امر به معروف و نهی از منکر در حدیث
روایاتی درباره امر به معروف و نهی از منکر
- امام صادق (ع) فرمودند: "تقدیس نمیشود امّتی که در آن بدون درنگ، حقّ ضعیفش از قویش ستانده نمیشوند"[۱].
- امام کاظم (ع) فرمودند: "بدون تردید باید به امر به معروف و نهی از منکر بپردازید، که در غیر این صورت بدترینهای شما بر شما حاکم میشوند؛ آنگاه نیکان شما نیز دعا میکنند اما اجابت نمیشود"[۲].
- امام باقر (ع) و امام صادق (ع) فرمودند: "وای به حال گروهی که خداوند را بهوسیله امر به معروف و نهی از منکر به پرستش نمیگیرند"[۳].
- امام صادق (ع) فرمودند: خداوند دو فرشته را براى اهالى شهرى فرستاد كه شهر را بر اهالى آن واژگون نمايند. همين كه به شهر رسيدند مردى را يافتند كه با خدا مناجات و زارى مىكرد. يكى از فرشتهها به ديگرى گفت: آيا نمىبينى اين مرد را كه چگونه خدا را مىخواند؟ آن ديگرى گفت: بلى او را ديدم، ولى آنچه را كه پروردگارم دستور داده است انجام مىدهم. (اوّلى) گفت: وليكن من كارى انجام نمىدهم تا نزد پروردگارم باز گردم، چون بازگشت گفت: پروردگارا! موقعى كه به شهر رسيدم، بندهات فلانى را ديدم كه تو را مىخواند و به درگاه تو زارى مىكرد؛ خداوند فرمود: آنچه را كه به تو دستور دادم اجرا كن، چون كه او مردى است كه هيچگاه صورت خود را براى من (در مقابل گناهان و منكرات جامعه) بر نگرداند و اظهار خشم نكرد"[۴]؛
- امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: "پیامبر خدا (ص) ما را امر فرمودند که با گناهکاران، با چهرههایی درهم و عبوس برخورد کنیم"[۵]
- امام صادق (ع) فرمودند: "امر به معروف و نهی از منکر، دو آفریده از آفریدههای خداوندند. از اینرو، هرکس آن دو را یاری کند، خداوند او را عزّت میدهد و هرکس آن دو را ذلیل دارد و یاری نکند، خداوند هم او را ذلیل میدارد"[۶]؛
- پیامبر اکرم (ص) میفرمودند: "وقتی امّت من امر به معروف و نهی از منکر را فرو نهند، باید منتظر عذابی از جانب خداوند باشند"[۷]؛
- پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "آن هنگام که زنان شما فاسد و جوانانتان فاسق شوند و شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید، چه بر شما خواهد گذشت؟! کسی به ایشان گفت: ای پیامبر خدا! آیا زمانی اینگونه خواهد شد؟ فرمودند: آری! و بدتر از این خواهد بود؛ آن زمان که امر به منکر و نهی از معروف کنید چه بر شما خواهد گذشت؟! کسی گفت: ای پیامبر خدا! آیا زمانی اینگونه خواهد شد؟! فرمودند: آری! و بدتر از این خواهد بود؛ چه بر شما خواهد گذشت زمانی که معروف را منکر و منکر را معروف بیابید!"[۸]؛
- پیامبر اکرم (ص) فرمودند خداوند متعال نسبت به مؤمن ضعیفی که دین ندارد بغض دارد گفته شد مؤمنی که دین ندارد کیست فرمودند آن کس که نهی از منکر نمیکند[۹][۱۰]
- امام حسین (ع) درباره امر به معروف و نهی از منکر میفرماید: ای مردم! از پندی که خداوند با بدستایی نسبت به دانشمندان یهود، به دوستانش داده است، عبرت بگیرید، آنجا که میفرماید: چرا ربانیان و دانشمندان، آنان را از گفتار گناهآلودشان، باز نمیدارند؟ و نیز میفرماید: از میان بنی اسرائیل، آنان که کفر ورزیدند، مورد لعنت قرار گرفتند تا آنجا که میفرماید: چه بد بود آنچه میکردند!. خداوند از این جهت آنان را نکوهش نمود که میدیدند ستمکاران در حضور آنان مرتکب کارهای منکر و فساد میشوند؛ ولی به خاطر چشمداشت و دستیابی به عطای آنان، یا از ترس آنچه مایه خوف آنها بود، آنان را از این کار باز نمیداشتند، در حالی که خداوند میفرماید: از مردم نترسید و از من بترسید و میفرماید: و مردان و زنان باایمان، دوستان یکدیگرند که به کارهای پسندیده وا میدارند و از کارهای ناپسند، باز میدارند. بدین سبب، خداوند، از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نخستین واجب یاد کرده است؛ زیرا میدانست که با انجام دادن و برپا داشتن آن تمام واجباتِ آسان و دشوار پا بر جا میماند؛ زیرا امر به معروف و نهی از منکر در کنار بازپرداخت مظالم و مخالفت با ستمکار و تقسیم فَیء و غنایم و گرفتن صدقات از موارد آن و مصرف آنها در جای مناسب، دعوت به اسلام است. اما شما ـ ای جمعی که به دانش، مشهورید و به نیکی از شما یاد میشود و به خیرخواهی شناخته شده هستید و به نام اللّه در دل مردم هیبت دارید و انسانِ با شرافت از شما حساب میبَرد و ضعیف، شما را گرامی میدارد و کسی که بر او برتری ندارید و منّتدار لطف شما نیست، شما را ترجیح میدهد و اگر درخواستها از طالبان آن دریغ شود، شما را به وساطت میطلبند و در راهِ با هیبتِ پادشاهان و کرامت بزرگان، گام مینهید! آیا چنان نیست که همه اینها را بدین خاطر دارید که امید میرود حق الهی را ادا کردهاید؟ گرچه در ادای بسیاری از حق الهی کوتاهی میکنید. بدین ترتیب، حق پیشوایان را سَبُک شمردهاید و حق ضعیفان را ضایع کردهاید و نیز حقّتان را که گمان دارید طلب کردهاید. نه مالی بذل کردهاید و نه جان را به خاطر کسی که آن را آفریده به خطر افکندهاید و نه به خاطر رضایت خداوند با خویشاوندی درگیر شدهاید. با این وجود، شما از خداوند خواهان بهشت و همسایگی پیامبران و ایمنی از عذاب او هستید. من بر شما ـ ای تمناکنندگان از خداوند ـ بیمناکم که عذاب او شما را در رسد؛ زیرا شما از کرامت الهی به مرتبه ای رسیدهاید که به خاطر آن، برتری یافتهاید در حالی که آن را که به بندگی خداوند شناخته شده است، گرامی نمیدارید، به رغم آنکه شما به خاطر خداوند، در میان بندگانش گرامی داشته میشوید. میبینید که پیمانهای خدا شکسته میشود؛ امّا برنمیآشوبید، در حالی برای آبروی پدرانتان برمیآشوبید که آبروی پیامبر خدا مورد اهانت قرار میگیرد. نابینایان، لال ها و زمینگیرها در شهرها رها شدهاند و شما به آنان رحم نمیکنید، به اقتضای جایگاهتان عمل نمیکنید و به آنکه جایگاهش را پاس داشت، یاری نمیرسانید و با چرب زبانی و سازشکاری، نزد ستمکاران، پناه میجویید. اینها همه اموری بودند که خداوند به شما به نهی و پرهیز از آنها فرمان داده است؛ امّا شما از آن غافلید. اگر میفهمیدید، مصیبت شما از همه مردم، بیشتر است؛ چراکه خود را در جایگاه علما جا زدهاید؛ زیرا جریان امور و احکام، به دست عالمان خداشناس و امینان حلال و حرام خداست و این جایگاه از شما سلب شده است و این جایگاه، تنها به خاطر جدایی شما از مسیر حق و اختلافتان در سنت، با وجود نشانهای آشکار، از شما سلب شده است و اگر بر آزارها، بردباری پیشه میکردید و رنجها را برای خدا تحمّل میکردید، ورود و خروج و بازگشت امور الهی به دست شما انجام میگرفت؛ امّا شما جایگاهتان را در اختیار ستمگران قرار دادید و امور الهی را به دست آنان تسلیم کردید، با آنکه آنان به شبهات، عمل میکنند و در شهوات، ره میسپُرَند. گریز شما از مرگ و فریفتهشدن شما به زندگیای که از شما جداشدنی است، آنان را بر امور الهی مسلّط کرده است. شما، ناتوانان را به دست آنان سپردید. گروهی از آنان، رانده و مورد خشم واقع شدهاند و گروهی مستضعف، در اداره زندگی ماندهاند. آنان با رأی خود، حکومت را میگردانند و با هوسهایشان، همگام با اشرار و از روی گستاخی بر خداوند جبّار، لباس خواری به تن مردمان کرده اند. در هر شهری سخنوری از آنان بر منبر دین، بانگ میزند. زمین برایشان خالی است، دست چپاولشان در آن گسترده است، و مردم، مایَملک آناناند که دست هیچ لمس کنندهای را از خود دور نمیکنند. از آنها، برخی کینه توزند و برخی دارای قدرتاند و بر ناتوانان، سختگیر. فرمانشان اطاعت میشود؛ امّا آغازگر و فرجامْ ده را نمیشناسند. شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که زمین، از ستمکارِ بیدادگر و خَراگیر بیانصاف و کارگزار مؤمنان که بر ایشان مهربان نیست، لبریز است؟! و البته خدا در آنچه با ما به ستیز برخاسته، داور است و اوست که در مرافعه میان ما، با قضاوت خود داوری خواهد کرد. خدایا! تو میدانی که آنچه از ما سر زد برای رغبت به سلطنت یا درخواست زیادتی متاع دنیا نبود؛ بلکه میخواستیم نشانههای دینت را نشان دهیم و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم، و بندگان ستم دیدهات ایمنی یابند و به واجبات و سنتها و احکامت عمل شود. پس اگر ما را یاری نمیکنید و با انصاف با ما رفتار نمیکنید، ستمکاران بر شما قوّت خواهند گرفت و برای خاموش کردن فروغ پیامبرتان خواهند کوشید و البته خدا برای ما بسنده است و بر او توکّل میکنیم و به سوی او انابه میآوریم، و بازگشت، به سوی اوست[۱۱][۱۲]
امر به معروف و نهی از منکر و مقابله با حاکم جائر
در این باره دستهای از روایات دلالت دارد که باید برای ریشهکنی و نابودی منکر با اعمال قدرت اقدام کرد. ترمذی در کتاب سنن از طارق بن شهاب روایت کرده است: از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: “هرکس منکری را دید باید با دست آن را انکار کند و آنکه نتوانست به زبان و آنکه نتوانست در قلبش و این سستترین مراتب ایمان است”[۱۳]. این روایت را مسلم نیز در صحیح خود به سند ابوسعید خدری از رسول خدا روایت کرده است.
ابن جریر طبری در کتاب تاریخ خود نزدیک به همین مضمون را از عبدالرحمن بن ابیلیلی فقیه نقل میکند. او در زمره کسانی بود که در حال رفتن به سوی معرکه جنگ حجاج با ابناشعث مردم را بر جهاد تشویق میکرد. عبدالرحمن از امام علی (ع) درباره دیدار ایشان با اهل شام روایتی با این مضمون نقل میکند که نهی از منکر با شمشیر، بالاترین مرتبه این فریضه به شمار میرود؛ زیرا موجب هدایت و تابش نور یقین در قلب ناهی میشود[۱۴]. حضرت علی (ع) در معرفی کاملترین و جامعترین نهی از منکر که دربردارنده همه خصلتهای خیر باشد فرموده است: "بهترین نوع آن ایراد سخن حق در برابر حاکم جائر است"[۱۵]. از پیامبر (ص) نیز در این باره نقل شده است: "گفتن سخن عدل نزد سلطان ستمگر، بزرگترین جهاد به شمار میرود"[۱۶].
دستهای از روایات، تارک امر به معروف و نهی از منکر را مستوجب عذاب الهی دانسته است. از خالد نقل شده است: از پیامبر (ص) شنیدیم که فرمود: "هرگاه مردم ظالم را ببینند، اما دستانش را نگیرند (مانع ستمگری او نشوند)، نزدیک باشد که به واسطه او خداوند همه را عقاب کند"[۱۷]. عمرو بن هشیم نقل میکند: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: "هیچ قومی نیست که در میانشان نافرمانی و معصیت خدا کنند، و آنان بتوانند تغییر ندهند، مگر اینکه نزدیک باشد که خداوند همه را به واسطه او عقاب کند"[۱۸]. در روایت دیگری نیز نزدیک به همین مضمون آمده است: "هیچ مردی نیست که میان مردمی باشد که در آن نافرمانی و معصیت خدا کنند، و آنان بتوانند تغییر دهند، اما تغییر ندهند، مگر اینکه خداوند آنان را پیش از مرگ به عذاب دچار کند"[۱۹].
عبد بن حمید از معاذ بن جبل نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: "پس آنجا که قرآن بچرخد، پیرامونش بچرخید. زود باشید که سلطان و قرآن با هم مقاتله کنند و از هم فاصله بگیرند. به زودی شاهانی بر شما سلطنت کنند که بر شما حکمی کنند و برای خود حکمی دیگر. اگر از آنان فرمان برید، شما را گمراه کنند و اگر نافرمانی کنید، شما را بکشند". گفتند: "یا رسولالله! اگر این زمان را درک کردیم چه کنیم؟" فرمود: همانند یاران عیسی باشید که با ارّهها بریده شدند و بر چوبها به دار آویخته. مرگ در اطاعت بهتر است از زندگی در معصیت خداوند"[۲۰].
این دسته از روایات دلالت دارد که نباید در برابر ستمگران و گردنکشان خاموش و اطاعتپذیر بود. دستهای از روایات دیگر، آثار ترک امر به معروف و نهی از منکر را تسلط ظالمان و اشرار بر مردم دانسته است. امام علی (ع) میفرماید: "امربه معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که در نتیجه، پروردگار امور شما را به اشرارتان بسپارد. آنگاه لب به دعا میگشایید، ولی دعایتان مستجاب نمیگردد"[۲۱]. روایت دیگری نزدیک به همین مضمون از امام رضا (ع) نقل شده است: "امر به معروف و نهی از منکر کنید، وگرنه اشرارتان، شما را به کار خواهند کشید [و بر شما حاکم خواهند شد]. آنگاه خوبان شما [برای رهایی از ظلم و جور اشرار] دعا میکنند، ولی دعایشان مستجاب نمیشود"[۲۲]. البته اغلب اینگونه معنا کردهاند که بعد از آنکه اشرار بر شما مسلط شدند، نیکان شما به درگاه الهی ناله میکنند و خداوند دعای آنان را مستجاب نمیکند. غزالی دراین باره نکته لطیفی را بیان کرده، میگوید: وقتی که امتی امربه معروف و نهی از منکر را ترک کند آنقدر پست میشوند و رعبشان، مهابتشان، عزتشان، کرامتشان از بین میرود که وقتی به درگاه همان ظلمه میروند، هرچه ندا میکنند به آنها اعتنا نمیشود[۲۳].
در تأیید بیان غزالی، روایتی از پیامبر اکرم (ص) وارد شده است: "هرگاه مسلمانان امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند و از خوبان خاندانم (ائمه) پیروی نکنند خداوند اشرار و اوباش را بر آنان مسلط میکند. در این هنگام انسانهای خوب از برگزیدگان خود میخواهند، اما دعایشان مستجاب نمیشود"[۲۴]. بنابراین کسانی که امر به معروف و نهی از منکر نکنند، سهم زیادی در به قدرت رسیدن ستمگران دارند[۲۵].
مصداق آمرین به معروف و ناهین از منکر
مدارک عامّه
روایات عامّه، مصداق آمرین به معروف را در آیه به طور عام معرفی نمودهاند؛ به گونهای که در برخی روایات، مراد علمای امّت اسلاماند[۲۶]. از آنجا که امر و نهی در معروف و منکر باید از مقام بالا و همراه با قدرت اعمال شود، آنها همگی تصدیق کردهاند که اولاً، اصل در معروف، اعتقادات صحیح است و بعد مسائل اخلاقی[۲۷] و ثانیاً، آمر به معروف و ناهی از منکر از یک سو باید عالم به معروف و منکر باشد و از سوی دیگر، بسط ید دراعمال قدرت داشته باشد؛ لذا در برخی روایات، آن را وظیفه امام مسلمین و در برخی دیگر وظیفه خلیفه رسول خدا (ص) و خلیفه بر کتاب الهی میدانند: «أَخْرَجَ ابْنُ أَبِي حَاتِمٍ عَنْ مُقَاتَلِ ابْنِ حَیَّان فِي قَوْلِهِ ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ﴾ یَقُولُ: إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ ﴿يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ﴾ قَالَ، إِلَی الْإِسْلَامِ. ﴿وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ﴾ بِطَاعَةِ رَبِّهِّمْ. ﴿وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾ عَنْ مَعْصِیَةِ رَبِّهِمْ»[۲۸] «رَوَی الْحَسَنْ (ع): مَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَى عَنِ الْمُنْكَرِ فَهُوَ خَلِيفَةُ اللَّهِ تَعَالَی وَ خَلِيفَةُ رَسُولِهِ (ص) و خَلِیفَةُ کِتَابِهِ»[۲۹]. نتیجه هر دو بیان آن است که ظاهر آیه در وجوب امر و نهی، در درجه اول متوجه امام مسلمین است. با عنایت به آنکه اصل در معروف، اعتقادات حقّه و معارف قرآنی است، بنابراین، چنین فردی باید از یک سو اعلم مردم به کتاب خدا، اعتقادات دینی و معارف توحیدی باشد و از سوی دیگر، اشبه مردم به رسول خدا (ص) در علم و عصمت باشد و در عین حال، سمت ریاست و خلافت بر مسلمین را داشته باشد. به شهادت تاریخ، جمع این اوصاف تنها در اهل بیت عصمت و طهارت (ع) متعیّن است.
در آیه بعد، خداوند نهی از تفرقه مینماید: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَأُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ درباره ملاک تفرقه، در روایات عامّه تعابیر گوناگونی ذکر شده که عمده آنها جماعت مسلمین را محور قرار دادهاند؛ چنان که در روایت ابن عباس آمده: «أخرج ابن جریر و ابن أبی حاتم من طریق علی عن ابن عباس فی قوله ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا﴾ قَالَ: أَمَرَ اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالْجَمَاعَةِ وَ نَهَاهُمْ عَنْ الْإِخْتِلَافِ وَالْفُرقَةِ»[۳۰]. «أَخْرَجَ أَحْمَدُ عَنْ أَنَسَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ: إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ تَفَرَّقَتْ إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً فَهَلَكَ سَبْعُونَ فِرْقَةً وَ تَخَلَّصَ فِرْقَةٌ وَ إِنَّ أُمَّتِي سَتَفْتَرِقُ عَلَى اثْنَتَيْنِ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً يَهْلِكُ إِحْدَى وَ سَبْعُونَ وَ يَتَخَلَّصُ فِرْقَةٌ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص): مَنْ تِلْكَ الْفِرْقَةُ قَالَ الْجَمَاعَةُ الْجَمَاعَةُ».
با توجه به آنکه جماعت در لغت و اصطلاح، هر گروه از سه نفر به بالا را در بر میگیرد و در همه اختلافات امّت، طرفین درگیر، جماعتهای چند صد نفر به بالا بودهاند، ملاک جماعت نمیتواند کارگشا باشد؛ لذا باید دید رسول اکرم (ص) کدام جماعت را فرقه ناجیه نامیدند و بقیه باید به آنان ملحق شوند:
گروه اول: جماعتی که بر سیره رسول خدا (ص) و از اصحاب آن حضرت باشند: «أخرج الحاکم عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَأْتِي عَلَى أُمَّتِي مَا أَتَى عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ... اِفْتَرَقُوا عَلَی إِحْدَی وَ سَبْعِینَ مِلَّةً وَ سَتُفَرَّقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ مِلَّةً كُلُّهَا فِي النَّارِ مِلَّةً وَاحِدَةً فَقِيلَ لَهُ: مَا الْوَاحِدَةُ؟ قَالَ: مَا أَنَا عَلَيْهِ الْيَوْمَ وَ أَصْحَابِي»[۳۱]
توضیح: با توجه به آنکه ریشه اختلاف امّت از مسئله سقیفه پدید آمد و همه افرادی که در آنجا حضور داشتند صحابی رسول خدا (ص) بودند، ملاک صحابی بودن نیز در رفع اختلاف کارساز نیست و به این ترتیب، همه اصحاب نیز نمیتوانند فرقه ناجیه باشند. تصریح روایت رسول اکرم (ص) آن است که تنها یک فرقه از ۷۳ فرقه در نجاتند و بقیه در آتشاند. بنابراین باید به دنبال اصحابی گشت که اشبه و اقرب اصحاب به رسول خدا (ص) باشند.
به تصریح اغلب علمای عامّه، حضرت علی (ع) در میان اصحاب رسول خدا (ص) اعلم افراد به قرآن و سنت نبوی (ص) بودند؛ تا به آنجا که خلیفه دوم، علیرغم اختلافات ریشهای که با حضرت علی (ع) داشت، بارها اقرار به این مطلب نمود. کلام او درباره آن حضرت مشهور است که «لَو لَا عَلِيٌ لَهَلَكَ عُمَرُ» بنابر استقراء صاحب عبقاتالانوار، عمر در بیش از هفتاد مورد اظهار عجز کرد و امیرالمؤمنین (ع) پاسخ مشکلات او را بیان میفرمودند[۳۲]. بر این اساس، در میان اصحاب رسول اکرم (ص) نیز محور اتحاد امیرالمؤمنین علی (ع) است. چنان که روایت ذیل، از روایات مشهور در میان عامّه است[۳۳]: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا- فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِ الْبَابَ».
گروه دوم: جماعتی که در آن شخص رسول خدا (ص) و یا فردی که به منزله نفس نبی (ص) است، وجود دارد. در طی آیه مباهله[۳۴] به تفصیل اشاره شد که مراد از ﴿أَنْفُسَنَا﴾ در آن، شخص امیرالمؤمنین علی (ع) است[۳۵]؛ لذا در روایاتی که توصیه به رجوع به جماعت مسلمین مینماید، مراد جماعتی است که در آن امام معصوم وجود داشته باشد[۳۶].
مدارک شیعه
روایات شیعه با استدلال به این آیه و آیات دیگر در وجوب امر به معروف و نهی از منکر، تصریح نمودهاند که مصداق تامّ آمرین به معروف و ناهین از منکر، اهل بیت (ع) هستند. به عبارت دیگر، تا امر به معروف در جامعه متکی به آنان نباشد، این فریضه الهی به درستی انجام نمیشود؛ زیرا، اول باید معروف معلوم باشد و سپس به آن امر شود. «عَنْ أَبِي عَبْدِاللّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾، نَحْنُ هُمْ». «أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) فِي قَوْلِهِ ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ...﴾ فَهَذِهِ الْآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ (ص) وَ مَنْ تَابَعَهُمْ ﴿يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾»[۳۷].
سیر مباحثی که در استدلال اشاره شد، در کلمات اولیاء الهی (ع) به انحاء گوناگون ذکر شده است. در میان آنها به کلام مبسوط امام صادق (ع) در این باب بسنده میکنیم: «امام صادق (ع) در پاسخ به سؤال ابی عمرو زبیری که پرسید: آیا همگان میتوانند امت را به خیر دعوت کنند؟ میفرمایند: «این عمل متوقف بر اذن از کسی است که از سوی خداوند اجازه دعوت به خیر داشته باشد». سپس در توضیح آن میفرمایند: «اولین داعی به خیر خداوند است؛ زیرا فرمود: ﴿وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۳۸]؛ سپس رسول خدا (ص) از سوی پروردگار مأمور به دعوت به خیر و معروف شد؛ زیرا درباره او فرمود: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ﴾[۳۹] و مراد از حکمت و موعظه حسنه در آیه، قرآن است». کسی میتواند دعوت به قرآن یا به خیر کند که آگاه به کتاب خدا باشد. بعد از رسول خدا (ص)، کسانی میتوانند دعوت به خیر کنند که مانند حضرتش از طرف خدا مأذون بوده و آگاه به کتاب او باشند. در این باره امام صادق (ع) میفرمایند: «ثُمَّ ثَلَّثَ بِالدُّعَاءِ إِلَيْهِ بِكِتَابِهِ أَيْضاً، فَقَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالى: ﴿إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴۰] ثُمَّ ذَكَرَ مَنْ أَذِنَ لَهُ فِي الدُّعَاءِ إِلَيْهِ بَعْدَهُ وَ بَعْدَ رَسُولِهِ فِي كِتَابِهِ، فَقَالَ: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۴۱]». امام (ع) در توصیف چنین امتی که بعد از رسول خدا (ص) داعیان به خیر و معروفند، چند علامت را بیان میکنند.
- باید از فرزندان ابراهیم (ع) باشند: «ثُمَّ أَخْبَرَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ مِمَّنْ هِيَ وَ أَنَّهَا مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِسْمَاعِيلَ مِنْ سُكَّانِ الْحَرَمِ».
- دامن آنان هرگز نباید به شرک و بتپرستی آلوده شده باشد: «مِمَّنْ لَمْ يَعْبُدُوا غَيْرَ اللَّهِ قَطُّ».
- ایشان باید از آن دسته از فرزندان ابراهیم (ع) باشند که دعوت آن حضرت به مقام تسلیم کامل در برابر خداوند را اجابت کرده باشند: «الَّذِينَ وَجَبَتْ لَهُمُ الدَّعْوَةُ دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ وَ إِسْمَاعِيلَ مِنْ أَهْلِ الْمَسْجِدِ».
- هرگز نباید ظلم و گناهی از آنان صادر شده باشد و لازم است که در مقام عصمت الهی باشند: «الَّذِينَ أَخْبَرَ عَنْهُمْ فِي كِتَابِهِ أَنَّهُ أَذْهَبَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِيراً».
- این افراد باید اوصیاء رسول خدا (ص) باشند که خداوند آنان را در قرآن، نازل منزله رسول خدا (ص) در میان امت قرارداد: «الَّذِينَ وَصَفْنَاهُمْ قَبْلَ هَذَا فِي صِفَةِ أُمَّةِ إِبْرَاهِيمَ (ع) الَّذِينَ عَنَاهُمُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فِي قَوْلِهِ- ﴿أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي﴾[۴۲] يَعْنِي أَوَّلَ مَنِ اتَّبَعَهُ عَلَى الْإِيمَانِ بِهِ وَ التَّصْدِيقِ لَهُ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأُمَّةِ الَّتِي بُعِثَ فِيهَا وَ مِنْهَا وَ إِلَيْهَا قَبْلَ الْخَلْقِ مِمَّنْ لَمْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ قَطُّ وَ لَمْ يَلْبِسْ إِيمَانَهُ بِظُلْمٍ وَ هُوَ الشِّرْكُ».
- به دنبال آنان، همه مؤمنینی که تابع ایشان هستند، با اقتدای به آن بزرگواران میتوانند دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر نمایند: «ثُمَّ- ذَكَرَ أَتْبَاعَ نَبِيِّهِ (ص) وَ أَتْبَاعَ هَذِهِ الْأُمَّةِ الَّتِي وَصَفَهَا فِي كِتَابِهِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جَعَلَهَا دَاعِيَةً إِلَيْهِ وَ أَذِنَ لَهَا فِي الدُّعَاءِ إِلَيْهِ فَقَالَ- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۴۳] ثُمَّ وَصَفَ أَتْبَاعَ نَبِيِّهِ (ص) مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِيمَاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ﴾[۴۴]... الخبر»[۴۵].
امام صادق (ع) رابطه تنگاتنگی میان امت وسط در آیه ۱۴۳ بقره و آیه مورد بحث برقرار میکنند. به این ترتیب، آمران به معروف، آن امت وسطی هستند که به دنبال رسول اکرم (ص) سایرین را به مقام تقوا دعوت مینمایند. این بیان اشاره دیگری به مقام آمرین حقیقی به خیر و معروف و ناهین از منکر در روایت امام صادق (ع) میباشد: «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ اللَّهُ ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾[۴۶] فَإِنْ ظَنَنْتَ أَنَّ اللَّهَ عَنَى بِهَذِهِ الْآيَةِ جَمِيعَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ مِنَ الْمُوَحِّدِينَ أَ فَتَرَى أَنَّ مَنْ لَا يَجُوزُ شَهَادَتُهُ فِي الدُّنْيَا عَلَى صَاعٍ مِنْ تَمْرٍ يَطْلُبُ اللَّهُ شَهَادَتَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَقْبَلُهَا مِنْهُ بِحَضْرَةِ جَمِيعِ الْأُمَمِ الْمَاضِيَةِ كَلَّا لَمْ يَعْنِ اللَّهُ مِثْلَ هَذَا مِنْ خَلْقِهِ يَعْنِي الْأُمَّةَ الَّتِي وَجَبَتْ لَهَا دَعْوَةُ إِبْرَاهِيمَ ﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ﴾[۴۷] وَ هُمُ الْأُمَّةُ الْوُسْطَى وَ هُمْ خَيْرُ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»[۴۸][۴۹]
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
بر اساس احادیث وارد شده در این زمینه، همه کارهای نیک، حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منکر همانند آب دهان در برابر دریای پهناور است[۵۰]؛ همچنان که، اقامه واجبات دیگر، امنیت راهها، حلیت داد و ستد، برطرف شدن ظلم، آبادانی زمین، انتقام از دشمنان و سامان یافتن همه کارها در گرو امر به معروف و نهی از منکر است[۵۱].[۵۲] در روایتی، امام باقر (ع) از حضرت رسول اکرم (ص) روایت میکند: «زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، خداوند افراد بدی را بر آنان مسلط خواهد کرد؛ در آن روز انسانهای خوب دعا کنند، اما دعایشان مستجاب نشود»[۵۳]. همچنین فرمودند: «در آخرالزمان گروهی خواهند آمد که از ریاکاران پیروی میکنند و خواندن قرآن و عبادت را برای خود واجب میدانند، اما جاهل و نادانند. امر به معروف و نهی از منکر را فقط در زمانی واجب میدانند که گزندی به آنان نرسد و برای خود عذرتراشی میکنند و کجروی علما و کردار ناپسند ایشان را پیروی میکنند و نماز و روزه را در اوقاتی که ضرری به آنها نرسد به پا میدارند، و اگر بر مال و جانشان ضرری داشته باشد، آن را نیز ترک میکنند، آنگونه که مهمترین واجبات را ترک کردند»[۵۴]. در روایتی دیگر امام صادق (ع) فرمودند: «امر به معروف و نهی از منکر، دو آفریده از آفریدههای خداوندند. از اینرو هرکس آن دو را یاری کند، خداوند او را عزّت میدهد و هرکس آن دو را ذلیل دارد و یاری نکند، خداوند هم او را ذلیل میدارد»[۵۵].[۵۶]
منابع
پانویس
- ↑ « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: مَا قُدِّسَتْ أُمَّةٌ لَمْ يُؤْخَذْ لِضَعِيفِهَا مِنْ قَوِيِّهَا بِحَقِّهِ غَيْرَ مُتَعْتَعٍ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۶.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ عَرَفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ (ع) يَقُولُ لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيُسْتَعْمَلَنَّ عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ فَيَدْعُو خِيَارُكُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۶.
- ↑ «عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: وَيْلٌ لِقَوْمٍ لَا يَدِينُونَ اللَّهَ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۶.
- ↑ « عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَ مَلَكَيْنِ إِلَى أَهْلِ مَدِينَةٍ لِيَقْلِبَاهَا عَلَى أَهْلِهَا فَلَمَّا انْتَهَيَا إِلَى الْمَدِينَةِ وَجَدَا رَجُلًا يَدْعُو اللَّهَ وَ يَتَضَرَّعُ فَقَالَ أَحَدُ الْمَلَكَيْنِ لِصَاحِبِهِ أَ مَا تَرَى هَذَا الدَّاعِيَ فَقَالَ قَدْ رَأَيْتُهُ وَ لَكِنْ أَمْضِي لِمَا أَمَرَ بِهِ رَبِّي فَقَالَ لَا وَ لَكِنْ لَا أُحْدِثُ شَيْئاً حَتَّى أُرَاجِعَ رَبِّي فَعَادَ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَقَالَ يَا رَبِّ إِنِّي انْتَهَيْتُ إِلَى الْمَدِينَةِ فَوَجَدْتُ عَبْدَكَ فُلَاناً يَدْعُوكَ وَ يَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ فَقَالَ امْضِ بِمَا أَمَرْتُكَ بِهِ فَإِنَّ ذَا رَجُلٌ لَمْ يَتَمَعَّرْ وَجْهُهُ غَيْظاً لِي قَطُّ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۸.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع): أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ أَنْ نَلْقى أَهْلَ الْمَعَاصِي بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّة»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۸.
- ↑ « قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ خُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۹.
- ↑ «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَرَفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) يَقُولُ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يَقُولُ إِذَا أُمَّتِي تَوَاكَلَتِ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَلْيَأْذَنُوا بِوِقَاعٍ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۹.
- ↑ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: قَالَ النَّبِيُّ (ص) كَيْفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُكُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَقِيلَ لَهُ وَ يَكُونُ ذَلِكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيْفَ بِكُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِيلَ لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ يَكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيْفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۹.
- ↑ «قَالَ النَّبِيُّ (ص) إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِيفَ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ فَقِيلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِي لَا دِينَ لَهُ قَالَ الَّذِي لَا يَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۵، ص ۵۹.
- ↑ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۳، ص ۷۱-۷۴.
- ↑ «مِنْ كَلَامِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا فِي الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ يُرْوَى عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (ع) اعْتَبِرُوا أَيُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِيَاءَهُ مِنْ سُوءِ ثَنَائِهِ عَلَى الْأَحْبَارِ إِذْ يَقُولُ لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ قَالَ لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ إِلَى قَوْلِهِ لَبِئْسَ ما كانُوا يَفْعَلُونَ وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِأَنَّهُمْ كَانُوا يَرَوْنَ مِنَ الظَّلَمَةِ الَّذِينَ بَيْنَ أَظْهُرِهِمُ الْمُنْكَرَ وَ الْفَسَادَ فَلَا يَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِكَ رَغْبَةً فِيمَا كَانُوا يَنَالُونَ مِنْهُمْ وَ رَهْبَةً مِمَّا يَحْذَرُونَ وَ اللَّهُ يَقُولُ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَ اخْشَوْنِ وَ قَالَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ فَرِيضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّيَتْ وَ أُقِيمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ كُلُّهَا هَيِّنُهَا وَ صَعْبُهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَامِ مَعَ رَدِّ الْمَظَالِمِ وَ مُخَالَفَةِ الظَّالِمِ وَ قِسْمَةِ الْفَيْءِ وَ الْغَنَائِمِ وَ أَخْذِ الصَّدَقَاتِ مِنْ مَوَاضِعِهَا وَ وَضْعِهَا فِي حَقِّهَا ثُمَّ أَنْتُمْ أَيُّهَا الْعِصَابَةُ عِصَابَةٌ بِالْعِلْمِ مَشْهُورَةٌ وَ بِالْخَيْرِ مَذْكُورَةٌ وَ بِالنَّصِيحَةِ مَعْرُوفَةٌ وَ بِاللَّهِ فِي أَنْفُسِ النَّاسِ مَهَابَةٌ يَهَابُكُمُ الشَّرِيفُ وَ يُكْرِمُكُمُ الضَّعِيفُ وَ يُؤْثِرُكُمْ مَنْ لَا فَضْلَ لَكُمْ عَلَيْهِ وَ لَا يَدَ لَكُمْ عِنْدَهُ تَشْفَعُونَ فِي الْحَوَائِجِ إِذَا امْتَنَعَتْ مِنْ طُلَّابِهَا وَ تَمْشُونَ فِي الطَّرِيقِ بِهَيْبَةِ الْمُلُوكِ وَ كَرَامَةِ الْأَكَابِرِ أَ لَيْسَ كُلُّ ذَلِكَ إِنَّمَا نِلْتُمُوهُ بِمَا يُرْجَى عِنْدَكُمْ مِنَ الْقِيَامِ بِحَقِّ اللَّهِ وَ إِنْ كُنْتُمْ عَنْ أَكْثَرِ حَقِّهِ تُقَصِّرُونَ فَاسْتَخْفَفْتُمْ بِحَقِّ الْأَئِمَّةِ فَأَمَّا حَقَّ الضُّعَفَاءِ فَضَيَّعْتُمْ وَ أَمَّا حَقَّكُمْ بِزَعْمِكُمْ فَطَلَبْتُمْ فَلَا مال مَالًا بَذَلْتُمُوهُ وَ لَا نَفْساً خَاطَرْتُمْ بِهَا لِلَّذِي خَلَقَهَا وَ لَا عَشِيرَةً عَادَيْتُمُوهَا فِي ذَاتِ اللَّهِ أَنْتُمْ تَتَمَنَّوْنَ عَلَى اللَّهِ جَنَّتَهُ وَ مُجَاوَرَةَ رُسُلِهِ وَ أَمَانَهُ مِنْ عَذَابِهِ لَقَدْ خَشِيتُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْمُتَمَنُّونَ عَلَى اللَّهِ أَنْ تَحُلَّ بِكُمْ نَقِمَةٌ مِنْ نَقِمَاتِهِ لِأَنَّكُمْ بَلَغْتُمْ مِنْ كَرَامَةِ اللَّهِ مَنْزِلَةً فُضِّلْتُمْ بِهَا وَ مَنْ يُعْرَفُ بِاللَّهِ لَا تُكْرِمُونَ وَ أَنْتُمْ بِاللَّهِ فِي عِبَادِهِ تُكْرَمُونَ وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَقْرَعُونَ وَ أَنْتُمْ لِبَعْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَقْرَعُونَ وَ ذِمَّةُ رَسُولِ اللَّهِ مَحْقُورَةٌ وَ الْعُمْيُ وَ الْبُكْمُ وَ الزَّمِنُ فِي الْمَدَائِنِ مُهْمَلَةٌ لَا تَرْحَمُونَ وَ لَا فِي مَنْزِلَتِكُمْ تَعْمَلُونَ وَ لَا مِنْ عَمَلٍ فِيهَا تَعْتِبُونَ وَ بِالادِّهَانِ وَ الْمُصَانَعَةِ عِنْدَ الظَّلَمَةِ تَأْمَنُونَ كُلُّ ذَلِكَ مِمَّا أَمَرَكُمُ اللَّهُ بِهِ مِنَ النَّهْيِ وَ التَّنَاهِي وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ وَ أَنْتُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ مُصِيبَةً لِمَا غُلِبْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ مَنَازِلِ الْعُلَمَاءِ لَوْ كُنْتُمْ تَسْمَعُونَ ذَلِكَ بِأَنَّ مَجَارِيَ الْأُمُورِ وَ الْأَحْكَامِ عَلَى أَيْدِي الْعُلَمَاءِ بِاللَّهِ الْأُمَنَاءِ عَلَى حَلَالِهِ وَ حَرَامِهِ فَأَنْتُمْ الْمَسْلُوبُونَ تِلْكَ الْمَنْزِلَةَ وَ مَا سُلِبْتُمْ ذَلِكَ إِلَّا بِتَفَرُّقِكُمْ عَنِ الْحَقِّ وَ اخْتِلَافِكُمْ فِي السُّنَّةِ بَعْدَ الْبَيِّنَةِ الْوَاضِحَةِ وَ لَوْ صَبَرْتُمْ عَلَى الْأَذَى وَ تَحَمَّلْتُمُ الْمَئُونَةَ فِي ذَاتِ اللَّهِ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ وَ لَكِنَّكُمْ مَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ سَلَّطَهُمْ عَلَى ذَلِكَ فِرَارُكُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ إِعْجَابُكُمْ بِالْحَيَاةِ الَّتِي هِيَ مُفَارِقَتُكُمْ فَأَسْلَمْتُمُ الضُّعَفَاءَ فِي أَيْدِيهِمْ فَمِنْ بَيْنِ مُسْتَعْبَدٍ مَقْهُورٍ وَ بَيْنِ مُسْتَضْعَفٍ عَلَى مَعِيشَتِهِ مَغْلُوبٍ يَتَقَلَّبُونَ فِي الْمُلْكِ بِآرَائِهِمْ وَ يَسْتَشْعِرُونَ الْخِزْيَ بِأَهْوَائِهِمْ اقْتِدَاءً بِالْأَشْرَارِ وَ جُرْأَةً عَلَى الْجَبَّارِ فِي كُلِّ بَلَدٍ مِنْهُمْ عَلَى مِنْبَرِهِ خَطِيبٌ يَصْقَعُ فَالْأَرْضُ لَهُمْ شَاغِرَةٌ وَ أَيْدِيهِمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ وَ النَّاسُ لَهُمْ خَوَلٌ لَا يَدْفَعُونَ يَدَ لَامِسٍ فَمِنْ بَيْنِ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَ ذِي سَطْوَةٍ عَلَى الضَّعَفَةِ شَدِيدٍ مُطَاعٍ لَا يَعْرِفُ الْمُبْدِئَ وَ الْمُعِيدَ فَيَا عَجَباً وَ مَا لِي لَا أَعْجَبُ وَ الْأَرْضُ مِنْ غَاشٍّ غَشُومٍ وَ مُتَصَدِّقٍ ظَلُومٍ وَ عَامِلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ بِهِمْ غَيْرِ رَحِيمٍ فَاللَّهُ الْحَاكِمُ فِيمَا فِيهِ تَنَازَعْنَا وَ الْقَاضِي بِحُكْمِهِ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَنَا اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنَافُساً فِي سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاساً مِن فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَكِنْ لِنُرِيَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ وَ يُعْمَلَ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَّتِكَ وَ أَحْكَامِكَ فَإِنَّكُمْ إِلَّا تَنْصُرُونَا وَ تُنْصِفُونَا قَوِيَ الظَّلَمَةُ عَلَيْكُمْ وَ عَمِلُوا فِي إِطْفَاءِ نُورِ نَبِيِّكُمْ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا وَ إِلَيْهِ أَنَبْنَا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ»؛ تحف العقول: ص ۲۳۷ ـ ۲۳۹، بحار الأنوار: ج ۱۰۰، ص ۷۹ ح ۳۷.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج۱۵، ص۱۱۶ و ۱۱۷.
- ↑ «مَنْ رَأَى مُنْكَراً فَلْيُنْكِرْهُ بِيَدِهِ وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَ لِذَلِكَ اضعف كَارِهٌ.» (محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۷، ص۸۵).
- ↑ «رَوَى ابْنُ جَرِيرٍ الطَّبَرِيُّ فِي تَارِيخِهِ: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي لَيْلَى الْفَقِيهِ وَ كَانَ مِمَّنْ خَرَجَ لِقِتَالِ الْحَجَّاجِ مَعَ ابْنِ الْأَشْعَثِ أَنَّهُ قَالَ فِيمَا كَانَ يَحُضُّ بِهِ النَّاسَ عَلَى الْجِهَادِ إِنِّي سَمِعْتُ عَلِيّاً رَفَعَ اللَّهُ دَرَجَتَهُ فِي الصَّالِحِينَ وَ أَثَابَهُ ثَوَابَ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ يَقُولُ يَوْمَ لَقِينَا أَهْلَ الشَّامِ أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ إِنَّهُ مَنْ رَأَى عُدْوَاناً يُعْمَلُ بِهِ وَ مُنْكَراً يُدْعَى إِلَيْهِ فَأَنْكَرَهُ بِقَلْبِهِ فَقَدْ سَلِمَ وَ بَرِئَ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِلِسَانِهِ فَقَدْ أُجِرَ وَ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ صَاحِبِهِ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفِ لِتَكُونَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا وَ كَلِمَةُ الظَّالِمِينَ هِيَ السُّفْلَى فَذَلِكَ الَّذِي أَصَابَ سَبِيلَ الْهُدَى وَ قَامَ عَلَى الطَّرِيقِ وَ [نُوِّرَ] نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ»؛ محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج۹۷، ص۸۹.
- ↑ «فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ- [فَذَاكَ] فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ... وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۱۳۴.
- ↑ «إِنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»؛ ابو جعفر محمد بن حسن طوسی، التهذیب، ج۶، ص۱۷۷.
- ↑ «إنّ النّاس إذا رأوا الظّالم فلم يأخذوا على يديه أوشك أن يعمّهم اللَّه بعقاب»؛ محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمة، ج۳، ص۲۱۳ و ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مَا مِنْ قَوْمٍ يَكُونُ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ رَجُلٌ يَعْمَلُ بِالْمَعَاصِي هُمْ أَعَزُّ مِنْهُ وَ أَمْنَعُ لَا يُعَيِّرُونَ عَلَيْهِ إِلَّا أَصَابَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِقَابٍ»؛ ورام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ج۲، ص۱۹۸.
- ↑ «ما من رجل یکون فی قوم یعمل فیهم بالمعاصی یقدرون علی ان یغیروا علیه فلا یغیروا الا اصابهم الله بعذاب من قبل ان یموتوا»؛ ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب الطبرانی، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی بن عبدالحمید السلفی، ج۲، ص۳۳۳.
- ↑ «قال رسول الله (ص)... فحیث ما دار القرآن فدوروا به، یوشک السلطان و القرآن أن یقتتلا و یتفرقا، إنه سیکون علیکم ملوک یحکمون لکم بحکم و لهم بغیره، فإن أطعتموهم أضلوکم، وإن عصیتموهم قتلوکم، قالوا: یا رسول الله فکیف بنا أن أدرکنا ذلک؟ قال: تکونون کأصحاب عیسی، نشروا بالمناشیر، ورفعوا علی الخشب موت فی طاعة خیر من حیاة فی معصیة »؛ عبدالرحمن بن أبیبکر جلالالدین السیوطی، الدر المنثور فی التأویل بالمأثور، ج۳، ص۴۲۵: موقع التفاسیر:. http://www.altafsir.com
- ↑ «لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلِّيَ اللَّهُ أُمُورَكُمْ شِرَارَكُمْ ثُمَ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ دُعَاؤُكُمْ»؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۴۳۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ «لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ أَوْ لَيُسْتَعْمَلَنَ عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ فَيَدْعُو خِيَارُكُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ»؛ امام حسن عسکری (ع)، تفسیر امام عسکری (ع)، ص۴۸۰؛ ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الأنوار، ص۵۰.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۷ (حماسه حسینی، ج۲)، ص۲۱۶.
- ↑ «وَ إِذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُوا خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُمْ»؛ ابوالفتح کراجکی، معدن الجواهر، ص۶۶؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۲، ص۴۲۰؛ میرزاحسین النوری الطبرسی، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۳۳۴.
- ↑ میرعلی، محمد علی، اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت، ص ۱۱۲.
- ↑ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب) (ط. دارإحیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ ﻫ.ق)، ج۸، ص۳۱۵.
- ↑ التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، ج۸، ص۳۱۵.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور (ط. کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ﻫ.ق)، ج۲، ص۶۲.
- ↑ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی (ط. دارالکتب العلمیة - منشورات محمد علی بیضون، ۱۴۱۵ﻫ.ق)، ج۲، ص۲۳۹.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۶۲.
- ↑ هر دو روایت از الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۶۲.
- ↑ و یقول سبعین مرة «لولا علی لهلک عمر». و «هذه معضلة ولا أبا حسن فیها». قالها عمر فی موارد کثیرة حتی اشتهر بین المحدثین أنها سبعون موردا؛ فمنها ما رواه ابن عبد البر فی الاستیعاب (ج۲، ص۴۶۱) و فی کتاب الجامع للعلم (ص۱۵۰)؛ و فی مسألة أمره برجم المجنونة... جمله بعدی نیز از مشهورات ضرب المثلی عمر است: لا أعاشنی الله لمشکلة لیس لها أبوالحسن (احقاق الحق و ازهاق الباطل (ط. مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۹ ﻫ.ق)، ج۳، ص۱۰۲). أخرج الإمام أحمد وأبو عمرو ابن سعد هم جمیعا یرفعه بسنده عن سعید بن المسیب قال: کان عمر بن الخطاب رضی الله عنه یتعوذ بالله من معضلة لیس لها أبو الحسن؛ یعنی علیا. ومنهم العلامة شهاب الدین أحمد الحسینی الشیرازی الشافعی فی «توضیح الدلال» (ص۲۱۳) قال: قال عمر بن الخطاب فی عدة وقائع وقعت أیام خلافته: لولاعلی لهلک عمر؛ لما رأی من تحقیقه وإصابته، وقال رضی الله تعالی عنه مرة أخری: اللهم لا تنزل بیشدیدة إلا وأبوالحسن الی جنبی، وقال مرة أخری علیه رضوان الله تعالی: أعوذ بالله من معضلة لاعلی لها. وقد سأله شیئا فأجابه فی بعض الزمن فقال: أعوذ بالله أن أعیش فی یوم لست فیه أبا الحسنة وباهتک فخرا وسؤددا لمولانا أمیرالمؤمنین علیة إذ اعترف له بالفضل افضل أفاضل زمانه واعترف هذا الحبر وهوأعلم علماء الصحابة من بحرعلومه و بیانه (احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۳۱، ص۵۰۶).
- ↑ به گوشهای از عبارات علمای عامه در فضیلت مولا علی (ع) اشاره میکنیم که همگی به نقل از رسول اکرم (ص)، اعلمیت و افضلیت و اقدمیت امیرالمؤمنین (ع) در اسلام را در میان صحابه رسول خدا (ص) پذیرفتهاند: «قال: إِنَّهُ لَاَوَّلُ أَصْحَابِى إِسْلَامَاً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْمَاً وَ أَعْظَمُهُمْ حِلْمَاً»، و قال: «أَعْلَمُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع)» و قال: «عَلِيٌّ عَيْبَةُ عِلْمِي»، و قال: «قُسِّمَتِ الْحِكْمَةُ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَأُعْطِيَ عَلِيٌّ تِسْعَةَ أَجْزَاءٍ- وَ أُعْطِيَ النَّاسُ جُزْءاً وَاحِداً». و قال: «أَقْضَى أُمَّتِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ» و قال: «أَقْضَاهُمْ عَلِيٌّ» و قال: «أَعْلَمُ أُمَّتِی بِالسُّنَّةِ وَالْقَضَاءِ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ»، و عن عمر أنه قال: «أَقْضَانَا عَلِيٌّ»، و أنه قال: «عَلِيٌّ أَقْضَانَا»، و أنه کان یقول: «لَا أَبْقَانِيَ اللَّهُ بَعْدَكَ يَا عَلِيُّ» وأنه کان یقول: «لَو لَا عَلِيٌ لَهَلَكَ عُمَرُ» و عن سعد بن أبی وقاص: «أنه وقف على قوم مجتمعين على رجل فقال: ما هذا؟ فقالوا: رجل يشتم علي بن أبي طالب. فتقدم سعد، فأفرجوا له حتى وقف عليه، فقال: يا هذا على ما تشتم علي بن أبي طالب؟ أ لم يكن أول من أسلم؟ أ لم يكن أول من صلّى مع رسول اللّه (ص)؟ أ لم يكن أزهد الناس؟ أ لم يكن أعلم الناس؟...»، و عن ابن عباس: «وَ اللَّهِ لَقَدْ أُعْطِيَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ تِسْعَةَ أَعْشَارِ الْعِلْمِ وَ ايْمُ اللَّهِ لَقَدْ شَارَكَهُمْ فِي الْعُشْرِ الْعَاشِرِ»، و عن أبی سعید الخدری: «أَقْضَاهُمْ عَلِيٌّ»، و عن ابن مسعود: «كُنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّ أَقْضَى أَهْلِ الْمَدِينَةِ عَلِيٌّ»، و عن عائشة: «عَلِيٌّ أَعْلَمُ النَّاسِ بِالسُّنَّةِ»، و عن عطاء: «أنه سئل: أَ كَانَ فِي أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ (ص) أَحَدٌ أَعْلَمُ مِنْ عَلِيٍّ؟ قَالَ: لَا وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُهُ»؛ و رجوع الصحابة إلیه فی المعضلات و عدم رجوعه إلی أحد منهم فی شیء مشهور، کما نص علیه الأعلام کالحافظ النووی بترجمته من (تهذیب الأسماء واللغات)، و استناد جمیع العلوم الإسلامیة إلیه من القضایا الثابتة المتسالم علیها.... و من أقوی الأدلة علی أعلمیة أمیرالمؤمنین (ع) من جمیع الصحابة... حدیث «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»... هذا الحدیث الوارد عن رسول الله (ص) بالأسانید والطرق المعتبرة فی کتب الفریقین، وله ألفاظ مختلفة و شواهد متکثرة، حتی نص جماعة من علماء أهل السنة علی کونه (نفحات الازهار فی خلاصه عبقات الانوار (ط. السید علی الحسینی المیلانی، ۱۴۱۴ﻫ.ق)، ج۱۰، ص۱۳: من الأحادیث المتواترة المشتهرة).
- ↑ ر. ک: برهان بیست و پنجم از این مجموعه.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۲، ص۳۸؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج۲، ص۱۷۹.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۳۲۳.
- ↑ تفسیر القمی، ج۱، ص۱۰۹.
- ↑ «و خداوند به بهشت فرا میخواند و هر که را بخواهد به راهی راست رهنمون میگردد» سوره یونس، آیه ۲۵.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ «بیگمان این قرآن به آیین استوراتر رهنمون میگردد و به مؤمنانی که کارهای شایسته انجام میدهند مژده میدهد که پاداشی بزرگ دارند» سوره اسراء، آیه ۹.
- ↑ «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
- ↑ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
- ↑ «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
- ↑ «محمد، پیامبر خداوند است و آنان که با ویاند، بر کافران سختگیر، میان خویش مهربانند؛ آنان را در حال رکوع و سجود میبینی که بخشش و خشنودییی از خداوند را خواستارند؛ نشان (ایمان) آنان در چهرههایشان از اثر سجود، نمایان است.».. سوره فتح، آیه ۲۹.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۱۴.
- ↑ «و بدین گونه شما را امّتی میانه کردهایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
- ↑ «شما بهترین گروهی بودهاید که (به عنوان سرمشق) برای مردم پدیدار شدهاید» سوره آل عمران، آیه ۱۱۰.
- ↑ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۳۵۰.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۳۲۷.
- ↑ «وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّی»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۷۴.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹۵.
- ↑ ر. ک: خراسانی، علی، امر به معروف و نهی از منکر، دائرةالمعارف قرآن کریم.
- ↑ «وَ إِذَا لَمْ یَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ یَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لَمْ یَتَّبِعُوا الْأَخْیَارَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ شِرَارَهُمْ فَیَدْعُوا خِیَارُهُمْ فَلَا یُسْتَجَابُ لَهُمْ»؛ کافی: ج ۲، ص ۳۷۴.
- ↑ «یَکُونُ فِی آخِرِ الزَّمَانِ قَوْمٌ یُتَّبَعُ فِیهِمْ قَوْمٌ مُرَاءُونَ یَتَقَرَّءُونَ وَ یَتَنَسَّکُونَ حُدَثَاءُ سُفَهَاءُ لَا یُوجِبُونَ أَمْراً بِمَعْرُوفٍ وَ لَا نَهْیاً عَنْ مُنْکَرٍ إِلَّا إِذَا أَمِنُوا الضَّرَرَ یَطْلُبُونَ لِأَنْفُسِهِمُ الرُّخَصَ وَ الْمَعَاذِیرَ یَتَّبِعُونَ زَلَّاتِ الْعُلَمَاءِ وَ فَسَادَ عَمَلِهِمْ یُقْبِلُونَ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ مَا لَا یَکْلِمُهُمْ فِی نَفْسٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَوْ أَضَرَّتِ الصَّلَاةُ بِسَائِرِ مَا یَعْمَلُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَبْدَانِهِمْ لَرَفَضُوهَا کَمَا رَفَضُوا أَسْمَی الْفَرَائِضِ وَ أَشْرَفَهَا»؛ کافی، ج ۵، ص ۵۵.
- ↑ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ»؛ اصول کافی، ج ۵، ص ۵۹.
- ↑ ر. ک: احمدوند، فردین، مکارم اخلاق در صحیفه، ص۳۳۴-۳۳۵.