امام: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
==معنای امام== | ==معنای [[امام]]== | ||
*"امام" به معنای "[[پیشوا]]"، "پیشرو"<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت». </ref>، "[[مقتدا]]"، "قیّم"، "[[مصلح]]"، "[[الگو]]"، "راه اصلی" و "[[راهنما]]" است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref>. کسی یا چیزی که مورد [[پیروی]] واقع میگردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار میگیرد، [[انسان]] باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]<ref>مفردات، ص ۸۷، «ام».</ref> امام است<ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>. واژۀ امام بر [[زن]] و مرد اطلاق میشود<ref>[[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۱۹-۲۲۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۳۰-۳۱.</ref>. امام کسی است که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: [[قرآن کریم]]، [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}}، [[جانشین پیامبر]] {{صل}}، امام در [[نماز جماعت]]، [[فرمانده سپاه]]، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او [[پیروی]] میشود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>. بنابراین، کلمۀ "امام" بیانگر این واقعیت است که رهبریِ [[جامعه]] در [[حقیقت]] اصل و اساس [[جامعه]] است که [[مردم]] از او [[پیروی]] میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۶۹.</ref>. | *"[[امام]]" به معنای "[[پیشوا]]"، "پیشرو"<ref>فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت». </ref>، "[[مقتدا]]"، "[[قیّم]]"، "[[مصلح]]"، "[[الگو]]"، "راه اصلی" و "[[راهنما]]" است<ref>لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».</ref>. کسی یا چیزی که مورد [[پیروی]] واقع میگردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار میگیرد، [[انسان]] باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به [[حق]] باشد یا بر [[باطل]]<ref>مفردات، ص ۸۷، «ام».</ref> [[امام]] است<ref>المنجد، ص ۱۷، «ام».</ref>. واژۀ [[امام]] بر [[زن]] و مرد اطلاق میشود<ref>[[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۱۹-۲۲۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۳۰-۳۱.</ref>. [[امام]] کسی است که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتابهای لغت برای [[امام]] مصادیقی برشمرده اند: [[قرآن کریم]]، [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}}، [[جانشین پیامبر]]{{صل}}، [[امام]] در [[نماز جماعت]]، [[فرمانده سپاه]]، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او [[پیروی]] میشود<ref>معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.</ref>. بنابراین، کلمۀ "[[امام]]" بیانگر این واقعیت است که رهبریِ [[جامعه]] در [[حقیقت]] اصل و اساس [[جامعه]] است که [[مردم]] از او [[پیروی]] میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند<ref>ر.ک: [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۶۹.</ref>. | ||
*امام در اصطلاح به معنای [[ریاست]] عمومی فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] است و به [[جانشین پیامبر]] {{صل}} اطلاق میشود، زیرا [[امامت]] دارای شؤونی همچون [[رهبری سیاسی]] و [[زعامت]] [[اجتماعی]] و [[مرجعیت دینی]] و [[تبیین]] و [[تفسیر | * [[امام]] در اصطلاح به معنای [[ریاست]] عمومی فردی خاص بر امور [[دین]] و دنیای [[مردم]] است و به [[جانشین پیامبر]]{{صل}} اطلاق میشود، زیرا [[امامت]] دارای شؤونی همچون [[رهبری سیاسی]] و [[زعامت]] [[اجتماعی]] و [[مرجعیت دینی]] و [[تبیین]] و [[تفسیر وحی]] و [[ولایت باطنی]] و [[معنوی]] است که از این جهت [[امام]]{{ع}} [[حجت خدا]]، [[ولیّ]] [[الله]]، [[انسان]] کاملِ است<ref>ر.ک: [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۲۰.</ref>. | ||
*مجموع تعریفهایی که برای [[امامت]] بیان کردهاند دو دسته است: تعریفهای عام که [[نبوت]] را نیز در برمیگیرد و تعریفهای خاصی که شامل [[نبوت]] نمیشود. تعریف عام مانند: امام کسی است که دارای [[رهبری عمومی]] در مسائل [[دینی]] و [[دنیوی]] است؛ اما تعریف خاص تعریفهایی است که قید [[خلافت]] یا [[نیابت]] از [[پیامبر]] {{صل}} در آنها آمده است و بدین جهت شامل [[نبوت]] نمیشود. | *مجموع تعریفهایی که برای [[امامت]] بیان کردهاند دو دسته است: تعریفهای عام که [[نبوت]] را نیز در برمیگیرد و تعریفهای خاصی که شامل [[نبوت]] نمیشود. تعریف عام مانند: [[امام]] کسی است که دارای [[رهبری عمومی]] در مسائل [[دینی]] و [[دنیوی]] است؛ اما تعریف خاص تعریفهایی است که قید [[خلافت]] یا [[نیابت]] از [[پیامبر]]{{صل}} در آنها آمده است و بدین جهت شامل [[نبوت]] نمیشود. | ||
*[[امامت]]، با [[خلافت]] متفاوت است. [[خلیفه]] کسی است که فقط [[حکومت]] میکند و [[رهبری]] [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] را برعهده دارد؛ اما [[امامت]]، مقامی [[دینی]] است و در ادامۀ [[مناصب]] [[پیامبری]]. امام [[رهبر]] [[جامعه]] در [[امور دنیوی]] و [[اخروی]] است. برخی [[پیامبران]]، امام نیز بودهاند مانند [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}<ref>ر.ک: [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۶۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۱-۹۲.</ref>. | * [[امامت]]، با [[خلافت]] متفاوت است. [[خلیفه]] کسی است که فقط [[حکومت]] میکند و [[رهبری]] [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] را برعهده دارد؛ اما [[امامت]]، مقامی [[دینی]] است و در ادامۀ [[مناصب]] [[پیامبری]]. [[امام]] [[رهبر]] [[جامعه]] در [[امور دنیوی]] و [[اخروی]] است. برخی [[پیامبران]]، [[امام]] نیز بودهاند مانند [[پیامبر اسلام]]{{صل}} و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}<ref>ر.ک: [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۶۹؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۱-۹۲.</ref>. | ||
==امام در [[قرآن]] و [[روایات]]== | ==[[امام]] در [[قرآن]] و [[روایات]]== | ||
*[[امامت در قرآن]] با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و [[سرمشق]] خود قرار دهند؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}<ref> روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.</ref><ref>ر.ک: [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref> | * [[امامت در قرآن]] با معنای لغوی آن هماهنگ است و [[امام]] کسی است که به او [[اقتدا]] کنند و او را [[الگو]] و [[سرمشق]] خود قرار دهند؛ خواه [[عادل]] و راه یافته باشد و خواه [[باطل]] و [[گمراه]]. واژه "[[امام]]" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref> و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.</ref>، {{متن قرآن|يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}}<ref> روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.</ref><ref>ر.ک: [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۲۰-۲۲۱.</ref> | ||
*در [[روایات اهل بیت]] {{ع}} از [[امامت]] به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمودند: «[[امامان]] [[رهبران]] و راهنمایان [[خداوند]] بر [[بندگان]] او هستند و کسی داخل [[بهشت]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل [[دوزخ]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را [[انکار]] کند و آنان نیز او را [[انکار]] نمایند»<ref> {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ}}؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.</ref>. در [[احادیث]] متعددی از [[ائمه]] {{ع}} [[روایت]] شده که [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[ولایت]] [[ارکان اسلام]] به شمار میروند و در این میان [[ولایت]] از [[جایگاه]] [[برتری]] برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست<ref>{{متن حدیث|بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.</ref><ref>ر.ک: [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۶۹.</ref> | *در [[روایات اهل بیت]]{{ع}} از [[امامت]] به عنوان [[خلافة اللّه]] و [[خلافة الرسول]] یاد شده است<ref>{{متن حدیث|الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} فرمودند: «[[امامان]] [[رهبران]] و [[راهنمایان]] [[خداوند]] بر [[بندگان]] او هستند و کسی داخل [[بهشت]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل [[دوزخ]] نخواهد شد، مگر اینکه آنان را [[انکار]] کند و آنان نیز او را [[انکار]] نمایند»<ref> {{متن حدیث|وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ}}؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.</ref>. در [[احادیث]] متعددی از [[ائمه]]{{ع}} [[روایت]] شده که [[نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]]، [[حج]] و [[ولایت]] [[ارکان اسلام]] به شمار میروند و در این میان [[ولایت]] از [[جایگاه]] [[برتری]] برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست<ref>{{متن حدیث|بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة}}؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.</ref><ref>ر.ک: [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ص ۶۹.</ref> | ||
==[[جایگاه]] و [[شأن]] [[امامت]]== | ==[[جایگاه]] و [[شأن]] [[امامت]]== | ||
*اصل [[امامت]]، [[مورد اتفاق]] [[شیعه]] و [[سنی]] است و فلسفۀ [[امامت]] همان فلسفۀ [[نبوت]] است. | *اصل [[امامت]]، [[مورد اتفاق]] [[شیعه]] و [[سنی]] است و فلسفۀ [[امامت]] همان فلسفۀ [[نبوت]] است. [[امام]]، [[جانشین پیامبر]] برای تحقق [[اهداف]] [[دین]] است و لذا [[وظایف]] اصلی [[پیامبر]] برای [[امام]] هم ثابت است. [[امام]] همۀ [[مقامات]] و اختیارات [[پیامبر]] را داراست مگر [[نبوت]]. شرط رسیدن به این [[مقام]]، [[یقین]] و [[استقامت]] بر [[عبودیت]] و در یک کلمه، [[عصمت]] است و چون [[عصمت]]، امری [[باطنی]] است و جز [[خدا]]، کسی نمیداند که چه کسی [[معصوم]] است، لذا باید [[امام]] از جانب [[خداوند]] [[منصوب]] گردد و [[نص]] صریح [[پیغمبر]]، بر [[امامت]] او، مهر صحت مینهد و هرگز فردی از طریق [[انتخاب مردم]] یا [[اهل حل و عقد]] و دایره [[شورا]] به [[مقام امامت]] نمیرسد<ref>ر.ک. [[علی قربانی|قربانی، علی]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۱۶۹؛ [[محمد اسحاق عارفی|عارفی، اسحاق]]، [[امامتپژوهی (کتاب)|امامتپژوهی]]، ص۷۸؛ [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|انسانشناسی]]، ص ۲۰۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۱-۹۲.</ref>. | ||
*امام در [[نظام آفرینش]] دارای [[شؤون]] گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش [[تکوینی]] و [[تشریعی]] تقسیم میشود. امام واسطۀ [[فیض]] بین [[خدا]] و خلق است و افزون بر اینکه [[کمالات وجودی]] آنها را نیز از [[قوه]] به فعلیت میرساند، چنانکه برخی [[هدایت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> را ایصال به مطلوب دانستهاند که نوعی [[تصرف]] تکوینیِ امام در [[نفوس]] [[انسان]] هاست و آنان را در [[مسیر کمال]] قرار میدهد، بهگونهای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال مییابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ [[الهی]] را محقق سازد و این [[هدف]] با [[تشکیل حکومت]] و [[اجرای احکام الهی]] و [[تربیت]] و پرورش [[نفوس]] [[انسانها]] در ظاهر و [[باطن]] تأمین میشود، آنها در این مرحله عهدهدار [[تربیت]] [[مردم]] و [[اجرای احکام الهی]] و پرورش دهندۀ [[انسانها]] و به وجود آورندۀ محیطی [[پاک]]، منزه و [[انسانی]] هستند. در [[حدیثی]] از [[امام علی]] بن موسیالرضا{{ع}} آمده است: «[[امامت]] همان [[منزلت]] [[انبیاء]] و [[وراثت]] [[اوصیا]] و [[خلافت خدا]] و [[رسول]] {{صل}}، [[زمام دین]] و [[نظام]] [[مسلمین]] و [[صلاح]] [[دنیا]] و [[عزت]] [[مؤمنان]] است. [[امامت]] اساس بالندۀ [[اسلام]] و شاخۀ بلند آن است. با امام [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[جهاد]] کامل میشود، [[اموال]] [[بیت المال]] و [[انفاق]] به [[نیازمندان]] فراوان میگردد. [[اجرای حدود]] و [[احکام]] و [[حفظ مرزها]] و جوانب [[کشور]] صورت میگیرد، امام [[حلال]] [[خدا]] را [[حلال و حرام]] [[خدا]] را [[حرام]] میشمارد و با [[حکمت]] و [[اندرز]] [[نیکو]] و [[دلیل]] رسا و محکم [[آدمیان]] را به راه [[پروردگار]] خویش فرا میخواند، امام بسان [[خورشید]] درخشانی است که با [[ | * [[امام]] در [[نظام آفرینش]] دارای [[شؤون]] گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش [[تکوینی]] و [[تشریعی]] تقسیم میشود. [[امام]] واسطۀ [[فیض]] بین [[خدا]] و [[خلق]] است و افزون بر اینکه [[کمالات وجودی]] آنها را نیز از [[قوه]] به فعلیت میرساند، چنانکه برخی [[هدایت]] در [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref> را ایصال به مطلوب دانستهاند که نوعی [[تصرف]] تکوینیِ [[امام]] در [[نفوس]] [[انسان]] هاست و آنان را در [[مسیر کمال]] قرار میدهد، بهگونهای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال مییابند. برای تحقق این امر [[امام]] باید برنامۀ [[الهی]] را محقق سازد و این [[هدف]] با [[تشکیل حکومت]] و [[اجرای احکام الهی]] و [[تربیت]] و پرورش [[نفوس]] [[انسانها]] در ظاهر و [[باطن]] تأمین میشود، آنها در این مرحله عهدهدار [[تربیت]] [[مردم]] و [[اجرای احکام الهی]] و پرورش دهندۀ [[انسانها]] و به وجود آورندۀ محیطی [[پاک]]، منزه و [[انسانی]] هستند. در [[حدیثی]] از [[امام علی]] بن موسیالرضا{{ع}} آمده است: «[[امامت]] همان [[منزلت]] [[انبیاء]] و [[وراثت]] [[اوصیا]] و [[خلافت خدا]] و [[رسول]]{{صل}}، [[زمام دین]] و [[نظام]] [[مسلمین]] و [[صلاح]] [[دنیا]] و [[عزت]] [[مؤمنان]] است. [[امامت]] اساس بالندۀ [[اسلام]] و شاخۀ بلند آن است. با [[امام]] [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] و [[جهاد]] کامل میشود، [[اموال]] [[بیت المال]] و [[انفاق]] به [[نیازمندان]] فراوان میگردد. [[اجرای حدود]] و [[احکام]] و [[حفظ مرزها]] و جوانب [[کشور]] صورت میگیرد، [[امام]] [[حلال]] [[خدا]] را [[حلال و حرام]] [[خدا]] را [[حرام]] میشمارد و با [[حکمت]] و [[اندرز]] [[نیکو]] و [[دلیل]] رسا و محکم [[آدمیان]] را به راه [[پروردگار]] خویش فرا میخواند، [[امام]] بسان [[خورشید]] درخشانی است که با ### [[313]]### آن [[جهان]] روشن میشود، ستارۀ روشنی است که در [[دل]] تاریکیها [[انسانها]] را [[هدایت]] میکند، [[امام]] [[امین]] [[خدا]] در میان آفریدگان و [[حجت خدا]] بر [[بندگان]] و مدافع [[حریم]] [[الهی]] است»<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ{{ع}}وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ{{ع}}إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ}}؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۳۱.</ref> | ||
==فرق میان [[نبی]] و امام== | ==فرق میان [[نبی]] و [[امام]]== | ||
*گرچه [[پیامبر]] و امام هر دو هدایتگرند، منتها [[هدایت]] [[پیامبر]] فقط "[[راهنمایی]]" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما [[هدایت]] [[امامان]] "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است [[امامت]] [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر [[حکومت]] است که گاهی امام خود آن را بر عهده میگیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}}، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[امام علی بن ابیطالب]] {{ع}} و گاهی به [[اذن]] [[خدا]] و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود [[منصوب]] میکند؛ مانند [[نصب]] [[طالوت]]<ref>ر.ک: [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۲۵.</ref>. | *گرچه [[پیامبر]] و [[امام]] هر دو هدایتگرند، منتها [[هدایت]] [[پیامبر]] فقط "[[راهنمایی]]" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما [[هدایت]] [[امامان]] "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است [[امامت]] [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و دنیاست؛ ولی [[مُلک]] منصبی اجرایی در امر [[حکومت]] است که گاهی [[امام]] خود آن را بر عهده میگیرد؛ مانند [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[امام علی بن ابیطالب]]{{ع}} و گاهی به [[اذن]] [[خدا]] و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود [[منصوب]] میکند؛ مانند [[نصب]] [[طالوت]]<ref>ر.ک: [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص۲۲۵.</ref>. | ||
==امام و [[هدایت باطنی]]== | ==[[امام]] و [[هدایت باطنی]]== | ||
*از خصایص امام "[[هدایت به امر]]" است که از نوع هدایتهای ظاهری و به صورت یک [[امر تشریعی]] نیست. این [[مقام]] ویژه از سوی [[خداوند]] به امام [[افاضه]] میشود که یک نوع [[جاذبه]] و [[هدایت]] [[روحانی]] است و با [[آگاهی]] از [[اعمال]] و [[رفتار]] و [[مراتب ایمان]] و [[معرفت]] [[انسانها]]، [[قلوب]] آنان را با [[انوار]] [[معارف]] [[روحانی]] جلا میبخشد و آنان را در [[تهذیب نفس]] و [[سیر و سلوک]] [[باطنی]] [[یاری]] میرساند. این [[مقام]] ویژه امام است و از آنجا که بعضی [[انبیا]] (همچون [[حضرت ابراهیم]]) علاوه بر [[نبوّت]] به [[مقام امامت]] نیز نایل آمدند، این [[مقام]] را دارا بودند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۵۷.</ref>. | *از خصایص [[امام]] "[[هدایت به امر]]" است که از نوع هدایتهای ظاهری و به صورت یک [[امر تشریعی]] نیست. این [[مقام]] ویژه از سوی [[خداوند]] به [[امام]] [[افاضه]] میشود که یک نوع [[جاذبه]] و [[هدایت]] [[روحانی]] است و با [[آگاهی]] از [[اعمال]] و [[رفتار]] و [[مراتب ایمان]] و [[معرفت]] [[انسانها]]، [[قلوب]] آنان را با [[انوار]] [[معارف]] [[روحانی]] جلا میبخشد و آنان را در [[تهذیب نفس]] و [[سیر و سلوک]] [[باطنی]] [[یاری]] میرساند. این [[مقام]] ویژه [[امام]] است و از آنجا که بعضی [[انبیا]] (همچون [[حضرت ابراهیم]]) علاوه بر [[نبوّت]] به [[مقام امامت]] نیز نایل آمدند، این [[مقام]] را دارا بودند<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۵۷.</ref>. | ||
==[[موقعیت امام]] در [[اجتماع]]== | ==[[موقعیت امام]] در [[اجتماع]]== | ||
*امام به منزله [[قلبی]] تپنده و عصاره [[حیات]] در [[جامعه بشری]] است؛ طوری که [[جامعه]] بدون | * [[امام]] به منزله [[قلبی]] تپنده و عصاره [[حیات]] در [[جامعه بشری]] است؛ طوری که [[جامعه]] بدون [[امام]]، [[جسد]] مردهای بیش نیست و اصولاً تنها مجرای [[فیض الهی]] در [[جهان]] است و اگر او نباشد [[زمین]] اهلش را فرو خواهد برد. | ||
*[[مردم]] در [[جامعه]]، صفرهایی هستند که هر چه هم زیاد باشند، باز هیچاند و امام عددی است که در کنار و پشت این صفرها قرار میگیرد، آنگاه این صفرها ارقام بسیار بزرگ و پر معنی خواهند شد. از طرفی [[جامعه]] به یک محور برای [[تحقّق وحدت]] و [[رفع اختلاف]] [[نیاز]] دارد و این امام است که ضمن [[تبیین]] و [[تفسیر]] [[احکام الهی]]، [[اختلافات]] و نزاعهای [[جامعه]] را نیز از بین میبرد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۲-۹۳.</ref>. | * [[مردم]] در [[جامعه]]، صفرهایی هستند که هر چه هم زیاد باشند، باز هیچاند و [[امام]] عددی است که در کنار و پشت این صفرها قرار میگیرد، آنگاه این صفرها ارقام بسیار بزرگ و پر معنی خواهند شد. از طرفی [[جامعه]] به یک محور برای [[تحقّق وحدت]] و [[رفع اختلاف]] [[نیاز]] دارد و این [[امام]] است که ضمن [[تبیین]] و [[تفسیر]] [[احکام الهی]]، [[اختلافات]] و نزاعهای [[جامعه]] را نیز از بین میبرد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۲-۹۳.</ref>. | ||
==[[لزوم]] [[تفسیر قرآن]]== | ==[[لزوم]] [[تفسیر قرآن]]== | ||
*[[قرآن مجید]]، مأخذ عمده و اصیل و اساسی برای [[استنباط]] [[احکام اسلامی]] است و در آن بیان همه چیز هست؛ امّا برخی از [[آیات]] آن از وضوح و گویایی کامل برخوردار نیستند و به قول خود [[قرآن]]، [[آیات]] متشابهاند. از طرفی [[قرآن کریم]] به بیان خطوط کلّی و اصلی و کلیات پرداخته و به بیان جزییات و تشریح [[احکام]] نپرداخته است که البتّه امکان هم ندارد؛ بنابراین باید فردی [[آگاه]]، آن اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و [[آیات]] [[متشابه]] را [[تفسیر]] و [[تأویل]] کند و [[حکم]] مسایل [[مبتلا]] به [[جامعه]] را بیان نماید. این شخص [[امام]] است؛ چون مخاطب اصلی [[قرآن]] است، آن را کاملا ًمیشناسد، میداند که [[قرآن]] بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن؛ محکم آن را از [[متشابه]] و [[ناسخ]] آن را از [[منسوخ]] باز میشناسد، از [[شأن نزول]] و سایر جزییات [[آیات]] خبر دارد، هیچگاه در برداشت صحیح از [[آیات]]، دچار [[انحراف]] و [[اشتباه]] نمیشود اختلاف نظرهایی که درباره مفاهیم [[آیات]] در میان [[علمای اسلامی]] پیش آمد و انواع برداشتها، تحریفهای فراوانی را از مفاهیم اصیل [[اسلامی]] باعث شده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۳.</ref>. | * [[قرآن مجید]]، مأخذ عمده و اصیل و اساسی برای [[استنباط]] [[احکام اسلامی]] است و در آن بیان همه چیز هست؛ امّا برخی از [[آیات]] آن از وضوح و گویایی کامل برخوردار نیستند و به قول خود [[قرآن]]، [[آیات]] متشابهاند. از طرفی [[قرآن کریم]] به بیان خطوط کلّی و اصلی و کلیات پرداخته و به بیان جزییات و تشریح [[احکام]] نپرداخته است که البتّه امکان هم ندارد؛ بنابراین باید فردی [[آگاه]]، آن اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و [[آیات]] [[متشابه]] را [[تفسیر]] و [[تأویل]] کند و [[حکم]] مسایل [[مبتلا]] به [[جامعه]] را بیان نماید. این شخص [[امام]] است؛ چون مخاطب اصلی [[قرآن]] است، آن را کاملا ًمیشناسد، میداند که [[قرآن]] بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن؛ محکم آن را از [[متشابه]] و [[ناسخ]] آن را از [[منسوخ]] باز میشناسد، از [[شأن نزول]] و سایر جزییات [[آیات]] خبر دارد، هیچگاه در برداشت صحیح از [[آیات]]، دچار [[انحراف]] و [[اشتباه]] نمیشود اختلاف نظرهایی که درباره مفاهیم [[آیات]] در میان [[علمای اسلامی]] پیش آمد و انواع برداشتها، تحریفهای فراوانی را از مفاهیم اصیل [[اسلامی]] باعث شده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۳.</ref>. | ||
==امام مغز متفکر و مرشد [[جامعه]]== | ==[[امام]] مغز متفکر و مرشد [[جامعه]]== | ||
*هر مجموعهای به یک هماهنگ کننده و یک مغز متفکر [[نیاز]] دارد. مجموعه [[اجتماع]] نیز چنین است. روزی [[امام صادق]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]] فرمود: "آیا از بحث و گفتوگویی که با [[عمرو بن عبید]] داشتهای چیزی نمیگویی؟ عرض کرد: در حضور شما [[احساس]] خجالت میکنم. [[حضرت]] فرمود: آنچه روی داده است بگو. هشام گفت: به من خبر رسید [[عمرو بن عبید]] در [[مسجد]] [[بصره]]، متصدی امور مذهبی شده است. این امر بر من گران آمده، روانه [[مسجد]] شدم. او میان جمعی نشسته بود و به پرسشهای [[مردم]] پاسخ میداد. گفتم: ای دانشمند! من مردی غریبم، آیا اجازه میدهی مسئلهای بپرسم؟ گفت: آری! گفتم: [[چشم]] داری؟ گفت: پسر [[جان]]! این چه پرسشی است؟ گفتم: من اینگونه میپرسم. گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: رنگها و [[انسانها]] را با آن میبینم. گفتم: بینی داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: میبویم. گفتم: [[دهان]] داری؟ با آن چه میکنی؟ گفت: مزّۀ [[غذا]] را میچشم. گفتم: با گوش خود چه کار میکنی؟ گفت: صداها را میشنوم. گفتم: [[قلب]] داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: [[قلب]] معیار سنجش است و اموری که بر اعضا و جوارح وارد میشود، به [[وسیله]] [[قلب]] میتوان درست آن را از [[نادرست]] تشخیص داد. گفتم: هیچ عضوی بینیاز از [[قلب]] نیست؟ گفت: نه! گفتم: با اینکه همه این اعضا از [[سلامت]] کامل برخوردارند؟ گفت: پسر [[جان]]! وقتی هر یک از حواس در [[درک]] خود [[خطا]] کرد یا به تردید افتاد، به [[قلب]] [[رجوع]] میکند تا تردید او را از میان ببرد و [[اطمینان]] و [[یقین]] حاصل کند. گفتم: بنابراین [[مقام]] [[قلب]] به [[امر الهی]] میان انبوه جوارح زایل کننده [[شک و تردید]] و [[حیرت]] و خطای اعضای [[آدمی]] است؟ گفت: آری! گفتم: پس وجود [[قلب]] در [[آدمی]] یک [[ضرورت]] است و بدون آن هیچ عضوی به خوبی [[رهبری]] نخواهد شد؟ گفت: آری! گفتم: [[خداوند]] حواس و اعضایت را بدون [[پیشوا]] نگذاشت تا هنگام [[شک و تردید]] آنها را درست [[راهنمایی]] کند. آیا ممکن است [[جامعه انسانی]] را با همه [[اختلاف]] و جهلی که دامن گیرشان میشود، بدون [[امام]] و [[پیشوا]] به حال خود رها کند و [[رهبری]] [[شایسته]] که [[حیرت]] و خطایشان را برطرف سازد، به آنها معرفی نکند؟ [[عمرو بن عبید]] خاموش ماند و پس از اندکی [[سکوت]] رو به من کرد و گفت: تو [[هشام بن حکم]] نیستی؟. [[امام]]{{ع}} تبسّمی کرد و فرمود: این [[احتجاج]] را از که آموختهای؟ گفت: از محضر شما آموختم. [[امام]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! این طرز [[استدلال]] در [[صحف]] [[ابراهیم]] و [[موسی]] ذکر شده است"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۷۰.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۳-۹۵.</ref>. | *هر مجموعهای به یک هماهنگ کننده و یک مغز متفکر [[نیاز]] دارد. مجموعه [[اجتماع]] نیز چنین است. روزی [[امام صادق]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]] فرمود: "آیا از بحث و گفتوگویی که با [[عمرو بن عبید]] داشتهای چیزی نمیگویی؟ عرض کرد: در حضور شما [[احساس]] خجالت میکنم. [[حضرت]] فرمود: آنچه روی داده است بگو. هشام گفت: به من خبر رسید [[عمرو بن عبید]] در [[مسجد]] [[بصره]]، متصدی امور مذهبی شده است. این امر بر من گران آمده، روانه [[مسجد]] شدم. او میان جمعی نشسته بود و به پرسشهای [[مردم]] پاسخ میداد. گفتم: ای دانشمند! من مردی غریبم، آیا اجازه میدهی مسئلهای بپرسم؟ گفت: آری! گفتم: [[چشم]] داری؟ گفت: پسر [[جان]]! این چه پرسشی است؟ گفتم: من اینگونه میپرسم. گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: رنگها و [[انسانها]] را با آن میبینم. گفتم: بینی داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: میبویم. گفتم: [[دهان]] داری؟ با آن چه میکنی؟ گفت: مزّۀ [[غذا]] را میچشم. گفتم: با گوش خود چه کار میکنی؟ گفت: صداها را میشنوم. گفتم: [[قلب]] داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: [[قلب]] معیار سنجش است و اموری که بر اعضا و جوارح وارد میشود، به [[وسیله]] [[قلب]] میتوان درست آن را از [[نادرست]] تشخیص داد. گفتم: هیچ عضوی بینیاز از [[قلب]] نیست؟ گفت: نه! گفتم: با اینکه همه این اعضا از [[سلامت]] کامل برخوردارند؟ گفت: پسر [[جان]]! وقتی هر یک از حواس در [[درک]] خود [[خطا]] کرد یا به تردید افتاد، به [[قلب]] [[رجوع]] میکند تا تردید او را از میان ببرد و [[اطمینان]] و [[یقین]] حاصل کند. گفتم: بنابراین [[مقام]] [[قلب]] به [[امر الهی]] میان انبوه جوارح زایل کننده [[شک و تردید]] و [[حیرت]] و خطای اعضای [[آدمی]] است؟ گفت: آری! گفتم: پس وجود [[قلب]] در [[آدمی]] یک [[ضرورت]] است و بدون آن هیچ عضوی به خوبی [[رهبری]] نخواهد شد؟ گفت: آری! گفتم: [[خداوند]] حواس و اعضایت را بدون [[پیشوا]] نگذاشت تا هنگام [[شک و تردید]] آنها را درست [[راهنمایی]] کند. آیا ممکن است [[جامعه انسانی]] را با همه [[اختلاف]] و جهلی که دامن گیرشان میشود، بدون [[امام]] و [[پیشوا]] به حال خود رها کند و [[رهبری]] [[شایسته]] که [[حیرت]] و خطایشان را برطرف سازد، به آنها معرفی نکند؟ [[عمرو بن عبید]] خاموش ماند و پس از اندکی [[سکوت]] رو به من کرد و گفت: تو [[هشام بن حکم]] نیستی؟. [[امام]]{{ع}} تبسّمی کرد و فرمود: این [[احتجاج]] را از که آموختهای؟ گفت: از محضر شما آموختم. [[امام]] فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! این طرز [[استدلال]] در [[صحف]] [[ابراهیم]] و [[موسی]] ذکر شده است"<ref>اصول کافی، ج۱، ص۱۷۰.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۳-۹۵.</ref>. | ||
==تحقّق نقش امام در [[جامعه]]== | ==تحقّق نقش [[امام]] در [[جامعه]]== | ||
*[[ائمه]]{{عم}} [[دین]] و [[احکام]] [[نورانی]] آن را از [[تحریف]] حراست کردند و حقایق [[قرآنی]] را به [[مردم]] [[تعلیم]] دادند و آنان را [[تربیت]] کردند. چنانکه [[سیره عملی]] [[ائمه]] و حضور آنان میان [[امّت]]، [[بهترین]] [[الگو]] برای [[مردم]] بود و جلوی بسیاری از تحریفهای بنیادی را گرفت. امام{{ع}} به صورت یک ناظر [[آگاه]] و بیدار، همواره مراقب اوضاع زمان بود. هر جا قضاوتی ناحق صورت میگرفت یا حکمی [[تحریف]] میشد یا حدّی [[نادرست]]، میخواست [[اجرا]] شود، [[حضرت]] جلوی آن را میگرفت. در هر مرحلهای [[رهبری]] خود را به [[ظهور]] میرساند. به پرسشهای علمای [[ادیان]] و شبهاتی که از نقاط مختلف به [[مدینه]] سرازیر میشد، پاسخ میداد. به [[برکت]] وجود [[ائمه]]{{عم}} [[معارف اسلامی]] و [[تعالیم]] [[حقوقی]]، [[تربیتی]] و [[اجتماعی]] میان [[مسلمانان]] گسترش یافت، [[احکام]] و [[فرامین]] زنده [[قرآن]] در سطح [[جامعه]] منتشر شد. حتّی در قلمرو حکومتهای [[وحشت]] و [[خشونت]] و در جریان خلافتهای [[ظلم]] و [[فساد]] که میکوشیدند جلوی [[نفوذ]] [[فرهنگ]] [[حق]] را بگیرند، این همه [[روایات]] سرشار از [[حکمت]] و [[دانش]] را در جهت [[آگاهی بخشی]] به [[جامعه]] صادر فرمودند. | * [[ائمه]]{{عم}} [[دین]] و [[احکام]] [[نورانی]] آن را از [[تحریف]] حراست کردند و حقایق [[قرآنی]] را به [[مردم]] [[تعلیم]] دادند و آنان را [[تربیت]] کردند. چنانکه [[سیره عملی]] [[ائمه]] و حضور آنان میان [[امّت]]، [[بهترین]] [[الگو]] برای [[مردم]] بود و جلوی بسیاری از تحریفهای بنیادی را گرفت. [[امام]]{{ع}} به صورت یک ناظر [[آگاه]] و بیدار، همواره مراقب اوضاع زمان بود. هر جا قضاوتی ناحق صورت میگرفت یا حکمی [[تحریف]] میشد یا حدّی [[نادرست]]، میخواست [[اجرا]] شود، [[حضرت]] جلوی آن را میگرفت. در هر مرحلهای [[رهبری]] خود را به [[ظهور]] میرساند. به پرسشهای علمای [[ادیان]] و شبهاتی که از نقاط مختلف به [[مدینه]] سرازیر میشد، پاسخ میداد. به [[برکت]] وجود [[ائمه]]{{عم}} [[معارف اسلامی]] و [[تعالیم]] [[حقوقی]]، [[تربیتی]] و [[اجتماعی]] میان [[مسلمانان]] گسترش یافت، [[احکام]] و [[فرامین]] زنده [[قرآن]] در سطح [[جامعه]] منتشر شد. حتّی در قلمرو حکومتهای [[وحشت]] و [[خشونت]] و در جریان خلافتهای [[ظلم]] و [[فساد]] که میکوشیدند جلوی [[نفوذ]] [[فرهنگ]] [[حق]] را بگیرند، این همه [[روایات]] سرشار از [[حکمت]] و [[دانش]] را در جهت [[آگاهی بخشی]] به [[جامعه]] صادر فرمودند. | ||
*به طور خلاصه نقش [[ائمه]] [[شیعه]] را در پیشبرد [[دین]] [[حقّ]] ([[اسلام]]) میتوان در چهار محور زیر خلاصه نمود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۵.</ref>: | *به طور خلاصه نقش [[ائمه]] [[شیعه]] را در پیشبرد [[دین]] [[حقّ]] ([[اسلام]]) میتوان در چهار محور زیر خلاصه نمود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۵.</ref>: | ||
===[[نشر علم]] و [[نقل حدیث]] برای همه [[مسلمانان]]=== | ===[[نشر علم]] و [[نقل حدیث]] برای همه [[مسلمانان]]=== | ||
*[[شرح]] و [[بیان احکام]] کلّی [[اسلام]] و [[تطبیق]] کلیّات آن بر مصادیق موجود در [[جامعه]] یکی از محورهای تلاش ائمّه [[شیعه]] در دوران [[حیات]] آنان بوده است. تمام [[علوم اسلامی]] [[حدیث]] را این [[ستارگان]] درخشان عالم بشریّت پایهگذاری کردند. صدها هزار [[حدیث]] از کلمات گوهربار آنان امروزه به عنوان گنجینههای نفیس در [[اختیار]] [[علما]] قرار دارد. دهها هزار [[حدیث]] از [[پیامبر]]{{صل}} توسّط این مخبران [[صدیق]] [[نقل]] شده است. بسیاری از [[علما]] بلاواسطه یا با واسطه از آنان کسب [[فیض]] کردهاند. به [[وسیله]] این [[وارثان]] تعلیمات [[رسالت]] بود که به مناسبتهای گوناگون، برای روشن شدن [[ذهن]] [[دینی]] [[جامعه]] و به منظور نشر مبانی [[اعتقادی]] و در ابواب مختلف [[فقه]] و [[اخلاق]] و [[سیر و سلوک]]، هزاران [[حدیث]] در دسترس [[دانشمندان اسلامی]] قرار گرفت و با این سرمایهها توانستند [[علوم اسلامی]] را در سطح بسیار وسیعی گسترش دهند. | * [[شرح]] و [[بیان احکام]] کلّی [[اسلام]] و [[تطبیق]] کلیّات آن بر مصادیق موجود در [[جامعه]] یکی از محورهای تلاش ائمّه [[شیعه]] در دوران [[حیات]] آنان بوده است. تمام [[علوم اسلامی]] [[حدیث]] را این [[ستارگان]] درخشان عالم بشریّت پایهگذاری کردند. صدها هزار [[حدیث]] از کلمات گوهربار آنان امروزه به عنوان گنجینههای نفیس در [[اختیار]] [[علما]] قرار دارد. دهها هزار [[حدیث]] از [[پیامبر]]{{صل}} توسّط این مخبران [[صدیق]] [[نقل]] شده است. بسیاری از [[علما]] بلاواسطه یا با واسطه از آنان کسب [[فیض]] کردهاند. به [[وسیله]] این [[وارثان]] تعلیمات [[رسالت]] بود که به مناسبتهای گوناگون، برای روشن شدن [[ذهن]] [[دینی]] [[جامعه]] و به منظور نشر مبانی [[اعتقادی]] و در ابواب مختلف [[فقه]] و [[اخلاق]] و [[سیر و سلوک]]، هزاران [[حدیث]] در دسترس [[دانشمندان اسلامی]] قرار گرفت و با این سرمایهها توانستند [[علوم اسلامی]] را در سطح بسیار وسیعی گسترش دهند. | ||
*وقتی بهتر میتوانیم به مجاهدات بیمانند [[اهل بیت]] در نشر و [[تبیین]] [[فرهنگ اسلامی]] پی ببریم که بین [[احادیث]] [[اهل]] [[سنّت]] و [[روایات]] [[ائمه اطهار]] مقایسهای انجام دهیم، احادیثی که تنها در | *وقتی بهتر میتوانیم به مجاهدات بیمانند [[اهل بیت]] در نشر و [[تبیین]] [[فرهنگ اسلامی]] پی ببریم که بین [[احادیث]] [[اهل]] [[سنّت]] و [[روایات]] [[ائمه اطهار]] مقایسهای انجام دهیم، احادیثی که تنها در کتاب "کافی"، یکی از [[منابع حدیثی شیعه]]، آمده به [[تنهایی]] بیشتر از تمام احادیثی است که در [[صحاح]] ششگانه [[اهلسنت]] وارد شده است. از [[خلیفه]] اوّل تنها هشتاد [[حدیث]]<ref>مسند احمد حنبل، ج۱، ص۲- ۱۴</ref>؛ از [[خلیفه دوم]] ۵۰ [[حدیث]] <ref>(اضراء علی السنة المحمدیة، ص۲۰۴.</ref> و از [[عثمان]] در [[صحیح مسلم]] پنج [[حدیث]] و در [[صحیح بخاری]] نُه [[حدیث]]<ref>اضراء علی السنة، ص۲۰۴.</ref>، [[نقل]] شده است. در حالی که از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} تنها در کتاب "[[غرر الحکم]] و درر الکلم" بیش از ۱۱ هزار سخن [[نقل]] شده، چنانکه [[اهل سنت]] در [[منابع حدیثی]] خود صدها [[روایت]] از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[نقل]] کردهاند. [[ابن ابی الحدید]] یکی از علمای بزرگ [[اهل سنت]]، در مورد [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} مینویسد: "چگونه میتوانم از شخصیتی یاد کنم که همه [[فضایل]] [[انسانی]] را به او نسبت میدهند هر گروهی او را از آن خود میداند، پس هر فضیلتی از وجود او منشأ میگیرد و [[کلیه]] [[علوم]] و [[دانشها]] به او منتهی میشود، [[واصل بن عطا]] که خود [[رهبر]] گروه [[معتزله]] است، استادش با دو واسطه از محضر [[علی]]{{ع}} کسب [[فیض]] کرده و [[اشاعره]] نیز هر بهرهای از [[علم]] و [[دانش]] دارند، در پایان به [[علی]]{{ع}} میرسند. | ||
*[[علم کلام]] و [[فلسفه]] [[شیعه]] و [[زیدیه]] نیز بیتردید از منبع [[دانش علی]]{{ع}} جوشیده است. [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} بر همه [[فقها]] استاد است؛ زیرا [[ابوحنیفه]] که [[بانی]] [[فقه]] [[حنفی]] است، [[شاگرد]] [[امام صادق]]{{ع}} بوده که وی نیز از طریق [[پدر]] و جدش از سرچشمه [[دانش علی]]{{ع}} [[سیراب]] شده است، [[مالک بن انس]] که [[فقه]] [[مالکی]] را پایهگذاری کرده، استادش از [[شاگردان]] عکرمه بوده و وی [[علم]] خود را از [[عباس]] فراگرفته که او هم به عنوان شاگردی از محضر آن بزرگوار کسب [[فیض]] میکرده است. [[عمر بن خطاب]] برای حل مسایل دشوار از [[علی]]{{ع}} [[استمداد]] میکرد و مکرّر میگفت: "اگر [[علی]] نبود [[عمر]] هلاک میشد". اما [[فقه]] [[شیعه]] هم بینیاز از توضیح است که به نخستین پیشوای این [[مذهب]] میرسد. | * [[علم کلام]] و [[فلسفه]] [[شیعه]] و [[زیدیه]] نیز بیتردید از منبع [[دانش علی]]{{ع}} جوشیده است. [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} بر همه [[فقها]] استاد است؛ زیرا [[ابوحنیفه]] که [[بانی]] [[فقه]] [[حنفی]] است، [[شاگرد]] [[امام صادق]]{{ع}} بوده که وی نیز از طریق [[پدر]] و جدش از سرچشمه [[دانش علی]]{{ع}} [[سیراب]] شده است، [[مالک بن انس]] که [[فقه]] [[مالکی]] را پایهگذاری کرده، استادش از [[شاگردان]] عکرمه بوده و وی [[علم]] خود را از [[عباس]] فراگرفته که او هم به عنوان شاگردی از محضر آن بزرگوار کسب [[فیض]] میکرده است. [[عمر بن خطاب]] برای حل مسایل دشوار از [[علی]]{{ع}} [[استمداد]] میکرد و مکرّر میگفت: "اگر [[علی]] نبود [[عمر]] هلاک میشد". اما [[فقه]] [[شیعه]] هم بینیاز از توضیح است که به نخستین پیشوای این [[مذهب]] میرسد. | ||
*در [[علم تفسیر]] [[علی]]{{ع}} سمت استادی نسبت به همه [[مفسران]] داشت. این [[حقیقت]] پس از مراجعه به [[تفاسیر]] روشن میشود که بیشتر مطالب از آن [[حضرت]] [[نقل]] شده و آنچه از [[ابن عباس]] آمده، به آن [[حضرت]] باز میگردد. از [[ابن عباس]] پرسیدند: [[علم]] تو با [[علم]] پسر عمویت چه نسبتی دارد؟ پاسخ داد: نسبت قطرهای است به دریا. | *در [[علم تفسیر]] [[علی]]{{ع}} سمت استادی نسبت به همه [[مفسران]] داشت. این [[حقیقت]] پس از مراجعه به [[تفاسیر]] روشن میشود که بیشتر مطالب از آن [[حضرت]] [[نقل]] شده و آنچه از [[ابن عباس]] آمده، به آن [[حضرت]] باز میگردد. از [[ابن عباس]] پرسیدند: [[علم]] تو با [[علم]] پسر عمویت چه نسبتی دارد؟ پاسخ داد: نسبت قطرهای است به دریا. | ||
*بزرگان عرفا خود را به [[علی]]{{ع}} منسوب میدارند. مبتکر [[علم]] نحو او بود که برای نخستین بار قواعد کلّی این [[علم]] را به ابو الاسود [[تعلیم]] داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۶.</ref>. بقیه [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز چنین بودهاند. ([[امام صادق]]{{ع}} باب [[علم]] را در [[فلسفه]]، [[کلام]]، ریاضیات و... گشود. "[[مفضل بن عمرو]]"، "[[مؤمن الطاق]]" "[[هشام بن حکم]]" و "[[هشام بن سالم]]" از [[شاگردان]] [[حضرت]] در [[فلسفه]] و [[علم کلام]] بودند و "[[جابر بن حیان]]" در ریاضیات و شیمی و "[[زراره]])"، "[[محمّد بن مسلم]]"، "[[جمیل بن دراج]]"، "[[حمران بن اعین]]"، "[[ابوبصیر]]" و "[[عبیدالله بن سنان]]" در [[فقه]]، اصول و [[تفسیر]] متخصص بودند)<ref>امام صادق و مذاهب اربعه.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۶-۹۸.</ref>. | *بزرگان عرفا خود را به [[علی]]{{ع}} منسوب میدارند. مبتکر [[علم]] نحو او بود که برای نخستین بار قواعد کلّی این [[علم]] را به ابو الاسود [[تعلیم]] داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۶.</ref>. بقیه [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز چنین بودهاند. ([[امام صادق]]{{ع}} باب [[علم]] را در [[فلسفه]]، [[کلام]]، ریاضیات و... گشود. "[[مفضل بن عمرو]]"، "[[مؤمن الطاق]]" "[[هشام بن حکم]]" و "[[هشام بن سالم]]" از [[شاگردان]] [[حضرت]] در [[فلسفه]] و [[علم کلام]] بودند و "[[جابر بن حیان]]" در ریاضیات و شیمی و "[[زراره]])"، "[[محمّد بن مسلم]]"، "[[جمیل بن دراج]]"، "[[حمران بن اعین]]"، "[[ابوبصیر]]" و "[[عبیدالله بن سنان]]" در [[فقه]]، اصول و [[تفسیر]] متخصص بودند)<ref>امام صادق و مذاهب اربعه.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۶-۹۸.</ref>. | ||
===[[تربیت]] [[شاگرد]]=== | ===[[تربیت]] [[شاگرد]]=== | ||
*محور دوّمی که [[ائمه شیعه]] در جهت پیشبرد و اعلای [[حق]] در پیش گرفتند [[تربیت]] [[شاگرد]] بود. از خرمن [[فیض]] هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران [[تشنه]] [[دانش]]، خوشه چیدند. افرادی همچون "[[کمیل بن زیاد نخعی]]"، "[[اویس قرنی]]"، "[[رشید هجری]]"، "[[میثم تمار]]"، "[[عمار یاسر]]"، "[[عبدالله بن عباس]]" و "[[اصبغ بن نباته]]" از [[شاگردان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند. البته - چنان که [[گذشت]] - تمام علمای [[اسلام]] در شاخههای مختلف [[علوم اسلامی]]، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر [[علی]]{{ع}} میدانند. بقیه [[ائمه]]{{عم}} نیز چنین بودهاند. تنها [[جابر بن یزید]]، هفتاد هزار [[حدیث]] از امام [[محمد باقر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است و [[محمد بن مسلم]] سی هزار [[حدیث]]. [[ابن شهر آشوب]] مینویسد: "روایاتی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده از هیچ کس [[نقل]] نشده است، حدود چهار هزار [[شاگرد]] از محضر آن [[حضرت]] استفاده میکردند؛ گروهی از [[پیشوایان]] [[مذاهب]] [[اهل]] [[سنّت]] و علمای بزرگ از گنجینههای [[علوم]] آن [[حضرت]] بهرهمند شدند"<ref>مناقب ابن شهر آشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.</ref>. | *محور دوّمی که [[ائمه شیعه]] در جهت پیشبرد و اعلای [[حق]] در پیش گرفتند [[تربیت]] [[شاگرد]] بود. از خرمن [[فیض]] هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران [[تشنه]] [[دانش]]، خوشه چیدند. افرادی همچون "[[کمیل بن زیاد نخعی]]"، "[[اویس قرنی]]"، "[[رشید هجری]]"، "[[میثم تمار]]"، "[[عمار یاسر]]"، "[[عبدالله بن عباس]]" و "[[اصبغ بن نباته]]" از [[شاگردان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودند. البته - چنان که [[گذشت]] - تمام علمای [[اسلام]] در شاخههای مختلف [[علوم اسلامی]]، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر [[علی]]{{ع}} میدانند. بقیه [[ائمه]]{{عم}} نیز چنین بودهاند. تنها [[جابر بن یزید]]، هفتاد هزار [[حدیث]] از [[امام]] [[محمد باقر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است و [[محمد بن مسلم]] سی هزار [[حدیث]]. [[ابن شهر آشوب]] مینویسد: "روایاتی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده از هیچ کس [[نقل]] نشده است، حدود چهار هزار [[شاگرد]] از محضر آن [[حضرت]] استفاده میکردند؛ گروهی از [[پیشوایان]] [[مذاهب]] [[اهل]] [[سنّت]] و علمای بزرگ از گنجینههای [[علوم]] آن [[حضرت]] بهرهمند شدند"<ref>مناقب ابن شهر آشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.</ref>. | ||
*از جمله [[شاگردان]] آن امام بزرگوار که از [[پیشوایان]] [[مذاهب]] معروف اسلاماند عبارتاند از: "مالک بن [[انس]]"، "[[سفیان ثوری]]"، "[[ابن عینیه]]"، "[[ابوحنیفه]]" و همچنین "[[محمد بن حسن شیبانی]]"، "[[یحیی بن سعید]]" و غیر آنان از [[فقها]] و از [[محدثان]] افرادی مانند "[[ایوب سبحستانی]]"، "[[شعبة بن حجاج]]"، "[[عبدالملک بن جریح]]" و غیر آنان هستند<ref>امام صادق و مذاهب چهارگانه، ج۳، ص۲۷-۲۸ و ۴۶.</ref>. به بعضی [[شاگردان امام صادق]]{{ع}} نیز قبلاً اشاره شد. | *از جمله [[شاگردان]] آن [[امام]] بزرگوار که از [[پیشوایان]] [[مذاهب]] معروف اسلاماند عبارتاند از: "مالک بن [[انس]]"، "[[سفیان ثوری]]"، "[[ابن عینیه]]"، "[[ابوحنیفه]]" و همچنین "[[محمد بن حسن شیبانی]]"، "[[یحیی بن سعید]]" و غیر آنان از [[فقها]] و از [[محدثان]] افرادی مانند "[[ایوب سبحستانی]]"، "[[شعبة بن حجاج]]"، "[[عبدالملک بن جریح]]" و غیر آنان هستند<ref>امام صادق و مذاهب چهارگانه، ج۳، ص۲۷-۲۸ و ۴۶.</ref>. به بعضی [[شاگردان امام صادق]]{{ع}} نیز قبلاً اشاره شد. | ||
*اگر فهرست [[اسامی]] شاگردانی که در [[مکتب]] [[ائمه]] [[شیعه]] [[علم]] آموختهاند، جمعآوری شود، چندین مجلّد خواهد شد و فراموش نکنیم که هر یک از این [[شاگردان]]، صدها و گاهی هزاران [[شاگرد]] [[تربیت]] کردهاند و در حال حاضر نیز از پر شورترین، پربارترین و عمیقترین مراکز [[علمی]] - پژوهشی [[جهان]] [[دانش]]، حوزههای علمیهای است؛ همچون [[حوزه علمیه قم]] که در آنها هزاران [[انسان]] وابسته در پرتو [[علم ائمه]]، به [[فراگیری علوم]] [[اسلامی]] مشغولاند و از [[مکتب اهل بیت]] کسب [[نور]] و [[فیض]] میکنند و همچون اقیانوسی بیکران پاسخگوی عطش [[علمی]] میلیونها [[انسان]] در سر تا سر [[جهان]] هستند و آنان را از سرچشمه زلال [[علوم]] [[اهلبیت]]{{عم}} [[سیراب]] میکنند. بر خلاف سایر مراکز دانشگاهی که در آنها [[علم]] با اغراض [[مادّی]] و گاهی [[استعماری]] آمیخته است. در این حوزههای [[اهل بیت]]{{عم}}، [[حقیقت]] [[خالص]]، خود را [[حفظ]] کرد و مطابق نظر [[قرآن]]، [[دانش]] همراه [[تزکیه]] است. [[تعلیم]] و [[کسب علم]] برای [[خدا]] و [[خدمت]] به [[بندگان]] او است نه اغراض [[دنیوی]] و این ویژگی در حوزهها بیش از هزار سال دوام آورده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۸-۹۹.</ref>. | *اگر [[فهرست]] [[اسامی]] شاگردانی که در [[مکتب]] [[ائمه]] [[شیعه]] [[علم]] آموختهاند، جمعآوری شود، چندین مجلّد خواهد شد و فراموش نکنیم که هر یک از این [[شاگردان]]، صدها و گاهی هزاران [[شاگرد]] [[تربیت]] کردهاند و در حال حاضر نیز از پر شورترین، پربارترین و عمیقترین مراکز [[علمی]] - پژوهشی [[جهان]] [[دانش]]، حوزههای علمیهای است؛ همچون [[حوزه علمیه قم]] که در آنها هزاران [[انسان]] وابسته در پرتو [[علم ائمه]]، به [[فراگیری علوم]] [[اسلامی]] مشغولاند و از [[مکتب اهل بیت]] کسب [[نور]] و [[فیض]] میکنند و همچون اقیانوسی بیکران پاسخگوی عطش [[علمی]] میلیونها [[انسان]] در سر تا سر [[جهان]] هستند و آنان را از سرچشمه زلال [[علوم]] [[اهلبیت]]{{عم}} [[سیراب]] میکنند. بر خلاف سایر مراکز دانشگاهی که در آنها [[علم]] با اغراض [[مادّی]] و گاهی [[استعماری]] آمیخته است. در این حوزههای [[اهل بیت]]{{عم}}، [[حقیقت]] [[خالص]]، خود را [[حفظ]] کرد و مطابق نظر [[قرآن]]، [[دانش]] همراه [[تزکیه]] است. [[تعلیم]] و [[کسب علم]] برای [[خدا]] و [[خدمت]] به [[بندگان]] او است نه اغراض [[دنیوی]] و این ویژگی در حوزهها بیش از هزار سال دوام آورده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۸-۹۹.</ref>. | ||
===[[مبارزات سیاسی]]=== | ===[[مبارزات سیاسی]]=== | ||
*[[ائمه]]{{عم}} همواره در دوران [[امامت]] خود با [[حکّام]] [[جور]] و جریانهای [[فساد]] و [[ستم]] در حال [[مبارزه]] و درگیری بودهاند؛ به همین [[دلیل]] تمام آنها به [[شهادت]] رسیده و هیچ یک با [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفتهاند؛ البته شیوه [[مبارزه]]، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی [[مبارزه منفی]] و عدم [[تأیید]] و [[سکوت]]، در برنامه قرار داشت و گاهی [[قیام مسلحانه]] و [[جنگ]] خونین، گاهی با قبول [[آتش بس]] نظامی، امام{{ع}} [[شخصیّت]] خود را در [[جبهه]] [[سیاسی]] در مقابل [[شخصیّت]] [[حاکم]] [[جور]] قرار میداد و او را رسوا میکرد و گاهی به [[روشنگری]] [[سیاسی]] میپرداخت. [[ویژگیهای حاکم]] [[اسلامی]] و [[حکومت الهی]] را برای [[مردم]] بر میشمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی میکرد. گاهی با [[تأیید]] و [[هدایت]] [[انقلابها]] و شورشهای پایگاههای مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور [[مبارزه]] را داغ نگه میداشت، گاهی از سنگر [[علم]] و [[دانش]] حمله را آغاز میکرد و گاهی از سنگر [[سیاست]] و [[اخلاق]]. گاهی [[مظالم]] و جنایات [[زورمداران]] را افشا میکرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستمهای آنها را میگرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران [[امامت امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن]]{{ع}}) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن [[یاور]]، [[ائمه]]{{عم}} نتوانستند [[حکومت]] را دست بگیرند؛ امّا تلاشهای آنها در تصحیح [[فرهنگ]] [[سیاسی]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] و ارائه [[سیاست]] واقعی [[اسلامی]]، حیاتی و تعیین کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و [[رفتار]] آنان، بزرگترین [[ذخیره]] و منبع [[سیاست]] [[اسلامی]] را در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار داده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۹-۱۰۰.</ref>. | * [[ائمه]]{{عم}} همواره در دوران [[امامت]] خود با [[حکّام]] [[جور]] و جریانهای [[فساد]] و [[ستم]] در حال [[مبارزه]] و درگیری بودهاند؛ به همین [[دلیل]] تمام آنها به [[شهادت]] رسیده و هیچ یک با [[مرگ طبیعی]] از [[دنیا]] نرفتهاند؛ البته شیوه [[مبارزه]]، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی [[مبارزه منفی]] و عدم [[تأیید]] و [[سکوت]]، در برنامه قرار داشت و گاهی [[قیام مسلحانه]] و [[جنگ]] خونین، گاهی با قبول [[آتش بس]] نظامی، [[امام]]{{ع}} [[شخصیّت]] خود را در [[جبهه]] [[سیاسی]] در مقابل [[شخصیّت]] [[حاکم]] [[جور]] قرار میداد و او را رسوا میکرد و گاهی به [[روشنگری]] [[سیاسی]] میپرداخت. [[ویژگیهای حاکم]] [[اسلامی]] و [[حکومت الهی]] را برای [[مردم]] بر میشمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی میکرد. گاهی با [[تأیید]] و [[هدایت]] [[انقلابها]] و شورشهای پایگاههای مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور [[مبارزه]] را داغ نگه میداشت، گاهی از سنگر [[علم]] و [[دانش]] حمله را آغاز میکرد و گاهی از سنگر [[سیاست]] و [[اخلاق]]. گاهی [[مظالم]] و جنایات [[زورمداران]] را افشا میکرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستمهای آنها را میگرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران [[امامت امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن]]{{ع}}) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن [[یاور]]، [[ائمه]]{{عم}} نتوانستند [[حکومت]] را دست بگیرند؛ امّا تلاشهای آنها در تصحیح [[فرهنگ]] [[سیاسی]] [[حاکم]] بر [[جامعه]] و ارائه [[سیاست]] واقعی [[اسلامی]]، حیاتی و تعیین کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و [[رفتار]] آنان، بزرگترین [[ذخیره]] و منبع [[سیاست]] [[اسلامی]] را در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار داده است<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۹۹-۱۰۰.</ref>. | ||
===ارائه [[الگوی عملی]]=== | ===ارائه [[الگوی عملی]]=== | ||
*از دیگر محورهای زندگانی [[ائمه]] در معرّفی [[اسلام ناب]]، [[سیره عملی]] آنان بود. [[فرزندان پیامبر]]{{صل}} [[حقیقت اسلام]] را با [[زندگی]] روزمره خود تجسم و تبلور میبخشیدند. هر کس میخواست [[اسلام ناب]] و [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] را ببیند، کافی بود. به [[زندگی]] یکی از [[ائمه]]{{عم}} نگاه کند. این اسوههای [[حسنه]] در عمل پیرو واقعی [[اسلام]] را به [[مردم]] معرّفی میکردند؛ به همین [[دلیل]] گاهی وجود [[ائمه]] با صرف نظر از هر نوع تلاشی، بزرگترین [[دشمن]] برای [[حکّام]] [[ظالم]] و [[شیطان]] صفتان بود؛ زیرا [[مردم]] با مقایسه [[رفتار]] آنان و مدّعیان [[خلافت]] [[پیامبر]]، به همه چیز پی میبردند. [[مردم]] [[حقیقت]] [[اخلاق]] [[اسلام]]، [[عبادت]]، [[سلوک]] [[اجتماعی]] و... ابعاد مختلف [[معارف الهی]] را در این [[پیشوایان]] متجلّی میدیدند و به این ترتیب، [[رفتار]] و [[سلوک]] سیاستبازان و قدرتمندان را بر نمیتافتند و همیشه آن را زیر سؤال میبردند. [[کتب حدیث]] و [[سیره]] از این نمونه پر است و برای رعایت اختصار از [[نقل]] مواردی از آن [[خودداری]] میشود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۰۰.</ref>. | *از دیگر محورهای زندگانی [[ائمه]] در معرّفی [[اسلام ناب]]، [[سیره عملی]] آنان بود. [[فرزندان پیامبر]]{{صل}} [[حقیقت اسلام]] را با [[زندگی]] روزمره خود تجسم و تبلور میبخشیدند. هر کس میخواست [[اسلام ناب]] و [[سیره]] [[پیامبر اسلام]] را ببیند، کافی بود. به [[زندگی]] یکی از [[ائمه]]{{عم}} نگاه کند. این اسوههای [[حسنه]] در عمل پیرو واقعی [[اسلام]] را به [[مردم]] معرّفی میکردند؛ به همین [[دلیل]] گاهی وجود [[ائمه]] با صرف نظر از هر نوع تلاشی، بزرگترین [[دشمن]] برای [[حکّام]] [[ظالم]] و [[شیطان]] صفتان بود؛ زیرا [[مردم]] با مقایسه [[رفتار]] آنان و مدّعیان [[خلافت]] [[پیامبر]]، به همه چیز پی میبردند. [[مردم]] [[حقیقت]] [[اخلاق]] [[اسلام]]، [[عبادت]]، [[سلوک]] [[اجتماعی]] و... ابعاد مختلف [[معارف الهی]] را در این [[پیشوایان]] متجلّی میدیدند و به این ترتیب، [[رفتار]] و [[سلوک]] سیاستبازان و قدرتمندان را بر نمیتافتند و همیشه آن را زیر سؤال میبردند. [[کتب حدیث]] و [[سیره]] از این نمونه پر است و برای رعایت اختصار از [[نقل]] مواردی از آن [[خودداری]] میشود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امامشناسی ۵ (کتاب)|امامشناسی]]، ص:۱۰۰.</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
{{فهرست اثر}} | {{فهرست اثر}} | ||
{{ستون-شروع|2}} | {{ستون-شروع|2}} | ||
# [[پرونده:110015.jpeg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، '''[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 دانشنامه قرآن و حدیث ج ۱۰]'''؛ | # [[پرونده:110015.jpeg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، '''[http://lib.eshia.ir/27255/6/214 [[دانشنامه]] [[قرآن]] و [[حدیث]] ج ۱۰]'''؛ | ||
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']] | # [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']] | ||
# [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|'''امامتپژوهی''']] | # [[پرونده:Imamat.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[امامتپژوهی (کتاب)|'''امامتپژوهی''']] | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
# [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']] | # [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[مرکز فرهنگ و معارف قرآن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴''']] | ||
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ''']] | # [[پرونده:440259451.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ''']] | ||
# [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[ انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']] | # [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسانشناسی (کتاب)|'''انسانشناسی''']] | ||
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | # [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|'''فرهنگنامه دینی''']] | ||
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | # [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']] | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
== | == مصداقهای [[امام]] == | ||
* [[پیامبر امام]]؛ | * [[پیامبر امام]]؛ |
نسخهٔ ۱۹ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۴۹
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معنای امام
- "امام" به معنای "پیشوا"، "پیشرو"[۱]، "مقتدا"، "قیّم"، "مصلح"، "الگو"، "راه اصلی" و "راهنما" است[۲]. کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع میگردد یا اساس و مبدأ حرکت چیز دیگری قرار میگیرد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل[۳] امام است[۴]. واژۀ امام بر زن و مرد اطلاق میشود[۵]. امام کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد. در کتابهای لغت برای امام مصادیقی برشمرده اند: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام(ص)، جانشین پیامبر(ص)، امام در نماز جماعت، فرمانده سپاه، راهنمای مسافران و دانشمندی که از او پیروی میشود[۶]. بنابراین، کلمۀ "امام" بیانگر این واقعیت است که رهبریِ جامعه در حقیقت اصل و اساس جامعه است که مردم از او پیروی میکنند و در امور خود، به سراغ او میروند[۷].
- امام در اصطلاح به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم است و به جانشین پیامبر(ص) اطلاق میشود، زیرا امامت دارای شؤونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امام(ع) حجت خدا، ولیّ الله، انسان کاملِ است[۸].
- مجموع تعریفهایی که برای امامت بیان کردهاند دو دسته است: تعریفهای عام که نبوت را نیز در برمیگیرد و تعریفهای خاصی که شامل نبوت نمیشود. تعریف عام مانند: امام کسی است که دارای رهبری عمومی در مسائل دینی و دنیوی است؛ اما تعریف خاص تعریفهایی است که قید خلافت یا نیابت از پیامبر(ص) در آنها آمده است و بدین جهت شامل نبوت نمیشود.
- امامت، با خلافت متفاوت است. خلیفه کسی است که فقط حکومت میکند و رهبری اجتماعی و سیاسی را برعهده دارد؛ اما امامت، مقامی دینی است و در ادامۀ مناصب پیامبری. امام رهبر جامعه در امور دنیوی و اخروی است. برخی پیامبران، امام نیز بودهاند مانند پیامبر اسلام(ص) و حضرت ابراهیم(ع)[۹].
امام در قرآن و روایات
- امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه. واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است مانند: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۱۰]، ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَؤُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً﴾[۱۱][۱۲]
- در روایات اهل بیت(ع) از امامت به عنوان خلافة اللّه و خلافة الرسول یاد شده است[۱۳]. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «امامان رهبران و راهنمایان خداوند بر بندگان او هستند و کسی داخل بهشت نخواهد شد، مگر اینکه آنان را بشناسد و آنان نیز او را بشناسند، و کسی داخل دوزخ نخواهد شد، مگر اینکه آنان را انکار کند و آنان نیز او را انکار نمایند»[۱۴]. در احادیث متعددی از ائمه(ع) روایت شده که نماز، زکات، روزه، حج و ولایت ارکان اسلام به شمار میروند و در این میان ولایت از جایگاه برتری برخوردار است، زیرا کلید و راهنمای آنهاست[۱۵][۱۶]
جایگاه و شأن امامت
- اصل امامت، مورد اتفاق شیعه و سنی است و فلسفۀ امامت همان فلسفۀ نبوت است. امام، جانشین پیامبر برای تحقق اهداف دین است و لذا وظایف اصلی پیامبر برای امام هم ثابت است. امام همۀ مقامات و اختیارات پیامبر را داراست مگر نبوت. شرط رسیدن به این مقام، یقین و استقامت بر عبودیت و در یک کلمه، عصمت است و چون عصمت، امری باطنی است و جز خدا، کسی نمیداند که چه کسی معصوم است، لذا باید امام از جانب خداوند منصوب گردد و نص صریح پیغمبر، بر امامت او، مهر صحت مینهد و هرگز فردی از طریق انتخاب مردم یا اهل حل و عقد و دایره شورا به مقام امامت نمیرسد[۱۷].
- امام در نظام آفرینش دارای شؤون گوناگونی است که عمدتاً به دو بخش تکوینی و تشریعی تقسیم میشود. امام واسطۀ فیض بین خدا و خلق است و افزون بر اینکه کمالات وجودی آنها را نیز از قوه به فعلیت میرساند، چنانکه برخی هدایت در آیه ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱۸] را ایصال به مطلوب دانستهاند که نوعی تصرف تکوینیِ امام در نفوس انسان هاست و آنان را در مسیر کمال قرار میدهد، بهگونهای که ایشان از موقفی به موقف دیگر انتقال مییابند. برای تحقق این امر امام باید برنامۀ الهی را محقق سازد و این هدف با تشکیل حکومت و اجرای احکام الهی و تربیت و پرورش نفوس انسانها در ظاهر و باطن تأمین میشود، آنها در این مرحله عهدهدار تربیت مردم و اجرای احکام الهی و پرورش دهندۀ انسانها و به وجود آورندۀ محیطی پاک، منزه و انسانی هستند. در حدیثی از امام علی بن موسیالرضا(ع) آمده است: «امامت همان منزلت انبیاء و وراثت اوصیا و خلافت خدا و رسول(ص)، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت اساس بالندۀ اسلام و شاخۀ بلند آن است. با امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد کامل میشود، اموال بیت المال و انفاق به نیازمندان فراوان میگردد. اجرای حدود و احکام و حفظ مرزها و جوانب کشور صورت میگیرد، امام حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام میشمارد و با حکمت و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم آدمیان را به راه پروردگار خویش فرا میخواند، امام بسان خورشید درخشانی است که با ### 313### آن جهان روشن میشود، ستارۀ روشنی است که در دل تاریکیها انسانها را هدایت میکند، امام امین خدا در میان آفریدگان و حجت خدا بر بندگان و مدافع حریم الهی است»[۱۹].[۲۰]
فرق میان نبی و امام
- گرچه پیامبر و امام هر دو هدایتگرند، منتها هدایت پیامبر فقط "راهنمایی" و به معنای نشان دادن راه است؛ اما هدایت امامان "راهبری" به معنای رساندن به مقصود است. با این همه گفتنی است امامت ریاست عامه در امر دین و دنیاست؛ ولی مُلک منصبی اجرایی در امر حکومت است که گاهی امام خود آن را بر عهده میگیرد؛ مانند حضرت ابراهیم(ع)، پیامبر اکرم(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع) و گاهی به اذن خدا و با توجه به ملاکهای خاص، دیگری را به جای خود منصوب میکند؛ مانند نصب طالوت[۲۱].
امام و هدایت باطنی
- از خصایص امام "هدایت به امر" است که از نوع هدایتهای ظاهری و به صورت یک امر تشریعی نیست. این مقام ویژه از سوی خداوند به امام افاضه میشود که یک نوع جاذبه و هدایت روحانی است و با آگاهی از اعمال و رفتار و مراتب ایمان و معرفت انسانها، قلوب آنان را با انوار معارف روحانی جلا میبخشد و آنان را در تهذیب نفس و سیر و سلوک باطنی یاری میرساند. این مقام ویژه امام است و از آنجا که بعضی انبیا (همچون حضرت ابراهیم) علاوه بر نبوّت به مقام امامت نیز نایل آمدند، این مقام را دارا بودند[۲۲].
موقعیت امام در اجتماع
- امام به منزله قلبی تپنده و عصاره حیات در جامعه بشری است؛ طوری که جامعه بدون امام، جسد مردهای بیش نیست و اصولاً تنها مجرای فیض الهی در جهان است و اگر او نباشد زمین اهلش را فرو خواهد برد.
- مردم در جامعه، صفرهایی هستند که هر چه هم زیاد باشند، باز هیچاند و امام عددی است که در کنار و پشت این صفرها قرار میگیرد، آنگاه این صفرها ارقام بسیار بزرگ و پر معنی خواهند شد. از طرفی جامعه به یک محور برای تحقّق وحدت و رفع اختلاف نیاز دارد و این امام است که ضمن تبیین و تفسیر احکام الهی، اختلافات و نزاعهای جامعه را نیز از بین میبرد[۲۳].
لزوم تفسیر قرآن
- قرآن مجید، مأخذ عمده و اصیل و اساسی برای استنباط احکام اسلامی است و در آن بیان همه چیز هست؛ امّا برخی از آیات آن از وضوح و گویایی کامل برخوردار نیستند و به قول خود قرآن، آیات متشابهاند. از طرفی قرآن کریم به بیان خطوط کلّی و اصلی و کلیات پرداخته و به بیان جزییات و تشریح احکام نپرداخته است که البتّه امکان هم ندارد؛ بنابراین باید فردی آگاه، آن اصول کلّی را بر مصادیق جزیی منطبق نماید و آیات متشابه را تفسیر و تأویل کند و حکم مسایل مبتلا به جامعه را بیان نماید. این شخص امام است؛ چون مخاطب اصلی قرآن است، آن را کاملا ًمیشناسد، میداند که قرآن بطنی دارد و هر بطن آن، بطنی تا هفتاد بطن؛ محکم آن را از متشابه و ناسخ آن را از منسوخ باز میشناسد، از شأن نزول و سایر جزییات آیات خبر دارد، هیچگاه در برداشت صحیح از آیات، دچار انحراف و اشتباه نمیشود اختلاف نظرهایی که درباره مفاهیم آیات در میان علمای اسلامی پیش آمد و انواع برداشتها، تحریفهای فراوانی را از مفاهیم اصیل اسلامی باعث شده است[۲۴].
امام مغز متفکر و مرشد جامعه
- هر مجموعهای به یک هماهنگ کننده و یک مغز متفکر نیاز دارد. مجموعه اجتماع نیز چنین است. روزی امام صادق(ع) به هشام بن حکم فرمود: "آیا از بحث و گفتوگویی که با عمرو بن عبید داشتهای چیزی نمیگویی؟ عرض کرد: در حضور شما احساس خجالت میکنم. حضرت فرمود: آنچه روی داده است بگو. هشام گفت: به من خبر رسید عمرو بن عبید در مسجد بصره، متصدی امور مذهبی شده است. این امر بر من گران آمده، روانه مسجد شدم. او میان جمعی نشسته بود و به پرسشهای مردم پاسخ میداد. گفتم: ای دانشمند! من مردی غریبم، آیا اجازه میدهی مسئلهای بپرسم؟ گفت: آری! گفتم: چشم داری؟ گفت: پسر جان! این چه پرسشی است؟ گفتم: من اینگونه میپرسم. گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: رنگها و انسانها را با آن میبینم. گفتم: بینی داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: میبویم. گفتم: دهان داری؟ با آن چه میکنی؟ گفت: مزّۀ غذا را میچشم. گفتم: با گوش خود چه کار میکنی؟ گفت: صداها را میشنوم. گفتم: قلب داری؟ گفت: آری! گفتم: با آن چه کار میکنی؟ گفت: قلب معیار سنجش است و اموری که بر اعضا و جوارح وارد میشود، به وسیله قلب میتوان درست آن را از نادرست تشخیص داد. گفتم: هیچ عضوی بینیاز از قلب نیست؟ گفت: نه! گفتم: با اینکه همه این اعضا از سلامت کامل برخوردارند؟ گفت: پسر جان! وقتی هر یک از حواس در درک خود خطا کرد یا به تردید افتاد، به قلب رجوع میکند تا تردید او را از میان ببرد و اطمینان و یقین حاصل کند. گفتم: بنابراین مقام قلب به امر الهی میان انبوه جوارح زایل کننده شک و تردید و حیرت و خطای اعضای آدمی است؟ گفت: آری! گفتم: پس وجود قلب در آدمی یک ضرورت است و بدون آن هیچ عضوی به خوبی رهبری نخواهد شد؟ گفت: آری! گفتم: خداوند حواس و اعضایت را بدون پیشوا نگذاشت تا هنگام شک و تردید آنها را درست راهنمایی کند. آیا ممکن است جامعه انسانی را با همه اختلاف و جهلی که دامن گیرشان میشود، بدون امام و پیشوا به حال خود رها کند و رهبری شایسته که حیرت و خطایشان را برطرف سازد، به آنها معرفی نکند؟ عمرو بن عبید خاموش ماند و پس از اندکی سکوت رو به من کرد و گفت: تو هشام بن حکم نیستی؟. امام(ع) تبسّمی کرد و فرمود: این احتجاج را از که آموختهای؟ گفت: از محضر شما آموختم. امام فرمود: به خدا سوگند! این طرز استدلال در صحف ابراهیم و موسی ذکر شده است"[۲۵][۲۶].
تحقّق نقش امام در جامعه
- ائمه(ع) دین و احکام نورانی آن را از تحریف حراست کردند و حقایق قرآنی را به مردم تعلیم دادند و آنان را تربیت کردند. چنانکه سیره عملی ائمه و حضور آنان میان امّت، بهترین الگو برای مردم بود و جلوی بسیاری از تحریفهای بنیادی را گرفت. امام(ع) به صورت یک ناظر آگاه و بیدار، همواره مراقب اوضاع زمان بود. هر جا قضاوتی ناحق صورت میگرفت یا حکمی تحریف میشد یا حدّی نادرست، میخواست اجرا شود، حضرت جلوی آن را میگرفت. در هر مرحلهای رهبری خود را به ظهور میرساند. به پرسشهای علمای ادیان و شبهاتی که از نقاط مختلف به مدینه سرازیر میشد، پاسخ میداد. به برکت وجود ائمه(ع) معارف اسلامی و تعالیم حقوقی، تربیتی و اجتماعی میان مسلمانان گسترش یافت، احکام و فرامین زنده قرآن در سطح جامعه منتشر شد. حتّی در قلمرو حکومتهای وحشت و خشونت و در جریان خلافتهای ظلم و فساد که میکوشیدند جلوی نفوذ فرهنگ حق را بگیرند، این همه روایات سرشار از حکمت و دانش را در جهت آگاهی بخشی به جامعه صادر فرمودند.
- به طور خلاصه نقش ائمه شیعه را در پیشبرد دین حقّ (اسلام) میتوان در چهار محور زیر خلاصه نمود[۲۷]:
نشر علم و نقل حدیث برای همه مسلمانان
- شرح و بیان احکام کلّی اسلام و تطبیق کلیّات آن بر مصادیق موجود در جامعه یکی از محورهای تلاش ائمّه شیعه در دوران حیات آنان بوده است. تمام علوم اسلامی حدیث را این ستارگان درخشان عالم بشریّت پایهگذاری کردند. صدها هزار حدیث از کلمات گوهربار آنان امروزه به عنوان گنجینههای نفیس در اختیار علما قرار دارد. دهها هزار حدیث از پیامبر(ص) توسّط این مخبران صدیق نقل شده است. بسیاری از علما بلاواسطه یا با واسطه از آنان کسب فیض کردهاند. به وسیله این وارثان تعلیمات رسالت بود که به مناسبتهای گوناگون، برای روشن شدن ذهن دینی جامعه و به منظور نشر مبانی اعتقادی و در ابواب مختلف فقه و اخلاق و سیر و سلوک، هزاران حدیث در دسترس دانشمندان اسلامی قرار گرفت و با این سرمایهها توانستند علوم اسلامی را در سطح بسیار وسیعی گسترش دهند.
- وقتی بهتر میتوانیم به مجاهدات بیمانند اهل بیت در نشر و تبیین فرهنگ اسلامی پی ببریم که بین احادیث اهل سنّت و روایات ائمه اطهار مقایسهای انجام دهیم، احادیثی که تنها در کتاب "کافی"، یکی از منابع حدیثی شیعه، آمده به تنهایی بیشتر از تمام احادیثی است که در صحاح ششگانه اهلسنت وارد شده است. از خلیفه اوّل تنها هشتاد حدیث[۲۸]؛ از خلیفه دوم ۵۰ حدیث [۲۹] و از عثمان در صحیح مسلم پنج حدیث و در صحیح بخاری نُه حدیث[۳۰]، نقل شده است. در حالی که از امیر المؤمنین(ع) تنها در کتاب "غرر الحکم و درر الکلم" بیش از ۱۱ هزار سخن نقل شده، چنانکه اهل سنت در منابع حدیثی خود صدها روایت از امیرالمؤمنین(ع) نقل کردهاند. ابن ابی الحدید یکی از علمای بزرگ اهل سنت، در مورد امیرالمؤمنین علی(ع) مینویسد: "چگونه میتوانم از شخصیتی یاد کنم که همه فضایل انسانی را به او نسبت میدهند هر گروهی او را از آن خود میداند، پس هر فضیلتی از وجود او منشأ میگیرد و کلیه علوم و دانشها به او منتهی میشود، واصل بن عطا که خود رهبر گروه معتزله است، استادش با دو واسطه از محضر علی(ع) کسب فیض کرده و اشاعره نیز هر بهرهای از علم و دانش دارند، در پایان به علی(ع) میرسند.
- علم کلام و فلسفه شیعه و زیدیه نیز بیتردید از منبع دانش علی(ع) جوشیده است. علی بن ابیطالب(ع) بر همه فقها استاد است؛ زیرا ابوحنیفه که بانی فقه حنفی است، شاگرد امام صادق(ع) بوده که وی نیز از طریق پدر و جدش از سرچشمه دانش علی(ع) سیراب شده است، مالک بن انس که فقه مالکی را پایهگذاری کرده، استادش از شاگردان عکرمه بوده و وی علم خود را از عباس فراگرفته که او هم به عنوان شاگردی از محضر آن بزرگوار کسب فیض میکرده است. عمر بن خطاب برای حل مسایل دشوار از علی(ع) استمداد میکرد و مکرّر میگفت: "اگر علی نبود عمر هلاک میشد". اما فقه شیعه هم بینیاز از توضیح است که به نخستین پیشوای این مذهب میرسد.
- در علم تفسیر علی(ع) سمت استادی نسبت به همه مفسران داشت. این حقیقت پس از مراجعه به تفاسیر روشن میشود که بیشتر مطالب از آن حضرت نقل شده و آنچه از ابن عباس آمده، به آن حضرت باز میگردد. از ابن عباس پرسیدند: علم تو با علم پسر عمویت چه نسبتی دارد؟ پاسخ داد: نسبت قطرهای است به دریا.
- بزرگان عرفا خود را به علی(ع) منسوب میدارند. مبتکر علم نحو او بود که برای نخستین بار قواعد کلّی این علم را به ابو الاسود تعلیم داد[۳۱]. بقیه ائمه اهل بیت(ع) نیز چنین بودهاند. (امام صادق(ع) باب علم را در فلسفه، کلام، ریاضیات و... گشود. "مفضل بن عمرو"، "مؤمن الطاق" "هشام بن حکم" و "هشام بن سالم" از شاگردان حضرت در فلسفه و علم کلام بودند و "جابر بن حیان" در ریاضیات و شیمی و "زراره)"، "محمّد بن مسلم"، "جمیل بن دراج"، "حمران بن اعین"، "ابوبصیر" و "عبیدالله بن سنان" در فقه، اصول و تفسیر متخصص بودند)[۳۲][۳۳].
تربیت شاگرد
- محور دوّمی که ائمه شیعه در جهت پیشبرد و اعلای حق در پیش گرفتند تربیت شاگرد بود. از خرمن فیض هر یک از آنان صدها، بلکه هزاران تشنه دانش، خوشه چیدند. افرادی همچون "کمیل بن زیاد نخعی"، "اویس قرنی"، "رشید هجری"، "میثم تمار"، "عمار یاسر"، "عبدالله بن عباس" و "اصبغ بن نباته" از شاگردان امیرالمؤمنین(ع) بودند. البته - چنان که گذشت - تمام علمای اسلام در شاخههای مختلف علوم اسلامی، خود را با واسطه یا بدون واسطه شاگر علی(ع) میدانند. بقیه ائمه(ع) نیز چنین بودهاند. تنها جابر بن یزید، هفتاد هزار حدیث از امام محمد باقر(ع) نقل کرده است و محمد بن مسلم سی هزار حدیث. ابن شهر آشوب مینویسد: "روایاتی که از امام صادق(ع) نقل شده از هیچ کس نقل نشده است، حدود چهار هزار شاگرد از محضر آن حضرت استفاده میکردند؛ گروهی از پیشوایان مذاهب اهل سنّت و علمای بزرگ از گنجینههای علوم آن حضرت بهرهمند شدند"[۳۴].
- از جمله شاگردان آن امام بزرگوار که از پیشوایان مذاهب معروف اسلاماند عبارتاند از: "مالک بن انس"، "سفیان ثوری"، "ابن عینیه"، "ابوحنیفه" و همچنین "محمد بن حسن شیبانی"، "یحیی بن سعید" و غیر آنان از فقها و از محدثان افرادی مانند "ایوب سبحستانی"، "شعبة بن حجاج"، "عبدالملک بن جریح" و غیر آنان هستند[۳۵]. به بعضی شاگردان امام صادق(ع) نیز قبلاً اشاره شد.
- اگر فهرست اسامی شاگردانی که در مکتب ائمه شیعه علم آموختهاند، جمعآوری شود، چندین مجلّد خواهد شد و فراموش نکنیم که هر یک از این شاگردان، صدها و گاهی هزاران شاگرد تربیت کردهاند و در حال حاضر نیز از پر شورترین، پربارترین و عمیقترین مراکز علمی - پژوهشی جهان دانش، حوزههای علمیهای است؛ همچون حوزه علمیه قم که در آنها هزاران انسان وابسته در پرتو علم ائمه، به فراگیری علوم اسلامی مشغولاند و از مکتب اهل بیت کسب نور و فیض میکنند و همچون اقیانوسی بیکران پاسخگوی عطش علمی میلیونها انسان در سر تا سر جهان هستند و آنان را از سرچشمه زلال علوم اهلبیت(ع) سیراب میکنند. بر خلاف سایر مراکز دانشگاهی که در آنها علم با اغراض مادّی و گاهی استعماری آمیخته است. در این حوزههای اهل بیت(ع)، حقیقت خالص، خود را حفظ کرد و مطابق نظر قرآن، دانش همراه تزکیه است. تعلیم و کسب علم برای خدا و خدمت به بندگان او است نه اغراض دنیوی و این ویژگی در حوزهها بیش از هزار سال دوام آورده است[۳۶].
مبارزات سیاسی
- ائمه(ع) همواره در دوران امامت خود با حکّام جور و جریانهای فساد و ستم در حال مبارزه و درگیری بودهاند؛ به همین دلیل تمام آنها به شهادت رسیده و هیچ یک با مرگ طبیعی از دنیا نرفتهاند؛ البته شیوه مبارزه، بر حسب شرایط و مقتضیّات زمان متفاوت بود، گاهی مبارزه منفی و عدم تأیید و سکوت، در برنامه قرار داشت و گاهی قیام مسلحانه و جنگ خونین، گاهی با قبول آتش بس نظامی، امام(ع) شخصیّت خود را در جبهه سیاسی در مقابل شخصیّت حاکم جور قرار میداد و او را رسوا میکرد و گاهی به روشنگری سیاسی میپرداخت. ویژگیهای حاکم اسلامی و حکومت الهی را برای مردم بر میشمرد و مصداق واقعی آن را معرّفی میکرد. گاهی با تأیید و هدایت انقلابها و شورشهای پایگاههای مردمی علیه هیئت حاکمه، تنور مبارزه را داغ نگه میداشت، گاهی از سنگر علم و دانش حمله را آغاز میکرد و گاهی از سنگر سیاست و اخلاق. گاهی مظالم و جنایات زورمداران را افشا میکرد و گاهی با نفوذداران افرادی در دربار هیئت حاکمه، جلوی بعضی از ستمهای آنها را میگرفت؛ البته به جز مدّت محدودی دوران امامت امیرالمؤمنین و امام حسن(ع)) به خاطر کمبود نیرو و نداشتن یاور، ائمه(ع) نتوانستند حکومت را دست بگیرند؛ امّا تلاشهای آنها در تصحیح فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه و ارائه سیاست واقعی اسلامی، حیاتی و تعیین کننده بود؛ طوری که امروز گفتار و رفتار آنان، بزرگترین ذخیره و منبع سیاست اسلامی را در اختیار مسلمانان قرار داده است[۳۷].
ارائه الگوی عملی
- از دیگر محورهای زندگانی ائمه در معرّفی اسلام ناب، سیره عملی آنان بود. فرزندان پیامبر(ص) حقیقت اسلام را با زندگی روزمره خود تجسم و تبلور میبخشیدند. هر کس میخواست اسلام ناب و سیره پیامبر اسلام را ببیند، کافی بود. به زندگی یکی از ائمه(ع) نگاه کند. این اسوههای حسنه در عمل پیرو واقعی اسلام را به مردم معرّفی میکردند؛ به همین دلیل گاهی وجود ائمه با صرف نظر از هر نوع تلاشی، بزرگترین دشمن برای حکّام ظالم و شیطان صفتان بود؛ زیرا مردم با مقایسه رفتار آنان و مدّعیان خلافت پیامبر، به همه چیز پی میبردند. مردم حقیقت اخلاق اسلام، عبادت، سلوک اجتماعی و... ابعاد مختلف معارف الهی را در این پیشوایان متجلّی میدیدند و به این ترتیب، رفتار و سلوک سیاستبازان و قدرتمندان را بر نمیتافتند و همیشه آن را زیر سؤال میبردند. کتب حدیث و سیره از این نمونه پر است و برای رعایت اختصار از نقل مواردی از آن خودداری میشود[۳۸].
منابع
- محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث ج ۱۰؛
- خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲
- جمعی از نویسندگان، امامتپژوهی
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲
- مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴
- جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- الهی راد، صفدر، انسانشناسی
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- فرهنگ شیعه
- محمدی، رضا، امامشناسی ۵
مصداقهای امام
جستارهای وابسته
- فلسفه وجود امام
- سبب وجود امام
- وجوب وجود امام
- اثبات وجود امام
- لطف بودن وجود امام
- نعمت وجود امام
- مراتب وجود امام
- اعتقاد به وجود امام
- آثار وجود امام
- هدف از وجود امام
- وابستگی جهان هستی به وجود امام
- نیاز به وجود امام
- حفظ وجود امام
- انکار وجود امام
- امامت
- خلافت
- ولایت
- امامت امامان دوازدهگانه
- امامت امام على
- امامت امام حسن مجتبى
- امامت امام حسين
- امامت امام سجاد
- امامت امام باقر
- امامت امام صادق
- امامت امام كاظم
- امامت امام رضا
- امامت امام جواد
- امامت امام هادى
- امامت امام حسن عسکری
- امامت امام مهدى
منبعشناسی جامع امام
پانویس
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
- ↑ لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
- ↑ مفردات، ص ۸۷، «ام».
- ↑ المنجد، ص ۱۷، «ام».
- ↑ مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۱۹-۲۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۳۰-۳۱.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغة، ص۴۸، المصباح المنیر، ج۱، ص۳۱ ـ ۳۲؛ لسان العرب، ج۱، ص۱۵۷؛ المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴، اقرب الموارد، ج۱، ص۱۹؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص۲۷؛ فرهنگ عمید، ص۱۸.
- ↑ ر.ک: محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۰، ص۲۱۳ – ۲۱۴؛ دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۰.
- ↑ ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
- ↑ و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند؛ سوره انبیاء، آیه:۷۳.
- ↑ روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد؛ سوره اسراء، آیه:۷۱.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۰-۲۲۱.
- ↑ «الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُول»؛ اصول کافی، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ «وَ إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَی عِبَادِهِ، وَ لَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ، وَ لَا یَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْکَرَهُمْ وَ أَنْکَرُوهُ»؛نهج البلاغه، خطبه ۲۵۲.
- ↑ «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»؛ اصول کافی، ج۲، ص۱۸.
- ↑ ر.ک: دانشنامه کلام اسلامی، ص ۶۹.
- ↑ ر.ک. قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۶۹؛ عارفی، اسحاق، امامتپژوهی، ص۷۸؛ الهی راد، صفدر، انسانشناسی، ص ۲۰۳؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۱-۹۲.
- ↑ «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ ص وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع)وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(ع)إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِی وَ فَرْعُهُ السَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ الْفَیْءِ وَ الصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ الثُّغُورِ وَ الْأَطْرَافِ الْإِمَامُ یُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اللَّهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۰۰.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۳۱.
- ↑ ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۵.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۵۷.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۲-۹۳.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۳.
- ↑ اصول کافی، ج۱، ص۱۷۰.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۳-۹۵.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۵.
- ↑ مسند احمد حنبل، ج۱، ص۲- ۱۴
- ↑ (اضراء علی السنة المحمدیة، ص۲۰۴.
- ↑ اضراء علی السنة، ص۲۰۴.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۶.
- ↑ امام صادق و مذاهب اربعه.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۶-۹۸.
- ↑ مناقب ابن شهر آشوب حنفی، ج۴، ص۳۴۷.
- ↑ امام صادق و مذاهب چهارگانه، ج۳، ص۲۷-۲۸ و ۴۶.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۸-۹۹.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۹۹-۱۰۰.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۰۰.