رهبانیت در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

مراد از این مدخل مهم و حساس در تاریخ سیر و سلوک دینی، تبیین رهبانیت و عمل پیامبر پیش از بعثت به عنوان تحنث است. اهمیت این مسئله هم به لحاظ تاریخی و شباهت‌های آن با تحنث و غارنشینی و تشریع حکمی مانند اعتکاف و شکل گرفتن جریانی پس از اسلام به نام صوفیه و تأسیس مراکزی به نام خانقاه و راه و روشی در عرفان عملی که در دورانی از تاریخ مسلمانان گسترش یافت که تعداد آن کمتر از مساجد نبود و جاذبه‌ای بس گسترده در رواج اسلام در کشورهای شبه قاره هند و مناطق شاخ افریقا و جاهای دیگر داشته و امروز هم باز این شیوه در قالب رقص و سماع و روش‌های سیر و سلوکی مرسوم می‌باشد و در غرب این روشها از مسلمان بیشتر شناخته شده است. و جالب این است که فقیهان به شدت با این جریان مبارزه کرده، و چون این روش از مبارزه با نفس متکی به سیره پیامبر شده، جای بررسی و توجه است. امروز جریان‌های بسیاری با عنوان طریقت شکل گرفته و مرشد و قطب خود را پیامبر می‌دانند و با استناد به روش پیامبر عمل خود را تجویز می‌کنند. البته تردیدی نیست که پیامبر دورانی پیش از نزول وحی را به انزوا و ریاضت‌های معنوی می‌گذرانده و در این سیر معنوی، به ویژه در سال‌های نزدیک بعثتش - خلوت‌گزینی را اختیار کرده و رفتن به غار حرا در ماه رمضان برای عبادت به همین دلیل بوده و از آن به عنوان «تحنث» یاد می‌شود. بدین جهت بحث از:رهبانیت که در قرآن آمده و تحنث که در سنت آمده و اعتکاف که در فقه مطرح شده و اربعینیات، عزلت، زاویه گرفتن، که در عرفان عملی و تصوف آمده، یک مجموعه از عناوینی است که به اسلام و ادیان الهی و پیامبر منتسب شده و از چند جهت قابل بررسی است. یکی مراد از تحنث، یکی تشابه آن با رهبانیت و تفاوت‌های آن است و دیگری منشأ این تحنث در اسلام و گسترش آن در میان فرقه‌های مذهبی در عالم اسلام است.

تحنث در لغت و اصطلاح

لغت حِنث به معنای گناه است. مانند: ﴿وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ[۱] و بودند که بر گناه بزرگ اصرار می‌کردند. و معنای لغوی آن که از ماده تفعل می‌باشد، دوری از زن و زندگی «حنث» است. یعنی دوری از گناه یا تحنف و یکتاپرستی است. (لسان العرب، ج ۲، ص: ۱۳۸). طبرسی از مجاهد و قتاده آن را نقض عهد و گناه نقل می‌کند. در قاموس گناه و شکستن قسم و میل به باطل و به عکس گفته است. ولی گناه با آیه گذشته بهتر می‌سازد. چنانکه در باره ایوب آمده: ﴿وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ[۲] که اگر حنث را گناه گوئیم، معنای آیه چنین می‌شود: به دست خویش دسته‌ای ترکه برگیر و زنت را با آن بزن و در قسم یا عهد خود گناه مکن و اگر بمعنای نقض عهد باشد، یعنی: با ترکه بزن و نقض عهد نکن. (در باره ریشه لغت تحنث: افزون بر خود کلمه به لغات: تعبد، اعتزل الأصنام، تحنف، به کتاب‌هایی چون صحاح اللغه، مختار الصحاح: ۱۵۹، و القاموس اللغه: ج ۱، ص ۱۷۱، مفردات راغب اصفهانی: ۱۳۳، و شرح سخاوی در نهایة الحدیث، مراجعه کنید). در تاریخ آمده: «أَن رسول الله، صلی الله علیه و سلم، کان، قبل أَن یوحَی إِلیه، یأْتی حِراءً، و هو جبلٌ بمکة فیه غار، و کان یتَحَنثُ فیه اللیالی، أَی یتعَبد». (الروض الانف، ج ۲: ص ۴۱۲ و ۴۱۳) پیامبر پیش از آنکه به او وحی شود، به کوهی به نام حراء می‌رفت و در روایتی دیگر از عائشه، نقل شده که پیامبر: در غار حرا به خلوت نشینی روی می‌آورد و تحنث می‌کرد». و منظور عبادت در شب‌های معین است. در این صورت معنای سلبی گناه را می‌رساند، یعنی با گوشه گیری گناه را از خود دور می‌سازد. مانند: ﴿وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ[۳]. أَی انْفِ الهُجودَ عن عَینک. ابن الأَعرابی: در تفسیر این کلمه «یتَحَنثُ» می‌گفت: یعنی کاری انجام می‌داد که از حنث و گناه خارج شود. این که گفته می‌شود: «هو یتَحَنثُ» أَی یتَعَبدُ لله»، زیرا در عرب افعالی وجود دارد که هیئت آنها برخلاف معانی ماده لفظی آنها است. گفته می‌شود: فلان یتَنَجس» وقتی که کاری انجام دهد که از نجاست خارج شود. از حَکیم بن حِزامٍ نقل شده که به پیامبر عرض کرد که: أَ رأَیتَ أُمُوراً کنْتُ أَتَحَنثُ بها فی الجاهلیة من صلَةِ رحِمٍ و صَدَقةٍ، هل لی فیها من أَجْر؟ فقال له، صلی الله علیه و سلم: أَسْلمْتَ علی ما سَلَفَ لک من خَیر. یعنی من در جاهلیت به خدا در کارهایی تقرب می‌جستم: کنتُ أَتَحَنثُ أَی أَتَعَبدُ و أُلقی بها الحِنْثَ أَی الإِثم عن نفسی. پیامبرفرمود اسلام توباکارهای خیرقبل ازآن همراه است و در باره چیزی که مردم اختلاف داشتند و دارای دو صورت بود می‌گفتند: مُحْلِفٌ است، یا مُحْنِثٌ. یعنی الا و لابد است و یا اصراری ندارد و می‌توان با او مصالحه کرد. و حِنْثُ: رجوعُ در سوگند است. و حِنْثُ: مَیلُ از باطل به حق، و یا حق به سوی باطل است. (لسان العرب، ج ۲، ص: ۱۳۸). اما ابن هشام تحنث را از تحنف می‌گیرد. او می‌گوید در تلفظ عربی زیاد اتفاق می‌افتد که حرف «ث» به «ف» تبدیل شود. چنانکه «جدث» به معنی قبر «جدف» هم گفته می‌شود. یا اینکه گاهی عرب به جای ثم می‌گوید: فم. بنابراین تحنث همان تحنف به معنی حنیف شدن و از حنفاء قرار گرفتن است (سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۵۴)، اما ابوذر خشنی که سیره ابن هشام را شرح کرده، این نظر را رد می‌کند و می‌گوید: إثم به معنی گناه است و تأثم خروج از گناه را معنا می‌دهد، زیرا گاهی باب تفعل برای خروج از معنای فعل می‌آید. از این جا حنث هم که به معنای گناه است، در باب تفعل از گناه بیرون شدن معنا می‌دهد و احتیاجی به ابدال نخواهد بود. مرحوم سید محمد فرزان (م ۱۳۹۰ه‍ -) گمان نمی‌کنم این مطلب را دیده بود، ولی او هم همین نظر را داشت و می‌گفت بنابراین در توجیه هرشفلد و همفکرانش نقطه ضعف آشکار است. (تاریخ قرآن، رامیار، ص: ۳۷) از سوی دیگر کلمه تحنث اصطلاح قرآنی نیست، هر چند این کلمه ریشه قرانی در داستان ایوب دارد. خداوند در جایی به نقل از حضرت أیوب نبی فرموده: ﴿ وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ[۴] ابن هشام در سیره‌اش، (ج ۱، ص ۱۵۴)، می‌گوید: تحنث همان تحنف است که به معنی حنفیه (یعنی بر روش و راه دین حنیف بودن) می‌باشد که فاء به ثاء بدل شده است، همان طور که در جدث (قبر) جذف گفته می‌شود، ولی در پاورقی از قول ابوذر آن را از گناه بیرون آمدن معنی کرده است. (سیرة النبی، ج ۱، ص ۲۳۵). از علی (ع) نیز نقل کرده‌اند که فرمود: هر سالی پیامبر (ص) به حراء گوشه می‌گرفت. من او را می‌دیدم و دیگری نمی‌دید. (نهج البلاغه خطبه قاصعه، ش ۱۹۲ ص ۳۰۰، چاپ دکتر صبحی صالح). که ظاهرا پس از بعثت بسا پیامبر گرامی (ص) «تحنث» در غار حراء را ترک کرده باشد. در این مورد هم می‌توان گفت که منظور جوارهای قبلی بوده، نه آخرین جواری که نخستین وحی در آن نازل شد. به تعبیر دیگر می‌توان گفت که «تحنث» با تفاوتهایی همان اعتکاف در مسجد است که بعدها در اسلام تشریع شد. و از آن به بعد هر سال دهه اول و یا اواسط و یا آخر ماه رمضان را در مسجد اعتکاف می‌کرد. (رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۶). در آن موقع این گوشه گیریها، دوری از جامعه جاهلی و پرهیز از رسوم و عادات آنها بود، ولی در دوره اسلامی، آن عمل به روش «اعتکاف» و در مسجد انجام می‌شد، و با آموزه‌های اجتماعی و حضور در صحنه و فعالیت و خودسازی در ضمن عمل سازگاری بیشتری داشت، و آن نوع خلوت گزینی فرار از معرکه تلقی می‌گردید که شیوه هیچ یک از انبیاء نبوده است.

نسبت میان تحنث و رهبانیت

تردیدی نیست که عرب و قریش پیش از اسلام این گوشه‌گیریها را «تحنث» می‌خواند و در بعضی از روایات آمده که عبد المطلب نیای پیامبر (ص) برای نخستین بار در غار حراء، ماه رمضان را به تحنث گزید. چون ماه رمضان می‌رسید، وی به حراء می‌رفت و مساکین را غذا می‌داد. از آن پس دیگرانی چون ورقة بن نوفل و ابو امیة بن مغیرة از او پیروی کرده و تا پایان ماه در آنجا می‌ماندند. شاید هم که آنها در یک نقطه مثل حراء جمع نمی‌شدند، اما در ماه رمضان بود که از زن و خوردن بلکه زندگی دنیا انزوا می‌گرفتند. البته جوار و گوشه‌گیری و رهبانیت در عرب جاهلی شاید به صورت‌های دیگری مرسوم بوده و اسلام آن را سامان داده و صورتهای مختلف را در یک شکل خاص آن جمع و ترتیب داده و از تعبیر ابتدعوها در سوره حدید استفاده می‌شود که خود این عمل به صورت مستقیم دستور الهی نبوده، و رهبانیت و دوری از اجتماع تصحیح شده و در صورت اعتکاف امضاء شده است. چنانکه پیامبر اکرم نذر عمر در جاهلیت را برای جوار اجازه فرمود (محقق در المعتبر و بخاری در اعتکاف، به نقل از رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۷)

پیشینه رهبانیت

گفتیم که تحنث با سابقه تاریخی و جغرافیایی در شهر مکه با تفاوتهایی تبدیل به تعلیمی به نام اعتکاف در مسجد شد که در ماه سه روز و در سال سه ماه رجب شعبان و رمضان در ایام سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم در اسلام تشریع شد. از سوی دیگر همه این تعالیم نشان می‌دهد که یکی از راه‌های خودسازی و سیر وسلوک ایجاد تنهایی و فراهم کردن فرصت برای اندیشیدن در خود و محاسبه نفس و مشارطه در نظام اخلاقی و تربیت سیر وسلوکی در گذشته بوده است تاجایی که نوعی تنهایی و تأمل، سلوک روحی و سفر باطنی و گوشه‌گیری از جامعه، در ادیان و عرفان، اصلی مسلم و بدیهی بشمار می‌رود، و رسالت‌ها در پی همین دوران - تحنف - شکل گرفته است. به همین دلیل در احادیث صراحت دارد که رسول اکرم به هنگام آغاز وحی در غار تنها بود. (سیره حلبیه، ج ۲۷۲:۱.) و این دوران مقدمه دریافت وحی شد. در شهر مکه و در میان خداپرستان این انزوای یک ماهه سابقه داشته و تشریع روزه در ماه رمضان بسا با این واقعیت تاریجی مواجه بوده و حاکی از احترام آن مردم به این ماه پیش از اسلام بوده و شاید نشانه‌ای از آن باشد که این عادت سابقه و ریشه قدیم تری در ادیان ابراهیمی داشته است. آنها که چنین روشی برگزیده بودند و لذا به طور کلی آنها که با بت‌پرستی مخالفتی داشتند آنها را حنفاء و یا احناف(جمع حنیف، تحنف و تحنث) می‌خواندند. این که در قرآن آمده: ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ[۵] و رهبانیتی (ترک دنیایی) که از پیش خود درآوردند ما آن را بر ایشان مقرر نکردیم، مگر برای آنکه کسب خشنودی خدا کنند، حاکی از این واقعیت است.

ادیان و رهبانیت

از آنجا که توجه به تحنث و نسبت آن با رهبانیت با سابقه دینی بوده، بحث در سخنان آنان مفید از نگاه ادیانی است. هرشفلد که یکی از مستشرقان معاصر است کوشش زیادی برای پیدا کردن شباهت‌های اسلام و یهودیت و نصرانیت در این زمینه دارد، رابطه میان تحنث و رهبانیت قائل است. (رامیار، تاریخ قرآن، ص ۳۷). او معتقد است که تحنث، عربی شده تحینوت Tehinnot و یا تحینوث به معنی نماز خدا و به زبان عبرانی است. لیال و داچ هم که یکی دیگر از مستشرقان است آن را مشتق از عبری دانسته است. برخی این لغت را ریشه از حبشی گرفته‌اند. و لهاوزن آن را به معنای یک عیسوی زاهد، دخویه به معنی کافر، مارگلیوث به معنی یک مسلمان می‌گیرند. در میان این خیل مستشرقان کسانی هم مثل نولد که و بوهل آن را مشتق از تحنف (به جای تحنث) می‌دانند و ریشه عبری آن را بکلی رد می‌کنند. ریچارد بل در کتاب درآمدی بر قرآن از این رویه نیز به عنوان (تحنث) یاد می‌کند و این حرکت در واکنش از بت‌پرستی و ابراز تنفر از انحراف‌های فکری و اخلاقی و استثمارگری‌های مالی و ستمگری‌های حقوقی زورمندان عرب می‌داند که در غار حرای کوه نور واقع در شمال شرقی مکه و به فاصله شش کیلومتر از شهر، انزوا نموده بود، دوشنبه شب نزدیکی‌های سحر، ناگاه از خواب بیدار شد، و متوجه گردید که شبحی او را در آغوش گرفت و بشدت فشار داد، و خطاب به او گفت: «اقرء - بخوان» و او در حالی که رعب و هراس و شدت این فشار، نفسش را تنگ و بریده نموده بود فریاد برآورد: «ما انا بقاریء - من چیز خوان نیستم» و بار دیگر این فشار و درخواست و پاسخ تکرار گردید، و بار سوم وقتی این درخواست همراه فشار شدیدتری تکرار گردید، وی از ترس اینکه مبادا بار دیگر این فشار بر او وارد آید فریاد برآورد: «ما اقرء؟ - چه و چگونه بخوانم‌؟ آنگاه شبح آنچه با خود آورده بود اینگونه برای او خواند: ﴿اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ[۶] (بل، ریچارد، در آمدی بر تاریخ قرآن، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، ص ۳۶). اما مستشرق دیگری به نام گمری وات در کتاب محمد در مکه، از تحنث نبی بزرگوار در غار حراء، تفسیر دیگری ارائه می‌دهد و می‌گوید ممکن است علت رفتن به این غار برای فرار از أتون مدینه (مکه) در فاصله تابستانی که نمی‌توانست به طائف برود، بوده است. و ممکن است که این حرکت تأثیر آموزشهای یهودی یا مسیحی به ویژه مثل رهبانیت، یا تجربۀ شخصی محمد بوده باشد». (همان، و الوحی القرآنی من منظور الاستشراقی، ص ۱۴۶). تحلیل دیگر از برخی مستشرقان آن است که رخنه کردن عیسویت در عربستان، روحیه‌ای را در عربها به وجود آورده بود که مشوق آنان به خلوت و عزلت و تفکر گردید که آن را تحنث یا تحنف می‌نامیدند، محمد در تحنف یک نوع اطمینانی حس می‌کرد و به تنهایی علاقه زیادی داشت و در آن وسیله‌ای برای آنچه همواره اشتیاقش به آن زیاد می‌شد می‌یافت (وحی و نبوت در پرتو قرآن، ص: ۵۰)

قرآن و رهبانیت

نگرش قرآن در دو آیه نسبت به مسئله رهبانیت مسیحیان شگفت انگیز و سازگار با تاریخ دینی پس از مسیح و اتفاقات و حوادث و مصیبت‌های وارده بر آنان است که از سویی از آن به عنوان روشی تربیتی و سیر و سلوکی یاد می‌کند، و از سویی انگیزه آنان را بیان می‌کند.

﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ[۷] در تفسیر آیه: در معنا و مفاد آیه: ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ[۸] سخنان و نظرات بسیار بیان شده که قابل تأمل است: کلمه "رهبانیت" از ماده "رهبت" به معنای خشیت و ترس است، رُهبان: جمع راهب، کسی است که از خدا می‌ترسد؛ ولی در زبان متعارف به راهبان و صومعه نشینان و دیر نشینان مسیحیان اطلاق می‌شود. در صورتی که عرفا این کلمه را بر ترک دنیا اطلاق کرده‌اند، کسی که رابطه خود را از مردم قطع کند و یکسره به عبادت خدا بپردازد، و انگیزه‌اش از این کار خشیت از خدا باشد. کلمه "ابتداع" به معنای این است که انسان چیزی را جزو دین کند که جزو دین نباشد، سنت و عملی را باب کند که در هیچ دینی نبوده باشد، و جمله: ﴿مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ[۹] در معنای پاسخ از سؤالی تقدیری است. گویا کسی پرسیده: معنای بدعت‌گذاری آنان چیست‌؟ فرموده: اینکه چیزی را جزو دین کنند که ما بر آنان ننوشته‌ایم. در نتیجه معنای آیه این است که: پیروان مسیح (ع) از پیش خود رهبانیتی بدعت نهادند که ما آن را برای آنان تشریع نکرده بودیم. البته اضافه می‌کند که این کار را برای خشنودی خدا انجام دادند: ﴿إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا[۱۰] این استثنا به اصطلاح استثنایی منقطع است، و معنای جمله این است که ما آن رهبانیت را بر آنان واجب نکرده بودیم، لکن خود آنان برای خوشنودی خدا و به دست آوردن رضوان او، آن را بر خود واجب کردند، ولی خود آنان، همان رهبانیت خود ساخته را باز حفظ نکردند، و از حدود آن تجاوز کردند. لذا معلوم می‌شود که رهبانیت ساخته نصاری است نه آنکه در دین مسیح بوده باشد، زیرا می‌فرماید: آن را از خود بدعتگذاری کردند، ما به آنها ننوشته بودیم.

زجاج گفته است: ﴿فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا[۱۱]. در این جمله دو احتمال است:

  1. یعنی آنچه خود را بر آن وادار کردند بدرستی از آن دنبال نکردند
  2. چون پیغمبر مبعوث شد و آنها او را قبول نکردند پس بدرستی همان رهبانیت که بر خود واجب کردند بانجام نرساندند. (مجمع البیان، ذیل آیه) لذا از این جمله معلوم می‌شود: اگر آن را در قالب شریعت حضرت عیسی پیاده می‌کردند، کار بدی نبود، ولی در آن افراط نموده و از قالب دینی و در شرایط و موقعیت خاص تاریخی خارج نموده‌اند، مانند ترک ازدواج، گوشه نشینی. (المیزان، ج ۱۹، ص: ۳۰۵-۳۰۴).

از سوی دیگر رهبانیت به آن معنا که در مسیحیت مرسوم شده و نوعی کناره‌گیری از دنیا و ترک لذات است، نمی‌تواند مورد تأیید اسلام باشد، چنان که در اصل دین مسیح نیز نبوده و در فرایندی از اتفاقات و شرایط خاص مسیحیان نخستین بوده است. بدون تردید مدتی انسان خود را مشغول خودسازی کند، مشکلی ندارد، اما اگر بخواهد برای همیشه از جامعه و مسائل و مشکلات مردم دور باشد و حتی به نیازهای غریزی خود توجه نکند، و در صومعه‌ها، زندگی کند و ترک دنیا، ترک ازدواج کند و آنها را پلید بداند، بر خلاف اراده خداوندی و واقعیات حیات انسانی است. لذا رهبانیت به صورت اسلامی یعنی برای دیگران ترک دنیا کردن و با شرکت در کار اجتماعی و مشارکت با مردم، انسان خلواتی نیز با خدا داشته باشد و به تصفیه روح بپردازد، کار انبیاء و اولیاء و خاصه رسول خدا و اهل بیت او (ع) در مرحله‌ای از زندگی مانند تحنث و خودسازی بوده است و مورد تصدیق اسلام و همه، ادیان آسمانی می‌باشد. از این رو برای فهم این آیه به سراغ مفسران می‌رویم.

مفسران و رهبانیت

ملاصدرا در تفسیر خود می‌نویسد: «الرهبانیة» أصل آن از رهبت و خوف می‌آید، مسیحیان را به این دلیل توصیف کرده که آنان را پس از عروج عیسی (ع) که به کوه‌ها پناهنده شده و مخفیانه زندگی می‌کردند ترسانده بودند. بنابراین، رهبانیت مسیحیان امر اختیاری و انتخابی نبود، آنان از ترس ستمگران در امکن دور افتاده و دور از دسترس واقع می‌شده و مشغول عبادت می‌شدند. ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا[۱۲] یعنی رهبانیتی که برای آنان تشریع نشده بود. خدا هم برای آنان ننوشته بود، در نتیجه معنای این کلام بدعت نیست، نفی تشریع و سکوت شارع و یا عدم الزام از سوی خدا است. طبعا چنین وصفی از دعا و عبادت که دور از دسترس دیگران و در انزوا انجام گیرد، و همراه با ترس به صورت فردی و یا اجتماعی باشد، خواه مکان عمومی مخصوص به آن باشد، یا در عبادتگاه نباشد، یکی از صورت‌های عبادت محسوب می‌شود. احتمال دیگر آنکه ﴿ابْتَدَعُوهَا[۱۳]: به معنای: استحدثوها من قبل أنفسهم و وافو بها، است. در نتیجه بدعت باشد و این بدعت تنها سکوت نشده بلکه مخالفت هم شده است. در نتیجه جمله: «فَمٰا رَعَوْهٰا حَق رِعٰایتِهٰا،» بیان این مخالفت باشدجمله: ﴿مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ[۱۴] وصفی از عبادت یظهر فیها معنی الرهبة، إما فی کنیسة (شعشعة - شعثة - ن)، أو توحش عن الخلق، أو تفرد عن الجماعة، أو غیر ذلک من الأمور التی تعلق بنسک صاحبه. و الاستثناء منقطع، أی ما فرضناها علیهم و لکنهم ابتدعوها طلبا لمرضات الله. و محتمل است که معنای آیه در ارتباط با فراز دو بخش از آیه یعنی: «ما تعبدناهم بها» باشد، در نتیجه مشتمل بر نفی ایجاب و ندب است که مستلزم معنای مطلق راجحیت و تقرب است، و البته چنین تفسیری هر چند به ظاهر مخالف با فراز: «اِبْتَدَعُوهٰا» است اما قابل توجیه است که گفته شود: «و لکنهم ابتدعوها ثم ندبوا إلیها». (تفسیر القرآن الکریم (صدرا)، ج ۶، ص: ۲۹۶)

گنابادی هم می‌نویسد: ﴿ابْتَدَعُوهَا[۱۵] یعنی نسبت به دین موسی (ع) بدعت گذاشتند، نه این که در خود دین بدعت گذاردند. و معنای جمله: ﴿مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ[۱۶] یعنی ما القیناها فی قلوبهم إِلا ابْتِغٰاءَ رِضْوٰانِ اللٰهِ یعنی مگر برای رسیدن به رضوان الله یا در حال ابتغاء رضوان الله، چون: نمی‌تواند مفعولا له برای کتبنا بشود، یا معنای جمله این باشد که: و لکن ما فرضناها علیهم أصلا و لکنهم ابتدعوها ابتغاء رضوان الله در این صورت جمله استثنای منقطع باشد، اما جمله: ﴿فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا[۱۷] مؤید معنی اول است. (تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج ۴، ص: ۱۵۲). سید محمد حسین فضل الله در تفسیر این جمله می‌نویسد: ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ[۱۸] آنان زندگی و حیات خود را در تأمل و تفکیر در حق الله وقف کردند، و با عبادت خاشعانه و خاضعانه که تسلیم تمام در عبادت حیات خود را خلاصه کردند تا جایی که فانی و مستغرق در این کار شدند و این روش چنان ادامه یافت که به گوشه‌گیری و جدایی از مردم کشیده شد. هدف آنان این بود که ذهن و زندگی خود را در رضای اللهی و وصول به أعلی مراتب قرب او قرار دهند، بدن جهت رهبانیة خودش هدف نبود، بلکه نتیجه چنین تفکری بود، البته این کار فرمانی از سوی خدا نبود و در تشریع عبادی ه مواره خصوصیات وحدود آن معین می‌شود، نیامده بود، و لکن نوعی برداشت فکری و روحی از آموزه‌ها و ارزش‌های انجیل بود، که دلیل و منع خاصی هم بر آن بیان نشده بود. اما مشکل در این نوع کارها از آنجا آغاز می‌شود که تدریجا حقیقت و گوهر این اعمال از بین می‌رود و صورت ظاهری آن باقی می‌ماند. تا جایی که رهبانیت به عنوان مناسکی و شعائری خالی از روح برجای می‌ماند، و دیگر از توازن با دیگر اعمال و اهداف و کارکردهای معنوی دور می‌شود؛ لذا می‌فرماید: ﴿فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا[۱۹] زیرا انسانی که به دنبال تحصیل رضایت خداوند است، باید که راه رسیدن به او را هم بشناسدو مواظبت بر کیفیت آن کند که از مسیر اصلی خارج نشود؛ این بسیار محتمل است که حقیقت را گم کند. ﴿فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ[۲۰] بر اساس تلاشی که در کار و خط ایمان می‌کنند، زیرا خداوند هر چند به افراد به اندازه درجات ایمان آنان پاداش می‌دهد، اما اما به جانب سطح و صورت اعمال نگاه نمی‌کند و به جانب عمق در مضمون اعمال و عقیده و شناخت و دریافت آنان نظر می‌کند. (تفسیر من وحی القرآن، ج ۲۲، ص: ۵۱-۴۹).

در تفسیر نمونه چنین آمده، که در قلوب آنها علاقه به رهبانیتی افکندیم که آن را ابداع کرده بودند و ما آن را بر آنها مقرر نداشته بودیم، هدفشان جلب خشنودی خدا بود ولی حق آن را رعایت نکردند، لذا ما به کسانی از آنها که ایمان آوردند پاداش دادیم، ولی بسیاری از آنها فاسق و گنهکارند. به این ترتیب آنها نه تنها آئین توحیدی مسیح را رعایت نکردند و آن را با انواع شرک آلودند، بلکه حق آن رهبانیتی را که خودشان ابداع کرده بودند نیز رعایت ننمودند، و به نام زهد و رهبانیت دامها بر سر راه خلق خدا گستردند، و دیرها را مرکز انواع فساد نمودند، و ناهنجاریهایی را در آئین مسیح (ع)به وجود آوردند. مطابق این تفسیر "رهبانیت" جزء آئین مسیح نبود، بلکه پیروانش بعد از او آن را ابداع کردند، و در آغاز چهره معتدل و ملایمی داشت، اما بعدا به انحراف گرائید و سر از مفاسد بسیاری در آورد. اما طبق تفسیر دیگری نوعی رهبانیت و زهد در آئین مسیح بود، آنچه پیروان مسیح بعد از او بدعت گذاردند نوع دیگری از رهبانیت بود که هرگز خداوند برای آنها مقرر نداشته بود. طبق تفسیر اول، منقطع بودن استثناء است و تفسیر دوم بر طبق متصل بودن آن (دقت کنید) این نکته نیز قابل توجه است که اگر رهبانیت عطف بر رافت و رحمت باشد آن چنان که در متن برگزیده‌ایم، منظور از جعل آن در قلوب همان تمایل قلبی آنان به این مسأله است، در حالی که منظور از ﴿مَا كَتَبْنَاهَا[۲۱] این است که مسأله رهبانیت به صورت یک حکم الهی در آئین مسیح نبود هر چند علاقه به آن را خداوند در دل آنها افکنده بود، بنا بر این منافاتی با جمله "ابتدعوها" ندارد. ولی تفسیر اول مشهورتر و از بعضی جهات مناسبتر است. (تفسیر نمونه، ج ۲۳، ص: ۳۸۳).

﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ * وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ * وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ * فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ[۲۲]

نکته:

  1. قرآن می‌گوید در دل آنان رأفت و رحمت و رهبانیت قرار دادیم: ﴿وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا[۲۳]
  2. می‌گوید که آنان نزدیکترین مردم به شما هستند، دلیل آن است که در میان آنها قسیسان(کشیشان) و راهبه‌هایی هستند که اهل استکبار و بزرگ‌طلبی نیستند و در برابر حق خاضع و خاشع هستند: ﴿وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا[۲۴]

نتیجه: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. ایمان نیاوردن برخی از راهبان مسیحی به پیامبراکرم در آن عصر نشان از عدم رعایت کامل و پای بندی به اصول رهبانیت بوده است: ﴿وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ[۲۵]... ﴿فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا[۲۶]
  2. وجود کشیشان و راهبان منتظر بعثت محمد در میان مسیحیان، موجب محبت آنان به مسلمانان: ﴿وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ[۲۷]
  3. ایمان راهبان مسیحی به خدا و اعتراف آنان به حقانیت پیامبر اسلام موجب بهره بندی آنان از بهشت جاویدان است: ﴿وَمَا لَنَا لَا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَمَا جَاءَنَا مِنَ الْحَقِّ وَنَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنَا رَبُّنَا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ * فَأَثَابَهُمُ اللَّهُ بِمَا قَالُوا جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَذَلِكَ جَزَاءُ الْمُحْسِنِينَ[۲۸]

روایات و رهبانیت

اولاً، از پیامبر نقل شده: «إنّ اللّهَ تباركَ و تعالى لَم يَكتُبْ علَينا الرَّهبانِيَّةَ، إنّما رَهبانِيَّةُ اُمَّتي الجِهادُ في سبيلِ اللّهِ. و قوله: رهبانیة أمتي الجهاد و الحج». (بحار الانوار، کتاب الایمان و الکفر، باب النهی عن الرهبانیة: ج ۷۰، ص ۱۱۵) چنانکه در سفینة البحار در لغت (رهب) نقل کرده: پسری از عثمان بن مظعون فوت شد، او بسیار محزون گردید و در منزل خویش محلی برای عبادت معین کرد و مشغول عبادت شد، این خبر به رسول خدا (ص) رسید، فرمود: ای عثمان خدا بر ما رهبانیت ننوشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خداست و در ضمن روایتی در مجمع البیان نقل شده: آن حضرت به ابن مسعود گفت: میدانی رهبانیت امت من چیست‌؟ او گفت: خدا و رسولش داناتر هستند فرمود: هجرت، جهاد، صلات، صوم، حج و عمره است. ثانیاً، در روایاتی نقل شده که مسیحیان در اثر فشارهای بعد حضرت عیسی مجبور به پناه بردن به غارها و مناطق دور افتاده و کوهها شدند و در آنجا به دعا و عبادت پرداختند که این رهبانیت اختیاری نبوده و دائمی هم نبوده است، به همین دلیل جمله رهبانیتی که بدعت کردند به این جهت بوده است. (تفسیرنورالثقلین ج ۵، ص ۲۵۲)[۲۹].

رَهبانیت

واژه‌ای عربی است. بیشتر فرهنگ‌نویسان، آن را برگرفته از ماده «رَهب» به معنای ترس[۳۰] و برخی به معنای ترسِ همراه اضطراب دانسته‌اند[۳۱]. بر همین اساس، «تَرَهُّب» را به معنای عبادت همراه با خوف و خشیت الهی[۳۲] و رهبانیت را به معنای عبادت ویژه راهبان مسیحی در صومعه‌ها و برخی از اماکن دانسته‌اند. این عبادت همراه با ریاضت‌های سختی مانند پرهیز از زنان، خوردن گوشت و دیگر لذت‌های مادی و نیز پوشیدن لباس‌های خشن و آویختن زنجیر به گردن و مانند آن بوده است[۳۳]؛ همچنین «راهب» به معنای کسی است که از خوف خدا در صومعه به چنین عبادتی می‌پردازد[۳۴]. بیشتر واژه‌پژوهان تأکید دارند که جمع واژه «راهب»، «رُهبان» است نه «رَهابنه»[۳۵] و ظاهرا فقط راغب اصفهانی«رهابنه» را بهترین جمع برای «راهب» دانسته است[۳۶]. وجود کاربردها و مؤلفه‌های معنایی مشترک میان «خوف» و «رهب» سبب شده است برخی به بیان تفاوت‌های آن دو بپردازند؛ از جمله «رهب» را نه هر خوفی، بلکه به معنای ترس پایدار و طولانی و راهب را به معنای کسی دانسته‌اند که دارای هراسی پایدار است[۳۷]. برخی از واژه‌پژوهان قرآنی هم به چنین دیدگاهی‌گراییده‌اند[۳۸]. معنای اصطلاحی رهبانیت و «راهب» را می‌توان در دو حوزه ادبیات مسیحی و اسلامی بررسید. در زبان‌های اروپایی، برای بیان مفهوم رهبانیت یا راهب، واژگان متفاوتی به کار می‌روند. واژه آلمانی Moneh به معنای راهب از کلمه یونانی «موناخوس» (Monaxos) گرفته شده است. این واژه در اصل به افرادی اطلاق می‌گردید که در بیابان و در گوشه‌گیری به سر می‌بردند؛ اما از قرن چهارم به بعد و با گسترش رهبانیتِ گروهی، درباره کسانی به کار برده می‌شد که عزلت اختیار می‌کردند؛ حتی اگر با دیگران به شکل گروهی در یک منزل سکنا گزیده باشند[۳۹]. در فرهنگ لغت‌های معاصر انگلیسی، برای راهب، از واژه Monk و برای صومعه از واژه Monasteryبهره گرفته شده است[۴۰]. در ادبیات معارف اسلامی، واژه رهبانیت را می‌توان بیشتر با حوزه علم اخلاق مرتبط دانست، چون هدف از رهبانیت، تهذیب نفس و دستیابی به درجات بالای اخلاقی و کمالات نفسانی است. معنای اصطلاحی رهبانیت، پیوند خاصی با معنای لغوی آن دارد و می‌توان گفت که معنای لغوی‌اش به گونه‌ای در معنای اصطلاحی آن اشراب شده است؛ زیرا معنای اصطلاحی این واژه را می‌توان زیاده‌روی در تحمل تعبد از شدت ترس از خدا و کناره‌گیری از دنیا و روی آوردن به ریاضت‌های خاص برای تربیت نفس دانست[۴۱].[۴۲].

سیر پیدایی و تحول رهبانیت

پیدایی و شکل‌گیری پدیده رهبانیت، همراه ظهور مسیحیت نبوده است، بلکه گزارش‌های تاریخی از وجود اَشکال مختلف آن قرن‌ها پیش از میلاد حضرت مسیح(ع) در میان یونانیان و برخی فرقه‌های یهودی، مانند «اِسنی‌ها» و «ترائپوت‌ها» نیز حکایت می‌کند[۴۳]. با این وجود، قرآن کریم در همه مواردی که از رهبانیت سخن به میان آورده، به رهبانیت در دین مسیحیت توجه کرده است، از این رو باید گذری بر تاریخچه رهبانیت مسیحی و ریشه‌های تاریخی آن داشته باشیم. پیش از پرداختن به تحولات تاریخی رهبانیت مسیحی می‌بایست با زمینه‌های پیدایی این پدیده آشنا شد.

گرایش پیروان حضرت مسیح(ع) به یک زندگی کاملاً روحانی و جدا از جامعه مادی که هدف آن رسیدن به درجات بالای تقوا از طریق تعهد به نذر و عهد، فقر، عفت و اطاعت بود[۴۴]، از عوامل مهم شکل‌گیری رهبانیت به شمار می‌آیند؛ نیز می‌توان چنین عاملی را برگرفته از تعالیم کتاب مقدس مسیحیان دانست[۴۵]. در پرتو چنین تعالیمی بود که اوریجن ـ یکی از راهبان مسیحی ـ به استناد کتاب مقدّس در جوانی، خود را مقطوع‌النسل کرد[۴۶]. افزون بر آن، روز افزون شدن موج فساد و دنیاگرایی میان رهبران دینی مسیحیت، سبب شد برخی مسیحیان که دغدغه دستیابی به نجات داشتند، ماندن در چنین جامعه‌ای را با آلودگی یکسان پنداشته و راه نجات را تنها در ترک جامعه و عزلت در بیابان بدانند[۴۷]؛ همچنین در قرن سوم میلادی، پس از آنکه امپراتوری روم ـ که در برخی منابع، از او به نام «دیسیوس» یاد شده است ـ مسیحیان را شکست داد، فشار و آزارهای توانفرسا بر مسیحیان بالا گرفت و آنها به کوه‌ها و بیابان‌ها پناه بردند[۴۸]. با این وجود، زمانی هم که در دوران قُسطَنطین، دین مسیحیت بر آن دیار حاکم شد، برخی با پذیرش این منطق که سطح دینداری مردم رو به پستی و دوری از تعالیم حضرت عیسی(ع) است، روانه بیابان شدند، تا زندگی خود را به دور از مردم و بر اساس باورهای راستین حضرت مسیح(ع) بنیان نهند[۴۹]. از دیگر علل ظهور رهبانیت در برخی جوامع مسیحی می‌توان بروز اختلاف شدید عقیدتی در اساسی‌ترین مسائل دینی میان مسیحیان را یاد کرد؛ بدین معنا که در پی ابراز مخالفت با عقاید معروف و حاکم بر جامعه دینی روز، جناح حاکم، مخالفان را شکنجه می‌کرد و عده‌ای از آنها به بیابان‌ها پناه بردند؛ برای نمونه می‌توان داستان نزاع آریوس با کلیسـ ای حاکم را یاد کرد؛ آریوس، معتقد به توحید و مخالف تثلیث بود و بسیاری از طرفداران وی از راهبان بودند[۵۰]. رهبانیت ـ که امروزه در هر سه مذهب اصلی مسیحیت (کاتولیک، پروتستان و ارتودکس) هست ـ نخست به صورت فردی انجام می‌شد و به گفته بسیاری از نویسندگان، بنیانگذار چنین رهبانیتی، فردی به نام قدیس آنتونیوس (م. حدود ۳۵۶ م.) اهل مصر بود. او که زندگی خود را وقف زهد و ریاضت کرده بود، همه دارایی خود را بخشید و به تنهایی راه زندگی در بیابان‌ها را در پیش گرفت. مسلک رهبانیت او به «هرمیت» یا «ارمیتیک» معروف بود[۵۱]. تاریخ از وقایع عجیبی در زندگی وی و راهبان پیرو مسلک او سخن می‌گوید؛ مثلاً راهبی به نام ماکاریوس ۷ سال گوشت نخورد و ۲۰ شب نخوابید و ۶ ماه برهنه در معرض نیش زهر آگین پشه‌های موذی در مردابی خوابید. برخی دیگر از آنان هر جا که می‌رفتند، باری سنگین به دوش می‌کشیدند، یا دست و پای خود را با غل و زنجیر می‌بستند[۵۲]. از سوی دیگر، قدیس «پاچومیوس» که انزواطلبی فردی را نشان از خود پرستی دانست، رهبانیتِ گروهی را در سال ۳۲۵ م. در مصر بنیان نهاد[۵۳]. وی ۹ صومعه برای راهبان و یک دیر برای راهبه‌ها تأسیس کرد که در هریک از آنها ۱۰۰ راهب و راهبه به عبادت سرگرم بودند[۵۴]. رهبانیت او به نام «سنوبیتیک» معروف بود[۵۵]. پاچومیوس، قوانینی را برای صومعه‌نشینان وضع کرد که حضور چشمگیری در مجموعه قوانین و مقررات رهبانیت در قرون آینده داشتند. کنار پاچومیوس که در مشرق زمین به ترویج رهبانیت می‌پرداخت، قدیس آتاناسیوس نیز در نیمه دوم قرن چهارم پایه‌گذار رهبانیت بخش غربی کلیسای مسیحیت شد[۵۶]. با این وجود، شکوفایی رهبانیت در غرب را به «بندیکت» نسبت می‌دهند و او را پدر رهبانیت در غرب می‌دانند[۵۷]. پدیده رهبانیت در گذر قرن‌ها دارای شاخه‌ها و انشعاباتی فراوان شد که با یکدیگر تفاوت حتی تعارضاتی عمیق داشتند. آنها پیروان و نوآموزان خود را به قوانین توانفرسایی می‌خواندند؛ برای نمونه، بر اساس برخی قوانین، راهبان بایستی تنها به هنگام ضرورت سخن بگویند؛ با صدای بلند، خنده و شوخی نکنند؛ هنگام راه رفتن چشمان خود را به زمین بدوزند؛ هیچ چیز از خود نداشته باشند و از خوردن گوشت دوری کنند. آنها مکلف بودند ساعت دوی بامداد به نمازخانه بیایند و در آنجا به قرائت قسمت‌هایی از کتاب مقدس، دعا و سرودهای روحانی بپردازند و هنگام طلوع فجر برای دعاهای صبحانه یا نماز حمد، ساعت ۶ بامداد برای «دعای نخستین» و ساعت ۹ بامداد برای «دعای سومین» حاضر باشند؛ همچنین راهبان باید هنگام ظهر برای «دعای ششمین»، ساعت سه بعدازظهر برای «دعای نهمین»، گاه غروب آفتاب برای نماز مغرب و هنگام رفتن به بستر برای «نماز واپسین» حاضر باشند[۵۸]. با این وجود، تاریخ از رواج دنیا‌گرایی میان صومعه‌ها نیز خبر داده است[۵۹]؛ صومعه‌ها که به ظاهر مرکز تعبد و دوری از دنیا به شمار می‌آمدند، در برخی موارد به یکی از مراکز مهم فساد و فحشا بدل می‌شدند[۶۰]. برپایه برخی گزارش‌ها، عرب زمان جاهلیت نیز گونه‌ای رهبانیت داشته است. منابع روایی، تکیه زدن بر دست‌ها و نشستن در مساجد[۶۱] را مظهر رهبانیت آنان یاد کرده‌اند. در منابع تاریخی، مسئله رهبانیت عرب جاهلی بسیار کمرنگ گزارش شده است؛ درباره ابوعامر عبد عمرو بن صیفی، پدر حنظله غسیل‌الملائکه، آمده است که در زمان جاهلیت، لباس‌های پشمین به تن کرده و رهبانیت را پیشه ساخته بود، از این رو مردم به وی لقب «راهب» داده بودند[۶۲]. قرآن‌کریم واژه «رهبة»، «رهب» و مشتقات آن را بارها در معنای لغوی‌شان به کار برده است؛ اما واژه «رهبانیت» یک بار و «رهبان» دو بار در قرآن آمده است. همه این یادکردها درباره رهبانیت مسیحی است. در آیه ۲۷ حدید[۶۳] از چگونگی پیدایی رهبانیت در آیین مسیحیت و انحراف بعدی آن سخن گفته است. در آیه ۳۱ توبه[۶۴] از نصارا به سبب اعتقاد به نوعی ربوبیت درباره راهبان، شدیدا انتقاد شده است، بنابراین، ظاهرا قرآن کریم به سبب وجود انگیزه الهی در پیدایش رهبانیت، نسبت به پیدایش و صورت نخستین آن نگرش منفی ندارد؛ ولی از انحراف بعدی در آن نیز سخن می‌گوید؛ همچنین به رغم فاسق خواندن بیشتر راهبان، درباره گروهی از آنان، نگاه ستایش‌آمیزی دارد.

در آیه ۸۲ مائده[۶۵] مسیحیان به جهت وجود راهبان در میان آنها، مهربان‌ترین قوم نسبت به مسلمانان معرفی شده‌اند.[۶۶].

خاستگاه رهبانیت

برپایه آیه ۲۷ حدید رهبانیت در تعالیم وحیانی نبوده است؛ اما برخی مسیحیان از پیش خود و با هدف جلب خشنودی خدا چنین مسلکی را ابداع کردند: ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَىٰٓ ءَاثَـٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ٱبْنِ مَرْيَمَ وَءَاتَيْنَـٰهُ ٱلْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِى قُلُوبِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ رَأْفَةًۭ وَرَحْمَةًۭ وَرَهْبَانِيَّةً ٱبْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَـٰهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ٱبْتِغَآءَ رِضْوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَـَٔاتَيْنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌۭ مِّنْهُمْ فَـٰسِقُونَ[۶۷]. مفسران، ضمن نفی خاستگاه وحیانی رهبانیت[۶۸]، مواردی مانند ترک ازدواج[۶۹]، دنیا گریزی[۷۰]. و پناه بردن به بیابان‌ها و کوه‌ها[۷۱] را رفتارها و ریاضت‌های راهبانه یاد کرده‌اند. برخی مفسران از رسول گرامی اسلام(ص) روایتی نقل کرده‌اند که براساس آن سبب پیدایی رهبانیت شکست‌های پی در پی مسیحیان در برابر سلاطین ستمگر بوده و آنان در پی این شکست‌ها با یکدیگر قرار گذاشتند تا زمان ظهور پیامبر آخرالزمان پراکنده شوند، از این‌رو به غارها پناه بردند و رهبانیت را به وجود آوردند[۷۲].[۷۳].

انحراف رهبانیت

براساس آیه ۲۷ حدید قرآن کریم از پیدایی انحراف در رهبانیت، فاسق بودن بیشتر راهبان، مؤمن بودن شماری دیگر و وعده پاداش الهی به آنها سخن گفته است: ﴿...فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَـَٔاتَيْنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌۭ مِّنْهُمْ فَـٰسِقُونَ[۷۴]. بیشتر مفسران، ایمان مورد اشاره را ایمان به خدای والا و پیامبر اکرم(ص) دانسته‌اند[۷۵]. با توجه به تاریخچه گزیده‌ای که درباره رهبانیت گذشت، می‌توان به مصادیق انحرافات آن پی برد؛ البته مفسران در تبیین انحراف رهبانیت به موارد دیگری اشاره کرده‌اند؛ مانند تکذیب رسالت پیامبر اکرم(ص)[۷۶] و نبوت حضرت عیسی(ع)[۷۷]، اعتقاد به تثلیث[۷۸]، ریاکاری[۷۹]، حرامخواری، ریاست‌طلبی[۸۰]، دنیاطلبی[۸۱]، شکم‌پرستی، خوشگذرانی، شرابخواری[۸۲]، خوردن گوشت خوک، ترک ختنه، وضو و غسل[۸۳]. افزون بر سوره حدید، قرآن کریم در آیه ۳۴ توبه صریحا به بیان مصادیقی از این انحرافات پرداخته است: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ إِنَّ كَثِيرًۭا مِّنَ ٱلْأَحْبَارِ وَٱلرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَٰلَ ٱلنَّاسِ بِٱلْبَـٰطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱلَّذِينَ يَكْنِزُونَ ٱلذَّهَبَ وَٱلْفِضَّةَ وَلَا يُنفِقُونَهَا فِى سَبِيلِ ٱللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍۢ[۸۴]. در این آیه، حرامخواری و بازداشتن از راه خدا به بسیاری از دانشمندان یهودی، نیز راهبان نسبت داده شده است. ظاهرا قرآن کریم، بیشتر به احبار و راهبان عصر نزول اشاره دارد. شاید بتوان مدعی شد که بروز چنین انحرافاتی از سوی راهبان، نتیجه طبیعی پدیده رهبانیت است؛ چه بسا خود را در تنگنای مالی قرار دادن به پیدایی حرص بر مال، در نتیجه حرامخواری انجامد.

بیشتر مفسران شیعه و سنی، رشوه‌گیری برای بیان احکام باطل را از مصادیق حرامخواری دانسته‌اند[۸۵]. برخی دیگر از آنها نیز تحریف کتاب خدا[۸۶]، جلوگیری مردم از ایمان به پیامبر اکرم(ص)[۸۷] و فروش بهشت و گناه بخشی و کسب درآمد هنگفت از این راه[۸۸] را مصداق انحرافات بیان شده در این آیه دانسته‌اند.

در پی بروز چنین انحرافاتی بود که پیامبراکرم(ص) در قاعده‌ای کلی اعلام کردند که رهبانیت به مفهوم مسیحی آن در اسلام وجود ندارد[۸۹]. برپایه گزارش‌های تاریخی، عثمان بن مظعون در پی مرگ فرزندش بسیار غمگین شد و با رها کردن کار و زندگی به عبادت در مسجد پرداخت. رسول خدا(ص) آگاه شد و او را احضار کرد و فرمود که خدا رهبانیت را برای امت من بنا ننهاده و رهبانیت امت من جهاد در راه خداست[۹۰]. بر اساس برخی روایات شأن نزول، آیه ۸۷ مائده نیز در نفی و نقد رفتار و گرایش راهبانه برخی از اصحاب نازل شده است: ﴿يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تُحَرِّمُوا۟ طَيِّبَـٰتِ مَآ أَحَلَّ ٱللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوٓا۟ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ ٱلْمُعْتَدِينَ[۹۱]. برپایه این شأن نزول که برخی مفسران شیعی[۹۲] از امام صادق(ع) و بیشتر مفسران اهل سنت از ابن عباس نقل کرده‌اند، به پیامبر اکرم(ص) خبر دادند که گروهی از اصحاب در خانه‌های خود گوشه‌نشین شدند و تصمیم دارند همانند مسیحیان، چیزهای پاکیزه و حلال را بر خود حرام و از زنان دوری، حتی خود را مقطوع‌النسل کنند. پیامبر خدا(ص) به شدت چنین رفتاری را نکوهش کرد[۹۳]. پدیده رهبانیت به مفهوم مسیحی آن، چون با فطرت انسان و عقل سلیم منافات دارد، شدیدا سرزنش شده است. امام علی(ع) در تفسیر آیات ۱۰۳ - ۱۰۴ کهف ﴿قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا[۹۴] راهبانی را که به هدف عبادت به کوه‌ها و بیابان‌ها می‌رفتند، مصداق زیانکارترین انسان‌ها برشمردند[۹۵]. از سوی دیگر برپایه برخی روایات شیعی، از ویژگی‌های برجسته شیعیان امام علی(ع)، نمایان بودن رهبانیت از چهره آنهاست[۹۶]. در این روایات از رهبانیت ظاهرا ستایش شده است؛ اما با توجه به رهیافت لغوی این واژه می‌توان رهبانیت را در احادیث یاد شده بر معنای لغوی آن ـ یعنی ترس و خوف ـ و نیز ریاضت‌های مشروع حمل کرد.[۹۷].

جایگاه راهبان در میان مسیحیان

از برخی آیات قرآن کریم می‌توان به جایگاه دینی و اجتماعی راهبان در میان مسیحیان پی برد. بر اساس آیه ۳۱ توبه آنها دارای نوعی منزلت ربوبی در میان مردم بوده‌اند: ﴿ٱتَّخَذُوٓا۟ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَـٰنَهُمْ أَرْبَابًۭا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلْمَسِيحَ ٱبْنَ مَرْيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓا۟ إِلَّا لِيَعْبُدُوٓا۟ إِلَـٰهًۭا وَٰحِدًۭا لَّآ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَـٰنَهُۥ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۹۸]. مفسران شیعه با استناد به احادیث رسیده از پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار[۹۹] نیز مفسران اهل سنت[۱۰۰] ربوبیت احبار و راهبان را ربوبیت تشریعی دانسته و گفته‌اند که آنان برخلاف حکم الهی، احکام حلال و حرام صادر می‌کردند و مردم با پذیرش و عمل به آن احکام، معتقد بودند که آنها چنین حقی دارند، در حالی که قرآن کریم چنین چیزی را شرک‌آمیز و ناسازگار با توحید می‌خواند.

همچنین قرآن کریم از اثرگذاری تربیتی راهبان در میان مسیحیان سخن می‌راند: ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةًۭ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱلْيَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشْرَكُوا۟ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةًۭ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱلَّذِينَ قَالُوٓا۟ إِنَّا نَصَـٰرَىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًۭا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ[۱۰۱] در این آیه، قوم یهود کینه‌توزترین مردم نسبت به مؤمنان و در مقابل، مسیحیان مهربان‌ترین مردم نسبت به آنان معرفی شده‌اند. برخی مفسران در تفسیر آیه گفته‌اند: جامعه انسانی، زمانی برای پذیرش حق آماده می‌شود که عالمانی آگاه به حق و افرادی عامل به حق در میان آنان باشند. در این حالت دیگران نیز با مشاهده آنها در برابر حق خضوع می‌کنند و از آن روی نمی‌گردانند. بر همین اساس، می‌توان عامل مهربانی نصارا با مسلمانان را برخی کشیشان و راهبانی دانست که دانا به حق و عامل به آن بوده و همواره عظمت الهی و اهمیت سعادت دنیایی و آخرتی را با عمل خود برای مردم یادآور می‌شوند[۱۰۲]. شایسته یاد کرد است که نظر قرآن کریم درباره مهربانی نصارا شامل همه مسیحیان در همه زمان‌ها و مکان‌ها نمی‌شود و جنگ‌های صلیبی بر ضد مسلمانان، گواه صادق این مدعاست؛ نیز درباره اینکه مراد قرآن کریم کدام گروه از مسیحیان است، اختلاف است. ابن عباس، سعید بن جبیر، عطاء، سدی و... آیه را در شأن نجاشی و پیروان او نازل دانسته‌اند که با مهربانی با مهاجران مسلمان رفتار کردند[۱۰۳]. قتاده آن را درباره قومی از اهل کتاب دانسته است که از پیروان راستین حضرت عیسی(ع) بودند و هنگام شنیدن دعوت پیامبر اکرم(ص) به یکتاپرستی، به آن حضرت ایمان آوردند[۱۰۴]. به عقیده مجاهد آیه درباره مسیحیانی از حبشه است که مسلمان شدند و همراه جعفر بن ابی طالب به سرزمین مسلمانان آمدند[۱۰۵]. برخی دیگر آن را اشاره به گروهی از مسیحیان حبشه دانسته‌اند که نزد پیامبر(ص) آمده و با شنیدن آیات قرآن کریم به وی ایمان آوردند[۱۰۶]. به گفته برخی مفسران، آن گروه، انسان‌هایی عابد و فروتن بودند که از پذیرش حق سرباز نمی‌زدند[۱۰۷].[۱۰۸].

منابع

پانویس

  1. «و بر گناه بزرگ پای می‌فشردند» سوره واقعه، آیه ۴۶.
  2. «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
  3. «و پاره‌ای از شب را بدان (نماز شب) بیدار باش که (نمازی) افزون برای توست باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ستوده برانگیزد» سوره اسراء، آیه ۷۹.
  4. «و دسته‌ای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.
  5. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  6. «بخوان به نام پروردگار خویش که آفرید» سوره علق، آیه ۱.
  7. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  8. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  9. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  10. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  11. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  12. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  13. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  14. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  15. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  16. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  17. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  18. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  19. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  20. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  21. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  22. «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند * و هر گاه آنچه را بر پیامبر فرو فرستاده شده است بشنوند، با شناختی که از حق یافته‌اند چشمانشان را می‌بینی که از اشک لبریز می‌شود؛ می‌گویند: پروردگارا! ما ایمان آورده‌ایم ما را با گروه گواهان بنگار! * و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد * خداوند هم به پاس آنچه گفتند بوستان‌هایی که از بن آنها جویباران روان است به آنان پاداش داد که در آنها جاودانند و آن پاداش نکوکاران است» سوره مائده، آیه ۸۲-۸۵.
  23. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  24. «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
  25. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  26. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان» سوره حدید، آیه ۲۷.
  27. «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
  28. «و چرا ما به خداوند و آنچه از حق به ما رسیده است ایمان نیاوریم در حالی که امید می‌بریم که پروردگارمان ما را در میان شایستگان در آورد * خداوند هم به پاس آنچه گفتند بوستان‌هایی که از بن آنها جویباران روان است به آنان پاداش داد که در آنها جاودانند و آن پاداش نکوکاران است» سوره مائده، آیه ۸۴-۸۵.
  29. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱، ص ۶۳۹-۶۵۱.
  30. العین، ج ۴، ص۴۷؛ الصحاح، ج ۱، ص۱۴۰؛ لسان العرب، ج ۱، ص۴۳۷، «رهب».
  31. مفردات، ص۲۰۴، «رهب».
  32. لسان العرب، ج ۱، ص۴۳۶ - ۴۳۷؛ مجمع البحرین، ج ۲، ص۷۵؛ تاج العروس، ج ۲، ص۴۲.
  33. مجمع البحرین، ج ۲، ص۷۵؛ تاج العروس، ج ۲، ص۴.
  34. الصحاح، ج ۱، ص۱۴۰؛ لسان العرب، ج ۱، ص۴۳۶ ـ ۴۳۷.
  35. الصحاح، ج ۱، ص۱۴۰؛ لسان العرب، ج ۱، ص۴۳۷؛ القاموس المحیط، ج ۱، ص۷۶، «رهب».
  36. مفردات، ص۲۰۴.
  37. معجم الفروق اللغویه، ص۲۶۱.
  38. التحقیق، ج ۴، ص۲۴۱، «رهب».
  39. کلیسای مسیح، ص۶۳ ـ ۶۴.
  40. فرهنگ معاصر هزاره، ج ۲، ص۱۰۸۵، ۱۰۸۷.
  41. مفردات، ص۲۰۴؛ تفسیر شبر، ص۵۰۶؛ روح‌المعانی، ج ۱۴، ص۱۹۰؛ المیزان، ج ۱۹، ص۱۷۳.
  42. فاریاب، محمد حسین، مقاله «رهبانیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۱۷۸.
  43. کلام مسیحی، ص۱۴۲.
  44. جهان مذهبی، ص۷۵۲.
  45. کتاب مقدس، متی، ۱۹: ۲۱ ـ ۲۳.
  46. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص۹۸.
  47. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص۹۹؛ مسیحیت، ص۱۴۱ ـ ۱۴۲.
  48. تفسیر لاهیجی، ج ۴، ص۴۰۰؛ نمونه، ج ۲۳، ص۳۸۷.
  49. کلام مسیحی، ص۱۴۲.
  50. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص۹۷ ـ ۱۰۱.
  51. جهان مذهبی، ص۷۵۳؛ تاریخ جامع ادیان، ص۶۳۹.
  52. تاریخ تمدن، ج ۴، ق اول، ص۷۴ ـ ۷۵.
  53. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص۹۶.
  54. کلام مسیحی، ص۱۴۳؛ تاریخ تمدن، ج ۴، ق اول، ص۷۳ ـ ۷۴.
  55. جهان مذهبی، ص۷۵۳.
  56. درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت، ص۹۷.
  57. کلام مسیحی، ص۱۴۴؛ جهان مذهبی، ص۷۵۳ ـ ۷۵۴.
  58. تاریخ تمدن، ج ۴، ق اول، ص۶۶۸ ـ ۶۶۹.
  59. تاریخ تمدن، ج ۴، ق اول، ص۶۹۹ - ۷۰۰؛ ج ۴، ق دوم، ص۱۰۶۰.
  60. تاریخ تمدن، ج ۴، ق دوم، ص۱۰۵۷ ـ ۱۰۵۸؛ نمونه، ج ۲۳، ص۳۹۰.
  61. الکافی، ج ۲، ص۶۶۲؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص۱۴۸.
  62. السیرة النبویه، ج ۲، ص۴۲۳.
  63. ﴿ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَىٰٓ ءَاثَـٰرِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ٱبْنِ مَرْيَمَ وَءَاتَيْنَـٰهُ ٱلْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِى قُلُوبِ ٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُ رَأْفَةًۭ وَرَحْمَةًۭ وَرَهْبَانِيَّةً ٱبْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَـٰهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ٱبْتِغَآءَ رِضْوَٰنِ ٱللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَـَٔاتَيْنَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌۭ مِّنْهُمْ فَـٰسِقُونَ «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.
  64. ﴿ٱتَّخَذُوٓا۟ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَـٰنَهُمْ أَرْبَابًۭا مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَٱلْمَسِيحَ ٱبْنَ مَرْيَمَ وَمَآ أُمِرُوٓا۟ إِلَّا لِيَعْبُدُوٓا۟ إِلَـٰهًۭا وَٰحِدًۭا لَّآ إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَـٰنَهُۥ عَمَّا يُشْرِكُونَ «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
  65. ﴿لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ ٱلنَّاسِ عَدَٰوَةًۭ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱلْيَهُودَ وَٱلَّذِينَ أَشْرَكُوا۟ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّةًۭ لِّلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ ٱلَّذِينَ قَالُوٓا۟ إِنَّا نَصَـٰرَىٰ ذَٰلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًۭا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
  66. فاریاب، محمد حسین، مقاله «رهبانیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۱۸۰.
  67. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.
  68. جامع البیان، ج ۲۷، ص۱۳۸؛ تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۳۸۹.
  69. جامع‌البیان، ج ۲۷، ص۱۳۸؛ احکام‌القرآن، ج ۴، ص۱۷۴۴؛ التبیان، ج ۹، ص۵۳۷.
  70. احکام‌القرآن، ج ۴، ص۱۷۴۴؛ التبیان، ج ۹، ص۵۳۷؛ البحرالمحیط، ج ۱۰، ص۱۱۵.
  71. تفسیر سمرقندی، ج ۳، ص۳۸۹؛ التبیان، ج ۹، ص۵۳۷؛ تفسیر لاهیجی، ج ۴، ص۳۹۹.
  72. تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص۲۴۷ - ۲۴۸؛ تفسیر بغوی، ج، ص۳۴ ـ ۳۵؛ مجمع‌البیان، ج ۹، ص۳۶۶.
  73. فاریاب، محمد حسین، مقاله «رهبانیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۱۸۳.
  74. «سپس پیامبران خود را در پی آنان آوردیم و (نیز) عیسی پسر مریم را و به او انجیل دادیم و در دل پیروان او مهر و بخشایشی نهادیم و ما رها کردن این جهان را که از خود درآوردند بر آنان مقرّر نداشتیم جز آنکه برای رسیدن به خشنودی خداوند چنین کردند امّا آن را چنان که سزاوار نگاهداشت آن است نگاه نداشتند آنگاه ما پاداش مؤمنانشان را ارزانی داشتیم و بسیاری از آنان بزهکارند» سوره حدید، آیه ۲۷.
  75. جامع البیان، ج ۲۷، ص۱۳۹؛ التبیان، ج ۹، ص۵۳۷؛ تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۱۹۱.
  76. التبیان، ج ۹، ص۵۳۷؛ مجمع البیان، ج ۹، ص۳۶۶؛ زاد المسیر، ج ۴، ص۲۳۹.
  77. تفسیر شبر، ص۵۰۶.
  78. تفسیر بیضاوی، ج ۵، ص۱۹۱؛ غرائب القرآن، ج ۶، ص۲۶۲؛ منهج الصادقین، ج ۹، ص۱۹۱.
  79. التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص۴۷۴؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج ۶، ص۲۹۷؛ روح المعانی، ج ۱۴، ص۱۹۱.
  80. تفسیر قرطبی، ج ۱۸، ص۲۶۳.
  81. التفسیر الکبیر، ج ۲۹، ص۴۷۴؛ تفسیر بغوی، ج ۵، ص۳۴ ـ ۳۵؛ نمونه، ج ۲۳، ص۳۹۰.
  82. نمونه، ج ۲۳، ص۳۹۰.
  83. تفسیر ثعلبی، ج ۹، ص۲۴۹.
  84. «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
  85. جامع‌البیان، ج ۱۰، ص۸۳؛ الکشاف، ج ۲، ص۲۶۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۴۰.
  86. جامع البیان، ج ۱۰، ص۸۳؛ روض‌الجنان، ج ۹، ص۲۲؛ نمونه، ج ۷، ص۳۹۱.
  87. تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج ۶، ص۱۷۸۷؛ جامع البیان، ج ۱۰، ص۸۳.
  88. نمونه، ج ۷، ص۳۹۱؛ تفسیر مراغی، ج ۱۰، ص۱۰۹.
  89. الخصال، ص۱۳۸.
  90. الامالی، ص۱۲۳.
  91. «ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۸۷.
  92. تفسیر قمی، ج ۱، ص۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ کنز الدقائق، ج ۴، ص۲۱۲؛ نورالثقلین، ج ۱، ص۶۶۴.
  93. تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج ۴، ص۱۱۸۷؛ جامع‌البیان، ج ۷، ص۸؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص۲۵۹ ـ ۲۶۰.
  94. «بگو: آیا شما را از کسان زیانکارتر آگاه کنیم؟ * آنان که کوشش‌هایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان می‌برند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۳-۱۰۴.
  95. کنز العمال، ج ۲، ص۴۵۸.
  96. الکافی، ج ۲، ص۲۳۵؛ دعائم الاسلام، ج ۱، ص۵۶؛ الامالی، ص۶۵۵ ـ ۶۵۶.
  97. فاریاب، محمد حسین، مقاله «رهبانیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۱۸۳.
  98. «آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیده‌اند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافته‌اند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که می‌ورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.
  99. تفسیر قمی، ج ۱، ص۲۸۹؛ التبیان، ج ۵، ص۲۰۶؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۳۷.
  100. جامع البیان، ج ۱۰، ص۸۰ ـ ۸۱؛ تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج ۶، ص۱۷۸۴؛ تفسیر بیضاوی، ج ۳، ص۷۸ ـ ۷۹.
  101. «بی‌گمان یهودیان و مشرکان را دشمن‌ترین مردم به مؤمنان می‌یابی و نزدیک‌ترین آنان در دوستی به مؤمنان کسانی را می‌یابی که می‌گویند ما مسیحی هستیم؛ این از آن روست که برخی از آنان کشیشان و راهبانی (حقجو) هستند و اینکه آنان گردنکشی نمی‌کنند» سوره مائده، آیه ۸۲.
  102. المیزان، ج ۶، ص۸۰ ـ ۸۱.
  103. جامع البیان، ج ۷، ص۲ ـ ۳؛ التبیان، ج ۳، ص۶۱۴؛ غرائب القرآن، ج ۳، ص۳.
  104. التبیان، ج ۳، ص۶۱۴؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۳، ص۱۴۹ ـ ۱۵۰.
  105. التبیان، ج ۳، ص۶۱۴؛ مجمع البیان، ج ۳، ص۳۶۱؛ تفسیر ابن ابی‌حاتم، ج ۴، ص۱۱۸۳.
  106. جامع‌البیان، ج ۷، ص۲.
  107. الصافی، ج ۲، ص۷۶؛ کنز الدقائق، ج ۴، ص۲۰۶.
  108. فاریاب، محمد حسین، مقاله «رهبانیت»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۴، ص ۱۸۵.