تفویض: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]] | + - [[))
جز (جایگزینی متن - ' ش، ' به 'ش، ')
خط ۱۷: خط ۱۷:
*برخی لغت‌شناسان برای تعریف [[توکل]] از تفویض بهره گرفته‌اند و برای تعریف تفویض از [[توکل]] سود جسته‌اند<ref>رجوع کنید به ابن فارس، همانجا؛ فیّومی، ذیل «وکل ».</ref>. در [[احادیث]] بسیاری، تفویض و [[توکل]] در کنار یکدیگر ذکر شده‌اند<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، همانجا؛ کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۴۷، ۵۲، ۵۲۵، ۵۸۱؛ متقی، ج ۱، ص ۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۸۳، ص ۱۸۲، ج ۷۴، ص ۱۷۷، ج ۶۵، ص ۳۸۲.</ref> در برخی [[احادیث]] آمده است که با تفویضِ امور خویش به [[خدا]]، بر او [[توکل]] کنید<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۶۵؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۷۵، ص ۳۳۶.</ref>. این معنای تفویض در [[اخلاق اسلامی]] اهمیت ویژه‌ای دارد و در [[احادیث]] به آن [[ترغیب]] شده<ref>فضل طبرسی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ نوری، ج ۲، ص ۴۲۰، ج ۱۰، ص ۱۷۲.</ref>. و از آن به عنوان رکن [[ایمان]]<ref>متقی، همانجا؛ کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۷۴، ص ۱۷۷.</ref> و [[حقیقت]] [[عبودیت]] و [[یقین]]<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۵۲؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۱، ص ۲۲۵، ج ۷، ص ۱۸۰.</ref> یاد شده است. همچنین از جمله آثار تفویض به این موارد می [[توان]] اشاره کرد: [[کفایت]] امور [[انسان]] توسط [[خدا]]<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۵۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۹۰، ص ۱۸۹.</ref>، [[تسدید]] و [[نصرت الهی]]<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۶۳؛ آقاجمال خوانساری، ج ۵، ص ۲۲۰؛ نوری، ج ۵، ص ۲۲۲).</ref>، [[آرامش]] روحی<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۶۵، ص ۳۸۲، ج ۷۵، ص ۱۶۴؛ آقاجمال خوانساری، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref> و آسان شدن [[تحمل]] ناگواریها<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۵۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۱، ص ۲۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*برخی لغت‌شناسان برای تعریف [[توکل]] از تفویض بهره گرفته‌اند و برای تعریف تفویض از [[توکل]] سود جسته‌اند<ref>رجوع کنید به ابن فارس، همانجا؛ فیّومی، ذیل «وکل ».</ref>. در [[احادیث]] بسیاری، تفویض و [[توکل]] در کنار یکدیگر ذکر شده‌اند<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، همانجا؛ کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۴۷، ۵۲، ۵۲۵، ۵۸۱؛ متقی، ج ۱، ص ۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۸۳، ص ۱۸۲، ج ۷۴، ص ۱۷۷، ج ۶۵، ص ۳۸۲.</ref> در برخی [[احادیث]] آمده است که با تفویضِ امور خویش به [[خدا]]، بر او [[توکل]] کنید<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۶۵؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۷۵، ص ۳۳۶.</ref>. این معنای تفویض در [[اخلاق اسلامی]] اهمیت ویژه‌ای دارد و در [[احادیث]] به آن [[ترغیب]] شده<ref>فضل طبرسی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ نوری، ج ۲، ص ۴۲۰، ج ۱۰، ص ۱۷۲.</ref>. و از آن به عنوان رکن [[ایمان]]<ref>متقی، همانجا؛ کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۷۴، ص ۱۷۷.</ref> و [[حقیقت]] [[عبودیت]] و [[یقین]]<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۵۲؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۱، ص ۲۲۵، ج ۷، ص ۱۸۰.</ref> یاد شده است. همچنین از جمله آثار تفویض به این موارد می [[توان]] اشاره کرد: [[کفایت]] امور [[انسان]] توسط [[خدا]]<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۵۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۹۰، ص ۱۸۹.</ref>، [[تسدید]] و [[نصرت الهی]]<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۶۳؛ آقاجمال خوانساری، ج ۵، ص ۲۲۰؛ نوری، ج ۵، ص ۲۲۲).</ref>، [[آرامش]] روحی<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۶۵، ص ۳۸۲، ج ۷۵، ص ۱۶۴؛ آقاجمال خوانساری، ج ۴، ص ۱۱۵.</ref> و آسان شدن [[تحمل]] ناگواریها<ref>کلینی، الکافی،  ج ۲، ص ۵۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۱، ص ۲۲۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*تفویض به معنای واگذارکردن برخی امور [[دین]] و [[شریعت]]، مثلاً افزودن تعداد رکعات [[نماز]] یا تعیین فرایض، به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نیز آمده است<ref>کلینی، الکافی،  ج ۱، ص ۲۶۵ـ ۲۶۸؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۱۷، ص ۱ـ۱۴، ج ۲۵، ص ۳۲۸ـ ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*تفویض به معنای واگذارکردن برخی امور [[دین]] و [[شریعت]]، مثلاً افزودن تعداد رکعات [[نماز]] یا تعیین فرایض، به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[اهل بیت]]{{عم}} نیز آمده است<ref>کلینی، الکافی،  ج ۱، ص ۲۶۵ـ ۲۶۸؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۱۷، ص ۱ـ۱۴، ج ۲۵، ص ۳۲۸ـ ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[احادیث]]، واگذار کردن اموری چون [[خلقت]] [[جهان]] و روزی دادن و میراندن و زنده کردن مخلوقات به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹.</ref>. در باره این معنا گفته‌اند که نسبت دادن چنین افعالی به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} می‌تواند دو وجه داشته باشد: یکی اینکه آنان این امور را به [[اراده]] و [[قدرت]] خود انجام بدهند، که این [[تفسیر]] نادرست است و قائلان به آن [[مشرک]] خوانده شده‌اند <ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۲۴؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۱۹۸؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۲؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله، بخش کلام.</ref> و دیگر آنکه فاعل این امور [[خدا]] باشد و به نحوی مقارنِ [[اراده]] ایشان عمل کند. در این صورت می‌توان این نوع تفویض را پذیرفت<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۸.</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[احادیث]]، واگذار کردن اموری چون [[خلقت]] [[جهان]] و روزی دادن و میراندن و زنده کردن مخلوقات به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹.</ref>. در باره این معنا گفته‌اند که نسبت دادن چنین افعالی به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} می‌تواند دو وجه داشته باشد: یکی اینکه آنان این امور را به [[اراده]] و [[قدرت]] خود انجام بدهند، که این [[تفسیر]] نادرست است و قائلان به آن [[مشرک]] خوانده شده‌اند <ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۱۲۴؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۱۹۸؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۲؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله، بخش کلام.</ref> و دیگر آنکه فاعل این امور [[خدا]] باشد و به نحوی مقارنِ [[اراده]] ایشان عمل کند. در این صورت می‌توان این نوع تفویض را پذیرفت<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۸.</ref>.
*علاوه بر اینها، چند معنا برای تفویض در [[احادیث]] ذکر کرده‌اند که ناظر به واگذاری امور مختلف به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است، از جمله واگذاری امر [[تعلیم]] و [[تأدیب مردم]] و [[فرمان]] دادن [[مردم]] به [[اطاعت]] از ایشان، واگذاری بیان [[علوم]] و [[احکام دین]] بنا به صلاحدید خود یا [[گزینش]] روش [[تقیه]]، [[اختیار]] ایشان در اینکه بنا به [[مصالح]] خود گاه بر اساس ظاهر [[شریعت]] [[حکم]] کنند و گاه مطابق [[علم]] خود [[حقیقت]] [[احکام]] را بیان نمایند، و [[اختیار]] اعطای [[انفال]] و [[خمس]] و مانند اینها بنا به [[اراده]] خود<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹ـ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*علاوه بر اینها، چند معنا برای تفویض در [[احادیث]] ذکر کرده‌اند که ناظر به واگذاری امور مختلف به [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} است، از جمله واگذاری امر [[تعلیم]] و [[تأدیب مردم]] و [[فرمان]] دادن [[مردم]] به [[اطاعت]] از ایشان، واگذاری بیان [[علوم]] و [[احکام دین]] بنا به صلاحدید خود یا [[گزینش]] روش [[تقیه]]، [[اختیار]] ایشان در اینکه بنا به [[مصالح]] خود گاه بر اساس ظاهر [[شریعت]] [[حکم]] کنند و گاه مطابق [[علم]] خود [[حقیقت]] [[احکام]] را بیان نمایند، و [[اختیار]] اعطای [[انفال]] و [[خمس]] و مانند اینها بنا به [[اراده]] خود<ref>مجلسی، بحار الانوار،  ج ۲۵، ص ۳۴۹ـ۳۵۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[احادیث]]، تفویض [[تشریعی]] [[خدا]] به انسانهاست، به این معنا که [[خداوند]] [[انسانها]] را در [[تکالیف]] و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع [[تکلیف]] را از آنان برداشته است. این معنای تفویض در [[احادیث]] نفی شده است. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}}، وجود [[اوامر و نواهی]] دلیلی بر تفویض نشدن [[اعمال]] به [[انسانها]] ذکر شده است<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی،  ج ۱، ص ۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref>. همچنین تفویض در [[احادیث]] به معنای تفویض [[تکوینی]] [[افعال]] از سوی [[خدا]] به [[انسانها]] آمده است، به این معنا که [[خداوند]] [[قدرت]] انجام دادن [[کارها]] را به [[انسانها]] واگذار کرده و خود از این [[قدرت]] رفع ید کرده است و در نتیجه نسبت به آن مالکیتی ندارد و بر [[افعال]] صادر شده از آن [[قدرت]]، [[قادر]] نیست. بر این اساس، هر چند [[انسانها]] اصل [[توانایی]] انجام دادن [[افعال]] را از [[خدا]] گرفته‌اند، پس از گرفتن آن، در [[افعال]] خود مستقل‌اند و [[اراده]] و [[تقدیر الهی]] در این [[افعال]] مداخله ندارد. این معنا از تفویض، در مقابل [[جبر]] قرار می‌گیرد که بر اساس آن [[انسان]] فاقد [[قدرت]] برای [[افعال]] خود است و همه [[افعال]] وی منتسب به خداست. لازمه این معنا از تفویض، [[استقلال]] [[انسان]] در [[افعال]] اختیاری و نفی [[قضا و قدر]] در این [[افعال]] و عجز و [[ضعف]] خداست، چنانکه در احادیثی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} این معنا ذکر و صریحاً رد و نفی شده است<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۵۷ ش، ص ۳۵۹ـ ۳۶۰، ۳۶۳؛ همو، ۱۳۶۳ ش، ج ۱، ص ۱۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۷؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[احادیث]]، تفویض [[تشریعی]] [[خدا]] به انسانهاست، به این معنا که [[خداوند]] [[انسانها]] را در [[تکالیف]] و اعمالی که باید انجام دهند یا ترک کنند، به خودشان واگذار کرده و در واقع [[تکلیف]] را از آنان برداشته است. این معنای تفویض در [[احادیث]] نفی شده است. در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}}، وجود [[اوامر و نواهی]] دلیلی بر تفویض نشدن [[اعمال]] به [[انسانها]] ذکر شده است<ref>رجوع کنید به کلینی، الکافی،  ج ۱، ص ۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref>. همچنین تفویض در [[احادیث]] به معنای تفویض [[تکوینی]] [[افعال]] از سوی [[خدا]] به [[انسانها]] آمده است، به این معنا که [[خداوند]] [[قدرت]] انجام دادن [[کارها]] را به [[انسانها]] واگذار کرده و خود از این [[قدرت]] رفع ید کرده است و در نتیجه نسبت به آن مالکیتی ندارد و بر [[افعال]] صادر شده از آن [[قدرت]]، [[قادر]] نیست. بر این اساس، هر چند [[انسانها]] اصل [[توانایی]] انجام دادن [[افعال]] را از [[خدا]] گرفته‌اند، پس از گرفتن آن، در [[افعال]] خود مستقل‌اند و [[اراده]] و [[تقدیر الهی]] در این [[افعال]] مداخله ندارد. این معنا از تفویض، در مقابل [[جبر]] قرار می‌گیرد که بر اساس آن [[انسان]] فاقد [[قدرت]] برای [[افعال]] خود است و همه [[افعال]] وی منتسب به خداست. لازمه این معنا از تفویض، [[استقلال]] [[انسان]] در [[افعال]] اختیاری و نفی [[قضا و قدر]] در این [[افعال]] و عجز و [[ضعف]] خداست، چنانکه در احادیثی از [[ائمه اطهار]]{{عم}} این معنا ذکر و صریحاً رد و نفی شده است<ref>رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۵۷ش، ص ۳۵۹ـ ۳۶۰، ۳۶۳؛ همو، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۱۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار،  ج ۵، ص ۱۷؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.


==تفویض در [[کلام]]==
==تفویض در [[کلام]]==
خط ۲۶: خط ۲۶:
*دیگر صورت تفویضِ [[تشریعی]] این است که [[انسانها]] تکالیفی دارند، اما تعیین آنها برعهده خودشان است و خود می‌توانند به [[کمک]] [[عقل]] خویش، حُسن و [[قبح]] و [[مصالح]] و [[مفاسد]] همه [[افعال]] را دریابند و نیازی به [[شرایع]] و [[احکام دینی]] ندارند. [[محمد بن زکریای رازی]] بدین معنا قائل بوده است <ref>محمد بن زکریا رازی ، رسائل فلسفیّة ، ج ۱، چاپ پل کراوس : مناظرات بین ابی حاتم الرازی و ابی بکر الرازی، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۳۱۶.</ref>. وی با وجود [[اعتقاد]] به [[توحید]] و [[معاد]]، [[نبوت]] را [[انکار]] کرده است <ref>عبدالرحمان بدوی ، «محمدبن زکریا رازی »، ترجمة نصراللّه پورجوادی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، ص ۶۲۷ـ۶۲۹.</ref>. [[ابن بابویه]] به این صورت از تفویض [[تشریعی]] اشاره کرده است <ref>ابن بابویه، التوحید، ص ۳۶۰ـ۳۶۱؛ مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۲۹.</ref>. [[شیخ طبرسی]] نیز به تفویض [[تشریعی]] اشاره دارد<ref>احمد بن علی طبرسی ، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*دیگر صورت تفویضِ [[تشریعی]] این است که [[انسانها]] تکالیفی دارند، اما تعیین آنها برعهده خودشان است و خود می‌توانند به [[کمک]] [[عقل]] خویش، حُسن و [[قبح]] و [[مصالح]] و [[مفاسد]] همه [[افعال]] را دریابند و نیازی به [[شرایع]] و [[احکام دینی]] ندارند. [[محمد بن زکریای رازی]] بدین معنا قائل بوده است <ref>محمد بن زکریا رازی ، رسائل فلسفیّة ، ج ۱، چاپ پل کراوس : مناظرات بین ابی حاتم الرازی و ابی بکر الرازی، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۳۱۶.</ref>. وی با وجود [[اعتقاد]] به [[توحید]] و [[معاد]]، [[نبوت]] را [[انکار]] کرده است <ref>عبدالرحمان بدوی ، «محمدبن زکریا رازی »، ترجمة نصراللّه پورجوادی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، ص ۶۲۷ـ۶۲۹.</ref>. [[ابن بابویه]] به این صورت از تفویض [[تشریعی]] اشاره کرده است <ref>ابن بابویه، التوحید، ص ۳۶۰ـ۳۶۱؛ مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۲۹.</ref>. [[شیخ طبرسی]] نیز به تفویض [[تشریعی]] اشاره دارد<ref>احمد بن علی طبرسی ، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۲۵۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دوم تفویض در [[کلام]] را می‌توان در سخنان [[شیخ مفید]] یافت. وی از تفویض به معنای واگذاری امر خلق و [[رزق]] به [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته و مُفَوِّضه را گروهی از [[غُلات]] دانسته است که [[ائمه]] را حادث و مخلوق می‌دانند و با اینحال، [[آفرینش]] و روزی دادن را به ایشان نسبت می‌دهند<ref> مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۱۳۳.</ref>. [[شیخ طوسی]]<ref>تمهید الاصول فی علم الکلام ، شیخ مفید، تمهید، ص ۲۷.</ref> نیز به این معنای تفویض اشاره کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دوم تفویض در [[کلام]] را می‌توان در سخنان [[شیخ مفید]] یافت. وی از تفویض به معنای واگذاری امر خلق و [[رزق]] به [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته و مُفَوِّضه را گروهی از [[غُلات]] دانسته است که [[ائمه]] را حادث و مخلوق می‌دانند و با اینحال، [[آفرینش]] و روزی دادن را به ایشان نسبت می‌دهند<ref> مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۱۳۳.</ref>. [[شیخ طوسی]]<ref>تمهید الاصول فی علم الکلام ، شیخ مفید، تمهید، ص ۲۷.</ref> نیز به این معنای تفویض اشاره کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[علم کلام]]، نظریه‌ای است که در مقابل نظریه [[جبر]] قرار دارد و بر اساس آن، [[خداوند]] [[قدرت]] انجام دادن [[کارها]] را به [[انسانها]] واگذار کرده است و خود بر این [[افعال]] [[قادر]] نیست و دخالتی در آنها ندارد. بر اساس این نظریه، [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] نفی می‌شود. همانطور که در بحث از دو معنای نخست تفویض در [[علم کلام]] گفته شد، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]]، تفویض مطرح شده در [[احادیث]] را بر دو معنای پیشگفته منطبق کرده‌اند. بنابراین، مسئله مهم این است که بدانیم مفوّضه به معنای سوم چه کسانی هستند. در [[تاریخ]] فِرَق و [[مذاهب اسلامی]] و [[کلامی]]، دو گروه به نام مفوّضه خوانده شده‌اند: قَدَریانِ نخستین یا مرجئة [[قدریه]]، و [[معتزله]]. مَعبَد جُهَنی، غَیلان دمشقی، [[محمد]] بن شبیب، ابن شمر و صالحی از قدریان نخستین بوده‌اند <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۱۹؛ شهرستانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۹، ص ۴۲ـ۴۳؛ حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، ص ۲۹.</ref> آنچه به طور قطع می‌توان به قدریان نخستین نسبت داد، [[انکار]] [[جبر]] است <ref>قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج ۸، ص ۴.</ref>، اما برخی مورخان [[علم کلام]]، [[انکار]] [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] را به این گروه نسبت داده‌اند<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۲۰؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ۱، ص ۴۹؛ محمد ابوزهرة ، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref>. [[عقیده]] به تفویض را می [[توان]] به [[معتزله]] نیز نسبت داد، اما [[متکلمان امامیه]] معمولاً در بحث [[جبر و تفویض]]، [[معتزله]] را هم [[رأی]] [[امامیه]] معرفی می‌کنند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، ۱۴۰۷ ب، ص ۱۰۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ش، ص ۱۱۰؛ الف، ص ۳۰۸؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۲۷؛ ابن مخدوم حسینی ، مفتاح الباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۱۵۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[علم کلام]]، نظریه‌ای است که در مقابل نظریه [[جبر]] قرار دارد و بر اساس آن، [[خداوند]] [[قدرت]] انجام دادن [[کارها]] را به [[انسانها]] واگذار کرده است و خود بر این [[افعال]] [[قادر]] نیست و دخالتی در آنها ندارد. بر اساس این نظریه، [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] نفی می‌شود. همانطور که در بحث از دو معنای نخست تفویض در [[علم کلام]] گفته شد، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]]، تفویض مطرح شده در [[احادیث]] را بر دو معنای پیشگفته منطبق کرده‌اند. بنابراین، مسئله مهم این است که بدانیم مفوّضه به معنای سوم چه کسانی هستند. در [[تاریخ]] فِرَق و [[مذاهب اسلامی]] و [[کلامی]]، دو گروه به نام مفوّضه خوانده شده‌اند: قَدَریانِ نخستین یا مرجئة [[قدریه]]، و [[معتزله]]. مَعبَد جُهَنی، غَیلان دمشقی، [[محمد]] بن شبیب، ابن شمر و صالحی از قدریان نخستین بوده‌اند <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۱۹؛ شهرستانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۹، ص ۴۲ـ۴۳؛ حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، ص ۲۹.</ref> آنچه به طور قطع می‌توان به قدریان نخستین نسبت داد، [[انکار]] [[جبر]] است <ref>قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج ۸، ص ۴.</ref>، اما برخی مورخان [[علم کلام]]، [[انکار]] [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] را به این گروه نسبت داده‌اند<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۲۰؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ۱، ص ۴۹؛ محمد ابوزهرة ، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref>. [[عقیده]] به تفویض را می [[توان]] به [[معتزله]] نیز نسبت داد، اما [[متکلمان امامیه]] معمولاً در بحث [[جبر و تفویض]]، [[معتزله]] را هم [[رأی]] [[امامیه]] معرفی می‌کنند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، ۱۴۰۷ ب، ص ۱۰۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ش، ص ۱۱۰؛ الف، ص ۳۰۸؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۲۷؛ ابن مخدوم حسینی ، مفتاح الباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۱۵۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*یکی از مباحثی که می‌توان بر اساس [[رأی]] [[معتزله]]، مفوّضه بودن آنان را اثبات کرد، مسئلة [[قادر]] بودن [[خدا]] بر مقدور [[عبد]] است. [[اشعری]] در مقالات الاسلامیین می گوید که [[معتزله]] تعلق دو [[قدرت]] بر مقدور واحد را محال می دانند و ازینرو بر آن اند که [[خداوند]] بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نیست؛ البته بجز شَحّام، که [[خدا]] را بر مقدورات [[انسان]] [[قادر]] می داند و بر آن است که حرکت واحد می تواند هم مقدور [[خدا]] باشد هم مقدور [[انسان]] <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین،  ص ۱۹۹.</ref>. [[معتزله]]، بجز شحّام، بر دو دسته اند: بسیاری از [[معتزله]]، از جمله جُبّائی، معتقدند که [[خدا]] بر جنس فعلی که [[انسان]] را بر آن [[قادر]] ساخته، مانند حرکت و سکون، [[قدرت]] دارد، اما [[معتزله بغداد]] بر آن‌اند که [[خدا]] بر مقدور [[انسان]] و جنس مقدور او [[قادر]] نیست <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ حسن بن یوسف علامه حلّی ، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص ۸۸، ۹۱.</ref>. [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] فصلی مستقل و مبسوط از کتاب المغنی را به بحث "فی استحالة مقدورٍ لِقادِرَیْن اولقدرتَیْن" اختصاص داده و [[دلایل]] متعددی بر آن اقامه کرده است. او حتی تعلق دو قدرتی را که از آنِ [[قادر]] واحد باشد، بر مقدور واحد محال می‌داند <ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج ۸، ص ۱۰۹ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید به المحیط بالتکلیف، ص ۳۵۶ـ۳۶۶؛ ، شرح الاصول، ص ۳۷۵ـ ۳۷۶.</ref>. لازمه این [[نظریه]] [[معتزله]] که [[خداوند]] را بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نمی‌دانند، این است که [[خداوند]] [[اختیار]] مقدورات را به گونه‌ای به [[انسان]] واگذار کرده است که [[سلطنت]] [[خداوند]] را از مقدور [[انسان]] نفی می‌کند و عجز او را در موارد فعل اختیاری [[انسان]] اثبات می‌کند و این مطلب همان تفویض مورد بحث است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*یکی از مباحثی که می‌توان بر اساس [[رأی]] [[معتزله]]، مفوّضه بودن آنان را اثبات کرد، مسئلة [[قادر]] بودن [[خدا]] بر مقدور [[عبد]] است. [[اشعری]] در مقالات الاسلامیین می گوید که [[معتزله]] تعلق دو [[قدرت]] بر مقدور واحد را محال می دانند و ازینرو بر آن اند که [[خداوند]] بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نیست؛ البته بجز شَحّام، که [[خدا]] را بر مقدورات [[انسان]] [[قادر]] می داند و بر آن است که حرکت واحد می تواند هم مقدور [[خدا]] باشد هم مقدور [[انسان]] <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین،  ص ۱۹۹.</ref>. [[معتزله]]، بجز شحّام، بر دو دسته اند: بسیاری از [[معتزله]]، از جمله جُبّائی، معتقدند که [[خدا]] بر جنس فعلی که [[انسان]] را بر آن [[قادر]] ساخته، مانند حرکت و سکون، [[قدرت]] دارد، اما [[معتزله بغداد]] بر آن‌اند که [[خدا]] بر مقدور [[انسان]] و جنس مقدور او [[قادر]] نیست <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ حسن بن یوسف علامه حلّی ، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص ۸۸، ۹۱.</ref>. [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] فصلی مستقل و مبسوط از کتاب المغنی را به بحث "فی استحالة مقدورٍ لِقادِرَیْن اولقدرتَیْن" اختصاص داده و [[دلایل]] متعددی بر آن اقامه کرده است. او حتی تعلق دو قدرتی را که از آنِ [[قادر]] واحد باشد، بر مقدور واحد محال می‌داند <ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج ۸، ص ۱۰۹ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید به المحیط بالتکلیف، ص ۳۵۶ـ۳۶۶؛ ، شرح الاصول، ص ۳۷۵ـ ۳۷۶.</ref>. لازمه این [[نظریه]] [[معتزله]] که [[خداوند]] را بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نمی‌دانند، این است که [[خداوند]] [[اختیار]] مقدورات را به گونه‌ای به [[انسان]] واگذار کرده است که [[سلطنت]] [[خداوند]] را از مقدور [[انسان]] نفی می‌کند و عجز او را در موارد فعل اختیاری [[انسان]] اثبات می‌کند و این مطلب همان تفویض مورد بحث است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفته‌اند که [[معتزله]] [[قضا و قدر الهی]] را در [[افعال]] [[انسان]] نفی کرده‌اند. همچنین بنا به گزارش [[شهرستانی]]، نظّام معتزلی [[معتقد]] بوده است که [[خدا]] نسبت به [[گناهان]] [[انسانها]] [[قادر]] نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این [[عقیده]] بوده‌اند که [[انسان]]، خالقِ [[افعال]] خویش است و در آنها [[استقلال]] دارد. [[عقیده]] [[معتزله]] به مستقل بودن [[انسان]] در [[افعال]] و نیز نفی [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] [[انسان]]، می‌تواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفته‌اند که [[معتزله]] [[قضا و قدر الهی]] را در [[افعال]] [[انسان]] نفی کرده‌اند. همچنین بنا به گزارش [[شهرستانی]]، نظّام معتزلی [[معتقد]] بوده است که [[خدا]] نسبت به [[گناهان]] [[انسانها]] [[قادر]] نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این [[عقیده]] بوده‌اند که [[انسان]]، خالقِ [[افعال]] خویش است و در آنها [[استقلال]] دارد. [[عقیده]] [[معتزله]] به مستقل بودن [[انسان]] در [[افعال]] و نیز نفی [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] [[انسان]]، می‌تواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
خط ۳۲: خط ۳۲:


==تفویض در عرفان==
==تفویض در عرفان==
*تفویض نزد [[عارفان]]، ترکِ [[اختیار]] و واگذاشتن کار خود به [[خداوند]]، و [[مقدمة ]]"[[رضا]]"ست<ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۶، ۳۳۴؛ محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة، ص ۱۷۴، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ ش، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> و با "[[تسلیم]]" و "[[توکل]]" [[قرابت]] دارد. این اصطلاح از [[آیه]] ۴۴ سورة [[مؤمن]] گرفته شده است: {{متن قرآن|وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}<ref> کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>. در مصباح الشریعه منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که تفویض پنج حرف دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>:
*تفویض نزد [[عارفان]]، ترکِ [[اختیار]] و واگذاشتن کار خود به [[خداوند]]، و [[مقدمة ]]"[[رضا]]"ست<ref>عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۶، ۳۳۴؛ محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة، ص ۱۷۴، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش، ج ۲، ص ۲۷۹.</ref> و با "[[تسلیم]]" و "[[توکل]]" [[قرابت]] دارد. این اصطلاح از [[آیه]] ۴۴ سورة [[مؤمن]] گرفته شده است: {{متن قرآن|وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ}}<ref> کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>. در مصباح الشریعه منسوب به [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که تفویض پنج حرف دارد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>:
*"ت" ترکِ [[تدبیر در امور]] [[دنیا]] و واگذاردن کار به [[خدا]]<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>؛
*"ت" ترکِ [[تدبیر در امور]] [[دنیا]] و واگذاردن کار به [[خدا]]<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>؛
*"ف" فنای هر چه که سالک را به غیرخدا مشغول کند<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>؛
*"ف" فنای هر چه که سالک را به غیرخدا مشغول کند<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>؛

نسخهٔ ‏۶ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۲۳:۵۶


اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل تفویض (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

واژه‌شناسی لغوی

  • تفویض، اصطلاحی در حدیث و کلام و عرفان[۱].
  • تفویض در لغت به معنای واگذار کردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است [۲]. این واژه معانی اصطلاحی متعدد و متفاوتی دارد[۳].

تفویض در حدیث

تفویض در کلام

تفویض در عرفان

  1. درجه اول آن است که انسان بداند قبل از انجام دادن کارها هیچ قدرتی ندارد و از مکر مکاران در امان نیست، از یاری حق مأیوس نشود و به قصد و اراده خود متکی نباشد[۷۴]؛
  2. دانستن نیازمندی کامل خود به خدا به طوری که هیچیک از اعمال خود را نجات بخش و هیچ گناهی را مهلک نداند و چیزی را سبب چیزی نداند و خداوند را فاعل مطلق شمرد[۷۵]؛
  3. شهود ولایت حق بر بنده است که در این مرتبه سالک، خداوند را در همة امورْ منفرد می‌بیند، همة احوال و مقامات را از او می داند و هیچ امری را از غیرحق نمی شمارد و می داند که فقط خداوند مسبب احوال "جمع" و "تفرقه" و تغییرات آن برای انسان است و هرکه را بخواهد هدایت یا گمراه می‌کند [۷۶][۷۷].

تفویض معصوم

تفویض تشریع

تفویض مطلق

تفویض محدود

تفویض در فرهنگ قرآن

در قرآن کریم، آیات تفویض که در آن، کلمه تفویض به صورت مصدر و یا مشتقات آن ذکر شده باشد، منحصر به آیه ۴۴ سوره مؤمن (غافر) است. ما در این جا علاوه بر این آیه، از چهار آیه دیگری که در سوره‌های انفال و توبه است و در آن، الفاظ: ﴿حَسْبَكَ اللَّهُ، ﴿حَسْبِيَ اللَّهُ، ﴿حَسْبُنَا اللَّهُ آمده، استمداد نموده و معنای تفویض را با آنها تبیین می‌کنیم. بنابراین، ابتدا از منابع لغت، به بررسی لغوی تفویض می‌پردازیم، و پس از آن، با استفاده از کتب تفسیر، آیات مذکور را تحقیق کرده و سپس با استفاده از کتب تفسیر روایی، روایات مربوط به آیات را بررسی می‌نماییم، و سرانجام با استمداد از عنایات خاص و الطاف حضرت حق جل و علا، به تدبر در آیات مذکور می‌پردازیم.[۹۲]

در معنای تفویض

راغب در مفردات می‌گوید: قوله: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ؛ یعنی آن را به سوی او باز گردانم، و اصل آن از قول: ما لهم‏ فَوْضَى‏ بينهم‏ است؛ یعنی آنچه برای آنان است، در بینشان به طور مساوی است و از آن مورد است: شرکة المفاوضه؛ یعنی شرکتی که در آن، تساوی در کار شرکت باشد[۹۳]. فخرالدین در مجمع‌البحرین فرموده: قوله تعالی: ﴿وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ؛ یعنی آن را به او رد نمودم (باز گرداندم)، و از آن است دعای: فوضت امری الیک؛ یعنی آن را به تو واگذار کردم و تو را در آن حاکم قرار دادم، و از آن است قوله: «قَدْ فَوَّضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى نَبِيِّهِ(ص) أَمْرَ دِينِهِ وَ لَمْ‏ يُفَوِّضْ‏ إِلَيْهِ‏ تَعَدِّيَ‏ حُدُودِهِ»؛ یعنی خدای تعالی امر دینش را به پیامبر(ص) واگذار نموده، و تجاوز کردن از حدودش را به او واگذار نکرده است، و قول معصوم(ع) است که: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ‏ إِلَى‏ الْمُؤْمِنِ‏ أُمُورَهُ‏ كُلَّهَا»؛ یعنی خداوند همه امورش را به مؤمن واگذار نموده است. شاید مراد از آن، واگذار نمودن امور مباح است؛ به این معنا که در محاسبه، آن را از او مؤاخذه نمی‌کند، و آن از قبیل اذن است برای مؤمن در هر چیزی به جز اهانت نمودن به نفس خودش، لکن آن از چیزهایی است که ثواب تواضع برای خدا و ذلیل نمودن نفس را از بین می‌برد. مفاوضه به معنای مساوات و مشارکت داشتن در هر چیزی است، و آن، از باب مفاعله است و از آن جمله است، تفاوض دو شریک در مال، هنگامی که در جمیع آن با هم شریک باشند. در حدیث است: «مَنْ قَالَ‏ بِالتَّفْوِيضِ‏ فَقَدْ أَخْرَجَ‏ اللَّهَ‏ عَنْ‏ سُلْطَانِهِ‏»: کسی که قایل به تفویض شود، خداوند را از سلطه نسبت به آن، خارج نموده است، و در خبر است: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِيضَ وَ لَكِنْ‏ أَمْرٌ بَيْنَ‏ أَمْرَيْنِ‏»: نه اجبار محض است و نه اختیار مطلق؛ لکن امری بین اجبار و اختیار است. کسانی که قایل به تفویض هستند، معتزله می‌باشند؛ نظر آنان این است که خدا کار بندگان را به خودشان واگذار نموده است[۹۴]. در فرهنگ لغات فرموده: تفویض؛ یعنی واگذار کردن امر یا چیز، و تفاوض؛ یعنی شریک شدن در کار و کنکاش کردن در امری با هم. مفاوضه؛ یعنی شریک و برابر بودن در چیزی، برابری کردن در کار و شخص، مذاکره در امری یا علمی، بیان کردن هر کس رأی خود را در آن[۹۵]. در فرهنگ عمید گفته: تفویض؛ یعنی واگذار کردن کاری یا چیزی به کسی، واگذاشتن و سپردن، نام طریقه و مسلکی هم هست که طرفداران آن، مفوضه نامیده می‌شوند؛ به عقیده آنان، خداوند به ایشان آزادی و قدرت داده و اختیار را به او تفویض کرده، و هر کسی در اعمال و افعال خود قادر و مختار می‌باشد (ضد جبریه) [۹۶].[۹۷]

منابع

  1. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی
  2. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن

پانویس

  1. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  2. جوهری؛ ابن فارِس؛ ابن اثیر؛ فَیّومی، ذیل «فوض ».
  3. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  4. پس به زودی آنچه به شما می‌گویم به یاد خواهید آورد و کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه: 44.
  5. برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۴۹۵؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۲۵؛ متقی، ج ۲، ص ۱۷۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۴، ص ۳۱۳ـ ۳۱۴.
  6. مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵.
  7. مجلسی، بحار الانوار،، ج ۹۰، ص ۱۸۹.
  8. رجوع کنید به طوسی، التبیان، ج ۶، ص ۱۱، ج ۹، ص ۵۸۰؛ فضل طبرسی، ج ۵، ص ۱۲۹؛ قرطبی، ج ۸، ص ۱۶۰.
  9. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  10. رجوع کنید به ابن فارس، همانجا؛ فیّومی، ذیل «وکل ».
  11. رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۴۰۴، همانجا؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۷، ۵۲، ۵۲۵، ۵۸۱؛ متقی، ج ۱، ص ۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۸۳، ص ۱۸۲، ج ۷۴، ص ۱۷۷، ج ۶۵، ص ۳۸۲.
  12. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۳۳۶.
  13. فضل طبرسی، ج ۱، ص ۳۲۰؛ نوری، ج ۲، ص ۴۲۰، ج ۱۰، ص ۱۷۲.
  14. متقی، همانجا؛ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۷۷.
  15. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵، ج ۷، ص ۱۸۰.
  16. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۴۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۹۰، ص ۱۸۹.
  17. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۶۳؛ آقاجمال خوانساری، ج ۵، ص ۲۲۰؛ نوری، ج ۵، ص ۲۲۲).
  18. مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۵، ص ۳۸۲، ج ۷۵، ص ۱۶۴؛ آقاجمال خوانساری، ج ۴، ص ۱۱۵.
  19. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۵۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱، ص ۲۲۵.
  20. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  21. کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۶۵ـ ۲۶۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۱۷، ص ۱ـ۱۴، ج ۲۵، ص ۳۲۸ـ ۳۵۰.
  22. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  23. مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۹.
  24. رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۱۲۴؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۱۹۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵، ص ۱۲؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله، بخش کلام.
  25. مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۸.
  26. مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، ص ۳۴۹ـ۳۵۰.
  27. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  28. رجوع کنید به کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۵۹؛ احمد طبرسی، ج ۲، ص ۲۵۴.
  29. رجوع کنید به ابن بابویه، ۱۳۵۷ش، ص ۳۵۹ـ ۳۶۰، ۳۶۳؛ همو، ۱۳۶۳ش، ج ۱، ص ۱۴۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج ۵، ص ۱۷؛ نیز رجوع کنید به ادامة مقاله.
  30. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  31. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  32. علی بن اسماعیل اشعری ، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۴۳۹.
  33. عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۱۶۰ـ۱۶۱.
  34. جموعة مصنفات شیخ مفید، شیخ مفید، ج ۵، ص ۴۶.
  35. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  36. محمد بن زکریا رازی ، رسائل فلسفیّة ، ج ۱، چاپ پل کراوس : مناظرات بین ابی حاتم الرازی و ابی بکر الرازی، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۳۱۶.
  37. عبدالرحمان بدوی ، «محمدبن زکریا رازی »، ترجمة نصراللّه پورجوادی، در تاریخ فلسفه در اسلام، به کوشش میان محمد شریف، ص ۶۲۷ـ۶۲۹.
  38. ابن بابویه، التوحید، ص ۳۶۰ـ۳۶۱؛ مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۲۹.
  39. احمد بن علی طبرسی ، الاحتجاج علی اهل اللجاج، ج ۲، ص ۲۵۴.
  40. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  41. مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۱۳۳.
  42. تمهید الاصول فی علم الکلام ، شیخ مفید، تمهید، ص ۲۷.
  43. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  44. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص ۱۹؛ شهرستانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۹، ص ۴۲ـ۴۳؛ حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، ص ۲۹.
  45. قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج ۸، ص ۴.
  46. عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، ص ۲۰؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ۱، ص ۴۹؛ محمد ابوزهرة ، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۲۴.
  47. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، ۱۴۰۷ ب، ص ۱۰۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ش، ص ۱۱۰؛ الف، ص ۳۰۸؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۲۷؛ ابن مخدوم حسینی ، مفتاح الباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۱۵۶.
  48. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  49. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹.
  50. علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ حسن بن یوسف علامه حلّی ، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص ۸۸، ۹۱.
  51. رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج ۸، ص ۱۰۹ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید به المحیط بالتکلیف، ص ۳۵۶ـ۳۶۶؛ ، شرح الاصول، ص ۳۷۵ـ ۳۷۶.
  52. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  53. ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.
  54. عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.
  55. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  56. رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۸۵.
  57. رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.
  58. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  59. عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۶، ۳۳۴؛ محمدبن حسین سلمی ، طبقات الصوفیة، ص ۱۷۴، ۱۳۶۹ـ۱۳۷۲ش، ج ۲، ص ۲۷۹.
  60. کار خود را به خداوند وا می‌گذارم که خداوند بی‌گمان به (حال) بندگان خویش بیناست؛ سوره غافر، آیه:۴۴.
  61. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  62. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  63. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  64. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  65. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  66. عبدالرزاق گیلانی ، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ج ۲، ص ۴۷۰.
  67. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  68. عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۵ـ ۷۸.
  69. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  70. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  71. عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۳۳۴.
  72. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  73. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  74. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  75. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  76. عبداللّه بن محمد انصاری ، منازل السایرین ، متن عربی با مقایسه به متن علل المقامات و صد میدان ، ترجمة دری منازل السایرین و علل المقامات و شرح کتاب از روی آثار پیرهرات از روان فرهادی، ص ۷۸؛ نیز رجوع کنید به محمدبن حسن اسنوی ، حیاة القلوب فی کیفیة الوصول الی المحبوب ، در هامش ابوطالب مکی ، کتاب قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، ج ۲، ص ۱۵۸ـ۱۵۹.
  77. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  78. عبدالرزاق گیلانی ، شرح فارسی مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ج ۲، ص ۱۴۲.
  79. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  80. مهدی بن ابی ذر نراقی ، جامع السعادات، ج ۳، ص ۲۱۳، که این دو مقام را مترادف دانسته است.
  81. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  82. رجوع کنید به سوره بقره، آیه: ۱۳۱.
  83. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  84. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  85. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  86. محمد بن محمد غزالی ، کیمیای سعادت، ج ۲، ص ۴۰۴.
  87. " اَوّلُ العِلْمِ مَعْرفَةُ الجبّارِ وَ آخِرُ العِلْمِ تفویض الاَمْرِ اِلَیهِ‏‏‏‏‏".
  88. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  89. احمد بن محمد علاءالدولة سمنانی ، مصنفات فارسی، ص۱۰۳.
  90. احمد بن محمد علاءالدولة سمنانی ، مصنفات فارسی، ص۱۰۴.
  91. هوشیار، صفورا، برنجکار، رضا، دانشنامه جهان اسلامی، ج۱، ص۳۷۳۵.
  92. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۶۹.
  93. مفردات، ص۴۰۱.
  94. مجمع البحرین، ص۳۳۲.
  95. ملخص المنجد و منتهی الأرب، ص۶۵۴.
  96. فرهنگ عمید، ص۹۶ و ۴۰۳.
  97. امامی، عبدالنبی، فرهنگ قرآن ج۱، ص ۳۷۰.