نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Msadeq(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۲۳ توسط Msadeq(بحث | مشارکتها)
قرآن کریم به این نکته مهم تصریح میکند که شناختهای اصیل و اهل آن همواره در اقلیتاند: ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۴]؛ ﴿لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱۵]حق در آیه اشاره به هدف صحیح آفرینش و آزمایشانسانها و قانونتکامل و اصول عدالت است؛ ولی بیشتر آنان این حقایق را نمیدانند[۱۶]. نادر بودن شناختهای اصیل به سبب آفات فراوانی است که در مسیر آن قرار دارند و این ندرت در حوزههای شناختانسان، جهان و مبدأ و معاد، در همه تاریخ و همه جوامع مشهود است.
در دوره معاصر با هجومافکار مارکسیستی و مادیگرا و مطرح شدن مطالعات و اصطلاحات نو، مانند جهانبینی و ایدئولوژی رئالیسم و ایدهآلیسم، شناختشناسی به مثابه مسئلهای بنیادی در مباحث و مناظرات مورد توجه قرار گرفت و نواندیشان دینی از حوزه و دانشگاه برای رویارویی با مادیگرایی، شناخت را از نگاه اسلام و قرآن بررسی کردند تا برای اثبات وجود خدا و توحید مبنا قرار گیرد.
در قرآن کریم مشتقات واژه معرفت فراوان درباره آگاهیهای مشخص به کار رفتهاند؛ مانند ﴿وَلَوْ نَشَاءُ لَأَرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ﴾[۱۷]؛ همچنین واژگان بسیار دیگری را در ارتباط با شناخت میتوان بررسی کرد؛ واژگانی مانند:
معرفت از لحاظ مفهوم در نهایت روشنی و از جهت کُنْه و ژرفای آن، در نهایت ابهام است[۴۰]، از اینرو درباره امکان شناختِ وجود یا عجز از آن در فلسفه بحث شده است؛ به این معنا که آیا انسان توان ادراک حقایق را دارد و به راستی و درستیِ دانستههایش مطمئن میشود، یا آنکه توان معرفت ندارد و شناخت حقایق برایش ممکن نیست یا شناخت او در حدّ شک است.
گروهی مانند سوفسطائیان منکر شناخت واقعیتاند، زیرا اصل واقعیت را منکرند[۴۱]. مادیون نیز شناخت را به امور مادی منحصر دانسته و آن را در ماورای ماده ناممکن میدانند[۴۲]. در برابر، کسانی دامنه شناخت را افزون بر امور مادی، شامل غیب و مجردات نیز دانستهاند[۴۳].
قرآن کریم به صراحت یادآور میشود که انسان در دوران جنینی و هنگام ولادت، هیچ نمیداند؛ ولی برای کسب آگاهی، ابزار لازم در اختیار وی قرار میگیرد تا به خوبی از آنها بهره گیرد: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۴۴] بر این اساس، انسان پس از ولادت، به نیروی شناخت مجهز است و تصویر اشیای خارجی را از راه حواس به ذهن و عقل خود وارد میکند و عقل، آنها را تجزیه و تحلیل و از آنها نتیجهگیری و کلیاتی را از آنها انتزاع میکند[۴۵]. و در این فرایند است که خداوندشناخت را به انسان عطا میکند: ﴿عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[۴۶]؛ همچنین خداوندقدرتشناخت خوب و بد و گام نهادن در مسیر تربیت صحیح را به انسان داده است: ﴿وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴾[۴۷]؛ ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۴۸][۴۹] شماری از آیات نیز انسان را موجودی مکلف میدانند. براساس این آیات، انسانی میتواند مکلف باشد که توانایی تشخیص زشت از زیبا، خوب از بد و خیر از شر را داشته باشد. خدا هرگز انسان را به کاری که توان شناخت و انجام دادن آن را ندارد، وانمیدارد: ﴿لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ﴾[۵۰]. آیه﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا﴾[۵۱] و آیات مشابه به این حقیقت اشاره دارند که انسان نسبت به تکالیفاختیار دارد و لازمه آن، وجود نیروی شناخت صحیح در بشر برای انجام تکلیف است.
آیاتی که به تسخیر آنچه در زمین و آسمانهاست برای انسان تصریح کردهاند نیز گویای امکان شناختاند: ﴿وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۵۲]تسخیر بدین معناست که خداوندآسمانها و زمین را برای بهرهبرداری انسان رام کرده است. روشن است که برای تسخیر، انسان باید اجزای عالم را بشناسد؛ همچنین آیات فراوانی درباره زمینهها، ابزارها و آفات شناخت در قرآن هستند که امکان شناخت از آنها برداشت میشود [۵۳].
آیاتی که مستقیماً انسان را به شناختتشویق میکنند: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۵۴] مقصود از ﴿خَلْقِ﴾، چگونگی وجود، آثار و حرکت و سکون و تغییر و تحول است که همه از آیات الهیاند و انسان به شناخت آنها فرمان یافته است[۵۵] و {{متن قرآن| روشنفکرانی هستند که تنها به ظاهر جهان آفرینش نمینگرند، بلکه به حقیقت آن دست مییابند که آفریدگاری خدا و ربوبیت او بر عالم است[۵۶]. آنان در پی تفکر ژرف در آفرینش، در حال قیام و قعود، خدا را یاد میکنند و به این حقیقت میرسند که حیات و جهان، باطل و بیهدف نیست. ﴿الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ﴾[۵۷] "نظر" به معنای اندیشهورزی[۵۸] در پدیدههای آسمانی و زمینی که از نشانههای خداوندند، از مطالبات قرآن از بشر است: ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۵۹]تفکّر﴿إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۶۰] و تعقّل﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۶۱] نیز از واژگان پرکاربرد در قرآناند و خداوند از انسانهای خردمند و فرزانه و دارای شناختحقیقی با عناوین "بصیر" و "اولواالالباب" یاد میکند.
آیات توبیخ کننده کسانی که به شناختملک و ملکوت اهمیت نمیدهند، یا از آن رویگرداناند: ﴿أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ﴾[۶۲] و آنان را به "بدترین جنبندگان" وصف کردهاند: ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۶۳] آنان شناختدرستی از حق و باطل و خیر و شر و هدایت و گمراهی ندارند و تفاوت آنها را نمیدانند؛ گویا حواس خود را از دست داده و تعصب جاهلی بر عقلشان پرده افکنده است[۶۴]. آنان که حواس و عقل خود را به کار نمیگیرند مردگان﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ﴾[۶۵] و کوران و کراناند که گویی چشم دیدن و گوش شنیدن حق را ندارند: ﴿أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِي الْعُمْيَ وَمَنْ كَانَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۶۶] البته به یقین دیدههایشان نابینا نیست، بلکه آنان کوردلاند: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۶۷]
آیاتی که انسان را به پیروی از بهترین گفتهها فرمان میدهند: ﴿وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الأَلْبَابِ﴾[۶۸]؛ ﴿وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا﴾[۶۹] مقصود از "گفتار بهتر"، گفتار برخاسته از اندیشه بهتر و نیکوتر، یعنی شناختمطابق با واقع[۷۰]و گفتاری است که به حقّ نزدیکتر و برای انسان سودمندتر باشد[۷۱]؛ همچنین آیاتی که از پیروی گفتار خلاف حقّ و دروغ[۷۲] که به شناخت غیر واقعی و نادرست میانجامد برحذر داشتهاند. ﴿ذَلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ حُرُمَاتِ اللَّهِ فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَأُحِلَّتْ لَكُمُ الْأَنْعَامُ إِلَّا مَا يُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الْأَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ﴾[۷۳]
آیاتی که به مطالبه دلیل سفارش و سخن بیدلیل را محکوم میکنند. ﴿وَقَالُوا لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۷۴] از این آیات برداشت میشود هر ادعایی باید همراه دلیل و برهان باشد تا شناخت درست محقق شود.
دستهای از آیات از ترفیع درجات عالمان خبر داده و دلیل امکان شناختاند[۷۵]﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۷۶] و تأکید کردهاند که هرگز بیتکیه بر علم سخنی نگویید و سخنی را نشنوید و نپذیرید: ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾[۷۷]. قرآن با مخاطب قراردادن یهود و نصارا آن دسته از احتجاجات آنان را تأیید میکند که بر اساس علم و آگاهی است و آنان را از استدلال بدون علم برحذر میدارد: ﴿هَا أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۷۸].
آیاتی که یقین (شناخت قطعی استوار و مطابق با واقع و مصون از اشتباه) به اموری را تشویق میکنند [۷۹]﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۸۰][۸۱].
گرچه همه اجزای آفرینشآفریده خدایند، تأکید خاص بر استناد پدیده شناخت به خدا: ﴿عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ﴾[۸۲]؛ نیز ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۸۳]جایگاهارزشمندشناخت را نشان میدهد. نعمتشناخت، پس از خلقت در میان نعمتهابرترینجایگاه را دارد و همانگونه که خدا در آفرینش انسان﴿ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾[۸۴] است. در تعلیم و اعطای نعمتشناخت نیز بزرگوار و بخشنده است:[۸۵]﴿اقْرَأْ وَرَبُّكَ الأَكْرَمُ الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ﴾[۸۶].
صدرالمتألهین با الهامگیری از آیه﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۸۸] از شناخت به "نور الهی در قلب" تعبیر کرده و قوّه مدرکه (شناخت) را برترینقوه دانسته است، زیرا خدای متعالی و فرشتگان و آفرینش با آن شناخته میشوند. وی گفته است: لذت حاصل از شناخت، برترینلذت است. البته مراتب این لذت با متعلق شناختبرتر میشود، از اینرو شناخت خداوند و فرشتگان و ملکوتآسمانها فراتر و باارزشتر از شناختامور مادی و معمولی است. پاداششناخت خداوند، راهیابی به همه گستره ملکوتآسمانها و زمین است. درجات اهل معرفت به اندازه شناخت و قدرتتفکر و نفوذ معرفتشان بالا میرود[۸۹]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۹۰]. اهمیت شناخت از تأثیر آن بر جهانبینی نیز روشن میشود: نوع شناخت بر جهانبینی و جهانبینی بر تربیت اثر میگذارد. کسی که شناخت را به حواس محدود میداند، به انکار امور مجرد و غیب میرسد. اینگونه شناخت و جهانبینی مترتب بر آن نمیتواند تربیتیالهی و حقیقی را در پی داشته باشد؛ امّا کسی که دایره شناخت را از محدوده حواس گستردهتر میداند، به امور مجرد و غیب نگاه مثبت دارد و به این حقیقت میرسد که جهان آفرینش بر اساس نظم و هدفی معقول پدید آمده و دارای آغاز و انجامی است و آفریدگاری حکیم و قادر بر آن حکمفرماست و بشر در این میان دارای نقش و مسئولیت است و در جهان آخرت پای میزان حساب حاضر خواهد شد و این جهانبینی بر رفتار و اعمال و تربیت او اثر میگذارد، از اینرو مخالفت با شناخت و معرفتْ ظلم دانسته شده است. بنیاسرائیل با اینکه میدانستند معجزاتموسی از جانب خداست، برخلاف آن شناخت و یقین، از روی عناد و لجاجت آن را تکذیب و ردّ میکردند.[۹۱]﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ﴾[۹۲]خدای سبحان هرگز از بندگان خود ایمان و بندگیکورکورانه را نخواسته، بلکه از آنان خواسته تا ایمانشان بر پایه تفکّر و تدبّر و در نتیجه شناختحقیقی و درست استوار باشد: ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۹۳] و حکمت (معرفت و عمل هدفدار در همه شئونحیات معقول) را هدفبعثت انبیا دانسته است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۹۴] بر این اساس، آیات فراوانی از قرآن با بیانهای گوناگون به شناخت توصیه و تشویق کردهاند؛ مانند آیه﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۹۵][۹۶] و آیات فراوانی به نقش حیاتی و تربیتیشناخت پرداختهاند. نقش شناخت در حیات و تربیتانسان چنان مهمّ است که زندگی بدون شناخت و معرفت از نگاه قرآن، زندگیانسانی به شمار نمیآید؛ مانند آیه﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾[۹۷] و آنان که به شناختحقیقی نرسیدهاند، همچون مرده دانسته شدهاند که توان شنیدن و فهمیدن حقایق از آنان گرفته شده است: ﴿وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ﴾[۹۸].
از نگاه قرآن، عالمانی که اهلشناخت حقاند از گناهان دوری میکنند [۱۰۴]. ﴿وَمِنَ النَّاسِ وَالدَّوَابِّ وَالْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ كَذَلِكَ إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ غَفُورٌ﴾[۱۰۵].
قرآن بر رجوعجاهل به اهلشناخت تأکید کرده ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۱۰۶] و مؤمنِ دانا و اهل معرفت را بر مؤمنِ غیر دانشمند برتری داده است[۱۰۷]. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۱۰۸]؛ ﴿أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الأَلْبَابِ﴾[۱۰۹] امتیازی که آدم(ع) بر ابلیس و فرشتگان داشت و مایه برتری او و لزومسجده آنان بر او شد نیز به سبب معرفت به اسماء بود. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾[۱۱۰] هنگامی که آدم به فرمان خدا نام، حقیقت و خواص اشیاء[۱۱۱] را براساس شناختِ موهبتی خداداد برای فرشتگان بازگو کرد ﴿قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ﴾[۱۱۲]، فرشتگان در برابر علم و شناختانسان[۱۱۳] سر تسلیم فرود آوردند و خلافت او در زمین را پذیرفتند[۱۱۴].
قرآن کریمانسان را به تعقل و تفکّر درباره آفاق و انفس دعوت میکند: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ ﴾[۱۱۵] بر این اساس، میدان شناخت برای انسان نامحدود است و خداوند او را به شناخت بیپایان همه آفرینش، اعم از جهان و خویشتن فراخوانده است. از سوی دیگر، قرآن این حقیقت را گوشزد میکند که آفرینش الهی و قوانین و اوامر[۱۱۶] و مخلوقات خدا[۱۱۷] چنان گستردهاند که اگر همه درختان قلم و دریاها بلکه ۷ برابر آنها مرکّب شوند، نمیتوان آنها را شمارش کرد: ﴿وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[۱۱۸].
بنابراین از قرآن کریم در باره گستره شناخت دو نکته به دست میآید:
انسان موجودی است محدود و توانایی و دانش او نیز محدود است: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفًا﴾[۱۱۹]؛ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۲۰]، چنانکه در حوزه ارتباطانسان با جهان، مجهولات فراوانی هست؛ از جمله حقیقتروح که جز خدا کسی از آن آگاهی ندارد:﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۱۲۱][۱۲۲]؛ همچنین سرنوشت و زمان و مکان مرگ خویش: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾[۱۲۳]؛ نیز هنگام برپایی قیامت: ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ﴾؛ همچنین از اموری که بشر هرگز قادر به شناخت آن نخواهد شد، کُنه و حقیقت ذات خدای متعالی است: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۱۲۴]؛ ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يُحِيطُونَ بِهِ عِلْمًا﴾[۱۲۵] از آنجا که خداوندجسم نیست، حواسْ ذات او را ادراک نمیکنند[۱۲۶]. عقل را نیز یارای رسیدن به کُنْه و ژرفای ذات او نیست و خداوند به انسانها هشدار داده است که از کوشش برای شناخت ذات او بپرهیزند[۱۲۷]﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۱۲۸].
دستهای از واقعیات در قیامت برای همگان آشکار میشوند و این بدان معناست که شناخت همه حقایق در دنیا برای همگان ممکن نیست: ﴿لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[۱۲۹]. واژه غفلت در جایی به کار میرود که انسان از چیزی که پیش روی اوست بیخبر است؛ نه درباره چیزی که نیست و بعد پدید میآید، از اینرو آیه به اموری ناظر است که وجود داشتهاند؛ ولی مورد غفلت او بوده و در آخرت بر اثر کنار رفتن پردهها معلوم میشوند [۱۳۰]. با این همه، در قرآن حوزههای گوناگونی برای شناخت مطرح شدهاند که البته شناخت همه مواردْ واسطه و مقدمه برای شناختآفریدگار است[۱۳۱]. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۳۲]؛ برای نمونه:
آفرینش موجودات عالم و آمد و شد شب و روز ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنْفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۱۳۳]،
قرآن کریم از سویی دستیابی به معرفت را هدف آفرینشآسمانها و زمین یاد کرده: ﴿اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا﴾[۱۴۶][۱۴۷]و از سویی بشر را به تفکّر و تدبّر در اسرارآفرینش فراخوانده است؛ آفرینشی که همه موجودات آسمانی و زمینی، جمادات و گیاهان و حیوانات و انسان و آنچه را در ورای عالم ماده است (فرشتگان، لوح، قلم، عرش و کرسی) دربر میگیرد. البته هدف از تشویقانسان به شناخت این امور، شناختخدای سبحان است: ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ﴾[۱۴۸]؛ ﴿قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الْآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۱۴۹] همچنین هدفِ شناخت، فراگیری روشها و رفتاری است که با زندگیسعادتمندانسان پیوند دارد: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۱۵۰]. تعلیم کتاب و حکمت برای حصول آگاهی و شناختی است که مقدمه تربیت است [۱۵۱]. مفسران، حکمت را به شناخت دین و فهم درست و نیکو معنا کردهاند[۱۵۲]. بنابراین قرآن، شناخت را وسیلهای برای هدف بالا و والا میداند و در پی آن است که ذهن و فکرانسان را از آلودگیهای شرک و کفر و خرافاتپاک سازد و تربیت الهی پدید آورد تا بشر به کمال خود که شناخت و عبادتپروردگار است برسد: ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ﴾[۱۵۳][۱۵۴].
مراد از ابزارهای شناخت، راههایی است که شناخت با آنها حاصل میشود و گاه از آنها به "منابع شناخت" نیز یاد میشود[۱۵۵] و آنها عبارتاند از[۱۵۶]:
ابزار برونی
مراد از ابزار برونی ابزارهایی است که یا خارج از وجود انسان هستند یا انسان را به شناخت موجودات حسی که خارج از وجود وی هستند میرسانند[۱۵۷]:
حواس
از نگاه قرآن، حواس پنجگانه در شناخت نقش فراوانی دارند و انسان در برابر حواس خود مسئول است. ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا﴾[۱۵۸]انسان در ابتدای ولادت هیچ نمیداند؛ ولی از راه گوش و چشم و قلبمعرفت مییابد: ﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۵۹][۱۶۰] و آنان که حواس خود را درست به کار نمیگیرند در واقع کر و لال و کورند، زیرا نه حق را میشنوند و نه به آن سخن میگویند و نه عبرتها را میبینند: ﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ﴾[۱۶۱][۱۶۲].
خداوندنعمت گوش و چشم و قلب را به انسانیادآوری میکند و او را برای به کار گرفتن درست آنها و شکر این نعمت فرامیخواند: ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۱۶۳] دو حسّ شنوایی و بینایی مرز میان حیوان و گیاه را آشکار میکنند و خودْ ابزار عقل برای شناختاند[۱۶۴].
قرآن مرحله پیش از به کار گرفتن گوش و چشم برای جنین را دورهای میداند که هیچ نمیداند و هیچ شناختی از عالم پیرامون خود ندارد. البتّه این در مورد علم حصولی است، نه علم حضوری به خود که حتی هنگام پیری و دوران فراموشی وجود دارد[۱۶۵]. انسان پس از گام نهادن در این جهان و به کار گرفتن گوش و چشم و عقلْ شناخت او به پیرامونش آغاز میشود[۱۶۶]. مبدأ همه تصورات، حواس ظاهری است که مهمترین آنها حسبینایی و شنوایی است[۱۶۷]﴿وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۶۸] و شکر این نعمتهای سهگانه، بهکارگیری آنها در اموری است که بر معرفت میافزاید که نهایت آن معرفت خداست[۱۶۹]. یادکرد شنوایی، سپس بینایی و پس از آن فؤاد در آیه پیشگفته، شاید از این روست که نوزاد ابتدا صداها را میشنود و پس از آن چشم میگشاید و اشیای پیرامون خود را میبیند. سپس آنچه را با چشم و گوش دریافته، تجزیه و تحلیل میکند که همان ادراک و به کار افتادن نیروی عقل است؛ نیز یادکرد گوش و چشم از میان حواس پنجگانه در برخی آیات، از اینروست که بیشتر شناختهای انسان با گوش و چشم حاصل میشوند و حواس دیگر سهم کمتری در آن دارند؛ همچنین تقدم گوش بر چشم میتواند از این رو باشد که نقش گوش از چشم در شناخت بیشتر است، چنانکه با تجربه ثابت شده است که برخی نابینایان به مرتبه بالایی از دانش رسیدهاند؛ ولی کرهای مادرزاد، هرگز نمیتوانند دانشمند باشند[۱۷۰][۱۷۱].
یکی از ابزارها یا منابع شناخت، تاریخ و سرگذشت پیشینیان است. قرآنانسانها را به مطالعه و بررسی عوامل پیروزی و شکست، سعادت و شقاوت و کفر و فسادامتها و جوامع و مردمان پیشین و نقش آنها در شناخت راه درست و حقایق جهان فراخوانده است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۱۷۲][۱۷۳].
ابزار درونی
افزون بر ابزار برونی شناخت، ابزارهایی در وجود انسان برای شناخت حقایق غیر حسی به کار میروند[۱۷۴]:
تفکر، عمل هدفدار ذهن و گذر از مقدمات روشن و رفتن به سمت نتایجی است که ادراک آنها هدف تلقی شده است[۱۸۳]. قرآنتفکّر در جهان هستی را ویژه خردمندان میداند: ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ﴾[۱۸۴]؛ نیز تفکر در آفرینشآسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز را در کنار یاد خدا در همه حالات، نشانهخردمندان میداند ﴿إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ ﴾[۱۸۵][۱۸۶].
فعالیت هدفمند عقل با مشتقات تعقّل نیز بیان شده است. ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۸۷]؛ ﴿إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ﴾[۱۸۸]. مقصود از تعقل به کار گرفتن عقلی است که خیر و شر و اهداف والای زندگی و نظارتالهی بر انسان و جهان را ادراک میکند؛ نه عقلی که فقط در پی سودجویی و خودمحوری و فرصتطلبی برای زندگی مادیِ بهتر باشد[۱۸۹]. عقل یاد شده اموری را میشناسد که خدا آنها را زشت دانسته و انسان را از تربیت درست باز میدارند؛ مانند شرک به خدا، بدی به پدر و مادر، فرزندکشی، ارتکاب فواحش، قتل نفس بدون مجوز، خوردنمال یتیم و کم دادن پیمانه ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۰]؛ نیز امور اثباتی، مانند زودگذر و فانی بودن حیاتدنیا و بقای قیامت و آخرت﴿وَمَا أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۱]، حقانیتآفرینش آسمان و زمین﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ﴾[۱۹۲]، گمراهگری شیطان﴿وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلًّا كَثِيرًا أَفَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۳] و عبرت از سرگذشت پیشینیان ﴿وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَيْهِم مُّصْبِحِينَ وَبِاللَّيْلِ أَفَلا تَعْقِلُونَ﴾[۱۹۴] نیز از مواردی است که عقل یادشده آن را میشناسد[۱۹۵].
بیشتر خردورزان، حقایق اصیل را با عقل و وجدان خود میشناسند؛ ولی هوا و هوس، خودمحوری و مادّیات گاهی آنان را از حقیقت دور میکنند، از اینرو تذکّر دائمی برای رسیدن به شناخت اصیل و حقیقی ضروری است: ﴿وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۰۰] به نظر، تذکرهای قرآن کریم، برای بیدار کردن فطرت و عقل انسان و بصیرتافزایی و رسیدن به یقین[۲۰۱] و شناخت امور حقیقیاند؛ از جمله تذکّر مهم به اینکه از شیطانپیروی نکنند: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۲۰۲][۲۰۳].
قرآن کریم با سه واژه "قلب"، "صدر" و "فؤاد"، قلب را به مثابه یکی از ابزارهای شناخت میشناساند. در هیچ آیهای مقصود از قلب، عضو صنوبری شکل بدن نیست. در وجود انسان جز عقل و حس، مرکز دیگری هست که عمق جان و روح اوست و قرآن از آن به "قلب" تعبیر کرده است[۲۰۴]. قلب، مصدر و منبع اصلی همه شعورها و شناختها و آگاهیها و احساساتانسان[۲۰۵] و منشأ تعقل و شناخت است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۲۰۶][۲۰۷]و از اینرو واژگان "قلب" و "فؤاد" در برخی آیات به معنای عقلاند [۲۰۸]؛ مانند ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ﴾[۲۰۹]؛ ﴿وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ﴾[۲۱۰] در روایتی از امام کاظم(ع) واژه قلب در این آیه به عقلتفسیر شده است[۲۱۱]. قلبها از نگاه قرآن دو دستهاند:
قلب با بصیرت که جایگاهالهامات و وحی الهی است: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۱۲]؛ ﴿قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ﴾[۲۱۳]بصیرت، نورقلب و ابزار تأمل و تفکر است[۲۱۴] و عارفان از آن به "قوّه عاقله" یا "قوّه قدسیه" و از نوربصیرت به "نوراللّه"، "نورحق" و "نورکشف" تعبیر کردهاند[۲۱۵]. ویژگی این قلب، قابلیت ادراک شهودی است: ﴿مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى﴾[۲۱۶] واژه "رؤیت" در آیه بر کمال روشنی دریافت و ادراک شهودی از سوی پیامبر(ص)دلالت دارد [۲۱۷]. این بصیرتقلبی، همان بینایی است که هر کس به خویشتن خود دارد: ﴿بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[۲۱۸] این حالت، نزدیکترین واقعیت برای انسان است. هیچ بخشی از زوایای وجود و زندگیانسان از او پنهان نیست، بلکه به همه آنها شناخت کافی دارد[۲۱۹]. آدمی با بصیرتقلبیادراک میکند که چگونه شخصیتی دارد و چه ویژگیهایی در درون دارد؛ عادل است یا ستمگر و به خوبی گرایش دارد یا به بدی. این بینایی و آگاهی به خود، چنانچه رشد کند، به بینایی و بصیرت به همه پدیدههای هستی میانجامد[۲۲۰]. قرآن کریم از بصیرت به "بصر" یاد کرده تا کنایه از روشنی و بروز حقیقتی باشد که گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری آن را میتوان دید[۲۲۱]. در مقابل بصیرت، کوردلی است: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۲۲۲]. خداوند در این قلبنور هدایت و شناخت را میتاباند: ﴿وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ﴾[۲۲۳] و آن را به نیرویی مجهز میکند که خوب و بد و حق و باطل را از یکدیگر بازشناسد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ﴾[۲۲۴] "هدایت" در آیه نخست و "فرقان" در آیه دوم به معنای معرفت[۲۲۵] و خروج از شبهات و جداسازی میان حق و باطل است[۲۲۶].
قساوت:قساوت قلب به معنای سخت شدن و نفوذناپذیری آن[۲۳۰] در برابر شناخت حق است. قلبی که دچار قساوت شده، از سنگ سختتر و نفوذناپذیرتر است: ﴿ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ﴾[۲۳۱]؛ نیز ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُكِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ﴾[۲۳۲]. از این قلب، حالت سازگار با حقیقت و سخن حقی صادر نمیشود[۲۳۳] و صاحبان آن متذکر نمیشوند و به سوی حقی که آیاتخدا بر آن دلالت دارند، راه نمییابند: ﴿أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۲۳۴][۲۳۵].
انحرافقلب:قرآن از انحرافقلب به ﴿زَيْغٌ﴾ تعبیر کرده است: ﴿ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ﴾[۲۳۶] زیغ قلب به معنای انحراف از راه درست است[۲۳۷]. انحرافقلب چنان خطرناک است که راسخان در علم که مردمانی با بصیرت و ژرفاندیشاند از آن به خداپناه میبرند ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۲۳۸].
کوری قلب: در قرآن، کوری تنها ۴ بار درباره کوری ظاهری چشم به کار رفته؛ امّا ۲۹ بار درباره کوری باطن و قلب و فکر به کار رفته است؛ برای نمونه: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَكِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۲۴۲] کوری قلب به معنای تفکر نکردن و عبرت نگرفتن و تعطیل کردن نیروی شناخت است[۲۴۳].
مُهر شدن: ختم و طبع، اثری است که از اشیاء روی چیزی میماند؛ مانند اثر مُهر[۲۴۴]. بیماریقلبی گاهی به حدّی میرسد که گویی کار قلب به پایان رسیده است. چنین قلبی هیچ معروف و منکری را نمیشناسد[۲۴۵] و هیچ برهان قاطعی را نمیفهمد و به هیچ دلیل قانع کنندهای اعتماد نمیکند[۲۴۶] و در نتیجه، قدرتشناخت حق را از دست میدهد: ﴿وَطُبِعَ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۲۴۷]، ﴿إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ وَهُمْ أَغْنِيَاءُ رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوَالِفِ وَطَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۴۸]؛ ﴿أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الْأَرْضَ مِنْ بَعْدِ أَهْلِهَا أَنْ لَوْ نَشَاءُ أَصَبْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ﴾[۲۴۹]؛ ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۵۰]؛ ﴿فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِيثَاقَهُمْ وَكُفْرِهِمْ بِآيَاتِ اللَّهِ وَقَتْلِهِمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَقَوْلِهِمْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا﴾[۲۵۱] از این رو کافران به سبب مُهری که بر قلبشان زده شده، در باطن راهی برای شناخت ذوقی کشفی ندارند و به سبب مهری که بر چشم و گوششان زده شده، در ظاهر نیز راهی برای شناخت تعلمی و کسبی ندارند: ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۲۵۲][۲۵۳].
قفل شدن: قفل به معنای مانعی است که انسان را از کاری باز میدارد[۲۵۴]. قفل شدن دل به معنای ناتوانی آن از شناخت حق است؛ مانند اینکه از تدبّر در آیاتحقناتوان باشد: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا﴾[۲۵۵] قفل شدن قلب از ﴿رِينَ﴾ و ﴿طَبَعَ﴾قلب نیز سختتر است[۲۵۶][۲۵۷].
دستهای از معلومات به وسیلهفطرت شناخته میشوند، چنانکه همه انسانها با فطرت خود با علم بسیط خدا را میشناسند ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۵۸][۲۵۹]، یا میدانند که برخی کارها خوب و سزاوار و دستهای ناسزایند. منشأ این شناخت، الهامات الهیاست، بی آنکه حس یا عقل نظری در آن نقش داشته باشند. فطرت میان همه انسانها مشترک است ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۶۰][۲۶۱] البته تحقق شناخت فطری در صورتی است که انسان دچار انحراف نشده باشد، زیرا در صورت انحراف، فطرت کارایی ندارد: ﴿ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ﴾[۲۶۲][۲۶۳].
شناخت از منظرهای گوناگون تقسیماتی دارد؛ مانند اینکه شناخت از چه راهی به دست میآید و آیا از راه حس، عقل، کشف یا وحی حاصل میشود؟ براساس این ملاک، شناخت به اقسام چهارگانه ذیل قسمت میشود[۲۶۴]:
شناخت حسّی از راه بهکارگیری ابزار حسّی در امور مادی و محسوسات به دست میآید و به تنهایی یقینآور نیست، زیرا آنچه را حسادراک میکند، تنها در طرف اثبات است نه جانب نفی؛ برای مثال، با ابزار حسّی میفهمیم نور موجود است؛ ولی این مقدار شناخت که با دیدن نور حاصل میشود، سبب یقین به وجود نور نمیشود. یقین به وجود نور هنگامی حاصل میشود که قاعده عقلیِ امتناعاجتماع نقیضین را شناخته و بر اساس آن قیاسی استثنایی تشکیل داده و از آن نتیجه قطعی و یقینی به دست آوریم؛ بدین گونه که گفته شود نور با حسمشاهده میشود. پس موجود است و هر شیء یا موجود است یا معدوم و اجتماع وجود و عدم یک شیء در آنِ واحد محال است. پس عدم آن نور مستحیل است، در نتیجه وجود آن ضروری و یقینی است[۲۶۵].
قرآناعتماد کامل بر شناخت حسّی و تجربی را مردود میداند، زیرا عقل و الهام و فطرت نیز از ابزار و منابع شناختاند. اموری مانند توحید و معاد و غیب و امور اخلاقی و عبادیدین با حس ثابت نمیشوند، بلکه این معارف بر فطرت﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۲۶۷] و استدلال و برهان عقلی: ﴿ْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾[۲۶۸] استوارند.
قرآن کسانی را که حسگرایی و اعتماد کامل بر حس را اساس پذیرش باورهای خود قرار داده و انتظار داشتند خدا را با چشم ببینند به شدّت نکوهش کرده و آنان را مستکبر و سرکش دانسته است: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْمَلائِكَةُ أَوْ نَرَى رَبَّنَا لَقَدِ اسْتَكْبَرُوا فِي أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْ عُتُوًّا كَبِيرًا ﴾[۲۶۹]بنیاسرائیل از این دسته بودند، زیرا خواستار دیدن حسّی خداوند بودند ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ﴾[۲۷۰]. اعتماد آنان بر حسّ چنان شدید بود که از همین راه، سامری با ساختن مجسمه گوسالهای آنان را از توحیدمنحرف کرد و به شرک و گوسالهپرستی واداشت ﴿وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لَا يُكَلِّمُهُمْ وَلَا يَهْدِيهِمْ سَبِيلًا اتَّخَذُوهُ وَكَانُوا ظَالِمِينَ﴾[۲۷۱][۲۷۲]
ویژگی شناخت حسّی، خطاپذیری آن است، زیرا دیگران میتوانند در آن تصرف کنند؛ مانند تصرفی که ساحران دارند: ﴿قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُوا أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ﴾[۲۷۳] ساحران یا با استفاده از سرعت حرکات دست و مهارت جابهجایی اشیاء، یا با تلقینهای مؤثر و جملات هولانگیز، مطالب را برای مخاطبانْ خارقالعاده جلوه میدهند[۲۷۴]فرعون نیز که به حسگرایی بنیاسرائیل در شناختآگاه بود، دستور داد رصدخانهای بسازند تا بگوید ما در آسمانها نیز سیرعلمی و رصد نجومی کردیم؛ ولی خدای ادعایی موسی را ندیدیم: ﴿وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَى إِلَهِ مُوسَى وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ﴾[۲۷۵][۲۷۶][۲۷۷].
شناخت عقلی با نیروی عقل و تفکر حاصل میشود و یقینآور است. یقین، علم پیراسته از هرگونه شکّ[۲۷۸] و جزم به ثبوت محمول برای موضوع و جزم به امتناعسلب محمول از موضوع و زوالناپذیر بودن این دو جزم است[۲۷۹].
توجه به آفرینشآسمانها و خورشید و ماه و حرکت هریک تا سرآمدی معین و تدبیرجهان، به شناختیقینی به ملاقاتپروردگار و معاد میرسد: ﴿اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ﴾[۲۸۰] از این آیه به دست میآید نظر و تفکری که به شناخت خدا بینجامد، واجب است. در غیر این صورت تفصیل آیات از سوی خدا بیمعناست[۲۸۱].
شناختیقینی از عوامل رسیدن به منصب امامت و عهدهداری هدایت مردم است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۲۸۲] مراد از ارائه ملکوت به ابراهیم(ع) نیز ارائه نیرویی است که با آن از شک به یقین و توحید رسید: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۲۸۳][۲۸۴][۲۸۵].
شناختشهودی از راه دیدن حقایق با چشم درونی و شنیدن آنها با گوش نهانی حاصل میشود؛ حقایقی که دیگران از دیدن و شنیدن آنها محروماند. رؤیاهای صادق از جمله شناختهای شهودیاند که در آنها حقایق گذشته، حال یا آیندهمشاهده میشوند؛ مانند رؤیای حضرت ابراهیم(ع) درباره لزومذبح فرزندش: ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ﴾[۲۸۶]. شناختشهودی در بیداری نیز مانند استشمام بوی یوسف(ع) از راه دور توسط یعقوب(ع): ﴿وَلَمَّا فَصَلَتِ الْعِيرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْلَا أَنْ تُفَنِّدُونِ﴾[۲۸۷] این گونه شناخت در پی تزکیه نفس و تربیت الهی به دست میآید [۲۸۸]. به گفته برخی، شناختشهودی، مرتبه بالای علم الیقین است: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ﴾[۲۸۹][۲۹۰][۲۹۱].
وحی به معنای القای حقایق به گونه مستقیم یا به وسیلهفرشتهمأموروحی از مقامالهی به کسی است که شایستگی دریافت آن را دارد[۲۹۲]؛ مانند القای قرآن بر قلبپیامبر اکرم(ص): ﴿وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ إِنَّ اللَّهَ بِعِبَادِهِ لَخَبِيرٌ بَصِيرٌ﴾[۲۹۳]؛ ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ﴾[۲۹۴] شناختی که از وحی حاصل میشود، درست، روشن و پاکترینشناخت است و هیچگونه شک و شبههای در آن نیست. گیرنده وحی موظف است آنچه را به او وحی میشود عرضه کند تا منبع شناخت دیگران شود: ﴿وَاتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتَابِ رَبِّكَ لَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَدًا﴾[۲۹۵][۲۹۶].
ظنّ، اعتقاد ضعیفِ غیر جزمی است که در آن یقینِ مستند به دلیل قطعی وجود ندارد [۲۹۸]. ظن، ارتباطانسان با حقیقت را تضمین نمیکند؛ به ویژه هنگامی که هواهای نفسانی در مقدمات ظنّ نقش داشته باشند: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى﴾[۲۹۹][۳۰۰] وقتی ثبوت قضیهای بر اساس ظن ترجیح یافت، این ترجیح به دلیل و برهان قطعی مستند نیست و گرنه موجب قطع و یقین میشد، از این رو برای کشف واقعیات نمیتوان بر ظن تکیه کرد[۳۰۱]. انسان برخوردار از سلامتفطرت، هرگز برای کشف واقع به ظنّ بسنده نمیکند[۳۰۲]. قرآن کریم شناختهای بیشتر مردم را بر پایه ظن میداند و پیامبر را از پیروی آنان برحذر میدارد ﴿وَإِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ﴾[۳۰۳]، چنانکه دیدگاه و شناخت گروهی را از آفرینش و هدف آن مادّی، غیر علمی و بر اساس ظنّ میداند: ﴿وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا إِلَّا الدَّهْرُ وَمَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ﴾[۳۰۴] و به صراحت پیروی از ظن و شناخت براساس آن را مردود و آن را برای اثبات حق ناکافی میداند: ﴿وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا﴾[۳۰۵][۳۰۶].
قوه متخیله از قوای ادراکی تحریکی است و به تصرف در صور خیالی میپردازد. متخیله اگر تحت رهبری قوای برترعقل حصولی و قلبشهودی قرار گیرد، وسیله خوبی برای تفکر و یافتن حد وسط و واسطهای نیکو برای تصویر یافتههای عقلی و قلبی است و از اینرو آن را "متفکره" مینامند و اگر در اختیار واهمه قرار گیرد "متخیله" نامیده میشود[۳۰۷]. برخی از آنچه شناخت نامیده میشود، از هر جهت مطابق واقع نیست، بلکه آمیختهای از شناخت واقعی و واقعنمای فریبنده است؛ مانند شناخت برخی شاعران[۳۰۸] از زندگی که براساس خیالپردازی است، زیرا شاعران همواره حقیقت را بیان نمیکنند، بلکه حقایق را وارونه و اموری غیر حقیقی مانند دروغ و لغو را مطرح میکنند: ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ﴾[۳۰۹][۳۱۰] شناختهای غیرحقیقی مانند سراباند، زیرا صاحبان آنها دچار غرور شده و گمان میکنند کارشان نیکوست: ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالا الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾[۳۱۱] آنان در غفلتاند و کار زشت خود را زیبا میپندارند: ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ كَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ﴾[۳۱۲]؛ ﴿أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ فَلَا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَصْنَعُونَ﴾[۳۱۳][۳۱۴]، زیرا بر اثر پیروی از شیطان، گمراه شده و به شناختحقیقی نرسیدهاند و با وجود آن میپندارند که هدایت یافته حقیقیاند و شناختشان درست است: ﴿فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۳۱۵][۳۱۶]. شیطان با مغالطه چیزهایی را در نظر انسانزینت میدهد که زینتزمین است، نه زیورقلب و جان انسان: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ﴾[۳۱۷][۳۱۸]خیال و وهم اگر با ریاضتتربیت و کنترل نشوند، ابزار وسوسههای شیطانی خواهند شد و آفات بزرگ معرفتی در پی دارند و وسیله بیشتر بدبختیهایند[۳۱۹].
فریبکاران، مانند سامری از خیالمردمسوء استفاده میکنند و باطل و دروغ را با زیورحق و حقیقت میآرایند: ﴿قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي﴾[۳۲۰][۳۲۱][۳۲۲].
بیتردید تقلید در جهانبینی ناصواب و نزد دانشمندانعلومالهی[۳۲۵] مردود و نظر و بررسی و تفکر لازم است[۳۲۶]. مشرکان در بتپرستی، بیدلیل از پدران خود پیروی میکردند: ﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلَا يَهْتَدُونَ﴾[۳۲۷]، چنانکه دستهای از مردم بدون شناخت و آگاهی درباره خداجدل و ستیزه و از شیطانپیروی میکنند و در نتیجه گرفتار گمراهی و عذاب الهی میشوند. ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَّرِيدٍ كُتِبَ عَلَيْهِ أَنَّهُ مَن تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ يُضِلُّهُ وَيَهْدِيهِ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ﴾[۳۲۸] شناختی که در مراجعه جاهل به عالم، در امور دینی به دست میآید، به یکی از ادلّه قرآن، سنت، عقل و اجماع مستند است. اصل تقلید و پیروی را با در نظر گرفتن امکانات و استعدادها باید ضرورتی اجتنابناپذیر دانست؛ ولی تعمیم تقلید درباره همه مسائل و موضوعات و نیز تقلیدجاهل از جاهل مردود است، در حالی که تقلیدجاهل از عالم سرانجام او را به دانش و هدایت میرساند[۳۲۹][۳۳۰].
↑«ما آن دو را جز به حقّ نیافریدهایم ولی بیشتر آنان نمیدانند» سوره دخان، آیه ۳۹.
↑«به یقین آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر از آفرینش مردم است اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره غافر، آیه ۵۷.
↑نمونه، ج ۲۱، ص ۱۹۴؛ نک: الجدید، ج ۶، ص ۳۹۳؛ الفرقان، ج ۲۶، ص ۴۲۰.
↑«و اگر میخواستیم آنان را به تو نشان میدادیم آنگاه آنان را به چهره میشناختی و آنان را با آهنگ گفتار میشناسی و خداوند کردارهای شما را میداند» سوره محمد، آیه ۳۰.
↑«هر کس داند که چه کرده و چه نکرده است» سوره انفطار، آیه ۵.
↑«از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
↑«باری، گفتیم با پارهای از آن (گاو) بر این (کشته) بزنید، این چنین خداوند مردگان را زنده میکند و نشانههای خود را به شما نشان میدهد، باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.
↑«آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.
↑«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
↑«و ما فرعونیان را به خشکسالیها و کاستی فرآوردهها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.
↑«و تو را به سوی پروردگارت رهنمایی کنم تا خداترس گردی؟» سوره نازعات، آیه ۱۹.
↑«و بیگمان پیش از آن به ابراهیم کاردانی (در خور) وی را ارزانی داشتیم و به (شایستگی) او دانا بودیم» سوره انبیاء، آیه ۵۱.
↑«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.
↑«بگو: او تواناست که عذابی آسمانی یا زمینی بر شما برانگیزد یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد و رنج برخی از شما را به برخی دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات را گونه گون میآوریم باشد که آنان دریابند» سوره انعام، آیه ۶۵.
↑«آیا ندیدهای که خداوند آسمانها و زمین را راستین آفریده است؟ اگر بخواهد شما را از میان میبرد و آفریدگانی نو میآورد؟» سوره ابراهیم، آیه ۱۹.
↑«مسیح پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او (نیز) پیامبران (بسیار) گذشتند و مادر او زنی بسیار راستکردار بود؛ هر دو غذا میخوردند؛ بنگر چگونه آیات (خویش) را برای آنان روشن میداریم سپس بنگر به کجا باز گردانده میشوند!» سوره مائده، آیه ۷۵.
↑«و پروردگارت را پرستش کن تا مرگ تو فرا رسد» سوره حجر، آیه ۹۹.
↑«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
↑«بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.
↑«با خداوند و با کسانی که ایمان دارند فریب میورزند در حالی که جز خود را نمیفریبند و در نمییابند» سوره بقره، آیه ۹.
↑«آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛» سوره رعد، آیه ۱۹.
↑«بخورید و چارپایانتان را بچرانید! بیگمان در آن برای خردمندان نشانههایی است» سوره طه، آیه ۵۴.
↑«و میان آنان و آنچه آرزو میکنند فاصله افکنده میشود چنان که با همگنان آنان (نیز) پیشتر چنین شده بود زیرا آنان در دودلی گمانانگیزی بودند» سوره سبأ، آیه ۵۴.
↑«(موسی) گفت: نیک میدانی این (معجزه) ها را که روشنگرند جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است و من تو را ای فرعون! نابود شدنی میدانم» سوره اسراء، آیه ۱۰۲.
↑«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.
↑«(همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
↑«بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
↑«جز این نیست که داستان زندگانی این جهان مانند آبی است که آن را از آسمان فرو فرستیم که رستنی (های) زمین- آنچه مردم و چارپایان از آن (ها) میخورند- با آن درآمیزد تا چون زمین زیورهای خود را برگیرد و آرایش یابد و مردم گمان کنند که بر آن (در بهرهگیری) توانایی دارند (ناگهان) «امر» ما شب یا روز در رسد و آن را چنان درویده بر جای نهیم که گویی روز پیش هیچ نبوده است؛ بدینگونه نشانههای خود را برای گروهی که میاندیشند روشن میداریم» سوره یونس، آیه ۲۴.
↑«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
↑«آیا در گستره آسمانها و زمین و هر چیزی که خداوند آفریده است ننگریستهاند و در اینکه بسا اجلشان نزدیک شده باشد؛ بنابراین بعد از آن (قرآن) به کدام گفتار ایمان میآورند؟» سوره اعراف، آیه ۱۸۵.
↑«و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بیگمان خداوند به هر که خواهد، میشنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمیتوانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
↑«آیا تو ناشنوایان را میشنوانی یا نابینایان را و آن را که در گمراهی آشکاری است راهنمایی میکنی؟» سوره زخرف، آیه ۴۰.
↑«آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
↑«و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
↑«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.
↑شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۳۳۷ - ۳۳۸.
↑«چنین است؛ و هر که حرمتهای خداوند را سترگ بدارد همان نزد پروردگارش برای او بهتر است. و (گوشت) چارپایان بر شما حلال است جز آنچه (حرام بودن آن) برایتان خوانده شود پس، از پلیدیها که بتهایند دوری گزینید و از گفتار دروغ (نیز) بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
↑«و گفتند هرگز کسی جز یهودی و مسیحی به بهشت در نمیآید، این آرزوی آنهاست، بگو: اگر راست میگویید هر برهانی دارید بیاورید» سوره بقره، آیه ۱۱۱.
↑«ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
↑«و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
↑«هان! شما همان کسانید که در آنچه بدان دانشی داشتید چون و چرا کردید؛ (دیگر) چرا در آنچه بدان دانشی ندارید چون و چرا میکنید؟ و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره آل عمران، آیه ۶۶.
↑«بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است همان که با قلم آموزش داد» سوره علق، آیه ۳-۴.
↑بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید.آدمی را از خونپارهای فروبسته آفرید.بخوان و (بدان که) پروردگار تو گرامیترین است.همان که با قلم آموزش داد.به انسان آنچه نمیدانست آموخت؛ سوره علق، آیه: ۱ - ۵.
↑«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
↑«ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
↑روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۲؛ نک: نمونه، ج ۱۵، ص ۴۱۲؛ من وحی القرآن، ج ۱۷، ص ۱۹۱.
↑«و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود» سوره نمل، آیه ۱۴.
↑«آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.
↑«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
↑«بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
↑«و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند ؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹.
↑«و زندگان و مردگان برابر نیستند؛ بیگمان خداوند به هر که خواهد، میشنواند و تو، به آن کسان که در گورهایند نمیتوانی شنواند» سوره فاطر، آیه ۲۲.
↑«و نابینا و بینا برابر نیست و نه تاریکی و روشنا» سوره فاطر، آیه ۱۹-۲۰.
↑«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدینگونه آنچه کافران میکردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه ۱۲۲.
↑«و کسانی که آنان را از دانش بهره دادهاند میبینند که آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده، راستین است و به راه (خداوند) پیروز ستوده، رهنمون میگردد» سوره سبأ، آیه ۶.
↑«و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
↑«و همچنین از مردم و جنبندگان و چهارپایان که با رنگهای گونه گونند؛ از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.
↑«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی میکردیم نفرستادیم؛ اگر نمیدانید از اهل کتاب (آسمانی) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
↑«ای مؤمنان! چون در نشستها به شما گویند جا باز کنید، باز کنید تا خداوند برایتان (در بهشت) جا باز کند و چون گویند: برخیزید، برخیزید تا خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مجادله، آیه ۱۱.
↑«آیا (آن کافر ناسپاس بهتر است یا) کسی که هر دم از شب در سجده و ایستاده با فروتنی به نیایش میپردازد از جهان واپسین میهراسد و به بخشایش پروردگارش امید میبرد؟ بگو: آیا آنان که میدانند با آنها که نمیدانند برابرند؟ تنها خردمندان پند میپذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
↑«و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
↑«فرمود: ای آدم! آنان را از نامهای اینان آگاه ساز! و چون آنان را از نامهای اینان آگاهانید فرمود: آیا به شما نگفته بودم که من نهان آسمانها و زمین را میدانم و از آنچه آشکار میکنید و پوشیده میداشتید آگاهم؟» سوره بقره، آیه ۳۳.
↑«و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانهای است» سوره لقمان، آیه ۲۷.
↑«خداوند بر آن است تا بر شما آسان گیرد و آدمی را ناتوان آفریدهاند» سوره نساء، آیه ۲۸.
↑«از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
↑«از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.
↑«بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است» سوره لقمان، آیه ۳۴.
↑«چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.
↑«(خداوند) آنچه را پیش رو و آنچه را پس پشت آنان است میداند و آنان بر او در دانش احاطه ندارند» سوره طه، آیه ۱۱۰.
↑«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
↑«به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.
↑«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
↑«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
↑«و خورشید به قرارگاهی که او راست روان است؛ این اندازهگیری (خداوند) پیروزمند داناست» سوره یس، آیه ۳۸.
↑«به راستی پروردگارتان همان خداوند است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت، شب را بر روز میپوشاند- که آن را شتابان میجوید- و خورشید و ماه و ستارگان را رام فرمان خویش آفرید؛ آگاه باشید که آفرینش و فرمان او راست؛ بزرگوار است خداوند پروردگار جهانیان» سوره اعراف، آیه ۵۴.
↑آیا زمین را فراگیر نکردیم؟ برای زندگان و مردگان، و در آن کوههایی فرازمند پدید آوردیم و به شما آبی شیرین و گوارا نوشاندیم؛ سوره مرسلات، آیه: ۲۵ - ۲۷.
↑«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و در پیاپی آمدن شب و روز و در آن کشتی که برای سود رساندن به مردم در دریا روان است و در آبی که خداوند از آسمان فرو میبارد و زمین را پس از مردن ، بدان زنده میدارد و بر آن هرگونه جنبندهای را میپراکند و در گرداندن بادها و ابر فرمانبردار میان آسمان و زمین، برای گروهی که خرد میورزند نشانههاست» سوره بقره، آیه ۱۶۴.
↑«پس انسان باید بنگرد که او را از چه آفریدهاند،» سوره طارق، آیه ۵.
↑«و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟» سوره ذاریات، آیه ۲۱.
↑«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
↑«و از نشانههای او این است که از خودتان همسرانی برایتان آفرید تا کنار آنان آرامش یابید و میان شما دلبستگی پایدار و مهر پدید آورد؛ بیگمان در این، نشانههایی است برای گروهی که میاندیشند» سوره روم، آیه ۲۱.
↑«و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.
↑«آیا ندیدهاند که ما با دستهای خود برای آنان چارپایانی آفریدهایم که از آن آنهاست؟» سوره یس، آیه ۷۱.
↑باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد.ما آب را به فراوانی فرو ریختهایم.سپس زمین را به درستی شکافتهایم،و در آن دانهای رویاندهایم؛ سوره عبس، آیه:۲۴ - ۲۸.
↑«خداوند است که هفت آسمان را و از زمین همانند آنها را آفریده است. فرمان (وی) میان آنها فرود میآید تا بدانید که خداوند بر هر کاری تواناست و اینکه دانش خداوند فراگیر همه چیز است» سوره طلاق، آیه ۱۲.
↑«به زودی نشانههای خویش را در گسترههای بیرون و پیکرههای درونشان نشان آنان خواهیم داد تا بر آنها روشن شود که او راستین است؛ آیا بسنده نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است؟» سوره فصلت، آیه ۵۳.
↑«بگو: بنگرید که در آسمانها و زمین چیست؟ و (این) نشانهها و بیم دادن برای گروهی که ایمان ندارند سودی ندارد» سوره یونس، آیه ۱۰۱.
↑«بیگمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستادهای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به آنها کتاب و فرزانگی میآموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
↑«آیا در زمین نگشتهاند تا بنگرند سرانجام پیشینیان آنان چگونه بوده است؟ آنان که بیشتر و توانمندتر از اینان بودند و بر زمین آثار فراوانتری داشتند اما دستاوردهای آنان به کارشان نیامد» سوره غافر، آیه ۸۲.
↑«کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۸.
↑«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.
↑«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰.
↑«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین و پیاپی آمدن شب و روز نشانههایی برای خردمندان است (همان) کسان که خداوند را ایستاده و نشسته و آرمیده بر پهلو یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند: پروردگارا! این (ها) را بیهوده نیافریدهای، پاکا که تویی! ما را از عذاب آتش (دوزخ) باز دار» سوره آل عمران، آیه ۱۹۰-۱۹۱.
↑«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
↑«بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
↑«و هر چه به شما داده شده است کالای زندگانی این جهان و آرایه آن است و آنچه نزد خداوند است بهتر و پایاتر است، آیا خرد نمیورزید؟» سوره قصص، آیه ۶۰.
↑«و این مثلها را برای مردم میزنیم و آنها را جز دانشوران درنمییابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.
↑«و به راستی گروهی فراوان از شما را بیراه کرد پس آیا خرد نمیورزیدید؟» سوره یس، آیه ۶۲.
↑«و شما پگاهان بر (ویرانههای) آنها میگذرید و (نیز) شباهنگام؛ پس آیا نمیاندیشید؟» سوره صافات، آیه ۱۳۷-۱۳۸.
↑«آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
↑«بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
↑«بگو: هر که دشمن جبرئیل است (آگاه باشد که) بیگمان او، آن (قرآن) را بر دلت با اذن خداوند فرو فرستاده است در حالی که آنچه را پیش از آن بوده است راست میشمارد و رهنمود و نویدی برای مؤمنان است» سوره بقره، آیه ۹۷.
↑«آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
↑«و راههای خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند مینماییم و بیگمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.
↑«ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد و از گناهانتان چشم میپوشد و شما را میآمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.
↑«باز از پس آن، دلهایتان به سختی گرایید چونان سنگها بلکه سختتر زیرا بیگمان از برخی سنگها جویبارها فرا میجوشد و برخی میشکافد و از آن آب بیرون میزند » سوره بقره، آیه ۷۴.
↑«پس، برای پیمانشکنی لعنتشان کردیم و دلهاشان را سخت گردانیدیم زیرا عبارات (کتاب آسمانی) را از جای خویش پس و پیش میکردند و بخشی از آنچه را بدیشان یادآور شده بودند از یاد بردند و تو پیوسته از خیانت آنان- جز شمار اندکی از ایشان- آگاهی مییابی؛ آنان را ببخشای و درگذر! بیگمان خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره مائده، آیه ۱۳.
↑«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.
↑«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد .پروردگارا پس از آنکه راهنماییمان کردی، دلمان را به کژی میفکن و از نزد خویش به ما بخشایش ارزانی دار که این تویی که بسیار بخشندهای» سوره آل عمران، آیه ۷-۸.
↑«نه چنین است؛ بلکه آنچه میکردهاند بر دلهاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
↑«آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند» سوره حج، آیه ۴۶.
↑«بر دلهایشان مهر نهاده شده است از این رو در نمییابند» سوره توبه، آیه ۸۷.
↑«ایراد تنها بر کسانی است که با آنکه توانگرند، از تو اجازه (ی ترک جهاد) میخواهند؛ به این خشنودند که با واپسماندگان (جهاد، از زنان و کودکان) همراه باشند و خداوند بر دلهای آنان مهر نهاده است از این رو (چیزی) نمیدانند» سوره توبه، آیه ۹۳.
↑«و آیا برای آنان که زمین را پس از (نابودی) مردمش به ارث میبرند پدیدار نکرده است که اگر بخواهیم آنان را برای گناهانشان فرو میگیریم و بر دلهایشان مهر مینهیم و آنان (چیزی) نمیشنوند؟» سوره اعراف، آیه ۱۰۰.
↑«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
↑«آنگاه برای پیمانشکنی آنان و کفر ورزیدنشان به آیات خداوند و کشتن پیامبران به ناحق (لعنتشان کردیم) و (نیز برای این) گفتارشان که: دلهای ما در پوششهایی است- (در حالی که چنین نیست) بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل) ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآو» سوره نساء، آیه ۱۵۵.
↑«خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۷.
↑«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
↑«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
↑«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.
↑« آیا درباره خداوند- آفریننده آسمانها و زمین- تردیدی هست؟ » سوره ابراهیم، آیه ۱۰.
↑«و آنان که به لقای ما امیدوار نیستند میگویند: چرا بر ما فرشتگان را فرو نفرستادهاند یا پروردگارمان را نمیبینیم؟ به راستی خود را بزرگ شمردند و سرکشی بزرگی ورزیدند» سوره فرقان، آیه ۲۱.
↑«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! ما تا خداوند را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمیآوریم و در حالی که خود مینگریستید آذرخش شما را فرا گرفت» سوره بقره، آیه ۵۵.
↑«و قوم موسی در نبود او، از زیورهای (زراندود) خود گوسالهای ساختند، پیکری که بانگی داشت، آیا ندیدند که با آنان سخن نمیگوید و راهی به آنان نمینماید؟ آن را (به پرستش) گرفتند و ستمکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۴۸.
↑«و فرعون گفت: ای سرکردگان! من خدایی جز خویشتن برای شما نمیشناسم پس ای هامان! برای من آجر بساز و کاخی (بلند) برایم برآور شاید من به خدای موسی آگاهی یابم و من او را از دروغگویان میپندارم» سوره قصص، آیه ۳۸.
↑«خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی میکند، آیات را آشکار میدارد باشد که شما به لقای پرورد» سوره رعد، آیه ۲.
↑«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.
↑«و چون کاروان (از شهر مصر) بیرون رفت پدرشان (در کنعان) گفت: اگر مرا گول و خرف ندانید من بوی یوسف را میشنوم» سوره یوسف، آیه ۹۴.
↑«و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است و چیزی را که پیش از آن بوده است راست میشمارد، بیگمان خداوند به بندگان خویش، آگاهی بیناست» سوره فاطر، آیه ۳۱.
↑«که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
↑«و آنچه به تو از کتاب پروردگارت وحی شده است بخوان! برای کلمات او هیچ دگرگونکنندهای نیست و هرگز جز وی پناهگاهی نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۲۷.
↑«آنها جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیدهاید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوسهایی که در دل دارند پیروی نمیکنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.
↑«و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی میکشانند؛ جز پندار را پی نمیگیرند و آنان جز نادرست برآورد نمیکنند» سوره انعام، آیه ۱۱۶.
↑«و گفتند: آن (حقیقت زندگی) جز زندگانی ما در این جهان نیست: (دستهای) میمیریم و (دستهای) زنده میشویم و جز روزگار ما را نابود نمیکند؛ و آنان را بدان دانشی نیست، آنها جز به پندار نمیگرایند» سوره جاثیه، آیه ۲۴.
↑«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمیکنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.
↑و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند. آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟ جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت؛ سوره شعراء، آیه: ۲۲۴ - ۲۲۷
↑من هدی القرآن، ج۳، ص۱۷۱؛ بیان المعانی، ج۲، ص ۳۰۳.
↑«بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
↑«آیا آنانکه از سوی پروردگارشان برهانی دارند با آن کسانی که کردار ناپسندشان را (در چشم آنها) آراستهاند و از هوا و هوسهای خود پیروی کردهاند، برابرند؟» سوره محمد، آیه ۱۴.
↑«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو میبیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ آری، خداوند هر کس را بخواهد بیراه مینهد و هر کس را بخواهد راهنمایی میکند بنابراین مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام» سوره فاطر، آیه ۸.
↑«دستهای را رهنمایی کرده است و بر دستهای، گمراهی سزاوار است. بیگمان آنها به جای خداوند شیطانها را سرپرستان خویش گزیدند و میپندارند که رهیافتهاند» سوره اعراف، آیه ۳۰.
↑«(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدینگونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.
↑شناخت از دیدگاه علمی و از دیدگاه قرآن، ص۲۹۹ - ۳۰۳.
↑«و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید میگویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمییافته و راه به جایی نمیبردهاند، (باز از پدرانشان پیروی میکنند؟)» سوره بقره، آیه ۱۷۰.
↑«و از مردم کسی است که بیهیچ دانشی درباره خداوند چالش میورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی میکند بر او مقرّر است که هر کس او را دوست گیرد وی، گمراهش میکند و او را به عذاب آتش رهنمون میشود» سوره حج، آیه ۳-۴.