طاغوت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۳۱ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

طاغوت به معنای تمرد و تجاوز از حد در عصیان است. این واژه به هر متجاوز از حد، هر معبودی به غیر خدا و هر مانع خیر و به پیشوای گمراهی و ... گفته شده است. طاغوت در اصطلاح قرآنی به هر معبودی جز خدا طاغوت گفته می‌‌شود. طاغوت به طاغوت درونی که به بُعد اخلاقی نظر دارد و طاغوت بیرونی که به بُعد سیاسی نظر دارد؛ تقسیم می شود.

حکومت اسلامی، نقطه مقابل حکومت طاغوت و حکومتی است که در همه زمینه‌ها مبتنی بر وحی و قانون الهی است. موضع‌گیری در برابر طاغیان زمان، از اصول اولیه رسالت پیامبران (ع) بوده و اساساً فلسفه بعثت پیامبران، نجات انسان از شر طاغوت‌ها و برپایی جبهه الهی در برابر طاغوت است.

معناشناسی

"طاغوت" از ماده «طغی» به معنای تجاوز از حد در عصیان[۱] است و در بسیاری از موارد برای مبالغه نیز به کار رفته است[۲]. این واژه به هر متجاوز از حد، هر معبودی به غیر خدا و هر مانع خیر[۳] و به پیشوای گمراهی[۴] و هر کسی که در شر و معصیت، فراتر از حد خود گام بردارد[۵] گفته شده است. شیطان، بت‌ها، مرتدان و کاهنان[۶] و نیز منافقان، فاسقان، مستکبران و هر پادشاه و فرمانروای ستمگر و کافر[۷] از مصادیق طاغوت شمرده شده‌اند. کاربرد طاغوت درباره انسان به این معناست که از حد و اندازه‌ای که عقل یا شرع برای او معین کرده، تجاوز کند؛ بنابراین هر انسان ظالم، زورگو و نافرمانِ از وظایف بندگی خدا از روی گردنکشی، طاغوت به شمار می‌رود[۸].[۹]

در قرآن توصیه شده برای محاکمه، نزد طاغوت نروید و از طاغوت بپرهیزید. گاهی نیز طاغوت همراه با جبت آمده که معنایشان تقریبا یکی است: ﴿يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ[۱۰].

طاغوت در اصطلاح قرآنی به هر معبودی جز خدا طاغوت گفته می‌‌شود. مردم باید به خدا ایمان بیاورند و به طاغوت کفر ورزند و از آن اجتناب کنند: ﴿فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۱۱]. مؤمنان در راه خدا جهاد می‌‌کنند و کافران در راه طاغوت می‌جنگند. به برخی بت‌ها هم که از سوی مشرکان مورد پرستش بود، طاغوت گفته شده است[۱۲].

در تعابیر دینی واژه‌های طاغوت، طاغی، طغات، طاغیه، طواغیت، در مورد خلفای جور، سرکردگان فتنه و آشوب بر ضدّ خطّ امامت و والیان دست‌نشانده و ستمگر به کار رفته است، آنان که در برابر امر خداوند و فرمان قرآن و سفارش‌های پیامبر خدا، گردن فرود نیاوردند و رفتاری جبّارانه و فرعونی با بندگان صالح خدا داشتند. ازاین‌رو هم مستحقّ لعن خدا و رسول‌اند، هم اطاعتشان حرام و مبارزه با آنان لازم است، هم هواداری و همبستگی با آنان، شرکت در جرم و جنایاتشان به شمار می‌رود.

امام حسین (ع) به سران سپاه کوفه که به جنگ او آمده بودند خطاب فرمود: "شما از طاغوت‌های این امت‌اید"[۱۳]. در زیارت امام حسین (ع)، بر جبت‌ها، طاغوت‌ها و فرعون‌های امت اسلام نفرین شده است و این نشان می‌دهد که سرکردگان حزب اموی و ضدّ اهل بیت که دست به قتل امیر المؤمنین (ع) و امام حسین (ع) زدند نیز طاغوت و فرعونند و مستحق لعن و نفرین: «اللَّهُمَّ الْعَنْ جَوَابِيتَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ الْعَنْ طَوَاغِيتَهَا وَ الْعَنْ فَرَاعِنَتَهَا وَ الْعَنْ قَتَلَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْن‏»[۱۴] گاهی از دو بت و دو طاغوت قریش یاد شده است که مقصود از آنان بر شیعه پنهان نیست[۱۵].

علامه مجلسی می‌گوید: "طاغوت به معنای شیطان و بت‌ها و هر معبود غیر خدا و هر اطاعت‌ شدۀ باطلی جز اولیای الهی است و امامان از دشمنان خودشان در بسیاری از روایات و زیارات با "جبت" و "طاغوت" و "لات" و "عزّی" یاد کرده‌اند"[۱۶]، چراکه پذیرش رهبری و ولایت آنان، مسلمان را به نامسلمانی و امّت را به انحراف می‌کشد. هر ولایتی به جز ولایت خدا و جانشینانش، ولایت شیطان و طاغوت است. پذیرش ولایت شیطان موجب آن است که شیطان بر همۀ نیروهای سازنده و آفریننده‌ای که در وجود آدمی نهاده شده، تسلّط یافته و آنها را در مجرای هواها و هوس‌های خویش درآورد. طاغوت از آنجا که جز برای بهره‌مندی‌های خود برای هیچ‌چیز دیگر اصالتی قائل نیست و منافع جامعه را جز از دریچۀ سود شخص نمی‌نگرد و اساسا به نیازهای انسانی و امکانات وی در طبیعت واقف نیست، رهبری‌اش برای جامعۀ انسانی، منشأ زیان و خسارت و بر باد رفتن بسی از انرژی‌های ارزندۀ اوست... در جامعه و جهان تحت ولایت طاغوت، انسان‌ها از نور معرفت و انسانیت و از فروغ زندگی‌آفرین آیین خدا محروم مانده در ظلمات جهل و هوس و شهوت و غرور و طغیان، محبوس و اسیر می‌گردند[۱۷].[۱۸]

طاغوت در قرآن و روایات

واژه طاغوت در قرآن کریم، هشت بار به کار رفته[۱۹] که در برابر ایمان است و کفر به آن، مقدمه ایمان شمرده شده است[۲۰]؛ همچنان‌که دعوت به خداپرستی با اجتناب از طاغوت همراه است[۲۱]. از نگاه قرآن، کافران تحت سرپرستی و ولایت و یاری طاغوت قرار دارند[۲۲] و در راه آن می‌جنگند[۲۳].

حقیقت بعثت پیامبران(ع)، دعوت به عبادت خداوند و اجتناب از طاغوت[۲۴]، به معنای اطاعت و عبادت نکردن طاغوت است[۲۵]. اجتناب از طاغوت به این است که مسلمان حساب خود را از طاغوت و صف و نظام و دایره نفوذ آن، دور و این قطع ارتباط و برائت را آشکار کند[۲۶].

لفظ "طاغوت" در منابع روایی شیعه، بارها به کار رفته و بیشتر بر حاکمان ستمگر[۲۷] و در بیان حرمت مراجعه به قاضی و حاکم ظالم با این واژه از آن نام برده شده است[۲۸]. در برخی از روایات، دشمنان اهل بیت (ع) از مصادیق جبت و طاغوت معرفی شده‌اند[۲۹].[۳۰]

مراتب و اقسام طاغوت

با توجه به برخی از آیات[۳۱] و روایات اسلامی[۳۲]، طاغوت به همه معبودهای شیطانی در برابر خداوند، هواهای نفسانی و نیز پیشوایان و حاکمان غیر الهی گفته می‌شود[۳۳]؛ بنابراین هر مانعی که در راه هدایت بشر به سوی حق، ایجاد اختلال کند، طاغوت است[۳۴].

فاعل و مربیِ راه الهی، خدا و مربیِ راه طاغوت، شیطان است[۳۵]. در راه خدا، تمام ابعاد عقلانی، خیالی و عملی انسان، به سوی الهی‌شدن هدایت می‌شود[۳۶]؛ اما در راه طاغوت، همه عناصر، مادی و شیطانی است و حتی امور معنوی هم به مادیت کشانده می‌شود[۳۷] و نهایت این راه جهنم خواهد بود[۳۸].

طاغوت به طاغوت درونی که به بُعد اخلاقی نظر دارد و طاغوت بیرونی که به بُعد سیاسی نظر دارد؛ تقسیم می شود:

طاغوت درونی

یکی از اندیشمندان معاصر با استناد به آیه ۲۵۷ سوره بقره، به بررسی میزان و معیار طاغوتی و غیرطاغوتی بودن پرداخته و ملاک تشخیص را عمل برای خدا یا برای هوای نفسانی و شیطان ذکر کرده است[۳۹]. ایشان با اشاره به آیات ۶ و ۷ سوره علق یکی از مسائل اساسی انسان در همه دوران‌ها را طغیان نفس بر اثر بی‌نیازی می‌داند که ریشه همه اختلافات و انگیزه بعثت همه پیامبران (ع) است[۴۰] و تکبر که از خودبینی و خودخواهی و غفلت از حق نشئت می‌گیرد، از عوامل سرکشی نفس است[۴۱] مال و مقام نیز از عوامل مهم گرفتاری انسان است و کسانی که بدون تزکیه نفس وارد امور دنیا می‌شوند، طغیانشان بیشتر خواهد بود[۴۲].[۴۳]

طاغوت بیرونی

برخی از بزرگان معاصر با بازتعریف و توضیح مفاهیم قرآنی، رویکردهای جدیدی در زمینه‌های سیاسی اجتماعی پدید آوردند که می‌توان آن را تفسیر عملی قرآن نامید. «طاغوت» یکی از این واژه‌هاست که آن را با مصادیق خارجی، تطبیق و تحلیل کرده و بر رفتار سیاسی خاصی منطبق کرده‌اند[۴۴]. در منطق ایشان همه حکومت‌های نامشروع ذیل عنوان «طاغوت» جای می‌گیرند و آنچه در سخن ایشان با عناوینی چون «قدرت سیاسی ناروا»، «قدرت سیاسی باطل» یا «حکومت جائر» آمده در راستای تعریف این واژه است[۴۵]. مراد از طاغوت، حکومت‌های ظالم و نامشروعی‌اند که در برابر حکومت‌های الهی طغیان کرده‌اند[۴۶].

از مهم‌ترین مصادیقِ طاغوت، سلطنت یا حکومت فردی مبتنی بر زور و غلبه و بی‌توجه به خواست مردم است. این نوع حکومت از نگاه ایشان که حکومت جمهوریِ متکی بر قانون اسلام را حکومت مورد پذیرش خود معرفی می‌کرد، طبق مبانی فقه سیاسی شیعه و به دلیل منتسب نبودن به خداوند و قوانین الهی و همراهی با زورگویی و وراثت، مطرود و نامشروع تلقی می‌شود[۴۷].[۴۸]

عنوان طاغوت جامع همه حکومت‌هایی است که در منطق شیعه غیر مطلوب و نامشروع تلقی شده‌اند. آشنایی با این حکومت‌ها در راستای تبیین نظام سیاسی شیعه، مطلوب است برخی از این حکومت‌های جائر عبارت‌اند از:

  1. سلطنت: سلطنت که حکومتی فردی و مبتنی بر زور و غلبه بوده و بر انتخاب مردم و دیدگاه‌های آنان، توجهی ندارد که نامشروع بوده و از مصادیق طاغوت به شمار می‌رود. اساساً سلطنت، نوع حکومتی است که متکی به آرای ملت نیست، بلکه شخصی به زور سرنیزه بر سر کار می‌آید و سپس با همین سرنیزه مقام زمامداری را در خاندان خود به صورت یک حق قانونی بر مبنای توارث بر مردم تحمیل می‌کند...[۴۹].
  2. دموکراسی: دموکراسی که در قالب شرکت آحاد مردم در اخذ تصمیمات مهم جامعه و تعیین افرادی جهت اداره حکومت جلوه می‌کند، به حکومت اکثریت و به تعبیری، حکومت نصف به علاوه یک مجموع رأی دهندگان تعریف شده است[۵۰].[۵۱]

از جهت مصداق‌شناسی، فرعون[۵۲]، برخی از قدرت‌های بزرگ گذشته مانند روم و ابران باستان[۵۳]، کافران زمان پیامبر (ص)[۵۴]، معاویة بن ابی‌سفیان و یزید بن معاویه[۵۵] نیز از مصادیق طاغوت هستند و همچنین وابستگان به غرب که در جامعه، اخلال ایجاد می‌کنند و در پی اختلاف‌افکنی هستند، در راستای طاغوت و در مسیر آن یا از کارگزاران آن شمرده می‌شوند[۵۶].[۵۷]

ولایت طاغوت

﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۵۸]. طاغوت کسی است که طغیانش شَدید و از حق منحرف شود و مظهر دنیا(گرایی) و باطل‌گرایی باشد، پس او در مقابل حق تعالی است[۵۹].

کلمه طاغوت، دارای معنای عام است و هر کس از جن و انس را که دارای آن صفت است، شامل می‌شود و شیطان از مصداق‌های بارز طاغوت است و در رتبه پایین‌تر از او، هر کس که به سوی خودش دعوت کند، مانندِ حاکم ظالم یا عالِمی که طالب دنیا و عنوان است یا سرمایه‌داری افراطی و غرق در ثروت و مال‌دوستی باشد و رئیسی که دوستدار ریاست است. بنابراین، ولایت در آیه شریفه، به معنای سرپرست و حاکمیت است که کافران، تولّی امورشان را به‌دست افراد طاغی و معاند با حق می‌سپارند و آنان نیز با تدبیر باطلشان، کافران را از نور و حقانیت امور به سوی انحراف و بطلان امور سوق می‌دهند[۶۰].

ویژگی‌های طاغوت

  1. نه‌تنها تابع احکام خدا نیست، بلکه در برابر خدا عصیان و طغیان هم می‌کند؛
  2. دارای مقام یا دستگاهی ارزش گذار یا آمر و ناهی است؛
  3. ارزش‌هایی که وضع یا عرضه می‌کند، خلاف ارزش‌های توحیدی است؛
  4. دستگاهی فرهنگی و تبلیغاتی است؛
  5. در کنار دستگاه فرهنگی و تبلیغاتی، از زور و قوه قهریه برای تحمیل ارزش‌ها از طریق اوامر و نواهی خود استفاده می‌کند[۶۱].[۶۲]

تمایز حکومت طاغوت با حکومت اسلامی

حکومت اسلامی، نقطه مقابل حکومت طاغوت و حکومتی است که در همه زمینه‌ها مبتنی بر وحی و قانون الهی است[۶۳]. این حکومت نه استبدادی است، نه مطلقه، بلکه مشروطه است و «مجموعه شرط» همان احکام و قوانین الهی است که باید اجرا شود؛ بنابراین حکومت اسلامی «حکومت قانون الهی بر مردم» است[۶۴]. در حکومت طاغوتی مردم نقشی در حکومت ندارند و همه امور در دست یک نفر یا یک گروه است[۶۵]. طاغوت با تلاش و برنامه‌ریزی، مردم و جوانان را از مسیر صحیح منحرف می‌کند و با بی‌توجه ساختنِ آنان به مسائل جامعه، راه را برای رسیدن به اهداف مادی خود هموارتر می‌کند[۶۶].

در دولت اسلامی محبت و برادری میان مردم و حکومت وجود دارد[۶۷] و مردم به مشکلات کشور بی‌توجه نیستند[۶۸]؛ در حالی‌که از ویژگی‌های حکومت طاغوتی، خضوع در برابر بیگانگان به جهت احتیاج به آنان و شدت عمل در برخورد با مردم است[۶۹].[۷۰]

ضرورت مبارزه با طاغوت

موضع‌گیری در برابر طاغیان زمان، از اصول اولیه رسالت پیامبران (ع) بوده و اساساً فلسفه بعثت پیامبران، نجات انسان از شر طاغوت‌ها و برپایی جبهه الهی در برابر طاغوت است[۷۱]؛ زیرا تمام ادیان، مذاهب و انبیای الهی، گرفتار و مواجه با طاغوت یا طاغوت‌هایی بوده‌اند[۷۲]. پیروزی بر طاغوت تنها با انگیزه الهی ممکن می‌گردد؛ در غیر این صورت هوای نفس و انگیزه‌های شیطانی، حتی اگر به پیروزی ظاهری هم برسد، شکست به شمار می‌رود[۷۳]. برانداختن طاغوت و قدرت‌های سیاسی ناروا را وظیفه همگانی است[۷۴].

با توجه به سنت الهی در نابودی طاغوت بر اساس خواست مردم، از شرایط مهم غلبه بر طاغوت، این موارد است: مهیا شدن مردم برای جلوگیری از ظلم[۷۵]، تحقق بخشیدن به اراده خدا[۷۶]، قدرت ایمان و وحدت کلمه[۷۷]، فداکاری و شهادت‌طلبی[۷۸] و همراهی همه ملت با یکدیگر[۷۹].[۸۰]

کفر به طاغوت

حکومت نامشروع (حاکم جائر)

جستارهای وابسته


منابع

پانویس

  1. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۴۱۲.
  2. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۷۵؛ قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۲.
  3. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۲۰ ـ ۵۲۱.
  4. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۴۴۴.
  5. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج۶، ص۲۴۱۲.
  6. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۴۴۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، ج۴، ص۴۰۰؛ دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، ج۹، ص۱۳۴۳۷.
  7. انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، ج۵، ص۴۸۴۲ ـ ۴۸۴۳.
  8. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۴۰۲.
  9. زارعی، نرگس، مقاله «طاغوت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۶۱.
  10. سوره نساء، آیه ۵۱.
  11. «پس، آنکه به طاغوت کفر ورزد و به خداوند ایمان آورد، بی‌گمان به دستاویز استوارتر چنگ زده است که هرگز گسستن ندارد و خداوند شنوای داناست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  12. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۳۷.
  13. «أَنْتُمْ مِنْ طَوَاغِيتِ الْأُمَّةِ...»؛ بحار الأنوار، ج ۴۵ ص ۸.
  14. بحار الأنوار، ج ۹۸ ص ۱۵۸.
  15. بحار الأنوار، ج ۸۲ ص ۲۶۰.
  16. بحار الأنوار، ج ۲۴ ص ۸۳.
  17. طرح کلّی اندیشه اسلامی، سیّد علی حسینی (خامنه‌ای) ص ۱۳۱.
  18. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۷۱.
  19. قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۲۲۴.
  20. سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  21. سوره نحل، آیه ۳۶.
  22. سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  23. سوره نساء، آیه ۷۶.
  24. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۴۲.
  25. سوره زمر، آیه ۱۷.
  26. آصفی، محمدمهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، ترجمه محمد سپهری، ص۶۹-۷۰.
  27. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۲، ۳۱۹ و ۴۲۹.
  28. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴۱۱-۴۱۲.
  29. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۰، ص۱۸۷-۱۸۸؛ ج۳۱، ص۶۰۰-۶۰۱.
  30. زارعی، نرگس، مقاله «طاغوت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۶۱.
  31. سوره بقره، آیه ۲۵۶-۲۵۷؛ سوره نساء، آیه ۵۱؛ سوره نساء، آیه ۶۰؛ سوره نازعات، آیه ۳۷؛ سوره علق، آیه ۶.
  32. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴۱۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۵، ص۳۹۶.
  33. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۴؛ یوسفی، حیات‌الله، «اسلام و نظام‌های طاغوتی»، مجله معرفت، شماره ۱۰۲، ۱۳۸۵ش، ص۱۶ و ۲۷-۲۸.
  34. یوسفی، حیات‌الله، «اسلام و نظام‌های طاغوتی»، مجله معرفت، شماره ۱۰۲، ۱۳۸۵ش، ص۱۶.
  35. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۲۶۹.
  36. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۷۳.
  37. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶۲.
  38. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۷۳.
  39. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۵۴-۳۵۵.
  40. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۸۹-۳۹۰.
  41. امام خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۳۳۶؛ همو، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۹۱.
  42. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۸۹-۳۹۰.
  43. زارعی، نرگس، مقاله «طاغوت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۶۳.
  44. کلانتری، ابراهیم؛ دانشیار، علیرضا، «بررسی تفسیر سیاسی واژه‌ها و مفاهیم قرآنی در انقلاب اسلامی ایران از منظر امام خمینی»، مجله پژوهش‌های انقلاب اسلامی، شماره ۹، ۱۳۹۳ ش، ص۷۴.
  45. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۰؛ ایزدهی، سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص۱۷۵.
  46. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۸۸؛ ایزدهی، سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص۱۷۵.
  47. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۱۴۴ و ۱۷۳؛ ایزدهی، سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص۱۷۷.
  48. زارعی، نرگس، مقاله «طاغوت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۶۳.
  49. صحیفه امام، ج۵، ص۱۷۳.
  50. فرهنگ سیاسی، ص۸۸.
  51. ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۷۶.
  52. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۳۸؛ ج۱۲، ص۳۹۰.
  53. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۶، ص۱۰۵.
  54. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۵۹؛ ج۱۴، ص۴۰۶.
  55. امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۴۷۷؛ ج۶، ص۱۰۵؛ ج۸، ص۹، ۴۲۰.
  56. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۲۹۴؛ ج۹، ص۴۵۹-۴۶۰؛ ج۱۰، ص۷۹.
  57. زارعی، نرگس، مقاله «طاغوت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۶۳.
  58. «خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.
  59. التحقیق، ج۷، ص۸۵-۸۴، ماده طغی.
  60. حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۴۴-۴۵.
  61. جلال‌الدین فارسی، فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، ص۵۷۱.
  62. نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۳۹۹.
  63. امام خمینی، البیع، ج۲، ص۶۱۸-۶۱۹.
  64. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۳-۴۴.
  65. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۲۵.
  66. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۱۷۴، ۲۴۱، ۴۵۲؛ ج۱۰، ص۳۶-۳۷.
  67. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۴۴۰؛ ج۹، ص۱۴۱.
  68. امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۵۴۷.
  69. امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۲۳۵.
  70. زارعی، نرگس، مقاله «طاغوت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۶۴.
  71. امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶۲؛ ج۱۱، ص۱۸۵.
  72. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۳۸-۳۹؛ ج۱۷، ص۴۱۴.
  73. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۰۵.
  74. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۱۵۰.
  75. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰، ص۱۳۰-۱۳۱.
  76. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۰۲.
  77. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ ج۷، ص۶۵؛ ج۱۲، ص۲۰۲.
  78. امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۰؛ ص۱۲۲.
  79. امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۵۱۸؛ ج۱۱، ۵۳۱؛ ج۱۲، ص۸۴.
  80. زارعی، نرگس، مقاله «طاغوت»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص ۶۵.