نظارت بر کارگزاران در معارف و سیره علوی
نظارت امیرالمؤمنین بر عملکرد کارگزاران
امیرالمؤمنین بر عملکرد کارگزاران خود نظارت دائم داشت. آن دسته که در مرکز بودند بر آنان نظارت مستقیم داشت که مبادا از موقعیت خود سوءاستفاده کنند یا دچار سوء مدیریت شوند. از جمله دو موردی که به مالک اشتر نظارت مستقیم بر آن داده، نظارت بر عملکرد کاتبان و مسئولان بیت المال است که میفرماید: از جمله آنها اطلاع و شناخت بودجهای است که به کاتبان و خزانهداران میرسد؛ در این گونه موارد سستی به خود راه مده و تأخیر روا مدار[۱] و درباره عملکرد کاتبان میفرماید: سپس حالات نهان کاتبان را بررسی کن و ببین امور آن را که فرستادههایش بر تو وارد میگردند و حاجت مندانشان میآیند چگونهاند و چگونه است حکومت آنان و تا چه مقدار پذیرا و تسلیم دستورهای امام و حجت خود هستند.؛ زیرا دل تنگی، و عزتطلبی و گردن فرازی شیوه بسیاری از کاتبان و دبیران است، جز آن را که خدا حفظ کند[۲].
این سخن نشان میدهد که باید بر کارهای کاتبان نظارت مستقیم و مستمر داشت که مبادا دور از چشم حاکم دست به خلاف بزنند و از موقعیت خود سوءاستفاده کنند، یا در صدد ستم به مردم برآیند؛ کاری که نزدیکان صاحبان قدرت معمولاً به آن دست میزنند!
تذکر در باره عملکرد برخی کارگزاران
از نامههای امیرالمؤمنین به شماری از کارگزارانش برمیآید که کوچکترین رفتار آنان پیوسته زیر ذره بین حضرت بود. آگاهی از عملکرد کارگزاران به واسطه افراد مطمئن، به امام علی میرسید و ایشان بهنگام به آنان اخطارهای لازم را میدادند. برخی موارد به ظاهر ممکن است کم اهمیت تلقی شود و حساسیت امام نزد افراد چندان مهم دانسته نشود؛ اما آن حضرت که در جهت اصلاح روش درست اداره جامعه میکوشیدند به این مسائلِ جزئی نیز، بسیار حساس بود. نمونههایی چند چنین است:
- زمانی که عثمان بن حنیف استاندار بصره، در دعوت اشراف و بزرگان شهر حضور یافت، امیرالمؤمنین در نامه مفصّلی او را از شرکت در چنین مهمانیهایی که در آن فقیران حضور ندارند و غذاهای رنگارنگ در ظرفهای آن چنانی برای مدعوّین آورده میشود نهی کرده و یادآوری میکند با این که علی(ع) میتواند از عسل مصفّا استفاده کند و از مغز گندم نان تهیه نماید به غذای ساده اکتفا میکند، شاید در سرزمین حجاز یا یمامه افرادی باشند که سیر نخوابند و یا نتوانند از غذای مناسب بهره ببرند[۳].
- حضرت در نامهای به حاکم فارس: زیاد بن ابیه، که مانند اشراف عمل میکرد و بریز و بپاش داشت، او را از اسراف نهی و به زندگی مقتصدانه دعوت میکند[۴].
- در نامهای به قیس بن سعد بن عباده کارگزار آذربایجان وی را از دوری از مردم و داشتن حاجب که مانع دیدار مردم با حاکم شهر میشود، باز میدارد[۵]؛ کاری که بدبختانه بسیاری از مسئولان امروز ما، به بهانه داشتن جلسه یا نداشتن وقت، انجام میدهند و مانع دیدار مردم با آنان میشوند!
تشویق کارگزارانِ با عملکرد مناسب
امیرمؤمنان همانگونه که بر خطاکاران خرده میگرفت، کارگزارانی را که درست عمل میکردند تشویق میکرد. در سخنی به مالک بر توجه و تشویق کارگزاران و اهمیت آن تأکید ورزیده میفرماید:سپس به کارهای آنان چنان بیندیش و برس که پدر و مادر درباره فرزند خویش انجام میدهند. مبادا آنچه آنان را بدان نیرومند میکنی در دیده ات بزرگ آید و نباید نیکی و لطفی که نسبت به ایشان انجام دادهای، کوچک بشماری، هرچند اندک باشد؛ زیرا آن نیکی، آنان را به خیرخواهی تو میخواند و به تو گمان نیک پیدا میکنند. رسیدگی به کارهای کوچک و خُرد آنان را - به اعتماد وارسی و انجام کارهای بزرگ - وامگذار. چون لطف اندک تو را جایی است که از آن سود برند و لطف بسیار را جایی که از آن بینیاز نباشند[۶].
بدیهی است که تشویق برای انجام درستِ کارها، وقتی میسر است که همراه با نظارت مستمر بر عملکرد باشد. به نمونههایی از سیره حضرت بنگرید:
- کمیل بن زیاد نخعی کارگزارِ هیت را وقتی در انجام وظیفهاش کوتاهی ورزید، توبیخ کرد و زمانی که خوب عمل کرد، از وی تشکر و او را تشویق کرد[۷].
- در نامهای شبیب بن عامر را برای برخورد خوب و مناسب با متجاوزان معاویه و طردِ آنان، تشویق کرد[۸].
- در نامه ای به کارگزار مدائن، سعد بن مسعود از وی برای بهنگام پرداخت کردن مالیات منطقهاش، قدردانی و در حق او دعا کرد[۹].
توبیخ برخی کارگزاران دارای عملکرد ضعیف
امیر مؤمنان برخی کارگزارانش را که عملکردی ضعیف داشتند، توبیخ میکرد و از این که نتوانستهاند در برابر دشمن از خود عملکرد مناسبی نشان دهند، سرزنش کرد؛ به ویژه کسانی که انتظار بیشتری از آنان داشت؛ چند نمونه:
- سعید بن نمران ناعطی، کارگزار جَنَد در یَمَن و عبیدالله بن عباس کارگزار صنعا را که از ترسِ بسر بن ارطات به کوفه گریختند، ملامت کرد و خطبهای مفصّل خواند و در ضمن فرمود: تنها کوفه باقی مانده و دیگر مناطق مورد تاخت وتاز طرف داران معاویه قرار گرفته است[۱۰].
- اشاره شد که حضرت، کمیل بن زیاد نخعی را برای ترک محلّ مأموریتش سرزنش کرد[۱۱].
- مسیب بن نجبه، از افراد مورد وثوق حضرت بود که وی را به مأموریتی فرستاد تا با یکی از متجاوزان معاویه بجنگد. او بر دشمن چیره شده بود ولی به گونهای به فرمانده آنان فرصت فرار داد. همراهانش نیز خبر این کار را، به حضرت دادند. وقتی مسیب به کوفه آمد، حضرت سه روز به وی اجازه دیدار نداد؛ سپس او را سرزنش و یک روز زندانی کرد[۱۲] و بعد وی را مسئول زکات کوفه ساخت[۱۳].
توجه به شکایتهای مردم از مسئولان
امیرالمؤمنین از هیچ گزارشی نمیگذشت و به شکایتهای مردمی توجه فراوانی میکرد و برای اصلاح عملکرد و روش کارگزارانش به آنها تذکر میداد که مبادا ضرری متوجه مردم از هر نژاد و دینی شود.
- وقتی به حضرت خبر رسید که عبدالله بن عباس پسرعمو و مشاور و معتمد حضرت که حاکم بصره بود به بنیتمیم در بصره سختگیری میکند و باعث آزارشان شده است، در نامهای او را از این روش منع کرد و خواهان اصلاح برخورد و رفتار وی، با آنها گردید[۱۴].
- عمرو بن سلمه ارحبی حاکم منطقه جَبَل (اصفهان، قم و همدان) بود به حضرت از وی شکایت کردند که با شهروندان غیرمسلمان و دهقانان و بزرگان آنجا خشم و بدرفتاری میکند. امام در نامهای وی را از این رفتار بازداشت و او را به رفتار نیک با دهقانان و غیرمسلمانان منطقه، فرمان داد[۱۵]. این نکته بسیار مهم و درخور اهمیتی است که تمام کسانی که تحت حمایت نظام اسلامیاند - چه مسلمان یا غیرمسلمان - باید مورد احترام قرار گیرند و به آنان بیمهری نشود، چون شهروندان جامعه اسلامیاند.
- امام علی(ع) در نامهای به زیاد بن ابیه حاکم فارس وی را از ستم هنگام دریافتِ مالیات و خراج از غیرمسلمانان آن منطقه، منع کرد و از زود دریافت نمودن خراج بازداشت و زیانهای چنین رفتارهای ناپسند را به وی گوشزد کرد[۱۶].
عزل کارگزاران بیاعتنا به سیاستهای امام
استان داران و فرمانداران نماینده دولت اسلامی هستند که باید برابر سیاستها و دستورهای حاکم مسلمانان عمل کنند. بدیهی است امیر و کارگزار منطقهای اگر به این دستورها توجه نکند، بازخواست، سپس در صورت نیاز عزل شود،؛ چراکه مسئولیت کار وی به عهده امام و رهبر جامعه است. امام علی(ع) در مواردی که کارگزار از این دستورها و سیاستهای اعلام شده، تخلف میکرد، او را عزل و دیگری را به جایش مینشاند. دو نمونه را بنگرید:
- ابوموسی اشعری، حاکم کوفه بود که امام علی او را برابر نظر برخی یاران خود ابقا کرد. حضرت در جنگ جمل از وی خواست که مردم آنجا را برای نبرد با ناکثین گسیل دارد؛ اما ابوموسی در برابر این فرمان کوتاهی ورزیده و حتی مردم را به ترک جنگ و دوری از درگیری تشویق میکرد! امام علی(ع) با اعزام گروههای مختلف اهل کوفه را برای حضور در جنگ جمل فرا خواند و جمع زیادی حاضر شدند. و وقتی مشخص شد ابوموسی روش خود را دنبال میکند و مخالف سیاستهای خلیفه است، و از نظرش برنمیگردد، به ناچار وی را عزل و قرظة بن کعب را به حکومت کوفه، نشاند![۱۷].
- قیس بن سعد بن عباد، استاندار مصر و از مردان نیکِ روزگار و طرف داران خالص امیرالمؤمنین بود. که به همین دلیل به مصر که کنارِ شام مرکز خلافت معاویه بود، اعزام شد. در مصر گروهی طرف داران عثمان هنوز با علی(ع) بیعت نکرده بودند. امام در نامههای متعدد از وی خواست از آنان بیعت بگیرد ولی قیس با مصلحت اندیشی خود، صلاح را در درگیری و فشار بر آنان نمیدانست! امام وقتی که شایعات و گزارشها به کوفه رسید ولی احتمال همکاری قیس با معاویه میرفت، ناچار او را عزل و محمد بن ابی بکر را به جایش گمارد[۱۸].[۱۹]
محورهای اصلی نظارت
نظارت در حکومت علوی از اموری است که نمیتوان از بیان آن صرف نظر کرد. آن حضرت با نظارت دائم بر عملکرد کارگزاران، مانع از ستم آنان بر مردم میشد. بدیهی است که تلاش حضرت برای رفاه، امنیت و آسایش جامعه بود.
حضرت به جای زور و قدرت، از نظارت بر عملکرد کارگزاران خود، سود میبرد و به جلب، تنبیه، عزل و مجازات کارگزاران متخلف میپرداخت.
بخشی دیگر از نظارتها در بارۀ دشمن است که هماره امنیت جامعه را به خطر میاندازد. آگاهی از توطئههای دشمن و عملکرد وی و نشان دادن واکنش مناسب در برابر برنامههای دشمن، ترفندِ دیگری است برای حفظ آرامش و امنیت جامعه. از همین روی دیدبانی و دیدهوری بر عملکرد دشمن مهم است.
مورد دیگر از نظارت مربوط به مردم است. گاه شاید مردم به حقوق یکدیگر تجاوز کنند و قوانین اجتماعی و اسلامی را زیر پا بگذارند. نظارت بر عملکرد آنان برای خدمت مردم و امنیت جامعه و اجرای احکام الهی ضروری است.
بنابراین، حوزۀ نظارتی حاکم بسیار فراگیر است؛ هم شامل کارگزارانش میشود؛ هم تحرکات دشمن را دربر میگیرد و هم بر عملکرد مردم تحت نظرش نظارت میکند.
حضرت علی(ع) بر هر سه حوزه نظارت داشت:
- کارگزاران؛
- دشمنان (مخالفان یا دشمنان داخلی و خارجی)؛
- کارِ مردم.
ناظران را به سه دستۀ کلی پیش گفته و هر یک را به چند قسمت میتوان تقسیم کرد تا میزان نظارت حاکم بر مردم مشخص گردد و برای اجرای آن، سازمانهای مختلفی پدید میآید.
نظارت امیرالمؤمنین بر کار و عملکرد کارگزاران به دو گونۀ آشکار و پنهان بود. در صورت تخلف آشکار از جهت مالی به حساب رسی و کنترل مالی آنان میپرداخت و در برابر هرگونه سوءاستفاده به آنان هشدار میداد و به شکایات مردم از کارگزاران توجه میکرد و گاهی نیز بازرسانی به محلّ کار آنان میفرستاد[۲۰].
انواع نظارت برعملکرد کارگزاران
نظارت و بازرسی در هر حکومتی برای سالمسازی ارکان حکومت لازم است. نظارت مانع بسیاری از خودسریها و سوءاستفادهها و قانون شکنیها میشود و در جهت سالمسازی دستگاه اداری ضرور است.
نظارت بر صاحبان قدرت و دارای مسئولیت از نکات مهم در حکومت علوی بود. امیرالمؤمنین برای سالم ماندن کارگزاران حکومت از فساد و خلاف، نگرش ویژهای داشت:
اوّلاً: حکومت را امانت میدانست که باید در دست مؤمنان و امینان باشد. این دیدگاه برگرفته از کتاب خداست: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا﴾[۲۱].
در تفسیر این آیه منظور از امانات، امامت و حکومت دانسته شده که باید به افراد اهل و امانت دار سپرده شود[۲۲].
امیرالمؤمنین(ع) در سخنان متعددی حکومت را امانتی برمی شمارد[۲۳] که باید در دست انسانهای امین باشد و هرکس که خوب عمل نکند، امانت را خوار ساخته است[۲۴].
ثانیاً: حضرت شرایطی را برای مسئولان در نظر میگرفت: اهل ورع و پارسایی، دانش، سیاست و دارای تجربه و حیا از خـانـوادههـای شایسته و باسابـقـه در اسلام باشند[۲۵]. وَرع و تقوا، باعث کنترل عملکرد افراد از درون میشود، بیآنکه نیاز به مأمور و ناظر خارجی باشد. ایمان و اعتقاد به خدا، انسانها را از زشتیها و ناپسندیها باز میدارد و در سختترین شرایط او را در مسیر شایسته، استوار نگاه میدارد.
ثالثاً: برای این که مشخص شود یک کارگزار در ادامۀ کار خود شرایط لازم را از دست نداده و برابر با ضوابطی که حاکم تعیین کرده عمل میکند لازم است همواره بر کارشان نظارت شود و افراد را از استبداد و زیر پا قرار دادن قوانین شرع و مقررات و ارتکاب خلاف باز دارد.
بنابراین، نظارت و بازرسی از عملکرد کارگزاران از کارهای مهمی است که برای سالم ماندن آنان از یک سو و سالم ماندن جامعه از آسیبهای خلافکاران در دستگاه حکومت، به آن نیاز است؛ زیرا فساد معمولاً از صاحبان قدرت به جامعه سرایت میکند.
استاد مطهری بر این باور است فساد غالباً از طبقۀ بالا به پایین سرایت میکند و صلاح از پایین به بالا در حرکت است[۲۶].
نظارت امری لازم و ضروری است، به همین سبب خداوند ناظر عملکرد انسان است و برای برشماری اعمال خوب و بد وی دو فرشتۀ رقیب و عتید قرار داده است ﴿مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ﴾[۲۷].
در سخنی امیرالمؤمنین به یکی از کارگزارانش که متهم بود دربارۀ نظارت، چنین نوشت: حسابت را برای من بفرست و بدان که حسابِ خدا بزرگتر از حساب مردم است.[۲۸]
در این بخش از نظارت حاکم و بُعد نظارت و حساب خدا و در پایان نظارت مردم بر کارِ کارگزار سخن رفته است. نظارت بر کار کارگزاران که در مواردی حاکم و رهبر را هم شامل میشود، انواع مختلفی دارد که در چند گروه کلی بیان میشود[۲۹].
نظارت حاکم بر عملکرد کارگزاران
این نظارت از طریق حکومت و دولت به صورتهای گوناگون انجام میپذیرد؛ چنان که موارد نظارت در حکومت امیرالمؤمنین(ع) نیز گونههای مختلف داشت:
- نظارت آشکار: امیرالمؤمنین بر عملکرد کارگزارانش نظارت دائم داشت. مروری در نامههای نوشته شدۀ حضرت در دوران کوتاه حکومت خود به کارگزارانش، حکایت از نظارت دقیق بر عملکرد آنان دارد. اگر در پرداخت خراج تأخیر داشتند به آنان تذکر میداد[۳۰] و چنانچه کارگزاری در دعوت اشراف شرکت میکرد یادآوری مینمود[۳۱]. و اگر کارگزاری بیجهت اموال بیت المال را به اقوام و خویشان خود میبخشید به او تذکر میداد[۳۲]. و حتی وقتی مسئولی برخلاف عُرف، خانهای بزرگ میخرید، زهد و ساده زیستی را یادش میآورد؛ مانندِ اعتراض به خرید خانه توسط شریح قاضی[۳۳]. و دهها مورد دیگر که در جلد اوّل این مجموعه آمده است.
- نظارت پنهانی حاکم: امیرالمؤمنین برای نظارت بر عملکرد کارگزاران خود نیروهای اطلاعاتی و ویژه میگمارد تا بر عملکرد آنان اِشراف کامل داشته باشد. این شیوۀ امیرالمؤمنین بوده که به جای گماردن جاسوس بر مردم، بر کارگزاران خود نیروی اطلاعاتی مطمئن، راست گو و با ایمان میگمارد تا از وضعیت عملکردشان بهتر آگاه باشد. این نکته در نامه به مالک بیان شده[۳۴] که در بخش خود خواهد آمد.
- گزارشهای مردمی: گاهی مردم از عملکرد نادرست یک کارگزار آشکارا به حضرت شکایت میکردند. گرچه غیرمسلمان بودند ولی امام به گزارش توجه کرده و به کارگزاران یادآوری میکرد[۳۵]. و اگر قومی از بدرفتاری کارگزاری گلایه میکردند به کارگزار خود یاد آوری میکرد[۳۶]. گاهی همین گزارشها باعث عزل کارگزاری میشد؛ مانند شکایت زنی همدانی از حاکم امیرمؤمنان و عزل کارگزار متخلف توسط حضرت[۳۷]. این حاکم عادل است که با بررسی گزارشهای مردمی و اطمینان از صحت آنها، دست به عزل یا تنبیه کارگزار متخلف میزند.
- اعزام بازرس: گاهی حاکم لازم میداند برای نظارت بر حُسن انجام امور، افرادی را به مناطق مختلف بفرستد و از عملکرد کارگزاری آگاهی یابد. این نوعی بازرسی امروزه در هر سازمانی رایج است[۳۸].
نظارت بر عملکرد حاکمان با خیرخواهی
با توجه به کاربرد واژۀ نصح و نصیحت که از وظایف حاکم و مردم است میتوان گفت نصیحت یکی از راههای نظارت مردم بر قدرت است. باید همیشه زمینه برای انتقادهای خیرخواهانه باز باشد. عبارتِ "النَّصیحةُ لأئمة المسلمين" که جزو فرهنگ سیاسی اسلام است به همین معناست؛ یعنی توجه به نظر و نقدهای دیگران داشتن. متن این تعبیر، فقط در خطبۀ رسول خدا(ص) در مسجدِ خیف آمده است: سه چیز است که در آن قلب مؤمن خیانت نمیکند: اخلاص عمل برای خدا، نصیحت برای رهبران مسلمانان و ملازمت با جماعت آنان[۳۹].
این فراز از خطبه حضرت علی (ع)، در دو روایت در کافی[۴۰] و در منابع دیگر شیعه[۴۱]آمده است. و در منابع اهل سنّت این مطلب با تعبیرات دیگر و مشابهی مانندِ مناصحه و خیرخواهی رهبران[۴۲]، والیان مسلمانان[۴۳]، ولات امر[۴۴]، اطاعت از صاحبان امرِ [۴۵] و نصیحت برای هر مسلمان آمده است [۴۶]. خیرخواهی متناسب با مورد آن، معنای متفاوتی مییابد. خیرخواهی برای پیامبر و امام معصوم اطاعت از آنان است. فیض کاشانی مینویسد: خیرخواهی رهبرانحق تصدیق امامت، وصایت و خلافت آنان از نزد خداست و اطاعت آنان در آنچه به آن امر و از آن نهی کردهاند و خیرخواهی عُموم مسلمانان راهنمایی آنان در جهت مصالح آنان است[۴۷].
در این توضیح خیرخواهی برای امام به اطاعت از آنان و برای عموم مردم، راهنمائی در جهت مصالح آنان است. علامه مجلسی در معنی این عبارت حدیث، سخن مشابهی دارد[۴۸] و مینویسد: نصیحت به معنای اطاعت از رهبر و امام است. نصیحت در برابر رهبران مسلمانان پیروی کردن از آنان و بذل مالها و جانها برای یاریشان است[۴۹].
معنایی که علامه مجلسی بیان کرده از آن جهت صحیح است که ما چه نظرمان موافق رهبر باشد یا مخالف، لازم است از وی اطاعت کنیم و با مال و جان از امام و رهبر خویش پشتیبانی نماییم. تعبیر اطاعت در برخی نقلهای اهل سنّت آمده بود. ولی در کنار آن لازم است اگر نظری خاص داشته که جنبۀ انتقادی دارد، بدون ناراحتی و نگرانی به اطلاع رهبر برساند؛ همانگونه که یاران خاصّ امیرالمؤمنین(ع) مانند مالک اشتر، دیدگاههای خود را به اطلاع حضرت میرساندند. و در عین حال مطیع تصمیمهای ایشان بودند که نمونههایی از آن در این بخش آمده است.
این معنا از نصیحت برای رهبران اسلامی، از نقلِ متفاوت سُلَیم هِلالی و طبرسی به دست میآید که برابر آن، اطاعت و شنیدن سخن امام، در کنار مناصحۀ والیان، بیان شده است[۵۰].
امیرالمؤمنین در خطبهای ـ پس از این که مردی در ضمن خطبه حضرت حرکت کرد و از ایشان تعریف و اعلام اطاعت نمود. او را از این کار نهی کرد ـ چنین فرمود:و گمان نبرید به من که نسبت به حقی که به من گفته شده سنگینی میورزم و نه درخواست بزرگداشت خود را دارم. پس کسی که سخت دارد حق به او گفته شود یا عدل بر او عرضه گردد عمل به حق و عدل بر او سختتر است. پس باز نمانید از گفتن سخن حق، یا مشورت و نظر عادلانه؛ زیرا من در درونم بالاتر نیستم که خطا کنم و نه در عمل ایمن هستم. جز این که خداوند مرا نسبت به نفْسم کفایت کند آنچه او مالک است. پس جز این نیست که من و شما بندگان مملوک خدا هستیم که پروردگاری جز او نیست[۵۱].
در توضیح این کلام حضرت امیر باید توجه کرد که سخن حضرت در مسائل اجتماعی است. نه امور دینی. در مسائل اجتماعی یک طرف آن مردم هستند که باید موضوع برای آنها قابل تحمّل و عمل باشد و چون خود آنها مطرح هستند. باید توجیهی عامه پسند برای کار اجتماعی آنها وجود داشته باشد و ربطی به دین ندارد؛ مانند جریان حَکَمیت.
حضرت علی(ع) جریان پذیرش حکمیت را ناشی از ناتوانی در نظر و ضعف در تدبیر میداند، نه معصیت الهی[۵۲]. یاران حضرت، درک درستی از موضوع نداشتند و سخن ایشان را نادیده گرفتند.
در عین حال که دیگران حقّ اظهار نظر در امور مختلف دارند، تصمیم نهایی در امور با حاکم است. البته گاهی پیشنهاد دیگران راه گشاست؛ مانند پیشنهاد سلمان برای حفر خندق در جنگ احزاب[۵۳] و یا پیشنهاد ساختن عَریش و سایه بان برای پیامبر در مکانی خاص، توسط سعد بن معاذ، در جنگ بدر[۵۴].
شیخ مفید بیان میکند ایجاد عَریش بدون تردید، فکر انصار بود و مهاجران در آن نقشی نداشتند و در آن مشورتی صورت نگرفته بود[۵۵]. نکتۀ مهمی که توجه به آن لازم است این که، شماری به همین سخن امام علی(ع) استشهاد کرده که حضرت از پیشنهادها و انتقادهای دیگران استقبال میکند؛ یعنی آنچه ما میگوییم باید پذیرفته و به آن توجه گردد.
باید توجه داشت معنای سخن حضرت این نیست که رهبر جامعه باید هر سخنی را که دیگران میگویند بپذیرد، بلکه لازم است به آن توجه کند و هرگونه صلاح میداند عمل کند.
حضرت وقتی که عبدالله بن عباس پیشنهاد ابقای معاویه را مطرح میکند، نمیپذیرد[۵۶] و میفرماید:حقّ توست که نظر مشورتی خود را بدهی و من بنگرم پس اگر مخالفت کردم وظیفۀ توست که از من پیروی کنی.[۵۷]
بسیاری از یاران حضرت پیشنهاد توجه به اشراف را در دادن سهم بیشتری از بیت المال، مطرح کردند، اما حضرت نپذیرفت و فرمود: اگر این مال، ملک شخصی ام نیز باشد آن را مساوی بین مردم تقسیم میکردم[۵۸].
پس شاید برخی پیشنهادها، مخالف ارزشهای مورد قبول حاکم یا با ارزشهای دینی در تضاد باشد، و یا با توجه به اطلاعات ویژۀ حاکم، وی تصمیم دیگری بگیرد، در این صورت نمیتوان مدعی شد نظر خیرخواهان را رد کرده است[۵۹].
نظارت و کنترل دقیق
نظارت و کنترل دقیق از اولویتهای اساسی در پیشگیری از وقوع جرم است که از طریق حکومت و مردم انجام میشود. مردم با نظارت بر کارگزارن و مدیران، از وقوع تخلف جلوگیری مینمایند. نظارت از طرف حاکمیت به صورت آشکار و پنهان - ملموس و غیر ملموس - صورت میگیرد[۶۰]. کنترل و نظارت از ارکان مهم مدیریتی است که بدون آن امکان فساد و تخلف وجود دارد. «ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ... ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ... وَ تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ»[۶۱]؛
حضرت علی(ع) برای نظارت و ارزیابی نیروها و مدیران خود، علاوه بر توجه دادن به کنترل درونی، به کنترل بیرونی توجه داشتند. در بیشتر موارد، نظارت مردم مانع بروز فساد بود. در نهج البلاغه مواردی با لفظ بلغنی آمده است که بیانگر نظارت مردم است[۶۲].
امیرمؤمنان بر بهکارگیری نیروهای مخلص، پاک، قابل اعتماد تکیه نموده است تا گزارشها خلاف واقع نباشد و بتوان بر اساس آن اقدام نمود. نظارت جدیترین و مهمترین مسئله نظام اداری است؛ به طوری که طبیعت آدمی نیازمند نظارت درونی و بیرونی است[۶۳].
اصل نظارت سبب رعایت در امانت و حق بینی و درست کرداری میگردد. نباید فلسفه نظارت و بازرسی را بیاعتمادی و پندار خلاف به مسئولان برشمرد، بلکه فلسفه نظارت عبارت است:
- پیگیری نحوه اجرا و انجام امور حکومت و تقویت نقاط قوت و برطرف کردن نقاط ضعف؛
- دیدن زحمات و خدمات کارگزاران و مسئولان و تشویق و توبیخ آنها؛
- مساعدت و تقویت نظام اداری و تسریع در امور؛
- جلوگیری و اصلاح از خطاهای موجود؛
نظارت پنهانی نیز دارای فوایدی است. از جمله:
- کارگزاران در تمام اوقات به امور و کارهای محوله توجه بیشتری داشته باشند؛
- امکان ظاهرسازی وجود ندارد زیرا نظارتی همیشگی و مداوم است؛
- با سرعت و هزینه کمتر انجام میگیرد؛
- با احتیاط و رودربایستی همراه نیست؛
بازرسی و نظارت پنهانی به صورتهای زیر صورت میگرفته است:
- ارسال دیدهبان به جاهای مختلف؛ در مواقعی برای کسب اطلاع از اوضاع و احوال، افرادی برای ارسال گزارش به منطقهای فرستاده میشدند.
- نظارت مردمی؛ در شکایتی که مردم از کارگزار خود، عمرو بن سلمه ارحبی داشتند [۶۴]. حضرت او را از درشتی و سختگیری مردم باز میدارد. «فَإِنَّ دَهَاقِينَ أَهْلِ بَلَدِكَ شَكَوْا مِنْكَ غِلْظَةً وَ قَسْوَةً وَ احْتِقَاراً وَ جَفْوَةً»[۶۵]؛ امیرمؤمنان در برابر خیانتکاران با اموال عمومی، سختگیر و با شدت برخورد مینمودند[۶۶].
حضرت برای بازرسی و نظارت آشکار، به کارگزاران و عاملان خود دستور دادند که با هرگونه فساد و ظلم، به خصوص در حوزه اقتصادی مبارزه کند؛ برای ارسال مأموران نظارتی، از نیروهای همسطح و با تجربه کمک میگرفت. ابن عباس را به بصره، علی بن اصمع را به بارگاه[۶۷] و کعب بن مالک را به عراق[۶۸] گسیل داشتند.
علاوه بر این از کارگزارن و عاملان گزارش دورهای میخواستند[۶۹]. «بَلَغَنِي أَنَّكَ جَرَّدْتَ الْأَرْضَ فَأَخَذْتَ مَا تَحْتَ قَدَمَيْكَ وَ أَكَلْتَ مَا تَحْتَ يَدَيْكَ فَارْفَعْ إِلَيَّ حِسَابَكَ»[۷۰]؛
حضرت به کعب بن مالک که از کارگزارن بود، مینویسد: «کسی را جانشین خود قرار داده و با تعدادی از افراد، به بازرسی و نظارت سرزمین عراق روانه شوید»[۷۱]. در نگاه امیرمؤمنان مسئولیت، طعمه نیست؛ بلکه امانت الهی است که باید به نحو احسن انجام گیرد[۷۲].
حضرت از کارگزاران میخواست نظارت و بازرسی خود را بر مسئولان حکومتی تشدید نمایند و فریفته رفتارهای فریبکارانه و چاپلوسانه آنها نشوند. «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً»[۷۳]؛ به کارگزاران دستور میدهد همه امور را زیر نظر داشته باشند و از امور کوچک و بزرگ، دور و نزدیک غافل نگردند. در بازرسی و نظارت، نقاط کور را رها ننمایند و به طور جامع امور را زیر نظر گیرند. «تَفَقَّدْ أُمُورَهُمْ بِحَضْرَتِكَ وَ فِي حَوَاشِي بِلَادِكَ... وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً»[۷۴]؛ حضرت مهمانی یکی از کارگزاران را با دقت زیر نظر دارد؛ و با کارگزار خود برخورد میکند.«يَا ابْنَ حُنَيْفٍ فَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ رَجُلًا مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ الْبَصْرَةِ دَعَاكَ إِلَى مَأْدُبَةٍ»[۷۵].
امیرمؤمنان لغزش نزدیکترین یارانش را پنهان نمینماید[۷۶].گزارش بازرسان در خصوص خیانت کارگزاران را شرح میدهد و از اختلاس برحذر میدارد[۷۷]. نظارت حکومت بر رفتار کارگزاران و مسئولان، عامل انکارناپذیری در صیانت و حفظ بیت المال و ساماندهی جامعه در برابر ظلم و بیعدالتی است[۷۸]. بدون نظارت و بازرسی صحیح، فراگیری و گسترش عدالت امری موهوم به نظر میرسد[۷۹].
برقراری نظام نظارتی، کنترل و بازرسی
نظارت در دستگاههای حاکمیتی امری مهم هست که اسلام نیز برای اجرای بهتر عدالت در سطح کارگزاران و مسئولین حکومتی به این امر مهم به صورت دقیق و گسترده پرداخته است، از نظارت عمومی گرفته تا گماشتن افرادی ویژه و از نظارت آشکار تا نظارتهای پنهانی برای زیر نظر داشتن مدیران حکومت اسلامی بخشهایی از دستگاه نظارتی اسلامی است.
کنترل و نظارت دقیق بر عملکرد کارگزاران
کنترل و نظارت بر عملکرد زیر مجموعه، از دیرباز یکی از اصول مدیریتی به شمار میرود که نبود یا کمرنگ بودن آن، مدیریت را دچار مشکل میکند. «نظارت» در لغت، به معنای مراقبت، تحت نظر و دیدهبانی داشتن بر کاری است[۸۰]. در علم مدیریت، «ارزیابی عملکرد کارکنان» مطرح است و منظور از آن، فرآیندی است که با آن، کار کارکنان در زمانهای معینی، به طور رسمی مورد بررسی و سنجش قرار میگیرد[۸۱]. اصل کنترل و نظارت، با نظام آفرینش هماهنگ است؛ چراکه آفریدگار حکیم اصل کنترل و نظارت را در مجموعه آفرینش منظور کرده و درباره انسان فرموده است: ﴿إِنْ كُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ﴾[۸۲]. بنابراین، ضروری است این پدیده مبارک در مدیریت رهبران الهی، جایگاه خویش را بازیابد و به طور گسترده اعمال گردد؛ چنان که حضرت سلیمان(ع) در حکومت بینظیر خویش، نظارت بر پرندگان را نیز مدنظر میداشت: ﴿وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ﴾[۸۳].
حضرت امام رضا(ع) میفرماید: «سیره رسول خدا(ص) چنین بود که هرگاه لشکری را اعزام میکرد و امیری آنان را فرماندهی میکرد، یکی از افراد مورد اعتماد خود را نیز با آنان همراه مینمود تا خبرها را به طور پنهانی به آن حضرت برساند»[۸۴]. وظیفه حکومت اسلامی برقراری عدالت همه جانبه است؛ چنان که امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر میفرماید: «همانا برترین روشنی چشم زمامداران، برقراری عدل در شهرهاست». از این رو، طبیعی است با هر گونه انحراف اجتماعی که مانع تحقق عدالت است، مبارزه شود و این امر مستلزم نظارت دقیق بر کار کارگزاران و مدیران است و از دو راه میسر میباشد: راهکارهای فرهنگی؛ راهکارهای قانونی. بخشی از راهکارهای فرهنگی آن مربوط به کارگزاران و بخشی دیگر مربوط به عموم مردم است. در بخشی که مربوط به کارگزاران است، مهمترین قسم، صلاحیت داشتن حکام و کارگزاران میباشد؛ زیرا اگر کارگزاران صالح باشند، عموم مردم نیز صالح خواهند شد. در روایتی از امیرمؤمنان علی(ع) میخوانیم: «النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ»[۸۵]؛ «شباهت مردم به امیران و حکم فرمایانشان بیشتر است از شباهت به پدرانشان!». این شباهت ممکن است از این طریق باشد که گروهی چشم و گوش بسته به دنبال امرا حرکت میکنند و دین و دل در گرو فرمان آنها دارند تا آنجا که این ضربالمثل مشهور شده است که: النَّاسُ عَلَى دِينِ مُلُوكِهِمْ[۸۶]؛ «مردم بر دین پادشاهان و زمامدارانشان هستند» و به قول سعدی: اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی بر آورند غلامان او درخت از بیخ[۸۷].
امیرمؤمنان(ع) در راهکارهای قانونی، با تدبیر و سازماندهی گسترده، همه امور خُرد و کلان گستره حکومتی خویش را زیر نظر داشت و در یک برنامه وسیع و نظارت و بررسی همه جانبه، با اشراف بر اجزای حکومت، به اداره کشور میپرداخت، به خصوص درباره کارگزاران حکومتی، تلاش و قاطعیت بیشتری به کار میبرد تا آنان از مدار قانون و حکم خدا خارج نشوند و آنگونه که اسلام طراحی کرده است به اداره مملکت بپردازند. اصل «کنترل و نظارت» در حکومت امام علی(ع)، در کشور پهناور آن روزگار، آن قدر دقیق و صحیح اجرا میشد که در حکومت آن حضرت، قاضی یک روزه هم وجود داشت. امام(ع) به ابوالاسود دوئلی سمت قضاوت داد، اما پایان همان روز نخست، او را از قضاوت عزل کرد.
ابوالاسود دوئلی، شب هنگام وارد مسجد شد و خطاب به امام علی(ع) گفت: «چرا مرا از قضاوت عزل کردی، در حالی که نه خیانت کردهام و نه مرتکب جنایتی شدهام؟! امام(ع) فرمود: به من گزارش دادند چون طرفین دعوی به محکمه میآیند، تو بلندتر از ایشان سخن میگویی و درشتی در گفتار داری»[۸۸]. اینها و صدها و هزاران نمونه دیگر، حاکی از کنترل و نظارت دقیق آن حضرت در امور کارگزاران میباشند.[۸۹]
رسیدگی به وضع معیشتی کارمندان و کارگزاران
پیش از آنکه از نظارت دقیق سخنی به میان آید، نخست باید این نکته را گوشزد کرد که زمانی میتوان کارمند یا مدیری را مؤاخذه کرد که اولاً قبل از انتخاب، صلاحیت وی احراز شده باشد و ثانیاً از نظر معیشتی نیز تأمین شده باشد وگرنه نظارت بیمعنا خواهد بود. از این رو، علی(ع) نیز قبل از پرداختن به اصل نظارت، تأمین مالی و رفاهی کارمند و کارگزار را مورد توجه قرار میدهد. سیاست مالی علی(ع) در قبال کارمندان دولتی، دو وجه دارد. مخاطب یک وجه آن مدیران ارشد نظامند و مخاطب وجه دیگر آن مابقی کارمندان دولت، امام علی(ع) در تأمین حقوق کارمندان و تلاش جهت بهبود وضعیت معیشتی ایشان به مالک اشتر چنین دستور میدهند: «سپس روزی فراوان بر آنان (کارمندان) ارزانی دار، که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر میکوشند، و با بینیازی، دست به اموال بیتالمال نمیزنند، و اتمام حجتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند». اما سیاست علی(ع) در قبال مدیران ارشد نظام چنین بوده است: «خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند»[۹۰]. بنابراین، رسیدگی به وضع معیشتی کارگزاران، در درجه نخست اهمیت است.[۹۱]
کنترل و بازرسی مستقیم و آشکار در امور کارمندان
یکی از ضرورتها در یک مدیریت سالم و موفق، وجود یک نظام کامل نظارت و بازرسی است و از آنجا که دین مبین اسلام، دینی کامل و جامع است و پاسخگوی تمام نیازهای تکاملی انسان میباشد و هر آنچه که تکامل و سعادت انسان در گرو آن باشد در آموزههای دینی یافت میشود، در این زمینه نیز دستوراتی دارد و مدیران مجموعهها و سازمانهای اسلامی را به داشتن یک نظام دقیق، جدی، و عادلانه نظارت و بازرسی سفارش مینماید،؛ چراکه سلامت و موفقیت هر مجموعه و سازمانی وابسته به وجود نظارت و بازرسی دقیق در آن سازمان است. حضرت امیر مؤمنان، علی(ع)، که در عهدنامه معروف مالک اشتر، درباره نظارت چنین دستور میدهند: «با فرستادن مأموران مخفی و راستگو و باوفا، کارهای آنان را زیر نظر بگیر؛ زیرا بازرسی مداوم و پنهانی، سبب میشود که آنها به امانتداری و مدارا با زیردستان ترغیب شوند[۹۲]. در این قسمت از نامه، حضرت علی(ع) علاوه بر دستور به داشتن نظارت و بازرسی و توصیه به مداومت در انجام آن، به خصوص به صورت پنهانی، به چند مورد از مزایا و فواید وجود نظارت نیز اشاره فرموده است؛ از جمله؛ امانتداری کارکنان و مدارا کردن با زیردستان و مراجعان. در قمست دیگری از این نامه، حضرت علی(ع) میفرماید: ای مالک، باید وضع آنان را، چه آنها که در مرکز فرمانداری تو هستند و چه آنها که در گوشه و کنارند بازرسی و بررسی کنی[۹۳].
آن حضرت در این بخش از نامه، علاوه بر اینکه مالک اشتر را موظف میکنند که بر اعمال کارکنان خود نظارت داشته باشد و اعمال و رفتار آنان را بررسی و بازرسی نماید، به مسئله دیگری نیز اشاره فرمودهاند و آن اینکه نظارت و بازرسی باید به صورت جامع و کامل انجام شود و همه افراد سازمان و مجموعه مورد نظر را در برگیرد.[۹۴]
کنترل و نظارت بر اطرافیان
حضرت علی(ع) با اینکه به مالکاشتر دستور دادهاند که بر تمام کارکنان و زیردستان خود نظارت داشته باشد و اعمال و رفتار آنها را بازرسی و بررسی نماید و این دستور شامل اطرافیان نیز میشود، اما به دلیل اینکه نظارت بر اطرافیان اهمیت بیشتری دارد، مسئله نظارت بر کار آنها را جداگانه مطرح نموده و بر آن تأکید نمودهاند: «اعوان و انصار (اطرافیان) خویش را سخت زیر نظر بگیر؛ اگر یکی از آنان دست به خیانت زد و بازرسان سری تو متفقاً چنین گزارشی دادند، به همین مقدار شهادت، قناعت کن و او را زیر تازیانه کیفر بگیر و به مقدار خیانتی که انجام داده او را کیفر نما، سپس او را در مقام خواری و ذلت بنشان و نشانه خیانت بر او بنه و قلاده ننگ و تهمت به گردنش بیفکن»[۹۵]. این همه تأکید و تعیین این مجازاتهای سنگین، همه به دلیل اهمیتی است که نظارت و بازرسی، به ویژه نظارت و بازرسی اطرافیان، داراست. و حضرت به دو دلیل عمده به شدت بر اطرافیان نظارت دقیق داشتند.
۱. خیانت به ملت: امام علی(ع) خیانت به ملت را بزرگترین خیانت میدانست[۹۶]. بنابراین، نزدیکان فرمانده باید به اندازهای امانتدار باشند که پستها، اسرار و اموال تشکیلات را که کوتاهی درباره آنها، مجازات شدیدی در پی دارد، امانتهای بزرگی بدانند. از این رو آن حضرت حتی به تیز بودن قلمها و کم فاصله بودن خطها، برای استفاده بهینه از بیتالمال عنایت داشت[۹۷].
۲. انتساب به امام علی(ع): مردم، فرماندهان امام(ع) را نماینده ایشان میدانستند، از این رو امام(ع) گاهی اموری به ظاهر غیر مهم را برای فرماندهان و منسوبان خود جرم بزرگی میشمرد. عثمان بن حنیف از اصحاب پیامبر اکرم(ص) و از وفاداران امام علی(ع) فرماندار آن حضرت در بصره بود. وی شبی به مهمانی با شکوهی دعوت شد، بازرسان حضور وی را در آن مجلس اشرافی گزارش دادند. این امر برای آن حضرت بس گران آمد و امام توبیخ نامهای سخت برای وی فرستاد که چگونه «در جشنی شرکت کرده که فقیران را از خود میراند و توانگران را فرا میخواند»[۹۸].[۹۹]
توجه به گزارشهای مردمی و اعتماد به آنان
علاوه بر بازرسیهای دقیق و نظام یافته، که توسط نیروهای رسمی حکومت انجام میگرفتند، امام(ع) از مجاری متعدد دیگری نیز از عملکرد کارگزاران خویش آگاه میشد. مهمترین آنها ارتباطات قوی مردمی بود. اگر مردم از مسئولان منطقهای ناراضی بودند یا مشکلات خاصی برایشان بروز میکرد که به دست آنان گشوده نمیشدند، به طور مستقیم، حضوری یا مکاتبهای، با امام(ع) تماس میگرفتند و از او مدد میجستند. امام نیز به افکار عمومی و خواست به حق مردم، ارزش مینهاد و به آنها ترتیب اثر میداد. آن حضرت نه تنها حاکمان و والیان و کارگزاران را به رعایت حقوق مردم فرمان میداد، بلکه عرصه سیاسی اجتماعی آن روز را پس از ۲۵ سال خفقان و خاموشی، به عرصهای زنده و گویا تبدیل نمود و جایگاه واقعی مردم را در حکومت به آنان نمایاند، به گونهای که اگر حاکم و مدیری به احدی از مردم ظلم میکرد و شخص ستمدیده به امام گزارش مینمود، امام(ع) بلافاصله آن شخص را مؤاخذه میکرد و حتی در برخی موارد، غزل مینمود. برای نمونه، به داستان ذیل توجه کنید: سوده همدانی بنت عماره بن اشتر[۱۰۰] بر معاویه وارد شد و اجازه خواست. او را اجازه داد چون داخل شد، سلام کرد. معاویه گفت: چطوری، ای دختر اشتر؟ گفت: خوبم. معاویه گفت: تویی که به برادرت گفتی: شهر لفعل أبيك يا بن عمارة يوم الطعان و ملتقى الأقران و انصر عليا و الحسين و رهطه و اقصد لهند و ابنها بهوان إن الامام أخا النبي محمد علم الهدى و منارة الايمان فقد الجيوش و سر أمام لوائه قدما بأبيض صارم و سنان یک ماه برای عمل پدر، روز چاقو و ملاقات همسالان و از علی، حسین و پیروانش حمایت کنید و منظورم هند و پسرش باهوان است امام، برادر حضرت محمد، دانش هدایت و چراغ ایمان است. او ارتشها را از دست داد و با تیپ سفید و دندانهدار به جلو تیپ خود رفت
سوده گفت: آری، به خدا، همچون منی از حق روی نمیگرداند و به دروغ عذرخواهی نمیکند... سپس گفت: دست از یادآوری امور فراموش شده و تکرار گذشته بردار. معاویه گفت: هرگز! هیچگاه آن موقعیت برادرت و مصایبی که از قوم و برادرت دیدم فراموش نخواهد شد... و گفت: حال بگو حاجتت چیست؟ سوده گفت: تو امروز سرور و زمامدار این مردمی، و خدا تو را از کار ما و حقوقی که از ما بر عهده تو نهاده است بازخواست خواهد کرد، و افرادی هستند که پیوسته با تکیه به عزت و قدرت تو، مزاحم ما میشوند و ما را مورد ضرب و جرح قرار میدهند و مانند، گندم، درو و چون گاو لگدمال میکنند و بدترین شکنجهها را به ما میدهند و بهترین اموال ما را میچاپند. همین بسر بن ارطاه از سوی تو بر ما وارد شد، مردان مرا کشت و مال مرا گرفت، و اگر بنابر فرمانبرداری نبود ما هم از خود دفاع میکردیم. پس یا او را از دیار ما عزل کن - که تو را سپاسگزار خواهیم بود - وگرنه به تو خواهیم فهماند. معاویه گفت: آیا مرا به قوم خود تهدید میکنی؟ تصمیم دارم تو را بر شتر مست و بیجهاز سوار کنم و نزد او بفرستم تا حکم خود را درباره تو جاری سازد. سوده سر به زیر افکند و گریست. سپس این اشعار را سرود: صلى الاله على جسم تضمنه قبر فاصبح فيه العدل مدفون قد حالف الحق لا يبغي به بدلا فصار بالحق و الايمان مقرون خدا را بر روی جسدی که در گور قرار داشت دعا کنید تا عدالت در آن گور شود. حقیقت به وسیله آن قسم خورده است و در عوض با آن قابل لغو نیست، بنابراین حقیقت و ایمان با هم مرتبط هستند
معاویه گفت: او کیست؟: گفت علی بن ابی طالب(ع). معاویه گفت: مگر او با تو چه کرده که نزدت این مقام یافته است؟ گفت: نزد او رفتم تا از مردی که برای جمعآوری زکات ما فرستاده بود شکایت برم؛ زیرا میان من و آن مرد گفتوگوی مختصری رخ داده بود. هنگامی رسیدم که آن حضرت برای نماز برخاسته بود. تا چشمش به من افتاد، از نماز روگرداند و رو به من کرد و با مهر عاطفه فرمود: آیا حاجتی داری؟ داستان را گفتم. آن حضرت گریست، سپس فرمود: خداوندا، تو بر من و آنان شاهدی که من آنان را به ستم بر خلق و ترک حق تو فرمان ندادهام. آنگاه قطعه مانند چرمی چرم غلاف شمشیر از جیب بیرون آورد و روی آن نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. همانا شما را دلیلی روشن از سوی پروردگارتان آمد. پس پیمانه و ترازو را عادلانه دهید و از کالاهای مردم نکاهید و در زمین به تبهکاری نپویید، که این برای شما بهتر است، اگر مؤمن باشید، چون نامه مرا خواندی، مسئولیتی را که از سوی ما داری حفظ کن تا کسی بیاید و آن را تحویل بگیرد. والسلام»[۱۰۱]. سوده گفت: ای معاویه! علی(ع) آن مأمور را به همین راحتی عزل کرد و حتی آن نامه را مهر و موم نکرد.
منظور از نقل این واقعه که زنی برای دادخواهی و شکایت از مأمور و کارگزاری که تنها چند کیلو گندم اضافه گرفته است به امام علی(ع) مراجعه میکند، آن است که اولاً، مردم در برابر حکومت آن قدر احساس مسئولیت میکنند که حتی کوچکترین ظلم را گزارش مینمایند. ثانیاً، مردم بدون هیچ حاجب و مانعی و به راحتی با شخص اول حکومت ارتباط برقرار میکنند و مشکلات را با شخص او در میان میگذارند. ثالثاً، حضرت علی(ع) نماز را به تأخیر میاندازد و به کار ارباب رجوع میپردازد، نه اینکه بگوید: برو، بعداً مراجعه کن! رابعاً، با خوشرویی، مهربانی و عطوفت با رعیت برخورد میکند. خامساً، پس از شنیدن شکایت، فرمان عزل کارگزار را صادر مینماید. سادساً، آن قدر به رعیت اعتماد دارد که نامه را بدون آنکه مهر و موم شود به دست شاکی میدهد.
بنابراین، گرچه مشروعیت حکومت اسلامی ناشی از اراده تشریعی خداوند است اما به شدت مردمگر است؛ یعنی حاکم اسلامی با تمام صدق و صفا، در جهت بهبودی وضع زندگی مردم تلاش. میکند و با تمام توجه، پای درد دل آنان مینشیند و موانع رسیدن به آرمان مقدس را از سر راه برمیدارد. اما نظارت اداری و گماشتن عیون برای کنترل مدیران و کارگزاران، مشکلاتی را به وجود میآورد و هزینههای سنگینی بر عهده حکومت میگذارد. علاوه بر آن، ممکن است عیون در اثر انحرافاتی نتوانند واقعیت را گزارش نمایند. از این رو، بهترین عیونی که نه بار مالی دارند و نه معمولاً از گزارش واقعیات سر باز میزنند، توده مردم هستند؛ زیرا اولاً توده مردم به طور مستقیم با حکومت در ارتباطند؛ یعنی حاکمان بر آنان حکومت میکنند. از این رو، کنترل آنان از سوی مردم و ارسال گزارشها به مقامات بالا به نفع خودشان است و مماشات با کارگزاران متخلف به ضرر خودشان تمام میشود. ثانیاً، توجه به گزارشهای مردمی و اثر بخشیدن به آنها موجب احساس مسئولیت بیشتر در مردم میشود و مردم را به حکومت نزدیکتر میکند و حس اعتماد آنان را بالا میبرد. ثالثاً، مدیران و کارگزاران نیز در برخورد با مردم، از شیوههای بهتری بهره میگیرند و همین امر موجب سلامت حکومت خواهد شد. اما برای آنکه مردم چنین احساس مسئولیتی داشته باشند، نخست حاکم باید زمینه آن را فراهم نماید. امام علی(ع) در عهدنامه مالک اشتر میفرماید: «همانا برترین روشنی چشم زمامداران،... آشکار شدن محبت مردم نسبت به رهبر است، که محبت دلهای رعیت جز با پاکی قلبها پدید نمیآید، و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق پیرامون رهبر را گرفته و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیت نگذاشته باشد و طولانی شدن مدت زمامداری بر ملت ناگوار نباشد».
امام علی(ع) خطاب به عبدالله بن عباس، که فرماندار بصره بود، نوشت: «بدرفتاری تو را با قبیله «بنیتمیم» و خشونت با آنها را به من گزارش دادند. «بنیتمیم» مردانی نیرومندند که هرگاه دلاوری از آنها غروب کرد، سلحشور دیگری جای آن درخشید و در نبرد، در جاهلیت و اسلام، کسی از آنها پیشی نگرفت... پس مدارا کن، ای ابوالعباس! امید است آنچه از دست و زبان تو، از خوب و یا بد، جاری میشود، خدا تو را بیامرزد؛ چراکه من و تو در اینگونه رفتارها شریکیم، سعی کن تا خوشبینی من نسبت به شما استوار باشد، و نظرم دگرگون نشود»[۱۰۲]. همانگونه که ملاحظه میشود، امام علی(ع) میفرماید: به من گزارش دادند؛ یعنی گزارشگر را مشخص نمیکند و احتمال دارد هم شامل عیون مخفی باشد و هم مردم «بنیتمیم» که از خشونت عبدالله بن عباس به تنگ آمده بودند. آن حضرت همچنین خطاب به عمر بن ابی سلمه ارحبی، که در فارس ایران حکومت میکرد، مرقوم فرمود: «پس از نام خدا و درود، همانا دهقانان مرکز فرمانداریات، از خشونت و قساوت و تحقیر کردن مردم و سنگدلی تو شکایت کردند. من درباره آنها اندیشیدم؛ نه آنان را شایسته نزدیک شدن یافتم - زیرا که مشرکند -و نه سزاوار قساوت و سنگدلی و بدرفتاری هستند - زیرا که با ما همپیمانند. پس در رفتار با آنان، نرمی و درشتی را به هم آمیز، رفتاری همراه با شدت و نرمش داشته باش، اعتدال و میانهروی را در نزدیک کردن یا دور کردن، رعایت کن»[۱۰۳]. در این نامه، دهقانان نزد آن حضرت شکایت بردند؛ یعنی در واقع، توده مردم از برخورد بد حاکم به حضرت امیرالمؤمنین(ع) گزارش دادند.
امام علی(ع) در نامهای که به زیاد بن ابیه، جانشین فرماندار بصره، نگاشتند، فرمودند: «همانا من به راستی، به خدا سوگند میخورم، اگر به من گزارش کنند که در اموال عمومی خیانت کردی.»..[۱۰۴]. در این نامه نیز امام از کسانی سخن میگوید که جزو عیون به شمار میآیند که هم میتواند عیون مخفی را شامل شود و هم توده مردم را. همچنین در نامهای خطاب به عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، که در مهمانی یکی از ثروتمندان شرکت کرده بود، نوشتند: «پس از یاد خدا و درود، ای پسر حنیف، به من گزارش دادند که مردی از سرمایهداران بصره تو را به مهمانی خویش فراخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی»[۱۰۵]. آنچه از این نامهها و خطابها و نمونههای زیاد دیگر میتوان فهمید این است که امام علی(ع) علاوه بر اینکه به حاکمان و مدیران امر میکرد که برای کارگزاران و کارمندان خویش عیون بگمارند، خود نیز برای حاکمان عیونی پنهانی میگمارد و کار آنان را کنترل میکرد. علاوه بر آن، در بسیاری از موارد به گزارشها و یا شکایات مردم از دست حاکمان و کارگزاران اکتفا میکرد و مدیر یا کارمند متخلف را توبیخ و یا عزل مینمود. بنابراین، در حکومت علوی، همه مردم به عنوان بهترین ناظر و در واقع، چشم بینای حکومت تلقی میشدند و حکومت نیز موظف بود زمینه همکاری مردمی را پدید آورد.[۱۰۶]
ویژگیها و صفات بازرسان
با توجه به اهمیت و حساسیت بالای نظارت، بازرسان و ناظران باید دارای ویژگیهای الهی و انسانی باشند. به چند مورد از این ویژگیها اشاره میشود:
- خداترسی و تواضع: در عهدنامه مالک اشتر آمده است: «برای رسیدگی و بررسی کارهای مردم، افراد مطمئن را - که خداترس و متواضع هستند - به کار بگمار»[۱۰۷].
- صداقت و وفاداری: حضرت علی(ع) فرمود: «ناظرانی انتخاب کن و به کار بگمار که صادق و وفادارند»[۱۰۸].
- امانت و حقگویی: در جای دیگری، حضرت علی(ع) میفرماید: «فراموش مکن که باید بر آنان، بازرسان مخفی - از کسانی که در میان مردم به امانت و حقگویی شناخته شدهاند – بگماری»[۱۰۹].[۱۱۰]
منابع
پانویس
- ↑ تحف العقول، ص۱۴۳: «مِنْهَا مَعْرِفَةُ مَا يَصِلُ إِلَى الْكُتَّابِ وَ الْخُزَّانِ مِمَّا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ فَلَا تَتَوَانَ فِيمَا هُنَالِكَ وَ لَا تَغْتَنِمْ تَأْخِيرَهُ».
- ↑ «ثُمَّ تَفَقَّدْ مَا غَابَ عَنْكَ مِنْ حَالاتِهِمْ وَ أُمُورِ مَنْ يَرِدُ عَلَيْكَ رُسُلُهُ وَ ذَوِي الْحَاجَةِ وَ كَيْفَ وَلَايَتُهُمْ وَ قَبُولُهُمْ وَلِيَّهُمْ وَ حُجَّتَهُمْ فَإِنَّ التَّبَرُّمَ وَ الْعِزَّ وَ النَّخْوَةَ مِنْ كَثِيرٍ مِنَ الْكُتَّابِ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ»؛ تحف العقول، ص۱۳۹؛ سیمای کارگزاران، ج۲، ص۱۸۵.
- ↑ نهج البلاغه، ص۴۱۷، نامه ۴۵.
- ↑ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۵۳.
- ↑ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۵۷۵.
- ↑ «ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ»؛ نهج البلاغه، ص۴۳۳؛ سیمای کارگزاران، ج۲، ص۱۴۳.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۳۵۹ و ۳۶۲.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۳۶۳ و ۳۷۶.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۳۲۶.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۲۳۶- ۲۳۷.
- ↑ سیمای کارگزاران، ج۱، ص۳۵۹.
- ↑ تمیمی، المحن، ص۳۲۱.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، ص۳۷۵، نامه ۱۸؛ سیمای کارگزاران...، ج۲، ص۴۳۴، ویرایش دوم.
- ↑ نهج البلاغه، ص۳۷۶، نامه ۱۹؛ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۹۰.
- ↑ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۵۲.
- ↑ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۱۷۱ – ۱۷۹.
- ↑ سیمای کارگزاران...، ج۲، ص۵۷: کارگزاران مصر.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص 598 - 604.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۵۴۱- ۵۴۲.
- ↑ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید» سوره نساء، آیه ۵۸.
- ↑ قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۹۸؛ طوسی، التّبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۲۳۴؛ فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیرالقرآن، ج۲، ص۱۰۰۵.
- ↑ نهج البلاغه، ص۳۶۶، نامه ۵: «وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ».
- ↑ نهج البلاغه، ص۴۱۳، نامه ۴۱: «أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ».
- ↑ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۳۷: «فَاصْطَفِ لِوِلَايَةِ أَعْمَالِكَ أَهْلَ الْوَرَعِ وَ الْعِلْمِ وَ السِّيَاسَةِ وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقِدَمِ فِي الْإِسْلَامِ».
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۵، ص۹۲۷: غالباً صلاح از پایین به بالا سرایت میکند، فساد از بالا به پایین میریزد؛ یعنی غالباً صلاح و فساد دو جهت متضاد را دارند: فساد از طبقۀ بالا میریزد و به طبقۀ پایین سرایت میکند، یعنی طبقۀ بالا طبقۀ پایین را فاسد میکند.
- ↑ «هیچ سخنی بر زبان نمیآورد مگر آنکه نزد او فرشته مراقبی حاضر است (تا آن سخن را بنویسد)» سوره ق، آیه ۱۸.
- ↑ « فَارْفَعْ إِلَيَ حِسَابَكَ وَ اعْلَمْ أَنَّ حِسَابَ اللَّهِ أَعْظَمُ مِنْ حِسَابِ النَّاسِ»؛ نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۴۱۲، نامه ۴۰.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۵۴۵ - ۵۴۶.
- ↑ نامه به یزید بن قیس کارگزار اصفهان: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ مانند نامه به عثمان بن حنفیف کارگزار بصره: نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ مانند نامه به کارگزار بحرین؛ نعمان بن عجلان: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳.
- ↑ نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، ص۴۳۵، نامه ۵۳: «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ».
- ↑ مانندِ نامه به کارگزار اصفهان عمرو بن سلمه که مجوسان از سوءرفتار وی شکایت کرده بودند: سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۹۰.
- ↑ مانندِ تذکر به ابن عباس در رفتار بدش با بنی تمیم: نهج البلاغه، نامه ۱۸.
- ↑ ابنطیفور، بلاغات النّساء، ص۴۷؛ ضبی، أخبار الوافدات من النّساء علی معاویه، ص۶۷؛ اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۱۷۳؛ مجلسی علامه، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۹؛ ابنحمدون، التذکرة الحمدونیه، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۵۴۶ - ۵۴۷.
- ↑ «ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ»الکافی، ج۱، ص۴۰۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۰۳ و۴۰۴.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۱۷۳و ج۲، ص۴۴۷؛ طبری، المسترشد، ص۵۷۰؛ حرّانی، تحف العقول، ص۴۲؛ شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۴۹؛ همو، الأمالی، ص۳۵۰؛ شیخ مفید، الأمالی، ص۱۸۶؛ دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۷۸؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۸؛ ج۲۱، ص۱۳۸؛ ج۲۷، ص۶۷-۶۸؛ ج۹۷، ص۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۴۵.
- ↑ ترمذی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۴-۳۵؛ ابنماجه، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۸۴.
- ↑ ابنماجه، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۱۵-۱۰۱۶.
- ↑ دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۶؛ مسند أحمدبن حنبل، ج۴، ص۸۰؛ ج۳، ص۲۲۵.
- ↑ دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۶؛ مسند أحمد بن حنبل، ج۴، ص۸۰.
- ↑ دارمی، سنن الدارمی، ج۱، ص۸۷.
- ↑ وَ نَصیحَةُ أئمَّةِ الحَقِّ التَّصدیقُ بإمامَتِهِمْ وَ وَصایَتِهِمْ و خَلافَتِهِمْ مِنْ عِندِاللّه و إطاعَتُهُمْ فیما أَمَرُوا بِهِ وَ نَهُوا عَنْه وَ نَصیحَةُ عامّةِ المُسلِمینَ إرْشادُهُمْ إلی مَصالِحِهِمْ؛ فیض کاشانی، الوافی، ج۵، ص۵۳۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۴، ص۱۹۲؛ نصیحة الأئمة أنْ یُطیعهم فی الحقِّ و نَصیحةُ عامّةِ المسلمین إرشادُهم إلی مَصالِحِهم.
- ↑ و النصیحةُ لأئمةِ المسلمین متابعتُهُم و بذلُ الأموالِ و الأنفسِ فی نُصرَتِهِم؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۴۸.
- ↑ هلالی، کتاب سُلَیم بن قیس، ج۲، ص۶۵۴؛ طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۱۵۲: « إِخْلَاصُ الْعَمَلِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ السَّمْعُ وَ الطَّاعَةُ وَ الْمُنَاصَحَةُ لِوُلَاةِ الْأَمْرِ وَ لُزُومُ جَمَاعَتِهِمْ».
- ↑ «لَا تَظُنُّوا بِي اسْتِثْقَالًا فِي حَقٍ قِيلَ لِي وَ لَا الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِي فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ يُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ يُعْرَضَ عَلَيْهِ كَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَيْهِ فَلَا تَكُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لَا رَبَّ غَيْرُهُ»؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۳۳۵، خطبۀ ۲۱۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۳۳، ص۳۴۵: «وَ لَكِنَّهَا عَجْزٌ مِنَ الرَّأْيِ وَ ضَعْفٌ فِي التَّدْبِيرِ».
- ↑ مناقب آل أبی طالب، ج۱، ص۱۹۸.
- ↑ ابن هشام، السّیرة النّبویه، دو جلدی، ج۱، ص۶۲۰؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۱۴۴-۱۴۵؛ ابنکثیر، البدایة و النّهایه، ج۳، ص۳۲۷؛ ابناثیر، الکامل، ج۲، ص۱۲۲؛ شامی، سبلال هدی، ج۴، ص۳۰.
- ↑ شیخ مفید، الإفصاح فی الإمامه، ص۱۹۹: أمَّا العَریشُ فَکانَ مّن رَأی الأنصارِ بِلا اِخْتِلافٍ وَ لَمْ یَکُنْ لِأبی بَکْرٍ وَ عُمرَ و غَیرَهُما مِنَ المُهاجِرینَ مَقالٌ وَ أمّا المَشْوِرَةَ فَلَمْ تَکُنْ فیه.
- ↑ حبیب الله خوئی، منهاج البراعه، ج۲۱، ص۴۰۹.
- ↑ «لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي»؛ نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۵۳۱.
- ↑ سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۸۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۴، ص ۵۷۲ - ۵۷۷.
- ↑ رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(ع)، ج۵، ص۱۳۷.
- ↑ پس در کارهای آنان بیندیش... پس بر کارهای آنان مراقبت دار، و جاسوسی [دیدهبانی] راستگو و وفا پیشه بر ایشان بگمار... به کار آنان بنگر، چه در آنجا باشند که خود به سر میبری و یا در شهرهای دیگر. (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
- ↑ نهج البلاغه، نامههای ۳، ۱۸، ۲۰، ۴۰، ۴۳ و۴۵.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، آییننامه حکومت و مدیریت در عهدنامه مالک اشتر، ص۴۶۲.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ دهقانان شهر تو شکایت دارند که با آنان درشتی میکنی و سختی روا میداری. ستمشان میورزی و خردشان میشماری. (نهج البلاغه، نامه ۱۹).
- ↑ جعفری، سیدمحمدمهدی، پرتوی از نهج البلاغه، ج۲، ص۱۵۳.
- ↑ رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(ع)، ج۷، ص۵۱۳.
- ↑ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۹۷؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴.
- ↑ دلشاد تهرانی، مصطفی، آییننامه حکومت و مدیریت در عهدنامه مالک اشتر، ص۴۶۵.
- ↑ به من خبر دادهاند تو کشت زمین را برداشته و آنچه پایت بدان رسیده برای خود نگاهداشتهای، و آنچه در دستت بوده خوردهای. حساب خود را به من باز پس بده؛ برخی خطاب نامه را به ابن عباس و برخی به دیگران دانستهاند. (نهج البلاغه، نامه ۴۰). برای اطلاع بیشتر نک: جعفری، سیدمحمدمهدی، پرتوی از نهج البلاغه، ج۴، ص۴۰۱ و۳۸۶.
- ↑ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج۲، ص۲۰۴؛ احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول(ص)، ج۱، ص۳۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۵.
- ↑ سپس در کار عاملان خود بیندیش و پس آزمودن به کارشان بگمار. (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
- ↑ به کار آنان بنگر، چه در آنجا باشند که خود به سر میبری و یا در شهرهای دیگر... و خود را از کارکنانت واپای اگر یکی از آنان دست به خیانتی گشود، و گزارش جاسوسان تو بر آن خیانت همداستان بود، بدین گواه بسنده کن. (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۴۱.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۱۶۴-۱۶۶؛ شوشتری، شیخ محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۷۸-۸۰؛ جعفری، سیدمحمدمهدی، پرتوی از نهج البلاغه، ج۴، ص۳۹۳.
- ↑ علی اکبری، محمد حسین، سیاستهای مالی امام علی(ع)، ص۱۷۹.
- ↑ حاجیان حسین آبادی، رضا، مقاله «روشهای مبارزه با فساد اقتصادی در حکومت علوی»
- ↑ دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، واژه «نظارت».
- ↑ سعادت، اسفندیار، مدیریت منابع انسانی، ص۲۱۴.
- ↑ «هیچ جانی نیست جز آنکه آن را نگهبانی است،» سوره طارق، آیه ۴.
- ↑ «و از حال مرغان باز پرسید و گفت: مرا چه میشود که هدهد را نمیبینم یا او از غایبان است؟» سوره نمل، آیه ۲۰.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۹۷ ص۶۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۷۵، ص۴۶.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۱۰۲، ص۸.
- ↑ سعدی، ابو محمد، گلستان، ص۱۴۷.
- ↑ ابن ابی جمهور، عوالی اللئلالی، ج۲، ص۳۴۳؛ محدث النوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۷، ص۳۵۹.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۰۵.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۰۸.
- ↑ غضنفری، علی، حکومت اسلامی در نهج البلاغه، ص۳۰۰.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۰۹.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۵۳.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۲۶.
- ↑ شوشتری، محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، نامه ۲۷، ج۱۴، ص۴۹۲.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۱۱.
- ↑ وی یکی از زنان شاعر عرب و دارای فصاحت و بیان بود.
- ↑ القمی، شیخ عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، ج۴، ص۳۲۹.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۱۸.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۱۹.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۲۰.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۱۲.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۲۰.