معاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخهها
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = معاد | | موضوع مرتبط = معاد | ||
| عنوان مدخل = معاد | | عنوان مدخل = معاد | ||
| مداخل مرتبط = [[معاد در لغت]] - [[معاد در قرآن]] - [[معاد در نهج البلاغه]] - [[معاد در کلام اسلامی]] - [[معاد در معارف دعا و زیارات]] - [[معاد در معارف و سیره علوی]] - [[معاد در معارف و سیره سجادی]] - [[معاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[معاد در لغت]] - [[معاد در قرآن]] - [[معاد در حدیث]] - [[معاد در نهج البلاغه]] - [[معاد در کلام اسلامی]] - [[معاد در فلسفه اسلامی]] - [[معاد در معارف دعا و زیارات]] - [[معاد در معارف و سیره علوی]] - [[معاد در معارف و سیره سجادی]] - [[معاد در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
مسئله [[معاد]] در تمام [[ادیان الهی]] به عنوان یکی از [[اصول اعتقادی]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] بسیاری از معاد و بازگشت انسانها به [[جهان آخرت]] [[سخن]] گفته است. [[متکلمان]] و | مسئله [[معاد]] در تمام [[ادیان الهی]] به عنوان یکی از [[اصول اعتقادی]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] بسیاری از معاد و بازگشت انسانها به [[جهان آخرت]] [[سخن]] گفته است. [[متکلمان]] و حکمای اسلامی کوشیدهاند مباحثی مانند: چگونگی [[حشر]]، [[میزان]]، حساب، [[صراط]] و بازگشت به [[عالم آخرت]] را از راه ظواهر [[کتاب و سنت]] بیان کنند. | ||
[[ملاصدرا]] از جمله حکیمانی است که معاد و چگونگی آن را از راه تطبیق [[برهان]] با متون [[شریعت]] [[اثبات]] کرده است. | [[ملاصدرا]] از جمله حکیمانی است که معاد و چگونگی آن را از راه تطبیق [[برهان]] با متون [[شریعت]] [[اثبات]] کرده است. | ||
[[امام خمینی]] معاد را [[ضرورت]] همه [[ادیان]] میداند که برهان بر آن [[قائم]] است و در آثار خود به بیان مباحث معاد پرداخته و به [[پیروی]] از ملاصدرا [[معاد جسمانی]] را در نگاه [[فلسفی]] اثبات شدنی میداند و به مباحثی چون تأثیر معاد بر [[زندگی]] [[انسان]]، مواقف [[روز قیامت]]، [[حقیقت]] صراط و [[نامه اعمال]] اشاره کرده است. ایشان حقیقت معاد را از دیدگاه [[عرفانی]] بازگشت موجودات و مظاهر به اصل خود و | [[امام خمینی]] معاد را [[ضرورت]] همه [[ادیان]] میداند که برهان بر آن [[قائم]] است و در آثار خود به بیان مباحث معاد پرداخته و به [[پیروی]] از ملاصدرا [[معاد جسمانی]] را در نگاه [[فلسفی]] اثبات شدنی میداند و به مباحثی چون تأثیر معاد بر [[زندگی]] [[انسان]]، مواقف [[روز قیامت]]، [[حقیقت]] صراط و [[نامه اعمال]] اشاره کرده است. ایشان حقیقت معاد را از دیدگاه [[عرفانی]] بازگشت موجودات و مظاهر به اصل خود و رجوع از عالم کثرت به همان اسمی میداند که مبدأ ظهور آن موجودات است. | ||
امام خمینی از جمله آثار [[اعتقاد به معاد]] را [[حفظ]] انسان از [[لغزشها]] و سبب [[استقامت]] در [[هدف]] و زوال [[ترس]] میداند، چنانکه | امام خمینی از جمله آثار [[اعتقاد به معاد]] را [[حفظ]] انسان از [[لغزشها]] و سبب [[استقامت]] در [[هدف]] و زوال [[ترس]] میداند، چنانکه فراموشی [[آخرت]] و معاد را سبب [[سستی]] [[عزم]] انسان در [[اصلاح]] و حرکت به سوی مقصد میداند<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref>. | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == | ||
«معاد» به معنای محل یا [[زمان]] رجوع<ref>راغب، مفردات راغب، ۵۹۴.</ref> یا هر چه به آن رجوع شود<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۱۸۱.</ref> یا مصدر میمی به معنای بازگشتن است.<ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۵/۱۳۴.</ref> همچنین گاهی به معنای گردیدن و صیرورت به کار میرود.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۳۱۷.</ref> در اصطلاح [[کلامی]]، بازگشت از فنا به هستی و رجوع اجزای | «معاد» به معنای محل یا [[زمان]] رجوع<ref>راغب، مفردات راغب، ۵۹۴.</ref> یا هر چه به آن رجوع شود<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۱۸۱.</ref> یا مصدر میمی به معنای بازگشتن است.<ref>زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۵/۱۳۴.</ref> همچنین گاهی به معنای گردیدن و صیرورت به کار میرود.<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۳۱۷.</ref> در اصطلاح [[کلامی]]، بازگشت از فنا به هستی و رجوع اجزای بدن به [[اجتماع]] پس از [[تفرق]] یا بازگشت [[روح]] به بدن<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹.</ref> یا بازگشت به [[حیات]] پس از [[مرگ]]<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۲؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۶۲۰.</ref> است. در اصطلاح [[فلسفی]]، رجوع [[نفوس]] بشری به عالم خود<ref>ابنسینا، رسائل، ۲۳۹.</ref> یا بازگشت موجودات به نشئه و عالمی است که از آن خارج شدهاند.<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۸۹؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱.</ref> در اصطلاح [[عرفانی]] نیز بازگشت تعینات به [[حقیقت]] اصلی خود و تجلی [[حقتعالی]] به [[وحدت]] حقیقیه است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۱.</ref> [[امام خمینی]] [[معاد]] را در اصطلاح فلسفی و [[کلامی]] رجوع به نشئه دیگر فوق عالم طبیعت<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹.</ref> و در اصطلاح عرفانی رجوع مظاهر به حقتعالی<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> میداند. | ||
معاد با واژگانی مانند «[[آخرت]]»، «[[حشر]]» و «[[قیامت]]» مرتبط است. آخرت به عالم | معاد با واژگانی مانند «[[آخرت]]»، «[[حشر]]» و «[[قیامت]]» مرتبط است. آخرت به عالم پس از دنیا گفته میشود، به اعتبار بعدیت آن یا به اعتبار دوربودن و متأخربودن آن از [[مردم]]؛<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱/۵۸.</ref> اما معاد به اعتبار رجوع مردم به عالمی است که از آن خارج شدهاند<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱.</ref> و قیامت به اعتبار برخاستن مردم برای جزا و حساب است<ref>طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۶/۱۵.</ref> و حشر به اعتبار [[اخراج]] جماعتی از محل خود با [[زور]] و [[جبر]] است<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۳/۹۲.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
[[سرنوشت انسان]] پس از مرگ از دغدغههای مهم [[بشر]] بوده است. در برخی [[ادیان]] غیر آسمانی، مرگ پایان حیات شمرده نمیشود و [[دفن]] اجساد [[مردگان]] همراه با [[غذا]] و تزیینات<ref>جایدستر، شور جاودانگی، ۲۳–۲۴؛ لوکاس، تاریخ تمدن، ۱/۶۹–۷۱.</ref> و مومیایی کردن مردگان جهت سالم ماندن | [[سرنوشت انسان]] پس از مرگ از دغدغههای مهم [[بشر]] بوده است. در برخی [[ادیان]] غیر آسمانی، مرگ پایان حیات شمرده نمیشود و [[دفن]] اجساد [[مردگان]] همراه با [[غذا]] و تزیینات<ref>جایدستر، شور جاودانگی، ۲۳–۲۴؛ لوکاس، تاریخ تمدن، ۱/۶۹–۷۱.</ref> و مومیایی کردن مردگان جهت سالم ماندن بدن<ref>لوکاس، تاریخ تمدن، ۱/۷۰.</ref> [[گواه]] بر [[اعتقاد]] آنها به معاد است؛ چنانکه برخی [[پیروان]] این ادیان، معاد را از راه [[تناسخ]] و بازگشت [[روح]] در بدنهای دیگر تبیین میکنند و معتقدند روح [[انسانها]] پس از مرگ به بدن [[حیوان]] یا نبات تعلق میگیرد؛<ref>بیرونی، تحقیق ما للهند، ۳۹–۴۴؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۶۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۰.</ref> همچنین برخی [[پیروان]] [[شرایع]] نیز به [[تناسخ]] قائل شدهاند؛<ref>حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۱۹۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۵–۶.</ref> اما [[اندیشمندان اسلامی]] تناسخ را رد کردهاند.<ref>صدوق، الاعتقادات، ۶۳؛ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۱۳–۳۱۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۵۷.</ref> | ||
در تمام [[ادیان الهی]]، مسئله [[معاد]] یکی از [[اصول اعتقادی]] معرفی شده است.<ref>کتاب مقدس، اعمال رسولان، ب۳، ۲۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ ناس، تاریخ ادیان، ۴۶۳–۴۶۷.</ref>[[دین]] [[زردشت]] نیز از | در تمام [[ادیان الهی]]، مسئله [[معاد]] یکی از [[اصول اعتقادی]] معرفی شده است.<ref>کتاب مقدس، اعمال رسولان، ب۳، ۲۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ ناس، تاریخ ادیان، ۴۶۳–۴۶۷.</ref>[[دین]] [[زردشت]] نیز از حیات اخروی [[سخن]] به میان آورده است و بنابر آموزههای آن چون [[جهان هستی]] به آخر برسد، [[رستاخیز]] عام روی میدهد و در آن [[روز]] خوبیها و بدیهای افراد را شماره میکنند.<ref>ناس، تاریخ ادیان، ۴۶۴.</ref> از دیدگاه [[یهودیان]]، [[مرگ]] پایان [[حیات]] نیست، بلکه به معنای پایان [[ارتباط]] [[روح]] و بدن است و در همه افراد یکسان [[صدق]] میکند.<ref>کتاب مقدس، مزامیر، ب۳۱، ۵ و ب۸۹، ۴۸.</ref> در [[آیین مسیحیت]] معاد به دو صورت [[جسمانی]] و [[روحانی]] تصویر شده است<ref>ر، انجیل متی، ب۵، ۲۸–۳۰؛ انجیل لوقا، ب۱۲، ۴–۵.</ref> در [[دین اسلام]]، بحث معاد پس از مسئله [[توحید]] و [[نبوت]]، از مهمترین مسائل و از اصول آن شمرده میشود. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] بسیاری از معاد و بازگشت [[انسانها]] {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref>، {{متن قرآن|مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى}}<ref>«شما را از آن آفریدیم و در آن باز میگردانیم و بار دیگر از همان برمیآوریم» سوره طه، آیه ۵۵.</ref> و برانگیخته شدن پس از مرگ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ}}<ref>«ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ}}<ref>«و (به یاد آور) روزی را که از هر امّتی گواهی برانگیزیم آنگاه به کافران نه اجازه (پوزش) داده میشود و نه پوزش آنان پذیرفته میگردد» سوره نحل، آیه ۸۴.</ref>، {{متن قرآن|وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ}}<ref>«امروز ای گنهکاران (از مؤمنان) جدا گردید!» سوره یس، آیه ۵۹.</ref> و چگونگی آن {{متن قرآن|مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«آفرینش و برانگیختن شما (همگی) جز همانند (آفرینش) یک تن نیست؛ بیگمان خداوند شنوایی بیناست» سوره لقمان، آیه ۲۸.</ref> سخن گفته است و به استبعاد منکران معاد پاسخ داده است که میگفتند چگونه این استخوانهای پوسیده دوباره جمعآوری میشوند {{متن قرآن| وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا }}<ref>«و گفتند: آیا هنگامی که استخوانهایی شویم و خاکستری با آفرینشی تازه برانگیخته میشویم؟ بگو: سنگ باشید یا آهن، یا آفریدهای از آن دست که در دلهایتان بزرگ مینماید (باز هم پس از مرگ برانگیخته میشوید)؛ خواهند گفت: چه کس ما را (پس از مردن) باز میگرداند؟ بگو: همان که نخست بار شما را آفرید؛ آنگاه به سوی تو (به انکار) سر خواهند جنباند و میگویند که: در چه هنگام خواهد بود؟ بگو بسا که نزدیک باشد!» سوره اسراء، آیه ۴۹-۵۱.</ref>، {{متن قرآن| قَالُوا أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ قُل لِّمَنِ الأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ }}<ref>«گفتند: آیا چون ما بمیریم و خاک و استخوان شویم برانگیخته خواهیم شد؟ «۱» به ما و پدرانمان پیش از این نیز این وعده را دادهاند؛ این (سخنان) جز افسانههای پیشینیان نیست. بگو: اگر میدانید، زمین و هر که در آن است از کیست؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۲-۸۴.</ref>، {{متن قرآن| وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ }}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) میافروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۷۸-۸۰.</ref> در [[روایات]] نیز از چگونگی معاد<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۷/۳۳–۴۱.</ref> و آثار [[اعتقاد]] به آن<ref>نهج البلاغه، ح۴۱، ۵۱۰.</ref> سخن به میان آمده است. | ||
معاد از دیدگاه برخی [[متکلمان]] از [[اصول دین]] شمرده میشود و برخی آن را اصلی مستقل<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۱/۱۱۵؛ طباطبایی، ۸/۱۷۴.</ref> و برخی آن را داخل در [[عدل]]<ref>فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰.</ref> دانستهاند. متکلمان کوشیدهاند ویژگیهای معاد، مانند چگونگی [[حشر]]،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۰۰.</ref> [[عالم برزخ]]،<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۵۴۵.</ref> نشانههای [[روز قیامت]]، نفخ | معاد از دیدگاه برخی [[متکلمان]] از [[اصول دین]] شمرده میشود و برخی آن را اصلی مستقل<ref>مجلسی، مرآة العقول، ۱۱/۱۱۵؛ طباطبایی، ۸/۱۷۴.</ref> و برخی آن را داخل در [[عدل]]<ref>فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰.</ref> دانستهاند. متکلمان کوشیدهاند ویژگیهای معاد، مانند چگونگی [[حشر]]،<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۰۰.</ref> [[عالم برزخ]]،<ref>فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۵۴۵.</ref> نشانههای [[روز قیامت]]، نفخ صور،<ref>فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۲/۱۰۸۹.</ref> [[میزان]]، حساب و [[صراط]]<ref>آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۴۲.</ref> را از راه ظواهر [[کتاب و سنت]] بیان کنند. حکمای الهی نیز به تحلیل [[عقلی]] مباحث [[معاد]] در [[شریعت]] پرداختهاند<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۸۹ و ۱۴۳؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۳۳.</ref> و در مواردی که [[عقل]] را از [[ادراک]] برخی مسائل عاجز دیدند، به [[حکم]] [[تعبد]] آن را پذیرفتهاند.<ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳.</ref> [[ملاصدرا]] ازجمله حکیمانی است که معاد و چگونگی آن را از راه تطبیق [[برهان]] با متون شریعت [[اثبات]] کرده است.<ref>ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۷–۲۲.</ref> از مباحث مهم معاد که [[متکلمان]] و [[حکما]] در آن [[اختلاف]] داشتهاند، [[معاد جسمانی]] است که با مباحث انتقادی شدیدی همراه بوده است. اهل معرفت نیز مباحث معاد را از دیدگاه [[عرفانی]] و بیان [[حقیقت]] آن بررسیدهاند و از طریق ظهور و بطون در تجلیات الهی حل کردهاند<ref>فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابنفارض، ۱/۱۱۷؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۳۱۹–۳۲۰.</ref> [[اندیشمندان اسلامی]] مسئله معاد را ضمن [[الهیات]] به معنای اخص بحث کرده <ref>ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳؛ حلی، کشف المراد، ۳۹۹.</ref> و کتابهای مستقلی نیز به آن اختصاص دادهاند که ازجمله آنها میتوان به «استدراکات البعث و النشر» [[بیهقی]]، «الاضحویة فی المعاد» و «المبدأ و المعاد» [[ابنسینا]] و «رسالة الحشریه» و نیز «المبدأ و المعاد» [[ملاصدرا]] اشاره کرد. | ||
[[امام خمینی]] معاد را [[ضرورت]] همه [[ادیان]] میداند که برهان بر آن [[قائم]] است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۳–۴۱۴؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.</ref> و آن را از | [[امام خمینی]] معاد را [[ضرورت]] همه [[ادیان]] میداند که برهان بر آن [[قائم]] است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۳–۴۱۴؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.</ref> و آن را از اصول ایمان و [[فطریات]] بشری میشمارد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۹۸.</ref> ایشان در آثار خود، بهویژه در آثار [[فلسفی]]، به بیان مباحث معاد میپردازد و به [[پیروی]] ملاصدرا معاد جسمانی را از دیدگاه فلسفی اثبات شدنی میداند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۹ و ۵۵۳.</ref> و از این طریق به [[شبهات]] معاد جسمانی،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۹۳.</ref> مانند چگونگی تحمل عذابهای سخت [[اخروی]]<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۵.</ref> پاسخ میدهد و [[باور]] دارد [[معاد]] و [[حشر]] برای موجودات دیگر نیز محقق است؛ اما معاد موجودات دیگر به واسطه [[انسان کامل]] است؛<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۹ و ۲۶۳.</ref> همچنین ایشان به مباحث دیگری، چون راههای [[اثبات معاد]]، <ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۹–۲۰۰.</ref> تأثیر معاد در [[زندگی]] [[انسان]]،<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۰.</ref> مواقف [[روز قیامت]]،<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۷۰–۲۷۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۵۹.</ref> [[حقیقت]] [[صراط]]<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸ و ۳۶۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۵ و ۸/۳۲۷–۳۲۹.</ref> و [[نامه اعمال]]<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۳.</ref> اشاره کرده است<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref>. | ||
== حقیقت معاد == | == حقیقت معاد == | ||
برخی [[متکلمان]] از آنجاکه | برخی [[متکلمان]] از آنجاکه تجرد نفس را نمیپذیرند، حقیقت معاد را بازگشت اجزای انسان از راه جمع آنها در همین عالم<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۴.</ref> یا [[اعاده معدوم]]<ref>جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹–۲۹۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۴۷–۴۸.</ref> میدانند و بعضی نیز به بازگشت اجزای اصلی انسان قائلاند.<ref>حلی، کشف المراد، ۴۰۶–۴۰۷؛ ابوالفتوح، مفتاح الباب، چاپ شده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، ۲۰۹–۲۱۰.</ref> برخی [[حکما]] حقیقت معاد را بازگشت [[نفوس]] بشری به موضعی که پس از [[مرگ]] به آن منتقل میشوند، میدانند<ref> ابنسینا، الاضحویه، ۸۹.</ref> که [[باطن]] این عالم است و [[حقتعالی]] آن را انشا میکند<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۱۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۵۷، ۱۶۲.</ref> برخی نیز حقیقت معاد را ظهور حقیقت اشیا پس از مخفیبودن آن شمردهاند.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۲/۳۰۷.</ref> [[عارفان]] حقیقت معاد را رجوع به اسمای کلی [[الهی]] میدانند؛ زیرا مبدأ اشیا همان اسمای کلی الهی است و همچنانکه ظهور مظاهر از تجلی اسمای کلی آغاز گشت، معاد اشیا نیز به رجوع این اشیا به اسمای کلی خاص خود است.<ref>آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط، ۳/۲۹۲؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۵۷۰.</ref> | ||
[[امام خمینی]] این نظر را که معاد در همین [[عالم طبیعت]] است، خلاف [[ضرورت]] تمام [[شرایع]] میداند، و بر این باور است که لازمه چنین سخنی | [[امام خمینی]] این نظر را که معاد در همین [[عالم طبیعت]] است، خلاف [[ضرورت]] تمام [[شرایع]] میداند، و بر این باور است که لازمه چنین سخنی انکار معاد است؛ زیرا [[معاد]] در همه [[شرایع]] رجوع به نشئه دیگر فوق عالم طبیعت است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹.</ref> ایشان در اصطلاح [[فلسفی]] [[حقیقت]] معاد را به معنای [[فساد]] اجزای مادی و جمعشدن آن در همین عالم طبیعت نمیداند؛ زیرا این [[تغییر]] و تبدیل و جمع اجزا بازگشت به نشئه دیگر نیست؛ در حالیکه [[ضرورت]] تمام شرایع این است که معاد رجوع به نشئه دیگر فوق طبیعت است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹.</ref> افزون بر اینکه ایشان تمسک به ظواهر قرآن را در اینکه معاد در رجوع به طبیعت ظهور دارد، مردود میداند و [[باور]] دارد اگرچه برخی [[آیات قرآن]] دلالت ضعیفی بر این مطلب دارند، ولی این مخالف [[حکم عقل]] است و این [[آیات]] در مقام بیان چگونگی معاد و ماهیت آن نیستند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹–۵۹۲.</ref> | ||
[[امام خمینی]] حقیقت معاد را از دیدگاه [[عرفانی]] بازگشت موجودات و مظاهر به اصل خود<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> و رجوع از عالم کثرت به همان اسمی میداند که مبدأ ظهور آن موجودات است، اگرچه [[مرجع]] کل، همان [[هویت]] [[الهی]] است؛ ولی از آنجاکه هویت الهی بدون [[حجاب]] [[اسما]] بر موجودات تجلی نمیکند، رجوع همه موجودات به اسما خاص خود خواهد بود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲–۲۹۳.</ref> از این رجوع و [[قبض]] موجودات به مقام [[مالکیت]] مطلقه [[حق]] تعبیر میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲–۲۹۳؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۷–۱۰۸.</ref> به باور ایشان، از آنجاکه موجودات به منزله قوا و ابزار [[انسان کامل]] شمرده میشوند، همانگونه که [[آفرینش]] موجودات، به واسطه [[رب]] انسان کامل از حضرت [[غیب]] صورت میگیرد، معاد و رجوع آنها از حضرت [[شهادت]] نیز توسط انسان کامل صورت میگیرد؛<ref>امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۲۰؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۱.</ref> چنانکه برخی فقرات [[زیارت جامعه]] (ایاب الخلق الیکم: بازگشت [[مردم]] به سوی شماست) به این نکته اشاره میکند و این سرّی از [[اسرار]] [[توحید]] است؛ زیرا رجوع به انسان کامل رجوع به [[الله]] است؛ بدین سبب که [[انسان کامل]]، فانی فیالله و باقی به بقای اوست و خود از اسمای حسنا و [[اسم اعظم]] [[الهی]] است | [[امام خمینی]] حقیقت معاد را از دیدگاه [[عرفانی]] بازگشت موجودات و مظاهر به اصل خود<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.</ref> و رجوع از عالم کثرت به همان اسمی میداند که مبدأ ظهور آن موجودات است، اگرچه [[مرجع]] کل، همان [[هویت]] [[الهی]] است؛ ولی از آنجاکه هویت الهی بدون [[حجاب]] [[اسما]] بر موجودات تجلی نمیکند، رجوع همه موجودات به اسما خاص خود خواهد بود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲–۲۹۳.</ref> از این رجوع و [[قبض]] موجودات به مقام [[مالکیت]] مطلقه [[حق]] تعبیر میشود.<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲–۲۹۳؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۷–۱۰۸.</ref> به باور ایشان، از آنجاکه موجودات به منزله قوا و ابزار [[انسان کامل]] شمرده میشوند، همانگونه که [[آفرینش]] موجودات، به واسطه [[رب]] انسان کامل از حضرت [[غیب]] صورت میگیرد، معاد و رجوع آنها از حضرت [[شهادت]] نیز توسط انسان کامل صورت میگیرد؛<ref>امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۲۰؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۱.</ref> چنانکه برخی فقرات [[زیارت جامعه]] (ایاب الخلق الیکم: بازگشت [[مردم]] به سوی شماست) به این نکته اشاره میکند و این سرّی از [[اسرار]] [[توحید]] است؛ زیرا رجوع به انسان کامل رجوع به [[الله]] است؛ بدین سبب که [[انسان کامل]]، فانی فیالله و باقی به بقای اوست و خود از اسمای حسنا و [[اسم اعظم]] [[الهی]] است<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | ||
== | == اثبات امکان و ضرورت == | ||
{{اصلی|اثبات معاد}} | |||
[[قرآن کریم]] از راههای مختلفی بر معاد و امکان آن [[استدلال]] کرده است؛ مانند: | [[قرآن کریم]] از راههای مختلفی بر معاد و امکان آن [[استدلال]] کرده است؛ مانند: | ||
# [[لزوم]] [[عبث]] در [[خلق]] موجودات بدون معاد {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ}}<ref>«و ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم» سوره دخان، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«ما آن دو را جز به حقّ نیافریدهایم ولی بیشتر آنان نمیدانند» سوره دخان، آیه ۳۹.</ref> | # [[لزوم]] [[عبث]] در [[خلق]] موجودات بدون معاد {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ}}<ref>«و ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم» سوره دخان، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«ما آن دو را جز به حقّ نیافریدهایم ولی بیشتر آنان نمیدانند» سوره دخان، آیه ۳۹.</ref>.<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۸/۱۴۶.</ref> | ||
# [[قدرت خداوند]] بر معاد موجودات همانند اصل [[آفرینش]]؛ زیرا کسی که [[قدرت]] بر ایجاد نخستین داشته است، | # [[قدرت خداوند]] بر معاد موجودات همانند اصل [[آفرینش]]؛ زیرا کسی که [[قدرت]] بر ایجاد نخستین داشته است، قادر بر اعاده آن نیز هست {{متن قرآن| وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ }}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) میافروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۷۸-۸۰.</ref>؛ {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ}}<ref>«آیا در نیافتهاند که چگونه خداوند آفریدن (آفریدگان) را میآغازد و سپس آن را باز میگرداند؛ بیگمان این، بر خداوند آسان است» سوره عنکبوت، آیه ۱۹.</ref>.<ref>ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۶/۲۴۴.</ref> | ||
# لزوم جزای [[بندگان]] بر اساس [[قسط و عدل]] {{متن قرآن|إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ}}<ref>«بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوی اوست؛ بیگمان او آفرینش را میآغازد آنگاه آن را باز میگرداند تا به آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، دادگرانه پاداش دهد و آنان که کافرند برای کفری که میورزیدهاند نوشابهای از آب جوشان» سوره یونس، آیه ۴.</ref> | # لزوم جزای [[بندگان]] بر اساس [[قسط و عدل]] {{متن قرآن|إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ}}<ref>«بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوی اوست؛ بیگمان او آفرینش را میآغازد آنگاه آن را باز میگرداند تا به آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، دادگرانه پاداش دهد و آنان که کافرند برای کفری که میورزیدهاند نوشابهای از آب جوشان» سوره یونس، آیه ۴.</ref>.<ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۷/۱۹۶–۱۹۷.</ref> | ||
[[اندیشمندان اسلامی]] با بهرهگیری از دو راه [[نقلی]] و [[عقلی]] به [[اثبات معاد]] پرداختهاند: | [[اندیشمندان اسلامی]] با بهرهگیری از دو راه [[نقلی]] و [[عقلی]] به [[اثبات معاد]] پرداختهاند: | ||
خط ۵۲: | خط ۴۷: | ||
#طریق عقلی، مانند: | #طریق عقلی، مانند: | ||
##'''[[برهان]] [[حکمت]]:''' [[خداوند]] موجودات را در راه استکمال قرار داده است که در این مسیر هر یک به کمال لایق خود میرسند و برای این استکمال، [[هدف]] و غایتی است که آن معاد و [[عالم آخرت]] است؛ وگرنه این استکمال [[لغو]] و بینتیجه خواهد بود؛<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۳۹–۴۴۰؛ جوادی آملی، تسنیم، ۲۴/۵۰۱.</ref> | ##'''[[برهان]] [[حکمت]]:''' [[خداوند]] موجودات را در راه استکمال قرار داده است که در این مسیر هر یک به کمال لایق خود میرسند و برای این استکمال، [[هدف]] و غایتی است که آن معاد و [[عالم آخرت]] است؛ وگرنه این استکمال [[لغو]] و بینتیجه خواهد بود؛<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۳۹–۴۴۰؛ جوادی آملی، تسنیم، ۲۴/۵۰۱.</ref> | ||
##'''[[برهان حرکت]] جوهری:''' همه موجودات از طریق حرکت جوهری که در ذات و جوهر آنها موجود است، به سوی مبدأ عالم حرکت میکنند و برای این حرکت غایتی است که آن معاد است | ##'''[[برهان حرکت]] جوهری:''' همه موجودات از طریق حرکت جوهری که در ذات و جوهر آنها موجود است، به سوی مبدأ عالم حرکت میکنند و برای این حرکت غایتی است که آن معاد است<ref>ملاصدرا، مجموعة الرسائل، ۳۶۴–۳۶۵.</ref>. همچنین [[براهین]] دیگری نیز مانند برهان [[عدالت]] و [[برهان فطرت]] بر معاد اقامه شده است. | ||
[[امام خمینی]] نیز معاد را از راه نقلی، عقلی و [[فطری]] اثباتشدنی میداند و [[معتقد]] است از جهت نقلی، ثبوت معاد از نگاه [[آیات]] و [[روایات]] امری ضروری است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۹۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۲ و ۱۸۶.</ref> از دیدگاه ایشان، [[قرآن کریم]] نیز از راه [[دلیل عقلی]] به [[اثبات معاد]] پرداخته است. [[استدلال]] برخی آیات {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ }}<ref>«و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم. سپس او را نطفهای در جایگاهی استوار نهادیم. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است.سپس بیگمان شما پس از این خواهید مرد. آنگاه به یقین شما در روز رستخیز برانگیخته خواهید شد» سوره مؤمنون، آیه ۱۲-۱۶.</ref> از راه [[برهان]] لمی است که [[حد وسط]]، علت غایی است و این دسته از [[ادله]] از محکمترین دلیلهاست.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱۶.</ref> به [[باور]] [[امام خمینی]]، آیاتی مانند {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و اوست که آفریدن (آفریدگان) را میآغازد سپس آن را باز میآورد و این بر او آسانتر است و در آسمانها و زمین مثل برتر، او راست و او پیروزمند فرزانه است» سوره روم، آیه ۲۷.</ref> از راه علت فاعلی، تأکید میکند بر اینکه [[معاد]] و [[بعث]] بر [[خداوند]] از [[آفریدن]] [[آسمانها]] و [[زمین]] آسانتر است؛ زیرا آفریدن موجوداتی که در ایجاد تنها به علت فاعلی و [[ابداع]] نیاز دارند، از موجودات طبیعی، مانند آسمانها و زمین که افزون بر علت فاعلی، به علت قابلی و [[استعداد]] نیز نیازمندند، آسانتر است. از اینرو آفریدن در [[عالم آخرت]] که در آن علت قابلی و | [[امام خمینی]] نیز معاد را از راه نقلی، عقلی و [[فطری]] اثباتشدنی میداند و [[معتقد]] است از جهت نقلی، ثبوت معاد از نگاه [[آیات]] و [[روایات]] امری ضروری است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۹۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۲ و ۱۸۶.</ref> از دیدگاه ایشان، [[قرآن کریم]] نیز از راه [[دلیل عقلی]] به [[اثبات معاد]] پرداخته است. [[استدلال]] برخی آیات {{متن قرآن|وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ }}<ref>«و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم. سپس او را نطفهای در جایگاهی استوار نهادیم. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است.سپس بیگمان شما پس از این خواهید مرد. آنگاه به یقین شما در روز رستخیز برانگیخته خواهید شد» سوره مؤمنون، آیه ۱۲-۱۶.</ref> از راه [[برهان]] لمی است که [[حد وسط]]، علت غایی است و این دسته از [[ادله]] از محکمترین دلیلهاست.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱۶.</ref> به [[باور]] [[امام خمینی]]، آیاتی مانند {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«و اوست که آفریدن (آفریدگان) را میآغازد سپس آن را باز میآورد و این بر او آسانتر است و در آسمانها و زمین مثل برتر، او راست و او پیروزمند فرزانه است» سوره روم، آیه ۲۷.</ref> از راه علت فاعلی، تأکید میکند بر اینکه [[معاد]] و [[بعث]] بر [[خداوند]] از [[آفریدن]] [[آسمانها]] و [[زمین]] آسانتر است؛ زیرا آفریدن موجوداتی که در ایجاد تنها به علت فاعلی و [[ابداع]] نیاز دارند، از موجودات طبیعی، مانند آسمانها و زمین که افزون بر علت فاعلی، به علت قابلی و [[استعداد]] نیز نیازمندند، آسانتر است. از اینرو آفریدن در [[عالم آخرت]] که در آن علت قابلی و تحول استعدادها نیست، آسانتر است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱۷–۵۲۰.</ref>. | ||
امام خمینی از جهت [[عقلی]] [[براهین]] متعددی برای [[ضرورت]] معاد برشمرده است؛ ازجمله: | امام خمینی از جهت [[عقلی]] [[براهین]] متعددی برای [[ضرورت]] معاد برشمرده است؛ ازجمله: | ||
# '''حرکت جوهری:''' اثبات معاد از راه ترقیات وجودی و حرکت جوهری و بیان تطورات و غایات [[انسان]] محکمترین ادله اثبات معاد | # '''حرکت جوهری:''' اثبات معاد از راه ترقیات وجودی و حرکت جوهری و بیان تطورات و غایات [[انسان]] محکمترین ادله اثبات معاد است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱۶–۵۱۷.</ref>؛ | ||
# ''' | # '''تجرد نفس:''' از آثار تجرد نفس این است که [[فساد]] در آن راه نمییابد؛ زیرا فساد نیازمند به ماده است که از لوازم اجسام است؛ پس این [[نفوس]] مجرده پس از فساد بدن و جدایی از آن باقی میمانند و فنایی ندارند، بلکه باقی در عالم دیگرند؛ البته با این راه، اصل معاد [[اثبات]] میشود<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۹–۲۰۰.</ref>؛ | ||
# '''[[عدالت]] در | # '''[[عدالت]] در جزا:''' محدود بودن عالم طبیعت برای جزا و [[پاداش اعمال]] افراد اقتضا میکند عالم دیگری باشد تا افراد در آن عالم جزا داده شوند؛ زیرا چهبسا افراد جنایاتی در [[دنیا]] انجام میدهند که [[عذاب]] آن در دنیا ممکن نیست و این نشان میدهد عالم دیگری است که این جزا در آن ممکن میشود<ref>امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۰۵ و ۸/۲۴۶.</ref>. | ||
[[امام خمینی]] [[معاد]] را از جهت [[فطری]] قابل [[اثبات]] میداند و بر این [[باور]] است که در [[فطرت انسان]] [[حب]] و [[عشق]] به بقا و [[تنفر]] از فنا و نابودی هست و این عشق فعلی، [[معشوق]] فعلی نیاز دارد که همان [[عالم آخرت]] است که فنا در آن راه ندارد. این عشق و [[محبت]] به امر موهوم نیست؛ زیرا امر موهوم، [[امر]] ناقصی است و [[انسان]] طالب کمال مطلق است<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۴–۱۸۷؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۱.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | |||
==باور به معاد== | |||
{{اصلی|ایمان به معاد}} | |||
=== آثار اعتقاد به معاد === | |||
[[قرآن کریم]] اعتقاد به معاد را دارای نتایج [[اخروی]] و [[دنیوی]] میداند. ازجمله نتایج اخروی آن ایجاد انگیزه به انجام [[اعمال صالح]] {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref> [[دوری از گناهان]] {{متن قرآن|قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا}}<ref>«گفتند هرگز تو را بر برهانهایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر میآید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری میتوانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.</ref> دوری از دلبستن به دنیا {{متن قرآن|وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و بیگمان برای کسانی که پرهیزگاری میورزند سرای واپسین نیکوتر است؛ آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه 32.</ref> و تسلیم بودن در برابر [[اوامر الهی]] و [[خضوع]] و [[خشوع]] در برابر آن {{متن قرآن|وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }}<ref>«از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵-۴۶.</ref> است و ازجمله نتایج دنیوی آن پرورش انساندوستی، مانند [[ایثار]]، گذشت، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}<ref>«و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.</ref> حمایت از محرومان و کمک به دیگران {{متن قرآن|أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ وَلا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ }}<ref>«آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ میشمارد دیدهای؟ او همان کسی است که یتیم را میراند و (مردم را) به سیر کردن مستمند برنمیانگیزد» سوره ماعون، آیه ۱-۳.</ref> است. [[روایات]] نیز به یادآوری [[معاد]] و [[مرگ]] سفارش فراوان کرده و آن را سبب [[زهد]] در دنیا<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۳۱ و ۸/۱۷۲.</ref> و [[حفظ]] [[انسان]] از وقوع در [[معاصی]]<ref>نهج البلاغه، ح۱۹۴، ۵۴۶.</ref> شمردهاند؛ همچنین یاد مرگ را سبب از میانرفتن [[لذتها]]، مکدرشدن [[شهوات]] و قطع [[آرزوها]] دانستهاند.<ref>نهجالبلاغه، خ۹۸، ۱۳۵.</ref> [[اندیشمندان اسلامی]] نیز [[باور به معاد]] را مانع [[پیروی از هوای نفس]] و فرو رفتن در [[شهوات]]،<ref>ملاصدرا، کسر الاصنام، ۲۴۱.</ref> [[ارتکاب گناهان]] و تضییع [[حقوق]] دیگران<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۱۸؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۴/۱۱۱–۱۱۲.</ref> میشمارند و [[انکار]] آن را سبب فرورفتن در علایق [[دنیوی]] میدانند<ref>طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۵/۳۱.</ref>. | |||
[[امام خمینی]] [[معاد]] را از | [[امام خمینی]] [[باور]] [[معاد]] و بازخواست در [[عالم آخرت]] را سبب [[حفظ]] [[انسان]] از [[لغزشها]] میداند<ref>امما خمینی، تفسیر حمد، ۱۰۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۰۲.</ref> و یادآور شده است اگر کسی احتمال دهد همه [[اعمال]] او ثبت و ضبط میشود و گفتار و [[کردار]] او حساب و عقابی دارد و خود را در محضر [[حقتعالی]] مشاهده کند، نمیتواند نسبت به [[گناهان]] [[بیباک]] باشد،<ref>امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۰.</ref> بلکه خود را برای عالم آخرت آماده میکند<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۲.</ref> و به درمان [[رذایل اخلاقی]] و طهارت قلب خود میپردازد.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۷۴.</ref> همچنین باور به [[آخرت]] سبب [[استقامت]] در [[هدف]] و زوال [[ترس]] میشود؛<ref>امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۵.</ref> زیرا [[معتقد]] به معاد میداند مسافری است که به سوی مقصدی [[سفر]] میکند که در این سفر پرخطر به زاد و [[توشه]] نیاز دارد و بدون آن به [[هلاکت]] میافتد و نمیداند چه [[زمان]]، وقت کوچکردن از این عالم است؛ پس لازم است دایم مشغول جمع زاد و راحله باشد و لحظهای [[غفلت]] نکند؛<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۷۵.</ref> چنانکه فراموشی آخرت سبب میشود انسان [[عزم]] و [[اراده]] اصلاح خود و حرکت به سوی مقصد را از دست بدهد<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۷۴.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | ||
== چگونگی معاد == | == چگونگی معاد == | ||
چگونگی معاد به دو صورت [[معاد روحانی]] و | چگونگی معاد به دو صورت [[معاد روحانی]] و جسمانی مطرح شده است. معاد روحانی به معنای تحمل جزا و [[پاداش]] از ناحیه نفس است که امری مجرد و [[روحانی]] است؛ اما در [[معاد جسمانی]] جزا و پاداش بر بدن وارد میشود که امری جسمانی است. بحث از چگونگی معاد در [[ادیان الهی]] مطرح بوده است. در برخی [[کتب آسمانی]] چنانکه امام خمینی نیز به آن اشاره کرده<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۷۲.</ref> آمده است که در [[قیامت]] [[انسانها]] روحانی و شبیه به [[فرشتگان]] میشوند.<ref>کتاب مقدس، متی، ب۲۲، ۲۴–۳۱.</ref> [[اندیشمندان اسلامی]] نیز در چگونگی معاد [[اختلاف]] دارند. برخی [[متکلمان]]<ref>فخر رازی، المحصل، ۵۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۷۸ و ۷/۵۰.</ref> و برخی [[فقیهان]] چنانکه ظاهر سخن آنان نشان میدهد<ref>کاشفالغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۱/۵۹.</ref> تنها به جسمانی بودن معاد قائلاند و [[ارسطو]] و [[پیروان]] او از مشائین به روحانی بودن آن قائل شدهاند.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۵۴۸.</ref> قائلان به معاد روحانی بر این باورند که [[نفوس]] [[انسانی]]، پس از [[مرگ]]، از بدن و مواد عنصری جدا میشوند و سعیدان و کاملان به عالم اعلا و عالم [[عقل]] متصل میشوند؛ اما افراد [[شقیّ]] و ناقص از این اتصال محجوب میمانند و نفوس آنها متحمل [[عذاب]] و [[جهنم]] میشوند.<ref>شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۵۴۸–۵۴۹.</ref> بیشتر حکما به [[روحانی]] و جسمانیبودن [[معاد]] قائلاند.<ref>میرداماد، القبسات، ۴۳۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۰۲–۴۰۳.</ref> | ||
[[امام خمینی]]، مانند برخی حکمای دیگر<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۱؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۰۰؛ میرداماد، مصنفات، ۲/۹۷.</ref> معاد را | [[امام خمینی]]، مانند برخی حکمای دیگر<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۱؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۰۰؛ میرداماد، مصنفات، ۲/۹۷.</ref> معاد را جسمانی و روحانی میداند و [[باور]] دارد [[انسان]] با همین بدن جسمانی اما به گونهای خاص در [[برزخ]] و [[آخرت]] حضور مییابد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۴–۴۰۵.</ref> به باور ایشان، تعلق [[روح]] به این بدن پس از [[مرگ]] در [[حقیقت]] همان توجه به نفس خود است که در هنگام سکرات از آن [[غافل]] شده بود و بدین معنا نیست که در آن بدنی که دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات نیز تحلیل رفته و آن را به دور انداخته است، بلکه نفس به همراه بدن [[حقیقی]] و [[اخروی]] خود خواهد بود و نسبت نفس به این بدن طبیعی، مانند دیگر اجسام است؛ البته [[شرع]] به اعتبار اینکه این بدن در گذشته، بدن [[مؤمن]] بوده، برای آن احترامی قائل شده است؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۰.</ref> اما [[روحانیت]] معاد بدین سبب است که وقتی [[نفس انسان]] [[قوی]] شود و علاقه آن به بدن تمام شود و به [[حقتعالی]] بازگردد، برای او [[سعادت]] و بهجتی است که در وصف نیاید<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۲.</ref>. | ||
به باور امام خمینی، صورت [[باطنی]] انسان بر اساس [[اخلاق]] و ملکاتی است که کسب میکند که اگر | به باور امام خمینی، صورت [[باطنی]] انسان بر اساس [[اخلاق]] و ملکاتی است که کسب میکند که اگر ملکات]] [[شیطانی باشد، به همان صورت شیطانی و اگر ملکات و [[اخلاق نیکو]] باشد، به صورتهای [[نیکو]] در [[قیامت]] [[محشور]] میشود و این هیئات در همین [[دنیا]] به همراه او موجود است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۳۴ و ۴۷۷.</ref> و با خروج نفس از این بدن، آن صورت باطنی و [[غیبی]] که [[حقیقت انسان]] به آن است، پس از مرگ باقی میماند و در برزخ و قیامت با آن صورت و ملکات [[محشور]] میشود؛<ref>امام خمینی، چهل حدیث، ۱۵.</ref> زیرا بدن در [[آخرت]] ظل و [[سایه]] [[روح]] است. از این جهت [[صور]] [[غیبی]] تابع ملکاتی است که نفس کسب کرده است؛ برای مثال اگر نفس دارای [[تکبر]] باشد که ناشی از [[ضعف]] و کوچک بودن نفس است در آخرت بدن به صورت [[حیوان]] کوچک و بیمقداری ظهور میکند.<ref>امام خمینی، حدیث جنود، ۳۵۰–۳۵۱.</ref>. | ||
حکمای | حکمای مشاء و اشراق که قائل به تجرد [[نفوس]] ناطقهاند، معتقدند نفوس [[اهل]] [[سعادت]] پس از [[مرگ]] به مبادی عالیه و عالم [[عقول]] متصل میشوند و [[لذتها]] و بهجتهای [[عقلی]] و [[روحانی]] دارند؛<ref>ابنسینا، الاشارات، ۱۴۰؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۲۶.</ref> اما نفوس افراد متوسط، از آنجاکه علاقهای به بدن ندارند، پس از [[تحمل]] [[عذاب]] به مجردات میپیوندند.<ref>ابنسینا، الاضحویه، ۱۵۲–۱۵۳؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۳۰.</ref> [[ابنسینا]] بر این [[باور]] است که نفوس افراد [[مستضعف]] و [[جاهل]]، به اجرام سماوی و مانند آن تعلق میگیرند.<ref>ابنسینا، الاشارات، ۱۴۱.</ref> [[شیخ اشراق]] بر این باور است که نفوس افراد متوسط و افراد [[شقی]] به مُثل معلقه و [[عالم مثال]] منفصل میپیوندند و لذتهای [[جسمانی]] و عذابهای آن را در آن عالم تحمل میکنند<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۲۹–۲۳۱.</ref> و ممکن است نفوس [[اشقیا]]، به اجرام دخانی تحت فلک قمر تعلق یابند.<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۱/۹۰؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۵۰.</ref> | ||
به باور [[امام خمینی]]، ابنسینا نتوانسته تجرد خیالی و برزخی را [[اثبات]] کند و | به باور [[امام خمینی]]، ابنسینا نتوانسته تجرد خیالی و برزخی را [[اثبات]] کند و قوه خیال را مادی میدانست؛ از اینرو از اثبات [[معاد روحانی]] برای همه [[مردم]] عاجز شد و آن را تنها برای کاملانی که به مرتبه [[قوه عاقله]] [[دست]] یافتهاند، اثبات کرد؛ در حالیکه [[انسانها]] با حرکت جوهری به مرتبه برزخی نایل میشوند<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷–۴۲۸ و ۴۳۶.</ref> و از حالت [[مادیت]] محض که در حالت جنینی است، به مرحله متوسطی میرسند که در این مرحله نفس دارای تجرد برزخی میگردد و مستقل میشود. در این مرحله، نفس [[قوای ادراکی]] و تحریکی مییابد و این قوا از آنجاکه [[شئون]] نفس میشوند، به [[استقلال]] نفس، مستقل خواهند شد و وقتی نفس از عالم طبیعت خارج میشود، این قوا نیز نفس را [[همراهی]] میکنند. در نتیجه در عالم دیگر، حواس پنجگانه و قوای دیگر به همراه نفس موجود است؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۶–۴۳۷.</ref> زیرا [[قوای ادراکی]] که در [[انسان]] است، [[حقیقت]] برزخی نفس است و تا زمانی که انسان در عالم طبیعت است، [[ادراک]] این قوا مشروط به شرایطی است؛ چنانکه دیدن به چشم نیاز دارد؛ اما زمانی که نفس از عالم طبیعت خارج شد، این قوا که لوازم ذاتی نفس است، در آن موجود است و به واسطه قوه خیال و قوای ظاهری ادراکهای مختلف و التذاذهای برزخی خواهد داشت<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۹–۴۱۱.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | ||
== رابطه نفس و | === رابطه نفس و بدن === | ||
یکی از مباحث مهمی که در [[درک]] درست [[معاد]] و جسمانیبودن آن دخالت دارد، چگونگی [[ارتباط]] نفس با بدن در [[دنیا]] و چگونگی [[اتحاد]] این دو میباشد. [[امام خمینی]]، مانند دیگر [[حکما]]<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲/۹، ۱۸۷–۱۹۶؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۳/۱۶۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹.</ref> رابطه نفس و بدن را رابطهای تدبیری میداند که نفس برای رسیدن به [[کمالات]] لایق خود، بدن را [[تدبیر]] میکند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۶۱.</ref> اما چگونگی این رابطه مورد [[اختلاف]] است. برخی آن را رابطهای حلولی میدانند که نفس در بدن [[حلول]] کرده است<ref>افلوطین، تاسوعات، ۳۲۵؛ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۴۴.</ref> و برخی نیز آن را تعلق اضافی میشمارند.<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۱/۴۹۶ و ۳/۱۶۹.</ref> از دیدگاه | یکی از مباحث مهمی که در [[درک]] درست [[معاد]] و جسمانیبودن آن دخالت دارد، چگونگی [[ارتباط]] نفس با بدن در [[دنیا]] و چگونگی [[اتحاد]] این دو میباشد. [[امام خمینی]]، مانند دیگر [[حکما]]<ref>ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲/۹، ۱۸۷–۱۹۶؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۳/۱۶۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹.</ref> رابطه نفس و بدن را رابطهای تدبیری میداند که نفس برای رسیدن به [[کمالات]] لایق خود، بدن را [[تدبیر]] میکند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۶۱.</ref> اما چگونگی این رابطه مورد [[اختلاف]] است. برخی آن را رابطهای حلولی میدانند که نفس در بدن [[حلول]] کرده است<ref>افلوطین، تاسوعات، ۳۲۵؛ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۴۴.</ref> و برخی نیز آن را تعلق اضافی میشمارند.<ref>شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۱/۴۹۶ و ۳/۱۶۹.</ref> از دیدگاه حکمت متعالیه، رابطه نفس و بدن، رابطهای انضمامی نیست که نفس و بدن دو حقیقت جدا باشند که به هم منضم شده باشند، بلکه رابطه آنها اتحادی است؛ مانند تعلق صورت به ماده.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۰۹ و ۹/۲، ۱۰۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۶–۱۶۸.</ref> | ||
از دیدگاه [[ملاصدرا]]، نفس در آغاز وجود، [[حکم]] صورت برای ماده | از دیدگاه [[ملاصدرا]]، نفس در آغاز وجود، [[حکم]] صورت برای ماده جسمانی را دارد و پس از طی مراحلی با حرکت جوهری به مقام تجرد میرسد؛ بنابراین نفس در آغاز حدوث، جسمانی و در بقا [[روحانی]] است<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۴۵–۳۴۷ و ۹/۸۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۴–۶۶ و ۴۱۳؛ مقاله نفس.</ref> و این بدن، نفس را با خروج از [[دنیا]] [[همراهی]] میکند و همچنانکه نفس اشتداد وجودی دارد، بدن نیز در حال حرکت و کمال وجودی است و از مرتبهای به مرتبه دیگر [[ترقی]] میکند؛ مانند حرکت نطفه به علقه و جنین. خروج بدن از مرتبه طبیعی به مرتبه برزخی نیز یک نوع اشتداد وجودی است که موجود از [[ضعف]] و نقص عالم طبیعت بیرون میرود و صاف و لطیف میشود؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۰–۵۴۱.</ref> البته بدنی که [[متحد]] با نفس است، [[حقیقت]] بدن است که منطبق بر بدن مادی، مثالی و [[اخروی]] میشود. از اینرو تبدل بدن زیانی به تشخص آن و [[اتحاد]] آن با بدن طبیعی نمیزند و بدن طبیعی که پس از [[مرگ]] آن را رها میکند، مانند زوایدی است که تعلق بالعرض به نفس دارد و بدن [[حقیقی]] همان است که پس از مرگ نیز باقی میماند؛<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۹۹.</ref> زیرا بدن طبیعی در [[عالم دنیا]] از لوازم ذات نفس یا ذاتیات نفس نیست. از اینرو این بدن طبیعی با حرکت جوهری و اشتداد وجودی به بدن برزخی تبدیل میشود؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۱.</ref> اما در [[عالم آخرت]] بدن ظهور کامل نفس است و جسم اخروی به ظهور تام نفس [[قائم]] است. از این جهت جسم در [[آخرت]] قویتر خواهد بود و تحمل عذابهای شدید را دارد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۵.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | ||
==نظریه معاد جسمانی== | ==نظریه معاد جسمانی== | ||
=== اثبات معاد جسمانی=== | === اثبات معاد جسمانی=== | ||
قائلان به معاد جسمانی، به | قائلان به معاد جسمانی، به ظواهر برخی [[آیات]] که دلالت میکند بر اینکه [[انسانها]] از قبرها برانگیخته میشوند {{متن قرآن|أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ}}<ref>«آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟» سوره قیامه، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ}}<ref>«چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم» سوره قیامه، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ}}<ref>«آیا نمیداند (چه بر سرش میآید) آنگاه که: آنچه در گورهاست، زیر و رو گردد» سوره عادیات، آیه ۹.</ref> استناد کردهاند؛<ref>ابوالفتوح، مفتاح الباب، چاپ شده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، ۲۰۸.</ref> زیرا [[قبر]] جایگاه جسم انسانهاست و آیاتی که دلالت میکنند بر اینکه [[خداوند]] اعضای بدن انسان، مانند استخوانهای پوسیده {{متن قرآن| وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ }}<ref>«و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) میافروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۷۸-۸۰.</ref>؛ <ref>مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۲۵۹.</ref> بلکه سرانگشتان آنها را جمع میکند {{متن قرآن|أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ}}<ref>«آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟» سوره قیامه، آیه ۳.</ref>، {{متن قرآن|بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ}}<ref>«چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم» سوره قیامه، آیه ۴.</ref> <ref>آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۲۶۲–۲۶۶.</ref> و همچنین روایاتی که ظهور در جمع شدن اعضای پوسیده [[انسان]] و برانگیختهشدن از قبرها دارد،<ref>نهج البلاغه، خ۸۲، ۹۳.</ref> بر جسمانی بودن [[معاد]] دلالت میکنند. | ||
برخی [[متکلمان]] در توجیه ظاهر [[شریعت]] در جسمانیبودن معاد، [[باور]] دارند [[معاد جسمانی]] در [[حقیقت]] جمع اجزای باقیمانده انسان و به همان صورت | |||
برخی [[متکلمان]] در توجیه ظاهر [[شریعت]] در جسمانیبودن معاد، [[باور]] دارند [[معاد جسمانی]] در [[حقیقت]] جمع اجزای باقیمانده انسان و به همان صورت بدن سابق است.<ref>فخر رازی، الاربعین، ۲/۵۵–۵۶؛ فخر رازی، المحصل، ۵۵۵–۵۵۶؛ حلی، کشف المراد، ۴۰۶.</ref> [[امام خمینی]] این توجیه را مستلزم [[انکار معاد]] میداند؛ زیرا معاد از دیدگاه [[ادیان الهی]] رجوع به یک نشئه دیگر است؛ در حالیکه این توجیه رجوع به نشئه دیگر را [[نفی]] میکند. افزون بر اینکه این بدن، عین بدن سابق نیست، بلکه مثل آن است. همچنین لازمه این گفته همانند [[اعتقاد]] به [[تناسخ]] [[باطل]] است؛ زیرا نفس پس از انقطاع از بدن، دوباره به بدن بازمیگردد.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۷.</ref> | |||
برخی متکلمان برای تصحیح [[حشر]] و معاد جسمانی، قائل به جواز [[اعاده معدوم]] شدند؛ بدین معنا که خداوند همه موجودات را معدوم میکند و سپس همان موجودات را برای رسیدن به نتایج [[اعمال]] خود زنده میسازد؛<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹.</ref> اما از دیدگاه | برخی متکلمان برای تصحیح [[حشر]] و معاد جسمانی، قائل به جواز [[اعاده معدوم]] شدند؛ بدین معنا که خداوند همه موجودات را معدوم میکند و سپس همان موجودات را برای رسیدن به نتایج [[اعمال]] خود زنده میسازد؛<ref>تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹.</ref> اما از دیدگاه حکما و برخی متکلمان امامیه<ref>ابنسینا، التعلیقات، ۱۴۹؛ ابنمیثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۷؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۱/۵۰۲–۵۲۰.</ref>، اعاده معدوم امری محال است. امام خمینی نیز استحاله آن را امری واضح میداند؛ زیرا لازم میآید عدم میان شیء و خود آن فاصله شود<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۷–۵۲۸.</ref>. | ||
[[ملاصدرا]] را میتوان از نخستین کسانی دانست که توانست جسمانیبودن معاد را از راه [[برهان]] [[اثبات]] کند. ایشان با استفاده از اصول و مقدمات بسیاری [[معاد جسمانی]] را [[اثبات]] کرده است؛ ازجمله: | [[ملاصدرا]] را میتوان از نخستین کسانی دانست که توانست جسمانیبودن معاد را از راه [[برهان]] [[اثبات]] کند. ایشان با استفاده از اصول و مقدمات بسیاری [[معاد جسمانی]] را [[اثبات]] کرده است؛ ازجمله: | ||
# اصالت وجود؛ | # اصالت وجود؛ | ||
# | # تشخص در وجود؛ | ||
# تشکیک در وجود؛ | # تشکیک در وجود؛ | ||
# قوام [[حقیقت]] شیء مرکب به صورت آن؛ | # قوام [[حقیقت]] شیء مرکب به صورت آن؛ | ||
# [[هویت]] و تشخصداشتن | # [[هویت]] و تشخصداشتن بدن به نفس، نه به [[جرم]] آن؛ | ||
# تجرد | # تجرد قوه خیال؛ | ||
# حصول | # حصول صور خیالی بدون مشارکت ماده و جهت قابلی؛ | ||
# جامع اکوان متعدده، طبیعی، مثالی و عقلیبودن [[انسان]] | # جامع اکوان متعدده، طبیعی، مثالی و عقلیبودن [[انسان]]<ref>الحکمة المتعالیه، ۹/۱۸۵–۱۹۴.</ref>؛ | ||
# عارضشدن [[مرگ]] به واسطه کمال نفس و قطع تعلق از بدن، نه اضمحلال آن | # عارضشدن [[مرگ]] به واسطه کمال نفس و قطع تعلق از بدن، نه اضمحلال آن<ref>ملاصدرا، زاد المسافر، ۲۳.</ref>. | ||
ایشان با استفاده از این مقدمات نتیجه میگیرد اشخاص در [[معاد]]، با همان نفس و بدنی که در [[دنیا]] داشتند، [[محشور]] میشوند؛<ref>الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹۷–۱۹۸.</ref> اما خصوصیات بدن از وضع و مقدار، در تشخص بدن دخلی ندارد و تبدل آنها ضرری به تشخص آن نمیزند.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۶۶–۲۶۷؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۵.</ref> به [[باور]] [[ملاصدرا]]، نفس در [[قیامت]] کبرا، از طریق قوه خیال خود و با انشای بدن و بدون مشارکت ماده، آن را در عالم خارج ایجاد میکند<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹۲–۱۹۳.</ref> زیرا نفس به جهت قوت آن در [[آخرت]] و قلّت موانع و شواغل، [[قدرت]] ایجاد و [[تصرف]] را در خارج دارد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۲۰۱–۲۰۴.</ref> این بدن در آخرت، بدنی خارجی و [[جسمانی]] است، اگرچه خصوصیات بدن، مانند مقدار و وضع [[تغییر]] کرده باشد؛ زیرا تبدل این امور عرضی، پس از اینکه صورت [[نفسانی]] آن باقی باشد، در بقای [[شخصیت]] یک شخص تأثیر ندارد.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۹۹.</ref> | ایشان با استفاده از این مقدمات نتیجه میگیرد اشخاص در [[معاد]]، با همان نفس و بدنی که در [[دنیا]] داشتند، [[محشور]] میشوند؛<ref>الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹۷–۱۹۸.</ref> اما خصوصیات بدن از وضع و مقدار، در تشخص بدن دخلی ندارد و تبدل آنها ضرری به تشخص آن نمیزند.<ref>ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۶۶–۲۶۷؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۵.</ref> به [[باور]] [[ملاصدرا]]، نفس در [[قیامت]] کبرا، از طریق قوه خیال خود و با انشای بدن و بدون مشارکت ماده، آن را در عالم خارج ایجاد میکند<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹۲–۱۹۳.</ref> زیرا نفس به جهت قوت آن در [[آخرت]] و قلّت موانع و شواغل، [[قدرت]] ایجاد و [[تصرف]] را در خارج دارد.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۲۰۱–۲۰۴.</ref> این بدن در آخرت، بدنی خارجی و [[جسمانی]] است، اگرچه خصوصیات بدن، مانند مقدار و وضع [[تغییر]] کرده باشد؛ زیرا تبدل این امور عرضی، پس از اینکه صورت [[نفسانی]] آن باقی باشد، در بقای [[شخصیت]] یک شخص تأثیر ندارد.<ref>ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۹۹.</ref> | ||
نظر ملاصدرا مورد | نظر ملاصدرا مورد نقد برخی حکما واقع شده است. برخی این نظر را منطبق بر ظاهر [[شریعت]] نپنداشته<ref>رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۱۶۶–۱۶۷.</ref> و [[غایت]] آن را اثبات نوعی معاد مثالی دانستهاند.<ref>(آملی، محمدتقی، درر الفوائد، ۲/۴۶۰.</ref> برخی نیز گفتهاند از آنجاکه نفس اصل و بدن فرع آن است، فرع به اصل، یعنی نفس بازمیگردد.<ref>مدرس تهرانی، مجموعه مصنفات حکیم موسی آقاعلی مدرس طهرانی، ۲/۹۱–۹۲.</ref> [[امام خمینی]] با نقل مقدمات مطرح شده ملاصدرا، جسمانی بودن معاد را قبول میکند؛ اما این بیان ملاصدرا را که بدن مخلوق نفس است، نمیپذیرد و [[باور]] دارد بدن در نشئه [[آخرت]]، معلول نفس نیست و این امر مستلزم دور است؛ زیرا نفس و بدن جدا از هم نیستند و نفس خود آن بدن است و یک شیء نمیتواند علت خود باشد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۵.</ref>. | ||
[[امام خمینی]] تقریر دیگری از [[معاد]] به دست میدهد که در آن به مقدمات متعدد [[ملاصدرا]] در [[اثبات]] [[معاد جسمانی]] نیاز ندارد. ایشان تنها از راه حرکت جوهری نفس و بدن، معاد جسمانی را اثبات میکند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۹–۵۴۲.</ref> به باور ایشان، | [[امام خمینی]] تقریر دیگری از [[معاد]] به دست میدهد که در آن به مقدمات متعدد [[ملاصدرا]] در [[اثبات]] [[معاد جسمانی]] نیاز ندارد. ایشان تنها از راه حرکت جوهری نفس و بدن، معاد جسمانی را اثبات میکند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۹–۵۴۲.</ref> به باور ایشان، تشخص نفس در طول حیات آن از [[زمان]] کودکی تا پیری متبدل نمیشود و تنها با حرکت جوهری [[ترقی]] وجودی مییابد و این بدن نیز تا زمانی که در دنیاست، امتداد جوهری دارد و این [[حقیقت]] پیوسته در حال حرکت است و از قوه به فعل و از مرتبه [[ضعیف]] به مرتبه قویتر منتقل میشود و تا زمانی که در عالم طبیعت است، جسم طبیعی است که به همراه هیولا و ماده است و با خروج از عالم طبیعت، جسم طبیعی، قشر خود را ـ که به منزله پوست آن بدن لطیف است ـ از دست میدهد و به جسمی لطیف و [[خالص]] بدل میشود<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۱ و ۵۴۱–۵۴۲.</ref> و در این حال، حرکت امتدادی جوهری متوقف میشود؛ زیرا اگر این حرکت در عالم مثال نیز ادامه یابد و جسم از عالم مثال هم بگذرد و به موجودی مجرد تبدیل شود، معاد دیگر [[روحانی]] خواهد بود؛ در حالیکه حرکت تنها در نشئه طبیعت وجود دارد؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۷۵.</ref> حتی انبیای کمّل{{ع}} نیز که به مرتبه ادراک عقلانی رسیدهاند و توجه به مراتب طبیعت و [[برزخ]] ندارند، از آنجاکه دارای [[سیر]] تدریجی طبیعیاند، با خروج از عالم طبیعت نیز بدن برزخی را به همراه خود دارند؛ زیرا این بدن از لوازم ذاتی و مراتب نفس است؛ همچنانکه قوایی، مانند خیال، [[بصر]]، [[سمع]] و ذوق نیز در بدن برزخی وجود دارد و هیچگاه [[روحانی]] و [[عقلانی]] محض نخواهد بود؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۰–۴۱۱.</ref> بنابراین [[معاد جسمانی]] و روحانی بدین معنا است که شخص در [[آخرت]]، افزون بر عذابها و لذتهای عقلانی، دارای عذابها و لذتهای جسمانی و [[حسی]] نیز باشد و با همان بدنی که داشته است، به [[کیفر]] و [[پاداش]] برسد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۵.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | ||
=== توجیه عقلی معاد جسمانی === | === توجیه عقلی معاد جسمانی === | ||
بدن [[انسانی]] در [[آخرت]] بعینه خواهد آمد و آن نشئه، غیر از این نشئه در مراتب شدت وجودی است و آنچه در صفت [[اهل]] جنّت وارد شده گفته ما را [[تأیید]] میکند در تبدل ابدان که {{عربی|إنهم جرد مرد أبناء ثلاثین سنة}} و {{عربی|إن أول زمرة یدخلون الجنة علی صورة القمر لیلة البدر ثم الذین یلونهم کأشد کوکب دری فی السماء إضاءة}} و {{عربی|إن ضرس الکافر یوم القیامة مثل احد}} و {{عربی|فخذه مثل البیضاء}} و {{عربی|مقعده من النار مسیرة ثلاث مثل الربذه}} و فی روایة: {{عربی|إنّ غلظ جلد الکافر اثنان و أربعون ذراعا}} و {{عربی|إن مجلسه فی جهنم ما بین مکة و المدینة}} و فی روایة اخری: {{عربی|إن الکافر یسحب لسانه الفرسخ و الفرسخین یتوطئوه}}<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۲۱۶.</ref>.<ref>[[بهروز محمدی منفرد|محمدی منفرد، بهروز]]، [[جهانشناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «جهانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۱۸.</ref> | |||
=== تبیین کیفیت معاد جسمانی === | === تبیین کیفیت معاد جسمانی === | ||
معلوم است که [[شخصیت]] و عینیت [[انسان]] با همین ناخن و مو و فضولات بدنی نمیباشد، چنانکه زید مثلاً به کسی در اوایل [[بلوغ]]، احسانی نمود، اگر آن شخص در سن هشتاد سالگی در مقابل زید به [[پاداش]] احسانش عرض تشکر نماید، اینطور نیست که به شخصی غیر آن [[محسن]] و [[منعم]] [[احترام]] کرده باشد؛ بلکه به عین همان شخص تشکر خود را اظهار کرده است، و یا اگر در اول بلوغ به زید مقروض بود و در هشتاد سالگی قرضش را به او ادا میکند، چنین نیست که هنوز بدهکار او باشد زیرا این شخص دیگری است که الآن به او [[پول]] میدهد، بلکه با | معلوم است که [[شخصیت]] و عینیت [[انسان]] با همین ناخن و مو و فضولات بدنی نمیباشد، چنانکه زید مثلاً به کسی در اوایل [[بلوغ]]، احسانی نمود، اگر آن شخص در سن هشتاد سالگی در مقابل زید به [[پاداش]] احسانش عرض تشکر نماید، اینطور نیست که به شخصی غیر آن [[محسن]] و [[منعم]] [[احترام]] کرده باشد؛ بلکه به عین همان شخص تشکر خود را اظهار کرده است، و یا اگر در اول بلوغ به زید مقروض بود و در هشتاد سالگی قرضش را به او ادا میکند، چنین نیست که هنوز بدهکار او باشد زیرا این شخص دیگری است که الآن به او [[پول]] میدهد، بلکه با ادای دین در همان آغاز، بدهی این فرد به خود زید پرداخت شده است، با اینکه زید انسانی است که از [[روز]] اوّلی که به [[دنیا]] آمده، غذاهایی خورده و جزء بدنش شده است و از طرف دیگر دائماً اجزائش تحلیل رفته است، به طوری که اگر حال او بررسی شود مشاهده میشود که زید، موجودی است که دائماً پوست و گوشت و استخوان و [[خون]] و مغز و مو و ناخن او تحلیل میرود و مثل یک ماری است که پیوسته از پوست خود بیرون میآید، منتهی جای این اجزاء تحلیل رفته را، دائماً به واسطه غذا پر میکند، و دائماً این موجود بالقوه از قوه به فعلیت درمیآید و روشن است که اینگونه نیست که عزرائیلی در لحظه آخر حاضر شده و او را در لحظه [[مرگ]] قبض روح کند بلکه گویی آرام آرام از طبیعت کنده میشود و به سوی نشئه [[آخرت]] حرکت میکند. | ||
حاصل سخن اینکه [[انسان]]، موجودی است که پیوسته از این نشئه به طرف آن نشئه، ذاتاً و جوهراً بیرون میرود؛ ولی دائماً صفای وجودی و شدت و | حاصل سخن اینکه [[انسان]]، موجودی است که پیوسته از این نشئه به طرف آن نشئه، ذاتاً و جوهراً بیرون میرود؛ ولی دائماً صفای وجودی و شدت و لطافت جوهری پیدا میکند، همین انسان مادی و طبیعی است که پیوسته به مدارج طبیعت ارتقا پیدا میکند؛ چنانکه از خاک [[ترقی]] کرده و بعد از ترقیاتی به صورت [[منی]] در رحم قرار میگیرد و از خون و علقه و مضغه و گوشت و استخوان و مغز، ارتقای ذاتی پیدا میکند و دارای جسم و بدن شده و صورتی پیدا کرده است، و همینطور صفای ذاتی و لطافت جسمی، [[روز]] افزون است تا به فعلیت کامل میرسد، و از یک طرف هم فضولات بدنی و جسمی از هر عضوی دور انداخته میشود و این بدن را تحلیل میدهد، با اینکه [[شخصیت]]، همان شخصیت و جسم، همان جسم است. پس این موجود، متدرّج الخروج از طبیعت به سوی صفای وجودی و شدت کمالی است که پیوسته از مرتبهای به مرتبهای میرود و همین جسم و بدن هم یک وجهه [[باطنی]] داشته که به صفای جسمی و لطافت بدنی کم کم تبدیل میشود، و با اینکه [[نظام]] وجود یک رشته متصلی است، اما این موجود طبیعی از کدورت و [[ظلمت]] و [[ضعف]] و نقص، رو به کمال وجودی میرود؛ بهطوری که در نظام وجود به نظر میرسد مرتبه [[پست]] آن، با مرتبه وسطی دو [[حقیقت]] است؛ چون مشوب به عدم و [[ظلمت]] است و به جایی میرسد که از کدورت، صاف و از [[ضعف]]، خالی میشود و گویا دو عالم جدا از هم میباشند که از آخر مرتبه طبیعت به اولین مرتبه بالاتر تبدل پیدا میکند. | ||
در این حال، | در این حال، جسم طبیعی به جسم صاف و لطیفی تبدل پیدا کرده و این پوست و قشر کلفت و [[خشن]] را که بدن ظاهری محسوس ما باشد، یک دفعه میاندازد و چون این رفض، نمایان است و ما آن را میبینیم، میگوییم: جسم و بدن، اینجا ماند و افتاد و [[روح]] قبض شد و رفت، و لذا میگویند: در [[حشر]]، [[معاد جسمانی]] به چه کیفیت خواهد بود، [[غافل]] از اینکه بدن و جسم در حشر در نهایت و غایت لطافت است به طوری که [[حس]] [[بصری]] نمیتواند آن را [[رؤیت]] کند و آنچنان تعلق به روح دارد که ابداً از آن تعصّی ندارد و خودش هم دارای عرض و طول و عمق است؛ چنانکه اگر همین حس لمسی را که در بدن هر شخصی هست بیرون کشند به اندازه پاها و بازوها و سینه و [[قلب]] و سر و صورت و چشم و گوش یک چیزی بیرون خواهد آمد، منتهی شاید ما آن را با این دیده نبینیم؛ چنانکه الآن که در بدن هست ما آن را نمیبینیم و با دست حس لمس را از بس لطیف بوده و مایل به تجرد میباشد [[درک]] نمیکنیم<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۵۴۱ - ۵۴۰.</ref>.<ref>[[بهروز محمدی منفرد|محمدی منفرد، بهروز]]، [[جهانشناسی اسلامی (مقاله)| مقاله «جهانشناسی اسلامی»]]، [[منظومه فکری امام خمینی (کتاب)|منظومه فکری امام خمینی]]، ص ۲۱۹.</ref> | ||
== عینیت بدن عنصری با بدن | === عینیت بدن عنصری با بدن اخروی === | ||
از دیدگاه [[ملاصدرا]]، جسمانیبودن [[معاد]] بدین معناست که این بدن عنصری در [[دنیا]]، عین همان بدن اخروی خواهد بود و آنچه در معاد [[محشور]] میشود، عین همان بدن [[دنیوی]] است؛ به گونهایکه اگر کسی آن را | از دیدگاه [[ملاصدرا]]، جسمانیبودن [[معاد]] بدین معناست که این بدن عنصری در [[دنیا]]، عین همان بدن اخروی خواهد بود و آنچه در معاد [[محشور]] میشود، عین همان بدن [[دنیوی]] است؛ به گونهایکه اگر کسی آن را مشاهده کند، [[اذعان]] میکند این همان شخصی است که در دنیا بوده است و این معنا مطابق با [[شریعت]] و [[نصوص]] [[قرآنی]] است و [[باور]] به بازگشت بدنی مثل این بدن در [[حقیقت]] [[انکار]] معاد جسمانی است.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۷۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۵–۶۰۶.</ref> این بدن، جوهری عینی و خارجی دارد و از قسم صور خیالی که در نفس [[حلول]] کند یا صور مثالی که در اجرام فلکی مشاهده میشود یا مُثل [[عقلی]] یا مفهومات عقلی نیست،<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۵–۳۹۶ و ۴۲۷.</ref> اگرچه این جسمیت در آخرت از حیث شکل و مقدار ممکن است با جسم دنیوی مختلف باشد؛ چنانکه نقل شده است که دندان [[کافر]] مانند [[کوه]] [[احد]] است؛ اما از حیث ذات و صورت (جسمیه) [[متحد]] با بدن دنیوی است؛ چنانکه بدن شخص واحد در [[کودکی]] عین همان بدن در [[پیری]] است، با اینکه مواد و هیئات آن بدن [[تغییر]] کرده است.<ref>ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۳۷–۳۳۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۱–۳۳.</ref> | ||
[[امام خمینی]] نیز بر این باور است که بدن اخروی عین همان بدن دنیوی است؛ البته این عینیت بدین معناست که | [[امام خمینی]] نیز بر این باور است که بدن اخروی عین همان بدن دنیوی است؛ البته این عینیت بدین معناست که تشخص و شخص این بدن باقی میماند و شخص این بدن، خود دربردارنده صورت جسمیه و ماده (هیولی) است و ماده آن در عالم طبیعت دایم در حال تبدل است و عناصر مادی در آن جایگزین میشود و با اینکه بدن بهتدریج در حال تبدل و تغیر است، تشخص صورت جسمیه آن محفوظ است و [[حافظ]] تشخص صورت جسمیه در طول این تبدلات، نفس است و زمانی که این صورت جسمیه با [[مرگ]]، ماده خود (بدن عنصری) را از دست بدهد، صورت جسمیه آن باقی میماند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۲–۲۱۳.</ref> زیرا [[حقیقت]] جسمیت منوط به داشتن ماده نیست، بلکه در [[برزخ]] نیز جسمیت وجود دارد و اشخاص با بدن برزخی التذاذهای جسمی دارند و اینچنین نیست که بدن با [[انقطاع]] از عالم طبیعت مقداری از وجود طبیعی را رها کند و مابقی در عالم مثال و عالم [[عقل]] باقی بماند، بلکه مراد این است که مراتب بالاتر، [[حقایق]] مراتب [[پایینتر]] را در خود دارند و حقایق مثالی و [[عقلی]] خالصتر است و حقایق جسم مادی را دارند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۸–۴۰۹.</ref> بنابراین جسم طبیعی در [[سیر]] کمالی خود در حال تجدد و [[ترقی]] است و از جسم طبیعی به جسم برزخی و [[ملکوتی]] تبدیل میشود و به آن درجه جسمیت که معتدلترین اجسام طبیعی است، میرسد؛ ولی در عین حال [[شخصیت]] این جسم ثابت و محفوظ است و این جسم همان جسم عالم طبیعت است که به عالم دیگر منتقل شده است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۰۵–۲۰۶.</ref> از این جهت است که اگر کسی در آغاز [[حیات]] خود با بدن مادی کاری انجام دهد، با تحلیل و تبدل این بدن و عناصر آن در طول عمر، این فعل به او انتساب دارد؛ زیرا [[انسان]] دارای یک [[هویت]] واحد است که با [[تغییر]] و تبدلات بدن عنصری، شخصیت آن محفوظ است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۰–۵۴۱ و ۵۷۷.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | ||
== دفع برخی [[شبهات]] == | == دفع برخی [[شبهات]] == | ||
===شبهه آکل و مأکول=== | ===شبهه آکل و مأکول=== | ||
یکی از شبهههای رایج در [[معاد]] که به [[شبهه]] آکل و مأکول معروف است این است که چگونه این | یکی از شبهههای رایج در [[معاد]] که به [[شبهه]] آکل و مأکول معروف است این است که چگونه این بدن جسمانی در معاد [[محشور]] میشود؛ در حالیکه این بدن دایم در حال زوال و تبدل است و ممکن است در طول سالیان دراز متبدل شود و عناصر آن در بدنهای افراد مختلف، با تغذیه از گیاهان و حیواناتی که از همین اجساد خاک شده است، قرار گیرد<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۷ و ۵۹۳.</ref> بنابر تقریر امام خمینی از جسمانی بودن معاد، این شبهه دفع میشود؛ زیرا آنچه محشور میشود و باقی میماند، آن جسم مثالی و [[حقیقت]] جسم و صورت جسمیه است که دائم با نفس همراه است و عین بدن است و فنا نمیپذیرد، بلکه آن ماده و قشری که به همراه بدن بود، زایل میشود و این ماده مانند غلافی است که از بدن جدا میشود<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۰۷ و ۵۹۳.</ref>. | ||
برخی [[متکلمان]] در پاسخ به این شبهه با استناد به برخی [[روایات]]<ref>احمد بنحنبل، مسند الاماماحمد بنحنبل، ۲/۴۹۹؛ مسلم، صحیح مسلم، ۸/۲۱۰.</ref> معتقدند پس از پوسیده شدن بدن، قسمتی از استخوان ستون فقرات ([[عجب]] الذنب) باقی میماند و از اجزای موجود دیگر نمیشود.<ref>غزالی، مجموعة رسائل الامامالغزالی، ۵۲۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۹۴.</ref> برخی اندیشمندان مفاد [[روایت]] را به نفس<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۲.</ref> و برخی به قوه خیال<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۱.</ref> [[تفسیر]] کردهاند که پس از [[مرگ]] باقیاند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۸ و ۶۰۳.</ref> | |||
[[امام خمینی]] سخنان متکلمان را [[سست]] و بیپایه میداند؛ زیرا همه اجزای [[انسان]] میپوسد و از میان میرود. افزون بر اینکه با جمع اجزا نیز بدنی که جمع میشود، مثل بدن سابق است و عین آن نخواهد بود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۱ و ۵۲۸.</ref> طبق آنچه در [[معاد جسمانی]] گفته شد، جسم با تبدل و حرکت جوهری به جسم مثالی [[ترقی]] میکند و به مرتبهای کاملتر منتقل میشود که در اصل جسمیت با جسم مادی [[متحد]] است؛ اما از آن صافتر و قویتر است؛ بنابراین مسئله تحمل عذابها در [[عالم آخرت]] نیز حل میشود؛ زیرا این جسم مادی تحمل عذابهای [[آخرت]] را ندارد؛ اما وقتی جسمیت از زواید پالایش شد و [[خالص]] گشت، شدت [[احساس]] و تحمل آن [[قوی]] میشود؛ زیرا یکی از اسباب [[اختلاف]] شدت و [[ضعف]] [[عذاب]] در قوت و ضعف [[ادراک]] است<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۳۷.</ref>. | |||
[[ | === شبهه رجعت === | ||
یکی دیگر از اشکالات، مسئله [[رجعت]] است که چگونه [[روح]] که از بدن خارج شده است، بار دیگر به همان بدن یا بدن دیگری در این [[دنیا]] بر میگردد و این خود نوعی [[تناسخ]] است. به [[باور]] [[امام خمینی]]، [[رجعت]] از قسم تناسخ نیست؛ زیرا در رجعت مسلّم نیست که آن [[ارواح]] به همان بدن اول خود رجوع میکنند یا بدنهایی انشا میشود و ممکن است مسئله رجعت رجوع به بدنهای مثالی باشد که در عالم ملک ظاهر میشوند؛<ref>امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۳–۱۹۵.</ref> چنانکه استاد ایشان، محمد علی شاهآبادی<ref>شاهآبادی، رشحات البحار، ۱۰۷.</ref>، قائل به این نظر بوده است<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۴–۱۷۵.</ref>.<ref>[[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۹]]، ص۴۰۲–۴۱۴.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۳۸: | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:IM009912.jpg|22px]] [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۹''']] | # [[پرونده:IM009912.jpg|22px]] [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی]]، [[معاد - احمدی امیری (مقاله)|مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۹ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۹''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۴: | ||
[[رده:معاد]] | [[رده:معاد]] | ||
[[رده:مدخلهای | [[رده:مدخلهای تلخیص شده]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۵ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۰۳
مقدمه
مسئله معاد در تمام ادیان الهی به عنوان یکی از اصول اعتقادی معرفی شده است. قرآن کریم در آیات بسیاری از معاد و بازگشت انسانها به جهان آخرت سخن گفته است. متکلمان و حکمای اسلامی کوشیدهاند مباحثی مانند: چگونگی حشر، میزان، حساب، صراط و بازگشت به عالم آخرت را از راه ظواهر کتاب و سنت بیان کنند.
ملاصدرا از جمله حکیمانی است که معاد و چگونگی آن را از راه تطبیق برهان با متون شریعت اثبات کرده است.
امام خمینی معاد را ضرورت همه ادیان میداند که برهان بر آن قائم است و در آثار خود به بیان مباحث معاد پرداخته و به پیروی از ملاصدرا معاد جسمانی را در نگاه فلسفی اثبات شدنی میداند و به مباحثی چون تأثیر معاد بر زندگی انسان، مواقف روز قیامت، حقیقت صراط و نامه اعمال اشاره کرده است. ایشان حقیقت معاد را از دیدگاه عرفانی بازگشت موجودات و مظاهر به اصل خود و رجوع از عالم کثرت به همان اسمی میداند که مبدأ ظهور آن موجودات است.
امام خمینی از جمله آثار اعتقاد به معاد را حفظ انسان از لغزشها و سبب استقامت در هدف و زوال ترس میداند، چنانکه فراموشی آخرت و معاد را سبب سستی عزم انسان در اصلاح و حرکت به سوی مقصد میداند[۱].
معناشناسی
«معاد» به معنای محل یا زمان رجوع[۲] یا هر چه به آن رجوع شود[۳] یا مصدر میمی به معنای بازگشتن است.[۴] همچنین گاهی به معنای گردیدن و صیرورت به کار میرود.[۵] در اصطلاح کلامی، بازگشت از فنا به هستی و رجوع اجزای بدن به اجتماع پس از تفرق یا بازگشت روح به بدن[۶] یا بازگشت به حیات پس از مرگ[۷] است. در اصطلاح فلسفی، رجوع نفوس بشری به عالم خود[۸] یا بازگشت موجودات به نشئه و عالمی است که از آن خارج شدهاند.[۹] در اصطلاح عرفانی نیز بازگشت تعینات به حقیقت اصلی خود و تجلی حقتعالی به وحدت حقیقیه است.[۱۰] امام خمینی معاد را در اصطلاح فلسفی و کلامی رجوع به نشئه دیگر فوق عالم طبیعت[۱۱] و در اصطلاح عرفانی رجوع مظاهر به حقتعالی[۱۲] میداند.
معاد با واژگانی مانند «آخرت»، «حشر» و «قیامت» مرتبط است. آخرت به عالم پس از دنیا گفته میشود، به اعتبار بعدیت آن یا به اعتبار دوربودن و متأخربودن آن از مردم؛[۱۳] اما معاد به اعتبار رجوع مردم به عالمی است که از آن خارج شدهاند[۱۴] و قیامت به اعتبار برخاستن مردم برای جزا و حساب است[۱۵] و حشر به اعتبار اخراج جماعتی از محل خود با زور و جبر است[۱۶].[۱۷]
پیشینه
سرنوشت انسان پس از مرگ از دغدغههای مهم بشر بوده است. در برخی ادیان غیر آسمانی، مرگ پایان حیات شمرده نمیشود و دفن اجساد مردگان همراه با غذا و تزیینات[۱۸] و مومیایی کردن مردگان جهت سالم ماندن بدن[۱۹] گواه بر اعتقاد آنها به معاد است؛ چنانکه برخی پیروان این ادیان، معاد را از راه تناسخ و بازگشت روح در بدنهای دیگر تبیین میکنند و معتقدند روح انسانها پس از مرگ به بدن حیوان یا نبات تعلق میگیرد؛[۲۰] همچنین برخی پیروان شرایع نیز به تناسخ قائل شدهاند؛[۲۱] اما اندیشمندان اسلامی تناسخ را رد کردهاند.[۲۲]
در تمام ادیان الهی، مسئله معاد یکی از اصول اعتقادی معرفی شده است.[۲۳]دین زردشت نیز از حیات اخروی سخن به میان آورده است و بنابر آموزههای آن چون جهان هستی به آخر برسد، رستاخیز عام روی میدهد و در آن روز خوبیها و بدیهای افراد را شماره میکنند.[۲۴] از دیدگاه یهودیان، مرگ پایان حیات نیست، بلکه به معنای پایان ارتباط روح و بدن است و در همه افراد یکسان صدق میکند.[۲۵] در آیین مسیحیت معاد به دو صورت جسمانی و روحانی تصویر شده است[۲۶] در دین اسلام، بحث معاد پس از مسئله توحید و نبوت، از مهمترین مسائل و از اصول آن شمرده میشود. قرآن کریم در آیات بسیاری از معاد و بازگشت انسانها ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾[۲۷]، ﴿مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى﴾[۲۸] و برانگیخته شدن پس از مرگ ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ﴾[۲۹]، ﴿وَيَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا ثُمَّ لَا يُؤْذَنُ لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ﴾[۳۰]، ﴿وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ﴾[۳۱] و چگونگی آن ﴿مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ﴾[۳۲] سخن گفته است و به استبعاد منکران معاد پاسخ داده است که میگفتند چگونه این استخوانهای پوسیده دوباره جمعآوری میشوند ﴿ وَقَالُواْ أَئِذَا كُنَّا عِظَامًا وَرُفَاتًا أَإِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقًا جَدِيدًا قُل كُونُواْ حِجَارَةً أَوْ حَدِيدًا أَوْ خَلْقًا مِّمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَن يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُؤُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَن يَكُونَ قَرِيبًا ﴾[۳۳]، ﴿ قَالُوا أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ لَقَدْ وُعِدْنَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا هَذَا مِن قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ قُل لِّمَنِ الأَرْضُ وَمَن فِيهَا إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾[۳۴]، ﴿ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ ﴾[۳۵] در روایات نیز از چگونگی معاد[۳۶] و آثار اعتقاد به آن[۳۷] سخن به میان آمده است.
معاد از دیدگاه برخی متکلمان از اصول دین شمرده میشود و برخی آن را اصلی مستقل[۳۸] و برخی آن را داخل در عدل[۳۹] دانستهاند. متکلمان کوشیدهاند ویژگیهای معاد، مانند چگونگی حشر،[۴۰] عالم برزخ،[۴۱] نشانههای روز قیامت، نفخ صور،[۴۲] میزان، حساب و صراط[۴۳] را از راه ظواهر کتاب و سنت بیان کنند. حکمای الهی نیز به تحلیل عقلی مباحث معاد در شریعت پرداختهاند[۴۴] و در مواردی که عقل را از ادراک برخی مسائل عاجز دیدند، به حکم تعبد آن را پذیرفتهاند.[۴۵] ملاصدرا ازجمله حکیمانی است که معاد و چگونگی آن را از راه تطبیق برهان با متون شریعت اثبات کرده است.[۴۶] از مباحث مهم معاد که متکلمان و حکما در آن اختلاف داشتهاند، معاد جسمانی است که با مباحث انتقادی شدیدی همراه بوده است. اهل معرفت نیز مباحث معاد را از دیدگاه عرفانی و بیان حقیقت آن بررسیدهاند و از طریق ظهور و بطون در تجلیات الهی حل کردهاند[۴۷] اندیشمندان اسلامی مسئله معاد را ضمن الهیات به معنای اخص بحث کرده [۴۸] و کتابهای مستقلی نیز به آن اختصاص دادهاند که ازجمله آنها میتوان به «استدراکات البعث و النشر» بیهقی، «الاضحویة فی المعاد» و «المبدأ و المعاد» ابنسینا و «رسالة الحشریه» و نیز «المبدأ و المعاد» ملاصدرا اشاره کرد.
امام خمینی معاد را ضرورت همه ادیان میداند که برهان بر آن قائم است[۴۹] و آن را از اصول ایمان و فطریات بشری میشمارد.[۵۰] ایشان در آثار خود، بهویژه در آثار فلسفی، به بیان مباحث معاد میپردازد و به پیروی ملاصدرا معاد جسمانی را از دیدگاه فلسفی اثبات شدنی میداند[۵۱] و از این طریق به شبهات معاد جسمانی،[۵۲] مانند چگونگی تحمل عذابهای سخت اخروی[۵۳] پاسخ میدهد و باور دارد معاد و حشر برای موجودات دیگر نیز محقق است؛ اما معاد موجودات دیگر به واسطه انسان کامل است؛[۵۴] همچنین ایشان به مباحث دیگری، چون راههای اثبات معاد، [۵۵] تأثیر معاد در زندگی انسان،[۵۶] مواقف روز قیامت،[۵۷] حقیقت صراط[۵۸] و نامه اعمال[۵۹] اشاره کرده است[۶۰].
حقیقت معاد
برخی متکلمان از آنجاکه تجرد نفس را نمیپذیرند، حقیقت معاد را بازگشت اجزای انسان از راه جمع آنها در همین عالم[۶۱] یا اعاده معدوم[۶۲] میدانند و بعضی نیز به بازگشت اجزای اصلی انسان قائلاند.[۶۳] برخی حکما حقیقت معاد را بازگشت نفوس بشری به موضعی که پس از مرگ به آن منتقل میشوند، میدانند[۶۴] که باطن این عالم است و حقتعالی آن را انشا میکند[۶۵] برخی نیز حقیقت معاد را ظهور حقیقت اشیا پس از مخفیبودن آن شمردهاند.[۶۶] عارفان حقیقت معاد را رجوع به اسمای کلی الهی میدانند؛ زیرا مبدأ اشیا همان اسمای کلی الهی است و همچنانکه ظهور مظاهر از تجلی اسمای کلی آغاز گشت، معاد اشیا نیز به رجوع این اشیا به اسمای کلی خاص خود است.[۶۷]
امام خمینی این نظر را که معاد در همین عالم طبیعت است، خلاف ضرورت تمام شرایع میداند، و بر این باور است که لازمه چنین سخنی انکار معاد است؛ زیرا معاد در همه شرایع رجوع به نشئه دیگر فوق عالم طبیعت است.[۶۸] ایشان در اصطلاح فلسفی حقیقت معاد را به معنای فساد اجزای مادی و جمعشدن آن در همین عالم طبیعت نمیداند؛ زیرا این تغییر و تبدیل و جمع اجزا بازگشت به نشئه دیگر نیست؛ در حالیکه ضرورت تمام شرایع این است که معاد رجوع به نشئه دیگر فوق طبیعت است.[۶۹] افزون بر اینکه ایشان تمسک به ظواهر قرآن را در اینکه معاد در رجوع به طبیعت ظهور دارد، مردود میداند و باور دارد اگرچه برخی آیات قرآن دلالت ضعیفی بر این مطلب دارند، ولی این مخالف حکم عقل است و این آیات در مقام بیان چگونگی معاد و ماهیت آن نیستند.[۷۰]
امام خمینی حقیقت معاد را از دیدگاه عرفانی بازگشت موجودات و مظاهر به اصل خود[۷۱] و رجوع از عالم کثرت به همان اسمی میداند که مبدأ ظهور آن موجودات است، اگرچه مرجع کل، همان هویت الهی است؛ ولی از آنجاکه هویت الهی بدون حجاب اسما بر موجودات تجلی نمیکند، رجوع همه موجودات به اسما خاص خود خواهد بود.[۷۲] از این رجوع و قبض موجودات به مقام مالکیت مطلقه حق تعبیر میشود.[۷۳] به باور ایشان، از آنجاکه موجودات به منزله قوا و ابزار انسان کامل شمرده میشوند، همانگونه که آفرینش موجودات، به واسطه رب انسان کامل از حضرت غیب صورت میگیرد، معاد و رجوع آنها از حضرت شهادت نیز توسط انسان کامل صورت میگیرد؛[۷۴] چنانکه برخی فقرات زیارت جامعه (ایاب الخلق الیکم: بازگشت مردم به سوی شماست) به این نکته اشاره میکند و این سرّی از اسرار توحید است؛ زیرا رجوع به انسان کامل رجوع به الله است؛ بدین سبب که انسان کامل، فانی فیالله و باقی به بقای اوست و خود از اسمای حسنا و اسم اعظم الهی است[۷۵].[۷۶]
اثبات امکان و ضرورت
قرآن کریم از راههای مختلفی بر معاد و امکان آن استدلال کرده است؛ مانند:
- لزوم عبث در خلق موجودات بدون معاد ﴿وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ﴾[۷۷]، ﴿مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۷۸].[۷۹]
- قدرت خداوند بر معاد موجودات همانند اصل آفرینش؛ زیرا کسی که قدرت بر ایجاد نخستین داشته است، قادر بر اعاده آن نیز هست ﴿ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ ﴾[۸۰]؛ ﴿أَوَلَمْ يَرَوْا كَيْفَ يُبْدِئُ اللَّهُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ﴾[۸۱].[۸۲]
- لزوم جزای بندگان بر اساس قسط و عدل ﴿إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ﴾[۸۳].[۸۴]
اندیشمندان اسلامی با بهرهگیری از دو راه نقلی و عقلی به اثبات معاد پرداختهاند:
- طریق نقلی، مانند خبر دادن انبیای الهی،[۸۵] خبر دادن آیات قرآن ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾[۸۶]؛ ﴿وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۸۷] و اجماع همه اهل کتاب و مسلمانان؛[۸۸]
- طریق عقلی، مانند:
- برهان حکمت: خداوند موجودات را در راه استکمال قرار داده است که در این مسیر هر یک به کمال لایق خود میرسند و برای این استکمال، هدف و غایتی است که آن معاد و عالم آخرت است؛ وگرنه این استکمال لغو و بینتیجه خواهد بود؛[۸۹]
- برهان حرکت جوهری: همه موجودات از طریق حرکت جوهری که در ذات و جوهر آنها موجود است، به سوی مبدأ عالم حرکت میکنند و برای این حرکت غایتی است که آن معاد است[۹۰]. همچنین براهین دیگری نیز مانند برهان عدالت و برهان فطرت بر معاد اقامه شده است.
امام خمینی نیز معاد را از راه نقلی، عقلی و فطری اثباتشدنی میداند و معتقد است از جهت نقلی، ثبوت معاد از نگاه آیات و روایات امری ضروری است[۹۱] از دیدگاه ایشان، قرآن کریم نیز از راه دلیل عقلی به اثبات معاد پرداخته است. استدلال برخی آیات ﴿وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن سُلالَةٍ مِّن طِينٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ ﴾[۹۲] از راه برهان لمی است که حد وسط، علت غایی است و این دسته از ادله از محکمترین دلیلهاست.[۹۳] به باور امام خمینی، آیاتی مانند ﴿وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾[۹۴] از راه علت فاعلی، تأکید میکند بر اینکه معاد و بعث بر خداوند از آفریدن آسمانها و زمین آسانتر است؛ زیرا آفریدن موجوداتی که در ایجاد تنها به علت فاعلی و ابداع نیاز دارند، از موجودات طبیعی، مانند آسمانها و زمین که افزون بر علت فاعلی، به علت قابلی و استعداد نیز نیازمندند، آسانتر است. از اینرو آفریدن در عالم آخرت که در آن علت قابلی و تحول استعدادها نیست، آسانتر است[۹۵].
امام خمینی از جهت عقلی براهین متعددی برای ضرورت معاد برشمرده است؛ ازجمله:
- حرکت جوهری: اثبات معاد از راه ترقیات وجودی و حرکت جوهری و بیان تطورات و غایات انسان محکمترین ادله اثبات معاد است[۹۶]؛
- تجرد نفس: از آثار تجرد نفس این است که فساد در آن راه نمییابد؛ زیرا فساد نیازمند به ماده است که از لوازم اجسام است؛ پس این نفوس مجرده پس از فساد بدن و جدایی از آن باقی میمانند و فنایی ندارند، بلکه باقی در عالم دیگرند؛ البته با این راه، اصل معاد اثبات میشود[۹۷]؛
- عدالت در جزا: محدود بودن عالم طبیعت برای جزا و پاداش اعمال افراد اقتضا میکند عالم دیگری باشد تا افراد در آن عالم جزا داده شوند؛ زیرا چهبسا افراد جنایاتی در دنیا انجام میدهند که عذاب آن در دنیا ممکن نیست و این نشان میدهد عالم دیگری است که این جزا در آن ممکن میشود[۹۸].
امام خمینی معاد را از جهت فطری قابل اثبات میداند و بر این باور است که در فطرت انسان حب و عشق به بقا و تنفر از فنا و نابودی هست و این عشق فعلی، معشوق فعلی نیاز دارد که همان عالم آخرت است که فنا در آن راه ندارد. این عشق و محبت به امر موهوم نیست؛ زیرا امر موهوم، امر ناقصی است و انسان طالب کمال مطلق است[۹۹].[۱۰۰]
باور به معاد
آثار اعتقاد به معاد
قرآن کریم اعتقاد به معاد را دارای نتایج اخروی و دنیوی میداند. ازجمله نتایج اخروی آن ایجاد انگیزه به انجام اعمال صالح ﴿قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا﴾[۱۰۱] دوری از گناهان ﴿قَالُوا لَنْ نُؤْثِرَكَ عَلَى مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنْتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَذِهِ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا﴾[۱۰۲] دوری از دلبستن به دنیا ﴿وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۱۰۳] و تسلیم بودن در برابر اوامر الهی و خضوع و خشوع در برابر آن ﴿وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴾[۱۰۴] است و ازجمله نتایج دنیوی آن پرورش انساندوستی، مانند ایثار، گذشت، ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱۰۵] حمایت از محرومان و کمک به دیگران ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ وَلا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ ﴾[۱۰۶] است. روایات نیز به یادآوری معاد و مرگ سفارش فراوان کرده و آن را سبب زهد در دنیا[۱۰۷] و حفظ انسان از وقوع در معاصی[۱۰۸] شمردهاند؛ همچنین یاد مرگ را سبب از میانرفتن لذتها، مکدرشدن شهوات و قطع آرزوها دانستهاند.[۱۰۹] اندیشمندان اسلامی نیز باور به معاد را مانع پیروی از هوای نفس و فرو رفتن در شهوات،[۱۱۰] ارتکاب گناهان و تضییع حقوق دیگران[۱۱۱] میشمارند و انکار آن را سبب فرورفتن در علایق دنیوی میدانند[۱۱۲].
امام خمینی باور معاد و بازخواست در عالم آخرت را سبب حفظ انسان از لغزشها میداند[۱۱۳] و یادآور شده است اگر کسی احتمال دهد همه اعمال او ثبت و ضبط میشود و گفتار و کردار او حساب و عقابی دارد و خود را در محضر حقتعالی مشاهده کند، نمیتواند نسبت به گناهان بیباک باشد،[۱۱۴] بلکه خود را برای عالم آخرت آماده میکند[۱۱۵] و به درمان رذایل اخلاقی و طهارت قلب خود میپردازد.[۱۱۶] همچنین باور به آخرت سبب استقامت در هدف و زوال ترس میشود؛[۱۱۷] زیرا معتقد به معاد میداند مسافری است که به سوی مقصدی سفر میکند که در این سفر پرخطر به زاد و توشه نیاز دارد و بدون آن به هلاکت میافتد و نمیداند چه زمان، وقت کوچکردن از این عالم است؛ پس لازم است دایم مشغول جمع زاد و راحله باشد و لحظهای غفلت نکند؛[۱۱۸] چنانکه فراموشی آخرت سبب میشود انسان عزم و اراده اصلاح خود و حرکت به سوی مقصد را از دست بدهد[۱۱۹].[۱۲۰]
چگونگی معاد
چگونگی معاد به دو صورت معاد روحانی و جسمانی مطرح شده است. معاد روحانی به معنای تحمل جزا و پاداش از ناحیه نفس است که امری مجرد و روحانی است؛ اما در معاد جسمانی جزا و پاداش بر بدن وارد میشود که امری جسمانی است. بحث از چگونگی معاد در ادیان الهی مطرح بوده است. در برخی کتب آسمانی چنانکه امام خمینی نیز به آن اشاره کرده[۱۲۱] آمده است که در قیامت انسانها روحانی و شبیه به فرشتگان میشوند.[۱۲۲] اندیشمندان اسلامی نیز در چگونگی معاد اختلاف دارند. برخی متکلمان[۱۲۳] و برخی فقیهان چنانکه ظاهر سخن آنان نشان میدهد[۱۲۴] تنها به جسمانی بودن معاد قائلاند و ارسطو و پیروان او از مشائین به روحانی بودن آن قائل شدهاند.[۱۲۵] قائلان به معاد روحانی بر این باورند که نفوس انسانی، پس از مرگ، از بدن و مواد عنصری جدا میشوند و سعیدان و کاملان به عالم اعلا و عالم عقل متصل میشوند؛ اما افراد شقیّ و ناقص از این اتصال محجوب میمانند و نفوس آنها متحمل عذاب و جهنم میشوند.[۱۲۶] بیشتر حکما به روحانی و جسمانیبودن معاد قائلاند.[۱۲۷]
امام خمینی، مانند برخی حکمای دیگر[۱۲۸] معاد را جسمانی و روحانی میداند و باور دارد انسان با همین بدن جسمانی اما به گونهای خاص در برزخ و آخرت حضور مییابد.[۱۲۹] به باور ایشان، تعلق روح به این بدن پس از مرگ در حقیقت همان توجه به نفس خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و بدین معنا نیست که در آن بدنی که دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات نیز تحلیل رفته و آن را به دور انداخته است، بلکه نفس به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود و نسبت نفس به این بدن طبیعی، مانند دیگر اجسام است؛ البته شرع به اعتبار اینکه این بدن در گذشته، بدن مؤمن بوده، برای آن احترامی قائل شده است؛[۱۳۰] اما روحانیت معاد بدین سبب است که وقتی نفس انسان قوی شود و علاقه آن به بدن تمام شود و به حقتعالی بازگردد، برای او سعادت و بهجتی است که در وصف نیاید[۱۳۱].
به باور امام خمینی، صورت باطنی انسان بر اساس اخلاق و ملکاتی است که کسب میکند که اگر ملکات]] [[شیطانی باشد، به همان صورت شیطانی و اگر ملکات و اخلاق نیکو باشد، به صورتهای نیکو در قیامت محشور میشود و این هیئات در همین دنیا به همراه او موجود است[۱۳۲] و با خروج نفس از این بدن، آن صورت باطنی و غیبی که حقیقت انسان به آن است، پس از مرگ باقی میماند و در برزخ و قیامت با آن صورت و ملکات محشور میشود؛[۱۳۳] زیرا بدن در آخرت ظل و سایه روح است. از این جهت صور غیبی تابع ملکاتی است که نفس کسب کرده است؛ برای مثال اگر نفس دارای تکبر باشد که ناشی از ضعف و کوچک بودن نفس است در آخرت بدن به صورت حیوان کوچک و بیمقداری ظهور میکند.[۱۳۴].
حکمای مشاء و اشراق که قائل به تجرد نفوس ناطقهاند، معتقدند نفوس اهل سعادت پس از مرگ به مبادی عالیه و عالم عقول متصل میشوند و لذتها و بهجتهای عقلی و روحانی دارند؛[۱۳۵] اما نفوس افراد متوسط، از آنجاکه علاقهای به بدن ندارند، پس از تحمل عذاب به مجردات میپیوندند.[۱۳۶] ابنسینا بر این باور است که نفوس افراد مستضعف و جاهل، به اجرام سماوی و مانند آن تعلق میگیرند.[۱۳۷] شیخ اشراق بر این باور است که نفوس افراد متوسط و افراد شقی به مُثل معلقه و عالم مثال منفصل میپیوندند و لذتهای جسمانی و عذابهای آن را در آن عالم تحمل میکنند[۱۳۸] و ممکن است نفوس اشقیا، به اجرام دخانی تحت فلک قمر تعلق یابند.[۱۳۹]
به باور امام خمینی، ابنسینا نتوانسته تجرد خیالی و برزخی را اثبات کند و قوه خیال را مادی میدانست؛ از اینرو از اثبات معاد روحانی برای همه مردم عاجز شد و آن را تنها برای کاملانی که به مرتبه قوه عاقله دست یافتهاند، اثبات کرد؛ در حالیکه انسانها با حرکت جوهری به مرتبه برزخی نایل میشوند[۱۴۰] و از حالت مادیت محض که در حالت جنینی است، به مرحله متوسطی میرسند که در این مرحله نفس دارای تجرد برزخی میگردد و مستقل میشود. در این مرحله، نفس قوای ادراکی و تحریکی مییابد و این قوا از آنجاکه شئون نفس میشوند، به استقلال نفس، مستقل خواهند شد و وقتی نفس از عالم طبیعت خارج میشود، این قوا نیز نفس را همراهی میکنند. در نتیجه در عالم دیگر، حواس پنجگانه و قوای دیگر به همراه نفس موجود است؛[۱۴۱] زیرا قوای ادراکی که در انسان است، حقیقت برزخی نفس است و تا زمانی که انسان در عالم طبیعت است، ادراک این قوا مشروط به شرایطی است؛ چنانکه دیدن به چشم نیاز دارد؛ اما زمانی که نفس از عالم طبیعت خارج شد، این قوا که لوازم ذاتی نفس است، در آن موجود است و به واسطه قوه خیال و قوای ظاهری ادراکهای مختلف و التذاذهای برزخی خواهد داشت[۱۴۲].[۱۴۳]
رابطه نفس و بدن
یکی از مباحث مهمی که در درک درست معاد و جسمانیبودن آن دخالت دارد، چگونگی ارتباط نفس با بدن در دنیا و چگونگی اتحاد این دو میباشد. امام خمینی، مانند دیگر حکما[۱۴۴] رابطه نفس و بدن را رابطهای تدبیری میداند که نفس برای رسیدن به کمالات لایق خود، بدن را تدبیر میکند؛[۱۴۵] اما چگونگی این رابطه مورد اختلاف است. برخی آن را رابطهای حلولی میدانند که نفس در بدن حلول کرده است[۱۴۶] و برخی نیز آن را تعلق اضافی میشمارند.[۱۴۷] از دیدگاه حکمت متعالیه، رابطه نفس و بدن، رابطهای انضمامی نیست که نفس و بدن دو حقیقت جدا باشند که به هم منضم شده باشند، بلکه رابطه آنها اتحادی است؛ مانند تعلق صورت به ماده.[۱۴۸]
از دیدگاه ملاصدرا، نفس در آغاز وجود، حکم صورت برای ماده جسمانی را دارد و پس از طی مراحلی با حرکت جوهری به مقام تجرد میرسد؛ بنابراین نفس در آغاز حدوث، جسمانی و در بقا روحانی است[۱۴۹] و این بدن، نفس را با خروج از دنیا همراهی میکند و همچنانکه نفس اشتداد وجودی دارد، بدن نیز در حال حرکت و کمال وجودی است و از مرتبهای به مرتبه دیگر ترقی میکند؛ مانند حرکت نطفه به علقه و جنین. خروج بدن از مرتبه طبیعی به مرتبه برزخی نیز یک نوع اشتداد وجودی است که موجود از ضعف و نقص عالم طبیعت بیرون میرود و صاف و لطیف میشود؛[۱۵۰] البته بدنی که متحد با نفس است، حقیقت بدن است که منطبق بر بدن مادی، مثالی و اخروی میشود. از اینرو تبدل بدن زیانی به تشخص آن و اتحاد آن با بدن طبیعی نمیزند و بدن طبیعی که پس از مرگ آن را رها میکند، مانند زوایدی است که تعلق بالعرض به نفس دارد و بدن حقیقی همان است که پس از مرگ نیز باقی میماند؛[۱۵۱] زیرا بدن طبیعی در عالم دنیا از لوازم ذات نفس یا ذاتیات نفس نیست. از اینرو این بدن طبیعی با حرکت جوهری و اشتداد وجودی به بدن برزخی تبدیل میشود؛[۱۵۲] اما در عالم آخرت بدن ظهور کامل نفس است و جسم اخروی به ظهور تام نفس قائم است. از این جهت جسم در آخرت قویتر خواهد بود و تحمل عذابهای شدید را دارد[۱۵۳].[۱۵۴]
نظریه معاد جسمانی
اثبات معاد جسمانی
قائلان به معاد جسمانی، به ظواهر برخی آیات که دلالت میکند بر اینکه انسانها از قبرها برانگیخته میشوند ﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ﴾[۱۵۵]، ﴿بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ﴾[۱۵۶]، ﴿أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ﴾[۱۵۷] استناد کردهاند؛[۱۵۸] زیرا قبر جایگاه جسم انسانهاست و آیاتی که دلالت میکنند بر اینکه خداوند اعضای بدن انسان، مانند استخوانهای پوسیده ﴿ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ ﴾[۱۵۹]؛ [۱۶۰] بلکه سرانگشتان آنها را جمع میکند ﴿أَيَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظَامَهُ﴾[۱۶۱]، ﴿بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَنْ نُسَوِّيَ بَنَانَهُ﴾[۱۶۲] [۱۶۳] و همچنین روایاتی که ظهور در جمع شدن اعضای پوسیده انسان و برانگیختهشدن از قبرها دارد،[۱۶۴] بر جسمانی بودن معاد دلالت میکنند.
برخی متکلمان در توجیه ظاهر شریعت در جسمانیبودن معاد، باور دارند معاد جسمانی در حقیقت جمع اجزای باقیمانده انسان و به همان صورت بدن سابق است.[۱۶۵] امام خمینی این توجیه را مستلزم انکار معاد میداند؛ زیرا معاد از دیدگاه ادیان الهی رجوع به یک نشئه دیگر است؛ در حالیکه این توجیه رجوع به نشئه دیگر را نفی میکند. افزون بر اینکه این بدن، عین بدن سابق نیست، بلکه مثل آن است. همچنین لازمه این گفته همانند اعتقاد به تناسخ باطل است؛ زیرا نفس پس از انقطاع از بدن، دوباره به بدن بازمیگردد.[۱۶۶]
برخی متکلمان برای تصحیح حشر و معاد جسمانی، قائل به جواز اعاده معدوم شدند؛ بدین معنا که خداوند همه موجودات را معدوم میکند و سپس همان موجودات را برای رسیدن به نتایج اعمال خود زنده میسازد؛[۱۶۷] اما از دیدگاه حکما و برخی متکلمان امامیه[۱۶۸]، اعاده معدوم امری محال است. امام خمینی نیز استحاله آن را امری واضح میداند؛ زیرا لازم میآید عدم میان شیء و خود آن فاصله شود[۱۶۹].
ملاصدرا را میتوان از نخستین کسانی دانست که توانست جسمانیبودن معاد را از راه برهان اثبات کند. ایشان با استفاده از اصول و مقدمات بسیاری معاد جسمانی را اثبات کرده است؛ ازجمله:
- اصالت وجود؛
- تشخص در وجود؛
- تشکیک در وجود؛
- قوام حقیقت شیء مرکب به صورت آن؛
- هویت و تشخصداشتن بدن به نفس، نه به جرم آن؛
- تجرد قوه خیال؛
- حصول صور خیالی بدون مشارکت ماده و جهت قابلی؛
- جامع اکوان متعدده، طبیعی، مثالی و عقلیبودن انسان[۱۷۰]؛
- عارضشدن مرگ به واسطه کمال نفس و قطع تعلق از بدن، نه اضمحلال آن[۱۷۱].
ایشان با استفاده از این مقدمات نتیجه میگیرد اشخاص در معاد، با همان نفس و بدنی که در دنیا داشتند، محشور میشوند؛[۱۷۲] اما خصوصیات بدن از وضع و مقدار، در تشخص بدن دخلی ندارد و تبدل آنها ضرری به تشخص آن نمیزند.[۱۷۳] به باور ملاصدرا، نفس در قیامت کبرا، از طریق قوه خیال خود و با انشای بدن و بدون مشارکت ماده، آن را در عالم خارج ایجاد میکند[۱۷۴] زیرا نفس به جهت قوت آن در آخرت و قلّت موانع و شواغل، قدرت ایجاد و تصرف را در خارج دارد.[۱۷۵] این بدن در آخرت، بدنی خارجی و جسمانی است، اگرچه خصوصیات بدن، مانند مقدار و وضع تغییر کرده باشد؛ زیرا تبدل این امور عرضی، پس از اینکه صورت نفسانی آن باقی باشد، در بقای شخصیت یک شخص تأثیر ندارد.[۱۷۶]
نظر ملاصدرا مورد نقد برخی حکما واقع شده است. برخی این نظر را منطبق بر ظاهر شریعت نپنداشته[۱۷۷] و غایت آن را اثبات نوعی معاد مثالی دانستهاند.[۱۷۸] برخی نیز گفتهاند از آنجاکه نفس اصل و بدن فرع آن است، فرع به اصل، یعنی نفس بازمیگردد.[۱۷۹] امام خمینی با نقل مقدمات مطرح شده ملاصدرا، جسمانی بودن معاد را قبول میکند؛ اما این بیان ملاصدرا را که بدن مخلوق نفس است، نمیپذیرد و باور دارد بدن در نشئه آخرت، معلول نفس نیست و این امر مستلزم دور است؛ زیرا نفس و بدن جدا از هم نیستند و نفس خود آن بدن است و یک شیء نمیتواند علت خود باشد[۱۸۰].
امام خمینی تقریر دیگری از معاد به دست میدهد که در آن به مقدمات متعدد ملاصدرا در اثبات معاد جسمانی نیاز ندارد. ایشان تنها از راه حرکت جوهری نفس و بدن، معاد جسمانی را اثبات میکند.[۱۸۱] به باور ایشان، تشخص نفس در طول حیات آن از زمان کودکی تا پیری متبدل نمیشود و تنها با حرکت جوهری ترقی وجودی مییابد و این بدن نیز تا زمانی که در دنیاست، امتداد جوهری دارد و این حقیقت پیوسته در حال حرکت است و از قوه به فعل و از مرتبه ضعیف به مرتبه قویتر منتقل میشود و تا زمانی که در عالم طبیعت است، جسم طبیعی است که به همراه هیولا و ماده است و با خروج از عالم طبیعت، جسم طبیعی، قشر خود را ـ که به منزله پوست آن بدن لطیف است ـ از دست میدهد و به جسمی لطیف و خالص بدل میشود[۱۸۲] و در این حال، حرکت امتدادی جوهری متوقف میشود؛ زیرا اگر این حرکت در عالم مثال نیز ادامه یابد و جسم از عالم مثال هم بگذرد و به موجودی مجرد تبدیل شود، معاد دیگر روحانی خواهد بود؛ در حالیکه حرکت تنها در نشئه طبیعت وجود دارد؛[۱۸۳] حتی انبیای کمّل(ع) نیز که به مرتبه ادراک عقلانی رسیدهاند و توجه به مراتب طبیعت و برزخ ندارند، از آنجاکه دارای سیر تدریجی طبیعیاند، با خروج از عالم طبیعت نیز بدن برزخی را به همراه خود دارند؛ زیرا این بدن از لوازم ذاتی و مراتب نفس است؛ همچنانکه قوایی، مانند خیال، بصر، سمع و ذوق نیز در بدن برزخی وجود دارد و هیچگاه روحانی و عقلانی محض نخواهد بود؛[۱۸۴] بنابراین معاد جسمانی و روحانی بدین معنا است که شخص در آخرت، افزون بر عذابها و لذتهای عقلانی، دارای عذابها و لذتهای جسمانی و حسی نیز باشد و با همان بدنی که داشته است، به کیفر و پاداش برسد[۱۸۵].[۱۸۶]
توجیه عقلی معاد جسمانی
بدن انسانی در آخرت بعینه خواهد آمد و آن نشئه، غیر از این نشئه در مراتب شدت وجودی است و آنچه در صفت اهل جنّت وارد شده گفته ما را تأیید میکند در تبدل ابدان که إنهم جرد مرد أبناء ثلاثین سنة و إن أول زمرة یدخلون الجنة علی صورة القمر لیلة البدر ثم الذین یلونهم کأشد کوکب دری فی السماء إضاءة و إن ضرس الکافر یوم القیامة مثل احد و فخذه مثل البیضاء و مقعده من النار مسیرة ثلاث مثل الربذه و فی روایة: إنّ غلظ جلد الکافر اثنان و أربعون ذراعا و إن مجلسه فی جهنم ما بین مکة و المدینة و فی روایة اخری: إن الکافر یسحب لسانه الفرسخ و الفرسخین یتوطئوه[۱۸۷].[۱۸۸]
تبیین کیفیت معاد جسمانی
معلوم است که شخصیت و عینیت انسان با همین ناخن و مو و فضولات بدنی نمیباشد، چنانکه زید مثلاً به کسی در اوایل بلوغ، احسانی نمود، اگر آن شخص در سن هشتاد سالگی در مقابل زید به پاداش احسانش عرض تشکر نماید، اینطور نیست که به شخصی غیر آن محسن و منعم احترام کرده باشد؛ بلکه به عین همان شخص تشکر خود را اظهار کرده است، و یا اگر در اول بلوغ به زید مقروض بود و در هشتاد سالگی قرضش را به او ادا میکند، چنین نیست که هنوز بدهکار او باشد زیرا این شخص دیگری است که الآن به او پول میدهد، بلکه با ادای دین در همان آغاز، بدهی این فرد به خود زید پرداخت شده است، با اینکه زید انسانی است که از روز اوّلی که به دنیا آمده، غذاهایی خورده و جزء بدنش شده است و از طرف دیگر دائماً اجزائش تحلیل رفته است، به طوری که اگر حال او بررسی شود مشاهده میشود که زید، موجودی است که دائماً پوست و گوشت و استخوان و خون و مغز و مو و ناخن او تحلیل میرود و مثل یک ماری است که پیوسته از پوست خود بیرون میآید، منتهی جای این اجزاء تحلیل رفته را، دائماً به واسطه غذا پر میکند، و دائماً این موجود بالقوه از قوه به فعلیت درمیآید و روشن است که اینگونه نیست که عزرائیلی در لحظه آخر حاضر شده و او را در لحظه مرگ قبض روح کند بلکه گویی آرام آرام از طبیعت کنده میشود و به سوی نشئه آخرت حرکت میکند.
حاصل سخن اینکه انسان، موجودی است که پیوسته از این نشئه به طرف آن نشئه، ذاتاً و جوهراً بیرون میرود؛ ولی دائماً صفای وجودی و شدت و لطافت جوهری پیدا میکند، همین انسان مادی و طبیعی است که پیوسته به مدارج طبیعت ارتقا پیدا میکند؛ چنانکه از خاک ترقی کرده و بعد از ترقیاتی به صورت منی در رحم قرار میگیرد و از خون و علقه و مضغه و گوشت و استخوان و مغز، ارتقای ذاتی پیدا میکند و دارای جسم و بدن شده و صورتی پیدا کرده است، و همینطور صفای ذاتی و لطافت جسمی، روز افزون است تا به فعلیت کامل میرسد، و از یک طرف هم فضولات بدنی و جسمی از هر عضوی دور انداخته میشود و این بدن را تحلیل میدهد، با اینکه شخصیت، همان شخصیت و جسم، همان جسم است. پس این موجود، متدرّج الخروج از طبیعت به سوی صفای وجودی و شدت کمالی است که پیوسته از مرتبهای به مرتبهای میرود و همین جسم و بدن هم یک وجهه باطنی داشته که به صفای جسمی و لطافت بدنی کم کم تبدیل میشود، و با اینکه نظام وجود یک رشته متصلی است، اما این موجود طبیعی از کدورت و ظلمت و ضعف و نقص، رو به کمال وجودی میرود؛ بهطوری که در نظام وجود به نظر میرسد مرتبه پست آن، با مرتبه وسطی دو حقیقت است؛ چون مشوب به عدم و ظلمت است و به جایی میرسد که از کدورت، صاف و از ضعف، خالی میشود و گویا دو عالم جدا از هم میباشند که از آخر مرتبه طبیعت به اولین مرتبه بالاتر تبدل پیدا میکند.
در این حال، جسم طبیعی به جسم صاف و لطیفی تبدل پیدا کرده و این پوست و قشر کلفت و خشن را که بدن ظاهری محسوس ما باشد، یک دفعه میاندازد و چون این رفض، نمایان است و ما آن را میبینیم، میگوییم: جسم و بدن، اینجا ماند و افتاد و روح قبض شد و رفت، و لذا میگویند: در حشر، معاد جسمانی به چه کیفیت خواهد بود، غافل از اینکه بدن و جسم در حشر در نهایت و غایت لطافت است به طوری که حس بصری نمیتواند آن را رؤیت کند و آنچنان تعلق به روح دارد که ابداً از آن تعصّی ندارد و خودش هم دارای عرض و طول و عمق است؛ چنانکه اگر همین حس لمسی را که در بدن هر شخصی هست بیرون کشند به اندازه پاها و بازوها و سینه و قلب و سر و صورت و چشم و گوش یک چیزی بیرون خواهد آمد، منتهی شاید ما آن را با این دیده نبینیم؛ چنانکه الآن که در بدن هست ما آن را نمیبینیم و با دست حس لمس را از بس لطیف بوده و مایل به تجرد میباشد درک نمیکنیم[۱۸۹].[۱۹۰]
عینیت بدن عنصری با بدن اخروی
از دیدگاه ملاصدرا، جسمانیبودن معاد بدین معناست که این بدن عنصری در دنیا، عین همان بدن اخروی خواهد بود و آنچه در معاد محشور میشود، عین همان بدن دنیوی است؛ به گونهایکه اگر کسی آن را مشاهده کند، اذعان میکند این همان شخصی است که در دنیا بوده است و این معنا مطابق با شریعت و نصوص قرآنی است و باور به بازگشت بدنی مثل این بدن در حقیقت انکار معاد جسمانی است.[۱۹۱] این بدن، جوهری عینی و خارجی دارد و از قسم صور خیالی که در نفس حلول کند یا صور مثالی که در اجرام فلکی مشاهده میشود یا مُثل عقلی یا مفهومات عقلی نیست،[۱۹۲] اگرچه این جسمیت در آخرت از حیث شکل و مقدار ممکن است با جسم دنیوی مختلف باشد؛ چنانکه نقل شده است که دندان کافر مانند کوه احد است؛ اما از حیث ذات و صورت (جسمیه) متحد با بدن دنیوی است؛ چنانکه بدن شخص واحد در کودکی عین همان بدن در پیری است، با اینکه مواد و هیئات آن بدن تغییر کرده است.[۱۹۳]
امام خمینی نیز بر این باور است که بدن اخروی عین همان بدن دنیوی است؛ البته این عینیت بدین معناست که تشخص و شخص این بدن باقی میماند و شخص این بدن، خود دربردارنده صورت جسمیه و ماده (هیولی) است و ماده آن در عالم طبیعت دایم در حال تبدل است و عناصر مادی در آن جایگزین میشود و با اینکه بدن بهتدریج در حال تبدل و تغیر است، تشخص صورت جسمیه آن محفوظ است و حافظ تشخص صورت جسمیه در طول این تبدلات، نفس است و زمانی که این صورت جسمیه با مرگ، ماده خود (بدن عنصری) را از دست بدهد، صورت جسمیه آن باقی میماند؛[۱۹۴] زیرا حقیقت جسمیت منوط به داشتن ماده نیست، بلکه در برزخ نیز جسمیت وجود دارد و اشخاص با بدن برزخی التذاذهای جسمی دارند و اینچنین نیست که بدن با انقطاع از عالم طبیعت مقداری از وجود طبیعی را رها کند و مابقی در عالم مثال و عالم عقل باقی بماند، بلکه مراد این است که مراتب بالاتر، حقایق مراتب پایینتر را در خود دارند و حقایق مثالی و عقلی خالصتر است و حقایق جسم مادی را دارند؛[۱۹۵] بنابراین جسم طبیعی در سیر کمالی خود در حال تجدد و ترقی است و از جسم طبیعی به جسم برزخی و ملکوتی تبدیل میشود و به آن درجه جسمیت که معتدلترین اجسام طبیعی است، میرسد؛ ولی در عین حال شخصیت این جسم ثابت و محفوظ است و این جسم همان جسم عالم طبیعت است که به عالم دیگر منتقل شده است.[۱۹۶] از این جهت است که اگر کسی در آغاز حیات خود با بدن مادی کاری انجام دهد، با تحلیل و تبدل این بدن و عناصر آن در طول عمر، این فعل به او انتساب دارد؛ زیرا انسان دارای یک هویت واحد است که با تغییر و تبدلات بدن عنصری، شخصیت آن محفوظ است.[۱۹۷].[۱۹۸]
دفع برخی شبهات
شبهه آکل و مأکول
یکی از شبهههای رایج در معاد که به شبهه آکل و مأکول معروف است این است که چگونه این بدن جسمانی در معاد محشور میشود؛ در حالیکه این بدن دایم در حال زوال و تبدل است و ممکن است در طول سالیان دراز متبدل شود و عناصر آن در بدنهای افراد مختلف، با تغذیه از گیاهان و حیواناتی که از همین اجساد خاک شده است، قرار گیرد[۱۹۹] بنابر تقریر امام خمینی از جسمانی بودن معاد، این شبهه دفع میشود؛ زیرا آنچه محشور میشود و باقی میماند، آن جسم مثالی و حقیقت جسم و صورت جسمیه است که دائم با نفس همراه است و عین بدن است و فنا نمیپذیرد، بلکه آن ماده و قشری که به همراه بدن بود، زایل میشود و این ماده مانند غلافی است که از بدن جدا میشود[۲۰۰].
برخی متکلمان در پاسخ به این شبهه با استناد به برخی روایات[۲۰۱] معتقدند پس از پوسیده شدن بدن، قسمتی از استخوان ستون فقرات (عجب الذنب) باقی میماند و از اجزای موجود دیگر نمیشود.[۲۰۲] برخی اندیشمندان مفاد روایت را به نفس[۲۰۳] و برخی به قوه خیال[۲۰۴] تفسیر کردهاند که پس از مرگ باقیاند.[۲۰۵]
امام خمینی سخنان متکلمان را سست و بیپایه میداند؛ زیرا همه اجزای انسان میپوسد و از میان میرود. افزون بر اینکه با جمع اجزا نیز بدنی که جمع میشود، مثل بدن سابق است و عین آن نخواهد بود.[۲۰۶] طبق آنچه در معاد جسمانی گفته شد، جسم با تبدل و حرکت جوهری به جسم مثالی ترقی میکند و به مرتبهای کاملتر منتقل میشود که در اصل جسمیت با جسم مادی متحد است؛ اما از آن صافتر و قویتر است؛ بنابراین مسئله تحمل عذابها در عالم آخرت نیز حل میشود؛ زیرا این جسم مادی تحمل عذابهای آخرت را ندارد؛ اما وقتی جسمیت از زواید پالایش شد و خالص گشت، شدت احساس و تحمل آن قوی میشود؛ زیرا یکی از اسباب اختلاف شدت و ضعف عذاب در قوت و ضعف ادراک است[۲۰۷].
شبهه رجعت
یکی دیگر از اشکالات، مسئله رجعت است که چگونه روح که از بدن خارج شده است، بار دیگر به همان بدن یا بدن دیگری در این دنیا بر میگردد و این خود نوعی تناسخ است. به باور امام خمینی، رجعت از قسم تناسخ نیست؛ زیرا در رجعت مسلّم نیست که آن ارواح به همان بدن اول خود رجوع میکنند یا بدنهایی انشا میشود و ممکن است مسئله رجعت رجوع به بدنهای مثالی باشد که در عالم ملک ظاهر میشوند؛[۲۰۸] چنانکه استاد ایشان، محمد علی شاهآبادی[۲۰۹]، قائل به این نظر بوده است[۲۱۰].[۲۱۱]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ راغب، مفردات راغب، ۵۹۴.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۴/۱۸۱.
- ↑ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۵/۱۳۴.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۳/۳۱۷.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۲؛ لاهیجی، گوهر مراد، ۶۲۰.
- ↑ ابنسینا، رسائل، ۲۳۹.
- ↑ ابنسینا، الاضحویه، ۸۹؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱/۵۸.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۶/۱۵.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۳/۹۲.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ جایدستر، شور جاودانگی، ۲۳–۲۴؛ لوکاس، تاریخ تمدن، ۱/۶۹–۷۱.
- ↑ لوکاس، تاریخ تمدن، ۱/۷۰.
- ↑ بیرونی، تحقیق ما للهند، ۳۹–۴۴؛ شهرستانی، الملل و النحل، ۲/۳۶۶؛ توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ جهان، ۴۰.
- ↑ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ۱۹۱؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۵–۶.
- ↑ صدوق، الاعتقادات، ۶۳؛ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۱۳–۳۱۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۵۷.
- ↑ کتاب مقدس، اعمال رسولان، ب۳، ۲۱؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ ناس، تاریخ ادیان، ۴۶۳–۴۶۷.
- ↑ ناس، تاریخ ادیان، ۴۶۴.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۳۱، ۵ و ب۸۹، ۴۸.
- ↑ ر، انجیل متی، ب۵، ۲۸–۳۰؛ انجیل لوقا، ب۱۲، ۴–۵.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ «شما را از آن آفریدیم و در آن باز میگردانیم و بار دیگر از همان برمیآوریم» سوره طه، آیه ۵۵.
- ↑ «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفهای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپارهای به اندام یا بیاندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدانها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار میداریم سپس شما را که کودکی شدهاید بیرون میآوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را میگیرند و برخی دیگر را به فرودینترین سالهای زندگانی باز میگردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون میبینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا میجنبد و برمیآید و هر گونه گیاه شادابی میرویاند» سوره حج، آیه ۵.
- ↑ «و (به یاد آور) روزی را که از هر امّتی گواهی برانگیزیم آنگاه به کافران نه اجازه (پوزش) داده میشود و نه پوزش آنان پذیرفته میگردد» سوره نحل، آیه ۸۴.
- ↑ «امروز ای گنهکاران (از مؤمنان) جدا گردید!» سوره یس، آیه ۵۹.
- ↑ «آفرینش و برانگیختن شما (همگی) جز همانند (آفرینش) یک تن نیست؛ بیگمان خداوند شنوایی بیناست» سوره لقمان، آیه ۲۸.
- ↑ «و گفتند: آیا هنگامی که استخوانهایی شویم و خاکستری با آفرینشی تازه برانگیخته میشویم؟ بگو: سنگ باشید یا آهن، یا آفریدهای از آن دست که در دلهایتان بزرگ مینماید (باز هم پس از مرگ برانگیخته میشوید)؛ خواهند گفت: چه کس ما را (پس از مردن) باز میگرداند؟ بگو: همان که نخست بار شما را آفرید؛ آنگاه به سوی تو (به انکار) سر خواهند جنباند و میگویند که: در چه هنگام خواهد بود؟ بگو بسا که نزدیک باشد!» سوره اسراء، آیه ۴۹-۵۱.
- ↑ «گفتند: آیا چون ما بمیریم و خاک و استخوان شویم برانگیخته خواهیم شد؟ «۱» به ما و پدرانمان پیش از این نیز این وعده را دادهاند؛ این (سخنان) جز افسانههای پیشینیان نیست. بگو: اگر میدانید، زمین و هر که در آن است از کیست؟» سوره مؤمنون، آیه ۸۲-۸۴.
- ↑ «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) میافروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۷۸-۸۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۳۳–۴۱.
- ↑ نهج البلاغه، ح۴۱، ۵۱۰.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۱/۱۱۵؛ طباطبایی، ۸/۱۷۴.
- ↑ فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۰۰.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۵۴۵.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۲/۱۰۸۹.
- ↑ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۴۲.
- ↑ ابنسینا، الاضحویه، ۸۹ و ۱۴۳؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۳۳.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳.
- ↑ ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۷–۲۲.
- ↑ فرغانی، منتهی المدارک فی شرح تائیة ابنفارض، ۱/۱۱۷؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۳۱۹–۳۲۰.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳؛ حلی، کشف المراد، ۳۹۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۱۳–۴۱۴؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۲۸؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۹۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۹ و ۵۵۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۹۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۹ و ۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۹–۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۷۰–۲۷۱؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۵۹.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸ و ۳۶۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۵ و ۸/۳۲۷–۳۲۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۳.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۴.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹–۲۹۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۴۷–۴۸.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۴۰۶–۴۰۷؛ ابوالفتوح، مفتاح الباب، چاپ شده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، ۲۰۹–۲۱۰.
- ↑ ابنسینا، الاضحویه، ۸۹.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۱۶؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۵۷، ۱۶۲.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۲/۳۰۷.
- ↑ آملی، سید حیدر، تفسیر المحیط، ۳/۲۹۲؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۲/۱۵۷۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹–۵۹۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲–۲۹۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۹۲–۲۹۳؛ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۷–۱۰۸.
- ↑ امام خمینی، تعلیقه فوائد، ۲۰؛ امام خمینی، مصباح الهدایه، ۷۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ «و ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست به بازیچه نیافریدهایم» سوره دخان، آیه ۳۸.
- ↑ «ما آن دو را جز به حقّ نیافریدهایم ولی بیشتر آنان نمیدانند» سوره دخان، آیه ۳۹.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۸/۱۴۶.
- ↑ «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) میافروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۷۸-۸۰.
- ↑ «آیا در نیافتهاند که چگونه خداوند آفریدن (آفریدگان) را میآغازد و سپس آن را باز میگرداند؛ بیگمان این، بر خداوند آسان است» سوره عنکبوت، آیه ۱۹.
- ↑ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۶/۲۴۴.
- ↑ «بازگشت همه شما بنا به وعده راستین خداوند، به سوی اوست؛ بیگمان او آفرینش را میآغازد آنگاه آن را باز میگرداند تا به آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند، دادگرانه پاداش دهد و آنان که کافرند برای کفری که میورزیدهاند نوشابهای از آب جوشان» سوره یونس، آیه ۴.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۷/۱۹۶–۱۹۷.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۷/۲۰۲.
- ↑ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
- ↑ «و آنان را که کفر ورزیدند دستهدسته به سوی دوزخ گسیل میکنند تا چون به آن رسند درهای آن گشوده شود و نگهبانان آن به آنها بگویند: آیا پیامبرانی از میان خودتان نیامده بودند که آیات پروردگارتان را بر شما میخواندند و شما را به دیدار امروزتان هشدار میدادند؟» سوره زمر، آیه ۷۱.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ سبحانی، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، ۴/۱۵۸.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۳۹–۴۴۰؛ جوادی آملی، تسنیم، ۲۴/۵۰۱.
- ↑ ملاصدرا، مجموعة الرسائل، ۳۶۴–۳۶۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۹۰؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۲ و ۱۸۶.
- ↑ «و بیگمان ما انسان را از چکیدهای از گل آفریدیم. سپس او را نطفهای در جایگاهی استوار نهادیم. سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است.سپس بیگمان شما پس از این خواهید مرد. آنگاه به یقین شما در روز رستخیز برانگیخته خواهید شد» سوره مؤمنون، آیه ۱۲-۱۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱۶.
- ↑ «و اوست که آفریدن (آفریدگان) را میآغازد سپس آن را باز میآورد و این بر او آسانتر است و در آسمانها و زمین مثل برتر، او راست و او پیروزمند فرزانه است» سوره روم، آیه ۲۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱۷–۵۲۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۱۶–۵۱۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۹۹–۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۵۰۵ و ۸/۲۴۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۸۴–۱۸۷؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۱.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ «بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.
- ↑ «گفتند هرگز تو را بر برهانهایی که فرا راهمان (پدید) آمده و بر آن کس که ما را آفریده است برنخواهیم گزید؛ هر چه از دستت بر میآید بکن! تو تنها در زندگی این جهان کاری میتوانی کرد» سوره طه، آیه ۷۲.
- ↑ «و زندگی دنیا جز بازیچه و سرگرمی نیست و بیگمان برای کسانی که پرهیزگاری میورزند سرای واپسین نیکوتر است؛ آیا نمیاندیشید؟» سوره انعام، آیه 32.
- ↑ «از شکیبایی و نماز یاری بجویید و بیگمان این کار جز بر فروتنان دشوار است» سوره بقره، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشتهاند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کردهاند، دوست میدارند و در دل به آنچه به مهاجران دادهاند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمیگزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
- ↑ «آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ میشمارد دیدهای؟ او همان کسی است که یتیم را میراند و (مردم را) به سیر کردن مستمند برنمیانگیزد» سوره ماعون، آیه ۱-۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۳۱ و ۸/۱۷۲.
- ↑ نهج البلاغه، ح۱۹۴، ۵۴۶.
- ↑ نهجالبلاغه، خ۹۸، ۱۳۵.
- ↑ ملاصدرا، کسر الاصنام، ۲۴۱.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۱۸؛ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۴/۱۱۱–۱۱۲.
- ↑ طباطبایی، تفسیر المیزان، ۱۵/۳۱.
- ↑ امما خمینی، تفسیر حمد، ۱۰۷؛ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۰۲.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۴۲.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۶۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۷۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۷۴.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۷۲.
- ↑ کتاب مقدس، متی، ب۲۲، ۲۴–۳۱.
- ↑ فخر رازی، المحصل، ۵۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۷۸ و ۷/۵۰.
- ↑ کاشفالغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ۱/۵۹.
- ↑ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۵۴۸.
- ↑ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، ۳/۵۴۸–۵۴۹.
- ↑ میرداماد، القبسات، ۴۳۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۶؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۰۲–۴۰۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۱؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۰۰؛ میرداماد، مصنفات، ۲/۹۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۴–۴۰۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۲۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۳۴ و ۴۷۷.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۳۵۰–۳۵۱.
- ↑ ابنسینا، الاشارات، ۱۴۰؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۲۶.
- ↑ ابنسینا، الاضحویه، ۱۵۲–۱۵۳؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۳۰.
- ↑ ابنسینا، الاشارات، ۱۴۱.
- ↑ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۲۹–۲۳۱.
- ↑ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۱/۹۰؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۵۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۷–۴۲۸ و ۴۳۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۶–۴۳۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۹–۴۱۱.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ ابنسینا، الشفاء، الطبیعیات، ۲/۹، ۱۸۷–۱۹۶؛ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۳/۱۶۹؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۶۱.
- ↑ افلوطین، تاسوعات، ۳۲۵؛ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۴۴.
- ↑ شیخ اشراق، مصنفات شیخ اشراق، ۱/۴۹۶ و ۳/۱۶۹.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۰۹ و ۹/۲، ۱۰۷؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۶۶–۱۶۸.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۴۵–۳۴۷ و ۹/۸۵؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۴–۶۶ و ۴۱۳؛ مقاله نفس.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۰–۵۴۱.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۹۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۵.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ «آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟» سوره قیامه، آیه ۳.
- ↑ «چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم» سوره قیامه، آیه ۴.
- ↑ «آیا نمیداند (چه بر سرش میآید) آنگاه که: آنچه در گورهاست، زیر و رو گردد» سوره عادیات، آیه ۹.
- ↑ ابوالفتوح، مفتاح الباب، چاپ شده در ضمن الباب الحادی عشر مع شرحیه، ۲۰۸.
- ↑ «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوانهایی را که پوسیده است زنده میگرداند؟ بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زندهاش میگرداند و او به (حال) هر آفریدهای داناست. همان که از درخت سبز برای شما آتشی (سرخ) پدید آورده است که از آن (چیزی) میافروزید. و آیا آن کس که آفریننده آسمانها و زمین است توانا نیست که مانند آنان را بیافریند؟» سوره یس، آیه ۷۸-۸۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۲۵۹.
- ↑ «آیا آدمی میپندارد هرگز استخوانهای (پوسیده) او را فراهم نمیآوریم؟» سوره قیامه، آیه ۳.
- ↑ «چرا، (فراهم میآوریم) در حالی که تواناییم که (نقشهای) سرانگشتان او را (نیز) سامان بخشیم» سوره قیامه، آیه ۴.
- ↑ آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۲۶۲–۲۶۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ۸۲، ۹۳.
- ↑ فخر رازی، الاربعین، ۲/۵۵–۵۶؛ فخر رازی، المحصل، ۵۵۵–۵۵۶؛ حلی، کشف المراد، ۴۰۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۷.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۸۲؛ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۸۹.
- ↑ ابنسینا، التعلیقات، ۱۴۹؛ ابنمیثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ۱۴۷؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ۱/۵۰۲–۵۲۰.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۷–۵۲۸.
- ↑ الحکمة المتعالیه، ۹/۱۸۵–۱۹۴.
- ↑ ملاصدرا، زاد المسافر، ۲۳.
- ↑ الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹۷–۱۹۸.
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۲۶۶–۲۶۷؛ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۵.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۹۲–۱۹۳.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۲۰۱–۲۰۴.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۹۹.
- ↑ رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۱۶۶–۱۶۷.
- ↑ (آملی، محمدتقی، درر الفوائد، ۲/۴۶۰.
- ↑ مدرس تهرانی، مجموعه مصنفات حکیم موسی آقاعلی مدرس طهرانی، ۲/۹۱–۹۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۳۹–۵۴۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۱ و ۵۴۱–۵۴۲.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۷۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۰–۴۱۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۵.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۲۱۶.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهانشناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۱۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۵۴۱ - ۵۴۰.
- ↑ محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهانشناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۲۱۹.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۷۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۵–۶۰۶.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۵–۳۹۶ و ۴۲۷.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۳۷–۳۳۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۳۱–۳۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۲–۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۰۸–۴۰۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۰۵–۲۰۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۰–۵۴۱ و ۵۷۷.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۷ و ۵۹۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۰۷ و ۵۹۳.
- ↑ احمد بنحنبل، مسند الاماماحمد بنحنبل، ۲/۴۹۹؛ مسلم، صحیح مسلم، ۸/۲۱۰.
- ↑ غزالی، مجموعة رسائل الامامالغزالی، ۵۲۰؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۹۴.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۲.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۱.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۲۸ و ۶۰۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۱ و ۵۲۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۳۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۳–۱۹۵.
- ↑ شاهآبادی، رشحات البحار، ۱۰۷.
- ↑ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۴–۱۷۵.
- ↑ احمدی امیری، سید علی، مقاله «معاد»، دانشنامه امام خمینی ج۹، ص۴۰۲–۴۱۴.