بحث:قلمرو علم معصوم تا چه حدی است؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پاسخ اجمالی

اختلاف در قلمرو علم معصوم

در مورد گستره علوم معصومین(ع) میان اندیشمندان اسلامی، اتفاق نظر وجود ندارد؛ بلکه سه دیدگاه اصلی در این خصوص مطرح شده است: عده‌ای قول به تمامیت علم معصوم (ع) را برگزیدند؛ برخی منکر این گستردگی شده و قول به محدودیت علم معصوم (ع) را پذیرفته‌اند و برخی نیز در این مسأله توقف کرده و دیدگاهی را مطرح نکرده‌اند.

پیش از پرداختن به این دیدگاه ها، توضیح مطلبی به صورت مقدمه - برای بیان مراد از تمامیت یا عدم تمامیت علم معصوم - ضروری است:

مراد از تمامیت یا اطلاق علم معصوم

واژه «تام» یا «مطلق» و اصطلاح «علم تام» یا «علم مطلق» و عباراتی از این دست، در ادبیات به کار رفته دانشمندان و نویسندگان در این موضوع، سه کاربری متفاوت از هم (اما مرتبط) وجود دارد:

  1. «تام» به معنای «فعلی» در مقابل «شأنی»: برخی از آنان وقتی از علم تام برگزیده الهی سخن می‌‌گویند مرادشان این است که او به صورت بالفعل (یعنی: در همین حال حاضر) از همه چیز آگاه است؛ به استثنای علومی که احاطۀ بر آنها برای غیر خداوند ناممکن است. به این علم - در اصطلاح - علم فعلی، حضوری، دائمی و احاطی نیز گفته می‌شود[۱]. این دیدگاه، در برابر نظریه دانشمندانی است که می گویند: برگزیده الهی لازم نیست آگاه از همه امور و حقایق جهان به صورت فعلی باشد؛ بلکه هر گاه اراده کند و خدا بخواهد از علمی آگاه می‌شود و به تعبیر روایت: «لَوْ شَاؤُوا عَلِمُوا»، به این علم - در اصطلاح - علم شأنی، اشائی، استعدادی و ارادی نیز گفته می‌شود[۲].
  2. «تام» به معنای «علم تفصیلی» در برابر «علم اجمالی» یا «علم کلی»: برخی دیگر «علم تام» را در جایی به کار می‌‌برند که بخواهند به آگاهی همراه با تفصیلات و جزئیات از همۀ علوم ممکن برای غیر خداوند اشاره کنند؛ آنها بر این باورند که هیچ علمی برای برگزیده الهی مجمل و سربسته نیست. بنابر این نظریه، برگزیده الهی، به همه حوادث گذشته و آینده و به همه موضوعات خارجی، بدون استثنا علم دارد[۳]. این دیدگاه، در برابر نظریه دانشمندانی است که می گویند: برگزیده الهی لازم نیست آگاه از همه امور و حقایق جهان به صورت تفصیلی باشد[۴].
  3. «تام» بودن علم یعنی آگاهی از تمام علومی که غیر خداوند می‌‌تواند به آنها احاطه پیدا کند: اين کاربری تنها به گستره علم اشاره دارد؛ یعنی: با صرف نظر از اینکه این علم، بالفعل باشد یا بالقوه، بالتفصیل باشد یا بالاجمال، قلمروی بسیار وسیع و گسترده دارد و شامل همه چیز می‌‌شود به استثنای علومی که بر اساس اراده الهی، بنا نیست، انسان - هرچند والا باشد - از آن مطلع شود (علم مستأثر الهی).

بحث از فعلی یا شأنی بودن علم معصوم و همچنین تفصیلی یا اجمالی بودن آن، به مجالی دیگر غیر از قلمرو علم معصوم موکول است. به همین دلیل، در این پاسخ تنها به این پرسش خواهیم پرداخت که علم لدنی و ویژه معصوم تا چه گستره‌ای وسعت دارد؟ آیا شامل همه حقایق جهان می‌‌شود به استثنای اموری که اطلاع از آنها ناممکن است؟ یا مرز این دایره کوچک‌تر از این قلمرو است؟ با عبارتی دیگر: آیا علوم برگزیدگان خداوند، جامع و تام است یا کاستی‌هایی دارد که آن را افزایش پذیر می‌‌سازد؟ و با عبارتی سوم: آیا علوم ویژه الهی، از ابتدای تولد یا هنگام نوبت یا زمان خاص دیگر، به‌گونه‌ای جامع و تام به آنان داده می‌‌شود که هیچ‌گونه دانشی پس از آن به علوم ایشان افزوده نمی‌شود یا آنکه علوم الهیه خود را به تدریج و با شیوه‌های مختلفی دریافت می‌‌کنند؟ [۵]

البته لازم است اشاره شود که معصوم مورد بحث، در درجه اول، پیامبر خاتم(ص) و اهل بیت(ع) او هستند و در نگاهی دیگر، به سایر معصومان اشاره ای نیز خواهیم داشت.

در پاسخ به سؤال فوق، سه دیدگاه اصلی وجود دارد:

دیدگاه نخست: قول به تمامیت علم معصوم (علم مطلق)

همان‌گونه که در مقدمه اشاره شد، سخن در درجه اول، پیرامون علم پیامبر خاتم(ص) و اهل بیت اوست. از سوی دیگری، تام بودن علم در اینجا بدین‌معناست که هیچ دانشی نیست که برای غیر خداوند ممکن باشد و معصوم نسبت به آن آگاه نباشد (با صرف نظر از اینکه این آگاهی بالفعل یا بالقوه، به صورت اجمالی یا تفصیلی باشد)[۶]. پیش از بیان ادله قائلان به این دیدگاه، اشاره به چند نکته ضروری است:

  1. اندیشمندانی که معتقدند علم ویژه معصوم، علم فعلی است یا علم تفصیلی، طرفدار قول به تمامیت علم معصوم هستند.
  2. اندیشمندانی که نظریه علم شأنی را قایل اند می‌‌توانند طرفدار قول به تمامیت علم معصوم هم باشند؛ با این بیان که هیچ دانشی نیست که برای غیر خداوند ممکن باشد و معصوم نسبت به آن آگاه نباشد؛ خواه بالفعل بداند یا بالقوه بداند.
  3. هیچ یک از علمای شیعه - که قائل به تمامیت علم معصوم باشد - این باور را ندارد که این علم، مساوی علم خداوند متعال در کمیت یا کیفیت است و قطعا علومی وجود دارد که تنها در انحصار اوست (علوم مستأثر).
  4. معنای مخالف تمامیت، محدودیت علم معصوم است؛ چون محدودیت می‌‌تواند معانی مختلف داشته باشد و برخی از این معانی منافاتی با قول به تمامیت علم معصوم ندارد، پس لازم است مراد از محدودیت در این بحث، به طور شفاف مشخص شود. همانگونه که خواهد آمد، مراد از «محدودیت» (یا: تام نبودن) علم برگزیدگان الهی این است که آنان به همه «علوم ممکن برای بشر» آگاهی ندارند، بلکه حقایقی وجود دارند که از آنها بی‌‌خبرند و باید به دست آورند. به همین دلیل، آنان همواره به دنبال افزایش علم خود هستند.
  5. قائلان به تمامیت علم معصوم آیات یا روایات افزایش‌پذیر بودن علم معصوم را با بیان‌های گوناگونی توجیه و تفسیر می‌کنند.
ادله این قول
ادله عقلی
  1. مقتضای مظهر تام صفات الهی بودن: پیامبران به جهت مقام خلافت مطلقه‌شان، مظهر تام و تمام صفات خداوندی هستند. از جمله صفات الهی، علم بی‌کران و وسیع خداوند سبحان است. اگر پیامبران از این علم بی‌کران و وسیع الهی بی‌بهره باشند و نصیبی از آن نداشته باشند یا مظهر ناقص علم الهی باشند، مظهریت آنها از اسماء حسنای الهی غیر تام یا غیر تمام خواهد بود به این معنا که اگر از این علم بی‌کران الهی به‌طور مطلق بی‌بهره باشند، مظهر تمام اسماء حسنی نخواهند بود همچنین اگر مظهریت در علم داشته باشند ولی به‌طور ناقص و محدود همانند سایر افراد عادی باشد، مظهریت ایشان ناقص و غیر تام خواهد بود. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که مظهریت و تجلی اسماء در موجودات ممکن به اندازه وجود امکانی آنها خواهد بود؛ نه به اندازه وسعت بی‌نهایت ذات الهی. بنابراین، پیامبران هرچند در مرتبه وجود امکانی و مخلوق بودن خودشان مظهر تام و تمام علم بی‌کران و وسیع الهی هستند؛ چراکه ایشان خلیفه تام و مطلق حق سبحانه و تعالی هستند. حیطه این علم وسیع و گسترده که فراتر از علوم ظاهری افراد عادی است شامل امور باطنی و غیبی مخلوقات می‌‌شود که خداوند سبحان «عالم الغیب» و «علّام الغیوب» است؛ پس خلیفه او نیز باشد در مظهریتش از اسماء حسنای الهی، مظهر علم الهی با دامنه گسترده علم به ظاهر و باطن و غیب و شهادت داشته باشد. نکته دیگری که باید لحاظ کرد این است که این شأن باید در تمام کسانی که مظهریت تام اسماء حسنا رادارند جاری و ثابت باشد از جمله پیامبران و امامان معصوم. به عبارت دیگر: امامان معصوم نیز همانند پیامبر چون خلیفه الهی هستند، مقام مظهریت تام و تمام اسماء الهی را دارا می‌‌باشند[۷].
  2. مقتضای خلافت الهی: مقام خلافت الهی یعنی جانشینی از شئون تدبیری و ربوبیت الهی در میان مخلوقات. لازمه جانشینی و خلافت این است که خلیفه تمام اموری را که تحقق خلافت مطلق منوط به آن است را داشته باشد. از جمله اموری که خلافت الهی - و مخصوصاً خلافت مطلق - منوط به آن است، دارا بودن علم وسیع است که شامل علم به امور ظاهری و باطنی و غیبی می‌‌شود و بی‌شک، خداوند متعال حکیم‌تر، عادل‌تر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسان‌ها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند[۸]. پس یکی از شئون جانشینی و خلافت خداوند، داشتن علم تام و فراگیر است که خلیفه آن را با واسطه یا بی‌واسطه از خداوند دریافت می‌کند. امامان معصوم هم که ادامه‌دهنده رسالت پیامبر(ص) هستند، خلیفه ‌و جانشین ‌خداوند در زمین هستند[۹]؛ چون جانشین پیامبر(ص) در روی زمین هستند و از آنجا که پیامبر(ص) خلیفه الهی است؛ پس ایشان هم مقام خلافت را با خصوصیات ذکرشده باید داشته باشند. از جمله خصوصیات، دارابودن این مرتبه علم تام و فراگیر است که ایشان باید دارای چنین علمی باشند؛ تا امور خلافت الهی و به سرانجام رساندن هدف رسالت پیامبر(ص) را انجام دهند[۱۰].
  3. ناقض غرض بودن عدم آگاهی از علم تام: امامان از اهل بیت جانشینان پیامبر خاتم در همه مناصب و وظایف او به جز منصب نبوت هستند[۱۱]. بنابر این، دامنه مأموریت آنان بسیار گسترده است. با توجه به ضرورت، اهداف و وظایف آنان وجود عصمت و علم تام برای رهبران الهی ضرورت دارد، اگر فرستاده خدا از ملکه عصمت و علم ویژه برخوردار نباشد، نه می‌تواند پیام الهی را به صورت کامل و صحیح به بندگان برساند و نه هدایت کامل آنان را عهده‌دار شود و انسان‌ها هم نمی‌توانند به او اعتماد و اطمینان داشته باشند؛ پس نقض غرض و لغویت در کار خدا می‌شود[۱۲]. به همین دلیل، آنان باید علم و آگاهی کامل از اصول و فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت و هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آینده، جسم و جان و آخرت تا قیامت می‌شود. به عبارت دیگر: بی‌شک، مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است؛ تا بتوانند ایفای وظیفه نمایند و گرنه باعث نقض غرض الهی از نصب این امامان بوده و هدف خداوند برآورده نخواهد شد. از سوی دیگر، چون دانش آنان باید از خطا مصون باشد چراکه در غیر این‌صورت از ایشان سلب اعتماد خواهد شد، این دانش باید بدون هیچ شائبه ای از خدای متعال و ساحت علم او که متن حقایق است، دریافت شود. به همین دلیل، مأموریت ایشان مقتضی آگاهی از تمام امور ظاهری و باطنی است یعنی آگاهی تام در همه عرصه‌های معارف اعتقادی، شرائع دینی، داستان‌های امت‌های پیشین، حکمت الهی و مواعظ دینی باشد. از جمله این امور دخیل در هدایت مردم و دلایل اثبات ادعای ایشان، معجزات و اخبار غیبی در مواردی است که محقق شدن آنها منوط به داشتن آگاهی از امور غیبی است که خود نشان از داشتن علم تام است[۱۳].
  4. منافات جهل به برخی امور با کمال امام: جهل، نقص است و ائمه از تمام نواقص منزه‌اند. بنابراین چیزی نیست که ایشان به آن جاهل باشند. این دلیل از دو مقدمه تشکیل شده که مقدمه اول آن غیرعقلی بوده و از قرآن اخذ شده است: و آن اینکه: خداوند متعال در آیه تطهیر که در شأن اهل بیت(ع) نازل شده، هر گونه رجس و پلیدی اعم از ظاهری و باطنی را از دامان آنان دور کرده است. یکی از پلیدی‌های باطنی، جهل است که طبق آیه شریفه، وجود آنان باید از آن بری باشد[۱۴]. مقدمه دوم اینکه: امامان(ع) باید در هر زمانی از مردمان آن زمان بهتر و کامل‌تر باشند چراکه امام مرجع برای رجوع انسان‌ها نسبت به مشکلات و پرسش هاست و در صورتی که نسبت به سوالی جهل داشته باشد، مرجعیت و جامعیت امام زیر سوال خواهد رفت، نتیجه اینکه با نوجه به این دو مقدمه می‌گوییم امام نسبت به تمام امور عالم آگاهی دارد[۱۵].[۱۶].
  5. منافات جهل به برخی امور با افضلیت امام: امام اگر به همه امور در تمام اوقات آگاه نباشد، با دیگرانی که به آن مسائل آگاه نیستند، مساوی می‌‌شود یا از کسانی که از آن امور آگاه‌اند، پایین‌تر خواهد بود. چنین تصوری نادرست است؛ زیرا واجب است که امام برترین فرد زمان خود باشد. بنابراین او به همه امور در تمام اوقات آگاه است[۱۷].
ادله نقلی
  1. آیه ۸۹ سوره نحل؛ ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۱۸]: این آیه، قرآن کریم را مشتمل بر همه علوم معرفی کرده است و در روایات نیز آمده پیامبر خاتم و اهل بیت او به تمام معارف قرآن علم دارند[۱۹]. بنابراین، آنان به همه امور علم دارند[۲۰].
  2. آیه ۴۳ سوره رعد؛ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۲۱]: خدای متعال در این آیه، به پیامبر خود دستور می‌دهد بگوید که خدا و کسی که دانش کتاب نزد اوست برای گواهی‌دادن میان پیامبر و امت کافی است. در تفسیر و شأن نزول این آیه، مفسّران شیعه و سنی، نظرات متفاوتی داده‌اند؛ مثلاً: برخی گفته‌اند «کتاب» یعنی لوح محفوظ و «عالِم به کتاب» در آیه «خدا»[۲۲]، یا «جبرئیل» است[۲۳]، که هر دو تفسیر با مشکلات جدی روبه‌رو هستند[۲۴]، لکن اهل بیت(ع)، امام علی و امامان دوازده‌گانه(ع) را به عنوان مصداق ﴿مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ معرفی کرده‌اند[۲۵]. حال مراد از «کتاب» چیست؟ مهم‌ترین احتمالاتی که مفسّران شیعه و سنی داده‌اند اینکه: «قرآن کریم»[۲۶] باشد یا «لوح محفوظ» و به عبارتی «کتاب مبین»؛ زیرا کتاب مبین در اکثر تفاسیر مسلمین، به «لوح محفوظ» تفسیر شده است[۲۷]. حال مراد از کتاب در تعبیر ﴿عِلْمُ الْكِتَابِ، چه قرآن باشد و چه لوح محفوظ، دلالت آن بر علم تام، کافی است؛ زیرا آیات الهی، از سویی، قرآن را مشتمل بر همه چیز معرفی کرده است: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ[۲۸]. و از سوی دیگری «کتاب مبين» را حاوی علم همه ذرات هستی شناخته است: ﴿وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ[۲۹]. بنابر این، کسی که «علم‌الکتاب» دارد، حداقل او آگاه از ظاهر و باطن قرآن است و چنین علمی مانند آگاهی دیگران از قرآن، با تعلیم و اکتساب به دست نیامده، بلکه موهبتی از جانب خداوند متعال است و بر این اساس، این علم کامل و تام است و شامل امور غیبی نیز می شود[۳۰].
  3. آیات ۷۷ تا ۷۹ سوره واقعه؛ ﴿إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ * فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ * لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ[۳۱]: کتاب مکنون در اقوال اکثر مفسران، همان لوح محفوظ است[۳۲] که در آنجا علم غیب قرار دارد و مطهرون و پاکانی که صلاحیت درک لوح محفوظ را دارند، همان کسانی هستند که قرآن مجید درباره آنها فرموده: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۳۳]. طبق روایات شیعه و اهل سنت[۳۴]، آنها همان اهل بیت پیامبر(ص)، علی(ع)، فاطمه(س) و فرزندان ایشان هستند. بنابر این، چون لوح محفوظ مشتمل بر تمامی علوم است پس این اتصال سبب آگاهی تام می‌‌شود[۳۵].[۳۶]
  4. ظاهر، بلکه صریح برخی روایات آن است که ائمه به تمام امور آگاهند. علم به گذشته و آینده و همه امور جهان، بر گستردگی حداکثری و تام آنان دلالت دارد[۳۷].
  5. روایات مختلفی وجود دارد که ثابت می‌‌کند ائمه(ع) به تمام علوم اشراف داشته‌اند مانند اینکه امام صادق(ع) می‌فرماید: «من علم به کتاب خدا دارم که در آن، آغاز آفرینش و آنچه تا روز قیامت موجود است و نیز خبر آسمان و خبر زمین و خبر بهشت و خبر نار و خبر آنچه در گذشته بوده و آنچه در آینده خواهد بود، همگی در آن آمده است و من به این اخبار آگاهی دارم همچنانکه به کف دست خود آگاهم»[۳۸].[۳۹]
  6. در روایات اهل بیت (ع) تصریح شده است که امام بر همه چیز احاطه دارد و تمام دنیا همانند دانه گردویی نزد او حاضر است[۴۰].

دیدگاه دوم: قول به محدودیت علم معصوم

برخی از اندیشمندان اسلامی، نظریه تمامیت علم معصوم را نمی‌پذیرند و قائل به محدود بودن علم معصوم هستند.

پیش از پرداختن به توضیح دیدگاه آنان لازم است ابتدا به چهار معنا از محدودیت علم غیر خدا اشاره کنیم تا معنای مورد بحث در اینجا معین و مشخص بشود:

  1. مراد از محدودیت علم برگزیدگان الهی این باشد که ایشان به اموری که مختص ذات خدا بوده و آگاهی از آنها برای غیر خدا، محال و ممتنع است، علم نداشته باشند؛ مثل: علم به حقیقت ذات الهی. بر این اساس، محدودیت برای تمامی ممکنات - حتی معصومان - ثابت است. بدیهی است در این نوع از محدودیت، اختلافی بین علمای اسلام نیست؛ بدین معنا که کسی مدعی اطلاع و آگاهی معصوم از علمی که دسترسی به آن برای او امکان عقلی ندارد، نشده است. به هر حال، بر این نکته اتفاق نظر وجود دارد که علم نامحدود یا علم نامتناهی تنها مختص خداست و علم غیر خدا هنگامی که به علم الهی مقایسه شود، قطعاً محدود و متناهی است[۴۱].
  2. مراد از محدودیت آنان این باشد که بدون تعلیم الهی نتوانند به اموری که مختص خدا و نزد اوست، علم پیدا کنند اما با اراده و مشیت الهی با آگاه سازی آنان از اموری که عقلاً قابل انتقال هستند، این محدودیت قابل برداشت است. این گونه از محدودیت نیز مورد پذیرش علمای اسلام است و اختلافی در آن وجود ندارد.
  3. مراد از محدودیت آنان این باشد که به طور مطلق، نتوانند به اموری که آگاهی از آنها فراتر از حد بشر عادی است، علم پیدا کنند؛ خواه با تعلیم الهی باشد یا بدون آن. روشن است که محدودیت به این معنا از پیامبران و امامان الهی منتفی است؛ چراکه رسولان و امامان از آن جهت که خلیفه خدا در زمین هستند، به مرتبه انسان کامل رسیده‌اند و لازمه کامل بودن انسان این است که توان‌مندی‌های او نیز نسبت به سایر افراد بشر کامل‌تر باشد؛ چراکه او به جهت آنکه رابط میان خدا و خلق او و به تعبیر دیگر محل رجوع مردم است و باید از علمی ویژه و فراتر از حد عادی بشر برخوردار باشد.
  4. مراد از محدودیت آنان این باشد که علوم فرابشری آنها مختص به وظایف پیامبری یا امامت باشد و فراتر از آن را نمی‌دانند؛ به همین دلیل نیازمند تعلیم مداوم و تسدید الهی در همه حوادثی که نسبت به آنها علم فعلی ندارند. این نوع از محدودیت، در باره پیامبر خاتم و معصومان از اهل بیت او اختلافی است.

بنابر این، مراد از محدودیت مورد بحث در این دیدگاه، معنای چهارم است؛ برخی بر این باورند که آنان به اذن و مشیت الهی به به همه اموری که علم آنها نزد خدا بوده و بشر عادی توان دسترسی به آنها را ندارد، علم داشته و محدودیتی جز اینکه با اذن خدا بدان‌ها آگاه می‌‌شوند، ندارند. برخی دیگر نیز اگرچه بر این باورند که آگاهی از علوم فرابشری قطعاً برای پیامبر خاتم و اهل بیت او ثابت است، اما معتقدند اطلاع آنها از غیب محدود به حدی است و چنین نیست که آنها به تمام علوم به طور مطلق، دسترسی داشته و از آنها آگاه باشند. به تعبیر روایت: «يُبْسَطُ لَنَا اَلْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلاَ نَعْلَمُ»؛ یعنی: «علم براى ما گشوده شود پس می‌دانيم و چون از ما گرفته شود پس نمی‌دانيم»[۴۲]. از منظر این دیدگاه، آنچه بر معصوم لازم است، علم او به «ما یحتاج مردم» است که در رأس آن علم به احکام شریعت است. براین اساس، علم به امور فراتر از آن از جمله علم به حوادث گذشته و آینده برای معصوم ضرورت عقلی ندارد[۴۳].

ادله این قول
  1. دلیل عقلی: نامحدود دانستن علوم معصومین(ع)، به این معناست که پیامبر(ص) و امامان(ع) به همۀ معلومات الهی احاطه دارند؛ لازمۀ این ادعا در بردارنده این معناست که تفاوتی میان مخلوق که حادث و وجود محدودی است با خالقش که قدیم، ازلی و دارای معلومات نامتناهی است وجود نداشته باشد و این به حکم عقل باطل است و دریافت تمام علم الهی ناممکن است[۴۴].
  2. دلیل نقلی:
    1. بیشترین دلیلی که این گروه به آن استدلال کرده‌اند روایات افزایش‌پذیری علم معصوم است، بدین‌صورت که از روایات متعددی استفاده می‌‌شود علم پیامبر اکرم(ص) و امامان(ع) به منبعی اتصال دارد که پیوسته در حال ازدیاد است و علوم الهی به‌ تدریج در طول زندگی‌شان به آنان عطا می‌شده است، مثلا امام صادق(ع) می‌‌فرمایند: «علم آن است که شب و روز زیاد می‌گردد و از جانب خداوند به ما افاضه می‌شود»[۴۵]. بنابراین علوم آنان که شامل علوم غیبی نیز می‌‌شود را می‌توان افزایش‌پذیر دانست. اگر علوم آنان تام و بی‌نقص می‌بود، فراگیری دانش به شیوه‌های مختلف مثل الهام، شهود و... معنایی نداشت و به منزله تکرار علوم پیشین بود؛ در حالی‌ که این موارد از شیوه‌های انتقال علوم الهی به آنان است. این افزایش پذیری به اندازه‌ای مهم است که امامان(ع) به اصحابشان فرموده‌اند، اگر این افزایش نباشد علم ایشان پایان می‌یابد[۴۶].
    2. برخی روایات هم به صورت صریح دلالت بر محدود بودن علوم معصومین(ع) دارند، به عنوان مثال در روایتی ابوبصیر از امام صادق(ع) سوال کرد: عده‌ای معتقدند شما بر قطرات باران، شمارش ستارگان و برگ‌های درختان و وزن دریاها و ذرات خاک آگاهید آیا این ادعا درست است؟ امام پاسخ دادند: «سبحان الله به خدا قسم کسی جز خداوند اینها را نمی‌داند»[۴۷].[۴۸]

دیدگاه سوم: توقف در مسأله

برخی[۴۹] نیز درباره قلمرو علم معصوم توقف کرده و معتقدند نمی‌توان در این مورد اظهار نظری کرد[۵۰].

جمع بین دیدگاه ها

در اینکه علم معصومین (ع) به امور غیبی تام و بیکران است یا محدود اختلاف شده است. نخست باید دانست علم تام سه کاربری متفاوت دارد که مراد کاربری نوع سوم است، بدین معنا که آیا معصوم از تمامی علومی که غیر خداوند می‌تواند به آنها احاطه پیدا کند با قطع نظر از اینکه آن علم، تام بالفعل باشد یا بالقوه، بالاجمال باشد یا بالتفصیل، آگاهی دارد؟ درباره محدودیت علم امام هم سه کاربری وجود دارد که بحث اصلی بر روی این است که آیا ایشان می‌توانند به اموری که مختص خدا و نزد اوست اما آگاهی از آنها برای غیر او ممکن است، علم پیدا کنند؟ میان علمای شیعه اختلاف وجود دارد. برخی بر این باورند که ائمه(ع) به اذن و مشیت الهی به لوح محفوظ دسترسی داشته و بر این اساس به همه اموری که علم آنها نزد خدا بوده و بشر عادی توان دسترسی به آنها را ندارد، علم داشته و محدودیتی جز اینکه با اذن خدا بدان‌ها آگاه می‌‌شوند، ندارند. برخی دیگر نیز اگرچه بر این باورند که آگاهی از علوم فرابشری قطعا برای معصومین (ع) ثابت است، اما معتقدند اطلاع آنها از غیب محدود به حدی است و چنین نیست که آنها به تمام علوم دسترسی داشته و از لوح محفوظ که علم آن نزد خداست آگاه باشند.

ریشۀ اختلاف، ظهور متفاوت روایاتی است که در این موضوع نقل شده است، لذا اثبات یا نفی تام بودن علوم آنان، بیش از همه به تحلیل و جمع‌بندی روایات این موضوع وابسته است. در جمع بندی میان روایات تام بودن علم امام و روایات افزایش‌پذیری علم ایشان چندین پاسخ داده شده است از جمله اینکه:

  1. روایاتی که از تمامیت علوم امامان خبر می‌‌دهند به علوم اجمالی نظر دارند، منتها تفصیل اینها در طول زندگی امام به روش‌های مختلفی مانند الهام، تحدیث و... به دست می‌‌آید.
  2. روایاتی که می‌‌گویند علم امام تام است بحث از فعلی بودن علم امام دارند اما روایاتی که علم امام را افزایش پذیر می‌‌دانند نگاهشان به شأنی بودن علم امام است بدین معنا که امام هر گاه اراده کند از غیب آگاه می‌‌شود.
  3. همچنین گفته شده: بخشی از علوم امامان تام و کامل و بخشی دیگر افزایش پذیر است. بخش افزایش پذیر آن به علوم حادث و علوم کمالی امامان مربوط می‌‌شود و علم تام به موضوعات دینی و.... مربوط است.
  4. منظور از علم تام امام، علم نسبت به مخلوقات است و منظور از افزایش علمی که در روایات آمده مثل افزایش علم ایشان در شب‌های جمعه یا شب قدر یا در طول سال، مربوط به علم ایشان به خداوند است؛ زیرا ذات خداوند نامحدود است و معرفت به او پایان ندارد[۵۱].

مصادیق علوم امامان معصوم

چه قول به تام بودن علم امام را بپذیریم و چه قول به محدود بودن آن را، در هر حال می توان گفت: متکلمان امامیه اموری را داخل در این قلمرو دانسته و تقریبا در اصل آگاهی امام از آنها اختلافی ندارند هر چند ممکن است در کیفیت آگاهی و جزئیات آنها اختلاف نظرهایی باشد.

  1. علم به احکام شریعت: این امور شامل حکم تکلیفی (احکام پنج گانه) و حکم وضعی (هر حکمی غیر از حکم تکلیفی) است.
  2. علم به اعمال بندگان: در مورد این علم میان اندیشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد، به نحوی که عده‌ای این علم را بالفعل (حاضر بودن علم) دانسته و عده‌ای دیگر دانش امام به کلیات اعمال را می‌پذیرند و جزئیات را متوقف بر اراده امامان می‌‌دانند.
  3. علم به کتب آسمانی: براساس آیۀ ۷ سورۀ آل عمران آیات قرآن به دو دسته محکم و متشابه تقسیم می‌‌شود[۵۲]. خداوند علم به آیات متشابه را مخصوص راسخان در علم دانسته و در روایات آمده است که ائمه (ع) مصداق بارز راسخان در علم هستند، چنانکه امام صادق(ع) می‌فرمایند: «ما راسخان در علم هستیم»[۵۳]. همچنین امامان معصوم (ع) به کتب آسمانی غیر از قرآن نیز علم دارند، چنانکه امام صادق(ع) می‌فرمایند: «حضرت سلیمان(ع) از حضرت داود(ع) ارث برد. حضرت محمّد(ص) از حضرت سلیمان(ع) ارث برد و ما از حضرت محمّد(ص) ارث بردیم؛ ازاین رو، علم به تورات، انجیل، زبور و بیان آنچه در الواح حضرت موسی(ع) بود، نزد ماست»[۵۴].[۵۵]

پاسخ تفصیلی

اختلاف در قلمرو علم معصوم

در مورد محدوده علوم معصومین(ع) در بین اندیشمندان اسلامی اتفاق نظر وجود ندارد؛ چراکه به نظر برخی از بزرگان، ادله عقلی و نقلی هیچ یک به صراحت در باب نوع و کمیت و کیفیت علم ایشان قضاوت نکرده است و از آنجا که اعتقاد تفصیلی به حدود علم امام امر لازمی نیست، می‌‌توان حقیقت امر را به خود امام ارجاع داد[۵۶].

سه دیدگاه اصلی در این بحث بین دانشمندان شیعه امامیه وجود دارد:

دیدگاه نخست: قول به تمامیت علم امام

علم تام" در لفظ و اصطلاح سه کاربری متفاوت دارد:

  1. تام به معنای فعلی در مقابل شأنی: یعنی معصوم از همه چیز آگاه است و چیزی نیست که اکنون در علم او نگنجد، لذا هیچ علمی نیست که منتظر تحصیلش باشد و به عبارتی بالفعل همه چیز را می‌‌داند، به استثنای علومی که احاطۀ بر آنها برای غیر خداوند ناممکن است.
  2. تام به معنای علم تفصیلی در برابر علم اجمالی و کلی: تام بودن علم معصوم یعنی او همۀ علوم ممکن برای غیر خداوند را با تمامی تفصیلات و جزئیات می‌‌داند و علمی که مجمل باشد ندارد.
  3. تام بودن یعنی آگاهی از تمام علومی که غیر خداوند می‌‌تواند به آن احاطه پیدا کند: یعنی علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن را می‌‌داند، با قطع نظر از اینکه این علم، بالفعل باشد یا بالقوه (به تعبیر روایت: «لَوْ شَاؤُوا عَلِمُوا»بالتفصیل باشد یا بالاجمال.

در اینکه مراد قائلین علم تام امام، از واژه تام کدام یک از معانی سه گانه فوق است، اختلاف نظرهایی در میان علما وجود داشته و هر یک معنایی را قصد کرده اند

برخی از علما قائل به تام بودن علم معصومین (عم) هستند مانند:

  1. شیخ محمد حسین مظفر: ایشان معتقد است اهل بیت پیامبر با علم حضوری خودشان به همه حوادث گذشته و آینده و به همه موضوعات خارجی، بدون استثنا علم دارند و در کتابی مستقل با اقامۀ ادله متعدد، قائل به احاطۀ علمیِ امام به صورت مطلق، فعلی و حضوری شدند؛ چنانکه نوشته است: "مراد از "علم امام" فقط مربوط به موضوعات احکام کلی نیست بلکه سیطرۀ علوم ائمه شامل موضوعات خارجی و جزئی نیز می‌‌شود، زیرا جهل امام به آنها موجب نقص در رتبه امامت و تنزّل از این مقام است؛ همچنین نمی‌توان علم امام را تنها در احکام پنج گانه خلاصه کرد، زیرا علم امام، علم حضوری است و صحیح نیست که پرسشی از او پرسیده شود ولی امام از پاسخ آن عاجز باشد چراکه در این صورت حجت بودن ایشان نسبت به پیروانش دچار خدشه می‌‌شود"[۵۷].[۵۸]
  2. آخوند خراسانی: ایشان جان و روح اهل بیت را متصل به لوح محفوظ[۵۹] می‌‌داند و معتقد است اتصال به لوح محفوظ سبب آگاهی تام اهل بیت به عالم ربوبی می‌‌شود[۶۰].[۶۱]
  3. محمد حسین اصفهانی: ایشان مقام علمی امام را از آنچه مرحوم آخوند بیان کردند بالاتر دانسته و معتقدند امام در سیر خود به سوی عوالم قدسی، با عالم عقل کلی (عالم ارواح) اتصال می‌یابد و مقام او مقام عقل اول (نور اول) است که از عالم لوح محفوظ بالاتر است[۶۲].[۶۳]
  4. امام خمینی: اگرچه امام خمینی به صورت واضح گسترۀ علم امام(ع) را مشخص نکرده‌اند؛ اما این مسأله در اندیشه ایشان به خوبی قابل مشاهده بوده و با تأمل در آثار ایشان می‌توان آنرا به دست آورد، مانند:
      1. ایشان بحث وراثت علم امام از نبی مکرم(ص) را مطرح کرده و بیان می‌‌کند که تمام علوم پیامبر به ائمه(ع) به ارث رسیده است، از سویی دیگر معتقد است علم پیامبر، کامل و لدنی و بدون هیچ نقصی است، بنابراین پیامبر بر همۀ امور آگاه بوده و اشراف دارد و چنین علمی به امامان معصوم منتقل شده است.
      2. امام خمینی، امام را حامل عرش الهی می‌داند و از عرش تعبیر به علم کرده است. با این بیان، امام حامل علم الهی است. اطلاق کلام نشان دهندۀ این مطلب است که امام به تمام امور آگاهی دارد[۶۴].
  5. علامه طباطبایی: ایشان معتقد است علم امام(ع) به حوادث و وقایع بر دو قسم است و از دو راه حاصل می‌‌شود: علم موهبتی و خدادادی: یعنی اینکه امام به حقایق جهان هستی در هر شرایطی به اذن خداوند اشراف دارد و علم عادی [۶۵].[۶۶].
  6. جوادی آملی: امامان معصوم با ولایتی که در تمام حوزه‌ها دارند، مسلط به تمام عوالم هستی هستند و هیچ چیزی از احاطه علمی آنان مخفی نخواهد ماند؛ به بیان دیگر، تمام حوادث بزرگ و کوچک نظام هستی، حتی پلک‌زدن انسان‌ها، قیام و قعودشان، افتادن برگی از درخت در معرض دید آنهاست و چیزی به نام زمان گذشته، حال و آینده برای آنان معنا ندارد. امامان معصوم کلیددار و محافظ خزانه بی‌پایانند به نحوی که هر چه را که بخواهند می‌توانند بدانند به همین دلیل در روایات آمده است: «إِنَّ الْإِمَامَ إِذَا شَاءَ أَنْ یَعْلَمَ، عُلِّم‏»[۶۷].[۶۸]
ادله این قول
نخست: ادله عقلی
  1. خداوند متعال در آیه تطهیر که در شأن اهل بیت(ع) نازل شده، هر گونه رجس و پلیدی اعم از ظاهری و باطنی را از دامان آنان دور کرده است. یکی از پلیدی‌های باطنی جهل است که طبق آیه شریفه وجود آنان باید از آن بری باشد[۶۹].
  2. امامان(ع) باید در هر زمانی، از مردمان آن زمان بهتر و کامل‌تر باشند چراکه امام مرجع برای رجوع انسان‌ها نسبت به مشکلات و پرسش هاست و در صورتی که نسبت به سوالی جهل داشته باشد، مرجعیت و جامعیت امام زیر سوال خواهد رفت، لذا امام نسبت به تمام امور عالم آگاهی دارد.
  3. با استفاده از اسم اعظم الهی نیز می‌توان متوجه گستره علم امام شد، چراکه اسم اعظم خداوند که به معنی علم خداوند است، هفتاد و سه حرف دارد که هر کدام از پیامبران به تعدادی از اسامی آگاهی پیدا کرده‌اند و تنها پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) هستند که به هفتاد و دو حرف از آن آگاهی دارند، بنابراین آگاهی امامان معصوم به اسم اعظم به معنای اشراف ایشان به تمامی علوم عام است[۷۰].
دوم: ادله نقلی

روایات مختلفی وجود دارد که ثابت می‌‌کند ائمه(ع) به تمام علوم اشراف داشته‌اند مانند:

  1. امام صادق(ع) فرمودند: «کسی که تمام علم کتاب در نزدش وجود دارد امیرالمؤمنین است و خودشان فرمودند بدانید دانشی که از آسمان به وسیله آدم به زمین آمده و همه آنچه را که موجب فضیلت انبیاء شده است در اهل بیت وجود دارد»[۷۱].[۷۲]
  2. همچنین فرمودند: «من علم به کتاب خدا دارم که در آن، آغاز آفرینش و آنچه تا روز قیامت موجود است و نیز خبر آسمان و خبر زمین و [[خبر بهشت و خبر نار و خبر آنچه در گذشته بوده و آنچه در آینده خواهد بود، همگی آمده است و من این اخبار را می‌دانم، مانند اینکه به کف دستم نگاه می‌کنم»[۷۳].
  3. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «من به اذن خدا زنده می‌کنم و می‌میرانم. من به شما خبر می‌دهم چه می‌خورید و چه در خانه‌های خود ذخیره کرده‌اید، من از دل‌های شما آگاهم و ائمه از اولاد من نیز هر وقت اراده کنند می‌‌توانند به تمام این امور آگاهی پیدا کنند»[۷۴].[۷۵]

دیدگاه دوم: قول به محدودیت علم امام

برخی دیگر از بزرگان دیدگاه متفاوتی داشته و قائلند معصوم دارای علم محدودی است مانند:

  1. ابن شهر آشوب: ایشان معتقد است پیامبر(ص) و امام باید علوم دین و شریعت را بدانند، اما لازم نیست از غیب و حوادث گذشته و آینده آگاه باشند؛ زیرا چنین امری به منزلۀ مشارکت آنان با خدای متعال در همه معلومات است؛ در حالی‌ که دانسته‌های خداوند نامحدود است و علم هر کسی غیر از خداوند محدود است. آنچه باید نسبت به محدودۀ علوم امامان به آن توجه شود این است که علم ایشان حادث است و علم تفصیلی آنان فقط به یک معلوم تعلق می‌گیرد، اما ممکن است بعضی از امور نهانی و حوادث گذشته یا آینده را به واسطه تعلیم خداوند بدانند[۷۶].[۷۷]
  2. شیخ مفید: ایشان علم غیب را فقط شایسته خدا می‌‌داند و معتقد است علم و آگاهی خداوند ذاتی است، اما دیگران چون علمشان اکتسابی است نمی‌توانند از علم غیب برخوردار باشند. شیخ در پاسخ به این پرسش که آیا امام علی و امام حسین (ع) از زمان و مکان شهادت خویش آگاهی داشته‌اند و اگر داشته‌اند چگونه رفتن به مسجد و کربلا توجیه می‌شود؟ می‌گوید: شیعه تنها بر علم امام بر احکام شرعی اجماع دارد[۷۸]. در جایی دیگر می‌‌گوید" در محدوده علم امام(ع) نباید نظر افراطی و غلو داشته باشیم و علم امام(ع) را مانند علم خداوند بدانیم؛ همچنین نباید راه تفریط را انتخاب کنیم تا منجر به انکار علم امامان معصوم شویم. بنابراین می‌‌توان در یک نظریه معتدل قائل شد علم امام فوق علم بشر و تحت علم خالق، محدود و نسبی است[۷۹].
  3. شیخ طوسی: ایشان معتقد است وجود علم برای امام در محدوده‌ای که به او ربط دارد، لازم و ضروری است اما در مسائلی که مربوط به امام نمی‌شود آگاهی امام در آن علم ضرورتی ندارد[۸۰].[۸۱]
  4. کراجکی صاحب کتاب"کنز الفوائد" درباره محدوده علم امام(ع) می‌‌نوسید: "ائمه در نهایت کمال انسانی و عصمت هستند به نحوی که بسیاری از امور پنهانی و رخدادهای آینده برای آنان مشهود بود، اما آنان پیوسته به تمامی اسرار درونی و امور پنهانی آگاه نیستند. همچنین آنان به تمامی دانش پروردگار، آگاهی ندارند"[۸۲].[۸۳]
  5. سید مرتضی معتقد است علم به نوشتن از علومی نیست که برای پیامبر و امامان امری لازم و ضروری باشد. به طور قطع هر پیامبری باید به خداوند و احوال و صفات و افعال او آگاه باشد و احکام شریعت را بداند، زیرا در صورت عدم آگاهی به این موارد نیازمند سوال و پرسش از دیگران خواهد شد و این امر نقص بر آنان محسوب می‌‌شود، اما دانستن علوم دیگر نظیر صنعت و حرفه‌های مختلف مانند بافندگی و رنگرزی و... و نیز نویسندگی بر پیامبر و امام واجب نیست[۸۴].[۸۵]
ادله این قول
  1. دلیل عقلی: نامحدود دانستن علوم معصومین(ع)، به این معناست که پیامبر و امامان به همۀ معلومات الهی احاطه دارند؛ لازمۀ این ادعا در بردارنده این معناست که تفاوتی میان مخلوق و حادث (ایجاد شده) با خالقی که قدیم و ازلی و دارای معلومات نامتناهی است وجود نداشته باشد، در حالی که چنین امری برای مخلوق و حادث محال و ناممکن است[۸۶].[۸۷]
  2. ادله نقلی:
    1. در روایتی ابوبصیر از امام صادق(ع) سوال کرد عده ای معتقدند شما بر قطرات باران شمارش ستارگان و برگ‌های درختان و وزن دریاها و ذرات خاک آگاهید آیا این ادعا درست است امام پاسخ دادند: «سبحان الله به خدا قسم کسی جز خداوند اینها را نمی‌داند»[۸۸].
    2. امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند علمی مخصوصِ به خود دارد و کسی به غیر خودش آنرا نمی‌داند و علم دیگری دارد که فرشتگان مقرب و انبیای مرسل آنرا می‌دانند و هر آنچه انبیای مرسل می‌دانند، ما هم می‌دانیم»[۸۹].[۹۰]

دیدگاه سوم: توقف در مسأله

عده‌ای از علما هم درباره قلمرو علم معصوم توقف کرده‌اند:

  1. شیخ مرتضی انصاری معتقد است هیچ‌یک از ادلۀ عقلی و نقلی، در این زمینه نتیجه روشن و قطعی مبنی بر مشخص شدن قلمرو علوم امامان معصوم را نشان نمی‌دهد به همین دلیل نمی‌توان در این مورد اظهار نظری کرد[۹۱].
  2. میرزا ابوالحسن مشکینی در حاشیه خود بر کفایة الاصول آخوند خراسانی، می نویسد روایات در مورد علوم امامان معصوم قطعی و روشن نیست و چون در مسائل اعتقادی باید به قطع رسید به همین دلیل نمی‌توان قاطعانه در مورد علوم امامان معصوم ادعایی کرد[۹۲].

سبب اعتقاد این عده مبنی بر توقف به دو دلیل است: تزاحم در روایات نسبت به قلمرو علوم امامان و گزارش‌های نقل شده از زندگی عادی و روزمره ائمه(ع) مبنی بر بهره نگرفتن از علم غیب خود در پیشبرد امور و کارهای شخصی[۹۳].

جمع بین دیدگاه‌ها

در نگاه نخست با بررسی دیدگاه‌ها به نظر می‌‌آید بین دو دسته اول و دوم تعارض وجود دارد، اما با نگاهی عمیق و منطقی و همچنین با کمک روایات می‌‌توان بین این دو قول را با توجه به دو مقدمه جمع کرد:

  1. محال بودن دسترسی به علوم نامحدود به این معناست که حصول آن برای امامان امری لازم و واجب نیست چراکه امام در هر مقامی که باشد احتیاجی به تمام علوم ندارد، بنابراین این مطلب متفاوت از این معناست که امامان برای به دست آوردن تمام علوم ناتوان و محذور هستند.
  2. روایاتی که علوم معصومین را به صورت محدود بیان می‌‌کند مانند روایتی از امام باقر(ع) که فرمودند: «خداوند علمی مخصوصِ به خودش دارد و کسی به غیر خودش از آن آگاهی ندارد»[۹۴]. به این معنا نیست که امامان معصوم از به دست آوردن آنها عاجزند، بلکه مقصود اینگونه روایات ـ بر فرض صحت سند ـ به این معناست که اشراف این علوم برای امامان به صورت ذاتی نیست بلکه این علوم به صورت اکتسابی برای آنان حاصل می‌‌شود چنانکه در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) سوال شد: آیا شما علم غیب دارید؟ حضرت فرمودند: «اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم، علم غیب ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست، بلکه به وسیله پیامبر خدا(ص) به من تعلیم داده شده است»[۹۵].

با ذکر این دو مقدمه می‌‌توان دریافت علوم معصومین علم فعلی و حضوری نیست، هرچند که این فرضیه مورد قبول عده ای است، اما آنچه به دست می‌‌آید این است که علم امامان معصوم علم ارادی و مشیتی است، به نحوی که ایشان هر زمان اراده کنند می‌‌توانند به تمام علوم دسترسی داشته باشند[۹۶]. که این همان معنا و کاربری سوم از اصطلاح علم تام است.

تقسیمات علوم

باید توجه داشت اینکه از علم معصوم بحث می‌شود مراد کدام نوع از علم است علم خاص خداوند یا علم عام؟ در برخی از روایات علم خداوند به دو دسته: علم مبذول (علم عام) و علم مکفوف (علم خاص) تقسیم شده است[۹۷]:

  1. علم عام: یعنی علمی که خداوند، ملائکه و انبیای خویش را بر آن آگاه ساخته است. این علم به دو قسم تقسیم می‌‌شوند:
    1. علم ما کان (علم ماضی): آگاهی از آنچه در گذشته بوده است.
    2. علم ما یکون (علم به آینده): یعنی آنچه در آینده تا قیامت رخ می‌‌دهد. علم عام اگر در قالب مصادیق عنوان شود به آن علم حادث گفته می‌‌شود مانند: علم به حلال و حرام؛ علم انساب؛ علم به زمان مرگ و بلاها؛ علم به قضاوت؛ علم به بهشت و دوزخ؛ علم به آسمان و زمین و....
  2. علم خاص: علمی که مختص به خداوند بوده و هیچکس از محتوای آن آگاهی ندارد. این علم با توجه به آیۀ ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ[۹۸] مختص خداوند است، منتها با توجه به استثنایی که در آیه آمده خداوند آنرا به کسانی که از آنها راضی است هم عنایت کرده است مانند: پیامبران و ائمه اطهار(ع)[۹۹].

مصادیق علوم امامان معصوم

چه قول به تام بودن علم امام را بپذیریم و چه قول به محدود بودن آن را، در هر حال می توان گفت: متکلمان امامیه اموری را داخل در این قلمرو دانسته و تقریبا در اصل آگاهی امام از آنها اختلافی ندارند هر چند ممکن است در کیفیت آگاهی و جزئیات آنها اختلاف نظرهایی باشد

  1. علم به احکام شریعت: این امور شامل حکم تکلیفی (احکام پنج گانه) و حکم وضعی (هر حکمی غیر از حکم تکلیفی) است.
  2. علم به اعمال بندگان: در مورد این علم میان دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد، به نحوی که عده‌ای این علم را بالفعل (حاضر بودن علم) دانسته و عده‌ای دیگر دانش امام به کلیات اعمال را می‌پذیرند و جزئیات را متوقف بر اراده امامان می‌‌دانند.
  3. علم به کتب آسمانی: براساس آیۀ ۷ سورۀ آل عمران آیات قرآن به دو دسته محکم و متشابه تقسیم می‌‌شود[۱۰۰]، خداوند علم به آیات متشابه را مخصوص راسخان در علم دانسته و در روایات آمده است که ائمه مصداق بارز راسخان در علم هستند، چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «ما راسخان در علم هستیم»[۱۰۱]. همچنین ائمه(ع) به کتب آسمانی غیر از قرآن نیز علم دارند چنانکه در امام صادق(ع) فرمودند: «حضرت سلیمان(ع) از حضرت داود(ع) ارث برد. حضرت محمّد(ص) از حضرت سلیمان(ع) ارث برد و ما از حضرت محمّد(ص) ارث بردیم؛ ازاین رو، علم به تورات، انجیل، زبور و بیان آنچه در الواح حضرت موسی(ع) بود، نزد ماست»[۱۰۲].
  4. علم به آنچه مردم نیاز دارند: امام صادق(ع) فرمودند: «صحیفه‌ای نزد ماست که به املای پیامبر خداست و حضرت علی(ع) آن را به دست خود نوشته و همه آنچه نیاز است، حتّی دیه خراش، در آن ثبت شده است»[۱۰۳].
  5. علم به آسمان‌ها و زمین: امام صادق(ع) فرمودند: «من می‌دانم آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه در بهشت و جهنم است و آنچه قبلا بوده و آنچه که در آینده اتفاق خواهد افتاد. پس از لحظه ای امام احساس کرد تحمّل این مطالب برای برخی از حاضران، دشوار است؛ به همین دلیل فرمودند: (آنچه می‌گویم، چیز شگفتی نیست؛ زیرا) اینها را از کتاب خدا دانستم. خداوند می‌فرماید: بیان هر چیزی در کتابش وجود دارد»[۱۰۴].
  6. علم به شهادت خود: ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل کرده است: «هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد چنین کسی، اساساً حجت خدا بر خلق او نیست»[۱۰۵].[۱۰۶]

پانویس

  با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. از جمله قائلان به فعلی بودن علم امام و مدافعان از این نظریه: سید عبدالحسین لاری (م۱۳۴۲ﻫ)، شیخ محمد حسین مظفر (م۱۳۸۱ﻫ) و سید محمد علی قاضی طباطبایی (م١٣٩٩ﻫ) هستند. مرحوم لاری می گوید: والمثبت لعموم كميته، وفعلية كيفيته هو ظاهر المشهور، بل كلّ الإمامية. لاری، سید عبدالحسین، المعارف السلمانیه، ص۵۰؛ مرحوم مظفر نیز می گوید: وإنّما حضوره عندهم بمعنى انكشاف المعلومات لديهم فعلاً. مظفر، محمد حسین، علم الإمام، ص۱۲ و ۱۳. همچنین مرحوم قاضی گفته است: تمامی اوصاف امام(ع) و کمالات وی در مقام فعليت و در مرحله موجودیت است؛ یعنی امام، عالِم است فعلاً و دارای مقام علم فعلی است. قاضی طباطبایی، سید محمد علی، مقدمه‌ای بر رسالهٔ علم امام، چاپ شده در کتاب علم امام (مجموعه مقالات)، ص ۴۹۵.
  2. از جمله قائلان به شأنی یا ارادی بودن علم امام: حر عاملی (م۱۱۰۴ﻫ)، علامه آشتیانی (م۱۳۱۹ﻫ) و شیخ محمد رضا مظفر (م١٣۸۸ﻫ) هستند. مرحوم حر می گوید: علمهم بجميع أفراده غير معلوم؛ بل معلوم العدم؛ لكونه من علم الغيب؛ فلا يعلمه إلا الله؛ وإن كانوا يعلمون منه ما يحتاجون إليه، وإذا شاؤوا أن يعلموا شيئاً علموه. حر عاملی، محمد بن حسن، الفوائد الطوسیة، ص۵۲۰؛ مرحوم آشتیانی نیز می گوید: وفيه أوّلاً: المنع من علم المعصوم بجميع جزئيات أفعال المكلفين وأقوالهم فعلاً، غاية الأمر أنهم قادرون على العلم بهما؛ إن شاؤوا علموا. آشتیانی، محمد حسن، کتاب القضاء، ص۵۱. همچنین مرحوم مظفر گفته است: وإذا استجدّ شيء لا بدَّ أن يعلمه من طريق الاِلهام بالقوة القدسية التي أودعها الله تعالى فيه، فإنْ توجّه إلى شيء وشاء أن يعلمه على وجهه الحقيقي، لا يخطأ فيه ولا يشتبه. مظفر، محمد رضا، عقائد الإمامية، ص۹۰.
  3. یعنی: برخی برگزیدگان الهی، علم به همه جزئیات حوادث دارد، همان‌طور که در خانه خود نشسته است می‌داند فلان شخص مشغول دزدی و فلان شخص مشغول خواندن قرآن است و خلاصه اینکه به همۀ حوادث گذشته و آینده و به همۀ موضوعات خارجی علم دارد. به عنوان مثال: شیخ محمد حسین مظفر (م۱۳۸۱ﻫ) می گوید: المراد من العلم في المقام هو العلم في الموضوعات الخارجية الجزئية الصِّرفة؛ لا العلم في الموضوعات للأحكام الكلية. ر.ک: مظفر، محمد حسین، علم الإمام، ص۱۲.
  4. به عنوان مثال: علامه آشتیانی (م۱۳۱۹ﻫ) می گوید: وفيه أوّلاً: المنع من علم المعصوم بجميع جزئيات أفعال المكلفين وأقوالهم فعلاً، غاية الأمر أنهم قادرون على العلم بهما؛ إن شاؤوا علموا. آشتیانی، محمد حسن، کتاب القضاء، ص۵۱.
  5. ر.ک: هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام، ص۱۲۳-۱۲۴
  6. ر.ک: هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود، ص؟؟.
  7. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، بحث کوتاه در باره علم امام، ص۲۵؛ خمینی، سید روح الله، شرح دعای سحر، ص۵۳-۵۴؛ ؛ رستمی، محمد زمان؛ آل بویه، طاهره، علم امام، ص۲۰۰؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۴۶-۴۷.
  8. در حدیث شریف، از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: «إِنَّ اَللَّهَ أَحْكَمُ وَ أَكْرَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَعْلَمُ مِنْ أَنْ يَكُونَ اِحْتَجَّ عَلَى عِبَادِهِ بِحُجَّةٍ ثُمَّ يُغَيِّبُ عَنْهُمْ شَيْئاً مِنْ أَمْرِهِمْ»؛ «خداوند حکیم‌تر و بزرگ‌تر و داناتر از آن است که بر بندگان خود حجتی بگمارد، سپس از امور آنان چیزی را از او مخفی بدارد». صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص122.
  9. در حدیث شریف، از پیامبر خاتم(ص) نقل است که فرمود: «إِنَّ عَلِيّاً خَلِيفَةُ اَللَّهِ وَ خَلِيفَتِي عَلَيْكُمْ بَعْدِي»؛ «همانا علی خلیفه خدا و خلیفه من بر شما پس از خود». صدوق، عيون أخبار الرضا، ج2، ص13؛ همچنین نقل است که فرمود: «وَمِنْ بَعْدِ اَلْحُسَيْنِ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِهِ خُلَفَاءُ اَللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلَى عِبَادِهِ»؛ «و پس از حسین نه تن از صلب او خلفای خدا در زمین‌اند و حجت‌های او بر بندگان». صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۵۹؛ امام رضا(ع) نیز در روایتی فرمود: «اَلْأَئِمَّةُ خُلَفَاءُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي أَرْضِهِ»؛ «امامان خلفای خدای عز و جل در زمین اند». کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص۱۹۳.
  10. ر.ک: نادم، محمد حسن، علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص۳۲۰؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل، ص۲۰۲؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۱.
  11. به دلیل حدیث منزلت: رسول خدا(ص) خطاب به امام علی(ع) فرمود: «أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّا أنـّه لانَبیّ بَعدی»؛ تو نسبت به من به‌ منزله هارون نسبت به موسی هستی؛ جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود. مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۷۷، ج۳، ص۴۱۷؛ صحیح البخاری، ج۵، ص۱۲۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۰۷.
  12. لطیفی، رحیم، علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، ش۴۸.
  13. ر.ک: نقوی، سید نسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۱۸-۲۱؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۶-۴۰.
  14. دیدگاه آیت الله قاضی طباطبایی؛ ر.ک: استادی، رضا، سرگذشت کتاب شهید جاوید، ص۵٧٣.
  15. ر.ک: سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۴۳-۵۱؛ موسوی، سید علی، تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۱۲۸.
  16. ر.ک: همان، ص۱۳۵؛ رساله ای در دلالت آیه تطهیر بر علم گسترده پیامبر و امام، در: محمد حسن نادم، علم امام (مجموعه مقالات)، ص۶۸۰-۶۸۳.
  17. ر.ک: همان، ص۱۲۹.
  18. و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است سوره نحل، آیه ۸۹.
  19. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۱۶۹-۱۵۷. روایات ۱، ۴، ۹ و ۱۰ این باب، دارای سند صحیح و روایت ۸ موثق است. همچنین ر.ک: صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص-۱۹۶۱۹۳.
  20. ر.ک: هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام، ص۵۰۵-۵۰۶.
  21. «بگو: میان من و شما، خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.
  22. ر.ک: فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۹، ص۵۵؛ بغدادی، علاءالدین، تفسیر الخازن، ج۳، ص۲۶.
  23. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۰، ص۳۳۶؛ سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۶۹.
  24. مشکل تفسیر اول این اگر «من عنده علم الکتاب» خدا باشد که خدا هم معطوف هم معطوف‌علیه خواهد بود؛ مثل اینکه بگویید: من پدرم و پدرم را دیدم و منظور شما یک نفر باشد! زیرا اسم خدا در آیه قبلاً ذکر شده بود، و مشکل تفسیر دوم اینکه وقتی مشرکین نه جبرئیل را می‌دیدند و نه او را قبول داشتند، چگونه شهادتش در جریان مربوط به این آیه، فایده‌ای خواهد داشت؟ ر.ک: سید محمد حسین طهرانی، امام‌شناسی، ج۴، ص۱۰۰.
  25. به عنوان نمونه: از امام صادق(ع) روایت است که فرمود: «عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ؟ قَالَ: إِيَّانَا عَنَى، وَعَلِيٌّ أَوَّلُنَا وَأَفْضَلُنَا وَخَيْرُنَا بَعْدَ اَلنَّبِيِّ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَمُ»؛ «از برید بن معاویه نقل است که گفت: از امام باقر(ع) در باره آیه پرسیدم و او گفت: ما را اراده کرده است و علی نخستین ما و بهترین و برترین ما پس از پیامبر است»".
  26. ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۵۳۶؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۲۳۶؛ آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۷، ص۱۶۵.
  27. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۱۳۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۳۸۳؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل، ج۲، ص۱۶۵؛ کاشانی، فتح الله، زبدة التفاسیر، ج۲، ص۴۰۴؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر الصافی، ج۲، ص۱۲۶؛ قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، کنز الدقائق، ج۴، ص۳۴۲؛ آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۴، ص۱۶۳؛ شبر، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۵۶؛ گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة، ج۲، ص۱۳۴؛ سیوطی، جلال الدین، تفسیر الجلالین، ج۱، ص۱۳۷؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۷۲؛ طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان، ج۵، ص۹۲.
  28. «و بر تو کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  29. «و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹.
  30. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج٢۵، ص١۵۲؛ ربانی گلپایگانی، علی؛ زمانیان، مسلم، حقیقت علم الکتاب و آگاهی ائمه از آن، فصلنامه کلام اسلامی، ش۱۰۶، ص۶۹-۸۶؛ تحریری، محمد باقر، جلوه‌های لاهوتی، ج ۲، ص ۱۳۷؛ صالحی مالستانی، حسین، علم غیب و علم لدنی پیامبر از منظر امام خمینی، فصلنامه حضور، ش ۸۸؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی، ص۵۷؛ عرفانی، محمد نظیر، بررسی علم غیب معصومان در تفاسیر فریقین، ص۱۹۹.
  31. «که این قرآنی ارجمند است، در نوشته‌ای فرو پوشیده، که جز پاکان را به آن دسترس نیست». سوره واقعه، آیه ۷۷ ـ ۷۹.
  32. ر.ک: زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۴، ص۴۶۹؛ طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۹، ص۵۱۰؛ فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تفسیر الصافی، ج۵، ص۱۲۹؛ بیضاوی، عبدالله بن عمر، انوار التنزیل، ج۵، ص۱۸۳، رازی، فخرالدین محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۲۹، ص۴۳۱، بغدادی، علاء الدین، تفسیر الخازن، ج۴، ص۲۴۱، بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل، ج۵، ص۱۹، آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۱۴، ص۱۵۳؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان (ترجمه فارسی)، ج۱۹، ص۲۳۷.
  33. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  34. زمخشری، محمود، الکشاف، ج۱، ص۳۶۹؛ ذیل آیه مباهله، محمد بن عیسی بن سوره، الجامع الصحیح، ج۵، ص۶۶۳؛ حاکم نیشابوری، ابی‌عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص ۱۴۶ـ ۱۴۸؛ سیوطی، عبدالرحمن جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۶، ص ۶۰۵ ـ ۶۰۶.
  35. خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ج١، ص٣٧۴: آری، کسی که مشمول عنایت خداوند باشد و جان پاکش به عالم لوح محفوظ که از بزرگترین عوالم ربوبی و اصل کتاب است، اتصال یابد، حقایق آن چنان که هست نزد او هویدا می‌گردد؛ همانگونه که چه بسا برای رسول گرامی اسلام(ص) و برخی از اوصیا اتفاق می‌افتد و بر همه موجودات آن چنان که بوده‌اند و خواهند شد، معرفت پیدا می‌کند.
  36. ر.ک: غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمد رضا، بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ص۴۳؛ سبحانی، سید محمد جعفر؛ منابع علم امامان شیعه، ص۴۳-۵۱؛ نقوی، سید انیس الحسن، علم غیب ائمه معصومین(ع)؛ ص۵۲ ـ ۵۵؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص۴۱-۵۳؛ موسوی، سید علی، تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۱۲۸.
  37. ر.ک: قزوینی برغانی، محمد تقی بن عبدالله، کیفیة علم الامام، در: محمدحسن نادم، علم امام (مجموعه مقالات)، ص۱۳۱-۱۳۲، ۱۳۰- ۱۳۹ و ۱۶۲-۱۵۶.
  38. «قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ أَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ‌، وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ، وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ، وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ، أَعْلَمُ ذلِکَ کَمَا أَنْظُرُ إِلی کَفِّی، إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۱.
  39. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۷۲-۷۶.
  40. از امام صادق (ع) نقل است که فرمود: «إِنَّ اَلدُّنْيَا لَتَمَثَّلَ لِلْإِمَامِ فِي مِثْلِ فِلْقَةِ اَلْجَوْزِ فَلاَ يَعْزُبُ عَنْهُ مِنْهَا شَيْءٌ وَ إِنَّهُ لَيَتَنَاوَلُهَا مِنْ أَطْرَافِهَا كَمَا يَتَنَاوَلُ أَحَدُكُمْ مِنْ فَوْقِ مَائِدَتِهِ مَا يَشَاءُ»؛ «دنیا مانند یک قطعه گردو در مقابل امام مجسم شده؛ چیزی از دنیا در نظر امام پوشیده نیست. او می‌تواند از هر جای دنیا آنچه را که بخواهد بگیرد، مثل شما که از سفره هر چه را می‌خواهید برمی‌دارید و از دست شما فاصله ندارد». مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۲۱۷؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۲۱۷. ر.ک: قزوینی برغانی، محمد تقی بن عبدالله، کیفیة علم الامام، در: محمدحسن نادم، علم امام (مجموعه مقالات)، ص۱۳۷.
  41. علامه طباطبایی در تفسیر خود می‌‌نویسد: «علم تام به جمیع غیب‌ها منحصراً از آن خدای عالم است، هر چیزی که برای یک موجودی حاضر و برای سایر موجودات غایب است همان چیز برای خدا حاضر است و او محیط به آن است و لازمه این مطلب این است که چیزی نتواند به غیب چیز دیگری که خدا عالم به آن است و نه به غیب خود پروردگار راه یابد، برای اینکه او خود مخلوقی است محدود که نمی‌تواند از طوری که آفریده و تحدید شده تجاوز نماید. پس تنها خدای سبحان علام الغیوب است، و هیچ چیزی به جز خدا عالم به غیب‌ها نیست، نه همه غیبها و نه بعضی از آنها، علاوه بر این، اگر هم فرض شود که کسی (مانند انبیا و اولیا) به چیزی از غیب خدا احاطه یابد باز هم محیط حقیقی نیست». طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان (ترجمه فارسی)، ج۶، ۳۵۴-۳۵۵
  42. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ۲۵۶
  43. به عنوان مثال: شیخ مفید (م۴۱۳ق) علم غیب را فقط شایسته خدا می‌‌داند و معتقد است علم و آگاهی خداوند ذاتی است، اما دیگران چون علمشان اکتسابی است نمی‌توانند از علم غیب برخوردار باشند. او می گوید: «إن الأئمة من آل محمد(ص) قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد ویعرفون ما یکون قبل کونه؛ ولیس ذلك بواجب فی صفاتهم، ولا شرطاً في إمامتهم وإنما أکرمهم الله تعالى به، وأعلمهم إیاه للطف فی طاعتهم، والتمسك بإمامتهم؛ ولیس ذلك بواجب عقلاً، ولکنّه وجب لهم من جهة السماع»؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، اوائل المقالات، ص۶٧. همچنین: ابن شهرآشوب (م۵۸۸ق) می‌گوید: پیامبر(ص) و امام(ع) باید علوم دین و شریعت را بدانند، اما لازم نیست از غیب و حوادث گذشته و آینده باخبر باشند؛ زیرا چنین ادعایی به مشارکت آنها با خدای متعال در همه معلومات ختم می‌شود: «النبی والامام یجب ان یعلما علوم الدین و الشریعة ولایجب ان یعلما الغیب وما کان وما یکون لان ذلک یؤدی الى انهما مشارکان للقدیم تعالى فی جمیع معلوماته، ومعلوماته لاتتناهی وانما یجب ان یکونا عالمین لانفسهما وقد ثبت انهما عالمان بعلم محدث، والعلم لایتعلق على التفصیل الا بمعلوم واحد ولو علما ما لایتناهی لوجب ان یعلما وجود ما لایتناهی من المعلومات وذلک محال ویجوز أن یعلما الغایبات والکاینات الماضیات او المستقبلات بأعلام الله تعالى لهما شیئا منها»؛ ابن شهرآشوب، محمد، متشابهات القرآن و مختلفه، ج١، ص٢١١. همچنین: سید مرتضی تصریح می کند که آنچه برای امام لازم و ضروری است علم به هر مقداری که با هدایت بشر ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم دارد از معارف و احکام و حوادث گذشته و آینده. امام باید بالفعل بداند؛ زیرا این علوم در حوزه وظایف اوست و بخشی از دین شمرده می شود: «وليس يلزم على ما أوجبناه من علمه بأحكام الشرائع أن يكون عالماً بالصنائع والمهن و.. لأن ذلك كله مما لا تعلق له بما كان رئيساً فيه، ولا يوجب رئاسته العلم به» علم الهدی، سید مرتضی، الذخیره، ص۴۳۲، و می گوید: «فأما العلم بالبواطن فمما لا يجب في النبي ولا في الإمام» علم الهدی، سید مرتضی، الشافی، ج۲، ص۳۰، و همچنین: «أصاب (المعتزلي) في أن ما لا تعلق له بما يقوم به الإمام لا يجب أن يعلمه،... ومعاذ الله أن نوجب له من العلوم إلا ما تقتضيه ولايته.. وعلم الغيب خارج عن هذا» علم الهدی، سید مرتضی، الشافی، ج۳، ص۱۶۴. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص۴۱-۵۳؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص۴۳-۵۱.
  44. از جمله صاحبان این دلیل، سید مرتضی (م۴۳۶ق) که در این باره گفته است: «الإمام لا يجب أن يعلم الغيوب، وما كان وما يكون؛ لأنّ ذلك يؤدّي إلى أنه مشارك للقديم تعالى في جميع معلوماته، وأنّ معلوماته لا يتناهى». علم الهدی، سید مرتضی، رسائل الشریف‌المرتضی، ج۳، ص۱۳۱؛ همچنین گفته است: «إنّ إيجاب ذلك يؤدّي إلى إيجاب العلم بسائر المعلومات الغائبات والحاضرات، و ان يكون كلّ واحد من النبي والإمام محيطاً بمعلومات اللّٰه تعالى ... فبطل قول من ادّعى أنّ الإمام محيط بالمعلومات». علم الهدی، سید مرتضی، جوابات المسائل الرازیة، چاپ شده در: رسائل الشریف‌المرتضی، ج۱، ص۱۰۴-۱۰۸؛ ر.ک: اسعدی، علی رضا، کتاب «سید مرتضی»، ص۲۹۱-۲۹۲.
  45. «إنما العلم ما یحدث باللیل و النهار یوما بیوم و ساعة بساعة»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص۲۳۸، ح ۱.
  46. به عنوان مثال، حر عاملی (م۱۱۰۴ق) در این باره گفته است: «علمهم (الأئمّة) بجميع أفراده غير معلوم، أو معلوم العدم؛ لكونه من علم الغيب؛ فلا يعلمه إلا الله؛ وإن كانوا يعلمون منه ما يحتاجون إليه، وإذا شاؤوا أن يعلموا شيئاً علموه». حر عاملی، محمد بن حسن، الفوائد الطوسية، ص۵۲۰؛ ؛ همچنین گفته است: «ما كانوا (الأئمّة) يعلمون الغيب كلّه، والقرآن صريح بذلك. نعم؛ كانوا يعلمون كثيراً من المغيّبات بتعليم اللّه سبحانه لهم، وكان علمهم يزيد في ليالي القدر والجمعة وغيرها، وكانوا إذا أرادوا أن يعلموا شيئاً علموا». حر عاملی، محمد بن حسن، إثباة الهداة، ج۵، ص۳۷۵. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان، ملائکه و دیدار با امامان، ماهنامه پاسداران اسلام، ش ۲۴۸؛ غرویان، محسن، میرباقری، سید محمد حسین، غلامی، محمد رضا، بحثی مبسوط در آزمایش عقاید، ص۳۳۹؛ هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود، ش ٣٢، ص۵٠؛ نادم، محمد حسن، افتخاری، سید ابراهیم، منابع علم امام از نگاه متکلمان قم و بغداد، ص۶۱.
  47. «عن أبي بصير قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام إنهم يقولون، قال: و ما يقولون؟ قلت: يقولون تعلم قطر المطر و عدد النجوم و ورق الشجر و وزن ما في البحر و عدد التراب، فقال: سبحان اللّه سبحان اللّه لا و اللّه ما يعلم هذا إلا اللّه»؛ حرعاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۴٠١.
  48. ر.ک: اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۴۴ و ۴۵.
  49. مرحوم شیخ انصاری از جمله افرادی است که در این مسأله توقف کرده، آنجا که می‌گوید: واما مسالة مقدار معلومات الامام(ع) من حیث العموم والخصوص وکیفیة علمه بها من حیث توقفه على مشیتهم اوعلى التفاتهم الى نفس الشىء اوعدم توقفه على ذلک فلا یکاد یظهر من الاخبار المختلفة فی ذلک ما یطمئن به النفس فالاولى وکول علم ذلک الیهم صلوات الله علیهم اجمعین؛ انصاری، مرتضی، فرائد الاصول، ج١، ص٣٧۴.
  50. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۴ و ۴۵.
  51. ر.ک: هاشمی، سید علی، ماهیت علم امام بررسی تاریخی و کلامی، ص ۳۳۱ ـ ۳۳۲ و علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود، ش ٣٢، ص۵٠؛ کرم‌زاده، علی، بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید، کلینی و مفید، ص ۶۴.
  52. ﴿هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محُّكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ اوست كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد برخى از آن، آيات محكم (/ استوار/ يك رويه) اند، كه بنياد اين كتاب‏اند و برخى ديگر (آيات) متشابه سوره آل عمران، آیۀ ۷.
  53. «نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۲۱۳.
  54. «إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ داوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً(ص) وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی الْأَلْوَاحِ‌»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸۷؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۳۸.
  55. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۷۲-۷۶؛ حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامت‌پژوهی، ش۴، ص۶۰.
  56. ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۵؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  57. ر.ک: علم امام، محمد حسین مظفر
  58. ر.ک: سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ سید انیس الحسن نقوی علم غیب ائمه معصومین(ع)؛ ص۵۲ ـ ۵۵؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  59. لوحی است که تمام اتفاقات عالم در آن ثبت شده است.
  60. کفایة الاصول، محمد کاظم خراسانی، ج١، ص٣٧۴.
  61. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  62. غروی اصفهانی، محمد حسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، ج١، ص٦٦٣.
  63. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  64. ر.ک: موسوی، سید علیف تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۱۲۸.
  65. بحث کوتاه درباره علم امام، سید محمد حسین طباطبایی، ص٢۵.
  66. ر.ک: سبحانی، سید محمد جعفر؛ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  67. کافی، ج ۱، ص ۲۵۸.
  68. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  69. سرگذشت کتاب شهید جاوید، رضا استادی، ص۵٧٣.
  70. ر.ک: موسوی، سید علی، تبیین و بررسی گستره علم امام از دیدگاه علامه طباطبایی و امام خمینی، ص۱۲۸؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  71. «الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ هُوَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع... وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَلَا إِنَّ الْعِلْمَ الَّذِی هَبَطَ بِهِ آدَمُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ جَمِیعَ مَا فُضِّلَتْ بِهِ النَّبِیُّونَ إِلَی خَاتَمِ النَّبِیِّینَ فِی عِتْرَةِ خَاتَمِ النَّبِیِّین»؛ بحارالانوار، ج۲۶، ص۱۶۰.
  72. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۶۰-۶۱.
  73. «قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ أَنَا أَعْلَمُ کِتَابَ اللَّهِ‌، وَ فِیهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ کَائِنٌ إِلی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ، وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ، وَ خَبَرُ مَا کَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ کَائِنٌ، أَعْلَمُ ذلِکَ کَمَا أَنْظُرُ إِلی کَفِّی، إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ: فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ»؛ کافی، ج۱، ص۶۱.
  74. «أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ بِإِذْنِ رَبِّی وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِکُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِی یَعْلَمُونَ وَ یَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۵.
  75. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۷۲-۷۶.
  76. النبی والامام یجب ان یعلما علوم الدین و الشریعة ولایجب ان یعلما الغیب وما کان وما یکون لان ذلک یؤدی الى انهما مشارکان للقدیم تعالى فی جمیع معلوماته، ومعلوماته لاتتناهی وانما یجب ان یکونا عالمین لانفسهما وقد ثبت انهما عالمان بعلم محدث، والعلم لایتعلق على التفصیل الا بمعلوم واحد ولو علما ما لایتناهی لوجب ان یعلما وجود ما لایتناهی من المعلومات وذلک محال ویجوز أن یعلما الغایبات والکاینات الماضیات او المستقبلات بأعلام الله تعالى لهما شیئا منها؛ متشابهات القرآن و مختلفه، محمد ابن شهر آشوب، ج١، ص٢١١.
  77. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱.
  78. إن الائمه من آل محمد(ص) قد کانوا یعرفون ضمائر بعض العباد ویعرفون ما یکون قبل کونه ولیس ذلک بواجب فی صفاتهم ولا شرطا فی إمامتهم وإنما أکرمهم الله تعالى به وأعلمهم إیاه للطف فی طاعتهم و التمسك بإمامتهم؛ ولیس ذلک بواجب عقلا ولکنه وجب لهم من جهة السماع»؛ اوائل المقالات، ص۶٧.
  79. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳؛ تورانی، اعلا، زهرا خطیبی، علم امام در آینه حکمت متعالیه، ص ۵۲.
  80. ولا یلزم اذا قلنا انه یجب أن یکون عالما بما أسند الیه، أن یکون عالما بما لیس هو اماما فیه کالصنائع وغیر ذلک.؛ الاقتصاد الهادی إلی طریق الرشاد، الشیخ الطوسی، ص١٩٢.
  81. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  82. و أنهم فی کمال العلم و العصمة من الآثام نظیر الأنبیاء...و أنه سبحانه أظهر علی أیدیهم الآیات و أعلمهم کثیرا من الغائبات و الأمور المستقبلات و لم یعطهم من ذلک إلا ما قارن وجها یعمله من اللطف و الصلاح و لیسوا عارفین بجمیع الضمائر و الغائبات علی الدوام و لا یحیطون بالعلم بکل ما علمه الله تعالی؛ کنزالفوائد، ابن الفتح محمد بن علی الکراجکی، ص١١٢.
  83. سبحانی، سید محمد جعفر؛ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱.
  84. رسائل الشریف‌المرتضی، ج۱، جوابات المسائل الرازیة، ص۱۰۴-۱۰۸.
  85. ر.ک: اسعدی، علی رضا، در کتاب «سید مرتضی».
  86. رسائل الشریف‌المرتضی، ج۱، جوابات المسائل الرازیة، ص۱۰۴-۱۰۸.
  87. ر.ک: اسعدی، علی رضا، در کتاب «سید مرتضی».
  88. ر.ک: اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۴ و ۴۵.
  89. فروخ صفار، محمد بن حسن، ج٢، ص١١٠.
  90. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  91. واما مسالة مقدار معلومات الامام(ع) من حیث العموم والخصوص وکیفیة علمه بها من حیث توقفه على مشیتهم اوعلى التفاتهم الى نفس الشىء اوعدم توقفه على ذلک فلا یکاد یظهر من الاخبار المختلفة فی ذلک ما یطمئن به النفس فالاولى وکول علم ذلک الیهم صلوات الله علیهم اجمعین؛ فرائد الاصول، مرتضى انصارى، ج١، ص٣٧۴.
  92. فالمتیقن هو الاعتقاد الاجمالی بما هو الواقع وایکال التفصیل الیهم علیهم السلام کما سلکه الشیخ فی الرسالة؛ کفایة الاصول با حاشیه مرحوم مشکینی، محمد کاظم خراسانی، ج١، ص٣٧۴.
  93. ر.ک: بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳؛ سبحانی، سید محمد جعفر؛ منابع علم امامان شیعه، ص ۴۳-۵۱؛ اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۴ و ۴۵.
  94. «إن لله علما لا يعلمه غيره»؛ بصائرالدرجات، ص110.
  95. «يا أخا كلب ليس هو بعلم غيب و إنما هو تعلم من ذي علم»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  96. ر.ک: مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد؛ دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۵؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱-۵۳.
  97. «عن أبي جعفر ع قال سمعته يقول إن لله علمين علم مبذول و علم مكفوف فأما المبذول فإنه ليس من شي‏ء يعلمه الملائكة و الرسل إلا و نحن نعلمه و أما المكفوف فهو الذي عنده في أم الكتاب إذا خرج نفذ»؛ بصائرالدرجات ۱۰۹، ح۳.
  98. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷
  99. ر.ک: ستایش، محمد کاظم رحمان، باز شناخت نظام اندیشگی نص گرایان و محدثان متقدم، ص ۱۲۳ و ۱۲۶.
  100. ﴿هُوَ الَّذِى أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ ءَايَاتٌ محُّْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَ أُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ «اوست كه اين كتاب را بر تو فرو فرستاد برخى از آن، آيات «محكم» (/ استوار/ يك رويه) اند، كه بنياد اين كتاب‏اند و برخى ديگر (آيات) «متشابه»» سوره آل عمران، آیۀ ۷.
  101. «نَحْنُ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۱۳.
  102. «إِنَّ سُلَیْمَانَ وَرِثَ داوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً(ص) وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی الْأَلْوَاحِ‌»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸۷؛ بصائر الدرجات ج۱، ص۱۳۸.
  103. «إِنَّ عِنْدَنَا صَحِیفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ خَطَّهُ عَلِیٌّ(ع) بِیَدِهِ وَ إِنَّ فِیهَا لَجَمِیعَ مَا یَحْتَاجُ إِلَیْهِ النَّاسُ حَتَّی أَرْشُ الْخَدْشِ»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۲۳.
  104. «إِنِّی لَأَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِی النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ قَالَ ثُمَّ مَکَثَ هُنَیْئَةً فَرَأَی أَنَّ ذَلِکَ کَبُرَ عَلَی مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِکَ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِیهِ تِبْیَانُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ»؛ کافی، ج۱، ص۲۶۱.
  105. «أَيُّ إِمَامٍ لَا يَعْلَمُ مَا يُصِيبُهُ وَ إِلَى مَا يَصِيرُ فَلَيْسَ ذَلِكَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ»؛کافی، ج۱، ص۲۵۸.
  106. ر.ک: مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۷۲-۷۶؛ حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام از منظر کلینی و صفار، فصلنامه امامت‌پژوهی، شماره ۴ زمستان ۱۳۹، ص ۶۰.
بازگشت به صفحهٔ «قلمرو علم معصوم تا چه حدی است؟ (پرسش)».