آیه اولی الامر در تفسیر و علوم قرآنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ "آیه اولی الامر" نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر (ص) و اولی‌الامر فرمان داده‌ است. باتوجه به اینکه اطاعت در آیه به صورت مطلق بیان شده است و نیز براساس روایات ذیل آن، اولوالامر باید معصوم باشند و لذا از نگاه شیعی مصداقی جز ائمه (ع) برای آن وجود ندارد.

مقدمه

به آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱] آیه اطاعت می‌گویند.

طبق نقل شیخ طوسی و دیگران از امام باقر (ع) و امام صادق (ع)؛ منظور از اولی الامر در آیه، أئمه اطهار (ع) هستند؛ خدای متعال بر اساس این آیه، اطاعت و فرمانبرداری از ائمه اطهار (ع) را مانند اطاعت از خود و پیامبرش بر مردم واجب کرد.

مفسران شیعه در این زمینه اتفاق‌ نظر دارند که منظور از اولواالامر امامان معصوم (ع) هستند که رهبری مادی و معنوی جامعه اسلامی در همه شئون زندگی از طرف خداوند و پیامبر (ص) به آنها سپرده شده است و غیر آنها را شامل نمی‌شود. البته کسانی که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند با شروط معینی اطاعتشان لازم است.

مفسران اهل‌سنّت درباره اولواالامر دیدگاه‌های متفاوت دارند؛ از جمله: اولواالامر یعنی زمامداران و حکام؛ نمایندگان عموم طبقات؛ عالمان و دانشمندان؛ فرماندهان لشکر؛ صحابه و یاران پیامبر (ص) و.... همه مفسران شیعه و برخی از مفسران اهل‌سنّت بر عصمت اولواالامر اذعان دارند[۲].[۳]

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۴] "آیه اولی الامر" نام دارد[۵]؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر (ص) و اولی‌الأمر فرمان داده‌ است[۶].

البته به دلیل وجود فعل امر ﴿أَطِيعُوا در آیه، به آن آیه اطاعت هم گفته‌اند. در قرآن کریم حدود ۳۰ آیه وجود دارد که با فعل ﴿أَطِيعُوا به مؤمنان دستور می‌دهد از خدا و رسولش اطاعت کنند، اما این فعل فقط در سه آیه دو بار تکرار شده است، یکی آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۷] و دیگری آیه ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۸] و ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ[۹]؛ لکن به لحاظ آنکه در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا علاوه بر اطاعت از خدا و رسول، اطاعت از اولی الامر را نیز به میان آورده و در نتیجه، شمول سیاسی و اجتماعی آشکاری به آن می‌بخشد، می‌تواند وجه امتیازی باشد که این آیه در بین مفسران، قرآن‌شناسان و قرآن‌پژوهان به آیه اطاعت نامیده شود[۱۰].

معانی مفردات آیه

قبل از ورود در اصل بحث، به معانی مفردات آیه می‌پردازیم:

معنای اطاعت خداوند

مقصود از اطاعت خداوند، همان متابعت از احکامی است که بر قلب رسول خدا(ص) به عنوان وحی نازل شده و حکم و خطاب آنها به عموم مکلفین است. پس اطاعت خداوند؛ یعنی اطاعت کلام خدا که در قرآن کریم بیان شده است[۱۱].

معنای اطاعت رسول خدا(ص)

اطاعت رسول خدا(ص) بر سه نوع است: ۱. اطاعت رسول خدا(ص) در اموری از تفصیل و توضیح احکام که به او وحی شده، ولی در قرآن موجود نیست؛ زیرا آنچه در قرآن آمده، اصول کلی احکام است و احتیاج به بیان نبوی دارد؛ لذا قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۱۲].

۲. اطاعت رسول خدا(ص) نسبت به اموری که تشریعش به آن حضرت واگذار شده است؛ زیرا مطابق برخی از ادله، تشریع برخی از احکام به خود حضرت واگذار شده، همان‌گونه که در مورد نمازهای دو رکعتی وارد شده که پیامبر(ص) بر آنها اضافه نموده است. شیخ صدوق نقل می‌کند: «وَ قَالَ زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) كَانَ الَّذِي فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْعِبَادِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ وَ فِيهِنَّ الْقِرَاءَةُ وَ لَيْسَ فِيهِنَّ وَهْمٌ يَعْنِي سَهْوٌ فَزَادَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) سَبْعاً وَ فِيهِنَّ السَّهْوُ وَ لَيْسَ فِيهِنَّ الْقِرَاءَةُ فَمَنْ شَكَّ فِي الْأَوَّلَتَيْنِ أَعَادَ حَتَّى يَحْفَظَ وَ يَكُونَ عَلَى يَقِينٍ وَ مَنْ شَكَّ فِي الْأَخِيرَتَيْنِ عَمِلَ بِالْوَهْمِ»[۱۳]. زرارة بن اعین گوید: امام باقر(ع) فرمود: نمازی که خداوند عزوجل بر بندگان واجب فرموده ده رکعت بود که در آن ده رکعت حمد خوانده می‌شود و وهم - یعنی شک- در آن راه ندارد، پس از آن رسول خدا(ص) هفت رکعت دیگر بر آن ده رکعت افزود که شک در آنها ممکن است واقع شود و موجب بطلان نماز نیست البته به استثناء نماز مغرب و در این هفت رکعت قرائت واجب نیست و هر کس در دو رکعت اول نماز شک کند آن را دوباره بخواند تا نماز خود را حفظ کند و نسبت به دو رکعتی که می‌خواند یقین داشته باشد و کسی که در دو رکعت آخر شک کند برابر مقررات مربوط به شک‌ها عمل نماید.

۳. اطاعت رسول خدا(ص) در آرای شخصی و اموری که مربوط به اجتماع مسلمین است. اموری که مربوط به وظایف والی و حاکم اسلامی برای تثبیت حکومت اسلامی است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۱۴].

بر عموم مسلمانان است که از دستورات پیامبر(ص) در هر سه مورد اطاعت کنند و اطاعت از او را در حقیقت، اطاعت خدا بدانند[۱۵].

معنای اطاعت اولی الأمر

«اولی الأمر» همان ائمه معصومین از اهل بیت‌اند که این مطلب را به حول و قوه الهی به اثبات خواهیم رساند. فعلاً بحث در این است که حیطه اطاعت «اولی الأمر» تا کجاست؟ و در چه اموری باید آنها را اطاعت نمود؟

۱. نظر برخی از دانشمندان بر آن است که امامان(ع) حق تشریع ندارند و تنها کاری که در بُعد احکام دارند، همان تبیین و توضیح احکام شرع است که از ناحیه رسول خدا(ص) ذکر شده و احتیاج به توسعه و تبیین و تطبیق صحیح دارد و بر مردم است که به بیانات آن بزرگواران گوش فرا داده و به آنها عمل کنند. عبدالله بن عجلان از امام باقر(ع) در تفسیر آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۶] نقل کرده که فرمود: «هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي الْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ مَوَاضِعَ الْأَنْبِيَاءِ غَيْرَ أَنَّهُمْ لَا يُحِلُّونَ شَيْئاً وَ لَا يُحَرِّمُونَهُ»[۱۷]. آیه درباره علی و امامان نازل شده، خداوند آنان را در جایگاه‌های انبیا قرار داده است، جز آنکه چیزی را حلال نکرده و چیزی را نیز حرام نمی‌کنند.

۲. مورد دیگر از مواردی که باید به دستورات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) گوش فرا داده و به آن عمل نماییم، دستوراتی است که مربوط به نظام اسلامی و حفظ شئون مملکت اسلامی است و لذا اگر در موردی، حکمی از این نوع احکام ولایی صادر کردند. چه در زمان حاکمیتشان باشد یا خیر. بر عموم مسلمین است که از آن اطاعت نمایند[۱۸].

عصمت اولی الامر و مصادیق آن

در مورد اینکه اولی الامر چه کسانی هستند نیز، دیدگاه‌های مفسران شیعه و سنی متفاوت است. بیشتر مفسران شیعه بر اساس مطلق و بی‌قید و شرط بودن امر به اطاعت از اولی الامر، لزوم عصمت ایشان را استنباط نموده و آن را بر ائمه دوازده‌گانه اهل‌بیت (ع) تطبیق داده‌اند.

در روایات فراوان شیعه نیز این مطلب از اهل‌بیت گزارش شده است. چرا که وجوب اطاعت مطلق، مانند اطاعت از خدا و رسول در صورتی پذیرفتنی است که فرد از خطا مصون باشد و چنین ویژگی را در همه امیران و عالمان نمی‌توان یافت[۱۹].

شیخ طوسی می‌گوید: اطاعت در این آیه مطلق است و فقط اطاعت از معصوم و کسی که از گناه مصون باشد، به طور مطلق رواست؛ بنابراین، مقصود از اولی الأمر باید معصوم باشد تا اطاعت او به طور مطلق روا باشد. وی هم‌چنین آورده است: عالمان امامیّه اتّفاق دارند در اینکه مقصود از ﴿أُولِي الْأَمْرِ، امامان از آل محمّداند. بسیاری از روایات شیعه، ﴿أُولِي الْأَمْرِ را به امامان معصوم (ع) تفسیر کرده است[۲۰]. در برخی روایات اهل سنّت نیز به علی (ع)[۲۱] و در برخی به علی و حسن و حسین (ع) تفسیر شده است[۲۲].[۲۳]

علامه طباطبایی به نکاتی لطیف اشاره می‌کند که دایره کیستی اولی الامر را وسیع‌تر می‌نماید. وی می‌گوید اینکه گفته‌اند مراد از اولی الامر فقط ائمه معصومین (ع) هستند، اولاً نیاز به شناساندن صریح از سوی خدا و رسول دارد و اگر چنین بود، دو نفر هم بعد از رسول خدا (ص)، در مورد ایشان اختلاف نمی‌کردند. ثانیاً اطاعت مؤمنان، مشروط به شناختن ایشان است، زیرا در غیر این صورت، تکلیف به ما لایطاق شده‌اند. ثالثاً ما در زمان حاضر، امکان دسترسی به امام معصوم و آموختن علم از وی نداریم، پس او کسی نیست که خداوند اطاعتش را در آیه مذکور واجب کرده باشد، زیرا راهی برای رسیدن به وی وجود ندارد.

اما علمای عامه، اولی الامر را بر مصادیق گوناگونی چون اصحاب پیامبر، خلفای راشدین، اهل علم و فقه، فرماندهان لشکر و اهل حل و عقد تطبیق کرده و در این مصادیق، عدالت و رعایت تقوا و اطاعت از خدا و رسولش را شرط دانسته‌اند[۲۴].

حر عاملی هم معتقد است اطاعت از اولی الامر، شامل اطاعت از کسانی نیز می‌شود که از طرف پیامبر یا امام به طور عام یا خاص، نصب می‌گردند. وقتی پیامبر برای منطقه یا ناحیه‌ای والی بفرستد، پیروی از او بر مردم لازم است، زیرا اطاعت از او اطاعت از پیامبر است[۲۵].

برخی قرآن‌پژوهان معاصر نیز بر این عقیده‌اند که اطاعتی که در قرآن به آن امر شده، مخصوص خدا و رسولش محمد است و تنها در یک آیه ﴿وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۶]؛ اطاعت کردن از کسانی که میان شما صاحب قدرت هستند را اضافه می‌کند که آنان به عنوان نمایندگان پیامبر - که اقتدار وی را در زمان نبودنش ابراز می‌کنند - شناخته و تعریف می‌شوند. البته عناوین دیگری هم در مورد این نمایندگان گفته شده است از قبیل: خلیفه، فرمانده و امام[۲۷].[۲۸]

عصمت «اولی الأمر»

با تأملی در آیه «اولی الأمر» به دست می‌آید که مقصود از اولی الأمر در آیه، کسانی هستند که از عصمت برخوردارند. فخر رازی می‌نویسد: أمر بطاعة أولی الأمر علی سبیل الجزم فی هذه الآیة و من أمر الله بطاعته علی سبیل الجزم والقطع لا بد و أن یکون معصوم عن الخطأ، إذ لو لم یکن معصوماً عن الخطأ کان بتقدیر إقدامه علی الخطأ یکون قد أمر الله بمتابعته، فیکون ذلک أمرا بفعل ذلک الخطأ والخطأ لکونه خطأ منهی عنه، فهذا یفضی إلی اجتماع الأمر والنهی فی الفعل الواحد بالاعتبار الواحد، وإنه محال، فثبت أن الله تعالی أمر بطاعة أولی الأمر علی سبیل الجزم، وثبت أن کل من أمر الله بطاعته علی سبیل الجزم وجب أن یکون معصوماً عن الخطأ، فثبت قطعاً أن أولی الأمر المذکور فی هذه الآیة لا بد و أن یکون معصوماً[۲۹].

خدای تعالی در این آیه، به طور جزم و قطع، امر به اطاعت اولی الأمر نموده است و هر کس که این چنین امری برای او شده، باید از هر خطا و اشتباهی معصوم باشد؛ زیرا در غیر این صورت، بر فرض اقدامش بر اشتباه و خطا، لازم می‌آید که خداوند امر به اطاعت او کرده باشد که همان کار خطایی است و خطا از آن جهت که خطاست، مورد نهی است. نتیجه این که در صورت عدم عصمت اولی الأمر در آیه فوق، لازم می‌آید که امر و نهی در یک فعل و به یک اعتبار با یکدیگر جمع شود که این به طور حتم محال است. پس ثابت شد که خداوند متعال به طور جزم به اطاعت اولی الأمر فرمان داده و نیز ثابت شد که هرکس از جانب خداوند متعال به طور جزم فرمان به اطاعتش داده شده باید معصوم از خطا باشد. پس باید مقصود از «اولی الأمر» در آیه، افراد معصوم از خطا و اشتباه باشند. فخر رازی گرچه تا اینجا با شیعه امامی همراهی کرده و «اولی الأمر» را بر افراد معصوم منطبق ساخته است؛ ولی هنگام تعیین مصداق «اولی الأمر» دچار اشتباه شده و آن را بر اهل حل و عقد از امت منطبق کرده است[۳۰].[۳۱]

تفسیر قرآن کریم به روایات

همان‌گونه که قرآن می‌تواند برخی از آیاتش، برخی دیگر را تفسیر کند، روایات نیز می‌توانند آیات قرآن را تفسیر و تبیین نمایند؛ لذا خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۳۲]. در مورد «اولی الأمر» روایاتی وجود دارد که می‌تواند مصداق آن را تبیین کند. اینک به برخی از این روایات اشاره می‌کنیم:

احادیث دوازده خلیفه

بخاری به سند خود از جابر بن سمره نقل کرده که پیامبر(ص) فرمود: «يَكُونُ اثْنَا عَشَرَ أَمِيراً فَقَالَ كَلِمَةً لَمْ أَسْمَعْهَا فَقَالَ أَبِي إِنَّهُ قَالَ كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ‌»[۳۳]. «دوازده امیر خواهد بود». آنگاه سخنی گفت که من آن را نشنیدم. پدرم گفت: پیامبر(ص) فرمود: «همه آنان از قریش‌اند». کلمه «امیر» از ماده امر و امارت است و این روایت می‌تواند در محدوده تعیین تعداد «اولی الأمر»، کمک کار ما باشد که عدد آنها دوازده نفر است[۳۴].

حدیث اطاعت رسول خدا(ص) در اطاعت علی(ع)

حاکم نیشابوری به سند صحیح از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمود: «مَنْ أَطَاعَنِي فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَنْ عَصَانِي فَقَدْ عَصَى اللَّهَ وَ مَنْ أَطَاعَ عَلِيّاً فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ وَ مَنْ عَصَى عَلِيّاً فَقَدْ عَصَانِي»[۳۵]. هر کس مرا اطاعت کند به طور حتم خدا را اطاعت کرده و هر کس مرا نافرمانی کند به طور حتم خدا را نافرمانی کرده است و هرکس علی(ع) را اطاعت کند به طور حتم مرا اطاعت کرده و هرکس علی(ع) را نافرمانی کند به طور حتم مرا نافرمانی کرده است. در این حدیث، پیامبر(ص) اطاعت حضرت علی(ع) را ملازم با اطاعت خود و اطاعت خودش را ملازم با اطاعت خدا معرفی کرده و در نتیجه، این همان معنایی است که قرآن در آیه مورد نظر به آن اشاره کرده است[۳۶].

حدیث ثقلین

ترمذی به سند خود از جابر بن عبدالله نقل می‌کند: «رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ(ص) فِي حَجَّةِ الْوَدَاعِ يَوْمَ عَرَفَةَ وَ هُوَ عَلَى نَاقَتِهِ الْقَصْوَاءِ يَخْطُبُ فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ: إِنِّي تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي»[۳۷]. در حجة الوداع، روز عرفه رسول خدا(ص) را دیدم که بر شترش به نام قصواء سوار بود و خطبه می‌خواند. شنیدم که حضرت می‌فرمود: «ای مردم در میان شما چیزی می‌گذارم که اگر به آن تمسک کنید، هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم؛ اهل بیتم». در این حدیث نیز به لزوم تمسک و اطاعت از عترت پیامبر(ص) اشاره شده است[۳۸].

بررسی دیدگاه شیعه

در نگاه دانشمندان شیعی مراد از «اولی الامر» بنا به قرائن و شواهد درونی آیه مورد بحث و آیات دیگر قرآن و نیز تفسیری که از پیامبر خدا(ص) و ائمه(ع) رسیده، تنها امامان معصوم‌اند که اطاعتشان در این آیه هم‌ردیف اطاعت خدا و رسول آمده است. شیعه برای اثبات این مطلب از دو راه استفاده کرده است.

تحلیل درون‌متنی از آیه

در این آیه، اطاعت از خدا و رسول واجب شمرده شده است. اطاعت از خدا که بالذات صاحب فرمان و صاحب همه امور و شؤون است، عمل به آموزه‌های قرآن می‌باشد و اطاعت از رسول(ص) در بیان جزئیات احکام و تفسیر آیات نیز (به نحوی) همان اطاعت از خدا خواهد بود؛ پس اطاعت ایشان در منصب رهبری و حاکمیت جامعه و داوری بین مردم و نیز اطاعت در احکامی است که از جانب خدا به پیامبر اکرم(ص) تفویض شده است[۳۹]. روشن است اطاعت حضرت که هم‌اکنون در قید حیات نیستند، عمل به سنت ایشان می‌باشد؛ سنتی که صحت آن احراز شده است. خداوند در این آیه، امر به اطاعت از خود را با تعبیر ﴿أَطِيعُوا و پس از آن، امر به اطاعت از اولی الامر را با عطف بر اطاعت از رسول تنها با یک تعبیر ﴿أَطِيعُوا (اطاعت کنید) بدون آنکه آن را تکرار کند، آورده است؛ از این رو، ابعاد، شرایط و آثاری که قرآن برای اطاعت از رسول برشمرده، برای اطاعت از اولی الامر نیز مطرح است. با بررسی اطاعت از رسول خدا در قرآن به این موارد بر می‌خوریم:

  1. اطاعت از رسول خدا، اطاعت از خداست. قرآن می‌فرماید: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۴۰].
  2. یکی از اهداف رسالت پیامبران اطاعت از آنان است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ...[۴۱].
  3. اطاعت از رسول خدا(ص) در قرآن بر خلاف اطاعت‌های دیگر، مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است. قرآن هر جا سخن از اطاعت از رسول دارد، آن را به طور مطلق بیان کرده است، حتی قرآن اطاعت ظاهری بدون همراهی دل را از پیامبر کافی نمی‌داند، بلکه تسلیم قلبی در برابر حکم پیامبر را شرط ایمان قرار داده، می‌فرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۴۲].

قرآن در برابر اطلاق اطاعت از خدا و رسول، اطاعت‌های دیگر را مشروط کرده است؛ برای نمونه، در قرآن اطاعت از پدر و مادر، مشروط به دعوت به توحید و عدم شرک‌ورزی است[۴۳].

بنابراین، قرآن کریم مؤمنان را به اطاعت بی‌چون و چرای از خدا و رسولش فرا می‌خواند و تسلیم آنان به این اطاعت را نشانه ایمان می‌شناسد[۴۴] و مؤمنان را از سرپیچی از این اطاعت برحذر می‌دارد[۴۵] و بر این اطاعت آثاری فراوان نوید می‌دهد، مانند «پاداش نیکو»[۴۶]، «ورود به بهشت»[۴۷]، «رستگاری بزرگ»[۴۸]، «برخورداری از رحمت خدا»[۴۹] و آثاری دیگر که در آیاتی متعدد گوشزد کرده است.

آیه مورد بحث اطاعت از اولی الامر را هم‌ردیف اطاعت از رسول خدا(ص) به طور مطلق و بدون قید و شرط قرار داده است و همان‌گونه که در هیچ آیه یا اثری، اطاعت از رسول خدا(ص) به قیدی مقید نشده[۵۰]، اطاعت از اولی الامر نیز همین گونه است؛ از این رو، باید تمام این امور یاد شده، برای اطاعت از اولی الامر نیز جاری باشد؛ یعنی اطاعت از او اطاعت از خدا قلمداد شود و با اطاعت از او در امتداد اطاعت از رسول، اهداف رسالت تحقق یابد؛ زیرا جامعه مؤمنان باید از سرپیچی از این اطاعت برحذر باشند تا به آثار و برکات یاد شده در اطاعت از خدا و رسول دست یابند. چنین اطاعتی جز با مقام عصمت اولی الامر سازگار نیست؛ اگر اولی الامر معصوم نباشند، نمی‌توان به اطلاق اطاعت آنان ملتزم شد و شرایط و آثار اطاعت از خدا و رسولش را در مورد آنان جاری کرد؛ بنابراین، اولی الامر تنها معصومان خواهند بود و دیگران در این امر سهمی نخواهند داشت. اطاعت آنان در زمان حضور مانند اطاعت از رسول خدا(ص) در زمان حضورشان است و در زمان وفات یا غیبت همانند زمان وفات رسول خداست که لازم است از سیره و سنت آنان اطاعت شود. اما زمانی که معصوم کسی را به کاری نصب می‌کند، اطاعت از این شخص منصوب، منوط به عدم معصیت است. مانند نصب مالک اشتر به طور خاص یا نصب فقها به طور عام؛ در این موارد نیز، اطاعت از والیان منصوب، در واقع اطاعت از اولی الامر خواهد بود.

شیوه‌ای که قرآن در ادامه آیه مورد بحث در حل نزاع‌های جامعه مؤمنان ارایه می‌دهد نیز شاهدی است بر اینکه اولی الامر منحصر در معصومان‌اند. قرآن می‌فرماید: ﴿... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ وَيُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِيدًا[۵۱] اینکه قرآن خطاب به مؤمنان می‌فرماید: ﴿... فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ... اگر با یکدیگر نزاع داشتید، این نزاعی است که از حد پرسش و جستجو فراتر است و در بین افراد جامعه می‌باشد، نه درباره نزاع مؤمنان با اولی الامر؛ زیرا اطاعت از اولی الامر واجب است و جایی برای نزاع با آنان نیست؛ چه اینکه این تنازع در میان خود اولی الامر با یکدیگر نیست؛ زیرا با وجوب اطاعت از آنان ناسازگار است؛ تنازعی که لابد یکی از دو طرف آنان بر باطل خواهد بود[۵۲].

قرآن با هدف حل نزاع‌ها، مؤمنان را از ارجاع به غیر باز می‌دارد و دستور می‌دهد مشکل نزاع را که ریشه برانداز است[۵۳]، با ارجاع به کتاب خدا و رسول او برطرف کنند و به غیر آنها روی نیاورند که سر از پیروی از طاغوت در می‌آورد و به نفاق می‌انجامد؛ از این رو، باید کسانی در مصدر امور و حل نزاع‌ها قرار گیرند که نه تنها به کتاب خدا و سنت رسول او از دیگران آگاه‌تر بوده، بلکه فهمشان از آموزه‌های قرآن و سنت، معصومانه و آمیخته با وَهم و اشتباه نباشد تا پیروی‌شان عین پیروی از خدا و رسولش باشد و به حق انجامد؛ همان‌گونه که قرآن به آن دستور داده و فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۵۴]. این نوع پیروی با اوصاف یاد شده تنها در انحصار معصومان از عترت رسول خداست که در حدیث ثقلین[۵۵] هم‌ردیف کتاب خدا قرار دارند و پیش از دیگران از ناحیه خداوند بدون واسطه هدایت یافته‌اند. امیرمؤمنان امام علی(ع) نیز در برخورد با خوارج که حکمیت را منکر شدند، فرمود: «مردان را حاکم قرار ندادیم، بلکه قرآن را حاکم گردانیدیم و این قرآن خطی است نوشته شده میان دو پاره جلد که به زبان سخن نمی‌گوید و ناچار برای آن سخن‌گویی لازم است و مردان‌اند که از آن سخن می‌گویند و چون اهل شام ما را خواندند تا قرآن را بین خود حاکم قرار دهیم، از کتاب خدا روی‌گردان نشدیم و پذیرفتیم. خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ.... «رجوع به خدا این است که طبق کتاب او حکم کنیم و رجوع به رسول آن است که سنت او را گرفته، پیروی کنیم».

سپس امام می‌فرماید: «فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ وَ إِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَنَحْنُ أَوْلَاهُمْ بِهِ»؛ «اگر از روی راستی طبق کتاب خدا داوری شود، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم و اگر به سنت رسول خدا(ص) گردن نهند، ما بدان أولی‌تریم»[۵۶]. حاصل آنکه در اندیشه شیعی، مرجعیت دینی اولی الامر از حاکمیت سیاسی آنان جدا نیست. آنان هم در بعد تفسیر و تشریح آموزه‌های دین و هم در بعد حاکمیت سیاسی و قضایی و رفع اختلاف‌ها باید معصوم باشند تا سیره و سنتشان بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر اکرم(ص) صورت پذیرد و اطاعتشان به طور مطلق قبول افتد، وگرنه اگر قرآن به اطاعت مطلق اولی الامر دستور دهد، ولی امکان خطای اولی الامر (به ویژه خطای عمد) در کار باشد، به گونه‌ای که حلال خدا و رسول او حرام و حرام او حلال گردد، در این صورت جامعه مؤمنان سر از شرک در می‌آورد و مشمول حکم اهل کتاب خواهد شد که قرآن درباره آنان می‌فرماید: ﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ...[۵۷]. شکی نیست که اهل کتاب در برابر دانشمندان و راهبان خود سجده نمی‌کنند و یا برای آنان نماز و روزه یا سایر عبادت‌ها را انجام نمی‌دهند، ولی از آنجا که خود را بدون قید و شرط در اختیار آنان قرار داده و حتی احکامی را که برخلاف حکم خداست، عمل می‌کنند، قرآن از این پیروی غیر مشروع و نامعقول به «عبادت» تعبیر کرده است. این معنا در احادیث معصومان نیز نقل شده است؛ مانند این حدیث از امام باقر و امام صادق(ع) که می‌فرماید: «به خدا سوگند آنان [[[یهود]] و نصاری] برای پیشوایان خود روزه و نماز به جا نیاوردند، ولی پیشوایانشان حرامی را برای آنان حلال و حلالی را حرام می‌نمودند و آنان نیز پیروی می‌کردند؛ از این رو، [قرآن می‌فرماید:] آنان را بدون آنکه بدانند، پرستش می‌کردند»[۵۸].

بنابراین، اولی الامر باید معصوم باشد تا جامعه از این آسیب‌ها مصون مانده، به مقصد واقعی خود برسد. این معصومان کسی جز اهل بیت پیامبر خدا(ص) نیستند؛ همان‌گونه که روایاتی متعدد آنان را با نام یا با اوصاف معرفی کرده است.[۵۹].

تحلیل برون‌متنی (استناد به روایات)

راه دوم در تفسیر «اولی الامر» در نگاه شیعه، استناد به احادیث است. از نظر شیعه «اولی الامر» در این آیه از جانب پیامبر خدا(ص) تفسیر شده و حضرت به عنوان مبیِّن و معلِّم وحی در صدد تفسیر این تعبیر بوده‌اند؛ زیرا این آیه از مواردی است که نمی‌توان گفت صحابه به دلیل آنکه عرب بوده و یا شاهد نزول قرآن بوده‌اند، از تفسیر پیامبر خدا(ص) درباره «اولی الامر» بی‌نیاز می‌باشند. پیش‌تر، حدیثی از ابوجعفر کلینی (م. ۳۲۸ق) بیان شد که با سند صحیح از زرارة، فضیل بن یسار، بکیر بن أعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابی الجارود، جملگی، از امام باقر(ع) چنین نقل می‌کند: «أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع) وَ أَنْزَلَ عَلَيْهِ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ[۶۰] وَ فَرَضَ وَلَايَةَ أُولِي الْأَمْرِ فَلَمْ يَدْرُوا مَا هِيَ فَأَمَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً(ص) أَنْ يُفَسِّرَ لَهُمُ الْوَلَايَةَ كَمَا فَسَّرَ لَهُمُ الصَّلَاةَ وَ الزَّكَاةَ وَ الصَّوْمَ وَ الْحَجَّ فَلَمَّا أَتَاهُ ذَلِكَ مِنَ اللَّهِ ضَاقَ بِذَلِكَ صَدْرُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ تَخَوَّفَ أَنْ يَرْتَدُّوا عَنْ دِينِهِمْ وَ أَنْ يُكَذِّبُوهُ فَضَاقَ صَدْرُهُ وَ رَاجَعَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ...[۶۱] فَصَدَعَ بِأَمْرِ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَقَامَ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ(ع) يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ فَنَادَى الصَّلَاةَ جَامِعَةً وَ أَمَرَ النَّاسَ أَنْ يُبَلِّغَ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»؛ خداوند، پیامبرش را به ولایت علی(ع) فرمان داد و بر او چنین نازل کرد: «تنها ولی شما خدا و رسول و مؤمنانی هستند که نماز به پا می‌دارند و در رکوع زکات می‌دهند. و [نیز] خداوند ولایت «اولی الامر» را واجب کرد، آنان نمی‌دانستند این ولایت چیست پس خداوند به محمد(ص) فرمان داد، ولایت را برای آنان تفسیر کند، همان‌گونه که احکام نماز و زکات و روزه و حج را تفسیر می‌کند. چون این فرمان رسید، حضرت دلتنگ شد و نگران بود که نکند مردم از دینشان برگردند و او را تکذیب کنند. حضرت به پروردگارش رجوع کرد [و راه‌حل خواست) پس خداوند چنین وحی فرستاد: «ای رسول، آنچه بر تو نازل شد، ابلاغ کن که اگر نکنی، رسالت آن خدا را به انجام نرسانده‌ای و خدا تو را از مردم نگه می‌دارد.»... پس حضرت به فرمان خدا امر ولایت را آشکار ساخت و به معرفی ولایت علی(ع) در روز غدیرخم پرداخت... و به مردم فرمان داد تا حاضران به غایبان اطلاع دهند»[۶۲].

احادیث شیعه درباره اولی الامر، متواتر (به تواتر اجمالی) و برخی با سند صحیح‌اند که به زودی خواهد آمد. پیام این احادیث همسو با حکم عقل است که اطاعت از غیر خدا را به نحو اطلاق قبیح می‌شمرد، جز آنکه عصمت برای آن فرد ثابت باشد، و نیز موافق با ظاهر دلالت آیه قرآن است که اطاعت از اولی الامر را مطلق دانسته، در پی آن عصمت را برای آنان ثابت می‌داند؛ از این رو، این احادیث تلقی به قبول می‌شوند. با آنکه احادیث شیعه درباره این آیه متنوع‌اند، لیکن هیچ تعارضی در میان آنها نیست. این احادیث در عین اینکه حامل پیام‌های اساسی و نکات ارجمندی است، دامنه بحث را به آیات دیگر قرآن و احادیث نبوی پیوند داده است. از جمله نکاتی که در این احادیث به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:

انحصار معنای اولی الامر به معصومان

اولی الامر در روایات تنها بر ائمه معصوم(ع) تطبیق شده است؛ از جمله در کتاب کافی و تفسیر العیاشی از امام باقر(ع) درباره تفسیر اولی الامر چنین نقل می‌کنند: «إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا»؛ «خداوند تنها ما را اراده کرده و به تمام مؤمنان تا روز قیامت به اطاعت ما دستور داده است»[۶۳]. در مصادر شیعی هیچ روایتی با این معنا از اولی الامر، معارض نیست. اولی الامر در روایاتی متعدد از رسول خدا(ص) و ائمه طاهرین(ع) گاهی با نام و گاهی به طور کلی با اوصاف معرفی و تنها بر امامان معصوم تطبیق شده‌اند. شیخ صدوق با سند خود از جابر بن عبدالله انصاری چنین می‌آورد: «فَقَالَ: لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ(ص) ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ...[۶۴] قُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَرَفْنَا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَمَنْ أُولُو الْأَمْرِ الَّذِينَ قَرَنَ اللَّهُ طَاعَتَهُمْ بِطَاعَتِكَ فَقَالَ(ع): هُمْ خُلَفَائِي يَا جَابِرُ وَ أَئِمَّةُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ بَعْدِي أَوَّلُهُمْ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْمَعْرُوفُ فِي التَّوْرَاةِ بِالْبَاقِرِ وَ سَتُدْرِكُهُ يَا جَابِرُ فَإِذَا لَقِيتَهُ فَأَقْرِئْهُ مِنِّي السَّلَامَ ثُمَّ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ سَمِيِّي وَ كَنِيِّي حُجَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ بَقِيَّتُهُ فِي عِبَادِهِ ابْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ذَاكَ الَّذِي يَفْتَحُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ عَلَى يَدَيْهِ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا...» جابر می‌گوید: چون خداوند آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ... را بر پیامبرش محمد(ص) نازل کرد، عرض کردم: ای رسول خدا، خدا و رسولش را شناختیم، اولی الامری که خداوند اطاعتشان را با اطاعت خود مقرون کرده، چه کسانی‌اند؟

فرمود: آنان جانشینان من و پیشوایان مسلمانان پس از من هستند؛ نخستین آنان علی بن أبی طالب سپس حسن، حسین، علی بن حسین، محمد بن علی است که در تورات به نام باقر معروف است، تو ای جابر، وی را خواهی دید و چون او را ملاقات کردی، سلام من را به وی برسان؛ سپس صادق -جعفر بن محمد - سپس موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی است، سپس آن کسی است که به نام محمد نامبردار است و کنیه‌اش حجت خدا در زمین و بقیة الله در بین بندگان او است. وی فرزند حسن بن علی بن محمد است، خداوند بلند مرتبه خاوران و باختران را به دست او می‌گشاید...[۶۵]. از این نمونه احادیث فراوان‌اند؛ از جمله حدیثی از امام رضا(ع) که در آن در پاسخ به پرسش روای از اولی الامر، تک‌تک آنان را نام می‌برند[۶۶]. از جمله احادیثی که اولی الامر را با اوصاف معرفی کرده، نگاشته امام رضا(ع) برای مأمون است که در آن درباره تفسیر اولی الامر آمده است: «الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ‌(ع) وَ فَاطِمَةَ(س)، إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛ «اولی الامر، پیشوایان از فرزندان علی و فاطمه(س) تا روز قیامت‌اند»[۶۷].

در حدیثی دیگر از امام باقر(ع) ضمن تفسیر اولی الامر به اهل بیت پیامبر و یکسان دانسته شدن اطاعت از آنها با اطاعت از خدا آمده است: «وَ هُمُ الْمَعْصُومُونَ الْمُطَهَّرُونَ الَّذِينَ لَا يُذْنِبُونَ وَ لَا يَعْصُونَ... وَ لَا يُفَارِقُونَ الْقُرْآنَ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ»؛ آنان معصومان پاک‌اند، مرتکب گناه نمی‌شوند و معصیت نمی‌کنند...؛ از قرآن جدا نمی‌شوند و قرآن از آنان جدا نمی‌شود[۶۸].[۶۹].

اولی الامر و اوصاف ویژه

بنا به روایات، اولی الامر در آیات دیگر قرآن با اوصافی ویژه معرفی شده‌اند؛ از جمله:

  1. آنان همان «آل ابراهیم‌اند» که خداوند آنان را برگزید و به ایشان کتاب، حکمت و مُلک عظیم عطا کرد و مردم به آنان حسادت می‌ورزند. امام رضا(ع) در تفاوت بین عترت و امت فرمود: «وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ مِنْ [كتابه] ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۷۰] ثُمَّ رَدَّ الْمُخَاطَبَةَ فِي أَثَرِ هَذِهِ إِلَى سَائِرِ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۷۱] يَعْنِي الَّذِي قَرَنَهُمْ بِالْكِتَابِ وَ الْحِكْمَةِ وَ حَسَدُوا»[۷۲]؛... خداوند بلند مرتبه در جای دیگری از کتاب خود فرمود: «آیا مردم بر آنچه خداوند از فضلش به آنان داد، حسادت می‌ورزند؛ پس به تحقیق به آل ابراهیم کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملک بزرگ دادیم» سپس در پی همین سخن، به سایر مؤمنان خطاب کرد و فرمود: «ای مؤمنان، اطاعت کنید از خدا و اطاعت کنید از پیامبر و از اولی الامر خودتان» منظور از اولی الامر کسانی‌اند که خداوند آنان را با کتاب و حکمت مقرون کرد و به آنان حسادت می‌برند از این جهت که خدا به آنان کتاب و حکمت داده است.
  2. آنان کسانی‌اند که خداوند ولایتشان را در آیه ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۷۳] معرفی کرده است. کلینی با سند خود از حسین بن ابی العلاء چنین نقل می‌کند: «به امام صادق(ع) گفتم: آیا اطاعت از اوصیا واجب است؟ فرمود: آری، خداوند درباره آنان فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۷۴] و آنان کسانی‌اند که خداوند درباره‌شان فرمود: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۷۵][۷۶].[۷۷].

اولی الامر در ردیف خدا و پیامبر

اولی الامر در قرآن در کنار خدا و رسولش آمده و خداوند هر چه را برای خود و رسولش، از وجوب ردّ فییء و بخشی از غنایم و وجوب اطاعت پسندیده، برای آنان نیز پسندیده و قرار داده است. امام رضا(ع) درباره شأن ذی‌القربای رسول خدا(ص) می‌فرماید: «فَمَا رَضِيَهُ لِنَفْسِهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص) رَضِيَهُ لَهُمْ وَ كَذَلِكَ الْفَيْ‌ءُ مَا رَضِيَهُ مِنْهُ لِنَفْسِهِ وَ لِنَبِيِّهِ(ص) رَضِيَهُ لِذِي الْقُرْبَى كَمَا أَجْرَاهُمْ فِي الْغَنِيمَةِ فَبَدَأَ بِنَفْسِهِ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ بِرَسُولِهِ ثُمَّ بِهِمْ وَ قَرَنَ سَهْمَهُمْ بِسَهْمِ اللَّهِ وَ سَهْمِ رَسُولِهِ(ص) وَ كَذَلِكَ فِي الطَّاعَةِ قَالَ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۷۸] فَبَدَأَ بِنَفْسِهِ ثُمَّ بِرَسُولِهِ ثُمَّ بِأَهْلِ بَيْتِهِ»[۷۹]؛ پس آنچه را خداوند برای خود و پیامبرش پسندید، برای آنان نیز پسندید و همین طور در مسئله فییء هر چه از سهم آن برای خود و پیامبرش پسندید، برای خویشان پیامبر نیز پسندید؛ همان‌گونه که در غنایم آنان را شریک قرار داد، پس خداوند بلند مرتبه از خود آغاز کرد، سپس رسولش و آنگاه خویشان را و سهم آنان را با سهم خود و پیامبرش مقرون ساخت [اشاره است به آیه شریفه ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى...[۸۰] و به همین منوال خداوند بلند مرتبه درباره اطاعت، فرمود: «ای مؤمنان اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر را و اولی الامر از خودتان را» در اینجا نیز از خود شروع کرد و سپس از رسولش و آنگاه از اهل بیت او».

مردی از امیرمؤمنان علی(ع) می‌پرسد: کمترین چیزی که موجب گمراهی آدمی می‌شود، چیست؟ امام می‌فرماید: «أَنْ لَا يَعْرِفَ مَنْ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَايَتَهُ وَ جَعَلَهُ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ شَاهِدَهُ عَلَى خَلْقِهِ قُلْتُ فَمَنْ هُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ نَبِيِّهِ فَقَالَ- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...»[۸۱]‌؛ کمترین چیزی که موجب گمراهی است این است که انسان نداند خداوند دستور به اطاعت از چه کسی داده و ولایت چه کسی را واجب ساخته و حجت خود در زمین و شاهد بر خلقش قرار داده است. راوی می‌گوید: آن افراد چه کسانی‌اند؟ امام می‌فرماید: آنان [همان اولی الامرند] کسانی‌اند که خداوند آنان را با خود و پیامبرش کنار هم آورد و فرمود: «ای مؤمنان، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید». در خطبه‌ای از امام حسن(ع) نیز پس از بیعت مردم با ایشان، چنین روایت شده است: «... فَأَطِيعُونَا فَإِنَّ طَاعَتَنَا مَفْرُوضَةٌ إِذْ كَانَتْ بِطَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولِهِ مَقْرُونَةً قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...»[۸۲]؛ «پس از ما اطاعت کنید؛ اطاعت از ما واجب است؛ زیرا به اطاعت از خدا و رسولش مقرون شده است. خداوند بلند مرتبه می‌فرماید: «خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید».

اطاعت از اولی الامر همسان با اطاعت از خدا و رسول او امری مولوی و نه ارشادی است و تا قیامت ادامه خواهد داشت. مرحوم کلینی و عیاشی از امام باقر(ع) درباره تفسیر «اولی الامر» و اطاعت از آنان چنین نقل می‌کنند: «إِيَّانَا عَنَى خَاصَّةً أَمَرَ جَمِيعَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ بِطَاعَتِنَا»[۸۳]؛ «خداوند از اولی الامر تنها ما را اراده کرده و به تمام مؤمنان تا روز قیامت به اطاعت از ما دستور داده است». و به همین مضمون روایاتی دیگر نیز نقل شده است؛ از جمله حسین بن ابی العلاء به نقل از کلینی با سند حسن كالصحيح[۸۴] می‌گوید: «به امام صادق(ع) در باره باورمان نسبت به اوصیا گفتم: آیا اطاعت آنان واجب است؟ فرمود: آری، [زیرا] آنان کسانی‌اند که خداوند [امر به اطاعت از آنان کرد و] فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸۵][۸۶].[۸۷].

پیوند «اولی الامر» با اوصاف عترت

«اولی الامر» در روایات با اوصاف دیگر عترت به وسیله احادیث ثقلین، غدیرخم، حدیث کسا و نجوم، پیوند خورده و تفسیر شده است. امام صادق(ع) به یکی از یاران خود می‌فرماید: «إِنَّكُمْ أَخَذْتُمْ هَذَا الْأَمْرَ مِنْ جَذْوِهِ يَعْنِي مِنْ أَصْلِهِ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... وَ مِنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا لَا مِنْ قَوْلِ فُلَانٍ وَ لَا مِنْ قَوْلِ فُلَانٍ»[۸۸]؛ شما این امر [امر ولایت] را از سرچشمه‌اش گرفته‌اید؛ از قول خداوند که می‌فرماید: «خدا را اطاعت کنید و رسول و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید» و از قول رسول خدا(ص) که می‌فرماید: «اگر به آن تمسک جویید، هرگز گمراه نمی‌شوید، [شما از قول خدا و رسول او گرفته‌اید] نه از قول فلانی و فلانی.

در حدیث دراز دامن و با سند صحیح از ابا بصیر نیز چنین نقل شده است: «سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ و جَلَّ: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... فَقَالَ: «نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ و الْحَسَنِ و الْحُسَيْنِ(ع)». فَقُلْتُ لَهُ: إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ: فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً و أَهْلَ بَيْتِهِ(ع) فِي كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟ قَالَ: فَقَالَ: «قُولُوا لَهُمْ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ، و لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً و لَاأَرْبَعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ، وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ‌؛ و نَزَلَ الْحَجُّ، فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ: طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... و نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ و الْحَسَنِ و الْحُسَيْنِ(ع)، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ؛ و قَالَ(ع): أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ و أَهْلِ بَيْتِي؛ فَإِنِّي سَأَلْتُ اللَّهَ- عَزَّ و جَلَّ- أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، فَأَعْطَانِي ذلِكَ؛ و قَالَ: لَاتُعَلِّمُوهُمْ؛ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ، و قَالَ: إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى، و لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِي بَابِ ضَلَالَةٍ، فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فَلَمْ يُبَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ و آلُ فُلَانٍ، و لكِنَّ اللَّهَ- عَزَّ و جَلَّ- أَنْزَلَهُ فِي كِتَابِهِ، تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ(ص): ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۸۹] فَكَانَ عَلِيٌّ و الْحَسَنُ و الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ(ع)، فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ(ص) تَحْتَ الْكِسَاءِ فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، ثُمَّ قَالَ‌: اللَّهُمَّ، إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا و ثَقَلًا، و هؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي و ثَقَلِي...»؛ ابا بصیر می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... پرسیدم فرمود: [[[اولی الامر]]] درباره علی بن أبی طالب و حسن و حسین(ع) است گفتم: مردم می‌گویند چرا نام علی و اهل بیت ایشان در کتاب خدا نیست؟ فرمود: به آنان بگو: نماز بر رسول خدا(ص) نازل شد، ولی خداوند رکعات آن را که ۳ یا ۴ تاست، [در کتابش] نیاورد تا آنکه رسول خدا(ص) آن را برای مردم تفسیر کرد. زکات بر ایشان نازل شد، ولی این را که هر ۴۰ درهم یک درهم زکات دارد، ذکر نکرد تا آنکه رسول خدا(ص) برای آنان مقدار زکات را تفسیر کرد، و حج نازل شد و خدا به مردم نگفت هفت بار طواف کنید تا آنکه رسول خدا(ص) برای آنان تفسیر کرد، آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ.... نیز درباره علی و حسن و حسین(ع) نازل شد و رسول خدا(ص) [آن را تفسیر کرد و] درباره علی(ع) فرمود: هر کس من مولای اویم [و اطاعت من بر او واجب است] علی هم مولای او است [و اطاعتش برای او واجب است] و فرمود: شما را به کتاب خدا و اهل بیتم سفارش می‌کنم. من از خدا خواسته‌ام بین آن دو جدایی نیندازد تا بر من در سر حوض [[[کوثر]]] وارد شوند و خدا آن را به من عطا کرد و نیز فرمود: شما [لازم نیست] چیزی به آنان یاد دهید آنان از همه شما آگاه‌ترند و فرمود: آنان شما را از در هدایت بیرون نمی‌برند و به در گمراهی نمی‌آورند. اگر رسول خدا(ص) ساکت می‌شدند و اهل بیت خود را که مراد این آیه است معرفی نمی‌فرمود، آل فلان و آل فلان ادعا می‌کردند، لیکن خداوند در کتاب خود سخن پیامبرش را تصدیق کرد و [درباره اهل بیت] چنین فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا پس علی و حسن و حسین(ع) تنها مراد از اهل بیت در این آیه بودند و رسول خدا(ص) آنان را زیر کسا آوردند و فرمودند: خدایا، برای هر پیامبری اهلی و [افراد] ارجمندی است و اینان اهل من و افراد ارجمند من هستند.»..[۹۰].

به همین رو است که با این تفسیر روشن از اولی الامر در کلام معصومان در آثار شیعی، هر کس آنان را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است. راوی می‌گوید: از امام صادق(ع) درباره پایه‌های اسلام پرسیدم که هیچ کس در صورت کوتاهی در شناخت آنها، معذور نیست و هرکس درباره شناخت آنها کوتاهی کند، دینش تباه شده و عملش پذیرفته نمی‌شود... فرمود: [پایه‌های اسلام عبارت‌اند از]: «گواهی به وحدانیت خدا و ایمان به رسالت محمد(ص) و اقرار به آنچه از جانب خداوند آورده و حق زکات در اموال و ولایت آل محمد که خداوند به آن دستور داده است. عرض کردم: آیا در میان سایر امور در امر ولایت، برتری شناخته شده‌ای هست برای کسی که آن را بگیرد [و پیروی کند]. فرمود: «نَعَمْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ... وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً... وَ هَكَذَا يَكُونُ الْأَمْرُ وَ الْأَرْضُ لَا تَكُونُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً...»؛ آری، خداوند بلند مرتبه فرمود: «خدا را اطاعت کنید و رسول و اولی الامر از خودتان را اطاعت کنید» و رسول خدا(ص) فرمود: «هرکس بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است [آری] و چنین است امر ولایت».

پس از آن امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) تا امام باقر(ع) را به عنوان امام بر می‌شمردند و از انحراف دیگران در تعیین مصادیق حدیث «هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است». پرده برداشتند؛ آنگاه ضرورت وجود امام بر حق را در معرفت حلال و حرام خدا گوشزد کرده، فرمودند: «وَ الْأَرْضُ لَا تَكُونُ إِلَّا بِإِمَامٍ وَ مَنْ مَاتَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». «و زمین پابرجا نیست جز به امام و هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است»[۹۱].[۹۲].

اولی الامر مرجع حل اختلاف‌ها

چون اولی الامر به کتاب خدا و سنت رسول او آگاهی کامل دارند، مرجع حل اختلاف‌ها و نزاع‌هایند. امام باقر(ع) می‌فرماید: «... فَإِنْ خِفْتُمْ تَنَازُعاً فِي أَمْرٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ كَذَا نَزَلَتْ وَ كَيْفَ يَأْمُرُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَةِ وُلَاةِ الْأَمْرِ وَ يُرَخِّصُ فِي مُنَازَعَتِهِمْ إِنَّمَا قِيلَ ذَلِكَ لِلْمَأْمُورِينَ الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ- ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...»[۹۳]. «اگر ترس از نزاع درباره چیزی داشتید، آن را به خدا و رسول و اولی الامر ارجاع دهید. آیه چنین نازل شده است؛ [زیرا] چگونه ممکن است خداوند بلند مرتبه به اطاعت صاحبان امر فرمان دهد، ولی منازعه آنان را جایز شمرد؟! [زیرا اگر اولی الامر با یکدیگر منازعه کنند، جایی برای اطاعت از آنان باقی نمی‌ماند]؛ بنابراین خطاب ﴿إِنْ تَنَازَعْتُمْ به کسانی است که به آنان فرمان داده از خدا و رسول و اولی الامرشان اطاعت کنند». حاصل آنکه در نزاع با اهل سنت درباره تشخیص اولی الامر باید به قرآن و سنت مراجعه کرد. با مراجعه به قرآن می‌بینیم اولی الامر معصوم‌اند؛ زیرا اطاعت از اولی الامر به طور مطلق آمده است. با مراجعه به روایات نیز آنها را متواتر (به تواتر اجمالی) و برخی را با سند صحیح می‌یابیم و از مضامین آنها عصمت اولی الامر را به روشنی درک می‌کنیم. به هر حال از مجموعه آیات و روایاتی که ملاحظه شد، می‌توان استفاده کرد که در نسل بشر (و به طور قطع از زمان ابراهیم(ع)) سلسله‌ای از دودمان ابراهیم از ناحیه خدا گزینش شده و به ویژگی‌های منحصر به فرد موصوف گشته‌اند (و این لطفی است که خداوند به ابراهیم خلیل فرمود و دعاهایش را در حق ذریه‌اش اجابت کرد). مدار اصلی این ویژگی‌ها «توحید باوری» است. گزینش این سلسله در آیه شریفه ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ[۹۴] بیان شده است. در این آیه ابتدا از گزینش دو نفر یعنی آدم و نوح نام می‌برد و سپس از گزینش «آل ابراهیم» و «آل عمران» یعنی گزینش سلسله و دودمان ابراهیم و عمران خبر می‌دهد.

آل عمران نیز همان آل ابراهیم‌اند؛ زیرا آل عمران کسی جز مریم و فرزندش عیسی نیست و به فرموده قرآن، عیسی(ع) ذریه ابراهیم است[۹۵]. پس آل ابراهیم تنها این سلسله می‌باشند. خداوند درباره آنان فرموده است: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۹۶] پیامبر اکرم(ص) نیز جزء آل ابراهیم است. خداوند برای آل ابراهیم در دودمان پیامبر اکرم(ص) که جز عترت طاهره نیستند، حقوقی ویژه از جمله، حق خمس، انفال قرار داد، مودتشان را واجب کرد، در صلوات، آنان را هم‌ردیف رسول مکرم اسلام قرار داد[۹۷]، آنان را تطهیر نمود و وارث خاتم الانبیا نهاد و بالاخره اطاعتشان را نیز هم‌ردیف اطاعت خود و رسولش قرار داد و فرمود: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ؛ پس اگر اطاعت از این سلسله به طور مطلق واجب است، از این رو است که خداوند به آنان کتاب و حکمت و ملک عظیم (که فرمان‌روایی در دل‌های پاک مؤمنان است)[۹۸] داده و آنها از سلسله برگزیدگان از نسل ابراهیم‌اند.[۹۹].

منابع

پانویس

  1. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، جلد۳، صفحه (۴۳۴-۴۴۴)؛ منصور، عبدالحمید یوسف، نیل الخیرات فی القراءات العشرة، جلد۴، صفحه (۳۸۷-۴۰۱)؛ فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، جلد۱۰، صفحه (۱۴۲-۱۴۶).
  3. فرهنگ نامه علوم قرآنی، ج۱، ص ۳۲۶.
  4. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  5. نهج الحق، ص ۲۰۳؛ مصباح الفقیه، ج ۱، ص ۹۷.
  6. خراسانی، علی، مقاله «آیات نام‌دار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱.
  7. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  8. «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
  9. «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
  10. سرمدی، محمود، مقاله «آیه اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۹-۷۱.
  11. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۴۹.
  12. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  13. محمد بن علی ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲، حدیث ۶۰۵.
  14. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  15. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۴۹.
  16. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  17. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۲، حدیث ۱۷۳.
  18. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۵۱.
  19. سرمدی، محمود، مقاله «آیه اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۹-۷۱.
  20. عیون اخبارالرضا (ع)، ج ۲، ص ۱۳۱؛ تفسیر فرات کوفی، ص ۱۰۸؛ عیّاشی، ج ۱، ص ۲۵۰ و ۲۶۰.
  21. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰ و ۱۹۱.
  22. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰ و ۱۹۱.
  23. خراسانی، علی، مقاله «آیات نام‌دار»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱.
  24. المنار، ج۳، ص۱۸۰-۱۸۳؛ جامع البیان، ج۵، ص۱۴۸- ۱۴۹؛ الکشاف، ج۱، ص۳۷۰؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن‌کثیر، ج۱، ص۵۱۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۶۴؛ التبیان، ج۲، ص۵۹۰.
  25. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۴۰.
  26. «و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  27. خالد یحیی، ج۳، ص۵۶۶.
  28. سرمدی، محمود، مقاله «آیه اطاعت»، دانشنامه معاصر قرآن کریم، ص۶۹-۷۱.
  29. محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۱۳.
  30. محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۱۳.
  31. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص۱۵۳.
  32. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  33. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۸۱، حدیث ۷۲۲۲.
  34. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۵۵.
  35. محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۳۰، حدیث ۴۶۱۷.
  36. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۵۵.
  37. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۴۶۲، حدیث ۳۷۸۶.
  38. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۵۶.
  39. مانند تحریم تمام مُسکرات از جانب رسول خدا(ص) که در حدیث صحیح السند از امام صادق(ع) بدین‌گونه نقل شده است: «حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ...»؛ (ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶-۲۶۷).
  40. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  41. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  42. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  43. ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «و به آدمی سپرده‌ایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر! بازگشتتان به سوی من است آنگاه من شما را از آنچه انجام می‌دادید آگاه خواهم کرد» سوره عنکبوت، آیه ۸.
  44. ﴿إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.
  45. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ «ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ «ای مؤمنان! از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و کردارهایتان را تباه نگردانید» سوره محمد، آیه ۳۳.
  46. ﴿قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا «به جهادگریزان از تازی‌های بادیه‌نشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیش‌تر روی برتافتید شما» سوره فتح، آیه ۱۶.
  47. ﴿تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «اینها حدود خداوند است و آنان که از خداوند و رسول او فرمانبرداری کنند، (خداوند) آنها را به بوستان‌هایی درمی‌آورد که از بن آنها جویبارها روان است؛ در آنها جاودانند و این است رستگاری سترگ» سوره نساء، آیه ۱۳.
  48. ﴿يُصْلِحْ لَكُمْ أَعْمَالَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا «تا کردارهایتان را شایسته گرداند و گناهانتان را بیامرزد و هر که از خداوند و فرستاده او فرمان برد بی‌گمان به رستگاری سترگی رسیده است» سوره احزاب، آیه ۷۱.
  49. ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ «و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر فرمان برید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره نور، آیه ۵۶.
  50. بلکه اساساً اطاعت رسول خدا(ص) به قبد عدم معصیت لغو و بلکه قبیح است و هیچ کس هم ملتزم به آن نیست. بر اساس دیدگاه اشاعره نیز، که منکر حسن و قبح عقلی می‌باشند، شناخت معصیت از طاعت در این مورد امکان‌پذیر نیست. چون خود رسول خدا معلِّم و مبیِّن آیین دین هستند و هر چه می‌گویند و انجام می‌دهند حسن است.
  51. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است * آیا به آن کسان ننگریسته‌ای که گمان می‌برند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمراهی ژرفی درافکند» سوره نساء، آیه ۵۹-۶۰.
  52. ر.ک: کلینی، کافی، ج۱، ص۲۷۶، ح۱؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۴، ح۱۵۴ و ص۴۱۴، ح۱۷۹.
  53. مانند این آیه شریفه که می‌فرماید: ﴿...وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ... «... و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود.».. سوره انفال، آیه ۴۶.
  54. «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  55. درباره اسناد و دلالت این حدیث ر.ک: جلد اول تفسیر تطبیقی بحث «حجیت سیره اهل بیت در تفسیر».
  56. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۵، و نیز ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، ص۱۴۴.
  57. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند.».. سوره توبه، آیه ۳۱.
  58. حویزی، نورالثقلین، ج۲، ص۲۰۹.
  59. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۷۵
  60. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  61. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  62. کلینی، الکافی، کتاب الحجة، باب ما نص الله عزوجل و رسوله على الأئمة(ع) واحداً واحداً، ص۲۸۹، ح۴ و ص۲۹۰، ح۶ و نیز ر.ک: ابن عقده، کتاب الولایة، ص۱۹۸، ح۳۱ و به همین مضمون ر.ک: حموئی، فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۴، ح۲۵۰، باب ۵۸.
  63. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶، ح۱؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۳، ح۱۵۴ و ص۴۰۸، ح۱۶۹؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۷۰. و به همین مضمون از امام علی(ع) ر.ک: ثقفی (م. ۲۸۳ق)، الغارات، ج۱، ص۱۹۶.
  64. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  65. صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۳، ح۳؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص۳۷۵.
  66. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۱۰، ح۱۷۲ و ص۴۱۱، ح۱۷۵.
  67. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۳۰؛ همو، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۲۲، ح۸ و ص۲۸۴، ح۳۷، و به همین معنا در تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۱۱، ح۱۷۴.
  68. صدوق، علل الشرایع، ج۱، باب ۱۰۳، ص۱۲۳-۱۲۴، ح۱.
  69. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۸۱
  70. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  71. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  72. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۳۰؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۳، ح۱۵۴ و ص۴۰۵، ح۱۵۶، «مُلک عظیم پادشاهی بزرگ در برخی روایات به اطاعت مفروضه معنا شده است» تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۳- ۴۰۵، ح۱۵۴، ۱۵۹ و ۱۶۰.
  73. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  74. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  75. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  76. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷، ح۷ و ص۱۸۹، ح۱۶، و به همین مضمون، صدوق، معانی الاخبار، ص۲۷۶-۲۷۷.
  77. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۸۲
  78. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  79. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۳۸.
  80. «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
  81. صدوق، معانی الاخبار، ص۳۹۴، ح۴۵ و نیز ر.ک: همو، کمال الدین، ص۲۸۵ و همو، علل الشرایع، ص۱۲۳-۱۲۴، ح۱.
  82. شیخ مفید، امالی المفید، ص۳۴۸؛ طوسی (شیخ طوسی)، امالی الطوسی، ص۱۲۱، ح۱۸۸ و ص۶۹۱، ح۱۴۶۹ طبرسی در کتاب احتجاج، ج۱، ص۵۹۴-۵۹۳ و ابن شهر آشوب در مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۶۷ از امام حسین(ع) این روایت را نقل کرده‌اند.
  83. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۷۶، ح۱؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۳، ح۱۵۴ و ص۴۰۸، ح۱۶۹ و نیز ر.ک: صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۲۲، ح۸ و طبری، الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۳-۲۳۴.
  84. ر.ک: مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۳۲۶.
  85. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  86. کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۷، ح۷ و ص۱۸۹، ح۱۶ و به همین مضمون ر.ک: اهوازی، الزهد، ص۱۰۴، ح۲۸۶.
  87. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۸۳
  88. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۱۱، ح۱۷۳.
  89. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  90. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸۶، ح۱ و نیز ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۹۱، ح۲۰۳ و تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۴۹، ح۱۶۹.
  91. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۹، ح۶، و نیز ر.ک: صدوق، معانی الاخبار، ص۳۹۴، ح۴۵ و تفسیر فرات کوفی، ص۳۲-۳۳ و نیز ر.ک: تفسیر [المنسوب إلی] القمی، ج۱، ص۱۴۱؛ تفسیر العیاشی، ج۱، ص۴۰۴، ح۱۵۴ و ص۴۱۴، ح۱۷۹. حدیث «مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» در مصادر اهل سنت نیز با اسانید گوناگون نقل شده است، ر.ک: ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۹، ص۲۸۴، ح۵۳۸۶ و ج۲۸، ص۸۸، ح۱۶۸۷۶، محققان مسند در پانوشت، مصادر و أسانید این حدیث را برشمرده‌اند و به صحت آن اقرار دارند (ابن حنبل، مسند احمد بن حنبل، ج۹، ص۲۸۴؛ ج۲۸، ص۸۸).
  92. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۸۵
  93. کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۷۶، ح۱؛ البته روشن است که مراد از اصطلاح كذا أنزلت در نوع این احادیث با توجه به قراین و شواهد، به این معناست: «این چنین، تفسیر واقعی آیه است»؛ یعنی خداوند این معنا را اراده کرد و اگر آیه بدین صورت تفسیر شود، مراد خدا حفظ خواهد بود و غیر از این معنا، از ناحیه خدا نیست.
  94. «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
  95. انعام، ۸۵.
  96. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  97. ر.ک: صحیح بخاری، کتاب «فضائل الصحابة»، ج۳، ص۱۲۳۳، ح۳۱۹۰، ص۱۸۰۲، ح۴۱۵۹؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵، ح۴۰۶.
  98. ر.ک: قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۳، ص۴۲۸-۴۳۱.
  99. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص ۸۸