اثبات عصمت امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۷۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = عصمت امام
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[عصمت امام]]''' است. "'''[[اثبات عصمت امام]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[اثبات عصمت امام در قرآن]] - [[اثبات عصمت امام در حدیث]] - [[اثبات عصمت امام در کلام اسلامی]] - [[اثبات عصمت امام در عرفان اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[اثبات عصمت امام در قرآن]] | [[اثبات عصمت امام در حدیث]] | [[اثبات عصمت امام در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[اثبات عصمت امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


[[عصمت]] به معنای دوی از [[خطا]] و [[گناه]] است، به شخص دارای این صفت [[معصوم]] گفته می‌شود. '''اثبات عصمت امام''' شامل ادله نقلی و عقلی بر عصمت امام است.  
[[عصمت]] به معنای دوری از [[خطا]] و [[گناه]] است، به شخص دارای این صفت [[معصوم]] گفته می‌شود. '''اثبات عصمت امام''' شامل [[ادله نقلی]] و [[عقلی]] است. دلایل عقلی متعددی مبنی بر [[عصمت امام]] اقامه شده است مانند اینکه اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد تسلسل [[باطل]] لازم می‌آید و یا به دلیل [[حفظ دین]] امام باید معصوم باشد. همچنین برخی از [[ادله نقلی]]، اعم از [[آیات]] و [[روایات]] عبارت‌اند از: [[آیه ابتلا]]؛ [[آیه تطهیر]]؛ [[آیه اولی الامر]]؛ [[آیه صادقین]]؛ [[آیه صلوات بر نبی]]؛ [[حدیث ثقلین]] و [[حدیث سفینه نوح]].


==مقدمه==
== معناشناسی عصمت ==
* بر پایه عقل و منابع قرآن و حدیث، [[امام]] شخصی است که هم از انجام خطا و هم از ارتکاب گناه منزه باشد، زیرا انجام شایسته وظایفی که بر عهده [[امام]] است، بدون عصمت از خطا و گناه ممکن نیست، مثلاً بیان احکام دینی از سوی امامی که مصون از خطا نیست، حجت را بر مردم تمام نمی‌کند و چه بسا در مواردی که باید در مقابل انحرافات و تحریفات بایستد، دچار لغزش می‌گردد و از طرفی نمی‌تواند داعی مردم به تقوا و عمل صالح باشد. همچنین، سبب نیاز امت به [[امام]] آن است که مردم معصوم نبووده باشند زیرا اگر معصوم باشند نیازی به [[امام]] نخوهند داشت حال اگر فرض کنیم که [[امام]]، خود جایز الخطا باشد، لازم می‌آید که به [[امام]] دیگری نیاز باشد که تسلسل لازم می‌آید<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۴۴ - ۱۴۵.</ref>.
=== معنای لغوی ===
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


==دلیل عقلی==
=== در اصطلاح [[متکلمان]] ===
===نخست: دلیل تسلسل===
در [[علم کلام]] دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
* علت احتیاج مردم به [[امام]]، جلوگیری از ظلم ظالم و معصیت فاسق است، حال اگر صدور ظلم و معصیت از [[امام]] امکان داشته باشد، برای جلوگیری از آن، به [[امام]] دیگری نیاز خواهد بود و اگر همین گونه پیش برویم، تسلسل محال لازم می‌آید<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۱۹ - ۳۶۴.</ref>.
#'''عصمت به معنای [[لطف]]''': مرحوم [[شیخ مفید]] نخستین متکلم [[امامیه]] است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله [[حجج الهی]] برای [[حفظ دین]] خداوند از ورود [[گناهان]] و خطاها در آن است<ref>محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.</ref>. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون [[سیدمرتضی]]، [[شیخ طوسی]]، [[نوبختی]]، نباطی<ref>علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.</ref> و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
*'''اشکال اول:''' اگر ملاک احتیاج افراد به [[امام]]، معصوم نبودن آنها باشد پس فردی که معصوم است به [[امام]] نیاز ندارد و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای امیر مؤمنان [[امام]] نبوده‌اند<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۲.</ref>.
#'''[[عصمت]] به معنای ملکه''': پس از آنکه [[شیخ مفید]] عصمت را به [[لطف]] تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم [[خواجه نصیرالدین طوسی]] آن را به نقل از [[فلاسفه]]، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش [[گناهان]] صادر نمی‌شود و این بنا بر [[اندیشه]] حکماست<ref>خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.</ref>. پس از خواجه برخی از [[متکلمان]] معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند<ref>میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۴ - ۳۵.</ref>
*'''پاسخ:''' فرد معصوم، از جهات دیگر، مانند کسب معرفت و غیره ممکن است به [[امام]] نیاز داشته باشد<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۲.</ref>.
*'''اشکال دوم:''' [[سعد الدین تفتازانی]] می‌گوید: نیاز امت به [[امام]] به خاطر وجود خطای امت نیست تا عدم عصمت [[امام]] به تسلسل بیانجامد. به فرض وجوب عقلی نصب [[امام]]، شاید مصالح دیگری، منشأ وجوب عقلی [[امامت]] شده باشد. و می‌توان به وسیله علم و عدالت و استفاده از کتاب و سنت از خطای امت جلوگیری کرد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>.
*'''پاسخ:'''
*'''اولاً؛''' ادله ضرورت [[امام]]، منحصر در ادله شرعی نیست، بلکه وجوب نصب [[امام]] با ادله عقلی مانند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>: دلیل لطف و دلیل حکمت، ثابت می‌شود و فقدانش در جامعه، مستلزم نقض غرض و نیازمندی جامعه به بی‌نهایت امامان غیر معصوم است. خداوند، باید به اقتضای عقل، ارائه طریق را کامل کند و برای تکمیل ارائه طریق، تعیین امامان معصوم ضرورت دارد همانند ضرورت نزول قرآن و سنت نبوی. محرومیت انسان‌ها از دیدار [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}}، زائیده اراده آدمیان است و اگر خطایی وجود دارد به کوتاهی ایشان بر‌می‌گردد. [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} علاوه بر تأمین هدایت معرفتی، در تحقق مدیریت صحیح جامعه، هدایت خارجی را نیز تحقق می‌بخشد<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۶۶ - ۳۶۷.</ref>.


===دوم: دلیل حفظ و تبیین شریعت===
== شرطیت عصمت در امام ==
* باید شریعت اسلام پس از [[پیامبر]] حفظ گردد و به دست مکلفان برسد؛ در اینجا چند فرض وجود دارد:
{{اصلی|شروط امامت}}
*'''الف) از طریق کتاب و سنت نبوی:''' حفظ و تبیین گردد، که تفاصیل احکام در این نیامده<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۳.</ref>. و این دو در بردارنده مجمل و مفصل، ناسخ و منسوخ، محکم متشابه است و خود نیازمند مفسری معصوم می‌باشند<ref>ر.ک. [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۷۰.</ref>. لذا مسلمانان اتفاق دارند که قرآن و سنت نبوی نمی‌تواند حافظ شرع باشد زیرا تفسیر و برداشت از قرآن و سنت، متفاوت است<ref>جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۵۷.</ref>.
متکلمین اسلامی برای [[امام]] شرایطی را بر شمرده‌اند که دسته‌ای از آنها مورد اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] است، مانند: مرد بودن، حر بودن، [[عالم]] بودن به [[امور دینی]]، [[عاقل]] و [[مسلمان]] بودن<ref>{{عربی|أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیةو...}}؛ آمدی، سیف‌الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۱.</ref>. امّا در مقابل برخی از شروط مورد [[اختلاف]] [[فریقین]] است. [[امامیه]] برخلاف سایر مذاهب اسلامی، [[منصوص بودن]]، [[عصمت]] و [[افضلیت]] را از شرایط اساسی در [[انتصاب امام]] می‌دانند<ref>{{عربی|یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...}}، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و {{عربی|قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل}}، علامه حلی، باب حادی عشر.</ref>. تاکید بر وجود این شرایط در [[امام]] حاکی از [[ضرورت]] وجود این شرایط در اوست که از جمله آنها شرط عصمت است.
*'''ب) از طریق اجماع:''' اولاً، احکام مورد اجماع، غیر از کلیات دین، بسیار اندک است. ثانیاً، اگر اجماع حجت باشد، به دلیل [[وجود امام]] است و این هم اثبات مدعای شیعه است و اگر حجتش به دلیل کتاب<ref>سوره نساء، آیه:۱۱۵.</ref>. و سنت باشد<ref>لا تجمع امتی علی الخطاء.</ref>. پس باید احتمال نسخ و اضمار و تخصیص، در این ادله منتفی گردد، یعنی باید گفته شود: اگر مثلاً تخصیصی بود، برای ما نقل می‌شد و پذیرش این مطلب مشروط به پذیرش عصمت امت است و این مستلزم دور است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۳.</ref>.
*'''ج) از طریق اجتهاد مبتنی بر قیاس:''' '''اولاً:''' قیاس، حجت ذاتی ندارد زیرا جز ظن ضعیف، فایده دیگری ندارد<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۵۷؛ [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۷۱.</ref>. '''ثانیاً:''' مبنای قیاس بر تمثیل امور متماثل است در حالی که بسیاری از احکام، از باب جمع میان امور متفاوت می‌باشد مثلاً: روزه گرفتن در ایام ماه رمضان، واجب و در اول شوال، حرام است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۴.</ref>.
*د) برائت نیز نمی‌تواند حافظ شرع باشد و إلّا نیازی به بعثت انبیاء نبود و به همان عقل انسان اکتفا می‌شد<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۵۷.</ref>.
*با بطلان فرضهای مذکور، یگانه فرض متعین و درست، حفظ شریعت توسط [[امام]] [[معصوم]] است تا دین از خطر سقوط و انحراف، مصون بماند. زیرا اگر چنین نباشد لازم می‌آید که مردم تنها به بخشی از شریعت عمل کنند و به هدایت کامل دست نیابند و این امری قبیح است بر خداوند لطیف و نقض غرض شارع حکیم است<ref>ر.ک. جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۵۸؛ [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۴؛ [[عبدالحسین خسروپناه| خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۳۷۱.</ref>.
*'''اشکال:''' [[قاضی عبدالجبار]] احکام شریعت از طریق نقل متواتر، به دیگران خواهند رسید. و انکار حفظ و نقل شریعت از طریق تواتر، مستلزم خدشه در طریق تواتر است که دعوی نبوت توسط [[پیامبر اکرم]] را زیر سؤال می‌برد.
*'''پاسخ:''' معارف و احکام بسیاری از طریق تواتر اثبات شده ولی آیا همه احکام شریعت، از طریق تواتر بیان شده است.
*'''اشکال:''' در عصر غیبت [[امام]] [[معصوم]]{{ع}}، مردم چگونه از احکام شریعت آگاه می‌شوند؟ اگر بگوئیم افراد معذورند پس قبل از غیبت هم معذور بوده‌اند و اگر بگوئیم از طریق اجتهاد و خبر واحد به احکام می‌رسند پس قبل از غیبت نیز چنین راهی وجود داشته.
*'''پاسخ:''' در عصر حضور<ref>تا ۲۶ هـ ق.</ref>. تفاصیل احکام شریعت، توسط [[ائمه]]{{عم}} بیان شده ولی معروف است که [[ابو حنیفه]] تنها هفده حدیث نبوی را معتبر می‌دانسته است. گذشته از این، غیبت [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} به خاطر عدم آمادگی مردم است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۵ - ۲۳۷.</ref>.


===سوم: دلیل امتناع تناقض===
== [[اثبات عصمت]] ==
* اگر [[امام]]{{ع}} مرتکب خطا یا گناهی شود یا باید از او تبعیت کرد که این باطل است به دلیل آیه قرآن {{متن قرآن|وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ }}<ref> و در گناه و تجاوز یاری نکنید؛ سوره مائده، آیه:۲.</ref> و یا این که نباید از او پیروی کرد که در این صورت، فایده [[امام]]{{ع}}، منتفی خواهد بود<ref>[[علی قربانی| قربانی، علی]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۵۸.</ref>.
متکلمان امامیه جهت [[اثبات]] [[عصمت امام]] به دو گروه از ادله‌ عقلی و [[نقلی]] استناد کرده‌اند.


==دلیل نقلی==
=== ادله عقلی ===
===نخست: آیه ۱۲۴ سوره بقره (آیه [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}) ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش)| دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟]]'''{{پایان}}
{{اصلی|آیه ۱۲۴ سوره بقره}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت امام در کلام اسلامی}}
بحث [[اثبات عصمت]] در [[امام]] به واسطه [[ادله]] و براهین عقلی، ارتباط بسیار نزدیکی با بحث [[ضرورت]] [[عصمت امام]] داشته و به آن گره خورده است؛ چراکه در [[ضرورت عصمت امام]] به دنبال چرایی عصمت برای امام هستیم بدین معنا که چرا امام باید معصوم باشد، از طرفی در پاسخ به این چرایی به این مهم خواهیم پرداخت که اگر امام معصوم نباشد محذوراتی پیش خواهد آمد که به واسطه آنها می‌توان در قالب براهینی [[عقلی]]، عصمت امام را ثابت نمود. از این رو در توضیح ضرورت یا چرایی [[عصمت پیامبر]] و امام باید گفت: [[پیامبران]] از جهت واسطه بودن بین [[خدا]] و [[خلق]]، برای تضمین [[درستی]] [[پیام الهی]] باید معصوم باشند: {{متن قرآن|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست اینکه حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲]]، ص۸۶.</ref>. ارتباط تنگاتنگ بین [[هدایت]] و [[عصمت]] باعث شده است تا عصمت برای [[هادی]] لازم و [[واجب]] باشد تا جایی که هادی اگر [[معصوم]] نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد<ref>امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی{{ع}} میزان حق، ص۱۰۱.</ref>.


*{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ }}<ref> و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.</ref>
از طرفی هدایت، امری است که در [[امام]] و [[نبی]] مشترک است، یعنی همان [[وظیفه]] هدایت [[پیامبر]] به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای [[جانشین]] او (امام) هم متعین است؛ لذا شاید بتوان گفت یکی از فلسفه‌های عصمت در امام هم ایجاد اعتماد [[مردم]] به [[الگو]] و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به [[معارف دین]] از بین می‌رود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>.
===معنای عهد===
*به نظر برخی، این آیه، در صورتی دلالت بر عصمت دارد که ثابت شود [[امامت]]، عهد خداست و چون شیعه، نصب [[امام]] را از جانب خدا با نص، واجب می‌داند، لذا [[امامت]]، عهد خداست و عصمت، با این آیه ثابت می‌شود.
*[[زمخشری]] نیز از علمای معتزله می‌گوید: طبق این آیه، [[امامت]] به کسی می‌رسد که عادل و از ظلم، مبرّا باشد<ref>[[علی قربانی| قربانی، علی]]، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۵۸ - ۱۵۹.</ref>.
*اما برخی می‌گویند، در آیۀ قرائتی است که به ما می‌فهماند منظور از "عهد" در آیه، همان [[امامت]] است نه نبوت و... مثلاً، از جمله {{متن قرآن|وَمِن ذُرِّيَّتِي}} به دست می‌آید که ابراهیم دارای فرزند بوده و یا لااقل از داشتن فرزند مأیوس نبوده در حالی که ابراهیم تا دوران کهنسالی فرزند نداشت و گواه دیگر اینکه قطعا یکی از مهم‌ترین امتحانات ابراهیم همان امتحان او به ذبح فرزندش اسماعیل بود<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۸.</ref>. و همچنین از ظاهر آیه به دست می‌آید که این اولین [[وحی]] الهی به ابراهیم نبوده و او قبلاً به مقام پیامبری رسیده زیرا چنین درخواست بزرگی در اولین [[وحی]] الهی، از مقام ابراهیم، بسیار به دور است<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص ۱۴۶.</ref>.


===معنای ظلم===
اگر بنا باشد [[جانشین رسول خدا]]{{صل}} که جایگزین او در [[هدایت امت]] بر [[صراط مستقیم]] است، معصوم نباشد، سه محذور پیش می‌آید: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای [[ارشاد]] و [[اصلاح]] در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که [[امام]] باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم [[عصمت]]، وی قادر نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد<ref>{{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰.</ref>.
*ظلم در مقابل عدل و به معنای قراردادن شیء در غیر جایگاه شایسته آن است از آیات قرآن کریم به دست می‌آید که معصیت، ظلم به شمار می‌رود: {{متن قرآن|وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ }}<ref> و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند؛ سوره بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. پس تنها کسی به مقام [[امامت]] نایل می‌گردد که معصیت و گناهی از او سرنزند.
*فرزندان [[حضرت ابراهیم]]{{ع}}، چهار دسته‌اند:
*اول: کسانی که همیشه مرتکب گناه می‌گردند.
*دوم: کسانی که ابتدا ظالم نبوده‌اند ولی عاقبت به شر شدند.
*سوم: کسانی که ظالم بوده‌اند ولی عاقبت به خیر شدند.
*چهارم: کسانی که هرگز گناه نکرده‌اند.
*درخواست [[امامت]] برای گروه اول و دوم، شایسته یک مؤمن نیست چه رسد به [[حضرت ابراهیم|ابراهیم خلیل]]، بنابراین درخواست [[وحی]] منحصر در دو دسته سوم و چهارم است که خداونند گروه سوم را مستثی کرده است.
*این معنا، در برخی روایات مورد تایید قرار گرفته: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خداوند در پاسخ [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} فرمود:{{عربی|"  {{متن قرآن|مَنْ‏ سَجَدَ لِصَنَمٍ‏ مِنْ‏ دُونِي‏ لَا أَجْعَلُهُ‏ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>شیخ طوسی، الامالی، ص ۳۷۹.</ref><ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۴۶ - ۱۴۷؛ [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۳۸- ۲۴۰.</ref>.
*'''اشکال:''' از مفاد آیه استفاده نمی‌شود که تنها معصوم، شایسته مقام [[امامت]] است، زیرا مشرک و گناه‌کار نبود، اعم از معصوم بودن است.
*'''پاسخ:'''
*اولاً، طبق مبنای اشاعره، هر کس مرتکب گناه نشود معصوم خواهد بود.
*ثانیاً، هرگاه کسی در طول عمر خویش نه در پنهان و نه در آشکار مرتکب گناه نشود، چنین فردی از اغوای شیطان مصون بوده است و معصوم یعنی همین زیرا قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ }}<ref> به ارجمندی تو سوگند که همگی آنان را گمراه خواهم کرد.مگر از میان آنان بندگان نابت را؛ سوره ص، آیه:۸۲ - ۸۳.</ref>.
*'''اشکال:''' معصیت، اعم از ظلم است زیرا اگر کسی معصیت کند و از گناه خویش توبه نماید، پس از آن ظلم نخواهد بود.
*'''پاسخ:''' با توجه به تقریری که در تفسیر آیه بیان شد، مقصود از ظالم، اعم از ظالم در گذشته و در زمان حال است<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۴۰.</ref>.


===دوم: آیه ۳۳ سوره احزاب (آیه تطهیر) ===
==== قاعده لطف ====
{{اصلی|آیه تطهیر}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[برهان لطف چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)| برهان لطف چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|قاعده لطف}}
در رایج‌ترین تقریب از قاعده لطف و استفاده از آن در [[اثبات عصمت]] [[معصومان]] توسط متکلمان شیعه که در [[کلام]] [[امامان شیعه]] {{عم}} مانند [[امام صادق]] {{ع}} و [[امام رضا]] {{ع}}<ref>شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۹۹؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۶۰؛ ج۱۱، ص۴۰.</ref> نیز بر «نقض غرض» تکیه شده است<ref>ر.ک: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۳۷؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۷؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰-۲۶۲؛ خواجه نصیرالدین طوسی، نقدالمحصّل، «رسالة المفتعة فی اول الواجبات»، ص۴۷۴؛ علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۴۹؛ ابن میثم البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۲۵؛ علامه حلّی، نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۵۸؛ علی عاملی نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۱؛ فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۳۰۰؛ میرزااحمد آشتیانی، نامه رهبران، ص۳۲۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ص۱۷۱؛ ابوالحسن شعرانی، اثبات نبوت، ص۱۰۱-۱۰۴؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۶۷؛ علامه بلاغی نجفی، الهدی الی دین المصطفی، ص۴۵؛ میرزارفیعا نائینی، ثمره شجره الهیه، ص۳۴؛ ملامحسن فیض کاشانی، علم الیقین، ج۱، ص۳۵۷؛ محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۹۸؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، ص۸۵؛ محمدجواد مغنیه، معالم الفلسفة الاسلامیه، ص۱۴۱؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۷؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳؛ محسن خرازی، بدایة المعارف الالهیه، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱؛ محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref>؛ به این بیان که اگر [[انبیا]] [[معصوم]] نباشند، نقض غرض می‌شود و مقصود آنها از نقض غرض، از بین رفتن و از دست دادن اغراضی است که بر [[بعثت انبیا]] و [[ارسال رسل]] مترتب است. اکنون با توجه به اینکه اهداف و اغراض گوناگونی برای [[بعثت پیامبران]] معرفی شده است، به اهم این اغراض اشاره می‌کنیم.


*'''دلالت آیه بر [[عصمت]]:''' اراده تشریعی، آن است که خداوند اراده کرده است مردم، واجبات را انجام دهند و از محرمات دوری کنند، حال ممکن است این اراده الهی تحقق پیدا نکند.
جواز [[ارتکاب گناه]] از سوی [[پیامبران]]، نه تنها با غرض [[بعثت]] ناسازگار است، بلکه سبب [[تشویق]] [[مردم]] به [[معصیت]] می‌شود و ازآنجاکه نقض غرض و ترغیب به معصیت، هیچ یک با [[حکمت الهی]] سازگار نیست، لازم است [[پیامبران الهی]] از ارتکاب هر گناهی مصون باشند. شایان ذکر است که این دلیل، [[لزوم]] [[عصمت انبیا]] را حتی پیش از بعثت ثابت می‌کند؛ زیرا بدیهی است وجود [[پیامبری]] که هیچ سابقه [[گناه]] و معصیت ندارد، تأثیر بیشتری در تحصیل کامل [[اهداف تربیتی]] بعثت دارد<ref>محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۷۵.</ref>. برخی، نکته دیگری را به این بیان افزوده‌اند: اهمیت این بیان وقتی روشن می‌شود که دریابیم مردمی که [[انبیا]] برای آنها [[مبعوث]] می‌شوند، استعدادها و درجات مختلفی دارند؛ بنابراین [[پیامبران]] باید در سطحی باشند که بتوانند [[تربیت]] مستعدترین و والاترین افراد را نیز بر عهده گیرند و این ممکن نخواهد شد جز آنکه خود [[معصوم]] و برخوردار از بالاترین درجات [[کمالات]] [[انسان]] باشند<ref>محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]]، ص ۲۹۲-۲۹۸.</ref>
*اراده تکوینی، اراده‌ای است که خلاف آن، تحقق پیدا نمی‌کند مثلاً خداوند اراده فرموده زمین به دور خود بچرخد.
* این آیه، در صورتی بر [[عصمت]] دلالت می‌کند که منظور از اراده، اراده تکوینی باشد زیرا اراده تکوینی، تخلف ناپذیر است و به دنبال اراده تطهیر، مسلماً تطهیر واقع می‌شود و این همان [[عصمت]] است.
*از آنجا که اراده تطهیر، اختصاص به [[اهل بیت]]{{عم}} پیدا کرده معلوم می‌شود که منظور اراده تکوینی است و الّا اراده تشریعی تطهیر و دوری از گناهان، عام است.
*'''منظور از [[اهل بیت]]{{عم}}:''' بزرگان و محدثان اهل تسنن، در ضمن روایاتی، [[اهل بیت]]{{عم}} را به خمسه طیبه، تفسیر نموده‌اند. از جمله صحیح مسلم که از عایشه نقل کرده.


===سوم: آیه ۵۹ سوره نساء (آیه اولی الامر) ===
برخی این  برهان را به صورت مستقل ذکر کرده و از آن به عنوان برهان تلازم عصمت با حکمت نام برده‌اند. تقریر آنها چنین است که واگذاری [[منصب امامت]] به مرتکب گناهان باطنی، امری سفیهانه است؛ زیرا به اقتضای منصب امامت، باید بیشترین [[احترام]] را به صاحب و متصدی آن گذاشت. حال، چگونه ممکن است کسی که در [[باطن]] [[مرتکب گناه]] می‌شود و مستحق [[لعن]] و [[بیزاری]] است، به چنین منصبی برسد و شایسته بیشترین احترام شود؟<ref>{{عربی|"لا يحسن من الحكيم ان يولي الامام الذي يقتضي امامته نهاية التعظيم له و التبجيل من يجوز ان يكون في باطنه مستحقا للعن و البرائة لان ذلك سفه"}}؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱. به بیان منطقی می‌توان گفت: اگر خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی واگذار کند، کاری سفیهانه انجام داده است؛ ولی خداوند حکیم کار سفیهانه انجام نمی‌دهد؛ پس خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی، واگذار نمی‌کند.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۸۸.</ref>
{{اصلی|آیه اولی الامر}}


*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه: ۵۹.</ref>
==== برهان [[وجوب اطاعت از امام]] ====
*در این آیه، همان گونه که به اطاعت از خداوند و رسول امر شده، به اطاعت از اولی الامر نیز امر شده است.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[وجوب متابعت چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)| وجوب متابعت چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟]]'''{{پایان}}
*مقصود از {{متن قرآن|الأَمْرِ}} مسائل مربوط به زندگی اجتماعی امت اسلامی است مانند آیات: {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ }}<ref> و با آنها در کار، رایزنی کن؛ سوره آل عمران، آیه:۱۵۹.</ref> و {{متن قرآن|وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ }}<ref> کارشان رایزنی میان همدیگر است؛ سوره شوری، آیه:۳۸.</ref>.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
*[[پیامبر]]{{صل}} دارای دو مقام بودند، یک: ابلاغ احکام الهی دو: رهبری و حکومت اجتماع.
{{همچنین|اطاعت امام}}
*اطاعت از خداوند معنایی جز اطاعت از احکام او ندارد. بنابراین، مقصود از اطاعت از [[رسول خدا]]{{صل}}، در مورد مقام دوم است و عطف اولی الامر بر رسول، بدون تکرار لفظ {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} بیانگر وحدت ملاک اطاعت است. و مقتضای وحدت حکم معطوف و معطوف علیه این است که اولی الامر نیز مانند [[پیامبر]] معصوم باشند. از سوی دیگر، اطاعت از اولی الامر، بدون هیچ گونه قیدی واجب شده و خداوند به اطاعت مطلق کسی که مرتکب گناه شود، امری نمی‌کند. پس اگر اولی الامر معصوم نباشند، لازم است قرآن،<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۴۲.</ref>. اطاعت از آنان را به مواردی محدود سازد که گناه از اولی الامر سر نزده باشد<ref>ر.ک. [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|معارف اسلامی]]، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.
اگر از امام [[خطا]] سرزند، مخالفت و [[انکار]] او [[واجب]] خواهد بود و این با [[دستور خداوند]] بر [[اطاعت]] از او مغایرت دارد: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
*'''اشکال:''' مقتضای اینکه خداوند هرگز به اطاعت از گناهکار امر نمی‌کند این خواهد بود که: اطاعت از اولی الامر در غیر معصیت خداوند واجب است.
*'''پاسخ:''' '''اولاً''': سیاق آیه کریمه عدم تکرار {{متن قرآن|أَطِيعُواْ}} مانع از چنین تقییدی است. یعنی همانطور که درباره [[پیامبر]] نمی‌توان گفت که اطاعت از او واجب است، مگر آنکه موجب معصیت خدا باشد، درباره اولی الامر هم نمی‌توان گفت. '''ثانیاً''': خداوند فرمود اگر احسان به والدین مستلزم معصیت خداوند باشد، آن احسان پسندیده نخواهد بود پس اگر در مورد اولی الامر نیز چنین احتمالی وجود داشت، به طریق اولی لازم به مقید کردن بود<ref>ر.ک. [[علی ربانی گلپایگانی| ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|کلام تطبیقی]]، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.


===چهارم: حدیث ثقلین ===
==== برهان نقض غرض ====
{{اصلی|حدیث ثقلین}}
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[برهان نقض غرض چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| برهان نقض غرض چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
*از جمله {{عربی|" مَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} و جمله {{عربی|" انّهما یفترقا ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} می‌توان برای عصمت، استدلال کرد. زیرا چنگ زدن به کتاب و عترت، برای همیشه از گمراهی، جلوگیری می‌کند و لازمه این، [[عصمت]] عترت [[پیامبر]] است و همچنین، جدا نشدن و عدم افتراق از قرآن، آن هم به صورت {{عربی|" لَنْ يَفْتَرِقَا‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}} به معنای عصمت آنهاست<ref>جمعی از نویسندگان، [[امامت‌پژوهی (کتاب)|امامت‌پژوهی]]، ص۱۶۲.</ref>.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
*[[پیامبر]]{{صل}} فرمودند "در منابع شیعی و سنی":{{عربی|" يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ‏ تَمَسَّكْتُمْ‏ بِهِمَا لَنْ‏ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏‏‏‏ ‏"}}. در این حدیث [[پیامبر]]، [[اهل بیت]] را عاملی برای عدم گمراهی معرفی می‌کند که دال بر [[عصمت]] ایشان است زیرا: *'''اولاً:''' همراهی قرآن و [[اهل بیت]] یعنی [[اهل بیت]] مانند قرآن مصون از تحریف و اشتباه‌اند در هدایت مردم.
{{همچنین|برهان نقض غرض}}
*'''ثانیاً:''' از آنجا که [[پیامبر]] به‌ صورت مطلق امر به تمسک به [[اهل بیت]] فرموده، مستلزم [[عصمت]] ایشان است.
[[هدف]] [[خداوند]] از [[نصب امام]] این است که [[مردم]] را به [[راه راست]] [[هدایت]] کند و او در مسیر [[تکامل]] و [[قرب به خداوند]]، [[پیشوایی]] [[خلق]] را بر عهده داشته باشد. حال اگر امکان [[اشتباه]] و [[نافرمانی]] در کارهای او راه داشته باشد، چگونه می‌تواند [[وظیفه]] پیشوایی را انجام داده و مردم را هدایت کند؛ پس [[امام]] باید [[معصوم]] باشد تا بتواند وظیفه خود را انجام دهد و هدف خداوند از [[نصب]] او حاصل گردد. اگر امام دارای [[مقام عصمت]] نباشد غرض [[الهی]] از نصب او حاصل نمی‌گردد و موجب نقض غرض در [[حکمت]] خداوندی می‌شود و نقض غرض در [[حکمت الهی]] غیر ممکن است<ref>[[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار]]، ص۶۲.</ref>.
*'''ثالثاً:''' [[پیامبر]] فرمودند: اگر به اهل تمسک جوئید از انحراف در امانید این نشان از [[عصمت]] ایشان است.
*در این روایت، مصادیق [[اهل بیت]] تطبیق نشده اما در برخی نقل‌ها آمده که [[پیامبر اکرم|رسول خدا]] نام [[امام علی]]، [[امام حسن]]، [[امام حسین]]{{عم}} و فرزندان [[امام حسین]]{{ع}} را آوردند.
*در منابع [[اهل سنت]] آمده: {{عربی|" عَلِيٌ‏ مَعَ‏ الْقُرْآنِ‏ وَ الْقُرْآنُ‏ مَعَ‏ عَلِيٍ‏ لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَ‏ الْحَوْضَ‏‏‏‏‏ ‏"}}. این تعبیر مشترک {{عربی|"لَنْ‏ يَفْتَرِقَا حَتَّى‏ يَرِدَا عَلَيَ‏ الْحَوْضَ‏‏‏‏‏ ‏"}} نشان از این است که [[امام علی|حضرت علی]] از مصادیق قطعی [[اهل بیت]] است<ref>ر.ک. [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۱۱ - ۲۱۳.</ref>.


==دلیل عقلی [[عصمت امام]]==
==== برهان تسلسل ====
#امام مسئولیت تفسیر صحیح قرآن، تفصیل احکام شریف و... را بر دوش دارد و هم مجری قوانین اسلامی است. لذا [[امام]] باید از خطای در امور مربوط به سعادت انسان، [[معصوم]] باشد. بر این اساس [[امام]] باید تفسیر صحیح آیات را در اختیار مردم قرار دهد و آیات کلی را باید بیان نماید و احکام را اجرا کند لذا باید [[معصوم]] باشد ت اهم به‌صورت کامل آشنا به دین باشد و شیوه صحیح اجرا را بداند<ref>ر.ک. [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۹.</ref>.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[برهان امتناع تسلسل چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| برهان امتناع تسلسل چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
#آنچه [[وجود امام]] را ضروری می‌کرد، راهی تضمین شده برای [[هدایت]] [[انسان‌ها]] به [[سعادت]] واقعی بود؛ یعنی [[امام]] تنها راه مطمئن برای نیل [[انسان‌ها]] به کمال واقعی است و بدون [[عصمت]]، این [[اطمینان]] سلب شده و این راه، تضمین شده نخواهد بود؛ بنابراین غرض [[خداوند]] از [[آفرینش انسان]] تحقق نمی‌یابد و حکمتی برای این کار وجود نخواهد داشت.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
#امکان [[اشتباه]] [[مردم]] در [[فهم]] و اجرای برنامه [[سعادت]] بخش [[اسلام]] [[دلیل]] نیاز [[جامعه]] به وجود [[وجود امام]] است؛ یعنی [[امام]] برای تصحیح حرکت [[اجتماع]] و جلوگیری از [[انحراف]]، لازم است در [[جامعه]] حضور داشته باشد، حال اگر [[امام]] نیز خود [[اشتباه]] کند، به [[امام]] دیگری نیاز دارد تا او را از [[اشتباه]] [[حفظ]] کند و این به [[تسلسل]] منجر می‌شود که [[باطل]] است.
{{همچنین|برهان تسلسل}}
#[[امام]] باید مورد [[اعتماد]] [[مردم]] باشد تا گفتار و [[کردار]] او را مورد [[پیروی]] قرار دهند و در تمام [[شئون]] [[زندگی]] او را الگوی خود قرار دهند. حال اگر [[امام]] دچار [[خطا]] و [[انحراف]] شود، [[اطمینان]] و [[وثوق]] [[مردم]] از او سلب شده، دیگر از او [[اطاعت]] نخواهد کرد و در این صورت فلسفه‌ای برای [[وجود امام]] بی‌مأموم باقی نمی‌ماند؛ البته [[علما]] [[دلایل]] فراوانی اقامه کرده‌اند که در این جا به همین مقدار بسنده کردیم <ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۵۱.</ref>.
اگر امام [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] به وجود می‌آید<ref>«تسلسل» در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری است که وجود آن متوقف به وجود دیگری باشد.</ref> و چون تسلسل ممتنع است، لاجرم معصوم نبودن امام نیز منتفی است. برخی از متکلمین در تحلیل این قضیۀ شرطی می‌افزایند تنها مقتضی بر [[وجوب نصب امام]]، [[اعتقاد]] به اصل خطاپذیری آحاد انسان‌هاست و هرگاه چنین چیزی در [[حقّ]] امام نیز ثابت شود، واجب است او نیز امام دیگری داشته باشد. پس یا باید به دام تسلسل افتاد که عقلاً ممتنع است یا بر وجود امامی [[معتقد]] بود که [[خطاناپذیر]] است و این همان [[امام]] اصلی است<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.</ref>.


==ادله نقلی [[عصمت امام]]==
در توضیح این [[برهان]] چنین آمده است: "از آنجا که امام طریق وصول عباد به [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]] است، او می‌باید منزّه از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم [[معصوم]] نباشد، [[تسلسل]] لازم می‌آید که [[باطل]] است. در نتیجه، [[امامت]] بر امّت می‌باید به شخصی معصوم ختم شود"<ref>{{عربی|انه یجب أن یکون الإمام معصوما، و یدل علیه وجهان: (احدهما) لولم یکن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لکن اللازم باطل فالملزوم کذلک. بیان الملازمة: انه لولم یکن معصوما فبتقدیر صدور المعصیه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به علیها و یثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یکن ملطوفا له، و هو باطل علی ما مر، و یکون الکلام فی ذلک الأمام کالکلام فیه، و یلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[ابن‌میثم بحرانی]] در اثبات عصمت امام چنین موضعی اتخاذ نموده است: از آنجا که امام طریق وصول عباد به رحمت رحیمیّه پروردگار است، او می‌باید منزّه از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم می‌آید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت می‌باید به شخصی معصوم ختم شود. عبارت ابن‌میثم بحرانی چنین است: {{عربی|انه يجب أن يكون الإمام معصوما، و يدل عليه وجهان: (احدهما) لولم يكن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لكن اللازم باطل فالملزوم كذلك. بيان الملازمة: انه لولم يكن معصوما فبتقدير صدور المعصيه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به عليها و يثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یكن ملطوفا له، و هو باطل على ما مر، و يكون الكلام في ذلك الأمام كالكلام فيه، و يلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر}}، قواعد المرام فی علم الکلام (ط. مکتبه آیه‌الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۶ه.ق)، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳.</ref>
*'''آیات دال بر [[عصمت امام]]:''' {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد؛ سوره بقره، آیه:۱۲۴.</ref>، {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref> و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آراییمکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند؛ سوره احزاب، آیه:۳۳.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>.
*آیه اولی الامر: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً }}<ref> ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است؛ سوره نساء، آیه:۵۹.</ref>
*'''وجه دلالت این آیه بر [[عصمت امام]] از آن جهت است که:'''
#مقارنت اطاعت از [[پیامبر]] با اطاعت از اولی الامر بر این امر دلالت می‌کند که قلمرو وجوب اطاعت از اولی الامر در همه حوزه‌های مشترک میان ایشان و [[پیامبر]] است "مرجعیت دینی و زعامت سیاسی"
#اطاعت از اولی الامر بدون هیچ قید و شرطی آمده است و اگر اینان [[معصوم]] نباشند نمی‌توانند به نحو مطلق مورد اطاعت باشند و اگر ایشان [[معصوم]] نباشند لازم می‌آید که خداوند ما را امر به اطاعت از کسانی فرموده که مانع سعادت هستند و این نقض غرض الهی و خلاف حکمت است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء }}<ref> بی‌گمان خداوند به کار زشت فرمان نمی‌دهد؛ سوره اعراف، آیه:۲۸.</ref>
#در روایات فراوانی از منابع شیعی و سنی، [[پیامبر]] گرامی، مصادیق اولی الامر را، [[امامان]] دوازده‌گانه معرفی کرده‌اند. [[پیامبر]] در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری، تک‌تک [[امامان]] را از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} تا [[امام مهدی|حضرت حجت]] {{ع}} نام می‌برند.
*با توجه به مطالب بیش گفته [[آیه اولی الامر]]، دلالت بر [[عصمت]] [[امامان]] دارد<ref>ر.ک. [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص ۲۰۹.</ref>.


==[[براهین]] و [[ادله]] [[عصمت امام]]==
==== برهان حفظ شریعت ====
===[[براهین]] [[عقلی]] [[عصمت امام]]===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
*[[براهین]] و [[دلایل عقلی]] متعددی بر [[عصمت امام]] در کتاب‌های [[کلامی]] آمده است که به سه مورد اشاره می‌شود:
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
#'''[[برهان]] [[نقض غرض]]:''' این [[برهان]] بر دو مقدمه [[استوار]] است:
{{همچنین|برهان حفظ شریعت}}
##غرض از [[جعل امامت]]، [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[انسان‌ها]] به راه مستقیم انسانیّت است<ref>هدایت و ارشاد دو گونه است: گاهی نشان‌دادن راه و گاهی به‌معنای ایصال به مطلوب است. هدایت امام از نوع دوم است.</ref>.
[[امام]] که [[حافظ شریعت]] است باید حتما [[معصوم]] باشد و الا [[شریعت]] [[حفظ]] نمی‌شود. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این [[استدلال]] می‌نویسند: "هرگز نمی‌توان [[کتاب خدا]] ـ [[قرآن]] ـ را [[حافظ شرع]] دانست، چون همه [[احکام]] را به تفصیل در بر ندارد، [[اجماع]] و [اتفاق] [[امت]] بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانه‌ای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدین‌سان، راهی جز [[عصمت امام]] برای [[حفظ شرع]] باقی نمی‌ماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، [[اطمینان]] و وثوقی برای [[عبادت خدا]] و انجام درست [[تکالیف الهی]] نخواهد بود و این با غَرَض ارسال [[دین]] و [[پیامبری]] تناقض آشکار دارد<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.</ref>.<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>
##اگر [[امامان]]، [[معصوم]] نباشند و دچار [[گناه]] شوند، از دو گونه بیرون نیست: یا [[مردم]] گناه‌ بودن آن عمل را می‌دانند یا نمی‌دانند. اگر بدانند، از [[امام]] سلب [[اعتماد]] شده و [[غرض از امامت]] تحقق نخواهد یافت و اگر ندانند، چه‌بسا آنها این عمل [[امام]] را [[الگو]] قرار داده و به [[گمراهی]] افتند. و در این صورت غرض از [[جعل امامت]] نیز تحقق نخواهد یافت و [[نقض غرض]] با [[حکمت خداوند]] [[سازگاری]] ندارد.
#'''[[دلیل]] تضاد:''' این [[دلیل]] نیز، بر دو مقدمه [[استوار]] است:
##آیاتی در [[قرآن]]، به [[اطاعت از امام]] [[دستور]] می‌دهد، مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
##آیاتی دیگری در [[قرآن]]، بر [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] دلالت می‌کنند، مانند: {{متن قرآن|يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلَاةَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«پسرکم! نماز را بپا دار و به کار شایسته فرمان ده و از کار ناشایست باز دار» سوره لقمان، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ}}<ref>«و مردان و زنان مؤمن، دوستان یکدیگرند  که به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند» سوره توبه، آیه ۷۱.</ref>. حال اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، میان این دو دسته از [[آیات]] ([[آیات]] [[وجوب]] [[اطاعت از امام]] با [[آیات]] [[نهی از منکر]]) تضاد خواهد بود؛ چنان‌که، [[مردم]] از سویی، به [[اطاعت از امام]] موظّف‌اند و از سوی دیگر بر آنان لازم است، [[امام]] را به خاطر منکری که انجام می‌دهد [[نهی]] نموده و در نتیجه، از [[امام]] [[اطاعت]] نکنند.
#'''[[اثبات عصمت امام]] با توجّه به عنوان [[امام]]:''' [[امام]] کسی است که پیشرو و مقتدای [[جامعه]] [[اسلامی]] است و [[قول و فعل]] او برای [[مردم]] [[حجت]] است و [[مردم]] باید به او [[اقتدا]] کنند، حال چنانچه [[قول و فعل]] [[امام]] برای [[مردم]] [[حجت]] نباشد و یا اینکه [[امام]] و پیشوای [[جامعه]] [[اسلامی]] به [[معصیت]] یا [[خطا]] دچار شود لازم می‌آید که نخست، آن کسی که از سوی [[خدا]]، [[امام]] نهاده شده: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[امام]] نباشد؛ زیرا [[قول و فعل]] او [[حجت]] نیست. دوم اینکه در صورت [[امام]] بودن چنین فردی، [[مردم]] از حرکت به سوی کمال باز می‌مانند؛ چراکه امام و مقتدایی را [[پیروی]] می‌کنند که [[خطا]] و [[معصیت]] می‌کند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۴۲-۴۴.</ref>.
===[[ادله]] [[قرآنی]] و [[روایی]] [[عصمت امام]]===
====[[آیه امامت]] یا [[ابتلا]]====
*یکی از [[ادله]] [[قرآنی]] [[اثبات عصمت امام]]، [[آیه]] ۱۲۴ [[سوره بقره]] است. این [[آیه]]، در کتاب‌های [[کلامی]] و تفسیری به [[آیه امامت]] یا [[ابتلا]] نام گرفته است:{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را  که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی  آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
*بر پایه [[آیه]] بالا، از راه‌های متعدد و بیان‌های مختلف، بر [[اثبات عصمت امام]] [[استدلال]] شده که [[اثبات عصمت امام]] با توجّه به واژه {{متن قرآن|الظَّالِمِينَ}} از جمله آنهاست.
*این [[استدلال]]، دو مقدمه دارد:
#[[انسان]] غیر [[معصوم]]، [[ظالم]] است.
#[[ظالم]]، برای [[امامت]] [[شایستگی]] ندارد.
*نتیجه: غیر [[معصوم]] [[شایستگی]] [[امامت]] ندارد.
*'''[[تبیین]] مقدمه نخست:''' غیر [[معصوم]] از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] می‌کند و هر کس که از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] کند، [[ظالم]] است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.
*مقدمه دوم نیاز به [[تبیین]] ندارد؛ چرا که [[خدای متعال]] فرموده است، [[امامت]] به [[ظالمان]] نمی‌رسد: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}.
*[[شهید]] [[قاضی]] [[نورالله شوشتری]] و [[علامه طباطبایی]] دلالت این [[آیه]] را بر [[عصمت امامان]] چنین تقریر نموده‌اند: [[انسان‌ها]] به تقسیم [[عقلی]]، از چهار گونه بیرون نیستند<ref>احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج۲، ص۳۹۶: {{عربی|إنّ سؤال الإمامة إما أن کان لبعض ذریته المسلمین العادلین مدّة عمرهم أو لذریته الظالمین فی تمام عمرهم أو لذریته المسلمین العادلین فی بعض أیّام عمرهم الظالمین فی البعض الآخر، لکن یکون مقصوده{{ع}} إیصال ذلک إلیهم حال الإسلام و عدالتهم أو للأعم من ذلک، فعلی الاول یلزم عدم مطابقة الجواب للسؤال، و علی الثانی یلزم طلب الخلیل ذلک المنصب الجلیل للظالم حال ظلمه و هذا لا یصدر عن عاقل بل جاهل من أمته فضلا عنه و علی الثالث و الرابع یلزم المطلوب و هو أنّ الإمامة ممّا لا ینالها من کان کافرا ظالما فی الجملة و فی بعض أیام عمره}}؛ الصوارم المهرقة فی رد الصواعق المحرقة، ص۵۴؛ المیزان، ج۱، ص۲۷۷.</ref>.
#در همه [[عمر]] [[معصوم]] باشند.
#در همه [[عمر]] [[گناه‌کار]] باشند.
#در ابتدا، [[معصوم]] و در انتها، [[گناه‌کار]] باشند.
#در ابتدا، [[گناه‌کار]] و در انتها، [[معصوم]] باشند.
*از این احتمالات چهارگانه، احتمال دوم و سوم قطعاً در درخواست [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} از [[خداوند]] برای [[فرزندان]] نبوده؛ زیرا آن بزرگوار اشرف از آن است که برای این دو گروه در خواست [[امامت]] کند؛ از این رو، واژه {{متن قرآن|قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} احتمال نخست و چهارم را در بر می‌گیرد. از سویی، [[خدا]] از این دو احتمال، [[ظالمان]] را استثناء نموده است، پس احتمال چهارم نیز، در در خواست [[حضرت]] جایگاهی ندارد. بدین‌سان، فقط احتمال نخست در [[آیه]] باقی می‌ماند و با آن، [[عصمت امام]] ثابت می‌شود.
*اگر این [[آیه]] را در کنار [[آیات]] دیگری قرار دهیم، [[استدلال]] روشن‌تر می‌شود، آنجا که می‌فرماید: {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ وَبَارَكْنَا عَلَيْهِ وَعَلَى إِسْحَاقَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ}}<ref>«درود بر ابراهیم و این چنین نیکوکاران را پاداش می‌دهیم بی‌گمان او از بندگان مؤمن ما بود و بدو اسحاق را نوید دادیم که پیامبری از شایستگان بود و به او و به اسحاق، خجستگی بخشیدیم و برخی از فرزندان آن دو نیکوکارند و برخی آشکارا به خویش ستم می‌ورزند» سوره صافات، آیه ۱۰۹-۱۱۳.</ref>.
*بر پایه [[آیات]] بالا، ذرّیه [[حضرت ابراهیم]] دو گونه‌اند: [[محسن]] و [[ظالم]]؛ [[خدای متعال]] در [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[امامت]] را از [[ظالمان]] نفی کرد، پس فقط [[امامت]] به محسنان می‌رسد<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۴۴-۴۷.</ref>.
====[[آیه صادقین]]====
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>.
*[[استدلال]] به [[آیه صادقین]]، بر چهار مقدمه [[استوار]] است:
#[[خداوند]] در [[آیه صادقین]]، [[مؤمنان]] را به [[همراهی]] با [[صادقین]] [[دستور]] داده است.
#"[[صادقین]]" در [[آیه شریفه]]، [[مقید]] به هیچ‌گونه قید و شرطی نشده است.
#کسانی که در [[صداقت]] مطلق باشند، معصوم‌اند.
#در [[روایات شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[امامان شیعه]] ([[اهل بیت پیامبر]]{{عم}}) "[[صادقین]]" معرّفی شده‌اند <ref>برای خلفا و صحابه، نه تنها ادّعای عصمت نشده است، بلکه ادّعای عدم عصمت شده است.</ref>.
*نتیجه: [[اهل بیت]]{{عم}} معصوم‌اند.
*برخی از مقدمات بالا به توضیح نیاز دارد:
*'''توضیح مقدمه دوم:''' [[صدق]]، به گفتار اختصاص ندارد، بلکه در [[اعتقاد]]، [[نیت]]، خُلق، عمل و [[رفتار]] نیز به‌کار می‌رود؛ از‌این‌رو، ترجمه "صادق" به [[راستگو]]، ترجمه به فرد غالب است، و گرنه هر یک از [[راستگو]]، راست‌کردار، درست [[اعتقاد]] و... می‌تواند مصداق معنای این واژه باشد. از سویی، [[صدق]] مراتب مختلف دارد و کسی که حداقل ([[قدر]] متیقّن) با حداکثر [[مراتب صدق]] را داشته باشد، از وی به صادق تعبیر می‌شود.
*'''توضیح مقدمه سوم:''' اگر [[صادقان]] [[معصوم]] نباشند، مستلزم آن است که [[خدای متعال]] [[مؤمنان]] را به [[خطا]] یا منکر [[دستور]] داده باشد و چون [[صادقان]] معصوم‌اند، [[خداوند]] [[دستور]] [[همراهی]] با آنان را داده است.
*'''توضیح مقدمه چهارم:''' در [[احادیث شیعه]]، [[پیامبر]] و [[اهل بیت]]{{عم}} مصداق [[صادقین]] معرفی شده‌اند: {{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} قَالَ إِيَّانَا عَنَى‌}}<ref>کافی، ج۱، ص۲۰۸.</ref>.
*از [[امام باقر]]{{ع}} درباره قول خدای عزّوجلّ "[[تقوای الهی]] داشته باشید و با [[صادقان]] باشید" پرسیدم.[[حضرت]] فرمودند: مقصود ما هستیم.
*[[حاکم حسکانی]] در روایتی که از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] می‌کند، [[شأن نزول]] [[آیه]]، فقط [[حضرت علی]]{{ع}} است<ref>{{متن حدیث|عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: {{متن قرآن|اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً}}؛ ر.ک: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.</ref>.
*[[حافظ سلیمان قندوزی حنفی]] از [[سلمان فارسی]] [[نقل]] می‌کند، هنگامی‌ که [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} نازل شد، [[سلمان]] عرض کرد: ، ای [[رسول خدا]]{{صل}} مفهوم [[آیه]]، عام است یا خاص؟<ref>{{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذا عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ؟}}</ref> [[پیامبر]]{{صل}} فرمودند:  کسانی که [[مأمور]] به این دستور‌اند، عموم مؤمنان‌اند، ولی [[صادقین]] برادرم [[علی]]{{ع}} و اوصیای پس از او تا روز قیامت‌اند<ref>{{متن حدیث|أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةُ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ أَخِي عَلِيٍّ وَ أَوْصِيَائه مِنْ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}؛ ر.ک: ینابیع الموده، ص۱۱۵.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۴۷-۴۹.</ref>.
====[[آیه تطهیر]]====
*یکی دیگر از ادلّه [[قرآنی]] [[اثبات عصمت امام]]، [[آیه]] ۳۳ [[سوره]] احزاب است. این [[آیه]]، در کتاب‌های [[کلامی]] بر تفسیری، [[آیه تطهیر]] نام دارد: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی  مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت  هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
*[[استدلال]] به این [[آیه]]، بر سه مقدمه [[استوار]] است:
#[[اراده تکوینی]] [[الهی]] به اذهاب [[رجس]] و [[تطهیر]] [[اهل بیت]] تعلّق گرفته است.
#هر کس که [[اراده تکوینی]] [[الهی]] به اذهاب [[رجس]] و [[تطهیر]] او تعلّق گرفته باشد [[معصوم]] است.
#بر پایه بسیاری از [[روایات]]، [[ائمه]] [[شیعه]] مصداق اهل بیت‌اند.
*نتیجه: [[امامان شیعه]]{{عم}}، معصوم‌اند.
*'''توضیح مقدمه نخست:''' به دو [[دلیل]]، [[اراده]] در [[آیه تطهیر]]، [[تکوینی]] است نه [[تشریعی]] <ref>اراده دو گونه است: تکوینی و تشریعی. اراده تکوینی، اراده‌ای است که متعلق آن، وجود موجودات بوده و تخلف‌پذیر نیست: {{متن قرآن|إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}} (سوره یس، آیه ۸۲). اراده تشریعی، اراده‌ای است که از انسان بالغ عاقل قادر می‌خواهد، فلان عمل را انجام دهد. در این نوع، اراده انسان نیز نقش دارد و خداوند از انسان می‌خواهد با اختیار خود، عملی را انجام داده یا ترک نماید. در این گونه، ممکن است، مراد از اراده تخلف نماید. متعلق این اراده مجموعه قوانین و بایدها و نبایدهای فقهی و اخلاقی است. ر.ک: ینابیع الموده، ص۱۱۵.</ref>.
#بر پایه واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} [[اراده]] اذهاب [[رجس]] و [[تطهیر]]، ویژه [[اهل بیت]] است نه عموم [[مردم]]؛ پس [[تکوینی]] است. چرا که اگر [[اراده]]، [[تشریعی]] باشد، به گروه خاصی اختصاص ندارد و [[طهارت]] از [[گناه]] در [[اراده تشریعی]]، از همه [[انسان‌ها]] خواسته شده نه خصوص [[اهل بیت]]. بدین‌سان، [[خداوند متعال]] به [[اراده تکوینی]] خود که تخلف‌ناپذیر است، [[طهارت]] [[اهل بیت]] را [[اراده]] نموده است.
#واژه {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ}} بیان‌کننده آن است که متعلق [[اراده]]، فعل خداست، ولی اگر [[اراده تشریعی]] باشد، متعلق آن، فعل [[عبد]] است.
*'''توضیح مقدمه دوم:''' الف و لام در {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} جنس است و همه پلیدی‌ها و زشتی‌های ظاهری و [[باطنی]] را در بر می‌گیرد؛ از این‌رو، معنای [[آیه]] این است که [[خدا]] می‌خواهد، همه پلیدی‌ها و هیئت‌های خبیثه و [[رذیله]] را از نفس شما ببرد؛ هیئت‌هایی که [[اعتقاد]] [[حق]] و عمل [[حق]] را از [[انسان]] می‌گیرد و چنین ازاله‌ای با [[عصمت الهی]] منطبق می‌شود<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۲.</ref>.
*'''توضیح مقدمه سوم:''' مفسِّر و مبیِّن رسمی‌ [[وحی الهی]]، [[پیامبر]]{{صل}} است: {{متن قرآن|أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن  را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>، پس [[تبیین]] [[آیه تطهیر]] و تعیین مصادیق آن، بر عهده ایشان است و این [[مأموریت]] ویژه [[الهی]] را از راه‌های گوناگون به انجام رسانده‌اند.
*[[پیامبر اکرم]]{{صل}} در موارد متعددی: مصادیق [[آیه تطهیر]] را معرّفی نموده‌اند: [[ابوسعید خدری]] از [[رسول خدا]]{{صل}} [[نقل]] کرده است: {{متن حدیث| نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} }}<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۶۰۴؛ جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱، ح۲۸۴۹۰.</ref>. در این [[حدیث]] و مانند آن، مصادیق [[اهل بیت]] روشن بیان شده است.
*[[آلوسی]] می‌نویسد: {{عربی|و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء و قوله علیه الصلاة والسلام اللّهم هؤلاء أهل بیتی و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی و هی مخصصة لعموم أهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه}}<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵.</ref>.
*[[سیوطی]] نیز آورده است: {{عربی|عن أبی الحمراء رضی الله عنه قال حفظت من رسول الله ثمانیة أشهر بالمدینة لیس من مرة یخرج إلی صلاة الغداة الا أتی إلی باب علی رضی الله عنه فوضع یده علی جنبتی الباب ثم قال الصلاة الصلاة}} {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.</ref>.
*در [[صحیح مسلم]] و [[سنن ترمذی]] نیز آمده: [[سعد بن ابی وقاص]] از پدرش [[نقل]] کرده است: هنگامی‌ که [[آیه]]: {{متن قرآن|تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ}}<ref>«بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> نازل شد، [[پیامبر]]، [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن بن علی بن ابی طالب|حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را فراخواند و آنگاه گفت: خدایا! اینها اهل من‌اند <ref>{{متن حدیث|لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ {{متن قرآن|تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ}} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً{{عم}} فَقَالَ: اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي‌}}؛ صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۰، ح۶۴۱۴: همچنین در روایت دیگری آمده است: {{متن حدیث|قَالَتْ عَائِشَةُ خَرَجَ النَّبِيُّ{{صل}} غَدَاةً وَعَلَيْهِ مِرْطٌ مُرَحَّلٌ، مِنْ شَعْرٍ أَسْوَدَ، فَجَاءَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ فَأَدْخَلَهُ ثُمَّ جَاءَ الْحُسَيْنُ فَدَخَلَ مَعَهُ، ثُمَّ جَاءَتْ فَاطِمَةُ فَأَدْخَلَهَا، ثُمَّ جَاءَ عَلِيٌّ فَأَدْخَلَهُ، ثُمَّ قَالَ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}}}.</ref>.
*[[اهل سنت]] نیز در گفتارهایی بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} تصریح نموده‌اند:
*[[سیوطی]] می‌نویسد: {{عربی|عَنِ النَّبِيِّ {{صل}} فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} قَالَ: فَأَنَا وَ أَهْلُ بَيْتِي مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوب‏}}<ref>الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۵، ص۱۹۹.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۴۹-۵۲.</ref>.
*'''[[شبهه]]'''<ref>در ارتباط با آیه تطهیر شبهات فراوانی مطرح شده است که در کتاب‌های کلامی‌و تفسیری بدان پرداخته شده است. ر.ک: ادب فنای مقربان، ج۵.</ref>: برخی از [[اهل سنت]] می‌گویند: چون [[آیات]] قبلی و بعدی درباره [[همسران پیامبر]]{{صل}} است، این [[آیه]] نیز درباره آنهاست.
*[[ابن‌کثیر]] می‌نویسد: {{عربی|لا شک فیه من تدبر القرآن أن نساء النبی داخلات فی قوله تعالی: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} فإن سیاق الکلام معهن}}<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۶، ص۳۶۵.</ref>.
*[[قرطبی]] می‌نویسد: {{عربی|فاقتضت الآیة أن الزوجات من أهل البیت، لأن الآیة فیهن، و المخاطبة لهن یدل علیه سیاق الکلام}}<ref>الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۱۸۳.</ref>.
*'''نقد:''' از این اشکال چند پاسخ داده شده است:
#ادّعای [[وحدت]] سیاق، بی‌دلیل است، زیرا [[استدلال]] به [[وحدت]] سیاق یا [[ظهور]] سیاقی، هنگامی‌ مؤثر است که قرینه‌ای برخلاف نباشد و متکلّم نیز درصدد بیان یک مطلب باشد؛ یا دست‌کم [[علم]] به خلاف آن نباشد ولی اگر بدانیم متکلّم در دو صحنه متفاوت و با دو مخاطب مختلف سخن گفته و در صدد بیان چند مطلب بوده است – چنان‌که شأن‌نزول گویای آن است - چگونه می‌توانیم به [[وحدت]] سیاق تمسّک کنیم؟
#خطاب‌های [[قرآن کریم]] به [[همسران پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[عتاب]] همراه است، زیرا تهدید به [[طلاق]]: {{متن قرآن|أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ...}}<ref>«شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم» سوره احزاب، آیه ۲۸.</ref> و [[عذاب]] دو چندان: {{متن قرآن|يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ}}<ref>«عذاب او دو چندان می‌گردد» سوره احزاب، آیه ۳۰.</ref> و تحدید به ماندن در [[خانه]]: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ}}<ref>«و در خانه‌هایتان آرام گیرید» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> شده‌اند و...، در حالی که خطاب به [[اهل بیت]]، با اکرام و [[احترام]] همراه است. این تفاوت، نافی [[وحدت]] سیاق است؛ به بیان دیگر، سیاق [[آیه]] در کنار [[نصوص]] فراوان و معتبر، مخالف ادّعای [[وحدت]] سیاق است<ref>ر.ک: الشافی فی الأمامه، ج۳، ص۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۸۷، ص۳۵۷.</ref>.
#[[وحدت]] سیاق اقتضا می‌کند ضمیرهای به‌کار رفته در [[آیات]] هفت‌گانه با یکدیگر هماهنگ باشند، در حالی که چنین نیست<ref>ادب فنای مقربان ج۵، صص ۱۱۵ - ۱۱۶.</ref>. [[خدای متعال]] از [[آیه]] بیست‌ و‌ هشت تا [[آیه]] سی‌ و‌ چهار [[سوره]] احزاب، [[همسران پیامبر]]{{صل}} را خطاب و [[احکام]] و موضوعات مختلفی را به آنها گوشزد می‌کند در این هفت [[آیه]] تقریباً بیست‌و‌دو بار [[ضمیر]] جمع مؤنث سالم به‌کار رفته است مانند: {{متن قرآن|إِنْ كُنْتُنَّ}}، {{متن قرآن|تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا}}، {{متن قرآن|فَتَعَالَيْنَ}}، {{متن قرآن| أُمَتِّعْكُنَّ}}، {{متن قرآن|أُسَرِّحْكُنَّ}}، {{متن قرآن|وَإِنْ كُنْتُنَّ}}، {{متن قرآن|لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ}}، {{متن قرآن|مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ}}، {{متن قرآن|مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ}}، {{متن قرآن|لَسْتُنَّ}}، {{متن قرآن|اتَّقَيْتُنَّ}}،  {{متن قرآن|فَلَا تَخْضَعْنَ}}، {{متن قرآن|وَقَرْنَ}}، {{متن قرآن|وَلَا تَبَرَّجْنَ}}، {{متن قرآن|وَأَقِمْنَ}}، {{متن قرآن|وَأَطِعْنَ}} تا {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ}}. در [[آیه]] سی‌ و‌سوم [[ضمیر]] جمع مؤنث سالم به جمع مذکر سالم تغییر کرده، گویا مربوط به مخاطبی دیگر است. [[آیه]] سی‌و‌ سوم با عبارت {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ}} شروع می‌شود و از [[همسران پیامبر]]{{صل}} می‌خواهد در خانه‌های خود بمانید و تبرّج [[جاهلی]] نداشته باشید؛ [[نماز]] به پا دارید، [[زکات]] بپردازید و [[خدا]] و رسولش را [[اطاعت]] کنید؛ از این بیان روشن می‌شود، گویا فتنه‌ای در پیش است<ref>به نظر می‌آید، آیه به جنگ جمل اشاره دارد. عایشه هنگام احتضار، سخت ناراحت و پریشان بود. به او گفتند: "تو فرزند ابوبکر صدّیق و مادر همه مؤمنانی، چرا ناراحتی؟، گفت: "جنگ جمل همانند استخوانی در گلویم گیر کرده است. ای کاش در آن روز مرده یا در شمار فراموش‌شدگان بودم، (و کسی به سراغ من نمی‌آمد)!". نقش عایشه در تاریخ اسلام، ج۳، ص۲۱۰.</ref>؛ [[خدا]] هشدار می‌دهد، مبادا مانند [[زنان]] دوران [[جاهلی]] به میدان آیند و افرادی بخواهند در [[پناه]] شما استفاده‌های [[سیاسی]] ببرند<ref>واژه "تبرّج" به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است، همان‌گونه که برج قلعه برای همه هویداست.</ref>. سپس با [[ضمیر]] جمع مذکر سالم، گروهی را خطاب کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
#التفات از مخاطبی به مخاطب دیگر که یکی از [[فنون]] [[بلاغت]] است و به‌کار گرفتن جمله معترضه که از اهمیّت و فوریت مطلب حکایت می‌کند، دو مانع جدّی برای [[حکم]] قطعی به [[وحدت]] مخاطب در مجموع این هفت [[آیه]] است، از این رو تغییر در خطاب، گویای تغییر مخاطب است. بر این پایه، مفسّران [[مکتب اهل بیت]] معتقدند، مخاطب [[آیه تطهیر]] که ضمایر جمع مذکر "کم" در آن به‌کار رفته است، غیر از مخاطب [[آیات]] قبلی و بعدی است که در آنها ضمایر جمع مؤنث (کن، تن، ن) آمده است. پس نمی‌توان با اثبات [[وحدت]] [[نزول]] این مجموعه [[آیات]] نیز، [[وحدت]] مخاطب را ثابت نمود (هر چند اثبات [[وحدت]] [[نزول]] دشوار است) زیرا بر این باورند، [[نزول]] مجموعی [[آیات]] به [[تنهایی]] نمی‌تواند [[دلیل]] یا [[شاهد]] [[وحدت]] مخاطب یا ارتباط [[معنوی]] [[آیات]] با یکدیگر باشد، حتّی درباره صدر و ذیل یک [[آیه]] نیز نمی‌توان آن را اثبات کرد، چنان‌که صدر [[آیه]]: {{متن قرآن|يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنْبِكِ إِنَّكِ كُنْتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ}}<ref>«ای یوسف! از این (رویداد) روی بگردان (و در گذر) و (ای زن!) تو نیز برای گناهت آمرزش بخواه که تو بی‌گمان از خطاکاران بوده‌ای» سوره یوسف، آیه ۲۹.</ref> خطاب به [[حضرت یوسف]]{{ع}} و ذیل آن خطاب به [[همسر]] [[عزیز مصر]] است.
#تمام روایاتی که مربوط به [[شأن نزول]] [[آیه]] می‌باشند چه روایاتی که [[شأن نزول]] آن را [[اهل بیت]]{{عم}} می‌دانند و چه روایاتی که [[شأن نزول]] آن را [[همسران پیامبر]] ذکر کرده‌اند همگی بر [[استقلال]] این [[آیه]] دلالت دارند: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي سَعِيدٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}: نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ فِي خَمْسَةٍ: فِيَّ وَ فِي عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، وَ حَسَنٍ وَ حُسَيْنٍ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} }}<ref>تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۶، ص۳۶۸؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۲، ص۴۰؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۱.</ref>.
#[[وحدت]] سیاق، مستلزم [[وحدت]] موضوع و [[حکم]] نیست؛ زیرا ممکن است شیوه بیان ایجاب کند که گوینده، بعضی از جنبه‌های دیگر مسأله مورد نظر را هم، اگر چه از نظر [[طبیعت]] و ماهیت با آن [[اختلاف]] داشته باشد بیان کند<ref>اهل بیت در آیه تطهیر، ص۴۵.</ref>.
#پرسش [[ام‌سلمه]] از [[پیامبر]]{{صل}} که آیا او هم از [[اهل بیت]] است و یا این که از [[پیامبر]]{{صل}} خواست تا او را هم از [[اهل بیت]] قرار دهد، مؤید عدم [[صدق]] این عبارت بر [[زنان پیامبر]] است وگرنه [[شک]] و پرسش و یا درخواست [[ام‌سلمه]] از [[پیامبر]]{{صل}} موجه نبود<ref>اهل بیت در آیه تطهیر، ص۴۵.</ref>.
#هیچ‌ یک از [[زنان پیامبر]]{{صل}} ادعا نکرده‌اند شامل [[آیه تطهیر]] می‌شوند، بلکه خلاف آن [[نقل]] شده است: [[ام‌سلمه]] که می‌گوید پس از [[نزول]] [[آیه تطهیر]]، من جلو رفته و از [[حضرت]] پرسیدم آیا من هم عضو [[اهل بیت]] هستم؟ [[حضرت]] پاسخ داد تو [[آدم]] خوبی هستی و از [[همسران پیامبر]] هستی<ref>جامع البیان، ج۲۲، ص۱۱؛ الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ تفسیر الآلوسی، ج۲۳، ص۱۴؛ شواهد التنزیل، ج۲، ص۸۷؛ {{متن حدیث|عن أم‌سلمة رضی الله عنها قالت: إن هذه الآیة نزلت فی بیتی: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}؛ قالت وأنا جالسة علی باب البیت فقلت یا رسول الله ألست من أهل البیت؟ فقال: إنک إلی خیر أنت من أزواج النبی، قالت و فی البیت رسول الله وعلی و فاطمة و الحسن و الحسین رضی الله عنهم}}.</ref>. در روایتی که [[سیوطی]] و [[طبرانی]] و [[احمد بن حنبل]] [[نقل]] کرده‌اند آمده که [[ام‌سلمه]] می‌گوید من جلو رفته و طرف کساء را گرفته تا داخل شوم [[حضرت رسول]]{{صل}} کساء را از دست من گرفت و کشید و به من اجازه ورود به درون عباء را نداد<ref>الدر المنثور، ج۵، ص۱۹۸؛ مسند أحمد، ج۶، ص۳۲۳؛ روح‌المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵: {{متن حدیث|عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ{{صل}} قَالَ لِفَاطِمَةَ: ائْتِينِي بِزَوْجِكِ وَابْنَيْكِ. فَجَاءَتْ بِهِمْ، فَأَلْقَى عَلَيْهِمْ كِسَاءً فَدَكِيًّا، قَالَ: ثُمَّ وَضَعَ يَدَهُ عَلَيْهِمْ، ثُمَّ قَالَ: " اللهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ آلُ مُحَمَّدٍ، فَاجْعَلْ صَلَوَاتِكَ وَبَرَكَاتِكَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّدٍ، إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ قَالَتْ أُمُّ سَلَمَةَ: فَرَفَعْتُ الْكِسَاءَ لِأَدْخُلَ مَعَهُمْ، فَجَذَبَهُ مِنْ يَدِي، وَقَالَ: "إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ"}}.</ref>.
#برخی از بزرگان از [[مفسران اهل سنت]]، [[همسران پیامبر]]{{صل}} را داخل در [[اهل بیت]] او نمی‌دانند.[[آلوسی]] می‌نویسد: در روایاتی که دلالت دارد بر داخل بودن [[علی]]، [[فاطمه]]، و [[فرزندان]] این‌دو در زیر عبا و همچنین روایتی که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "اینها [[اهل بیت]] من هستند و در [[حق]] آنها [[دعا]] کرده است و روایاتی که أم سلمه را جزء [[اهل بیت]] ندانسته است، بیش از حد شمارش است و کلمه بیت به هر معنایی باشد، این [[آیه]] مخصوص [[اهل بیت]]{{عم}} است و مراد از این [[آیه]]، کسانی هستند که در زیر عباء بودند و [[زنان پیامبر]]{{صل}}، شامل [[آیه تطهیر]] نمی‌شوند<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۱۱، ص۱۹۵. {{عربی|و أخبار إدخاله علیا و فاطمة و ابنیهما رضی الله تعالی عنهم تحت الکساء، و قوله علیه الصلاة و السلام اللهم هؤلاء أهل بیتی ودعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أکثر من أن تحصی: و هی مخصصة لعموم اهل البیت بأی معنی کان البیت فالمراد بهم من شملهم الکساء و لا یدخل فیهم أزواجه}}.</ref>. و در جایی دیگر می‌نویسد: [[زنان پیامبر]]{{صل}} به هیچ‌وجه داخل [[اهل بیت]] که یکی از [[ثقلین]] هستند، نمی‌شوند<ref>روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۲۲، ص۱۶. {{عربی|أن النساء المطهرات غیر داخلات فی أهل البیت الذین هم أحد الثقلین}}.</ref><ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۵۳-۵۸.</ref>.
====[[حدیث ثقلین]]====
*[[حدیث ثقلین]] از مشهورترین و معتبرترین احادیثی است که [[شیعه]] و [[سنّی]] بر آن اتفاق دارند یکی از کارکردهای این [[حدیث]] معتبر اثبات [[عصمت اهل بیت]] است در این [[حدیث]] [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[مردم]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد{{صل}}، ج۱، ص۴۱۳.</ref>.
*بر پایه [[حدیث]] [[ثقلین]]، از دو راه می‌توان بر [[عصمت اهل بیت]]{{عم}} [[استدلال]] نمود:
#[[اهل بیت]]{{عم}} همتای [[قرآن]] کریم‌اند: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ}}  [[عصمت]] و نزاهت [[قرآن کریم]] از نفوذ [[باطل]]، قطعی است: {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref>، اگر [[عترت]] طاهرین{{عم}} مانند [[قرآن]] [[معصوم]] نباشند، میان این دو، [[تفرقه]] رخ می‌دهد، در حالی که هر گونه جدایی میان این دو منتفی است.
#[[اهل بیت]]{{عم}} همتای [[قرآن]] کریم‌اند: {{متن حدیث|إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ}}. [[عصمت]] و نزاهت [[قرآن کریم]] از [[گمراه]] نمودن قطعی است. اگر [[اهل بیت]]{{عم}} نیز [[معصوم]] نباشند، مستلزم [[گمراهی]] [[مردم]] بوده و [[دستور]] تمسّک به [[اهل بیت]]{{عم}} مستلزم [[ترغیب]] آنها به [[گمراهی]] است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص:۵۸-۵۹.</ref>.


==عصمت امام از نظر عقل==
==== برهان لزوم اطمینان ====
تمام [[براهین عقلی]] که بر [[عصمت انبیا]]{{عم}} ذکر شد در این جا نیز [[قائم]] است، که از تکرار آن خودداری می‌شود. و تنها [[براهین]] دیگری اقامه می‌شود:
امام می‌خواهد [[رضا]] و [[سخط]] ـ شریعت ـ را به ما برساند لذا اگر خطاکار باشد ما اطمینان به او نداریم، پس باید معصوم باشد. فرق این [[برهان]] با برهان قبل این است که [[انسان‌ها]] باید در اینجا اطمینان بکنند به رسیدن شریعت، اگر امام دچار [[معصیت]] شود، مستلزم نقض غرض از [[نصب امام]] خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت می‌افزایند: "غرض از [[نصب]] و اقامه [[امام]]، [[پیروی]] [[امت]] از او، اِمتثال [[اوامر]] امام و پیروی از [[افعال]] اوست و در صورت [[خطا]] و معصیت امام، هیچ یک از موارد مزبور [[واجب]] نخواهد بود و این با [[نصب امام]] منافات دارد"<ref>علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.</ref>.<ref>مرحوم شیخ مفید همانند اکثر [[علمای شیعه]]، قول اول ([[عصمت]] به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به [[صراحت]] این مطلب را بیان می‌کنند: {{عربی|الأنبیاء و الأئمة{{عم}} من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا{{صل}} و الأئمة{{عم}} من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها}}؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی.، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم [[عصمت امام]] اشاره می‌کند: اوّل آنکه [[امّت]] محتاج امامی دیگر برای [[اصلاح]] خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، [[ضرورت]] برخورد امّت با امام از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان [[مردم]] ندارد و سوم، از بین رفتن اصل [[قاعده لطف]] در [[ضرورت امامت]] است؛ از آن جهت که امام باید [[حافظ شریعت]] [[الهی]] باشد و با عدم عصمت، وی [[قادر]] نیست این [[مسئولیت]] را انجام دهد"{{عربی|یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه}}، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از [[شیخ مفید]]، [[شاگرد]] ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش می‌گوید: "پس از [[پذیرفتن]] آنکه [[وصیّ رسول خدا]]{{صل}} در امر [[هدایت]] و [[حفاظت از دین]] جایگزین اوست، [[عقل]] به عنوان امری [[بدیهی]] به عصمت امام [[حکم]] می‌کند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان می‌نماید: {{عربی|قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون}}.الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان [[سید مرتضی]]، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که [[امام]] [[حافظ شریعت اسلام]] و [[حجّت الهی]] بر خلایق است؛ او همچنین [[مبین]] [[امور دینی]] از طرف آخرین [[رسول خدا]]{{صل}} است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، [[معصوم]] نباشد.</ref>.<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱]]، ص۱۹۲-۲۰۳؛ [[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۸۰-۸۲.</ref>


'''[[برهان]] اول''': [[امام]] [[حافظ شریعت]] است، حافظ شریعت باید [[معصوم]] باشد، پس امام باید معصوم باشد. صغرای [[قیاس]] روشن است و محتاج بیان نیست. ولی کبرا نیاز به شرح مختصری دارد. اگر حافظ شریعت معصوم نباشد و دچار [[اشتباه]] در [[بینش]] و نظر و یا [[خطاکاری]] در عمل باشد، لازم می‌آید کم‌کم محتوای [[شریعت]] دچار [[انحراف]] و [[تحریف]] گردد و طولی نمی‌کشد که آن‌چه از شریعت باقی می‌ماند با [[حقیقت]] آسمانی آن از [[زمین]] تا [[آسمان]] فاصله می‌یابد و دیگر شریعتی باقی نمانده است، پس باید متولّی و [[حافظ]] و مبین و [[مفسر]] شریعت (امام) به هرحال معصوم باشد، تا هم در [[فهم]] و [[ابلاغ]] و شرح حقیقت شریعت اشتباه نکند و هم در [[اجرا]] و عمل و پیاده کردن آن از انحراف مبرّا باشد.
=== [[ادله نقلی]] ===
ادله نقلی محض، مشتمل بر [[آیات]] و روایاتی است که بر عصمت امام دلالت می‌کنند.
==== آیات قرآن ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟ (پرسش)| آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت امام در قرآن}}
===== آیه ابتلا =====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیه ابتلا چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیه ابتلا چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|آیه ابتلا}}
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.  [[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] [[استدلال]] کرده اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.</ref>؛ چراکه [[خداوند]] فرموده است [[عهد]] او ـ یعنی [[امامت]] ـ نصیب [[ظالم]] نمی‌شود. کسی که [[مرتکب گناه]] گردد خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناهکار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.


'''برهان دوم''': [[آزار]] و اذیّت و ضرب و [[جرح]] و [[کشتن پیامبر]] و امام [[حرام]] است. در صورت [[ارتکاب گناه]] از باب [[امر به معروف و نهی از منکر]] آزار و زدن و حتی کشتن آنان [[واجب]]. در این صورت تناقض لازم می‌آید. یعنی یک فعل هم بر مکلّف واجب است و هم حرام، پس باید [[پیامبر]]{{صل}} و امام از ارتکاب گناه مصون باشند. مقدمه اول روشن است زیرا هم در پیشگاه [[عقل]] [[بدیهی]] است که اذیّت و ضرب و شتم پیامبر و امام با [[جایگاه]] و سمت آنها هیچ‌گونه تناسبی ندارد و هم [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی بر [[حرمت]] ایذا پیامبر و امام وارد شده است. و در مورد مقدمه دوم نیز باید دقّت کرد که هم از نظر عقل امر به معروف و نهی از منکر عام است و هیچ اختصاصی به مردی دون فردی ندارد و هم از نظر [[شرع]]، پس پیامبر و امام نیز تحت این [[حکم]] عام قرار می‌گیرند و شامل آنها نیز می‌شود، و این مطلب که [[امر به معروف]] باعث [[آزار]] و ضرب و [[جرح]] و سرانجام [[حبس]] و [[قتل]] می‌شود نیز محتاج توضیح نیست<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص ۳۹.</ref>
===== آیه اولی الامر =====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیه اولی‌الامر چگونه بر عصمت اهل‌ بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)| آیه اولی‌الامر چگونه بر عصمت اهل‌ بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|آیه اولی الامر}}
[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.</ref> "[[آیه اولی الامر]]" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الأمر]] [[فرمان]] داده‌ است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.


==منابع==
در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت رسول]] قرار گرفته است، بدیهی است اطاعت از خدا و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت اولی الامر]] هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق، مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]] است، زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند<ref>دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>.<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۱.</ref>
{{ستون-شروع|2}}  
 
# [[پرونده:Ka2-m17 91815.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[کلام تطبیقی ج۲ (کتاب)|'''کلام تطبیقی ج۲''']]
===== آیه صادقین =====
# [[پرونده:1368903.jpg|22px]] [[علی رضا امینی|امینی، علی رضا]]؛ [[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[معارف اسلامی ج۲ (کتاب)|'''معارف اسلامی ج۲''']]
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)| آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟]]'''{{پایان}}
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
# [[پرونده:1368921.jpg|22px]] [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|'''انسان‌شناسی''']]
{{همچنین|آیه صادقین}}
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']]
خداوند در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. امر {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در [[جامعه]] وجود داشته باشند، ثانیاً این [[صادقین]] باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید [[معصوم]] باشند، چون اگر امکان [[ارتکاب گناه]] و یا [[خطا]] در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهند بود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۵.</ref>. بدون [[شک]] مراد از صادقین، [[امامان]] دوازده‌گانه [[شیعه]] است چنانچه در [[روایات]] نیز بدین مسأله تصریح شده است<ref>{{متن حدیث|عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}، کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: صادقین همان [[ائمه]] هستند (که به سبب [[اطاعت از خدا]] صادق و [[صدیق]] هستند).</ref>.
{{پایان}}
 
===== آیه تطهیر =====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیه تطهیر چگونه بر عصمت اهل‌ بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)| آیه تطهیر چگونه بر عصمت اهل‌ بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|آیه تطهیر}}
آیه تطهیر به بخشی از آیه سی و سوم [[سوره احزاب]] اشاره دارد: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}. این آیه از بهترین [[ادله]] [[امامت اهل‌بیت]] {{عم}} است، به طوری که اگر هیچ دلیلی غیر از این [[آیه]] نبود، همین آیه به تنهایی [[امامت]] و [[ولایت اهل‌بیت]] {{عم}} را به [[اثبات]] می‌رساند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۳۶-۱۴۱.</ref>. [[متکلمان]] و [[مفسران شیعه]] با استناد به این [[آیه]]، قاطعانه [[حکم]] به [[عصمت اهل بیت]] از [[گناه]] و [[اشتباه]] کرده‌اند<ref>برای نمونه ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۶۰؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الفصول المختارة، ص۵۴؛ سیدمرتضی علی بن حسین علم الهدی، الشافی، ج۳، ص۱۳۹؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۳۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۰، ص۵۰۱؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۳۶؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۵، ص۳۷۳؛ همو، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۸۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۳۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر معین، ج۲، ص۱۱۱۸؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۵۸؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۸، ص۳۰۰-۳۰۳؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۱؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۰.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۳۴.</ref>
 
'''آیه تطهیر و اثبات عصمت اهل بیت {{عم}}'''
 
آیه با {{متن قرآن|إِنَّمَا}} که به تصریح لغویان، برای [[حصر]] است، آغاز شده و انحصار [[ارادۀ الهی]] به آنان را بیان می‌کند<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۱؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیه تطهیر - خراسانی (مقاله)|آیه تطهیر]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۲ - ۴۲۵.</ref>. مراد از {{متن قرآن|يُرِيدُ اللَّهُ}} نیز یا اراده تشریعی [[خداوند]] است و یا اراده تکوینی. می‌دانیم که خواست [[تشریعی]] خداوند آن است که همه [[بندگان]] به [[اختیار]] از [[پلیدی‌ها]] اجتناب کنند و [[پاکیزه]] گردند. پس اراده تشریعی بر [[پاک]] بودن بندگان به افراد خاصی اختصاص ندارد و افراد خاصی [[اراده]] نشده‌اند و مخاطب اراده تشریعی عموم مکلفان‌اند، در حالی که [[خداوند سبحان]] در آیه تطهیر، از اراده خویش بر پاک ساختن اشخاص معین و محدودی خبر می‌دهد<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۳۶-۱۴۱.</ref>. از این‌رو نمی‌توان گفت در این آیه اراده تشریعی مورد نظر است؛ بلکه یقیناً مراد آیه، خبر دادن از اراده تکوینی [[خدای متعال]] بر پاک گردانیدن اهل‌بیت {{عم}} است<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۳۶-۱۴۱؛ [[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۱۶۱.</ref>.
 
کلمه «[[رجس]]» که در فارسی به معنای پلیدی است، مصادیق فراوان و دامنه وسیعی دارد و تمام پلیدی‌های مادی و [[معنوی]] را در بر می‌گیرد<ref>{{عربی|الرجس: الشيء القذر...، والرجس يكون على أربعة أوجه: إما من حيث الطبع، و إما من جهة العقل، و إما من جهة الشرع، وإما من كل ذلك كالميتة، فإن الميتة تعاف طبعاً و عقلاً و شرعاً}}، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۸۸.</ref>، یعنی هرچه که موجب [[تنفر]] و کوچکی [[شخصیت]] فرد شود «رجس» نامیده می‌شود. {{متن قرآن|لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ}}، یعنی [[خداوند متعال]] در ابتدای [[خلقت]] [[اهل‌بیت]] {{عم}} [[اراده]] کرده است که [[پلیدی]] را از ایشان دور سازد<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۳۶-۱۴۱.</ref> و تعبیر {{متن قرآن|يُطَهِّرَكُمْ}} در پی {{متن قرآن|يُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ}} تأکیدی بر [[طهارت]] و [[پاکیزگی]] به دنبال دور شدن پلیدی‌هاست و {{متن قرآن|الرِّجْسَ}} هرگونه پلیدی [[فکری]] و عملی اعمّ از [[شرک]]، [[کفر]]، [[نفاق]]، [[جهل]] و [[گناه]] را در برمی‌گیرد<ref>ر.ک: [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص ۱۱؛ [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیه تطهیر - خراسانی (مقاله)|آیه تطهیر]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]، ص۴۲۲ - ۴۲۵.</ref>.
 
درباره مصداق [[اهل بیت]] در آیه تطهیر چند دیدگاه وجود دارد؛ اما دیدگاه صحیح این است که مصداق را تنها [[پنج تن آل عبا]] می‌داند که با بررسی احادیث نبوی، سیاق [[آیه]]، [[روایات]] [[مفسر]] آن و [[دلایل]] دیگر مانند آیه مباهله و ... همین نظریه [[اثبات]] می‌شود<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۶۱-۶۳؛ [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه تطهیر - سرمدی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]؛ [[سید عباس صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید عباس]]، [[آیه تطهیر - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]، ص ۲۵۷؛ [[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)| ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶]]، ص ۸۵ و ۱۰۹.</ref> و مراد از اهل‌بیت در [[آیه]] به [[شهادت]] [[تغییر]] سیاق، [[همسران پیامبر]] نیستند، زیرا در صدر آیه و [[آیات]] قبل و بعد که درباره [[زنان پیامبر]] {{صل}} [[سخن]] می‌گوید، در تمامی آنها، ضمایر با صیغه مؤنث آمده است، در حالی که در اینجا یک باره سیاق عوض می‌شود و ضمیرها مذکّر می‌شود. این مطلب در روایاتی که از طریق [[شیعه]] و [[سنّی]] [[نقل]] شده نیز [[تأیید]] می‌شود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)| امام‌شناسی ۵]]، ص۵۲-۵۳.</ref>.
 
'''آیه تطهیر و [[اثبات]] [[عصمت]] سایر [[ائمه]] {{عم}}'''
 
[[امام صادق]] {{ع}} در روایتی می‌فرماید: مقصود از [[اهل‌بیت]] {{ع}} در آیه تطهیر، [[ائمه‌]] هستند؛ {{متن حدیث|وَ قَوْلُهُ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} يَعْنِي الْأَئِمَّةُ}}<ref>الکافی، ج۱، ص۴۲۳.</ref>.<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۶۸.</ref>
 
===== آیه صلوات بر نبی =====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیه صلوات چیست و چگونه بر افضلیت و عصمت اهل بیت دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیه صلوات چیست و چگونه بر افضلیت و عصمت اهل بیت دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|آیه صلوات بر نبی}}
یکی از [[ادله نقلی]] بر عصمت پیامبر خاتم و امامان معصوم از نسل آن حضرت، [[آیه کریمه]] [[صلوات]] بر [[رسول خدا]] {{صل}} و روایاتی است که در ارتباط با آن از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] شده است. [[خداوند]] در [[آیه صلوات]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>.
 
در [[روایات]] بسیاری آمده است، پس از نزول آیه، برخی از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} از چگونگی صلوات فرستادن بر آن حضرت سؤال کردند، پیامبر اکرم {{صل}} فرمودند: «بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ‏ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ}}<ref>منبع و مدرک روایات در ادامه نقل خواهد شد.</ref>. بدون [[شک]]، آیه صلوات بر پیامبر اکرم {{صل}}، بر عظمت مقام و [[منزلت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} و شخصیت والا و بالای آن حضرت نزد [[خداوند متعال]] و [[فرشتگان مقرب]] [[الهی]] دلالت می‌کند. اصولاً [[درود فرستادن]] [[خداوند]] به فرد یا افرادی به معنای شمول رحمت خاص الهی نسبت به آنان است. این [[رحمت]] ویژه به [[دلیل]] شایستگی خاصی است که از حیث [[کمالات انسانی]] و [[ایمانی]] در پیشگاه خداوند دارند.
 
'''دلالت آیه بر [[عصمت آل پیامبر]] {{صل}}:'''
 
مهم‌ترین شاخص [[کمال انسانی]]، [[عصمت علمی]] و عملی است. [[علم]] و [[تقوا]] در قرآن کریم از شاخص‌های مهم کمال و ملاک برتری به شمار آمده است، [[آدم]] به [[دلیل]] برتری [[علمی]]، شایسته [[مقام خلافت الهی]] در [[زمین]] شد و نیز مسجود [[فرشتگان]] قرار گرفت<ref>{{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}} «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref> و عالی‌ترین [[درجه]] [[تقوا]] ـ که عبارت است از [[خویشتن‌داری]] در برابر [[تمایلات نفسانی]] و وسوسه‌های [[شیطانی]] ـ [[عصمت عملی]] است. عموم پیامبران الهی از عصمت علمی و عملی برخوردار بوده‌اند و مقام عصمت پیامبر اکرم‌{{صل}} بر همگان برتری داشته است. [[مذاهب مختلف اسلامی]] درباره اینکه پیامبران الهی از [[مقام عصمت]] برخوردار بوده‌اند اتفاق‌نظر دارند، هر چند درباره قلمرو و گستره آن نسبت به قبل از [[نبوت]] و صغایر [[سهوی]] همداستان نیستند.
 
بر این اساس، [[آل پیامبر]] که در [[صلوات]] و رحمت ویژه الهی نسبت به [[رسول اکرم]] {{صل}} با آن حضرت اشتراک دارند و این اشتراک به [[دلیل]] برخورداری آنان از [[کمال انسانی]] والایی است که از جنس [[کمالات]] پیامبرانه می‌باشد، و به [[حکم]] اینکه [[عصمت]] از مهم‌ترین شاخص‌های کمال پیامبرانه است، از ویژگی [[عصمت علمی]] و عملی برخوردارند.
 
'''مراد از آل ابراهیم'''
 
مقصود از آل ابراهیم {{ع}} [[معصومان]] از [[خاندان]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است، خواه پیامبر بوده باشند یا امام و چون [[صلوات]] بر [[آل محمد]] {{صل}} به صلوات بر آل ابراهیم تشبیه شده است، مقصود از آل محمد {{صل}} نیز معصومان از آل او هستند. از آنجا که [[نبوت]] با [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ختم گردیده است، آل برگزیده پیامبر، [[نبی]] نیستند، ولی کمال وجودی و [[نفسانی]] آنان از جنس کمال وجودی و نفسانی [[پیامبران]] و [[برگزیدگان الهی]] است و از ویژگی [[عصمت]] و [[افضلیت]] برخوردارند<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۸۱-۲۹۱.</ref>.
 
===== آیه مودت =====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیه مودت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیه مودت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|آیه مودت}}
از جمله آیاتی که بر [[عصمت پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[اهل‌بیت]] {{عم}} دلالت دارد، [[آیه مودت]] است. [[خدای تعالی]] در [[سوره شورا]] می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ}}<ref>«این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref>.
 
"مودت" به معنای [[دوست داشتن]] چیزی، همراه با تمنّی (آرزوی) تحقّق آن<ref>ر.ک: مفردات راغب، ص۸۶۰. {{عربی|ودد: محبة الشئ و تمنی کونه و یستعمل فی کل واحد من المعنیین علی ان المتمنی یتضمن معنی الودة، لأن المتمنی هو تشهی حصول ما توده}}؛ تفسیر أبوالسعود، ج۱، ص۱۶۹.</ref>، ضد [[عداوت]]، از [[یاران]] [[عقل]] و از جمله ارزش‌هاست: {{عربی|الْمَوَدَّةُ وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَةَ}}<ref>المحاسن، ج۱، ص۱۹۷. {{عربی|عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} وَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ مَوَالِيهِ فَجَرَى ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ... وَ الْمَوَدَّةُ وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَةَ}}.</ref> و در اصطلاح، محبتی است که در [[عواطف]]، گفتار و [[رفتار انسان]] تأثیرگذار است<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|ولایت و امامت در قرآن]]، ص۱۰۲.</ref>.
 
'''کیفیت استدلال به آیه'''
 
به حکم عقل، وجوب محبت مطلق، مستلزم [[افضلیت]] و افضلیت نیز مستلزم [[وجوب اطاعت]] است و وجوب اطاعت مطلق نیز دلیل بر [[عصمت]] خواهد بود<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۵۳؛ [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|دانشنامه علمی کلمات امام حسین]]، ج۱، ص ۲۶۴.</ref>. دلالت وجوب اطاعت مطلق بر عصمت بسیار روشن است<ref>تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۱۴۴.</ref>. همانا [[خدای تعالی]] در این [[آیه]] به طور جزمی به [[اطاعت از اولوالامر]] دستور داده است و هر آن کس که [[خداوند]] به صورت جزمی و [[قطعی]] به اطاعات از او [[فرمان]] دهد، ناگزیر باید از [[خطا]] [[معصوم]] باشد و اگر از خطا معصوم نباشد ـ بر فرض اقدامش به خطا ـ خداوند به متابعت از او امر کرده است که خود دستور دادن به انجام خطاست، در حالی که خطا از آن جهت که خطاست مورد [[نهی]] قرار گرفته است. پس این به [[اجتماع]] [[امر و نهی]] در فعل واحد و به اعتبار واحد منجر می‌شود که محال است. پس ثابت می‌شود خدای تعالی به صورت جزمی به [[اطاعت]] از [[اولو الامر]] دستور داده است و ثابت شد که هر آن کس که خداوند به صورت جزمی به اطاعت از او فرمان دهد، لزوماً باید [[معصوم از خطا]] باشد، پس به [[یقین]] ثابت شد که [[اولواالامر]] مذکور در این آیه ناگزیر باید معصوم باشند.
 
براساس این آیه، [[حضرت امیرالمؤمنین]] و سایر [[امامان]] {{عم}}، [[امام]] و خلفای بلافصل پس از [[رسول خدا]] {{صل}} هستند و به قطع و یقین معصوم‌اند<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]] ص ۱۵۳.</ref>.
 
===== آیه اهل الذکر =====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیه اهل ذکر چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| آیه اهل ذکر چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|آیه اهل الذکر}}
یکی از آیاتی که برخی از متکلمان جهت اثبات عصمت امام به آن تمسک کرده‌اند، آیه مشهور به اهل ذکر است که می‌فرماید: «{{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref>.
 
دو تقریر در این خصوص بیان شده
# '''تقریر اول:''' این [[آیه]]، برهانی را اقامه می‌کند که می‌توان آن را در این قالب منطقی ارائه کرد: اگر [[اهل الذکر]] فاقد [[علم]] بودند و در إخبار خود [[معصوم]] نبودند، [[قبیح]] بود [[خداوند]] ما را به سؤال از آنها [[تکلیف]] کند؛ ولی خداوند ما را به سؤال کردن از آنان تکلیف کرده است؛ پس آنها دارای علم‌اند و در اِخبار خود، معصوم هستند<ref>{{عربی|و ذلک یقتضی علم المسؤولین کل مسؤول عنه و عصمتهم فیما یخبرون به، لقبح تکلیف الرد دونهما}}، ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۳۴۶.</ref>
# '''تقریر دوم:''' «این [[آیه]] بر [[عصمت]] دلالت می‌کند. در این آیه، به «سؤال» از «[[اهل ذکر]]» امر شده است. امر به سؤال، یعنی پذیرش جواب و عمل به آن. از [[ائمه]] {{عم}} نیز [[روایت]] شده که باید به آنها رجوع کرده و مسائل خود را از ایشان بپرسند؛ ولی بر ائمه [[واجب]] نیست بر هر پرسشی پاسخ بدهند<ref>ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱، ح۳.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۵۲.</ref>
 
=== [[روایات]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل نقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش)| دلایل نقلی عصمت امامان چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|اثبات عصمت امام در حدیث}}
متکلمان شیعه به روایات فراوانی جهت [[اثبات عصمت امامان]]{{ع}} استناد کرده‌اند که اهم آنها به شرح ذیل است:
 
==== حدیث ثقلین ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث ثقلین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث ثقلین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|حدیث ثقلین}}
یکی از مهم‌ترین ادلۀ روایی در مورد [[برتری]] و حقانیت [[اهل بیت]] {{ع}}، [[حدیث]] "[[ثقلین]]" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و [[سنی]] بوده و به [[کثرت]] آن را [[نقل]] کرده اند<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۲۵.</ref>. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در این حدیث می‌فرمایند: {{متن حدیث|إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض}}<ref>‏«من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و [[ارزشمند]] از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی [[کتاب خدا]] و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها [[متوسل]] شوید هرگز [[گمراه]] نخواهید شد» بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و... .</ref>.
 
ثقلین به معنای هر آن چیزی است که ارزشمند، نفیس و سنگین باشد. [[ثَقَلین]] یا ثِقلین یعنی دو چیز ارزشمند و عظیم<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۷۹ و [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۱۴.</ref>.
 
استدلال به این [[حدیث]] بر [[عصمت ائمه]] {{عم}} متوقّف بر چند مقدمه است:
# [[قرآن]] از هرگونه خطا و [[اشتباه]] و [[انحراف]] و باطلی مبرّاست: {{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.</ref>، حال عِدل قرآن ـ [[اهل بیت]] ـ نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل آن قرار بگیرد. در غیر این صورت چه چیز، این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟
# قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود [[انسان]] هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند؛ زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند.
# [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خبر داده است که این دو تا [[روز قیامت]] از هم جدا نخواهند شد و این فرض در صورتی صحیح است که هر چه [[قرآن]] می‌گوید ـ [[کلام خدا]] است ـ همان را [[اهل بیت]] بگویند و تمام [[افعال]] و [[کردار]] آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۶۰.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۱۶۵؛ [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۳۱۹؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]] ص ۲۳؛ [[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]] ص ۱۶۵؛ [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۲۳۵-۲۳۹؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص ۴۳.</ref>
 
==== حدیث سفینه ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث سفینه چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث سفینه چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{اصلی|حدیث سفینه}}
یکی از [[احادیث]] مشهوری که نقش [[اهل بیت پیامبر]] را در میان [[مردم]] روشن و مشخص می‌‌کند [[حدیث سفینه]] است<ref>ر.ک: [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص ۱۱۶.</ref>. براساس این [[حدیث]] [[ابوذر غفاری]] [[نقل]] می‌کند که [[پیامبر]] {{صل}} در مورد [[اهل]] بیتشان فرمودند: {{متن حدیث|مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک}}<ref>«[[اهل بیت]] من در میان شما همانند [[کشتی نوح]] است که هر کس بر آن سوار شد [[نجات]] یافت و هر کسی از آن جدا شد، [[غرق]] و نابود شد». اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.</ref>، چنین مضمونی، در [[احادیث]] [[پیامبر]] با عبارت‌های مختلف بیان شده است. در بعضی از این [[احادیث]]، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ [[سفینه]] است استفاده شده است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>.
 
وجه استدلال به [[حدیث]]، به این ترتیب است:
# [[پیامبر خاتم]] {{صل}} به طور مطلق دستور به ملازمت با [[اهل‌بیت]] داده و ایشان را به منزله کشتی نوح دانسته و فرموده‌اند: اولاً، هرکه همراه اهل بیت باشد نجات می‌یابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد؛ ثانیاً، تنها کسانی نجات می‌یابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد. این مطلب از دو راه فهمیده می‌شود: یکی از لفظ "إِنَّمَا" که افاده [[حصر]] می‌کند و دومی از مثال (کشتی نوح)، چون تنها کسانی نجات یافتند که در کشتی سوار شدند و بقیه همه نابود شدند.
# در صورتی اهل بیت همانند [[سفینه نوح]] به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر [[اشتباه]] و [[انحراف]] و خطای [[علمی]] و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق [[معصوم]] باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن خود و همراهان وجود دارد و این با محتوای کلام [[پیامبر]] {{صل}} نمی‌سازد؛ لذا این قرائن حاکی از آن است که برای [[نجات]] تنها باید به [[اهل بیت]] تمسک نمود و تمسک مطلق از اهل بیت مساوی با [[اطاعت]] مطلق از آنان است و عقلا امر به اطاعت مطلق از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست و الا تناقض لازم می‌‌آید<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۰۶؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۶۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۱۴؛ [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)| معارف و عقاید ۵ ج۱]].</ref>.
 
==== حدیث امان ====
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[حدیث امان چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)| حدیث امان چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
{{همچنین|حدیث امان}}
[[رسول خدا]] در [[حدیثی]] که نزد محدّثان [[شیعه]] و [[سنّی]]، به [[حدیث امان]] [[شهرت]] یافته، [[اهل بیت]] خویش را به [[ستارگان]] [[آسمان]] تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای [[امّت]]، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان [[زمین]] دانسته‌ است. آن حضرت می‌فرمایند: {{متن حدیث|النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس}}<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.</ref>؛ "[[ستارگان]]، [[امان]] [[اهل]] [[زمین]] از غرق شدن هستند و [[اهل بیت]] من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ [[اختلاف]] می‌کنند در حالی که حزب [[شیطان]] می‌شوند"<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۲۴۳.</ref>.
 
'''کیفیت استدلال:'''
# اهل بیت به ستارگان تشبیه گردیده‌اند، از آن جهت که ستارگان در [[تاریکی]] شب، ملوانان کشتی را [[هدایت]] می‌کنند و [[روشنایی]] را برای دیدن صفحه آب‌ها به ارمغان می‌آورند. از این رو اهل بیت {{عم}} هم دارای دو جهت هستند که منشأ امان امت‌اند: یکی [[مرجع]] [[علمی]] و ارائه طریق و رفع ابهامات [[امت]] و دوم به عنوان [[اسوه]] و مقتدای عملی که خودشان، راه را رفته‌اند و به عنوان مسلک هستند.
# تنها راه [[حق]]، راه اهل بیت {{عم}} است. بنابراین مخالفت با آنان و ایجاد اختلاف، راه [[شیطان]] است و کسانی که از راه آن حضرات جدا شوند، هلاک می‌شوند، چون راه شیطان، هلاکت است.
# وقتی تنها راه [[نجات]]، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع [[مردم]] در پیمودن راه حق‌اند، این یگانه طریق نجات، همسان با [[عصمت]] است، چون اگر اهل بیت [[معصوم]] نباشند و دچار [[اشتباه]] شوند [[اطاعت]] از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و [[عدم اطاعت]] در برخی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست. پس [[حدیث امان]] (نجوم)، [[عصمت امامان]] را در دو بُعد عملی و علمی و از حین ولادت ثابت می‌کند، چون این حدیث، [[زمان]] را قید نکرده، لذا مطلق است و با فرض اطلاق، تمام حیانشان را در برمی‌گیرد<ref>ر.ک: [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص۲۴۳؛ [[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|حقانیت در اوج مظلومیت ج۱]]، ص ۱۷۲.</ref>.
 
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیه اولی‌الامر چگونه بر عصمت اهل‌ بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیه ابتلا چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیه اهل ذکر چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیه شهادت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش)]]
# [[برهان فلسفه وجودی امام چگونه بر عصمت امام دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[برهان پیشوایی امام چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[برهان تلازم امامت و عصمت چگونه بر عصمت امام دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[برهان امتناع تسلسل چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[برهان لطف چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[وجوب متابعت چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[نهی از منکر چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)]]
# [[آیا اجماعی بر عصمت امامان وجود دارد و آن را ثابت می‌کند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
{{ستون-شروع|7}}  
* [[عصمت مطلق]]
* [[عصمت مطلق]]
* [[عصمت نسبی]]
* [[عصمت نسبی]]
خط ۲۳۴: خط ۲۴۸:
* [[مقام عصمت]]
* [[مقام عصمت]]
* [[وجوب عصمت]]
* [[وجوب عصمت]]
{{پایان}}
{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان}}


=='''[[:رده:آثار اثبات عصمت امام|منبع‌شناسی جامع اثبات عصمت امام]]'''==
== منابع ==
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های اثبات عصمت امام|کتاب‌شناسی اثبات عصمت امام]]؛
{{منابع}}
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های اثبات عصمت امام|مقاله‌شناسی اثبات عصمت امام]]؛
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']]
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های اثبات عصمت امام|پایان‌نامه‌شناسی اثبات عصمت امام]].
# [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی - محمدی (کتاب)|'''امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
# [[پرونده:136871.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[ولایت و امامت در قرآن (کتاب)|'''ولایت و امامت در قرآن''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]] [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:Jawahir-kalam-2.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲ (کتاب)|'''جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲''']]
# [[پرونده:1379151.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش]]، [[فرید محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱''']]
# [[پرونده:1379153.jpg|22px]] [[محمد تقی فیاض‌بخش]]، [[فرید محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶ (کتاب)|'''ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶''']]
# [[پرونده:1100453.jpg|22px]] [[هادی اکبری ملک‌آبادی]] و [[رقیه یوسفی سوته]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)|'''ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی''']]
# [[پرونده:IM010223.jpg|22px]] [[محمد ساعدی|ساعدی، محمد]]، [[آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار (کتاب)|'''آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار''']]
# [[پرونده:1100806.jpg|22px]] [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|'''مکتب در فرآیند نواندیشی''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:13681032.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|'''امامت اهل بیت''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|'''آیه تطهیر''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیه تطهیر - خراسانی (مقاله)|'''آیه تطهیر''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|'''آیات نام‌دار''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمود سرمدی|سرمدی، محمود]]، [[آیه تطهیر - سرمدی (مقاله)|'''آیه تطهیر''']]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]
# [[پرونده:1100514.jpg|22px]] [[سید عباس صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید عباس]]، [[آیه تطهیر - صادقی فدکی (مقاله)|'''آیه تطهیر''']]، [[دانشنامه امام رضا ج۱ (کتاب)|دانشنامه امام رضا ج۱]]
# [[پرونده:1100838.jpg|22px]] [[سید قاسم علی‌احمدی|علی‌احمدی، سید قاسم]]، [[حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ (کتاب)|'''حقانیت در اوج مظلومیت ج۱''']]
# [[پرونده:1379591.jpg|22px]] [[عبدالحسین کافی]]، [[جواد شفیعیان حیدری]]، [[عصمت فاطمه (مقاله)|'''عصمت فاطمه''']]، [[دانشنامه فاطمی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فاطمی ج۲]]
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']]
# [[پرونده:IM010404.jpg|22px]] [[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
# [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
{{پایان منابع}}


== پانویس ==
{{پانویس}}


==پانویس==
{{عصمت افقی}}


{{پانویس2}}
[[رده:اثبات عصمت]]
{{امامت شناسی}}
[[رده:مدخل]]
[[رده:اثبات عصمت امام]]
[[رده:امامت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۵۸

عصمت به معنای دوری از خطا و گناه است، به شخص دارای این صفت معصوم گفته می‌شود. اثبات عصمت امام شامل ادله نقلی و عقلی است. دلایل عقلی متعددی مبنی بر عصمت امام اقامه شده است مانند اینکه اگر امام معصوم نباشد تسلسل باطل لازم می‌آید و یا به دلیل حفظ دین امام باید معصوم باشد. همچنین برخی از ادله نقلی، اعم از آیات و روایات عبارت‌اند از: آیه ابتلا؛ آیه تطهیر؛ آیه اولی الامر؛ آیه صادقین؛ آیه صلوات بر نبی؛ حدیث ثقلین و حدیث سفینه نوح.

معناشناسی عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

در اصطلاح متکلمان

در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:

  1. عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرن‌ها عصمت را به لطف تعریف کرده‌اند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار برده‌اند.
  2. عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتاب‌های خود ارائه کردند[۹].[۱۰]

شرطیت عصمت در امام

متکلمین اسلامی برای امام شرایطی را بر شمرده‌اند که دسته‌ای از آنها مورد اتفاق شیعه و سنی است، مانند: مرد بودن، حر بودن، عالم بودن به امور دینی، عاقل و مسلمان بودن[۱۱]. امّا در مقابل برخی از شروط مورد اختلاف فریقین است. امامیه برخلاف سایر مذاهب اسلامی، منصوص بودن، عصمت و افضلیت را از شرایط اساسی در انتصاب امام می‌دانند[۱۲]. تاکید بر وجود این شرایط در امام حاکی از ضرورت وجود این شرایط در اوست که از جمله آنها شرط عصمت است.

اثبات عصمت

متکلمان امامیه جهت اثبات عصمت امام به دو گروه از ادله‌ عقلی و نقلی استناد کرده‌اند.

ادله عقلی

بحث اثبات عصمت در امام به واسطه ادله و براهین عقلی، ارتباط بسیار نزدیکی با بحث ضرورت عصمت امام داشته و به آن گره خورده است؛ چراکه در ضرورت عصمت امام به دنبال چرایی عصمت برای امام هستیم بدین معنا که چرا امام باید معصوم باشد، از طرفی در پاسخ به این چرایی به این مهم خواهیم پرداخت که اگر امام معصوم نباشد محذوراتی پیش خواهد آمد که به واسطه آنها می‌توان در قالب براهینی عقلی، عصمت امام را ثابت نمود. از این رو در توضیح ضرورت یا چرایی عصمت پیامبر و امام باید گفت: پیامبران از جهت واسطه بودن بین خدا و خلق، برای تضمین درستی پیام الهی باید معصوم باشند: ﴿وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ[۱۳]. ارتباط تنگاتنگ بین هدایت و عصمت باعث شده است تا عصمت برای هادی لازم و واجب باشد تا جایی که هادی اگر معصوم نباشد امر هدایت او مختل خواهد شد[۱۴].

از طرفی هدایت، امری است که در امام و نبی مشترک است، یعنی همان وظیفه هدایت پیامبر به همان دقت و ظرافت و اهمیت، برای جانشین او (امام) هم متعین است؛ لذا شاید بتوان گفت یکی از فلسفه‌های عصمت در امام هم ایجاد اعتماد مردم به الگو و هادی است و اگر امام و هادی معصوم نباشد تضمین عمل به معارف دین از بین می‌رود[۱۵].

اگر بنا باشد جانشین رسول خدا(ص) که جایگزین او در هدایت امت بر صراط مستقیم است، معصوم نباشد، سه محذور پیش می‌آید: اوّل آنکه امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، ضرورت برخورد امّت با امام از باب امر به معروف و نهی از منکر است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان مردم ندارد و سوم، از بین رفتن اصل قاعده لطف در ضرورت امامت است؛ از آن جهت که امام باید حافظ شریعت الهی باشد و با عدم عصمت، وی قادر نیست این مسئولیت را انجام دهد[۱۶].

قاعده لطف

در رایج‌ترین تقریب از قاعده لطف و استفاده از آن در اثبات عصمت معصومان توسط متکلمان شیعه که در کلام امامان شیعه (ع) مانند امام صادق (ع) و امام رضا (ع)[۱۷] نیز بر «نقض غرض» تکیه شده است[۱۸]؛ به این بیان که اگر انبیا معصوم نباشند، نقض غرض می‌شود و مقصود آنها از نقض غرض، از بین رفتن و از دست دادن اغراضی است که بر بعثت انبیا و ارسال رسل مترتب است. اکنون با توجه به اینکه اهداف و اغراض گوناگونی برای بعثت پیامبران معرفی شده است، به اهم این اغراض اشاره می‌کنیم.

جواز ارتکاب گناه از سوی پیامبران، نه تنها با غرض بعثت ناسازگار است، بلکه سبب تشویق مردم به معصیت می‌شود و ازآنجاکه نقض غرض و ترغیب به معصیت، هیچ یک با حکمت الهی سازگار نیست، لازم است پیامبران الهی از ارتکاب هر گناهی مصون باشند. شایان ذکر است که این دلیل، لزوم عصمت انبیا را حتی پیش از بعثت ثابت می‌کند؛ زیرا بدیهی است وجود پیامبری که هیچ سابقه گناه و معصیت ندارد، تأثیر بیشتری در تحصیل کامل اهداف تربیتی بعثت دارد[۱۹]. برخی، نکته دیگری را به این بیان افزوده‌اند: اهمیت این بیان وقتی روشن می‌شود که دریابیم مردمی که انبیا برای آنها مبعوث می‌شوند، استعدادها و درجات مختلفی دارند؛ بنابراین پیامبران باید در سطحی باشند که بتوانند تربیت مستعدترین و والاترین افراد را نیز بر عهده گیرند و این ممکن نخواهد شد جز آنکه خود معصوم و برخوردار از بالاترین درجات کمالات انسان باشند[۲۰].[۲۱]

برخی این برهان را به صورت مستقل ذکر کرده و از آن به عنوان برهان تلازم عصمت با حکمت نام برده‌اند. تقریر آنها چنین است که واگذاری منصب امامت به مرتکب گناهان باطنی، امری سفیهانه است؛ زیرا به اقتضای منصب امامت، باید بیشترین احترام را به صاحب و متصدی آن گذاشت. حال، چگونه ممکن است کسی که در باطن مرتکب گناه می‌شود و مستحق لعن و بیزاری است، به چنین منصبی برسد و شایسته بیشترین احترام شود؟[۲۲].[۲۳]

برهان وجوب اطاعت از امام

اگر از امام خطا سرزند، مخالفت و انکار او واجب خواهد بود و این با دستور خداوند بر اطاعت از او مغایرت دارد: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ[۲۴].[۲۵].[۲۶]

برهان نقض غرض

هدف خداوند از نصب امام این است که مردم را به راه راست هدایت کند و او در مسیر تکامل و قرب به خداوند، پیشوایی خلق را بر عهده داشته باشد. حال اگر امکان اشتباه و نافرمانی در کارهای او راه داشته باشد، چگونه می‌تواند وظیفه پیشوایی را انجام داده و مردم را هدایت کند؛ پس امام باید معصوم باشد تا بتواند وظیفه خود را انجام دهد و هدف خداوند از نصب او حاصل گردد. اگر امام دارای مقام عصمت نباشد غرض الهی از نصب او حاصل نمی‌گردد و موجب نقض غرض در حکمت خداوندی می‌شود و نقض غرض در حکمت الهی غیر ممکن است[۲۷].

برهان تسلسل

اگر امام معصوم نباشد، تسلسل به وجود می‌آید[۲۸] و چون تسلسل ممتنع است، لاجرم معصوم نبودن امام نیز منتفی است. برخی از متکلمین در تحلیل این قضیۀ شرطی می‌افزایند تنها مقتضی بر وجوب نصب امام، اعتقاد به اصل خطاپذیری آحاد انسان‌هاست و هرگاه چنین چیزی در حقّ امام نیز ثابت شود، واجب است او نیز امام دیگری داشته باشد. پس یا باید به دام تسلسل افتاد که عقلاً ممتنع است یا بر وجود امامی معتقد بود که خطاناپذیر است و این همان امام اصلی است[۲۹].

در توضیح این برهان چنین آمده است: "از آنجا که امام طریق وصول عباد به رحمت رحیمیّه پروردگار است، او می‌باید منزّه از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم می‌آید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت می‌باید به شخصی معصوم ختم شود"[۳۰].[۳۱].[۳۲]

برهان حفظ شریعت

امام که حافظ شریعت است باید حتما معصوم باشد و الا شریعت حفظ نمی‌شود. برخی از متکلمین در تحلیل صغرای این استدلال می‌نویسند: "هرگز نمی‌توان کتاب خدا ـ قرآن ـ را حافظ شرع دانست، چون همه احکام را به تفصیل در بر ندارد، اجماع و [اتفاق] امت بر یک مسئله نیز حافظ شرع نیست؛ زیرا هریک از امت با فرضِ نبود معصوم در بین آنها، خطاپذیرند؛ بنابراین، مجموع امت هم خطاپذیر خواهد بود. به علاوه، هیچ دلالت و نشانه‌ای از اجماع و اتفاق امت گزارش نشده است... بدین‌سان، راهی جز عصمت امام برای حفظ شرع باقی نمی‌ماند. اگر امام نیز خطاپذیر باشد، اطمینان و وثوقی برای عبادت خدا و انجام درست تکالیف الهی نخواهد بود و این با غَرَض ارسال دین و پیامبری تناقض آشکار دارد[۳۳].[۳۴]

برهان لزوم اطمینان

امام می‌خواهد رضا و سخط ـ شریعت ـ را به ما برساند لذا اگر خطاکار باشد ما اطمینان به او نداریم، پس باید معصوم باشد. فرق این برهان با برهان قبل این است که انسان‌ها باید در اینجا اطمینان بکنند به رسیدن شریعت، اگر امام دچار معصیت شود، مستلزم نقض غرض از نصب امام خواهد بود. برخی از متکلمین در توضیح این عبارت می‌افزایند: "غرض از نصب و اقامه امام، پیروی امت از او، اِمتثال اوامر امام و پیروی از افعال اوست و در صورت خطا و معصیت امام، هیچ یک از موارد مزبور واجب نخواهد بود و این با نصب امام منافات دارد"[۳۵].[۳۶].[۳۷]

ادله نقلی

ادله نقلی محض، مشتمل بر آیات و روایاتی است که بر عصمت امام دلالت می‌کنند.

آیات قرآن

آیه ابتلا

﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۸]. متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جملۀ ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ بر عصمت امام استدلال کرده اند[۳۹]؛ چراکه خداوند فرموده است عهد او ـ یعنی امامت ـ نصیب ظالم نمی‌شود. کسی که مرتکب گناه گردد خواه در آشکار یا پنهان، ظلم کرده است؛ زیرا فرد گناهکار حدود الهی را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۰].

آیه اولی الامر

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً[۴۱] "آیه اولی الامر" نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر(ص) و اولی‌الأمر فرمان داده‌ است[۴۲].

در این آیه اطاعت از اولی الامر در سیاق اطاعت خداوند و اطاعت رسول قرار گرفته است، بدیهی است اطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است؛ بنابراین اطاعت اولی الامر هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر اطاعت مطلق، مستلزم معصوم بودن اولی الامر از هر گونه خطا و اشتباه است، زیرا پیروی و فرمانبرداری بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و لغزش پاک و مبرا باشد و خداوند هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند[۴۳].[۴۴]

آیه صادقین

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۴۵]. امر ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند، ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید معصوم باشند، چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهند بود[۴۶]. بدون شک مراد از صادقین، امامان دوازده‌گانه شیعه است چنانچه در روایات نیز بدین مسأله تصریح شده است[۴۷].

آیه تطهیر

آیه تطهیر به بخشی از آیه سی و سوم سوره احزاب اشاره دارد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا. این آیه از بهترین ادله امامت اهل‌بیت (ع) است، به طوری که اگر هیچ دلیلی غیر از این آیه نبود، همین آیه به تنهایی امامت و ولایت اهل‌بیت (ع) را به اثبات می‌رساند[۴۸]. متکلمان و مفسران شیعه با استناد به این آیه، قاطعانه حکم به عصمت اهل بیت از گناه و اشتباه کرده‌اند[۴۹].[۵۰]

آیه تطهیر و اثبات عصمت اهل بیت (ع)

آیه با ﴿إِنَّمَا که به تصریح لغویان، برای حصر است، آغاز شده و انحصار ارادۀ الهی به آنان را بیان می‌کند[۵۱]. مراد از ﴿يُرِيدُ اللَّهُ نیز یا اراده تشریعی خداوند است و یا اراده تکوینی. می‌دانیم که خواست تشریعی خداوند آن است که همه بندگان به اختیار از پلیدی‌ها اجتناب کنند و پاکیزه گردند. پس اراده تشریعی بر پاک بودن بندگان به افراد خاصی اختصاص ندارد و افراد خاصی اراده نشده‌اند و مخاطب اراده تشریعی عموم مکلفان‌اند، در حالی که خداوند سبحان در آیه تطهیر، از اراده خویش بر پاک ساختن اشخاص معین و محدودی خبر می‌دهد[۵۲]. از این‌رو نمی‌توان گفت در این آیه اراده تشریعی مورد نظر است؛ بلکه یقیناً مراد آیه، خبر دادن از اراده تکوینی خدای متعال بر پاک گردانیدن اهل‌بیت (ع) است[۵۳].

کلمه «رجس» که در فارسی به معنای پلیدی است، مصادیق فراوان و دامنه وسیعی دارد و تمام پلیدی‌های مادی و معنوی را در بر می‌گیرد[۵۴]، یعنی هرچه که موجب تنفر و کوچکی شخصیت فرد شود «رجس» نامیده می‌شود. ﴿لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ، یعنی خداوند متعال در ابتدای خلقت اهل‌بیت (ع) اراده کرده است که پلیدی را از ایشان دور سازد[۵۵] و تعبیر ﴿يُطَهِّرَكُمْ در پی ﴿يُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ تأکیدی بر طهارت و پاکیزگی به دنبال دور شدن پلیدی‌هاست و ﴿الرِّجْسَ هرگونه پلیدی فکری و عملی اعمّ از شرک، کفر، نفاق، جهل و گناه را در برمی‌گیرد[۵۶].

درباره مصداق اهل بیت در آیه تطهیر چند دیدگاه وجود دارد؛ اما دیدگاه صحیح این است که مصداق را تنها پنج تن آل عبا می‌داند که با بررسی احادیث نبوی، سیاق آیه، روایات مفسر آن و دلایل دیگر مانند آیه مباهله و ... همین نظریه اثبات می‌شود[۵۷] و مراد از اهل‌بیت در آیه به شهادت تغییر سیاق، همسران پیامبر نیستند، زیرا در صدر آیه و آیات قبل و بعد که درباره زنان پیامبر (ص) سخن می‌گوید، در تمامی آنها، ضمایر با صیغه مؤنث آمده است، در حالی که در اینجا یک باره سیاق عوض می‌شود و ضمیرها مذکّر می‌شود. این مطلب در روایاتی که از طریق شیعه و سنّی نقل شده نیز تأیید می‌شود[۵۸].

آیه تطهیر و اثبات عصمت سایر ائمه (ع)

امام صادق (ع) در روایتی می‌فرماید: مقصود از اهل‌بیت (ع) در آیه تطهیر، ائمه‌ هستند؛ «وَ قَوْلُهُ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا يَعْنِي الْأَئِمَّةُ»[۵۹].[۶۰]

آیه صلوات بر نبی

یکی از ادله نقلی بر عصمت پیامبر خاتم و امامان معصوم از نسل آن حضرت، آیه کریمه صلوات بر رسول خدا (ص) و روایاتی است که در ارتباط با آن از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است. خداوند در آیه صلوات فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۶۱].

در روایات بسیاری آمده است، پس از نزول آیه، برخی از صحابه پیامبر (ص) از چگونگی صلوات فرستادن بر آن حضرت سؤال کردند، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «بگویید: «اللَّهُمَّ‏ صَلِ‏ عَلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ عَلَى‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ»[۶۲]. بدون شک، آیه صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، بر عظمت مقام و منزلت رسول اکرم (ص) و شخصیت والا و بالای آن حضرت نزد خداوند متعال و فرشتگان مقرب الهی دلالت می‌کند. اصولاً درود فرستادن خداوند به فرد یا افرادی به معنای شمول رحمت خاص الهی نسبت به آنان است. این رحمت ویژه به دلیل شایستگی خاصی است که از حیث کمالات انسانی و ایمانی در پیشگاه خداوند دارند.

دلالت آیه بر عصمت آل پیامبر (ص):

مهم‌ترین شاخص کمال انسانی، عصمت علمی و عملی است. علم و تقوا در قرآن کریم از شاخص‌های مهم کمال و ملاک برتری به شمار آمده است، آدم به دلیل برتری علمی، شایسته مقام خلافت الهی در زمین شد و نیز مسجود فرشتگان قرار گرفت[۶۳] و نیز فرموده است: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۶۴] و ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ[۶۵] و عالی‌ترین درجه تقوا ـ که عبارت است از خویشتن‌داری در برابر تمایلات نفسانی و وسوسه‌های شیطانی ـ عصمت عملی است. عموم پیامبران الهی از عصمت علمی و عملی برخوردار بوده‌اند و مقام عصمت پیامبر اکرم‌(ص) بر همگان برتری داشته است. مذاهب مختلف اسلامی درباره اینکه پیامبران الهی از مقام عصمت برخوردار بوده‌اند اتفاق‌نظر دارند، هر چند درباره قلمرو و گستره آن نسبت به قبل از نبوت و صغایر سهوی همداستان نیستند.

بر این اساس، آل پیامبر که در صلوات و رحمت ویژه الهی نسبت به رسول اکرم (ص) با آن حضرت اشتراک دارند و این اشتراک به دلیل برخورداری آنان از کمال انسانی والایی است که از جنس کمالات پیامبرانه می‌باشد، و به حکم اینکه عصمت از مهم‌ترین شاخص‌های کمال پیامبرانه است، از ویژگی عصمت علمی و عملی برخوردارند.

مراد از آل ابراهیم

مقصود از آل ابراهیم (ع) معصومان از خاندان حضرت ابراهیم(ع) است، خواه پیامبر بوده باشند یا امام و چون صلوات بر آل محمد (ص) به صلوات بر آل ابراهیم تشبیه شده است، مقصود از آل محمد (ص) نیز معصومان از آل او هستند. از آنجا که نبوت با پیامبر اکرم (ص) ختم گردیده است، آل برگزیده پیامبر، نبی نیستند، ولی کمال وجودی و نفسانی آنان از جنس کمال وجودی و نفسانی پیامبران و برگزیدگان الهی است و از ویژگی عصمت و افضلیت برخوردارند[۶۶].

آیه مودت

از جمله آیاتی که بر عصمت پیامبر اکرم (ص) و اهل‌بیت (ع) دلالت دارد، آیه مودت است. خدای تعالی در سوره شورا می‌فرماید: ﴿ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ[۶۷].

"مودت" به معنای دوست داشتن چیزی، همراه با تمنّی (آرزوی) تحقّق آن[۶۸]، ضد عداوت، از یاران عقل و از جمله ارزش‌هاست: الْمَوَدَّةُ وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَةَ[۶۹] و در اصطلاح، محبتی است که در عواطف، گفتار و رفتار انسان تأثیرگذار است[۷۰].

کیفیت استدلال به آیه

به حکم عقل، وجوب محبت مطلق، مستلزم افضلیت و افضلیت نیز مستلزم وجوب اطاعت است و وجوب اطاعت مطلق نیز دلیل بر عصمت خواهد بود[۷۱]. دلالت وجوب اطاعت مطلق بر عصمت بسیار روشن است[۷۲]. همانا خدای تعالی در این آیه به طور جزمی به اطاعت از اولوالامر دستور داده است و هر آن کس که خداوند به صورت جزمی و قطعی به اطاعات از او فرمان دهد، ناگزیر باید از خطا معصوم باشد و اگر از خطا معصوم نباشد ـ بر فرض اقدامش به خطا ـ خداوند به متابعت از او امر کرده است که خود دستور دادن به انجام خطاست، در حالی که خطا از آن جهت که خطاست مورد نهی قرار گرفته است. پس این به اجتماع امر و نهی در فعل واحد و به اعتبار واحد منجر می‌شود که محال است. پس ثابت می‌شود خدای تعالی به صورت جزمی به اطاعت از اولو الامر دستور داده است و ثابت شد که هر آن کس که خداوند به صورت جزمی به اطاعت از او فرمان دهد، لزوماً باید معصوم از خطا باشد، پس به یقین ثابت شد که اولواالامر مذکور در این آیه ناگزیر باید معصوم باشند.

براساس این آیه، حضرت امیرالمؤمنین و سایر امامان (ع)، امام و خلفای بلافصل پس از رسول خدا (ص) هستند و به قطع و یقین معصوم‌اند[۷۳].

آیه اهل الذکر

یکی از آیاتی که برخی از متکلمان جهت اثبات عصمت امام به آن تمسک کرده‌اند، آیه مشهور به اهل ذکر است که می‌فرماید: «﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۷۴].

دو تقریر در این خصوص بیان شده

  1. تقریر اول: این آیه، برهانی را اقامه می‌کند که می‌توان آن را در این قالب منطقی ارائه کرد: اگر اهل الذکر فاقد علم بودند و در إخبار خود معصوم نبودند، قبیح بود خداوند ما را به سؤال از آنها تکلیف کند؛ ولی خداوند ما را به سؤال کردن از آنان تکلیف کرده است؛ پس آنها دارای علم‌اند و در اِخبار خود، معصوم هستند[۷۵].[۷۶]
  2. تقریر دوم: «این آیه بر عصمت دلالت می‌کند. در این آیه، به «سؤال» از «اهل ذکر» امر شده است. امر به سؤال، یعنی پذیرش جواب و عمل به آن. از ائمه (ع) نیز روایت شده که باید به آنها رجوع کرده و مسائل خود را از ایشان بپرسند؛ ولی بر ائمه واجب نیست بر هر پرسشی پاسخ بدهند[۷۷].[۷۸]

روایات

متکلمان شیعه به روایات فراوانی جهت اثبات عصمت امامان(ع) استناد کرده‌اند که اهم آنها به شرح ذیل است:

حدیث ثقلین

یکی از مهم‌ترین ادلۀ روایی در مورد برتری و حقانیت اهل بیت (ع)، حدیث "ثقلین" است که مورد پذیرش دانشمندان شیعه و سنی بوده و به کثرت آن را نقل کرده اند[۷۹]. پیامبر اسلام (ص) در این حدیث می‌فرمایند: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»[۸۰].

ثقلین به معنای هر آن چیزی است که ارزشمند، نفیس و سنگین باشد. ثَقَلین یا ثِقلین یعنی دو چیز ارزشمند و عظیم[۸۱].

استدلال به این حدیث بر عصمت ائمه (ع) متوقّف بر چند مقدمه است:

  1. قرآن از هرگونه خطا و اشتباه و انحراف و باطلی مبرّاست: ﴿وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ * لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ[۸۲]، حال عِدل قرآن ـ اهل بیت ـ نیز باید چنین باشد، تا بتواند عِدل آن قرار بگیرد. در غیر این صورت چه چیز، این دو را در یک مقام جمع می‌کند؟
  2. قرآن معصوم است و تمسّک به آن باعث می‌شود انسان هرگز گمراه نشود، اهل بیت نیز باید چنین باشند؛ زیرا این دو هیچ‌گاه از هم جدا نیستند.
  3. پیامبر اکرم (ص) خبر داده است که این دو تا روز قیامت از هم جدا نخواهند شد و این فرض در صورتی صحیح است که هر چه قرآن می‌گوید ـ کلام خدا است ـ همان را اهل بیت بگویند و تمام افعال و کردار آنها منطبق بر قرآن و کلام خدا باشد[۸۳].[۸۴]

حدیث سفینه

یکی از احادیث مشهوری که نقش اهل بیت پیامبر را در میان مردم روشن و مشخص می‌‌کند حدیث سفینه است[۸۵]. براساس این حدیث ابوذر غفاری نقل می‌کند که پیامبر (ص) در مورد اهل بیتشان فرمودند: «مَثَلُ أَهلِ بَیتِی فیکم مَثلُ سَفِینَةِ نُوحٍ"؛ مَن رَکبَها نَجَا، وَمَن تَخَلفَ عَنها هَلَک»[۸۶]، چنین مضمونی، در احادیث پیامبر با عبارت‌های مختلف بیان شده است. در بعضی از این احادیث، از واژه "فُلک" که هم معنی با واژۀ سفینه است استفاده شده است[۸۷].

وجه استدلال به حدیث، به این ترتیب است:

  1. پیامبر خاتم (ص) به طور مطلق دستور به ملازمت با اهل‌بیت داده و ایشان را به منزله کشتی نوح دانسته و فرموده‌اند: اولاً، هرکه همراه اهل بیت باشد نجات می‌یابد و هرکه نباشد هلاک خواهد شد؛ ثانیاً، تنها کسانی نجات می‌یابند که همراه اهل بیت باشند و دیگران لزوماً غرق خواهند شد. این مطلب از دو راه فهمیده می‌شود: یکی از لفظ "إِنَّمَا" که افاده حصر می‌کند و دومی از مثال (کشتی نوح)، چون تنها کسانی نجات یافتند که در کشتی سوار شدند و بقیه همه نابود شدند.
  2. در صورتی اهل بیت همانند سفینه نوح به طور مطلق وسیله نجات خواهند بود و هرکه همراه آنان باشد به مقصد خواهد رسید که از هر اشتباه و انحراف و خطای علمی و عملی مصون باشند. یعنی به طور مطلق معصوم باشند، در غیر این صورت، امکان غرق شدن خود و همراهان وجود دارد و این با محتوای کلام پیامبر (ص) نمی‌سازد؛ لذا این قرائن حاکی از آن است که برای نجات تنها باید به اهل بیت تمسک نمود و تمسک مطلق از اهل بیت مساوی با اطاعت مطلق از آنان است و عقلا امر به اطاعت مطلق از شخصی مساوی با عصمت اوست و الا تناقض لازم می‌‌آید[۸۸].

حدیث امان

رسول خدا در حدیثی که نزد محدّثان شیعه و سنّی، به حدیث امان شهرت یافته، اهل بیت خویش را به ستارگان آسمان تشبیه نموده و آثار وجودی اهل بیت را برای امّت، همانند آثار وجودی ستارگان برای ساکنان زمین دانسته‌ است. آن حضرت می‌فرمایند: «النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق، و أهل بيتي أمان لأمّتي من الاختلاف، فإذا خالفتهم قبيلة اختلفوا فصاروا حزب إبليس»[۸۹]؛ "ستارگان، امان اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من، برای امتم امان از اختلاف هستند که اگر قبیله‌ای از آنها مخالفت کنند؛ اختلاف می‌کنند در حالی که حزب شیطان می‌شوند"[۹۰].

کیفیت استدلال:

  1. اهل بیت به ستارگان تشبیه گردیده‌اند، از آن جهت که ستارگان در تاریکی شب، ملوانان کشتی را هدایت می‌کنند و روشنایی را برای دیدن صفحه آب‌ها به ارمغان می‌آورند. از این رو اهل بیت (ع) هم دارای دو جهت هستند که منشأ امان امت‌اند: یکی مرجع علمی و ارائه طریق و رفع ابهامات امت و دوم به عنوان اسوه و مقتدای عملی که خودشان، راه را رفته‌اند و به عنوان مسلک هستند.
  2. تنها راه حق، راه اهل بیت (ع) است. بنابراین مخالفت با آنان و ایجاد اختلاف، راه شیطان است و کسانی که از راه آن حضرات جدا شوند، هلاک می‌شوند، چون راه شیطان، هلاکت است.
  3. وقتی تنها راه نجات، راه اهل بیت باشد و آنان تنها ملجأ و مرجع مردم در پیمودن راه حق‌اند، این یگانه طریق نجات، همسان با عصمت است، چون اگر اهل بیت معصوم نباشند و دچار اشتباه شوند اطاعت از آنها عقلاً و شرعاً جایز نیست و عدم اطاعت در برخی موارد با اطاعت مطلق سازگار نیست. پس حدیث امان (نجوم)، عصمت امامان را در دو بُعد عملی و علمی و از حین ولادت ثابت می‌کند، چون این حدیث، زمان را قید نکرده، لذا مطلق است و با فرض اطلاق، تمام حیانشان را در برمی‌گیرد[۹۱].

پرسش‌های وابسته

  1. آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  2. آیه اولی‌الامر چگونه بر عصمت اهل‌ بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)
  3. آیه ابتلا چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  4. آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌‌کند؟ (پرسش)
  5. آیه اهل ذکر چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  6. آیه شهادت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  7. برهان حفظ شریعت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  8. دلایل عقلی عصمت امامان چیست؟ (پرسش)
  9. برهان فلسفه وجودی امام چگونه بر عصمت امام دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  10. برهان پیشوایی امام چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  11. برهان تلازم امامت و عصمت چگونه بر عصمت امام دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  12. برهان امتناع تسلسل چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازده‌گانه دلالت می‌کند؟ (پرسش)
  13. برهان لطف چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  14. وجوب متابعت چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  15. نهی از منکر چگونه عصمت پیامبران و ائمه را اثبات می‌کند؟ (پرسش)
  16. آیا اجماعی بر عصمت امامان وجود دارد و آن را ثابت می‌کند؟ (پرسش)

جستارهای وابسته

منابع

  1. محمدی، رضا، عصمت در قرآن
  2. محمدی، رضا، امام‌شناسی
  3. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱
  4. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن
  5. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
  6. شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن پژوهشی در عصمت معصومان
  7. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
  8. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲
  9. محمد تقی فیاض‌بخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱
  10. محمد تقی فیاض‌بخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶
  11. هادی اکبری ملک‌آبادی و رقیه یوسفی سوته، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
  12. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار
  13. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی
  14. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
  15. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت
  16. ربانی گلپایگانی، علی، آیه تطهیر، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
  17. خراسانی، علی، آیه تطهیر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
  18. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
  19. سرمدی، محمود، آیه تطهیر، دانشنامه معاصر قرآن کریم
  20. صادقی فدکی، سید عباس، آیه تطهیر، دانشنامه امام رضا ج۱
  21. علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱
  22. عبدالحسین کافی، جواد شفیعیان حیدری، عصمت فاطمه، دانشنامه فاطمی ج۲
  23. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر
  24. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱
  25. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
  26. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی
  27. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
  7. علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
  8. خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت می‌دهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
  9. میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
  11. أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیةو...؛ آمدی، سیف‌الدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۱.
  12. یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل، علامه حلی، باب حادی عشر.
  13. «و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱؛ بدون تردید این آیه بر عصمت تمام هدایت کنندگان به سوی حق دلالت می‌کند؛ زیرا کسی که می‌خواهد دیگران را به حق هدایت و بر اساس آن داوری کند، لزوماً باید دو خصوصیت داشته باشد. نخست اینکه حق را کاملاً بشناسد تا هیچ گاه در تشخیص آن از باطل به اشتباه نیفتد و دوم این که همواره بر محور حق حرکت کند و هرگز از آن دور نگردد تا برای دادگری بر اساس حق صلاحیت داشته باشد. روشن است که اگر کسی از حق جدا شود، صلاحیت هدایت مردم به سوی حق و دادگری بر اساس آن را نخواهد داشت و کسی که حق را بشناسد و از آن عدول نکند به یقین معصوم است. حسینی میلانی، سید علی، جواهر الکلام فی معرفة الامامة و الامام ج۲، ص۸۶.
  14. امام پیشوا و مقتدا و برای هدایت مردم است اگر معصوم نباشد. خطا و گناه می‌کند پس خود وی هم محتاج امام دیگری است که بی‌خطا باشد و «معصوم» و اگر او هم معصوم نباشد نیازمند به معصوم دیگری است که خطا نکند، همچنان این (تسلسل) ادامه خواهد داشت تا بامام (معصوم) برسیم. نصیر الدین طوسی، محمد بن محمد. شارح علی‌اکبر واعظ موسوی، علی(ع) میزان حق، ص۱۰۱.
  15. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  16. یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه؛ شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰.
  17. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۹۹؛ همو، علل الشرایع، ج۱، ص۲۵۱؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶، ص۶۰؛ ج۱۱، ص۴۰.
  18. ر.ک: شیخ مفید، النکت الاعتقادیه، ص۳۷؛ سید مرتضی، تنزیه الانبیاء و الائمه، ص۴-۷؛ شیخ طوسی، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، ص۲۶۰-۲۶۲؛ خواجه نصیرالدین طوسی، نقدالمحصّل، «رسالة المفتعة فی اول الواجبات»، ص۴۷۴؛ علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص۳۴۹؛ ابن میثم البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۲۵؛ علامه حلّی، نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۵۸؛ علی عاملی نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۱؛ فاضل مقداد، ارشادالطالبین الی نهج المسترشدین فی اصول الدین، ص۳۰۰؛ میرزااحمد آشتیانی، نامه رهبران، ص۳۲۹؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، ص۱۷۱؛ ابوالحسن شعرانی، اثبات نبوت، ص۱۰۱-۱۰۴؛ ملاعبدالرزاق لاهیجی، گوهر مراد، ص۲۶۷؛ علامه بلاغی نجفی، الهدی الی دین المصطفی، ص۴۵؛ میرزارفیعا نائینی، ثمره شجره الهیه، ص۳۴؛ ملامحسن فیض کاشانی، علم الیقین، ج۱، ص۳۵۷؛ محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۹۸؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، شیعه در اسلام، ص۸۵؛ محمدجواد مغنیه، معالم الفلسفة الاسلامیه، ص۱۴۱؛ جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۷؛ محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳؛ محسن خرازی، بدایة المعارف الالهیه، ج۱، ص۲۶۰-۲۶۱؛ محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۱۰۲-۱۰۳.
  19. محمد سعیدی مهر، آموزش کلام اسلامی، ج۲، ص۷۵.
  20. محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ج۱، ص۲۴۳.
  21. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۹۲-۲۹۸.
  22. "لا يحسن من الحكيم ان يولي الامام الذي يقتضي امامته نهاية التعظيم له و التبجيل من يجوز ان يكون في باطنه مستحقا للعن و البرائة لان ذلك سفه"؛ محمد بن حسن طوسی، تمهید الاصول، تصحیح عبدالمحسن مشکوة الدینی، ص۳۶۱. به بیان منطقی می‌توان گفت: اگر خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی واگذار کند، کاری سفیهانه انجام داده است؛ ولی خداوند حکیم کار سفیهانه انجام نمی‌دهد؛ پس خداوند حکیم، منصب امامت را به مرتکب گناهان باطنی، واگذار نمی‌کند.
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۸۸.
  24. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  25. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ص۲، ص۶۷-۶۸.
  26. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  27. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۶۲.
  28. «تسلسل» در لغت به معنای روان شدن آب و هر امری است که وجود آن متوقف به وجود دیگری باشد.
  29. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۵.
  30. انه یجب أن یکون الإمام معصوما، و یدل علیه وجهان: (احدهما) لولم یکن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لکن اللازم باطل فالملزوم کذلک. بیان الملازمة: انه لولم یکن معصوما فبتقدیر صدور المعصیه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به علیها و یثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یکن ملطوفا له، و هو باطل علی ما مر، و یکون الکلام فی ذلک الأمام کالکلام فیه، و یلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر، بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۸.
  31. ابن‌میثم بحرانی در اثبات عصمت امام چنین موضعی اتخاذ نموده است: از آنجا که امام طریق وصول عباد به رحمت رحیمیّه پروردگار است، او می‌باید منزّه از همه آلودگی‌ها باشد. در غیر این صورت، امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطاهای اوّلی خواهد بود و اگر دومی هم معصوم نباشد، تسلسل لازم می‌آید که باطل است. در نتیجه، امامت بر امّت می‌باید به شخصی معصوم ختم شود. عبارت ابن‌میثم بحرانی چنین است: انه يجب أن يكون الإمام معصوما، و يدل عليه وجهان: (احدهما) لولم يكن معصوما للزم وجوب اثبات ائمة لا نهایه لها، لكن اللازم باطل فالملزوم كذلك. بيان الملازمة: انه لولم يكن معصوما فبتقدير صدور المعصيه عنه نفتقر الی امام آخر یؤد به عليها و يثقفه عند الاعوجاج عن سبیل الله، و الا لم یكن ملطوفا له، و هو باطل على ما مر، و يكون الكلام في ذلك الأمام كالكلام فيه، و يلزم التسلسل. و اما بطلان اللازم فظاهر، قواعد المرام فی علم الکلام (ط. مکتبه آیه‌الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۶ه.ق)، ص۱۷۸.
  32. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳.
  33. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۶.
  34. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  35. علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۶۷-۶۸.
  36. مرحوم شیخ مفید همانند اکثر علمای شیعه، قول اول (عصمت به قول مطلق) را قبوال داشته و در کتاب "تصحیح الاعتقاد" خود به صراحت این مطلب را بیان می‌کنند: الأنبیاء و الأئمة(ع) من بعدهم معصومون فی حال نبوتهم و إمامتهم من الکبائر کلها و الصغائر و العقل یجوز علیهم ترک مندوب إلیه علی غیر التعمد للتقصیر و العصیان و لا یجوز علیهم ترک مفترض إلاّ أن نبیّنا(ص) و الأئمة(ع) من بعده کانوا سالمین من ترک المندوب و المفترض قبل حال إمامتهم و بعدها؛ مفید، محمد بن محمد. محقق حسین درگاهی.، تصحیح إعتقادات الإمامیة، ص۱۲۹. ایشان در کتاب دیگر خود، به سه محذور برای عدم عصمت امام اشاره می‌کند: اوّل آنکه امّت محتاج امامی دیگر برای اصلاح خطای امام می‌شود تا درست از نادرست تفکیک گردد؛ دوم، ضرورت برخورد امّت با امام از باب امر به معروف و نهی از منکر است که در این صورت، او دیگر جایگاهی برای ارشاد و اصلاح در میان مردم ندارد و سوم، از بین رفتن اصل قاعده لطف در ضرورت امامت است؛ از آن جهت که امام باید حافظ شریعت الهی باشد و با عدم عصمت، وی قادر نیست این مسئولیت را انجام دهد"یشترط العصمة فی الإمام کما تشترط فی النبی. فإن قیل: ما الدلیل علی ان الإمام یجب ان یکون معصوماً؟ فالجواب: الدلیل علی ذلک من وجوه: الأول: انه لو جاز علیه الخطأ لافتقر إلی امام آخر یسدده وننقل الکلام إلیه ویتسلسل أو یثبت المطلوب. الثانی: انه لو فعل الخطیئة فاما ان یجب الانکار علیه أو لا فان وجب الانکار علیه سقط محله من القلوب ولم یتبع والغرض من نصبه اتباعه. وان لم یجب الانکار علیه سقط وجوب النهی عن المنکر وهو باطل. الثالث: انه حافظ للشرع فلو لم یکن معصوما لم یؤمن علیه الزیادة فیه والنقصان منه، شیخ المفید، النکت الاعتقادیه، ص۴۰. بعد از شیخ مفید، شاگرد ایشان سید مرتضی علم الهدی، در توضیح بیانات استادش می‌گوید: "پس از پذیرفتن آنکه وصیّ رسول خدا(ص) در امر هدایت و حفاظت از دین جایگزین اوست، عقل به عنوان امری بدیهی به عصمت امام حکم می‌کند". ایشان سپس ادلّه خود را به این ترتیب بیان می‌نماید: قد ثبت أنه حافظ الشرع و حجه فیه و أن الأمر ربما انتهی فی الشریعة أو بعضها الی أن یکون هو المؤدی لها عن النبی و من کان بهذه الصفة فلا بدّ عندنا و عند محصّلی خصومنا من وجوب عصمته و کیف یحفظ الشرع بمن لیس بمعصوم أو یثق بأداء من لیس بمأمون.الذخیره فی علم الکلام، ص۴۳۲. ماحصل بیان سید مرتضی، در ادامه همان بیانات استادش است؛ به این ترتیب که امام حافظ شریعت اسلام و حجّت الهی بر خلایق است؛ او همچنین مبین امور دینی از طرف آخرین رسول خدا(ص) است و چگونه ممکن است کسی که چنین مسؤلیّت خطیری برعهده دارد، معصوم نباشد.
  37. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳؛ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۸۰-۸۲.
  38. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  39. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.
  40. «آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  41. ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.
  42. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۱.
  43. دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.
  44. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱.
  45. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  46. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
  47. «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»، کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. امام رضا(ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند).
  48. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱.
  49. برای نمونه ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۶۰؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید، الفصول المختارة، ص۵۴؛ سیدمرتضی علی بن حسین علم الهدی، الشافی، ج۳، ص۱۳۹؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۸، ص۳۳۹؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۱۰، ص۵۰۱؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۳۶؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۵، ص۳۷۳؛ همو، منهج الصادقین، ج۷، ص۲۸۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۶۳۱؛ محمد بن مرتضی کاشانی، تفسیر معین، ج۲، ص۱۱۱۸؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۵۸؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۸، ص۳۰۰-۳۰۳؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۱۱؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۲۹۰.
  50. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۳۴.
  51. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۱؛ خراسانی، علی، آیه تطهیر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ - ۴۲۵.
  52. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱.
  53. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱؛ علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ ص ۱۶۱.
  54. الرجس: الشيء القذر...، والرجس يكون على أربعة أوجه: إما من حيث الطبع، و إما من جهة العقل، و إما من جهة الشرع، وإما من كل ذلك كالميتة، فإن الميتة تعاف طبعاً و عقلاً و شرعاً، المفردات فی غریب القرآن، ص۱۸۸.
  55. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۳۶-۱۴۱.
  56. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۱۱؛ خراسانی، علی، آیه تطهیر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۲۲ - ۴۲۵.
  57. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۶۱-۶۳؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ صادقی فدکی، سید عباس، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۲۵۷؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۸۵ و ۱۰۹.
  58. محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۵۲-۵۳.
  59. الکافی، ج۱، ص۴۲۳.
  60. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۶۸.
  61. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  62. منبع و مدرک روایات در ادامه نقل خواهد شد.
  63. ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ «و همه نام‌ها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست می‌گویید نام‌های اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
  64. «و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  65. «بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
  66. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۸۱-۲۹۱.
  67. «این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره شوری، آیه ۲۳.
  68. ر.ک: مفردات راغب، ص۸۶۰. ودد: محبة الشئ و تمنی کونه و یستعمل فی کل واحد من المعنیین علی ان المتمنی یتضمن معنی الودة، لأن المتمنی هو تشهی حصول ما توده؛ تفسیر أبوالسعود، ج۱، ص۱۶۹.
  69. المحاسن، ج۱، ص۱۹۷. عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ عِنْدَهُ عِدَّةٌ مِنْ مَوَالِيهِ فَجَرَى ذِكْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ... وَ الْمَوَدَّةُ وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَةَ.
  70. مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۰۲.
  71. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۵۳؛ رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین، ج۱، ص ۲۶۴.
  72. تفسیر الرازی، ج۱۰، ص۱۴۴.
  73. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۵۳.
  74. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  75. و ذلک یقتضی علم المسؤولین کل مسؤول عنه و عصمتهم فیما یخبرون به، لقبح تکلیف الرد دونهما، ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹.
  76. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۶.
  77. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱، ح۳.
  78. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۵۲.
  79. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۲۲۵.
  80. ‏«من از بین شما می‌روم و دو چیز گران بها و ارزشمند از خودم به یادگار می‌گذارم، یکی کتاب خدا و دیگری عترتم را و مادامی که به هر دو آنها متوسل شوید هرگز گمراه نخواهید شد» بصائرالدرجات، ج ۱، ص ۴۱۳؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۶۳، ح ۳۷۸۸ و... .
  81. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۷۹ و فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۴.
  82. «و به راستی آن کتابی است ارجمند * در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۱-۴۲.
  83. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۶۰.
  84. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۱۶۵؛ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۳۱۹؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۲۳؛ علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱ ص ۱۶۵؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۲۳۵-۲۳۹؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۳.
  85. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص ۱۱۶.
  86. «اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کسی از آن جدا شد، غرق و نابود شد». اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۸۷؛ ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، امالی طوسی، احتجاج طبرسی؛ کنز العمال، ج۱، ص۲۵۰.
  87. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  88. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۰۶؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۶۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  89. المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۴۸۶؛ ج۳، ص۱۶۲ و ۵۱۶؛ تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۰۱؛ بحار الأنوار، ج۲۳، ص۱۹؛ ج۳۶، ص۲۹۱.
  90. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۲۴۳.
  91. ر.ک: صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۴۳؛ علی‌احمدی، سید قاسم، حقانیت در اوج مظلومیت ج۱، ص ۱۷۲.