عصمت امام در حدیث
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ١٧ خرداد ۱۴۰١ توسط کاربر:فرقانی برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
عصمت عبارت از نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است و عصمت امام به معنای دوری ایشان از خطا و گناه است. این عصمت موجب اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفتهها و اعمال امام و انطباق آنها با دین حق و فرامین الهی است و چون ائمه به خاطر قابلیت و لطف الهی میتوانند چنین نیرویی را داشته باشند به ایشان معصوم میگویند. در مجامع روایی شیعه و اهل سنت، روایات فراوانی وجود دارد که موضوع عصمت امام مورد تأیید قرار گرفته است. این احادیث بر دو گونه است: در برخی از احادیث ویژگیهایی برای ائمه بیان شده که لازمه آن عصمت است، مانند حدیث ثقلین، حدیث سفینه و حدیث امان. گروه دیگری از احادیث نیز وجود دارد که صریحا بر عصمت ائمه(ع) و طهارت ایشان از هر گونه رجس و پلیدی و گناه دلالت دارند.
معناشناسی عصمت
یکی از اعتقادات شیعه دربارۀ پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصونیت آنها از هرگونه گناه، خطا، اشتباه و نسیان است؛ چراکه حجتهای الهی، هادیان بشر و پیشوایان مردمند و هادی بودن امامان به معنای لزوم اقتدای به آنها در همه امور است، از این رو ائمۀ هدی(ع) باید مصون از هر خطا، اشتباه و گناهی باشند که این همان عصمت است[۱] [۲].
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده عَصِمَ، یعصِمُ است که در لغت در دو معنا به کار رفته؛ یکی مَسَک به معنای حفظ و نگهداری و دیگری مَنَع به معنای مانع شدن. استعمال واژه عصمت در معنای حفظ و نگهداری به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود مورد اتفاق لغتنویسان معروف زبان عربی است[۳]. برخی هم این واژه را به امتناع به معنای منع کردن یا مانع شدن معنا کرده اند[۴] [۵].
معنای اصطلاحی
عصمت در اصطلاح نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایه اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفتهها و اعمال پیامبر، امام و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون ائمه(ع) به خاطر قابلیت و لطف الهی میتوانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هرگونه خطا و گناه مصون بمانند به ایشان معصوم میگویند[۶].
در منابع روایی شیعه، روایات فراوانی به توضیح و تفسیر عصمت ائمه پرداختهاند که از برآیند آنها میتوان تعریف فوق را برداشت نمود. به عنوان نمونه میتوان به روایتی که از قول امام سجاد(ع) نقل شده اشاره کرد که در پاسخ به پرسشی پیرامون معنای معصوم، میفرمایند: «... معصوم شخصی است که به علت چنگ زدنش به ریسمان الهی و جدا نشدنش از آن، هرگز به گناهی آلوده نمیشود و رشته محکم خدا، قرآن است که آن دو تا روز قیامت از یکدیگر جدا نمیشوند و تا روز رستاخیز امام به قرآن هدایت میکند و قرآن به امام و این است که فرموده خدا: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ﴾[۷] [۸].
قلمرو عصمت امام در احادیث
احادیث نبوی
در برخی احادیث نبوی به قلمرو عصمت نیز اشاره شده است که میتوان این قلمرو را در دو بخش کلی خلاصه نمود[۹].
عصمت از گناه
مصونیت معصومان از ارتکاب گناه، نخستین بخشی است که در روایات نبوی از پیامبر اکرم نقل شده است. به عنوان نمونه میتوان به روایتی از ابن عباس اشاره کرد که از پیامبر اکرم در این باره چنین نقل کرده که آن حضرت پس از نقل آیه مبارکه تطهیر﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۱۰]، میفرمایند: به خدا سوگند که من و اهل بیت من از همه گناهان پاک و پاکیزه شدهایم[۱۱].
عصمت از خطیئه
در برخی از روایات نبوی افزون بر عصمت از گناهان، بر عصمت از «خطیئه» نیز تاکید شده است. لغویون در تبیین این واژه بر این نظرند که واژه «خطیئه» از ریشه «خطا»، به معنای ضد «صواب» گرفته شده است با وجود این آنان بر این مطلب تاکید کردهاند که این وازه به معنای گناه نیز به کار رفته و در مواردی نیز برای گناهی که غیر عمد انجام شده است، به کار میرود[۱۲]. محمد بن علی تمیمی از امام رضا (ع) و ایشان از اجداد طاهرینش (ع) و آنان از پیامبر اسلام (ص) نقل کردهاند که پیامبر خدا و امیرالمؤمنین برگزیدگان خدا بوده و از همه گناهان و خطیئات معصومند[۱۳].
احادیث علوی
عصمت از رجس و پلیدی
روایات منقول از امیرمؤمنان(ع) حاکی از آن است که از منظر آن حضرت، رسول گرامی اسلام(ص) و اهل بیت ایشان(ع) از همه گناهان ظاهری و باظنی و از هر رجس و پلیدی معصومند و مخالفت با آنها مخالفت با حق و حقیقت است. به عنوان نمونه آن حضرت در یکی از خطبههایشان میفرمایند: «به تحقیق ما از پلیدیهای ظاهری و باطنی و از هر پستی و رجسی پاک شده ایم. پس ما بر راه و روش حقیم و هر کس که با ما مخالفت کند، بر راه و روش باطل است»[۱۴].
عصمت از اشتباه و فراموشی
در برخی کلمات امیرالمؤمنین (ع) به مصونیت امام (ع) از اشتباه و فراموشی نیز اشاره شده است. آن حضرت در یکی از خطبههای خویش در این باره به نقل از [(رسول خد)] (ص)، میفرمایند: «پیامبر برایم دعا کرد تا چیزی را که به من تعلیم داده بود، فراموش نکنم. پس هیچ حرام و حلالی ، امر و نهیی و طاعت و معصیتی را فراموش نکردم. پس رسول خدا دستش را روی سینه ام قرار داد و فرمود: خدایا قلبش را از علم و فهم و حکمت و نور پر کن. سپس پیامبر فرمود: خدا به من خبر داد که دعایم در حق تو مستجاب شده است[۱۵].
عبدالله بن یحیی و برخی دیگر از اصحاب نیز نقل کردهاند که امیرالمومین بر فراز منبر فرمود: «به خدا سوگند دروغی نگفتم... گمراه نشدم و کسی را گمراه نکردم و عهدم [با رسول خدا] را فراموش نکردم....»[۱۶].
صراحت این دو روایت در معصوم بودن امام از نسیان و فراموشی علاوه بر معصوم از ارتکاب گناه روشن است.
احادیث سایر امامان (ع)
قلمرو عصمت در روایات سایر اهل بیت(ع) نیز نقل شده است و امامان معصوم(ع) به مناسبت حد و مرز عصمت خویش را بیان کردهاند.
به عنوان نمونه امام صادق(ع) در روایت مفضل بن عمر در تبیین آیه ﴿لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۷]. به قلمرو عصمت امام اشاره کرده و متصدی منصب امامت را از همه گناهان صغیره و کبیره معصوم دانسته و میفرماید: «امامت شایسته کسی نیست که بتی را عبادت کرده باشد و به اندازه پشم به هم زدنی برای خدا شریک قرار داده باشد؛ اگر چه پس از آن مسلمان شده باشد... همچنین امامت برای کسی که چیزی از گناهان صغیره یا کبیره را مرتکب شده باشد، شایسته نیست اگر چه بعدا توبه کند»[۱۸].
از امام رضا(ع) نیز نقل شده که آن حضرت ضمن توصیف منزلت امام، قلمرو عصمت فراتر از مصونیت از ارتکاب انواع معاصی دانسته و به عصمت امام از نسیان، لغزشها و عیوب نیز اشاره کرده و میفرمایند: «... امام، از گناهان پاک و از عیوب مبرا و مخصوص به علم (الهی) است... او، معصوم، تأیید شده، توفیق داده شده و محکم شده است و از اشتباهات و گمراهیها و لغزشها در امان است و خداوند او را به این امور مختص ساخته است»[۱۹].
گستره عصمت امام به مصونیت از انواع گناهان، عیوب، پلیدیها و شبهات، در توقیع امام عصر(ع) به اسحاق بن احمد نیز با صراحت بیشتری بیان شده است[۲۰].
منشأ عصمت امام در احادیث
در باره منشأ یا ریشه عصمت امامان(ع) نیز در روایات میتوان به اموری همچون توفیق و تسدید الهی، همراهی دائمی روح القدس با امام، یاری و کمک خدای متعال و امثال این امور دست یافت که یا به لطف الهی باز میگردند و یا به علم.
امام باقر(ع) در روایتی، راز عصمت امامان پاک را توفیق و تسدید الهی و همراهی دائمی روح القدس با آنها بیان کردهاند[۲۱].
در روایت دیگری هشام بن حکم از امام صادق(ع) چنین نقل کرده که آن حضرت فرمود: «معصوم کسی است که با یاری خدا از همه محرمات بازداشته شده است.»[۲۲].
امام عسکری(ع) نیز در هنگام ولادت فرزندش امام زمان(ع) به حکیمه خاتون میفرماید: «این روح القدس است که موکل امامان است. آنها را موفق داشته، تسدید میکند و به آنها دانش میآموزد»[۲۳].
شرطیت عصمت برای امام
در روایات اهل بیت(ع) در کنار منصوص بودن امام از جانب خدای متعال، از عصمت نیز به عنوان شرط لازم برای امامت امام یاد شده است.
امام سجاد(ع) در روایتی با تصریح به این شرط میفرمایند: «از خاندان ما جز معصوم، شخص دیگری نمیتواند امام باشد و عصمت صفتی نیست که در ظاهر بدن باشد تا شناخته شود به همین جهت امام نیست مگر کسی که منصوص (از جانب خدا) باشد[۲۴].
شبیه همین تعبیر از امام صادق(ع) نیز نقل شده است. آن حضرت در روایتی در باب لزوم شرطیت عصمت در امام میفرمایند: «جز معصوم نمیتواند امام باشد و عصمت او جز از راه سخن خداوند به وسیله پیامبرش معلوم نمیشود چون عصمت در ظاهر خلقت آدمی نیست تا مثل سیاهی و سفیدی و مانند آن دیده شود. پنهان است و جز با بیان خداوند علام الغیوب (نص الهی) شناخته نمیشود»[۲۵].
آن حضرت در روایت دیگری خطاب به سلیمان بن مهران، ده صفت را برای امام ذکر میکنند که نخستین آنها عصمت است و این حاکی از اهمیت این صفت برای امام است[۲۶].
مصادیق معصومان در احادیث
احادیث نبوی
در روایات منقول از پیامبر اکرم(ص)، نه تنها به قلمرو عصمت اشاره شده بلکه افراد معصوم نیز معرفی شدهاند. در این میان از خود پیامبر اکرم {{صل}، اهل بیت آن حضرت(ع) که حضرت صدیقه طاهره(س) نیز در شمار آنان است، امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن و امام حسین(ع) و نه نفر دیگر از فرزندان امام حسین(ع) به عنوان مصادیق معصومین نام برده شده است.
به عنوان نمونه پیامبر اکرم(ص) در وصف خود و اهل بیتشان فرموده اند: «من و اهل بیتم مطهریم. پس از آنها پیشی نگیرید که گمراه میشوید... و از آنها سرپیچی نکنید که به جهالت خواهید افتاد»[۲۷].
علاوه بر این، دو روایت نبوی مشهور «علی با حق است و حق با علی است»[۲۸] و «علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض کوثر بر من فرود آیند»[۲۹] نیز بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) دلالت مینمایند. چرا که از طرفی امام علی(ع) از نخستین روزهای نزول وحی، در کنار پیامبر بود و آیات قرآن و صدای جبرئیل را میشنید و معارف قرآن را از پیامبر میآموخت و فکر و جانش، کلام و زندگیاش، گفتار و کردارش همه قرآنی بود از این رو این روایت همراهی همیشگی و همهشئونی قرآن و امام و تفکیک ناپذیری آنها را از یکدیگر بیان میکند. از طرف دیگر از آنجا که قرآن کلام حق است پس همراهی با قرآن عین همراهی با حق نیز خواهد بود و کسی که چنین صفتی داشته باشد، قطعا مصداق معصوم خواهد بود.
در خصوص عصمت امامان دوازده گانه نیز روایاتی از رسول خدا(ص) نقل شده است. به عنوان نمونه انس بن مالک چنین نقل کرده که روزی همراه با ابوذر، سلمان، زیدبن ثابت و زید بن ارقم نزد رسول خدا(ص) بودیم که آن حضرت ضمن بیان داستان معراج خود، نام فرزندان امام حسین(ع) را که از امامان معصومند، برده و در ادامه فرمودند: در این هنگام سر خود را بلند کردم پس نورهای علی، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و حجت را دیدم... پس گفتم خدایا اینان چه کسانی هستند؟ فرمود:... آنان امامان پس از تو، تطهیر شدگان از صلب تواند»[۳۰].
احادیث علوی
بخش وسیعی از روایات منقول از امیرمؤمنان(ع)، ویژه معرفی معصومان و به عبارت دیگر مصادیق معصومان است. شخص پیامبر اکرم (ص)، اولی الامر، اهل بیت رسول خدا(ع) و به طور ویژه امام حسن و امام حسین(ع)، از جمله کسانی هستند که در کلام امیرالمؤمنین(ع)، با عنوان معصوم معرفی شدهاند.
سلیم بن قیس هلالی از امیرمؤمنان(ع) چنین نقل کرده که آن حضرت پس از سفارش به پیروی از رسول گرامی اسلام(ص) و اولی الامر که در روایات همان امامان معصوم(ع) معرفی شدهاند، میفرماید: «همانا خدا به اطاعت رسولش فرمان داد زیرا او معصوم و تطهیر شده است و امر به گناه نمیکند و به اطاعت اولی الامر نیز فرمان داده است چون آنان معصوم و تطهیر شدهاند و به گناه امر نمیکنند»[۳۱]. در سایر کلمات امیرالمؤمنین(ع) بر عصمت اهل بیت پیامبر(ع) تاکید شده است[۳۲].
همچنین در کلمات آن حضرت بر عصمت امام حسن و امام حسین(ع) نیز به طور ویژه و خاص تاکید شده است. در این باره طارق بن شهاب از امام علی(ع) نقل کرده که آن حضرت به امام حسن و امام حسین(ع) میفرمود: «شما دو امام پس از من، سرور جوانان بهشت و معصومید. خداوند شما را حفظ فرماید»[۳۳].
احادیث سایر امامان
علاوه بر پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) سایر امامان(ع) نیز در روایات خویش به معرفی مصادیق شخص معصوم پرداختهاند.
احادیث امام حسن مجتبی(ع)
امام حسن مجتبی(ع) در خطبه ای که روز شهادت پدر بزرگوارشان و هنگام بیعت کردن مردم با خویش در کوفه ایراد کردند، فرمودند: «ما حزب الله پیروز و عترت نزدیک رسول الله و اهل بیت پاک و پاکیزه و یکی از دو ثقلی هستیم که پیامبر پس از خود در میان امتش بر جا گذاشته است»[۳۴].
روشن است که امام در این خطبه بر طاهر و پاک بودن اهل بیت پیامبر تاکید کرده و آنها را به عنوان مصادیق معصومین معرفی فرموده است.
احادیث امام حسین(ع)
امام حسین(ع) در پاسخ درخواست مروان از ایشان که آن حضرت را به بیعت با یزید فراخوانده بود، میفرماید: «ای دشمن خدا از من دور شو که ما از اهل بیت رسول خدا هستیم و تو رجس و پلیدی هستی و ما از اهل بیت پاکیزه ای هستیم که خداوند در باره انها این آیه را بر پیامبرش نازل کرد:﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۳۵] [۳۶].
در این کلام، امام حسین(ع) خود را از اهل بیتی میداند که خداوند تطهیرشان کرده و آیه تطهیر را در شانشان نازل فرموده است.
احادیث امام سجاد(ع)
یزید بن حسن کحال، غلام زید بن علی از پدرش نقل میکند که امام کاظم(ع) از پدرش امام صادق(ع) و آن حضرت از امام باقر(ع) و ایشان از امام سجاد(ع) نقل میکنند که آن حضرت فرمود: «از خاندان ما جز معصوم، شخص دیگری نمیتواند امام باشد و عصمت صفتی نیست که در ظاهر بدن باشد تا شناخته شود به همین جهت امام نیست مگر کسی که منصوص از جانب خدا باشد»[۳۷].
احادیث امام باقر(ع)
امام باقر(ع) در روایتی اهل بیت پیامبر(ص) را همان مصادیق اولی الامر برشمرده و میفرمایند: «مقصود از اهل بیت پیامبر، امامان هستند که حق تعالی ایشان را با طاعت خود مقرون کرده و فرموده است: ﴿یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾ [۳۸] و مقصود از صاحبان امر، امامان معصوماند که از هر گونه آلودگی پاکند؛ مرتکب هیچ گناهی نمیشوند و اساسا کوچکترین عصیانی از آنان سر نمیزند[۳۹].
احادیث امام صادق(ع)
امام صادق(ع) نیز همچون دیگر پیشوایان مذهب، امامان بر حق شیعه را دوازده نفر برشمرده و ضمن نام بردن از آنها، بر معصوم بودنشان تأکید میفرماید. آن حضرت در پاسخ پیرمردی که آروزی دیدار قائم آل محمد(ص) را داشت، میفرماید: «ای پیرمرد همانا قائم ماقیام میکند در حالی که از صلب فرزندم حسن (منظور امام حسن عسکری است) بوده و او از صلب علی (امام هادی) و او از صلب محمد (امام جواد) و او از صلب علی (امام رضا) و او از صلب این فرزندم است در حالی که اشاره میکرد به موسی و این (امام کاظم) نیز از صلب من است. ما دوازده نفریم که همگی معصوم و پاکیزه شده ایم»[۴۰].
احادیث امام کاظم(ع)
امام کاظم(ع) نیز همچون دیگر امامان، به آگاه کردن مردم در باره عصمت پیشوایان خود توجهی ویژه داشته است. آن حضرت هنگام زیارت قبر جد خویش، امام امیرالمؤمنین(ع) با اشاره به پیشوایان و امامان دین، بر مطهر بودن آنها تاکید کرده[۴۱] و در بیانی دیگر، امامان پاک(ع) را معدن عصمت معرفی فرمودهاند[۴۲].
احادیث امام هادی(ع)
امام هادی(ع) نیز در برخی فرازهای زیارت جامعه کبیره خود که حاوی مطالب ارزشمندی پیرامون امامت اهل بیت رسول خدا(ص) و اوصاف والای آنها است، به معرفی معصومان پرداختهاند. آن حضرت در موضعی از این زیارت چنین میفرمایند: «شهادت میدهم که شما امامان، رشد یافته، هدایت شده، معصوم، محترم، مقرب، متقی، راستگو، برگزیده، مطیع خدا، برپادارنده امر او و عامل ارادهاش هستید... خداوند شما را از گمراهی دو رکرده و از فتنهها امان داده و از پلیدیها پاک کرده و ناپاکیها ر ا از شما برده است[۴۳].
توقیعات امام زمان(ع)
امام زمان(ع) در یکی از نامههای خود خطاب به اسحاق بن احمد از مسأله عصمت سخن به میان آورده و در باره امامان دوازده گانه شیعه میفرمایند: «... خداوند متعال آنها را از گناهان معصوم ساخته و از عیبها مبرا نموده و از پلیدیها تطهیر و اط شبهات منزه کرده است»[۴۴].
ضرورت عصمت امام
در احادیث جهت اثبات عصمت امام ادله ای بیان شده است. در برخی از روایات جهت اثبات عصمت از ادله و براهین عقلی استفاده شده که آنها را در بخش براهین عقلی اثبات عصمت امام در احادیث بیان میکنیم.
بحث اثبات عصمت در امام به واسطه ادله و براهین عقلی ارتباط بسیار نزدیکی با بحث ضرورت عصمت امام داشته و به آن گره خورده است چرا که در ضرورت عصمت امام به دنبال چرایی عصمت برای امام هستیم بدین معنا که چرا امام باید معصوم باشد از طرفی در پاسخ به این چرایی به این مهم خواهیم پرداخت که اگر امام معصوم نباشد محذوراتی پیش خواهد آمد که به واسطه آنها میتوان در قالب براهینی عقلی، عصمت امام را ثابت نمود. از این رو اهل بیت(ع) در برخی روایات خود در توضیح ضرورت یا چرایی عصمت پیامبر و امام به برخی براهین عقلی نیز اشاره کردهاند.
ادله اثبات عصمت امام در احادیث
(براهین) عقلی
برهان تسلسل
امام صادق(ع) در روایتی در اثبات عصمت امام میفرمایند: «کسی که حدی بر گردن اوست، نمیتواند خود اقامه حد کند از این رو امام نیست مگر کسی که معصوم باشد».[۴۵].
این برهان دارای یک پیش فرض است و آن اینکه یکی از وظایف امام اقامه حد بر گنهکار است با توجه به این پیش فرض این برهان عقلی چنین تبیین میشود: امام کسی است که بر گنهکار حد اقامه میکندو چنین کسی نم تواند خود گنهکار باشد زیرا اگر امام خود مرتکب گناه شود لازم است فرد دیگری باشد که بر او اقامه حد کند و اگر او نیز مرتکب گناه شودباز نیاز به فرد دیگری است و همین طور این مسأله جلو رفته و به جایی ختم نمیگردد و در این صورت است که تسلسل لازم میآید[۴۶].
برهان حفظ شریعت
امام هادی(ع) در فرازی از زیارت جامعه کبیره ضمن برشمردن اوصاف امامان اهل بیت(ع)، پس از اشاره به این صفت که ائمه(ع) یاوران دین خدا و حافظان سر و خازنان علم او هستند بلافاصله میفرمایند: «خداوند شما را از گمراهی دور کرده و از فتنهها امان داده و از پلیدیها پاک کرده و ناپاکی را از شما برده است»[۴۷] از این بیان میتوان به این برهان عقلی رسید که یکی از وظایف امام یاری و حفظ دین خداست لذا اگر او معصوم نبوده و خود مرتکب کاری شود که بر خلاف دستورات دین است دین خدا از انحرافات حفظ نخواهند ماند؛ چراکه مردم به اطاعت از امام امر شدهاند و هر چه را او انجام دهد یا ترک کنند، جزء دین و شریعت میپندارند و از او تبعیت میکنند.
در این میان برهانهای عقلی دیگری نیز بر اثبات عصمت امامان(ع) اقامه شده که البته غالب آنها توسط اصحاب برجسته امام صادق(ع) همچون هشام بن حکم بیان شدهاند[۴۸] و از آنجا که این براهین به صورت مستقیم در روایات خود اهل بیت(ع) وجود ندارند لذا در این بخش نیز از بیان آنها صرفنظر میکنیم هر چند توجه به این نکته لازم است که اصحاب ائمه نیز اصول و چارچوبهای کلی این براهین را از خود حضرات معصومین(ع) اخذ کردهاند. برخی از این براهین عبارتند از برهان نفی احتجاج به غیر معصوم، برهان فلسفه وجودی امام، برهان امتناع تسلسل، برهان خلف و...
ادله روایی
در منابع روایی شیعه و اهل سنت، روایات فراوانی دال بر عصمت ائمه(ع) وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود. در یک تقسیمبندی کلی میتوان، این احادیث را ذیل دو دسته تقسیم کرد:
- احادیثی که صفات و ویژگیهایی را برای ائمه ثابت میکنند که لازمه آنها، عصمت است.
- احادیثی که تصریح به اصطلاح «عصمت» و پاکی از گناه و خطا دارند.
حدیث ثقلین
یکی از مهمترین ادلۀ روایی در مورد برتری و حقانیت اهل بیت(ع)، حدیث "ثقلین" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و سنی بوده و به کثرت آن را نقل کرده اند[۴۹]. پیامبر اسلام(ص) در این حدیث میفرمایند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض».[۵۰].
بررسی متنی
ثقلین به معنای هر آن چیزی است که ارزشمند، نفیس و سنگین باشد. ثَقَلین، یا ثِقلین یعنی دو چیز ارزشمند و عظیم[۵۱] و مراد از عترت اهل بیت و اخص نزدیکان پیامبر(ص) است. به قرآن ثقل اکبر و به عترت پیامبر ثقل اصغر میگویند، چنانکه در روایتی امیرالمؤمنین(ع) به کمیل فرمودند: «ای کمیل ما ثقل اصغر و قرآن ثقل اکبر است»[۵۲] [۵۳]
بررسی سندی
شیعه و سنی در منابع معتبر به صورت متواتر نقل کردهاند پیامبر اکرم(ص) به صورت مکرر و در مواضع متعدد و با الفاظ گوناگون حدیث ثقلین را بیان کرده است به طوری که محدثان شیعه در تواتر آن اجماع دارند و با هشتاد و دو سند از طریق ائمۀ اطهار آن را ذکر کرده اند[۵۴]؛ همچنین محدثان اهل سنت هم به صحت آن تصریح کردهاند، برای نمونه: حاکم نیشابوری، ابن حجر مکی، نور الدین هیثمی، ۳۴ نفر از اصحاب[۵۵] و ۱۹ نفر از تابعین[۵۶] آن را روایت کردهاند. صحابهای همچون: علی(ع)، ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، زید بن ارقم، ابو سعید خُدری و زید بن ثابت[۵۷].
بنا بر این این حدیث به لحاظ سندی از احادیث متواتر و صحیح نزد فریقین است.
کیفیت استدلال
استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه(ع) متوقّف بر چند مقدمه است:
- قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّا است. قرآن میفرماید: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۵۸] به عبارت دیگر، قرآن از هر باطل و خطایی به طور مطلق معصوم و مصون است. حال عِدل قرآن (اهل بیت) نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع میکند؟
- قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث میشود که انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند؛ زیرا این دو هیچگاه از هم جدا نیستند. به عبارت دیگر، فرض عدم گمراهی بر اثر تمسک به این دو در صورتی راست میآید که هر دو معصوم باشند. در غیر این صورت، چه بسا خود به خطا روند و متمسّکین به خود را نیز به گمراهی کشانند.
- پیامبر(ص) خبر داده است که، این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد. و این فرض در صورتی صحیح است که، هر چه قرآن میگوید ـ کلام خدا است ـ همان را اهل بیت بگویند و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد[۵۹].
- «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ مجموعه قرآن و عترت، با هم، باعث هدایت و مانع از فرو رفتن در چاه ضلالت میشوند. بیشک قرآن کریم کتابی است معصوم از هرگونه خطا و اشتباه. پس اینکه پیامبر اکرم(ص)، عترت خویش را کنار قرآن نشانده و تمسک به هر دو را موجب هدایت دانسته است، بهترین دلیل بر عصمت ایشان است. چه، پیروی نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و قطعی نخواهد شد، بلکه همواره احتمال انحراف و ضلالت در آن میرود و این با جمله «لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، گمراهی و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، اهلبیت، از آنجایی که مفسران قرآن هستند، چه در تبیین و تشریح آیات الهی و چه در اعمال فردی، از هر گونه گناه و خطایی معصوم هستند.
- «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ یعنی اینکه عترت پیامبر هرگز از قرآن جدایی و افتراق ندارند و این معنا جز با عصمت آنان قابل توجیه نیست؛ زیرا اگر عترت پیامبر مرتکب گناه شوند و یا اشتباه و خطایی در تبیین دین از آنان سر زند، به معنای جدایی و افتراق از قرآن است.
البته پیامبر اکرم(ص) مسأله جداییناپذیر بودن اهلبیت و قرآن را بارها در طول رسالت خویش گوشزد کرده است. به عنوان مثال، امسلمه میگوید از پیامبر شنیدم که میفرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»[۶۰].[۶۱]
حدیث سفینه
یکی از احادیث مشهوری که نقش اهل بیت پیامبر را در میان مردم روشن و مشخص میکند حدیث سفینه است[۶۲]. براساس این حدیث ابوذر غفاری نقل میکند که پیامبر(ص) در مورد اهل بیتشان فرمودند:«مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک» [۶۳] چنین مضمونی، در احادیث پیامبر با عبارتهای مختلف بیان شده است. در بعضی از این احادیث، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ سفینه است استفاده شده است[۶۴].
بررسی متنی
مراد از "سفینة نوح" همان کشتی مشهور حضرت نوح(ع) است. قرآن کریم در این باره میفرماید: در زمان حضرت نوح(ع) طوفانی عظیم به پا شد و جهان را آب فراگرفت و تنها کسانی سالم ماندند که به او ایمان آورده و در کشتی او نشستند. در طوفان نوح، هرکس از مؤمنان و نیز از حیوانات که سوار کشتی نوح شدند از آن طوفان نجات یافته و هرکس که بر آن کشتی سوار نشد غرق شد. کشتی نوح، سمبل نجات از گردابها و ایمنی در تلاطم طوفانهاست و پیامبر چون میدانستند بعد از خودش طوفانی از گمراهی و ظلمت بر مردم حاکم میشود، اهل بیتش را به سفینه نوح تشبیه کرد که هر کسی به آنها متوسل شود نجات یافته و هر که از آنان دور شود، گمراه و اسیر ظلمت خواهد شد[۶۵].
بررسی سندی
حدیث سفینه نزد شیعه و سنی از جهت اعتبار جایگاه والایی دارد و آن را جمع زیادی از صحابه مانند امیر المؤمنین(ع)، ابوذر غفاری، ابوسعید خدری، عبد الله العباس، أبو الطفیل عامر بن واثله، أنس بن مالک، عبد الله بن الزبیر و سلمة بن الأکوع از آن حضرت(ص) نقل کردهاند. از تابعان نیز شخصیتهایی مانند امام زین العابدین(ع)، سعید بن جبیر، عطیه کوفی، سعید بن مسیّب، عامر بن عبد الله از راویان این حدیث هستند[۶۶].[۶۷] شیعیان این حدیث را مانند احادیث غدیر، ثقلین و منزلت معتبر و در حد تواتر میدانند[۶۸].
وجود این حدیث با الفاظ نزدیک به هم در بسیاری از منابع اصیل و قابل اعتنای اهل سنت نیز آمده است به طوری که بسیاری از حدیث شناسان مشهور اهل سنت تصریح به صحت حدیث کردهاند. مانند حاکم نیشابوری و ابن حجر مکی و سیوطی، هرگونه تردیدی را نسبت به اعتبار و صحت این حدیث صحیح ندانسته و آن را از جمله احادیث معتبر میدانند[۶۹].
کیفیت استدلال
وجه استدلال به حدیث، به این ترتیب است:
- پیامبر خاتم(ص) به طور مطلق دستور به ملازمت با اهلبیت داده و ایشان را به منزله کشتی نوح دانستهاند و فرمودهاند: اولاً، هرکه همراه اهل بیت باشد نجات مییابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد؛ ثانیاً، تنها کسانی نجات مییابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد. این مطلب از دو راه فهمیده میشود: یکی از لفظ "إِنَّمَا" که افاده حصر میکند و دومی از مثال (کشتی نوح)، چون تنها کسانی نجات یافتند که در کشتی سوار شدند و بقیه همه نابود شدند.
- در صورتی اهل بیت همانند سفینه نوح به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن خود و همراهان وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر(ص) نمیسازد؛ لذا این قرائن حاکی از آن است که برای نجات تنها باید به اهل بیت تمسک نمود و تمسک مطلق از اهل بیت مساوی با اطاعت مطلق از آنان است و عقلا امر به اطاعت مطلق از شخصی مساوی با عصمت اوست و الا تناقض لازم میآید.
- در یک سلسله از روایات دیگر که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده آمده است که حضرت فرمود: "امّت موسی(ع) (یهود) بعد از او به هفتاد و یک فرقه تقسیم شد که از آن میان یک فرقه نجات یافت و هفتاد فرقه هلاک شد و امت عیسی(ع) (نصارا) بعد از او به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند که هفتاد و یک فرقه هلاک شده و تنها یک فرقه از آنها اهل نجات بودند و به زودی بعد از من امّتم به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهند شد که یک فرقه نجات مییابند و هفتاد و دو فرقه هلاک خواهند شد". در این روایات نیز همانند روایت سفینه نوح، واژههای «نجا» و «هلک» استعمال شده که از مجموع دو روایت استفاده میشود فرقه ناجیه از میان هفتاد و سه فرقه، همان پیروان اهلبیت پیامبر(ص) هستند[۷۰].
حدیث امان
رسول خدا در حدیثی که نزد محدّثان شیعه و سنّی، به حدیث امان شهرت یافته، اهل بیت خویش را به ستارگان آسمان تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای امّت، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان زمین دانسته است. آن حضرت میفرمایند:« النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس»[۷۱]؛ "ستارگان، امان اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیلهای از آنها مخالفت کنند؛ اختلاف میکنند در حالی که حزب شیطان میشوند"[۷۲].
بررسی سندی
حديث امان، اسناد مختلفي دارد که رجال آنها از حافظان بزرگ حديث اهل سنّت و مورد تمجید رجالیون اهل سنتاند [۷۳]. تنها درباره عُبيد بن کثير عامري که در سلسله یک یاز اسناد آمده، اختلاف اندکي وجود دارد و ابن عدي ادّعا کرده که او داراي حديث منکَر است [۷۴] و ديگران يا درباره او سکوت کردهاند و يا سخن ابن عدي را تکرار کردهاند. ابن عدي نيز به طرح يک ادّعا بسنده نموده و نمونهاي از احاديث منکر وي را ذکر نکرده است. اين در حالي است که در مقابل، حاکم نيشابوري و ابن حجر مکّي، با تصريح به صحّت سند حديث، وي را تأييد کردهاند و نسايي نيز در السنن خود، از او حديث نقل کرده است [۷۵]. بنا بر این، حدیث از نظر سند، بدون اشکال است و چنانکه خواهیم دید، قرائن مطمئن دیگری نیز وجود دارد که مضمون این حدیث را تأیید میکنند.
افزون بر این، اگر به فرض، از راوی یاد شده حدیث منکری هم نقل شده باشد، دلیل نمیشود که احادیثِ خوب او و از جمله این حدیث، بیارزش باشد؛ چراکه این حدیث، مورد تأیید فریقین و منطبق بر احادیث صحیحی است که در آثار شیعه و سنّی ذکر شده است. بنا بر این، حدیثی که منطبق بر اندیشههای اصیل اسلامی است، معنا ندارد آن را به بهانه این که راوی آن، احادیث منکَری هم داشته، کنار بگذاریم.
کیفیت استدلال
از این روایت علاوه بر عصمت اهل بیت(ع)، هدایتگر بودن و لزوم اطاعت از آنها نیز قابل اثبات است.
در خصوص اثبات عصمت اهل بیت باید گفت: وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع مردم در پیمودن راه حقاند، این یگانه طریق نجات، همسان با عصمت است، چون اگر اهل بیت معصوم نبوده و دچار اشتباه شوند، اطاعت از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و عدم اطاعت در برخی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست[۷۶].
حدیث منزلت
یکی از احادیث نبوی که دلالت بر عصمت امیرالمومنین (ع) و به تبع آن حضرت، عصمت سایر امامان دارد، حدیث منزلت است. رسول خدا خطاب به امیرالمومنین (ع) می فرمایند: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي» [۷۷]. پیغمبر اکرم(ص) در این حدیث تمام شؤونی که برای خود میدانسته است - به استثنای نبوت - برای علی میداند[۷۸].[۷۹]
بررسی متنی
در این حدیث، منزلتهایی که هارون(ع) نسبت به موسی(ع) داشت، برای علی(ع) نسبت به پیامبر گرامی(ص) ثابت شده است، از این منزلتها نبوت استثنا شده است؛ چنان که اخوت نَسبَی نیز تخصصاً خارج از مستثنا منه است. به جز دو منزلت یاد شده، منزلتهای دیگر که خلافت هارون، وجوب اطاعت، وزارت و حمایت، محبوبیت و برتری بر دیگران از مهمترین آنهاست برای امیرالمؤمنین(ع) نسبت به رسول خدا(ص) قابل اثبات است. این منزلتها در آیات قرآن بیان شده است[۸۰].[۸۱]
بررسی سندی
این حدیث از نظر سند به حد استفاضه بلکه تواتر رسیده است و فریقین آن را نقل کردهاند. حتّی بخاری[۸۲] و مسلم[۸۳]. که حدیث غدیر را در صحاح خود نیاوردهاند، این حدیث را نقل نمودهاند. صحاح دیگر اهل سنت نیز این حدیث را آوردهاند[۸۴].
شیخ صدوق (م۳۸۱) در معانی الاخبار بعد از نقل حدیث منزلت میگوید: فریقین بر نقل قول رسول خدا(ص) خطاب به علی(ع) «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى» اجماع دارند[۸۵]. "میرسید حامد حسین" (م ۱۳۰۶) در عبقات الانوار تواتر این حدیث را ثابت کرده است و از طریق قریب به ۴۰ نفر از اصحاب و تابعین نقل کرده است.
علامه امینی[۸۶] و علامه بحرانی[۸۷] درباره این حدیث ۱۷۰ روایت نقل نمودهاند که ۱۰۰ مورد از منابع اهل سنت و ۷۰ مورد از مصادر شیعه است.
ابن تیمیه که در بیشتر فضایل امیرمؤمنان(ع) تردید و تشکیک کرده است، درباره حدیث منزلت مینویسد: "این حدیث، بیشک صحیح است؛ در صحیحین (صحیح بخاری و صحیح مسلم) و غیر آن دو ثبت گردیده است"[۸۸].[۸۹]
درباره سند این روایت نظرات مختلفی وجود دارد مانند:
- حَسَکانی دربارۀ اسناد این حدیث نوشته است: "و استاد ما، "ابو حازم حافظ"، دربارۀ حدیث منزلت میگفت: آن را با پنج هزار سند نقل کردهام"[۹۰].
- "محمد بن عبد البر" میگوید: "گروهی از اصحاب، این گفته پیامبر(ص) که: «تو برای من به منزلۀ هارون برای موسی هستی» را روایت کردهاند و این حدیث از استوارترین و درستترینْ احادیث است"[۹۱].
- "محمد بن یوسف گنجی" نوشته است: "بر صحت این حدیث، اتفاق است. پیشوایان حافظ حدیث، مانند: ابوعبدالله بخاری در الصحیح؛ مسلم بن حجاج در الصحیح؛ ابو داوود در السنن؛ ابو عیسی ترمذی در الجامع؛ "ابو عبد الرحمان نسایی" در السنن و ابن ماجه قزوینی در السنن آن را نقل کردهاند و همه بر درستی آن اتفاق دارند تا آنجا که بر صحت آن اجماع است". حاکم نیشابوری گفته است: "این حدیث به حد تواتر رسیده است"[۹۲] و سیوطی حدیث منزلت را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص نقل احادیث متواتر است، بیان و با این کار به تواتر بودن آن تصریح کرده است[۹۳].[۹۴]
کیفیت استدلال
وجه استدلال به حدیث بر عصمت اهل بیت چنین است: اگر چه در احادیث پیامبر(ص) مقامهای هارون برای علی(ع) به صراحت، بیان شده است[۹۵]، اما باید توجه داشت، حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون پیامبر غیر از نبوت را در برمیگیرد و در کنار طرح منزلت، خلیفه بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام علی(ع) گواهی میدهد که برترین و استوراترین یاور پیامبر(ص) در امر تبلیغ بوده و نزد پیامبر(ص) جایگاهی داشته است که هیچ یک از صحابه یارای رسیدن به آن را نداشتهاند و هم به عصمت، خلافت و امامت علی(ع) اشاره دارد؛ زیرا پیامبر(ص) همۀ فضایل و خصایص و مناصب هارون(ع) را برای امام(ع) ثابت کرده است، مگر نبوت. استثنای مقام نبوت در پایان حدیث بر این تأیید میکند امام علی(ع) از همۀ مناصب دیگر(ع) برخوردار بوده است و به همین جهت خدای متعال، علی(ع) را برای پیامبر(ص) همچون هارون برای موسی(ع) قرار داد[۹۶].
حدیث معیت
بررسی متنی
امام علی(ع) از نخستین روزهای نزول وحی، در کنار پیامبر بود و آیات قرآن و صدای جبرئیل را میشنید و معارف قرآن را از پیامبر میآموخت و فکر و جانش، کلام و زندگیاش، گفتار و کردارش همه قرآنی بود از این رو پیامبر خدا(ص) دربارۀ او فرمود: «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»[۹۷]. این روایت همراهی همیشگی و همهشئونی قرآن و امام و تفکیک ناپذیری آنها را از یکدیگر بیان میکند. عصمت و همسنخی علم امام و قرآن همسنگ هم هستند؛ یعنی غیرمعصوم نمیتواند با قرآن در همه مراتب و شئون برابری و همراهی کند.
بررسی سندی
کیفیت استدلال
تعبیر معیّت دربارۀ علی و حق نیز آمده است: «علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ»؛ دربارۀ قرآن و عترت هم آمده است و این گویای آن است که امام علی|علی(ع) و عترت، عِدل قرآن و حقّاند و میان آنان جدایی نیست.[۹۸].[۹۹]
سایر احادیث
- حضرت رسول(ص) در سخنی صریح موضوع عصمت خود و فرزندانشان را این گونه مورد اشاره قرار میدهند: «أنَا وَ عَلی وَ الحَسن وَ الحُسَین وَ تِسعَة مِن وُلدِ الحُسَین مُطَهَّروُن مَعصومُون»[۱۰۰]؛ من و علی و حسن و حسین و نُه نفر از فرزندان حسین، پاک و «معصوم» هستیم. نه نفر از فرزندان امام حسین(ع) همان ائمه اهل بیت(ع) هستند که به تصریح این سخن پیامبر اکرم(ص) معصوماند.
- حضرت علی(ع) نیز راجع به موضوع اطاعت از خداوند متعال و پیامبر اکرم(ص) میفرماید: "تنها باید از خداوند و پیغمبر و جانشینان او فرمان برد و این که خداوند دستور فرموده است فقط از دستورات پیغمبراطاعت شود برای این است که پیغمبر معصوم است و به نافرمانی خداوند دستور نمیدهد و اینکه فقط به اطاعت جانشینان پیغمبرامر فرموده است برای این است که آنان نیز معصومند و پاک و امر به گناه نمیکنند"[۱۰۱]. حضرت علی(ع) دلیل اصلی لزوم اطاعت از دستورهای پیامبر اکرم(ص) را به خاطر عصمت ایشان میداند.
- در حدیثی دیگر از همان حضرت میبینیم که ایشان در معرفی خود و خاندانشان میفرماید: "به درستی که خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه و معصوم گردانید، و ما را گواه بر خلق خود و حجت در زمین قرار داد. ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داد. نه ما از قرآن جدا میشویم و نه او از ما جدا می شود"[۱۰۲].
- امام علی(ع) همچنین در توصیف عصمت خود میفرماید: "روز قیامت فرا خوانده میشوم در حالی که مرا هیچ گناهی نیست و اگر هم گناهی داشته باشم جنگ من با اینان ـ ناکثین ـ گناهانم را پاک میکند"[۱۰۳]. بدیهی است جنگ امام علی(ع) با ناکثین به هیچ وجه گناهی برای آن حضرت نیست و ایشان فقط در مقام شکایت از این گروه پیمان شکن این تعبیر را درباره خود به کار میبرد.
- از امام صادق(ع) نیز راجع به این موضوع احادیثی وجود دارد که در اینجا دو نمونه از آنها را بیان میکنیم. آن حضرت در بیان اوصاف امام میفرماید: «مَعصوما مِنَ الزَّلاّتِ، مَصونا عَنِ الفَواحِشِ کُلِّها»[۱۰۴]؛ از لغزشها محفوظند و از هر گونه زشتی و زشت کاری مصون و در جای دیگر در معرفی خود و خاندان اهل بیت(ع) میفرماید: «نَحنُ تَراجِمَةُ أمرِ اللّه، نَحنُ قَومٌ مَعصُومونَ»[۱۰۵]؛ ما ترجمان فرمان خداییم ما جماعتی معصوم هستیم. در این دو نمونه به صراحت از موضوع عصمت به عنوان یکی از اوصاف ائمه(ع) صحبت به میان میآید.
- بیاناتی از امام موسی کاظم(ع) نیز وجود دارد که به وضوح موضوع عصمت ائمه اهل بیت(ع) در آنها مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال در حدیثی منقول از آن حضرت میخوانیم: "کسی که از ما اهل بیت، امام میشود، جز شخص معصوم نیست، عصمت امری نیست که در ظاهر فرد باشد و به وسیله آن شناخته شود. از این رو معصوم باید تعیین شود"[۱۰۶].
نتیجه گیری
منابع
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی
- محمدی، رضا، عصمت در قرآن
- علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی
- ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی
- یوسفیان، حسن، شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
- صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
- جمعی از نویسندگان، فرهنگ شیعه
پانویس
- ↑ در همین خصوص امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: "اینکه خداوند به اطاعت پیامبر و اولیالامر فرمان داده است به این دلیل است که آنان پاک و معصومند و هرگز به معصیت خداوند فرمان نمیدهند"، «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ الرَسُولِ لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۰. همچنین امام رضا(ع) در نامهای به مأمون، عصمت هادیان بشر را اینگونه بیان میکند: "خداوند هرگز اطاعت کسی را واجب نمیکند با اینکه میداند مردم را گمراه کرده و باعث فریب آنها میشود و هرگز کسی را که میداند به خدا و پرستش او کافر میشود و شیطانپرست میشود انتخاب نمیکند"، «لَا یَفْرِضُ اللَّهُ تَعَالَی طَاعَةَ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یُضِلُّهُمْ وَ یُغْوِیهِمْ وَ لَا یَخْتَارُ لِرِسَالَتِهِ وَ لَا یَصْطَفِی مِنْ عِبَادِهِ مَنْ یَعْلَمُ أَنَّهُ یَکْفُرُ بِهِ وَ بِعِبَادَتِهِ وَ یَعْبُدُ الشَّیْطَانَ دُونَهُ»؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص۱۲۵. «بِأَنْ عَصَمَهُمْ مِنَ الذُّنُوبِ وَ بَرَّأَهُمْ مِنَ الْعُیُوبِ وَ طَهَّرَهُمْ مِنَ الدَّنَسِ وَ نَزَّهَهُمْ مِنَ اللَّبْسِ وَ جَعَلَهُمْ خُزَّانَ عِلْمِهِ وَ مُسْتَوْدَعَ حِکْمَتِهِ وَ مَوْضِعَ سِرِّهِ وَ أَیَّدَهُمْ بِالدَّلَائِلِ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَکَانَ النَّاسُ عَلَی سَوَاءٍ»؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج ۲۵ص ۱۸۲: همچنین در توقیعی که حضرت مهدی(ع) در پاسخ نامۀ احمد بن اسحاق اشعری نوشت، عصمت امامان را یکی از وجه تمایزات بین امام و مردم معرفی کرده و فرمودند: "فرق میان امام و مأموم، عصمت از گناهان و پاکی از عیبها و آلودگیها و منزّه بودن از اشتباه است و امامان خزانهداران علم الهی و امین حکمت و راز خداوند هستند و اگر چنین نبود، آنان با مردم فرقی نداشتند و حق و باطل شناخته نمیشد و هرکس به دروغ ادعای امامت میکرد"
- ↑ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۵۹ ـ ۳۶۲.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی در کتاب"العین" میگوید: "عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از بدی حفظ کند. العین، ج۱، ص۳۱۳. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگهداری کرد. مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. راغب اصفهانی نیز با استناد به آیه ﴿لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ﴾ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳. میگوید: "امروز، نگهدارنده و حافظی از امر خدا نیست" المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.
- ↑ زبیدی میگوید: "عصمت به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است ﴿لَا عَاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ﴾ «امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳. یعنی امروز هیچ منع کننده و بازدارندهای از کار خداوند نیست" زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۱۳و ۲۱۴
- ↑ ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ «قطعا اين قرآن به [آيينى] كه خود پايدارتر است راه مى نمايد}} سوره اسراء، آیه9
- ↑ صدوق، محمدبن علی بن الحسین، معانی الاخبار، ص132
- ↑ ر.ک: فاریاب محمدحسین، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه تا پایان قرن پنجم هجری، ص97
- ↑ «خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» سوره احزاب، آیه 33.
- ↑ ««...فأنا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب». فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص 340، سیوطی جلال الدین، الدرالمنثور، ج5، ص199، شوکانی، محمدعلی، فتح القدیر، ج4، ص280
- ↑ ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج4، ص292؛ جوهری اسماعیل بن حماد، صحاح، ج1، ص48-47، محمدبن مکرم، ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص 65؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص287
- ↑ «فانهم خیرة الله عزوجل و صفوته و هم المعصومون من کل ذنب و خطیئة». محمد بن علی بن الحسین، شیخ صدوق، الامالی، ص583
- ↑ «فقد طهرنا من الفواحش ما ظهر منها و ما بطن، و من کل دنیة و کل رجاسة، فنحن علی منهاج الحق و من خالفنا فعلی منهاج الباطل». نعمانی محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، ص 44؛ طبری، محمد بن جریر، المسترشد فی امامة امیرالمومنین
- ↑ «دعا (النبی) (ص) الله لی ان لا انسی شیئا علمنی ایاه فما نسیت من حرام و لا حلال و امر و نهی و طاعة و معصیة و لقد وضع یده علیصدری و قال: اللهم املاء قلبه علما و حکما و نورا ثم قال لی: اخبرنی ربی عزوجل انه قد استجاب لی فیک»ابن عساکر علی بن حسین، تاریخ مدینه دمشق، ج2، ص 386 ؛ محمد بن محمد بن نعمان، (شیخ مفید)، الارشاد، ج1، ص 195
- ↑ «والله ما کذبت و ... و لا ضللت و لا ضل بی و لا نسیت ما عهد الی و انی لعلی بینة من ربی بینها لنبیه (ص)...» ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج42، ص 396
- ↑ «عهد من (امامت) به ظالمین نمیرسد» سوره بقره، آیه124
- ↑ «أن الامامة لا تصلح لمن قد عبد صنما او وثنا او اشرک بالله طرفة عین و إن أسلم بعد ذلک ... و کذلک لا تصلح الإمامة لمن قد ارتکب من المحارم شیئا صغیرا او کبیرا و ان تاب منه بعد ذلک» صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ج1، ص310
- ↑ «... الامام المطهر الذنوب المبرأ من العیوب مخصوص بالعلم ... و هو معصوم موید موفق مسدد قد امن الخطایا و الزلل و العثار یخصه الله بذلک لیکون حجته علی عباده و شاهده علی خلقه ...» صدوق، محمدبن علی بن الحسین، عیون اخبار الرضا (ع)، ص200-195
- ↑ طوسی، محمد بن حسن، الاحتجاج، ج2، ص468
- ↑ «...لا یعصون و هم المویدون الموفقون المسددون... لا یفارقهم روح القدس و لا یفارقونه و لا یفارقون القرآن و لا یفارقهم صلوات الله علیهم اجمعین». صدوق، محمد بن علی بن الحسین، علل الشرایع، ج1، ص124-123
- ↑ «المعصوم هو الممتنع بالله من جمیع محارم الله و قال الله تبارک و تعالی: و من یعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم». صدوق، محمد بن علی بن الحسین، معانی الاخبار، ص132
- ↑ «هذا روح القدس الموکل بالائمة یوفقهم و یسددهم و یربیهم بالعلم». طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج6، ص97
- ↑ « الامام منا لایکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها و لذلک لا یکون الا منصوصا».صدوق، محمد بن علی بن الحسین، معانی الاخبار، ص132؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج25، ص194
- ↑ «لا یکون الامام الا معصوما و لم تعلم عصمته الا بنص الله عزوجل علیه علی لسان نبیه لان العصمة لیست فی ظاهر الخلقة فتری کالسواد و البیاض و ما اشبه ذلک و هی مغیبة لا تعرف الا بتعریف علام الغیوب عز و جل» صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ج1، ص310
- ↑ «عشر خصال من صفات الامام: العصمة و النصوص و ان یکون اعلم الناس و اتقاهم الله و اعلمهم بکتاب الله و ان یکون صاحب الوصیة الظاهرة و یکون له المعجز و الدلیل و تنام عینه و لا ینام قلبه و لا یکون له فیء و یری من خلفه کما یری من بین یدیه» صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ج2، ص428
- ↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 44؛ طبری، محمد بن جریر، المسرشد فی امامة امیرالمومنین ، ص 399؛ قمی علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج1، ص 5-4
- ↑ «علی مع الحق و الحق مع علی ..»صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ج2، ص 559؛ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، وقعة الجمل، ص 36؛ حاکم نیشابوری، محمد بن محمد، المستدرک، ج3، ص124، خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد؛ ج14، ص 322
- ↑ «عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ». الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴
- ↑ خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص69-74 و ص 19 و ص104-102؛ مفید محمد بن محمد بن نعمان، الامالی، ص79 و 78
- ↑ «و انما امر الله عز و جل بطاعة الرسول لانه معصوم مظهر لا یأمر بمعصیته و انما أمر بطاعة اولی الامر لانهم معصومون مطهرون لا یامرون بمعصیة». صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، ج1، ص 139؛ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، علل الشرایع، ج1، ص 123
- ↑ ر.ک: نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 44؛ طبری، محمد بن جریر، المسترشد فی امامة امیرالمومنین ، ص399
- ↑ «انتما امامان بعدی سیدا شباب اهل الجنة و المعصومان حفظکما الله و لعنة الله علی من عاداکما». خزاز قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص222
- ↑ «نحن حزب الله الغالبون و عترة رسوله الاقربون و اهل بیته الطیبون الطاهرون و احد الثقلین اللذین خلفهما رسول الله (ص) فی امته» مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الامالی، ص 348؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص121؛ مروج الذهب، مسعودی علی بن حسین، ج2، ص431
- ↑ «خدا فقط مى خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند» سوره احزاب، آیه33
- ↑ کوفی احمد بن اعثم، الفتوح، ج5، ص17
- ↑ صدوق، محمدبن علی بن الحسین، معانی الاخبار، ص132
- ↑ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد» سوره نساء، آیه59
- ↑ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، علل الشرایع، ج1، ص124-123
- ↑ «یا شیخ ان قائمنا یخرج من صلب الحسن و الحسن یخرج من صلب علی و علی یخرج من صلب محمد و محمد یخرج من صلب علی و علی یخرج من صلب ابنی و اشار الی موسی و هذا یخرج من صلبی نحن اثنی عشر کلنا معصومون مطهرون» خزار قمی، علی بن محمد، کفایة الاثر، ص 266-264
- ↑ «...اللهم صل علی الأئمة من ولده... المطهرین الذین ارتضهیتهم انصارا لدینک و حفظة لسرک و شهداء علی خلقک و أعلاما لعبادک ...» ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ص44-42
- ↑ «اللهم صل علی محمد و آله الأئمة ینابیع الحکمة و اولی النعمة و معادن العصمة» طوسی، محمدبن حسن، مصباح المتهجد، ص799-798
- ↑ «وَاَشْهَدُ اَنَّکُمُ الاَْئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمَهْدِیُّونَ الْمَعْصُومُونَ الْمُکَرَّمُونَ الْمُقَرَّبُونَ الْمُتَّقوُنَ الصّادِقُونَ الْمُصْطَفَوْنَ الْمُطیعُونَ لِلّهِ الْقَوّامُونَ بِاَمْرِهِ الْعامِلُونَ بِاِرادَتِهِ...» زیارت جامعه کبیره
- ↑ «... بأن عصمهم من الذنوب و برأهم من العیوب و طهرهم من الدنس و نزههم من اللبس» طوسی، محمد بن حسن، الاحتجاج، ج2، ص468
- ↑ «وکذلک لا یقیم الحد من فی جنبه حد فاذا لا یکون الامام الا معصوما»
- ↑ فاریاب محمدحسین، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه، ص176-175
- ↑ «و انصارا لدینه و حفظة لسره و لسره و خزنة لعلمه ...عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس اهل البیت و طهرکم تطهیرا». زیارت جامعه کبیره؛ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص611-609}}
- ↑ فاریاب محمد حسین، عصمت در تاریخ تفکر امامیه، ص201-187
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵
- ↑ «من از بین شما میروم و دو چیز گران بها و ارزشمند از خودم به یادگار میگذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها متوسل شوید هرگز گمراه نخواهید شد» بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و....
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگنامه دینی، ص۱۴.
- ↑ اهل البیت فی الکتاب و السّنه، ص ۱۲۰ به نقل از بشارة المصطفی، ص ۲۹. نیز ر. ک: عترت، ثقل کبیر، کمالی دزفولی.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگنامه دینی، ص۱۴؛ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۱۰؛ شکری، آرزو، حقوق اهل بیت، ص۶۴- ۶۶.
- ↑ اعیان الشیعة، ج۱، ص۳۷۰ ـ ۳۱۰.
- ↑ کسانی که در حال اسلام ملاقات با پیامبر داشتند.
- ↑ کسانی که با اصحاب پیامبر ملاقات داشتهاند.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
- ↑ «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۶۰.
- ↑ کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۳، ح۳۲۹۱۲؛ فیض القدیر، ج۴، ص۳۵۶؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۴؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴، الصواعق المحرقه، ص۱۲۳-۱۲۴؛ نورالابصار، ص۸۰.
- ↑ ر.ک: یوسفیان، حسن، شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۳۱۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، رضا، امامشناسی، ص ۱۱۶.
- ↑ «اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کسی از آن جدا شد، غرق و نابود شد». اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ محمدی، رضا، امامشناسی، ص ۱۱۶.
- ↑ نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الانوار، ج ۴، ص ۲۱ و تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ ر.ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ شیعه در اسلام، ص۱۷۶.
- ↑ عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار، ج۲۳، ص ۴۱۹.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۶۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۲۴۳.
- ↑ تهذيب الکمال، ج 7 ص376 و 454 و ج 16 ص339 و 340 و ج 17 ص265؛ موسوعة رجال کتب تسعة، ج 1 ص334 و ج 2 ص460 و 66 و ج 3 ص377 و 468 و ج 4ص 231
- ↑ ابن کثیر، الکامل في الضعفاء، ج 5، ص351
- ↑ تهذيب الکمال، ج 12 ص316
- ↑ ر.ک: صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۴۳.
- ↑ «نسبت تو به من همان نسبتی است که هارون به موسی داشت منهای نبوت» شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۰؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ص۲۵۴؛ ترمزی، سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۶، حدیث ۳۷۲۴ و....
- ↑ برای توضیح بیشتر ر.ک: ناظم زاده قمی، الفصول المائه، ج۲، فصل «علی(ع) و حدیث منزلت».
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۵۶.
- ↑ ﴿وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي﴾ «و از خانوادهام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲؛ ﴿...وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ﴾ «...و موسی به برادر خویش هارون گفت: در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۵.
- ↑ صحیح بخاری، ج۵، ص۲۴.
- ↑ صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰، ح۲۴۰۴.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۲۵.
- ↑ معانی الأخبار، ص ۷۵ و علامه حلی (م ۷۲۶) در شرح کلام خواجه طوسی (م۶۷۲) - ولحدیث المنزلة المتواتر-مینویسد: هذا دلیل آخر علی إمامة علی(ع) و تواتر المسلمون بنقل هذا الحدیث، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد قسم الالهیات ص۱۹۲.
- ↑ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲-۲۱۵.
- ↑ غایةالمرام، ج۲، ص۲۳-۷۳، باب ۲۰.
- ↑ ان هذا الحدیث صحیح بلا ریب ثبت فی الصحیحین و غیرهما؛ منهاج السنة، ج۷، ص۳۲۰.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۱۳۹-۱۴۰؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵؛ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۴۵.
- ↑ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقههای مختلف، این حدیث را نقل کردهاند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر(ص) نزدیک به ده نفر هستند.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲، ش ۱۸۷۵.
- ↑ قال الحاکم النیسابوری: هذا حدیث دخل فی حد التواتر؛ کفایة الطالب، ص ۲۸۳.
- ↑ الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳ـ۱۳۰.
- ↑ «ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی میباشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت میباشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمیترین ایشان در اسلام هستی، و عالمترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاعترین ایشان، و بخشندهترین ایشان میباشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من میباشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص۲۵۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص۲۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
- ↑ «علی با قرآن است و قرآن با علی است، از هم جدا نمیشوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۴.
- ↑ به مدخل «علی در قرآن» مراجعه شود
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲۱؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۳.
- ↑ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص۶۴.
- ↑ «إِنَّمَا الطَّاعَةُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص) وَ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَةِ الرَّسُولِ(ص) لِأَنَّهُ مَعْصُومٌ مُطَهَّرٌ لَا یَأْمُرُ بِمَعْصِیَتِهِ وَ إِنَّمَا أَمَرَ بِطَاعَةِ أُولِی الْأَمْرِ لِأَنَّهُمْ مَعْصُومُونَ مُطَهَّرُونَ لَا یَأْمُرُونَ بِمَعْصِیَتِهِ»؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص۱۳۹.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۹۱.
- ↑ «ساُدعی یَومَ القِیامَةِ و لا ذَنبَ لی، و لَو کانَ لی ذَنبٌ لَکَفَّرَ عَنِّی ذُنوبی ما أنا فِیهِ مِن قِتالِهِم ـ یَعنی قِتالَ النّاکِثینَ»؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبة الله، محقق:محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴هـ.ق، چاپ اول، ج ۱، ص۲۶۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۰۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۶۹.
- ↑ «الإمامُ مِنّا لا یَکونُ إلاّ مَعصوما، و لَیسَتِ العِصمَةُ فی ظاهِرِ الخِلقَةِ فیُعرَفَ بِها و لِذلکَ لا یَکونُ إلاّ مَنصوصا»؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۳۲.