آزادی در کلام اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث آزادی است. "آزادی" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل آزادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

در زبان فارسی دو واژه آزادی و رهایی، نقطه مقابل محدودیت، قید و بند، اسارت و مجبور بودن به کار رفته است. معادلِ عربیِ واژه‌های آزادی و رهایی، دو واژه حریت و اختیار است ; چنان که معادل انگلیسی آن دو Freedom و Liberty است. از دقت در کاربردهای واژه آزادی و رهایی در زبان فارسی و نیز کاربردهای آن در عربی و انگلیسی چنین برمی آید که در نقطه مقابل محدود و مجبور بودن قرار دارد که گاهی صفت روح و بیان گر حالتی نفسانی است و گاهی وصف جسم و بیان کننده حالتی بدنی و جسمانی. در جنبه نخست نیز گاهی ناظر به بُعد غریزی و حیوانی نفس است و گاهی ناظر به بُعد عقلانی و معنوی نفس. البته در کاربردهای انگلیسیآزادی، این جنبه به چشم نمی‌خورد، ولی در عربی و فارسی بسیار کاربرد دارد. این تفاوت لغوی و زبانی در تفاوت فرهنگی تمدن غربی با تمدن اسلامی ریشه دارد. زیرا تمدن جدید غربی اومانیستی و سکولاریستی است، در حالی که در تمدن اسلامی، خدا محوری و ارزش مداری حاکم است. [۱]. بحث از آزادی در تاریخ تفکر بشر پیشینه ای کهن دارد. در یونان باستان در آثار فیلسوفانی چون فیثاغورس، سقراط، افلاطون، ارسطو و دیگران درباره آزادی بحث شده است. در عصر جدید نیز در جهان غرب مسئله آزادی از جنبه‌های مختلف مورد بحث‌های جدی قرار گرفته است. اندیشوران اسلامی نیز در آثار فلسفی، اخلاقی و اجتماعی خود درباره آزادی بحث‌های مهمی مطرح کرده‌اند. از دیدگاه اسلامی، آزادی از ارکان و ارزش‌های حیات انسان است، تا جایی که برای انسان ارزشی مافوق ارزش‌های مادی دارد [۲]. اسلام آزادی را واقعیت مقدس [۳]، امر مقدس [۴] و یک اصل مهم اسلامی [۵] می‌‌داند. به صورت کلی آزادی در دو شاخه آزادی معنوی [۶] و آزادی اجتماعی قابل طرح است، چرا که اسارت که نقطه مقابل آزادی است درونی و بیرونی است ; یعنی انسان یا در درون خویش اسیر است و یا در بیرون. آزادی بیان، آزادی عقیده، آزادی رفتار، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی از شاخه‌های آزادی اجتماعی به شمار می‌‌روند. آزادی معنوی: این آزادی بدان معناست که انسان غریزه‌های خود را مهار کند و در بند غضب، حرص، طمع، جاه‌طلبی و افزون خواهی نباشد ; انسانی آزاد است که اسیر بت‌های درونی خود نشود [۷]. آزادی معنوی مقدس ترین نوع آزادی و هدف پیامبران الهی است. قرآن کریم یکی از فلسفه‌های بعثت انبیا را آزادی انسان‌ها از اسارت درونی می‌‌داند [۸]. این آیات به آزادی درونی و نجات انسان از اسارت نفس و موهومات و خرافات اشاره دارد. البته قرآن در همه مواردی که قصه بنی اسرائیل و نجات آنها از اسارت فرعون را مطرح می‌‌کند به آزادی از اسارت بیرونی و نجات از چنگال طاغوت‌ها نیز اشاره دارد [۹] اما یکی از نقاط تمایز آزادی در فرهنگ اسلامی تأکید بر آزادی معنوی و درونی در کنار آزادی اجتماعی است. فیلسوفان و اندیشمندان غربی عموماً به آزادی اجتماعی و بیرونی اهمیت داده‌اند، در حالی که اگر آزادی درونی نباشد، آزادی بیرونی هم به معنای درست و کامل آن هیچ گاه تحقق نمی‌یابد [۱۰]. مبنای آزادی معنوی در اسلام، کرامت انسان است. در فرهنگ اسلامیانسان خلیفه خدا در زمین [۱۱]، حامل امانت الهی [۱۲] و دارای بالاترین ظرفیت علمی ممکن [۱۳] فطرتی خدا آشنا [۱۴] کرامت و شرافت ذاتی [۱۵] است که نعمت‌های زمین برای او [۱۶] و او برای پرستش خداوند [۱۷] آفریده شده است. این کرامت، معلول مبارزه مثبت و معقول با غریزه‌ها و هواهای نفسانی است و انتخاب هر عملی که به اسارت عقل و اراده انسان بینجامد بر ضدّ کرامت ومسیر رشد اوست. امام علی [۱۸] در همین زمینه می‌‌فرماید: أکرمْ نفسک عن کلّ دنیّة وإن ساقتک إلی الرغائب فانّک لن تعتاض بما تبذل من نفسک عوضاً ولا تکن عبد غیرک وقد جعلک اللّه حرّاً ; از کرامت نفس خود محافظت کن و از هر زبونی و پستی پرهیز کن ; هر چند آن پستی وسیله رسیدن به خواسته‌ها باشد زیرا در برابر آنچه از سرمایه شرافت و کرامت نفس خود می‌‌دهی چیزی به دست نخواهی آورد، بنده دیگران مباش چرا که خداوند تو را آزاد آفریده است [۱۹]. در این حدیث شریف نیز کرامت نفس محور و مبنای آزادی انسان شمرده شده است. آزادی بیان: امام صادق [۲۰] محیطی را که در آن آزادی بیان حاکم باشد، تبلور زندگی خوب و انسانی می‌‌شمارد [۲۱]. چرا که رمز ترقی اندیشه‌ها و بهره مندی‌های ناشی از آن، در اظهار نظر و تضارب آرا نهفته است. در متون دینی وظایف و دستورهایی برای مسلمانان مقرر گردیده که انجام هر کدام از آنها مستلزم وجود آزادی بیان برای پیروان دین است و بدون آزادی بیان، در متن دین، به ویژه در قلمرو مسائل سیاسی و اجتماعی، انجام چنین وظایفی امکان پذیر نیست. امر به معروف و نهی از منکر که آیات متعدد قرآن و احادیث فراوان ائمه هدی [۲۲] بر آن تأکید کرده از آن جمله است. این وظیفه، مراتبی دارد که زبان و قلم [۲۳] از مهم ترین آنهاست. امام علی [۲۴] می‌‌فرماید: منکر را به دست و زبان و دل انکار می‌‌کنند، اینان تمام خصال نیک را در خویش جمع کرده‌اند [۲۵]. وجود چنین دستور الهی در اسلام مبتنی بر پذیرش آزادی بیان به عنوان اصل مسلّم از طرف این دین است که به پیروان خود اجازه ابراز عقیده در برابر انحراف‌های فردی و اجتماعی را داده است. نهی از کتمان حق از اصول دیگری است که آزادی بیان را تثبیت می‌‌کند. خداوند متعال در قرآن در موارد متعدد کسانی را که از روی هوا و هوس یا ترس و طمع به کتمان حق روی می‌‌آورند نکوهش کرده و خواستار تبیین حقایق شده است. [۲۶] در مورد دانشمندان این وظیفه سنگین‌تر می‌‌شود، آنان می‌‌بایست با آشکار شدن افکار انحرافی و بدعت آمیز حق را از باطل جدا کنند و گرنه مشمول لعن می‌‌گردند [۲۷]. لزوم بیان حق و ممنوعیت کتمان با آزادی بیان در تلازم است و گرنه جایی برای نکوهش از کتمان و لزوم بیان باقی نمی‌ماند. همچنین سفارش‌های پرشمار آیات و روایات به مشورت و استفاده از آرای دیگران [۲۸] نشان دهنده آن است که اسلام خواهان محیط و جامعه ای است که انسان‌ها در آن بتوانند آزادانه به اظهار رأی و عقیده خود در امر جامعه و یکدیگر بپردازند. اساساً در اسلام، افکاری هست که نیاز به بحث و بررسی دارد و باید در جایگاه خود، طرح و با گفت و گو شفاف‌سازی شود ; چنان که امیرمؤمنان [۲۹] فرموده است:پاره ای از رأی‌ها را بر برخی دیگر عرضه کنید که رأی درست این گونه پدید می‌‌آید [۳۰]. نکته دیگر آنکه در نصوص دینی، وظایف و دستورهای مهمی درباره برخورد مسلمانان با اندیشه‌های مخالف داده شده، که نشانه پای بند اسلام در حفظ آزادی بیان برای غیر مسلمانان است. از جمله این وظایف و دستورها می‌‌توان بر جدال احسن [۳۱] اشاره کرد که مجادله نیکو و تلاش طرفینی برای یافتن و کشف حق است و از شیوه‌های برخورد با مخالفان و منکران رسالت پیامبر اکرم خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد و تعبیرهای مشابه آن، بیان گر این حقیقت است. البته شیوه برخورد پیامبر اکرم [۳۲] وامامان معصوم با افکار مخالف، به خوبی نشان از وجود محیطی آزاد برای بیان اندیشه‌های مخالف در اسلام است. از سیره این بزرگواران می‌‌توان دریافت که ایشان با گفتار و عمل کوشیده‌اند محیطی سالم برای تضارب آرا در جامعه پدید آورند، تا همگان بدون ترس و دلهره آنچه را می‌‌اندیشند بیان کنند و به نقد و بررسی آرای دیگران بپردازند [۳۳]. بیان این نکته هم لازم است که گرچه اسلام آزادی بیان و قلم را برای همگان در جامعه اسلامی پذیرفته است، ولی حدود و مقرراتی برای آن مشخص کرده که در صورت رعایت نکردن آنها به هرج و مرج فرهنگی تبدیل خواهد شد. مهم ترین این محدودیت‌ها در این زمینه عبارتند از: ممنوعیت توهین به مقدّسات [۳۴]، ممنوعیت هتک افراد که امام صادق [۳۵] در این مورد می‌‌فرماید: خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار بدارد [۳۶]، ممنوعیت افشای اسرار و شایعه پراکنی و وجوب دفاع از حیثیت نظام [۳۷] و ممنوعیت توطئه [۳۸]. آزادی عقیده: عقیده از نظر خاستگاه، گونه‌های مختلفی دارد، زیرا ممکن است نتیجه اندیشه و برهان باشد یا نتیجه وهم و خیال و یا بازتاب عادت‌ها و غیر آن. عقیده از نظر مطابقت با واقع نیز به درست و نادرست تقسیم می‌‌شود، زیرا چه بسا از امری خرافی و از تلقین‌ها و اوهام رایج زمانه برخاسته باشد یا کاملاً جنبه تقلیدی، احساسی یا عاطفی داشته باشد. حتی ممکن است ضدّ ارزش هم باشد ; یعنی انسان به اموری معتقد شود که جنبه ارزشی ندارند و در مقابل عقیده به کرامت‌ها و ارزش‌های الهی قداست دارد و بر مبنای استدلال و برهان است [۳۹]. بنابراین، عقیده مطلق آزاد نیست بلکه حد و مرز قرار دادن برای آزادی عقیده امری لازم و ضروری است، زیرا عقیده ای که انسان انتخاب می‌‌کند همیشه بر مبنای تفکر و اندیشه نیست، بلکه در بیشتر موارد بر اساس تقلید و پیروی کورکورانه از بزرگان و آبا و اجداد یا تأثیر پذیرفته از محیط و یا بر مبنای احساسات است ولذا آزادی در اعتقادهایی مجاز است که مبتنی بر اندیشه باشد [۴۰]. قرآن کریم درباره اندیشه و عقیده، آزادی را محور قرار داده و اکراه در دین و عقیده را جایز نمی‌داند. به همین دلیل وظیفه پیامبران عرضه و ابلاغ دین است: [۴۱] [۴۲] ; همانا ما مأمور به بیان آشکار دین هستیم. خدای متعال ایمان اجباری را سعادت و کمال نمی‌داند. اگر عقیده اجباری مطلوب بود، خداوند آن را بر بندگان تحمیل می‌‌کرد، ولی ایمان اجباری را در آموزه‌های انبیا قرار نداد و فرمود: [۴۳] ; اگر خداوند با اراده حتمی می‌‌خواست، تمامی اهل زمین ایمان می‌‌آوردند] ولی این، خواسته خداوند نیست [[۴۴] در قرآن آمده است: [۴۵] ;ما به راه آوردیم اورا چه سپاسگزار باشد چه ناسپاس [۴۶] نیز می‌‌فرماید: [۴۷] ; آیا انسان را بر سر دو راه خیر و شر نیاوردیم [۴۸]. همچنین می‌‌فرماید: [۴۹] ; در دین اجباری نیست، زیرا هدایت از گمراهی مشخص شده است [۵۰]. این آیه در مورد نفی اکراه و اجبار در عقیده تصریح دارد. آیه مذکور درباره مردی از انصار بنی سالم بن عوف به نام حصین نازل شده که دو فرزند مسیحی داشت و خودش مسلمان بود. وی به پیامبر [۵۱] عرض کرد آیا می‌‌توانم آن دو را به پذیرفتن اسلام مجبور کنم؟ چون حاضر نیستند غیر از نصرانیت دین دیگری برگزینند. بدین ترتیب این آیه درباره آنها نازل شد [۵۲]. اگر [۵۳] را حکم انشائی و تشریعی بدانیم، همچنان که دنبال آیه، یعنی: [۵۴] به آن دلالت می‌‌کند از تحمیل اعتقاد و ایمان اجباری نهی می‌‌کند، چون در امر مهمی که هر دو طرف خیر و شر و صواب و ناصواب آن آشکار باشد و نوع پاداش و جزایی هم که به انجام یا ترک آن امر تعلق می‌‌گیرد بیان می‌‌شود، دیگر نیازی به اکراه و اجبار نیست [۵۵]. از طرف دیگر آیین اسلام که طبق آیات متعدد قرآن کریم [۵۶] طرفدار منطق استدلال و گفت و گوست نمی‌تواند روش اکراه و اجبار در عقیده در پیش بگیرد. سیره پیامبر اکرم [۵۷] نیز شاهد این مدعاست که اساس دعوت اسلام بر آزادی است. با بررسی تاریخچه غزوه‌های پیامبر اسلام خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد. آزادی کافران و مشرکان و اهل کتاب در شهر مدینه هم از دیگر نشانه‌های آن حضرت در پای بند به آزادی عقیده بود [۵۸]. در ادیان آسمانی پیش از اسلام نیز هیچ پیامبری دعوت خود را بر قوم خود تحمیل نمی‌کرد. نخستین پیام آورنده شریعت حضرت نوح [۵۹] هنگامی که دعوت خویش را ابلاغ کرد، به او می‌‌گفتند تو بشری بیش نیستی و افرادی سبک مغز پیرامون تو را گرفته‌اند. پاسخ نوح به این اعتراض چنین بود که: ای قوم من! بیندیشید که اگر من از سوی پروردگارم حجت آشکاری داشته باشم و از سوی خویش رحمتی بر من بخشیده باشد و از دید شما پنهان مانده باشد آیا ما می‌‌توانیم در حالی که شما ناخوش دارید شما را به آن ملزم کنیم؟ [۶۰]. آزادی رفتار:نوع تفسیر از آزادی رفتار متفاوت بوده و به همین دلیل ممکن است بسیار مهم و سازنده یا بر عکس ویرانگر باشد. این نکته را با نگاهی به مکتب لیبرالیسم و اسلام می‌‌توان دریافت؛ زیرا فرد در مکاتب لیبرالی از نظر رفتاری آزادی کامل دارد ; یعنی اگر کسی به همجنس بازی گرایش داشته باشد یا به شکل ناهنجار در میان جمعیت ظاهر شود هیچ کس نمی‌تواند به او اعتراض کند. در غرب تنها این جمله مطرح است که فقط مزاحم حقوق دیگران نباش، سپس هر چه می‌‌خواهی بکن [۶۱]. از دیدگاه اسلام، انسان در برابر اعمالش مسئول است و نمی‌تواند هر کاری را انجام دهد. در این باره آیات و روایات بسیاری را می‌‌توان شاهد آورد که ابعاد مسئولیت انسان را در برابر اعمالش از دیدگاه اسلام نشان می‌‌دهد. در بعضی از آیات به این نکته اشاره است که قیامت یوم البروز است و در آنجاست که انسان همه اعمال خود را می‌‌بیند و از نیک و بد آنها آگاه می‌‌شود [۶۲] و در بعضی آیات تصریح شده که انسان در برابر تمام اعمال خویش مسئول است [۶۳] و نیز بهشت که پاداش الهی به انسان هاست در برابر اعمال نیک آنها به ایشان داده می‌‌شود [۶۴]. در روایات بسیاری نیز به مسئولیت انسان در برابر اعمالش تصریح شده است [۶۵]. حضرت علی [۶۶] درباره این موضوع می‌‌فرماید: زمانی که مردگان از قبرها برخیزند در آنجاست که هر کس از آنچه پیش فرستاده است آگاه می‌‌شود و سخن‌ها و افتراهای بی جایی که در دنیا دست آویزشان بوده، به دردشان نمی‌خورد [۶۷]. آزادی اقتصادی: در اندیشه اسلامی، آزادی اقتصادی در چهارچوب بندگی خدا و احترام نهادن به حریم حلال‌ها و حرام‌ها تفسیر می‌‌شود ; به عبارتی در اسلام، آزادی اقتصادی بر مدار حلیت شرعی می‌‌چرخد [۶۸]. به طور کلی در فعالیت‌های اقتصادی اسلام به مال پاک بسنده می‌‌شود و انسان باید از بهره‌های ناپاک مالی دوری کند. البته بر اساس مبنای علمی و نظری اصل این است که هر چیزی و هر کاری برای انسان مباح است، مگر آنکه شریعت به روشنی منع کرده باشد همچون ربا، احتکار، حیله گری و رفتارهای نامشروع اقتصادی و اجتماعی. تعبیر حلال و حرام، عنوان‌هایی است برای نشان دادن ارزش‌های مورد قبول اسلام که همه روابط اجتماعی از قبیل روابط فرد با دولت، فروشنده با خریدار و عامل با مستأجر را دربرمی گیرد. هر یک از این روابط اگر به طور عادلانه تنظیم شده باشد حلال و گرنه حرام است و ملاک تشخیص در این مورد نیز قانونگذار است. چنانچه کاری منع نشده حلال و اگر به استناد نص منع شده باشد حرام است [۶۹] در اسلام تولید کالاها و خدمات مفید واجب کفایی است. در فعالیت‌های اقتصادی مردم می‌‌توانند در میدان رقابت آزادانه به تحرک و داد و ستد بپردازند، مشروط بر آنکه به قواعد شرع احترام نهند [۷۰]. در اسلام آزادی مالکیت برای همه افراد امت تأمین شده است، گرچه این آزادی مطلق نیست و به توانایی تصرف در آن مقید است [۷۱] این مالکیت از نهاد فطرت انسان ریشه می‌‌گیرد و هر فردی این میل فطری را دارد که از ثروت‌های طبیعی به سود خود استفاده کند. در اسلام هم انسان با داشتن حق مالکیت می‌‌تواند داوطلبانه از اموالش جهت رشد مادی و معنوی حیات خود استفاده کند [۷۲]. اسلام بر اساس پذیرش این حق برای انسان او را به انجام انفاق، احسان، ایثار و دیگر وظایف مالی تشویق می‌‌کند [۷۳]. آزادی مردم در احیای موات و حیازت مباحات و بهره‌گیری از انفال و معادن نیز دلیل روشن دیگری بر گستردگی آزادی اقتصادی در اسلام است. در فقه اسلامی همه مردم در آباد کردن زمین، به دست آوردن نعمت‌های خدادادی و بهره‌گیری از مباحات، برابرند چه مرد چه زن چه مسلمان و چه غیر مسلمان زیرا همه انسان‌ها مالک دسترنج خویش هستند [۷۴] افزون بر آن، اسلام برای زن حق مالکیت قائل شده است و زن می‌‌تواند مالک اشیای منقول و غیر منقول باشد، حق خرید و فروش و واگذاری اموال خود را دارد و می‌‌تواند آن گونه که می‌‌خواهد وصیت کند [۷۵]. در اسلام احترام مال مؤمن، چه زن و چه مرد، مانند احترام خون او واجب است [۷۶]. در اسلام بر اصل اشتغال افراد تأکید و با نکوهش بی کاری، انتخاب شغل برای افراد، آزاد اعلام شده است. البته برخی مشاغل که زیان‌های فردی یا اجتماعی، اخلاقی یا سیاسی دارند ممنوع است. افراد در محل ومدت شغل نیز آزادند [۷۷]. اسلام سخت‌گیری در مخارج مصرفی را نمی‌پسندد و انسان را به استفاده از نعمت‌های پاکیزه در حدّ اعتدال فرا خوانده است [۷۸] در وسائل الشیعه روایات متعددی با عنوان استحباب التوسعة علی العیال آمده است که در این روایات سخت نگرفتن در مخارج خانواده و ایجاد گشایش در تأمین نیازهای معیشتی، مورد تأکید است و همه اینها نمونه‌های آزادی مصرف در نظام اقتصادی اسلامی است [۷۹]. از دیدگاه اسلام مقدار مصرفی که برای ادامه حیات انسان ضرورت دارد بر افراد واجب است. مصارفی نیز که به افراد تحت تکفل انسان مربوط می‌‌باشد واجب است [۸۰]. آزادی سیاسی: در نظام اسلامی ارکان و شاخصه‌هایی وجود دارد که همگی حاکی از وجود آزادی در این حوزه می‌‌باشد ;حق آگاهی یکی از این شاخصه هاست. در نظام ولایی مردم حق دارند از مسائل حکومتی کاملاً آگاه باشند و حکومت موظف است آنان را در جریان امور بگذارد. حضرت علی [۸۱] وضع حکومت را چنان ترسیم می‌‌کند که گویی حاکم و برنامه‌های حکومتی اش، به جز اسرار جنگی، باید در معرض دید مردم باشد [۸۲]. شاخصه دیگر، نظارت است که پس از تشکیل حکومت، مردم موظفند در صحنه سیاست حاضر بوده وناظر بر کار حکومت باشند. حضرت علی [۸۳] هنگام معرفی ابن عباس به مردم بصره از مردم می‌‌خواهد که بر کار او نظارت داشته باشند و در صورت تخلّف وی بدانند که او از طرف حضرت معزول است [۸۴]. حضرت علی [۸۵] علت وجوب نظارت مردم بر حکومت را احتمال خطای حاکمان می‌‌داند [۸۶]. شکایت، یکی دیگر از شاخصه هاست که پای بندی به حق نظارت مردم، ایجاب می‌‌کند که در حکومت اسلامی فرد یا نهادی، عنوان مرجع رسیدگی به نتیجه نظارت مردم و شکایت آنان را داشته باشد. حضرت علی [۸۷] علاوه بر اینکه مردم را در امر نظارت تشویق می‌‌کرد، افرادی را برای تحقیق درباره احوال شخصی و مدیریت والیان خود می‌‌فرستاد و در بعضی موارد با رسیدن گزارش اینان، به عزل یا توبیخ آنان اقدام می‌‌کرد. نامه‌های ۴۰، ۴۳، ۴۵، ۶۳ و ۷۱ نهج البلاغه در همین موارد نوشته شده است. نشانه و شاخصه دیگر وجود آزادی سیاسی در اسلام، مشورت است. از مهم ترین دلایل ضرورت مشورت حاکم با مردم و آزادی آنان در اظهار نظر، آیات و روایاتی است که در شأن نزول و بیان آنها آمده است [۸۸]. رهبری دینی در امور جامعه به مشورت می‌‌پردازد و با رعایت مصالح و مفاسد به تصمیم‌گیری نهایی می‌‌رسد که در این زمینه فرقی میان رهبران معصوم و غیر معصوم نیست. سیره پیامبر اکرم [۸۹] و حضرت علی [۹۰] در مشورت با مردم با اینکه از لغزش و خطا مصون بوده‌اند نوعی حرمت نهادن به شخصیت فکری ـ فرهنگی افراد و مایه رشد و بالندگی اندیشه‌ها بوده است [۹۱]. همچنین رعایت مصالح و حقوق مردم را می‌‌توان به عنوان اصل و شاخصه دیگری در راستای مردمی بودن نظام اسلامی دانست. در منطق اسلام، رعایت حقوق متقابل می‌‌تواند ضامن پایداری نظام و آزادی مردم باشد. در نگاه امام علی خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد. به طور کلی در مواردی که حقوق مردم تضییع نشود و به اختلال نظام نینجامد مردم آزادی سیاسی دارند. پس مردم و حکومت باید بکوشند تا حقوق یکدیگر را بشناسند و پاسدار آن باشند. این حقوق متقابل در نهج البلاغه [۹۲]ترسیم شده است. آزادی سیاسی در یک نظام حکومتی، به ویژه حکومت دینی، با رعایت حدود آن، آثار مهمی دربردارد که از جمله آن آثار، مشارکت مردمی در امر حکومت، گرایش مردم به دین و جلب رضایت مردم و افزایش کارآمدی نظام اسلامی را می‌‌توان نام برد. آزادی تکوینی: آزادی تکوینی زیربنای دیانت است، چون با فرض مجبور بودن انسان، تکلیف دینی، امر و نهی، پاداش و کیفر و بیم و امید،بی اثر می‌‌ماند. آزادی و اختیار یکی از شرایط تکلیف است. یعنی انسان آن گاه مکلّف است وظیفه ای را انجام دهد که اجبار یا اضطراری در کار نباشد،در این صورت تکلیف ساقط می‌‌شود. بی‌شک مسلک جبر، آن گونه که اشاعره یا انسان ماشین انگاران، بشر را به کلی بدون اختیار و آزادی می‌‌دانند، آثار منفی اجتماعی زیادی دربردارد. جبرگرا چون رابطه سبب و مسببی میان رفتار و شخصیت روحی انسان با آینده سعادت بار یا شقاوت بار او را انکار می‌‌کند، هرگز به فکر تقویت شخصیت و اصلاح اخلاق و کنترل رفتار خود نیست. قرآن مجید در آیات بسیاری بر آزادی و اختیار انسان تأکید کرده است: [۹۳] [۹۴].

[۹۵]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱

پانویس

  1. مقاله دین و آزادی، کلام اسلامی، ش ۳۲
  2. انسان کامل، ص ۴۸
  3. پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷
  4. گفتارهای معنوی، ص ۱۵
  5. پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۵۳
  6. فردی
  7. نهج البلاغه، نامه ۳۱
  8. اعراف:۱۵۷ ; آل عمران:۱۰۳ ; بقره:۱۵۱ ; انفال:۲۴ ; جاثیه:۲۳ ; مدثر:۳۸
  9. قصص:۴ـ۹
  10. گفتارهای معنوی، ص ۱۰ـ ۱۷
  11. بقره:۳۰
  12. احزاب:۷۲
  13. بقره:۳۱ـ ۳۳
  14. اعراف:۱۷۲
  15. اسراء:۷
  16. بقره:۲۴
  17. ذاریات:۵۶
  18. (ع)
  19. نهج البلاغه، نامه ۳۱
  20. (ع)
  21. روضه کافی،ج۸، ص ۲۲۹
  22. (ع)
  23. بیان
  24. (ع)
  25. نهج البلاغه، حکمت ۳۶۶
  26. یوسف:۱۰۸ ; آل عمران:۷۱ ; بقره:۱۴۰
  27. اصول کافی، ص ۵۴
  28. غررالحکم، ج۱، ص ۷۱ و ج۳ ص ۴۰۸
  29. (ع)
  30. غررالحکم، ج۱، ص ۷۱
  31. نمل:۱۲۵ ; عنکبوت:۴۶
  32. (ص)
  33. بحارالانوار، ج۹، ص ۲۵۷ و۲۶۷ و ج۱، ص ۱۲۶ و ج۳،ص ۱۵۳
  34. انعام:۱۰۸ ; نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶
  35. (ع)
  36. بحار الانوار، ج۷۲، ص ۱۴۳ و ۱۴۲ و ۱۶۸، ج۷۵ ص ۲۵۳
  37. نساء:۸۳ ; انفال:۲۷
  38. توبه:۱۰۷
  39. پیرامون جمهوری اسلامی ایران، ص ۹۸ ; پیرامون انقلاب اسلامی، ص ۷
  40. پیرامون جمهوری اسلامی، ص ۱۰۳ و ۲۴۳
  41. ما علینا إلاّ البلاغ المبین
  42. یس:۱۷
  43. ولو شاء ربّک لآمن من فی الأرض کلّهم جمیعاً
  44. یونس:۹۹
  45. انّا هدیناه السّبیل إمّا شاکراً وإمّا کفوراً
  46. انسان:۳
  47. وهدیناه النجدین
  48. بلد:۱۰
  49. لا إکراه فی الدّین قد تبیّن الرشد من الغی
  50. بقره:۲۵۶
  51. (ص)
  52. المیزان، ج۲، ص ۳۴۷
  53. لا إکراه فی الدین
  54. قد تبین الرشد من الغی
  55. همان،ج۲، ص ۳۴۲
  56. زمر:۱۸ ; نمل:۶۴ ; نحل:۱۲۵
  57. (ص)
  58. دولة الرسول فی المدینه، ص ۲۴
  59. (ع)
  60. هود:۲۸
  61. لیبرالیسم غرب، ظهور و سقوط، ص ۸۰
  62. آل عمران:۳۰ ; انفطار:۵
  63. تکاثر:۸ ; صافات:۲۴
  64. زخرف:۷۲
  65. بحارالانوار، ج۷۱، ص ۲۵۷
  66. (ع)
  67. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۶
  68. فلسفه حقوق بشر، ص ۱۹۳
  69. اقتصادنا، ج۲، ص ۲۰
  70. همان
  71. وسائل الشیعه، ج۱۷، ص ۳۴۵
  72. اقتصادنا، ج۱، ص ۱۳۵
  73. بقره:۱۷۷
  74. وسائل الشیعه، ج۲۵، ص ۴۱۲
  75. المیزان، ذیل آیه نساء/۳۲
  76. اصول کافی، ج۲، باب۶
  77. وسائل الشیعه، ج۱۲، باب اول از ابواب مقدمات تجارت و باب ۱۷
  78. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹
  79. وسائل الشیعه، ج۱۵، ص ۲۴۹
  80. فروع کافی، ج۶، ص ۴۴۴
  81. (ع)
  82. نهج البلاغه، ص ۳۲۳ و نامه ۶۷
  83. (ع)
  84. مصنفات الشیخ المفید، ج۱،ص ۴۲۰
  85. (ع)
  86. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶
  87. (ع)
  88. شوری:۳۸، آل عمران:۱۵۹
  89. (ص)
  90. (ع)
  91. الحکم الاسلامی بین النظریة والتطبیق، ص ۱۱۷
  92. خطبه ۳۴
  93. قل الحقّ فمن شاء فلیؤمن ومن شاء فلیکفر
  94. کهف:۲۹ ; رک ک: مدخل جبر و اختیار
  95. اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.