وکلای مالی ائمه
مقدمه
«خمس»، یکی از منابع مالی اهل بیت بود که پیروان آنان خمس اموال خود را در صورت امکان خدمت خود ائمه معصومین(ع) میآوردند، همانگونه که حکم بن علیاء اسدی در زمان امام باقر(ع) خمس اموالش را به آن حضرت میداد. او والی و حاکم بحرین بود که میگوید: اموال فراوانی به دست آوردم و خدمت امام باقر(ع) رسیدم برای این که خمس اموالم را به آن حضرت بدهم[۱]... و یا خمس اموال خود را به وکلا و نمایندگان آنان که مورد اعتماد و وثوقشان بودند میدادند، چه ائمه وکلایی در امور مالی داشتند که این وظیفه را انجام میدادند و اکنون درباره وکلای برخی از آنان به بحث میپردازیم.[۲]
وکلای امام صادق(ع)
امام صادق(ع) وکلایی داشت و آنها که دسترسی به حضرت نداشتند چه به خاطر دوری مسافت، و چه به علل دیگر از طریق آنان با حضرت در ارتباط بودند و مشکلات خود را حل میکردند و اموال خود را به وسیله آنان به امام میرساندند که برای نمونه میتوان چند مورد را نام برد که امام صادق(ع) آنها را به عنوان وکیل خود برای گرفتن خمس و.... در شهرها و اطراف منصوب کرده بود:
- نصر بن قابوس لخمی: او بیست سال وکیل امام صادق(ع) بود[۳].
- عبدالرحمن بن حجاج: وی نیز وکیل مالی امام صادق(ع) بود و در زمان امام هشتم(ع) از دنیا رفت[۴].
- حمران بن اعین: حمران بن اعین برادر زرارة بن اعین یکی دیگر از وکلای مالی آن حضرت بوده است[۵].
- مفضل بن عمر جعفی: او یکی دیگر از وکلای مالی امام صادق(ع) و از خواص اصحاب و جزء اصحاب سرّ[۶] حضرت بود.
- معلّی بن خُنیس: او نیز از وکلای امام صادق(ع) بوده است. از بررسی روایات استفاده میشود که او از اولیا و اهل بهشت است و مورد توجه و علاقه امام صادق(ع) بوده است. هنگامی که معلّی کشته شد، امام صادق(ع) در مکه بود. وقتی از مکه برگشت و وارد مدینه گردید و از کشته شدن او اطلاع یافت، با ناراحتی از منزل بیرون آمد؛ به گونهای که عبای آن حضرت به زمین کشیده میشد و اسماعیل فرزند آن حضرت نیز پدر را همراهی میکرد. هنگامی که چشم مبارک امام ششم به داوود (والی مدینه از طرف منصور) افتاد، فرمود: چرا دوست و وکیل من را کشتی؟ مال مرا گرفتی؟ و حضرت آرام نگرفت تا قاتل معلّی را قصاص کرد. وقتی خواستند قاتل معلّی را قصاص کنند، فریاد میزد: به من دستور میدهید معلّی را به قتل برسانم، آنگاه خودم را میکشید[۷]؟
داوود بن علی از طرف منصور والی مدینه بود. کسی را نزد معلّی فرستاد که شیعیان و پیروان امام صادق(ع) و اصحاب ایشان را به داوود معرفی کند، ولی معلّی تسلیم نشد و از معرفی آنها خودداری کرد و گفت آنها را نمیشناسد. او را تهدید به قتل کردند ولی با این همه نام آنها را کتمان کرد و گفت مرا از کشته شدن میترسانید؟ به خدا قسم اگر شیعیان امام صادق(ع) در زیر پای من باشند، پای خود را از روی آنان برنخواهم داشت. اگر تو مرا به قتل برسانی سعادتمند میشوم، ولی تو شقی و بدبخت خواهی شد. آنگاه داوود دستور داد او را کشتند و اموال وی را که از آن امام صادق(ع) بود، گرفتند[۸]. وقتی داوود معلّی را دستگیر و زندانی کرد و تصمیم گرفت او را بکشد، معلّی گفت: چون بدهکاری زیاد دارم و از طرفی مال و ثروت فراوانی هم در اختیار دارم، مرا از زندان بیرون بیاور تا در میان مردم صحبت کنم. داوود موافقت کرد و آنگاه که مردم اجتماع کردند، گفت: ای مردم، من معلّی بن خنیس هستم. هر کس مرا میشناسد، میشناسد. شما شهادت دهید که آنچه از خود به جای میگذارم از پول، خانه، غلام، کنیز و... تمام آنها متعلق به جعفر بن محمد(ع) است. سپس داوود دستور داد او را کشتند. پس از این که معلّی را کشتند، حضرت امام صادق(ع) تا صبح در مسجد بود و در آخر شب داوود را نفرین کرد. به خدا سوگند هنوز سر از سجده برنداشته بود که صدای صیحه و فریاد بلند شد. مردم گفتند: داوود بن علی از دنیا رفته است.[۹].[۱۰]
امام صادق(ع) و محاسبه وکیل خود
شخصی میگوید: دیدم امام صادق(ع) از وکیل خود حساب میکشید. وکیل پیوسته میگفت: به خدا سوگند من خیانت نکردم، من خیانت نکردم. امام(ع) به او فرمود: خیانت کردن و ضایع کردن تو مال مرا برای من مساوی است، چون شر و زیان خیانت به خودت برمیگردد. (به من زیانی نمیرسد)...[۱۱] از آنچه گذشت به خوبی روشن میشود که امام صادق(ع) وکلای مالی داشته است که مورد اعتماد آن حضرت بودهاند و اگر هم یکی از آنان مرتکب خلافی میشد، او را محاسبه و محاکمه میکرد.[۱۲]
فرستادن خمس از خراسان برای امام صادق(ع)
از خراسان نیز برای حضرت خمس اموال فرستاده میشد که به عنوان نمونه به یک مورد اشاره میشود: قطب راوندی از داوود بن کثیر رقی نقل کرده است که شخصی خراسانی به نام ابو جعفر به نمایندگی از طرف امام صادق(ع) وارد خراسان شد و مردم در اطراف او گرد آمدند از وی درخواست کردند اموال و اشیایی تحویل او دهند که به محضر امام برساند...[۱۳]. از این حدیث و احادیث دیگر در این باره روشن میشود که شهرت و آوازه و عظمت و حقانیت اهل بیت(ع) در آن زمان به خراسان هم رسیده بود و آنان مسائل خود را از آن حضرت سؤال میکردند و خمس اموال خود را برای او میفرستادند.[۱۴]
وکلای امام هفتم(ع)
- عبد الله بن جندب بجلی: شیخ طوسی مینویسد: او وکیل امام هفتم و امام هشتم(ع) بود[۱۵].
- یونس بن یعقوب بن قیس: او وکیل امام هفتم(ع) بود و در زمان امام هشتم(ع) از دنیا رفت.[۱۶]
- عثمان بن عیسی: وی وکیل امام هفتم(ع) بود.[۱۷]
- مفضل بن عمر: مفضل بن عمر (در بحث وکلای امام صادق(ع) به طور مختصر به شخصیت و عظمت وی اشاره شد) نیز یکی دیگر از وکلای امام هفتم(ع) بود که در این باره به دو حدیث بسنده میشود:
- هشام بن احمر گفت: اموالی را برای امام هفتم(ع) به مدینه بردم. حضرت فرمود: آن را به نزد مفضل بن عمر برگردان. من هم آن اموال را در خانه مفضل بردم و تحویل او دادم[۱۸].
- در حدیث دیگری آمده است که موسی بن بکر گفت: در خدمت امام هفتم(ع) بودم، هر چه از اموال خدمت حضرت میآوردند از طرف مفضل بود و چه بسا گاهی میدیدم مردی چیزی میآورد و امام(ع) قبول نمیکرد و میفرمود: آن را نزد مفضل ببرید.[۱۹].[۲۰]
علی بن یقطین و خمس اموال
همانگونه که در بحث خمس، پشتوانه مالی شیعیان یادآور شدیم حکومتهای وقت برای تضعیف نیروهای مبارز شیعه همیشه آنها را در فشار اقتصادی قرار میدادند که دوران خلافت هارون نیز از این برنامه کلی مستثنا نبود؛ زیرا او با قبضه بیتالمال مسلمانان و صرف آن در راه هوسرانیها و بوالهوسیها و تجمل پرستیهای خود و اطرافیانش، شیعیان را از حقوق خود محروم کرده بود و از این راه نیروهای آنان را تضعیف میکرد. علی بن یقطین از چهرههایی است که با کمکهای مادی خود شیعیان را تقویت میکرد و این یار وفادار و صمیمی پیشوای هفتم به رغم کارشکنیهای مخالفان شیعه، اعتماد هارون را جلب نموده و وزارت او را در کشور پهناور اسلامی به عهده گرفته بود و به خوبی به این مطلب توجه داشت و با استفاده از تمام امکانات از هر کوششی در حمایت و پشتیبانی از شیعیان دریغ نمیورزید، مخصوصاً در تقویت بنیه مالی و رساندن خمس اموال خود (که در مجموع مبلغ قابل توجهی را تشکیل میداد) به پیشوای هفتم کوشش میکرد که گاهی بالغ بر صد هزار تا سیصد هزار درهم برای حضرت میفرستاد.[۲۱]
او که با موافقت امام کاظم(ع) وزارت هارون را پذیرفت، بعدها نیز چندین بار خواست استعفا نماید[۲۲]، ولی امام او را از این تصمیم منصرف کرد[۲۳]. چراکه وزارت علی بن یقطین چتر حمایتی برای شیعیان بود و هدف امام از تشویق او به تصدی این منصب حفظ جان و مال و حقوق شیعیان و کمک به نهضتهای سرّی آنان بود. علی بن یقطین به طور سرّی خمس اموال خود را به حضور پیشوای هفتم میفرستاد و گاهی در شرایط خطرناک اموالی برای آن حضرت میفرستاد. دو نفر از یاران او نقل میکنند که روزی علی بن یقطین ما را احضار کرد و اموال و نامههایی به ما داد و گفت: دو مرکب سواری بخرید و از بیراهه بروید و این اموال و نامهها را به امام ابی الحسن(ع) (حضرت کاظم) برسانید. به طوری که کسی از وضع شما آگاه نشود. این دو نفر میگویند به کوفه آمدیم و مرکب سواری خریدیم و توشه راه تهیه نمودیم و از بیراهه حرکت کردیم تا آنکه به سرزمین «بطن الرمه» رسیدیم. چهارپایان را بستیم و برای آنها علوفه گذاشتیم و برای صرف غذا نشستیم. در این هنگام سوارهای همراه شخصی دیگر، نمایان گردید. وقتی نزدیک شد، دیدیم امام کاظم(ع) است، از جا برخاسته سلام کردیم و اموال و نامهها را تحویل دادیم. در این هنگام امام نامههایی را بیرون آورد و به ما داد و فرمود: اینها جواب نامههای شماست...[۲۴].[۲۵]
خمس اموال شطیطه و شیعیان نیشابور برای امام هفتم(ع)
از نیشابور نیز گروهی از شیعیان خمس اموال خود را خدمت امام هفتم موسی بن جعفر(ع) فرستادند که یک نمونه از نظر خوانندگان گرامی میگذرد. علی بن راشد گوید: گروهی از شیعیان نیشابور گردهم آمدند و محمد بن علی نیشابوری را به عنوان نماینده خود برگزیدند و سی هزار دینار و پنجاه هزار درهم و مقداری لباس به او دادند که خدمت امام هفتم(ع) ببرد. شطیطه نیز که زنی باایمان بود، یک درهم سالم و پارچهای از پنبه که به دست خود آن را رشته بود و به اندازه چهار درهم ارزش داشت، آورد.... سپس آنها را با سؤالاتی که نوشته بودند، به محمد بن علی دادند که خدمت امام هفتم(ع) ببرد[۲۶]... از این مطلب به خوبی روشن میشود که شیعیان در زمان آن حضرت خمس اموال خود را برای آن بزرگوار میبردند.[۲۷]
جمعآوری بیت المال توسط امام هفتم(ع)
گرچه حکومت و قدرت ظاهری در دست هارون بود اما حکومت او فقط بر تنها بود و در دلهای مردم جا نداشت و حکومت بر دلها و قلبها از آنِ پیشوای هفتم بود و در پرتو محبوبیت گسترده آن حضرت در افکار عمومی مسلمانان مبارز و روشنبین خمس اموال خود و دیگر اموال متعلق به بیتالمال را به محضر آن حضرت میفرستادند و این معنا بر هارون پوشیده نبود؛ زیرا او از طریق جاسوسان خویش گزارشهایی دریافت میکرد مبنی بر این که از چهار گوشه کشور پهناور اسلامی، اموال و وجوه اسلامی به سوی امام موسی بن جعفر سرازیر میگردد، به طوری که او صندوق بیتالمال تشکیل داده است[۲۸].
برای این که به حجم وجوهی که از نقاط مختلف به حضور امام ارسال میشد پی ببریم، کافی است به ارقام زیر توجه کنیم: هنگام شهادت امام کاظم(ع) مبلغ هفتاد هزار دینار نزد زیاد بن مروان قندی و مبلغ سی هزار دینار تحویل علی بن ابیحمزه (دو نفر از نمایندگان) آن حضرت بود. علاوه بر اینها مبلغ سی هزار دینار و شش کنیز در تحویل عثمان بن عیسی رواسی، نماینده امام در مصر بود، که نقل شده است پس از شهادت امام هفتم(ع) علی بن موسی الرضا(ع) کسی نزد زیاد قندی و عثمان بن عیسی فرستاد و پیغام داد اموالی که از پدرم نزد شما مانده است برای من بفرستید[۲۹]. خلاصه این که اموال فراوانی به سوی امامان معصوم(ع) برده میشد، به گونهای که آتش کینه خلفا در سینه آنها شعلهور میشد و این مطلبی است که از برخورد آنان با ائمه معصومین(ع) بخوبی معلوم میشود که یک نمونه آن از نظرتان میگذرد.
مرحوم علامه مجلسی مینویسد: امام هفتم موسی بن جعفر(ع) فرمود: «هنگامی که مرا نزد هارون بردند، به من گفت: ای موسی بن جعفر! آیا به سوی دو خلیفه اموال برده میشود؟»[۳۰].[۳۱]
جمعآوری خمس توسط وکلای امام هشتم(ع)
امام هشتم(ع) نیز مانند پدران خود برای گرفتن خمس وکلایی منصوب کرده بود که نام چند نفر از نظرتان میگذرد:
- صفوان بن یحیی: او وکیل امام رضا و امام جواد(ع) بود[۳۲].
- یونس بن عبدالرحمن: وی نیز وکیل و از خواص اصحاب حضرت رضا(ع) بود[۳۳].
- محمد بن سنان[۳۴]
- عبد الله بن جندب: او همانگونه که گذشت از وکلای امام هفتم نیز بوده است[۳۵].
- نصر بن قابوس لخمی: او وکیل امام صادق و موسی بن جعفر و امام هشتم(ع) در زمان آنان بود[۳۶].[۳۷]
جمعآوری خمس در زمان امام جواد(ع)
بیشک حضرت جواد الائمه(ع) مانند سایر ائمه معصومین(ع) در نقاط مختلف جهان پیروان و ارادتمندانی داشته است[۳۸]. از این رو، وکالت و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون از زمان امام نهم(ع) نیز احساس میشد. بدین جهت امام جواد(ع) با تمام محدودیتهای موجود، از طریق نصب وکلا و نمایندگان، ارتباط خود را با شیعیان حفظ میکرد. در سراسر قلمرو حکومت خلیفه عباسی، امام، کارگزارانی (وکلایی) را اعزام میکرد و با فعالیت گسترده آنان از تجزیه نیروهای شیعه جلوگیری میشد. کارگزاران امام در بسیاری از استانها مانند اهواز، همدان، سیستان، بست[۳۹]، ری، بصره، واسط، بغداد و مراکز سنتی شیعه؛ یعنی کوفه و قم پخش شده بودند و همانگونه که از نظرتان خواهد گذشت تعدادی از این وکلا مأموریت مالی داشتند و خمس اموال شیعیان را جمعآوری و به امام میرساندند.
امام به هواداران خود اجازه میداد که به درون دستگاه حکومت نفوذ کرده، مناصب حساس را در دست بگیرند. از این رو «محمد بن اسماعیل بن بزیع» و «احمد بن حمزه قمی» مقامات والایی در دستگاه حکومت داشتند. «نوح بن دراج» نیز چندی «قاضی بغداد» و پس از آن قاضی «کوفه» بود. بعضی دیگر از شیعیان مانند حسین بن عبدالله نیشابوری حاکم «بست» و «سیستان» شد و «حکم بن علیا اسدی» به حکومت بحرین رسید. اما آنان، حکومت وقت را فاقد مشروعیت میدانستند و خمس خود را به حضرت جواد میپرداختند. چنان که «حسین بن عبدالله» و «حکم بن علیا» هر دو خمس خود را به امام جواد(ع) میپرداختند[۴۰].[۴۱]
وکلای مالی امام جواد(ع)
زکریا بن آدم قمی[۴۲]؛ علی بن مهزیار اهوازی[۴۳]؛ سعد بن سعد بن اشعری قمی[۴۴]؛ ابراهیم بن محمد همدانی[۴۵].[۴۶]
نامه امام جواد(ع) به ابراهیم
نامهای که امام جواد(ع) برای ابراهیم نوشت، دلیل این است که خمسها را برای امام میفرستاد و نیز در این نامه تصریح شده است که او وکیل آن حضرت است. در اول آن نامه آمده است: وجوه ارسالی تو رسید. خدا از تو قبول کند و از آنان (کسانی که خمس مال خود را به تو دادهاند) راضی شود. در دنیا و آخرت آنها را همراه ما قرار دهد. من هم مقداری دینار و لباس فرستادم. خدا اینها و تمام نعمتهایش را بر تو مبارک گرداند...[۴۷].
عبدالعزیز بن مهتدی قمی اشعری[۴۸]، صفوان بن یحیی[۴۹]، یحیی بن ابی عمران همدانی[۵۰].
اسامی افرادی که از نظرتان گذشت از وکلای مالی امام جواد(ع) بودند که خمس اموالی را که مردم میدادند خدمت حضرت میرساندند، یا طبق دستور آن امام در مواردی که اجازه داشتند مصرف میکردند. برخی از مردم خمس مال خویش را (بنا به دستور آن حضرت) خدمت خود امام جواد(ع) میآوردند. همانگونه که ابن شهر آشوب مینویسد: شخصی به نام محمد بن فرج میگوید: «امام جواد به من نوشت خمس مالتان را برای من بفرستید که من غیر از این سال از شما چیزی نخواهم گرفت و در همان سال امام از دنیا رفت»[۵۱].[۵۲]
جمعآوری خمس توسط وکلای امام هادی(ع)
امام هادی(ع) که در سامراء تحت نظر و کنترل شدیدی قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد(ع) اجرا کرده بود، ادامه داد و نمایندگان و وکلایی در مناطق و شهرهای مختلف منصوب کرد که تعدادی از آنان مأموریت مالی داشتند و اکنون اسامی عدهای از آنان از نظرتان میگذرد:
- ایوب بن نوح بن درّاج نخعی[۵۳]؛
- ابو علی بن راشد[۵۴]؛
- علی بن جعفر همانی[۵۵]؛
- حس بن راشد[۵۶]،
- احمد بن محمد کوفی عاصمی[۵۷]؛
- عثمان بن سعید عمری[۵۸].[۵۹]
نامههای امام هادی(ع) به وکلا و نمایندگان خویش
بعضی از نامهها و مکاتبات امام هادی(ع) با نمایندگان خویش که به دست ما رسیده، نشان میدهد که آنان مأموریت جمعآوری خمس را داشتند و امام در این زمینه رهنمود صادر کرده است.
نامه امام به علی بن بلال
آن حضرت طی نامهای در سال ۲۳۲ه. ق به «علی بن بلال» وکیل محلی خود (در بغداد) نوشت: من ابو علی (بن راشد) را به جای علی بن حسین بن عبدربه منصوب کردم[۶۰]. این مسؤولیت را بدان جهت به او واگذار کردم که وی از صلاحیت لازم به حد کافی برخوردار است، به نحوی که هیچکس بر او تقدم ندارد. میدانم که تو بزرگ ناحیه خود هستی، به همین جهت خواستم طی نامه جداگانهای تو را از این موضوع آگاه کنم. درعین حال، لازم است از او پیروی کرده و وجوه جمعآوری شده را به وی بسپاری. پیروان دیگر ما را نیز به این کار سفارش کن و به آنان چنان آگاهی ده که وی را یاری کنند تا بتواند وظایف خود را انجام بدهد.»..[۶۱].[۶۲]
نامه امام به ایوب بن نوح
امام هادی در میان نمایندگان خود تفکیک وظایف میکرد و از تداخل وظایف جلوگیری مینمود. در نامه دیگر به وکلای خود در بغداد، مدائن و کوفه نوشت: «ای ایوب بن نوح به موجب این فرمان از برخورد با «ابوعلی» خودداری کن. هر دو موظفید در ناحیه خاص خویش به وظایفی که بر عهدهتان واگذار شده عمل کنید، در این صورت میتوانید وظایف خود را بدون نیاز به مشاوره با من انجام دهید. ای ایوب! بر اساس این دستور هیچ چیز از مردم بغداد و مدائن نپذیر، و به هیچ یک از آنان اجازه تماس با من را نده. اگر کسی وجوهی را از خارج از حوزه مسؤولیت تو آورد، به او دستور بده به وکیل ناحیه خود بفرستد»[۶۳].[۶۴]
نامه امام به ابوعلی بن راشد
همچنین امام نامهای توسط «ابو علی بن راشد» به پیروان خود در «بغداد»، «مدائن»، «عراق» و اطراف آن فرستاد و طی آن نوشت: «... من «ابوعلی بن راشد» را به جای «حسین بن عبدربه» و وکلای قبلی خود برگزیدم. و اینک او نزد من به منزله «حسین بن عبدربه» است. اختیارات وکلای قبلی را نیز به «ابوعلی بن راشد» دادم تا وجوه مربوط به من را بگیرد و او را که فردی شایسته و مناسب است، برای اداره امور شما برگزیدم و بدین منصب گماشتم. شما - که رحمت خدا بر شما باد - برای پرداخت وجوه نزد او بروید. مبادا رابطه خود را با او تیره سازید، اندیشه مخالفت با او را از اذهان خود خارج سازید، به اطاعت خدا پاک کردن اموالتان بشتابید، از ریختن خون یکدیگر خودداری کنید[۶۵].[۶۶]
نامه امام به ابراهیم بن محمد همدانی
در شمار نمایندگان امام هادی که حضرت به او نامه نوشت، باید از «ابراهیم بن محمد همدانی» نام برد. حضرت هادی طیّ نامهای به او نوشت: وجوه ارسالی رسید. خدا از تو قبول فرماید و از شیعیان ما راضی باشد و آنان را در دنیا و آخرت همراه ما قرار دهد... این نامه به روشنی نشان میدهد که ابراهیم از طرف امام مسئولیت مالی داشته و احتمالاً غیر از وظایف دیگر موظف بوده وجوه جمعآوری شده از شیعیان را نزد امام بفرستد...[۶۷].[۶۸]
سختگیری متوکل عباسی
متوکل نسبت به علی(ع) و خاندانش کینه و عداوت عجیبی داشت و اگر آگاه میشد که کسی به آن حضرت علاقهمند است، مال او را مصادره میکرد و خود او را به هلاکت میرساند. بر اساس همین ملاحظات بود که حضرت هادی(ع) بهویژه در زمان متوکل، فعالیتهای خود را به صورت سرّی انجام میداد. با این همه شیعیان و پیروان آن حضرت به هر طریقی که بود خمس اموال خود را به آن حضرت یا نمایندگانش میرساندند. «محمد بن داوود قمی» و «محمد طلحی» نقل میکنند: اموالی از «قم» و اطراف آنکه شامل خمس، نذور، هدایا و جواهرات بود برای امام ابوالحسن هادی حمل میکردیم. در راه پیک امام رسید و به ما خبر داد که بازگردیم؛ زیرا موقعیت برای تحویل این اموال مناسب نیست. ما بازگشتیم و آنچه نزدمان بود همچنان نگه داشتیم. تا آنکه پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود بار کنیم و آنها را بدون ساربان به سوی او روانه کنیم. ما اموال را به همین کیفیت حمل کردیم و فرستادیم. بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم، فرمود: به اموالی که فرستادید بنگرید. دیدیم در خانه امام اموال به همان حال محفوظ است[۶۹].[۷۰]
جمعآوری خمس توسط وکلای امام حسن عسکری(ع)
تعیین وکلا و نصب نمایندگان در مناطق گوناگون در زمان امام حسن عسکری(ع) نیز تعقیب گردید: حضرت نمایندگانی از میان چهرههای درخشان و شخصیتهای برجسته شیعیان برگزیده، در مناطق متعدد منصوب کرده و با آنان در ارتباط بود و از این طریق پیروان تشیع را در همه مناطق زیر نظر داشت که اسامی آنان از نظرتان میگذرد:
۱. ابراهیم بن عبده نیشابوری: او نماینده امام در نیشابور به عنوان مسؤول جمعآوری خمس در آن منطقه بود. امام طی نامه مفصلی خطاب به اسحاق بن اسماعیل و شیعیان نیشابور، پس از توضیح نقش امامت در هدایت امت اسلامی، و تشریح ضرورت و اهمیت پیروی از امامان و هشدار از سرپیچی از فرمان امام نوشت: «ای اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهیم بن عبده هستی تا وی به آنچه من در نامهای که توسط محمد موسی نیشابوری فرستادهام، عمل کند. تو و همه کسانی که در شهر تو هستند موظفید بر اساس نامه مزبور عمل کنید. ابراهیم بن عبده این نامه مرا برای همه بخواند تا جای سؤال و ابهامی باقی نماند... درود و رحمت فراوان بر ابراهیم بن عبده و بر تو و همه پیروان ما باد. همه کسانی که از پیروان من و از مردم شهر تواند و این نامه را بخوانند و کسانی که در آن ناحیه از حق منحرف نشدند باید حقوق مالی ما را به ابراهیم بن عبده بپردازند و او نیز باید آن را به رازی[۷۱] یا به کسی که وی را معرفی میکند تحویل بدهد و این دستور من است[۷۲]. از این نامه علاوه بر موضوع جمعآوری وجوه مالی شیعیان که اهمیت بسزایی در تقویت و تحکیم وضع اقتصادی جبهه تشیع داشت، استفاده میشود که نمایندگان امام دارای سلسله مراتبی بودند و حوزه فعالیت هر کدام از آنان مشخص بود و وجوه جمعآوری شده میبایست در نهایت به دست وکیل اصلی برسد و او به امام برساند. امام گویا برای تقویت و تثبیت موقعیت ابراهیم بن عبده و نیز برای روشن ساختن شعاع حوزه فعالیت او، طی نامهای به «عبدالله بن حمدویه بیهقی» چنین نوشت: «من ابراهیم بن عبده را برای دریافت حقوق مالی آن سامان و ناحیه شما منصوب کردم و او را وکیل امین و مورد اعتماد خویش نزد پیروان خود قرار دادم، تقوا در پیش گیرید و مراقب باشید و وجوه مالی واجب را بپردازید که هیچکس در ترک یا تأخیر پرداخت آن معذور نیست»[۷۳]. ... گویا برخی از شیعیان در مورد اصالت خط و نامه امام درباره ابراهیم ایجاد شبهه و تردید کرده احتمال داده بودند که مجعول باشد، از این رو امام طی نامه جداگانهای نوشت: «نامهای که درباره وکالت ابراهیم از ناحیه من - جهت دریافت حقوق مالی مربوط به من از شیعیان آن منطقه - رسیده به خط خود من است.»..[۷۴].
۲. احمد بن اسحاق اشعری قمی: یکی دیگر از نمایندگان امام، «احمد بن اسحاق عبدالله اشعری قمی» از یاران خاص امام و از شخصیتهای بزرگ شیعی در قم بود. بعضی از دانشمندان علم رجال، از او به عنوان رابط بین قمیها و امام و از جمله اصحاب خاص آن حضرت یاد کردهاند[۷۵]. اما دانشمندان دیگر، او را وکیل و نماینده امام دانستهاند[۷۶]. از روایتی در بحار الانوار استفاده میشود که او نماینده امام در موقوفات قم بوده است.[۷۷]
«محمد بن جریر طبری» مینویسد: احمد بن اسحاق قمی اشعری استاد شیخ صدوق، نماینده امام ابو محمد عسکری بود. وقتی که آن حضرت درگذشت، وکالت حضرت صاحب الزمان را به عهده گرفت. از طرف حضرت نامههایی خطاب به او صادر میشد، و او وجوه و حقوق مالی قم و اطراف آن را گردآوری نموده و به امام میرساند[۷۸]. احمد بن اسحاق صد و شصت کیسه طلا و نقره را که از شیعیان قم گرفته بود به امام تسلیم کرد[۷۹] و این حجم چشمگیر وجوه جمعآوری شده را نشان میدهد.
۳. ابراهیم بن مهزیار اهوازی: وی یکی دیگر از وکلای امام بود. اموالی از بیت المال نزد او جمع شده بود و موفق نشده بود به حضرت عسکری(ع) تحویل دهد. پس از شهادت امام، هنگامی که ابراهیم بیمار شد به فرزندش محمد وصیت کرد که آن اموال را به محضر حضرت صاحب الزمان برساند. او نیز این مأموریت را انجام داد و به جای پدرش به نمایندگی امام دوازدهم منصوب گردید. توضیح این که محمد بن ابراهیم بن مهزیار میگوید: پس از وفات حضرت ابی محمد(ع) درباره جانشینش به شک افتادم و نزد پدرم مال بسیاری از سهم امام گرد آمده بود. آنها را برداشت، سوار کشتی شد، من هم دنبال او رفتم، او را تب سختی گرفت و گفت: فرزند عزیزم مرا برگردان که این بیماری مرگ است. آنگاه گفت: درباره این اموال از خدا بترس و به من وصیت نمود. سپس وفات کرد. با خود گفتم پدر من کسی نبود که وصیت نادرستی کند. من این اموال را به عراق میبرم و در آنجا خانهای بالای شط اجاره میکنم و به کسی چیزی نمیگویم، اگر موضوع برایم آشکار شد چنان که در زمان امام حسن عسکری(ع) برایم واضح شد به او میدهم وگرنه مدتی با آنها خوش میگذرانم. وارد عراق شدم و منزلی بالای شط اجاره کردم و چند روز آنجا بودم. ناگاه فرستادهای آمد و نامهای همراه داشت که ای محمد! تو چنین و چنان اموالی را در میان چنین و چنان ظروفی همراه داری (تا آنجا که همه اموالی را که همراه من بود و خودم هم به تفصیل نمیدانستم، برایم شرح داد.) من آنها را به فرستاده تسلیم کردم و چند روز آنجا ماندم. کسی سوی من بلند نکرد (و نزد من نیامد) من اندوهگین شدم. سپس نامهای به من رسید که تو را به جای پدرت منصوب ساختیم، خدا را شکر کن[۸۰].
۴. محمد بن عثمان عمری: در رأس سلسله مراتب وکلای امام حسن عسکری(ع) «محمد بن عثمان عمری» قرار داشت که وکلای دیگر به وسیله او با امام در ارتباط بودند. آنان نوعاً اموال و وجوه جمعآوری شده را به وی تحویل میدادند، و او به محضر امام میرساند[۸۱].
۵. عثمان بن سعید عمری: یکی دیگر از وکلای حضرت بود. (نام او جزء وکلای امام هادی(ع) نیز آمده است.) عثمان بن سعید از قبیله بنیاسد بود و به مناسبت سکونت در شهر سامراء «عسکری» نیز نامیده میشود. در محافل شیعه از او به نام «سمان» (روغن فروش) یاد میشد؛ زیرا به منظور استتار فعالیتهای سیاسی، روغن فروشی میکرد و اموال متعلق به امام را که شیعیان به وی تحویل میدادند، در ظرفهای روغن قرار داده، به محضر امام عسکری میرساند[۸۲]. او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود[۸۳]. پس از رحلت امام عسکری(ع) مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپاری آن حضرت را در ظاهر، عثمان بن سعید انجام داد[۸۴]. و نیز همو بود که روزی در حضور جمعی از شیعیان به فرمان امام عسکری(ع) و به نمایندگی از طرف آن حضرت، اموالی را که گروهی از شیعیان یمن آورده بودند از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنی بر این که با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید، وکیل من است و پسرش محمد نیز وکیل پسرم مهدی خواهد بود[۸۵].
۶. أیوب بن نوح[۸۶]؛
۸. جعفر بن سهیل[۸۸]. اینان نیز از وکلای امام حسن عسکری(ع) بودهاند.[۸۹]
تحویل خمس به امام حسن عسکری(ع)
با این که فعالیتهای اجتماعی و سیاسی امام به شدت تحت کنترل حکومت عباسی بود، اما رقمهای قابل توجهی از شیعیان مناطق مختلف یا توسط نمایندگان امام به آن حضرت میرسید یا خودشان خدمت حضرت میرسیدند که در این باره اربلی مینویسد: در زمان امام عسکری(ع) شخصی از علویان به عزم کسب و کار از سامراء آمده و به سوی بلاد جبل (قسمتهای کوهستانی غرب ایران تا همدان و قزوین) رفت. شخصی از دوستداران امام از مردم «حلوان»، «پل ذهاب» به او برخورد کرد و پرسید: از کجا آمدهای؟ از سامراء. آیا فلان محله و فلان کوچه را میشناسی؟ آری.
از حسن بن علی خبری داری؟ نه. برای چه به جبل آمدهای؟ برای کسب و کار.
من پنجاه دینار دارم آن را بگیر و با هم به سامراء برویم و مرا به خانه حسن بن علی (عسکری) برسان. علوی پذیرفت و با او به سرّ من رای برگشت. در خانه امام رسیدند، پس از اجازه وارد منزل شدند، حضرت در صحن خانه نشسته بود. وقتی امام به جبلی (کسی که از منطقه جبل آمده بود) نگاه کرد فرمود: تو فلان، پسر فلان هستی؟ عرض کرد: آری. فرمود: پدرت به تو درباره ما وصیت کرده است. آمدی وصیتش را انجام دهی؟ چهار هزار دینار همراه تو است، آن را بده. گفت: آری. سپس آن مال را به امام داد. آنگاه امام نگاهی به علوی کرد، فرمود: به خاطر کار کردن به جبل آمدی و این مرد پنجاه دینار به تو داد که همراه او به اینجا برگردی، ما نیز پنجاه دینار به تو میدهیم[۹۰]. در جای دیگر مینویسد: احمد بن محمد از جعفر بن شریف جرجانی نقل کرده است: یک سال به سفر حج رفتم. در سرّ من رای خدمت حضرت امام حسن عسکری(ع) رسیدم و خواستم اموالی را که شیعیان آن منطقه توسط من برای حضرت فرستاده بودند، تحویل دهم. قبل از این که سؤال کنم اموال را به چه کسی بدهم، فرمود: آنچه آوردی به «مبارک»؛ خادم من تسلیم کن. تحویل او دادم و گفتم شیعیان (جرجان) سلام رساندند...[۹۱]
نام برخی از وکلای حضرت مهدی(ع)
- جابر بن یزید ملقّب به وشّاء؛
- ابراهیم بن مهزیار؛
- محمد بن ابراهیم بن مهزیار؛
- احمد بن اسحاق اشعری قمی؛
- محمد بن جعفر اسدی؛
- قاسم بن علاء؛
- محمد بن شاذان[۹۲].[۹۳]
نواب حضرت مهدی(ع)
حضرت مهدی دو دوره غیبت داشت: یکی کوتاه مدت (غیبت صغری) و دیگری دراز مدت (غیبت کبری)، اولی؛ از هنگام تولد تا پایان دوران نیابت خاصه ادامه داشته و دومی با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد کشید. در زمان غیبت صغری؛ یعنی از سال ۲۶٠ هجری (سال شهادت امام یازدهم) تا سال ۳۲۹ (سال درگذشت آخرین نایب خاص امام) که حدود ۶۹ سال بود، در این دوران (غیبت صغری) ارتباط شیعیان با امام به کلی قطع نبوده و آنان به گونهای خاص و محدود با امام ارتباط داشتند[۹۴].
نواب خاص
نایبان خاص حضرت مهدی(ع) در دوران غیبت صغری چهار تن از اصحاب باسابقه امامان و از علمای پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نواب» اربعه نامیده شدهاند. اینان به ترتیب زمانی عبارت بودند از:
- ابو عمر عثمان بن سعید عمری؛
- ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری؛
- ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی؛
- ابوالحسن علی بن محمد سمری[۹۵].
در طول مدت غیبت صغری این چهار نفر به عنوان نایب «خاص» با حضرت در تماس بودند و شیعیان میتوانستند به وسیله آنان مسائل و مشکلات خویش را به عرض امام برسانند و توسط آنان پاسخ دریافت دارند و حتی گاه به دیدار امام نایل شوند. ولی در زمان غیبت کبری ارتباط شیعیان با امام، حتی در همین حد نیز قطع و مسلمانان موظف شدند در امور خود به نایبان عام آن حضرت؛ یعنی فقهای واجد شرایط و آشنایان به احکام اسلام، رجوع کنند... (که این بحث از وظایف این کتاب بیرون است)، البته در زمان غیبت صغری امام زمان(ع) وکلای دیگری نیز در مناطق مختلف مانند بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، ری، آذربایجان، نیشابور و... داشت که باید به وسیله این چهار نفر که در رأس سلسله مراتب وکلای امام قرار داشتند امور مردم را به عرض حضرت میرساندند[۹۶]. و از سوی امام در مورد آنان توقیعهایی[۹۷] صادر میشده است و یا آنگونه که بعضی از محققان احتمال دادهاند، سفارت و وکالت این چهار نفر وکالتی عام و مطلق بوده، ولی دیگران در مورد خاصی وکالت و نیابت داشتهاند.[۹۸]
وظایف و فعالیتهای اساسی نواب خاص
انتخاب نواب خاص از سوی امام دوازدهم، در واقع ادامه توسعه فعالیت وکلا بود که گفتیم از زمان امام صادق(ع) بنیانگذاری شده بود. وظایف و فعالیتهای اساسی نواب خاص را میتوان در چند مورد زیر خلاصه کرد:
- پنهان داشتن نام و مکان امام؛
- سازماندهی وکلا؛
- پاسخگویی به سؤالات فقهی و مشکلات عقیدتی شیعیان؛
- مبارزه با مدعیان دروغین نیابت؛
- اخذ و توزیع اموال متعلق به امام.[۹۹]
اخذ و توزیع اموال متعلق به امام توسط نواب خاص
نواب خاص امام، هر کدام در دوران سفارت خود، وجوه و اموال متعلق به آن حضرت را که شیعیان مستقیماً یا توسط وکلای محلی میپرداختند، تحویل میگرفتند و به هر طریقی که ممکن بود به امام میرساندند، یا در مواردی که امام دستور میداد مصرف میکردند. در روزهای شهادت امام عسکری(ع) گروهی از شیعیان قم و بعضی دیگر از مناطق ایران وارد سامراء شدند و در آنجا از درگذشت امام آگاه گشتند. این گروه، اموالی را از طرف شیعیان مناطق خود آورده بودند تا تحویل امام بدهند و وقتی از جانشین امام عسکری(ع) پرسش کردند، بعضیها جعفر (کذاب)، برادر امام را نشان دادند. آنان طبق روال معمول، نشانی و خصوصیات پولها و اموال را از جعفر پرسیدند. تا معلوم شود که وی دارای علم امامت است یا خیر؟ وقتی که جعفر از پاسخ درماند، از تحویل اموال به وی خودداری کردند و ناگزیر به عزم بازگشت به وطن، از سامراء خارج شدند. در بیرون سامراء، پیک سرّی حضرت بقیه الله(ع) آنان را به محضر امام راهنمایی کرد و پس از تشرف به حضور امام، بعد از آنکه حضرت خصوصیات تمامی پولها و اموال را بیان فرمود، اموال را تحویل ایشان دادند. آنگاه امام(ع) فرمود: بعد از این چیزی به سامراء نیاورید. من شخصی را در بغداد معین میکنم، اموال را به او میدهید و توقیع توسط او صادر میگردد[۱۰۰].[۱۰۱]
منابع
پانویس
- ↑ تهذیب الاحکام، ج۴، کتاب الزکوه، باب الانفال، باب الزیادات، ص۱۸۱، حدیث ٣٨۵؛ الاستبصار، ج۲، ص۵۸، حدیث ۱۹۰ و حدیث ۴ از باب ۳۲؛ آیة الله خوئی، سید ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، منشورات، قم، مدینه العلم، ط ۴، ۱۴٠٩ ه. ق، ۱۹۸۹م، ج۶، ص۱۷۵. (در این مدرک علباء آمده است) علیاری تبریزی، حاج ملاعلی، بهجه الآمال فی شرح زبده المقال، تصحیح مسترحمی، ناشر بنیاد فرهنگ اسلامی حاج محمد کوشانپور، اسفند ١٣۶٣، چ ۱، ج۳، ص٣۴٩؛ المقنعه، الشیخ المفید، تحقیق مؤسسه النشر الاسلامی، ط ٢، ١۴١٠ ه. ق، ص۲۸۱؛ الاشعری، القمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، ص۱۹۰.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۱۸
- ↑ طوسی ابی جعفر، الغیبه، تهران مکتبه نینوی الحدیثه، ص۲۱۰؛ تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۳، ص۲۶۹؛ الاردبیلی الغروی، محمد بن علی، جامع الرواه، مطبعه «شرکت چاپ رنگین»، ۱۳۳۱، قم، کتابفروشی مصطفوی، ج۲، ص۲۹۱؛ معجم رجال الحدیث، ص١۴۰ – ١۴۱؛ اختیار معرفه الرجال، تصحیح حسن مصطفوی، ص۴۵۰ – ۴۵۱؛ فهرس اسماء مصنفی الشیعه، نجاشی، ص۳۰۱.
- ↑ طوسی، تنقیح المقال، ج۲، ص١۴١؛ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص٣١۶. جامع الرواة، ج۱، ص۴۴٧.
- ↑ الموحد الابطحی، السید محمدعلی، تهذیب المقال فی تنقیح کتاب الرجال للنجاشی، قم، مطبعه نگارش، ط ٢، ١۴١٧ ه. ق، ج۱، ص۱۳۰؛ اختیار معرفه الرجال، ص۱۶۱؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص٢۶٠؛ مامقانی، تنقیح المقال، ج۱، ص۳۷۰.
- ↑ ائمه معصومین(ع) غیر از اصحاب و یاران خود افرادی داشتهاند که اصحاب سرّ و اهل راز آنان به شمار میرفتهاند. مطالبی به آنها میگفتند که از دیگران مخفی میداشتهاند. در این باره که مفضل اهل راز امام ششم(ع) بوده است، مرحوم شیخ مفید در بحثی که درباره نص و تصریح به امامت امام هفتم(ع) دارد مینویسد: ممن روى صريح النص بالامامة من ابي عبد الله الصادق(ع) على ابنه ابي الحسن موسى(ع) ثم من شيوخ اصحاب ابي عبد الله و خاصته و بطانته و ثقاته الفقهاء الصالحين رحمة الله عليهم اجمعين، المفضل بن عمر الجعفي و معاذ ابن كثير.... از جمله کسانی که از بزرگان اصحاب حضرت صادق(ع) و نزدیکان و اهل راز و فقیهان شایسته و مورد اعتماد آن جناب نص صریح او را درباره امامت فرزندش موسی بن جعفر(ع) روایت کردهاند، مفضل بن عمر جعفی و معاذ ابن کثیر و.... است. ارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث، قم، ط ١، ١۴١٣ ه، ج۲، ص٢١۶؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴٧، ص۳۴۳؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۲۳۸. نامههایی هم به امام صادق(ع) مینوشت و حضرت جواب نامهاش را میفرستاد که رجوع شود به: الکاشانی، علم الهدی، محمد بن الحسن المرتضی، معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه، کتابفروشی صدوق، ۱۳۸۸ ق، منشورات کتابخانه وزیری یزد، ج۲، ص۹۱ - ۱۰۳. امام صادق(ع) به او دستور داده بود از اموالی که نزد او میآورند برای اصلاح بین شیعیان نیز استفاده کند که نمونهاش در بحث کمکهای امام صادق(ع) گذشت.
- ↑ اختیار معرفه الرجال (معروف به رجال کشی)، ص٢۴١؛ بحار الانوار، ج۴٧، ص٣۵٣، حدیث ۶١؛ مظفر، محمد حسین، الامام الصادق، قم، منشورات مؤسسه النشر الاسلامی، ١۴۰۹ ه، ج۲، ص١۶٨؛ تنقیح المقال فی علم الرجال، ج۳، ص۲۳۰.
- ↑ مظفر، محمد حسین، الامام الصادق، ج۱، ص۱۲۲ و ج۲، ص١۶٨؛ مامقانی، تنقیح المقال، ص۲۳۱؛ غیبت طوسی، ص۲۱۰.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ص۲۳۰؛ اختیار معرفه الرجال، ص٢۴٠. بحار الانوار، ج۴٧، ص٣۵٣.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۱۹
- ↑ «... شَهِدْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ هُوَ يُحَاسِبُ وَكِيلًا لَهُ وَ الْوَكِيلُ يُكْثِرُ أَنْ يَقُولَ وَ اللَّهِ مَا خُنْتُ وَ اللَّهِ مَا خُنْتُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَا هَذَا خِيَانَتُكَ وَ تَضْيِيعُكَ عَلَيَ مَالِي سَوَاءٌ لِأَنَ الْخِيَانَةَ شَرُّهَا عَلَيْكَ»؛ فروع کافی، ج۵، ص٣٠۴؛ بحار الانوار، ج۴٧، ص۶٠.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۲
- ↑ آیتالله نوری، حسین، کتاب الخمس، ناشر مؤسسه مهدی موعود، ط ١، ١۴١٨ ه، ص۵٩٣، به نقل از انوار البهیه، ص۸۵.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۲
- ↑ الطوسی (شیخ الطائفه)، رجال الطوسی، منشورات المکتبه الحیدریه، النجف، ط۱، ١٣٨٠ ه، ١٩۶١ م، ص٣۵۵ – ٣٧٩؛ اختیار معرفه الرجال، ص۵٨۵-۵٨۶؛ العلامه الحلی، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، تحقیق شیخ جواد قیومی، ط ١، ١۴١٧ ه، مؤسسه نشر الفقاهه، ص۱۹۳؛ غیبت طوسی، ص۲۱۰.
- ↑ فهرست نجاشی، ص۳۱۱؛ جامع الرواة، ج۲، ص٣۶٠.
- ↑ شرح حال او در صفحات آینده در بحث جمعآوری بیت المال توسط امام هفتم خواهد آمد.
- ↑ «روي عن هشام بن احمر قال: حملت الى ابي ابراهيم الى المدينة اموالا فقال: ردها فادفعها الى المفضل بن عمر، فرددتها الى جعفي فحططتها على باب المفضل»، طوسی، ابی جعفر، الغیبة، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، ص٢٢۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۴۷، ص۳۴۲.
- ↑ «روي عن موسى بن بكر قال: كنت في خدمة ابي الحسن(ع) فلم اكن ارى شيئا يصل اليها الا من ناحية المفضل ولربما رأيت الرجل يجي بالشيء فلا يقبله منه ويقول أوصله إلى المفضل». طوسی، الغیبة، ص٢٢۴؛ بحارالانوار، ج۴۷، ص۳۴۲. همانگونه که گذشت او وکیل امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بود و از طرف این دو امام اجازه داشت هرگونه که بخواهد در هر راهی که مصلحت بداند وجوه شرعیه را مصرف کند. شریف القرشی، باقر، حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، مطبعه الاداب فی النجف، ط ۲، ۱۳۹۰ه، ج۲، ص۳۲۵.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۳
- ↑ اختیار معرفه الرجال، ص۴٣۴؛ الامام الصادق، ج۲، ص١۵٧.
- ↑ بحار الانوار، بیروت، ج۴٨، ص١۵٨، حدیث ٣٢.
- ↑ اختیار معرفه الرجال، ص۴٣۶ – ۴٣۷.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص٢٢۴. درباره شرح حال علی بن یقطین نیز به اختیار معرفه الرجال، ص۴٣٠ به بعد رجوع شود.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۴
- ↑ داستان مفصل است؛ آنچه مورد نیاز بود آورده شد. جهت اطلاع بیشتر رجوع شود به: بحار الانوار، ج۴٨، ص٧۳ - ٧۵. مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۲۹۱ - ۲۹۳ مرحوم محدث قمی، به طور مختصر آن را نقل کرده است. سفینة البحار، ج۱، ص۶٩٨.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۶
- ↑ بحار الانوار، ج۴٨، ص۲۳۲. مشروح این مطلب و مدارک دیگر آن در بحث (کمکهای مالی امام هفتم(ع) به دشمنان) آمده است، شبلنجی، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، بیروت، لبنان، المکتبة الشعبیه، ص۱۵۱؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه فی معرفة احوال الائمه، بیروت، دارالاضواء، للطباعة والنشر والتوزیع، ط ٢، ١۴٠٩ ه، ۱۹۸۸م، ص۲۲۸؛ ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقة، المکتبة القاهره، ص٢٠۴؛ اختیار معرفة الرجال، ص٢۶۳ – ٢۶۵؛ حیاة الامام موسی بن جعفر(ع)، ج۲، ص۴۵١.
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۹۱ – ۹۲؛ الشیخ الصدوق، علل الشرایع، النجف، منشورات، المکتبة الحیدریه، ١٣٩٠ه.ق، ص۲۳۵ – ٢٣۶؛ بحار الانوار، ج۴٨، ص۲۵۱ – ۲۵۳. در متن و پاورقی فرق الشیعه نیز این مطلب به گونه دیگری آمده است که رجوع شود به: النوبختی، الحسن بن موسی، فرق الشیعه، با مقدمه سید هبة الدین شهرستانی، منشورات بیروت، دارالاضواء، ط ٢، ١۴٠۴ه، ١٩٨۴م، ص٨١. در منابعی که گذشت آمده است: عثمان در جواب نامه امام هشتم نوشت اگر پدرت زنده باشد که شما در این اموال حقی نداری و اگر طبق آنچه میگویی پدرت مرده باشد به من دستوری راجع به تسلیم نمودن اموال به تو نداده است.... و به خاطر طمع کردن در این اموال، شهادت امام هفتم(ع) را انکار کردند و وجوهی را که نزد آنان مانده بود، پس از شهادت آن حضرت به امام هشتم علی بن موسی الرضا ندادند و به واقفیه معروف شدند. یکی از وکلای امام جواد(ع) هم مبلغی خرج کرد و خدمت آن حضرت آمد که او را ببخشد. مرحوم کلینی در این باره مینویسد: علی بن ابراهیم گوید: پدرم گفت: من خدمت امام محمد تقی(ع) بودم که صالح بن محمد بن سهل که متولی اوقاف قم بود وارد شد و به حضرت عرض کرد آقای من آن ده هزار را بر من حلال کن؛ زیرا آنها را خرج کردهام. به او فرمود: حلالت بود. وقتی صالح بیرون رفت، امام جواد(ع) فرمود: شخصی به اموال آل محمد و یتیمان و مساکین و فقرا و در راهماندگانشان میتازد و میخورد، سپس میآید و میگوید مرا حلال کن، گمان میکند من میگویم (حلال) نمیکنم (من میگویم حلالت باد) ولی به خدا که در روز قیامت خدا از آنها بدون مسامحه سؤال خواهد کرد... اصول کافی، ج۱، ص۴۶٠، حدیث ۲۷، المقنعه، الشیخ مفید، تحقیق مؤسسة النشر الإسلامی، جامعه مدرسین، قم، ط ٢، ١۴١٠ه. ق، ص٢٨۴ - ٢٨۵.
- ↑ بحار الانوار، ج۴٨، ص۱۲۵. علی بن جعفر نیز وقتی پیش هارون درباره امام هفتم(ع) سعایت میکرد، گفت: مگر میشود دو خلیفه در روی زمین باشد؟ موسی بن جعفر در مدینه و تو در عراق و برای هر کدام اموالی را جمع کنند و نزد آنها ببرند. رجال کشی، ص٢۶۳ - ٢۶۵.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۶
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۹، ص۱۲۳ – ۱۳۰؛ تهذیب المقال، ج۱، ص۱۳۱؛ جامع الرواة، ج۱، ص۴۱۳.
- ↑ جامع الرواة، ج۲، ص۳۵۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص۱۹۸؛ تهذیب المقال، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ تهذیب المقال، ج۱، ص۱۳۱؛ معجم رجال الحدیث، ج١۶، ص۱۶۰.
- ↑ رجال شیخ طوسی، ص۱۷۹ و ص٣۵۵؛ الفوائد الرجالیه، ج۳، ص۲۷۸.
- ↑ جامع الرواة، ج۲، ص۲۹۰. قاموس الرجال، ج١٩، ص١۴١؛ تنقیح المقال، ج۳، ص٢۶٩.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۸
- ↑ همانگونه که علی بن اسباط یکی از یاران امام رضا و امام جواد(ع) میگوید: روزی به محضر امام جواد(ع) رسیدم، در ضمن دیدار به سیمای حضرت خیره شدم تا قیافه او را به ذهن خود سپرده و پس از بازگشت به مصر برای ارادتمندان آن حضرت بیان کنم... از سخن علی بن اسباط استفاده میشود که آن حضرت در آن زمان پیروانی هم در مصر داشته است و آنان علاقهمند بودهاند با خصوصیات جسمی حضرت آشنا شوند. جهت اطلاع از مشروح این داستان رجوع شود به اصول کافی، ج۱، ص٣١۵، حدیث ۷، باب حالات الائمه فی السن؛ مسعودی، اثبات الوصیة، قم، منشورات، مکتبه بصیرتی، ط ۵، بیتا، ص۲۱۱؛ قزوینی، سید کاظم، الامام الجواد من المهد الی اللحد، ط۱، بیروت، مؤسسه البلاغ، ١۴٠٨ ه ق، ص۲۳۲.
- ↑ ابو الفداء، ۶٧٢ - ٧٢١ ه.ق مینویسد: بُست بر کناره رود هندمند است. شهری است از سجستان (سیستان)، شهری بزرگ و پر نعمت، نخلستانها و تاکستانهای بسیار دارد. از بست تا غزنه در حدود چهارده مرحله است. تقویم البلدان، ترجمه عبدالحمید آیتی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ١٣۴٩ ه ش، ص۳۹۱.
- ↑ سیره پیشوایان، ص۵۶٠، به نقل از دکتر حسین جاسم، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سید محمدتقی آیت اللهی، چ۱، تهران، مؤسسه امیرکبیر، ١٣۶٧ه.ش، ص۷۹.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۲۹
- ↑ وسائل الشیعه، ج۶، کتاب الزکوة والخمس، ص٣۵۴.
- ↑ فهرست نجاشی، ص۱۷۷.
- ↑ فهرست نجاشی، ص۱۲۷؛ رجال شیخ طوسی، ص۳۷۸؛ تهذیب المقال، ج۱، ص۱۳۱.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱، ص۳۲. مرحوم مامقانی مینویسد: الهمداني بالذال المعجمة... نسبة الى همدان قرية باليمن. اختیار معرفة الرجال، (رجال کشی) ص۶١١؛ بهجة الآمال، ج۱، ص۵٧۶.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۰
- ↑ رجال کشی، ص۶١١؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۳۳؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص٢٩۵؛ تهذیب المقال، ج۱، ص۱۳۱؛ غیبت شیخ طوسی، ص۲۱۱.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج١٠، ص٣۶.
- ↑ نام او در ضمن وکلای مالی امام هشتم(ع) گذشت.
- ↑ در بصائر الدرجات روایتی از محمد بن عیسی نقل کرده است که ابراهیم بن محمد همدانی از وکلای امام جواد(ع) به من گفت: امام جواد(ع) نامهای به من نوشت و به من دستور داد تا وقتی که یحیی بن ابی عمران زنده است نامه را باز نکنم. چند سال نامه نزد من ماند. روزی که یحیی از دنیا رفت نامه را باز کردم. در آن نوشته بود کارهایی که یحیی انجام میداد از این پس تو انجام بده. الصفار، القمی، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، تصحیح و تعلیق حاج میرزا حسن، کوچهباغی تبریزی، منشورات مکتبة آیة الله العظمی المرعشی، ١۴٠۴ه ق، جزء ۶، ص۲۸۲ - ۲۸۳. فی ان الائمه(ع) یعرفون آجال شیعتهم، معجم رجال الحدیث، ج۲۰، ص٢۶. مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص٣٩٧؛ تنقیح المقال، ج۳، ص۳۰۸.
- ↑ عن محمد بن الفرج: كتب الي ابو جعفر(ع) احملوا الي الخمس فاني لست آخذه منكم سوى عامي هذا فقبض في تلك السنة. مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۸۹.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۰
- ↑ فهرست نجاشی، ص٧۴؛ العلامه الحلی، رجال العلامه، منشورات مطبعه الحیدریه النجف، تحقیق سید محمدصادق بحر العلوم، ط ۲، ۱۳۸۱ ه، ١٩۶١ م، ص۱۲؛ رجال کشی، ص۵۷۲.
- ↑ نامه حضرت امام هادی(ع) درباره او که وکیل حضرت بود در جامع الرواه، ج۲، ص۴٠٣ - ۴٠۴ آمده است.
- ↑ رجال شیخ طوسی، ص۴١٨ و ۴٣٢؛ غیبت طوسی، ص۲۱۲؛ علی بن جعفر همانی اهل «همینیا» از قرای اطراف بغداد بود. گزارش فعالیتهای او به متوکل رسیده بود. متوکل او را بازداشت و زندانی کرد. او پس از گذراندن دوران طولانی زندان آزاد شد و به دستور امام هادی(ع) رهسپار مکه شد و در آن شهر اقامت گزید. اختیار معرفه الرجال، ص۶٠٧، حدیث ۱۱۲۹؛ تنقیح المقال، ج۲، ص۲۷۱.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۴، ص٣٢۴.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۱۸۲؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۴٢؛ الزام الناصب، ج١، ص۴۶٨.
- ↑ غیبت شیخ طوسی، ص۲۱۸.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۲
- ↑ علی بن حسین بن عبدربه در سال دویستوبیستونه در مکه درگذشت و امام هادی، ابو علی را به جای وی گماشت. اختیار معرفه الرجال، ص۵۱۰، حدیث ٩٨۴. در بعضی از روایات این شخص به نام حسین بن عبدربه (یعنی پدر علی) یاد شده است، ولی علامه محمدتقی شوشتری شواهدی ارائه کرده که نشان میدهد کسی که نماینده امام هادی بوده است، علی بن حسین بن عبدربه بوده نه پدرش. قاموس الرجال، ج۳، ص۴۶٨.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۵۱۳، حدیث ۹۹۱؛ جامع الرواة، ج۲، ص۴٠٣ - ۴۰۴.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۳
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۵١۴، حدیث ۹۹۲.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۳
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۵١۳ - ۵١۴.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۴
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۶١۱ - ۶١۲، حدیث ١١٣۶.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۴
- ↑ بحار الانوار، ج۵۰، ص۱۸۵.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۵
- ↑ ظاهراً مقصود احمد بن اسحاق رازی یکی از بزرگان شیعیان اهل ری و یکی دیگر از نمایندگان امام عسکری است. حیاه الامام العسکری، ص۳۳۲.
- ↑ اختیار معرفه الرجال، ص۵۷۵ - ۵۸۰، حدیث ۱۰۸؛ بحار الانوار، ج۵٠، ص۳۱۹ – ۳۲۳؛ تحف العقول، ص ٣۶٣ – ٣۶۴.
- ↑ اختیار معرفه الرجال، ص۵۸۰، حدیث ۱۰۸۹؛ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص٢۵۵.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج۱، ص٢۵۴؛ غیبت طوسی، ص۲۱۲.
- ↑ شیخ طوسی، الفهرست، نجف، المکتبه المرتضویه، قم، منشورات الرضی، بیتا، ص٢۶؛ نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه، قم، مکتبه الداوری، ص۶۶؛ تنقیح المقال، ج۱، ص۵۰؛ معجم رجال الحدیث، ج۲، ص۴٧؛ جامع الرواه، ج۱، ص۴١.
- ↑ طبسی، حیاه الامام العسکری، ص۳۳۳.
- ↑ بحار الانوار، ج۵٠، ص۳۲۳.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، قم، ط۳، منشورات الرضی، ١٣۶٣ ه. ش، ص٢٧٢.
- ↑ الطبرسی، ابی منصور، الاحتجاج، تعلیق السید باقر الخرسان، دار النعمان للطباعه و النشر، النجف الاشرف، ١٣٨۶ ه، ١٩۶۶م، ج۲، ص٢۶٩ و ٢٧٠. احتجاج الحجه المنتظر عجل الله فرجه.
- ↑ شیخ مفید، ارشاد، تحقیق مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، ط ١، ١۴١٣ ه، ج۲، ص۳۵۵؛ الوری باعلام الهدی، ص۴۴۵ و ۴۴۶؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۲۱۵؛ الاصول من الکافی، ج۱، ص۴٣٧؛ کتاب الحجه، باب مولد الصاحب(ع)، حدیث ۵.
- ↑ اختیار معرفه الرجال، ص۵۳۲، حدیث ۱۰۱۵؛ تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۱، ص٣١۲ – ٣١۵.
- ↑ طوسی، الغیبه، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، ص٢١۴.
- ↑ ... و الشيعة مجتمعة على عدالته و ثقته و امانته؛ طوسی، الغیبه، ص٢١۶.
- ↑ طوسی، الغیبه، ص٢١۶.
- ↑ طوسی، الغیبه، ص٢١۶.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱، ص١۵٩؛ رجال علامه حلی، ص۱۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص٢۶۰ - ٢۶۱.
- ↑ تنقیح المقال، ج۱، ص۵۰؛ جامع الرواه، ج۱، ص۴١.
- ↑ رجال طوسی، ص۴٢٩.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۳۵
- ↑ کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج۳، ص٢١۶. این ماجرا به خوبی نشان میدهد که به واسطه کنترل بسیار شدید حکومت، دسترسی به امام تا چه حد دشوار بوده است. ولی با این همه، شیعیان و پیروان آن حضرت وجوه شرعیه خود را به آن حضرت میرساندند. از طرفی دیگر، مبلغی که مرد حلوانی - در برابر راهنمایی او - به خانه حضرت به شخص علوی پرداخت، نشانه اهمیت دیدار با امام در آن روزگار است؛ زیرا پنجاه دینار در آن زمان مبلغ قابل توجهی بوده است. چه ارزش یک دینار در آن زمان را برخی از دانشمندان، معادل یک شتر دانستهاند. شریف القرشی، باقر، حیاة الامام الحسن العسکری، ص۱۸۱؛ بنابراین پنجاه دینار از نظر قدرت خرید در آن زمان مثل این بوده است که کسی در زمان ما قیمت پنجاه شتر را بپردازد.
- ↑ کتاب الخمس، آیتالله نوری، حسین، قم، مؤسسه مهدی موعود، ط ١، ١۴١٨ ه، ص۶۶۴. حمل الاخماس الی الامام ابی محمد العسکری من مختلف المناطق، به نقل از سیره الائمه الاثنی عشر، ج۲، ص۵١۵.
- ↑ قزوینی، السید محمدکاظم، الامام المهدی من المهد الی الظهور، منشورات مؤسسه النور للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط ١، ١۴١۵ ه، ١٩۵۵ م، ص١٧۴ و ١٧۵.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۴۰
- ↑ در این دوران افراد خاصی از شیعیان حضرت مکان او را میدانستند... همانگونه که در غیبت نعمانی آمده است... امام صادق(ع) فرمود: حدیث «...للقائم غيبتان! احدهما قصيرة و الأخرى طويلة؛ الاولى لا يعلم بمكانه الا خاصة شيعته، و الاخرى لا يعلم الا خاصة مواليه في دينه»؛ النعمانی (المعروف بابن زینب) محمد بن ابراهیم بن جعفر، الغیبة، منشورات مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط ١، ١۴٠٣ ه، ۱۹۸۳م، ص۱۱۳.
- ↑ درباره شرح حال این نواب رجوع شود به الزام الناصب، ج۱، ص۴٢۴؛ الصافی الگلپایگانی، لطف الله، منتخب الأثر فی الامام الثانی عشر، تهران، منشورات صدر، ط ۳، ص۳۹۲ به بعد؛ الامام المهدی من المهد الی الظهور، ص١۶٣؛ الطبرسی، العلامه، تاج الموالید فی موالید الائمة و وفیاتهم (ضمن مجموعه نفیسه...)، قم، منشورات مکتبه بصیرتی، ص١۴٢ به بعد.
- ↑ چنان که طبق نقل شیخ طوسی حدود ده نفر در بغداد به نمایندگی از طرف محمد بن عثمان فعالیت میکردند. الغیبه، ص۲۲۵.
- ↑ توقیع به معنای حاشیهنویسی است و در اصطلاح علمای شیعه به نامهها و فرمانهایی که در زمان غیبت صغری از طرف امام به شیعیان میرسیده، توقیع گفته میشود. جهت اطلاع از بعضی از این توقیعات رجوع شود به: الحائری الیزدی، الحاج شیخ علی، الزام الناصب فی اثبات الحجه الغائب، منشورات مؤسسه الاعلمی، بیروت، لبنان، ط ۴، ۱۳۹۷ ه، ۱۹۷۷ م، ج١، ص۴٣۵ – ۴۶٨.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۴۳
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۴۴
- ↑ غیبت طوسی، ص٢٢۵ - ٢٢۶.
- ↑ علیدوست خراسانی، نورالله، منابع مالی اهل بیت ص ۲۴۴