حدیث منزلت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۲۶: خط ۲۶:
==بحثی درباره [[حدیث]] منزلت‌==
==بحثی درباره [[حدیث]] منزلت‌==
* بی‌گمان، [[حدیث منزلت]]، یکی از فضیلت‌های بلند و [[مناقب]] بزرگ [[علی]]{{ع}} را فراز می‌آورد. همچنین روشن می‌گردد که [[پیامبر خدا]] در موقعیت‌های بسیاری، به این [[فضیلت]] سخن گشوده است و آنچه در [[نبرد]] [[تبوک]] بر زبان مبارکش جاری گشته، گرچه مشهورترین، اما تنها موضع ذکر این [[فضیلت]] نیست. اسناد متعدد و گزارش‌های فراوان این [[حدیث]]، جای تردیدی در صدور قطعی آن نمی‌نهد و گستردگی [[نقل]] و فراوانی طریق‌های آن بدان جا رسیده است که [[عالمان]] و [[محدثان]] بزرگ [[اهل سنت]] به تواترِ آن و فراوانی طرق و منابع گوناگون آن تصریح کنند و بر این نکته تأکید ورزند که این [[حدیث]] در میان [[احادیث]] نقل‌شده از [[پیامبر]]{{صل}} استوارترین است و اتفاق [[راویان حدیث]] و حافظان آثار را بر صحت آن ابراز دارند. حَسَکانی درباره اسناد این [[حدیث]] نوشته است: و استاد ما، ابو حازم [[حافظ]]، درباره [[حدیث منزلت]] می‌گفت: آن را با پنج هزار [[سند]]، [[نقل]] کرده‌ام<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر{{صل}} نزدیک به ده نفر هستند.</ref>.
* بی‌گمان، [[حدیث منزلت]]، یکی از فضیلت‌های بلند و [[مناقب]] بزرگ [[علی]]{{ع}} را فراز می‌آورد. همچنین روشن می‌گردد که [[پیامبر خدا]] در موقعیت‌های بسیاری، به این [[فضیلت]] سخن گشوده است و آنچه در [[نبرد]] [[تبوک]] بر زبان مبارکش جاری گشته، گرچه مشهورترین، اما تنها موضع ذکر این [[فضیلت]] نیست. اسناد متعدد و گزارش‌های فراوان این [[حدیث]]، جای تردیدی در صدور قطعی آن نمی‌نهد و گستردگی [[نقل]] و فراوانی طریق‌های آن بدان جا رسیده است که [[عالمان]] و [[محدثان]] بزرگ [[اهل سنت]] به تواترِ آن و فراوانی طرق و منابع گوناگون آن تصریح کنند و بر این نکته تأکید ورزند که این [[حدیث]] در میان [[احادیث]] نقل‌شده از [[پیامبر]]{{صل}} استوارترین است و اتفاق [[راویان حدیث]] و حافظان آثار را بر صحت آن ابراز دارند. حَسَکانی درباره اسناد این [[حدیث]] نوشته است: و استاد ما، ابو حازم [[حافظ]]، درباره [[حدیث منزلت]] می‌گفت: آن را با پنج هزار [[سند]]، [[نقل]] کرده‌ام<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر{{صل}} نزدیک به ده نفر هستند.</ref>.
و در همین باره [[محمد بن عبد البر]] می‌گوید: گروهی از [[اصحاب]]، این گفته [[پیامبر]]{{صل}} که: "تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی" را [[روایت]] کرده‌اند و این [[حدیث]]، از استوارترین و درست‌ترینْ‌ [[احادیث]] است. [[سعد بن ابی وقاص]]، آن را از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده است و طریق‌های [[حدیث]] سعد، جداً فراوان است و ابن ابی خیثمه و دیگران، این طریق‌ها را ذکر کرده‌اند. [[ابن عباس]]، [[ابو سعید خدری]]، [[ام سلمه]]، [[اسماء بنت عمیس]]، [[جابر بن عبد الله]] و گروهی که ذکر آنها به درازا می‌کشد نیز این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲ ش ۱۸۷۵.</ref>.
* در همین باره [[محمد بن عبد البر]] می‌گوید: گروهی از [[اصحاب]]، این گفته [[پیامبر]]{{صل}} که: "تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی" را [[روایت]] کرده‌اند و این [[حدیث]]، از استوارترین و درست‌ترینْ‌ [[احادیث]] است. [[سعد بن ابی وقاص]]، آن را از [[پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] کرده است و طریق‌های [[حدیث]] سعد، جداً فراوان است و ابن ابی خیثمه و دیگران، این طریق‌ها را ذکر کرده‌اند. [[ابن عباس]]، [[ابو سعید خدری]]، [[ام سلمه]]، [[اسماء بنت عمیس]]، [[جابر بن عبد الله]] و گروهی که ذکر آنها به درازا می‌کشد نیز این [[حدیث]] را [[نقل]] کرده‌اند<ref>الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲ ش ۱۸۷۵.</ref>.
و [[محمد بن یوسف]] گنجی نوشته است: بر صحت این [[حدیث]]، اتفاق است. [[پیشوایان]] [[حافظ]] [[حدیث]]، مانند: [[ابو عبد الله]] [[بخاری]] در الصحیح خود، [[مسلم بن حجاج]] در الصحیح خود، [[ابو داوود]] در السنن خود، [[ابو عیسی ترمذی]] در الجامع خود، [[ابو عبد الرحمان نسایی]] در السنن خود و ابن ماجه قزوینی در السنن خود، آن را [[نقل]] کرده‌اند و همه بر درستی آن اتفاق دارند، تا آنجا که بر صحت آن [[اجماع]] است. [[حاکم]] نیشابوری گفته است: این [[حدیث]] به حد [[تواتر]] رسیده است<ref>کفایة الطالب، ص ۲۸۳.</ref>. و [[سیوطی]] [[حدیث منزلت]] را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص [[نقل]] [[احادیث متواتر]] است، آورده و با این کار به [[تواتر]] آن تصریح کرده است<ref>الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.</ref>.
* [[محمد بن یوسف]] گنجی نوشته است: بر صحت این [[حدیث]]، اتفاق است. [[پیشوایان]] [[حافظ]] [[حدیث]]، مانند: [[ابو عبد الله]] [[بخاری]] در الصحیح خود، [[مسلم بن حجاج]] در الصحیح خود، [[ابو داوود]] در السنن خود، [[ابو عیسی ترمذی]] در الجامع خود، [[ابو عبد الرحمان نسایی]] در السنن خود و ابن ماجه قزوینی در السنن خود، آن را [[نقل]] کرده‌اند و همه بر درستی آن اتفاق دارند، تا آنجا که بر صحت آن [[اجماع]] است. [[حاکم]] نیشابوری گفته است: این [[حدیث]] به حد [[تواتر]] رسیده است<ref>کفایة الطالب، ص ۲۸۳.</ref>. و [[سیوطی]] [[حدیث منزلت]] را در کتابش به نام "الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة" که مختص [[نقل]] [[احادیث متواتر]] است، آورده و با این کار به [[تواتر]] آن تصریح کرده است<ref>الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.</ref>.
آنچه آوردیم، گوشه‌ای از نظریات بیان شده درباره اسناد این [[روایت]] را نشان می‌دهد و تردیدی نیست که جستجو در منابع و [[کتاب‌های حدیثی]]، هر گونه [[شک]] در صدور قطعی آن را نفی می‌کند. از نظر مضمون [[حدیث]] نیز می‌بینیم که همه آنچه [[هارون]] در عصر [[موسی]]{{ع}} داشته است، بجز [[نبوت]]، برای [[علی]]{{ع}} قرار داده شده است. [[قرآن کریم]]، مقام‌های [[هارون]] را چنین بیان داشته است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲.</ref>.
* آنچه آوردیم، گوشه‌ای از نظریات بیان شده درباره اسناد این [[روایت]] را نشان می‌دهد و تردیدی نیست که جستجو در منابع و [[کتاب‌های حدیثی]]، هر گونه [[شک]] در صدور قطعی آن را نفی می‌کند. از نظر مضمون [[حدیث]] نیز می‌بینیم که همه آنچه [[هارون]] در عصر [[موسی]]{{ع}} داشته است، بجز [[نبوت]]، برای [[علی]]{{ع}} قرار داده شده است. [[قرآن کریم]]، مقام‌های [[هارون]] را چنین بیان داشته است: {{متن قرآن|وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي}}<ref>«و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲.</ref>.
در [[احادیث]] [[پیامبر]]{{صل}} این مقام‌ها برای [[علی]]{{ع}} به صراحت، تعیین شده است. [[قرآن کریم]]، بخش دیگری از مقام‌های [[هارون]] را بدین شکل، ذکر کرده است: {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. واقعیت [[زندگی]] [[علی]]{{ع}} و [[دفاع]] بی‌نظیر او از [[پیامبر خدا]] و حضور همیشگی و بی‌مانند او در همه نبردهای [[پیامبر]]{{صل}}، هر یک نشانه‌ای بر این است که [[خدای متعال]]، [[علی]]{{ع}} را برای [[پیامبر خدا]] همچون [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} قرار داد.
* در [[احادیث]] [[پیامبر]]{{صل}} این مقام‌ها برای [[علی]]{{ع}} به صراحت، تعیین شده است. [[قرآن کریم]]، بخش دیگری از مقام‌های [[هارون]] را بدین شکل، ذکر کرده است: {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref>. واقعیت [[زندگی]] [[علی]]{{ع}} و [[دفاع]] بی‌نظیر او از [[پیامبر خدا]] و حضور همیشگی و بی‌مانند او در همه نبردهای [[پیامبر]]{{صل}}، هر یک نشانه‌ای بر این است که [[خدای متعال]]، [[علی]]{{ع}} را برای [[پیامبر خدا]] همچون [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} قرار داد.
[[پیامبر خدا]] در [[ابلاغ]] [[دعوت]] خود، به شیوه طبیعی و روش عادی امور، [[رفتار]] کرد و در این میان، [[علی]]{{ع}} [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] او بود. خوابیدن در بستر [[پیامبر]]{{صل}} در [[لیلة المبیت]]، جانبازی و [[فداکاری]] شگفتش در [[نبرد]] بدر- که نخستین میدان [[آزمون]] [[مسلمانان]] و ماجرایی هراس‌انگیز بود-، [[حمایت]] سترگش از [[پیامبر]]{{صل}} در [[جنگ احد]]، آن هنگام که بسیاری از مدعیان گریختند، هماوردی‌اش با عمرو بن عبدِ ود در [[پیکار]] [[خندق]]، پس از محاصره ترسناک [[مشرکان]]، و جلوه قدرتش در [[خیبر]]، در حالی که [[پیامبر خدا]] و اصحابش پشت دیوارها و دژهای آن متوقف شده بودند، و جز اینها، همه نشانه آن است که [[کمک]] او به [[پیامبر]]{{صل}}، سرنوشت‌ساز بوده است. بر این بیفزاییم که این [[احادیث]]، دلالت می‌کند که [[علی]]{{ع}} از دیگر [[اصحاب]]، متمایز است و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نیستند، همان گونه که [[هارون]] در میان [[بنی اسرائیل]] چنین بوده است. در روایاتی که در پی می‌آید، دقت کنید:
* [[پیامبر خدا]] در [[ابلاغ]] [[دعوت]] خود، به شیوه طبیعی و روش عادی امور، [[رفتار]] کرد و در این میان، [[علی]]{{ع}} [[برترین]] و استوارترین [[یاور]] او بود. خوابیدن در بستر [[پیامبر]]{{صل}} در [[لیلة المبیت]]، جانبازی و [[فداکاری]] شگفتش در [[نبرد]] بدر- که نخستین میدان [[آزمون]] [[مسلمانان]] و ماجرایی هراس‌انگیز بود-، [[حمایت]] سترگش از [[پیامبر]]{{صل}} در [[جنگ احد]]، آن هنگام که بسیاری از مدعیان گریختند، هماوردی‌اش با عمرو بن عبدِ ود در [[پیکار]] [[خندق]]، پس از محاصره ترسناک [[مشرکان]]، و جلوه قدرتش در [[خیبر]]، در حالی که [[پیامبر خدا]] و اصحابش پشت دیوارها و دژهای آن متوقف شده بودند، و جز اینها، همه نشانه آن است که [[کمک]] او به [[پیامبر]]{{صل}}، سرنوشت‌ساز بوده است. بر این بیفزاییم که این [[احادیث]]، دلالت می‌کند که [[علی]]{{ع}} از دیگر [[اصحاب]]، متمایز است و هیچ یک از آنان قابل مقایسه با او نیستند، همان گونه که [[هارون]] در میان [[بنی اسرائیل]] چنین بوده است. در روایاتی که در پی می‌آید، دقت کنید:
[[امام علی]]{{ع}}: خداوند- که نامش [[مبارک]] باد!-... پیامبرش را با من [[پشتیبانی]] کرد و مرا به [[نصرت]] او گرامی داشت و با [[دانش]] او [[شرافت]] داد و [[احکام]] [دین‌] او را به من بخشید و تنها مرا ویژه [[وصایت]] او کرد و برای [[جانشینی]] در امتش برگزید.
* [[امام علی]]{{ع}}: خداوند- که نامش [[مبارک]] باد!-... پیامبرش را با من [[پشتیبانی]] کرد و مرا به [[نصرت]] او گرامی داشت و با [[دانش]] او [[شرافت]] داد و [[احکام]] [دین‌] او را به من بخشید و تنها مرا ویژه [[وصایت]] او کرد و برای [[جانشینی]] در امتش برگزید.
[[پیامبر]]{{صل}} در [[مجلسی]] انبوه از [[مهاجر]] و [[انصار]] فرمود: "ای [[مردم]]! [[علی]] برای من، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} است، جز آن‌که [[پیامبری]] پس از من نیست". پس [[مؤمنان]] به [[یاری]] [[خداوند]]، [[سخن پیامبر]]{{صل}} را فهمیدند؛ زیرا می‌دانستند که من، نه برادر نسبی اویم- آن گونه که [[هارون]] برادر [[موسی]]{{ع}} بود- و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این، [[جانشین]] کردن من از سوی او بود، همان‌گونه که [[موسی]]{{ع}}، [[هارون]] را [[جانشین]] خود کرد، آنجا که می‌گوید: {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref><ref>الکافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.</ref>.
* [[پیامبر]]{{صل}} در [[مجلسی]] انبوه از [[مهاجر]] و [[انصار]] فرمود: "ای [[مردم]]! [[علی]] برای من، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} است، جز آن‌که [[پیامبری]] پس از من نیست". پس [[مؤمنان]] به [[یاری]] [[خداوند]]، [[سخن پیامبر]]{{صل}} را فهمیدند؛ زیرا می‌دانستند که من، نه برادر نسبی اویم- آن گونه که [[هارون]] برادر [[موسی]]{{ع}} بود- و نه پیامبرم که نبوتم اقتضای آن کند؛ بلکه این، [[جانشین]] کردن من از سوی او بود، همان‌گونه که [[موسی]]{{ع}}، [[هارون]] را [[جانشین]] خود کرد، آنجا که می‌گوید: {{متن قرآن|اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.</ref><ref>الکافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.</ref>.
[[ابو خالد کابلی]]: به سرور عابدان، [[علی بن حسین]]{{عم}} گفته شد: [[مردم]] می‌گویند که [[بهترین]] [[مردم]] پس از [[پیامبر خدا]] [[ابو بکر]]، سپس [[عمر]]، سپس [[عثمان]] و پس از آنها، [[علی]]{{ع}} است.
* [[ابو خالد کابلی]]: به سرور عابدان، [[علی بن حسین]]{{عم}} گفته شد: [[مردم]] می‌گویند که [[بهترین]] [[مردم]] پس از [[پیامبر خدا]] [[ابو بکر]]، سپس [[عمر]]، سپس [[عثمان]] و پس از آنها، [[علی]]{{ع}} است.
[[امام]]{{ع}} فرمود: "پس با [[حدیث]] [[سعید بن مُسَیب]] از [[سعد بن ابی وقاص]] به [[نقل]] از [[پیامبر]]{{صل}} چه می‌کنند که به [[علی]]{{ع}} فرمود:" تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} هستی، جز آن که [[پیامبری]] پس از من نیست"؟ چه کسی در زمان [[موسی]]{{ع}}‌ همچون [[هارون]] بوده است؟<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.</ref>
* [[امام]]{{ع}} فرمود: "پس با [[حدیث]] [[سعید بن مُسَیب]] از [[سعد بن ابی وقاص]] به [[نقل]] از [[پیامبر]]{{صل}} چه می‌کنند که به [[علی]]{{ع}} فرمود:" تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} هستی، جز آن که [[پیامبری]] پس از من نیست"؟ چه کسی در زمان [[موسی]]{{ع}}‌ همچون [[هارون]] بوده است؟<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.</ref>
[[ابو هارون عبدی]]: از [[جابر بن عبد الله انصاری]] پرسیدم: معنای گفته [[پیامبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} که: "تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} هستی، جز آن که [[پیامبری]] پس از من نیست" چیست؟ گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، با آن [گفته‌]، او را [[جانشین]] خود بر امتش کرد در حیات و پس از وفاتش، و طاعتش را بر آنان [[واجب]] ساخت. پس هر کس پس از این گفته به [[خلافت]] او گواهی ندهد، از [[ستمکاران]] است<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۱.</ref>.
* [[ابو هارون عبدی]]: از [[جابر بن عبد الله انصاری]] پرسیدم: معنای گفته [[پیامبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} که: "تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} هستی، جز آن که [[پیامبری]] پس از من نیست" چیست؟ گفت: به [[خدا]] [[سوگند]]، با آن [گفته‌]، او را [[جانشین]] خود بر امتش کرد در حیات و پس از وفاتش، و طاعتش را بر آنان [[واجب]] ساخت. پس هر کس پس از این گفته به [[خلافت]] او گواهی ندهد، از [[ستمکاران]] است<ref>معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۱.</ref>.
[[سلم بن وضاح]]: در نزد [[محمد بن عبد الله]] بودیم که [[معلی بن سلیمان]] از او پرسید: مقصود [[پیامبر]]{{صل}} از این گفته: "تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} هستی" چه بوده است؟ گفت: مقصودش [[اطاعت]] از [[علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}}، همچون [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} در زمان حیاتش بوده است<ref>المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۵۱۰، ح ۴۲۹.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>.
* [[سلم بن وضاح]]: در نزد [[محمد بن عبد الله]] بودیم که [[معلی بن سلیمان]] از او پرسید: مقصود [[پیامبر]]{{صل}} از این گفته: "تو برای من به منزله [[هارون]] برای [[موسی]]{{ع}} هستی" چه بوده است؟ گفت: مقصودش [[اطاعت]] از [[علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}}، همچون [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} در زمان حیاتش بوده است<ref>المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۵۱۰، ح ۴۲۹.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۲۳-۱۳۰.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==

نسخهٔ ‏۵ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۷:۱۹

این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل حدیث منزلت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

این حدیث، که جایگاه امیر المؤمنین(ع) را نسبت به پیامبر خدا(ص)، همچون جایگاه هارون نسبت به موسی (ع) می‌داند، از روشن‌ترین و قوی‌ترین دلایل امامت و خلافت آن حضرت است. کلامی که پیامبر خدا(ص) بارها آن را فرموده، از جمله در داستان عزیمت به جنگ تبوک و گذاشتن حضرت امیر در مدینه. پیامبر و مسلمانان برای مقابله با رومیان عازم تبوک بودند. یک لشکرکشی طولانی و برون‌مرزی و سخت در پیش بود و بیم آن می‌رفت که منافقان و دشمنان کین‌توز، در غیاب پیامبر، فتنه‌انگیزی کنند و به اسلام و مسلمین ضربه بزنند. رسول خدا(ص) حضرت علی(ع) را در مدینه به جای خود گذاشت، تا هم مدینه را حفظ کند و هم بازماندگان در شهر را سرپرستی کند. منافقان که برای عدم حضور پیامبر نقشه‌ها کشیده بودند، چون ناکام شدند، شایعه‌پراکنی بر ضدّ علی(ع) کردند که حضرت رسول او را دوست ندارد و نخواسته با خود ببرد و او را سرپرست زنان و کودکان کرده است. امام خود را به پیامبر رساند و جوّ شایعه را گزارش داد. پیامبر دستور داد که وی به مدینه برگردد و فرمود: مدینه جز با حضور من یا تو سامان نمی‌گیرد و افزود: "أنت خلیفتی فی أهلی و دار هجرتی و قومی، أما ترضی أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی؟"[۱] تعبیر دیگر چنین است: "أنت منّی بمنزلة هارون من موسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی"[۲] با این کلام، همۀ مسؤولیت‌های پیامبر را (بجز نبوت) بر دوش او نهاد و زعامت و رهبری پس از خود را به او سپرد. این حدیث، با عبارت‌های مختلف، در منابع گوناگون شیعه و اهل سنت به نحو متواتر نقل شده و مورد استناد أئمه، اصحاب و علما در مباحث امامت قرار گرفته است.[۳] موارد آن هم متعدد است، غیر از حادثۀ تبوک، در آغاز بعثت و یوم الإنذار، در روز مؤاخات پس از هجرت به مدینه، هنگام بستن درها به مسجد، روز فتح خیبر، در گفتاری با امّ سلمه، با انس بن مالک، با جمعی از اصحاب و در حجة الوداع نیز این سخن را فرموده است.[۴] استدلال به این حدیث بر امامت نیز به نقش هارون نسبت به موسای کلیم برمی‌گردد. در آیات متعددی جانشینی هارون برای موسی در قوم بنی اسرائیل بیان شده است، همچون آیه: ﴿وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ[۵]؛ ﴿وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي*هَارُونَ أَخِي*اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي*وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي[۶]؛ ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا[۷]؛ مفهوم منزلت هم عام است و همۀ شؤون را می‌گیرد و در کنار طرح منزلت، خلیفه بودن هم مطرح شده است. در حدیثی هم بیش از نسبت موسی و هارون مطرح شده است. رسول خدا(ص) به علی بن ابی طالب(ع) فرمود: "یا علیّ! أنت منّی بمنزلة هبة اللّه من آدم، و بمنزلة سام من نوح، و بمنزلة إسحاق من إبراهیم، و بمنزلة هارون من موسی، و بمنزلة شمعون من عیسی إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی، یا علیّ أنت وصیّی و خلیفتی، فمن جحد وصیّتک و خلافتک فلیس منّی و لست منه و أنا خصمه یوم القیامة، یا علیّ! أنت أفضل امّتی فضلا و أقدمهم سلما، و أکثرهم علما، و أوفرهم حلما و أشجعهم قلبا و أسخاهم کفّا، یا علیّ! أنت الإمام بعدی و الأمیر، و أنت الصّاحب بعدی و الوزیر، و ما لک فی أمّتی من نظیر..."[۸].[۹]

حدیث منزلت در گزیده دانشنامه امیرالمومنین

از جمله شکوهمندترین عناوینی که پیامبر خدا با آن از علی(ع) یاد کرده است، "همسانی" و "همبری" علی(ع) با ایشان در کار رهبری است. این گونه احادیث، در قلم و بیان عالمان و محدثان، به اقتضای صراحت کلام پیامبر(ص)، به "احادیث منزلت" مشهورند. پیامبر خدا این جایگاه بلندِ علی(ع) را با عبارات مختلف، طرح نموده است، از جمله با عبارت: «"أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی‌ إلاأنهُ لا نَبِی بَعدی"»[۱۰]. تو برای من، به منزله هارون برای موسی هستی، جز آن که پیامبری پس از من نیست[۱۱].

احادیث منزلت

تأکیدهای پیامبر(ص) بر حدیث منزلت‌

  1. روز هشدار: کنز الفوائد- به نقل از ابو رافع-: پیامبر(ص) بنی عبد المطلب را در شِعب (دره) [ابو طالبْ‌] گرد آورد... و فرمود: "خدای عز و جل به من فرمان داده که خویشان نزدیک و اقوام مُخلصم را هشدار دهم: خداوند متعال، پیامبری برنینگیخت، مگر آن که از خاندانش برادر، وارث، وزیر، وصی و جانشینی در میان خانواده‌اش قرار داد. حال کدام یک از شما با من بیعت می‌کند، به این شرط که در میان خاندانم، تنها او برادر من، وزیر من و وارث من و برایم به منزله هارون برای موسی باشد، جز آن که پس از من پیامبری نیست؟". همه ساکت ماندند. پیامبر(ص) سه بار سخن خود را برای آنان تکرار کرد و فرمود: "به خدا سوگند، یا کسی از میانتان برمی‌خیزد یا این که غیر شما به این منزلت می‌رسد و مورد نکوهش قرار می‌گیرید". پس علی(ع) برخاست و در حالی که همه به او می‌نگریستند، با پیامبر(ص) بیعت کرد و او را در آنچه بدان فرامی‌خوانْد، اجابت نمود[۱۴].
  2. روز پیمان برادری‌: فضائل الصحابة، ابن حنبل- به نقل از محدوج بن زید-: پیامبر خدا، میان مسلمانان، برادری ایجاد کرد. سپس گفت: "ای علی! تو برادر منی و تو برای من، به منزله هارون برای موسی هستی، جز آن‌که پیامبری پس از من نیست"[۱۵].
  3. هنگام بستن درها: پیامبر خدا(ص): برخی مردم از من دل‌آزرده شده‌اند که چرا علی را در مسجد جای داده‌ام. به خدا سوگند، من علی را به مسجد، داخل و آنان را از مسجد بیرون نکرده‌ام. خدای عز و جل به موسی(ع) و برادرش وحی کرد: "قوم خود را در مصر، در خانه‌هایی سکنا دهید و خانه‌هایتان را رو به قبله قرار دهید و نماز بخوانید"[۱۶] و به موسی فرمان داد که کسی در مسجدش سکنا نگزیند و در آن، آمیزش نشود و جز هارون و فرزندانش را به آن، راه ندهد. علی [نیز] برای من، به منزله هارون برای موسی است. در میان خانواده‌ام [تنها] او برادر من است و برای هیچ کس روا نیست که در مسجدم با زنان بیامیزد، جز علی و فرزندان او. پس هر که ناخشنود است، به آن جا برود- و با دستش به سوی شام اشاره کرد[۱۷].
  4. فتح خیبر: المناقب، ابن مغازلی- به نقل از جابر بن عبد الله-: چون علی بن ابی طالب(ع) از فتح خیبر باز آمد، پیامبر(ع) به او فرمود: "ای علی! اگر نبود [بیم‌] این که گروهی از امتم، درباره تو چیزی را بگویند که نصرانی‌ها درباره عیسی‌گفتند، در شأن تو سخنی می‌گفتم که به هر گروهی از مسلمانان بر می‌خوردی، خاک زیر پایت و باقی‌مانده آب وضویت را بر می‌گرفتند و به آن دو، شفا می‌جستند؛ اما تو را همین بس که برای من...، به منزله هارون برای موسی هستی، جز آن که پیامبری پس از من نیست"[۱۸].
  5. جنگ تبوک‌ صحیح البخاری‌- به نقل از سعد بن ابی وقاص-: پیامبر خدا به سوی تبوک‌[۱۹] حرکت کرد و علی(ع) را به جای خود نهاد. علی(ع) گفت: آیا مرا در میان کودکان و زنان می‌نهی؟ فرمود: "آیا خشنود نمی‌شوی که برای من، به منزله هارون برای موسی(ع) باشی، جز آن که پیامبری پس از من نیست؟"[۲۰].

بحثی درباره حدیث منزلت‌

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «تو جانشین من در خانواده‌ام و محلّ هجرتم و در میان قوم منی. آیا دوست نداری که نسبت به من به منزلۀ هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست؟» ارشاد، مفید، ج ۱ ص ۱۵۶، معانی الأخبار، ص ۷۴
  2. «تو نسبت به من به منزله‌ی هارون نسبت به موسی هستی، جز اینکه پس از من پیامبری نیست» موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۴۹ به نقل از سنن ترمذی، تاریخ بغداد و...
  3. برای منابع و متون این حدیث، ر. ک: احقاق الحق ج ۷ ص ۴۲۸ و ج ۱۶ ص ۱، الغدیر ج ۱۰ ص ۲۵۹، نفحات الأزهار (خلاصۀ عبقات) ج ۱۷ و ۱۸، المراجعات نامه‌های ۲۶ تا ۳۲، بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۲۵۴، باب اخبار المنزلة و الاستدلال بها علی امامته، معانی الأخبار، ص ۷۴
  4. ر. ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج ۲ ص ۱۵۲، نفحات الأزهار، ج ۱۸ ص ۳۶۱، المراجعات، نامه ۳۲
  5. «و ما با موسى سى شب وعده نهاديم و با ده شب ديگر آن را كامل كرديم و ميقات پروردگارش در چهل شب كمال يافت و موسى به برادر خويش هارون گفت: در ميان قوم من جانشين من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهكاران پيروى مكن!»، سوره اعراف آیه۱۴۲
  6. «و از خانواده‏‌ام دستيارى برايم بگمار* هارون برادرم را* پشتم را به او استوار دار* و او را در كارم شريك ساز.»، سوره طه آیه۲۹ تا ۳۲
  7. «و به راستى ما به موسى كتاب داديم و برادرش هارون را وزيرى همراه او گردانديم.» سوره اعراف آیه۱۴۲
  8. «ای علی! تو نسبت به من همانند هبة الله نسبت به آدم، و همانند سام نسبت به نوح، و همانند اسحاق نسبت به ابراهیم، و همانند هارون نسبت به موسی، و همانند شمعون نسبت به عیسی می‌باشی جز اینکه پس از من پیامبری نیست، ای علی! تو وصی و جانشین من هستی، پس هر کس با وصی بودن و جانشینی تو بجنگد از من نیست و من از او نیستم و من دشمن او در روز قیامت می‌باشم، ای علی! تو برترین افراد امت من و قدیمی‌ترین ایشان در اسلام هستی، و عالم‌ترین ایشان، و بردبارترین آنها، و شجاع‌ترین ایشان، و بخشنده‌ترین ایشان می‌باشی، ای علی! تو امام و امیر پس از من، و وزیر و رئیس بعد از من می‌باشی، و همانند تو در امت من نیست...» بحار الأنوار، ج ۳۷ ص ۲۵۴
  9. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۱۹.
  10. الکافی، ج ۸، ص ۱۰۷، ح ۸۰.
  11. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۰۵.
  12. رسول الله(ص)- لِعَلِی(ع)-: «أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی‌، إلاأنهُ لا نَبِی بَعدی» (سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۴۱، ح ۳۷۳۰).
  13. الإمام الصادق عن آبائه(ع): «لَقَد قالَ النبِی(ص) لِعَلِی(ع) فی عَشَرَةِ مَواضِعَ: أنتَ مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی»‌ (ینابیع المودة، ج ۲، ص ۳۰۲، ح ۸۶۶).
  14. کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۷۷.
  15. فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۳، ح ۱۱۳۱.
  16. یونس، آیه ۸۷.
  17. رسول الله(ص): «إن رِجالًا یجِدونَ فی أنفُسِهِم فی أنی أسکنتُ عَلِیاً فِی المَسجِدِ، وَاللهِ ما أخرَجتُهُم، ولا أسکنتُهُ، إن اللهَ عزوجل أوحی‌ إلی‌ موسی‌ وأخیهِ: «أَن تَبَوءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصلَوةَ»، وأمَرَ موسی‌ ألا یسکنَ مَسجِدَهُ، ولا ینکحَ فیهِ، ولا یدخُلَهُ إلاهارونُ وذُریتُهُ، وإن عَلِیاً مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی‌، وهُوَ أخی دونَ أهلی، ولا یحِل مَسجِدی لِأَحَدٍ ینکحُ فیهِ النساءَ إلاعَلِی وذُریتُهُ، فَمَن ساءَهُ فَهاهُنا- وأومَأَ بِیدِهِ نَحوَ الشامِ-.» (المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۵۵، ح ۳۰۳).
  18. المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۳۷، ح ۲۸۵.
  19. تبوک، منطقه‌ای در میانه راه مدینه و دمشق است که در شمال غربی مدینه و جنوب دمشق، واقع است. پیامبر(ص) در سال نهم هجری، سپاهی انبوه را برای به فرمان آوردن عرب‌های شمال، بدان‌جا برد؛ اما جنگی درنگرفت.
  20. صحیح البخاری، ج ۴، ص ۱۶۰۲، ح ۴۱۵۴.
  21. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۵. مقصود از پنج هزار طریق، کثرت راویانی است که در طبقه‌های مختلف، این حدیث را نقل کرده‌اند، ولی طبقه اول، یعنی اصحاب پیامبر(ص) نزدیک به ده نفر هستند.
  22. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۰۲ ش ۱۸۷۵.
  23. کفایة الطالب، ص ۲۸۳.
  24. الأزهار المتناثرة فی الأخبار المتواترة، ص ۷۶، ح ۱۰۳.
  25. «و از خانواده‌ام دستیاری برایم بگمار * هارون برادرم را * پشتم را به او استوار دار * و او را در کارم شریک ساز» سوره طه، آیه ۲۹-۳۲.
  26. «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  27. «در میان قوم من جانشین من شو و به سامان دادن (امور) بپرداز و از راه و روش تبهکاران پیروی مکن!» سوره اعراف، آیه ۱۴۲.
  28. الکافی، ج ۸، ص ۲۶، ح ۴.
  29. معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۲.
  30. معانی الأخبار، ص ۷۴، ح ۱.
  31. المناقب، کوفی، ج ۱، ص ۵۱۰، ح ۴۲۹.
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۱۲۳-۱۳۰.