حسان بن ثابت در قرآن
مقدمه
وی فرزند ثابت بن منذر بن حرام از تیره بنی عدی بن عمرو بن مالک بن نجار[۱] از قبیله خزرج است. تیرهای را که حسان بدان منسوب است بنومَغاله نیز گفتهاند، از اینرو که نام مادرشان مَغاله بنت فُهیرة بن بیاضه بود.[۲] ابوالفرج[۳] و علامه امینی[۴] به ترتیب تا نیای دوازدهم و سیام حَسان را ثبت کردهاند. جد حسان، منذر، جایگاه برجستهای میان یثربیان داشت، چنانکه دو قبیله اوس و خزرج او را در نبردهایشان به داوری برگزیدند.[۵] مادر حسان، فریعه بنت خالد یا عمرو بن خنیس[۶] نیز خزرجی است.[۷]
برخی خالد را برادر فریعه میدانند نه پدر او،[۸] به هر روی، حسان را گاهی «ابنالفُرَیْعَة» خواندهاند.[۹] حسان از کسانی است که به دو کنیه مشهورند: ابوالولید [۱۰] و ابوحسام.[۱۱] ابوعبدالرحمن [۱۲] و ابوالمضرّب از دیگر کنیههای غیر مشهور اوست.[۱۳]
در منابع به تاریخ ولادت حسان اشارهای نشده است؛ اما به استناد گزارشهایی که سالیان زندگی وی را ۱۲۰ میدانند که ۶۰ سال آن در جاهلیت و ۶۰ سال در اسلام بوده است،[۱۴] میتوان تولد او را نزدیک ۷۳ سال پیش از هجرت دانست. درباره صفات ظاهری و شمایل حسان گفته شده است که موهای جلوی سرش میان دو چشمانش آویخته میشد؛[۱۵] گویند وی تنها قسمتی از ریش خود را خضاب میکرد.[۱۶] از ویژگیهای اخلاقی حسان ترسو بودن وی بود،[۱۷] از اینرو در غزوههای رسول خدا (ص) در قالب رزمنده حضور نداشت.[۱۸] حسان از شعرای مشهور مُخضْرَمی (کسانیاند که جاهلیت و اسلام را درک کردند) است. وی را بهترین شاعر عصر خود دانستهاند.[۱۹] او دو تن از شاعران مشهور عصر جاهلی، به نامهای نابغه ذبیانی و اعشی را درک کرد.[۲۰] اخبار از حسان در آن دوره تنها مربوط به مدح، ثنا و هجوهای اوست. وی در سرودههای خود، ستایشگر عرب جنوبی (قحطانی) بود که خود به آنان نسب میبرد.[۲۱] ملوک غسانی و آل منذر از جمله کسانی بودند که حسان آنها را مدح کرده، چنانکه وی از نعمان بن منذر، حاکم دست نشانده دولت ساسانی در حیره، به جهت سرودههایش صله فراوانی به دست آورد؛[۲۲] نیز حسان، جبلة بن ایهم از پادشاهان غسان را بارها در سرودههایی تمجید و ستایش کرد،[۲۳] ازاین رو او را نوازش کرد و پاداش بسیاری برای وی فرستاد.[۲۴] حسان در افتخار کردن به قبایل یمنی که خود از ایشان بود و طرفداری از آنان بسیار تعصب داشت و در وصف تحولات اجتماعی روزگار خود، از جمله کوچ قبیله خزاعه به مکه و اوس و خزرج به یثرب و غسان به شام، اشعاری سرود.[۲۵] حسان به همان میزان که عرب جنوبی را در بُعد کلان میستود، در اختلافات میان اوس و خزرج از زیرمجموعههای عرب جنوبی، مدافع سرسخت قبیله خود خزرج بود و مناقب و ایامشان را به نظم میکشید و در نکوهش اوسیها و در مقابل شاعر آنان، قیس بن خطیم قرار داشت.[۲۶] از تشبیب و غزلسرایی حسان درباره برخی زنان ـ مانند شعثاء ـ در این دوره گزارشی داده شده است. برخی این زن را دختر سالم اسلمیه یا دختر سلام بن مشکم از رؤسای یهود دانستهاند[۲۷].[۲۸]
حسان و پیامبر (ص)
برپایه برخی گزارشها، حسان در کودکی [۲۹] از یهود یثرب، درباره تولد پیامبر (ص) در آینده سخنانی شنیده بود که در صورت درستی این گزارش، وی میبایست همچون دیگر یثربیان برای دعوت رسول خدا (ص) آمادگی ذهنی داشته باشد؛ نیز قرابت بنیهاشم با بنینجار (ازدواج هاشم جد آن حضرت با زنی به نام سلمی از خزرج) میتوانست از دیگر زمینههای آشنایی باشد. حسان به هنگام بعثت پیامبر (ص) ۶۰ یا ۶۱ سال داشت؛[۳۰] لکن به رغم شهرتش به عنوان شاعر قبیله خود خزرج، در هر دو پیمان عقبه حضور نداشت؛ به خلاف برادرش، اوس که در عقبه دوم بود.[۳۱] درباره چگونگی اسلام و بیعت حسان با پیامبر (ص) تنها آمده است که پس از هجرت رسول خدا (ص) به یثرب، حسان نیز همانند دیگر مردم اسلام آورد و از آن پس در مدح آن حضرت اشعاری سرود.[۳۲] از خود حسان نقل شده که پیامبر (ص) از وی تمجید کرده و فرموده است: خدایا! او را به روحالقدس تأیید فرما![۳۳] حسان پس از مسلمان شدن، زبان و شعر خود را در خدمت اسلام بهکار گرفت و به عنوان شاعر رسول خدا (ص) [۳۴] در مناسبتهای گوناگون شعر میسرود. او همدلی انصار و مهاجران را به نظم کشید.[۳۵] به گزارش جاحظ، پیامبر (ص) شعر او بر ضد دشمنان را از تیر سهمناکتر میدانست.[۳۶]
هنگامی که شعرای قریش، همچون عمروعاص و ابنزبعری و ابوسفیان بن حارث، زبانشان را بر هجو مسلمانان گشودند، پیامبر (ص) از انصار خواست همانگونه که ایشان با اسلام خود، رسول الله را یاری کردند، با زبانشان نیز آن حضرت را کمک کنند. حسان آمادگی خود را برای هجو قریش اعلام کرد و پیامبر (ص) از او پرسید: چگونه به هجو قریش میپردازی، در حالی که من از آنان هستم؟ حسان عرض کرد که بهگونهای رسول خدا (ص) را از آنان جدا خواهد کرد که مو را از خمیر جدا میکنند، از اینرو پیامبر (ص) به او اجازه داد و شرط کرد که حسان از ابوبکر که آشنا به نسب بود، نسب قریش را جویا شده؛ آنگاه به هجو ایشان اقدام کند.[۳۷] در پی آن، حسان به هجو شعرای قریش مانند ابوسفیان بن حارث پرداخت [۳۸] و در مثالب و عیوب قریش، هجویههایی سرود. وی به تشویق پیامبر (ص) مشرکان قریش را هجو میکرد. به گزارش عایشه، در مسجد پیامبر (ص) حسان بر روی چهار پایهای قرار میگرفت و به بیان برتری افتخارات پیامبر (ص) و هجو مشرکان میپرداخت.[۳۹] گویند: رسول خدا (ص) به او فرمود: در هجو مشرکان، مؤید به روحالقدس هستی [۴۰] و وی به هجو کسان بسیاری از مشرکان پرداخت و هند، همسر ابوسفیان از کسانی بود که با این سروده که "هند، زنی خودخواه و مغرور است" مورد هجو قرار گرفت.[۴۱] گویند: به حسان گفته شد که تو در جاهلیت بهتر شعر میگفتی که جواب داد: در آن دوره شاعر قید و بندی نداشت و هر چه میخواست میسرود؛ ولی اسلام شاعر را از گفتن دروغ باز داشته است، در صورتی که شعر خوب خالی از مبالغه و دروغ نیست.[۴۲] چنان که گذشت، برخی رزمنده نبودن حسان در غزوهها را نه به جهت ترسو بودن وی [۴۳] بلکه براثر عارضهای در دستانش دانستهاند که برپایه گزارش برخی، صفوان بن معطل او را از آنرو که در ماجرای افک به صفوان نسبت ناروا داده بود، مجروح ساخت؛[۴۴] اما پذیرفتن این گزارش از این جهت بعید به نظر میرسد که جریان افک مربوط به سال ۶ هجری است، در حالی که در غزوههای پیشین از ترسو بودن وی و عدم جنگاوریاش گزارشهایی در دست است. به گزارش ابنعبدالبر [۴۵] بیشتر اهل اخبار و سیره، حسان را از ترسوترین افراد دانسته و در این زمینه مطالبی نقل کردهاند که او از بیان آنها شرم دارد. سمعانی [۴۶] از حضور حسان در غزوه بدر سخن گفته است که به نظر میرسد حضورش برای جنگیدن نبوده است. او درباره فرار حارث بن هشام مخزومی در بدر سرودهای دارد.[۴۷] پس از قتل ابوازیهر از قبیله ازد از عرب جنوبی، به دست هشام بن ولید بن مغیره مخزومی از قریش که پس از نبرد بدر انجام شد و آتش اختلاف میان "مطیبین" و "احلاف" (همپیمانان) را روشن ساخت، حسان شعری سرود که در آمادگی برای رویارویی میان آنان کارساز افتاد؛ اما ابوسفیان که به تازگی از سفر برگشته بود، آنها را برای نبرد با پیامبر (ص) ترغیب کرد و نزاعشان را پایان داد.[۴۸] حسان درباره غزوه اُحد سرودههایی دارد؛ از جمله در مورد کشته شدن صوأب، آخرین پرچمدار قریش،[۴۹] نکوهش فراریان،.[۵۰] هجو مشرکان،[۵۱] سرایش در جواب ابوسفیان [۵۲] نیز در پاسخ ابن زبعری که خشنودی خود را از پیروزی قریش در نبرد و شهادت حمزه اعلام کرده بود.[۵۳] حادثههای تلخ سرایای رجیع و بئر معونه که به شهادت شماری از مبلّغان مسلمان انجامید، نیز حسان را وا داشت در رثای شهدای آنها شعر بسراید [۵۴].
شعر حسان در نکوهش ابوبراء (بزرگ بنیعامر) در پی ناراحتی شدید رسول خدا (ص) از واقعه بئر معونه، رنجش ابوبراء را به دنبال داشت، از اینرو یکی از پسران او به قصد کشتن عامر بن طفیل، عامل شهادت مبلّغان اسلام، اقدام کرد؛ اما تنها به مجروح شدن عامر انجامید.[۵۵] در غزوه بنینضیر، حسان درباره قطع و آتش زدن نخلستانهای یهود بنینضیر سرودهای دارد؛[۵۶] نیز هنگامی که پیامبر (ص) از حضور کعب بن اشرف یهودی در خانه ابیوداعه آگاه شد، حسان را فرا خواند و وی کسانی را که کعب پیش آنان بود هجو کرد تا کعب ناچار به بازگشت شد.[۵۷] حسان درباره غزوه بدرالموعد نیز که قریش به قرارگاه نیآمدند در نکوهش ابوسفیان که به وعده خود عمل نکرده بود شعر سرود.[۵۸] گویند: رسول خدا (ص) حسان و کعب را در نبرد خندق از گفتن شعر بازداشت؛[۵۹] اما به نقلی وی در هجو عکرمة بن ابیجهل هجویهای سرود که از ترس شمشیر علی (ع) نیزه خود را انداخته و پا به فرار گذاشته بود.[۶۰] در همین غزوه در گزارشی صفیه دختر عبدالمطلب همراه دیگر زنها با حسان در برجها مستقر بودند که تنی چند از یهود به سوی برجها آمدند و به تخریب حصار پرداختند و صفیه از حسان کمک خواست؛ اما او سوگند یاد کرد که خودش را در معرض درگیری با آنان قرار نمیدهد. به گزارش یعقوبی، در نبرد اُحد، هنگامی که یک یهودی آمد و بر در برجی که زنان در آن بودند ایستاد، حسان بن ثابت با زنان بود. در پی بالا رفتن یهودی از برج، صفیه از حسان خواست به دفع او بپردازد؛ اما حسان گفت: اگر من جنجگو بودم با پیامبر (ص) در احد همراه میشدم.[۶۱] برپایه گزارش برخی مفسران، آیات ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ﴾[۶۲] درباره اوصاف شاعران گمراه نازل شدهاند که سخنانشان در تقابل با سخن رسول خداست. خدا در این آیات، سه نشانه برای ایشان برشمرده است:
- پیروان آنها گروه گمراهان هستند که با الگوهای پنداری از واقعیتها گریزاناند.
- آنان بیهدفاند و بر اثر هیجانها به آسانی تغییر مییابند.
- آنها سخنانی میگویند که به آنها عمل نمیکنند، در حالی که پیامبر (ص) در نقطه مقابل آنهاست و هیچ سنخیتی میان او و شاعران نیست. گویند: پس از نزول آیات یاد شده، حسان، ابن رواحه و کعب بن مالک (هرسه از شعرای انصارند) از نزول این آیات آگاه شدند که در نکوهش شاعران است و گریان نزد رسول خدا (ص) آمدند و آن حضرت با تلاوت آیه ﴿إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا﴾ ایشان را آرام کرد.
از آنجا که در میان شاعران، افراد پاک و هدفداری نیز پیدا میشوند که مؤمن و اهل عمل هستند، قرآن برای ضایع نشدن حق این افراد با یک استثنا صف اینان را از دیگر شعرا جدا کرده و میفرماید: مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند. در این آیه ۴ صفتِ ایمان، عمل صالح، بسیار به یاد خدا بودن و در برابر ستمها به پا خاستن و از نیروی شعر برای دفع آن کمک گرفتن بیان شدهاند. برخی نزول این آیه را درباره حسان و دیگر شعرای یاد شده دانستهاند و این در حالی است که مشهور، سوره شعراء را از سورههای مکی دانسته؛ اما برخی مفسران به نقل از ابن عباس ۴ آیه پایانی این سوره را از آیات مدنی برشمردهاند؛[۶۳] برخلاف برخی که همه آیات سوره را مکی میدانند،[۶۴] به هر روی، برخی این استثنا را بر حسان تطبیق کردهاند، از این رو که پیامبر (ص) را مدح میکرد.[۶۵] ابن کثیر [۶۶]مکی بودن سوره شعراء و این اشکال را پذیرفته است که چگونه شعرای انصار استثنا شدهاند و خود به حل آن پرداخته و استثنای یاد شده را شامل شعرای انصار نیز دانسته؛ اما طبرسی تمام این شعرا جز یک تن را از قریش دانسته است که به گزاف مدعی بودند همانند پیامبر (ص) سخن میگویند: ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ﴾[۶۷].[۶۸].[۶۹]
حسان و داستان افک
هنگام بازگشت پیامبر (ص) از غزوه بنیمصطلق عایشه از سپاه بازماند و همراه صفوان بن معطل که او نیز عقب مانده بود خود را به کاروان رساند. این تأخیر، زمینه اتهام به وی را فراهم ساخت که از این داستان به حادثه "افک" تعبیر میشود. حسان را در شمار کسانی دانستهاند که به عایشه نسبت ناروا دادند.[۷۰] برپایه برخی گزارشها در پی آن اتهام، آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاؤُوا بِالإِفْكِ عُصْبَةٌ مِّنكُمْ لا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَّكُم بَلْ هُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُم مَّا اكْتَسَبَ مِنَ الإِثْمِ وَالَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِيمٌ لَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُّبِينٌ لَوْلا جَاؤُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاء فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاء فَأُولَئِكَ عِندَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ لَمَسَّكُمْ فِي مَا أَفَضْتُمْ فِيهِ عَذَابٌ عَظِيمٌ إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ وَلَوْلا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُم مَّا يَكُونُ لَنَا أَن نَّتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ ﴾[۷۱] نازل شدند و بر پخشکنندگان این دروغ از جمله حسان حد قذف (نسبت دادن عمل منافی عفت) اجرا شد.[۷۲] به گزارش برخی، حسان را رسول خدا (ص) عفو کرد و حد قذف بر وی جاری نشد؛ یا حسان هیچ در زمره تهمتزنندگان نبود.[۷۳]
گفتنی است که براساس گزارش برخی از منابع شیعی، جریان افک درباره عایشه نبوده بلکه مربوط به ماریه قبطیه دیگر همسر رسول خدا (ص) بوده است. (افک) علامه طباطبایی نیز در روایات افک مناقشه کرده [۷۴] و تأمل برانگیز دانسته است که همه سندهای قضیه افک به خود عایشه بازمیگردد. در این آیات، خدای سبحان ضمن دلداری به مؤمنان که از بروز چنین اتهامی به شخص پاکدامنی سخت ناراحت شده بودند، این رخداد را از این رو که پرده از روی نیات برخی منافقان برداشت و رسوا شدند، مایه خیر دانست. مطابق گزارشهایی صفوان بن معطل که یک طرف داستان بود، به حسان به سبب این اتهام حمله و به شدت او را مجروح کرد؛[۷۵] اما پیامبر (ص) از قصاص صفوان بر اثر سخن ناروای حسان در حق او گذشت.[۷۶] بر پایه روایت ابناسحاق از محمد بن ابراهیم تمیمی، پس از آنکه حسان بهبود یافت و نزد پیامبر (ص) آمد، آن حضرت عوض ضربت صفوان، قطعه زمینی را به حسان بخشید [۷۷] که بعدها حسان سهم خود را به معاویه فروخت؛[۷۸] گویا اعطای رسول خدا (ص) به حسان، نه به جهت ضربت صفوان، برای حمایت زبانی او از رسول خدا (ص) و هجو مشرکان بوده است. برخی بخشش یاد شده را کار ابوطلحه انصاری دانستهاند که چون وی از نزول آیه ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾[۷۹] آگاهی یافت، نزد پیامبر (ص) آمد و زمین خود را انفاق کرد و آن حضرت به وی گفت آن را به نزدیکانت انفاق کن، از اینرو ابوطلحه آن را میان حسان بن ثابت و ابیبن کعب قسمت کرد که با او خویشاوندی داشتند.[۸۰] از دیگر احسانهای پیامبر (ص) به حسان، بخشیدن سیرین، خواهر ماریه قبطیه به او بود که از جمله هدایای ارسالی مقوقس حاکم اسکندریه به آن حضرت بود.[۸۱] گویند: ثمره این وصلت، عبدالرحمن بن حسان بود، از اینرو ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) با عبدالرحمن پسرخاله بودند.[۸۲]
حسان پس از داستان افک و به پیروی از عبدالله بن ابی که جعیل بن سراقع و جهجاء از فقراء مهاجر را دشنام داده بود در سرودهای آن دو را سرزنش کرد و گفت: مردم فرومایه و زبون فزونی یافتند و به عزت رسیدند، در حالی که پسر فریعه (حسان) تنها و بی پناه مانده است؛[۸۳] گویا حسان، در پشیمانی از نسبت ناروا به عایشه اشعاری سروده که ابناسحاق آنها را نقل کرده است.[۸۴] واقدی نیز از مدح عایشه از زبان حسان سخن گفته است.[۸۵] به گزارشی، هنگامی که برخی حسان را به سبب قذف عایشه دشنام میدادند، عایشه آنها را از بدگویی بر ضد حسان نهی کرد و با توجه به نابینا بودن حسان در این زمان، آن را عذابی بزرگتر دانست؛[۸۶] یا از آن رو که حسان از پیامبر (ص) حمایت میکرده است نباید مورد دشنام قرار گیرد.[۸۷] برخی، از اکرام عایشه به حسان یاد کردهاند.[۸۸]
حسان در جریان فتح مکه در سرودهای به تحریض مردم پرداخت [۸۹] و خود نیز در آن حضور داشت. او در پی فتح مکه، به ابن زبعری سهمی [۹۰] (از شعرای قریش و از هجوگویان پیامبر (ص))[۹۱] که به نجران گریخته بود، در بیتی پیامی بدین مضمون به وی فرستاد: مردمی را که دشمنی با آنان تو را به زندگی سخت در نجران وا داشت از دست مده![۹۲]
در جریان تقسیم غنایم نبرد حنین به اقدام رسول خدا (ص) برای تألیف قلوب برخی از تازه مسلمانان و قریش با دادن بخشی از غنایم، به خشم آمد و در گلهمندی از عملکرد آن حضرت ابیاتی سرود؛ بدین مضمون که چرا قبیله سلیم که آبکش بودند بر قومی ترجیح یافتند که پناه دادند و یاری کردند.[۹۳] حسان در همین سال و در پی شهادت فرماندهان سپاه اسلام در غزوه مؤته، در رثای آنان اشعاری سرود.[۹۴] مطابق گزارشهایی در سال ۹ هجرت، هنگامی که وفد بنیتمیم به مدینه آمدند و رسول خدا (ص) را برای مفاخره دعوت کردند، آن حضرت، حسان بن ثابت و ثابت بن قیس انصاری را فرا خواند تا در مقابل خطیب و شاعر بنیتمیم پاسخگو باشند، از اینرو پس از آنکه زبرقان بن بدر، شعری خواند که مضمون آن ذکر مفاخر تمیم بود، حسان به دستور پیامبر (ص) به پا خاست و به زبرقان در سرودهای مفصل در ستایش پیامبر (ص) و فضیلت مسلمانان جواب داد و در پی آن، اقرع بن حسان، بزرگ بنیتمیم گفت: به مرگ پدرم که این مرد[پیامبر (ص)] موهبت یافته است که خطیب وی از خطیب ما سخنورتر و شاعرش از شاعر ما سخنپردازتر و بانگشان از صدای ما بلندتر است. برخی منابع، ذیل آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۹۵] از حسان یاد کردهاند که در پی شعر او وفد بنی تمیم [۹۶] مسلمان شدند.[۹۷] گویند: حسان خطاب به وفد بنی تمیم از آنان خواست با پذیرش اسلام از ریخته شدن خون و تقسیم مالشان جلوگیری کنند.[۹۸] در سال ۱۰ هجرت که وفد نجران به مدینه آمدند و پس از انصراف آنان از انجامدادن مباهله، پیمانی با پیامبر (ص) امضا کردند که حسان نیز از شاهدان آن میثاق بود[۹۹].[۱۰۰]
حسان و غدیر خم
در حجهالوداع و در جریان غدیرخم که پیامبر (ص) طبق فرمان الهی و نزول آیه ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۱۰۱] علی (ع) را جانشین خود [۱۰۲] به دهها هزار نفر از مردم معرفی کرد، حسان خود یا به دستور رسول خدا (ص) برخاست و به این مناسبت اشعاری سرود که در شمار ابیات و الفاظ آن اختلاف است. در این اشعار، حسان در تقریر سخنان پیامبر اکرم (ص) در باره علی (ع) او را امام، ولی و هادی نامید که در زعامت و رهبری امت پس از خودش صراحت دارد و پذیرش ولایت او را در ردیف پذیرش ولایت خود دانست که بیت آغازین سرایش او چنین است: "ینادیهم یوم الغدیر بینهمبِخُمّ و اسمع با لرّسول منادیا"[۱۰۳] سروده حسان در غدیر را مشاهیر علما آوردهاند: علامه امینی [۱۰۴] به استناد بسیاری از منابع اهل سنت، اشعار غدیریه حسان را نقل کرده است. یکی از طرق حدیث «مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاَهُ » حسان است.[۱۰۵] در پی رحلت رسول خدا (ص) حسان در رثای آن حضرت شعر سرود.[۱۰۶] وی از راویان حدیث آن حضرت بود.[۱۰۷] ابنحبان [۱۰۸] حسان را از ثقات برشمرده است. عبدالرحمن فرزند حسان، سعید بن مسیب و پسرش عبدالرحمن بن سعید از راویان حدیث اویند [۱۰۹] و برخی از محدثان اهل سنت در فضایل حسان، بابی به او اختصاص دادهاند [۱۱۰].[۱۱۱]
حسان، سقیفه و خلفا
بر پایه گزارشی، حسان در سقیفه حضور داشت.[۱۱۲] او در سرودهای ابوبکر را نخستین مسلمان برشمرد [۱۱۳] که سخن او را برخی نقد کردهاند.[۱۱۴] علامه مرتضی عاملی سخن حسان را به سبب انحراف شدید از امیرمؤمنان (ع) و دعوت به یاری معاویه و تحریک مردم بر ضد آن حضرت، حجت ندانسته است.[۱۱۵]حسان در حیات رسول خدا (ص) نیز در مدح ابوبکرشعر سروده بود،[۱۱۶] چنان که پس از مرگ این خلیفه در رثای او سرودهای دارد.[۱۱۷]
حسان در اختلاف میان برخی انصار و مهاجران، پس از بیعت با ابوبکر موضع گرفت [۱۱۸] و در برابر سخنان تحریکآمیز کسانی مانند ولید بن عقبه و عمروعاص واکنش نشان داد و پس از آگاهی او از به نیکی یاد کردن علی (ع) از انصار در برابر هجو و مذمت ایشان از سوی برخی قریش، حسان در تمجید از موضعگیری آن حضرت سرودهای دارد که از سبقت او بر قریش، وصایت و برادری او با پیامبر (ص) و داناترین فرد به حضرت یاد کرده است.[۱۱۹] گویند: وقتی ابوبکر در جریان "رده" فرماندهان را از قریش برگزید و اعتراض ثابت بن قیس از انصار را برانگیخت، حسان به پا خاست و شعری بدین مضمون سرود: ای مردمان! یکی از سروران ما را هم در حل و عقد امور راه ندادند؛[۱۲۰] نیز گفته شده است: حسان درباره نبردهای رده و ازدواج خالد بن ولید با دختر مُجاعه ابیاتی را برای ابوبکر فرستاد و او در نامهای به خالد عتاب کرد.[۱۲۱]
از مناسبات حسان با خلیفه دوم، گزارشهای اندکی در دست است. به گزارشی، عمر، از شعرخوانی حسان در مسجدالنبی جلوگیری کرد؛.[۱۲۲] اما چون حسان به او یادآور شد که رسول خدا (ص) سرودن شعر در مسجد را اجازه داده است، عمر وی را آزاد گذاشت.[۱۲۳] براساس گزارشی، این خلیفه، در پی شکایت زبرقان بن بدر از حطیئه که او را هجو کرده بود، برای تشخیص هجو بودن سخن یاد شده، حسان را داور برگزید و او نظر خود را اعلام کرد.[۱۲۴] با مرگ عمر، حسان در رثای وی اشعاری سرود.[۱۲۵]
حسان، موضعی عثمانی داشت و هنگام محاصره عثمان که به قتل این خلیفه انجامید، در حمایت از او شعر میسرود [۱۲۶] و جزء انگشت شمارانی از انصارِ حامی عثمان بود.[۱۲۷] گویند: چون عثمان از علی (ع) خواست با قیامکنندگان مذاکره کند، حسان نیز همراه چند تن با آن حضرت در "ذوخشب" حضور داشت.[۱۲۸] پس از قتل عثمان، حسان در رثای او شعر سرود و گریست [۱۲۹] و به امام علی (ع) گفت: تو یاری خویش را از عثمان دریغ داشتی، از اینرو در قتل وی شریکی.[۱۳۰] عثمانیه به شعر حسان برای اثبات مشارکت علی (ع) در قتل عثمان استناد کردهاند که برخی شخصیت حسان را نقد کرده، او را فاسق خواندهاند.[۱۳۱] حسان با داشتن چنین موضعی از بیعت با امیرمؤمنان (ع) خودداری کرد و به تعریض آن حضرت زبان گشود و مخالفت عملی خود را با رفتن به دربار معاویه نشان داد و ۱۰۰۰ دینار از او صله گرفت؛[۱۳۲] حتی به سبّ امیر مؤمنان (ع) پرداخت.[۱۳۳]
برپایه روایتی پیامبر (ص) بعد از اشعار غدیریه حسان، وی را دعا کرد تا زمانی که زبانت در یاری و نصرت ما میچرخد، مؤید به روحالقدس باشی. شیخ مفید، مشروط بودن دعای پیامبر (ص) بر حسان را حاکی از علم حضرت به عاقبت امر وی و مخالفت حسان با امیرمؤمنان (ص) دانسته است؛[۱۳۴] گویا وی در شام توقف چندانی نداشته است، زیرا هنگامی که قیس بن سعد، پس از عزلش از کارگزاری مصر به مدینه بازگشت حسان وی را شماتت کرد و او را قاتل عثمان برشمرد و گفت: علی تو را عزل کرده و گناه عثمان بر گردن توست و حقشناسی ندیدی. قیس او را از خود راند و حسان را کوردل و کوردیده خواند و تهدید کرد اگر بیم آن نبود که میان عشیره من و تو جنگ افتد، گردنت را میزدم.[۱۳۵] برخی علت دوستی حسان با عثمان را هنگام هجرت عثمان به مدینه دانستهاند که او بر منزل اوس بن ثابت برادر حسان وارد شد؛[۱۳۶] نیز عثمان با اوس پیمان برادری داشت؛[۱۳۷] اما به نظر میرسد حسان، شاکر احسانهای عثمان بود، از اینرو به قدح امام علی (ع) پرداخته است.[۱۳۸] حسان در مدح ابنعباس نیز سرودهای دارد، از آنرو که وی نزد عمر یا عثمان از حسان به نیکی یاد کرده بود.[۱۳۹]
براساس نقلی، خواهرزاده حسان، بشیر بن عمرو، در رکاب امیرمؤمنان (ع) در نبرد صفین حضور داشت.[۱۴۰] حسان در سالهای پایانی زندگیاش، نابینا بود.[۱۴۱] ابنحبیب از وی به "اشرف العمیان" یاد کرده است،[۱۴۲] از اینرو شرح حال حسان در بخش مکافیف (نابینایان) آورده شده است.[۱۴۳] بیشتر منابع، عمرِ حسان را ۱۲۰ سال ثبت کردهاند که ۶۰ سال آن در جاهلیت و ۶۰ سال در عصر اسلامی سپری شده است.[۱۴۴] برخی نیز سن او را ۱۰۴ سال دانستهاند.[۱۴۵] گویند: پدر، جدّ و دیگر خویشاوندان حسان نیز در سنین بالا درگذشتند.[۱۴۶] ابناثیر مینویسد: آنان نیز همچون حسان، ۱۲۰ سال عمر کردند و در عرب سراغ ندارند که ۴ نسل از یک صلب، هر یک به این مدت عمر کرده باشد.[۱۴۷]
به اعتقاد برخی در سن حسان مسامحه صورت گرفته و او نزدیک ۵۹۰ میلادی متولد شده و حدود ۶۶۰ کمی پیش از خلافت معاویه مرده است، چون قصاید حسان که پس از قتل عثمان سروده شدهاند، گویای حماسه آتشین شخصی ۶۰، ۷۰ سالهاند.[۱۴۸]البته سال وفات حسان به اختلاف، در سال ۴۰ در خلافت امام علی (ع)، در همان سال در حکومت معاویه، نیز سالهای ۵۰ و ۵۴ دانسته شده است.[۱۴۹] ابنکثیر [۱۵۰] قول صحیح را سال ۵۴ میداند. به نقل ابنقتیبه،[۱۵۱] حسان تا زمان خلافت معاویه زنده بود و چون سفیر او به دربار امپراتوری روم رفت، جبلة بن ایهم، حاکم پیشین غسان نیز آنجا بود و جویای حال حسان از فرستاده معاویه شد و وی در جواب از نابینایی و کهنسالی حسان یاد کرد.[۱۵۲] حسان فرزندانی داشت؛ از جمله عبدالرحمن از سیرین قبطیه [۱۵۳] که شاعر بود. نوه حسان، سعید بن عبدالرحمن را نیز از شعرا دانستهاند[۱۵۴] و همو بود که درباره کشته شدن زن مختار ثقفی به دست مصعب بن زبیر سرودهای دارد.[۱۵۵] گویند: حسان دختری نیز داشت که شاعر بود.[۱۵۶] چنان که خواهرش، فارعه نیز شاعر بود.[۱۵۷] به گزارش ابنحزم [۱۵۸] نوه حسان، اسماعیل بن عبدالرحمن در روز حرّه (سال ۶۳ هجرت) کشته شد.
قلقشندی، اعقابی برای حسان در منطقهای از مصر یاد کرده است؛[۱۵۹] اما برخی از انقراض نسل حسانسخن گفتهاند.[۱۶۰] به نقل از ابوعبیده، فضل حسان نسبت به دیگر شعرا در سه چیز بود: شاعر انصار در جاهلیت؛ شاعر پیامبر (ص) در نبوت؛ شاعر یمن در اسلام [۱۶۱] دیوان حسان، مشتمل بر اشعار هجا، فخر، مدح و غزل است. اشعاری که در مدح قبیله خود گفته است، دربردارنده ذکر شجاعت، کرم، شرف و اصل و نسب آنهاست. مدایحی که برای کسب مال سروده است، بیشتر مربوط به دربار غسانیهاست. غزلیات وی تقلیدی از گذشتگان است. دیوان حسان در هند، تونس، مصر و انگلیس به چاپ رسیده است؛[۱۶۲] گویا دیوان او بهتدریج کم شده و اشعار او در مدح امیرمؤمنان (ع) و برخی دیگر از آن حذف شده است، زیرا هیچیک از اشعاری که قدما از دیوان حسان درباره امیرمؤمنان (ع) نقل کردهاند در دیوان کنونی او دیده نمیشود.
از سرودههای حسان در مدح اهلبیت (ع) میتوان به این موارد اشاره کرد: مدح حضرت زهرا (س)،[۱۶۳] حدیث منزلت،[۱۶۴] خاتمبخشی امیرمؤمنان (ع)[۱۶۵] ردّ شمس،[۱۶۶] کندن دَرِ خیبر [۱۶۷] و ساقی و شفیع بودن علی (ع) در قیامت [۱۶۸].[۱۶۹]
جستارهای وابسته
- عبدالرحمن بن حسان (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ النسب، ص ۲۷۷؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷؛ الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۷۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶؛ الاصابه، ج ۸، ص ۳۱۶.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۱.
- ↑ الغدیر، ج ۲، ص ۶۲.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.
- ↑ المحبّر، ص ۴۲۲؛ الاصابه، ج ۸، ص ۲۷۹.
- ↑ المعارف، ص ۳۱۲؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ الاصابه، ج ۲، ص ۵۵.
- ↑ الاصابه، ج ۲، ص ۵۵.
- ↑ نک: السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۰۸؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۴۷.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.
- ↑ المعارف، ص ۶۰۰؛ الشعر و الشعراء، ج ۱، ص ۲۲۵.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶.
- ↑ نک: الاصابه، ج ۲، ص ۵۵؛ دائرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۲۷۸.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.
- ↑ المعارف، ص ۳۱۲؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲؛ المعارف، ص ۳۱۲.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳.
- ↑ الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۶۱.
- ↑ المفصل، ج ۱، ص ۴۸۸.
- ↑ العقد الفرید، ج ۱، ص ۲۸۹.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۸۴ ـ ۸۵.
- ↑ الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴؛ العقد الفرید، ج ۱، ص ۳۱۴.
- ↑ اخبار مکه، ج ۱، ص ۹۵ ـ ۹۶.
- ↑ دیوان حسان بن ثابت، ص ۵.
- ↑ نک: المغازی، ج ۱، ص ۳۶۶؛ لسان العرب، ج ۷، ص ۱۳۱؛ «شعث»؛ الاصابه، ج ۸، ص ۲۰۱.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حسان بن ثابت انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۲.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۳.
- ↑ نک: اخبار مکه، ج ۱، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹؛ مناقب، ابنشهرآشوب، ج ۱، ص ۱۱۴، ۱۵۸، ۲۱۳.
- ↑ الطبقات، ج ۵، ص ۱۲۰.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۰؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶.
- ↑ الاخبار الموفّقیات، ص ۵۸۵ ـ ۵۸۶.
- ↑ البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۷۳.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۵؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۴ ـ ۱۴۶؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۲.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۶ ـ ۷.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۱۴.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۵۱۴.
- ↑ البدء والتاریخ، ج ۴، ص ۲۰۴؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۷۰.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۸؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۴.
- ↑ الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۳؛ المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.
- ↑ الانساب، ج ۴، ص ۱۶۷.
- ↑ العقد الفرید، ج ۱، ص ۱۲۹؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۵۴۳.
- ↑ المنمق، ص ۱۹۲، ۱۹۹ ـ ۲۰۳.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵.
- ↑ المحبّر، ص ۵۰۲؛ الصحیح من سیرة النبی، ج ۶، ص ۱۹۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۶۴۶.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۱۶؛ المغازی، ج ۱، ص ۳۵۳.
- ↑ دلائل النبوه، ج ۳، ص ۳۴۳؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۷۲.
- ↑ مناقب، ابنشهرآشوب، ج ۱، ص ۲۴۸.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۱۲۲؛ ۱۸۶ - ۱۸۷؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۸۰.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۴۱۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۴۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۰۹.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۶۲؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۴۸.
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۲۸۶؛ التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۴۹۰؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۴، ص ۸۶؛ الاتقان، ج ۱، ص ۱۷.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۲۵۰.
- ↑ جامع البیان، ج ۱۹، ص ۷۹؛ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۲۶.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج ۶، ص ۳۶۷.
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۲۵.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حسان بن ثابت انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۵۳؛ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۱۹۵ ـ ۱۹۹.
- ↑ «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دستهای از شمایند؛ آن را شرّی برای خود مپندارید بلکه آن برای شما خیر است؛ هر مردی از آنان را گناهی است که انجام داده است و آنکه بخش بزرگ آن را به گردن گرفته است عذابی سترگ خواهد داشت. از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیکاندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟ چرا بر آن چهار گواه نیاوردند؟ و چون گواه نیاوردهاند پس آنانند که نزد خداوند دروغگویند. و اگر بخشش و بخشایش خداوند در این جهان و در جهان واپسین بر شما نمیبود برای آنچه که در آن به سخن در آمدید عذابی سترگ به شما میرسید. آنگاه که آن را از زبان هم فرا میگرفتید و چیزی را که به آن دانشی نداشتید دهان به دهان میگفتید و آن را آسان میانگاشتید در حالی که آن نزد خداوند سترگ بود. و چرا چون آن را شنیدید نگفتید: سزیده ما نیست که در این باره چیزی بگوییم، پاکا که تویی، این بهتانی سترگ است» سوره نور، آیه ۱۱-۱۶.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۸؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۸؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴.
- ↑ نک: الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۴؛ مبهمات القرآن، ج ۲، ص ۲۵۳ ـ ۲۵۵.
- ↑ المیزان، ج ۱۵، ص ۸۹.
- ↑ المحبّر، ص ۱۰۹؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۶۲.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۳۶ ـ ۴۳۸.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵؛ معجم ما استعجم، ج ۲، ص ۶۹.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۲۷۲ - ۲۷۳.
- ↑ «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
- ↑ جامعالبیان، ج ۳، ص ۲۴۶ ـ ۲۴۷.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص ۱۳۵؛ المحبّر، ص ۷۶.
- ↑ المحبّر، ص ۹۸، ۱۰۹؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۸.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۳۵ ـ ۴۳۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۷۷۳.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۳۹.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۱، ص ۳۲۷ و ۳۴۹؛ جامع البیان، ج ۱۸، ص ۷۰؛ تفسیر بغوی، ج ۳، ص ۳۹۳.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۳۸؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۸.
- ↑ النهایه، ج ۵، ص ۲۲، «نجف».
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۱۵۵.
- ↑ الاشتقاق، ص ۱۲۲.
- ↑ الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۶.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۸۴۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۳۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۸۳۷ ـ ۸۳۹.
- ↑ «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن میگویید؛ مبادا کردارهایتان بیآنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۹۷۹؛ الاغانی، ج ۴، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵؛ اسدالغابه، ج ۱، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۶.
- ↑ اسباب النزول، ص ۲۶۱.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۹۹۰.
- ↑ نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد، ص ۲۴۰.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حسان بن ثابت انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ ر. ک: کتاب سلیم بن قیس، ص ۳۵۵؛ خصائص الوحی المبین، ص ۹۳ - ۹۴.
- ↑ مناقب، ابنمردویه، ص ۱۲۱، ۲۳۳، ۲۴۰؛ المناقب، ص ۱۳۶؛ الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۷؛ نظم دررالسمطین، ج ۱، ص ۱۱۲.
- ↑ الغدیر، ج ۲، ص ۳۴ ـ ۴۹.
- ↑ الطرائف، ص ۱۴۱.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص ۲۴۵ ـ ۲۴۷؛ السیرة النبویه، ج ۴، ص ۱۰۸.
- ↑ مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۲؛ تجرید اسماء الصحابه، ج ۱، ص ۱۲۹.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۷۳.
- ↑ الجرح والتعدیل، ج ۳، ص ۲۳۳.
- ↑ صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۶۲.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حسان بن ثابت انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.
- ↑ اسدالغابه، ج ۶، ص ۹۹.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۳، ص ۲۳.
- ↑ نک: بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۲۶۶.
- ↑ الصحیح من سیرة النبی، ج ۲، ص ۳۲۴ ـ ۳۲۵.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۱۲۹.
- ↑ البیان والتبیین، ج ۳، ص ۳۶۱.
- ↑ الاخبار الموفقیات، ص ۵۸۵ ـ ۵۸۶.
- ↑ الاخبار و الموفقیات، ص ۵۹۷ - ۵۹۸؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۸؛ شرح نهج البلاغه، ج ۶، ص ۳۵.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۲۹.
- ↑ الفتوح، ج ۱، ص ۳۶.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۳؛ المفصل، ج ۱، ص ۱۱۱.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۵۰.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۵۲۶.
- ↑ اسدالغابه، ج ۴، ص ۱۶۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۴، ص ۱۳۱۵.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۴۴.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۵۸.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۵۹؛ الاخبار الموفقیات، ص ۵۱۱ ـ ۵۱۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹۴.
- ↑ العقد الفرید، ج ۵، ص ۴۷؛ الفتوح، ج ۲، ص ۴۳۱؛ اعیان الشیعه، ج ۱، ص ۳۳۴.
- ↑ الجمل، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۷.
- ↑ نک: تاریخطبری، ج ۳، ص ۶۸.
- ↑ قاموس الرجال، ج ۳، ص ۱۷۳.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۷؛ کنزالفوائد، ص ۱۲۳.
- ↑ الغارات، ج ۱، ص ۲۲۱؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۶۷.
- ↑ تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۵۵؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۵۷۹.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۱۲۳.
- ↑ الجمل، ص ۱۱۹.
- ↑ المستدرک، ج ۳، ص ۶۲۷ ـ ۶۲۸.
- ↑ المحبّر، ص ۲۹۲.
- ↑ الشعر والشعراء، ص ۱۹۲.
- ↑ المحبر، ص ۲۹۸.
- ↑ المعارف، ص ۵۸۸.
- ↑ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۶؛ المعارف، ص ۳۱۲؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.
- ↑ الثقات، ج ۳، ص ۷۲؛ الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.
- ↑ الانساب، ج ۵، ص ۳۵۱.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.
- ↑ دایرهالمعارف تشیع، ج ۶، ص ۲۷۸.
- ↑ نک: الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۶؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۹.
- ↑ البدایة والنهایه، ج ۸، ص ۳۸.
- ↑ الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴.
- ↑ الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۴.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷؛ الاستیعاب، ج ۱، ص ۴۰۵.
- ↑ البیان والتبیین، ج ۳، ص ۶۵؛ المعارف، ص ۳۱۲.
- ↑ الاخبار الطوال، ص ۳۱۰.
- ↑ الشعر والشعراء، ج ۱، ص ۲۲۵.
- ↑ الاصابه، ج ۸، ص ۲۵۹.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.
- ↑ صبح الأعشی، ج ۱، ص ۳۲۰.
- ↑ المعارف، ص ۳۱۲؛ جمهرة انساب العرب، ص ۳۴۷.
- ↑ الاغانی، ج ۴، ص ۱۴۳؛ اسدالغابه، ج ۲، ص ۷.
- ↑ نک: دایرهالمعارف فارسی، ج ۱، ص ۸۴۸.
- ↑ مناقب، ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۴۰۹.
- ↑ بشارة المصطفی، ص ۲۳۴؛ بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۲۶۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۶۲؛ مناقب، ابنشهرآشوب، ج ۳، ص ۱۰؛ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۶۲۲.
- ↑ ینابیع الموده، ج ۱، ص ۴۱۷.
- ↑ الارشاد، ج ۱، ص ۱۲۸ ـ ۱۲۹.
- ↑ مناقب، ابنشهرآشوب، ج ۲، ص ۱۸۸.
- ↑ سامانی، سید محمود، مقاله «حسان بن ثابت انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۰.