معاد در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۹۰: خط ۹۰:
#اشکالاتی از قبیل [[تناسخ]]، [[اعاده معدوم]] و [[شبهه]] آکل و مأکول که کسانی را وادار به قبول معاد با مثالی کرده است، همگی قابل رفع و جواب است و [[متکلمان]] بزرگ [[شیعی]] بدون آن‌که ملزم به این [[عقیده]] شوند، آنها را جواب داده‌اند<ref>ر.ک: گوهر مراد، ص۶۰۱؛ الاسفار الاربعه، ج۹، فصل ۸، ص۱۶۳؛ سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ص۳۱۰؛ همو، منظومه حکمت، ص۳۴۱؛ به سوی جهان ابدی، ص۲۷۳.</ref>.<ref>[[زین‌العابدین قربانی لاهیجی|قربانی لاهیجی، زین‌العابدین]]، [[معاد - قربانی (مقاله)| مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۹۹.</ref>.
#اشکالاتی از قبیل [[تناسخ]]، [[اعاده معدوم]] و [[شبهه]] آکل و مأکول که کسانی را وادار به قبول معاد با مثالی کرده است، همگی قابل رفع و جواب است و [[متکلمان]] بزرگ [[شیعی]] بدون آن‌که ملزم به این [[عقیده]] شوند، آنها را جواب داده‌اند<ref>ر.ک: گوهر مراد، ص۶۰۱؛ الاسفار الاربعه، ج۹، فصل ۸، ص۱۶۳؛ سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ص۳۱۰؛ همو، منظومه حکمت، ص۳۴۱؛ به سوی جهان ابدی، ص۲۷۳.</ref>.<ref>[[زین‌العابدین قربانی لاهیجی|قربانی لاهیجی، زین‌العابدین]]، [[معاد - قربانی (مقاله)| مقاله «معاد»]]، [[دانشنامه امام علی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۲]] ص ۳۹۹.</ref>.


==[[معاد]] با [[جسم]] اختراعی==
===[[معاد]] با [[جسم]] اختراعی===
[[صدرالمتألهین]] در جلد نهم اسفار و الشواهدالربوبیه و المبدأ والمعاد و برخی دیگر از آثارش می‌نویسد: [[آیات قرآن]] و گفتار [[پیشوایان دین]]، در باب معاد مختلف است. بعضی از آنها مانند آیاتی که داستان [[حضرت ابراهیم]] و [[عزیر]] و [[اصحاب کهف]] را بیان می‌کند و همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ}}<ref>«روزی که با رخسار در آتش کشانده شوند (و به آنان گویند:) گوشمال دوزخ را بچشید» سوره قمر، آیه ۴۸.</ref> و آیه {{متن قرآن|يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ}}<ref>«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود می‌انباشتید اکنون آنچه را می‌انباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref> نشان می‌دهد که [[رستاخیز]] با بدن و جسم مادی است. بعضی [[آیات]] دیگر نیز، مانند: {{متن قرآن|كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا}}<ref>«و همه آنان در رستخیز نزد او، تنها می‌آیند» سوره مریم، آیه ۹۵.</ref> و {{متن قرآن|كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref>«چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref> دلالت دارد که معاد، [[روحانی]] است و چون ممکن نیست [[کلام خدا]] و پیشوایان دین متناقض باشد، می‌باید راه صحیحی برای حل این مشکل پیدا کرد. آنگاه در صدد یافتن راه‌حل برمی‌آید و می‌کوشد تا تناقض یادشده و همچنین اشکالات وارده را بر [[معاد جسمانی]] به معنای مشهور، رفع کند. او در پی پاسخی است که هم موافق [[شریعت]] باشد و هم مطابق [[عقل]]، و در عین حال تمام ایرادهایی را که [[منکران]] اصل معاد یا منکران معاد جسمانی بر این اصل وارد کرده‌اند، جواب دهد. بدین منظور، دانستن اصول و مقدماتی را ضروری می‌داند و در اسفار، یازده اصل<ref>الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۸۵.</ref>، و در عرشیه، [[مبدأ و معاد]]، شواهدالربوبیه و [[تفسیر]] [[سوره یس]]، هفت اصل<ref>ملاصدرا، عرشیه، ص۲۴۵؛ همو، مبدأ و معاد، ص۳۸۲؛ همو، الشواهد الربوبیه، ص۲۶۱؛ همو، تفسیر سوره یس، ص۳۷۱.</ref>، و در زادالمسافر [[دوازده]] اصل<ref>ملاصدرا، زاد المسافر، ص۱۸.</ref> را برای [[فهم]] درست [[معاد جسمانی]] لازم می‌شمرد و آنگاه چنین نتیجه می‌گیرد: بعد از آن‌که [[روح آدمی]] مراحل [[تکامل]] را در این [[دنیا]]، یکی پس از دیگری پیمود و خود را در مراتب [[سعادت]] یا [[شقاوت]]، از [[قوه]] به فعل رسانید، در این هنگام، به دلیل [[بی‌نیاز]] شدن از بدن، پیوند خود را با آن قطع می‌کند و این همان حالت [[مرگ]] است: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ}}<ref>«هر کسی مرگ را می‌چشد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.</ref>.
[[صدرالمتألهین]] در جلد نهم اسفار و الشواهدالربوبیه و المبدأ والمعاد و برخی دیگر از آثارش می‌نویسد: [[آیات قرآن]] و گفتار [[پیشوایان دین]]، در باب معاد مختلف است. بعضی از آنها مانند آیاتی که داستان [[حضرت ابراهیم]] و [[عزیر]] و [[اصحاب کهف]] را بیان می‌کند و همچنین [[آیه]] {{متن قرآن|يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ}}<ref>«روزی که با رخسار در آتش کشانده شوند (و به آنان گویند:) گوشمال دوزخ را بچشید» سوره قمر، آیه ۴۸.</ref> و آیه {{متن قرآن|يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ}}<ref>«روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود می‌انباشتید اکنون آنچه را می‌انباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.</ref> نشان می‌دهد که [[رستاخیز]] با بدن و جسم مادی است. بعضی [[آیات]] دیگر نیز، مانند: {{متن قرآن|كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا}}<ref>«و همه آنان در رستخیز نزد او، تنها می‌آیند» سوره مریم، آیه ۹۵.</ref> و {{متن قرآن|كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ}}<ref>«چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.</ref> دلالت دارد که معاد، [[روحانی]] است و چون ممکن نیست [[کلام خدا]] و پیشوایان دین متناقض باشد، می‌باید راه صحیحی برای حل این مشکل پیدا کرد. آنگاه در صدد یافتن راه‌حل برمی‌آید و می‌کوشد تا تناقض یادشده و همچنین اشکالات وارده را بر [[معاد جسمانی]] به معنای مشهور، رفع کند. او در پی پاسخی است که هم موافق [[شریعت]] باشد و هم مطابق [[عقل]]، و در عین حال تمام ایرادهایی را که [[منکران]] اصل معاد یا منکران معاد جسمانی بر این اصل وارد کرده‌اند، جواب دهد. بدین منظور، دانستن اصول و مقدماتی را ضروری می‌داند و در اسفار، یازده اصل<ref>الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۸۵.</ref>، و در عرشیه، [[مبدأ و معاد]]، شواهدالربوبیه و [[تفسیر]] [[سوره یس]]، هفت اصل<ref>ملاصدرا، عرشیه، ص۲۴۵؛ همو، مبدأ و معاد، ص۳۸۲؛ همو، الشواهد الربوبیه، ص۲۶۱؛ همو، تفسیر سوره یس، ص۳۷۱.</ref>، و در زادالمسافر [[دوازده]] اصل<ref>ملاصدرا، زاد المسافر، ص۱۸.</ref> را برای [[فهم]] درست [[معاد جسمانی]] لازم می‌شمرد و آنگاه چنین نتیجه می‌گیرد: بعد از آن‌که [[روح آدمی]] مراحل [[تکامل]] را در این [[دنیا]]، یکی پس از دیگری پیمود و خود را در مراتب [[سعادت]] یا [[شقاوت]]، از [[قوه]] به فعل رسانید، در این هنگام، به دلیل [[بی‌نیاز]] شدن از بدن، پیوند خود را با آن قطع می‌کند و این همان حالت [[مرگ]] است: {{متن قرآن|كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ}}<ref>«هر کسی مرگ را می‌چشد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.</ref>.



نسخهٔ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۵

آثار اعتقاد به معاد

آگاهی به منافع و مضرات اعمال و اشیا، تشویق و تحذیر، پاداش و کیفر، تقویت قوای انتظامی و نظارت عمومی تا حدودی می‌تواند مردم را به رعایت وظایف قانونی و دوری از گناه وادارد؛ اما از آنجا که نفس آدمی «اماره بالسوء» است و ذاتاً به ملاهی و مناهی و فسق و فجور و جرم و جنایت گرایش دارد، عوامل فوق برای انجام وظایف و دوری از گناه کافی نیست، از این رو در اسلام و سایر ادیان آسمانی بر مسئله ایمان، به‌ویژه ایمان به روز قیامت، تأکید بیشتری شده است. تاریخ نیز نشان می‌دهد که امور مادی در ترغیب به نیکی‌ها و جلوگیری از گسترش جرایم و مهار طبع سرکش آدمی موفق نیست و چه بسا او را در این راه کمک می‌کند. از این رو خیرخواهان واقعی به این نتیجه رسیده‌اند که بزرگترین عامل ترغیب به نیکی‌ها و بازدارنده از زشتی‌ها، نیروی اعتقاد به خدا و قیامت و مقدسات دینی است. آمار نشان می‌دهد که در ماه مبارک رمضان، جرایم و جنایات در کشورهای مسلمان تا سه چهارم کاهش می‌یابد و این نیست، جز به دلیل تقویت نیروی ایمان و توجه مردم به خدا و قیامت و مقدسات دینی. در میان اعتقادات دینی و باورهای مقدس مذهبی، هیچ‌کدام، حتی اعتقاد به خدا، نقش تربیتی و بازدارندگی اعتقاد به معاد را ندارد؛ چراکه اگر فی‌المثل خداوند، بهشت و جهنم را برای ثواب و عذاب نیکوکاران و بدکاران قرار نداده بود، صرف اعتقاد به خدا، جز برای انگشت‌شماری از مردم، مشوق و بازدارنده نبود. خداوند در جای جای قرآن، مؤمنان را به بهشت ترغیب می‌کند؛ آیاتی مانند «به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند، بشارت بده که باغ‌هایی از بهشت برای آنان است که نهرها از زیر درختانش جاری است. هر زمان که میوه‌ای از آن، به ایشان داده شود، می‌گویند: این همان است که قبلاً به ما روزی داده شده بود، و میوه‌هایی که برای آنان آورده می‌شود، همه از نظر خوبی و زیبایی یکسانند، و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود»[۱]. و «خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغ‌هایی از بهشت وعده داده که نهرها از زیر درختانش جاری است. جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن‌های پاکیزه‌ای در بهشت‌های جاودان نصیب آنان ساخته، و خشنودی و رضای خدا از همه اینها برتر است و پیروزی بزرگ همین است»[۲].

خداوند همچنین انسان‌ها را از جهنم و عذاب‌های سخت آخرت برحذر می‌دارد: «به قطع درخت زقوم غذای گنه‌کاران است. همانند فلز گداخته در شکم‌ها می‌جوشد؛ جوششی همچون آب سوزان. این کافر مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید؛ پس بر سر او از عذاب جوشان بریزید، بچش، که خود را بسیار قدرتمند و محترم می‌دانستی»[۳]. «کسانی که کافرند برایشان جامه‌هایی از آتش بریده شده و از بالای سرهایشان آب جوشان می‌ریزند که امعایشان را با پوسته‌ها می‌گدازد، و برای آنان گرزهای آهنین است. هر وقت بخواهند از آن شدت محنت به درآیند، ایشان را به آن بازمی‌گردانند، و به آنان گفته می‌شود: بچشید عذاب سوزان را»[۴].

امام علی(ع) نیز برای اصلاح و تربیت نفوس مستعد، از اهرم اعتقاد به آخرت استفاده می‌کند. این اهرم به قدری قوی است که گاه بزرگانی مانند همام با شنیدن خطبه متقین قالب تهی می‌کنند، یا دانشمندانی مانند ابن ابی‌الحدید لرزه بر اندامشان می‌افتد و دگرگونی‌های بزرگ در افکارشان پدید می‌آید. امام بعد از تلاوت سوره تکاثر فرمود: «شب یا روزی که رخت سفر مرگ در آن بسته‌اند، برای آنان جاودان شده، خطرات آن جهان را وحشتناک‌تر از آنچه می‌ترسیدند، یافتند، و نشانه‌های آن را بزرگتر از آنچه در نظر داشتند، مشاهده کردند. برای وصول به هر یک از دو نتیجه بهشت یا جهنم، تا محل قرارگاهشان، مهلت داده شده و عالمی از و امید برایشان فراهم ساخته‌اند؛ اگر می‌خواستند آنچه را که در آنجا مشاهده کرده‌اند و با چشم دیده‌اند، توصیف کنند، زبانشان عاجز می‌شد»[۵]. ابن ابی الحدید ذیل این خطبه می‌نویسد: «سوگند می‌خورم به آن کس که همه امت‌ها به او سوگند می‌خورند، از پنجاه سال قبل تاکنون، بیش از هزار بار این خطبه را خوانده‌ام. هر وقت آن را خواندم در من ترس و موعظه‌ای پدید آورد و در قلب و روحم وحشتی، و در اعضا و جوارحم لرزه و وارفتگی احساس کردم، و هیچ‌گاه در آن دقت نکردم، جز اینکه به یاد مردگان از بستگان و نزدیکان و دوستانم افتادم، و پیش خود فکر می‌کردم که من همان شخصی هستم که امام حالش را توصیف می‌فرماید.»..[۶]. امام همچنین در خطبه ۱۹۰ نهج البلاغه، آنجا که مردم را موعظه و دعوت به تقوا می‌کند، چنان از نعمت‌ها و نقمت‌های جهان آخرت سخن می‌گوید که هر انسانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد: پیش از اینکه مرگ گریبان شما را بگیرد، آنچه لازمه رویارویی با آن است مهیا کنید؛ چه این که مرگ پایان زندگی این دنیا است که منتهی به قیامت می‌شود، و آن برای خردمندان پند و اندرز، و برای جاهلان وسیله عبرت است. آری، پیش از فرا رسیدنش خود را برای آنچه آگاهی دارید، مهیا کنید: از تنگی قبرها، شدت غم و اندوه، ترس از قیامت، بیم‌های مکرر، به هم ریختن و درهم فرو رفتن استخوان‌ها، کر شدن گوش‌ها، تاریکی لحد، وحشت از آینده، غم و اندوه در تنگنای گور و پوشاندن آن از سنگ و خاک. زنهار زنهار، شما را به خدا، ای بندگان خدا، دنیا با روش مخصوص خود بر شما خواهد گذشت. رشته شما و قیامت به هم پیوسته، و گویا علامت‌های آن فرا رسیده و با تمام بلاها و نشانه‌هایش نزدیک شده است. گویی شما را در طریق خود متوقف ساخته است. زلزله‌هایش در شرف وقوع است، و سینه بر زمین گذارده... ای بندگان خدا، مراقب چیزی باشید که رستگاران با رعایتش به رستگاری رسیدند و تبهکاران با ضایع ساختن آن در خسران و زبان قرار گرفتند. پیش از آن‌که مرگتان فرا رسد، خود را با اعمالتان آماده‌سازید؛ زیرا شما در گرو کارهایی هستید که پیش‌تر انجام داده‌اید و مدیون کرداری هستید که از پیش فرستاده‌اید. از هم اکنون فکر کنید مرگ وحشتناک به شما حمله آورده و دیگر بازگشتی نیست، و از لغزش‌ها نمی‌توان پوزش خواست. خداوند ما و شما را در راه اطاعت خود و پیامبرش وادارد و از ما و شما به فضل و رحمتش درگذرد.

امروزه می‌بینیم که در دنیای متمدن غرب فساد بیداد می‌کند و امنیت به شدت کاهش یافته است؛ تا جایی که بچه‌ها در مدارس آمریکا همکلاسی‌ها و معلمانشان را به گلوله می‌بندند و در این کشور هر روز و هر ساعت، هزاران جرم و جنایت واقع می‌شود. تمام اینها به دلیل ضعف ایمان و اعتقاد به اصول دین و عالم پس از مرگ است و از همین رو مصلحان و خیراندیشان غرب هشدار می‌دهند که ضروری است جامعه غربی به ایمان و معنویت بازگردد. به دلیل همین نقش سازنده تربیتی است که حدود ۱۴۰۰ آیه قرآن درباره معاد است[۷]، همراه ده‌ها خطبه و نامه و کلمات امام علی(ع).[۸].

اثبات امکان و ضرورت

اثبات امکان

برای عرب جاهلی باورکردنی نبود که آدمی بعد از مرگ، دوباره زنده خواهد شد زندگی جدیدی را در جهانی دیگر از سر خواهد گرفت: ﴿فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا شَيْءٌ عَجِيبٌ * أَإِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا ذَلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ[۹]. قرآن مجید در پاسخ این گروه، امکان معاد را مطرح می‌کند و گاه از راه وقوع آن در قالب داستان عزیر، اصحاب کهف، گاو بنی‌اسرائیل، چهار مرغ حضرت ابراهیم(ع) و... و گاه نیز با تحلیل آن و اثبات ضرورت معاد سخن گفته است. در آنجا که از راه امکان معاد سخن می‌گوید، گاهی از راه قدرت گسترده خدا و گاهی از راه توجه دادن به زمین و درختان مرده که در فصل بهار زنده می‌شوند، و گاه نیز از راه توجه به آفرینش نخستین استدلال می‌کند[۱۰]: ﴿وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيِي الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ * قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ[۱۱].

در این آیات، به رغم اینکه از راه آفرینش نخستین، با عبارت ﴿نَسِيَ خَلْقَهُ و ﴿يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ استدلال شده، از راه دانش فراگیر خدا که می‌داند هر ذره‌ای در کجا قرار دارد و چگونه می‌شود آن را به جای اول بازآورد نیز استدلال شده است: ﴿وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ. آری، قرآن در بسیاری از آیات، برای رفع استبعاد زندگی پس از مرگ، خاطرنشان می‌کند خدایی که آدمی را نخستین‌بار بدون نقشه قبلی آفرید، می‌تواند دوباره او را بیافریند. در صورتی که - به نظر ما - دومی راحت‌تر است: ﴿وَهُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ[۱۲]. در سوره انبیا نیز در این باره چنین تأکید می‌کند: «همان‌طور که آنان را برای نخستین بار آفریدیم، بار دیگر بازمی‌گردانیم. این وعده‌ای است بر ما که انجام خواهیم داد»[۱۳]. در این دو آیه ضمن ممکن شمردن زندگی دوباره انسان‌ها در عالمی دیگر، برای این امر دو استدلال نیز ارائه می‌شود: اول اینکه انجام کار از روی نقشه قبلی راحت‌تر است؛ اگرچه با قدرت مطلقه الهی، راحتی و دشواری معنا نخواهد داشت و این تصور ناشی از قدرت و توان محدود ما است؛ دوم اینکه خداوند چون خلقت دوباره و زنده شدن مردگان را در قیامت، وعده داده است و چون وعده او تخلف‌بردار نیست، معاد امری ضروری خواهد بود. علی(ع) نیز در این باره چنین می‌فرماید: «در شگفتم چگونه کسی منکر قیامت می‌شود، در حالی که آفرینش نخستین را دیده است؟![۱۴]».[۱۵].

اثبات ضرورت

از آنجا که اعتقاد به معاد از اصول اعتقادی همه ادیان آسمانی، به‌ویژه دین مقدس اسلام است و تقلید در آن جایز نیست، لازم است آن را به دلایل عقلی متکی کنیم. به این جهت، فلاسفه و متکلمان برای اثبات لزوم آن، از راه عدالت، حکمت، وعده الهی، کمال و سعادت انسانی، ضرورت تمایز نیکوکاران از بدکاران، بقای روح و نظایر اینها استدلال کرده‌اند. حال ضرورت معاد را در کلمات مولا علی(ع) بر می‌رسیم:

۱. هرگاه معاد نباشد، زندگی دنیا بیهوده خواهد بود: امام فخر رازی در کتاب اربعین می‌نویسد: ما در این دنیا افراد فرمانبردار و گناهکار، نیکوکار و زشت‌کردار بسیاری می‌بینیم، بدون آن‌که نیکوکاران. سزای نیکی و زشت‌کاران کیفر زشت‌کاری خود را در این دنیا ببینند. هر دو طایفه می‌میرند و این جهان را برای اهلش می‌گذارند. حال، چنان‌که کتاب عمر این دو طایفه، همین جا بسته و پرونده آنان مختوم گردد و معاد و رستاخیزی در کار نباشد تا شخص نیکوکار، سزای نیکی و انسان بدکار، کیفر زشت‌کرداری خود را در آن دریابد، در این صورت حیات و زندگی در این دنیا عبث، و بلکه سفیهانه خواهد بود[۱۶]. قرآن مجید در آیات متعددی از این راه بر ضرورت و لزوم معاد استدلال می‌کند: «آیا گمان کرده‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و به سوی ما بازنمی‌گردید؟[۱۷]» و «آیا آدمی گمان کرده که بیهوده و مهمل گذاشته می‌شود؟ مگر نطفه‌ای از منی نبود که ریخته شد، سپس به صورت علقه‌ای درآمد، و خدایش او را در راه تکامل به اعتدال رسانید، و از او دو جنس ماده و نر پدید آورد. آیا چنین خدایی توانا و قادر نیست که مردگان را زنده کند؟[۱۸]»

امام علی(ع) نیز از همین رهگذر، وجود قیامت و معاد را ضروری می‌داند: ای مردم، از خدا بترسید. هیچ کس بیهوده و عبث آفریده نشده که به لهو و بازی سرگرم شود، و سرخود رها نگردیده تا به کارهای لغو و بی‌ارزش مشغول گردد. هیچ‌گاه دنیایی که خود را در دیده او زیبا و دل‌فریب جلوه داده است، جای آخرتی را که آن را زشت انگاشته، نگیرد. آن مغروری که از دنیا به بالاترین وجه آن نایل گردیده، هیچ‌گاه همچون کسی نیست که از آخرت به کم‌ترین سهم آن دست پیدا کرده است[۱۹].

امام همچنین در این باره می‌فرماید: ای بندگان خدا آگاه باشید، خداوند شما را بیهوده نیافریده و مهمل و بی‌سرپرست رها نکرده است...، پس به وسیله‌های مطمئن او تمسک جویید و به تقوای حقیقی چنگ زنید که شما را به سرمنزل آرامش و منزلگاه‌های فراخ و قلعه‌های محکم و سراهای عزت می‌رساند. این مراحل سعادت را روزی به انسان می‌بخشد که چشم‌ها در آن روز خیره می‌شود و از حرکت باز می‌ایستد، و همه جا در نظر انسان تاریک می‌شود، و گله‌های شتر که بهترین ثروت عرب است، و مال و اموال، فراموش می‌گردد[۲۰].

۲. عدل الهی، مستلزم ضرورت معاد است: خداوند برای سعادتمندی بشر قانون را از طریق انبیا فرستاده و به نیکوکاران وعده ثواب، و به بدکاران وعده عقاب داده است. گروهی طبق فرمان او عمل می‌کنند و گروهی سرباز می‌زنند و هر دو گروه بدون ثواب و کیفر می‌میرند. بنابراین اگر ثواب و کیفری در کار نباشد، تکلیف بیهوده بوده است. همچنین اگر هر دو گروه یکسان پاداش گیرند، این نیز ظلم خواهد بود، و اگر به افراد بدکار رحمت شود و نیکوکاران کیفر ببینند، این کار، هم ظلم است و هم قبیح؛ ولی اگر بنا به وعده، نیکوکاران پاداش ببینند و بدکاران کیفر شوند، این کار، هم وفای به عهد است و هم عین عدل. از این رو لازم است جهان دیگری وجود داشته باشد تا خلف وعده و ظلم، صورت نگیرد. در بسیاری از آیات قرآن به این برهان تصریح شده است؛ برای نمونه: «ما آسمان و زمین را با هر چه که میان آنها است بیهوده نیافریده‌ایم؛ این گمان کسانی است که کافرند. وای به حال آنان از آتش جهنم! آیا کسانی را که ایمان دارند و کارهای شایسته کرده‌اند، مانند تباه‌کاران و آنان که در زمین فساد می‌کنند، قرار می‌دهیم؟ یا پرهیزگاران را همچون بدکاران قرار می‌دهیم؟[۲۱]» در سوره جاثیه آیات ۲۱ و ۲۲، در این باره چنین تأکید می‌کند: «آیا کسانی که اعمال بد کرده‌اند، گمان دارند ما آنان را با کسانی که ایمان دارند و کارهای شایسته کرده‌اند، یکسان قرار می‌دهیم و زنده بودن و مردنشان یکسان است؟ چقدر بد و نادرست قضاوت می‌کنند. خدا آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید تا هر کس در قبال اعمال خود سزا بیند و هیچ‌گاه به آنان ستم نخواهد شد». این دو آیه به خوبی نشان می‌دهد عدل الهی اقتضا می‌کند که هر چیز در جای خود قرار گیرد و حق به حق‌دار رسد. بنابراین نباید انتظار داشت که خداوند افراد صالح و طالح را یکسان انگارد، که این ظلمی فاحش است؛ در صورتی که خداوند، هم ﴿قَائِمًا بِالْقِسْطِ[۲۲] است و هم ﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ[۲۳] پس قیامت قطعاً واقع می‌شود[۲۴].

امام علی(ع) بارها مسئله اعمال پاداش و کیفر را بر اساس عدل الهی، گوشزد کرده است. برای نمونه، هنگامی که امام، محمد بن ابی‌بکر را در مقام استاندار مصر منصوب می‌فرماید، دستورالعمل‌های مهمی به او می‌دهد که گزیده ذیل، از آن نامه مبارک است: «خداوند از شما بندگان، درباره اعمال کوچک و بزرگ و آشکار و پنهانتان بازخواست خواهد کرد. اگر کیفرتان دهد، شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر عفوتان کند، او کریم‌تر است»[۲۵]. امام همچنین در یک تشبیه جالب، دنیا را جایگاه تمرین و آمادگی، و آخرت را روز مسابقه معرفی می‌کند و جایزه برندگان را بهشت و سرانجام بازندگان را جهنم می‌شمارد: «أَلَا وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ وَ غَداً السِّبَاقَ وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ وَ الْغَايَةُ النَّارُ أَ فَلَا تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ أَ لَا عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ»[۲۶]؛ «آگاه باشید! امروز روز تمرین و آمادگی، و فردا روز مسابقه است. جایزه برندگان، بهشت و سرانجام عقب‌ماندگان، آتش خواهد بود. آیا کسی پیدا می‌شود که پیش از فرا رسیدن مرگش از خطاهایش توبه کند؟ و آیا انسانی هست که قبل از رسیدن آن روز، عمل نیکی برای خود انجام دهد؟». با توجه به اینکه «مضمار» به معنای زمان و مکانی است که در آن اسب را برای مسابقه تمرین می‌دهند، و «سَبقَه» یا «سُبقَه» به معنای پایان مسابقه یا جایزه مسابقه است[۲۷]، کلام امام می‌فهماند که آدمی را بیهوده نیافریده‌اند. او می‌باید در میدان مسابقه زندگی حاضر شود و برای رستگاری خود بکوشد. اگر نیکوکاری کند، پاداشش بهشت است و در غیر این صورت با بدبختی و خواری در جهنم سرنگون خواهد شد. از این رو در پایان همین خطبه می‌فرماید: «تا زنده‌اید، هنوز دیر نشده است. بیایید از خطاها و گناهانتان توبه کنید و برای رسیدن به جایزه این مسابقه با نیکوکاران همسو شوید و خود را در جرگه برندگان این مسابقه قرار دهید».[۲۸].

روح جاوید، در گرو اعمال

گرچه بررسی همه ابعاد مسئله روح، که به قول آلوسی بیش از هزار نظریه درباره آن ابراز شده است[۲۹]، در این مختصر نمی‌گنجد، طبق بررسی‌های انجام شده، روح، حقیقت مجردی است که با مرگ بدن نمی‌میرد و هر عملی که آدمی در دوران زندگی انجام دهد، اثری از آن در صقع روحش باقی می‌ماند؛ به خصوص که انسانیت انسان نیز وابسته به روح است. از این رو انسان همواره با عملکردهایش دست به گریبان است و بالاخره باید نتیجه اعمال خود را ببیند. قرآن در پاسخ کسانی که می‌پندارند آدمی با مرگ و ویرانی بدن، نابود می‌شود، تأکید می‌کند که حقیقت و «روح» او پیش ما است و کیفر و پاداش نیز وابسته به آن، و او همواره باقی است: ﴿وَقَالُوا أَإِذَا ضَلَلْنَا فِي الْأَرْضِ أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ كَافِرُونَ * قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ[۳۰]. در این آیه مشرکان اعتراض می‌کنند که با مرگ اجزای بدن آدمی متلاشی، و هر ذره آن در زمین گم و پراکنده می‌شود؛ بنابراین چگونه ممکن است دوباره زنده شود؟ قرآن مجید در پاسخ اینان می‌فرماید، درست است که اجزای بدن آدمی پراکنده و گم می‌شود، اما حقیقت انسان، تنها اعضا و اجزای بدن او نیست، بلکه حقیقت او همان روح است که از آن تعبیر به «من» و «ما» و «شما» می‌کنند. روح، مستقل و مجرد از ماده است و فرشته مرگ، هنگام مردن آن را می‌گیرد و نگه می‌دارد. «توفی» به معنای اخذ و نگهداری است؛ نه میراندن، و فرشته مرگ ارواح را می‌گیرد تا در قیامت کبرا به سوی خداوند بازگردند[۳۱].

ناگفته نماند که برخلاف نظر ظاهربینان، اجزای بدن متوفا، معدوم نمی‌شود، بلکه متلاشی می‌گردد و خداوند دانا آنها را دوباره گرد می‌آورد و انسان متوفا را باز می‌سازد. از این راه پاسخ شبهه «آکل و مأکول» نیز آشکار می‌گردد[۳۲]. در سوره زمر نیز نظیر همین مطلب را اینگونه یادآور می‌شود: «خدا جان‌ها را هنگام مرگ و خواب می‌گیرد، آنگاه جان‌های کسانی را که محکوم به مرگ هستند، نگاه می‌دارد و گروه دیگر را رها می‌سازد»[۳۳]. درباره شهدا نیز می‌فرماید: «هرگز مپندار کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده‌اند؛ بلکه زندگانند که در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند و به آنچه خداوند به آنان داده است، خشنودند، و به کسانی که هنوز به آنان نپیوسته‌اند، بشارت می‌دهند که نه بیمی دارند و نه غمگین می‌شوند»[۳۴]. در این آیه نه تنها بر زنده بودن شهیدان راه خدا تصریح شده، بلکه به آثار حیات برزخی آنان - یعنی روزی خوردن و خوشحال بودن - نیز تأکید شده است.

علی(ع) نیز بر اساس این تربیت قرآنی در کلمات نورانی‌اش از این راه بر ثبوت عالم آخرت تأکید می‌فرماید: او به سرزمین مردگان سپرده می‌شود و در تنگنای قبر تنها می‌ماند. حشرات پوستش را از هم می‌شکافند، و سختی‌های گور او را می‌پوساند و از پای درمی‌آورد. تندبادهای سخت، آثار او را نابود می‌کند، و گذشت شب و روز نشانه‌های او را از میان می‌برد. اجساد پس از طراوت و تازگی تغییر می‌پذیرند، و استخوان‌ها بعد از توانایی پوسیده می‌گردند. ارواح در گرو اعمال خویشند، و در آنجا به اسرار نهانی یقین می‌کنند. نه اعمال صالحشان چیزی افزوده می‌شود و نه از اعمال زشتشان می‌توانند توبه کنند[۳۵]. در حکمت ۳۴۳، با اقتباس از آیه ۳۸ سوره مدثر، این حقیقت را چنین بیان می‌فرماید: «گفتار آدمیان نگهداری و باطن اشخاص آزموده می‌شود و هر نفسی در گرو کردار خویش است».[۳۶].

چگونگی و کیفیت

آیا عالم پس از مرگ، بهشت و جهنم، نعمت‌ها و عذاب‌های آخرتی، کاملاً مادی است؟ یا به گونه‌ای دیگر است؟ در این باره نظریات گوناگونی وجود دارد؛ بدین قرار:

۱. گروهی از کلامیان و برخی از کسانی که تحت تأثیر مکتب مادی‌گری قرار دارند، چون حقیقت آدمی را تنها در ماده و فعل و انفعالات فیزیکی بدن خلاصه می‌کنند و به استقلال و تجرد روح اعتقاد ندارند، عالم پس از مرگ و نعمت‌ها و عذاب‌های آن را، تنها جسمانی و مادی می‌دانند[۳۷]. این نظریه به دلایل زیر غیر قابل قبول است: یک. با دلایل علمی، فلسفی، حسی و تجربی تجرد روح، ناسازگار است؛ دو. با این اعتقاد، مسائل عالم قبر و برزخ و پیش از قیامت کبرا حل نمی‌شود؛ سه. این نظریه با ظاهر آیات و روایات، سازگار نیست.

۲. بسیاری از فلاسفه، به خصوص پیروان فلسفه مشاء، حقیقت آدمی را تنها در روح او می‌دانند. بنابراین آنان عالم پس از مرگ، بهشت و جهنم و تمام صحنه‌های عالم آخرت را غیرمادی و ناشی از تخیلات و تعملات نفس می‌دانند. به این ترتیب معاد به نظر اینان تنها روحانی است[۳۸]. بی‌تردید اظهار نظر درباره عالم پس از مرگ که از قلمرو اطلاعات ما بیرون است، بدون راهنمایی پیامبران، صحیح نخواهد بود و چنان‌که خواهیم دید، ظواهر قرآن و رهنمودهای پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) با این نظریه‌ها مخالف است.

۳. بسیاری از فلاسفه اسلامی و عرفای ربانی و همچنین طایفه‌ای از دانشمندان علم کلام، مانند غزالی، کعبی، راغب اصفهانی و جمعی از بزرگان امامیه، همچون شیخ مفید، شیخ طوسی، سید مرتضی، علامه حلی و محقق طوسی، معتقدند که حقیقت انسان مرکب جسم و جان است. از این‌رو معاد، هم جسمانی است و هم روحانی، و همان‌گونه که آدمی در قیامت؛ لذایذ مادی را درک می‌کند، از نعمت‌های روحانی نیز نصیب خواهد برد. معتقدان این نظریه درباره جسمی ی که روح در آخرت با آن محشور می‌شود، نظریات متفاوتی دارند: برخی این جسم را از همین مواد دنیایی، ولی تکامل یافته آن می‌دانند؛ جمعی دیگر آن را از مواد این عالم نمی‌دانند؛ بلکه معتقدند همانند اجسامی که در خواب جمعی می‌بینیم، طول و عرض و عمق دارند، ولی جرم و ماده ندارند و آن را جسم مثالی می‌نامند؛ بعضی نیز آنها را اجسام اختراعی می‌دانند که نفس آنها را خلق می‌کند و در آنها آشکار می‌شود و از آنها متنعم یا معذب و متألم می‌گردد. بیشتر متکلمان و فقها و محدثان نیز برخی از فلاسفه معتقدند انسان‌ها در عالم برزخ تا قیامت کبرا با بدن مثالی به سر می‌برند و عذاب و تنعم آنان با بدن مثالی است، ولی در قیامت کبری، روح با بدن مادی تلطیف و محشور می‌شود. در نتیجه هم از ثواب و عذاب جسمانی برخوردار است و هم از تلذذ و تألم روحانی[۳۹].[۴۰].

معاد جسمانی و روحانی

در قرآن و روایات، به خصوص در کلمات امام علی(ع) عباراتی وجود دارد که به روشنی با این معنای اخیر سازگاری دارد و دست کشیدن از آن، تأویل بدون دلیل است. حال به چند نمونه از این آیات می‌پردازیم:

  1. آیا آدمی می‌پندارد که ما استخوان‌هایش را جمع نخواهیم کرد؟ چرا؛ ما قادریم حتی انگشتانش را همانند اول بسازیم»[۴۱].
  2. «هرچه پوست‌هایشان بریان می‌شود، پوست‌های دیگری جای آن به وجود می‌آوریم تا عذاب را بچشند»[۴۲].
  3. «هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده می‌کنی، خداوند به او فرمود: مگر ایمان نداری؟ ابراهیم گفت: چرا؛ ولی این سؤال برای آن است که دلم مطمئن شود و آرام گیرد. خداوند به او فرمود: چهار پرنده بگیر؛ آنها را پاره‌پاره کن؛ سپس روی هر کوهی، قطعه‌ای از آنها را بگذار؛ آنگاه آنها را بخوان که شتابان سوی تو خواهند آمد، و بدان که خدا عزیز و حکیم است»[۴۳]. آیا در این ماجرا، اعجاب حضرت ابراهیم(ع) از معاد «روحانی» یا «مثالی» یا «عینی» یا اختراعی بود؟ آیا دستور گرفتن چهار مرغ و کوبیدن آنها، با بدن مثالی و اختراعی تناسب دارد؟ آیا مشکل حضرت ابراهیم(ع) ابهام در جسمانی و دنیایی بودن معاد بود که دستور کوبیدن مرغان، یک دلیل عینی و خارجی برای رفع آن باشد؟
  4. «یا آن کسی که بر دهکده‌ای گذر کرد که بناهای آن فرو ریخته و مردم آن هلاک شده بودند، گفت: چگونه خداوند مردم این دهکده را زنده می‌کند؟ خداوند او را صد سال میراند؛ آنگاه زنده‌اش کرد و گفت: مدت است که در اینجایی؟ گفت: یک روز یا قسمتی از یک روز. خداوند فرمود: نه؛ بلکه صد سال است. نگاهی به خوردنی و آشامیدنی خود بینداز که [آیا]تغییر نکرده است، و درازگوش خویش را بنگر. این برای آن است که تو را نشانه‌ای برای مردم قرار دهیم. استخوان‌ها را بنگر که چگونه آنها را از زمین بلند کرده، گوشت می‌پوشانیم. همین که حقایق برای او روشن شد، گفت: می‌دانم که خداوند بر همه چیز تواناست»[۴۴].

آیا چیزی که حضرت «ارمیا» یا «عزیر» را وادار به چنین پرسشی کرد، مشکل عقیده به دوباره ساخته شدن انسان با این بدن دنیایی بود یا با بدن مثالی یا اختراعی؟ بی‌تردید خلق بدن مثالی یا اختراعی مشکلی نداشته تا مورد پرسش قرار گیرد[۴۵].[۴۶].

معاد جسمانی از منظر علی(ع)

امام علی(ع) می‌فرماید: «تا عمر جهان پایان گیرد و مقدمات به انجام رسد، و آخرین مخلوق، به اولین آن ملحق گردد و همه بمیرند و فرمان خدا درباره تجدید خلقت صادر شود، در این هنگام آسمان را به حرکت آورد و از هم بشکافد، و زمین را بلرزاند و به سختی تکان دهد، کوه‌ها از جا کنده و از هیبت جلال و سطوتش به یکدیگر کوبیده و متلاشی شوند و با خاک یکسان گردند. هر کس را که در زمین به خاک رفته است، بیرون آورد و پس از فرسودگی، آنان را دوباره بسازد و بعد از پراکندگی، ایشان را جمع نماید. سپس آنها را بعد از پرسش‌هایی که از اعمال مخفی و کارهای پنهانی‌شان می‌کند، از هم جدا ساخته، دو دسته نماید: به عده‌ای نعمت می‌بخشد و به جمعی دیگر کیفر می‌دهد[۴۷]» و می‌افزاید: تا هنگامی که کارها پایان پذیرفت و روزگار سپری گردید و رستاخیز نزدیک شد، خداوند مردم را از میان قبرها و آشیانه پرندگان و لانه درندگان و میدان‌های جنگ بیرون می‌آورد، در حالی که برای انجام فرمان خدا می‌شتابند و با سرعت، به سوی معاد و جهان ابدی که خداوند برای آنان قرار داده است، می‌روند[۴۸]. از آیات یادشده و تعبیرات امام به‌خوبی معلوم می‌شود که منظور از معاد، بازگشت مردگان با همین مواد دنیایی است نه با بدن مثالی یا اختراعی؛ چنان‌که امثال غزالی و ملاصدرا گفته‌اند. از این روی می‌بینیم بزرگانی از متکلمان و فقها و محدثان، معاد روح را با بدن دنیایی دانسته صحیح و منکر آن را کافر و خارج از دین معرفی کرده‌اند. علامه مجلسی بعد از نقل آیات و روایات و اقوال مختلف درباره معاد می‌گوید: «بدان که قول به معاد جسمانی از اموری است که همه پیروان ادیان آسمانی درباره آن اتفاق دارند و آن از ضروریات دین است و منکر آن خارج از زمره مسلمانان می‌باشد و آیات قرآن کریم در این باره به‌گونه‌ای صراحت دارد که تأویل آنها عاقلانه نیست و اخبار نیز در این باره متواتر است که نمی‌شود آنها را رد کرد و یا خدشه‌ای در آنها نمود»[۴۹]. علامه دوانی در شرح عقاید عضدیه می‌گوید: «معاد جسمانی حق است به اجماع پیروان اسلام و یهود و نصارا و شهادت نصوص قرآن در مواضع متعدد؛ به‌گونه‌ای که قابل تأویل نیست». فخر رازی می‌گوید: «انصاف این است که بین آنچه پیامبر اکرم(ص) آورده و انکار حشر جسمانی، نمی‌شود جمع کرد». ملاسعد تفتازانی در شرح المقاصد پس از ذکر دلایلی از آیات و روایات، درباره اثبات معاد جسمانی و روحانی می‌گوید: «اثبات حشر جسمانی از ضروریات دین است و انکار آن به طور مسلم کفر است»[۵۰].[۵۱].

معاد جسمانی و روحانی با بدن مثالی

پیروان فلسفه اشراق و صوفیان طرفدار کشف و شهود، و برخی دیگر معتقدند که میان عالم مجردات و مادیات، عالم دیگری وجود دارد که نه مجرد محض است و نه مادی صرف؛ بلکه به یک معنا مجرد و به معنای دیگر مادی است و آن را «عالم مثال» می‌گویند. تفاوتی که عالم مثال با عالم مجردات محض دارد، آن است که این عالم شکل و کمیت دارد، و تفاوتش با عالم مادیات محض، نداشتن جرم است. از خصوصیات موجودات این عالم، داشتن شکل و مقدار، بدون جرم و سنگینی است؛ مانند صورت‌هایی که در رؤیا یا در آینه دیده می‌شود. البته موجودات عالم مثال، با صور خیالی، این تفاوت را دارد که صور خیالی تنها در صقع ذهن وجود دارند، نه در خارج؛ ولی موجودات عالم مثال، مانند خود آن، در خارج تحقق دارند. معتقدان به عالم مثال، برای اثبات آن، گاهی از راه کشف و شهود و گاه از راه امکان اشرف و گاهی نیز به روایات استدلال می‌کنند. بزرگانی مانند سهروردی و غزالی و احسانی که به این عالم عقیده دارند، درباره چگونگی زندگی پس از مرگ می‌گویند: «هنگامی که مرگ آدمی فرا می‌رسد و روح از بدن او جدا می‌شود، روح همراه بدنی که از هر جهت مانند بدن دنیایی است، خواهد بود؛ به‌گونه‌ای که اگر کسی آن را ببیند، می‌گوید، این همان آدم دنیایی است، و تنها تفاوتی که بین دو بدن وجود دارد، همان مادی و جرمانی نبودن آن است». به عقیده این گروه در تمام مراحل بعد از مرگ، از عالم قبر و برزخ گرفته تا عالم حشر و قیامت و بهشت و جهنم، روح با این مرکب خواهد بود و تمام رنج‌ها و کامیابی‌ها، ثواب‌ها و کیفرها و به طور کلی عالم پس از مرگ در عالمی مثالی است، نه جرمانی و مادی دنیایی. اینان بر این باورند که آنچه در باب اعتقاد به معاد ضروری است، آن است که معاد و رستاخیز باید با جسمی باشد که دارای مقدار - یعنی طول و عرض و عمق – است، نه جرم و با جسد دنیایی. فرق است میان معاد جسمانی و معاد جسدانی. معاد جسمانی این است که روح در قالب جسمی تجلی کند که هر کس آن را ببیند، بگوید، این همان آدم دنیا است، حتی اگر در قالب بدن مادی دنیایی او نباشد؛ ولی معاد جسدانی آن است که روح در بدن مادی دنیایی تجلی و حلول کند. اینان می‌گویند: اولاً آیات و روایات، بیش از این دلالت ندارد؛ ثانیاً روایاتی وجود دارد که مثالی بودن عالم آخرت را اثبات می‌کند؛ ثالثاً معاد جسمانی دنیایی اشکالاتی دارد که جز از این راه قابل حل نیست؛ رابعاً دانش تجربی در باره ارواح (اسپری تیسم) به خوبی اثبات کرده است که روح آدمی غیر از این بدن، بدن بسیار لطیف‌تر دیگری دارد که گاهی در دنیا و عموماً در آخرت خود را در قالب همان بدن نشان می‌دهد. بنابراین طبق عقیده این دانشمندان، عالم پس از مرگ، ثواب و عقاب، و بهشت و جهنم و...، مثالی و جسمانی است؛ نه جسدانی و مادی جرمانی.

این نظریه با اشکالاتی چند، روبه‌رو است که پاره‌ای از آنها، بدین شرح است:

  1. چنانچه دلایل و سخنان فلاسفه مشاء و شخصیت‌های برجسته‌ای چون شیخ الرئیس و میرداماد را درباره انکار عالم مثال، قبول نکنیم و از طرفداران عالم مثال بپذیریم که بین جهان مجردات و جهان مادیات، جهان متوسطی به نام عالم مثال وجود دارد، آیا صرف وجود چنین عالم و چنان موجوداتی، بدون اینکه دلیلی از عقل یا نقل، تأکید کند که آدمی در قیامت به طور حتم باید با بدن مثالی محشور شود یا زندگی پس از مرگ به طور کلی باید مثالی باشد، می‌تواند مثالی بودن عالم آخرت را اثبات کند؟ آیا چنین ادعایی بدون دلیل نخواهد بود؟
  2. اما اینکه گفته‌اند دسته‌ای از روایات، مثالی بودن عالم پس از مرگ را اثبات می‌کند، نیازمند توضیح است. اگر منظور آن باشد که این روایات، بر مثالی بودن بدن مردگان در عالم برزخ، قبل از حدوث قیامت کبرا دلالت دارند، این گفته بسیار صحیح است و مرحوم مجلسی نیز در این باره می‌گوید: از آنجا که احادیث بسیاری دلالت بر وجود و تحقق جسد مثالی می‌کنند، و از طرفی هم ممکن است گفته شود، روح در انجام عمل بعد از مفارقت از بدن نیازمند آلت است، از این جهت می‌توان این طور نتیجه گرفت که روح بعد از مفارقت از بدن دنیوی، به بدن مثالی تعلق خواهد گرفت، [و] ثواب و عقاب و حوادثی که در عالم برزخ رخ می‌دهد با این بدن مثالی خواهد بود.... بنابراین قول به تجرد روح و قول به جسد مثالی در عالم برزخ، ضروری است، و بدون آن، فهمیدن آیات و اخبار و جمع میان آنها در غایت اشکال است[۵۲]. اما پذیرفتنی نیست که گفته شود از این روایات برمی‌آید که آدمی پس از مرگ، همواره با بدن مثالی خواهد بود؛ زیرا اولاً مفاد آن روایات، ناظر به عالم قبر و برزخ است، نه قیامت کبرا و بهشت و جهنم؛ ثانیاً اگر همچنین روایاتی موجود باشد، چون مخالف نص آیاتی است که بر معاد جسمانی دنیایی دلالت دارد، از این جهت طبق روایات مسلم دیگر می‌باید آنها را طرح کرد؛ روایاتی نظیر «فما وافق الكتاب فخذوه و ما خالف الكتاب فدعوه كل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف»[۵۳]. احادیثی نیز که در بحث معاد جسمانی از منظر علی(ع) نقل شده است، به صراحت، مثالی بودن عالم قیامت را رد، و جسمانی بودن بدن موجود را در این عالم اثبات می‌کند.
  3. می‌گویند تجربیات حاصل از علم اسپری‌تیسم و ارتباط با ارواح، این حقیقت را ثابت کرده که آدمی بعد از مرگ، با بدن مثالی خواهد بود. این مدعا نیز نمی‌تواند اثبات کند که به طور کلی زندگی پس از مرگ با قالب مثالی است؛ بلکه تنها چیزی که می‌توان از آن تجربیات استفاده کرد، این است که آدمی بعد از مرگ، در عالم برزخ، و قبل از قیامت کبرا با بدن مثالی زنده و آگاه است؛ نه اینکه تمام اطوار زندگی پس از مرگ، حتی رستاخیز عمومی در بهشت و جهنم با این مثالی است.
  4. دلیل عمده ما برای جسمانی بودن معاد و جسدانی بودن حشر و قیامت کبرا، همان آیات و روایات متواتر معصومان و به‌خصوص احادیث علوی است که پیش از این نقل شد. همان‌طور که دیدیم، نصوص اسلامی جز بر همان معنای جسمانی و جسدانی بودن معاد قابل انطباق نیست و تأویل آنها به اجسام مثالی، تأویل مذموم و نامقبول است.
  5. اشکالاتی از قبیل تناسخ، اعاده معدوم و شبهه آکل و مأکول که کسانی را وادار به قبول معاد با مثالی کرده است، همگی قابل رفع و جواب است و متکلمان بزرگ شیعی بدون آن‌که ملزم به این عقیده شوند، آنها را جواب داده‌اند[۵۴].[۵۵].

معاد با جسم اختراعی

صدرالمتألهین در جلد نهم اسفار و الشواهدالربوبیه و المبدأ والمعاد و برخی دیگر از آثارش می‌نویسد: آیات قرآن و گفتار پیشوایان دین، در باب معاد مختلف است. بعضی از آنها مانند آیاتی که داستان حضرت ابراهیم و عزیر و اصحاب کهف را بیان می‌کند و همچنین آیه ﴿يَوْمَ يُسْحَبُونَ فِي النَّارِ عَلَى وُجُوهِهِمْ[۵۶] و آیه ﴿يَوْمَ يُحْمَى عَلَيْهَا فِي نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ[۵۷] نشان می‌دهد که رستاخیز با بدن و جسم مادی است. بعضی آیات دیگر نیز، مانند: ﴿كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا[۵۸] و ﴿كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۵۹] دلالت دارد که معاد، روحانی است و چون ممکن نیست کلام خدا و پیشوایان دین متناقض باشد، می‌باید راه صحیحی برای حل این مشکل پیدا کرد. آنگاه در صدد یافتن راه‌حل برمی‌آید و می‌کوشد تا تناقض یادشده و همچنین اشکالات وارده را بر معاد جسمانی به معنای مشهور، رفع کند. او در پی پاسخی است که هم موافق شریعت باشد و هم مطابق عقل، و در عین حال تمام ایرادهایی را که منکران اصل معاد یا منکران معاد جسمانی بر این اصل وارد کرده‌اند، جواب دهد. بدین منظور، دانستن اصول و مقدماتی را ضروری می‌داند و در اسفار، یازده اصل[۶۰]، و در عرشیه، مبدأ و معاد، شواهدالربوبیه و تفسیر سوره یس، هفت اصل[۶۱]، و در زادالمسافر دوازده اصل[۶۲] را برای فهم درست معاد جسمانی لازم می‌شمرد و آنگاه چنین نتیجه می‌گیرد: بعد از آن‌که روح آدمی مراحل تکامل را در این دنیا، یکی پس از دیگری پیمود و خود را در مراتب سعادت یا شقاوت، از قوه به فعل رسانید، در این هنگام، به دلیل بی‌نیاز شدن از بدن، پیوند خود را با آن قطع می‌کند و این همان حالت مرگ است: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ[۶۳].

به این ترتیب، آدمی طبق ملکات و مکتسباتی که روح در دنیا به دست آورده است، پاداش و کیفر می‌بیند. همچنین عالم پس از مرگ، حور و قصور، بهشت و جهنم؛ لذات و آلام آنها و...، چیزی ورای نفس و فعالیت‌های آن نیست؛ یعنی اینها وجودی جداگانه و مستقل از روح و فعالیت‌های او ندارند. در آن عالم هر چه هست، نفس است و فعالیت‌ها و تجلیات و افعال او. بهشت و جهنم، حمیم و زقوم، حور و قصور و...، همه و همه ایجاد کرده روحند و باقی به بقای او؛ وگرنه عذاب و ثوابی، و لذت و نعمتی غیر از آنچه نفس در اثر ملکات و مکتسباتی که در دنیا به دست آورده و مطابق همان اندوخته‌ها، صورت‌های مناسبی آفریده و از آنها عذاب می‌کشد یا لذت می‌برد، وجود ندارد. این حکیم الهی در توضیح و تأیید گفتار فوق می‌گوید: طبق مقدمات گذشته، روح آدمی که آدمیت و تشخص انسان وابسته به او است، طوری تنزل می‌کند و تجسم می‌یابد که تمام خصوصیات انسان دنیایی، جز جرمانیت او را دارا است و هرکس او را ببیند، می‌شناسد و می‌گوید، این شخص همان فلانی است.

آیات و روایاتی نیز وجود دارد که از مظاهر لذات و آلام، از قبیل باغستان، شیر، عسل، حور، غلمان و حمیم، زقوم و آتش یاد می‌کند. این آیات و روایات را نمی‌توان ناظر به لذت‌ها و آلام صرفاً روحانی دانست، بلکه از مفادشان برمی‌آید که آن مظاهر لذات آلام، مانند اجسام و اشیای مادی دنیایی هستند و فرض، این است که طبق بیان گذشته چیزهایی که از ناحیه نفس و فعالیت او پدید می‌آیند، هیچ تفاوتی با موجودات دنیایی ندارند و تنها امتیاز آنها، نداشتن ماده و جرم است، و این تفاوت منافی جسمانی بودن معاد نیست. در روایاتی آمده است که برخی از مردم، در قیامت به صورت میمون و برخی دیگر به شکل مورچه و طایفه‌ای با صورت خوک و نظایر اینها محشور می‌شوند. روایاتی دیگر می‌گویند که دندان بعضی از کفار به شکل کوه احد خواهد بود. این نوع روایات مؤید نظریه مزبور است و جز با آن سازگاری ندارد. افزون بر اینها، دار آخرت مانند دار دنیا نیست که فنا و زوال، پیری و ناتوانی، سلامت و مرض و... در آن راه داشته باشد. اگر معاد جسمانی - آن طور که متکلمان گفته‌اند - با همین اجسام و مواد دنیایی باشد، از آنجا که مواد این عالم همیشه در حال تغییر و تحول است و به یک حال باقی نمی‌ماند، در آن صورت، عالم آخرت نیز دار بقا نخواهد بود. بنابراین معاد جسمانی است، اما نه جسمی که از مواد جرمانی دنیایی تشکیل یافته باشد؛ بلکه با صورت‌هایی که نفس، اختراع می‌کند و آن صورت‌ها با نفس و روح باقی می‌ماند.

نظریه صدرالمتألهین، هم تصویری از حقیقت معاد ترسیم می‌کند و هم استدلالی است بر آن؛ زیرا بنابر این نظریه، بدن آدمی مطابق قانون حرکت جوهری، اشتداد می‌یابد و از آن روح متولد می‌شود، و روح نیز اشتداد و تکامل پیدا می‌کند تا جایی که دیگر نیازمند بدن نیست و از آن خارج می‌شود، و چون ملکات و مکتسباتی دارد، بعد از مرگ و در قیامت، مطابق همان ملکات و واقعیتی که به دست آورده، تنزل می‌کند و متجسم می‌شود و تصورات و تخیلات او نیز موجوداتی به وجود می‌آورد که مظاهر ألم و لذتند و بهشت و جهنم او نیز لذت بردن یا رنج کشیدن وی از همین موجودات اختراعی عینی است. به این ترتیب، مسئله اثبات قیامت و معاد، امری سهل و روشن خواهد بود و همه اشکالاتی که بر سر راه معاد وجود دارد، از این رهگذار مرتفع خواهد شد؛ مشکلاتی نظیر تناسخ، شبهه آکل و مأکول، کم آمدن مواد زمین برای دوباره‌سازی ابدان آدمیان و عدم تغییر مواد آخرتی. درست است که این نظریه راه اعتقاد به عالم آخرت را تا حدود بسیاری هموار می‌کند و با ذوق عرفانی نیز سازگاری بیشتری دارد، در عین حال، از ایرادهای زیر مصون نیست:

۱. تناقضی بین دو دسته آیات پیش گفته وجود ندارد؛ زیرا معنای آیه ﴿كُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا[۶۴] همان‌طور که دانشمندان علم تفسیر آورده‌اند[۶۵]، این است که تمام مردم، روز قیامت در پیشگاه خدا حاضر می‌شوند؛ در حالی که نه مالی و نه یاری و نه فرزند و کمک‌کاری دارند و به طور کلی دستشان از همه جا کوتاه و تنها امیدشان به خدا است. بنابراین آیه فوق به هیچ وجه دلالت ندارد که تنها روح مردم در قیامت محشور می‌شود تا با آیاتی که دلالت بر معاد جسمانی دارد، متناقض باشد؛ مگر اینکه آیه را مانند ملاهادی سبزواری تأویل کنیم و بگوییم، همه مردم در پیشگاه خدا حاضر می‌شوند؛ در حالی که از ماده و لواحق آن برکنار و منفردند[۶۶]. بدیهی است چنین تأویلی بی‌اساس و بی‌مدرک و مخالف ظاهر خود آیه است. بنابراین چگونه می‌توان این آیه را متناقض با آیاتی دانست که بر معاد جسمانی دلالت دارد؟ آیه ﴿كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ[۶۷] نیز، نه تنها دلالت بر معاد روحانی ندارد، بلکه همان‌گونه که مفسران گفته‌اند، بر جسمانی بودن رستاخیز دلالت می‌کند؛ زیرا آیه می‌گوید: همان‌گونه که خداوند شما را اولین بار از خاک آفریده و به این مرحله از کمال رسانیده است، می‌تواند بار دیگر شما را از خاک بیافریند و رستاخیز پدید آورد؛ چراکه مواد بدن شما و نقشه آن محفوظ است و این کار آسان‌تر از خلق اول است: ﴿هُوَ الَّذِي يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ[۶۸] این معنا عین معاد جسمانی است.

۲. بسیاری از مقدمات و اصولی که این نظریه بر آنها استوار است، قطعی و مورد قبول دانشمندان دیگر نیست. بزرگانی مانند حکیم آقا علی مدرس و آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی آملی، که هر دو ید طولایی در فلسفه دارند، نظریه ملاصدرا را درباره معاد جسمانی اختراعی نپذیرفته‌اند[۶۹]. آقا علی مدرس یکی از بزرگترین فیلسوفان قرن سیزدهم در رساله سبیل الرشاد فی اثبات المعاد، تعلق روح را به همین بدن، ولی بعد از حرکت بدن و مواد آن به سوی روح در آخرت می‌داند و این نظریه را از روایت حضرت صادق(ع) در کتاب صافی[۷۰]. ذیل آیه ﴿قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ[۷۱] استخراج نموده است. وی می‌گوید: مواد ابدان مردگان، با سیر تکاملی و تحویل و تحولی که در هنگامه رستاخیز از باریدن باران و دگرگون شدن زمین و گرد آمدن آن مواد، همانند جمع شدن کره هنگام به هم زدن ماست، در آن پدید می‌آید، به اجسامی همانند اجسام نخستین تبدیل می‌شود که روح می‌تواند در آنها حلول کند، و به این ترتیب هر روحی در قالب خود حلول خواهد کرد. او از این رهگذر اثبات می‌کند که معاد با همین مواد دنیایی است؛ ولی تکامل‌یافته و تلطیف‌شده آن، نه با جسم اختراعی[۷۲].

۳. آیات و روایاتی درباره جرمانیت و مادی بودن رستاخیز و زندگی پس از مرگ وجود دارد که ما در بحث‌های گذشته قسمتی از آنها را آوردیم، و همچنین آیات و روایاتی درباره بهشت و جهنم و سایر امور عالم آخرت موجود است که بیشتر آنها ظهور و بلکه صراحت در جرمانیت و مادی بودن اجسام آن عالم دارد. این آیات و روایات با نظریه ملاصدرا سازگاری ندارد. دست کشیدن از ظهور آن آیات و روایات به سبب وجود چنین نظریه‌ای کار بسیار دشواری است؛ نظریه‌ای که بر اصول و مقدماتی استوار شده که هنوز جای بحث و گفت‌وگوی بسیار دارد و قطعیت آن به ثبوت نرسیده است. تنها هنگامی می‌توان آیه‌ای را تأویل کرد که برای اثبات خلاف ظاهر آن دلایل قطعی در دست باشد؛ مانند آیاتی که در ظاهر دلالت بر جبر یا تجسم و امکان رؤیت خدا دارند. ولی همان‌گونه که گذشت، نظریه ملاصدرا به هیچ وجه قطعیت ندارد تا مجبور به تأویل آیات معاد شویم و آنها را ناظر بر معاد جسمانی اختراعی بدانیم؛ چنان‌که تفتازانی می‌گوید: إنما يجب التأويل عند تعذر الظاهر و لا تعدرهنا[۷۳].

۴. شبهات تناسخ، آکل و مأکول، و ملازمت ماده جرمانی باکون و فساد، مهم‌ترین شبهاتی بود که صدرای شیرازی را به فکر معاد با جسم اختراعی انداخت؛ لیکن با نظریه‌ای که حکیم آقا علی مدرس درباره ماده آخرتی ارائه می‌کند، هر سه مشکل قابل حل است؛ بدین شرح:

  1. آنچه موجب پیدایش شبهه تناسخ شد، این بود که حلول روح تکامل‌یافته متوفا در اجسام دیگر غیرممکن است؛ چراکه روح مجرد بالفعل، محال است به جسمی تعلق یابد که بالقوه بوده، تناسبی با آن ندارد. به علاوه برای روحی که در انجام کارها بی‌نیاز از آلت بوده، اگر بخواهد با استعمال ابزار، کارهایش را انجام دهد، این حرکت، قهقرایی است و بازگشت شیء بالفعل به بالقوه می‌باشد. جواب اشکال این است که ماده بدن متوفا با حرکت تکاملی تا روز قیامت، خود را هم‌سنگ روح خود قرار می‌دهد، و در هنگام تعلق به روح، دو بالفعل در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند؛ نه اینکه ماده بالقوه، و روح بالفعل باشد و از این رو فرموده است: ﴿وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ[۷۴].
  2. شبهه اکل و مأکول نیز طبق این نظریه، خود به خود منتفی است؛ چراکه قسمتی از مواد بدن متوفا، در طول عمر او، یا هر ماده دنیایی دیگری اگر از رهگذار تکامل به مرحله‌ای برسد که هم‌سنگ روح او شود، می‌تواند به روح او تعلق گیرد و فرض این است که با تلاشی بدن، مواد آن نابود نمی‌شود و در محفظه روزگار، باقی می‌ماند: ﴿وَعِنْدَنَا كِتَابٌ حَفِيظٌ[۷۵].
  3. شبهه کون و فساد نیز پاسخ می‌پذیرد؛ چراکه ماده آخرتی به بالاترین مرتبه تلطیف می‌رسد و حرکت آن متوقف می‌شود و به قول امام علی(ع): «لَا تَتَغَيَّرُ بِهِمُ الْحَالُ‌»[۷۶].

به این ترتیب راهی که آقا علی مدرس به پیروی از روایت امام صادق(ع) ارائه کرده، هم با ظواهر آیات و روایات سازگار است، هم شبهاتی را که برای صدرالمتألهین پیش آورده بود، منتفی می‌کند[۷۷]. به‌خصوص اینکه ما از عالم آخرت، اطلاع درستی نداریم، ولی می‌بینیم که قرآن کریم از آن، با ابدانی شبیه ابدان دنیا خبر می‌دهد و یقین داریم که ﴿إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۷۸]. از این‌رو به دلیل وجود این شبهات، نمی‌توانیم از ظواهر آیات دست برداریم و به قول آیت‌الله آملی: ولا أنكر من قدرة الله شيئا[۷۹].[۸۰].

منابع

پانویس

  1. بقره، آیه ۲۵.
  2. توبه، آیه ۷۲.
  3. دخان، آیات ۴۹-۴۳.
  4. حج، آیات ۲۲-۱۹.
  5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، خطبه ۲۱۶. در نهج البلاغه‌های دیگر در شماره ۲۲۱ آمده است.
  6. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۵۳.
  7. ر.ک: به سوی جهان ابدی، ص۲۶.
  8. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۸۵.
  9. «بلکه کافران از اینکه بیم‌دهنده‌ای از میان خودشان برای آنان آمد به شگفتی افتادند و گفتند: این چیزی شگرف است * آیا چون مردیم و خاک شدیم (باز زنده می‌شویم)؟ این بازگشتی دور (از باور) است» سوره ق، آیه ۲-۳.
  10. ر.ک: به سوی جهان ابدی، ص۱۰۶-۹۷.
  11. «و برای ما مثالی آورد و آفرینش خود را به فراموشی سپرد؛ گفت: چه کسی استخوان‌هایی را که پوسیده است زنده می‌گرداند؟ * بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست» سوره یس، آیه ۷۸-۷۹.
  12. «و اوست که آفریدن (آفریدگان) را می‌آغازد سپس آن را باز می‌آورد و این بر او آسان‌تر است و در آسمان‌ها و زمین مثل برتر، او راست و او پیروزمند فرزانه است» سوره روم، آیه ۲۷.
  13. انبیاء، آیه ۱۰۴.
  14. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۶.
  15. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۸۸.
  16. حکیم فیاض لاهیجی، گوهر مراد، ص۶۲۸.
  17. مؤمنون، آیه ۱۱۵.
  18. قیامت، آیات ۴۰-۳۶.
  19. نهج البلاغه، حکمت ۳۷۰.
  20. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۵.
  21. ص، آیات ۲۸-۲۷.
  22. «خداوند - که به دادگری ایستاده است -.».. سوره آل عمران، آیه ۱۸.
  23. «و پروردگارت بر بندگان ستمکار نیست» سوره فصلت، آیه ۴۶.
  24. ر.ک: قوشجی، شرح تجرید، ص۴۰۷؛ گوهر مراد، ص۶۱۵؛ به سوی جهان ابدی، ص۱۱۴.
  25. نهج البلاغه، نامه ۲۷.
  26. نهج البلاغه، خطبه ۲۸.
  27. نهج البلاغه، به تصحیح محمد عبده، ص۶۸-۶۷.
  28. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۹۰.
  29. شلتوت، محمود، الفتاوی، ص۱۸.
  30. «و گفتند: آیا چون در (زیر) زمین ناپدید گشتیم، آفرینش تازه‌ای خواهیم داشت؟ بلکه آنان لقای پروردگارشان را منکرند * بگو: آن فرشته مرگ که بر شما گمارده‌اند جان شما را می‌ستاند سپس به سوی پروردگارتان بازگردانده می‌شوید» سوره سجده، آیه ۱۰-۱۱.
  31. المیزان، ج۱۶، ص۲۵۲.
  32. به سوی جهان ابدی، ص۳۰۷.
  33. زمر، آیه ۴۲.
  34. آل عمران، آیه ۱۶۹.
  35. نهج البلاغه، خطبه ۸۳.
  36. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۹۳.
  37. صدرالدین شیرازی، ملاصدرا، الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۶۵.
  38. صدرالدین شیرازی، ملاصدرا، الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۶۵؛ به سوی جهان ابدی، ص۲۵۱؛ ملاصدرا، مبدأ و معاد، ص۳۷۵؛ همو، الشواهد الربوبیه، ص۲۷۰.
  39. الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۶۵؛ گوهر مراد، ص۶۲۵؛ به سوی جهان ابدی، ص۲۵۵-۲۵۴.
  40. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۹۵.
  41. قیامت، آیات ۳-۲.
  42. نساء، آیه ۵۶.
  43. بقره، آیه ۲۶۰.
  44. بقره، آیه ۲۵۹.
  45. ر.ک: یس، آیات ۷۹-۷۷؛ ق، آیات ۴-۳؛ سجده، آیه ۱۰؛ مؤمنون، آیه ۸۲.
  46. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۹۷.
  47. نهج البلاغه، خطبه ١٠٩.
  48. نهج البلاغه، خطبه ۸۳.
  49. بحار الانوار، ج۷، ص۴۸-۴۷.
  50. تفتازانی، سعد، شرح المقاصد، ج۶، ص۹۳.
  51. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۹۸.
  52. مجلسی، محمد باقر، حق الیقین، ص۳۷۹.
  53. ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، صفات قاضی، باب نهم، ص۷۹-۷۸، ح۱۴-۱۰.
  54. ر.ک: گوهر مراد، ص۶۰۱؛ الاسفار الاربعه، ج۹، فصل ۸، ص۱۶۳؛ سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ص۳۱۰؛ همو، منظومه حکمت، ص۳۴۱؛ به سوی جهان ابدی، ص۲۷۳.
  55. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۳۹۹.
  56. «روزی که با رخسار در آتش کشانده شوند (و به آنان گویند:) گوشمال دوزخ را بچشید» سوره قمر، آیه ۴۸.
  57. «روزی که آن را در آتش دوزخ بگدازند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند (و به ایشان گویند:) این همان چیزی است که برای خود می‌انباشتید اکنون آنچه را می‌انباشتید بچشید!» سوره توبه، آیه ۳۵.
  58. «و همه آنان در رستخیز نزد او، تنها می‌آیند» سوره مریم، آیه ۹۵.
  59. «چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
  60. الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۸۵.
  61. ملاصدرا، عرشیه، ص۲۴۵؛ همو، مبدأ و معاد، ص۳۸۲؛ همو، الشواهد الربوبیه، ص۲۶۱؛ همو، تفسیر سوره یس، ص۳۷۱.
  62. ملاصدرا، زاد المسافر، ص۱۸.
  63. «هر کسی مرگ را می‌چشد» سوره آل عمران، آیه ۱۸۵.
  64. «و همه آنان در رستخیز نزد او، تنها می‌آیند» سوره مریم، آیه ۹۵.
  65. طبرسی، ابو علی فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۵۳۲.
  66. الاسفار الاربعه، ج۹، ص۱۸۲.
  67. «چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز می‌گردید» سوره اعراف، آیه ۲۹.
  68. «و اوست که آفریدن (آفریدگان) را می‌آغازد سپس آن را باز می‌آورد و این بر او آسان‌تر است» سوره روم، آیه ۲۷.
  69. ر.ک: آشتیانی، جلال الدین، شرح بر زاد المسافر، ص۳۱۹-۳۰۰؛ تعلیقه آیت‌الله آملی بر منظومه سبزواری، ص۵۹۷.
  70. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، ج۲، ص۴۱۸.
  71. «بگو: همان کس که آن را نخست آفرید زنده‌اش می‌گرداند و او به (حال) هر آفریده‌ای داناست» سوره یس، آیه ۷۹.
  72. ر.ک: آشتیانی، شرح زاد المسافر، ص۳۱۹-۳۰۰.
  73. شرح المقاصد، ج۵، ص۹۳، به نقل از گوهر مراد، ص۶۲۷.
  74. «و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  75. «و نزد ما کتابی نگهدارنده (ی همه چیز) است» سوره ق، آیه ۴.
  76. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹.
  77. ر.ک: شرح زاد المسافر؛ مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس تهرانی، ج۲.
  78. «بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۲۰.
  79. آملی، محمد تقی، تعلیقات منظومه سبزواری، ص۵۹۷.
  80. قربانی لاهیجی، زین‌العابدین، مقاله «معاد»، دانشنامه امام علی ج۲ ص ۴۰۳.