شیعه در قرآن
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل شیعه (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
واژه "شیعه" برگرفته از ریشه "ش - ی - ع" است. بررسی واژگان برگرفته از ریشه یاد شده نشان میدهد که این ریشه دو معنای متفاوت دارد: یکی منتشر شدن چیزی؛ مانند خبر و آب و دیگری به دنبال و همراه کسی رفتن و از کسی پیروی کردن.
بیشتر واژهنگاران درباره وجود دو ساختارِ مصدری متفاوت برای "ش - ی - ع" و اینکه واژه شیعه با کدام یک از دو معنای یادشده پیوند دارد، به صراحت چیزی نگفتهاند؛[۱]
اما معنای لغوی برگزیده آنها برای شیعه (پیروان و یاران) نشان میدهد که آنها شیعه را برگرفته از "ش - ی - ع" به معنای دنبال و همراه کسی رفتن و پیروی کردن دانستهاند.[۲] برخی از لغتشناسان با بیان روشنِ دو ساختارِ متفاوتِ مصدری، شَاعَ یَشیعُ شَیعاً و شُیوعاً را به معنای منتشر شدن چیزی و شَاعَ یَشیعُ شِیاعاً را به معنای در پی و همراه کسی رفتن دانسته است.[۳] برخی در نگاهی نادر، با گزینش معنای "پخش شدن" برای "ش - ی - ع"، شیعه را در اصل شِیعَه (مصدر نوعی) به معنای گونه خاصی از انتشار یک اندیشه و عقیده دانسته که بعداً بر گروهی اطلاق شده است که با محوریت این نوع اندیشه گردهم آمدهاند.[۴] با توجه به آنچه گفته شد، میتوان شیعه را در لغت به گروهِ پیروان و یارانِ همفکر و همعقیده یک نفر تعریف کرد.[۵]
واژه شیعه بر مفرد، مثنّا، جمع، مذکر و مؤنث یکسان اطلاق میشود. جمع آن شِیَع وأشیاع و اسم منسوب به آن، شیعی است.[۶] برخی تَشیّع (مصدر باب تفعل) را هم که از این ریشه است به معنای پیروی کردن دانستهاند؛ با این تفاوت که در تشیع، پیروی همراه با گرایش درونی و دوستی همراه با اخلاص مراد است.[۷]
شیعه در اصطلاح، نامی ریشهدار و شناخته شده برای پیروان اهلبیت پیامبر(ص) است. این واژه در طول تاریخ اسلام و با اثرپذیری از تحولات مهم سیاسی، نظامی، فکری و مذهبی و به دنبال آن، مرزبندیهای صورت گرفته در جامعه اسلامی، دچار دگرگونی و توسعه در معنا و مصداق شده و کاربردهای متعدد و رویارویی داشته است؛ از جمله میتوان به کاربردهای "شیعه علی"، "شیعه آلمحمد"[۸] از یک سو و "شیعه عثمان" و "شیعه معاویه" و "شیعه آل ابیسفیان" و "شیعه بنیعباس" از سوی دیگر اشاره کرد.[۹]
ترکیب "شیعه علی" بیتردید، اصیلترین و کهنترین نمونه و برگرفته از احادیث نبوی است.[۱۰] این احادیث که خاستگاه استواری برای کاربرد "شیعه علی" بوده، در تبدیل شدن واژه شیعه به یک اصطلاح نقش تعیین کنندهای داشتهاند.[۱۱] آن حضرت واژه شیعه را به جز علی(ع) درباره یاران و پیروان هیچ یک از اصحاب خود به کار نبرده است.[۱۲] پس از رخدادهای مهم صدر اسلام *، مانند ماجرای سقیفه بنیساعده و به ویژه کشته شدن عثمان، مسلمانان دو گروه شدند.[۱۳]مرزبندی و رویارویی این دو گروه در جنگ صفّین و جمل به اوج خود رسید. در این دوره، طرفداران امام علی(ع)، "شیعیان علی" و در مقابل، مخالفان به رهبری معاویه، "شیعیان عثمان" و پس از ماجرای حکمیت، "شیعه معاویه" خوانده شدند.[۱۴] در این زمان اصطلاح شیعه بیشتر یک مفهوم سیاسی بود و در میان شیعیان علی(ع) کسانی هم بودند که خلفای پیش از وی را به رسمیت میشناختند و به امامت منصوص و بلافصل علی(ع) اعتقاد نداشتند.[۱۵] این موضوع و نیز بررسی دیگر کاربردهای تاریخی اصطلاح شیعه نشان میدهد که واژه شیعه در دو معنای متمایز عام و خاص به کار رفته و آنگاه با گذشت زمان و به سبب کاربرد فراوان، نامِ خاص شده است.[۱۶]
شیعه به معنای عام، همه دوستداران و پیروان سیاسی امام علی(ع) را دربرمیگیرد؛ اما معنای خاص آن در برابر اصطلاح اهلسنت قرار دارد و نامِ خاصِ گروهی از مسلمانان است که خود را دوستدار و پیرو فکری، اعتقادی و عملی امامان معصوم اهلبیت(ع) دانسته و تقریباً همه آنها به امامت منصوص و بلافصل امام علی(ع) و فرزندان برگزیده او پس از پیامبر اکرم معتقدند.[۱۷] محبت اهلبیت(ع)، اعتقاد به امامت آنها و پیروی عملی از آنان، سه مؤلفه مهم در تعریف شیعه است.[۱۸] شیعه به این معنای خاص، فقط شامل سه گروه عمده امامیه، زیدیه و اسماعیلیه میشود. البته فرقه چهارمی به نام "غُلات" نیز خود را شیعه میخواندهاند؛[۱۹] اما سه فرقه یاد شده به ویژه امامیه، آنها را به سبب باورهای غالیانه و شرکآمیز نه تنها شیعه، بلکه مسلمان هم نمیدانند.[۲۰] هر یک از فرقههای یاد شده، با گذشت زمان و متأثر از تحولات گوناگون به شاخههایی درونی قسمت شده و عقاید ویژه خود را یافتند. بسیاری از این شاخهها اکنون از بین رفتهاند.[۲۱] به سبب محوریت و فراوان بودن جمعیت شیعیان دوازده امامی (امامیه) در اغلب دورههای تاریخی و کاربرد فراوان نام شیعه درباره آنها، اصطلاح شیعه با گذشت زمان تقریباً نام اختصاصی آنها شده است؛ به گونهای که دو گروه عمده دیگر امروزه بیشتر با همان نام زیدیه و اسماعیلیه شناخته میشوند.[۲۲] شیعه دوازده امامی، "امامیه" نیز خوانده میشود. این نام، معرف شیعیانی است که در دوران هر یک از امامان به امامت امامان معصوم(ع) از فرزندان حضرت فاطمه(س) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه میدادند. این اصطلاح در سیر تاریخی خود، به تناسب زمانهای گوناگون معانی دیگری چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی(ع)نیز داشته؛ اما همزمان با غیبت صغرا و پس از آن، به طور ویژه به شیعیان دوازده امامی اختصاص یافت.[۲۳] در این مقاله، تنها شیعه دوازده امامی بررسی میشود. اندیشههای آنان با گذشت زمان و متأثر از آموزههای امامان اهلبیت(ع)در حوزههای گوناگون علوم اسلامی توسعه و تکامل یافته است.
شیعه در قرآن
واژه شیعه و جمع آن (شِیع و اَشیاع) در مجموع ۱۱ بار در قرآن آمدهاند: ۴ بار به صورت مفرد (شیعه) و به معنای گروهِ همکیش و هممسلک ﴿ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا﴾[۲۴]؛ ﴿وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِنْ شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِنْ شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبِينٌ﴾[۲۵]؛ ﴿وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ﴾[۲۶]، ۵ بار واژه "شِیَع" ﴿إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ﴾[۲۷]، جمع شیعه به معنای گروهها و فرقههای دینی و دو بار نیز واژه اشیاع ﴿وَحِيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ مَا يَشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْيَاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِي شَكٍّ مُرِيبٍ﴾[۲۸] به عنوان جمع یا جمعِ الجمع شیعه.[۲۹] هر چند مفسران، معانی متفاوت و قابل جمعی مانند گروه، فرقه، پیرو، امت، همکیش، همعقیده و مانند آن برای شیعه گفتهاند، تأمل در آیات مربوط نشان میدهد که قرآن کریم هر سه واژه شیعه، شِیع و اَشیاع را فقط درباره گروهها و فرقههای دینی به معنای عام آن به کار برده است. این معنا در برخی آیات وضوح بیشتری دارد. ﴿إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْعَلُونَ﴾[۳۰]؛ نیز ﴿مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ﴾[۳۱] بنابراین، واژه شیعه به معنای فرقه دینی، اعم از کافر و مؤمن، کاربرد قرآنی دارد و به خودی خود فاقد بار معنایی مثبت یا منفی است.
واژه شیعه به معنای اصطلاحی آن در قرآن نیامده است؛ اما مفسران، شماری از آیات را ناظر به ویژگی شیعیان امام علی(ع) یا آنها را کاملترین مصداق آیات دانستهاند. برای نمونه: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾[۳۲]؛ ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۳۳]؛ ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۳۴]؛ ﴿فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ثُلَّةٌ مِّنَ الأَوَّلِينَ وَقَلِيلٌ مِّنَ الآخِرِينَ عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ﴾[۳۵]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾[۳۶]
دسته دیگری از آیات به عنوان مستندات بخشی از عقاید اختصاصی شیعه قرار گرفتهاند. برای نمونه: ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ﴾[۳۷]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۳۸]؛ ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۳۹]، ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾[۴۰]، ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۴۱]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۴۲]؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۴۳]؛ ﴿مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۴۴]
دسته سوم، آیاتی هستند که شیعیان برداشت و تفسیر متفاوتی از آنها در آموزههای مختلف دارند. برای نمونه:﴿وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۴۵]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۴۶]؛ ﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۴۷].[۴۸]
پیشینه و پیدایش شیعه
شیعه به معنای کلی دوستداران و پیروان اهلبیت(ع) و به عنوان یک گروه در برابر اهلسنت، مولود طبیعی اسلام است و پیدایش آن پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) پیوندی تنگاتنگ و ناگسستنی با آیات قرآن و آموزههای نبوی درباره محبت، مرجعیت علمی، دینی، معنوی و سیاسی اهلبیت(ع) به ویژه مسئله جانشینی پیامبر اکرم(ص) دارد و زمینههای شکلگیری و هسته نخستین آن به تدریج در زمان پیامبر اکرم(ص)پدید آمد.[۴۹] در مقابل، مخالفان، ضمن اختلاف درباره منشأ پیدایش شیعه، آن را به عبداللّه بن سبأ یا حوادثی مانند خلافت امام علی(ع) و شهادت امام حسین(ع) پیوند میدهند.[۵۰] این دیدگاه از سوی علمای شیعه با چالشهای جدی روبهرو و ناپذیرفتنی خوانده شده است.[۵۱] با توجه به اهمیتِ بنیادینِ بحثِ پیدایش شیعه و نیز برای رد دیدگاه مخالفان، بررسی مستند این موضوع از نگاه شیعی و ارتباط تنگاتنگ آن با فضایل اهلبیت(ع)به ویژه امیرمؤمنان امام علی(ع) ضروری مینماید.
پیامبر اکرم(ص) با آگاهی کامل درباره ضرورت تعیینِ جانشین برای پس از خود، از همان سالهای آغازین رسالت و با هدایت الهی به فکر تربیت و تعیین آن و فراهم ساختن زمینههای گوناگون برای پذیرش اجتماعی آن بود، برای همین، با هدایت الهی، اهل بیت خود و در رأس آنها علی بن ابیطالب(ع) را برگزید و تلاش کرد با روشهای گوناگون، مرجعیت دینی، علمی، سیاسی و اجتماعی آنان را در جامعه تثبیت کند.
اساس این گزینش الهی بر ویژگیهای ممتاز شخصی، دینی، معنوی، علمی، خانوادگی واجتماعی اهلبیت(ع) استوار بود و آن را کاملاً حکیمانه و خردمندانه میکرد، زیرا برای رهبری جامعه اسلامی و جانشینی شخصیتی مانند پیامبر اکرم(ص) شایستگیها و شرایط فراوانی لازم بود تا دین و امت پیامبر(ص)به درستی حفظ و مدیریت شود. مجموعه آیات، روایات و گزارشهای تاریخی نشان میدهند این شرایط و شایستگیها بیش از همه اصحاب، در امام علی(ع)بود و پیامبر خدا(ص) از همان آغاز رسالت تا پایان عمر همواره به شکلها و در مناسبتهای گوناگون فضایل اهل بیت(ع) و امیرمؤمنان علی(ع) را بیان میکرد تا جایگاه برجسته و مرجعیت و پیشوایی آنان تثبیت گردد.[۵۲]با این اقدامات، زمینههای پیدایش نخستین هسته شیعه فراهم شد.
یکی از شرایط لازم برای رهبری جامعه اسلامی، دانش برتر دینی است ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۵۳]؛ ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۵۴].[۵۵] تا صاحب چنین دانشی بتواند جامعه را در مسیر درست الهی هدایت و مدیریت کند. در این زمینه، هوش سرشار، تعلیم و تربیت به دست پیامبر(ص) از کودکی تا پایان عمر و همنشینی مستمر با آن حضرت، امام علی(ع)را در جایگاه علمی برتر و بیمانندی قرار داد؛[۵۶] به گونهای که پیامبر(ص)خود را شهر علم و علی(ع)را دروازه آن خواند و اینکه اگر کسی طالب علم نبوی است، باید به سراغ علی(ع) رود.[۵۷] در کنار این موضوع، معرفی اهلبیت(ع) در کنار قرآن به عنوان میراث گرانسنگ پیامبر(ص) و تنها راه نجات و هدایت مسلمانان [۵۸]و تأکید بر شاخص بودن امام علی(ع)برای بازشناسی حق و باطل [۵۹] و مؤمن و منافق،[۶۰] تلاشهای پیامبر(ص)برای تبیین و تثبیت مرجعیت علمی و دینی اهلبیت(ع) را نشان میدهد.
پاکی از هرگونه آلودگی به کفر و شرک و گناه، شرط مهم دیگر برای امامت جامعه اسلامی و مرجعیت دینی و معنوی آن است. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۶۱] در این زمینه هم، نداشتن سابقه بتپرستی،[۶۲] نخستین مسلمان بودن،[۶۳] نزول آیه تطهیر (احزاب / ۳۳، ۳۳)[۶۴] و صدور روایاتی مانند حدیث ثَقَلین [۶۵] و سفینه،[۶۶] امام علی(ع) و دیگر پیشوایان معصوم اهلبیت(ع) را در جایگاهی ممتاز و منحصر به فرد قرار میداد.
برگزیده خدا و رسول بودن مؤلفه مهم دیگری است که به رهبری، مشروعیت دینی داده و در پذیرش و پایگاه اجتماعی وی اثرگذار است، برای همین، ولادت در کعبه،[۶۷] محبت ویژه خدا و رسول(ص) نسبت به علی(ع) و بالعکس،[۶۸] معرفی وی به عنوان محبوبترین خلق خدا،[۶۹]ازدواج وی با فاطمه(س) به عنوان برترین دختر پیامبر(ص)و سرور زنان دو سرا، گزینش وی به عنوان برادر پیامبر(ص)،[۷۰] بسته نشدن دَرِ خانه وی به مسجد پیامبر(ص) [۷۱] و شرکت دادن او در مباهله ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾[۷۲].[۷۳] و دیگر فضیلتهایی از این دست نشان دهنده جایگاه ویژه وی نزد خدا و رسول و برگزیده الهی بودن اویند، چنانکه خوابیدن در بستر پیامبر(ص)در لیلة المبیت،[۷۴] پسرعمو و محبوب وی بودن [۷۵] و همنشینی و همراهی مستمر با آن حضرت جایگاه بیبدیل وی در نزد پیامبر(ص)را به عنوان یکی دیگر از مؤلفههای مهم در جانشینی ایشان نشان داد.
شجاعت بینظیر و مجاهدت سرنوشتساز در جنگهای بدر، اُحُد، خندق، خیبر، حُنین و جز آنها و واگذاری مسئولیتهای مهم نظامی به ایشان از سوی پیامبر،[۷۶] شایستگی و دانش نظامی او را به عنوان مؤلفه مهم دیگر برای رهبری ثابت کرد.
با نزول آیه مودّت ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ﴾[۷۷] و سفارش مکرر پیامبر(ص) به دوست داشتن اهلبیت(ع) و قرار دادن آن به عنوان پاداش رسالت خویش، پیوند عاطفی میان مسلمانان و اهلبیت(ع) به عنوان زمینه لازم برای پذیرش مرجعیت و پیشوایی آنان مورد تأکید قرار گرفت.
انتخاب امام علی(ع) به عنوان وصی و جانشین پیامبر در یوم الدار،[۷۸] هنگام هجرت به مدینه [۷۹] و عزیمت به جنگ تبوک (حدیث منزلت)،[۸۰]معرفی وی به عنوان "ولیّ"[۸۱] ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۸۲].[۸۳] و "مولا"[۸۴] (سرپرست) برای مؤمنان پس از پیامبر و خلیفه آن حضرت نشان داد که نظر صریح پیامبر(ص) از همان آغاز در این باره چیست. این موضوع در روز غدیر [۸۵] و در بزرگترین اجتماع مسلمانان به صورت رسمی، آشکار و قطعی اعلام و مایه اِکمال دین شناسانده شد. ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۸۶]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۸۷] مجموع این آیات و روایات و ویژگیها با موضوع محبت، عصمت، برتری و مرجعیت علمی، دینی، اجتماعی و جانشینی اهلبیت(ع) و امام علی(ع)در کنار سخنان پیامبر(ص) درباره رستگاری و برتری دوستداران و پیروان اهلبیت(ع) [۸۸] سبب شد که آنها از همان دوران حیات پیامبر اکرم(ص) جایگاهی ویژه در جامعه اسلامی بیابند و همواره گروهی از مسلمانان متأثر از این آموزههای قرآنی و نبوی به عنوان دوستداران اهلبیت(ع) و علی(ع) شناخته شوند. در همان زمان شماری از اصحاب پیامبر(ص) مانند ابوذر، سلمان، مقداد، خزیمه، ابوتیهان، زبیر، ابوایوب انصاری، حذیفه و عمار با لقب "شیعه علی" شناخته میشدند.[۸۹] رخدادهای پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) مانند ماجرای سقیفه، کشته شدن عثمان، خلافت امام علی(ع) و جنگهای آن حضرت سبب شد تا گروهی از مسلمانان با توجه به جایگاه یاد شده اهلبیت(ع) در این نزاعها در جبهه آنان قرار گیرند و روز به روز با گسترش و مشخصتر شدن مرزبندیها عقاید سیاسی و دینی متمایز و هویت جداگانهای پیدا کرده و به عنوان شیعیان اهلبیت(ع)شناخته شوند.[۹۰]
ویژگیهای شیعه
شماری از آیات قرآن کریم با استناد به احادیث اسلامی، ناظر به امام علی(ع)و شیعیان وی و جایگاه و ویژگیهای آنان تفسیر یا بر آنان تطبیق شدهاند. تفسیرها و تطبیقهای مورد نظر هر چند با چالشهایی به ویژه از سوی مفسران اهلسنت روبهرو شدهاند، با توجه به مستندات فراوان و گوناگون، بر امام علی(ع) و شیعیان راستین وی به عنوان مصادیق بارز آنها تطبیقپذیرند. بدیهی است که این ویژگیها وتطبیقها تنها درباره کسانی صادق است که از نظر اعتقادی و رفتاری به معنای واقعی کلمه، شیعه و پیرو امیرمؤمنان علی(ع)باشند. این ویژگیها عبارتاند از:
بهترین آفریدگان
قرآن کریم کسانی را که ایمان آورده و عمل صالح دارند، بهترین آفریدههای خدا شناسانده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾[۹۱] براساس روایات شیعه[۹۲] و سنی [۹۳] که از راههای متعددی گزارش شدهاند، رسول خدا(ص)مراد از بهترین آفریدهها (خیر البریّة) را امام علی(ع) و شیعیان وی معرفی کرد. در برخی نقلهای این روایات، شیعیان امام علی(ع) رستگاران روز قیامت خوانده شدهاند [۹۴] و در حالی که خشنودند و خداوند نیز از آنان راضی است نزد پیامبر اکرم(ص)میآیند و دشمنان آنها در حالت خشم و ناخشنودی برانگیخته میشوند.[۹۵] در روایتی دیگر، پیامبر(ص) امام علی(ع) و شیعیان او را "بهترین آفریدگان" دانسته و از روسفیدی آنان در زمان رسیدگی به حساب امتها خبر میدهد.[۹۶] براساس برخی گزارشها، پس از نزول آیه اصحاب پیامبر(ص) با دیدن امام علی(ع) او را ﴿خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾ میخواندند.[۹۷] براساس روایتی دیگر، پیامبر اکرم(ص)در جمع شماری از اصحاب، امام علی(ع) را برادر خویش و او و شیعیانش را رستگارانِ روز قیامت معرفی کرده است.[۹۸]
برخورداران از نعمت الهی
قرآن کریم از گروهی یاد میکند که خداوند نعمتهای خود را به آنان ارزانی داشته است و آنها در شمار گمراهان و کسانی نیستند که مورد خشم الهی قرار گرفتند: ﴿صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ﴾[۹۹] براساس روایات شیعی، گروه یاد شده به شیعیان امام علی(ع) اشاره دارد و مراد از نعمت یاد شده، ولایت آن حضرت است؛ همچنین در این روایات، ﴿الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ﴾ بر نواصب و ﴿الضَّالِّينَ﴾ بر یهود و نصارا تطبیق شدهاند.[۱۰۰] براساس نقل یکی از اصحاب به نام "زید ابن اسلم"، مراد از گروه یاد شده، پیامبر اکرم(ص) و یاران وی و امام علی(ع)و شیعیان اوست.[۱۰۱]
مصداق شجره طیبه
قرآن کریم سخنِ پاک (گواهی به توحید) را به درختی پاک تشبیه کرده است که ریشه آن در زمین، استوار و شاخههایش در آسماناند؛ درختی که در هر زمان به اذن پروردگارش میوه میدهد: ﴿أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاء تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴾[۱۰۲] در برخی روایات، پیامبر اکرم(ص)، ریشه، امام علی(ع) تنه، حضرت فاطمه (س) شاخه، امام حسن و امام حسین(ع) میوه و شیعیان و محبان اهلبیت(ع) برگهای "شجره طیّبه" معرفی شدهاند؛[۱۰۳] همچنین عبارت ﴿تُؤْتِي أُكُلَهَا كُلَّ حِينٍ﴾ به فتوا دادن ائمه(ع) به شیعیان خود در هر حج و عمره تأویل شده است.[۱۰۴]
همراهان امام علی(ع) در قیامت
قرآن کریم، قیامت را روزی میشناساند که در آن هر گروهی با پیشوایی که برگزیده و از او پیروی کردهاند فراخوانده میشوند تا به حساب آنان رسیدگی شود: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾[۱۰۵] واژه "امام" در آیه را به مواردی مانند پیامبرِ هر امت، کتاب آسمانی، کتاب اعمال و خود اعمال تفسیر کردهاند.[۱۰۶] براساس برخی روایات، شیعیان امام علی(ع) نیز همراه آن حضرت فراخوانده میشوند.[۱۰۷]
پیشتازان ایمان و عمل صالح
قرآن کریم از گروهی به عنوان پیشتازانِ عرصه ایمان و عمل صالح سخن گفته است که از مقربان درگاه الهی بوده و از نعمتهای بهشت برخوردارند: ﴿وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئِكَ الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ﴾[۱۰۸] برخی مفسران، روایاتی را در تفسیر آیه آوردهاند که امام علی(ع) و شیعیان او را مصداق بارز این گروه معرفی کردهاند. [۱۰۹]
پاک و طیب
قرآن کریم از اختصاصِ زنان پاک به مردان پاک سخن میگوید و اینکه زنان ناپاک نیز از آنِ مردانِ ناپاکاند:﴿الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ أُولَئِكَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا يَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾[۱۱۰] براساس روایتی، امام حسن(ع)در مجلس معاویه و در بیان مصداق آیه، سوگند یاد کرد که مراد از ناپاکانِ یادشده، معاویه و شیعیان وی و مراد از مردان و زنان پاک، علی(ع) و شیعیان اوست.[۱۱۱].[۱۱۲]
منابع اندیشه دینی شیعه
قرآن کریم، سنت و عقل، منابع اندیشه دینی شیعه به شمار میروند.
قرآن
قرآن با توجه به وحیانی بودن ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا﴾[۱۱۳] و مصونیت آن از تحریف ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۱۱۴]؛ ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۱۱۵] نخستین و مهمترین منبع اندیشه دینی شیعه در همه حوزههای اعتقادی، فقهی، اخلاقی و جز آن است. بر پایه دیدگاه مشهور شیعه، ظواهر قرآن حجتاند و پس از اطمینان درباره نبود مخصّص و قید، باید همان معنای ظاهری آیات را حجت و سند شرعی دانست و به آن استناد کرد.[۱۱۶] خداوند، قرآن را برای هدایت مردم ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۱۷] و با زبان عربیِ روشن و فهمپذیر برای انسان فرستاده است ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۱۱۸]؛ ﴿وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ﴾[۱۱۹]؛ ﴿قُرْآنًا عَرَبِيًّا غَيْرَ ذِي عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ﴾[۱۲۰] و در صورتی که معانی ظاهری آن حجت نباشند، نقض غرض پیش میآید که با حکمت الهی سازگار نیست.[۱۲۱] اَصالت و مرجعیت قرآن از دیدگاه پیشوایان معصوم شیعه به اندازهای است که آن را معیار سنجشِ درستی و نادرستی سنت دانسته و تأکید کردهاند روایات ناسازگار با آیات قرآن، اعتبار و ارزش استنادی ندارند و باید کنار گذاشته شوند.[۱۲۲].[۱۲۳]
سنت
دومین منبع، سنت نبوی (سخن، رفتار و تقریر پیامبر) است و قرآن و روایات بر حجیت آن دلالت دارند. قرآن کریم بیشتر به بیان آموزههای کلی و بنیادین و تشریع احکامِ کلی پرداخته و تفسیر و تبیین لازم و تعلیم جزئیات و شرایط آنها را بر عهده پیامبر اکرم(ص)نهاده است ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۲۴]؛ برای نمونه، قرآن فقط اصل وجوب نماز، روزه، خمس، زکات، حج، امر به معروف و نهی از منکر و برخی احکام کلی آنها را بیان کرده است؛ اما درباره چند و چون، شرایط و احکام جزئی آنها سخن نگفته است برای نمونه: بقره / ۲، ۱۱۰، ۱۵۸، ۱۷۷، ۱۸۳ - ۱۸۴، ۲۷۷،؛ آلعمران / ۳، ۹۷، ۱۰۴، ۱۱۰؛ انفال / ۸، ۴۱؛ حجّ / ۲۲، ۴۱ و جزئیات و شرایط آموزههای یادشده در سنت نبوی آمدهاند. بر همین اساس، دین اسلام قطعاً بدون سنت نبوی، ویژگی جامع و کامل بودن خود را از دست میدهد. با توجه به وجوب اطاعت مطلق از پیامبر اکرم(ص)، مردم باید همه سخنان آن حضرت در تبیین و تفسیر قرآن و بیان جزئیات احکام را نیز بپذیرند. (آلعمران / ۳، ۳۲، ۱۳۲؛ نساء / ۴، ۱۲، ۱۴، ۶۹) درباره مسائل سیاسی، قضایی و نظامی هم خداوند به فرمانبرداری از پیامبر اکرم(ص) دستور مؤکد داده است (آلعمران / ۳، ۱۵۲؛ نساء / ۴، ۴۲، ۵۹، ۶۵، ۱۰۵؛ مائده / ۵، ۴۸؛ حجّ / ۲۲، ۶۷؛ احزاب / ۳۳، ۶، ۳۶؛ مجادله / ۵۸، ۸ - ۹؛ حشر / ۵۹، ۷)؛ همچنین قرآن کریم پیامبر اکرم(ص)را الگوی نیکو برای مسلمانان خوانده و به پیروی از وی فرمان داده (آلعمران / ۳، ۳۱؛ اعراف / ۷، ۱۵۸؛ احزاب / ۳۳، ۲۱) و بدیهی است که الگو بودن آن حضرت و دستورِ پیروی مطلق از وی، افزون برگفتار، حجت بودن کردار و حتی سکوت و امضای او را میطلبد.[۱۲۵] شیعیان همچنین با استناد به آیاتی مانند آیه تطهیر (احزاب / ۳۳، ۳۳)، اولواالامر (نساء / ۴، ۵۹) و روایاتی مانند حدیث ثقلین و سفینه، سنت دوازده امام معصوم(ع) را نیز حجت و از منابع دینی خود به شمار میآورند. براساس این آیات، اهلبیت(ع)از هرگونه خطای فکری و رفتاری معصوماند و اولواالامر که طبق روایات همان امامان دوازدهگانه شیعهاند [۱۲۶] از سوی خدا منصب ولایت و حکومت دارند و اطاعت از آنان واجب است.[۱۲۷] وجوب پیروی مطلق از اولواالامر اقتضا میکند که آنها از هرگونه لغزش فکری و رفتاری عصمت داشته باشند و اگر چنین نباشد لازم میآید که خداوند به پیروی از آنان در صورت انجام گناه نیز فرمان داده باشد و این خود مستلزم تناقض است، زیرا از یک سو امر و از سوی دیگر نهی وجود دارد.[۱۲۸] براساس پارهای از روایات نبوی هم، پیروی از امام معصوم(ع) به صورت مطلق واجب است.[۱۲۹] شیعیان، سنت صحابه را حجت و از منابع اندیشه دینی نمیدانند؛ اما اهلسنت با استناد به برخی آیات، مانند آیات ۱۱۰ سوره آلعمران / ۳ و ۱۴۳ سوره بقره / ۲ که بر برتری امت مسلمان و امت میانه بودن آنها دلالت دارند: «کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ»... (آلعمران / ۳، ۱۱۰) بر مستقیم بودن و عدالت صحابه استدلال کرده و در نتیجه سخن، رفتار و تقریر آنان را نیز حجت و از منابع اندیشه دینی خود میدانند.[۱۳۰] شیعه این استدلال را نمیپذیرد، زیرا اولاً افعل تفضیل (خیر)، برتری نسبی امت اسلامی بر امتهای گذشته و نه برتری مطلق یکایک مسلمانان، از جمله صحابه، نسبت به هر فردی از امتهای گذشته را بیان میکند. ثانیاً صِرف برتری نمیتواند دلیل بر حجیت همه گفتارها و کردارهای آنان باشد. ثالثاً آیه عام است و به اصحاب اختصاص ندارد و بر فرض پذیرش، باید سنت غیر صحابه نیز حجت باشد. رابعاً در موارد فراوانی گفتار و رفتار صحابه با یکدیگر متناقض بود و هرگز همه امور متناقض نمیتوانند حجت باشند.[۱۳۱] افزون بر اینکه صحابه، معصوم نبودند و خود آنان مخالفت مجتهد صاحب نظر با دیدگاه مجتهد دیگر را جایز، بلکه واجب دانستهاند و این با حجیت سنت آنان سازگاری ندارد.[۱۳۲].[۱۳۳]
عقل
شیعیان با الهام گرفتن از قرآن و روایات، عقل را سومین منبع فکری خود میدانند. قرآن کریم در زمینههای فراوانی بر عقل و عقلانیت تأکید کرده است؛ برای نمونه، از یک سو برای اثبات توحید در ربوبیت (انبیاء / ۲۱، ۲۲) و معاد (یس / ۳۶، ۷۸) و جز آن استدلال عقلی کرده و مردم را به تعقل درباره پدیدههایی چون آفرینش آسمانها و زمین، هدفمندی آفرینش، آمد و رفت شب و روز، مسخر بودن شب و روز و ماه و خورشید و ستارگان برای انسان (بقره / ۲، ۱۶۴؛ آل عمران / ۳، ۱۹۰ - ۱۹۱؛ نحل / ۱۶، ۱۲ و ۶۷) و بهتر بودن جهان آخرت نسبت به دنیا برای پرهیزگاران فراخوانده است (اعراف / ۷، ۱۶۹؛ یوسف / ۱۲، ۱۰۹) و از سوی دیگر، اصل شناخت آموزههای دینی را در گرو تعقل دانسته (یونس / ۱۰، ۴۲) و بر خردورزی درباره حکمت کارهای خداوند (یوسف / ۱۲، ۲)، آموزههای الهی و فلسفه آنها و درستی و نادرستی باورهای دینی تأکید کرده است (بقره / ۲، ۲۴۲؛ آل عمران / ۳، ۶۵ و ۱۱۸؛ انبیاء / ۲۱، ۱۰؛ یونس / ۱۰، ۱۶)؛ همچنین کسانی را که عقل خود را به کار نمیگیرند به شدت نکوهش کرده است. (انفال / ۸، ۲۲؛ یونس / ۱۰، ۱۰۰؛ فرقان/ ۲۵، ۴۴) هر چند استفاده از نیروی عقل و خرد در ۴ حوزه فهم، تبیین، شناخت (کشف) و اثبات بخشی از حقایق و معارف دینی مورد تأکید کتاب و سنت، به ویژه سنت شیعی است، توجه شیعیان امامیه به عقل به عنوان منبع جداگانه در کنار کتاب و سنت به دوران پس از غیبت کبرا (حدود۳۳۰ ق.) باز میگردد. با آغاز این دوره و عدم دسترسی به امام معصوم از یک سو و پیدایش برخی پرسشها و چالشهای جدید و نبود پاسخِ روشن آنها در ظاهر کتاب و سنت، علمای شیعه به مرور، دو رویکرد کلی را در پاسخ به این پرسشها و چالشها در پیش گرفتند:[۱۳۴] گروهی موسوم به «اخباری» و «نصگرا» با اعتقاد به توقیفی بودن آموزههای دینی و ناتوانی عقل از ادراک و دستیابی به آنها بر پرهیز از هرگونه کاربرد عقل در فهم، تبیین و شناخت آموزههای دینی تأکید و بر تکیه بر کتاب و سنتِ تنها اصرار ورزیدند.[۱۳۵] گروه دوم موسوم به «اصولی» و «عقلگرا» با استناد به آیات، روایات و اصول عقلانی بر توانمندی و بهکارگیری عقل و اجتهاد در دین تأکید کردند.[۱۳۶]تاریخ نصگرایی و عقلگرایی و نزاع میان آنها هر چند با فراز و نشیب و تحولاتی همراه بود، با پیروزی نهایی عقلگرایان به پایان رسید و عقل به عنوان سومین منبع اندیشه دینی شیعه در کنار کتاب و سنت جای گرفت.[۱۳۷] در میان اهل سنت نیز گروهی موسوم به «اصحاب رأی»، عقل را به گونه مطلق حجت دانسته و گروه دیگری موسوم به «ظاهریه» برای آن هیچ حجیتی قائل نیستند.[۱۳۸] شیعیان با الهام از کتاب و سنت، عقل را در حوزههای گوناگون معرفت دینی به کار گرفتهاند: از یک سو متکلمان اصل حُسْن و قبح عقلی را پذیرفته و ضرورت دین و بعثت پیامبران، وجود خداوند و برخی صفات وی مانند عدل الهی را برپایه آن استوار ساخته و تبیین کردهاند.[۱۳۹] از سوی دیگر، فقیهان امامیه قاعده ملازمه میان حکم عقل و شرع را تأسیس و بر نقش ابزاری عقل در فهم کتاب و سنت تأکید کردهاند؛ برهمین اساس، مستقلات و ملازمات روشن عقلی راهگشای مفسران و مجتهدان در تفسیر قرآن و استنباط احکام قرار گرفتهاند؛ همچنین با بیان حکمت و فلسفه احکام و آموزههای دینی به تبیین عقلانی آنها پرداختهاند.[۱۴۰].[۱۴۱]
اجماع
شیعه بر خلاف اهلسنت برای اجماع، حجیتی مستقل قائل نیست و آن را تنها در صورتی که کاشف از نظر امام معصوم(ع) باشد حجت میداند.[۱۴۲] معیار در کشف نظر معصوم را قاعده لطف [۱۴۳] یا ملازمه عادی [۱۴۴] گفتهاند. میان اجماعی که کاشف از رأی معصوم نباشد و حکم خداوند هیچ ملازمهای نیست؛ اما اهلسنت درباره حجیت مستقل اجماع به کتاب، سنت و عقل استناد کردهاند. علمای شیعه استدلالهای آنان را نقد کردهاند. اهلسنت مواردی دیگر، مانند قیاس، استحسان، مصالح مرسله، قاعده استصلاح، سدً و فتح ذرایع و شرایع گذشته را نیز از منابع اجتهاد و اندیشه دینی یاد میکنند؛ اما شیعیان این منابع را معتبر ندانسته و منبع بودن آنها را نقد کردهاند.[۱۴۵]
منابع
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ العین، ج۲، ص۱۹۰ - ۱۹۱؛ معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ الصحاح، ج۳، ص۱۲۴۰، «شیع».
- ↑ تهذیب اللغه، ج۳، ص۶۱؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸ - ۱۸۹.
- ↑ المنجد، ص۴۱۱، «شیع».
- ↑ التحقیق، ج۶، ص۱۶۶، «شیع».
- ↑ نک: معجم مقاییس اللغه، ج۳، ص۲۳۵؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ تاج العروس، ج۵، ص۴۰۵، «شیع».
- ↑ النهایه، ج۲، ص۵۲۰؛ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۸؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۷.
- ↑ اوائل المقالات، ص۱.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۷۵، ۶۳۷؛ الفتوح، ج۶، ص۲۲۲؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۶۰.
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، شماره۳۶، ص۹۷ - ۹۸، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه».
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۳؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ شرح الاخبار، ج۳، ص۴۶۹.
- ↑ الغارات، ج۲، ص۳۷۸ - ۳۷۹؛ فتح الباری، ج۷، ص۱۴.
- ↑ وقعة صفین، ص۵۱۰؛ الاخبار الطوال، ص۱۹۴؛ الفتوح، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ تاریخ اسلام در آئینه پژوهش، ش۳۶، ص۱۰۶ - ۱۰۷، «بازشناسی تاریخی مفاهیم «شیعه»».
- ↑ لسان العرب، ج۸، ص۱۸۹؛ القاموس المحیط، ج۳، ص۴۷؛ تاج العروس، ج۱۱، ص۲۵۶ - ۲۵۷، «شیع».
- ↑ اوائل المقالات، ص۳۵؛ الشیعة فی الاسلام، ص۱۵؛ نشوء المذاهب و الفرق، ص۳۹ - ۴۰.
- ↑ اوائل المقالات، ص۳۵.
- ↑ تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ص۱۶۷؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ص۱۰۵۲.
- ↑ المقالات و الفرق، ص۶۴.
- ↑ نک: فرق الشیعه.
- ↑ دائرة المعارف تشیع، ج۴، ص۲۷۲، «تشیع».
- ↑ نقد و نظر، ش ۸۴، ص۱۰۶، «مفهومشناسی اصطلاح امامیه».
- ↑ «سپس از هر گروه هر کدام را که در برابر (خداوند) بخشنده سرکشترند بیرون میکشیم» سوره مریم، آیه ۶۹.
- ↑ «و هنگام بیخبری مردم وارد شهر شد و در آن دو مرد را یافت یکی از گروه خویش و دیگری از دشمنانش که با هم کارزار میکردند؛ آنکه از گروه (خود) او بود در برابر آنکه از دشمنانش بود از وی یاری خواست، پس موسی مشتی بر او زد که او را کشت، (موسی) گفت: این از کار شیطان است که او دشمن گمراهکننده آشکاری است» سوره قصص، آیه ۱۵.
- ↑ «و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.
- ↑ «بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.
- ↑ «و میان آنان و آنچه آرزو میکنند فاصله افکنده میشود چنان که با همگنان آنان (نیز) پیشتر چنین شده بود زیرا آنان در دودلی گمانانگیزی بودند» سوره سبأ، آیه ۵۴.
- ↑ مجاز القرآن، ج۲، ص۱۵۱؛ تفسير قرطبى، ج۱۴، ص۳۱۸.
- ↑ «تو را با کسانی که دینشان را پاره پاره کردند و گروه گروه شدند کاری نیست ؛ کار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه میکردند آگاه میسازد» سوره انعام، آیه ۱۵۹.
- ↑ «از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند» سوره روم، آیه ۳۲.
- ↑ «راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را میدهد و خداوند مثلها را برای مردم میزند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «در بهشتهای پرنعمت. دستهای بسیار از پیشینیانند. و اندکی از پسینیان. بر تختهایی گوهرنشان. روبهروی هم بر آنها پشت میدهند» سوره واقعه، آیه ۱۲-۱۶.
- ↑ «بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
- ↑ «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونهای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و به سوی او راه جویید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۳۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ «بر آن کسان که پس از ایمان به خداوند کفر ورزند- نه آن کسان که وادار (به اظهار کفر) شدهاند و دلشان به ایمان گرم است بلکه آن کسان که دل به کفر دهند- خشمی از خداوند خواهد بود و عذابی سترگ خواهند داشت» سوره نحل، آیه ۱۰۶.
- ↑ «و (نیز حرام است ازدواج با) زنان شوهردار جز کنیزهاتان، بنابر حکم خداوند که مقرّر بر شماست و جز اینها برایتان حلال شده است که با دارایی خود به دست آورید در حالی که پاکدامن باشید و زناکار نباشید، کابین آن زنان را که از آنان (با ازدواج غیر دائم) بهرهمند شدهاید به عنوان واجب بپردازید و در آنچه پس از تعیین (کابین) واجب، همداستان شوید بر شما گناهی نیست که خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ «و اگر به خداوند و به آنچه بر بنده خویش، روز بازشناخت درستی از نادرستی (در جنگ بدر)، روز رویارویی آن دو گروه (مسلمان و مشرک) فرو فرستادیم ایمان دارید بدانید که آنچه غنیمت گرفتهاید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره انفال، آیه ۴۱.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ فرق الشیعه، ص۱۷؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۴۷؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۳ - ۱۶.
- ↑ اصول مذهب الشیعه، ج۱، ص۸۴ - ۹۹.
- ↑ نک: اصل الشیعه و اصولها، ص۱۷۹ - ۱۸۱؛ و من الحوار اکتشفت الحقیقه، ص۲۷۱ - ۲۷۳؛ شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، ج۱، ص۱۰۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۹۴ - ۲۹۶.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۷؛ کنز الدقائق، ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۱؛ الکافی، ج۱، ص۶۴ و ۲۹۶.
- ↑ الامالی، صدوق، ص۴۲۵؛ مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۱۴.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۴۱۵؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴.
- ↑ دعائم الاسلام، ج۱، ص۱۶؛ الکافی، ج۱، ص۲۹۴؛ شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۹۷.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۶؛ المستدرک، ج۳، ص۱۲۸؛ الامالی، صدوق، ص۱۹۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۳۸؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ ج۴، ص۳۶۸؛ السنن الکبری، ج۶، ص۲۰۷.
- ↑ المستدرک، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۴۱۵؛ مسند احمد، ج۳، ص۱۴؛ المستدرک، ج۳، ص۱۴۸.
- ↑ بصائر الدرجات، ص۳۱۷؛ الامالی، صدوق، ص۳۴۳؛ المستدرک، ج۲، ص۳۴.
- ↑ خصائص الائمه، ص۳۹؛ الامالی، صدوق، ص۱۹۴.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۰؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰؛ المستدرک، ج۳، ص۱۳۱ - ۱۳۲.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۰.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۵؛ المستدرک، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ المستدرک، ج۳، ص۱۳۳.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۰۲.
- ↑ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۷.
- ↑ «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزندهای سپاسپذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۳۳۸.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۰۷؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۳۱؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸؛ ج۵، ص۱۲۹.
- ↑ فضائل الصحابه، ص۱۴ - ۱۵.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۰۹ - ۲۳۹؛ التفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۲۵ - ۲۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.
- ↑ مسند احمد، ج۱، ص۳۳.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۳۶۸؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۵؛ المستدرک، ج۳، ص۱۰۹.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵.
- ↑ المقالات و الفرق، ص۱۵؛ اصل الشیعه و اصولها، ص۱۴۳، ۱۸۷.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بیگمان آنانکه ایمان آوردهاند و کردارهایی شایسته کردهاند، بهترین آفریدگانند» سوره بینه، آیه ۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۷۱۹؛ نور الثقلین، ج۵، ص۶۴۴ - ۶۴۵.
- ↑ جامع البیان، ج۳۰، ص۳۳۵؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۷۵؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹؛ الصافی، ج۵، ص۳۵۵؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۲.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶۰ و۴۶۵؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۲؛ الأمثل، ج۲۰، ص۳۶۸.
- ↑ مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۴ - ۷۹۵؛ الدر المنثور، ج۶، ص۳۷۹.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۷۱؛ الصافی، ج۵، ص۳۵۵؛ نور الثقلین، ج۵، ص۶۴۴.
- ↑ تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۷۱؛ فتح القدیر، ج۵، ص۵۸۱ - ۵۸۲؛ قس: شواهد التنزیل، ج۲، ص۴۶۸.
- ↑ «راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.
- ↑ الصافی، ج۱، ص۸۷؛ نور الثقلین، ج۱، ص۲۴.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۸۵.
- ↑ «آیا درنیافتهای که خداوند چگونه به کلمهای پاک مثل میزند که همگون درختی پاک است، ریشهاش پابرجاست و شاخهاش سر بر آسمان دارد به اذن پروردگارش هر دم بر خود را میدهد و خداوند مثلها را برای مردم میزند باشد که پند گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۲۴-۲۵.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۲۲۴؛ تفسیر قمی، ج۱؛ ص۳۶۹؛ تفسیر فرات کوفی، ص۲۲۰.
- ↑ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰۶؛ احقاق الحق، ج۱۴، ص۵۹۱.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ معانی القرآن، ج۴، ص۱۷۶؛ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۵۷؛ زاد المسیر، ج۵، ص۴۷.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۲۳؛ نور الثقلین، ج۳، ص۱۹۲.
- ↑ «و (سوم) پیشتازان پیشتاز آنانند که نزدیکان (به خداوند) اند در بهشتهای پرنعمت» سوره واقعه، آیه ۱۰-۱۲.
- ↑ نور الثقلین، ج۵، ص۲۰۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۱۱۸؛ نمونه، ج۲۳، ص۲۰۵.
- ↑ «پلید زنان برای پلید مردان و پلید مردان برای پلید زنانند و پاک زنان، برای پاک مردان و پاک مردان برای پاک زنانند، آنان از آنچه (شایعه سازان) میگویند برکنارند، آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره نور، آیه ۲۶.
- ↑ الصافی، ج۳، ص۴۲۸؛ نور الثقلین، ج۳، ص۵۸۵.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمیتوانند آورد» سوره اسراء، آیه ۸۸.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۵۱ - ۱۶۰.
- ↑ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «ما آن را قرآنی عربی فرو فرستادهایم باشد که خرد ورزید» سوره یوسف، آیه ۲.
- ↑ «و خوب میدانیم که آنان میگویند: جز این نیست که بشری به او آموزش میدهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او میبندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
- ↑ «قرآن عربی بیکژی، باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره زمر، آیه ۲۸.
- ↑ شیعه در اسلام، ص۴۲.
- ↑ المحاسن، ج۱، ص۲۲۱؛ الکافی، ج۱، ص۶۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۲۳.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ شیعه در اسلام، ص۴۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۰؛ البرهان، ج۲، ص۱۰۸؛ نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۰.
- ↑ راه و راهنماشناسی، ص۲۰۳ - ۲۰۴.
- ↑ تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۴۹ - ۲۴۵؛ التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ المیزان، ج۴، ص۴۱۴.
- ↑ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۵۴؛ مسند احمد، ج۲، ص۲۵۳؛ مسند ابی داوود، ص۳۱۸ - ۳۳۶.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۸۰؛ الاصول العامه، ص۱۳۵؛ الموافقات، ج۴، ص۷۴.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۸۰ - ۸۱؛ الاصول العامه، ص۱۳۵ - ۱۳۸.
- ↑ المستصفی، ص۱۳۰، ۱۵۸.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۳ - ۱۰۵.
- ↑ الفوائد المدنیه، ص۴۷ - ۵۰ و ۹۰ - ۹۵؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۲۴۰ - ۲۴۳؛ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۵ - ۱۰۶.
- ↑ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۰۶ - ۱۱۶.
- ↑ منابع اجتهاد، ص۲۴۰.
- ↑ آموزش عقاید، ج۱، ص۶۴ - ۱۵۱، ۱۵۹ - ۱۶۰؛ ج۲، ص۱۱۹.
- ↑ جایگاه عقل در استنباط احکام، ص۱۲۲ - ۱۳۷.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷؛ فرائد الاصول، ج۱، ص۱۷۹ - ۱۸۰.
- ↑ معالم الاصول، ص۱۹۵ - ۱۹۷.
- ↑ دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۲۸ - ۱۲۹.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.
- ↑ اسدی، علی، مقاله «شیعه»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۶.