توسعه اقتصادی در معارف و سیره علوی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

امیرمؤمنان علی(ع) در دوره‌ای زمام حکومت ظاهری را بر دست گرفتند که انحرافات و مفاسد به وجود آمده در حکومت و زمامداران و کارگزاران حکومتی، به اوج رسیده بود. ایشان می‌دانستند که هر چقدر هم در اجرای عدالت موفق باشند و موازین حق و عدل را در جامعه برقرار سازند، افرادی بنا بر عادات قبلی و یا بر حسب اختیار و دارا بودن نیروی زیاده‎‌خواهی انسانی، دچار انحراف و فساد خواهند شد. رهبری که نتواند تصمیم درستی در مبارزه با مفاسد، خصوصاً مفاسد اقتصادی، اتخاذ نماید، در اجرای عدالت نیز دچار مشکل خواهد شد. و از آنجا که تأثیر اقتصاد در زندگی و معیشت مردم ملموس و قابل درک مستقیم است، رهبری در جامعه موفق خواهد بود که این مسأله را به درستی و با علم به مشکلات و معضلات آن مدیریت نماید. در این مهم، چه دستور و سیره‌ای بهتر و دقیق‌تر از سیره امام معصوم و عادل می‌تواند به اجرای صحیح آن کمک نماید؟ مادام که جامعه اسلامی به مدیریت امامان معصوم تمسک نماید، مشکلات آن قابل حل و راه‎حل‎های آن در دسترس و مورد اطمینان خواهد بود.[۱]

اصل مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی

قرآن کریم در دستورات هدایتی خود، همواره مردم را از تجاوز به حقوق مادی و معنوی نهی کرده و راه‎کارهایی برای داشتن جامعه‌ای سالم و امن به مخاطبان ارائه داده است. در بعد مسائل اقتصادی نیز خداوند متعال همواره انسان را به رعایت عدل تشویق کرده و از ظلم و تعدی به اموال مردم نهی نموده است. یکی از آیاتی که به صراحت با مفاسد اقتصادی مبارزه می‌کند آیه ۱۸۸ سوره مبارکه البقره است. در این آیه چنین آمده: ﴿وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَرِيقًا مِنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ[۲].

در تبیین این آیه لازم است برخی از واژگان آن توضیح داده شود؛ منظور از «اکل اموال مردم»: گرفتن آن و یا مطلق تصرف در آن است، که به‌طور مجاز «خوردن مال مردم» نامیده می‌شود، مصحح این اطلاق مجازی، آن است که خوردن نزدیک‌ترین و قدیمی‎ترین عمل طبیعی است که انسان محتاج به انجام آن است، برای اینکه آدمی از آغازین روز پیدایش‌اش اولین حاجتی که احساس می‌کند، و اولین عملی که بدان مشغول می‌شود تغذی است، سپس رفته رفته به حوائج دیگر طبیعی خود از قبیل: لباس، مسکن و ازدواج پی می‌برد، پس اولین تصرفی که از خود در مال احساس می‌کند همان خوردن است، و به همین جهت هر قسم تصرف و گرفتن و مخصوصاً در مورد اموال را خوردن مال مینامند، و این اختصاص به لغت عرب ندارد، زبان فارسی و سایر لغات نیز این اصطلاح را دارند. بنابر همین مطلبی که عرض شد، کلمه اموال به معنای هر چیزی است که مورد رغبت انسان‌ها قرار بگیرد، و بخواهند که مالک آن شوند، و گویا این کلمه از مصدر میل گرفته شده، چون مال چیزی است که دل آدمی به سوی آن متمایل است.

ذکر این نکته نیز لازم است که بشر از اولین روزی که در روی پهنای زمین زندگی و سکونت کرده تا آنجا که تاریخ نشان می‌دهد فی الجمله اصل مالکیت را به رسمیت شناخته است و این اصل در قرآن کریم در بیش از صد مورد به لفظ ملک و مال و یا لام ملک و یا جانشینی افرادی در تصرف اموال افرادی دیگر تعبیر شده و نیز در مواردی از قرآن کریم با معتبر شمردن لوازم مالکیت شخصی، این نوع مالکیت را امضا، فرموده، مثلاً یکی از لوازم مالکیت صحت خرید و فروش است، که اسلام فرموده: ﴿أَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ[۳] یعنی: خداوند خرید و فروش را حلال کرده است. یکی دیگر، معاملات دیگری است که با تراضی طرفین صورت بگیرد که در این باره فرموده: ﴿لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ[۴] و نیز فرموده: ﴿تِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا[۵] و آیاتی دیگر به ضمیمه روایات متواتره‌ای که این لوازم را معتبر می‌‎شمارد، و آیات نامبرده را تأیید می‌کند.

در آیه مورد نظر، کلمه ﴿تُدْلُوا مضارع از باب افعال «ادلاء» است و ادلاء به معنای آویزان کردن دلو در چاه برای بیرون کشیدن آب است و این کلمه را به عنوان کنایه در دادن رشوه به حکام تا بر طبق میل آدمی رأی دهند، استعمال می‌کنند و این کنایه‌ای است لطیف که می‌فهماند مثل رشوه دهنده که می‌خواهد حکم حاکم را به سود خود جلب کند با مادیات عقل و و جدان او را بدزدد، مثل کسی است که با دلو خود آب را از چاه بیرون می‎‌کشد.

بدین ترتیب مجموع آیه، کلام واحدی می‌شود، که یک غرض را افاده می‌کند، و آن نهی از مصالحه‌ای است که راشی و مرتشی بر سر خوردن مال مردم می‌کنند و مال مردم را بین خود تقسیم نموده حاکم یک مقدار از آن را که راشی به سویش ادلاء می‌کند، بگیرد و خود راشی هم یک مقدار دیگر را، با اینکه می‌دانند این مال باطل است، و حقی در آن ندارند[۶].

در سیره امیرمؤمنان(ع) بازتاب اصول قرآنی، کاملاً مشهود و محسوس است. آن چه از سیره ایشان از کتاب‎های تاریخ و منابع اسلامی بر می‌آید، نشان می‌دهد ایشان در پایبندی به اصول قرآنی همواره استقامت داشتند و این اصول را به شکل کامل و عادلانه در جامعه اجرا می‎‌کردند.[۷]

اقدامات امام علی(ع) در بسامانی اقتصاد کشور

تحولاتی که قبل از دوره حکومت امیرمؤمنان(ع) شکل گرفته بود، جامعه را دچار ناهنجاری‎‌ها و بحران‎‌های بسیاری نموده بود. در رأس این ناهنجاری‎ها، مفاسد اقتصادی وجود داشت. و مردمانی که علیه سیاست‌های دوره عثمان قیام کردند، از جمله دلایل قیام خود را نابسامانی اقتصادی، بی‌توجهی به معیشت مردم و چپاول اموال عمومی ذکر کرده‌اند[۸].

چنین فضایی، امام علی(ع) را در معرض اتخاذ روشی به منظور مهار این ناهنجاری‎ها قرار داد. و از آنجایی که به هم ریختگی اوضاع اقتصادی کشور و دست‎درازی‎های گسترده به اموال مردم، پایه‎‌های محبوبیت حکومت دینی را در جامعه، سست کرده بود، انتخاب تدبیری درست در تغییر و تبدیل تفکر جامعه نسبت به دین، کاری بس مشکل می‌‎نمود و شاید تغییر اوضاع و احوال اقتصادی جامعه در آن وضعیت، از دشوارترین مواضع مدیریتی امیرمؤمنان(ع) بود. در مقابل جرائم بسیاری که در مرزهای گسترده اسلامی در آن زمان، رخ داده بود، امام(ع) سعی کرد مهم‎ترین و تأثیرگذارترین آنها را مهار کند. اولین قدمی که امیرمؤمنان(ع) در برقراری ثبات اقتصادی جامعه برداشت، سامان‎دهی امور مربوط به بیت المال و رسیدگی به وضع معیشت مردم بود. امام در اجرای این کار و در راستای تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی، مساوات در تقسم بیت المال را، در مورد همه مردم، اعم از مهاجر و انصار، عرب و عجم و... برقرار نمود: «وَ أَيُّمَا رَجُلٍ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ فَصَدَّقَ مِلَّتَنَا وَ دَخَلَ فِي دِينِنَا وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا فَقَدِ اسْتَوْجَبَ حُقُوقَ الْإِسْلَامِ وَ حُدُودَهُ فَأَنْتُمْ عِبَادُ اللَّهِ وَ الْمَالُ مَالُ اللَّهِ يُقْسَمُ بَيْنَكُمْ بِالسَّوِيَّةِ لَا فَضْلَ فِيهِ لِأَحَدٍ عَلَى أَحَدٍ»[۹]؛

یعنی: و هر کس که دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت و به دین ما درآمد و رو به قبله ما ایستاد، مستحق حقوق و حدود اسلام است؛ شما بندگان خدایید و مال، مال خدا است، و میان شما برابر بخش خواهد شد و هیچ کس را در آن بر دیگری برتری نیست. بدین‌سان، امام توانست با این کار، زیرساخت‎‍‌های جامعه را ترمیم نماید. زیرساخت‎‌هایی که سستی در آن، باعث به وجود آمدن بسیاری مفاسد در جامعه می‌گردد. امیرمؤمنان(ع) برای حل مشکل جرایم و مفاسد اقتصادی، از دو شیوه مؤثر استفاده کرد. سیره مدیریتی ایشان در سامان بخشی اقتصاد به هم ریخته آن عصر، از سویی پیش‎گیرانه و از طرف دیگر، سرکوب‎گرانه بود.

اقدامات پیشگیرانه

فساد اقتصادی از جمله جرائمی است که معمولاً مخفیانه و به طور پنهانی رخ می‌دهد. بنابراین یک مدیر توانمند، باید با روش‎های گوناگون، بتواند جلوی این مسأله خطرآفرین را بگیرد.

راه‌هایی که امیرمؤمنان(ع) را موفق کرد تا حکومتی نمونه را در تاریخ ثبت کند، بینظیر و شگفت‎انگیز است. امام(ع) با شفاف‌سازی در شیوه زندگی خود، نظارت همه جانبه بر مسئولان حکومتی، انتخاب افراد شایسته برای مناصب دولتی و در نظر گرفتن حقوق کافی برای آنان، توانست راه‎های خیانت و فساد مالی را در جامعه، به طور چشم‎گیری، مسدود نماید.

از راه‌های مختلفی که امام علی(ع) در پیشگیری از وقوع جرائم اقتصادی پیش گرفت، می‌‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

شفافیت زندگی رهبر برای افراد جامعه

امیر حق‌‎مداران آن هنگام که به صورت رسمی با مردم بیعت کرد و زمامداری حکومت اسلامی را در دستان مبارک خویش گرفت، با انتخاب سبک متفاوتی از زندگی، نسبت به خلفای پیشین، اولین گام را در مبارزه با مفاسد اقتصادی برداشت. امام(ع) از همان ابتدا به نحوی زندگی کرد که میزان دارایی‌‎های خود و خانواده‌‎اش، در معرض دید همگان قرار داشت. حضرت(ع) چنان شیوه ساده‎‌زیستی را برگزیده بود، که تنگ‎دست‌ترین مردم نیز، با مشاهده وضع زندگی رهبر جامعه، به خود اجازه اعتراض و شکایت نمی‎داد. در نگاه پر مهر امام علی(ع) اگر ثروت، در دست حاکمان و زمامداران جمع شود، تنگ‎دستان به ستوه و طغیان خواهند آمد: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْحَقِّ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ»[۱۰]؛

یعنی: خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان هم‎سو کنند، تا فقر و نداری، تنگ‎دست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند.

امیرمؤمنان خود درباره میزان دارایی‌اش، قبل و بعد از حکومت، چنین می‌گوید: «دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِي هَذِهِ وَ رَحْلَتِي وَ رَاحِلَتِي هَا هِيَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَيْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِي مِنَ الْخَائِنِينَ»[۱۱]؛

یعنی: با این جامه‌ها(ی مندرس) به سرزمین شما آمدم، و بار و بنه‎ام همین است که می‌‌بینید، اکنون اگر از بلاد شما با چیزی جز آن‎چه با آن آمده بودم بیرون روم، از خیانت‎کاران خواهم بود.

در این سخن نورانی، امیرمؤمنان(ع)، هر گونه افزایش دارایی را در طول زمامداری، خیانت میشمارد و علاوه بر اینکه خود را بدان ملزم نموده بود، والیان و کارگزاران را از جمع‌آوری ثروت و افزایش دارایی از سرانه مردمی منع می‎‌کرد: «وَ كَانَ عُثْمَانُ اسْتَعْمَلَهُ عَلَى آذَرْبِيجَانَ فَأَصَابَ مِائَةَ أَلْفِ دِرْهَمٍ فَبَعْضٌ يَقُولُ أَقْطَعَهُ عُثْمَانُ إِيَّاهَا وَ بَعْضٌ يَقُولُ أَصَابَهَا الْأَشْعَثُ فِي عَمَلِهِ فَأَمَرَهُ عَلِيٌّ بِإِحْضَارِهَا فَدَافَعَهُ وَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ لَمْ أُصِبْهَا فِي عَمَلِكَ قَالَ وَ اللَّهِ لَئِنْ أَنْتَ لَمْ تُحْضِرْهَا بَيْتَ مَالِ الْمُسْلِمِينَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي هَذَا أَصَابَ مِنْكَ مَا أَصَابَ فَأَحْضَرَهَا وَ أَخَذَهَا مِنْهُ وَ صَيَّرَهَا فِي بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ تَتَبَّعَ عُمَّالَ عُثْمَانَ فَأَخَذَ مِنْهُمْ كُلَّ مَا أَصَابَهُ قَائِماً فِي أَيْدِيهِمْ وَ ضَمَّنَهُمْ مَا أَتْلَفُوا»[۱۲]؛

یعنی: علی(ع)، اشعث بن قیس را احضار کرد، وی از سوی عثمان، فرماندار آذربایجان بود و صد هزار درهم به دست آورد. برخی گویند آن را عثمان به وی بخشید و برخی دیگر گویند که آن را در کارش به دست آورد. امام علی(ع) فرمان داد آن را آماده سازد؛ ولی وی سرباز زد و گفت: ای امیرمؤمنان! این ثروت را در دوران حکومت تو به دست نیاورده‎ام. امام فرمود: «به خدا سوگند، اگر آن را در بیت المال مسلمانان حاضر نسازی، این شمشیر را چنان بر تو فرود آورم که هرچه خواست، از تو باز ستانَد». پس اشعث، اموال را آورد و امام، آنها را از او گرفت و در بیت المال قرار داد. [این جستجو و پیگیری را] نسبت به کارگزاران عثمان، پی گرفت و هر چه از ثروت در دستشان بود، باز ستاند و در آن چه از میان برده بودند، آن‎ها را ضامن کرد.

علاوه بر این، امیرمؤمنان(ع) هرگز فرزندان خود را، با وجود لیاقت حقیقی آن بزرگواران، به سمت‌ها و مناصب حکومتی قرار نداد و بدین ترتیب، راه بهانه‎‌جویی خائنان و سوء استفاده‎‌کنندگان را بست. ایشان در این زمینه به فرمانداران نیز هشدار داده‌اند که هرگونه سوء استفاده نزدیکان را ریشه‎‌کن کنند، و تکلیف همگان را در برابر موضع خویش روشن نمایند: «ثُمَّ إِنَّ لِلْوَالِي خَاصَّةً وَ بِطَانَةً فِيهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّةُ إِنْصَافٍ فِي مُعَامَلَةٍ فَاحْسِمْ مَادَّةَ أُولَئِكَ بِقَطْعِ أَسْبَابِ تِلْكَ الْأَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَةً وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»[۱۳]؛

یعنی: همانا زمامداران را خواص و نزدیکانی است که خوی برتری جستن و خودگزینی، و به حق دیگران دست دراز کردن، دارند و در معاملات انصاف ندارند، ریشه ستمکاریشان را با بریدن اسباب آن بخشکان، و به هیچ کدام از اطرافیان و خویشاوندانت زمین را واگذار مکن، و به گونه‌ای با آنان رفتار کن که [با استفاده از نفوذ تو] قرار دادی به سودشان منعقد نگردد که به مردم زیان رساند، مانند: آبیاری مزارع، یا زراعت مشترک، که هزینه‌های آن را بر دیگران تحمیل کنند، در آن صورت سودش برای آنان، و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد ماند.

شایسته‌سالاری

از دیگر اقدامات مؤثر امیرمؤمنان(ع) در پیشگیری از مفاسد اقتصادی، انتخاب کارگزاران شایسته و با تقوا بود. امام علی(ع) در نامه آموزنده خود به مالک اشتر، او را به آزمودن افراد برای انتخاب فرد اصلح و شایسته، سفارش نموده‌‎اند: «ثُمَّ انْظُرْ فِي أُمُورِ عُمَّالِكَ فَاسْتَعْمِلْهُمُ اخْتِبَاراً وَ لَا تُوَلِّهِمْ مُحَابَاةً وَ أَثَرَةً فَإِنَّهُمَا جِمَاعٌ مِنْ شُعَبِ الْجَوْرِ وَ الْخِيَانَةِ»[۱۴]؛

یعنی: آن‎گاه در کارهای کارگزارانت نیک بنگر، و آنان را از روی آزمودن به کار گمار، و بر پایه دوستی و تبعیض [و دلخواه خود] آنان را سرپرست مکن، که آن دو، گونه‌هایی از شاخه‌های ستمگری و خیانت‌‎ورزی است.

امام علی(ع) در مورد خطر انتخاب کارگزاران زیرک و خیانت‌‎کار، به فرمانده‌اش هشدار می‌دهد: «ثُمَّ لَا يَكُنِ اخْتِيَارُكَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِكَ وَ اسْتِنَامَتِكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِهِمْ فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلَاةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَ حُسْنِ خِدْمَتِهِمْ وَ لَيْسَ وَرَاءَ ذَلِكَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَ الْأَمَانَةِ شَيْءٌ»[۱۵]؛

یعنی: مبادا در گزینش نویسندگان و منشیان، بر تیزهوشی و اطمینان شخصی و خوش باوری خود تکیه نمایی؛ زیرا افراد زیرک با ظاهر‌سازی و خوش خدمتی، نظر زمامداران را به خود جلب می‎نمایند، که در پس این ظاهرسازیها، نه خیرخواهی وجود دارد، و نه از امانت‎داری نشانی یافت می‌شود.

امام(ع) سپس معیارهای انتخاب کارگزاران را برای او بر می‌شمارد: «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَيَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُيُوتَاتِ الصَّالِحَةِ وَ الْقَدَمِ فِي الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ فَإِنَّهُمْ أَكْرَمُ أَخْلَاقاً وَ أَصَحُّ أَعْرَاضاً وَ أَقَلُّ فِي الْمَطَامِعِ إِشْرَاقاً وَ أَبْلَغُ فِي عَوَاقِبِ الْأُمُورِ نَظَراً»[۱۶]؛

یعنی: و کسانی را جستجو کن و برگزین که تجربه و حیا دارند، از خاندان‌‎های شایسته و پارسا که در مسلمانی قدمی پیش‎تر دارند؛ زیرا اینان دارای اخلاق گرامی‎‌ترند و آبروهایی پاک‎تر و طمعشان کم‎تر است و عاقبت نگریشان فزون‎تر.

بنابر آموزه‌های ارزشمند امام علی(ع)، کفایت‌مندی افراد، تجربه و علم آنان، در کنار امانت‎داری و تقوا مؤثر خواهد بود، و انتخاب چنین افرادی برای مناصب حکومتی، از رواج فساد و جرائم اقتصادی پیش‎گیری خواهد کرد.

تخصیص درآمد کافی برای کارگزاران

انسان، همواره در معرض خطا و اشتباه است. انگیزه تعرض و دست‎اندازی به اموال و دارایی‌هایی که در دست او امانت است، آن‎گاه به وجود می‌آید که مشکلات اقتصادی فردی و خانوادگی، فرد را زیر فشار قرار دهد. امیرمؤمنان(ع) که می‌دانست، تنها انتخاب افراد شایسته برای مناصب حکومتی برای رهایی از دست‎درازی به بیت ‎المال کافی نیست، با تخصیص درآمد کافی برای کارگزاران، حجت را بر آنان تمام نمود. ایشان در عهدنامه مالک اشتر او را به این مهم، سفارش می‌نماید: «ثُمَّ أَسْبِغْ عَلَيْهِمُ الْأَرْزَاقَ فَإِنَّ ذَلِكَ قُوَّةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِصْلَاحِ أَنْفُسِهِمْ وَ غِنًى لَهُمْ عَنْ تَنَاوُلِ مَا تَحْتَ أَيْدِيهِمْ وَ حُجَّةٌ عَلَيْهِمْ إِنْ خَالَفُوا أَمْرَكَ أَوْ ثَلَمُوا أَمَانَتَكَ»[۱۷]؛

یعنی: سپس روزی فراوان بر آنان ارزانی دار، که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر می‎کوشند، و با بی‌نیازی، دست به اموال بیت المال نمی‌‎زنند، و اتمام حجتی است بر آنان اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند.

در نامه دیگری که امیرمؤمنان(ع) به یکی از مأموران جمع‌آوری زکات نوشته، به خوبی می‌‌توان به توجه ویژه حضرت، به پرداخت حقوق مکفی به کارگزاران پی برد: «إِنَّا مُوَفُّوكَ حَقَّكَ فَوَفِّهِمْ حُقُوقَهُمْ»[۱۸]؛

یعنی: [همان‌گونه که] ما حق تو را به طور کامل می‌دهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنان وفادار باشی.

نظارت بر کارگزاران

در هر جامعه‌ای، یکی از مهم‎ترین اموری که رهبر آن جامعه، باید به درستی به آن بپردازد تا آن نظام از گردشی سالم و استوار برخوردار شود، نظارت بر عملکرد مسئولان و کارمندان بخش‎‌های مختلف و بازرسی و پیگیری امور آنهاست. این اصل مهم، خود یکی از اصول سفارش شده قرآن کریم می‌باشد. آنجا که خداوند، پیامبر گرامی خود را گواه اعمال مردم معرفی کرده و فرموده: ﴿إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا[۱۹].

در حکومت علوی نیز، علاوه بر آنکه امیرمؤمنان(ع) خود بدین مسأله اهمیت می‌داد، از مسئولان نیز میخواست که این امر را به دقت رعایت نمایند[۲۰].

نظارت بر کارگزاران، در آنان این احساس را به وجود می‎آورد که همواره تحت کنترل نیروهای نظارتی هستند، و اگر تخلفی از آنان سر زند، مجازات خواهند شد. بنابراین وجود چنین نیروهایی، امکان ارتکاب فساد را، تا حد بسیاری، کاهش خواهد داد.

با وجود این‎که امام علی(ع) کارگزارانی شایسته، باتقوا و مطمئن را به کار گماردند، و تدابیری در پیش‎گیری از جرائم، اتخاذ نمودند، باز هم نسبت به حفظ بیت المال نگران بودند. به همین دلیل بر گماردن نیروهای نظارتی مؤمن و متعهد اصرار داشت، و از امرای بلاد مختلف می‎خواست، بر کارگزاران خود افرادی را بگمارند: «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ»[۲۱]؛

یعنی: سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت‎داری، و مهربانی با رعیت خواهد بود.

امیرمؤمنان علی(ع) نظارت و بازرسی را امری ضروری مطرح می‌کند، و آن را ضامن امانت‎داری، خوش رفتاری و درست‎کاری کارگزاران عنوان می‎‌نماید. نامه‌های رسیده از امام علی(ع) روشن می‌کند که آن امام همام در دوران زمامداری خویش، همواره بر اعمال و رفتار، مناسبات و حتی نوع زندگی کارگزاران خویش نظارت داشت و تمامی امور مربوط به آنها را مورد بازرسی و پیگیری قرار می‌داد. به طور کلی می‌‌توان گفت در سیستم حکومتی امام علی(ع) کنترل و نظارت، یکی از اساسی‌ترین محورهای مدیریت ایشان به حساب می‌آمد.

نوع نگاه امیرمؤمنان(ع) به افراد جامعه، برگرفته از حسی دلسوزانه و پدرانه بود، و چنان به کارهای مربوط به آنان اهمیت می‌داد که گویی پدری مهربان به دنبال کار فرزندانش است. این نوع نگاه امام(ع) در نامه‌هایی که به کارگزارانش نوشته، منعکس شده است. امام(ع) به مالک اشتر چنین می‌نویسد: «ثُمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا وَ لَا يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِكَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ وَ لَا تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَ إِنْ قَلَّ فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَكَ وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ وَ لَا تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّكَالًا عَلَى جَسِيمِهَا فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِكَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ وَ لِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لَا يَسْتَغْنُونَ»[۲۲]؛

یعنی: پس در کارهای آنان به گونه‌ای بیاندیش که پدری مهربان درباره فرزندش می‌‎اندیشد، و مبادا آن‎چه را که آنان را بدان نیرومند می‌کنی در نظرت بزرگ جلوه کند، و نیکوکاری تو نسبت به آنان - هر چند اندک باشد- خوار مپ‌ندار؛ زیرا نیکی، آنان را به خیرخواهی تو خواند، و گمانشان را نسبت به تو نیکو گرداند، و رسیدگی به امور کوچک آنان را به خاطر رسیدگی به کارهای بزرگشان وامگذار؛ زیرا از نیکی اندک تو سود می‌برند، و به نیکی‎‌های بزرگ تو بی‌نیاز نیستند.

با توجه به اینکه نظارت در اداره یک جامعه نقشی اساسی و مهم دارد، هیچ جامعه‎‌ای بدون نظارت و بازرسی نمی‎تواند به سوی اهداف خود سیر کند، و سلامت و صلابت خود را مستحکم سازد. این مسأله و در مدیریت اقتصادی حساس‌تر و دقیق‌تر است،؛ چراکه یک جامعه، بدون اقتصادی سالم و پویا نمی‎تواند رضایت مردم را در پی داشته باشد، و رسیدن به یک اقتصاد سالم و اثرگذار، بدون نظارت بر اعمال و رفتار کارگزاران و دست‎اندرکاران در بخش مربوط به مسائل مالی جامعه امکان پذیر نخواهد بود.[۲۳]

اقدامات نظارتی

از مجموعه آموزه‌های امام(ع) می‌‌توان دریافت که ایشان بر بخش‎‌های مختلف حکومتی، به دو روش کلی نهان و آشکار نظارت می‌نمودند:

نظارت به روش نهان

امام(ع) در عهدنامه مالک اشتر از وی می‌خواهد که با گماردن مأموران مخفی برای نظارت و پیگیری امور کارگزاران، زمینه امانت‎داری و نرمی با مردم را آماده نماید: «ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعْمَالَهُمْ وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ»[۲۴]؛

یعنی: سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن، و جاسوسانی راستگو، و وفا پیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت‎داری، و مهربانی با رعیت خواهد بود.

امام علی(ع) در نظام مدیریتی خود، چنان بر کار مسئولان نظارت می‌کرد که اجازه کم‎ترین نافرمانی و بی‌عدالتی به آنان داده نشود. امام(ع) به محض دریافت گزارش بی‌عدالتی کارگزاران، به سرعت دست به اقدامات لازم و مناسب میزدند. این دقت و سرعت امام در نامه‌ای که در توبیخ عثمان بن حنیف، به خاطر حضورش در میهمانی یکی از ثروتمندان بصره نوشته، نمایان است[۲۵].

این نامه نمایانگر میزان دقت و حساسیت امام در نظارت کارگزارش است. به نحوی که امام، گرایش وی را به سرمایه‎داران تاب نمی‌آورد و فوراً او را توبیخ می‌کند.

نامه دیگری که امام(ع) به «مصلقة بن هبیرة شیبانی»، فرماندار اردشیر خره، از شهرهای فارس، نوشته بیان‎گر وجود مأموران مخفی امام‌(ع) برای نظارت بر کارگزاران می‌باشد[۲۶].

نمونه دیگری که نشان می‌دهد امام(ع) از روش نظارت مخفی بر کارگزارانش استفاده می‎‌نمودند، حتی کسانی که به آنان اعتماد دارند، قضیه شریح است: به امام(ع) گزارش دادند که شریح قاضی در کوفه خانه گران قیمتی خریده، و با شهادت شهود، قباله‌ای برای آن تنظیم کرده است چون خانه بالاتر از شأن یک کارگزار بود، مورد نکوهش امام‌(ع) قرار گرفت و حضرت(ع) نامه تندی به او نوشت[۲۷].

شیوه نهان و غیرعلنی در نظارت فوایدی دارد که یکی از آن‎ها، پیش‎گیری از خلاف و رفتار نادرست است. در این روش، گزارش کنندگان در محذورهایی که در شیوه مستقیم و آشکار نظارت وجود دارد، قرار نمی‌گیرند، و برای کارگزاران نیز امکان مخفی کردن امور و ظاهر‌سازی وجود ندارد.

علاوه بر این مسائل، در این روش به سرعت می‌‌توان جلوی کجی، انحراف و مناسبات نادرست را گرفت[۲۸].[۲۹]

نظارت علنی و آشکار

استفاده از شیوه نهان به معنای نفی شیوه‌‎های دیگر، از جمله شیوه نظارت و بازرسی آشکار و علنی نیست. بلکه در مواردی برای برخورد با خلاف و رفتارهای خودکامانه و چپاول‎گرایانه، لازم است با شیوه علنی با خلاف‎کار برخورد شود تا این‎گونه اعمال و رفتار در امارات و سازمان‌‎ها ریشه‎‌کن گردد. امیرمؤمنان علی(ع) در اصول مدیریتی خود از این شیوه نیز استفاده می‌کردند.

حضرت(ع) در نامه‌ای که به کعب بن مالک نوشت، به او فرمان داد تا منطقه‌ای را به شیوه علنی و آشکار بازرسی نماید، و از اعمال و رفتار کارگزاران آن منطقه جویا شود[۳۰].[۳۱]

نظارت بر بازار

بازار، تلاش‌‎های اقتصادی جامعه را عرضه می‌کند و داد و ستد در بازار شکل می‎‌گیرد، و بازاریان به گونه‌ای مستقیم با مردم در پیوندند؛ سلامت بازار، سلامت داد و ستد را در پی خواهد داشت. سلامت بازار، بهره‎وری درست مردم از فرایند تلاش‎‌های اقتصادی و معیشتی را در برخواهد داشت، و بی‎گمان اولین ضرر ناهنجاری در روابط نادرست در داد و ستد بازار، متوجه مردم خواهد بود.

علی(ع) به لحاظ اهمیت بازار و نقش‌‎آفرینی شگرف آن در اقتصاد و معیشت مردم، به گونه‌ای مستقیم بر بازار و چگونگی داد و ستد در آن، نظارت می‌کرد. آن بزرگوار هر روز صبح به بازار کوفه می‎‌رفت، و به تعبیر «راوی» چونان معلم کودکان، بازاریان را به تقوا و دوری از کم‎‌فروشی، دروغ، خیانت و ظلم سفارش می‌‎کرد. متونی که این نظارت مستقیم را گزارش کرده، بسی خواندنی و درس‎آموز است[۳۲]. امام(ع) در میان مسلمانان فریاد بر می‌آورد که در معامله «غش» نکنند احتکار را روا ندارند، انصاف را پیشه سازند و کالا را بدان گونه که هست، عرضه کنند، نیک نمایی نکنند، با مراجعه کنندگان با خلق و خوی انسانی برخورد کنند، به هنگام خرید کالا، فروشنده را کم‎ارزش نسازند، و چون آهنگ فروش چیزی داشتند، کالای خود را چنین و چنان وا ننمایند. همه این گفتارها و هشدارها و توصیه‌های امام(ع) به بازاریان در رعایت انصاف، عدالت و خلق و خوی انسانی و کرامت و رادمردی شایان توجه‌اند.

گزارش امام حسین(ع) نیز از نظارت امام علی(ع) بر بازار بسیار آوزنده و خواندنی است[۳۳].

نقل‌های بسیاری از روش نظارتی امیرمؤمنان(ع) بر بازار وارد شده که اهمیت این اصل را در سیره آن بزرگوار نشان می‌دهد[۳۴].

امیرمؤمنان(ع) علاوه بر نظارت مستقیم توسط خویش، بازار شهرها را با نیروهای نظارتی نیز، زیر نظر داشت، تا به مردم ستم روا ندارند و با گران‎فروشی و احتکار اساس نظام را تضعیف نکنند[۳۵].

بنابراین در سیستم حکومتی امام علی(ع) کنترل و نظارت یکی از اساسی‌ترین محورهای مدیریتی به حساب میآمد و امام، کار همه کارگزاران را به وسیله نیروهای مؤمن ارزیابی می‎فرمود و سریع و به موقع عکس العمل نشان می‌داد.[۳۶]

اقدامات جزایی

در سیره مدیریتی امیرمؤمنان(ع)، تجاوز به حقوق اجتماعی و دارایی‌‎های مردمی، جرم بزرگی بود و مجازات سنگینی در پی داشت. چنان‎چه پس از اجرای تمامی اقدامات پیشگیرانه از سوی امام، گزارش‎‌هایی مبنی بر ارتکاب جرایم و مفاسد کارگزاران، به دست امام می‎رسید، حضرت اقدامات سرکوب‎‌گرانه را اجرا می‌نمود.

در برابر مجازات‌‎ها و مفاسد رخ داده از سوی افراد مختلف، نیز(ع) امام سیره‎‌ای ویژه و کارآمد داشت. حضرت(ع) در تنبیه و مجازات مجرمان به نوع جرم ارتکابی، ویژگی‌های شخصیتی مجرمان و جایگاه اجتماعی آنان توجه داشت. در نگاه امیرمؤمنان(ع) مجازات باید درست، به اندازه و متناسب با جرم مجرم باشد تا تأثیری مثبت و سازنده از خود برجای گذارد: «الْإِفْرَاطُ فِي الْمَلَامَةِ يُشِبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجَةِ»[۳۷]؛ یعنی: افراط در سرزنش، آتش لجاجت را افزون می‌کند.

بنابراین امیرمؤمنان(ع) با در نظر گرفتن همه جوانب و به تناسب شناختی که از اطرافیان خود داشت، برخی از مجرمان را فقط با نوشتن نامه سرزنش‌‎آمیز[۳۸] و برخی را با برکناری از کار و برخی دیگر را با مجازات‎های سنگین‎تری چون تنبیه بدنی و زندانی کردن، اشتهار (مانند منذر بن جارود و ابن هرمه) و... مجازات می‌‎نمود.[۳۹]

سخت‌گیری نسبت به اقوام و یاران نزدیک

امیرمؤمنان(ع) در بخش‎هایی از عهدنامه مالک اشتر، به او دستور می‌دهد، در صورتی که یکی از نزدیکان او خیانت ورزید، با او چنین کند: «فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ»[۴۰]؛

یعنی: پس اگر یکی از آنان دستش را به خیانت گشود و گزارش دیده‎‌بانانت همگی بر خیانت او هم‎داستان بود، بدین گواه بسنده کن، و کیفر او را با تننبیه بدنی بدو برسان و آن‎چه به‌دست آورده بستان. سپس او را در جایگاه خواری بدار و خیانتکار شمار و طوق بدنامی را در گردنش آر.

امام(ع) نسبت به رفتارهای نزدیکان خود بسیار حساس بودند، چنان که در نامه‌ای به مصقله بن هبیره، که در مورد بیت‎ المال دست و دلبازی به خرج داده بود، می‌نویسد: «بَلَغَنِي عَنْكَ أَمْرٌ إِنْ كُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ إِلَهَكَ وَ عَصَيْتَ إِمَامَكَ أَنَّكَ تَقْسِمُ فَيْءَ الْمُسْلِمِينَ الَّذِي حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُيُولُهُمْ وَ أُرِيقَتْ عَلَيْهِ دِمَاؤُهُمْ فِيمَنِ اعْتَامَكَ مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِكَ فَوَالَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ كَانَ ذَلِكَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَكَ عَلَيَّ هَوَاناً وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِي مِيزَاناً فَلَا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّكَ وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ فَتَكُونَ مِنَ الْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا أَلَا وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَكَ وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ فِي قِسْمَةِ هَذَا الْفَيْءِ سَوَاءٌ يَرِدُونَ عِنْدِي عَلَيْهِ وَ يَصْدُرُونَ عَنْهُ»[۴۱]؛

یعنی: گزارشی از تو به من دادند که اگر چنان کرده باشی، خدای خود را به خشم آورده‌ای، و امام خویش را نافرمانی کرده‌ای، خبر رسید که تو غنیمت مسلمانان را که نیزه‌ها و اسب‎هایشان گرد آورده و با ریخته شدن خون‌هایشان به دست آمده، به اعرابی که خویشاوندان تواند، و تو را برگزیدند، می‎بخشی! به خدایی که دانه را شکافت، و پدیده‌ها را آفرید، اگر این گزارش درست باشد، در نزد من خوار شده و منزلت تو سبک گردیده است! پس حق پروردگارت را سبک مشمار، و دنیای خود را با نابودی دین آباد نکن، که زیان‎کارترین انسانی.

آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من یا پیش تو هستند در تقسیم بیت المال مساوی است، همه باید به نزد من آیند و سهم خود را از من گیرند.

امیرمؤمنان(ع) نسبت به بیت المال، بسیار دقت می‌کرد و در برابر کم و زیاد شدن چیزی از آن، به شدت عکس‎العمل نشان می‌داد. نقل شده یکی از دختران امام، از ابو رافع که خزانه دارد بیت المال بود، گردنبندی امانت گرفت و ضمانت کرد که پس از سه روز آن را بازگرداند. وقتی امام(ع) متوجه گردنبند شد، ابورافع را نکوهش کرد و دستور داد آن را به بیت المال بازگرداند وگرنه از جانب حضرت(ع) عقوبت می‌شود. امام(ع) سپس رو به ابورافع کرد و فرمود: «اگر دخترم آن را به صورت عاریه مضمونه نگرفته بود، اولین زن هاشمی بود که دستش به خاطر دزدی قطع میشد» وقتی دختر امام(ع) ین سخن را شنید و به پدرش اعتراض کرد که من فقط آن را عاریه گرفتم و قول دادم به بیت‎المال برگردانم، امام(ع) فرمود: «دخترم از حق کناره‌گیری نکن. آیا همه زنان مهاجر، در عید قربان می‌توانستند از این نوع مروارید استفاده کنند؟»[۴۲].

آن‎گاه که کارگزاران، چنین رفتاری را از رهبر جامعه، در برابر نزدیک‌ترین افرادش، ببینند، به خود جرأت تخلف نمی‌دهند و این مسأله، باعث کاهش قابل توجهی از جرایم و مفاسد خواهد شد.

نمونه دیگری که امام(ع) با نزدیکان خود، برخورد نمودند، واکنش ایشان در برابر دستدرازی ابن عباس، پسر عموی امیرمؤمنان(ع) است. امام(ع) نامه تندی به او نوشت و در ضمن آن فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي كُنْتُ أَشْرَكْتُكَ فِي أَمَانَتِي وَ جَعَلْتُكَ شِعَارِي وَ بِطَانَتِي وَ لَمْ يَكُنْ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِي أَوْثَقَ مِنْكَ فِي نَفْسِي لِمُوَاسَاتِي وَ مُوَازَرَتِي وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَيَّ فَلَمَّا رَأَيْتَ الزَّمَانَ عَلَى ابْنِ عَمِّكَ قَدْ كَلِبَ وَ الْعَدُوَّ قَدْ حَرِبَ وَ أَمَانَةَ النَّاسِ قَدْ خَزِيَتْ... خُنْتَهُ مَعَ الْخَائِنِينَ فَلَا ابْنَ عَمِّكَ آسَيْتَ وَ لَا الْأَمَانَةَ أَدَّيْتَ... فَاتَّقِ اللَّهَ وَ ارْدُدْ إِلَى هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ أَمْوَالَهُمْ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ ثُمَّ أَمْكَنَنِي اللَّهُ مِنْكَ لَأُعْذِرَنَّ إِلَى اللَّهِ فِيكَ وَ لَأَضْرِبَنَّكَ بِسَيْفِي الَّذِي مَا ضَرَبْتُ بِهِ أَحَداً إِلَّا دَخَلَ النَّارَ وَ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذُ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا وَ أُقْسِمُ بِاللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ مَا يَسُرُّنِي أَنَّ مَا أَخَذْتَهُ مِنْ أَمْوَالِهِمْ حَلَالٌ لِي أَتْرُكُهُ مِيرَاثاً لِمَنْ بَعْدِي فَضَحِّ رُوَيْداً فَكَأَنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ الْمَدَى وَ دُفِنْتَ تَحْتَ الثَّرَى وَ عُرِضَتْ عَلَيْكَ أَعْمَالُكَ بِالْمَحَلِّ الَّذِي يُنَادِي الظَّالِمُ فِيهِ بِالْحَسْرَةِ وَ يَتَمَنَّى الْمُضَيِّعُ فِيهِ الرَّجْعَةَ وَ لَاتَ حِينَ مَناصٍ»[۴۳]؛

یعنی: همانا من تو را در امانت خود شرکت دادم، و هم‎راز خود گرفتم، و هیچ یک از افراد خاندانم برای یاری و مددکاری، و امانت‎داری، چون تو مورد اعتمادم نبود. آن هنگام که دیدی روزگار بر پسرعمویت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورده، و امانت مسلمانان تباه گردیده... با دیگر خیانت کنندگان خیانت کردی. نه پسرعمویت را یاری کردی، و نه امانت‎ها را رساندی... پس از خدا بترس، و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنین نکنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد، که نزد خدا عذرخواه من باشد، و با شمشیری تو را می‎زنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید. سوگند به خدا! اگر حسن و حسین چنان می‌کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی‌دیدند و به آرزو نمی‌‎رسیدند تا آن‎که حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلی را که به دستم پدید آمده نابود سازم. به پروردگار جهانیان سوگند، اگر آن‎چه که تو از اموال مسلمانان به ناحق بردی، بر من حلال بود، خشنود نبودم که آن را میراث بازماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و اندیشه نما، فکر کن که به پایان زندگی رسیده‌ای، و در زیر خاک‎ها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آن‎جا که ستمکار با حسرت فریاد می‎زند، و تباه‎کننده عمر و فرصت‌ها، آرزوی بازگشت دارد اما «راه فرار و چاره مسدود است».[۴۴]

سخت‎گیری نسبت به والیان و کارگزاران دولتی

نامه‌ها و نقل‎های رسیده از شیوه جزایی امام علی(ع) حاکی از این است که مجازات‌‎های شدیدی را که امام، در مورد کارگزاران و کارکنان دولتی اتخاذ می‌کردند، برای اشخاص غیردولتی در نظر نمی‌گرفتند.

آن‎گاه که گزارشی از تخلف کارگزاری، به امام(ع) می‌رسید، حضرت(ع) در ابتدا نامه‌ای به فرد می‌‎نوشت و از او توضیح می‌‎خواست و چون جرمش به اثبات می‌رسید، در نامه‌ای جرمش را شرح می‌داد و او را احضار می‌نمود یا فرد امینی را برای مجازات او می‌فرستاد.

امام علی(ع) فرستاده‌ای را نزد زیاد فرستاد تا مالیات‎‌هایی را که جمع کرده بود، از او بستاند. زیاد به فرستاده گفت: کُردها مالیات‎ها را نابود کرده‌اند، اما تو این سخن را به امام(ع) نگو. امام چون از این ماجرا با خبر شد و دانست که زیاد دروغ گفته، نامه‌ای به او نوشت و فرمود: «فرستاده‎ام خبری شگفت به من داد، گفت که تو میان خود و او گفته‌ای که کُردها تو را برانگیخته‌اند تا بسیاری از خراج را بر خود شکسته‌ای و به او گفته‌ای که امیرمؤمنان را بدان خبر مده، ای زیاد به خدا سوگند همانا تو دروغ‎گویی و هر آینه اگر خراجت را نفرستادی چنان بر تو فشار آورم که تو را تهی‎دست و سنگین بار سازد جز آن‎که آن‎چه را از خراج نقض کرده‌ای، در عهده‌گیری»[۴۵].

شیوه‌های مجازات والیان مجرم، از سوی امیرمؤمنان، بسیار سرسختانه و در عین حال، اثربخش بود. امام(ع) در مواردی به شلاق زدن مجرم اقدام می‌کرد و همه اموالی را که در اختیار گرفته بود، به بیت المال باز می‎گرداند و گاه با شهره کردن فرد، درس عبرتی برای دیگر کارگزاران به شمار می‌آمد.

این مجازات در مورد «ابن هرمه» که خود، مأمور مراقبت و نظارت بازار اهواز بود، به جرم رشوه‎خواری‎اش، اجرا شد: «إِذَا قَرَأْتَ كِتَابِي فَنَحِّ ابْنَ هَرْمَةَ عَنِ السُّوقِ وَ أَوْقِفْهُ لِلنَّاسِ وَ اسْجُنْهُ وَ نَادِ عَلَيْهِ وَ اكْتُبْ إِلَى أَهْلِ عَمَلِكَ تُعْلِمُهُمْ رَأْيِي فِيهِ»[۴۶]؛

یعنی: هنگامی که نامه مرا خواندی، ابن هرمه را از نظارت بازار برکنار دار، و او را به مردم معرفی کن، و به زندانش افکن، و رسوایش ساز، و به همه بخش‌‎های تابع «اهواز» بنویس که من این‎گونه عقوبتی (شدید) برای او معین کرده‎‌ام.

امام علی(ع) این شیوه جزایی را به فرماندهان خود نیز سفارش می‎‌نمود تا در برابر مجرمان، آن را به کار برند و از به وجود آمدن ناهنجاری‌‎های ناشی از جرایم کارگزاران جلوگیری نمایند.[۴۷]

مسامحه در مجازات اشخاص غیردولتی

امام علی(ع) در بخش‌‎هایی از نامه مشهور خود به مالک اشتر، پس از آنکه به خطر وجود احتکار در جامعه، از سوی برخی بازرگانان، اشاره می‌کند، از او می‌خواهد با جرم آنان برخورد نماید: «وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِكَ أَنَّ فِي كَثِيرٍ مِنْهُمْ ضِيقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِيحاً وَ احْتِكَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَكُّماً فِي الْبِيَاعَاتِ وَ ذَلِكَ بَابُ مَضَرَّةٍ لِلْعَامَّةِ وَ عَيْبٌ عَلَى الْوُلَاةِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِكَارِ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صمَنَعَ مِنْهُ وَ لْيَكُنِ الْبَيْعُ بَيْعاً سَمْحاً بِمَوَازِينِ عَدْلٍ وَ أَسْعَارٍ لَا تُجْحِفُ بِالْفَرِيقَيْنِ مِنَ الْبَائِعِ وَ الْمُبْتَاعِ فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ بِهِ وَ عَاقِبْهُ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ»[۴۸]؛

یعنی: این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگ‎نظر و بد معامله و بخیل و احتکار کننده‌اند، که تنها با زورگویی به سود خود می‎اندیشند و کالا را به هر قیمتی که می‌خواهند، می‎فروشند، که این سودجویی و گران‎فروشی برای همه افراد جامعه زیان‎بار، و عیب بزرگی بر زمامدار است. پس، از احتکار کالا جلوگیری کن، که رسول خدا(ص) از آن جلوگیری می‌کرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامی، به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخ‌هایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند، کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود، اما در کیفر او اسراف نکن.

نکته قابل توجه در نامه امام این است که، امام(ع) از مالک می‌خواهد که در برابر جرایم بازرگانان محتکر، زیاد‎ه‎روی نکند و به نحوی برخورد نکند که به تشکیلات اقتصادی جامعه، آسیب وارد کرده، سرمایه‌گذاری را کاهش دهد. شاید علت این برخورد، این باشد که ممکن است مجازات‎های شدید و خشن سبب ترس آنان از سرمایه‌گذاری و در نتیجه، کاهش آن و خروج سرمایه از جامعه شود. این در حالی است که کارگزاران، به اموال عمومی دستبرد زده‌اند و به ملت و دولت، که آنان را امین دانسته‌اند، پشت کرده و خیانت ورزیده‌اند [۴۹].[۵۰]

منابع

پانویس

  1. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  2. «و دارایی‌های همدیگر را میان خود به نادرستی مخورید و آنها را (با رشوه) به سوی داوران سرازیر نکنید تا بخشی از دارایی‌های مردم را آگاهانه به حرام بخورید» سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  3. «خداوند خرید و فروش را حلال کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.
  4. «دارایی‌های یکدیگر را میان خود به نادرستی نخورید مگر داد و ستدی با رضای خودتان باشد» سوره نساء، آیه ۲۹.
  5. «و تجارتی که از کساد آن بیم دارید» سوره توبه، آیه ۲۴.
  6. ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۱ و۵۲.
  7. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  8. ابن الطقطقی، محمد بن علی بن طباطبا، الفخری فی الآداب السلطانیة و الدول الاسلامیة، ص۱۰۲.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷.
  10. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۲۵؛ ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۹۸.
  12. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۹۶.
  13. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  14. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  15. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  16. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  17. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  18. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۲۶.
  19. «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.
  20. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  21. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  22. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  23. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  24. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  25. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۵.
  26. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۳.
  27. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۳.
  28. ر.ک: دلشاد تهرانی، رایت درایت، اخلاق مدیریتی در عهدنامه مالک اشتر، ص۱۸۷؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، دولت آفتاب: اندیشه سیاسی و سیره حکومتی علی(ع)، ص۴۴۴.
  29. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  30. نک: تستری، محمدتقی، بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۵۵۷؛ میر جهانی طباطبایی، سید حسن، مصباح البلاغة فی مشکاة الصیاغه، ج۴، ص۱۵۸؛ محمودی، محمدباقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج۴، ص۱۴۱؛ نیز ر.ک: یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ص۲۰۴ و۲۰۵، با اندکی تغییر در الفاظ.
  31. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  32. نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۵۱؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۷، ص۶؛ مجلسی، محمدباقر، ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج۱۰، ص۴۶۰؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج۱۷، ص۴۳۸؛ مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۱۹، ص۱۳۳.
  33. ر.ک: ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، ص۲۳۸-۲۳۹؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۶، ص۱۵۷.
  34. ر.ک: تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۸؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۳، ص۲۳۵؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص۱۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۱۰.
  35. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۲؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۷، ص۳۷۹.
  36. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  37. آمدی تیمی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۲۲۳؛ در مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۴ و ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۸۴ آمده است: «يَشُبُّ نِيرَانَ اللَّجَاجِ».
  38. مانند نامه‌ای که عثمان بن حنیف، فرماندار بصره، نوشت و او را به خاطر شرکت در یک مهمانی اشرافی سرزنش نمود. ن.ک: سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۵.
  39. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  40. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  41. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۳.
  42. ابن شهر آشوب، المناقب، ج۲، ص۱۰۸؛ مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۱۰، ص۲۳۴؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج۱۵، ص۵۵۴؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۱۰، ص۱۵۲.
  43. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۴۱.
  44. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  45. ن.ک: بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، ج۲، ص۱۶۲؛ یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۴.
  46. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، ج۲، ص۵۳۲؛ نوری طبرسی، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل و مستبط المسائل، ج۱۷، ص۳۷۹.
  47. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».
  48. سید رضی، نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  49. سرکشیان، محمد حسین، «سازوکارهای مبارزه با مفاسد اقتصادی در نظام حکومتی امام علی(ع)»، مجله کارآگاه، ش۷، ص۷۶.
  50. ترابی، فاطمه، مقاله «ارتقاء و توسعه اقتصادی به کمک مبارزه با نابسامانی‌های اقتصادی در سیره امیرالمؤمنین علی».