بحث:مقدس اردبیلی
مقدس اردبیلی (م ۹۹۲)
مقدس اردبیلی در عصر صفویه و در شهر اردبیل دیده به جهان گشود، پس از رشد و نما و کسب تحصیلات ابتدایی، به قصد تحصیلات عالیه، به نجف اشرف مهاجرت کرد و با بهرهگیری از فضای علمی و معنوی نجف اشرف، مجاورت آن خاک اقدس را پذیرفت و با وجود دعوتهای مکرری که از سوی امرا و حکام صفوی از او به عمل آمد، نپذیرفت و تدریس و تدرس را بر استفاده از مزایای اجتماعی و سیاسی ایران ترجیح داد. وی پس از شهید ثانی مرجعیت و ریاست تامه شیعه را در نجف بر عهده داشت. با وجود شهرتی که مقدس اردبیلی در میان تودههای مردم داشت، ولی با کمال تأسف منابع شناخت این فقیه عالیقدر در میان کتابها و منابع تراجم و رجال بسیار محدود است. احمد بن محمد اردبیلی، معروف به مقدس اردبیلی، ضربالمثل زهد و تقوا است و در عین حال از محققان فقهای شیعه است محقق اردبیلی، در نجف سکنی گزید معاصر صفویه است. گویند شاه عباس اصرار داشت که به اصفهان بیاید، او حاضر نشد شاه عباس خیلی مایل بود که مقدس اردبیلی خدمتی به او ارجاع دهد، تا اینکه اتفاق افتاد که شخصی به علت تقصیری از ایران فرار کرد و در نجف از مقدس اردبیلی خواست که نزد شاه عباس شفاعت کند، مقدس نامهای به او نوشت به این مضمون: بانی ملک عاریت بداند اگرچه این مرد اول ظالم بود، اکنون مظلوم مینماید، چنانچه از تقصیر او بگذری، شاید حق سبحانه از پارهای از تقصیرات تو بگذرد. شاه عباس نوشت: به عرض میرساند عباس خدماتی را که فرموده بودید به جان منت داشت، به تقدیم رسانید، امید که این محب را از دعای خیر فراموش ننمایید.
امتناع مقدس اردبیلی از آمدن به ایران، سبب شد که حوزه نجف به عنوان مرکزی دیگر در مقابل حوزه اصفهان احیا شود، همچنانکه امتناع شهید ثانی و پسرش شیخ حسن صاحب معالم و دخترزادهاش سید محمد صاحب مدارک از مهاجرت از جبل عامل به ایران، سبب شد که حوزه شام و جبل عامل همچنان ادامه یابد و منقرض نشود، صاحب معالم و مدارک برای اینکه دچار محظور و رودربایستی برای توقف در ایران نشوند، از زیارت حضرت رضا(ع) که فوقالعاده مشتاق آن بودند، صرفنظر کردند این بنده فعلا نمیداند که مقدس اردبیلی فقه را از کجا و نزد چه کسی تحصیل کرده است، همینقدر میدانیم که فقه را نزد شاگردان شهید ثانی تحصیل کرده است. پسر شهید ثانی و نواده دختریش، صاحب مدارک در نجف شاگرد او بودهاند در کتاب جلالالدین دوانی مینویسد: ملا احمد اردبیلی، ملا عبدالله شوشتری، خواجه فضل الله ترکه، میرفخرالدین هاکی، شاه ابومحمد شیرازی، مولانا میرزاجان و میر فتحالله شیرازی، شاگردان خواجه جمال الدین محمود بودهاند و او شاگرد محقق جلالالدین دیوانی بوده است و ظاهراً تحصیل خواجه جمالالدین محمود در رشتههای معقول بود، نه منقول، مقدس اردبیلی که در سال ۹۹۳ در گذشته است، کتاب فقهی معروف او یکی شرح ارشاد است و دیگر آیات الاحکام نظریات دقیق او مورد توجه فقها است. احمد بن محمد اردبیلی یکی از فقهای نامدار، و یکی از مفاخر علمای امامیه سده دهم هجری است که در بین توده مردم به مقدس اردبیلی، و در میان خواص و فقها به محقق و مدقق اردبیلی شهرت دارد، و عامل این شهرت، وجود آن آثار و تألیفات و تحقیقات گرانقدری است که در زمینه فقه، کلام و عقاید از او به یادگار مانده است.[۱]
گفتار دانشمندان
علامه شیخ حر عاملی درباره او گوید: مولی بزرگوار، احمد بن محمد اردبیلی، عالم فاضل، مدقق، عابد زاهد، ثقه، پرهیزگار، جلیلالقدر و عظیمالشأن میباشد. صاحب جامع الرواة که خود اردبیلی است، در حق همشهری خویش میگوید: احمد بن محمد اردبیلی (ره) در جلالت قدر و اعتبار و موثق بودن، مشهورتر از آن است که ذکر گردد او فقیه، متکلم، جلیلالقدر، و عابدترین و پرهیزکارترین مردم عصر خویش بوده است. گفتار محدث نوری: عالم ربانی، فقیه و محقق صمدانی، مولی احمد بن محمد اردبیلی، متوفی ۹۹۳ درخت علم و تحقیقات او با انوار درخشان قدس، زهد، اخلاص و کرامات او پوشیده است. گفتار محدث قمی در کتاب الکنی و الالقاب: عالم ربانی، محقق و فقیه بزرگوار احمد بن محمد اردبیلی، در تقوی، جلالت، فضیلت، اصالت، زهد، دیانت، ورع، امانت مشهورتر از آن است که قلم بر آن احاطه کند یا تحت عدد و شمارش درآید، او متکلم و فقیه بزرگوار میباشد، به حدی که علامه مجلسی درباره او گفته است: او در ورع و تقوی و زهد، به حد نهایی و مرتبت عالیه رسیده است و همانند او را در میان پیشینیان و متاخرین نشنیدهام خداوند او را با پیشوایان معصوم(ع) محشور دارد.[۲]
کرامات روحی و فضایل اخلاقی
در کتاب انوار نعمانیه سید نعمتالله جزائری، و در روضات الجنات، حوادث و قضایای حیرتانگیزی از آن عالم ربانی نقل کردهاند که صدور چنین اعمال و کرامات از دارندگان چنین ارواح وارسته و پاک با آن همه اخلاص و پاکی، هیچ نوع تعجب و شگفتی ندارد و طالبان تفصیل به آن کتابهای مراجعه کنند.[۳]
استادان
او با شیخ بهایی و میرزا محمد استرآبادی صاحب رحال معروف، معاصر بود و از بعضی از تلامذه شهید ثانی، تلمذ کرده است، و صاحب اعیان الشیعه استادان او را، جمال الدین محمود، شاگرد جلال الدین دوانی، ملا عبدالله یزدی (صاحب حاشیه تهذیب المنطق) و مولی میرزاجان باغندی ذکر کرده است.[۴]
شاگردان
صاحب معالم و صاحب مدارک، ملا عبدالله شوشتری از شاگردان او هستند و از دیگر شاگردان او امیر غلام و امیر فضلالله است هنگام فوت از او پرسیدند: به چه کسی میتوانیم رجوع کنیم؟ گفت: در شرعیات به امیر غلام، و در عقلیات به امیر فضل الله تفرشی.[۵]
تألیفات و آثار
- زبدة البیان فی آیات احکام القرآن، که در ایران بارها چاپ شده است؛
- مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان علامه حلی، و آن کتابی است که چاپ سنگی شده بود و به تازگی از سوی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در ۱۲ جلد آغاز چاپ شده است و شروع تألیف آن در ماه رمضان ۹۷۷ در کربلا صورت گرفته، و انجام آن در سال ۹۸۵ بوده است؛
- حدیقة الشیعه در تفصیل احوال پیامبر(ص) و ائمه(ع) (فارسی)؛
- شرح الهیات تجرید قوشجی؛
- اثبات واجب تعالی؛
- اثبات امامت؛
- تعلیقهای بر شرح مختصر الاصول عضدی؛
- تعلیقهای بر خراجیه محقق ثانی این کتاب در مورد مسئله خراج و مالیات نوشته شده و هر دو در سال ۱۳۱۸ ه ق در حاشیه کفایة الاصول آخوند خراسانی چاپ سنگی شدهاند؛
- استیناس المعنویه (به عربی) در علم کلام؛
- اصول الدین، که یک نسخه از آن در کتابخانه رضویه موجود است.[۶]
وفات
او پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام و معنویت، سرانجام در ماه صفر سال ۹۹۳ ه ق در نجف اشرف به رحمت ایزدی پیوست و در جوار قبر محبوب و معشوق خویش، سرور متقیان مولی علی(ع) در ایوان طلا سمت راست وارد شونده بر حرم، مدفون شد. در جریان نزدیکی فقهای شیعه به حکومت صفوی برداشتهای متفاوتی از فقهای شیعه دیده شده است، برخی از آنان از نزدیک شدن به ایران صفوی خودداری کردهاند. کسانی مانند شهید ثانی که از آنان گفتاری صریح در توجیه سیاست منفی و انزواطلبیشان بازنمانده است، اما دستهای دیگر چون مولی احمد بن محمد معروف به مقدس اردبیلی، از خود گفتار و عمل روشنگرانهای که دلیل این رویه سیاسی را واضح کند به جای گذاردهاند. در لابهلای گزارشهای تاریخی در مورد زهد و تقوی و وارستگی مقدس اردبیلی این نکته میدرخشد که شاه عباس صفوی که همواره در بزرگداشت و احترام و تعظیم وی سعی بلیغ داشت، از وی برای سفر به ایران دعوت نمود و نامهها نوشت اما مقدس اردبیلی جواب منفی میداد و اقامت در حریم حرم امیر مؤمنان علی(ع) را نعمت بزرگ برای خود میدانست[۷]. نمونه این دو نوع برداشت را در زندگی دو عالم بزرگوار معاصر شیعه، شیخ بهایی ملازم نظام صفوی و مقدس اردبیلی انزواطلب و ملتزم به اقامت در نجف اشرف میتوان دید.
در نامه مقدس اردبیلی به شاه عباس صفوی این عبارت نقل شده است: «بانی ملک عاریت عباس بداند! اگرچه این مرد اول ظالم بود اکنون مظلوم مینماید چنانکه از تقصیر او بگذری شاید که حق سبحانه و تعالی از پارهای از تقصیرات تو بگذرد کتبه بنده شاه ولایت: احمد اردبیلی»[۸]. مقایسه عنوان این نامه در مورد شاه عباس کبیر با القاب و عناوینی که برای مثال مجلسی در موارد مشابه آورده دو نوع تفکر و روش سیاسی را میتوان مشاهده کرد: دیدگاههای فقهی مقدس اردبیلی برخلاف عملکرد و موضعگیری محتاطانه و انزواطلبانه وی، در مسئله ولایت فقیه بهطور کامل آشکار و بهطور شگفتانگیزی شفاف است. وی در توجیه روایات مربوط به تحریم همکاری و مشارکت در دولت جائر معتقد است که مصداق این روایات کسانی هستند که وابستگی و همکاری با جائران را وسیله رسیدن به مال و جاه دنیایی قرار میدهند و کسانی را که به قصد ترویج دین و انجام وظایفی چون امر به معروف و نهی از منکر، برآوردن نیاز حاجتمندان، گرهگشایی از کار گرفتاران و حمایت از مظلومان پا در بساط دولتمردان جائر مینهند، شامل نمیگردد[۹]. وی معتقد است کسانی که از توانایی خود در توفیق به این مقاصد شرعی مطمئن نیستند، نباید خود را گرفتار کمند جائران نمایند[۱۰].
مقدس اردبیلی در کتاب مجمعالفائده و البرهان که به صورت شرحی بر ارشاد الاذهان تألیف علامه حلی نگاشته است، در مواردی چون مسائل سیاسی زکات و خمس همان طریقه شهید ثانی را پیموده و عبارتهایی شبیه تعابیر مسالک الافهام را بهکار برده است[۱۱]. مقدس اردبیلی بحث در زمینه تعمیم مورد حکومت و تعیین تکلیف امور عمومی در شرایط عدم دسترسی به فقیه جامعالشرایط را به دلیل اینکه این موضوع احتیاج به رساله مستقلی دارد، ناتمام گذارده و به اختصار بسنده کرده است. اما در شرح مسئله ولایت از طرف دولت جائر به این فرض پرداخته است که هرگاه والی، خود مجتهد باشد تردیدی در جواز اعمال ولایت او نیست حتی جواز اقامه حدود نیز بلااشکال است[۱۲]. در مکتب فقهی مقدس اردبیلی نمیتوان انتظار مطلقگرایی داشت، او بر این نکته پامیفشارد که: «نمیتوان به کلیت چیزی قاطع بود، احکام به اعتبار خصوصیات، حالات، زمان، مکان و اشخاص متفاوت میباشد و امتیاز اهل علم، فقها و محققان در همین نکته است که چگونه باید این عناصر مختلف را با موازین اتخاذ شده از شرع انطباق داد و حکم لازم را استنباط نمود»[۱۳].
بر پیچیدگی روش فقهی مقدس اردبیلی، باید منطقگرایی و وسوسه در قبول دلایل مشهور را اضافه کرد، چنانکه خود در مقام اعتذار از تردید نسبت به اقوال مشهور مینویسد: «چه کنم! که ذهنم مشوش است تا دلیل قانع کنندهای نیابد آرام نمیگیرد»[۱۴]. از نکات گفتنی در دیدگاه مقدس اردبیلی در حوزه فقه سیاسی آن است که بخش قابل توجهی از مبانی فقه سیاسی مبتنی بر روایات و سیره پیامبر اکرم(ص) است که از طرف اهل سنت نقل شده است. مقدس اردبیلی در این رابطه با آزاداندیشی تحسینبرانگیزی مینویسد: «شایسته نیست از روایات نبوی که توسط اهل سنت نقل شده، چشمپوشی شود؛ زیرا روایات آنها مانند روایاتی است که در کتب ما از اهل بیت(ع) آمده است»[۱۵]. (در هر دو مورد روایات صحیح و نادرست وجود دارد).
وی با چنین دیدگاه و مبنایی به تجریه و تحلیل روایات مربوط به قبول ولایت از طرف جائر و همکاری و مشارکت در دولتهای نامشروع میپردازد و مضمون این روایات را به دو دسته تقسیم میکند[۱۶]: نخست: کسانی که به نیت رسیدن به مال، جاه و مقام پا به دربار سلاطین جور مینهند و آنها را مدح و ثنا میگویند و جاده را بر ترکتازی و ستمگری آنان صاف میکنند و احیاناً حکومت آنان را مشروع جلوه میدهند و بر شوکت و اقتدارشان میافزایند، دوم: گروهی که بنابه مقتضای مصلحت اسلام و امت اسلامی و به قصد انجام فرایض و اقامه عدل و حمایت از محرومان و مظلومان به همکاری با دولتهای جائر تن در میدهند و به ظاهر از طرف آنان ولایت دارند ولی در باطن نه اعتقاد و نه محبتی نسبت به آنان در دل دارند. روایاتی چون حدیث نبوی: «مَنْ مَدَحَ سُلْطَاناً جَائِراً أَوْ تَخَفَّفَ وَ تَضَعْضَعَ لَهُ طَمَعاً فِيهِ كَانَ قَرِينَهُ فِي النَّارِ»[۱۷] و دیگر روایات اهلبیت(ع) که در تفسیر آیه: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۱۸] آمده[۱۹] اشاره به گروه نخست دارد، چنانکه روایاتی چون روایت علی بن یقطین از گروه دوم حکایت دارد. محقق اردبیلی تشخیص آن دو را در انتخاب شخصی بر عهده خود شخص میگذارد، که اگر از توانمندی خود مطمئن است خود را از مصادیق علی بن یقطین بداند، اما در هر حال خود را که مجتهد است نایب الامام تلقی کند، نه نماینده و والی از طرف دولت جائر[۲۰]. و همواره در دل، مخالف آنان باشد[۲۱]. در چنین فرضی نهتنها ایجاد نظام دولت فقیه در درون دولت جائر مشروعیت خواهد داشت، اصولاً بر فقیه جامعالشرایط نیز واجب بهشمار خواهد آمد[۲۲].
مقدس اردبیلی در بسیاری از مسائل فقهی با استفاده از دو ویژگی نظریه«تشکیک»[۲۳] و «احتیاط»[۲۴] با کمک گرفتن از اصولی چون «مقتضای شریعت سهله سمحه»[۲۵] و الناس في ستة مما لا يعلمون[۲۶] نتیجه نفی وجوب و الزام به دست میدهد[۲۷]. نظریه مقدس اردبیلی در زمینه تعمیم اختیارات نیابتی فقیه جامعالشرایط نسبت به فقیه متجزی[۲۸]، بسیاری از فقهای متأخر مانند صاحب جواهر را متحیر کرده است[۲۹]. مقدس اردبیلی از طرح مسائل سیاسی دوران حضور مانند تبیین وظایف دولت امام معصوم(ع) در مسائلی چون منابع مالی دولت و جهاد به این دلیل که اینگونه بحثها برای دوران غیبت که ما در آن به سر میبریم بیفایده و موجب تعیین تکلیف برای امام(ع) است، به کلی چشم پوشیده و تنها به مسائل مربوط به دوران غیبت اهتمام ورزیده است[۳۰]. اعمال این دو رویه نوین (نفی احکام الزام بهخاطر رعایت احتیاط - تخصیص احکام فقهی به زمان غیبت) از سوی این فقیه بزرگ زمینه محدود شدن احکام فقه را فراهم کرده است.
با وجود اینکه نتیجه چنین دیدگاهی در واقع محدود کردن قلمروی حاکمیت دین و قانون الهی است، اما محقق اردبیلی هرگز به این نکته نپرداخته که با افزایش قلمروی آزاد در محدوده وسیع خلأ قانون الهی چه باید کرد؟ رساله خراجیه مقدس اردبیلی در تأیید رساله فاضل قطیفی و در رد رساله خراجیه محقق کرکی نوشته شده است. محقق اردبیلی با استفاده از شیوه فقهی جرأت توأم با احتیاط در مود مسئله اساسی فقه سیاسی یعنی ولایت فقیه مینویسد: «از عبارت روایت که با جمله «فَلْيَرْضَوْا بِهِ حَكَمَاً» آمده، میتوان چنین فهمید که فقیه در همه امور، نیابت از امام معصوم(ع) را عهدهدار میباشد و ظاهر عبارت روایت «وَ عَلَيْنَا رَدَّ» بدان معنی نیست که مخالفت با فقیه مخالفت با امام حاضر میباشد، بلکه شامل مخالفت با امام غایب نیز در زمان غیبت میگردد و از عبارت: «فَإِذَا حَكَمَ» استفاده میشود که مفاد حدیث از نظر زمانی نیز مطلق میباشد»[۳۱]. در جای دیگر مینویسد: «زیرا که فقیه جامعالشرایط قائممقام امام(ع) و نایب از سوی او میباشد»[۳۲].
وی در توسعه اختیارات فقیه جامعالشرایط برای اهداف قضایی، انگیزهها و فلسفه وجودی آن، تفسیری موسع قائل شده و مقاصدی چون: جلوگیری از ظلم ظالمان، گرفتن حق مظلوم از ظالم، دفع مفاسد، رساندن حقوق مردم به صاحبانشان، بازگرداندن حق به جایگاه اصلی خود، نظام بخشیدن به حیات اجتماعی و زندگی معیشتی مردم و در یک کلام اهدافی که ضرورت وجود نبی(ص) و امام(ع) را به اثبات رسانده است را اهداف اصلی قضاوت و در نتیجه از شئون ولایت فقیه بهشمار آورده است[۳۳]. در دیدگاه محقق اردبیلی محدود کردن اختیارات فقیه در زمینههایی که با آنها فلسفه نبوت و امامت تبیین میشود، موجب اختلال نظام اجتماعی است[۳۴]. وی در ضمن بیان مقایسه و ملازمه بین شرایط ولایت فقیه و شرایط قضاوت به این نکته اشاره میکند که در انعقاد ولایت به معنای حکومت نیابتی فقیه واجد شرایط فتوا بودن کافی است، چنانکه در مورد قضاوت نیز چنین است[۳۵] مفاد این نظریه چیزی جز انتصاب فقیه برای نیابت نیست و فقیه در اعمال اختیارات خود نیازی به انتخاب و رضای مردم ندارد. مقادس اردبیلی گرچه در مسئله جواز اقدام عامه مردم بر امر به معروف و نهی از منکر در مواردی که منجر به ضرب و جرح و قتل میشود نظریه سید مرتضی را مبنی بر عدم احتیاج به اذن امام(ع) مورد تأیید نکرده و از دیدگاه شیخ طوسی مبنی بر ممنوع بودن آن برای عامه مردم پیروی نموده است[۳۶] و از این راه قیامهای مردمی برای احیای ارزشهای اسلامی و مبارزه با مفاسد از طریق امر به معروف و نهی از منکر را تا مرز اصلاحطلبانه و اقدامات مسالمتآمیز محدود کرده و اقدام به مبارزات انقلابی و منجر به ضرب و جرح و قتل را نامشروع شمرده است؛ اما از سوی دیگر آن را برای فقیه جامعالشرایط مجاز شمرده و به لحاظ نیابتی که وی از امام(ع) دارد، اقدام به این بخش از امر به معروف و نهی از منکر را منوط به احراز اذن خاص امام(ع) ندانسته است و اذن عمومی در نیابت را برای فقها در زمان غیبت کافی شمرده است.
در برخی از تعبیرات این فقیه بزرگ «وکالت» عطف به «نیابت» شده[۳۷] و در مواردی نیز از ولایت استفاده شده است[۳۸] و با وجود مترادف نبودن این سه اصطلاح، اما از مجموع این تعابیر میتوان چنین نتیجه گرفت که دیدگاه محقق اردبیلی در نیابت، وکالت و ولایت همان قائممقامی و نیابت فقیه جامعالشرایط از امام معصوم(ع) در همه امور میباشد[۳۹]. وی در مسائل مالی نیز فقیه جامعالشرایط را خلیفه امام(ع) مینامد و مینویسد: «فقیه جامعالشرایط خلیفه امام(ع) بوده و هر مالی که به وی تحویل داده شود در حقیقت به دست امام(ع) رسیده است»[۴۰] و «وکیل فقیه نیز به منزله ساعی از طرف امام(ع) میباشد»[۴۱]. حکم فقیه جامعالشرایط حکم امام(ع) است. از تعابیر ویژه محقق اردبیلی در مسئله ولایت فقیه این جمله است که در قالب مفهوم کلام علامه حلی نوشت: «از گفتار علامه حلی استفاده میشود که حکم فقیه همان حکم امام(ع) میباشد»[۴۲]. نکته مهم در اندیشه سیاسی این فقیه بزرگ آن است که در مقولههایی چون «نیابت»، «خلافت»، «وکالت»، و ولایت» تلازم تفکیکناپذیر این مفاهیم با مصلحت عمومی اسلام و امت مسلمان است[۴۳]. محقق اردبیلی در توضیح حجیت عرف مینویسد: «اگر شارع با وجود عدم ارجاع به عرف، موضوعی را مبهم و ناگفته بگذارد، به ویژه آنکه ذهنها معمولاً عادت به رجوع به عرف دارند، معنی آن اغرای به جهل خواهد بود»[۴۴]. وی در این راستا تحول احوال شرعی را با اختلاف عرف میپذیرد و مینویسد: «در هر مورد که عرف عصر پیامبر(ص) معلوم نگردد، باید به عرف عام زمان رجوع شود و اگر اختلافی در میان شهرها بود، به عرف هر شهر عمل نمود و معیار در حکم، عرف شهر است نه مردم آن، که ممکن است از شهری دیگر باشند»[۴۵].
این فقیه شیعی در مورد مسائلی که در عصر نبوی(ص) عرف بوده و سپس تغییر کرده و معیار دیگری متداول و عرف شده مینویسد: «اگر اجماع بر عمل به مقتضای عرف تقریر شده زمان پیامبر(ص) نباشد، میتوان احاله به عرف بهطور مطلق را آنچنان که ابوحنیفه میگوید، پذیرفت»[۴۶]. به این ترتیب در مکتب فقهی مقدس اردبیلی میتوان به آنچه که امروز تحت عنوان توسعه سیاسی مطرح میشود، رسید؛ زیرا بسیاری از مسائل فقه سیاسی زمان از مصادیق همان مواردی است که شرع در آن بیان مستقلی ارائه نشده و به عرف موکول کرده است[۴۷].[۴۸]
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۰۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۰۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۰۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۰۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۰۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۰۶.
- ↑ روضات الجنات، ج۱، ص۸۳ و ۸۵.
- ↑ روضات الجنات، ج۱، ص۸۳ و ۸۵.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۶۸ و ۸۶.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۶۸.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۲۰۵، ۳۵۸و ۳۵۹.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۵۵۰.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۳، ص۴۳۶.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱، ص۱۳۸؛ ج۷، ص۷۸ و ۱۰۶.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۷۵، ۶۸ و ۸۶.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۷۵، ۶۸ و ۸۶.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۷۵، ۶۸ و ۸۶.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۳۲.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۵۵۰.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۶۸.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۵۵۰.
- ↑ جواهر الکلام، ج۵، ص۲۰۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱، ص۸۳ و ۹۹.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۱۱۰، ۱۸۲؛ ج۳، ص۱۹۰-۱۸۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۱۱۰، ۱۸۲؛ ج۳، ص۱۹۰-۱۸۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۲، ص۱۱۰، ۱۸۲؛ ج۳، ص۱۹۰-۱۸۷.
- ↑ کفایة الاصول، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۴۰۱.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۵۱۷ و ۵۱۸.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۰.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۱۶۰.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۸، ۱۹ و ۲۴.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۸، ۱۹ و ۲۴.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۸، ۱۹ و ۲۴.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۷، ص۵۴۲.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۳، ص۲۵.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۱۶۰؛ ج۱۲، ص۱۵۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۸، ص۱۶۰؛ ج۱۲، ص۱۵۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۱۲۱، ۲۰۶ و ۲۷۳.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۱۲۱، ۲۰۶ و ۲۷۳.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۴، ص۱۲۱، ۲۰۶ و ۲۷۳.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۵۷؛ ج۸، ص۳۷۸ – ۱۷۷، ۴۳۲ و ۴۷۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۵۷؛ ج۸، ص۳۷۸ – ۱۷۷، ۴۳۲ و ۴۷۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۵۷؛ ج۸، ص۳۷۸ – ۱۷۷، ۴۳۲ و ۴۷۷.
- ↑ مجمع الفائدة و البرهان، ج۱۲، ص۱۵۷؛ ج۸، ص۳۷۸ – ۱۷۷، ۴۳۲ و ۴۷۷.
- ↑ فقه سیاسی، ج۸، ص۱۶۰ – ۱۵۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۶۰۷-۶۱۱.