اثبات عصمت امام علی در حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۹: خط ۱۹:


== ادله روایی عصمت امام علی ==
== ادله روایی عصمت امام علی ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[کدام روایات بر عصمت امام علی دلالت دارند؟ (پرسش)| کدام روایات بر عصمت امام علی دلالت دارند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت امام در حدیث}}
{{اصلی|اثبات عصمت امام در حدیث}}
متکلمان امامیه به روایات مختلفی جهت اثبات عصمت امام علی{{ع}} استناد کرده‌اند. بر این اساس [[روایات]] دلالت کننده بر عصمت امام علی{{ع}} را می‌توان به دو بخش تقسیم نمود
متکلمان امامیه به روایات مختلفی جهت اثبات عصمت امام علی{{ع}} استناد کرده‌اند. بر این اساس [[روایات]] دلالت کننده بر عصمت امام علی{{ع}} را می‌توان به دو بخش تقسیم نمود
خط ۲۹: خط ۳۱:
=== دسته اول ===
=== دسته اول ===
==== [[حدیث ثقلین]] ====
==== [[حدیث ثقلین]] ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث ثقلین چگونه بر عصمت امام علی دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث ثقلین چگونه بر عصمت امام علی دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>ابن کثیر، تفسیر، ج۷، ص۲۰۳؛ سنن التزمدی، ج۵، ص۳۲۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶، احتجاج، ج۲، ص۳۸۰. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: من در بین شما دو چیز بسیار گرانقدر به یادگار گذاشتم: [[کتاب خدا]] ([[قرآن]]) و عترتم ([[اهل]] بیتم). مادامی که به این دو چنگ زنید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد. و این دو هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.</ref>. استدلال به این [[حدیث]] بر [[عصمت ائمه]] {{عم}} متوقّف بر چند مقدمه است:
{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}: إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>ابن کثیر، تفسیر، ج۷، ص۲۰۳؛ سنن التزمدی، ج۵، ص۳۲۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶، احتجاج، ج۲، ص۳۸۰. [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: من در بین شما دو چیز بسیار گرانقدر به یادگار گذاشتم: [[کتاب خدا]] ([[قرآن]]) و عترتم ([[اهل]] بیتم). مادامی که به این دو چنگ زنید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد. و این دو هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.</ref>. استدلال به این [[حدیث]] بر [[عصمت ائمه]] {{عم}} متوقّف بر چند مقدمه است:
# [[قرآن]] از هرگونه خطا و [[اشتباه]] و [[انحراف]] و باطلی مبرّاست. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref> به عبارت دیگر، قرآن از هر [[باطل]] و خطایی به طور مطلق [[معصوم]] و مصون است. حال عِدل قرآن ـ [[اهل بیت]] ـ نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟
# [[قرآن]] از هرگونه خطا و [[اشتباه]] و [[انحراف]] و باطلی مبرّاست. قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref> به عبارت دیگر، قرآن از هر [[باطل]] و خطایی به طور مطلق [[معصوم]] و مصون است. حال عِدل قرآن ـ [[اهل بیت]] ـ نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟
خط ۵۸: خط ۶۲:
در [[احادیث]] متعددی از [[پیامبر]] {{صل}} مقام‌های [[هارون]] برای [[علی]] {{ع}} به صراحت، بیان شده است<ref>«ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی می‌باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت می‌باشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمی‌ترین ایشان در اسلام هستی، و عالم‌ترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاع‌ترین ایشان، و بخشنده‌ترین ایشان می‌باشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من می‌باشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.</ref>، اما باید توجه داشت حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون [[پیامبر]] غیر از [[نبوت]] را در برمی‌گیرد و در کنار طرح [[منزلت]]، [[خلیفه]] بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام [[علی]] {{ع}} [[گواهی]] می‌دهد که [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] [[پیامبر]] {{صل}} در امر [[تبلیغ]] بوده و نزد [[پیامبر]] {{صل}} جایگاهی داشته است که هیچ یک از [[صحابه]] یارای رسیدن به آن را نداشته‌اند و هم به [[عصمت]]، [[خلافت]] و [[امامت علی]] {{ع}} اشاره دارد؛ زیرا [[پیامبر]] {{صل}} همۀ [[فضایل]] و خصایص و مناصب [[هارون]] {{ع}} را برای [[امام]] {{ع}} ثابت کرده است، مگر [[نبوت]]. استثنای [[مقام نبوت]] در پایان [[حدیث]] بر این [[تأیید]] می‌کند [[امام علی]] {{ع}} از همۀ مناصب دیگر {{ع}} برخوردار بوده است و به همین جهت [[خدای متعال]]، [[علی]] {{ع}} را برای [[پیامبر]] {{صل}} همچون [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} قرار داد<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>.
در [[احادیث]] متعددی از [[پیامبر]] {{صل}} مقام‌های [[هارون]] برای [[علی]] {{ع}} به صراحت، بیان شده است<ref>«ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی می‌باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت می‌باشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمی‌ترین ایشان در اسلام هستی، و عالم‌ترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاع‌ترین ایشان، و بخشنده‌ترین ایشان می‌باشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من می‌باشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.</ref>، اما باید توجه داشت حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون [[پیامبر]] غیر از [[نبوت]] را در برمی‌گیرد و در کنار طرح [[منزلت]]، [[خلیفه]] بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام [[علی]] {{ع}} [[گواهی]] می‌دهد که [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] [[پیامبر]] {{صل}} در امر [[تبلیغ]] بوده و نزد [[پیامبر]] {{صل}} جایگاهی داشته است که هیچ یک از [[صحابه]] یارای رسیدن به آن را نداشته‌اند و هم به [[عصمت]]، [[خلافت]] و [[امامت علی]] {{ع}} اشاره دارد؛ زیرا [[پیامبر]] {{صل}} همۀ [[فضایل]] و خصایص و مناصب [[هارون]] {{ع}} را برای [[امام]] {{ع}} ثابت کرده است، مگر [[نبوت]]. استثنای [[مقام نبوت]] در پایان [[حدیث]] بر این [[تأیید]] می‌کند [[امام علی]] {{ع}} از همۀ مناصب دیگر {{ع}} برخوردار بوده است و به همین جهت [[خدای متعال]]، [[علی]] {{ع}} را برای [[پیامبر]] {{صل}} همچون [[هارون]] برای [[موسی]] {{ع}} قرار داد<ref>ر. ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۸؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۹.</ref>.


بستن درب منازل [[صحابه]] به [[مسجدالنبی]] و بازگذاشتن درب [[خانه علی]] {{ع}}، قرینه بر عصمت آن حضرت است.
بستن درب منازل [[صحابه]] به [[مسجدالنبی]] و بازگذاشتن درب خانه علی {{ع}}، قرینه بر عصمت آن حضرت است.


یکی از ویژگی‌های [[حضرت هارون]] {{ع}} آن بود که درب [[خانه]] ایشان به [[معبد]] [[بنی‌اسرائیل]] باز می‌شد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان [[حیات]] [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[حضرت علی]] {{ع}} رخ داد. توضیح آنکه، پس از ساختن [[مسجدالنبی]]، [[مهاجران]] که دارای خانه‌ای نبودند، منازل خود را پیرامون [[مسجد النبی]] ساختند و هر یک درب [[خانه]] خود را مستقیماً به [[مسجد]] متصل نموده و از آن راه رفت‌ و‌ آمد می‌کردند. در سال پایانی [[حیات]] [[پیامبر]] {{صل}} دستوری از [[خداوند متعال]] آمد که همه درهای [[خانه‌ها]] به سوی [[مسجد]] به جز درب [[خانه علی]] {{ع}} باید بسته شود. این [[دستور]]، [[حسادت]] و [[خشم]] برخی از [[صحابه]] را برانگیخت و پس از آنکه این سخنان به [[گوش]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید. آن حضرت خطابه‌ای خواندند و فرمودند: برای [[علی]] {{ع}} [[حلال]] است، آنچه برای من [[حلال]] است. این [[دستور]] را من از [[خدا]] به شما [[ابلاغ]] نموده‌ام و هر کس ناخشنود است، می‌تواند [[شهر]] ما را رها نموده و به [[شام]] برود<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.
یکی از ویژگی‌های [[حضرت هارون]] {{ع}} آن بود که درب [[خانه]] ایشان به [[معبد]] [[بنی‌اسرائیل]] باز می‌شد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان [[حیات]] [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[حضرت علی]] {{ع}} رخ داد. توضیح آنکه، پس از ساختن [[مسجدالنبی]]، [[مهاجران]] که دارای خانه‌ای نبودند، منازل خود را پیرامون [[مسجد النبی]] ساختند و هر یک درب خانه خود را مستقیماً به [[مسجد]] متصل نموده و از آن راه رفت‌ و‌ آمد می‌کردند. در سال پایانی [[حیات]] [[پیامبر]] {{صل}} دستوری از [[خداوند متعال]] آمد که همه درهای [[خانه‌ها]] به سوی [[مسجد]] به جز درب خانه علی {{ع}} باید بسته شود. این [[دستور]]، [[حسادت]] و [[خشم]] برخی از [[صحابه]] را برانگیخت و پس از آنکه این سخنان به [[گوش]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید. آن حضرت خطابه‌ای خواندند و فرمودند: برای [[علی]] {{ع}} [[حلال]] است، آنچه برای من [[حلال]] است. این [[دستور]] را من از [[خدا]] به شما [[ابلاغ]] نموده‌ام و هر کس ناخشنود است، می‌تواند [[شهر]] ما را رها نموده و به [[شام]] برود<ref>مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.</ref>.


برخی معتقدند از آنجا که در [[اسلام]] بر [[طهارت]] [[مساجد]] تاکید بسیاری شده و ورود شخص حائض یا جنب و [[نجس]] به [[مسجد]] [[حرام]] است، از این رو همه [[مسلمانان]] [[امر]] شدند تا درب خانه‌های خود را به مسجد ببندند تا نکند با حالت جنب یا حیض یا... عمدا یا سهوا وارد مسجد شوند. استثناء خانه امیرالمؤمنین{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} از این [[حکم]]، خود حاکی از طهارت ایشان از [[رجس]] و [[پلیدی]] و به تعبیر دیگر عصمت مطلق ایشان است.
برخی معتقدند از آنجا که در [[اسلام]] بر [[طهارت]] [[مساجد]] تاکید بسیاری شده و ورود شخص حائض یا جنب و نجس به [[مسجد]] [[حرام]] است، از این رو همه [[مسلمانان]] [[امر]] شدند تا درب خانه‌های خود را به مسجد ببندند تا نکند با حالت جنب یا حیض یا... عمدا یا سهوا وارد مسجد شوند. استثناء خانه امیرالمؤمنین{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} از این [[حکم]]، خود حاکی از طهارت ایشان از [[رجس]] و [[پلیدی]] و به تعبیر دیگر عصمت مطلق ایشان است.


==== احادیث معیت ====
==== احادیث معیت ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث علی مع الحق چگونه بر عصمت امام علی دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث علی مع الحق چگونه بر عصمت امام علی دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
[[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} در دو روایت مستقل در شأن امام امیرالمومنین{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|عَلِيٌّ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>«علی با قرآن است و قرآن با علی است، از هم جدا نمی‌شوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰.</ref> و {{متن حدیث|علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ}}<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref>.
[[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} در دو روایت مستقل در شأن امام امیرالمومنین{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|عَلِيٌّ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>«علی با قرآن است و قرآن با علی است، از هم جدا نمی‌شوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰.</ref> و {{متن حدیث|علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ}}<ref>ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۲۵۱-۲۵۲.</ref>.


خط ۷۲: خط ۷۸:


==== [[حدیث اطاعت]] ====
==== [[حدیث اطاعت]] ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث اطاعت چگونه بر عصمت امام علی دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث اطاعت چگونه بر عصمت امام علی دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
[[رسول الله]] {{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|من أطاعني فقد أطاع الله، و من عصاني فقد عصى الله، و من أطاع علياً فقد أطاعني، و من عصا علياً فقد عصاني‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۱.</ref>؛ "کسی که مرا [[اطاعت]] کند [[خدا]] را اطاعت کرده و کسی که مرا [[عصیان]] کند خدا را عصیان کرده است، و کسی که [[علی]] {{ع}} را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و کسی که علی را عصیان کند، مرا عصیان کرده است".
[[رسول الله]] {{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|من أطاعني فقد أطاع الله، و من عصاني فقد عصى الله، و من أطاع علياً فقد أطاعني، و من عصا علياً فقد عصاني‏}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۱.</ref>؛ "کسی که مرا [[اطاعت]] کند [[خدا]] را اطاعت کرده و کسی که مرا [[عصیان]] کند خدا را عصیان کرده است، و کسی که [[علی]] {{ع}} را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و کسی که علی را عصیان کند، مرا عصیان کرده است".


خط ۷۸: خط ۸۶:
# اگر به [[تفاسیر اهل سنت]] مراجعه کنیم اکثر آنها خصوصا [[فخر رازی]] اطلاق اطاعت در [[آیه اولی الامر]] را دال بر [[عصمت]] گرفته‌اند<ref>تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ منهاج السنه، ج۳، ص۱۷۰ - ۱۷۳.</ref>. اگرچه در مصداق حمل بر حل و [[عقد]] کرده‌اند، لکن [[روایات]] [[شأن نزول]]، مراد از [[اولی‌الامر]] را [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} می‌دانند. با این مقدمه، اطلاق اطاعت از علی {{ع}} که ملازم [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} و [[خداوند تعالی]] قرار گرفته است، بر عصمت [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} دلالت می‌کند.
# اگر به [[تفاسیر اهل سنت]] مراجعه کنیم اکثر آنها خصوصا [[فخر رازی]] اطلاق اطاعت در [[آیه اولی الامر]] را دال بر [[عصمت]] گرفته‌اند<ref>تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ منهاج السنه، ج۳، ص۱۷۰ - ۱۷۳.</ref>. اگرچه در مصداق حمل بر حل و [[عقد]] کرده‌اند، لکن [[روایات]] [[شأن نزول]]، مراد از [[اولی‌الامر]] را [[اهل بیت پیامبر]] {{صل}} می‌دانند. با این مقدمه، اطلاق اطاعت از علی {{ع}} که ملازم [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} و [[خداوند تعالی]] قرار گرفته است، بر عصمت [[حضرت امیرالمؤمنین]] {{ع}} دلالت می‌کند.
# اگر [[حضرت علی]] {{ع}} [[معصوم]] نباشد و دچار [[اشتباه]] و [[خطا]] گردد، به حکم عقل، اطاعت از او لازم نیست و [[عدم اطاعت]] در بعضی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست.
# اگر [[حضرت علی]] {{ع}} [[معصوم]] نباشد و دچار [[اشتباه]] و [[خطا]] گردد، به حکم عقل، اطاعت از او لازم نیست و [[عدم اطاعت]] در بعضی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست.
# این حدیث، با توجه به قرار دادن اطاعت از امام علی {{ع}} در ردیف اطاعت از پیامبر {{صل}} و [[اطاعت از خدا]]، به ما می‌فهماند که تنها ملجأ و [[مرجع]] [[علمی]] و عملی برای [[هدایت مردم]] حضرت علی {{ع}} است و آن به معنای [[اعلمیت]] و عصمت ایشان در [[علم]] و عمل است، لذا عصمت مطلق آن جناب را نتیجه می‌دهد.
# این حدیث، با توجه به قرار دادن اطاعت از امام علی {{ع}} در ردیف اطاعت از پیامبر {{صل}} و [[اطاعت از خدا]]، به ما می‌فهماند که تنها ملجأ و [[مرجع]] [[علمی]] و عملی برای [[هدایت مردم]] حضرت علی {{ع}} است و آن به معنای اعلمیت و عصمت ایشان در [[علم]] و عمل است، لذا عصمت مطلق آن جناب را نتیجه می‌دهد.
# با توجه به اینکه این حدیث در [[زمان]] [[حیات]] و [[رسالت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} صادر شده و اطاعت از امام علی {{ع}} را [[مقید]] به زمان بعد از خود نکرده، لذا [[عصمت]] آن جناب را حتی قبل از [[خلافت]] و [[حکومت]] امضا می‌کند و با این فرض، [[حدیث اطاعت]]، عصمت [[حضرت علی]] {{ع}} را از حین تولد تا لحظه [[مرگ]] نتیجه می‌دهد<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۴۱.</ref>.
# با توجه به اینکه این حدیث در [[زمان]] [[حیات]] و [[رسالت]] [[نبی اکرم]] {{صل}} صادر شده و اطاعت از امام علی {{ع}} را مقید به زمان بعد از خود نکرده، لذا [[عصمت]] آن جناب را حتی قبل از [[خلافت]] و [[حکومت]] امضا می‌کند و با این فرض، [[حدیث اطاعت]]، عصمت [[حضرت علی]] {{ع}} را از حین تولد تا لحظه [[مرگ]] نتیجه می‌دهد<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۴۱.</ref>.


==== سایر روایات ====
==== سایر روایات ====
===== حدیث {{متن حدیث|إن عليا لا يفعل إلا بما يؤمر}}<ref>امیرالمؤمنین{{ع}} به غیر آن چه دستور دارد عمل نمی‌کند.</ref> =====
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از اعزام [[خالد بن ولید]] در رأس لشکری به [[یمن]]، لشکری را نیز به [[فرماندهی]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به سوی یمن رهسپار کردند و دستور دادند که در صورت رسیدن دو [[لشکر]] به یکدیگر، فرمانده هر دو لشکر علی{{ع}} باشد.
در این [[جنگ]]، [[لشکریان]] [[اسلام]] به فرماندهی [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به [[پیروزی]] رسیدند. یکی از [[غنائم جنگی]] دختر یا [[زن]] [[جوانی]] بود که امیرالمؤمنین{{ع}} او را برای خود [[اختیار]] کردند<ref>البته این موضوع محل تأمل است، ولی چون در اینجا موضوع بحث ما نیست، از پرداختن به آن خو‌داری می‌کنیم.</ref>. خالد بن ولید که با امیرالمؤمنین [[دشمنی]] خاصی داشت<ref>جای تأسف است که چنین مطالبی گفته نمی‌شود و شخصیت اشخاص ناشناخته می‌ماند و معلوم نمی‌شود که چه کسانی حتی در زمان خود پیامبر با امیرالمؤمنین{{ع}} دشمنی داشته‌اند.</ref> به همراه «بُریده» -که او نیز به کدورتش با علی{{ع}} [[اقرار]] می‌کند- و عده‌ای دیگر دور هم جمع شده در صدد برآمدند که خبر این قضیه را به عنوان نقطه ضعفی از علی{{ع}} به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برسانند. به همین جهت خالد نامه نوشت و به دست بریده سپرد و سه نفر دیگر را همراه وی کرد تا با سرعت خود را به [[مدینه]] رسانده و در آنجا با [[همراهی]] و هماهنگی برخی دیگر [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} کوچک کنند و علی{{ع}} را از چشم پیامبر اکرم بیاندازند<ref>ر.ک: مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸.</ref>. آنان با این قصد نزد آن حضرت رفته زبان به [[شکایت]] گشودند.
آن چهار نفر به ترتیب برخاسته و درباره امیرالمؤمنین{{ع}} و عملکرد او بدگویی کردند. پاسخ [[پیامبر]] به آنها بسیار شنیدنی است. در [[روایات]] آمده است: {{متن حدیث|فأقبل إليهم رسول الله{{صل}} والغضب في وجهه فقال: ما تريدون من علي}}<ref>السنن الکبری (نسائی)، ج۵، ص۱۳۳، ش۸۴۷۴؛ خصائص أمیر المؤمنین{{ع}} (نسائی)، ص۹۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۱؛ مسند أبی‌یعلی: ج١، ص۲۹٣، ح۳۵۵؛ المصنف (ابن أبی شیبه)، ج۷، ص۵۰۴، ش۵۸؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۷، ش۳۷۹۶؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۷۴؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۴۲، ش۳۶۴۴۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۹۹؛ سیر أعلام النبلاء، ج۸، ص۱۹۹؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۱۰؛ المناقب (خوارزمی)، ص۱۵۳، ش۱۸۰. ذهبی بیش از سه چهارم احادیث حاکم را تضعیف می‌کند، اما وقتی به این حدیث می‌رسد، سکوت می‌کند.</ref>؛ پیامبر در حالی که چهره‌اش غضب‌ناک بود به آنان رو کرد و فرمود: از جانِ علی چه می‌خواهید؟
در بعضی از نقل‌ها رسول خدا سه مرتبه {{متن حدیث|ما تريدون من علي}} را تکرار کردند<ref>ر.ک: سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶، ش۳۷۹۶؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۵۹۹، ش۳۲۸۸۳، أسد الغابة، ج۴، ص۲۷؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۷۱؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۷۴؛ سیر أعلام النبلاء، ج۸، ص۱۹۹.</ref>.
بریده که خود یکی از چهار خبرچین است، حال پیامبر را این‌گونه توصیف می‌کند: {{عربی|فرأيت رسول الله{{صل}} غضب غضبا لم أره غضب مثله إلا يوم قريظة والنضير، فنظر إليّ فقال: {{متن حدیث|يا بريدة، أحب عليا، فإنما يفعل ما يؤمر به}}. قال: فقمت وما من الناس أحد أحب إلي منه}}<ref>ر.ک: المعجم الأوسط: ج۵، ص۱۱۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۹. شایان ذکر است که این حدیث از جمیع ابعاد موردبررسی خواهد گرفت.</ref>؛ [[رسول خدا]] چنان غضبی کرد که هرگز مثل آن دیده نشده بود مگر در [[روز]] واقعه [[یهودیان]] بنو قریظه و [[بنو نضیر]]. آن‌گاه رسول خدا به من نگاه کرد و فرمود: ای بریده، علی را [[دوست]] بدار؛ زیرا فقط علی هر آن چه را که به او امر شده است انجام می‌دهد. بریده گفت: برخاستم در حالیکه محبوب‌ترین [[مردم]] در نزد من [[علی بن ابی طالب]] شد.
این [[حدیث]] در کتاب‌های معتبر و با سندهای صحیح موجود است که برخی از آنها عبارت {{متن حدیث|فإنما يفعل ما يؤمر به}} را دارد.
[[ابن عساکر]] نیز از قول بریده چنین [[روایت]] می‌کند: فنظر إلی فقال: {{متن حدیث|يا بريدة، إن عليا وليكم بعدي، فأحب عليا، فإنه يفعل ما يؤمر}}<ref>تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۹۱.</ref>؛ [[پیامبر]] به من نگاه کرد و آن‌گاه فرمود: ای بریده، پس از من علی [[سرپرست]] شماست، از این رو او را دوست بدار؛ زیرا به [[درستی]] که او هر چه انجام دهد [[امر الهی]] است.
این حدیث قسمتی از [[حدیث ولایت]] است که آن نیز بر [[عصمت]] دلالت دارد. بر اساس این حدیث، تمامی حرکات و سکنات [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به امر الهی است. اگر [[سکوت]] کردند، سخن گفتند، [[شمشیر]] کشیدند و یا در [[خانه]] نشستند همه و همه به [[فرمان]] [[پروردگار]] است، و این نیست مگر همان عصمت [[حضرت امیر المؤمنین]]{{ع}}.
حدیث {{متن حدیث|إنما يفعل ما يؤمر به}} می‌تواند صغرایی شود برای [[آیه]] شریفه‌ای که در وصف [[ملائکه]] آمده است. [[خدای تعالی]] در [[قرآن]] در وصف ملائکه و [[عبودیت]] آنان نزد خویش می‌فرماید: {{متن قرآن|بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.</ref> بلکه آنان بندگانی گرامی هستند در گفتار بر او پیشی نمی‌گیرند و آنان فقط به فرمان او عمل می‌کنند<ref>در میان منابع حدیثی شیعه روایاتی است که {{متن قرآن|عِبَادٌ مُكْرَمُونَ}} را به اهل بیت{{عم}} تأویل و تفسیر کرده‌اند؛ ر.ک: تأویل الآیات: ج۱، ص۳۲۸، ح۱۰؛ بحار الأنوار، ج۲۴، ص۹۱ و ج۲۵، ص۲۷۸ و ج۴۶، ص۲۷۵.</ref>.
از جمله شواهد بر این معنا، کلام امیرالمؤمنین{{ع}} است. آن حضرت در سال [[روز غدیر خم]]، در [[شهر کوفه]] خطبه‌ای مفصّل ایراد کردند<ref>این خطبه دارای فرازهایی بسیار پرمعنا و ارزشمند است و عبارات خطبه، گواه بر صدور آن از امیرالمؤمنین{{ع}} است.</ref> و در ضمن آن فرمودند: {{متن حدیث|وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَصَّ لِنَفْسِهِ بَعْدَ نَبِيِّهِ{{صل}} مِنْ بَرِيَّتِهِ خَاصَّةً عَلَّاهُمْ بِتَعْلِيَتِهِ وَ سَمَا بِهِمْ إِلَى رُتْبَتِهِ وَ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ بِالْحَقِّ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ بِالْإِرْشَادِ عَلَيْهِ لِقَرْنٍ قَرْنٍ وَ زَمَنٍ زَمَنٍ.
أَنْشَأَهُمْ فِي الْقِدَمِ قَبْلَ كُلِّ مَذْرُوٍّ وَ مَبْرُوٍّ أَنْوَاراً أَنْطَقَهَا بِتَحْمِيدِهِ وَ أَلْهَمَهَا شُكْرَهُ وَ تَمْجِيدَهُ وَ جَعَلَهَا الْحُجَجَ عَلَى كُلِّ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِمَلَكَةِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ سُلْطَانِ الْعُبُودِيَّةِ. وَ اسْتَنْطَقَ بِهَا الْخَرَسَاتِ بِأَنْوَاعِ اللُّغَاتِ بُخُوعاً لَهُ فَإِنَّهُ فَاطِرُ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ. وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهُ وَ وَلَّاهُمْ مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ. جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَ أَلْسُنَ إِرَادَتِهِ عَبِيداً {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ}}<ref>«در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند * آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۷-۲۸.</ref> وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهُ وَ وَلَّاهُمْ مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ.
جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَ أَلْسُنَ إِرَادَتِهِ عَبِيداً {{متن قرآن|لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ}}}}<ref>مصباح المتهجد، ص۷۵۳ - ۷۵۴؛ بحار الأنوار، ج۹۴، ص۱۱۳ - ۱۱۴.</ref>؛ [[خداوند متعال]] پس از پیامبرش عده‌ای از مخلوقاتش را به خود اختصاص داد و آنان را به بزرگواریش خودش [[برتری]] داد و ایشان را بسان مرتبه خود نام نهاد و آنان را [[دعوت]] کنندگان به حقی که به سوی خودش می‌خوانند قرار داد. [[خداوند]] [[راهنمایان]] به راه هدایتش در هر [[قرن]] قرنی و هر [[زمان]] زمانی قرار داد و آنها را پیش از آنکه خلقی را [[خلق]] کند به وجود آورد و ایشان را انواری قرار داد که [[ستایش]] او می‌کردند، [[شکر]] و تمجیدش را به آنها [[الهام]] می‌نمود و آنها را بر همه کسانی که به فرمان روایی [[خداوند متعال]] و [[بندگی]] خود [[اقرار]] می‌کردند [[حجت]] قرار داد. به واسطه آنان زبان‌های گنگ را به سخن‌گویی در انواع لغت‌ها به جهت پذیرش [[ربوبیت]] قادر ساخت؛ چراکه او [[خالق]] [[زمین‌ها]] و آسمان‌هاست و آنان را [[شاهد بر خلق]] [[مخلوقات]] خود قرار داد و به ایشان در آن چه از امرش تعلق گرفته بود [[ولایت]] داد. آنها را بازگو کنندگان [[مشیت]] و ترجمان [[اراده]] خود قرار داد و با تمام این اوصاف آنان [[بنده]] او هستند.
در گفتار بر او پیشی نمی‌گیرند و فقط به [[فرمان]] او عمل می‌کنند. (هر آن چه از ازل کرده و تا ابد مرتکب شوند را [[خدا]] می‌داند و از کسی [[شفاعت]] نمی‌کنند، مگر آنکه خدا از او [[راضی]] باشد و پیوسته از [[ترس]] خداوند متعال بیمناک و هراسان هستند).
آری، با وجودی که اینان مقام و عظمتی بالا و والا دارند، اما هرگز بر خداوند پیشی نمی‌گیرند و خود را در برابر [[پروردگار]] بنده و عبد می‌شمارند. تمام حرکات و سکنات آنها انعکاس خواسته [[الهی]] است و ایشان در همه حال عبد خداوندند. این سخن هرگز [[غلو]] و گزافه‌گویی نیست و به [[حکم عقل]] و بر اساس روایاتی که به [[سختی]] به دست ما رسیده است و از [[توطئه]] محوکنندگان [[روایات]] در [[امان]] مانده است، این [[حقایق]] به روشنی ثابت می‌شود<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۱۶۹.</ref>.
===== حدیث {{متن حدیث|مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً...}} =====
از دیگر [[احادیث]] درر باری که از دو لب [[مبارک]] [[پیامبر]]{{صل}} صادر شده است و بر [[عصمت امیرالمؤمنین]]{{ع}} دلالت می‌کند، حدیث شریفی است که [[پیامبر]] فرمود: {{متن حدیث|مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ وَ مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۲، ص۳۰۷؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۸، ش۲۶۳۸.</ref>؛ کسی که از من فاصله بگیرد و جدا شود، همانا از [[خدا]] جدا شده است و آن کسی که از تو ای علی جدا شود، از من جدا شده است. این [[روایت]] با الفاظ مشابه دیگری نیز وارد شده است<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۵.</ref>.
'''راویان حدیث'''
راویان این [[حدیث]] از طبقه [[صحابه]] بسیارند که به بزرگ‌ترین آنان اشاره می‌کنیم:
# [[سلمان]]؛
# [[ابوذر]]؛
# [[ابن عباس]]؛
# جابر؛
# [[عبد الله بن عمر]]؛
# [[أبولیلی غفاری]].
اما از طبقه محدثین و عالمان اهل سنت می‌توان به [[عالمان]] زیر اشاره نمود:
# [[احمد بن حنبل]]؛
# [[ابو القاسم طبرانی]]؛
# [[حاکم نیشابوری]]؛
# [[ابوبکر بزّار]]؛
# [[ابوبکر بیهقی]]؛
# [[ابن عساکر دمشقی]]؛
# [[شهردار دیلمی]]؛
# [[ابوبکر هیثمی]]؛
# [[محب الدین طبری]]؛
# [[ملا علی متقی هندی]] و جمعی دیگر.
'''متن حدیث'''
[[حاکم]] در مستدرک به سند خود روایت می‌کند:
{{متن حدیث|يا علي، من فارقني فقد فارق الله، ومن فارقك يا علي، فقد فارقني}}. در نقل حاکم دو مرتبه «[[یا علی]]» آمده است<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ همچنین ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۰۷ و منابع دیگر.</ref>. وی درباره سند حدیث می‌گوید: {{عربی|صحيح الإسناد}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴.</ref>. حافظ هیثمی در [[مجمع الزوائد]] این حدیث را به سند ابوبکر بزار از ابوذر روایت کرده و درباره سند آن می‌گوید: {{عربی|رجاله ثقات}}<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۵. همچنین مناوی در فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۴۷۰، ش۵۵۹۴، به نقل از هیثمی.</ref>؛ راویان حدیث از راستگویانند.
هیثمی در جای دیگر همین روایت را از [[ابوالقاسم طبرانی]] این‌گونه روایت می‌کند: {{متن حدیث|من فارق عليا فارقني، ومن فارقني فقد فارق الله}}<ref>المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۳۲۴؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۴، ح۳۲۹۷۴؛ المناقب (خوارزمی)، ص۱۰۵، ش۱۰۹.</ref>.
ابن عساکر در [[تاریخ مدینة دمشق]] به سند خود از ابن عباس چنین نقل می‌کند: {{متن حدیث|ستكون فتنة، فمن أدركها منكم فعليه بخصلتين: كتاب الله و علي بن أبي طالب؛ فإني سمعت رسول الله{{صل}} يقول وهو آخذ بيد علي: هذا أول من آمن بي و أول من يصافحني وهو فاروق هذه الأمة يفرق بين الحق والباطل وهو يعسوب المؤمنين، والمال يعسوب الظلمة، وهو الصديق الأكبر، وهو بابي الذي أوتي منه، وهو خليفتي من بعدي}}<ref>ر.ک: [[تاریخ مدینة دمشق]]، ج۴۲، ص۴۲، ش۱۰۴۸۴ و منابع دیگر. برای بحث [[القاب]] یا به تعبیر دیگر [[تقابل]] انتساب القاب به این که آیا «فاروق» [[لقب]] [[امیرالمؤمنین]] است یا لقب [[عمر بن خطاب]]؟ [[صدّیق]] لقب امیرالمؤمنین یا [[ابوبکر]] است؟ ر.ک: [[المعجم الکبیر]]، ج۶، ص۲۶۹، ح۶۱۹۷؛ [[أسد]] الغابة، ج۵، ص۲۷۰؛ الإصابة فی [[تمییز]] الصحابة، ج۷، ص۲۹۴.
نکته قابل توجه این است که پس از بررسی‌های فراوان هرگز [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} که عمر را با عنوان «فاروق» معرفی کرده باشد [[مشاهده]] نمی‌شود، بلکه در مصادر معتبر [[اهل سنت]] آمده است: {{عربی|لقبه بذلك اهل الكتاب}}؛ [[یهود]] عمر را به فاروق ملقب کردند؛ ر.ک: البدایة والنهایة، ج۷، ص۱۵۰.</ref>؛ به زودی فتنه‌ای به وجود خواهد آمد. هر آن کس از شما آن را [[درک]] کردید، پس بر شما باد به دو خصلت: [[کتاب خدا]] و [[علی بن ابی طالب]]؛ چراکه از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که در حالی که دست علی را گرفته بود می‌فرمود: این علی نخستین کسی است که به من [[ایمان]] آورد و نخستین کسی است که [[روز قیامت]] با من [[مصافحه]] خواهد کرد. او جدا کننده این [[امت]] و فرق گزارنده میان [[حق و باطل]] است. او [[امیر مؤمنان]] است و [[مال]] [[دنیا]] [[امیر]] [[گمراهان]]. و او بزرگ‌مردِ [[راستگویان]] است و او دری است که اگر کسی بخواهد به من برسد باید از آن در وارد شود و او [[خلیفه]] پس از من است.
دو عبارت از این [[حدیث]] بر [[عصمت]] دلالت دارد:
#{{عربی|هو فاروق هذه الأمة}}؛
#{{عربی|هو بابي الذي أوتي منه}}.
در توضیح عبارت نخست باید گفت: اگر کسی [[معصوم]] نباشد، نمی‌تواند [[میزان]] و جدا کننده میان حق و باطل باشد؛ چراکه اگر [[خطا]] نسیان و یا اشتباهی مرتکب شود، دیگر نمی‌تواند الگوی [[شناخت حق]] از [[باطل]] بشود. در عبارت دوم نیز [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بابی معرفی شده که برای رسیدن به [[رسول خدا]]{{صل}} باید از آن وارد شد.
حال اگر در راه رسیدن به [[پیامبر]]، از مسیر [[منحرف]] شود و ما را به راهی [[انحرافی]] ببرد ـ هر چند از روی [[خطا]]، [[سهو]] و نسیان باشد ـ دیگر به پیامبر نخواهیم رسید. از همین رو امیرالمؤمنین باب و راه رسیدن به پیامبر است و مسیر رسیدن به پیامبر از مسیر او محقق می‌شود و راه ورود به [[علم پیامبر]] بابی است به نام امیرالمؤمنین{{ع}} و این معنی فقط با [[عصمت]] ایشان محقق می‌شود.
جدایی از رسول خدا و نرسیدن به او همانا جدایی از خداست و جدایی از خدا همان [[شرک]]، [[کفر]] و [[ضلالت]] است. [[حدیث]] {{متن حدیث|مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَارَقَ اللَّهَ‌}} را [[طبرانی]] از [[عبدالله ابن عمر]] [[روایت]] کرده است<ref>المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۳۲۳. ذهبی و ابن حجر عسقلانی حدیثی را که به همین معنا از ابو هریره نقل شده است را مورد خدشه سندی قرار می‌دهند. هر چند خدشه آنها قابل رفع باشد، ولی به حدیثی که مورد خدشه اهل تسنن است استدلال نمی‌کنیم، مگر آنکه با بررسی سندی، سند را تصحیح کنیم. ذکر این نکته ضروری است که زمان‌های سابق اگر علماء شیعه به کتاب‌های دانشمندان متأخر اهل سنت استدلال می‌کردند به خاطر دسترسی نداشتن به منابع دست اول آنها بوده است؛ اما با توجه به شرایط فعلی و دسترسی به منابع اصلی اهل سنت، دیگر ضرورتی به استفاده از کتاب‌های متأخرین نیست و در مقام الزام و احتجاج باید به گونه‌ای استدلال کرد که طرف مقابل راه گریزی برای فرار از قبول حق نداشته باشد.</ref>.
نزدیک به [[کلام]] [[ابن عباس]] را ابولیلای [[غفاری]] از پیامبر{{صل}} نقل می‌کند که فرمود: {{متن حدیث|سَيَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ‌}}؛ به زودی بعد از من [[فتنه]] پدیدار می‌شود، اگر در این فتنه قرار گرفتید، پس با [[علی بن ابی طالب]] ملازم شوید. این [[حدیث]] حکایت از آن دارد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از وقایع پس از رحلت خویش [[آگاه]] بودند و برای [[نجات]] [[امت]] از این [[فتنه]]، [[مردم]] را به [[التزام]] نسبت به [[امیرالمؤمنین]] امر کردند و فرمودند: با علی ملازم باشید و از او جدا نشوید.
در ادامه [[پیامبر]]{{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَرَانِي‌، وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ هُوَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ، يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، وَ هُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْمُنَافِقِينَ}}<ref>الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۴۴، ش۳۱۵۷؛ أسد الغابة، ج۵، ص۲۸۷؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۷، ص۲۹۴، ش۱۰۴۸۴؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۲، ش۳۲۹۶۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۵۰.</ref>؛ همانا او نخستین کسی است که به من [[ایمان]] آورد و نخستین کسی است که در [[روز قیامت]] با من [[مصافحه]] خواهد کرد و مرا [[ملاقات]] می‌کند. او بزرگ‌مرد [[راستگویان]] و فاروق این امت است. وی امیرمؤمنین و [[مال]] [[دنیا]] [[امیر]] [[منافقین]] است.
یعسوب المؤمنین در مقابل «مال دنیا» که امیر منافقین است قرار گرفته است. این تقابل، تقابل [[هدایت]] و [[ضلالت]] است؛ یعنی امیرالمؤمنین{{ع}} وسیله نجات و هدایت است و آن چه باعث ضلالت و [[گمراهی]] است، [[حب]] مال دنیا است.
[[هیثمی]] در [[مجمع الزوائد]] پس از نقل این [[روایت]] از [[ابوذر]] و [[سلمان]]، همین روایت را نیز به نقل از [[طبرانی]] و بزار از ابوذر روایت می‌کند<ref>مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)| جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص ۱۷۴.</ref>
علاوه بر روایات فوق، در روایات بسیاری که در منابع [[شیعی]] و برخی از آنها در منابع [[سنّی]] [[نقل]] شده است، به عصمت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و دیگر [[امامان شیعه]] تصریح شده است، چنان که [[ابن‌عباس]] گفته است: شنیدم که [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرمود: «من و [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} و نه نفر از [[فرزندان حسین]] {{ع}} [[مطهر]] و معصومیم”<ref>{{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌}}. فرائد السمطین، ج۲، ص۱۳۲، باب ۳۱، حدیث ۴۳۰، ص۳۱۳، باب ۱۶، حدیث ۵۶۳؛ کمال‌الدین، ج۱، ص۲۸۱.</ref>. [[ابوالطفیل]] از علی {{ع}} [[روایت]] کرده که گفته است: پیامبر فرمود: «ای علی! تو [[امام]] و پدر یازده امامی که همگی مطهر و معصوم‌اند”<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ، وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْإِحْدَى [الْأَحَدَ] عَشَرَ الَّذِينَ هُمُ الْمُطَهَّرُونَ الْمَعْصُومُونَ‌}}. ینابیع المودة، ج۱، ص۸۵ باب ۱۶؛ منتخب الاثر، ج۱، ص۱۰۳، حدیث ۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۵۷-۶۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۴۱.</ref>
علاوه بر روایات فوق، در روایات بسیاری که در منابع [[شیعی]] و برخی از آنها در منابع [[سنّی]] [[نقل]] شده است، به عصمت [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و دیگر [[امامان شیعه]] تصریح شده است، چنان که [[ابن‌عباس]] گفته است: شنیدم که [[پیامبر]] {{صل}} می‌فرمود: «من و [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]] {{عم}} و نه نفر از [[فرزندان حسین]] {{ع}} [[مطهر]] و معصومیم”<ref>{{متن حدیث|أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌}}. فرائد السمطین، ج۲، ص۱۳۲، باب ۳۱، حدیث ۴۳۰، ص۳۱۳، باب ۱۶، حدیث ۵۶۳؛ کمال‌الدین، ج۱، ص۲۸۱.</ref>. [[ابوالطفیل]] از علی {{ع}} [[روایت]] کرده که گفته است: پیامبر فرمود: «ای علی! تو [[امام]] و پدر یازده امامی که همگی مطهر و معصوم‌اند”<ref>{{متن حدیث|يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ، وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْإِحْدَى [الْأَحَدَ] عَشَرَ الَّذِينَ هُمُ الْمُطَهَّرُونَ الْمَعْصُومُونَ‌}}. ینابیع المودة، ج۱، ص۸۵ باب ۱۶؛ منتخب الاثر، ج۱، ص۱۰۳، حدیث ۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص ۵۷-۶۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۴۱.</ref>


خط ۱۰۲: خط ۱۸۷:
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-2.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
# [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']]
خط ۱۲۰: خط ۲۰۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:فضائل امام علی]]
[[رده:اثبات عصمت امام علی]]
[[رده:اثبات عصمت امام علی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۴

عصمت امام علی(ع) از جمله موضوعاتی است که در کتب کلامی امامیه از آن سخن به میان آمده و مباحث متعددی پیرامون منشأ و گستره عصمت آن حضرت و ادله آن مطرح شده است. علاوه بر آیات، به روایات متعددی نیز جهت اثبات عصمت آن حضرت استناد شده. روایات دال بر عصمت آن حضرت بر دو دسته هستند، نخست آنهایی که به صورت کلی عصمت تمامی اهل بیت و امامان معصوم(ع) را ثابت می‌کنند و دوم آنهایی که دلالت بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) بالخصوص دارند. از میان دسته اول می‌توان به حدیث ثقلین، حدیث امان و حدیث سفینه اشاره نمود و از میان دسته دوم هم به روایات معیت و منزلت اشاره کرد.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

ادله روایی عصمت امام علی

متکلمان امامیه به روایات مختلفی جهت اثبات عصمت امام علی(ع) استناد کرده‌اند. بر این اساس روایات دلالت کننده بر عصمت امام علی(ع) را می‌توان به دو بخش تقسیم نمود دسته اول روایاتی هستند که دلالت بر عصمت تمامی اهل بیت یا امامان معصوم(ع) می‌کنند و از آنجا که امام علی(ع) نیز یکی از آنها و بلکه نخستین فرد و افضل ائمه است، پس با اثبات عصمت اهل بیت و امامان معصوم، عصمت آن حضرت هم ثابت می‌شود.

دسته دوم روایاتی هستند که دلالت بر عصمت خود امیرالمؤمنین(ع) به تنهایی دارند.

از جمله بارزترین روایات موارد ذیل‌اند:

دسته اول

حدیث ثقلین

«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا أَبَداً إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۱۱]. استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه (ع) متوقّف بر چند مقدمه است:

  1. قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّاست. قرآن می‌فرماید: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۱۲] به عبارت دیگر، قرآن از هر باطل و خطایی به طور مطلق معصوم و مصون است. حال عِدل قرآن ـ اهل بیت ـ نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل قرآن باشد. در غیر این صورت چه چیز این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟
  2. قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند؛ زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند. به عبارت دیگر، فرض عدم گمراهی بر اثر تمسک به این دو در صورتی راست می‌آید که هر دو معصوم باشند. در غیر این صورت، چه بسا خود به خطا روند و متمسّکین به خود را نیز به گمراهی کشانند.
  3. پیامبر اکرم (ص) خبر داده است که این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد و این فرض در صورتی صحیح است که هر چه قرآن می‌گوید ـ کلام خدا است ـ همان را اهل بیت بگویند و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد[۱۳].[۱۴]
  4. «مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ مجموعه قرآن و عترت، با هم، باعث هدایت و مانع از فرو رفتن در چاه ضلالت می‌شوند. بی‌شک قرآن کریم کتابی است معصوم از هرگونه خطا و اشتباه. پس اینکه پیامبر اکرم (ص)، عترت خویش را کنار قرآن نشانده و تمسک به هر دو را موجب هدایت دانسته است، بهترین دلیل بر عصمت ایشان است. چه، پیروی نمودن از غیر معصوم، موج هدایت مطلق و قطعی نخواهد شد، بلکه همواره احتمال انحراف و ضلالت در آن می‌رود و این با جمله «لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً» سازگار نیست؛ زیرا معنای این جمله آن است که اگر شما به این دو تمسک کنید، در هیچ شرایط زمانی و به هیچ صورتی، گمراهی و ضلالت به سراغ شما نخواهد آمد. بنابراین، اهل‌بیت، از آنجایی که مفسران قرآن هستند، چه در تبیین و تشریح آیات الهی و چه در اعمال فردی، از هر گونه گناه و خطایی معصوم هستند.
  5. «لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»؛ یعنی اینکه عترت پیامبر هرگز از قرآن جدایی و افتراق ندارند و این معنا جز با عصمت آنان قابل توجیه نیست؛ زیرا اگر عترت پیامبر مرتکب گناه شوند و یا اشتباه و خطایی در تبیین دین از آنان سر زند، به معنای جدایی و افتراق از قرآن است[۱۵].

حدیث سفینه

«قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ‏ بَيْتِي‏ كَمَثَلِ‏ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ‏ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ وَ مَنْ تَقَدَّمَهَا مَرَقَ وَ مَنْ لَزِمَهَا لَحِقَ»[۱۶]. وجه استدلال به حدیث، به این ترتیب است:

  1. پیامبر (ص) به طور مطلق ملازمت اهل‌بیت را دستور داده‌اند و آن را به منزله کشتی نوح دانسته‌اند. به عبارت دیگر فرموده‌اند: اولاً: هرکه همراه اهل بیت باشد نجات می‌یابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد. ثانیاً: تنها کسانی نجات می‌یابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد.
  2. در صورتی اهل بیت همانند سفینه نوح به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن و همراهان خود را نیز غرق کردن برای آنها وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر (ص) نمی‌سازد[۱۷].

حدیث امان

رسول خدا در حدیثی که نزد محدّثان شیعه و سنّی، به حدیث امان شهرت یافته، اهل بیت خویش را به ستارگان آسمان تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای امّت، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان زمین دانسته‌ است. آن حضرت می‌فرمایند: « النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس»[۱۸]؛ "ستارگان، امان اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ اختلاف می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند".

از این روایت علاوه بر عصمت اهل بیت (ع)، هدایتگر بودن و لزوم اطاعت از آنها نیز قابل اثبات است.

در خصوص اثبات عصمت اهل بیت باید گفت: وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع مردم در پیمودن راه حق‌اند، این یگانه طریق نجات، همسان با عصمت است، چون اگر اهل بیت معصوم نبوده و دچار اشتباه شوند، اطاعت از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و عدم اطاعت در برخی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست[۱۹].

دسته دوم

حدیث منزلت

یکی از احادیث متواتر که فریقین آن را نقل نموده‌اند، حدیث منزلت است که بر اساس آن پیغمبر اکرم (ص) در ده مورد خطاب به حضرت علی (ع) فرمودند: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ «نسبت تو به من همان نسبتی است که هارون به موسی داشت منهای نبوت»[۲۰].

پیامبر گرامی (ص) در موارد مختلف ـ که یکی از آنها در جریان سپردن امور مدینه به علی (ع) در مدتی که رسول خدا (ص) سپاه اسلام را در غزوه تبوک فرماندهی می‌کرد، بود ـ نسبت علی (ع) به خود را نسبت هارون به موسی (ع) تشبیه کرده است. با این تفاوت که هارون پیامبر بود، ولی چون پیامبری با رسول خدا (ص) پایان پذیرفته است علی (ع) پیامبر نخواهد بود. حدیث منزلت در منابع روایی شیعه به صورت متواتر نقل شده است[۲۱].[۲۲]

بر اساس این حدیث، پیغمبر اکرم (ص) در این حدیث تمام شؤون و کمالات خویش - به استثنای نبوت - را برای امام علی(ع)ثابت می‌دانند[۲۳].[۲۴]

در احادیث متعددی از پیامبر (ص) مقام‌های هارون برای علی (ع) به صراحت، بیان شده است[۲۵]، اما باید توجه داشت حدیث منزلت عام است و همۀ شؤون پیامبر غیر از نبوت را در برمی‌گیرد و در کنار طرح منزلت، خلیفه بودن نیز مطرح شده است. بنابراین هم بر منزلت امام علی (ع) گواهی می‌دهد که برترین و استوارترین یاور پیامبر (ص) در امر تبلیغ بوده و نزد پیامبر (ص) جایگاهی داشته است که هیچ یک از صحابه یارای رسیدن به آن را نداشته‌اند و هم به عصمت، خلافت و امامت علی (ع) اشاره دارد؛ زیرا پیامبر (ص) همۀ فضایل و خصایص و مناصب هارون (ع) را برای امام (ع) ثابت کرده است، مگر نبوت. استثنای مقام نبوت در پایان حدیث بر این تأیید می‌کند امام علی (ع) از همۀ مناصب دیگر (ع) برخوردار بوده است و به همین جهت خدای متعال، علی (ع) را برای پیامبر (ص) همچون هارون برای موسی (ع) قرار داد[۲۶].

بستن درب منازل صحابه به مسجدالنبی و بازگذاشتن درب خانه علی (ع)، قرینه بر عصمت آن حضرت است.

یکی از ویژگی‌های حضرت هارون (ع) آن بود که درب خانه ایشان به معبد بنی‌اسرائیل باز می‌شد و تنها راه عبور او همان راه بود. این کار در پایان حیات رسول خدا (ص) برای حضرت علی (ع) رخ داد. توضیح آنکه، پس از ساختن مسجدالنبی، مهاجران که دارای خانه‌ای نبودند، منازل خود را پیرامون مسجد النبی ساختند و هر یک درب خانه خود را مستقیماً به مسجد متصل نموده و از آن راه رفت‌ و‌ آمد می‌کردند. در سال پایانی حیات پیامبر (ص) دستوری از خداوند متعال آمد که همه درهای خانه‌ها به سوی مسجد به جز درب خانه علی (ع) باید بسته شود. این دستور، حسادت و خشم برخی از صحابه را برانگیخت و پس از آنکه این سخنان به گوش رسول خدا (ص) رسید. آن حضرت خطابه‌ای خواندند و فرمودند: برای علی (ع) حلال است، آنچه برای من حلال است. این دستور را من از خدا به شما ابلاغ نموده‌ام و هر کس ناخشنود است، می‌تواند شهر ما را رها نموده و به شام برود[۲۷].

برخی معتقدند از آنجا که در اسلام بر طهارت مساجد تاکید بسیاری شده و ورود شخص حائض یا جنب و نجس به مسجد حرام است، از این رو همه مسلمانان امر شدند تا درب خانه‌های خود را به مسجد ببندند تا نکند با حالت جنب یا حیض یا... عمدا یا سهوا وارد مسجد شوند. استثناء خانه امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) از این حکم، خود حاکی از طهارت ایشان از رجس و پلیدی و به تعبیر دیگر عصمت مطلق ایشان است.

احادیث معیت

پیامبر خدا (ص) در دو روایت مستقل در شأن امام امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند: «عَلِيٌّ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍّ‏ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»[۲۸] و «علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ»[۲۹].

بر اساس روایت اول، رسول خدا(ص)، همراهی همیشگی و همه‌شئونی قرآن و امام و تفکیک ناپذیری آنها از یکدیگر را بیان می‌کنند و از آنجا که قرآن کریم، کلام الهی و معصوم است، عدل آن و همراه همیشگی آن نیز لاجرم معصوم خواهد بود؛ چرا که غیرمعصوم نمی‌تواند با قرآن در همه مراتب و شئون برابری و همراهی کند.

روایت دوم نیز گویای آن است که علی (ع)، عِدل قرآن بوده و میان آنان جدایی نیست[۳۰].[۳۱] به عبارت دیگر در اینکه پیامبر اکرم (ص) به دستور خداوند متعال، حق را دایر مدار علی قرار داده است، تردیدی وجود ندارد، و مفاد روشن این مطلب آن است که علی، معیار و میزان شناخت حق از باطل است. این ویژگی جز با عصمت به دست نمی‌آید، زیرا همه آرا، اقوال و اعمال غیر معصوم، حق نخواهد بود، چرا که ممکن است از روی عمد یا سهو دچار خطا شود[۳۲].

حدیث اطاعت

رسول الله (ص) می‌فرمایند: «من أطاعني فقد أطاع الله، و من عصاني فقد عصى الله، و من أطاع علياً فقد أطاعني، و من عصا علياً فقد عصاني‏»[۳۳]؛ "کسی که مرا اطاعت کند خدا را اطاعت کرده و کسی که مرا عصیان کند خدا را عصیان کرده است، و کسی که علی (ع) را اطاعت کند مرا اطاعت کرده و کسی که علی را عصیان کند، مرا عصیان کرده است".

نکات مهم این حدیث، به شرح ذیل است:

  1. در این حدیث شریف، اطاعت از علی (ع) اطاعت پیامبر (ص) و اطاعت از خداوندا شمرده شده و عصیان آن حضرت عصیان پیامبر (ص) و خداوند به شمار آمده است.
  2. اگر به تفاسیر اهل سنت مراجعه کنیم اکثر آنها خصوصا فخر رازی اطلاق اطاعت در آیه اولی الامر را دال بر عصمت گرفته‌اند[۳۴]. اگرچه در مصداق حمل بر حل و عقد کرده‌اند، لکن روایات شأن نزول، مراد از اولی‌الامر را اهل بیت پیامبر (ص) می‌دانند. با این مقدمه، اطلاق اطاعت از علی (ع) که ملازم اطاعت از پیامبر (ص) و خداوند تعالی قرار گرفته است، بر عصمت حضرت امیرالمؤمنین (ع) دلالت می‌کند.
  3. اگر حضرت علی (ع) معصوم نباشد و دچار اشتباه و خطا گردد، به حکم عقل، اطاعت از او لازم نیست و عدم اطاعت در بعضی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست.
  4. این حدیث، با توجه به قرار دادن اطاعت از امام علی (ع) در ردیف اطاعت از پیامبر (ص) و اطاعت از خدا، به ما می‌فهماند که تنها ملجأ و مرجع علمی و عملی برای هدایت مردم حضرت علی (ع) است و آن به معنای اعلمیت و عصمت ایشان در علم و عمل است، لذا عصمت مطلق آن جناب را نتیجه می‌دهد.
  5. با توجه به اینکه این حدیث در زمان حیات و رسالت نبی اکرم (ص) صادر شده و اطاعت از امام علی (ع) را مقید به زمان بعد از خود نکرده، لذا عصمت آن جناب را حتی قبل از خلافت و حکومت امضا می‌کند و با این فرض، حدیث اطاعت، عصمت حضرت علی (ع) را از حین تولد تا لحظه مرگ نتیجه می‌دهد[۳۵].

سایر روایات

حدیث «إن عليا لا يفعل إلا بما يؤمر»[۳۶]

پیامبر اکرم(ص) پس از اعزام خالد بن ولید در رأس لشکری به یمن، لشکری را نیز به فرماندهی امیرالمؤمنین(ع) به سوی یمن رهسپار کردند و دستور دادند که در صورت رسیدن دو لشکر به یکدیگر، فرمانده هر دو لشکر علی(ع) باشد.

در این جنگ، لشکریان اسلام به فرماندهی امیر المؤمنین(ع) به پیروزی رسیدند. یکی از غنائم جنگی دختر یا زن جوانی بود که امیرالمؤمنین(ع) او را برای خود اختیار کردند[۳۷]. خالد بن ولید که با امیرالمؤمنین دشمنی خاصی داشت[۳۸] به همراه «بُریده» -که او نیز به کدورتش با علی(ع) اقرار می‌کند- و عده‌ای دیگر دور هم جمع شده در صدد برآمدند که خبر این قضیه را به عنوان نقطه ضعفی از علی(ع) به پیامبر اکرم(ص) برسانند. به همین جهت خالد نامه نوشت و به دست بریده سپرد و سه نفر دیگر را همراه وی کرد تا با سرعت خود را به مدینه رسانده و در آنجا با همراهی و هماهنگی برخی دیگر امیرالمؤمنین(ع) را نزد رسول خدا(ص) کوچک کنند و علی(ع) را از چشم پیامبر اکرم بیاندازند[۳۹]. آنان با این قصد نزد آن حضرت رفته زبان به شکایت گشودند.

آن چهار نفر به ترتیب برخاسته و درباره امیرالمؤمنین(ع) و عملکرد او بدگویی کردند. پاسخ پیامبر به آنها بسیار شنیدنی است. در روایات آمده است: «فأقبل إليهم رسول الله(ص) والغضب في وجهه فقال: ما تريدون من علي»[۴۰]؛ پیامبر در حالی که چهره‌اش غضب‌ناک بود به آنان رو کرد و فرمود: از جانِ علی چه می‌خواهید؟

در بعضی از نقل‌ها رسول خدا سه مرتبه «ما تريدون من علي» را تکرار کردند[۴۱].

بریده که خود یکی از چهار خبرچین است، حال پیامبر را این‌گونه توصیف می‌کند: فرأيت رسول الله(ص) غضب غضبا لم أره غضب مثله إلا يوم قريظة والنضير، فنظر إليّ فقال: «يا بريدة، أحب عليا، فإنما يفعل ما يؤمر به». قال: فقمت وما من الناس أحد أحب إلي منه[۴۲]؛ رسول خدا چنان غضبی کرد که هرگز مثل آن دیده نشده بود مگر در روز واقعه یهودیان بنو قریظه و بنو نضیر. آن‌گاه رسول خدا به من نگاه کرد و فرمود: ای بریده، علی را دوست بدار؛ زیرا فقط علی هر آن چه را که به او امر شده است انجام می‌دهد. بریده گفت: برخاستم در حالیکه محبوب‌ترین مردم در نزد من علی بن ابی طالب شد.

این حدیث در کتاب‌های معتبر و با سندهای صحیح موجود است که برخی از آنها عبارت «فإنما يفعل ما يؤمر به» را دارد.

ابن عساکر نیز از قول بریده چنین روایت می‌کند: فنظر إلی فقال: «يا بريدة، إن عليا وليكم بعدي، فأحب عليا، فإنه يفعل ما يؤمر»[۴۳]؛ پیامبر به من نگاه کرد و آن‌گاه فرمود: ای بریده، پس از من علی سرپرست شماست، از این رو او را دوست بدار؛ زیرا به درستی که او هر چه انجام دهد امر الهی است.

این حدیث قسمتی از حدیث ولایت است که آن نیز بر عصمت دلالت دارد. بر اساس این حدیث، تمامی حرکات و سکنات امیرالمؤمنین(ع) به امر الهی است. اگر سکوت کردند، سخن گفتند، شمشیر کشیدند و یا در خانه نشستند همه و همه به فرمان پروردگار است، و این نیست مگر همان عصمت حضرت امیر المؤمنین(ع). حدیث «إنما يفعل ما يؤمر به» می‌تواند صغرایی شود برای آیه شریفه‌ای که در وصف ملائکه آمده است. خدای تعالی در قرآن در وصف ملائکه و عبودیت آنان نزد خویش می‌فرماید: ﴿بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۴۴] بلکه آنان بندگانی گرامی هستند در گفتار بر او پیشی نمی‌گیرند و آنان فقط به فرمان او عمل می‌کنند[۴۵].

از جمله شواهد بر این معنا، کلام امیرالمؤمنین(ع) است. آن حضرت در سال روز غدیر خم، در شهر کوفه خطبه‌ای مفصّل ایراد کردند[۴۶] و در ضمن آن فرمودند: «وَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى اخْتَصَّ لِنَفْسِهِ بَعْدَ نَبِيِّهِ(ص) مِنْ بَرِيَّتِهِ خَاصَّةً عَلَّاهُمْ بِتَعْلِيَتِهِ وَ سَمَا بِهِمْ إِلَى رُتْبَتِهِ وَ جَعَلَهُمُ الدُّعَاةَ بِالْحَقِّ إِلَيْهِ وَ الْأَدِلَّاءَ بِالْإِرْشَادِ عَلَيْهِ لِقَرْنٍ قَرْنٍ وَ زَمَنٍ زَمَنٍ. أَنْشَأَهُمْ فِي الْقِدَمِ قَبْلَ كُلِّ مَذْرُوٍّ وَ مَبْرُوٍّ أَنْوَاراً أَنْطَقَهَا بِتَحْمِيدِهِ وَ أَلْهَمَهَا شُكْرَهُ وَ تَمْجِيدَهُ وَ جَعَلَهَا الْحُجَجَ عَلَى كُلِّ مُعْتَرِفٍ لَهُ بِمَلَكَةِ الرُّبُوبِيَّةِ وَ سُلْطَانِ الْعُبُودِيَّةِ. وَ اسْتَنْطَقَ بِهَا الْخَرَسَاتِ بِأَنْوَاعِ اللُّغَاتِ بُخُوعاً لَهُ فَإِنَّهُ فَاطِرُ الْأَرَضِينَ وَ السَّمَاوَاتِ. وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهُ وَ وَلَّاهُمْ مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ. جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَ أَلْسُنَ إِرَادَتِهِ عَبِيداً ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ[۴۷] وَ أَشْهَدَهُمْ خَلْقَهُ وَ وَلَّاهُمْ مَا شَاءَ مِنْ أَمْرِهِ. جَعَلَهُمُ تَرَاجِمَ مَشِيَّتِهِ وَ أَلْسُنَ إِرَادَتِهِ عَبِيداً ﴿لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ * يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُونَ»[۴۸]؛ خداوند متعال پس از پیامبرش عده‌ای از مخلوقاتش را به خود اختصاص داد و آنان را به بزرگواریش خودش برتری داد و ایشان را بسان مرتبه خود نام نهاد و آنان را دعوت کنندگان به حقی که به سوی خودش می‌خوانند قرار داد. خداوند راهنمایان به راه هدایتش در هر قرن قرنی و هر زمان زمانی قرار داد و آنها را پیش از آنکه خلقی را خلق کند به وجود آورد و ایشان را انواری قرار داد که ستایش او می‌کردند، شکر و تمجیدش را به آنها الهام می‌نمود و آنها را بر همه کسانی که به فرمان روایی خداوند متعال و بندگی خود اقرار می‌کردند حجت قرار داد. به واسطه آنان زبان‌های گنگ را به سخن‌گویی در انواع لغت‌ها به جهت پذیرش ربوبیت قادر ساخت؛ چراکه او خالق زمین‌ها و آسمان‌هاست و آنان را شاهد بر خلق مخلوقات خود قرار داد و به ایشان در آن چه از امرش تعلق گرفته بود ولایت داد. آنها را بازگو کنندگان مشیت و ترجمان اراده خود قرار داد و با تمام این اوصاف آنان بنده او هستند.

در گفتار بر او پیشی نمی‌گیرند و فقط به فرمان او عمل می‌کنند. (هر آن چه از ازل کرده و تا ابد مرتکب شوند را خدا می‌داند و از کسی شفاعت نمی‌کنند، مگر آنکه خدا از او راضی باشد و پیوسته از ترس خداوند متعال بیمناک و هراسان هستند).

آری، با وجودی که اینان مقام و عظمتی بالا و والا دارند، اما هرگز بر خداوند پیشی نمی‌گیرند و خود را در برابر پروردگار بنده و عبد می‌شمارند. تمام حرکات و سکنات آنها انعکاس خواسته الهی است و ایشان در همه حال عبد خداوندند. این سخن هرگز غلو و گزافه‌گویی نیست و به حکم عقل و بر اساس روایاتی که به سختی به دست ما رسیده است و از توطئه محوکنندگان روایات در امان مانده است، این حقایق به روشنی ثابت می‌شود[۴۹].

حدیث «مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً...»

از دیگر احادیث درر باری که از دو لب مبارک پیامبر(ص) صادر شده است و بر عصمت امیرالمؤمنین(ع) دلالت می‌کند، حدیث شریفی است که پیامبر فرمود: «مَنْ فَارَقَنِي فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ وَ مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَقَدْ فَارَقَنِي»[۵۰]؛ کسی که از من فاصله بگیرد و جدا شود، همانا از خدا جدا شده است و آن کسی که از تو ای علی جدا شود، از من جدا شده است. این روایت با الفاظ مشابه دیگری نیز وارد شده است[۵۱].

راویان حدیث

راویان این حدیث از طبقه صحابه بسیارند که به بزرگ‌ترین آنان اشاره می‌کنیم:

  1. سلمان؛
  2. ابوذر؛
  3. ابن عباس؛
  4. جابر؛
  5. عبد الله بن عمر؛
  6. أبولیلی غفاری.

اما از طبقه محدثین و عالمان اهل سنت می‌توان به عالمان زیر اشاره نمود:

  1. احمد بن حنبل؛
  2. ابو القاسم طبرانی؛
  3. حاکم نیشابوری؛
  4. ابوبکر بزّار؛
  5. ابوبکر بیهقی؛
  6. ابن عساکر دمشقی؛
  7. شهردار دیلمی؛
  8. ابوبکر هیثمی؛
  9. محب الدین طبری؛
  10. ملا علی متقی هندی و جمعی دیگر.

متن حدیث

حاکم در مستدرک به سند خود روایت می‌کند: «يا علي، من فارقني فقد فارق الله، ومن فارقك يا علي، فقد فارقني». در نقل حاکم دو مرتبه «یا علی» آمده است[۵۲]. وی درباره سند حدیث می‌گوید: صحيح الإسناد[۵۳]. حافظ هیثمی در مجمع الزوائد این حدیث را به سند ابوبکر بزار از ابوذر روایت کرده و درباره سند آن می‌گوید: رجاله ثقات[۵۴]؛ راویان حدیث از راستگویانند.

هیثمی در جای دیگر همین روایت را از ابوالقاسم طبرانی این‌گونه روایت می‌کند: «من فارق عليا فارقني، ومن فارقني فقد فارق الله»[۵۵].

ابن عساکر در تاریخ مدینة دمشق به سند خود از ابن عباس چنین نقل می‌کند: «ستكون فتنة، فمن أدركها منكم فعليه بخصلتين: كتاب الله و علي بن أبي طالب؛ فإني سمعت رسول الله(ص) يقول وهو آخذ بيد علي: هذا أول من آمن بي و أول من يصافحني وهو فاروق هذه الأمة يفرق بين الحق والباطل وهو يعسوب المؤمنين، والمال يعسوب الظلمة، وهو الصديق الأكبر، وهو بابي الذي أوتي منه، وهو خليفتي من بعدي»[۵۶]؛ به زودی فتنه‌ای به وجود خواهد آمد. هر آن کس از شما آن را درک کردید، پس بر شما باد به دو خصلت: کتاب خدا و علی بن ابی طالب؛ چراکه از رسول خدا(ص) شنیدم که در حالی که دست علی را گرفته بود می‌فرمود: این علی نخستین کسی است که به من ایمان آورد و نخستین کسی است که روز قیامت با من مصافحه خواهد کرد. او جدا کننده این امت و فرق گزارنده میان حق و باطل است. او امیر مؤمنان است و مال دنیا امیر گمراهان. و او بزرگ‌مردِ راستگویان است و او دری است که اگر کسی بخواهد به من برسد باید از آن در وارد شود و او خلیفه پس از من است. دو عبارت از این حدیث بر عصمت دلالت دارد:

  1. هو فاروق هذه الأمة؛
  2. هو بابي الذي أوتي منه.

در توضیح عبارت نخست باید گفت: اگر کسی معصوم نباشد، نمی‌تواند میزان و جدا کننده میان حق و باطل باشد؛ چراکه اگر خطا نسیان و یا اشتباهی مرتکب شود، دیگر نمی‌تواند الگوی شناخت حق از باطل بشود. در عبارت دوم نیز امیرالمؤمنین(ع) بابی معرفی شده که برای رسیدن به رسول خدا(ص) باید از آن وارد شد.

حال اگر در راه رسیدن به پیامبر، از مسیر منحرف شود و ما را به راهی انحرافی ببرد ـ هر چند از روی خطا، سهو و نسیان باشد ـ دیگر به پیامبر نخواهیم رسید. از همین رو امیرالمؤمنین باب و راه رسیدن به پیامبر است و مسیر رسیدن به پیامبر از مسیر او محقق می‌شود و راه ورود به علم پیامبر بابی است به نام امیرالمؤمنین(ع) و این معنی فقط با عصمت ایشان محقق می‌شود.

جدایی از رسول خدا و نرسیدن به او همانا جدایی از خداست و جدایی از خدا همان شرک، کفر و ضلالت است. حدیث «مَنْ فَارَقَ عَلِيّاً فَارَقَنِي وَ مَنْ فَارَقَنِي فَارَقَ اللَّهَ‌» را طبرانی از عبدالله ابن عمر روایت کرده است[۵۷].

نزدیک به کلام ابن عباس را ابولیلای غفاری از پیامبر(ص) نقل می‌کند که فرمود: «سَيَكُونُ بَعْدِي فِتْنَةٌ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَالْزَمُوا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ‌»؛ به زودی بعد از من فتنه پدیدار می‌شود، اگر در این فتنه قرار گرفتید، پس با علی بن ابی طالب ملازم شوید. این حدیث حکایت از آن دارد که پیامبر اکرم(ص) از وقایع پس از رحلت خویش آگاه بودند و برای نجات امت از این فتنه، مردم را به التزام نسبت به امیرالمؤمنین امر کردند و فرمودند: با علی ملازم باشید و از او جدا نشوید.

در ادامه پیامبر(ص) می‌فرمایند: «فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَنْ يَرَانِي‌، وَ أَوَّلُ مَنْ يُصَافِحُنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ هُوَ الصِّدِّيقُ الْأَكْبَرُ، وَ هُوَ فَارُوقُ هَذِهِ الْأُمَّةِ، يُفَرِّقُ بَيْنَ الْحَقِّ وَ الْبَاطِلِ، وَ هُوَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْمُنَافِقِينَ»[۵۸]؛ همانا او نخستین کسی است که به من ایمان آورد و نخستین کسی است که در روز قیامت با من مصافحه خواهد کرد و مرا ملاقات می‌کند. او بزرگ‌مرد راستگویان و فاروق این امت است. وی امیرمؤمنین و مال دنیا امیر منافقین است.

یعسوب المؤمنین در مقابل «مال دنیا» که امیر منافقین است قرار گرفته است. این تقابل، تقابل هدایت و ضلالت است؛ یعنی امیرالمؤمنین(ع) وسیله نجات و هدایت است و آن چه باعث ضلالت و گمراهی است، حب مال دنیا است. هیثمی در مجمع الزوائد پس از نقل این روایت از ابوذر و سلمان، همین روایت را نیز به نقل از طبرانی و بزار از ابوذر روایت می‌کند[۵۹].[۶۰]

علاوه بر روایات فوق، در روایات بسیاری که در منابع شیعی و برخی از آنها در منابع سنّی نقل شده است، به عصمت امیرالمؤمنین (ع) و دیگر امامان شیعه تصریح شده است، چنان که ابن‌عباس گفته است: شنیدم که پیامبر (ص) می‌فرمود: «من و علی و حسن و حسین (ع) و نه نفر از فرزندان حسین (ع) مطهر و معصومیم”[۶۱]. ابوالطفیل از علی (ع) روایت کرده که گفته است: پیامبر فرمود: «ای علی! تو امام و پدر یازده امامی که همگی مطهر و معصوم‌اند”[۶۲].[۶۳]

پرسش مستقیم

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. ابن کثیر، تفسیر، ج۷، ص۲۰۳؛ سنن التزمدی، ج۵، ص۳۲۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۶۶، احتجاج، ج۲، ص۳۸۰. پیامبر (ص) فرمود: من در بین شما دو چیز بسیار گرانقدر به یادگار گذاشتم: کتاب خدا (قرآن) و عترتم (اهل بیتم). مادامی که به این دو چنگ زنید هرگز گمراه نخواهید شد. و این دو هیچ گاه از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
  12. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  13. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۶۰.
  14. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۱.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۶۵؛ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۳۱۹؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۲۳؛ علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۱۶۵؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۲۳۵-۲۳۹؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۳؛ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۱.
  16. احتجاج، ج۲، ص۳۸۰، حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۷۳؛ طبرانی، المعجم الأوسط، ج۵، ص۳۵۵. یعنی پیامبر (ص) فرمود: این است و جز این نیست. مثل اهل بین من همانند سفینه نوح است، که هرکه در آن سفینه سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن تخلف کرد، غرق (هلاک) شد. (تنها باید با اهل بیت باشد نه جلوتر از آنها و نه عقب‌تر از آنها، زیرا) و هرکه جلو افتاد منحرف شد و هرکه همراه و ملازم این سفینه بود به حق ملحق شد و به مقصود رسید.
  17. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص ۶۳.
  18. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.
  19. ر.ک: صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۴۳.
  20. شرح ابن ابی الحدید، ج۱۳، ص۲۱۰؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة، ص۲۵۴؛ ترمزی، سنن الترمذی، ج۵، ص۵۹۶، حدیث ۳۷۲۴ و....
  21. حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة، ج۳؛ بحرانی، سیدهاشم، غایة المرام، ج۲.
  22. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت امام علی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۵۵.
  23. برای توضیح بیشتر ر. ک: ناظم زاده قمی، الفصول المائه، ج۲، فصل «علی (ع) و حدیث منزلت».
  24. ناظم‌زاده، سید اصغر، تجلی امامت، ص ۵۶.
  25. «ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی می‌باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت می‌باشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمی‌ترین ایشان در اسلام هستی، و عالم‌ترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاع‌ترین ایشان، و بخشنده‌ترین ایشان می‌باشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من می‌باشی، و همانند تو در امت من نیست»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۳۷، ص ۲۵۴.
  26. ر. ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  27. مسند احمد حنبل، ج۲، ص۲۶؛ مستدرک حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۲۵؛ الغدیر، ج۳، ص۲۰۲.
  28. «علی با قرآن است و قرآن با علی است، از هم جدا نمی‌شوند تا آنکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند». الجمل، ص۴۱۸؛ الأمالی (للطوسی)، ص۴۶۰.
  29. ر.ک: الغدیر، ج۳، ص۲۵۱-۲۵۲.
  30. به مدخل «علی در قرآن» مراجعه شود
  31. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۲۱؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۳.
  32. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۶۳.
  33. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۱.
  34. تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۴۴؛ منهاج السنه، ج۳، ص۱۷۰ - ۱۷۳.
  35. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۲۴۱.
  36. امیرالمؤمنین(ع) به غیر آن چه دستور دارد عمل نمی‌کند.
  37. البته این موضوع محل تأمل است، ولی چون در اینجا موضوع بحث ما نیست، از پرداختن به آن خو‌داری می‌کنیم.
  38. جای تأسف است که چنین مطالبی گفته نمی‌شود و شخصیت اشخاص ناشناخته می‌ماند و معلوم نمی‌شود که چه کسانی حتی در زمان خود پیامبر با امیرالمؤمنین(ع) دشمنی داشته‌اند.
  39. ر.ک: مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۸.
  40. السنن الکبری (نسائی)، ج۵، ص۱۳۳، ش۸۴۷۴؛ خصائص أمیر المؤمنین(ع) (نسائی)، ص۹۸؛ المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۱؛ مسند أبی‌یعلی: ج١، ص۲۹٣، ح۳۵۵؛ المصنف (ابن أبی شیبه)، ج۷، ص۵۰۴، ش۵۸؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۷، ش۳۷۹۶؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۷۴؛ کنز العمال، ج۱۳، ص۱۴۲، ش۳۶۴۴۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۹۹؛ سیر أعلام النبلاء، ج۸، ص۱۹۹؛ میزان الإعتدال، ج۱، ص۴۱۰؛ المناقب (خوارزمی)، ص۱۵۳، ش۱۸۰. ذهبی بیش از سه چهارم احادیث حاکم را تضعیف می‌کند، اما وقتی به این حدیث می‌رسد، سکوت می‌کند.
  41. ر.ک: سنن الترمذی، ج۵، ص۲۹۶، ش۳۷۹۶؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۵۹۹، ش۳۲۸۸۳، أسد الغابة، ج۴، ص۲۷؛ تاریخ الإسلام، ج۱۱، ص۷۱؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۳۷۴؛ سیر أعلام النبلاء، ج۸، ص۱۹۹.
  42. ر.ک: المعجم الأوسط: ج۵، ص۱۱۷؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۲۹. شایان ذکر است که این حدیث از جمیع ابعاد موردبررسی خواهد گرفت.
  43. تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۱۹۱.
  44. «بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند * در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.
  45. در میان منابع حدیثی شیعه روایاتی است که ﴿عِبَادٌ مُكْرَمُونَ را به اهل بیت(ع) تأویل و تفسیر کرده‌اند؛ ر.ک: تأویل الآیات: ج۱، ص۳۲۸، ح۱۰؛ بحار الأنوار، ج۲۴، ص۹۱ و ج۲۵، ص۲۷۸ و ج۴۶، ص۲۷۵.
  46. این خطبه دارای فرازهایی بسیار پرمعنا و ارزشمند است و عبارات خطبه، گواه بر صدور آن از امیرالمؤمنین(ع) است.
  47. «در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند * آینده و گذشته آنان را می‌داند و (آنان) جز برای کسی که (خداوند) از او خرسند باشد میانجیگری نمی‌کنند و خود از بیم او هراسانند» سوره انبیاء، آیه ۲۷-۲۸.
  48. مصباح المتهجد، ص۷۵۳ - ۷۵۴؛ بحار الأنوار، ج۹۴، ص۱۱۳ - ۱۱۴.
  49. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۱۶۹.
  50. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲۲، ص۳۰۷؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۸، ش۲۶۳۸.
  51. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۵.
  52. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴؛ همچنین ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۰۷ و منابع دیگر.
  53. المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۴.
  54. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۳۵. همچنین مناوی در فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج۴، ص۴۷۰، ش۵۵۹۴، به نقل از هیثمی.
  55. المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۳۲۴؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۴، ح۳۲۹۷۴؛ المناقب (خوارزمی)، ص۱۰۵، ش۱۰۹.
  56. ر.ک: تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۲، ش۱۰۴۸۴ و منابع دیگر. برای بحث القاب یا به تعبیر دیگر تقابل انتساب القاب به این که آیا «فاروق» لقب امیرالمؤمنین است یا لقب عمر بن خطاب؟ صدّیق لقب امیرالمؤمنین یا ابوبکر است؟ ر.ک: المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۶۹، ح۶۱۹۷؛ أسد الغابة، ج۵، ص۲۷۰؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۷، ص۲۹۴. نکته قابل توجه این است که پس از بررسی‌های فراوان هرگز حدیثی از پیامبر(ص) که عمر را با عنوان «فاروق» معرفی کرده باشد مشاهده نمی‌شود، بلکه در مصادر معتبر اهل سنت آمده است: لقبه بذلك اهل الكتاب؛ یهود عمر را به فاروق ملقب کردند؛ ر.ک: البدایة والنهایة، ج۷، ص۱۵۰.
  57. المعجم الکبیر، ج۱۲، ص۳۲۳. ذهبی و ابن حجر عسقلانی حدیثی را که به همین معنا از ابو هریره نقل شده است را مورد خدشه سندی قرار می‌دهند. هر چند خدشه آنها قابل رفع باشد، ولی به حدیثی که مورد خدشه اهل تسنن است استدلال نمی‌کنیم، مگر آنکه با بررسی سندی، سند را تصحیح کنیم. ذکر این نکته ضروری است که زمان‌های سابق اگر علماء شیعه به کتاب‌های دانشمندان متأخر اهل سنت استدلال می‌کردند به خاطر دسترسی نداشتن به منابع دست اول آنها بوده است؛ اما با توجه به شرایط فعلی و دسترسی به منابع اصلی اهل سنت، دیگر ضرورتی به استفاده از کتاب‌های متأخرین نیست و در مقام الزام و احتجاج باید به گونه‌ای استدلال کرد که طرف مقابل راه گریزی برای فرار از قبول حق نداشته باشد.
  58. الإستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۴۴، ش۳۱۵۷؛ أسد الغابة، ج۵، ص۲۸۷؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج۷، ص۲۹۴، ش۱۰۴۸۴؛ کنز العمال، ج۱۱، ص۶۱۲، ش۳۲۹۶۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۴۵۰.
  59. مجمع الزوائد، ج۹، ص۱۰۲.
  60. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص ۱۷۴.
  61. «أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ‌». فرائد السمطین، ج۲، ص۱۳۲، باب ۳۱، حدیث ۴۳۰، ص۳۱۳، باب ۱۶، حدیث ۵۶۳؛ کمال‌الدین، ج۱، ص۲۸۱.
  62. «يَا عَلِيُّ أَنْتَ الْإِمَامُ، وَ أَبُو الْأَئِمَّةِ الْإِحْدَى [الْأَحَدَ] عَشَرَ الَّذِينَ هُمُ الْمُطَهَّرُونَ الْمَعْصُومُونَ‌». ینابیع المودة، ج۱، ص۸۵ باب ۱۶؛ منتخب الاثر، ج۱، ص۱۰۳، حدیث ۱۴۹.
  63. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۵۷-۶۷؛ محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۴۱.