسیحیت در آمد.
- بنابراین نه تنها به اصحاب پیامبر(ص) و سایر مؤمنان تضمینی داده نشده که چنین تضمینی حتّی به شخص پیامبر(ص) نیز - که وجودش سراسر ایمان و تقوی، رحمت و برکت برای انسان است- داده نشده است[۳۶].
فهرستی از صحابه پیامبر خاتم
- شماری از اصحاب رسول الله(ص) به ترتیب الفبا:
- ام سلمه همسر رسول خدا
- ابراهیم فرزند رسول اکرم
- ابن اممکتوم
- ابوالعاص بن الربیع
- ابوامامه باهلی
- ابوایوب انصاری
- ابوبصیر عتبه بن اسید
- ابوبکره بن نفیع بن حارث
- ابوجندل بن سهیل
- ابودجانه انصاری
- ابودرداء
- ابوذر غفاری
- ابورافع آزادکرده پیامبر
- ابوسعید خدری
- ابوسفیان بن حارث
- ابوطالب بن عبدالمطلب
- ابوطلحه انصاری
- ابوقتاده انصاری
- ابوقیس صیفی
- ابولبابه
- ابومحجن
- ابومسلم خولانی
- ابوموسی اشعری
- ابوهریره دوسی
- ابوهیثم بن تیهان
- اُبَیِ بنُ کَعْب
- احنف بن قیس
- ارقم بن ابی الارقم
- اسامه بن زید
- اسعد بن زراره
- اسماء بنت عُمیس
- اسماء دختر نعمان بن ابیالجون
- اشعث بن قیس کِندی
- اصحم نجاشی
- اُصیَد بن سلمه
- اعشی مازنی
- اقرع بن حابس
- اکثم بن جون
- اکثم بن صیفی
- ام سلمه همسر رسول خدا
- اُم عُماره
- ام مَعبد خُزاعیه
- امایمن
- امحبیبه دختر ابوسفیان
- اَمَد بن اَبد
- امرؤالقیس
- امسنان اسلمیه
- امشُریک
- امکلثوم دختر امام علی بن ابیطالب
- امورقه
- امهانی دختر ابوطالب
- امیه بن ابیالصلت
- اُمیه دختر قیس
- انس بن ابی مرثد
- اَنس بن حارث
- انس بن مالک
- انس بن نضر بن ضمضم
- اوس بن صامت انصاری
- أَوس بن قیظی
- اویس قرنی
- آبان بن سعید بن العاص
- باذان
- باقوم رومی
- بُجیر بن زهیر
- بُدَیل بن وَرقاء
- براء بن عازب
- براء بن مالک
- براء بن معرور
- بُریده بن الحُصیب
- بُسر بن أرطاه
- بشر بن حارث
- بشر بن معاویه
- بشیر بن معبد
- بکر بن شَداخ
- بلال مؤذن پیامبر
- بهلول بن ذویب
- تماضر شاعر
- تمیم بن اوس
- تمیم بن جراشه
- ثابت بن دحداح
- ثابت بن قیس بن شماس
- ثعلبه بن حاطب
- ثعلبه بن عبدالرحمان
- ثُمامه بن اُثال حنفی
- ثوبان مولی آزاده کرده رسول الله
- جابر بن عبدالله انصاری
- جارود بن المعلی
- جاریه بن قدامه
- جُعده بن هُبیره
- جعفر طیار
- جُلاس بن سُوَید
- جناده بن ابیامیه
- جندب بن عبدالله
- جندب بن کعب
- جویریه
- جُهیم بن صلت
- حارث بن صِمه
- حارث بن کَلده
- حارثه بن سراقه
- حارثه بن نعمان
- حاطب بن ابی بلتعه
- حُباب بن مُنذر
- حَجاج بن عُلاط
- حجر بن عدی
- حُذَیفه بن الیمان
- حسان بن ثابت
- حفصه دختر عمر
- حکم بن ابیالعاص
- حَکَم بن عمرو غِفاری
- حُکیم بن جَبَله
- حکیم بن حزام
- حمزه بن عبدالمطلب
- حنظله بن ابیعامر
- حَولاء عطاره
- حلیمه سعدیه
- خالد بن سعید
- خالد بن ولید
- خباب بن اَرت
- خُبَیب بن عَدی
- خدیجه بنت خویلد
- خریم بن اوس
- خزاعی بن عبدنهم
- خُزَیمه بن ثابت ذوالشهادتین
- خَوات بن جُبَیر
- دِحیه بن خلیفه کلبی
- ### 313###
- رافع بن عُمیره
- ربیع بن زیاد حارثی
- رفاعه بن عبدالمنذر
- رقیه دختر رسول خدا
- امکلثوم دختر رسول خدا
- ریحانه بنت زید
- زاهِر بن حرام
- زُبیر بن عَوام بن خُوَیلِد
- زُهَیر بن صُرَد سعدی
- زیاد بن سُمیه
- زید بن ارقم
- زید بن ثابت
- زید بن حارثه
- زید بن خالد الجُهنی
- زید بن سعنه
- زید بن صوحان
- زید بن عمرو بن نُفَیل
- زینب بنت جحش
- زینب بنت خزیمه
- سُراقَهُ بنُ مالک
- سعد الاسود
- سعد بن ابی وقاص
- سعد بن خیثمه
- سعد بن ربیع
- سعد بن عُباده بن دُلیم
- سعد بن معاذ
- سعید بن زید
- سعید بن عامر بن حُذیم
- سفینه مولی رسول الله
- سلمان فارسی
- سلیمان بن صرد خزاعی
- سمره بن جندب فزاری
- سواد بن قارب دوسی
- سوده بنت زمعه
- سهل بن حُنیف أوسی
- سهل بن سعد ساعدی
- سُهَیل بن عمرو
- شریح قاضی
- شیبه بن عثمان
- صخر بن حرب بنامیه
- صَرمه بن ابیانس
- صعصعه بن صوحان العبدی
- صَعصَعه بن ناجیه
- صفیه دختر حُیی بن اخطب
- صفیه دختر عبدالمطلب
- صهیب بن سنان
- ضَحاک بن سُفیان
- ضَماد بن ثَعلَبَه
- طُفَیل بن عَمرو دَوسی
- طلحه بن عُبیدالله تیمی
- طلیب بن عمیر
- عاتکه دختر عبدالمطلب
- عاصم بن ثابت
- عامر بن اکوع
- عامر بن فهیره
- عامر بن واثله
- عایشه
- عَباد بن بشر بن وقش
- عباس بن عبدالمطلب
- عبدالله بن ابیامیه
- عبدالله بن ارقم
- عبدالله بن اُنیس جُهَنی انصاری
- عبدالله بن جَحش
- عبدالله بن جعفر بن ابیطالب
- عبدالله بن حَنظَله
- عبدالله خُزاعی
- عبدالله ذوالبجادین
- قَتاده بن نعمان
- قُثَم بن عباس
- قدامه بن مظعون
- قَرَظه بن کعب
- قیس بن سعد بن عباده
- قیس بن عاصم منقری
- کعب بن زهیر
- کعب بن سور ازادی
- کعب بن عُجره
- کعب بن عمرو
- کعب بن مالک
- کلثوم بن هِدم
- لبابه الکبری امالفضل
- لبید بن ربیعه
- ماعز بن مالک اسلمی
- مالک بن عَوف نَصری
- مالک بن قیس
- مالک بن نویره
- محمد بن ابی حذیفه
- محمد بن مسلمه
- محمدبن ابیبکر
- مخنف بن سلیم الازدی الغامدی
- مِدعَم
- مرثد بن ابیمرثد
- مروان بن حَکَم
- مِسوَر بن مَخرمَه
- مُصعب بن عُمیر
- معاذ بن جبل
- مُعاذ بن عَفراء
- معاویه بن ابیسفیان اموی
- معاویه بن معاویه المزنی
- مغیره بن شعبه
- مقداد بن اسود
- مُنذر بن عمرو بن خُنَیس
- میمونه همسر رسول خدا
- نابغه جعدی
- نعمان بن بشیر
- نُعمان بن عَجلان
- نعمان بن مالک
- نُعمان بن مُقرِن
- نُعیم بن مسعود
- نوفل بن حارث
- وائل بن حِجر
- وائله بن اسقع
- وحشی بن حرب
- ورقه بن نوفل
- ولید بن عقبه
- هاشم بن عتبه
- هند بن ابی هاله
- هند همسر ابوسفیان
- یسار حبشی
- یَعلی بن اُمیه التمیمی
عدالت صحابه
سنت صحابه
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۳۱.
- ↑ در اینباره ر. ک: «نظریة عدالة الصحابه»، احمد حسین یعقوب، «معالم المدرستین»، ج ۱ ص ۸۷، «الصحابة فی القرآن و السنّة و التاریخ» مرکز الرساله
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶۱.
- ↑ صحب: الصَّاحِبُ الملازم...، و لا يقال في العرف إلّا لمن كثرت ملازمته...، و الْمُصَاحَبَةُ و الِاصْطِحَابُ أبلغ من الاجتماع، لأجل أنّ المصاحبة تقتضي طول لبثه... (مفردات، راغب، ماده «صحب»؛ لسان العرب، ابن منظور، ج۷، ص۲۸۶؛ تاج العروس، زبیدی، ج۱، ص۳۲.
- ↑ دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۵.
- ↑ برای آگاهی بیشتر، ر.ک: کتابهای علم رجال و درایه، به ویژه مقباس الهدایه، مامقانی، ج۳، ص۳۱۰ - ۲۹۶.
- ↑ صحیح بخاری، کتاب بدء الخلق، باب فضائل اصحاب النبی(ص).
- ↑ مقدمه اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۹.
- ↑ فتح المغیث، سخاوی، ج۴، ص۳۱؛ مقباس الهدایه، مامقانی، ج۳، ص۲۹۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۵، ص۸۸؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱، ص۲۰۶؛ حلیة الاولیاء، ابونعیم، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ الأمالی، سید مرتضی، ج۱، ص۱۳۸؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۲، ص۳۱۲؛ فتح المغیث، سخاوی، ج۳، ص۹۲-۹۳ و ۹۵.
- ↑ الجرح و التعدیل، ابن عبدالبر، ج۹، ص۱۷۵؛ میزان الاعتدال، ذهبی، ج۴، ص۳۹۶؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱۱، ص۲۵۷؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج۱۳، ص۳۵۴.
- ↑ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۴.
- ↑ دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۶-۱۸.
- ↑ الرعایة علی الدرایه، شهید ثانی، ص۳۳۹.
- ↑ نهایة الدرایه، سید حسن صدر، ص۳۴۱.
- ↑ إذا رأيت الرجل ينتقص أحدا من أصحاب رسول الله(ص) فاعلم أنه زنديق، و ذلك أن الرسول حقّ، و القرآن حق، و ما جاء به حق، و إنما أدى إلينا ذلك كلّه الصحابة، و هؤلاء يريدون أن يجرحوا شهودنا ليبطلوا الكتاب و السنّة، و الجرح بهم أولى، و هم زنادقة (الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۱۶۲).
- ↑ برای آگاهی از رفتار صحابه با یکدیگر، به کتاب «الغدیر» و کتابهای سیره و تاریخ رجوع کنید.
- ↑ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۱، ص۳۶-۳۸.
- ↑ دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۸-۲۱.
- ↑ بیشتر مطالب این قسمت، از کتاب «پیامدهای نظریه عدالت صحابه»، نوشته حسین رجبی نقل شده است.
- ↑ فهم خير القرون، و خير أمة أخرجت للناس، ثبتت عدالة جميعهم بثناء الله عزّ و جلّ عليهم و ثناء رسوله(ص)، و لا أعدل ممن ارتضاه الله لصحبة نبيه و نصرته، و لا تزكية أفضل من ذلك، و لا تعديل أكمل منه (الاستیعاب، ج۱، ص۷).
- ↑ و الذي يجب على المعتقد أن يلتزمه، أن يعلم أن جلة الصحابة كانوا من رسول الله(ص) بالمحل المغبوط و المكان المحوط. و ما منهم إلا و هو منه ملحوظ محظوظ. و قد شهدت نصوص الكتاب على عدالتهم و الرضا عن جملتهم بالبيعة بيعة الرضوان و نص القرائن على حسن الثناء على المهاجرين و الأنصار (الإرشاد إلی قواطع الأدلة فی اصول الاعتقاد، ص۳۶۴).
- ↑ للصحابة بأسرهم خصيصة، و هي أنه لا يسأل عن عدالة أحد منهم، بل ذلك أمر مفروغ منه؛ لكونهم على الإطلاق معدّلين بنصوص الكتاب و السنة، و إجماع من يعتدّ به في الإجماع من الأمة.... ثم إن الأمة مجمعة على تعديل جميع الصحابة، و من لابس الفتن منهم، فكذلك بإجماع العلماء الذين يعتد بهم في الإجماع، إحسانا للظن بهم، و نظرا إلى ما تمهّد لهم من المآثر، و كأن الله سبحانه و تعالى أتاح الإجماع على ذلك لكونهم نقلة الشريعة (علوم الحدیث، ص۲۹۴-۲۹۵).
- ↑ و من أصول أهل السنة و الجماعة سلامة قلوبهم و ألسنتهم لأصحاب رسول الله(ص) كما وصفهم الله به في قوله تعالى: ﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾ «و کسانی که پس از آنان آمدهاند میگویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفتهاند بیامرز و در دلهای ما کینهای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشایندهای» سوره حشر، آیه ۱۰. و طاعة للنبي(ص) في قوله: "لا تسبوا أصحابي، فو الذي نفسي بيده لو أن أحدكم أنفق مثل أحد ذهبا ما بلغ مد أحدهم و لا نصيفه" (شرح العقیدة الواسطیه، ص۱۵۷-۱۵۸).
- ↑ إتفق أهل الحق على وجوب تعظيم الصحابة. و الكف عن الطعن فيهم، سيما المهاجرين و الأنصار لما ورد في الكتاب و السنة من الثناء عليهم، و التحذير عن الإخلال بإجلالهم: «اللّه اللّه في أصحابي، لا تتخذوهم غرضا من بعدي»، «لا تسبوا أصحابي»، «خير القرون قرني» و لو كانوا فسدوا بعده لما قال ذلك، بل نبّه، و كثير مما حكي عنهم افتراءات، و ما صح فله محامل و تأويلات (شرح المقاصد، ج۵، ص۳۰۳).
- ↑ دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۲-۲۵.
- ↑ «گفت: اگر از این پس از تو چیزی پرسیدم همراهیم مکن که از سوی من معذوری» سوره کهف، آیه ۷۶.
- ↑ «و او را (بار و) بری بود پس (یک روز) به همراه خویش -که با وی گفت و گو میکرد- گفت: من از تو در مال بیشتر و در نفر نیرومندترم» سوره کهف، آیه ۳۴.
- ↑ «آیا نیندیشیدهاند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیمدهندهای آشکار نیست» سوره اعراف، آیه ۱۸۴.
- ↑ دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۱۵-۱۶.
- ↑ «اگر شرک بورزی بیگمان کردارت از میان خواهد رفت و بیشک از زیانکاران خواهی بود» سوره زمر، آیه ۶۵.
- ↑ «و اگر شرک ورزیده بودند آنچه میکردند تباه میشد» سوره انعام، آیه ۸۸.
- ↑ صحیح بخاری، کتاب فتن.
- ↑ شرح المقاصد، ص۴۶.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۲۵-۱۲۶.