منابع و راه‌های دست‌یابی معصوم به علم غیب چیستند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
منابع و راه‌های دست‌یابی معصوم به علم غیب چیستند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

منابع و راه‌های دست‌یابی معصوم (ع) به علم غیب چیستند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

ناصر مکارم شیرازی

آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در کتاب «پیام قرآن» در این‌باره گفته‌اند:

«نخستین شرط برای تصدی مقام امامت علم و آگاهی و دانش نسبت به تمام معارف دینی و نیازهای مردم و آنچه در اداره جوامع انسانی لازم است، می‌باشند و بدون چنان علمی این مسئولیت هرگز به انجام نمی‌رسد، و ائمه اطهار (ع) از چنین علمی برخوردار بودند و معلومات خویش را هرگز نزد معلمان ننموده‌اند بلکه علم حضوری بوده است زیرا:

  • اولاً: با تحقیق و تفحص در قرآن مجید و روایات منابع علمی امامان در پنج منبع خلاصه می‌شود:
  1. آگاهی کامل از کتاب اللَّه: قرآن مجید به‌گونه‌ای که تفسیر و تأویل و ظاهر و باطن و محکم و متشابه آن را بخوبی می‌دانند، قرآن در این باره فرموده: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱] . امام صادق (ع) فرمودند: راسخان در علم امیر مؤمنان بعد از او هستند.
  2. وراثت از پیامبر: پیامبر اکرم (ص) تمام معارف و شرایع اسلام را به علی آموخت و طبق بعضی از روایات علی با خط خود در کتابی نوشت و این علم نسل اندر نسل به فرزندان علی یعنی امامان معصوم رسید.
  3. ارتباط با فرشتگان: ائمه، مانند: خضر و ذوالقرنین و مریم که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند و حقایق از عالم غیب به آنان الهام می‌شد، هستند. از حسن بن یحیای مدائنی نقل شده که از امام صادق (ع) پرسیدم: هنگامی که سؤالی از امامی می‌شود چگونه جواب می‌دهد؟ امام فرمود: گاهی به او الهام می‌شود و گاهی از فرشته می‌شنود و گاهی هر دو.
  4. روح القدس: از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده به خوبی بر می‌آید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین بوده و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل می‌ساخته.
  5. نور الهی: همانطور که ملاحظه فرمودید منابع علم امامان (ع) معصوم متعدد و متنوع است و در هیچ منبعی نقل نگردیده که امامی نزد معلمی درس خوانده باشد و اصولاً با وجود این منابع متصل به علم لایتناهی الهی که همه‌اش هم حضوری است چه نیازی است که به علم حصولی در نزد افراد که شأن علمی شان به مراتب از خود ائمه پایین‌تر است روی آورند.
  • ثانیاً: امامان (ع) به عنوان جانشیان پیامبر (ص) باید علم و دانشی در خور مأموریت عظیم‌شان داشته باشند تا مردم به آنها اعتماد کنند، این علم باید خالی از نقص باشد و گرنه جلب اعتماد نمی‌کند، باید در خور مأموریتشان باشد یعنی از گذشته و حال و آینده آگاه باشند، چون مأموریتشان ظاهر و باطن اجتماع و درون و برون مردم را شامل است این علم باید چنین معلوماتی باشد. پر واضح است که علمی با چنین شرایطی از عهده بشر خارج است و تنها منبعی که می‌تواند چنین شرایطی داشته باشد اتصال به غیب و با علم لدنی است.
  • ثالثاً: در پاره‌ای از روایات تصریح شده است که ائمه همه علوم را از ناحیه خداوند دریافت می‌دارند مثلا: الف): امام رضا (ع) درباره امامت فرمود: هنگامی که خداوند کسی را برای مردم بر می‌گزیند چشمه‌های حکمت را در دلش قرار می‌دهد و علم را به وی الهام می‌کند تا برای جواب از هیچ سؤالی درنمانده و در تشخیص حق سرگردان نشود. ب): امام صادق (ع) فرموده‌اند: کسی که گمان کند خدا بنده‌ای را حجت خویش در زمین قرار داده، سپس تمام آنچه را او به آن نیاز دارد از وی پنهان می‌کند بر خدا افتراء زده است. ملاحظه می‌فرمائید که در روایت اول تصریح دارد بگونه‌ای علم به امامان (ع) الهام می‌شود که از هیچ سؤالی درنمانند و در روایت دوم ظاهر می‌شود هر کس بگوید که خداوند همه علوم مورد نیاز امام را به او نداده به خدا افتراء زده، بنابراین نیازی به اکتساب نیست.
  • رابعاً: امامان از دوران کودکی از قوه قدسیه الهامی برخوردار بوده‌اند و نسبت به همه علوم و دانش‌ها مهارت داشته‌اند و در برابر همه پرسش‌های مردم در زمینه‌های گوناگون برای ایشان عرضه می‌شد بدون آنکه به کتب و مأخذی مراجعه کنند بی‌درنگ پاسخ لازم و قانع کننده‌ای را ارائه می‌نمودند. حاصل آنکه همه علم امامان معصوم لدنی بوده است و از ناحیه خداوند به ایشان رسیده یا بواسطه پیامبر اکرم (ص) یا الهام و یا تحدیث فرشتگان این است که نیازمند کسب علوم از دانشمندان بشری نبوده‌اند زیرا این ائمه بوده‌اند که مشکلات علمی دانشمندان را حل می نموده‌اند و تاریخ بهترین شاهد بر این مدعا است»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله سبحانی؛
آیت‌الله جعفر سبحانی در کتاب «آگاهی سوم یا علم غیب» در این باره گفته است:
  • «مهمترین منابع آگاهی از غیب را می‌توان در سه قسم خلاصه نمود:
  1. موجوداتی که از افق حس بشر بیرون بودن، و هیچ گاه در قلمرو حس او قرار نمی گیرد. مانند ذات پروردگار جهان و حقیقت اسماء و صفات وی، و جنود غیبی خدا یعنی فرشتگان و شیوه کار آنان مانند تدبیر عالم خلقت، و جهان ارواح و جن و عالم برزخ و فرازهای مختلف آن، و رستاخیز و مواقف گوناگون آن و.... حقایق این موجودات و کیفیات و خصوصیات آنها از افق حس و ادراک انسان بیرون بوده، و هیچ گاه بشر از حقیقت و خصوصیات کمی و کیفی آنها، آگاه نخواهد گشت، و در برابر آنها وظیفه ای جز ایمان به وجود آنها ندارد.
  2. مکتشفات علمی بشر مانند قوانینی که بر پهنه هستی حکومت می‌کنند و موجوداتی که قرن ها از افق حس او بیرون بوده‌اند. مثلاً روزگاری بشر از قانون جاذبه و قانون گریز از مرکز آگاه نبود و نمی‌دانست که کاخ بی‌ستون منظومه شمسی، و تمام کهکشان‌ها و سحابی‌ها بر اساس این دو قانون استوار است، از این جهت این دو قانون و قوانین دیگری که بشر بعدها کشف کرد همگی از اقسام "مغیبات" بودند.
  3. حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. فرض کنید در خانه کسی، حادثه‌ای رخ داد و او شاهد آن بود، آگاهی چنین فردی، آگاهی از امر محسوس بوده و آگاهی از غیب نبود و اگر همان شخص همان حادثه را برای دیگران که در آن محل نبودند، بازگو کند گزارش از غیب نداده است. ولی اگر کسی بدون آن که همان حادثه را ببیند و یا از کسی بشنود، و یا از طریق کتاب و روزنامه و دیگر وسایل ارتباط جمعی، از آن آگاه گردد و یا از قراینی آن را حدس بزند ناگهان به طور یقین از وجود حادثه‌ای ما را مطلع سازد، یک چنین گزارش، خبر از غیب خواهد بود. بنابراین گزارش های قرآن راجع به امت‌های پیشین به وسیله پیامبری که نه درس خوانده و نه این مطالب را از فردی شنیده است، خبر از غیب می باشد»[۳].
  • «علم غیب که باید آن را "معرفت سوم" و یا "آگاهی سوم" نامید، بدون علت نیست. (...) چنین آگاهی علت عادی و طبیعی ندارد بلکه از مجرای علل غیر عادی و غیر طبیعی وارد ذهن فرد آگاه می گردد اینک به برخی از طرق و علل غیر طبیعی این نوع آگاهی، اشاره می کنیم:
  1. وحی مستقیم الهی: به این معنی که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا در اختیار پیامبر گذارده می شود و برخی از خبرهای غیبی قرآن اعم از حوادث گذشته و آینده، و معارف مربوط به خدا و اسما و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد همگی از این قبیل است یعنی غیبی است که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا می باشد.(...)
  2. وحی به وسیله فرشته: گاهی فرشته ای به صورت انسان متمثل می گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می سازد.
  3. رؤیای صادق یا خواب‌های راستین: یکی دیگر از وسایل آگاهی از غیب است. (...) مثلاً ابراهیم از طریق رؤیا آگاه شد که از جانب خدا مأمور است که فرزند خود اسماعیل را ذبح کند و آن چنان به صحت خواب خود ایمان داشت که مقدمات آن را فراهم ساخت[۴]. حضرت یعقوب و حضرت یوسف از طریق علم به تعبیر خواب، حوادثی را پیش بینی می‌کردند و از امور پنهان از حس، گزارش می‌دادند.
  4. القاء روح: گاهی یک رشته حقایق و امور پنهان از حس بر ضمیر القاء می‌گردد. ناگهان فضای روح، آن چنان روشن می‌گردد که یقین پیدا می‌کند که آنچه را دریافت نموده است صحیح و پا برجاست. مادر موسی نگران سرنوشت فرزند دلبند خود بود که ناگهان به او الهام شد او را در میان جعبه‌ای بگذارد و آن را به روی آب‌های نیل روانه سازد در سرنوشت او نیندیشد زیرا ﴿إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ[۵]»[۶].
۲. آیت‌الله مصباح یزدی؛
آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، در کتاب «آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌ است: «بی‌شک اهل بیت پیغمبر (ص) بیش از سایر مردم از علوم آن حضرت، بهره‌مند بودند چنانکه درباره ایشان فرمود: «لا تُعلِّموهُمْ فَاِنَّهُمْ أعْلَمُ مِنْکُم»[۷] مخصوصاً شخص امیرمؤمنان (ع) که از دوران کودکی در دامان رسول خدا (ص) پرورش یافته و تا آخرین لحظات عمر آن حضرت ملازم وی، و همواره درصدد فراگرفتن علوم و حقایق از پیامبر اکرم (ص) بود، و درباره وی فرمود: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا»[۸] و از خود امیرمؤمنان (ع) نقل شده که فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ (ص) عَلَّمَنی اَلْفَ باب، وَ کُلُّ باب یَفْتَحُ اَلْفَ بابِ فَذلِکَ اَلْفَ باب، حتّی عَلِمْتُ ما کانَ وَ ما یکونُ اِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ عَلِمْتُ عِلْمَ الْمَنایا وَ الْبَلایا وَ فَصْلَ الْخِطابِ»[۹] ولی علوم ائمه اهل بیت (ع) منحصر به آنچه از پیامبر اکرم (ص) بی‌واسطه یا باواسطه شنیده بودند نبوده است بلکه ایشان از نوعی علوم غیرعادی نیز بهره‌مند بوده‌اند که به‌صورت "الهام و "تحدیث"[۱۰] به ایشان افاضه می‌شده است نظیر الهامی که به خضر و ذوالقرنین[۱۱] و حضرت مریم (س) و مادر موسی (ع) "وحی" گردیده که البته منظور از آن، وحی نبوت نیست، و با چنین علمی بوده که بعضی از ائمه اطهار (ع) که در سنین طفولیت به مقام امامت می‌رسیدند از همه چیز آگاه بودند و نیازی به تعلّم و فراگیری از دیگران نداشتند»[۱۲].
۳. آیت‌الله تحریری؛
آیت‌الله محمد باقر تحریری در کتاب «جلوه‌های لاهوتی» در این باره گفته است: «از امام صادق (ع) نقل شده است که فرمود: به راستی (علومی) در قلب بعضی از ما می‌افتد و بعضی از ما در خواب به او داده می‌شود و بعضی از ما صدایی را مانند صدای زنجیر در طشت می‌شنود و بعضی از ما صورتی بزرگ‌تر از جبرئیل و میکائیل نزدش می‌آید. و در روایت دیگر، آن حضرت فرموده است: علم ما غابر و مزبور و افتادن در قلب و کوبیدن در گوش است و نزد ما جفر قرمز و جفر سفید و مصحف فاطمه (س) و جامعه و تمامی آن‌چه مردم به آن نیاز دارند موجود است. از ایشان از تفسیر این سخن سؤال شد، حضرت فرمود: اما غابر، علم به آن‌چه که موجود می‌شود. و مزبور، علم به آن‌چه موجود شده است و نکته در دل‌ها همان الهام است و کوبیدن در گوش‌ها گفتار ملائکه است که کلام ایشان را می‌شنویم و شخص ایشان را نمی‌بینیم، و اما جفر قرمز، ظرفی است که در آن سلاح رسول خدا (ص) می‌باشد و هرگز بیرون نمی‌آید تا این که قائم ما اهل‌بیت قیام کند، و اما جفر سفید، ظرفی است که در آن تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و کتاب‌های اولیه خداوند است، و اما مصحف فاطمه (س) آن‌چه حادث می‌شود و اسماء کسانی که مالک می‌شوند (حکومت می‌کنند) تا روز قیامت در آن است، و اما جامعه کتابی است که طولش هفتاد زارع بوده، به املاء رسول خدا (ص) و خط علی ابن ابی‌طالب (ع) است، به خدا سوگند تمامی آن‌چه مردم تا روز قیامت به آن نیاز دارند، حتی دیه زخم وارد کردن و دیه تازیانه و نصف تازیانه زدن در آن موجود است[۱۳]. و در بعضی از روایات درباره مصحف حضرت زهرا (س) می‌فرماید: سه برابر قرآن شماست که حرفی از قرآن در آن نیست و خداوند آن را بر آن حضرت املاء و وحی فرموده است[۱۴]. البته تعبیرات دیگر نیز وجود دارد، خلاصه آن که راه‌های علوم این خاندان متعدد است و حقیقت آن را نیز درک نمی‌کنیم، و آنها توجیهاتی نیز دارند، یا این‌که در بعضی از روایات می‌فرماید: که روحشان به عرش می‌رود و آگاهی‌هایی را به دست می‌آوردند[۱۵] و یا این‌که بین امام و خداوند عمودی از نور است که به واسطه آن عمل اهل هر شهری را می‌بیند و برای این عمود نیز تعبیرات گوناگونی در روایات آمده است[۱۶]. جمع بین این روایات با بحث گذشته این می‌شود که خداوند متعال می‌خواهد امر هدایتش به‌واسطه اسبابی که خود می‌خواهد و معرفی می‌نماید جاری شود و از شرایط مهم مقام امام، علم او است و این علم هم ابعادی دارد، آنچه در امر هدایت لازم است علم به معارف حقه است که خداوند از راه‌های متعددی آن را به امام (ع) اعطاء می‌فرماید و علوم دیگر ایشان نسبت به حقایق عالم و خزائن غیب الهی و واقعیات دیگر از علومی است که برای کمال امامت و احتجاج با دیگران و نشان دادن آثار بندگی خداوند است که دیگران نیز با تبعیت از ایشان می‌توانند به اندازه ظرفیت وجودی خویش به آنها نایل شوند. باید توجه کرد که علم به ذات الهی به گونه علم حضوری احاطی از جانب مخلوق در هر درجه از کمال وجودی که باشد، محال است بلکه هر موجودی از طریق اسماء و صفات کمالیه به او علم دارد، جز برای کسانی که به مقام فنای مطلق در ذات احدیت رسیده باشند که در این صورت علم احاطی معنا ندارد و در این حال یا مقام، عالِم توجهی به خود ندارد تا علم احاطی صورت پذیرد و این علم برای ائمه (ع) در درجه اوّل است و سپس برای اوحدی از اولیاء الهی حاصل می‌شود»[۱۷].
۴. آیت‌الله مصطفوی؛
آیت‌الله سید حسن مصطفوی و حجت الاسلام و المسلمین احمد مروی در مقاله «دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم» در این‌باره گفته‌اند:

«برای اثبات درستی و استواری دانش گستردة امامان، اشاره‌ای به منابع و سرچشمه‌های علوم ایشان ضروری است. قرآن نخستین و اساسی‌ترین منبع دانش امامان به شمار می‌آید، هر چند قرآن در دسترس تمامی افراد است، لیكن بهره‌مندی از ملكوت قرآن تنها برای انبیا و اولیا ممكن است. امام حسین (ع) در بیانی كوتاه این حقیقت را این چنین تبیین فرموده است: كتاب الهی مشتمل بر چهار امر است؛ بر عبارات، اشارات، لطائف و حقایق. عبارات برای عوام از مردم و اشارات برای خواص، و لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیا[۱۸]. حقیقت قرآن نزد انبیا و اولیاست و امام بر ملكوت قرآن آگاهی دارد و آگاهی بر ملكوت و بطون قرآن، یعنی آگاهی بر تمامی آنچه برای رسیدن به سعادت و فلاح بشر لازم است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «از نسل رسول خدا تولد یافتم، در حالی كه من داناترین افراد بر كتاب الهی هستم و آگاهی از آن دارم و در آن اخبار آسمان، زمین بهشت، جهنم و خبر آنچه گذشته و آنچه خواهد آمد، وجود دارد. من همه اینها را می‌دانم؛ چنانكه كف دستم برای من پیداست، خداوند فرموده است در قرآن بیان هر چیزی است». در روایتی پیامبر اكرم (ص) می‌فرماید: «ان للقرآن ظاهراً و باطناً و حداً و مطلعا‏‏»[۱۹]. در حدیثی حضرت علی (ع) اشاره به سینه مباركش می‌كند: «إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَة‏‏»[۲۰]. اهل بیت عصمت و طهارت، نه تنها به حقیقت قرآن و تفسیر آن علم دارند، بلكه به همة كتب الهی نیز آگاهند؛ زیرا قرآن مهیمن بر كتب انبیای الهی است و كسی كه به كتب مهیمن الهی علم دارد، همة كتب الهی را نیز می‌شناسد و لذا امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرماید: قسم به خداوند كه اگر برای من جایگاهی فراهم شود و بر آن بنشینم، می‌توانم برای اهل تورات به تورات و برای اهل انجیل به انجیل و برای اهل قرآن به قرآن فتوا دهم،[۲۱]. غزالی از امیرالمؤمنین (ع) نقل می‌كند كه اگر بخواهم به اندازه چهل بار شتر "الف" فاتحه الكتاب را شرح می‌كنم[۲۲]. بنابراین، پی‌بردن به معانی و باطن قرآن مخصوص مطهرون و معصومین (ع) است و آنان‌اند كسانی كه حقیقت قرآن نزد آنهاست و امام كسی است كه بر ملكوت و بطون قرآن آگاهی دارد و به تعبیر قرآن مجید، احاطه به حقیقت و ملكوت قرآن برای غیر مطهرون مقدور نخواهد بود: ﴿ لّا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ [۲۳] سپس آنان را چنین تعریف می‌كند: ﴿ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا [۲۴]

امامان معصوم (ع) افزون بر آگاهی از بطون قرآن كریم، از نوعی از وحی به نام وحی تسدیدی برخوردارند. علامه طباطبایی در ذیل آیه ۷۳ سوره انبیا ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ [۲۵] ضمن اشاره به نكات بسیار سودمندی می‌نویسد: «فقوله تعالی ﴿وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ یدل علی تحقق الفعل، ای أن الوحی تعلق بالفعل الصادر عنهم ای أن الفعل كان یصدر عنهم بوحی مقارن له، دلالة الهیة باطنیة هو غیر الوحی المشرع الذی یشرع الفعل اولاً و یترتب علی اتیان الفعل علی ما شرع... فهذا الوحی المتعلق بفعل الخیرات وحی تسدید لیس وحی تشریع»[۲۶]. وحی تسدید غیر از وحی تشریعی است، بلكه این وحی متعلق به اعمال خیر است. امام در سیر مراتب وجودی با تأیید الهی روح آنان با روح القدس مرتبط و با نیروی الهی تسدید می‌شوند و امور به آنها وحی می‌شود: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ ﴿وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِيلَ وَ مِيكَائِيلَ لَمْ يَكُنْ مَعَ أَحَدٍ مِمَّنْ مَضَى غَيْرِ مُحَمَّدٍ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ يُسَدِّدُهُمْ وَ لَيْسَ كُلُّ مَا طُلِبَ وُجِد»[۲۷]. امام ضمن بیان اینكه روح آفریده‌ای برتر از جبرئیل و میكائیل است، می‌فرماید: روح همراه با محمد (ص) و ائمه (ع) است و آنان را تسدید می‌كند. امام صادق (ع) در پاسخ از سؤال عمار ساباطی كه پرسید اگر شما به حكومت رسیدید، چگونه حكم می‌كنید؟ فرمود: به حكم خدا و حكم داود و چنانچه موضوعی پیش بیاید كه حكم آن نزد ما حاضر نباشد، روح القدس آن را به ما القا می‌كند[۲۸].

دانش پیامبر از دو راه به امامان رسیده است: یكی از راه عادی كه همان تعلیم و تعلم است. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «كنت ادخل علی رسول االله (ص) لیلاً و نهارا فكنت اذا سألته اجانبی و ان سكتت ابتدأنی...» راه دیگر تعلیم از راه غیر عادی و از راه القاء و عنایت خداوندی است. امام علی (ع) آنگاه كه به دستور پیامبر (ص) عازم یمن شد، از پیامبر (ص) درباره پرسشهایی كه مردم یمن درباره قضا از او می‌كنند، راهنمایی خواست كه پیامبر فرمود: «ادن، فدنوت فضرب بیده علی صدری ثم قال: اللهم ثبت لسانه واهد قلبه فلا والذی فلق الحبة و برء النسمة ما شككت فی قضاء بین اثنین بعد»[۲۹]. درباره معاشرت امامان با ملائكه آمده است، ملائكه در همه احوال بر امامان نازل و مانع رسیدن شرور به ایشان می‌شوند. به هنگام نماز با ایشان نماز می‌گذراند و آنچه در زمین، چه در شب و چه در روز رخ می‌دهد، به آگاهی امام می‌رسانند؛ چنانكه خداوند می‌فرماید: ﴿تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ [۳۰]. جبرئیل، میكائیل و ملک الموت همواره در معرض رؤیت اماماند و به ایشان مشكلات و دشواری‌هایی كه در كتاب و سنت نیست، الهام می‌كنند، امامان محل آمد و شد ملائكه‌اند و هر ملكی كه برای امری نازل می‌شود، نخست نزد امام می‌آید و آن را بر امام عرضه می‌دارد[۳۱]. به هر روی، چنانكه فیلسوفان مسلمان اثبات كرده‌اند، نظام آفرینش نظام احسن است و آنچه در هستی وجود دارد، جلوه‌هایی از ذات باری‌تعالی است. هر موجودی كه از نظر رتبه وجودی نزدیك‌تر به هرم هستی باشد، از كمالات فزونتری برخوردار است. انبیا و امامان برگزیدگان خداوندند كه با اعطای الهی و ظرفیتهای ذاتی كه دارند به اکن كمالات نائل آمده‌اند»[۳۲].
۵. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در دو کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» و «معارف کلامی شیعه» در این‌باره گفته‌ است:
  1. وحی: بخشی از علوم غیبی که شامل علوم پیامبران می‌شود از طریق وحی حاصل می‌شود؛
  2. تحدیث: بخشی دیگر از علوم غیبی از طریق تحدیث برای بعضی از برگزیدگان الهی حاصل می‌شود، که به آنها "محدَّث" می‌گویند[۳۳]. اگرچه ماهیت بعضی از طرق مجهول است. اما طریق تحدیث و نحوه آن در روایات تبیین شده است[۳۴]؛
  3. تمثُّل فرشتگان: گاه می‌شود که علم غیب از طریق تمثل فرشتگان به صورت انسان، در اختیار بعضی از بندگان قرار می‌گیرد، مانند: داستان آگاهی حضرت مریم (س) به اینکه دارای فرزند می‌شود[۳۵]. جریان حضرت ابراهیم و همسرش، بر اینکه در دوران کهن سالی فرزند دار خواهند شد[۳۶]. شاید بتوان این طریق را با طریق تحدیث جمع نمود؛
  4. روح: فراگیری علم غیب از طریق روح هم طریق دیگری است که روایات از آن یاد کرده‌اند و از روح به عنوان واقعیتی عظیم‌تر از جبرئیل و میکائیل سخن گفته اند[۳۷]؛
  5. عرش[۳۸]؛
  6. کتاب مبین:[۳۹] بعضی از آیات، بر آگاهی غیر خداوند بر آنچه در کتاب مبین است، اشاره دارد[۴۰]؛
  7. ام الکتاب[۴۱]؛
  8. لوح محفوظ:[۴۲] البته ماهیت لوح محفوظ نامعلوم است، و قرآن و روایات فقط نشانه‌هایی درباره آن گفته‌اند که شاید لوح محفوظ، ام الکتاب، کتاب مبین، امام مبین نام‌های مختلف یک حقیقت باشند[۴۳]؛
  9. لوح محو و اثبات[۴۴]؛
  10. کتاب اعمال: این کتاب غیر از کتاب مبین است»[۴۵] [۴۶].
  • «یکی دیگر از مسائل مهم مربوط به علم امام این است که اگر علم امام غیر کسبی و به عبارت دیگر، حضوری و احاطی است، نحوه دریافت و سرچشمه‌های علمی‌آن‌ها چگونه است:

۱. مهم‌ترین منبع علم امام که در روایات فراوانی آمده، وراثت از پیامبر (ص) است. نحوه انتقال علم پیامبر به امام به دو گونه بیان شده:

الف) تعلیم عادی به نحو تعلیم و تعلّم؛ آن گونه که حضرت علی (ع) فرمود: «كُنْتُ أَدْخُلُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ لَيْلًا وَ نَهَاراً وَ كُنْتُ إِذَا سَأَلْتُهُ أَجَابَنِي وَ إِنْ‏ سَكَتُ‏ ابْتَدَأَنِي‏»[۴۷]. از همین علوم تعلیمی‌ می‌توان به شمار آورد آنچه را حضرت علی (ع) به املاء پیامبر نوشته‌اند، مثل جامعه، جفر و مصحف[۴۸]. و همچنین کتاب‌ها و علومی‌ که از دیگر انبیا (ع) نزد ائمه (ع) هست و از زمره‌ علوم موروثی به شمار می‌آید، زیرا امامان (ع) از طریق پیامبر (ص) نسبت به آن‌ها آگاهی پیدا کرده‌اند؛

ب) تعلیم غیر عادّی، یعنی از راه القا و افاضه‌ پیامبر؛ حضرت علی (ع) می‌فرماید: «بَعَثَنِي رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِلَى الْيَمَنِ فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ تَبْعَثُنِي إِلَى قَوْمٍ أَسَنَّ مِنِّي وَ أَنَا حَدِيثٌ لَا أُبْصِرُ الْقَضَاءَ قَالَ: فَوَضَعَ يَدَهُ عَلَى صَدْرِي وَ قَالَ: اللَّهُمَّ ثَبِّتْ لِسَانَهُ وَ اهْدِ قَلْبَهُ‏»[۴۹] یا مانند روایت دیگری که از امام علی (ع) نقل شده: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ وَ مِمَّا كَانَ وَ مِمَّا يَكُونُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلُّ بَابٍ مِنْهَا يَفْتَحُ أَلْفَ بَابٍ فَذَلِكَ‏ أَلْفُ‏ أَلْفِ‏ بَابٍ‏‏»[۵۰] این دو نوع انتقال علم را می‌توان به امامان دیگر هم تعمیم داد.

از جمله علوم موروثی، ائمه (ع) سنّت پیامبر (ص) یا احادیث و روایاتی است که از پیامبر به یادگار مانده و آن‌ها روایاتی است که در طول ۲۳ سال نبوّت رسول خدا (ص) در اختیار اصحاب و اصرافیان حضرت قرار داده می‌شد. از آن میان، کسی که بیش از همه لیاقت حفظ این گفتار نو احادیث پیامبر (ص) را داشت حضرت علی (ع) بود که بیش از همه با آن حضرت همراه بود و بیش از همه از حضرت بهره‌مند شد. حضرت علی (ع) می‌فرماید: «مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) شَيْئاً إِلَّا حَفِظْتُهُ‏ وَ لَمْ‏ أَنْسَه‏»[۵۱]

۲. یکی دیگر از منابع و مآخذ علوم ائمه (ع) علومی‌ است که ملائکه به امام می‌رسانند که به آن‌ها علوم لدنّی هم گفته می‌شود. از این علوم غیر موروثی که توسط ملائکه در اختیار امام قرار می‌گیرد تعابیر مختلفی شده و در خصوص نحوه انتقال این گونه علوم توسط ملائکه به امام که نام تحدیث هم بر آن نهاده شده روایات مختلفی وجود دارد: مطابق با برخی از روایات، ملائکه بر آن‌ها نازل می‌شوند؛ حال یا در خواب یا در بیداری که البتّه مَلَک را مشاهده نمی‌کنند و فقط صدای او را می‌شنوند. حارث بن مغیره می‌گوید از امام صادق (ع) در رابطه با نحوه فراگیری علم امام سؤال کردم، حضرت فرمود: «وَحْيٌ‏ كَوَحْيِ‏ أُمِ‏ مُوسَى‏‏»[۵۲].

در روایاتی دیگر از نزول فرشته‌ روح بر امام سخن به میان آمده، از جمله ابو حمزه از امام صادق (ع) در رابطه با نحوه علوم ائمه (ع) سؤال کرد و امام در پاسخ، از آمدن فرشته‌ روح سخن گفتند[۵۳].

حقیقت روح برای کسی غیر از اولیای خدا شناخته شده نیست، ولی به یقین، موجودی است از موجودات عالم ملکوت و از وسایط علم‌رسانی به پیامبران و اولیای الهی.

گروهی دیگر از روایات نحوه علم‌رسانی ملائکه به امام را الهام دانسته است: مطلب در قلب آنان حک یا در گوش آنان بیان می‌شود.

از مجموع روایاتی که در رابطه با منابع علم ائمه (ع) و نحوه فراگیری آن علوم وجود دارد، چند نکته استفاده می‌شود:

  1. امام دارای دو نوع علم است: ۱. علم عادّی؛ ۲. علم غیر عادّی و ویژه.
  2. امام در فراگیری علوم عادّی از طرق معمول استفاده می‌کند، همانند دیگران.
  3. طرق غیر عادّی عبارت‌اند از: ۱. تعلیم رسول خدا (ص) که غیر از تعلیم و تدریس عادّی است، مثل این‌که دست بر سینه امام علی (ع) می‌گذاشتند و امام علوم فراوانی را می‌آموخت؛ ۲. انواع الهاماتی که به وسیله ملائکه و روح القدس انجام می‌گیرد.
  4. از مجموع این روایات چنین استنباط می‌شود که بخشی از علوم ائمه (ع) حصولی، و بخشی دیگر حضوری است»[۵۴].
۶. حجت الاسلام و المسلمین خسروپناه؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه در کتاب‌های «قلمرو دین» و «کلام نوین اسلامی» در این باره گفته است:
  • «انبیا از راه‌های مختلفی علوم خود را کسب می‌نمایند. در قرآن به این راه‌ها اشاره شده است:
  1. وحی: ﴿ وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ [۵۵].
  1. سیر و سلوک پیامبران و صعود آنها به عوالم دیگر: ﴿سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [۵۶].
  1. روح القدس: ﴿وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ [۵۷][۵۸].
  • «برخی از اهل سنت مانند: فخر رازی، مباحث زیادی، پیرامون علم غیب امام مطرح نکرده است؛ اما بر اساس اعتقاد وی به جایگاه و منزلت حکومتی و دنیوی امام (ع) و خلیفه، می‌توان نفی هرگونه علم غیب و علوم غیر دینی را از امام به او نسبت داد. فخر رازی علم غیب انبیا را به معنای آگاهی آنها از امور وحیانی می‌داند. وی در ذیل تفسیر آیه۴۱ سوره طور ﴿أَمْ عِندَهُمُ الْغَيْبُ فَهُمْ يَكْتُبُونَ[۵۹] می‌فرماید: "آنچه از علوم غیبی در نزد رسول خدا (ص) هست، علم به امور و اسرار و احکام و اخبار فراوان را از طریق وحی کسب می‌کند و به آنها یقین پیدا می‌کند."[۶۰] این تفسیر، ناتمام است؛ برای اینکه چگونه ممکن است لفظ غیب که به معنای پوشیده از حس است و معنای عامی دارد و در برابر شهود قرار دارد؛ تنها بر یک مصداق، یعنی وحی حمل گردد.[۶۱] اگر مقصود این باشد که گرچه غیب به معنای عامی به کار می‌رود؛ ولی وحی الهی تنها راه دریافت شناخت غیبی است؛ پاسخ می‌دهیم که آیات و روایات، راه دستیابی به امور و حقایق غیبی را منحصر در وحی ندانسته‌اند و راه‌های دیگری، همچون الهام و رؤیای صادق و آموختن و تعلیم از پیامبر (ص) را برای کسب معرفت به غیب، بیان کرده‌اند»[۶۲].
۷. حجت الاسلام و المسلمین برنجکار؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضا برنجکار در «دومین دوره مدرسه تابستانی کلام امامیه» در این‌باره گفته است:

«در باب علوم امام چند منبع، دسته و شکل را می‌توان ذکر کرد:

  1. علوم انتقالی از پیامبر که این دسته خود شامل علم القرآن، علم دیگر کتب آسمانی، کتاب جامعه و الف باب می‌شود. در کتاب کافی سه «باب ما عند الأئمة من كتب الأولين كتب الأنبياء التوراة و الإنجيل و الزبور و صحف إبراهيم‏»[۶۳] و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ عِنْدَهُمْ جَمِيعُ الْكُتُبِ الَّتِي نَزَلَتْ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ أَنَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا عَلَى‏اخْتِلَافِ أَلْسِنَتِهَا» [۶۴]و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ يَعْلَمُونَ جَمِيعَ الْعُلُومِ الَّتِي خَرَجَتْ إِلَى الْمَلَائِكَةِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الرُّسُل‏»[۶۵] به علم امام به همه کتب آسمانی از جمله قرآن اشاره دارد. همچنین بر اساس روایاتی که در کافی و دیگر کتب روایی داریم، کتابی با املای پبامبر (ص) و خط امیرالمومنین (ع) وجود داشته که تمام مسائل شرعی و «كُلُّ شَيْ‏ءٍ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْه‏» [۶۶]در آن بوده که از آن به کتاب جامعه یاد می شده است و این کتاب از طریق رسول خدا (ص) به ائمه رسیده است. همچنین روایاتی داریم که پیامبر خدا (ص) هزار باب از علم را به امیرالمومنین (ع) آموختند که از هر کدام هزار باب باز می شد.
  1. علوم انتقالی از ملائکه که مصحف فاطمه (س) و تحدیث از طریق "نقر در سمع" و الهام از طریق "نکت در قلب" در ذیل آن قرار دارد. دو «بَابٌ فِيهِ ذِكْرُ الصَّحِيفَةِ وَ الْجَفْرِ وَ الْجَامِعَةِ وَ مُصْحَفِ فَاطِمَةَ (س)»[۶۷] و «بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ (ع) مُحَدَّثُونَ مُفَهَّمُون»[۶۸] در کتاب کافی به احادیث متعددی درباره این منبع علم اشاره دارد.
  1. علوم اخذ شده از خداوند که این دسته نیز شامل علم الهامی از طریق روح القدس و علم به اسم اعظم خداست که ابوابی نظیر «فِيهِ ذِكْرُ الْأَرْوَاحِ الَّتِي فِي الْأَئِمَّةِ (ع)»[۶۹]و «بَابُ الرُّوحِ الَّتِي يُسَدِّدُ اللَّهُ بِهَا الْأَئِمَّةَ (ع)»[۷۰] بر این نوع از علم امام دلالت دارد»[۷۱].
۸. حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی؛
حجت الاسلام و المسلمین رحیم لطیفی در مقاله «علم غیب معصوم» در این باره گفته است:

«منابع عمده علوم امامان از دید روایات چنین است:

  1. نزد ائمه اسم اعظم است: روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه (ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده می‌شود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به علم من الکتاب تعبیر کرده است.
  2. نزد امامان مواهب انبیا است: برخی روایات خبر از وجود آیات و مواهب انبیا (ع) در نزد ائمه (ع) می‌دهند، مانند الواح حضرت موسی (ع) و انگشتر حضرت سلیمان (ع). این موضوع ثابت می‌کند که امامان (ع) از علم و قدرت عالی برخوردارند.
  3. نزد ائمه هزاران باب علمی است که پیامبر خاتم به امام علی آموخته است: امام صادق (ع) فرمود: «انّ النبّی (ص) حدّث علیآً بالف باب یوم توفی رسول الله وکل باب یفتح الف باب فذلک الف الف باب» [۷۲] امام صادق (ع) ضمن تأیید این منبع، سه منبع دیگر (الجامعه، مصحف الفاطمه و جفر) را می‌افزاید»[۷۳].
۹. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در کتاب «منابع علم امامان شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«منابع و راه‌هاى عامِ آگاهى ائمه (ع) از غیب عبارت‌اند از:

١. قرآن:‌ قرآن (کتاب) نخستین منبع نامتناهى علوم اهل بیت (ع) است که احکام و دستورهاى دین را از آن مى‌گیرند. استنباط و برداشت اهل بیت پیامبر (ص) از قرآن به دو صورت است: گاهى ظاهر آیه بسیار روشن است. ازاین‌رو اهل بیت (ع) حکمى را که بیان مى‌کنند، به این آیات محکم استناد مى‌دهند. اما گاهى ظاهر آیه روشن نیست و احتیاج به تأویل دارد. در این صورت، اهل بیت (ع) که راسخان در علم و آگاهان به تأویل و تفسیر و ظاهر و باطن قرآن‌اند، حکم آن را از قرآن استخراج مى‌نمایند.(...)

٢. تعلیم از پیامبر (ص):‌ دومین منبع علم امامان، وصایت و وراثت از پیامبر یا تعلیم از پیامبر و به عبارت دیگر، آگاهى از سنت پیامبر است؛ یعنى پیامبر خاتم (ص) تمام معارف و علوم خود را به نخستین وصى خود، حضرت على (ع) منتقل نمود و این علوم نیز بعد از ایشان به فرزندان او امامان (ع) نسل به نسل منتقل شده است تا به خاتم‌الاوصیا امام زمان (ع) رسیده است. این تعلیم و وراثت از پیامبر (ص) به دو صورت بدون واسطه و با واسطه به آنان رسیده است که در اینجا به توضیح آن مى‌پردازیم.

تعلیم بدون واسطه: مجموعه معارف و علومى است که پیامبر (ص) به‌طور مستقیم و بدون واسطه به حضرت على (ع) تعلیم داده است؛ چنان‌که احادیث مختلفى از فریقین در این‌باره نقل شده است؛ براى مثال وقتى آیه (﴿وَتَعِيَهَا أُذُنٌ وَاعِيَةٌ)[۷۴] نازل شد، پیامبر اسلام (ص) فرمود: از خدا خواستم که گوش على را از گوش‌هاى شنوا و نگهدارنده حقایق قرار دهد.[۷۵](...)

تعلیم باواسطه: مجموعه معارفى است که با یک واسطه یا بیشتر از پیامبر اسلام (ص) به سایر اهل بیت (ع) رسیده است؛ یعنى امامانى که رسول خدا (ص) را درک نکرده‌اند و مستقیم از آن حضرت کسب فیض ننموده‌اند. ولى از اجداد خود نقل حدیث مى‌کنند تا به رسول خدا (ص) مى‌رسد؛ مثل حدیث معروف سلسلة الذهب که امام رضا (ع) در نیشابور چنین فرمود: روایت شده است که پدرم عبد صالح جناب موسی بن جعفر (ع) فرمود پدرم صادق جعفر بن محمد (ع) روایت نموده که فرمود پدرم ابو جعفر (ع) بن علی شکافنده علوم پیامبران روایت نموده که فرمود پدرم علی بن حسین سید العابدین (ع) روایت نموده که فرمود پدرم سرور جوانان اهل بهشت جناب حسین (ع) روایت نموده که فرمود پدرم علی بن ابی طالب (ع) فرمود شنیدم که پیامبر اکرم (ص) می فرماید شنیدم جبرئیل می فرماید خداوند عزوجل فرمود همانا تنها من الله می باشم و خدایی جز من نیست پس مرا عبادت و بندگی نمایید، هر کس از شما با اخلاص گواهی دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست در دژ مستحکم من وارد شده است و هر کس در دژ مستحکم من وارد شود از عذاب من ایمن گردد[۷۶] شخصى از امام صادق (ع) پرسید که علوم شما از چه منبعى گرفته شده است؟ حضرت فرمود: هرگاه درباره چیزى به تو پاسخ گفتم، از رسول خدا (ص) است و ما از خود چیزى نمى‌گوییم.[۷۷](...)

٣. کتاب امیرمؤمنان على(ع):‌ یکى دیگر از منابع علم امامان (ع)، کتاب على (ع) است. از احادیث استفاده مى‌گردد که آن کتاب، طومارى از جنس پوست بوده است به طول هفتاد ذراع پیامبر (ص) که با املاى ایشان و با خط على (ع) نوشته شده است و در آن هر حلال و حرامى و هر چیزى که مردم تا قیامت به آن نیاز دارند، وجود دارد؛ حتى دیه یک خراش بر بدن. کتاب على (ع) نخستین کتاب گردآورى شده در اسلام مى‌باشد که در زمان پیامبر (ص) نوشته شده است.[۷۸] گاهى این نوشته به اسم «جامعه» و گاهى به نام «صحیفه» یا «کتاب على» شناخته شده است[۷۹] که بعد از امام على (ع) به امامان (ع) یکى پس از دیگرى منتقل مى‌شود و الآن نیز در دست خاتم‌الاوصیا امام زمان (ع) است. (...) ۴. جفر:‌ «جفر» یکى دیگر از منابع علم امامان (ع) است که در مواردى به آن تمسک نموده‌اند. (...) در اصطلاح، جفر پوستى است که علوم در آن نوشته مى‌گردد و در اصطلاح حدیثى، به کتاب مخصوصى اطلاق مى‌شود که به املاى پیامبر اکرم (ص) و نگارش على (ع) بوده و در بردارنده علم انبیا و اوصیا (ع) است. این کتاب، از جمله نشانه‌هاى امامت است که اکنون نزد خاتم‌الاوصیا امام عصر (ع) مى‌باشد. (...) ۵. مصحف فاطمه(س):‌ صحیفه فاطمه (س) از جمله منابع عام علم امامان (ع) است که براساس روایات، مجموعه‌اى از اخبار غیبى و وقایع آیندگان است که جبرئیل بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) به حضرت زهرا (س) عرضه کرد و امیرمؤمنان (ع) نیز مطالب آن را نگاشت.[۸۰]

۶. مُحَدَّث بودن:‌ یکى از منابع عام علوم ائمه (ع) "محدث" بودن آن‌هاست؛ یعنى امامان شیعه، بخشى از علم خود را از راه "تحدیث" که توسط فرشتگان الهى صورت مى‌گیرد، به دست مى‌آورند. البته این صفت منحصر به آنها و مخصوص به منصب امامت نیست. بلکه دختر پیامبر اسلام، حضرت فاطمه (س) نیز داراى این صفت بوده است. (...) ۷. القای روح القدس: یکی دیگر از منابع علم امامان (ع)، القای روح القدس است، این‌که روح القدس چیست؟ میان مفسران اختلاف است. از روایات استفاده می‌گردد که روح القدسنیروی غیبی است که با همه پیامبران و معصومان (ع) همراه بوده است و در موراد مختلفی امدادهای الهی را به آن‌ها منتقل ساخته است و حضرت عیسی با همان نیروی غیبی مردگان را به اذن خدا زنده می‌نموده است، (...) اهل بیت (ع) نیز به سبب داشتن ملکه عصمت در بالاترین مرتبه از این نیروی غیبی برخوردار بودند؛ به طوری که از آن در هدایت مردم کمک می‌گرفتند.(...)

۸. نور الهی:‌ از جمله منابع علم امام (ع) بهره‌مندى از نور الهى است؛ چنان‌که هر وقت خواسته باشند از غیب آگاهى یابند، به سبب قدرت و اذنى که خداوند به آن‌ها داده است هرچه را بخواهند براى آنها روشن می‌گردد(...) ۹. اسم اعظم:‌ اسم اعظم یکى دیگر از منابع علم امام (ع) است. روایات متعددى درباره اسم اعظم بیان شده است(...) ۱۰. رؤیای صادقه: از جمله منابع علم امامان (ع) خواب و رؤیاى آنان مى‌باشد. ما معتقدیم که خواب انبیا و ائمه اطهار (ع) مطابق با واقع است و آنها افزون بر اینکه در بیدارى از عنایات خداوند برخوردارند، در خواب و رؤیا نیز از تأییدات الهى بهره‌مندند و از غیب آگاه مى‌شوند.[۸۱] (...) ۱۱. کتب انبیا:‌ تمام کتاب‌هایى را که خداوند بر پیامبران (ع) نازل کرده، نزد ائمه (ع) است این کتاب‌ها یکى دیگر از منابع علم امامان (ع) است؛ چنان‌که در روایتى ابوحمزه ثمالى از امام صادق نقل مى‌کند که حضرت فرمود: الواح موسى و عصاى موسى نزد ماست و ما وارثان پیامبرانیم[۸۲] همچنین در روایت دیگرى، امام صادق (ع) فرمود: ... و هر کتابى که نازل شده است نزد اهل علم است و ماییم اهل علم[۸۳] (...) ١٢. عالم ملکوت:‌ یکى دیگر از منابع علم امامان (ع) آگاهى آنها از عالم ملکوت است که بسیارى از علوم و معارف خود را از طریق مشاهده ملکوت، دریافت مى‌کنند و با دید و درک غیرظاهرى خود به حقایق مى‌رسند. این منبع، ویژه پیامبران، صالحان و مؤمنان خاص خداوند است که ائمه اطهار (ع) از مصادیق کامل آن مى‌باشند. (...)

١٣. عقل کامل: یکى دیگر از منابع علم ائمه (ع)، عقل کاملى است که خداوند به آنان داده است. در واقع بسیارى از حقایق علمى با عقل عادى درک‌پذیر نیست؛ چرا که عقل و خرد معمولى انسان، شعاع خاصى را روشن مى‌سازد. ولى عقل ائمه اطهار (ع) شعاع بسیار گسترده‌اى را روشن مى‌سازد و این امر سبب مى‌شود که حقایقى را به دست آورند که از دیگران پنهان است[۸۴]»[۸۵].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین باقری؛
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد فائز باقری در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «بررسی علم اولیای الهی» در این‌باره گفته است:

«منابع عمده علوم پیامبر (ص) و ائمه (ع) از دید روایات چنین است:

  • قرآن: نخستین منبع دانش پیامبر (ص) و ائمه (ع) ‌به هیچ تردید کتاب خداست. بر پایه باور شیعه، پیامبر (ص) و ائمه (ع) دانش قرآن را به گونه کامل در اختیار دارند و با همه ابعاد و زوایای پنهان و آشکار آن آشنایند. قرآن کریم خود به این حقیقت اشاره کرده و علم تأویل قرآن و فهم آیات متشابه آن را در انحصار خداوند متعال و راسخان در علم برشمرده.﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا[۸۶] مطابق با روایات فراوان، منظور از راسخان در علم پیشوایان معصوم الهی و اهل بیت پیامبر (ص) هستند. در آیه‌ای نیز گواه بر رسالت پیامبر اکرم (ص) خداوند یکتا و ﴿وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۸۷] دانسته شده است. به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است و بر این اساس، جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. امیرمؤمنان (ع) که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژه‌ای برای ادراک برخوردار است و ظاهر و باطن قرآن را می‌داند، توانایی خود را برای بهره‌گیری از کتاب الهی چنین شرح می‌دهد: از آن (قرآن) بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن دانش آینده است و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است. امام صادق (ع) می‌فرماید: به خدا قسم من به آنچه در آسمان‌ها و زمین است و آنچه در بهشت و دوزخ است آگاهم و به ماکان و مایکون علم دارم و همه این علوم را از کتاب خدا فرا گرفتم، خداوند درباره قرآن می‌فرماید: ﴿تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ[۸۸] شاید بهترین گواه بر این مطلب حدیث شریف و متواتر ثقلین باشد که پیوند آنان با قرآن را تا روز قیامت ناگسستنی برشمرده و بر ملازمت آن ‌دو با هم تأکید کرده است.
  • وحی و الهام: وحی آسمانی که خود پدیده‌ای غیبی و فراتر از تجربه عادی است، دریچه‌های جهان غیب را به روی پیامبران الهی می‌گشاید و آنان را به حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادراکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی آنها را ندارد. چنانکه پیشتر گذشت،انبیاء نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمروی موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره می‌برند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار می‌سازنند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با راز گشایی از محل استقرار شتر، به طعنه دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هرچند با رحلت پیامبر اکرم (ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی همچنان باز است. امام علی (ع) در نهج البلاغه می‌فرمایند: همواره خدا را –که بخشش‌های او بی‌شمار است و نعمت‌هایش بسیار- در پاره‌ای از روزگار پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهره‌مندی امامان معصوم (ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندان با بهره‌مندی پیامبران از آن ندارد، چنان که رسول خدا (ص) خطاب به امیرمؤمنان (ع) می‌فرمایند: «إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ»[۸۹] بر این اساس، امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند نبی نبود، خداوند با او رازگویی می‌کرد. همچنین آن حضرت در جای دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی می‌فرماید: «الهمني الله عزّ وجلّ علم ما فيه».[۹۰] تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با "روح الهی" است، چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: کسی که روح الهی را در می‌یابد... از رویدادهای گذشته و آینده و... آنچه در دل مردمان و زمین و آسمان است،آگاه می‌گردد. از امام موسی کاظم (ع) نقل می‌شود که فرمود:دانش ما از سه وجه است: گذشته، آینده و آنچه باید می‌شود؛ اما گذشته برای ما تفسیر شده و آینده نوشته شده است و هر آنچه حادث می‌گردد گاهی در دل افتد و گاهی در گوش اثر کند. مرحوم علامه مجلسی در شرح این حدیث می‌نویسد: تفسیر امور گذشته برای ائمه (ع) از سوی رسول خدا (ص) بوده است و امور آینده در جامعه و مصحف فاطمه (س) و دیگر مدارک نوشته شده است. و اما علوم تازه و حادث به وسیله الهام از طرف خدا و بی‌واسطه فرشته و یا به وسیله حدیث فرشته است.
  • تحدیث: امامان معصوم (ع) در روایاتی فراوان، محدث خوانده شده‌اند، چنانکه امیرمرمنان (ع) می‌فرماید: من و جانشینانم... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هرچند او را نمی‌بیند.
  • اسم اعظم: روایات اسم اعظم را دارای هفتاد و سه حرف می‌داند که هفتاد و دو حرف آن نزد ائمه (ع) است و یک حرف آن مخصوص خدای سبحان است، نزد آصف بن برخیا، کارگزار حضرت سلیمان که کارهای شگفت انجام می‌داد، تنها یک حرف از هفتاد و سه حرف اعظم موجود بود. اینکه حقیقت اسم اعظم چیست و چرا و چگونه هفتاد و سه حرف است هیچ‌گاه برای ما روشن نخواهد شد، تنها همین مقدار فهمیده می‌شود که دارنده این اسم دارای مقام عالی و استثنایی است و خداوند از این حروف به «علم من الکتاب» تعبیر کرده است.
  • کتاب جفر: منظور از علم جفر آن‌گونه که مشهور شده است، همان علم‌‎الحروف است که با استفاده از حروف و اعداد و نسبت‌های آنها برای هر مجهولی -بنابر ادعا- پاسخی مناسب ارائه می‌دهد؛ به این شیوه که بعد از تبدیل سؤال به حروف و اعداد و انجام مراحلی خاص در نهایت اعداد و سپس حروفی حاصل می‌شود که حاوی پاسخ به سؤال مطرح شده است. این علم در ادیان مختلف با نام‌‎های مختلفی نام‌گذاری شده و گروه‌های مختلفی مدعی آن بوده‌اند. (...)
  • کتاب جامعه: امام علی (ع) به عنوان شایسته‌ترین شاگرد مکتب وحی، نخستین امام شیعه و جانشین رسول خدا (ص)، نزد همه مسلمانان جایگاهی والا دارد و پرداختن به آثار آن حضرت و مواریث گرانبهای وی، مطلوب هر مسلمان و اقتدای به او وسیله رستگاری هر انسان است. در کتب حدیث، فهارس، رجال و علوم قرآنی، چه شیعه و چه اهل سنت، آثاری برای آن حضرت شمرده‌اند که: کتاب علی (ع) ، صحیفه علی و مصحف علی (ع) حجم بیشتری از گزارش‌های رسیده را به خود اختصاص داده‌اند. احادیث موجود در جوامع حدیثی شیعه نشانگر آن است که کتاب علی (ع) به نام‌های دیگری نیز نامیده می‌شده است»[۹۱].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین حسینی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید جواد حسینی - با نام مستعار حسین تربتی - در مقاله «خبرهای غیبی در نهج البلاغه» در این‌باره گفته‌ است:

«امام معصوم (ع) علوم غیبی را از طریق مکتب و کلاس به دست نیاورده؛ بلکه از یکی از سه طریق ذیل حاصل می‌شود:

  1. خداوند: سرمنشأ اصلی علوم انبیا و ائمّه از علم لایزال و بی انتهای الهی است. امام علی (ع) در این باره می‌فرماید: به خدا سوگند! تبلیغ رسالت‌ها، وفای به پیمان‌ها و تفسیر اوامر و هشدارهای الهی به من آموزش داده شده و درهای دانش و روشنایی امور نزد ما اهل بیت است. پیامبر اعظم همه دانش‌ها را به من سپرده است و از محل هلاکت آن کس که هلاک می‌شود و جای نجات کسی که نجات می‌یابد و پایان این حکومت، هیچ حادثه‌ای بر من نگذشت، جز آنکه در گوشم نجوا کرد و مرا مطلع ساخت. ابن ابی الحدید معتزلی می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند؛ امّا می‌گوییم آگاهی آنان از غیب مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می آورد.
  2. پیامبر اکرم یا امام قبلی: علم غیب در روایات، گاه مستقیم به خداوند و گاهی به پیغمبر یا امام قبلی نسبت داده شده است. حضرت علی در مورد علم غیب خود در پاسخ به یکی از اصحاب خود که سؤال کرد: ای امیر مؤمنان! آیا به تو علم غیب داده شده است؟ با تبسّم فرمود: ای برادر کلبی! این اخباری که خبر می‌دهم علم غیب نیست؛ علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. همانا علم غیب، علم قیامت است... این است آن علم غیبی که غیر از خدا کسی نمی‌داند. جز اینها، علومی است که خداوند به پیامبرش تعلیم داده و او به من آموخته است. و پیامبر دعا کرد که خدا این دسته از علوم و اخبار را در سینه‌ام جای دهد و اعضا و جوارح من از آن پر گردد. در جملات فوق امام علی می‌فرماید: من غیب نمی‌دانم؛ ولی در برخی کلمات فرموده: من علم غیب می‌دانم، مثلا فرمود: به خدا سوگند! اگر بخواهم می‌توانم از همه خصوصیّات هر کدام شما، از آغاز و پایان کارش و از تمام شئون زندگیش شما را آگاه سازم؛ امّا می ترسم که درباره من نسبت به رسول خدا کافر شوید. و یا فرمود:اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است، با خبر بودید به سوی بیابان‌ها کوچ می‌کردید. بنابراین، جای این سؤال است که جمع این دو گروه از کلمات حضرت چگونه امکان‌پذیر است؟ پاسخ این است که آنجایی که حضرت می‌گوید غیب نمی‌دانم، یعنی علم غیب ذاتی ندارد؛ اما آنجا که می‌فرماید غیب می‌دانم، یعنی از طریق خدا و رسول او خبرهای غیبی را کسب نموده‌ام.
  3. روح القدس: منبع سوم برای علم امامان از جمله امام علی، روح القدس است که به امر الهی با آنها سخن می‌گوید. امام باقر (ع) فرمود: به راستی که اوصیاء وامامان محدّث هستند، روح القدس با آنان سخن می‌گوید؛ در حالی که او را نمی‌بینند»[۹۲].
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین اوجاقی؛
حجت الاسلام و المسلمین ناصرالدین اوجاقی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم امام از دیدگاه کلام امامیه» در این‌باره گفته‌ است:
۱۳. آقای دکتر رستمی (استادیار دانشگاه قم)؛
دکتر رستمی در مقاله «بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام» در این‌باره گفته‌‌اند:
  1. قلم اعلی یا عقل اول: یکی از مخازن علم الهی که از مصادر علم امام (ع) است و امام در بالاترین مراحل سیر کمالی خود به آن دست می‌یابد، قلم اعلی یا عقل اول است. میان احدیّت ذات و واحدیّت او، برزخیّت اول (برزخیّت أکبر) و میان علم الهی و وجود ممکنات، برزخیت دوم است و آن برزخیت اول، منشأ برزخیت دوم و برزخیت دوم، منشأ عقل اول یا قلم اعلی است. که محلی برای نفوذ اقتدار الهی است.
  2. لوح محفوظ: پس از قلم، لوح محفوظ آفریده شده که محل تأثیر قلم است. قلم، آنچه از علم خدا را در خود به اجمال دارد، به تفصیل در لوح ایجاد می‌کند. لوح محفوظ یا ام الکتاب که قلم اعلا در آن می‏‌نویسد، از فراموشی و تبدیل و تغییر مصون و محفوظ است. برای دل، دو درب است: یک درب به سوی لوح محفوظ گشوده می‌شود و درب دوم، حواس پنج‌گانه است که به سوی عالم شهادت باز می‌شود. فرق علم امام (ع) با علم حکما و علما، آن است که علم امام (ع) از لوح محفوظ به درون دل می‌آید و علم حکما و علما از طریق حواس از عالم شهادت اخذ می‌شود. در روایتی نقل شده هرگاه خداوند اراده کند که وحی بفرستد، لوح را به اسرافیل ارائه می‌دهد و او آن را به میکائیل و او به جبرئیل و وی به انبیا القا می‌کند.
  3. عرش: پس از لوح، عرش قرار دارد. عرش، مظهرِ عقل کلی و روح اعظم و جایگاهی است که اسم رحمان بر آن استوا یافته است. هر مرتبه وجودی که محیط به مادونش باشد، عرش آن است؛ چنان‌که عرش روحانی به جمیع حقایق روحانی و جسمانی و عرش جسمانی به جمیع اجسام، محیط است. همه عرش‌ها، مظهر عرش اعظم، اسم رحمان است که بزرگ‌ترین اسم خداست. حضرت رسول فرمودند: هیچ مخلوقی نیست، مگر اینکه صورت آن در زیر عرش است.
  4. کرسی: پس از عرش، کرسی و پس از آن، دیگر افلاک یکی پس از دیگری قرار دارند که هر یک، مظهر و تنزل یافته دیگری است و امام به تدریج به همه این مقامات عالی‏ صعود می‌کند و سرانجام با عقل اول اتحاد یافته و سپس از آن هم درمی‌گذرد و به آن برزخیتی که از جمله صفات آن، وحدانیت است (که مرتبه پایین احدیت است) اتصال می‌‏یابد و این رازی است که آیه شریفه ﴿وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ[۹۴] نیز به آن اشاره دارد.
  5. وحی: یکی از مصادر علم امام، وحی است که گاهی به وسیله فرشته وحی و گاهی بدون واسطه از سوی خداوند متعال القا می‌شود. هنگام مخاطبه بی‌واسطه با خداوند، غشیه‌ای امام را فرا می‌گیرد که هنگام نزول وحی، چنین نمی‌شود؛ زیرا گرفتن وحی از خدای تعالی سنگین‌تر و دشوارتر است.
  6. علوم انبیا و اوصیای پیشین: هر علمی که با حضرت آدم (ع) و دیگر انبیای الهی نازل شد، به آسمان برنگشت و به ارث رسید. هر پیامبر، علوم انبیای گذشته را نزد خود جمع می‌کند تا مجموع آنها به پیامبر گرامی اسلام می‌رسد و پس از ایشان نیز انتقال می‌یابد. چونان که حضرت سلیمان (ع) تمامی اسرار و معارف حضرت داوود (ع) را به ارث برد. حضرت زکریا (ع) دعا می‌کرد ولی‌ای از نسل خودش وارث علم او باشد. حضرت ابراهیم خلیل (ع) از خدای متعال درخواست می‌کرد. این سنت پس از ختم نبوت نیز استمرار یافت.
  7. صحیفه: هر امام از نبی و وصی، صحیفه‌ای دارد که در آن، هر چه باید در مدت امامت به آن عمل شود، ثبت شده است»[۹۵].
۱۴. آقایان دکتر صفری فروشانی و دکتر رضایی؛
آقایان دکتر نعمت‌الله صفری فروشانی و دکتر محمد جعفر رضایی در مقاله «تبیین معنایی اصطلاح علمای ابرار با تأکید بر جریانات فکری اصحاب ائمه» در این‌باره گفته‌اند:

«از مهم‌ترین سؤالات مرتبط با علم امام (ع) آن بود که منبع علم ائمه (ع) چیست؟ آیا آنها نیز مانند پیامبر اکرم (ص) با فرشتگان مرتبط‌ هستند یا علم خود را از پیامبر (ص) آموخته‌أند؟ پاسخ به این پرسش، سبب شکل‌گیری سه جریان گوناگون در بین اصحاب ائمه (ع) شد:

۱. گروهی با تأکید بر ختم نبوت، هرگونه ارتباط بین امام (ع) و فرشتگان را نفی کردند و علم ائمه (ع) را برگرفته از پیامبر (ص) دانستند.

۲. گروهی دیگر از سویی سعی کردند بر ختم نبوت تأکید کنند و از سویی‌ دیگر علاقه‌مند بودند امام (ع) را از علوم آسمانی و ارتباط با فرشتگان بهره‌مند بدانند و به‌ همین دلیل از الهام و تحدیث در برابر وحی استفاده کردند. در نظر این گروه، امام (ع) تنها صدای فرشته را می‌شنود؛ برخلاف پیامبر (ص) که او را می‌بیند.

۳. گروهی دیگر پا را از این فراتر گذاشته، معتقد بودند امام (ع) هم صدای فرشته را می‌شنود و هم او را می‌بیند. در ادامه به بررسی هریک از این جریان‌های فکری خواهیم پرداخت.

گروه اول: نفی الهام: از جمله افراد این گروه می‌توان به هشام بن حکم، سدیر صیرفی، یونس بن عبدالرحمن و فضل بن شاذان اشاره کرد. (...) کارکردی که در نظر هشام برای وحی بیان شده (نگهداری انسان از خطا و گناه) و امام (ع) فاقد آن دانسته شده است، اختصاص به وحی ندارد؛ بلکه تحدیث (سخن گفتن فرشته با امام (ع)) و الهام (القا به قلب) را نیز شامل می‌شود؛ چراکه برای نگهداری امام (ع) از خطا و گناه نیازی نیست که بتواند فرشته را ببیند؛ بلکه همین‌که فرشته با او سخن بگوید، کفایت می‌کند. پس ازاین‌جهت فرقی بین تحدیث و الهام با وحی وجود ندارد و امامان (ع) فاقد این ویژگی هستند و به‌ همین دلیل باید معصوم باشند. آنچه در روایات موجود در منابع امامیه از هشام بن حکم به‌جای مانده است نیز با این سخن تعارض ندارد و حتی مؤید آن نیز هست. در گزارشی که در کتاب اصول کافی از مناظره هشام با مرد شامی نقل شده است، هشام امام صادق (ع) را از امور مربوط به آسمان و زمین آگاه می‌داند و تأکید می‌کند که او این علم را از پیامبر اکرم (ص) به ارث برده است. [۹۶] در گزارشی دیگر نیز که هشام به نقل از امام صادق (ع) ائمه (ع) را عالم به کتب انبیای گذشته می‌داند، بر این نکته تأکید شده است که این کتب به وراثت به ایشان رسیده است. [۹۷] به‌ جز این موارد، هیچ شاهد دیگری در منابع امامیه درباره دیدگاه هشام در این مسئله وجود ندارد. بنابراین شواهد موجود نه‌تنها در تعارض با گزارش اشعری نیست، مؤید آن هم است. سدیر صیرفی نیز از دیگر اصحاب امام صادق (ع) است که آشکارا منکر هرگونه تحدیث یا الهام برای ائمه (ع) می‌شود. البته وی توارث و علم‌الکتاب را منبع علم ائمه (ع) می‌داند. روایات بسیاری از وی در مسئله علم امام (ع) نقل شده است؛ از جمله در روایتی به نقل از امام صادق (ع) همه منابع علم امام (ع) به‌ جز علم‌الکتاب را انکار کرده است. وی می‌گوید: نزد امام صادق (ع) رفتم و درباره اختلاف شیعیان در مسئله علم ائمه (ع) با ایشان گفتگو کردم و به ایشان گفتم: عده‌ای می‌گویند آنچه را امام (ع) برای هدایت مردم نیاز دارد، به گوشش گفته می‌شود و برخی می‌گویند به او وحی می‌شود و عده‌ای معتقدند به قلبش الهام می‌شود و دیگری می‌گوید در خواب می‌بیند و عده‌ای نیز معتقدند از روی نوشته‌های برجای‌مانده از اجدادشان فتوا می‌دهند. حال کدام‌یک از این تعبیرات صحیح است؟ امام (ع) فرمود: "هیچ‌کدام‌ ای سدیر! ما حجت خدا و امنای او بر بندگانش هستیم و حلال و حرام را از کتاب خدا می‌گیریم". [۹۸] هر چند در این روایت، تنها از علم به حلال و حرام سخن گفته شده است، در هیچ‌یک از روایات دیگر سدیر، الهام و تحدیث پذیرفته نشده است. گذشته از آن، روایات وی بیانگر آن است که مصدر علم غیب ائمه (ع)، توارث از رسول اکرم (ص) و علم‌الکتاب است. [۹۹] یونس بن عبدالرحمن [۱۰۰] از اصحاب امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) [۱۰۱] و شاگرد هشام بن حکم است. [۱۰۲] وی نیز همچون استادش، الهام و تحدیث را برای ائمه (ع) نمی‌پذیرد و علم ایشان را براساس بررسی منابع مکتوبی می‌داند که از پیامبر (ص) به ایشان رسیده است. اشعری در المقالات و الفرق در گزارش خود از اختلاف اصحاب ائمه (ع) پس از شهادت امام رضا (ع) دیدگاه یونس را این‌گونه بیان کرده است: اما گروه دیگر معتقد بودند امام (ع) باید علوم دین را از راه معمولی کسب کند، نه از راه الهام، تحدیث، القای در قلب و بیان در گوش؛ زیرا وحی در تمام وجوهش بعد از پیامبر (ص) به اجماع امت منقطع گردیده است و از راه الهام کسی نمی‌تواند به رموز احکام و فرایض دینی برسد، مگر اینکه قبلاً از راه سمع و بصر به آن آگاهی یافته باشد؛ زیرا الهام یعنی تجدید آگاهی سابق. بنابراین امام جواد (ص) بعد از بلوغ، علم به شرایع و سنن دینی را از کتب و آثار پدرش به‌دست می‌آورد و کسب می‌کند و برخی از این گروه، قیاس در احکام را برای امام (ع) جایز می‌دانند و معتقدند قیاس برای انبیا و رسولان (ص) و ائمه (ع) جایز است و یونس بن عبدالرحمن به این معتقد بود. [۱۰۳] (...) گروه دوم: پذیرش الهام و تحدیث و نفی رؤیت فرشته: این گروه درحالی‌که ارتباط امام (ع) با فرشتگان و عالم غیب را قبول دارند، برای آنکه سخنشان به ادعای نبوت برای ائمه (ع) نینجامد، این ارتباط را "الهام و تحدیث" می‌خوانند و بین آن و وحی تفاوت قائل هستند. در نظر آنها، ملائکه با پیامبران (ص) و رسولان سخن می‌گویند و آنها می‌توانند فرشته را ببینند؛ درحالی‌که امام (ع) تنها می‌تواند سخن آنها را بشنود یا اینکه مفاهیم به قلب او القا می‌شود؛ ولی خود فرشته را نمی‌بیند. این افراد برای آنکه بین امام (ع) و نبی (ص) فرق بگذارند، از اصطلاح "عالم" برای امام (ع) بهره برده‌أند. نمونه‌هایی از این روایات را می‌توان در سخنان زراره، [۱۰۴] محمد بن مسلم، [۱۰۵] برید بن معاویه [۱۰۶] و برخی دیگر از اصحاب مشاهده کرد. با نگاهی به روایات نقل‌شده از این افراد می‌توان به این نکته پی برد که این اصطلاح در نظر آنها معنایی خاص داشته است؛ برای نمونه، هنگامی‌که حمران بن اعین از امام باقر (ع) می‌پرسد جایگاه علما چیست، این‌طور پاسخ می‌شنود که علما مانند ذی‌القرنین، صاحب سلیمان (ع) و صاحب موسی (ع) هستند. [۱۰۷] در این روایت، علما که همان ائمه (ع) هستند، به افرادی خاص تشبیه شده‌اند. این افراد ازسویی پیامبر (ص) نیستند و از سویی‌ دیگر از انسان‌های عادی و دیگر عالمان (بنا به تلقی رایج) بالاترند؛ چراکه علوم این افراد گاه حتی از پیامبران (ص) نیز بالاتر است.(...) از کنار هم قرار دادن این شواهد می‌توان به این نکته پی برد که اصطلاح علما در رد ادعای نبوت ائمه (ع) به‌کار برده شده است؛ هر چند در این تبیین، علما محدث هستند و این‌طور نیست که رابطه امام (ع) و فرشتگان و سفیران عالم غیب قطع باشد. تفاوت بین تحدیث و الهام با وحی در کلام این افراد، تنها در جعل لفظ نیست؛ بلکه در روایات این گروه سعی شده تا تحدیث و الهام به‌گونه‌ای تعریف شود که با وحی متفاوت باشد. محمد بن مسلم از امام صادق (ع) نقل می‌کند که محدث امام (ع) صدای فرشته را می‌شنود؛ ولی شخص او را نمی‌بیند. برخلاف پیامبر (ص) که هم صدای فرشته را می‌شنود و هم او را می‌بیند. [۱۰۸] زراره نیز روایتی دقیق‌تر درباره تمایز معنایی این دو اصطلاح بیان کرده است. وی به نقل از امام باقر (ع) نبی (ص) را کسی می‌داند که فرشته را در خواب می‌بیند و صدای او را می‌شنود؛ ولی با چشم او را نمی‌بیند و رسول (ص) را کسی می‌داند که هم صدای فرشته را می‌شنود و هم او را چه در خواب و چه در بیداری (با چشم) می‌بیند و امام (ع) را کسی می‌داند که تنها صدای فرشته را می‌شنود و تصویر فرشته را نه در خواب و نه در بیداری نمی‌بیند. [۱۰۹] یکی از پیروان دیدگاه تحدیث و الهام، عبدالله بن ابی‌یعفور است. (...) بنابر این روایت، علت آنکه برخی از اصحاب، ائمه (ع) را نبی می‌دانستند، آن بود که امام (ع) برای آنکه بتواند مرجع قابل اعتمادی در دین باشد، باید علمی ورای علوم دیگران داشته باشد و بتواند مسائلی را پاسخ دهد که دیگران قادر به پاسخگویی به آنها نیستند. تنها راه حصول این علم از دیدگاه این افراد، ارتباط وحیانی امام (ع) با ملائکه بوده است و از نظر آنها کسی که دارای چنین ارتباطی است، نبی خواهد بود. بنابراین ادعای نبوت برای ائمه (ع)، ناظر به منبع علم ائمه (ع) و نوع ارتباط ایشان با فرشته است.

گروه سوم: معتقدان به عدم تفاوت در رابطه نبی (ص) و امام (ع) با فرشته: در مقابل گروه قبل که بین امام (ع) و نبی (ص) در نحوه ارتباط آسمانی آنها تفاوتی قائل بودند، این گروه اعتقادی به این تفاوت ندارند. آنها معتقدند ائمه (ع) نیز مانند انبیا می‌توانند فرشته را با چشم خود ببینند. برخی از آنها تحت تأثیر همین آموزه، امام (ع) را آشکارا نبی خواندند و برخی دیگر سخنی از نبوت ائمه (ع) مطرح نکردند. برای نمونه، افرادی مانند ابوالخطاب ـ بنا به‌گفته روایات ـ به‌ دلیل عدم درک صحیح از ارتباط امام (ع) با ملائکه معتقد به نبوت ائمه (ع) شد. با این‌ حال، برخی دیگر مانند ابوبصیر، هرچند هیچ تفاوتی در ارتباط ائمه (ع) و انبیا با ملائکه قائل نبودند، ائمه (ع) را نبی نخواندند. در روایت ابوبصیر علم ائمه (ع) به سه شکل تبیین شده است: ۱. مشاهده (دیدن با چشم) خلقی که از جبرئیل و میکائیل نیز عظیم‌تر است؛ ۲. الهام در قلب؛ ۳. شنیدن صدا. [۱۱۰] در روایت دیگری که ابن‌ابی حمزه از امام صادق (ع) نقل کرده است، به‌ جای مشاهده در بیداری از دیدن در خواب سخن گفته شده است. [۱۱۱] سخن معلی بن خنیس هم که اوصیا را پیامبر (ص) می‌دانست، باید در این سیاق تحلیل شود؛ وی نیز تفاوتی بین امام (ع) و نبی (ص) در نوع رابطه آنها با فرشتگان قائل نبود؛ در حالی‌که عبدالله ابن ‌ابی‌یعفور این ارتباط را متفاوت می‌دانست. در برخی از روایات به‌جای ارتباط امام (ع) با فرشته، از روحی برتر از ملائکه سخن گفته شده که بر پیامبر (ص) نازل شده است و همچنان در زمین قرار دارد و ائمه (ع) را حفظ می‌کند و آنچه را نمی‌دانند، به آنها خبر می‌دهد. [۱۱۲] البته در برخی از این روایات تصریح شده است که امام (ع) روح را می‌بیند؛ [۱۱۳] درحالی‌که در برخی دیگر سکوت شده یا حتی ارتباط امام (ع) با روح از نوع الهام و تحدیث عنوان شده است.»[۱۱۴].
۱۵. آقای کرم‌زاده؛
آقای علی کرم‌زاده در پایان‌نامه کارشناسی‌ارشد خود با عنوان «بررسی و تحلیل علم امام از دیدگاه صدوق کلینی و مفید» در این‌باره گفته است: «از مجموعه روایات در ابواب مختلف خصوصا روایاتی که امام را واسطه فیض معرفی می‌کند و امور مخلوقات در تمامی نیازهایشان به اینها احاله شده اینگونه استظهار می‌شود که منبع اصلی علم غیب امامان معصوم (ع) خداوند تبارک و تعالی می‌باشد. خداوند تبارک و تعالی مستقیما و یا از جانب ارسال ملائکه و یا با قرین‌کردن امام با روح القدس این علوم را به معصومین (ع) افاضه می‌کند. لازم به توضیح هست که اظهار منابع دیگر مثل وراثت و یا رجوع به مصاحف و کتب جهت اثباتی داشته و امامان برای عادی جلوه نشان دادن علومشان سعی در مستند کردن به منابع مورد فهم و قبول همگان داشتند. لذا در روایتی که امام محدوده علم خود را بیان می‌کند و این امر بر سامعین گران تمام می‌شود، امام علمشان را به قرآن مستند می‌کند تا حالت انکار برای اصحاب ایشان به وجود نیاید. همچنین در واقعه بیعت گیری عبدالله محض برای پسرش محمد نفس زکیه، وقتی که از امام صادق (ع) می‌خواهد که با پسرش بیعت کند، حضرت بیعت را رد می‌کند. عبدالله حمل بر حسادت می‌کند. امام بعدتر در جایی دیگر برای انکار محمد استناد به کتاب علی می‌کنند و می‌فرماید: "أنه ينسب في أمر ليس له ، لم أجده في كتاب على من خلفاء هذه الأمة ولا ملوكها".[۱۱۵] كثرت استناد حضرات معصومین به کتاب علی که تنها در کافی بالغ بر پنجاه مورد می‌باشد بیشتر جنبه اثباتی داشته و در بعضی موارد در صدد اثبات امامت خودشان به عنوان وارثان حقیقی علوم امیرالمؤمنین بودند»[۱۱۶].
۱۶. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» این‌باره گفته‌ است:

«"آگاهی انسان از غیب" که - پس از عقل و حس - باید آن را "معرفت سوم" نامید، بدون منشأ و علت نیست. حال سؤال این است که انسان از کدام طریق عالم به امور غیبی می‌شود؟ طرق موجود و متصور را می‌توان اینگونه تقسیم بندی کرد:

  1. آگاهی از طریق وحی: پیامبران بزرگ الهی کسانی هستند که از طریق وحی از امور غیبی خبردار می‌شوند. تمام خبرهای غیبی قرآن کریم اعم از حوادث گذشته و آینده و نیز ویژگی‌ها و احوال معاد و ... همگی از این دسته هستند که رسول گرامی اسلام (ص)، از طریق وحی از آن مطلع شد آیه پیش گفته نمونه خوبی از این قسم است:‌ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ[۱۱۷].
  2. از طریق فرشته: گاهی فرشته‌ای از فرشتگان خدا به صورت انسان متمثل شده و اخباری را در اختیار برخی از انسان‌ها قرار می‌دهند. این قسم از خبرها اختصاص به انبیاء ندارد و نمونه برجسته آن،‌ تمثل فرشته الهی برای حضرت مریم بود. همچنین خبردار شدن حضرت ابراهیم (ع) از باردار شدن همسرش و نیز خبردار شدن از نابودی قوم لوط و اینکه همسر لوط از جمله نابودشدگان است،‌ از طریق فرشته در اختیار آن حضرت قرار گرفت.
  3. از طریق الهام: گاهی برخی حقایق و امور پنهان،‌ بر روح انسان القا و الهام می‌شود،‌ به گونه‌ای که انسان یقین به درستی آن پیدا می‌کند. این قسم از خبرها نیز اختصاص به انبیاء (ع) ندارد و نمونه برجسته آن،‌ الهام خداوند به مادر حضرت موس (ع) مبنی بر انداختن آن حضرت در دریا و اطمینان دادن به او به اینکه وی در آینده فرزندش را بازپس خواهد گرفت‌، است.
در پایان این نکته را نیز متذکر می‌­شویم که با توجه به مصادیق بهره‌مندان از این علم، که در ادامه نوشتار به آنها خواهیم پرداخت،‌ می‌توان مدعی شد که پرهیزگاری و جهاد با نفس از جمله راه­‌های مؤثر در دستیابی به امور غیبی است»[۱۱۸].
۱۷. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشکده اصول دین)؛
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم لدنی در قرآن و حدیث» در این‌باره گفته است:

«طرق اخذ علوم غیبی: پیش از این گفتیم که آگاهی بر غیب، از مجرای علل و عوامل عادی و طبیعی صورت نمی‌گیرد اما این، به معنی خروج از شمول قانونِ فراگیر علّت و معلول نیست. به عبارت دیگر آگاهی بر غیب، بدون علّت نبوده و عالِم به غیب، از منابعی چند، علم و آگاهی خود را اخذ می‌نماید. براساس روایات، منابع و طرق اخذ علوم غیبی چند گونه است که اینک به برخی از آنها اشاره می‌نماییم.

۱. وحی: یک قسم از علوم غیبیعلوم پیامبران- مستند به وحی الهی است که فرشته وحی، یا به صورت حضوری و یا در عالم رؤیا، آگاهی‌هایی از عالم غیب را در اختیار نبی قرار می‌دهد. مجموع خبرهای غیبی قرآن، اعم از حوادث گذشته و آینده، معارف مربوط به خدا و اسماء و صفات باری تعالی و از اوضاع جهان آخرت، از این قبیل بشمار می‌آید و یا آگاهی حضرت ابراهیم (ع) بر مأموریت ذبح فرزندش از طریق رؤیا بود [۱۱۹].

۲. تحدیث: یک قسم از علوم غیبی، از طریق "تحدیث" برای اولیاء الهی حاصل می‌شود و به همین لحاظ به شخصی که از این طریق به پاره‌ای از اسرار و مغیّبات، عالِم می‌شود "محدَّث" می‌گویند. " ... قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِيِّ وَ الْمُحَدَّثِ قَالَ الرَّسُولُ الَّذِي تَأْتِيهِ الْمَلَائِكَةُ وَ تَبْلُغُهُ عَنِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ النَّبِيُّ الَّذِي يَرَى فِي مَنَامِهِ فَمَا رَأَى فَهُوَ كَمَا رَأَى وَ الْمُحَدَّثُ الَّذِي يَسْمَعُ كَلَامَ الْمَلَائِكَةِ وَ يُنْقَرُ فِي أُذُنِهِ وَ يُنْكَتُ فِي قَلْبِهِ" [۱۲۰]. (...) به طور کلی از آنچه در باب کیفیت تحدیث در روایات آمده، استفاده می‌شود که فرشته مأمور تحدیث، مطلب مورد نظر را به گونه‌ای پایدار و ثابت در قلب و قوه سامعه معصوم (ع) قرار می‌دهد که وضوح و حقانیت آن به گونه‌ای است که هرگز جای شک و شبهه باقی نمی‌گذارد.

۳. تمثل فرشتگان: گاه علم غیب، از طریق تمثّل فرشتگان و سخنان آنان در اختیار اولیاء الهی قرار می‌گیرد. مثلاً حضرت مریم از مذاکره فرشته‌ای که به صورت انسانی برای او متمثل گردیده بود، آگاه شد که خداوند به او فرزندی عطا خواهد کرد که دارای صفات خاصی است [۱۲۱].(...)

۴. روح: در برخی روایات آمده است که ائمه (ع)، علوم غیبی را از "روح" اخذ می‌نمایند: "ابو حمزه گوید: از امام صادق (ع) راجع به علم امام پرسیدم، که آیا امام آن را از دهان رجال علم فرا می‌گیرد یا آنکه نزد شما کتابی است که آن را می‌خوانید و فرا می‌گیرید؟ فرمود: این مطلب از آنچه تو گفتی بزرگتر و استوارتر است، مگر نشنیده‌ای قول خدای عزوجل را [...] فرمود: آری [پیامبر سلام] در حالی بسر می‌برد که نمی‌توانست کتاب و ایمان چیست، تا آنکه خدای تعالی روحی را که در کتابش ذکر می‌کند مبعوث کرد، و چون آن را به سوی او وحی فرمود، به سبب آن فهم و علم آموخت، و آن همان روح است که خدای تعالی به هر که خواهد عطا کند، و چون آن را به بنده‌ای عطا فرماید، به او فهم آموزد" [۱۲۲]. (...) براساس آنچه در منابع دینی آمده، بندگان برگزیده خداوند که دارای ضمیری صاف و پیراسته از آلایش‌های مادی‌اند، گاهی به لطف الهی و از طریق "القاء روح" بر یک رشته حقایق و امور پنهان از حس، آگاه می‌گردند. نمونه بارز این قسم، آگاهی مادر حضرت موسی (ع)، بر کیفیت حفظ خویش و اطلاع از سرنوشت آن پیامبر الهی است. (...) منابع و مآخذ علم غیب: تاکنون طُرُق و منابعی در اخذ علوم غیبی بر شمرده‌ایم، لکن وجود تعبیراتی چون "لوح محفوظ"، "لوح محو و اثبات"، "ام الکتاب"، "کتاب مکنون"، "عرش" و... در قرآن –هر چند در برخی از آنها مانند عرش، به تصریح نیامده- و اخبار ائمه اطهار (ع)، چه بسا حاکی از وجود ظرف و سرچشمه‌ای برای علوم غیبی است که خداوند به وسیله آنها کسانی را بر غیب، مطلع می‌گرداند.

۱. عرش: در آیاتی از قرآن کریم از عرش خدا، سخن به میان آمده است [۱۲۳]. بدون تردید بشر از درک حقیقت عرش خدا، عاجز است و تنها اسمی از آن می‌داند. لغویون، به "جای سقف دار" عرش اطلاق کرده‌اند و تخت حکومت را به اعتبار بلندی جایگاه، عزت و شوکت حاکم، عرش نامیده‌اند اما از دید قرآن عرش، مقام تدبیر عمومی عالم، و محل صدور اوامر تکوینی خداوند است. ﴿ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ * فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ [۱۲۴] چنانچه آیه ﴿ ... ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يَعْلَمُ مَا يَلِجُ فِي الأَرْضِ وَمَا يَخْرُجُ مِنْهَا... [۱۲۵] تأیید می‌نماید، صورت جمیع حوادث و وقایع، به نحو اجمال، نزد خدا حاضر، و بر او معلوم است. پس عرش، همانگونه که مقام تدبیر عام عالَم است و جمیع موجودات را در جوف خود جای داده، مقام علم نیز هست. و به همین جهت، به دنبالِ "استوار بر عرش"، مسأله علم به جزئیات احوال موجودات آسمانی و زمینی، ذکر شده است. زیرا علم، از لوازم تدبیر است [۱۲۶]. (...) ۲. کتاب مبین: کتاب مبین کتابی است که نسبت به موجودات خارجی تقدم داشته، بعد از فنای آنها هم باقی است. درست مانند خطوط برنامه که مشتمل بر مشخصات عمل بوده، قبل از عمل وجود داشته، و بعد از آن هم باقی ماند. در قرآن کریم هرجا از این کتاب نام برده شده، برای بیان احاطه علمی خداوند به اعیان موجودات، و حوادث جاری جهان است، چه موجودات و حوادثی که مشهود ماست و چه آنها که در پرده غیب است و ما از آن بی‌اطلاع هستیم [۱۲۷]. (...) ۳. ام الکتاب: قرآن کریم این واژه را در ۳ سوره به کار برده است. در سوره مبارکه آل عمران آیه ۷، مراد از واژه "ام الکتاب"، محکمات قرآن –در مقابل متشابهات- و در دو سوره رعد آیه ۳۹ و زخرف آیه ۴ مقصود از آن، لوح محفوظ است . سوره فاتحه را نیز از آن جهت که مقاصد اصلی و سر فصل‌های معانی قرآن را در بردارد، "ام الکتاب" خوانده‌اند. این نامگذاری با عنایت به واژه "اُمّ" می‌باشد [۱۲۸].

۴. لوح محفوظ: قرآن کریم، این واژه را فقط در آیه ۲۲ سوره مبارکه بروج به‌کار برده است اما با تعابیری دیگری چون "ام الکتاب"، "کتاب مبین" و "امام مبین" از برخی صفات و ویژگی‌های آن خبر داده است. البته روایات بسیار زیاد و در عین حال مختلف، در این زمینه موجود است که به اعتقاد صاحب المیزان، آنچه در این روایات در بیان صفت و ویژگی‌های "لوح" آمده، علی سبیل تمثیل می‌باشد[۱۲۹]. بدون تردید کیفیتِ "لوح محفوظ" بر ما پوشیده، و ظرف ادراک ما از درک حقیقت آن، عاجز و ناتوان است. از این رو آنچه در باب "لوح محفوظ" آمده، صرفاً مستند به آیات و روایات می‌باشد، مثلاً قرآن کریم از کتابی نام برده که تمامی موجودات و آثار آنها در آن ثبت شده، از دگرگونی محفوظ، مشتمل بر تمامی جزئیاتی است که خداوند سبحان، قضایش را بر خلق جاری ساخته است [۱۳۰]. (...) ۵. لوح محو و اثبات "کتاب قابل تغییر": آیه ﴿يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ از وجود کتابی که قابل تغییر و تبدیل بوده و محو و اثبات را می‌پذیرد، حکایت می‌کند. و چون محو و اثبات را در مقابل "ام الکتاب" قرار داده، می‌توان فهید که محو و اثبات هم در کتابی صورت می‌گیرد [۱۳۱].

۶. کتاب اعمال: قرآن کریم علاوه بر آنچه گذشت به کتاب‌های دیگری اشاره دارد از جمله، کتابی که خاص امت‌هاست و اعمال هر امّت در آن ثبت می‌شود. ﴿وَ تَرى‏ كُلَّ أُمَّةٍ جاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعى‏ إِلى‏ كِتابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ [۱۳۲]. و نیز کتابی دیگر که اعمال فرد فرد بشر را احصاء می‌نماید. ﴿وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ في‏ عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً [۱۳۳]. از ظاهر آیه استنباط می‌شود که کتاب اعمال، غیر از "امام مبین" است، چون یکی را خاص انسان‌ها –اعم از فرد یا امت- و دیگری را برای عموم موجودات ﴿ ... وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَحْصَيْناهُ في‏ إِمامٍ مُبينٍ [۱۳۴] خوانده، و نیز از ثبت وقایع و حوادث، در یکی با "کتابت" و در دیگری با "احصاء" تعبیر کرده است [۱۳۵]»[۱۳۶].
۱۸. پژوهشگران مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات؛
پژوهشگران وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«علوم امام از منابع گوناگونی سرچشمه می‌گیرد که عبارتند از:

۱. قرآن: آگاهی کامل امامان (ع) از کتاب خدا و قرآن مجید به گونه‌ای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی می‌دانند.

قرآن می‌فرماید: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۳۷]؛ از این آیه به خوبی روشن می‌شود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علم‌الکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی می‌شود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: ﴿قَالَ الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ[۱۳۸] آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.

بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانش‌هاست، کارهای بسیار مهمتری می‌تواند انجام دهد، اما چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربسته‌ای دارد، اما مفسران بسیاری در کتب خود نقل کرده‌اند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب (ع) و ائمه هدی (ع) است.

قرطبی مفسر اهل سنتدر تفسیر خود به نقل از امام باقر (ع) در تفسیر "الذی عنده علم الکتاب" می‌گوید: «انما ذلک علی بن ابی طالب (ع)»[۱۳۹].

در روایت دیگری از ابن عباس می‌خوانیم: «من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ»[۱۴۰]. آری؛ این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم (ع) است[۱۴۱].

۲ . وراثت از پیامبر (ص): دومین منبع از منابع علوم امامان (ع) وراثت از پیامبر است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی (ع) آموخت و این علم و آگاهی از علی (ع) به امامان (ع) منتقل شد، امام صادق (ع) می‌فرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیّاً الفَ بابٍ یُفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»[۱۴۲].

حدیث معروف: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا» که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن است، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کرده‌اند [۱۴۳].

۳. ارتباط با فرشتگان:از منابع علم امامان (ع) ارتباط با فرشتگان است،‌ البته نه به این معنی که آنها در زمره پیامبران بوده‌اند، بلکه آنها همچون خضر، ذوالقرنین و مریم بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند.

در حدیثی از امام باقر می‌خوانیم که فرمود: «أَنَّ عَلِيّاً كَانَ مُحَدَّثا»[۱۴۴]. هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن می‌گوید، فرمود: «يُحَدِّثُهُ مَلَك‏»[۱۴۵]. و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان می‌داد و سپس افزود: «مَثَلُهُ مَثَلُ صَاحِبِ سُلَيْمَانَ وَ صَاحِبِ مُوسَى وَ مَثَلُهُ مَثَلُ ذِي الْقَرْنَيْن‏»[۱۴۶].

۴. القای روح القدس: چهارمین منبع علم امامان فیض روح القدس است.

از روایاتی که در منابع اهل بیت (ع) وارد شده به خوبی بر می‌آید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (ع) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل می‌ساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، استفاده می‌شود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر می‌شد، می‌فرمودند: این به کمک روح القدس بوده است، این تعبیر کمک روح القدس درباره سنان بن ثابت مدافع پیامبر و کمیت بن زید اسدی مدافع اهل بیت (ع) و دعبل خزاعی شاعر قصیده معروف مدارس آیات از زبان پیامبر (ص) و امام باقر (ع) و امام رضا (ع) نقل شده است[۱۴۷].

و از این جا به خوبی روشن می‌شود که روح القدس یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری می‌دهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان به گونه فوق العاده‌ای قویی‌تر و بارزتر عمل می‌کند، و در دیگران به اندازه خودشان.

۵. نور الهی: منبع دیگری که برای علوم امامان می‌توان ذکر کرد نور الهی است، امام صادق (ع) می‌فرماید: هنگامی که امام پیشین از دنیا می‌رود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر می‌افرازد که به وسیله آن اعمال مردم را می‌بیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام می‌کند.

۶. صحیفه جامعه: که آن را صحیفه یا جامعه نیز می‌گویند به این معنا که در روایات این باب هر سه لفظ برای آن استعمال شده است. صحیفه جامعه عبارت است از توماری که هفتاد ذراع طول دارد و در بردارنده علم کلیه حلال‌ها و حرام‌هاست. این کتاب را پیامبر اکرم (ص) املا کرده و امام علی (ع) نگاشته است[۱۴۸].

۷. جفر که شامل جفر ابیض و جفر احمر می‌گردد. در مورد جفر ابیض در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: همانا نزد من، جفر سفید است[۱۴۹]. که وقتی راوی از محتوای جفر سفید می‌پرسد، حضرت می‌فرماید: زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم (ع) و الحلال و الحرام و مصحف فاطمه و جفر سفید در بردارنده زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است[۱۵۰]. در مورد جفر سرخ نیز در ادامه همین روایت آمده است که امام صادق (ع) فرمود: و نزد من است جفر سرخ[۱۵۱]. راوی می‌پرسد: چه چیزی در جفر سرخ است؟ حضرت پاسخ می‌دهد: سلاح و آن تنها برای خون گشوده می‌شود که صاحب شمشیر امام زمان (ع) آن را برای نبرد و قتل خواهد گشود.

۸. مصحف فاطمه (س): در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که حضرت فرمود: همانا نزد ما مصحف فاطمه است. راوی می‌پرسد: مصحف فاطمه (س) چیست؟ که حضرت می‌فرماید: مصحف فاطمه (س) سه برابر قرآن حجم دارد در حالی که حتی یک حرف از قرآن هم در آن نیست[۱۵۲]. از روایات دیگر استفاده می‌شود که این مصحف را جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) برای فاطمه آورده که آن را فاطمه (س) املا می‌کرد و علی (ع) می‌نوشت[۱۵۳].

با توجه به منابع فوق، امامان (ع) از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل می‌شوند[۱۵۴].
۱۹. پژوهشگران مركز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن؛
پژوهشگران وبگاه مركز آموزش تخصصی تفسیر و علوم قرآن، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«پیامبران الهی و از آن جمله، پیامبر عظیم الشأن اسلام دانش غیبی خود را از ناحیه خداوند و به تعلیم الهی و از طرق مختلف دریافت می‌نمایند. بنابراین، علم غیب پیامبر منحصر به آنچه در قرآن آمده نیست، همان‌طور که تنها از طریق فرشته وحی نمی‌باشد، بلکه از راههای گوناگونی به دست می‌آید که به برخی اشارت می‌رود:

۱ . فرشته وحی قرآن کریم می‌فرماید: ﴿ وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِينٍ [۱۵۵].

۲ . ارتباط روحی و معنوی با عالم غیب راه دیگر علوم پیامبران، ارتباط روحی و معنوی با عالم غیب است. خداوند چشم حقیقت‌بین آنان را چنان گشوده است که حجاب‌های عالم غیب را شکافته، به ماوراء آن راه پیدا کرده، و به حقایق زیادی دست یافتنه‌اند؛ چنان که خداوند سبحان درباره حضرت ابراهیم می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ [۱۵۶]

۳ . از طریق سیر و مشاهده آفاقی عالم هستی برای بعضی از پیامبران به عنایت الهی، سیر و مشاهده آفاقی رخ می‌داد، و از این طریق از عوالم مختلف این جهان آگاه می‌شدند، همان گونه که در مورد پیامبر اکرم در مسأله معراج واقع شد. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [۱۵۷].

۴ . روح القدس از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که، حقیقتی به نام روح القدس با انبیاء بوده است، و آنان را در مسیر خود، آگاه، تأیید و تقویت می‌نموده است؛ برخی معتقدند: روح القدس همان فرشته وحی است، ولی برخی دیگر آن را نیروی مرموز غیبی خاصی می‌دانند که همراه با انبیا بوده است، چنانکه در مورد حضرت عیسی می‌فرماید: ﴿ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلاً [۱۵۸]. در مورد پیامبر اسلام (ص) نیز می‌فرماید: ﴿ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِن رَّبِّكَ بِالْحَقِّ [۱۵۹][۱۶۰]. قرآن مجید در آیات زیادی مانند: ﴿تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ[۱۶۱]؛ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ يَمْكُرُونَ [۱۶۲]؛ ﴿ قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنْ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ [۱۶۳]؛ ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۱۶۴] آگاهی پیامبر از غیب را به وحی نسبت داده است، چنان که می‌فرماید: ﴿ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُون أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَمَا كُنتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ[۱۶۵] بنابراین، آگاهی پیامبر اکرم از غیب فقط به تعلیم الهی بوده است، اما طرق دریافت آن مختلف بوده است؛[۱۶۶] از طریق فرشته، روح القدس، ارتباط روحی و معنوی، سیر در آفاق، در خواب،‌ بیداری و... چنان که علم غیب پیامبر از طریق وحی، منحصر به قرآن نمی‌باشد، بلکه اعم است از قرآن و غیر قرآن، همان گونه که پیامبر اکرم از طریق وحی، از جنگ امیر المؤمنین با ناکثین، قاسطین و مارقین، شهادت امام حسین، مرگ نجاشی، تسلط بنی امیه بر مسلمین و ... آگاه شد[۱۶۷]»[۱۶۸].
۲۰. پژوهشگران مركز رهروان ولایت؛
پژوهشگران وبگاه مركز رهروان ولایت، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«از جمله این منابع می‌توان به این موارد در کلمات امام صادق (ع) اشاره کرد:

  1. مصحف فاطمه (س) که بنا به گزارش امام صادق (ع) حجمی به اندازه سه برابر قرآن دارد و مطالب آن کاملاً با مطالب قرآن غیر مشترک است.
  2. جامعه، تعریفی که امام ششم شیعیان از این منبع علمی ارائه داده اند چنین است: صحیفه‌ای است که هفتاد ذراع به اندازه ذراع رسول خدا (ص)، طول دارد و در آن همه چیز از حلال و حرام و تمام آنچه بشر به آن نیاز دارد، موجود است. این صحیفه به املای پیامبر (ص) و کتابت امیرالمؤمنین علی (ع) می‌باشد.
  3. جفر ابیض، این منبع شامل کتب آسمانی انبیای گذشته مانند زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی و صحف ابراهیم (ع) می‌باشد.
  4. صحیفه صغیره، این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین (ع) بوده و در بیانی رمزآلود گفته شده که دارای حروفی است که هر کدام از این حروف گشاینده هزار حرف دیگر است»[۱۶۹].
۲۱. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران وبگاه پرسمان، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«پیامبران و امامان دانش‌های غیبی خود را از راه‌هایی گوناگون به دست می‌آورند که در این جا به مهم‌ترین آنها اشاره می‌کنیم:

  1. وحی و الهام: وحی آسمانی که خود پدیده‌ای غیبی و فراتر از تجربه عادی است دریچه‌های جهان غیب را به روی پیامبران الهی می‌گشاید و آنان را با حقایقی آشنا می‌سازد که ابزار ادارکی انسان، به خودی خود، توان دستیابی به آنها را ندارد. چنانکه پیش تر گذشت، انبیا نه تنها در امور مربوط به شریعت، بلکه در قلمرو موضوعات فردی و اجتماعی نیز از این سرچشمه دانش بهره می‌برند و ارتباط خود را با جهان دیگر بیشتر آشکار می‌سازند. برای نمونه، در جنگ تبوک، گم شدن شتر پیامبر بهانه‌ای به دست منافقان داد تا علم غیب آن حضرت را به زیر سؤال برند. در این هنگام فرشته الهی فرود آمد و با رازگشایی از محل استقرار شتر، به طعنه‌های دشمنان پایان داد. از سوی دیگر، هر چند با رحلت پیامبراکرم (ص) باب وحی بسته شد، راه الهام برای اولیای الهی، همچنان باز است: همواره خدا را که بخشش‌های او بی شمار است و نعمت‌هایش بسیار- در پاره‌ای از روزگار پس از پاره‌ای دیگر و در زمانی میان آمدن دو پیامبر، بندگانی است از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد دمساز. چگونگی بهره مندی امامان معصوم (ع) از این خزانه غیبی، تفاوتی چندانی با بهره مندی پیامبران (ع) از آن ندارد، چنانکه رسول خدا (ص) خطاب به امیرمؤمنان (ع) می‌فرماید: تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز اینکه تو پیامبر نیستی. براین اساس، امام علی (ع) در برخی روایات، خود را مانند ذوالقرنین می‌داند که هر چند پیامبر نبود، خداوند با او رازگویی می‌کرد. همچنین آن حضرت در جایی دیگر، با اشاره به لوح محفوظ الهی، می‌فرماید: خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است. امامان معصوم (ع) در روایاتی فراوان، مُحدث خوانده شده‌اند؛ چنانکه امیرمؤمنان (ع) می‌فرماید: من و جانشینانم ... محدث هستیم. بنابر برخی از این احادیث، محدث کسی است که صدای فرشته را می‌شنود، هر چند او را نمی‌بیند. تعبیری دیگر که در این باره به کار رفته، برقراری ارتباط با روح الهی (برخی از روایات، روح را موجودی دانسته‌اند که برتر از جبرئیل و میکائیل است؛ چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: کسی که روح الهی را درمی‌یابد... از رویدادهای گذشته آینده و ... آنچه را در دل مردمان و زمین و آسمان است، آگاه می‌گردد.
  2. رؤیای صادق: پیامبران و امامان (ع) نه تنها در بیداری که در خواب نیز از تأیید الهی برخوردارند و از این راه، بر بسیاری از حقایق جهان دست می‌یابند چنانکه ابراهیم (ع) در خواب از مأموریت ذبح فرزندش آگاه شد و پیامبر گرامی اسلام (ص) ورود مسلمانان به مسجدالحرام و انجام اعمال عمره را در آینه رؤیا دید. از این روست که در روایاتی بسیار، رؤیای صادق، شاخه از نبوت به شمار آمده است و اندیشه مندان مسلمان آن را گونه‌ای وحی و الهام دانسته‌اند. امامان معصوم (ع) نیز بر بسیاری از امور غیبی از این راه آگاه می‌شدند و در حقانیت آن، تردیدی به خود راه نمی‌دادند. برای نمونه، امام علی (ع) در خواب از رحلت سلمان فارسی آگاهی یافت. سپس به مدائن رفت و به غسل و کفن او پرداخت.
  3. آموختن از پیامبر و امام پیشین: امیرمؤمنان (ع) هنگام رازگشایی از امور نهانی و غیبی، بارها بر این حقیقت پای می‌فشارد که این آگاهی را از رسول خدا (ص) به دست آورده است. در اینجا برای نمونه، به چند حکایت اشاره می‌کنیم: در روایتی امام علی (ع) در گفتاری به یادماندنی آمادگی خود را برای پاسخ به مشکلات علمی جامعه اعلام می‌کند: از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. به خدا قسم، نمی‌پرسید از گروهی که صد تن را به راه راست می‌خواند و صد تن دیگر را گمراه می‌سازد. جز آنکه شما را آگاه کنم از آن کس که مردم را بدان می‌خواند و آنکه آنان را می‌راند. در این هنگام، یکی از حاضران از روی طعن و استهزا از شمار موهای سر و صورت خود پرسید. امام در پاسخ فرمود: به خدا قسم، حبیبم پیامبر (ص) به من خبر داده است که بر هر دسته از موهایت فرشته‌ای گمارده شده است که تو را لعنت می‌کند و ... در خانه‌ات فرزندی است که پسر رسول خدا را می‌کشد. در برخی از نقل‌ها، این جملات نیز بر پاسخ امام افزوده شده است: به خدا قسم، من شمار موهایت را می‌دانم، اما اگر بگویم، تو چگونه می‌توانی به درستی گفتارم پی ببری؟ این فرزند، کسی نبود جز سنان بن أنس نخعی که در به شهادت رساندن امام حسین (ع) سهمی چشم‌گیر داشت. همچنین نقل است که امیرمؤمنان (ع) برده‌ای- که سالم نامیده می‌شد خرید و آزاد کرد. سپس فرمود: رسول خدا (ص) به من خبر داده است: نامی که پدرت بر تو نهاده، میثم است. مشاهده این معجزه، وی را از یاران نزدیک امام ساخت. در ماجرایی، داوری شگفت انگیز امیرمؤمنان (ع) میان چند برادر و خواهر، آنان را واداشت که آن حضرت را به دلیل آگاهی از غیب پروردگار خود بخوانند. امام با تأکید بر ناروا بودن این پندار، فرمود: به من خبر داده بود که این حادثه در چنین روزی و در این ساعت روی خواهد داد. نیز نقل است یکی از یاران امام علی (ع) پس از شنیدن پیشگویی‌های آن حضرت، شگفت زده، پرسید: ای امیرمؤمنان، تو را علم غیب داده‌اند؟ امام در پاسخ فرمود: این، علم غیب نیست، علمی است که از دارنده علم آموخته‌ام. علم غیب، علم قیامت است و آنچه خدا در گفته خود شمرده است که ﴿إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ[۱۷۰] پس این علم غیب است که جز خدا کسی آن را نداند و جز این، علمی است که خدا آن را به پیامبرش آموخته و او نیز مرا آموخته و دعا کرده است که سینه من آن را فرا گیرد و دلم آن علم را در خود بپذیرد. امیرمؤمنان (ع) بارها از شهادت خود و چگونگی‌اش خبر داده است و این گونه بر تردید ناپذیری‌اش پای فشرده است: به خدا سوگند، چنین خواهد شد. دروغ نمی‌گویم و به من دروغ نگفته‌اند. گاه می‌فرمود: در انتظار روزی هستم که وعده رسول خدا (ص) تحقق یابد و محاسنم با خون سر خضاب گردد. در برخی دیگر از روایات، امام با استناد به سخن پیامبراکرم (ص) روز دقیق ضربت خوردن و شهادت خود را نیز تعیین کرده است. اندیشه‌مندان شیعه و سنی در اینکه امام علی (ع) بیش از هر کس از گنجینه علوم نبوی بهره برده و در محضر رسول خدا (ص) دانش اندوخته است، اتفاق نظر دارند. احادیثی از این دست در کتب هر دو گروه فراوان به چشم می‌خورد که امیرمؤمنان (ع) فرموده است: هر گاه از رسول خدا (ص) می‌پرسیدیم، پاسخ می‌داد و چون ساکت می‌شدیم، خود آغاز به سخن می‌کرد. اما نکته در خور توجه آن است که این بهره‌گیری همواره به گونه عادی نبوده و چه بسا راه فراگیری علوم غیبی، خود نیز پدیده‌ای استثنایی بوده است، چنانکه امام علی (ع) می‌فرماید: رسول خدا هزار درِ دانش را به روی من گشود... که هر دری خود به هزار درِ دیگر رهنمون است... به گونه‌ای که اکنون از زمان فرا رسیدن مرگ و پیشامدهای ناگوار خبر دارم و با دانش خدادادی به داوری می‌پردازم. ناگفته پیداست که درهای دانش که در این حدیث آمده است، چیزی فراتر از اصل و قانون کلی است که می‌توان از آن، فروع گوناگون را با روش معمولِ اجتهاد، استنباط کرد. در هیچ مکتب بشری نمی‌توان اصلی را یافت که بسط و گسترش آن، به چنین آگاهی‌های غیبی بینجامد. به فرموده امیرمؤمنان (ع) این دانش‌های غیبی در اختیار یکی از شایستگان اهل بیت‌اش قرار گرفته است و تا روز قیامت از نسلی به نسل دیگر منتقل خواهد شد. بر این اساس، امام معصوم (ع) همواره بر این حقیقت پای فشرده‌اند که دانش آنان از پدرانشان و سرانجام از رسول خدا (ص) به ارث رسیده است. گفتنی است که بخشی از این انتقال دانش، به کمک صحیفه‌هایی همچون جَفر و جامعه، کتاب علی و مصحف فاطمه صورت پذیرفته که ویژگی‌های آنها چندان برای ما روشن نیست، اما بی گمان پیشوایان معصوم (ع) بسیاری از خبرهای غیبی خود را به این کتاب‌ها مستند ساخته‌اند و به ویژه درباره مصحف فاطمه بر این حقیقت پای فشرده‌اند که رویدادهای آینده در آن پیشگویی شده است.
  4. فهم بطون قرآن: به گواهی روایات فراوان، قرآن کریم افزون بر معنای ظاهری، دارای معانی باطنی است و بر این اساس جای شگفتی نیست اگر گفته شود خبرهای مربوط به آسمان و زمین و گذشته و آینده را در آن می‌توان یافت. امیرمؤمنان (ع) که در پرتو عنایات الهی از نیروی ویژه‌ای برای ادراک برخوردار است و ظاهر و باطن قرآن را می‌داند، توانایی خود را برای بهره گیری از کتاب الهی چنین شرح می‌دهد: از آن قرآن بخواهید تا سخن گوید و هرگز سخن نگوید،‌ اما من شما را از آن خبر می‌دهم. بدانید که در قرآن دانش آینده و حدیث گذشته. درد شما را درمان است و راه سامان دادن کارتان در آن است»[۱۷۱].
۲۲. پژوهشگران ماهنامه پرسمان؛
پژوهشگران ماهنامه پرسمان در مقاله «چند پاسخ درباره چگونگی علم امام» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«در خصوص منابع علوم ائمه معصومین (ع) تقسیم بندی‌های مختلفی توسط صاحب‌نظران بیان شده است که سعی می‌کنیم یکی از بهترین تقسیم بندی‌های این باب را مطرح کنیم:

منابع مکتوب علم امام: این دسته از منابع، شامل کتب آسمانی انبیای پیشین به اضافه تعدادی کتب آسمانی و مقدس دیگر است که ائمه آنها را در اختیار دارند و بخش قابل توجهی از علم ائمه (ع) مربوط، به این دسته است. برای اینکه ببینیم کتب آسمانی در اختیار ائمه، غیر از کتب آسمانی انبیای پیشین کدام‌ها هستند، با اشاره به این نکته که جزئیات موجود در این خصوص بی شمار و بعضا ابهام برانگیز و اسرار آمیزند به سراغ روایات موجود در این باب می‌رویم:

  1. صحیفه جامعه: که آن را صحیفه یا جامعه نیز می‌گویند به این معنا که در روایات این باب هر سه لفظ برای آن استعمال شده است. صحیفه جامعه عبارت است از توماری که هفتاد ذراع طول دارد و در بردارنده علم کلیه حلال‌ها و حرام‌هاست. این کتاب را پیامبر اکرم (ص) املا کرده و امام علی (ع) نگاشته است.
  2. جفر: که شامل جفر ابیض (جفر سفید) و جفر احمر (جفر سرخ) می‌گردد. در مورد جفر ابیض در روایتی از امام صادق (ع) چنین آمده است: همانا نزد من، جفر سفید است؛ که وقتی راوی از محتوای جفر سفید می‌پرسد، حضرت می‌فرماید: جفر سفید در بردارنده زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است. در مورد جفر سرخ نیز در ادامه همین روایت آمده است که امام صادق (ع) فرمود: و نزد من است جفر سرخ. راوی می پرسد: چه چیزی در جفر سرخ است؟ حضرت پاسخ می‌دهد: سلاح و آن تنها برای خون گشوده می‌شود که صاحب شمشیر (امام زمان (ع)) آن را برای نبرد و قتل خواهد گشود.
  3. مصحف فاطمه (س): در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که حضرت فرمود: همانا نزد ما مصحف فاطمه است... راوی می‌پرسد: مصحف فاطمه چیست؟ که حضرت می‌فرماید: مصحف فاطمه سه برابر قرآن حجم دارد در حالی که حتی یک حرف از قرآن هم در آن نیست. از روایات دیگر استفاده می‌شود که این مصحف را جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) برای فاطمه آورده که آن را فاطمه املا می‌کرد و امام علی (ع) می‌نوشت.
  4. کتاب علی یا مصحف علی: عنوان کتاب علی (ع) در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد ائمه (ع) قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: یک: نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط امیرالمؤمنین علی (ع) نوشته شده است. دو: کتابی که پیامبر اکرم (ص) برای حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج‌اند و احکام و قضایا ثبت شده است.
  5. صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر امیرالمؤمنین علی (ع) بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش امام صادق (ع) در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است.

منابع شفاهی علم امام: در خصوص منابع شفاهی علم ائمه (ع) که شامل تمامی علومی می‌شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می‌کنیم: امام صادق (ع) فرمود: پیامبر اکرم (ص) هزار باب علم به علی (ع) تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود. در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار شهرت دارد، امام باقر (ع) می‌فرماید: هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم (ص) تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم (ص) آن را به علی (ع) تعلیم داد.

سایر منابع علم امام: در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه (ع) شمرده شده است که از جمله آنها نکت یا قذف فی القلب و عمود نور است.

نکت به حالتی می‌گویند که مطلبی علمی بدون تحصیل مقدمات به قلب انسان بیاید. شخصی از امام صادق (ع) پرسید: گاهی که ما از شما سؤال می‌پرسیم سریع پاسخ می‌دهید و گاهی کمی مکث می‌کنید سپس پاسخ ما را می‌دهید، علّت آن چیست؟ که حضرت فرمود: بله پاسخ برخی سؤالات به گوش ما رسیده یا به قلب ما می‌آید سپس ما آنها را به زبان می‌آوریم. در خصوص عمود نور، در منابع روایی برای امام ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده، تصویر می‌شود که امام هر آنچه از علوم را که بخواهد در آن مشاهده می‌کند.

با وجود اینکه برخی از منابع علم امام را با توجه به روایات ذکر کردیم و البته به برخی نیز نپرداختیم، امّا این نکته حائز اهمیت است که علم غیب امام منحصر و محدود به این منابع نیست و به تصریح برخی روایات، علم امام همواره در حال افزایش است. به عنوان مثال در روایتی از ابوبصیر آمده است که پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخ‌های متوالی ایشان مبنی بر ذکر مصادیق و منابع علوم ائمه (ع) و اشاره حضرت به اینکه علم ما محدود به این‌ها نیست، ابوبصیر می‌پرسد: پس علم شما چیست؟ که حضرت پاسخ می‌دهد: علمی است که شبانه روز تا روز قیامت در حال افزایش است»[۱۷۲].
۲۳. پژوهشگران مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها؛
پژوهشگران «مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها» در این‌باره گفته‌‌اند: «امام به آن معنایى که قرآن آن را استعمال می‌‏کند، کسی است که حجاب از پیش رویش برداشته شده و با مشاهده ملکوت آسمان‌ها و زمین به باطن امور آگاه است. این آگاهی همان علم غیب است که امام (ع) دارا می‌‎باشد؛ که در این آیات به آن اشاره شده: ﴿كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۱۷۳] و نیز فرموده: ﴿كَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ[۱۷۴]. (...) بنابراین امام (ع) با مشاهده ملکوت و با علم به حقیقت قرآن و داشتن علم الکتاب، عالم به غیب است؛ البته به اذن خدا. برای علم غیب ائمه معصومین (ع) چند منبع نیز ذکر شده است: اول: قرآن کریم؛ دوم: وراثت از رسول اکرم (ص)؛ سوم: مصحف امام على، الجفر و الجامعه، مصحف فاطمه و کتاب‌ای دیگری که در نزد آنان مى‏ باشد[۱۷۵]»[۱۷۶].
۲۴. پژوهشگران وبگاه اسلام کوئست.
پژوهشگران «وبگاه اسلام کوئست» در این‌باره گفته‌اند:

«یکی از نکاتی که توجه به آن برای یافتن پاسخ این پرسش لازم است، مسأله منابع علم است که امام، علوم خود از چه راه‌هایی به دست می‌آورد؟ براساس روایاتی که از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) نقل شده منابع علم امام بدین قرار است:

  1. از طریق پیامبر اکرم (ص): علی (ع) در نزد پیامبر اکرم (ص) بزرگ شد و تربیت یافت. وی شاگرد خاص و ممتاز پیامبر بود. خود می‌فرماید: رسول خدا (ص) هزار باب از علم را به من آموخت که از هر کدام هزار باب علم برای من گشوده شد.[۱۷۷] امام صادق (ع) به شخصی که پرسید چگونه جواب می‌دهید؟ فرمود: "هر پاسخی که به تو می‌دهم از رسول خدا (ص) است".[۱۷۸]
  2. ارتباط با فرشتگان: ارتباط با فرشتگان مختص پیامبر نیست. در قرآن آمده است که برخی از غیر انبیا؛ مانند حضرت مریم با فرشتگان ارتباط داشتند. یکی از اوصافی که در روایات برای امام ذکر شده است، "محدٌث" می‌باشد؛ یعنی فرشتگان با او حرف می‌­زنند. امام صادق (ع) در توضیح "محدث" می‌فرماید: "امام صدای فرشته را می‌شنود؛ ولی شخص او را نمی‌بیند".[۱۷۹]
  3. منابع مکتوب و مخصوصی که تنها در اختیار ائمه (ع) قرار دارد: مانند مصحف فاطمه (س) و کتاب علی (ع).
  4. الهام: امام باقر (ع) می‌فرماید: علی (ع) همواره به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) عمل می­‌کرد و اگر مسأله جدیدی پیش می­‌آمد که در قرآن و سنت نبود، خداوند حقیقت در آن رخداد جدید را به او الهام می­‌کرد[۱۸۰]»[۱۸۱].

پرسش‌های وابسته

  1. رابطه علم لدنی با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  2. رابطه روح یا روح القدس با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  3. رابطه وحی یا الهام با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  4. رابطه کشف یا شهود با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  5. رابطه امام مبین یا کتاب مبین با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  6. رابطه ام الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  7. رابطه کتاب اعمال با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  8. رابطه علم‌الکتاب با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  9. رابطه لوح یا لوح محفوظ با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  10. رابطه عرش با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  11. رابطه مصحف فاطمه یا کتاب‌هایی مثل جفر با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  12. رابطه عمود نور با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  13. رابطه تحدیث با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  14. رابطه اسم اعظم با علم غیب معصوم چیست؟ (پرسش)
  15. آیا برهان می‌تواند راه آگاهی به غیب باشد؟ (پرسش)
  16. علم غیب امام به طور مستقیم از جانب خدا به او داده می‌شود یا با وساطت پیامبر خاتم؟ (پرسش)
  17. آیا معصومان کتابی داشتند که نام‌های پادشاهان یا شیعیان یا اهل بهشت و جهنم در آن ذکر شده است؟ (پرسش)
  18. آیا تعلیم اسماء با علم غیب پیامبر ارتباط دارد؟ (پرسش)
  19. آیا علم غیب با خاتمیت منافات دارد؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع علم غیب معصوم

پانویس

  1. در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‌دانند، سوره آل عمران، آیه ۷.
  2. پیام قرآن، ج۹، ص۱۱۹ تا ۱۲۶
  3. آگاهی سوم یا علم غیب، ص٢٧-٣٠.
  4. سوره صافات، آیه ١٠٢ و ١٠٣.
  5. سوره قصص، آیه٧.
  6. آگاهی سوم یا علم غیب، ص٣٣-٣٨.
  7. به آنان آموزش ندهید، زیرا ایشان از شما داناتر می‌باشند؛ غاية المرام: ص۲۶۵، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۴.
  8. من شهر علم و علی درب این شهر می‌باشد؛ مستدرک حاكم، ج۳، ص ۲۲۶، جالب اين است كه يكى از علماء اهل سنت كتابى بنام "فتح الملک العلىّ بصحة حديث مدينة العلم على" نوشته كه در سال ۱۳۵۴ه‍ در قاهره به چاپ رسيده است.
  9. «یعنی رسول خدا (ص) هزار باب علم به من آموخت که هر بابی هزار باب دیگر می‌گشاید و مجموعاً می‌شود هزار هزار باب، تا آنجا که از هر چه بوده و تا روز قیامت خواهد بود آگاه شدم و علم منایا و بلایا (مرگ‌ها و مصیبت‌ها) و فصل‌الخطاب (داوری بحق) را فرا گرفتیم». ر. ک: ینابیع المودة: ص۸۸، اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۶.
  10. ر. ک: اصول کافی، كتاب الحجة، ص ۲۶۴ و ص ۲۷۰.
  11. اصول کافی: ج۱، ص ۲۹۶.
  12. آموزش عقاید، ص۳۲۲.
  13. بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۸، روایت ۱.
  14. همان، ص۳۸، روایت ۷۰.
  15. همان، باب ۳.
  16. همان، باب۸.
  17. جلوه‌های لاهوتی، ج۱، ص۱۴۳.
  18. «كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى‏ الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ‏ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ‏‏‏‏‏»، حكیمی و همكاران، الحیاة، ج۲، ص۴۰.
  19. غزالی، احياء علوم الدين، ج۱، ص۹۳.
  20. نهج البلاغه(شرح عبده)، ج۴، ص۳۶.
  21. «أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ ثُنِيَتْ‏ لِيَ‏ الْوِسَادَةُ فَجَلَسْتُ‏ عَلَيْهَا لَأَفْتَيْتُ‏ أَهْلَ‏ التَّوْرَاةِ بِتَوْرَاتِهِم‏...وَ أَهْلِ‏ الْإِنْجِيلِ‏ بِإِنْجِيلِهِم‏... وَ أَهْلِ الْقُرْآنِ بِقُرْآنِهِم»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۲، ص۷۸.
  22. غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۲۵۲.
  23. که جز پاکان را به آن دسترس نیست؛ سوره واقعه، آیه: ۷۹.
  24. جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه: ۳۳.
  25. و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک؛ سوره انبیاء، آیه: ۷۳.
  26. علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴.
  27. مجلسی، محمد تقی،، مرأة العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج۳ ،ص۱۷۰.
  28. كلینی، الکافی، ج۱۰، ص۲۷۳.
  29. علامه حلی، احقاق الحق، ج۷، ص۶۶
  30. فرود می‌آیند که نهراسید و اندوهناک نباشید و شما را به بهشتی که وعده می‌دادند مژده باد!؛ سوره فصلت، آیه: ۳۰.
  31. صفار قمی، بصائر الدرجات، ج۲ ،ص۱۱۰- ۱۱۳.
  32. دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ص۲۶
  33. نک: بحارالانوار، ج ٢٦، ص ٧٤، ح ٢٥، ٢٦، ٢٩
  34. نک: بحارالانوار، ج ٢٦، ص ٦٢، ح ٩، ١٥.
  35. نک: مریم، آیه ١٩-٢٠.
  36. نک: هود، آیه ٧١-٧٢.
  37. نک: اصول کافی، ج ٢، باب خلق عظیم.
  38. نک: حدید، آیه ٤، بروج، آیه ١٦-١٥: معجم مفردات الفاظ القرآن، ماده "عرش"؛ اصول الکافی، کتاب التوحید، باب العرش و الکرسی
  39. انعام، آیه ٥٩، هود، آیه ٦، نحل، آیه ٥٧، سبأ، آیه ٣، یونس، آیه ٦١.
  40. واقعه، ٧٨-٧٩؛ نک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ١٣.
  41. آل‌ عمران، آیه 7، رعد، آیه 39، زخرف، آیه 4، نک: مجمع البیان، ج ٥، ص ١٤٢؛ ج7، ص ١٣؛ ج ٨، ص ٣٧٧.
  42. بروج، آیه ٢١-٢٢؛ بحارالانوار، ج ٥٤، باب القلم و اللوح المحفوظ؛ المیزان فب تفسیر القرآن، ج ٢٠، ص ٢٥٧.
  43. نک: منابع فوق.
  44. رعد، آیه ٣٩، المیزان، ج ١٣، ص ٢٠٢.
  45. اسراء، آیه ١٣، المیزان، ج ١٢،
  46. ص ٩٨ علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ١٤٥.
  47. مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۲۷۳، ح ۹۶؛ نعمانی، الغیبه، ص ۷۵؛ ر.ک: نهج البلاغه، ح ۱۸۷.
  48. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۹؛ صفار قمی، بصائر الدرجات، ص ۱۵۴؛ تعلیقات مراجعات، ص ۴۱۵؛ قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۲۲؛ مسند الامام الکاظم، ج ۱، ص ۳۲۴؛ علّامه بروجردی، جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص ۸-۱۱؛ کلینی، همان، ص ۲۴۱.
  49. ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج ۴، ص ۹۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۳۴؛ مسند امام احمد، ج ۱، ص ۸۳.
  50. قندوزی حنفی، ینابیع الموده، ص ۷۷، ۸۸؛ تستری، احقاق الحق، ج ۶، ص ۴۱.
  51. مناقب خوارزمی، ص ۲۰۰؛ آمدی، غایة المرام، ص ۳۶۷.
  52. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۸.
  53. کلینی، اصول کافی،‌ ج ۱، ص ۲۷۳.
  54. معارف کلامی شیعه، مقاله علم امام، ص۲۸۹-۲۹۱
  55. و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۲ - ۱۹۵.
  56. «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست»؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .
  57. «و ما به عیسی پسر مریم، برهان‌های روشن دادیم و او را با روح القدس پشتیبانی کردیم»؛ سوره بقره آیه: ۲۵۳ .
  58. وبگاه کتابخانه دیجیتالی تبیان
  59. «یا مگر غیب نزد آنان است که (از روی آن) می‌نویسند؟»
  60. مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۲۲۱.
  61. لسان العرب، ج۱، ص ۶۵۴؛ تاج العروس، ج۲، ص ۲۵۹.
  62. کلام نوین اسلامی ج۲ ص۳۷۲-۳۷۹.
  63. روایاتی که در خصوص این مطلب است؛ آنچه که نزد امامان معصوم (ع) از کتابهای گذشتگان وجود دارد، کتابهای پیامبران یعنی تورات و انجیل و زبور و صحف ابراهیم.
  64. بخش روایات مرتبط با این مطلب که تمامی‌کتابهای فرود آمده از سمت خداوند متعال نزد امامان معصوم (ع) می‌باشد، واینکه ایشان نسبت به آن کتابها با وجود زبان های گوناگون آنها، آگاهی دارند.
  65. بخش روایات مرتبط با این مطلب که امامان معصوم (ع) عالم به تمامی‌علومی‌هستند که به سوی فرشتگان و پیامبران و رسولان خارج شده است.
  66. هر آنچه که مردم به آن نیاز دارند.
  67. بخشی که در آن سخن از صحیفه و جفر و جامعه و مصحف فاطمه (س) به میان آمده است.
  68. بخش روایات مرتبط با اینکه امامان معصوم (ع) کسانی هستند که به آنها الهام می‌شود و نیز کسانی هستند که به آنها آموزش داده شده است.
  69. در آن سخن از ارواح موجود در امامان معصوم (ع) به میان آمده است.
  70. روایات مربوط به؛ روحی که خداوند متعال به وسیله آن امامان معصوم (ع) را پشتیبانی و تقویت می‌نماید.
  71. پایگاه مطالعات کلام امامیه
  72. اینکه پیامبر اکرم (ص) در روز وفات خود با علی در خصوص هزار دربی سخن گفت که هزار درب از هر درب آن گشوده می‌شود، یعنی هزار هزار درب.
  73. علم غیب معصوم، ماهنامه معارف، شماره ۴۸، ص۱۰-۱۶.
  74. سوره حاقه، آیه ۱۲؛ «تعیها» از ماده «وعى» در اصل به معناى نگهدارى چیزى در قلب است. سپس به هر ظرفى «وعاء» گفته شد؛ چون چیزى را در خود نگه مى‌دارد. در آیه مورد بحث، این صفت براى «گوش‌ها» ذکر شده است؛ گوش‌هایى که حقایق را مى‌شنوند و در خود نگه مى‌دارند. تفسیر نمونه، ج٢۴، ص۴۴۴.
  75. «سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یَجْعَلَهَا فِی أُذُنِ عَلِیٍّ»؛ ينابيع الموده، ج١، ص٣۶٠؛ مناقب، ابن شهرآشوب، ج٢، ص۶١؛ تأويل الآيات، شرف الدين الحسينى، ص٧١۵.
  76. «قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي الْعَبْدُ الصَّالِحُ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي أَبُو جَعْفَرِ بْنُ عَلِيٍّ بَاقِرُ عُلُومِ الْأَنْبِيَاءِ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي سَيِّدُ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الحُسَيْنُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) قَالَ سَمِعْتُ النَّبِيَّ (ص) يَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِيلَ يَقُولُ قَالَ الله جَلَّ جَلَالُهُ إِنِّي أَنَا الله لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِي مَنْ جَاءَ مِنْكُمْ بِشَهَادَةِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله بِالْإِخْلَاصِ دَخَلَ فِي حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ فِي حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»؛ عیون اخبارالرضا، ج٢، صص٢٩۶- ٢٩٩؛ کشف الغمة، إربلى، ج٣، صص ٩٨ و ٩٩.
  77. «مَهْمَا أَجَبْتُكَ فِيهِ بِشَيْءٍ فَهُوَ عَنْ رَسُولِ الله (ص) لَسْنَا نَقُولُ بِرَأْيِنَا مِنْ شَيْء»؛ الکافى، ج١، ص۵٨؛ بصائرالدرجات، جزء۶، ص٣٩۵؛ بحارالانوار، ج٢، ص١٧٣؛ وضوء النبى، على شهرستانى، ج٢، ص٣٣۵؛ النص و الاجتهاد، ص١۶.
  78. أعیان الشیعه، ج١، ص٩٣. سید محسن امین بعد از معرفى کتاب جامعه و بیان اوصاف آن، جامعه و صحیفه و کتاب على (ع)را مصداق یک کتاب مى‌داند و مى‌نویسد: «فظهر من ملاحظة مجموع هذه الاخبار و ضمّ بعضها الى بعض أن الجامعة و کتاب على (ع)على الاطلاق و الذى طوله سبعون ذرعاً و الکتاب الذى باملاء رسول الله (ص) و خط على (ع) و الصحیفة التى سبعون ذرعاً و الجلد الذى هو سبعون ذرعاً و الصحیفة العتیقة کلها یراد بها کتاب واحد».
  79. اعیان الشیعه، ج ١، ص٩۴.
  80. کافى، ج١، صص ٢۴١ و ۴۵٨.
  81. أوائل المقالات، ص۴٢؛ مصنفات شیخ المفید، ج۴، ص٧٠.
  82. «أَلْوَاحُ مُوسَى (ع) عِنْدَنَا وَ عَصَا مُوسَى عِنْدَنَا وَ نَحْنُ وَرَثَةُ النَّبِیِّین»؛ کافى، ج١، ص٢٣١.
  83. «... وَ کُلُّ کِتَابٍ نَزَلَ فَهُوَ عِنْدَ أَهْلِ الْعِلْمِ وَ نَحْنُ هُم»؛ همان، ص٢٢۵.
  84. پیام قرآن، ج٧، ص٢١٩. با اندکى دخل و تصرف.
  85. منابع علم امامان شیعه، ص ۸۵-۱۶۹.
  86. «در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمی‌داند و استواران در دانش، می‌گویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست». سوره آل عمران، آیه۷.
  87. «و کسى که علم کتاب [و آگاهى بر قرآن] نزد اوست». سوره رعد، آیه ۴۳.
  88. «که بیانگر هر چیزى است»؛ سوره نحل، آیه۸۹.
  89. «تو می‌شنوی آنچه را من می‌شنوم، و می‌بینی آنچه را من می‌بینم، جز این که تو پیامبر نیستی».
  90. «"خداوند از راه الهام مرا از آنچه در لوح محفوظ است، آگاه ساخته است».
  91. بررسی علم اولیای الهی، ص۱۱۳-۱۲۲.
  92. مقاله خبرهای غیبی در نهج البلاغه، ماهنامه مبلغان شماره ۹۵، صفحه ۳۷ و ۳۸
  93. علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص۶۴-۶۸.
  94. و همه کارها به او بازگشت دارد؛ سوره هود آیه ۱۲۳.
  95. بررسی دیدگاه‌های تفسیری عرفانی درباره علم امام، فصلنامه اندیشه نوین دینی شماره ۲۰
  96. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۱۷۳.
  97. همان: ۲۲۷.
  98. قاضی نعمان، ۱۳۸۵: ۱ / ۵۰.
  99. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۲۵۷ .
  100. م. ۲۰۸ق.
  101. نجاشی، ۱۴۰۷: ۴۴۶؛ حلی، ۱۴۱۱: ۱۸۴.
  102. طوسی، ۱۳۴۸: ۲۷۸.
  103. اشعری، ۱۳۶۱: ۹۸ ـ ۹۷.
  104. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۱۷۶.
  105. همان: ۲۷۱.
  106. همان: ۲۶۹.
  107. همان: ۲۶۸.
  108. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۲۷۱.
  109. همان: ۱۷۶؛ صفار، ۱۴۰۴: ۳۲۰.
  110. همان: ۲۳۱.
  111. همان: ۲۳۲.
  112. کلینی، ۱۳۶۵: ۱ / ۲۷۲ ـ ۲۷۱.
  113. صفار، ۱۴۰۴: ۲۳۳ ـ ۲۳۱.
  114. تبیین معنایی اصطلاح علمای ابرار با تأکید بر جریانات فکری اصحاب ائمه ص ۶۷ الی ۷۳ .
  115. محمد بن الحسن الصفار، ص ۱۸۹.
  116. بررسی علم اولیای الهی، ص۶۴.
  117. «آن از اخبار غیبی بود که به تو وحی کردیم و تو نزد آنها نبودی» سوره آل عمران آیه ۴۴.
  118. جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی
  119. ﴿فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ سوره صافات، آیه: ۱۰۲. شایان ذکر است در بینش اسلامی رؤیای صادقه جزئی از اجزاء نبوت و عاری از هرگونه خطا و اشتباه است. ر.ک. سید مرتضی عسکری، عقاید اسلام در قرآن کریم، ج ۲، ترجمه محمد جواد کرمی، چاپ اول، مجمع علمی اسلامی، ص ۵۶۰ و نیز شیخ مفید، الاختصاص، ص ۲۴۱. همچنین ناصر مکارم شیرازی و سایر همکاران، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۸.
  120. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۷۴، ح ۲۵: "از امام صادق (ع)، از "رسول"، "نبی" و "محدَّث" پرسیدم فرمود: "رسول کسی است که ملائکه نزدش آیند و از خداوند متعال برای او ابلاغ رسد. و "نبی" کسی است که آنچه در خواب می‌بیند گویا در بیداری مشاهده کرده، و "محدَّث" کسی است که سخن فرشتگان را می‌شنود و در گوشش فرو می‌رود و اثرش بر قلبش باقی می‌ماند".
  121. ر.ک. ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلامًا زَكِيًّا * قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا سوره مریم، آیه: ۱۹ و ۲۰.
  122. کلینی، پیشین، ترجمه مصطفوی، ج ۲، ص ۱۹، ج ۵: " عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْعِلْمِ مَا هُوَ أَ عِلْمٌ يَتَعَلَّمُهُ الْعَالِمُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَوْ فِي كِتَابٍ عِنْدَكُمْ تَقْرَءُونَهُ فَتَعْلَمُونَ مِنْهُ فَقَالَ "الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَجَلُّ أَ مَا سَمِعْتَ مِنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ﴿وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ [و همین گونه، روحی از امر خودمان به سوی تو وحی کردیم، تو نمی‌دانستی کتاب چیست و نه ایمان [کدام است؟] ...] ثُمَّ قَالَ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ يَقُولُ أَصْحَابُكُمْ فِي هَذِهِ الْآيَةِ فَقُلْتُ لَا أَدْرِي جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا يَقُولُونَ قَالَ بَلَى قَدْ كَانَ فِي حَالٍ لَا يَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لَا الْإِيمَانُ حَتَّى بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ تِلْكَ الرُّوحَ الَّتِي يُعْطِيهَا اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ فَإِذَا أَعْطَاهَا اللَّهُ عَبْداً عَلَّمَهُ الْفَهْمَ وَ الْعِلْمَ"."
  123. ر.ک. ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ سوره یونس، آیه: ۳. ﴿وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ سوره هود، آیه: ۷. ﴿الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا سوره فرقان، آیه: ۵۹. ﴿وَتَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ سوره زمر، آیه: ۷۵. ﴿الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ سوره غافر، آیه: ۷.
  124. صاحب ارجمند عرش. هر چه را بخواهد انجام می‌دهد؛ سوره بروج، آیه: ۱۵-۱۶.
  125. آنگاه بر عرش استیلا یافت. آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید... [همه را] می‌داند؛ سوره حدید، آیه: ۴.
  126. ر.ک. سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۹، ص ۱۴۶، ذیل آیه ۴ / حدید و ج ۸، ص ۱۵۹ - ۱۵۳.
  127. ر.ک. ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ سوره انعام، آیه: ۵۹. ﴿وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ سوره هود، آیه: ۶. ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاء وَالأَرْضِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ سوره نمل، آیه: ۷۵. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ سوره انعام، آیه: ۵۹. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأَرْضِ وَلا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرُ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ سوره سبأ، آیه: ۳. ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ سوره یونس، آیه: ۶۱.
  128. ر.ک سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۳، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ص ۲۰۲. و نیز سید محمد حسین حسینی طهرانی، پیشین، ج ۴، ص ۹۳ و ۹۲.
  129. ر.ک. سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۲۰، ص ۲۵۷.
  130. ر.ک. ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ سوره یونس، آیه: ۶۱. و نیز سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۳، ص ۱۳۳ ذیل آیه اسراء.
  131. ر.ک. سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۳، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، ص ۲۰۲.
  132. و هر امتی را به زانو در آمده می‌بینی؛ هر امتی به سوی کارنامه خود فرا خوانده می‌شود [و بدیشان می‌گویند:] "آنچه را می‌کردید امروز پاداش می‌یابید"؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۸. و نیز ر.ک. ﴿وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ وَ لَها كِتابٌ مَعْلُومٌ سوره حجر، آیه: ۴.
  133. و هر چیزی را در کارنامه‌ای روشن برشمرده‌ایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۳.
  134. ... و هر چیزی را در کارنامه‌ای روشن برشمرده‌ایم؛ سوره یس، آیه: ۱۲.
  135. ر.ک. سید محمد حسین طباطبائی، المیزان، ج ۱۲، ص ۹۸ و ۹۷، ذیل آیات ۴ و ۵ سوره مبارکه حجر.
  136. علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۷۹ - ۷۰.
  137. و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه ۴۳.
  138. آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم؛ سوره نمل ، آیه ۴۰.
  139. او فقط علی بن ابی طالب (ع) است؛ تفسیر قرطبی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.
  140. کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی (ع) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است؛ ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
  141. روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم سوره آل عمران، ۷ وارد شده که راسخان در علم را پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) می‌دانند که برای رعایت اختصار در متن نیاورده‌ایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲ و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.
  142. رسول خدا به علی (ع) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
  143. برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱؛ و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
  144. علی (ع) محدث بود.
  145. فرشته با او سخن می‌گفت.
  146. او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (یوشع یا خضر) یا ذی القرنین بود.
  147. جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷؛ و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۶؛ و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.
  148. محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، ص۱۶۲.
  149. "إِنَ‏ عِنْدِي‏ الْجَفْرَ الْأَبْيَضَ‏‏‏‏‏‏".
  150. کافی، کلینی، ج۱، ص۲۴۰.
  151. " وَ عِنْدِي‏ الْجَفْرُ الْأَحْمَرُ‏‏‏‏‏".
  152. کافی، کلینی، ج۱، ص۲۳۹.
  153. کافی، کلینی، ج۱، ص۲۴۱.
  154. وبگاه مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات
  155. و این (قرآن) فرو فرستاده پروردگار جهانیان است که روح الامین آن را فرود آورده است بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی، به زبان عربی روشن؛ سوره شعراء، آیه ۱۹۲ – ۱۹۵ .
  156. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره انعام، آیه: ۷۵.
  157. پاکا آن خداوند که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی که پیرامون آن را خجسته گردانده‌ایم برد تا از نشانه‌هایمان بدو نشان دهیم، بی‌گمان اوست که شنوای بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱ .
  158. زمانی که تورا با روح القدس تقویت کردم؛ که در گهواره و به هنگام بزرگی، با مردم سخن می‌گفتی؛ سوره انبیاء، آیه ۱۱۰.
  159. بگو: «روح القدس» آن را از جانب پروردگارت به حق نازل كرده سوره نحل، آیه ۱۰۲.
  160. پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، استاد جعفر سبحانی، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲.
  161. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره هود، آیه ۴۹.
  162. این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی می‌کنیم؛ تو و قومت پیش از این آنها را نمی‌دانستید پس شکیبا باش که سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۲.
  163. بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴
  164. این از خبرهای نهانی است که به تو وحی می‌کنیم و تو هنگامی که آنان تیرچه‌های (قرعه) خود را (در آب) می‌افکندند تا (بدانند) کدام، مریم را سرپرستی کند و هنگامی که با هم (در این کار) ستیزه می‌ورزیدند نزد آنان نبودی؛ سوره آل عمران، آیه ۴۴
  165. سرگذشت حضرت مریم به صورتی که خالی از هرگونه خرافه باشد، در هیچ یک از کتاب‌های تحریف یافته پیشینیان وجود نداشت، و سند آن فقط وحی الهی بود. (تفسیر نمونه، ذیل آیه).
  166. پیام قرآن، ج۷، ص۲۱۵ - ۲۶۲؛ منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر المنیر، دکتر وهبه الزحیلی، ج۲۶، ص۲۲؛ المیزان علامه طباطبایی، ج۱۸، ص۱۹۴ - ۱۹۶؛ التفسیر الکاشف، محمد جواد المغنیه، ج۳، ص۴۳۱ - ۴۳۳.
  167. منشور جاوید، ج۸، ص۳۲۲ - ۳۶۲؛ التفسیر الکاشف، ج۳، ص ۴۳۱-۴۳۳.
  168. وبگاه مركز آموزش تخصصي تفسير و علوم قرآن
  169. وبگاه مركز رهروان ولایت
  170. سوره لقمان، آیه ۳۴.
  171. وبگاه پرسمان
  172. چند پاسخ درباره چگونگی علم امام
  173. «و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و (چنین می‌کنیم) تا از باورداران گردد»؛ سوره انعام، آیه ۷۵.
  174. «هرگز! اگر به «دانش بی‌گمان» بدانید به راستی دوزخ را خواهید دید»؛ سوره تکاثر، آیه ۵ و ۶.
  175. تفسير تطبيقى، ص ۴۳۰.
  176. وبگاه مرکز پاسخگویی به سؤالات دینی انوار طاها
  177. محمد بن عمر رازی، الاربعین فی اصول الدین، ص۴۷۵، چاپ اول، مطبعة دار المعارف العثمانیة، حیدر آباد دکن.
  178. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۵۸.
  179. اصول کافی، ج۱، ص۲۷۱.
  180. محمد بن حسن فروخ، بصائر الدرجات ، ص۲۵۳.
  181. وبگاه اسلام کوئست