مقدمه

  1. ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱]
  2. ﴿وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا * وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَؤُهٰا وَ کٰانَ اللٰهُ عَلیٰ کل شَیءٍ قَدِیراً[۲]
  3. ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۳]
  4. ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ * أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ[۴]

نکات: در آیات فوق این موضوعات در رابطه با پیامبر و زمین مطرح گردیده است:

  1. زمین‌های به‌دست آمده در جهاد مسلمانان، از غنائم و انفال، و مالکیت آنها از آن پیامبر و حکومت اسلامی: ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ[۵].
  2. مالکیت اراضی به دست آمده از راه تسلیم و مصالحه کافران و اهل کتاب با مسلمانان - بدون جهاد سپاه اسلام - مخصوص پیامبر و حاکم اسلامی: ﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُهٰا[۶]... ؛ ﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ[۷].
  3. مطالعه در ملکوت زمین، از راههای شناخت حقانیت سخنان پیامبر و قرآن: ﴿أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ * أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ[۸].[۹]

جغرافیای ارض، در قرآن

با مراجعه به کتاب شریف المعجم و المفهرس الالفاظ القرآن الکریم متوجه می‌شویم، که واژه ارض ۴۶۳ بار به صورت ارضُ، ارضِ، ارضَ ارضاً، ارضکم، ارضنا، ارضهم و ارضی به مناسبت‌های مختلف در آیات قرآن بیان شده است. موردهای مذکور، درباره مجموعه کره زمین نیست، بلکه اشاره به وقوع حادثه‌ای است، که در زمین رخ داده و قرآن، بدون ذکر نام محل، از واژه ارض استفاده نموده است. اتفاقاً در تمام موارد یاد شده، کلمه ارض به طور مفرد بیان گردیده و ما در این گفتار در مورد آن قطعه زمین ارض به شناخت محل جغرافیایی آن و در صورت لزوم، به حادثه‌ای که در آن رخ داده به اجمال اشاره خواهیم نمود. به منظور رعایت سلسله مراتب سور قرآن، ابتدا واژه ارض را به ترتیب سوره‌ها شناسایی می‌کنیم و به توضیح جغرافیایی آنها می‌پردازیم؛ لذا ابتدا آیاتی از سوره مبارکه مائده را که این واژه، در آن آمده مورد بحث قرار می‌دهیم.[۱۰]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه مائده

  1. ﴿يَا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ...[۱۱].
  2. ﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ...[۱۲].

طبق بیان کتاب نمونه بینات در شأن نزول آیات آیه ۲۱ سوره مائده هنگامی نازل شد، که قوم موسی، به او گفته بودند: ﴿لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ[۱۳] سپس موسی به آنها گفته بود: ﴿اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ[۱۴] یعنی اکنون، که این تقاضا را دارید، به شهر معروف مصر فرود آیید، که در آنجا، هر چه بخواهید آماده است.

سپس آنان گفتند: ﴿إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا[۱۵][۱۶]. با توجه به شأن نزول آیه، روشن می‌شود، که بحث و گفتگویی بین حضرت موسی(ع) و قوم بنی اسرائیل، بر سر تنوع غذا بوده و لذا حضرت موسی(ع) به منظور تأمین خواسته آن قوم، از آنان خواست تا وارد ارض مقدسه شوند، تا به خواسته خویش دست یابند، اکنون می‌بایست ما در این بحث، ابتدا به معرفی ارض مقدسه و سپس به توضیح جغرافیایی آن بپردازیم.

به چه محلی، ارض مقدسه گفته می‌شود؟ در تفسیر نمونه[۱۷]، زیر آیه ۲۱ سوره مبارکه مائده، این واژه را مورد بحث و تفسیر قرار داده و چنین نقل می‌کند: «در این که ارض مقدسه، که در آیه فوق، به آن اشاره شده، چه نقطه‌ای است؟ مفسران گفتگوی بسیار کرده‌اند، بعضی آن را سرزمین بیت المقدس و بعضی شام و بعضی دیگر، اردن، یا فلسطین، یا سرزمین طور می‌دانند، اما بعید نیست، که منظور از سرزمین مقدس، تمام منطقه «شامات» باشد، که با همه این احتمالات سازگار است؛ زیرا این منطقه، به گواهی تاریخ، مهد پیامبران الهی و سرزمین ظهور ادیان بزرگ و در طول تاریخ، مدت‌ها مرکز توحید و خداپرستی و نشر تعلیمات انبیاء بوده، و به همین جهت، نام «سرزمین مقدس» برای آن انتخاب شده است، اگرچه گاهی، به خصوص به منطقه «بیت المقدس» نیز، این نام اطلاق می‌شود. قاموس قرآن می‌نویسد: «ارض مقدسه در آیه ۲۱ مائده، سرزمین فلسطین است». و در بخش اعلام مبهمه، کتاب اعلام قرآن[۱۸]، که نام دو مرد، که بنی اسرائیل را، به ورود ارض مقدسه، معرفی می‌کند؛ محل سرزمین مقدسه را، کنعان یاد کرده است.[۱۹]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه اعراف

  1. ﴿...هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ...[۲۰].
  2. ﴿يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۲۱].
  3. ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا...[۲۲].

در سوره مبارکه اعراف در آیات ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۲۳] و ﴿يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۲۴] و ﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَبَرُوا وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُوا يَعْرِشُونَ[۲۵] واژه ارض به کار رفته، که هر کدام از آنها دلالت بر مکان ویژه‌ای دارد و ما در این مقوله، با استفاده از منابع مهم به توضیح هر یک از آنها می‌پردازیم.

خداوند سبحان، در آیه ﴿قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ[۲۶] می‌فرماید: «... این ناقه خداست، که برای شما نشانه قدرت خداوند است، بگذارید او در زمین خدای بچرد».

در آیه مذکور اشاره به ناقه‌ای دارد، که خداوند آن را به عنوان معجزه حضرت صالح(ع) معرفی نموده است و آن ناقه، حیوانی غریب و غیر عادی بود، که طبق حدیث ۲۱۴ روضه کافی، به نقل از قاموس قرآن، درباره این حیوان عظیم الجثه. از قول امام صادق(ع) چنین نقل شده است: «قوم صالح به وی گفتند: (به تو ایمان نمی‌آوریم، تا از این سنگ شتری حامله برای ما بیرون آوری آن [سنگ] سنگی بود. که آن را تعظیم و پرستش می‌کردند و هر سال نزد آن جمع شده و قربانی می‌کردند...) همان طور، که خواسته بودند، خدا ناقه‌ای، از آن سنگ بیرون آورد».

به هر حال، در این بحث وارد مسائل اعجاز و درگیری حضرت صالح با قومش نمی‌شویم و بحث خود را، که محل حدوث آن واقعه است و در آیه مذکور از آن به ارض تعبیر شده است دنبال می‌کنیم.[۲۷]

ارض مورد اشاره در آیه ۷۳ کجاست؟

با شناخت محل بعثت حضرت صالح، جغرافیای ارض مورد بحث نیز روشن می‌شود. در آیه ۴۵ سوره مبارکه نمل می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ فَإِذَا هُمْ فَرِيقَانِ يَخْتَصِمُونَ[۲۸]

با توجه به مدلول آیه روشن می‌شود، که حضرت صالح بر قوم ثمود مبعوث گردیدند و لذا ارض در آیه مورد بحث، محل سکونت قوم ثمود بوده است.[۲۹]

ارض، در آیه ۱۳۷ سوره اعراف

خداوند سبحان، در آیه ۱۳۷ سوره مبارکه اعراف به مشرق‌ها و مغرب‌های پر برکت زمین اشاره فرموده و می‌افزاید: که ما خاورها و باختر‌های آن سرزمین را، که برکت در آنها نهاده بودیم، به گروهی که خوار به شمار می‌رفتند: واگذاشتیم و کلمه نیکوی پروردگار تو، درباره پسران اسرائیل، به پاداش صبری که کرده بودند، انجام شد و آنچه را فرعون و قوم وی می‌ساختند، با بناهایی که بالا می‌بردند ویران کردیم.

برخی از دانشمندان در ذیل آیه مذکور می‌فرمایند: «ظاهراً، مراد به ارض سرزمین شام و فلسطین است، مؤید و یا دلیل بر این معنا، جمله بعدی است، که می‌فرماید: ﴿الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا[۳۰] برای این که خداوند در قرآن کریمش، غیر از سرزمین مقدس، که همان نواحی فلسطین است و غیر از کعبه، هیچ سرزمینی را، به برکت یاد نکرده[۳۱].

برخی از علما می‌نویسند: «و تعبیر به مشارقها و مغاربها - مشرقها و مغربهای زمین - اشاره به سرزمین‌های وسیع و پهناوری است، که در اختیار فرعونیان بود؛ زیرا سرزمین‌های کوچک، مشرق‌ها و مغرب‌های مختلف و به تعبیر دیگر افق‌های متعدد ندارند، اما یک سر زمین پهناور، حتماً اختلاف افق و مشرق‌ها و مغرب‌ها، به خاطر خاصیت کرؤیت زمین خواهد داشت، به همین دلیل است، که ما این تعبیر را کنایه، از وسعت سرزمین فراعنه گرفتیم و جمله ﴿بَارَكْنَا فِيهَا اشاره به آبادی فوق العاده این منطقه، یعنی مصر و شام است، که هم در آن زمان هم در این زمان، از مناطق پر برکت دنیا محسوب می‌شود».[۳۲]

برخی از پژوهشگران[۳۳]، با استفاده از تفسیر کشف الاسرار[۳۴]: «در این آیت رب العالمین بیان می‌کند که قبطیان و عمالقه را که ساکن سرزمین مقدس بودند چگونه، از آن سرزمین برداشت و ایشان را هلاک کرد و بنی اسرائیل را به جای ایشان نشاند...

مؤلف محترم قاموس قرآن، نیز می‌نویسد: «ظاهراً مراد، از الارض ارض فلسطین است». از جمع‌بندی اظهارات مفسرین، در مورد ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا، به این نتیجه می‌رسیم، که سرزمین‌های شام و مصر را شامل می‌شود که ما به جغرافیای مناطق مذکور اشاره می‌نماییم.[۳۵]

ارض، در سوره مبارکه یوسف(ع)

  1. ﴿...وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ...[۳۶].
  2. ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ[۳۷].
  3. ﴿وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۳۸].
  4. ﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ[۳۹].
  5. ﴿...فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ حَتَّى يَأْذَنَ لِي أَبِي أَوْ يَحْكُمَ اللَّهُ لِي...[۴۰].

واژه ارض در آیات ۲۱ و ۵۵ و ۵۶ و ۷۳ و ۸۰ سوره مبارکه حضرت یوسف به مناسبت‌های مختلف بیان شده، ما در این مقوله باید روشن کنیم، که منظور از ارض در آیات مذکور، مطلق ارض به معنی زمین است و یا در هر کدام از آیات، منظور قطعه خاصی است که قرآن، از ذکر نام صریح آن به هر دلیل خودداری فرموده و کنجکاوی و شناخت آن قطعه زمین را به عهده قاری قرآن، که موظف به تدبر است، واگذار نموده است. شناخت واژه ارض در آیات پیش، بارون دانستن سرگذشت پر فراز و نشیب حضرت یوسف(ع) این پیامبر گرامی امکان‌پذیر نیست؛ لذا ما ناچاریم به بخش‌هایی از زندگی عبرت‌برانگیز آن بزرگوار که می‌تواند ما را در فهم موضوع یاری دهد؛ اشاره نماییم. تاریخ می‌گوید، برادران حضرت یوسف(ع)، به علت حسادت؛ او را به چاه انداختند و با این حادثه: «فصل جدیدی در زندگانی این کودک خردسال در مصر شروع شد، به این ترتیب که یوسف را سرانجام به مصر آوردند و در معرض فروش گذاردند و طبق معمول، چون تحفه نفیسی بود، نصیب عزیز مصر/، که در حقیقت مقام وزارت، یا نخست وزیری فرعون را داشت، گردید...

قرآن می‌گوید: (کسی که یوسف را در مصر خرید، به همسرش سفارش او را کرد و گفت مقام این غلام را گرامی دار و به چشم بردگان به او نگاه نکن؛ چراکه ما امیدواریم بهره فراوانی از این کودک در آینده ببریم و یا او را به عنوان فرزند برای خود انتخاب کنیم... سپس اضافه می‌کند، این چنین یوسف را در آن سزمین تمکین و متنعم و صاحب اختیار ساختیم)»[۴۱]. با توجه به آنچه گذشت، منظور از ارض در آیه مورد بحث سرزمین مصر است. که ما جغرافیای آن را زیر واژه مصر در صفحات آینده بیان خواهیم نمود. اما ارض در آیه ۵۵ همین سوره مبارکه، نیز نیاز به شناخت بخش دیگری از زندگانی این رسول الهی دارد. در بخشی از زندگانی شگفت‌انگیز این پیامبر الهی می‌خوانیم، که در دامی که زلیخا ۔ زن فوطیفار - عزیز مصر - برای او گسترد، او را بی‌گناه به زندان انداختند و سرانجام معلوم شد، که این زندانی، گناهی جز پاکدامنی ندارد و در ضمن، یوسف(ع) یک فرد معمولی نیست، بلکه دارای علم و آگاهی و هوشیاری و استعداد و مدیریت در سطح بسیار بالایی است؛ زیرا با تعبیر‌هایی، که برای خواب پادشاه مصر کرده بود، این حقیقت بر ایشان روشن شده بود، به همین دلیل پادشاه دستور داد، که یوسف را نزد او ببرند، تا در حل مشکلات مملکتی مشاور ویژه‌اش گردد.

به هر حال وقتی یوسف(ع) را از زندان آزاد کردند و او را پیش ملک بردند و او به علم و هوش و فراستش آگاه شد، از یوسف(ع) خواست، که در کارهای مملکت او را کمک کند. یوسف پیشنهاد کرد: ﴿اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ[۴۲]. از این بخش، از زندگی حضرت یوسف، به خوبی روشن می‌شود، که غرض، از سرپرست خزائن الارض سرزمین مصر است. در آیه ۵۶ همین سوره، خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید: و ما این گونه یوسف را در زمین قدرت دادیم و غرض از قدرت، علاوه بر اقتدار رسالت؛ دستیابی به قدرت سیاسی نیز بود و حضرت یوسف(ع) مراتب سیاسی زمان خود، یعنی عزیزی مصر و سرانجام سلطانی مصر را طی کرد.

با توجه به سرگذشت زندگی حضرت یوسف(ع) ارض در هر دو آیه ۵۵ و ۵۶ کشور مصر است و اما در آیه ۸۰ همین سوره مبارکه، آمده است ﴿...فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ... یعنی؛ لذا من از این سرزمین حرکت نمی‌کنم، تا پدرم به من اجازه دهد، یا خدا فرمانش را درباره من صادر کند... برای روشن شدن مفهوم واژه ارض به دانستن بخش دیگری از حوادث زندگی حضرت یوسف(ع) نیازمندیم. یکی دیگر، از حوادث زندگی آن حضرت، نگهداری برادر مادریش - بنیامین - با برنامه ساختگی اتهام سرقت پیمانه ملک، با اطلاع قبلی او بود. سنت رایج در محل زندگانی حضرت یعقوب این بوده: «... که اگر کسی دزدی کند، او را به بندگی بگیرند... یوسف هم برای نگهداشتن بنیامین، او را متهم به دزدی کرد و نزد خود نگاه داشت»[۴۳].

وقتی برادران یوسف، این جریان را متوجه شدند، که این بار هم با از دست دادن بنیامین، پدر خود را سخت آزرده خاطر خواهند کرد، با هم به مشورت پرداختند. بزرگ‌ترین آنها گفت: آیا نمی‌دانید، که پدرتان از شما پیمان الهی گرفته و پیش از این، درباره یوسف کوتاهی کردید؟ لذا من، از این سرزمین بیرون نمی‌روم...). با توجه، به این قطعه، از حادثه، که بین یوسف و برادران اتفاق افتاده به خوبی روشن می‌شود، که محل تصمیم اقامت برادر بزرگ، در ارض مندرج در آیه مورد بحث، همان مکان گروگان‌گیری بنیامین بوده، که حضرت یوسف در همانجا به یکی از مدارج اعلی سیاسی رسیده بود، پس غرض از ارض در این آیه، نیز کشور مصر است. برخی از دانشمندان و بزرگان[۴۴] نیز ارض را در آیه مذکور، سرزمین مصر معرفی کرده‌اند، که به خواست خدای سبحان، توضیح جغرافیایی این مکان، زیر واژه مصر خواهد آمد.[۴۵]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه یونس(ع)

﴿...إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ...[۴۶]. در سوره مبارکه یونس، واژه ارض ۱۶ بار آمده که فقط یک مورد آن، اشاره به محل ویژه‌ای است. در بخشی از آیه مبارکه ۸۳ سوره یونس(ع) واژه ارض بیان شده ما، در این مقوله قصد داریم روشن کنیم که غرض از ارض در آیه مذکور کدام قطعه از زمین است؛ لذا ما ناچاریم، با توجه به معنی آیه، این مبهم را آشکار سازیم. معنی این بخش از آیه مبارکه چنین است: «... فرعون، در جهان برتری طلب بود.».. ابتدا باید تحقیق شود، فرعون کیست که در ارض برتری طلب بوده است، با توجه به آیات قبل از این آیه، می‌توان او را شناخت و به مکان آن پی برد. در آیات پیش چنین آمده: «بعد از ایشان [بعد از نوح و رسولان بعد از او] موسی و هارون(ع) را با آیات خود، به سراغ فرعون و اشراف وابسته به او فرستادیم، پس تکبر ورزیدند و قوم مجرمی بودند، پس چون حق، از جانب ما به سراغشان آمد گفتند، این سحر آشکاری است. موسی گفت: آیا پس از آنکه حق به نزدتان آمد، چنین می‌گویید؟ آیا این سحر است؟ حال آنکه ساحران رستگار نشوند - آیات ۷۰ تا ۷۷ سوره یونس.

با توجه به آیات مذکور آشکار می‌شود، که آن فرعونی که برتری‌طلبی می‌کرد و همزمان حضرت موسی و هارون(ع) بوده و آن فرعون: «منفتاح پسر رامسس دوم است، که موسی و هارون(ع) برای دعوت او مأمور شدند و او بود، که با قشونش، در دریا غرق شدند»[۴۷]. و او همان فرعونی است «که در سفر خروج باب پنجم، شماره اول تورات، نام برده و این معاصر موسی و هارون بود و با قشونش، در دریای قلزم غرق شدند»[۴۸]. به هر تقدیر، فرعون: (لقب پادشاهان مصر است)[۴۹] لذا ارض مندرج در آیه مورد بحث، همان سرزمین مصر می‌باشد. و ما شرح جغرافیایی آن را زیر واژه مصر بیان خواهیم کرد.[۵۰]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه هود(ع)

﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ[۵۱]. واژه ارض یازده بار در سوره مبارکه هود(ع) تکرار شده، که ده بار اشاره به مطلق زمین ارض است و در آیه مورد بحث، اشاره به مکانی دارد، که چراگاه آن ناقه است و در این مقوله باید، مکان چرای آن ماده شتر را برای قاریان محترم قرآن بیان کنیم. قبل از هر چیز باید دریابیم قوم مورد خطاب آیه، کدام قوم است و کسی که به آنها این خطاب را نموده کیست؟ پاسخ این پرسش، از آیات پیش از آیه مورد بحث، روشن می‌شود؛ زیرا در آیات قبل چنین آمده است: «و به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم، وی فرمود: ای قوم من! خدا را بپرستید، که جز او خدایی ندارید، او شما را از زمین پدید آورد و به آبادی آن واداشت.»..[۵۲].

با استفاده از مدلول آیه مذکور روشن می‌شود، خطاب کننده حضرت صالح و طرف خطاب قوم ثمود است، با آشکار شدن پاسخ‌ها می‌توان ارض محل بعثت حضرت صالح را، از نظر جغرافیایی شناسایی نمود.

محل بعثت حضرت صالح کجا است؟ برخی از نویسندگان گفته‌اند: «صالح پیغمبری است، که بر قوم ثمود مبعوث گردید و آن قوم را به پرستش خدای یگانه و ترک بت‌هایی، که پدرانشان می‌پرستیده‌اند دعوت کرده.»..[۵۳] و آن پیامبر الهی همان‌گونه که در زیر عنوان مسکن قوم ثمود کجاست؟ در صفحات قبل بیان شد محل تبلیغ رسالت آن جناب در اطراف شهری به نام حجر بوده است، که: «در یک منزلی وادی القری و در جنوب تیمه در مسیر کاروان مدینه و شام قرار داشته است. و امروزه آن شهر ویران گردیده و حجر بر وادی میان مبرک الناقه و بئر الغسم اطلاق می‌شود و در این وادی فعلاً چند قریه و چند چشمه آب وجود دارد.»..[۵۴].[۵۵]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه اسراء

  1. ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا[۵۶].
  2. ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ لِيُخْرِجُوكَ مِنْهَا وَإِذًا لَا يَلْبَثُونَ خِلَافَكَ إِلَّا قَلِيلًا[۵۷].
  3. ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا[۵۸].
  4. ﴿فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ فَأَغْرَقْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ جَمِيعًا[۵۹].
  5. ﴿وَقُلْنَا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ اسْكُنُوا الْأَرْضَ...[۶۰].

واژه ارض ۱۲ بار در سوره مبارکه اسراء ذکر شده است. ما، در این گفتار به توضیح این کلمه، در مواردی که ارض به معنای مطلق زمین نیست، بلکه غرض از ذکر آن قطعه کوچکی، از کره زمین است می‌پردازیم و جغرافیای آن را، برای علاقه‌مندان به تدبر در قرآن بیان می‌نماییم.

قرآن در آیه ۴ سوره مبارکه اسراء به بیان گوشه‌ای از تاریخ پر فراز و نشیب بنی اسرائیل پرداخته، می‌فرماید: ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ[۶۱]. سؤال ما، در این مقوله این است، که غرض، از ارضی که در آیه مذکور است، چیست؟ آیا فسادی را، که بنی اسرائیل مرتکب خواهند شد - یا شده‌اند- در کجا اتفاق می‌افتد؟ آیا مکان حادثه، محلی است، که آنان سکونت دارند، با دامنه فساد آنقدر گسترده است، که جنبه جهانی و بین‌المللی خواهد داشت؟ برخی از علما[۶۲] می‌نویسند: «و معنای آیه این است که ما بنی اسرائیل را، در کتاب تورات اخبار داده و اعلام نمودیم، اخباری قاطع، سوگند می‌خورم و قطعی می‌گویم، که شما نژاد بنی اسرائیل به‌زودی، در زمین فساد خواهید کرد - که مراد سرزمین فلسطین و پیرامون آن است- و این فساد را در دو نوبت خواهید کرد. یکی بعد از دیگری و در این زمین طغیانی عظیم و غلوی کبیر خواهید نمود». در تفسیر نمونه[۶۳] همین نظر مورد تأیید قرار گرفته و آمده است: «منظور از کلمه ارض به قرینه آیات بعد- در همین سوره - سرزمین مقدس فلسطین است، که مسجد الاقصی، در آن واقع شده است».

به طور اختصار می‌توان گفت، غرض از ارض، در آیه مذکور، سرزمین مقدس فلسطین است، که سپس به توضیح جغرافیایی آن اشاره خواهیم نمود. گرچه در این گفتار ما قصد نداریم، به جز جغرافیای مناطق مندرج در آن، به بحث‌های دیگری بپردازیم، ولی ذکر آخرین نظریه، در مورد فساد یهود، در این مقاله خالی از فایده نخواهد بود. ... بعضی احتمال داده‌اند، که این دو حادثه [دو فساد بنی اسرائیل] مربوط به رویدادهای بعد از جنگ جهانی دوم؛ تشکیل حزبی به نام «صهیونیسم» و تشکیل دولتی به نام اسرائیل، در قلب ممالک اسلامی است، و منظور از فساد اول بنی اسرائیل و برتری‌جویی آنها، همین است، و منظور از انتقام اولی آن است، که ممالک اسلامی در آغاز، که از این توطئه آگاه شدند، دست به دست هم دادند و توانستند، بیت المقدس و قسمتی از شهرها و قصبات فلسطین را، از چنگال یهود بیرون آورند و نفوذ یهود در مسجد الاقصی به کلی قطع شد. و منظور از فساد دوم، هجوم بنی اسرائیل، با اتکای نیروهای استعماری جهان خواران و اشغال سرزمین‌های اسلامی و گرفتن بیت المقدس و مسجد الاقصی است. و به این ترتیب، باید مسلمانان، در انتظار پیروزی دوم، بر بنی اسرائیل باشند، به طوری که مسجد الاقصی را از چنگال آنها بیرون آورند و نفوذشان را در این سرزمین، به کلی قطع کنند این همان چیزی است که همه مسلمانان جهان در انتظار آنند و وعده فتح و نصرت الهی به مسلمانان»[۶۴]. در سوره اسراء آیه ۷۶، یک بار دیگر لغت ارض به کار رفته، می‌فرماید: ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَسْتَفِزُّونَكَ مِنَ الْأَرْضِ...[۶۵].

حال در این بحث باید برای قاری قرآن، به خوبی روشن شود، کهارض در این آیه مبارکه، چه سرزمینی است؟ برای درک بهتر این مطلب می‌توان از یکی از علوم قرآنی، به نام اسباب نزول استفاده نمود.[۶۶]

اسباب نزول و رابطه آن با جغرافیا

اسباب نزول، یا شأن نزول، یکی از علوم قرآنی است، که می‌تواند بیان کند؛ که علت و سبب نزول بعضی از آیات قرآن چیست؛ لذا برای درک معنی درست واژه ارض در آیه مذکور، می‌توان از این علم کمک گرفت. در مورد اسباب نزول این آیه، در کتاب «نمونه بینات در شأن نزول آیات» تألیف دکتر محمد باقر محقق[۶۷] چنین نقل شده است: «ابوعلی گوید: (مشرکین قصد داشتند رسول خدا(ص) را نه فقط، از مکه، بلکه از سرزمین عرب بیرون کنند؛ زیرا قبلاً فقط از مکه بیرون کرده بودند)، معتمر بن سلیمان، از پدرش نقل می‌نماید، که زمینی را که کفار قصد داشتند، پیامبر را بدانجا تبعید نمایند، زمین مدینه بود؛ زیرا یهودیان به پیامبر گفته بودند، که این زمین مکه ارض پیامبران و انبیاء نیست، بلکه ارض انبیاء در شام است. قتاده و مجاهد گویند، مراد زمین مکه است؛ زیرا قریش کوشش داشتند، پیامبر را، از مکه بیرون کنند و این آیه نازل گردید و فرمود: (اگر تو را از زمین مکه بیرون نمایند، چیزی نخواهد گذشت، که خودشان از آن سرزمین رانده خواهند شد...)[۶۸].   همچنین مؤلف تفسیر نمونه[۶۹] نوشته‌اند: «مشهور این است، که آیات فوق - ۷۶ و ۷۷ سوره اسراء - در مورد اهل مکه نازل شده است، که نشستند و تصمیم گرفتند، پیامبر(ص) را، از مکه بیرون کنند و بعدها این تصمیم، فسخ و تصمیم به اعدام پیامبر(ص)، در مکه گردید و به دنبال آن، خانه پیامبر(ص) از هر سو محاصره شد و همان‌گونه که می‌دانیم، پیامبر(ص)، از این حلقه محاصره، به طور اعجازآمیزی، بیرون آمد و به سوی مدینه حرکت کرد و این تاریخ سرآغاز هجرت گردید»[۷۰]. پس با استفاده از اسباب نزول آیه، در می‌یابیم، که غرض از ارض در آیه مورد بحث، شهر مکه است، که به جغرافیای آن، در گفتار مربوط به مکه اشاره خواهیم نمود.

واژه ارض، در آیات ۹۰ سوره مبارکه اسراء باز تکرار گردیده است، که ما به معنی آیه مذکور در ذیل توجه می‌کنیم: «و گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم؛ مگر این که چشمه‌ای، از این سرزمین ۔ خشک و سوزان - برای ما خارج سازی». برخی از دانشمندان[۷۱] در معنی آیه می‌نویسند: «و معنای آن این است، که... قریش گفتند... ای محمد(ص) به تو ایمان نمی‌آوریم... [تا] آن‌که بشکافی... برای ما، از زمین مکه، با همه کم آبیش... چشمه‌ای که خشک نشود.»... مرحوم زین العابدین رهنما، در تفسیر قرآن[۷۲]، در تفسیر آیه مورد بحث می‌نویسد: «... ابن عباس گفت: اشراف قریش، نزدیک کعبه به هم آمدند: عتبه و شیبه، پسران ربیعه و ابوسفیان بن حرب و النضر بن الحرث و ابوالبحتری بن هشام و اسود بن عبدالمطلب و زمعه ابن الاسود... ونبیه و منبه پسران حجاج».

این صنادید قریش همه به هم آمدند و با یکدیگر گفتند محمد(ص) را حاضر کنید، تا نخست، به حجت با وی سخن گوییم... تا آنجا که می‌افزاید: ایشان گفتند: ای محمد(ص)! اگر آنچه ما گفتیم و بر رأی تو عرضه کردیم، نمی‌شنوی، و نمی‌پذیری، پس بدان، که این مکه جایی تنگ است، تنگ معیشت و تنگ آب، از خداوند خویش بخواه، تا این کوه‌های مکه، از جای سر گیرد، تا جای بر ما فراخ گردد و از چشمه‌ها آب فراخ گشاید و جوی‌ها رواند، تا ما کشت و زرع کنیم.»... در تفسیر نمونه[۷۳] نیز در مورد آیه مذکور این گونه نقل نموده است: «گروهی از مشرکان مکه، که ولید بن مغیره و ابوجهل، در جمع آنها بودند، در کنار کعبه اجتماع کردند و پیرامون کار پیامبر(ص) سخن گفتند... (و سرانجام) گفتند بسیار خوب، حال که چنین می‌گویی - هیچ شهری تنگ‌تر از شهر ما - نیست - اطراف مکه را که کوه‌های نزدیک به هم فرا گرفته - از پروردگارت بخواه، این کوه‌ها را عقب بنشاند و نهرهای آب... جاری سازد». با توجه به آنچه در مدارک فوق ملاحظه شد، روشن می‌گردد که ارض در آیه مورد بحث، شهر مکه است که، در گفتار مربوط به مکه، به جغرافیای آن اشاره خواهیم نمود.

لغت ارض در آیات ۱۰۳ و ۱۰۴ همین سوره باز بیان شده است، در معنی کلمه به کلمه آیه ۱۰۳ چنین آمده است: «که پس خواست، که آنها را، از زمین براند و ما او را و همه کسانی را که با او بودند، در آب غرق کردیم». حال، سؤال این است، که ارض در این آیه مطلق کره زمین است، یا مقصود، از آن محل خاصی از این کره خاکی است؟ با توجه به آیات پیش از آیه مورد بحث، روشن می‌شود، که قرآن شریف، داستان درگیری حضرت موسی(ع) را با فرعون زمان او نقل می‌فرماید؛ لذا آن کسی که قصد بیرون راندن را دارد، فرعون است و در نتیجه محلی که باید موسی(ع) و یارانش از آنجا رانده شوند، قلمرو فرعون می‌باشد.

برخی از نویسندگان، در ترجمه قرآن مجید[۷۴]، در توضیح واژه ارض در آیه مذکور، به نقل از کشف الاسرار[۷۵]، می‌نویسد: فأراد أن یستقزهم، ای آراد یخرجهم و یقلعهم من ارض مصر، «یعنی فرعون خواست، که موسی(ع) و بنی اسرائیل را از سرزمین مصر دور نماید، پس ما او را و جمله پیروان او را در آب غرق کردیم».

برخی از بزرگان در مورد کلمه ارض، در آیات مورد بحث[۷۶] می‌نویسند: «مقصود، از زمین، که مأمور شدند، در آنجا سکونت نمایند، سرزمین مقدس است، که به حکم آیه شریفه ﴿ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ[۷۷] و آیاتی دیگر، خداوند برای آنان مقدر فرموده است، همچنان که از سیاق بر می‌آید، مراد، از کلمه ارض، در آیه قبلی ۱۰۳ مطلق روی زمین و یا خصوصی سرزمین مصر باشد».

برخی از دانشمندان[۷۸] زیر عنوان منظور، از ارض در این آیات - ۱۰۳ و ۱۰۴ - کدام سرزمین است؟ می‌نویسند: «در آیات فوق... خداوند به بنی اسرائیل دستور داد که اکنون، که بر دشمن پیروز شدید در ارض معهود سکونت جویید - آیا منظور سرزمین مضر است؟ - همین کلمه در آیه قبل - ۱۰۳ - که می‌گوید، فرعون می‌خواست آنها را از سرزمین مصر بیرون کند؛ به همین معنی آمده و آیات دیگر قرآن، نیز می‌گوید، که بنی اسرائیل وارث فرعونیان شدند، یا این که اشاره، به سرزمین مقدس فلسطین است؛ زیرا بنی اسرائیل، بعد از این ماجرا به سوی فلسطین رفتند و مأمور شدند، که در آن وارد شوند.

ولی ما بعید نمی‌دانیم، هر دو سرزمین منظور بوده باشد؛ زیرا بنی اسرائیل به شهادت آیات قرآن، وارث زمین‌های فرعونیان شدند و هم مالک سرزمین فلسطین. خداوند در آیه ۱۰۴ سوره مبارکه اسراء می‌فرماید، که بعد از غرق شدن فرعونیان، به بنی اسرائیل گفتیم، در زمین - سرزمین مقدس -سکونت کنید، در حالی که فرعون می‌خواست ایشان را به زور بیرون کند. با توضیحاتی که ذکر شد، می‌توان به این نتیجه رسید، که ارض در آیه ۱۰۳ محلی است، که فرعون قصد داشت، حضرت موسی(ع) و بنی اسرائیل را، از آن بیرون کند و آن زمین خاک مصر، و یا مصر و فلسطین است، به دلیل این که بنی اسرائیل، بعد از غرق شدن فرعونیان، مالک مصر و فلسطین شدند و مراد، از ارض در آیه ۱۰۴، محلی است که می‌بایست، بنی اسرائیل، در آن ساکن شوند و آن ارض مقدس، یا فلسطین می‌باشد، که درباره جغرافیای آنها در بخش‌های مربوط به خود توضیح داده خواهد شد.[۷۹]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه کهف

  1. ﴿إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا[۸۰].
  2. ﴿قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ...[۸۱]

لغت ارض۹ بار در سوره مبارکه کهف، به منظور‌های مختلف ذکر شده، که دو مورد آن اشاره، به دو مکان ویژه است، که در این مقوله مورد بحث و مداقه قرار می‌گیرد.

در آیه ۸۴ لفظ ارض بدون هیچ توضیحی، طبق عرف قرآن، بیان شده و ذکر آن، در این آیه، به مناسبت پاسخی است، که در پرسش آیه قبل از آن، آمده است و آن پرسش، این است: «ای پیامبر(ص)! از تو در مورد ذوالقرنین می‌پرسند، بگو به زودی گوشه‌ای، از سرگذشت او را برایتان نقل خواهم کرد. سپس در جواب می‌فرماید: (او کسی است، که ما به او در زمین قدرت و حکومت دادیم...). در این پرسش و پاسخ سه مجهول وجود دارد، که با کشف اولین مجهول؛ می‌توان به دو مجهول دیگر به آسانی دست یافت. بدین معنی که اگر ما بدانیم ذوالقرنین کیست، ارض ی را که او، در آن به قدرت رسیده است؛ می‌توان از لابه‌لای اوراق تاریخ پیدا نمود. لذا، در این گفتار ناچاریم، به کشف مجهول اول، که در آیه ۸۳ موجود است و می‌فرماید: ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ...[۸۲] بپردازیم.[۸۳]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه طه

  1. ﴿قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى[۸۴].
  2. ﴿قَالُوا إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ يُرِيدَانِ أَنْ يُخْرِجَاكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ...[۸۵].

واژه ارض پنج بار در سوره مبارکه طه بیان گردیده، که دو مورد آن یعنی آیه ۵۷ و ۶۳، ارض به معنی مطلق زمین نیست؛ بلکه با توجه به مدلول و معنی؛ آن دو آیه مبارکه، غرض بخشی از کل کره زمین است، که ما در این مقوله، ابتدا به شناخت آن دو نقطه و سپس به توضیح جغرافیایی آن خواهیم پرداخت. در ترجمه آیه ۵۷ می‌خوانیم: «گفت ای موسی می‌آیی سوی ما؛ تا با جادوی خود ما را از سرزمینمان بیرون کنی در تفسیر المیزان[۸۶]، برخی از بزرگان؛ ذیل آیه مذکور می‌نویسند: «ضمیر قال به فرعون بر می‌گردد، پس طرف حضرت موسی، که با او مجادله می‌کند؛ فرعون زمان موسی است و می‌دانیم که فرعون حاکم مطلق العنان سرزمین مصر است، با این ترتیب روشن می‌شود، که منظور از ارض در آیه مذکور، مصر می‌باشد، نه مطلق کره زمین». همچنین استاد مکارم شیرازی، در تفسیر نمونه[۸۷] در توضیح آیه مورد نظر نوشته‌اند: «گفت ای موسی! آیا آمده‌ای که ما را از سرزمین و وطنمان با سحرت بیرون کنی؟».

ارائه این معجزات همگی توطئه برای غلبه بر حکومت و بیرون کردن ماقبطیان. از سرزمین آبا و اجداد ما است». با توجه به لغت قبطیان، که جمع قبطی و قبطی به معنی منسوب به قبط می‌باشد و طبق توضیحی که برخی از نویسندگان، در فرهنگ فارسی، زیر واژه قبط داده... این کلمه محرف Egypte = Aiguptios = مصر است، [یعنی] سکنه قدیم کشور مصر. به هر تقدیر به این نتیجه می‌رسیم که واژه ارض همان کشور مصر است. در ترجمه آیه ۶۳ نیز چنین می‌خوانیم: این دو مسلماً ساحرند: می‌خواهند شما را، با سحرشان از سرزمینتان بیرون کنند... با توجه به این که آیه ۶۳ دنباله مجادله فرعون با حضرت موسی است، غرض از واژه ﴿أَرْضِكُمْ = سرزمین شما، همان سرزمین مصر است و در نتیجه معنی ارض در دو آیه مورد بحث، سرزمین مصر می‌باشد، که به خواست خدا، در مورد جغرافیای آن، زیر عنوان مصر جداگانه توضیح خواهیم داد.[۸۸]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه انبیاء

  1. ﴿وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا لِلْعَالَمِينَ[۸۹].
  2. ﴿وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ[۹۰].

واژه ارض یازده بار در سوره مبارکه انبیاء ذکر شده، که در مورد آن با فعلبارَک همراه است و این نشان می‌دهد، که ارض در دو مورد مذکور اشاره به محل خاصی دارد، که ما، در این پژوهش، ابتدا، به شناخت آن مکان مبارک و سپس، به توضیح جغرافیایی آن خواهیم پرداخت. خداوند سبحان، در آیه ۱۱ سوره انبیاء می‌فرماید: «ما ابراهیم و لوط را با مهاجرت به سرزمینی، که آن را، برای همه جهانیان پر برکت ساختیم نجات دادیم. چنان که، ملاحظه می‌شود. نام این سرزمین پر برکت، در آیه مورد بحث، ذکر نشده است، بلکه به طور اختصار و مجمل به آن اشاره شده. در آیه مذکور، از حضرت ابراهیم، با ضمیر (هُ) و از لوط، با صراحت نام برده و بیان می‌نماید، که هر دو پیامبر خود را نجات داده و به سرزمین پر برکت رسانیده‌اند: «گرچه نام این سرزمین صریحاً در قرآن نیامده، ولی با توجه به آیه اول سوره إسرا/... معلوم می‌شود [که منظور] همان سرزمین شام است، که سرزمینی است، هم از نظر ظاهری پر برکت و حاصل‌خیز و سرسبز و هم از نظر معنوی،؛ چراکه کانون پرورش انبیاء بوده است»[۹۱].

برخی از بزرگان[۹۲] در ذیل آیه مزبور می‌نویسند: «منظور، از این سرزمین، سرزمین شام است، که ابراهیم(ع) بدان مهاجرت نمود». برخی از نویسندگان، در ترجمه قرآن[۹۳]، در توضیح ﴿الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا می‌نویسد: «و آن زمین، که خدایش، با برکت کرد، شام بود و گفتند: در جهان هیچ آبی خوش نیست، جز این که، از صخره بیت المقدس بیرون می‌آید[۹۴]. بنابر آنچه ملاحظه شد، جای شکی باقی نمی‌ماند، که ارض مورد نظر قرآن، در آیه مورد بحث، سرزمین شام است. در آیه ۸۱ همین سوره، بار دیگر واژه ارض با صفت پر برکت بودن ذکر شده و خداوند می‌فرماید: «و تند باد را مسخَّر سلیمان ساختیم، که به فرمان او به سری سرزمینی، که آن را پر برکت کرده بودیم، حرکت می‌کرد.»... اکنون باید روشن کنیم؛ که ارض، در این آیه مبارکه، که با صفت پر برکت، از آن یاد شده است؛ چه محلی است؟ با استفاده، از شرح زندگی حضرت داوود(ع) و جانشین او، می‌توان به نام اصلی این سرزمین دست یافت.[۹۵]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه شعرا

﴿يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ...[۹۶]. واژه ارض فقط یک بار، در سوره مبارکه شعراء به صورت ﴿أَرْضِكُمْ یعنی سرزمین شما آمده است. اکنون برای شناخت واژه ارض ابتدا به تفسیر آیه توجه می‌کنیم، در توضیح آیه مذکور، مرحوم دکتر خزائلی، زیر عنوان موسی در مصر، در کتاب اعلام قرآن می‌نویسد: «حضرت موسی(ع) برای انجام دادن امر حق به مصر آمد و دعوت الهی را بر فرعون عرضه داشت. فرعون بر آشفت و گفت مگر نه در خاندان ما تربیت شده‌ای؟ چگونه با پرورنده خود، از در ستیز در می‌آیی! فرعون، موسی و هارون را به قتل تهدید کرد... تا آنجا که می‌افزاید: موسی در برابر فرعون، آیاتی اظهار داشت: دست در گریبان کرد و از گریبانش، فروغی شبیه به نور آفتاب ساطع گردید و عصایش را افکند، به صورت اژدها در آمد. فرعون ساحران را خواست، تا با موسی به معارضه بپردازند.»..[۹۷].

با توجه به سند فوق، دو طرف مجادله موسی و فرعون بوده‌اند و محل مجادله قلمرو حکومتی فرعون زمان موسی، یعنی سرزمین مصر بوده است. نکته جالب توجه در این بحث تاریخی آن است؛ که فرعونی: که قبلاً تمام مصر را ملک مسلم خود می‌دانست و می‌گفت: ﴿أَلَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ[۹۸]. اکنون که پایه‌های تخت خود را لرزان می‌بیند، مالکیت مطلقه این سرزمین را به کلی فراموش کرده و آن را ملک مردم می‌شمرد و می‌گوید: «سرزمین شما، به خطر افتاده، چاره‌ای بیندیشید»[۹۹]. و دم از مردم‌سالاری می‌زند به هر حال، از اصل مطلب دور نشویم، منظور از لغت ﴿أَرْضِكُمْ، در آیه مذکور سرزمین مصر است. که ما جغرافیایی آن را، در گفتار مربوط به مصر، بیان خواهیم کرد.[۱۰۰]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه قصص

  1. ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ...[۱۰۱].
  2. ﴿وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ...[۱۰۲].
  3. ﴿...إِنْ تُرِيدُ إِلَّا أَنْ تَكُونَ جَبَّارًا فِي الْأَرْضِ...[۱۰۳].
  4. ﴿وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ...[۱۰۴].
  5. ﴿وَقَالُوا إِنْ نَتَّبِعِ الْهُدَى مَعَكَ نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا...[۱۰۵].

واژه ارض ۹ بار، در سوره مبارکه قصص ذکر شده، که پنج بار آن، اشاره به محل ویژه‌ای از کل کره زمین است، که در آن محل، اتفاقی روی داده و به یقین قاری مدبِّر در قرآن، علاقه‌مند است، با محل حادثه آشنا شود؛ لذا ما، در این گفتار، با استفاده، از منابع مهم تفسیری و تاریخی، به روشن شدن محل ارض که حادثه‌ای در آن رخ داده؛ خواهیم پرداخت.

برخی از نویسندگان، در ترجمه آیه ۴ می‌نویسد: «بی‌گمان، فرعون، در سرزمین مصر برتری گرفت و اهل آن را گروه، گروه کرد.».. و در پاورقی، در توضیح ارض در ترجمه قرآن مجید[۱۰۶]، می‌نویسد: «و مراد اززمین/، مصر است، که فرعون، در آن غلو و تکبر و ترفع کرد.»...

برخی از دانشمندان[۱۰۷] در مورد ارض چنین نقل نموده است: تعبیر، به ارض =زمین، اشاره به سرزمین مصر و اطراف آن است و از آنجا که یک قسمت مهم آباد روی زمین، در آن روز، آن منطقه بوده، این واژه به صورت مطلق آمده است. این احتمال نیز وجود دارد؛ که الف و لام برای عهد و اشاره، به سرزمین مصر باشد».

به هر حال ارض در آیه مورد پژوهش، سرزمین مصر زمان حضرت موسی و فرعون است، که ما شرح جغرافیای آن را، در گفتار مربوط به مصر؛ بیان خواهیم نمود. در ترجمه آیه ۶ سوره قصص، برخی از علما چنین بیان نموده: «و در زمین مکنتشان داده، از همین ضعفا، به فرعون و هامان و لشکریان آن دو، آن سرنوشتی را نشان دهیم؛ که از آن می‌گریختند».

اما، برخی از نویسندگان، در ترجمه این آیه، ارض را مصر و شام ترجمه نموده و آن را با توجه به آیات قبل، مطلق زمین نمی‌داند،؛ چراکه فرعون و هامان و لشکریان آن دو، در مصر بردند. پس با توجه به اصل داستان فرعون و حضرت موسی(ع) ارض/، در این آیه هم کنایه از مهر و هم شام است، که به خواست خدای سبحان، زیر واژه مهر، به جغرافیای آن خواهیم پرداخت. واژه ارض، بار دیگر، در آیه ۱۹ همین سوره بیان شده است؛ که می‌توان، از قرائن، به مقید بودن آن به مکان خاصی پی برد. آیه می‌فرماید: و موقعی که می‌خواست، با کسی که دشمن هر دوی آنها - موسی و بنی اسرائیل - بود؛ درگیر شود؛ و با قدرت مانع او گردد؛ آن شخص، فریاد زد: ای موسی! قصد داری مرا بکشی؛ همان‌گونه که دیروز شخصی را به قتل رساندی؟ آیا تو می‌خواهی ستمگری روی زمین باشی...؟ با توجه به مفاد آیه؛ می‌توان ارض را مطلق زمین گرفت و می‌توان با توجه به محلی که حادثه در آن روی داده؛ آن را مکان خاصی به شمار آوریم، حال سخن این است، که اگر ارض را مطلق زمین ندانیم و آن را منطقه ویژه‌ای تلقی کنیم؛ آن محل کجا است؟[۱۰۸]

ارض محل حادثه

در کتاب قصص قرآن[۱۰۹] زیر عنوان خروج موسی از مصر چنین آمده است: «موسی چون ظلم روز افزون آل فرعون و حال تباه بنی اسرائیل را مشاهده کرد، تصمیم گرفت که تا آخرین مرحله قدرت و استطاعت، در یاری ستم‌زدگان و مبارزه با ستمکاران، بکوشد تا یک روز که آل فرعون مراسم عید برپا کرده و جشنی بزرگ فراهم ساخته بودند؛ موسی(ع) به شهر منف وارد شد و در یکی از کوچه‌های شهر دید، که دو مرد[قبطی دو سبطی] با هم نزاع می‌کنند چون، موسی(ع) نزدیک شد و دید یکی از آن دو، سبطی و دیگری قبلی و از بستگان دستگاه سلطنت است.»... مرحوم عماد زاده، در مورد هجرت حضرت موسی، از مصر به مدین، با توجه به آیات مربوط به این هجرت؛ داستانی را نقل می‌کند، که می‌تواند در روشن شدنارض محل حادثه؛ ما را یاری کند، او می‌نویسد: «یک شب هنگام غروب آفتاب، که مردم به کار خود مشغول بودند... موسی، از خانه فرعون به تنهایی بیرون رفت و در منف... قصری بود؛ که از سنگ ساخته بودند؛ داخل شد، دید قانون - نام شخصی قبطی - که خباز فرعون بود، با یکی از سبطیان، که سامری نام داشت. در آویخته و بدون جهت او را عذاب می‌دهد... سامری... کمک می‌طلبید، موسی به جلو رفت. به «قانون» گفت: دست از «سامری» بدار و بی‌گناه او را مرنجان، قانون به سخن موسی(ع) وقعی ننهاد... موسی(ع) غضبناک شد و بر سینه قانون زد... [او] مُرد... صبحگاهان روز بعد موسی به میان مردم آمد... دید مردی قبطی، با سامری در آویخته، او را آزار می‌رساند، چشم سامری به موسی(ع) [افتاد]... موسی را به یاری خواست... [موسی] قدم پیش گذاشت، تا سامری را از دست او نجات دهد، سامری گمان کرد، موسی از دست او خشمناک است و شاید رفیق او را مانند حریف شب گذشته به قتل رساند،... گفت: آیا می‌خواهی مرا بکشی، چنانچه دیشب مرد قبطی را کشتی؟ مرد قبطی، که این سخن را شنید، دست از سامری برداشت و به طرف فرعون رفت.»..[۱۱۰].

از جمع‌بندی دو مطلب بالا می‌توان به این نتیجه رسید، که محل حادثه، پایتخت مصر زمان فرعون؛ که طبق روایات فوق، منف نامیده می‌شده، بوده است. لویس معلوف، در لغت‌نامه المنجد واژه منف را، به ممفیس ارجاع داده و زیر آن واژه می‌نویسد: ممفیس اَو منف Memphis مَدینة فی مصر سفلی علی شاطیء النیل بالغرب من قاهره کانت مرات عدیده عاصمة الفراعنه. انقاض کنائس القدیمه یعنی ممفیس که منف هم نامیده می‌شود، شهری؛ در مصر سفلی بوده، که بر کنار رود نیل، نزدیک قاهره فعلی قرار داشته است، که بارها پایتخت فرعون‌های مصر بوده و آن شهر دارای کنیسه‌ها و معبدهای قدیمی است. پس، با این استدلال؛ مکان جغرافیایی ارض محل درگیری حضرت موسی، با قبطی‌ها، در دو نوبت، شهر ممفیس، نزدیک قاهره کنونی، نزد یک رود نیل بوده است. در ترجمه آیه ۳۹ چنین می‌خوانیم: سر انجام فرعون و لشکریانش، به ناحق در زمین استکبار کردند و پنداشتند، به سوی ما باز نمی‌گردند. در این آیه می‌توان ارض را مطلق زمین فرض کرد و چنین نتیجه گرفت، که فرعون و لشکریانش مانند سایر ستمگران، گردن‌کشی و طغیان کردند، که در این صورت، جغرافیای ارض همان جغرافیای کلی و عمومی کره زمین است و اگر ارض را به معنی محل حکومت آنان بدانیم، با توجه به اصل داستان موسی وفرعون، ارض همان کشور مصر است.

اما ارض در آیه ۵۷، با توجه به ترجمه آیه و منابع تاریخی، نیز برای ما روشن می‌شود. ترجمه آیه «آنها گفتند: اگر ما هدایت را همراه تو پذیرا شویم؛ ما را از سرزمینمان می‌ربایند.»... در آیه فوق چند نکته وجود دارد، که با روشن شدن آنها می‌توان فهمید غرض از سرزمین مان کجاست؟

  1. منظور از آنها که گفتند ما را از سرزمینمان می‌ربایند، چه کسانی بودند؟
  2. رباینده آنان چه کسانی بودند؟

با استفاده از شأن نزول آیه می‌توان به کشف مجهول اول رسید آقای محقق، در این باره می‌نویسد: «گویند، این آیه درباره حرث بن نوفل بن عبد مناف نازل شده؛ زیرا او به رسول خدا(ص) گفت ما می‌دانیم که قول تو حق است؛ ولی می‌ترسیم، در اثر پیروی تو، عرب ما را از مکه بیرون نماید و ما در مقابل آنها تاب مقاومت نداریم، نسایی در «سنن» خود، نیز از ابن عباس روایت کرده است و طبری صاحب «جامع البیان» از طریق عوفی، از ابن عباس روایت کند، که طایفه‌ای از قریش به پیامبر گفتند: اگر از تو پیروی نماییم: مردم ما را تبعید کنند سپس این آیه نازل شد»[۱۱۱].

همچنین، در مورد شأن نزول آیه، در تفسیر و ترجمه قرآن مجید، برخی از نویسندگان[۱۱۲]، چنین آورده است: «آیه در شأن حارث بن عثمان یا حارث بن نوفل آمد. این «حارث» پیش مصطفی آمد و گفت ما می‌دانیم، که تو پیامبر راستگویی و آن چه می‌گویی و آورده‌ای راست است، و لکن اگر ما اتباع تو کنیم و بر پی قرآن و توحید رویم، چنان که تو رفتی؛ عرب ما را از سرزمین مکه بربایند.»... با توجه به شأن نزول آیه فوق، روشن می‌شود، که شخص پرسش‌گر، «حارث» و طرف مخاطب؛ رسول گرامی اسلام(ص) و سرزمین مورد بحث، شهر مکه بوده است، که به خواست خدای سبحان، به جغرافیای آن، در گفتار مکه اشاره خواهیم نمود. [۱۱۳]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه عنکبوت

﴿وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ[۱۱۴]. واژه ارض ده بار در سوره مبارکه عنکبوت آمده است. که فقط یک مورد آن با توجه به مدلول آیه، مطلق زمین نیست، که ما در این گفتار به بیان و معرفی آن ارض خواهیم پرداخت. با توجه به معنی آیه مورد بحث، می‌توان ارض را، به معنی مطلق کره زمین دانست و این گونه بیان کنیم: که آنان بر روی زمین استکبار ورزیدند و یا می‌توان با توجه به آیاتی که در بحث‌های گذشته، درباره داستان موسی و فرعون مورد ارزیابی قرار دادیم؛ به محل ویژه استکبار آنان، یعنی سرزمین مصر اشاره نماییم و بگوییم غرض از ارض مندرج، در آیه مذکور، سرزمین مصر است.[۱۱۵]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه روم

﴿غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ[۱۱۶]. واژه ارض ۱۴ بار، در سوره مبارکه روم بیان شده، که ۱۳ مورد آن اشاره به مطلق ارض است، فقط یک مورد آن، با صفت ادنی الارض بیان شده، که گویای سرزمین مخصوصی است و آیه، درباره آن توضیحی در بر ندارد و ما در این گفتار می‌بایست؛ با استفاده از اسناد قابل اعتماد، ارض مذکور، در آیه را مشخص نماییم. برخی از نویسندگان، با استفاده از تفسیر طبری[۱۱۷] و همچنین از تفسیر ابوالفتوح رازی[۱۱۸]، در توضیح آیات ۲ تا ۴ این سوره مبارکه، می‌نویسد: «در این آیه و آیه بعد، می‌گوید (رومیان مغلوب شدند، یعنی پارسیان، بر رومیان غالب آمدند، در نزدیک‌ترین زمین، به پایتخت روم، که قسطنطنیه بود و رومیان نیز به‌زودی، بر پارسیان غالب آیند)».

در تفسیر نمونه، درباره آیات مورد بحث می‌خوانیم: «بعد از ذکر حروف مقطعه می‌فرماید: رومیان مغلوب شدند - ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ - و این شکست در سرزمین نزدیکی واقع شده - ﴿فِي أَدْنَى الْأَرْضِ - نزدیک به شما مردم مکه، در شمال جزیره عرب، در اراضی شام، در منطقه‌ای میان بصری و اذرعارات و از اینجا معلوم می‌شود، که منظور از ارض روم شرقی است نه روم غربی. بعضی از مفسرین، مانند شیخ طوسی، در تبیان احتمال داده، که منظور نقطه نزدیکی، به سرزمین ایرانیان بوده است. یعنی در محلی واقع شده که نزدیک‌ترین نقطه میان ایران و روم بود، ولی... از جهاتی تفسیر دوم صحیح‌تر به نظر می‌رسد[۱۱۹].

برخی از بزرگان[۱۲۰]، در تفسیر آیه ﴿غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الْأَرْضِ مرقوم داشته: (کلمه روم، نام اقوامی از انسان‌ها است؛ که در ساحل مدیترانه در غرب آسیا زندگی می‌کنند، در آن ایام این اقوام، امپراطوری بزرگ و وسیعی تشکیل داده بودند؛ به طوری که دامنه آن، تا حدود شامات توسعه یافته بود، در ایام نزول این سوره، جنگی بین این امپراطوری و امپراطوری ایران، در سرزمین میانه شام و حجاز، در گرفته و روم از ایران شکست خورده بود و ظاهراً مراد به کلمه ﴿الْأَرْضِ سرزمین حجاز و مراد از ﴿أَدْنَى الْأَرْضِ نزدیکی‌های این سرزمین است). برخی از پژوهشگران، زیر واژه روم درباره ﴿أَدْنَى الْأَرْضِ می‌نویسد: «مقصود از ﴿أَدْنَى الْأَرْضِ ولایت شام و فلسطین است»[۱۲۱] از جمع‌بندی مستندات این پژوهش، به این نتیجه می‌رسیم، که منظور از ﴿الْأَرْضِ، در آیه مورد بحث؛ سرزمین حجاز و غرض از ﴿أَدْنَى الْأَرْضِ سرزمین نزدیک به حجاز است، که منطقه‌ای میان بصری و اذرعات می‌باشد، که منظور نهایی آن، روم شرقی، یعنی بیزانس است.[۱۲۲]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه احزاب

﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا...[۱۲۳]. واژه ارض سه بار، در سوره مبارکه احزاب بیان شده است، که دو بار آن، در آیه همین سوره مبارکه است، که ما در این گفتار، سعی داریم به شناخت و معرفی جغرافیایی آن به قاریان محترم قرآن بپردازیم. خداوند در آیه فوق، رسول خویش را، به نعمت پیروزی بر دشمن، و واگذاری ارض و دیار و سرزمینی که هرگز گام در آن ننهاده؛ توجه می‌دهد و یاری و توانایی خویش را، به یاد او می‌آورد. قرآن، طبق عرف انشایی خود، به طور مجمل و مختصر به وقایع و حوادث و همچنین اماکن، اشاره نموده و از شرح و توضیح آنها پرهیز می‌نماید و این تاریخ است که می‌تواند، در بیان و تفسیر وقایع و یا توجیه اماکن، قاری قرآن را در فهم مطلب یاری نماید، تا بهتر و بیشتر بتواند با مجملات آشنا گردد و از آنان پند و عبرت گیرد. اکنون کوشش ما، در این گفتار آن است، که برای علاقه‌مندان، روشن کنیم؟ دیار و سر زمینی را که خداوند، در اختیار پیامبرش قرار داده است؛ چه محلی است؟

ارض و زمینی را که، مسلمین قبلاً، در آن پا نگذاشته بودند؛ کجاست؟ در این که، منظور از ﴿أَرْضَهُمْ و ﴿أَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا کدام سرزمین است؛ در میان مفسران گفتگو است: «.... هیچ یک از احتمالات [آنان] با ظاهر آیه سازگار نیست،؛ چراکه آیه، به قرینه فعل ماضی، که در آن آمده ﴿أَوْرَثَكُمْ شاهد بر این است که این زمین در همین ماجرای جنگ بنی قریظه به تصرف مسلمین در آمد، به علاوه بر زمین مکه [که بعضی از مفسرین احتمال داده‌اند]... سرزمینی نبود که مسلمانان، در آن گام ننهاده باشند، در حالی که قرآن می‌گوید: (زمینی را، در اختیارتان گذارد که در آن گام ننهاده بودید). ظاهراً، این جمله، اشاره به باغات و اراضی مخصوصی است؛ که در اختیار بنی قریظه بود و احدی حق ورود به آن را نداشت؛ چراکه یهودی در حفظ و انحصار اموال خود، سخت می‌کوشیدند و اگر از ماضی بودن این فتح و پیروزی صرف نظر کنیم؛ تناسب بیشتری، با سرزمین خیبر دارد، که به فاصله نه چندان زیادی از طایفه یهود گرفته شد و در اختیار مسلمین قرار گرفت سال هفتم هجری»[۱۲۴].

برخی از بزرگان نیز در مورد ارض مذکور، در آیه، در تفسیر شریف المیزان[۱۲۵] می‌نویسد: «منظور از این سرزمین خیبر و یا آن اراضی است، که خداوند، بدون جنگ، [با بنی قریظه] نصیب مسلمانان کرد و اما این که بعضی گفته‌اند؛ مقصود هر زمینی است، که تا روز قیامت، به دست مسلمانان فتح شود؛ و یا خصوص زمین مکه و یا زمین روم و فارس است، تفسیری است که سیاق دو آیه مورد بحث، با آن نمی‌سازد». به هر تقدیر، با توجه به اسناد مذکور؛ ارض مندرج، در آیه مورد تحقیق، محلی است، به نام خیبر که متعلق به یهود بنی قریظه بوده است.[۱۲۶]

جغرافیای ارض، در سوره مبارکه فصلت

﴿فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ...[۱۲۷]. واژه ارض چهارده بار، در سوره مبارکه فصلت بیان شده، که سه مورد آن اشاره به مطلق زمین است و تنها یک بار آن منظور، از ارض قطعه‌ای از کل زمین می‌باشد، که ما در این گفتار ضمن شناخت آن بخش از زمین: جغرافیای آن را هم، توضیح خواهیم داد. در آیه مذکور، واژه ارض، که با الف و لام، به صورت ﴿الْأَرْضِ = سر زمین آمده، معرفه بودن آن را می‌رساند و فحوای آیه، نیز مؤید این مطلب است، که این سرزمین، مربوط به قومی، به نام عاد می‌باشد، که با شناخت آن طایفه، می‌توان سرزمین آنان را شناخت.[۱۲۸]

ارض

﴿...قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ...[۱۲۹].

ارض ۴۶۱ بار در قرآن آمده که مراد از آنها کره زمین است و همیشه هم به صورت مفرد به کار رفته است. ولی در برخی از آیات ارض اشاره به نقطه‌ای جغرافیایی دارد. آیه به کسانی که از سرزمینی که آنها را محدود می‌ساخت و فشار مشرکان نمی‌گذاشت به وظایف دینی عمل کنند صحبت می‌کند و وجوب و مهاجرت را متذکر می‌شود. آنان «در سرزمینی زندگی می‌کرده‌اند که نمی‌توانسته‌اند در آنجا متلبس به دین گردند زیرا اهالی آن سرزمین قوی و زورمند بودند و با ایشان به طوری که با افراد ضعیف معامله می‌شوند معامله کردند و نگذاشتند که ایشان شرایع دین را اخذ کرده و بدان عمل کنند این استضعافی که از آن یاد کرده‌اند اگر در این گفته صادق باشند از آن جهت برایشان پیش آمده که برای همیشه در سرزمین شرکت باقی مانده و مشرکین بر سرزمین نامبرده تسلط پیدا کرده بودند ولی این مشرکین بر سرزمین‌های دیگر تسلطی نداشته‌اند»[۱۳۰].[۱۳۱]

شأن نزول

شأن نزول آیه مسأله را بیشتر حل می‌کند: «قبل از آغاز جنگ بدر سران قریش اخطار کردند همه افراد ساکن مکه که آمادگی برای شرکت در میدان جنگ دارند باید برای نبرد با مسلمانان حرکت کنند و هر کسی مخالفت کند خانه او ویران و اموالش مصادره می‌شود. به دنبال این تهدید، عده‌ای از افرادی که ظاهراً اسلام آورده بودند ولی به خاطر علاقه شدید به خانه و زندگی و اموال خود حاضر به مهاجرت نشده بودند نیز با بت پرستان به سوی میدان جنگ حرکت کردند و در میدان جنگ حرکت کردند و در میدان در صفوف مشرکان ایستادند و از کمی نفرات مسلمانان به شک و تردید افتادند و سرانجام در این میدان کشته شدند. آیه فوق نازل گردید و سرنوشت شوم آنها را شرح داد[۱۳۲]. با مطالعه شأن نزول آیه معلوم گشت که ارض در اینجا «مکه» را در بر می‌گیرد.[۱۳۳]

ارض

﴿قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعِينَ سَنَةً يَتِيهُونَ فِي الْأَرْضِ[۱۳۴]. با دقت در آیات قبلی این سوره مشخص می‌شود که این آیه نیز مربوط به حضرت موسی است. پس از آنکه بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان نجات یافتند خداوند به آنها فرمان داد به سوی سرزمین مقدس «فلسطین» حرکت کنند و در آن وارد شوند، اما بنی اسرائیل زیر بار این حرف نرفتند و گفتند: تا ستمکاران (قوم عمالقه) از آنجا بیرون نروند ما وارد این سرزمین نخواهیم شد»[۱۳۵].

«دعای حضرت موسی به اجابت رسید و بنی اسرائیل نتیجه شوم اعمال خود را گرفتند. نه مانند شهرنشینان امکان استراحت در شهر را داشتند و نه مانند بیابانگردان زندگی قبیلگی خواهند داشت»[۱۳۶]. در آیه ۲۱ به صراحت از «ارض مقدس» نام برده شده است که منظور شامات عموماً و بیت المقدس و فلسطین خصوصاً می‌باشد. ما «تیه» را در جای خود توضیح خواهیم داد از این رو از تکرار توضیح در اینجا خودداری می‌کنیم.[۱۳۷]

ارض

﴿فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ...[۱۳۸]. شیطان آدم و حوا را فریفت و آن دو از میوه باغ خوردند و نتیجه آن شد که به زمین هبوط کردند. در زمین امکان زاد و ولد برای آن دو فراهم شد. بعد از سال‌ها میان دو پسر آنها نزاعی اتفاق می‌افتد. قابیل، هابیل را به قتل می‌رساند و اولین قتل در روی زمین به وقوع می‌پیوندد.[۱۳۹]

در تورات

قابیل در تورات قائن خوانده شده است. برخی پژوهشگران درباره اسم قابیل نظریه‌ای دارند: «به واسطه تقارب لفظی هابیل با قابیل، قایین به کلی از زبان‌ها افتاده و لفظ قابیل جای آن را گرفته است»[۱۴۰].[۱۴۱]

چگونگی قتل

قابیل پسر اول آدم و حوا زارع بود هابیل پسر دوم آن دو شغل چوپانی داشت. میان آن دو، در انتخاب همسر مخاصمه پدید آمد «قرار شد هر یک به درگاه خدا قربانی ببرند و قربانی هر کدام پذیرفته شد سخن او مقبول افتد هابیل دامدار بود و قابیل کشاورز. هابیل گوسفندی برداشت و قابیل بسته‌ای از خوشه‌های گندم و آن دو را بر سر کوه بردند. در این میان آتشی آمد و قربانی هابیل را بسوخت و این علامت قبول شدن قربانی بود»[۱۴۲]. با این پیشامد آتش حسد در دل قابیل زبانه کشید و تصمیم گرفت هابیل را به قتل برساند.[۱۴۳]

نحوه دفن هابیل

«از بعضی روایات که از امام صادق(ع) نقل شده، استفاده می‌شود. هنگامی که قابیل برادر خود را کشت او را در بیابان افکنده بود و نمی‌دانست چه کند؟ چیزی نگذشت که درندگان به سوی جسد هابیل روی آوردند و او گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود برای نجات جسد برادر خود مدتی آن را بر دوش کشید... خداوند زاغی را فرستاد که خاک‌های زمین را کنار بزند و با پنهان کردن جسد بی‌جان زاغ دیگر و یا پنهان کردن قسمتی از طعمه خود- آن چنان که عادت زاغ است... به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادر خویش را به خاک بسپارد»[۱۴۴].[۱۴۵]

زمینی که هابیل در آنجا کشته شد

در دایرة المعارف کتاب مقدس در خصوص سرنوشت قابیل بعد از ارتکاب قتل، می‌خوانیم: «او شخص سرگردانی شد و به سرزمین نود سفر کرد و در آنجا شهری به نام پسرش، خنوخ بنا کرد»[۱۴۶]. دکتر محمد خرائلی نود را به ما بهتر می‌شناساند: «قایین بعد از قتل هابیل عقوبت می‌‌شود و به آوارگی محکوم می‌گردد اما بالاخره در شهر (نود) که در شرق عدن واقع است مسکن می‌کند»[۱۴۷]. کتاب قاموس کتاب مقدس برای معرفی نود چنین اظهار می‌دارد: «مقاطعه در طرف مشرق اردن که قائین از حضور خداوند بدانجا فرار نمود»[۱۴۸].

حال که دانستیم قابیل به طرف یمن فرار کرده است پس «به احتمال زیاد این حادثه در مکه رخ داده است؛ همان جایی که آدم و حوا زندگی می‌کردند»[۱۴۹]. چنانچه می‌دانیم از قرآن و دیگر کتب مقدس و روایات صریحاً مطالبی در این باره به ما نرسیده است. روی این اساس، یادآوری نقطه‌ای دیگر از اهمیت قضیه نخواهد کاست. «در کوه قاسیون مشرف بر قسمت شمالی دمشق غاری قرار دارد که مغار الدم (غار خون) می‌نامند زیرا معتقدند قتل هابیل در آنجا رخ داده است»[۱۵۰].[۱۵۱]

ارض

﴿قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ[۱۵۲]. نخستین زن و نخستین مرد فریب شیطان را خوردند از میوه ممنوعه میل کردند و از بهشت عدن رانده شدند.

واژه‌شناسی هبوط

مفردات الفاظ القرآن ذیل کلمه هبط می‌آورد: «هبوط پائین قرار گرفتن به طور قهری مثل - هبوط سنگ. ابن معجم در ادامه می‌گوید:هبط در جائیکه هشدار بر نقض است یاد شده [است]. هبوط همواره در ذهن بشر بیانگر پدید آمدن پلیدی در نتیجه گناه توسط آدم و حواست.[۱۵۳]

محل هبوط

«از ابن عباس روایت شده که آدم و حوا و ابلیس و... در مکانی به نام «دجنه» میان مکه و طائف فرود آمدند. همچنین گفته شده است که آدم در صنعا و حوا در مروه (دو کوه معروف در مکه) فرود آمدند. در روایت دیگری از ابن عباس منقول است که آدم در جایی در هندوستان فرود آمد. در حالی که حوا در جده هبوط کرد و آدم آن قدر به دنبال حوا گشت تا او را در مزدلفه یافت»[۱۵۴]. پس ارض در آیه مورد بحث تمامی زمین را در بر نمی‌گیرد بلکه به دو نقطه اشارت دارد.[۱۵۵]

محل هبوط در هندوستان

«آدم در هندوستان فرود آمد، روی کوهی به نام «بوذ» در سریلانکا(سرندیب ارسلان) واقع در جنوب شبه قاره هند»[۱۵۶]. ابن خرداد به؛ در مسالک و ممالک سرندیب را چنین معرفی می‌کند: «دیب در زبان هندی به معنی جریده است و سرن را نمی‌دانم معنایش چیست؟ جزیره‌ای عظیم در دریای هر کند در منتهی‌الیه هند که مساحتش هفتاد فرسخ باشد. در سرندیب کوهی است که حضرت آدم(ع) بر آن هبوط کرد که به آن الرهون گویند که جای پای حضرت آدم در آن است؛ سر به فلک کشیده است و دریانوردان آن را از مساحت‌های خیلی دور می‌بینند»[۱۵۷].[۱۵۸]

محل هبوط در جده

حوا در جده فرود آمد. جده شهری بندری است بر کرانه دریای سرخ در سمت غرب مکه با آن ۸۰ کیلومتر فاصله دارد. جده پس از ریاض یعنی پایتخت عربستان سعودی بزرگ‌ترین شهر این کشور است.[۱۵۹]

ارض

﴿هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ...[۱۶۰]. چنانچه گفته‌اند: برای قوم ثمود که قومی گناه پیشه همانند عاد و البته جانشین آنها بودند حضرت صالح را برانگیخت «برای آنان شتری به عنوان معجزه آورد که آن را کشتند و به همین سبب در عذاب صیحه آسمانی از پای در آمدند و صالح و مؤمنان قوم ثمود نجات یافتند»[۱۶۱] «قرآن کریم بارها به سرگذشت عبرت‌آموز قوم ثمود و برخورد آنان با صالح پیامبر(ص) و فرجام عذاب آلود آنان اشاره کرده است»[۱۶۲].[۱۶۳]

قوم ثمود در مسیر تاریخ

برخی گفته‌اند قوم ثمود، در ناحیه‌ای میان شام و مکه یا مدینه زندگی می‌کردند و عده‌ای گفته‌اند این قوم در سرزمین یمن زیسته‌اند. آیه ۸۰ سوره حجر این قوم را از آن شهر حجر دانسته است. به باور ما قول اول، ارجح است و حجر نام شهر بوده و یا شامل مدائن صالح می‌شده است. «در دایره المعارف تشیع آمده است که حجر نام شهر یا شهرهایی است که قوم ثمود در آنجا زندگی می‌کرده‌اند. این شهرها میان شام و مدینه قرار داشتند». امروزه حجر مقر ویرانه‌های باستانی در شمال غربی عربستان، نزدیک قرارگاه مدائن صالح در فاصله ۱۱۰ کیلومتری جنوب غربی تیماء است»[۱۶۴].[۱۶۵]

ارض

﴿يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۱۶۶].

اینجا مصر است

در این آیه؛ مشاوران فرعون به او می‌گویند که حضرت موسی ساحر و ادعای رسالت ما او بهانه است تا شما را از سرزمین بیرون کند. کیست که نداند فرعون حاکم مطلق سرزمین مصر بود و حضرت موسی را خداوند به نزد او فرستاد تا او را هدایت کند. ناگفته پیداست که ارض در اینجا شامل حال کدام سرزمین می‌شود: «مصر».[۱۶۷]

ارض

﴿... وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ[۱۶۸]. «این جمله حکایت جوابی است که موسی از شکایت بنی اسرائیل داده خاطر آنان را بدین وسیله تسلیت داده و امیدوارشان ساخته است»[۱۶۹].

در آیه قبلی «شکوه و گلایه‌های بنی اسرائیل را از مشکلاتی که بعد از قیام موسی با آن دست به گریبان بودند منعکس می‌سازد»[۱۷۰]. این آیه بنی اسرائیل را امیدوار می‌سازد که بر دشمنان پیروز خواهند شد و بر «مصر» تسلط خواهند یافت.[۱۷۱]

ارض

﴿وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ...[۱۷۲].

لطف خدا افول ندارد

روی صحبت این آیه با بنی اسرائیل است. یعنی می‌خواهد بفهماند که شما قومی ضعیف شده بودید ولی شما را وارث باختر و خاور سرزمین گردانیدیم. مفسران برای پاسخ به این سؤال که این مشارق و مغارب زمین کجا بوده است به گفتگو پرداخته‌اند. از جمله برخی از دانشمندان می‌نویسند؛ تعبیر به ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا «مشرق‌ها و مغرب‌های زمین» اشاره به سرزمین‌های کوچک، مشرق‌ها و مغرب‌های مختلف و به تعبیر دیگر افق‌های متعدد‌اند، اما یک سرزمین پهناور حتماً اختلاف افق و مشرق‌ها و مغرب‌ها به خاطر خاصیت کرؤیت زمین - خواهد داشت به همین دلیل است که این تعبیر را کنایه از وسعت سرزمین فراعنه گرفتیم»[۱۷۳].

برخی عبارت ﴿بَارَكْنَا فِيهَا در این آیه را که پس از ﴿مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا آمده به مکه هم تعمیم داده‌اند. ولی به نظر ما مکه در این آیه مد نظر نیست گیرم که به صفت زمین پربرکت هم مزین شده است چون اینجا گفتگو از سرزمین فراعنه است. در این خصوص هم جای حرف وجود دارد. برخی از دانشمندان می‌گویند: «جمله ﴿بَارَكْنَا فِيهَا اشاره به آبادی فوق العاده این منطقه، یعنی مصر و شام است هم در آن زمان و هم در این زمان از مناطق پر برکت دنیا محسوب می‌شود و به طوری که بعضی از مفسران نوشته‌اند در آن روز کشور فراعنه به قدری وسعت داشت که سرزمین شامات را هم در بر می‌گرفت»[۱۷۴]. به نظر ما بعید نیست که مشارق و مغارب؛ «غرب و شرق مصر و فلسطین» را در بر می‌گیرد زیرا بنی اسرائیل به خاطر استقامت، به پیروزی رسید و از مصر خارج شده و سرزمین فلسطین را به ارث برد.[۱۷۵]

ارض

﴿وَعَلَى الثَّلَاثَةِ الَّذِينَ خُلِّفُوا حَتَّى إِذَا ضَاقَتْ عَلَيْهِمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ...[۱۷۶].

جنگ تبوک

داستان نزول این آیه در گشودن مکان مکتوم سهم بسزایی دارد. «مسلمانان از حکمت و تدبیر رسول خدا(ص) غافل بودند، حضرت می‌خواستند سپاه خود را برای جنگی نابرابر و سفری طولانی مهیا سازند و چاره‌ای جز این نبود؛ زیرا رومیان نیرو و تجهیزات خود را برای جنگ با مسلمانان فراهم کرده بودند و عده آنها به مراتب بیشتر از مسلمانان بود... چون منادی رسول الله مسلمانان را به جنگ تبوک دعوت کرد، مسلمانان به اتفاق مال پرداخته و هزینه سفر گروهی را که استطاعت مالی نداشتند تقبل کردند و از سوی دیگر منافقین هم فرصت برای کارشکنی غنیمت شمردند.... در میان صفوف مسلمانان، غیبت چهار تن مشهود بود و مسلمان‌ها از یکدیگر علت غیبت آنها و تخلف از دستور رسول الله را می‌پرسیدند و این امر همگان را به حیرت و تعجب واداشته بود زیرا این چهار تن از افراد سرشناس و توانگر شهر به شمار می‌رفتند، ایشان عبارت بودند از ابوخیثمه از طایفه بنی سالم بن عوف، کعب بن مالک از قبیله بنی سلمه، مراره بن ربیع از طایفه عمرو بن عوف و هلال بن مره از قبیله بنی واقف»[۱۷۷].[۱۷۸]

دانستنی‌های تبوک

بنا به روایت جغرافیای نزول قرآن مردم تبوک به قرار جزیه با پیامبر مصالحه کردند: «در شمال حجاز نزدیک به مرز شام شهر کوچک تبوک (امروز به قسمت‌های شمال حجاز نیز تبوک می‌گویند) واقع است. در سال نهم هجرت پیامبر خدا(ص) برای جنگ با رومیان به تبوک آمد که مردم آنها با ایشان به قرار جزیه مصالحه کردند. استخری در مسالک الممالک و ابن حوقل در صوره الارض آورده‌اند که تبوک میان حجر و شام و به فاصله چهار مرحله از آن در نیم راه شام قرار دارد». و گفته‌اند که اصحاب الایکه که خدا شعیب(ع) را به سوی آنها فرستاد از این جایگاه بودند. جیهانی در اشکال العالم گوید: تبوک میان حجر و میان اول نواحی شام و چهار منزل است و آن حصنی است.... مستوفی در نزهه القلوب گوید: حصن تبوک سر حد است میان شام و تهامه و اصحاب الایکه آنجا بوده‌اند. یاقوت نیز تبوک را مکانی بین وادی القری و شام آورده است»[۱۷۹].

تبوک نام شهری در نیمه راه مدینه و دمشق در سمت شمال عربستان که بین دو کوه «حمیس» و «شهر وری» واقع است. قبل از اسلام مرز سرزمین عرب و امپراطوری روم شرقی (بیزانس) بوده است این مکان در صدر اسلام محل تجمع عشایر بنی عذره بوده است. نام تبوک از نام برکه آبی که متعلق به بنی عذره بوده گرفته شده است». «این شهر از سه طرف به صحرا و از سمت غرب به کوه‌های «سراة» و خلیج عقبه (کشور اردن) محدود می‌شود و منتهی‌الیه شمالی حجاز است. بطلمیوس (م ۱۶۷ق) در کتاب جغرافیای خود نام تبوک را «تایوا» ضبط کرده است»[۱۸۰]. می‌دانیم که تبوک شهری است در شمال غربی عربستان سعودی آنان که از شرکت در جنگ تبوک خودداری کردند ساکن مدینه بودند با این حساب ارض در آیه ۱۱۸ سوره توبه «مدینه» است.[۱۸۱]

ارض

﴿وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ[۱۸۲].

این آیه سومین مرحله مبارزه حضرت موسی با فرعون را بازگو می‌کند. «جز ضعفای بنی اسرائیل ایمان نیاوردند در حالی که هم از بزرگان خود می‌ترسیدند و هم از فرعون که مبادا آنها را به علت اینکه ایمان آورده‌اند اذیت کند و این ترس بجا و در خور آنان بود؛ زیرا فرعون در آن دوره در زمین برتری یافته، مسلط بر مردم و از جمله اسراف کاران بود و در حکمی که می‌کرد مراعات عدالت نمی‌کرد و ظلم و آزار را از حد گذرانده بود»[۱۸۳]. با توجه به مطلب بالا به خوبی روشن می‌شود که «ارض» غیر از سرزمین مصر؛ جای دیگری نمی‌باشد.[۱۸۴]

ارض

﴿وَيَا قَوْمِ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ[۱۸۵]. ارض در آیه به الله اضافه شده و «این گونه اضافه را در اصطلاح ادبی «اضافه تشریف» می‌گویند یعنی اضافه‌ای که دلیل بر شرف و اهمیت چیزی است و در آیه فوق دو نمونه آن دیده می‌شود: ﴿نَاقَةُ اللَّهِ، و ﴿أَرْضِ اللَّهِ و در موارد دیگر بیت الله و شهر الله و مانند آن نیز گفته شده است»[۱۸۶].

می‌دانیم که حضرت صالح، ماده شتر حامله‌ای را به اذن پروردگار از دل صخره بیرون آورد. این اتفاق در شهر حجر، یا سرزمین حجر و یا مدائن صالح اتفاق افتاد. این سه اسم به یک محدوده جغرافیایی تمرکز دارند الا اینکه اگر حجر را نام یکی از شهرهای سیزده گانه قوم ثمود محسوب کنیم اختصاصی خواهد بود. سرزمین قوم ثمود در عربستان سعودی در بین مدینه و شام واقع بود.[۱۸۷]

ارض

  1. ﴿...وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ...[۱۸۸].
  2. ﴿قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ[۱۸۹].
  3. ﴿وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ[۱۹۰].
  4. ﴿قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ[۱۹۱].
  5. ﴿...وَمِنْ قَبْلُ مَا فَرَّطْتُمْ فِي يُوسُفَ فَلَنْ أَبْرَحَ الْأَرْضَ[۱۹۲].

همه این آیات به داستان حضرت یوسف مربوط می‌شود.[۱۹۳]

اشاره آیه ۲۱

کاروانیان وقتی حضرت یوسف را از قعر چاه بیرون آوردند او را به مصر رساندند. «قرآن می‌گوید: کسی که در مصر یوسف را خرید، به همسرش سفارش او را کرده گفت: مقام این غلام را گرامی دار و به چشم بردگان به او نگاه نکن،؛ چراکه ما امیدواریم بهره فراوانی از این کودک در آینده ببریم و یا او را به عنوان فرزند برای خودت انتخاب کنیم... آن گاه اضافه می‌کند: این چنین یوسف را در آن سرزمین متمکن، متنعم و صاحب اختیار ساختیم. این تمکین در ارض، یا به خاطر آن بود که آمدن یوسف به مصر و مخصوصاً گام نهادن او در محیط زندگی عزیز مصر وزیر یا نخست وزیر مقدمه‌ای برای قدرت فوق العاده او در آینده شد و یا به خاطر اینکه زندگی در قصر عزیز قابل مقایسه با زندگی در قعر چاه نبود»[۱۹۴].[۱۹۵]

اشاره آیه ۵۵

پاکدامنی یوسف چون بر همگان روشن گشت فرعون او را فراخواند و از او خواست تا مشاور او باشد تا از بحرانی که تعبیر خواب برایش پیش بینی کرده کشور را نجات دهد. حضرت یوسف با فکرهایی که در سر داشت پیشنهاد داد سرپرستی خزانه‌های مصر به او واگذار شود.[۱۹۶]

اشاره آیه ۵۶

خداوند حضرت یوسف را به پیروزی رساند و در هفت سال وفور نعمت، به حفظ و حراست و جمع‌آوری این آذوقه‌های کشور مشغول شد و در هفت سال قحطی بعدی؛ تمام مردم مصر شیفته او شدند.[۱۹۷]

اشاره آیه ۷۳

قضیه جام گمشده برادران یوسف مربوط به سفر دوم آنان به مصر است. حضرت یوسف با جاگذاری پیمانه سلطان در درون بار بنیامین او را توقیف کرد. در تورات آمده است که حضرت یوسف وقتی خود را به برادرانش شناساند به آنها گفت: به نزد پدرم بروید و به او بگویید که پسرت حاکم مصر شده است به نزد من بیا و در جوشن ساکن شو. درباره «جوشن» اطلاعات خوبی وجود دارد که بد نیست در اینجا به اختیار آورده شود. در قاموس کتاب مقدس گفته شده است: «جوشن شهری با ولایتی خرم و باروری است که در شمال شرق مصر در میانه دریای قلزم و رود نیل واقع است... فعلاً آن را شرفیه گویند که از ابوزعبیل به دریا و از دشت جعفر به وادی تومیلات ممتد است[۱۹۸]. بر پایه سخن دایرة المعارف کتاب مقدس می‌توان گفت: «سرزمینی در مصر که به نام سرزمین جوشن نیز نامیده شده و در اراضی رعمسیس واقع بوده است[۱۹۹]... جوشن در شرقی‌ترین ناحیه دلتا و شمال شرقی هلیوپولیس قرار داشت)[۲۰۰].[۲۰۱]

اشاره آیه ۸۰

چون حضرت یوسف(ع) بنیامین را نگاه داشت برادران یوسف نگران شدند زیرا به پدرشان قول داده بودند بنیامین را صحیح و سالم برگردانند. برادر بزرگشان به قولی که داده بود سخت پایبند بود. پیشنهاد تحصن در نزدیک دربار را داد. این امید می‌رفت که او عزیز مصر بر سر لطف آید و به خاطر یک پیمانه، که سرانجام پیدا شد مرد غریبی را به قیمت داغدار کردن برادران و پدر پیرش مجازات نکند لذا او به خاطر همین احتمال در مصر ماند و برادران را برای کسب دستور به خدمت پدر فرستاد تا ماجرا را برای او شرح دهند»[۲۰۲].[۲۰۳]

نتیجه کلی

با مطالبی که گفته شد کاملاً مشخص است که منظور از ارض در آیات «سرزمین مصر» است. یادآور شویم که روایت تورات از جوشن نیز نقطه‌ای جغرافیایی را برای ما مشخص می‌کند و ما آن را ذکر کردیم.[۲۰۴]

ارض

  1. ﴿وَقَضَيْنَا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ[۲۰۵].
  2. ﴿فَأَرَادَ أَنْ يَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ[۲۰۶].

مفسران قرآن در مورد دو فساد و انحراف اجتماعی بزرگ یهودیان در زمین، چند تفسیر ارائه کرده‌اند:

  1. یکی حمله «بخت النصر» پادشاه بابل و دوم هجوم قیصر روم به بیت المقدس که موجب تخریب آن شهر و کشتار و آوارگی یهودیان شد.
  2. یکی فسادگری یهود در عصر پیامبر اسلام(ص) که منتهی به اخراج آنان از جزیره العرب شد و دوم قیام هیتلر علیه یهود»[۲۰۷].[۲۰۸]

مقصود از الارض در آیه ۴ کجاست؟

«مقصود از «الارض» در این آیه همان سرزمین فلسطین است که قوم یهود در آن زندگی می‌کردند و شهر قدس و مسجد الاقصی نیز در این سرزمین واقع شده‌اند»[۲۰۹]. «منظور از کلمه «الارض» به قرینه آیات بعد، سرزمین مقدس «فلسطین» است و مسجدالاقصی در آن واقع شده است»[۲۱۰].[۲۱۱]

مقصود از الارض در آیه ۱۰۳ کجاست؟

«در آیه پیشین سخنان موسی(ع) و پاسخ قوی او به فرعون بیان شد و اینک در این آیه به تصمیم فرعون برای سرکوبی بنی اسرائیل اشاره شده است تا نشان دهد که سرکشان تاریخ، در برابر منطق پیامبران، متوسل به خشونت می‌شدند. مقصود از «الارض در این آیه «سرزمین مصر» است، یعنی بنی اسرائیل وارث فرعونیان شدند و در مصر ساکن گردیدند و یا «سرزمین فلسطین» است که بنی اسرائیل پس از مصر به آنجا رفتند البته این احتمال نیز هست که این آیه اشاره به هر دو باشد».[۲۱۲]

منابع

پانویس

  1. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  2. «و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دل‌هاشان هراس افکند، (چنانکه) دسته‌ای را می‌کشتید و دسته‌ای (دیگر) را اسیر می‌گرفتید * و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۶-۲۷.
  3. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد» سوره حشر، آیه ۶-۷.
  4. «آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست * آیا در گستره آسمان‌ها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریسته‌اند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان می‌آورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۴-۱۸۵.
  5. «از تو از انفال می‌پرسند بگو: انفال از آن خداوند و پیامبر است پس، از خداوند پروا کنید و میانه خود را سازش دهید و اگر مؤمنید از خداوند و پیامبرش فرمان برید» سوره انفال، آیه ۱.
  6. «و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
  7. «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دار» سوره حشر، آیه ۷.
  8. «آیا نیندیشیده‌اند (تا بدانند) که همنشین آنان به هیچ روی دیوانگی ندارد او جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیست * آیا در گستره آسمان‌ها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریسته‌اند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان می‌آورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۴-۱۸۵.
  9. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۶۶۳.
  10. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۶.
  11. «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
  12. «(خداوند) فرمود: که (آمدن به) این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان می‌شوند، پس بر گروه نافرمانان دریغ مخور» سوره مائده، آیه ۲۶.
  13. «هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم» سوره بقره، آیه ۶۱.
  14. «به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست» سوره بقره، آیه ۶۱.
  15. «گفتند: ای موسی! در آنجا گروهی گردنکش جای دارند و تا آنان از آن بیرون نیایند ما درون آن نخواهیم رفت اما اگر از آنجا بیرون آیند ما درون می‌رویم» سوره مائده، آیه ۲۲.
  16. محمد باقر، محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، ص۲۸۰.
  17. تفسیر نمونه، جد ۴، ص۲۳۷.
  18. اعلام قرآن، ص۷۱۲.
  19. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۳۶.
  20. «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.
  21. «(که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۰.
  22. «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و آنچه را بر می‌افراختند زیر و زبر» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  23. «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.
  24. «(که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۰.
  25. «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و آنچه را بر می‌افراختند زیر و زبر» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  26. «فرمود: از آن (جایگاه که داری) فرود آی، تو را نرسد که در آن خود را بزرگ بینی، بیرون رو که تو از خرد پایگانی!» سوره اعراف، آیه ۱۳.
  27. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص۴۲.
  28. «و همانا به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم که خداوند را بپرستید اما ناگاه آنان دو گروه شدند که با هم دشمنی می‌ورزیدند» سوره نمل، آیه ۴۵.
  29. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص۴۳.
  30. «که در آن برکت نهاده بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  31. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۶ ص۶۵.
  32. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۲۹.
  33. ترجمه جلد اول قرآن، ص۶۴۱.
  34. ج ۳، ص۷۲۰.
  35. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص۴۶.
  36. «و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.
  37. «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
  38. «و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین توانایی بخشیدیم تا هرجا خواهد در آن جای گیرد؛ هر کس را بخواهیم به بخشایش خویش می‌رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گردانیم» سوره یوسف، آیه ۵۶.
  39. «گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم» سوره یوسف، آیه ۷۳.
  40. «چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشه‌ای رفتند: بزرگ ایشان گفت آیا نمی‌دانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کرده‌اید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمی‌نهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید و» سوره یوسف، آیه ۸۰.
  41. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج۹، ص۳۵۷.
  42. «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
  43. حسین، عمادزاده، تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص۴۳۳.
  44. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲۲، ص۷۶ آیت‌الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۴۶.
  45. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۵۳.
  46. «اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳.
  47. حسین عماد زاده، تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۰۵ و ۵۰۶.
  48. حسین عماد زاده، تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، ص۵۰۵ و ۵۰۶.
  49. محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۴۸۱.
  50. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۵۶.
  51. «و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.
  52. هود ۶۱.
  53. محمد خرائلی، اعلام قرآن، ص۴۱۶.
  54. سند شماره ۱، تاریخ انبیا، ص۲۹۰.
  55. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۵۸.
  56. «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی می‌ورزید و گردنکشی بزرگی می‌کنید» سوره اسراء، آیه ۴.
  57. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند» سوره اسراء، آیه ۷۶.
  58. «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.
  59. «بنابراین (فرعون) بر آن شد که آنان را از آن سرزمین براندازد؛ ما هم او و آنان را که با وی بودند همه را غرق کردیم» سوره اسراء، آیه ۱۰۳.
  60. «و پس از وی به بنی اسرائیل گفتیم: در این سرزمین جای گیرید و چون وعده جهان واپسین در رسد شما را با هم (گرد) می‌آوریم» سوره اسراء، آیه ۱۰۴.
  61. «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی می‌ورزید و گردنکشی بزرگی می‌کنید» سوره اسراء، آیه ۴.
  62. المیزان، ج۲۵، ص۶۹.
  63. نمونه، ج۱۲، ص۲۵.
  64. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج۱۲، ص۳۰.
  65. «و به راستی نزدیک بود که تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرون رانند و در آن صورت (آنها نیز) پس از تو جز اندکی درنگ نداشتند» سوره اسراء، آیه ۷۶.
  66. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۶۰.
  67. نمونه بینات در شأن نزول آیات، ص۵۰۸.
  68. محمدباقر، محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، ص۵۰۸.
  69. تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۱۶.
  70. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۱۶.
  71. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲۵، ص۳۴۳.
  72. تفسیر قرآن، ج۲، ص۴۸۵.
  73. تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۲۷۹.
  74. ترجمه قرآن مجید، ج۲، ص۵۳۳.
  75. کشف الاسرار، ج۵، ص۶۳۰.
  76. علامه طباطبایی، المیزان، ج۲۶، ص۱۳.
  77. «ای قوم من! به سرزمین مقدّسی که خداوند برای شما مقرّر فرموده است وارد شوید و واپس مگرایید که زیانکار گردید» سوره مائده، آیه ۲۱.
  78. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۳۱۳.
  79. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۶۲.
  80. «ما به او روی زمین توانمندی بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم» سوره کهف، آیه ۸۴.
  81. «گفتند: ای ذو القرنین! در این سرزمین، یأجوج و مأجوج تبهکاری می‌ورزند، آیا می‌خواهی برای تو هزینه‌ای بنهیم تا میان ما و آنان سدّی بسازی؟» سوره کهف، آیه ۹۴.
  82. «و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند» سوره کهف، آیه ۸۳.
  83. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۶۶.
  84. «گفت: ای موسی، آیا نزد ما آمده‌ای که ما را با جادوی خویش از سرزمینمان بیرون برانی؟» سوره طه، آیه ۵۷.
  85. «گفتند: بی‌گمان این دو جادوگرند؛ بر آنند تا شما را با جادویشان از سرزمینتان بیرون برانند و آیین برتر شما را (از میان) ببرند» سوره طه، آیه ۶۳.
  86. المیزان، ج۲۷، ص۲۶۶.
  87. تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۲۲۸.
  88. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۷۴.
  89. «و او و لوط را رهاندیم، به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان خجستگی نهاده بودیم» سوره انبیاء، آیه ۷۱.
  90. «و برای سلیمان، باد تیزپا را (رام کردیم) که به فرمان وی به سرزمینی که ما در آن خجستگی نهاده بودیم می‌وزید و ما به هر چیزی داناییم» سوره انبیاء، آیه ۸۱.
  91. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج۱۳، ص۴۵۲.
  92. آیة الله طباطبایی، المیزان، ج۲۸، ص۱۴۹.
  93. زین العابدین رهنما، ترجمه قرآن، ج۲، ص۷۰۰.
  94. ابو الفتوح، ج۷، ص۸۵؛ کشف الاسرار ج۶، ص۸۵.
  95. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۷۶.
  96. «بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.
  97. محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۶۲۱.
  98. «و فرعون در میان قوم خود بانگ برداشت و گفت: ای قوم من! آیا پادشاهی مصر از آن من نیست در حالی که این جویبارها از زیر (کاخ) من روان است؟ آیا نمی‌بینید؟» سوره زخرف، آیه ۵۱.
  99. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۲۱۷.
  100. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۷۹.
  101. «بی‌گمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دسته‌دسته کرد. دسته‌ای از آنان را به ناتوانی می‌کشاند، پسرانشان را سر می‌برید و زنانشان را زنده وا می‌نهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
  102. «و به آنان در این (سر) زمین توانایی بخشیم و با آنان به فرعون و هامان و سپاه آن دو، چیزی را که از آن می‌هراسیدند نشان دهیم» سوره قصص، آیه ۶.
  103. «آنگاه چون خواست به کسی که دشمن هر دوی آنها بود تاخت آورد گفت: ای موسی! آیا می‌خواهی که مرا همچون کسی که دیروز کشتی بکشی؟ تو جز این نمی‌خواهی که در این (سر) زمین گردنکش باشی و نمی‌خواهی که از مصلحان باشی» سوره قصص، آیه ۱۹.
  104. «و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناراستی گردنکشی ورزیدند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمی‌شوند» سوره قصص، آیه ۳۹.
  105. «و گفتند: اگر این رهنمود را با تو پی بگیریم ما را از سرزمینمان می‌ربایند؛ آیا ما به آنان در حرمی امن جایگاه ندادیم که فرآورده‌های هر چیز را که رزقی از نزد ماست به سوی آن می‌آورند؟ اما بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره قصص، آیه ۵۷.
  106. زین العابدین رهنما، ترجمه قرآن مجید، ج۲، ص۲۳۹.
  107. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۱.
  108. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۸۱.
  109. صدر بلاغی، قصص قرآن، ص۱۲۶.
  110. حسین، عمادزاده، تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص۴۹۸.
  111. محمد باقر، محقق نمونه بینات شأن نزول آیات، ص۶۰۰.
  112. زین العابدین رهنما، تفسیر و ترجمه قرآن مجید، ج۳، ص۲۶۱.
  113. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۸۳.
  114. «و قارون و فرعون و هامان را (نیز) عذاب کردیم و البتّه موسی برای آنان برهان‌ها آورد امّا آنان در آن سرزمین گردن‌کشی پیشه کردند و پیشرو نبودند» سوره عنکبوت، آیه ۳۹.
  115. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۸۶.
  116. «رومیان شکست خوردند * در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند» سوره روم، آیه ۲-۳.
  117. زین العابدین رهنما، تفسیر طبری، ج۲۱، ص۱۶، چاپ مصر، چاپ مصر.
  118. ابوالفتوح رازی، ج۹، ص۳۸، چاپ مرحوم شعرانی، جلد سوم ترجمه قرآن.
  119. ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۳۶۱.
  120. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۳۱، ص۲۴۹.
  121. عباس شوشتری، فرهنگ قرآن
  122. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۸۷.
  123. «و زمین و خانه‌ها و دارایی‌هایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
  124. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ج۱۷، ص۲۷۱.
  125. تفسیر المیزان، ص۱۴۸، ج۳۲
  126. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۹۰.
  127. «و اما (قوم) عاد در زمین به نادرستی گردنکشی کردند و گفتند: چه کسی از ما توانمندتر است؟ و آیا ندیدند که خداوندی که آنان را آفریده از آنان توانمندتر است؟ و آنان آیات ما را انکار می‌کردند» سوره فصلت، آیه ۱۵.
  128. عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۹۳.
  129. «از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش می‌گیرند، می‌پرسند: در چه حال بوده‌اید؟ می‌گویند: ما ناتوان شمرده‌شدگان روی زمین بوده‌ایم. می‌گویند: آیا زمین خداوند (آن‌قدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانه‌ای است» سوره نساء، آیه ۹۷.
  130. تفسیر المیزان، ج۵، ص۸۰.
  131. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۱.
  132. تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۱۴.
  133. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۲.
  134. «(خداوند) فرمود: که (آمدن به) این سرزمین چهل سال بر آنان حرام است؛ روی زمین سرگردان می‌شوند، پس بر گروه نافرمانان دریغ مخور» سوره مائده، آیه ۲۶.
  135. خلاصه تفاسیر، ص۳۰۳.
  136. تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۱۲.
  137. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۳.
  138. «خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را می‌کاوید تا بدو نشان دهد چگونه کالبد برادرش را در خاک کند؛ گفت: وای بر من! آیا ناتوان بودم که چون این کلاغ باشم تا کالبد برادرم را در خاک کنم؟ و از پشیمانان شد» سوره مائده، آیه ۳۱.
  139. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۵.
  140. اعلام قرآن، خزائلی، ص۵۰.
  141. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۵.
  142. روضة الصفا، ص۱۸.
  143. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۶.
  144. تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۴۴.
  145. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۶.
  146. دائرة المعارف کتاب مقدس، ص۷۲۷.
  147. اعلام قرآن، ص۵۰.
  148. قاموس کتاب مقدس، ص۸۹۷.
  149. اطلس قرآن، ص۱۷.
  150. اطلس قرآن، ص۱۸.
  151. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۷.
  152. «فرمود: فرود آیید! برخی دشمن برخی دیگر و در زمین تا روزگاری آرامشگاه و برخورداری خواهید داشت» سوره اعراف، آیه ۲۴.
  153. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۸۹.
  154. اطلس قرآن، ص۱۹.
  155. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۰.
  156. اطلس قرآن، ص۱۶.
  157. مسالک و ممالک، ص۶۸.
  158. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۰.
  159. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۱.
  160. «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.
  161. تفسیر مهر قرآن، ج۴، ص۲۳۲.
  162. پیشین، جلد ۹، ص۲۸۵.
  163. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۲.
  164. دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ص۹۱۵.
  165. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۳.
  166. «(که) می‌خواهد شما را از سرزمینتان بیرون کند پس چه دستور می‌دهید؟» سوره اعراف، آیه ۱۱۰.
  167. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۵.
  168. «گفتند: ما پیش از آنکه تو نزد ما بیایی و پس از آنکه آمدی آزار دیده‌ایم، (موسی) گفت: امید است پروردگارتان دشمنتان را نابود گرداند و شما را در زمین جانشین سازد آنگاه در نگرد که چگونه رفتار می‌کنید» سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
  169. تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۲۰.
  170. تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۷۲.
  171. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۶.
  172. «و قومی را که (از سوی فرعونیان) ناتوان شمرده می‌شدند وارث شرق و غرب آن سرزمین کردیم که در آن برکت نهاده بودیم و سخن نیکوی پروردگارت درباره بنی اسرائیل به خاطر شکیبی که ورزیدند راست آمد و آنچه را فرعون و قومش می‌ساختند و آنچه را بر می‌افراختند زیر و زبر» سوره اعراف، آیه ۱۳۷.
  173. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۹۳.
  174. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۶، ص۳۹۳.
  175. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۷.
  176. «و نیز بر آن سه تن که (از رفتن به جنگ تبوک) واپس نهاده شدند تا آنگاه که زمین با همه فراخنایش بر آنان تنگ آمد» سوره توبه، آیه ۱۱۸.
  177. قصه‌های قرآن، محمد احمد جادالمولی، ص۵۵۲.
  178. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۱۹۹.
  179. جغرافیای نزول قرآن، ص۹۳.
  180. جغرافیای نزول قرآن، ص۲۹۶.
  181. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۰.
  182. «اما هیچ کس (سخن) موسی را باور نکرد جز فرزندانی از قوم وی، (آن هم) با ترس آنکه فرعون و سرکردگانشان آنان را به بلا افکنند و بی‌گمان فرعون در (سر) زمین (مصر) بلند پروازی کرد و او به راستی از گزافکاران بود» سوره یونس، آیه ۸۳.
  183. تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۱۸۰.
  184. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۳.
  185. «و ای قوم من! این شتر خداوند است؛ که برای شما نشانه‌ای است؛ او را وانهید تا در زمین خدا بچرد و آزاری به وی نرسانید که عذابی نزدیک، شما را فرا گیرد» سوره هود، آیه ۶۴.
  186. تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۹۰.
  187. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۴.
  188. «و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.
  189. «(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.
  190. «و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار (و با خادمان مگمار) باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدین‌گونه یوسف را در آن (سر) زمین جای دادیم و (بر آن شدیم) تا بدو از (دانش) خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۲۱.
  191. «گفتند: سوگند به خداوند که شما می‌دانید ما نیامده‌ایم تا در این سرزمین تبهکاری کنیم و ما دزد نیستیم» سوره یوسف، آیه ۷۳.
  192. «چون از او ناامید شدند رازگویان به گوشه‌ای رفتند: بزرگ ایشان گفت آیا نمی‌دانید پدرتان در پیشگاه خداوند از شما پیمان گرفته است و پیش از این با یوسف چه کوتاهی کرده‌اید؟ من از این سرزمین پا بیرون نمی‌نهم تا پدرم اجازه دهد یا خداوند درباره من داوری فرماید» سوره یوسف، آیه ۸۰.
  193. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۶.
  194. تفسیر نمونه، ج۹، ص۴۲۴.
  195. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۷.
  196. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۸.
  197. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۹.
  198. قاموس کتاب مقدس، ص۲۹۸.
  199. پیدایش ۴۷:۱۱.
  200. دائرة المعارف کتاب مقدس، ص۷۸۳.
  201. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۰۹.
  202. تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۶۹.
  203. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۱۰.
  204. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۱۱.
  205. «و به بنی اسرائیل در کتاب (تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی می‌ورزید و گردنکشی بزرگی می‌کنید» سوره اسراء، آیه ۴.
  206. «بنابراین (فرعون) بر آن شد که آنان را از آن سرزمین براندازد؛ ما هم او و آنان را که با وی بودند همه را غرق کردیم» سوره اسراء، آیه ۱۰۳.
  207. تفسیر مهر قرآن، ج۵، ص۲۳۷.
  208. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۱۲.
  209. تفسیر مهر قرآن، ج۵، ص۲۳۷.
  210. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱۲، ص۳۸.
  211. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۱۳.
  212. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۲۱۳.