عاشورا در تاریخ اسلامی

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

روز شهادت امام حسین(ع) و مهم‌ترین زمان برگزاری عزاداری‌های شیعیان

«عاشورا» یا «عاشور»، از ریشه عشر، در لغت به معنای دهم و اصطلاحاً نام دهمین روز از ماه محرم و روزی بسیار مهم در فرهنگ اسلامی به ویژه نزد شیعیان است. عاشورا از عناصر اصلی و بنیادین فرهنگ شیعی است و عبارت مشهور كلّ يوم عاشورا (هر روز عاشورا است) نیز از شعارهای مشهور شیعه به شمار می‌رود. بعضی از واژه‌شناسان، عاشورا را کلمه‌ای عبرانی و مُعَرِّب واژه «عاشور» دانسته‌اند که در زبان عبری برای نامیدن روز دهم ماه «تشرین» - از ماه‌های تقویم رومی - به کار می‌رود. اهمیت این روز برای شیعیان به دلیل واقعه ۱۰ محرم سال ۶۱ ق (۲ آبان ۵۹ ش/ ۱۰ اکتبر ۶۸۰م) و شهادت امام حسین(ع) و یارانش در سرزمین کربلا پس از نبرد با سپاهی از کوفیان به فرماندهی عمر بن سعد است.

شیعیان در طول تاریخ، این روز را روز سوگ و مصیبت دانسته و طولانی‌ترین و گسترده‌ترین عزاداری‌ها را در آن برگزار کرده‌اند. در تقویم رسمی ایران و برخی از دیگر کشورها از جمله عراق، افغانستان، پاکستان و هند این روز تعطیل رسمی است.

برخی روز عاشورا را معادل «یوم کیپور» در یهودیت دانسته‌اند که روز بازگشت موسی(ع) از کوه سینا، روز آمرزش و مهم‌ترین جشن یهودیان است و در آن به عنوان کفاره گناهان آیین قربانی انجام می‌شود. در برخی منابع اهل سنت روایاتی نقل شده که در آنها روز عاشورا روزی مبارک دانسته شده و فضیلت‌هایی (ازجمله رخ‌دادن مجموعه‌ای از وقایع تاریخی دینی مهم برای آن ذکر شده است. طبق این روایات، عاشورا روز آفریده شدن زمین و آسمان، آفریده شدن قلم، آغاز پیامبری آدم(ع)، ازدواج آدم و حوا، سجده فرشتگان بر آدم، سکونت آدم در بهشت، پذیرفته شدن توبه آدم، قرارگرفتن کشتی نوح(ع) بر کوه جودی، بازگردانده شدن سلطنت به سلیمان(ع)، شکافته شدن دریا برای موسی(ع) و یارانش و غرق شدن فرعون و سپاه او، پذیرفته شدن توبه یونس(ع) و بیرون آمدن او از شکم ماهی، رفع مصائب ایوب(ع)، بیرون آمدن یوسف(ع) از چاه و برگزیده شدن زکریا(ع) به پیامبری و رخدادهای مهم دیگری از این سنخ دانسته شده است که ارزشی برابر با ۷۰ عید دارد. همچنین در منابع مذکور، روایاتی در باب استحباب روزه‌داری در عاشورا آمده است. ازجمله ابوعیسی ترمذی در شمائل النبی از عایشه نقل کرده است که: «در زمان جاهلیت، قریش روز عاشورا را روزه می‌گرفتند. پیامبر(ص) آن روز را روزه می‌داشت. پس چون به مدینه آمد، خود این روز را روزه گرفته و فرمان به روزه گرفتن در آن روز داد. اما هنگامی که روزه رمضان واجب شد، روزه عاشورا رها شد. هرکس می‌خواست، به عنوان روزه مستحبی آن روز را روزه می‌گرفت و هرکس نمی‌خواست روزه نمی‌گرفت».

بر همین مبنا برخی مسلمانان غیرشیعه، عاشورا را روزی مبارک و مقدس می‌دانستند، در آن جشن می‌گرفتند و آذوقه سالانه خود را خریداری می‌کردند. چنان که ابن‌کثیر گزارش می‌کند «نواصب در روز عاشورا غذاهای مختلف می‌پختند و غسل می‌کردند و لباس‌های فاخر و نو بر تن می‌کردند و به شادی و سرور می‌پرداختند». برخی گزارش‌ها از جمله گزارش ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه نشان می‌دهد این رسم تا چند قرن پس از سقوط امویان نیز رواج داشته است. امروزه هم روزه‌داری در عاشورا در بین اهل سنت مستحب دانسته می‌شود و در برخی کشورهای اسلامی، این روز، روز سرور و جشن است. اما به باور شیعیان و برخی از علمای اهل‌سنت (نظیر ابوالفرج ابن‌جوزی و محمد عبدالرئوف مناوی)، مبارک بودن روز عاشورا، بدعت، باوری جعلی و از اقدامات بنی‌امیه برای تحریف تاریخ و از یادبردن واقعه عاشورا است. همچنین روزه‌داری در این روز، از نظر فقه شیعه مکروه است. روایاتی از امامان شیعه در مذمت عید دانستن عاشورا و در مقابل تأکید بر عزاداری در این روز نقل شده است. از جمله در علل‌الشرائع از امام رضا(ع) نقل شده است: «هرکس در روز عاشورا کسب روزی و رفع نیازهای خود را ترک کند، خداوند نیازهای دنیا و آخرتش را برآورده می‌سازد و هرکس روز عاشورا روز مصیبت و غم و گریه‌اش باشد، خداوند روز قیامت را روز شادی و سرور او قرار خواهد داد و چشمان او را به دیدن ما در بهشت روشن خواهد کرد». در زیارت عاشورا - که به امام باقر(ع) منسوب است- نیز جشن گرفتن و تبرک جستن در این روز، به بنی‌امیه، آل‌زیاد وآل مروان نسبت داده شده است. به نظر می‌رسد یکی از دلایل تأکید بسیار امامان شیعه بر اقامه عزاداری در عاشورا، مقابله با همین رسم و تلاش برای زنده نگاه‌داشتن یاد واقعه عاشورا بوده است.

در دوره‌های حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس، عزاداری عاشورا به جهت محدودیت‌های سیاسی - اجتماعی شیعیان بیشتر به صورت مخفیانه و در منازل شخصی برگزار می‌شد. نخستین بار پس از به قدرت رسیدن دولت شیعی آل‌بویه و مشخص در سال ۳۵۲ ق و در بغداد بود که شیعیان توانستند عزاداری روز عاشورا را به صورت علنی برگزار کنند. از آن مقطع به بعد، برگزاری این آیین متأثر از سیاست‌های مذهبی حکومت‌های مختلف، فراز و نشیب‌های بسیاری داشته است. در مقاطعی ممنوع بوده و در مقاطعی دیگر آزادانه برگزار شده است. در ایران، از زمان استقرار حکومت شیعی صفویه تا امروز، به جز برخی مقاطع کوتاه از جمله سال‌های پایانی سلطنت رضاشاه، عزاداری عاشورا در گستره وسیع برگزار شده است. تنوع و تکثر آیین‌ها، رسوم و آداب این عزاداری در کشورهای مختلف، آن را به عنوان شعار و نماد شیعه، و در کشورهایی مانند ایران همچنین به آیینی ملی و مردمی تبدیل کرده است.

در منابع حدیثی شیعی (مانند اقبال الاعمال) مجموعه آداب و عباداتی برای شب و روز عاشورا توصیه شده است. از جمله آداب و مستحبات این روز، خواندن زیارت عاشورا، خواندن نماز مخصوص، تعزیت گفتن به یکدیگر با عبارت «أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَنَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ‌»، پرهیز از طعام (و نه روزه‌داری)، ترک خنده و شادی و لعن فرستادن بر قاتلان امام حسین(ع) از جمله با عبارت «اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ‌» است. همچنین طبق برخی روایات، عاشورا روز ظهور امام زمان(ع) دانسته شده است.

علاوه بر شیعیان، برخی از اهل سنت و حتی عده‌ای از پیروان مذاهب دیگر نظیر مسیحیان نیز روز عاشورا را محترم داشته و گاه در آن عزاداری می‌کنند. عبدالجلیل رازی- عالم شیعه قرن ششم - در کتاب نقض گزارش‌هایی از برگزاری مراسم عزاداری عاشورا و ذکر مصیبت امام حسین(ع) در مجامع سنی در شهرهای بغداد و اصفهان و توسط علمای اهل سنت در زمان خود ارائه داده است.

در کشورهای مختلف، شیعیان با برگزاری آیین‌های متنوع این روز را گرامی می‌دارند. البته در برخی کشورها، آیین‌های روز عاشورا به مرور زمان از مضمون سوگوارانه خود خارج شده و امروزه گاه مراسم این روز در قامت فستیوال ملی برگزار می‌شود؛ مانند مراسم «حُسَی» در ترینیدادوتوباگو و مراسم «تابوت» در مناطقی از اندونزی، علاوه بر برگزاری آیین‌های عزاداری‌های مختلف، برخی آیین‌ها هم منحصراً به این روز تعلق دارند. از جمله قمه‌زنی - که زمان اصلی برگزاری آن معمولاً صبحگاه عاشورا است-، خیمه‌سوزی، مقتل‌خوانی و «جلوس ذوالجناح» (در پاکستان) را می‌توان نام برد. شب عاشورا آخرین شب دهه محرم و اوج مراسم‌های سینه‌زنی و دسته‌روی شبانه عزاداران در معابر عمومی است. عزاداران در این شب - که آخرین شب حیات امام حسین(ع) است - نوحه‌های مخصوصی می‌خوانند؛ به عنوان نمونه «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است / مکن ای صبح طلوع// عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است / مکن ای صبح طلوع».

اطعام و نذردادن نیز از رسوم رایج در روز عاشورا است که در مناطق مختلف، متأثر از فرهنگ و آداب محلی، صورت‌های مختلفی دارد. برخی غذاهای نذری خاص هم اختصاصاً در عاشورا تهیه و توزیع می‌شوند؛ از جمله «آش حسین» در میبد، «آش عاشورا» در مناطقی از تهران، «آش قنبید» در دستجرد قم، «آش هویج» در شبستر و «حلیم حسین» در رفسنجان و بیجار.[۱].

پیشینه‌شناسی عاشورا

در شناخت پیشینه عاشورا توجه به دو متغیر مهم است:

  1. جاهلیت.
  2. ملوکیّت.

جاهلیت

هنوز زمان زیادی از رحلت رسول خدا(ص) نگذشته بود که تحولاتی در حال روی دادن بود که با اقدامات بیست و سه سالۀ پیامبر و خون دل‌های وی در این مدّت متفاوت و متناقض بود. اما این تحولات از سوی دیگر در هماهنگی با گذشته‌ای بود که همّ و غم پیامبر در پی تخریب آن گذشته جاهلی بود. حیات جاهلی دارای شاخصه‌های منحصر به فردی بود که قرآن کریم بارها آن شاخصه‌ها را مورد ملامت قرار داده بود.

شاخصه‌هایی همانند: جنگ و غارت، افتخار به حسب و نسب و قوم و قبیله: ﴿أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ[۲] پست شمردن جنس مؤنث تا آنجا که به زنده به گور نمودن دختران شهرت یافتند؛ ﴿بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ[۳]، فساد و فحشا، می‌گساری و شرب خمر، قمار و.... امام علی(ع) در خطبه‌های متعددی دوران جاهلی را این‌گونه ترسیم می‌کند: «أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ»[۴].

آری به راستی که آنان در عرصه سیاست، اسیر و گرفتار نادانی همه‌جانبه و همه‌سویه بودند. با تأمل در حیات سیاسی - طبقاتی قبیله، درستی فرمایش امام علی(ع) آشکارتر می‌گردد. رهبریِ سیاسی قبیله در ارتباط عمیق و ناگسستنی با ساختار طبقاتی قبیله بود. مردمان قبیله به سه بخش تقسیم می‌شدند:

  1. خُلّص: فرزندان اصیل قبیله که به لحاظ خون و نژاد، اعضای درجه یک محسوب می‌شدند.
  2. مَوالی: اعضای درجه دوم قبیله بودند که به جهت همسایگی و یا بستن پیمان، عضویت قبیله را پذیرفته بودند.
  3. عبید: اسرا و بندگانی بودند که اعضای درجه سوم قبیله به شمار می‌آمدند[۵].

بدیهی است که با وجود چنین ساختاری رهبریِ سیاسی هرگز به جز از افراد درجه اول تعلق نمی‌گرفت. علاوه بر آن گفتنی است که در تعیین و نصب رهبر سیاسی هرگز به صلاحیت و شایستگی و... توجه نمی‌شد و آنچه که به عنوان یک اصل پذیرفته شده بود سن و سال بیشتر بود.

رحلت رسول خدا(ص) این عقب‌گرد را تشدید نمود و جامه واقعیت بر هشدار آیۀ قرآنی - که سابقاً ذکر شد - پوشاند. حضرت علی(ع) از این فاجعه و عقب‌گرد پس از رحلت پیامبر(ص) چنین یاد می‌کند: «حَتَّى إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ(ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَى الْأَعْقَابِ وَ غَالَتْهُمُ السُّبُلُ وَ اتَّكَلُوا عَلَى الْوَلَائِجِ وَ وَصَلُوا غَيْرَ الرَّحِمِ وَ هَجَرُوا السَّبَبَ الَّذِي أُمِرُوا بِمَوَدَّتِهِ وَ نَقَلُوا الْبِنَاءَ عَنْ رَصِّ أَسَاسِهِ فَبَنَوْهُ فِي غَيْرِ مَوْضِعِهِ مَعَادِنُ كُلِّ خَطِيئَةٍ وَ أَبْوَابُ كُلِّ ضَارِبٍ فِي غَمْرَةٍ»[۶].

با رحلت رسول خدا(ص) پدیده سقیفه بنی‌ساعده را می‌توان به عنوان اولین و در عین حال مهم‌ترین نشانه بازگشت به دوران جاهلی دانست،؛ چراکه در سقیفه آنچه در زمینه سیاسی رخ نمود تعیین رهبر سیاسی به سنّت جاهلی بر اساس حیات طبقاتی - سیاسی قبیله بود.

دیگر نشانه برگشت جاهلی که بر اساس حیات طبقاتی - سیاسی قبیله پی‌ریزی شد، تبعیض اقتصادی در میان مسلمانان بود؛ همان‌گونه که در قبیله، اعضا به سه بخش سلسله مراتبی تقسیم می‌شدند، خلیفه دوم به بهانه فضیلت مجاهدان بدر و احد، سیاست تبعیض اقتصادی را در امت اسلامی پیش گرفت و چنین سیاستی در زمان خلیفه سوم تثبیت و نهادینه شد تا جایی که این سیاست نهایتاً فاصله‌ای عمیق از فقر و ثروت میان مسلمانان پدید آورد. تبعیض قومی و نژادی، دیگر شاخصۀ حیات سیاسی - طبقاتی قبیله بود که با لباسی دیگر پس از رحلت رسول خدا(ص) عیان گردید. زمانیکه خلیفه دوم به خلافت رسید - با توجه به زمینه‌های فکری آن دوران - چندین بخشنامۀ‌خیلی مهم صادر کرد که جنبۀ نژاد پرستی و قومیت‌گرایی داشت. بر اساس بعضی از این دستور العمل‌ها - مثلاً - ورود عجمی‌ها به مدینه ممنوع شد و آنان از بعضی امتیازات اجتماعی که به موجب قرآن از آن برخوردار بودند محروم شدند[۷].

شهید مطهری در مورد سیاست امویان - که با به خلافت رسیدن عثمان روز به روز تقویت گردیدند و نهایتاً زمام امور مسلمین را بر عهده گرفتند - می‌نویسد: «معاویه و اموی‌ها برای تقویت دو اصل کوشش بسیار کردند: یکی امتیاز نژادی ای که عرب را بر عجم ترجیح می‌داد و دیگر ایجاد فاصله طبقاتی ای که بعضی مانند: عبدالرحمن بن عوف و زبیر، صاحب الاف والوف شدند و بعضی فقیر و صُعلوک باقی ماندند»[۸]. اسلام پس از رسول خدا(ص) چنین روندی را طی نمود تازمانی که عنان خلافت در اختیار صاحب حقیقی آن قرار گرفت، اما آن زمانی بود که دیگر بر اسلام، لباس وارونه پوشانده شده بود: «لُبِسَ الْإِسْلَامُ لُبْسَ الْفَرْوِ مَقْلُوباً»[۹]؛

امام علی(ع) در دوران حکومت خود با انبوهی از مسایل و مشکلات اقتصادی، انحرافات دینی، فساد داخلی، بحران سازی‌ها و جنگ‌های داخلی قاسطین، مارقین، ناکثین و.. روبه رو بود. بدیهی است که با وجود چنین مشکلاتی امام(ع) امکان آن را نمی‌یافت تا در دوران حکومت کوتاه چهار سال و نه ماهه خویش، لباس راستین را بر تن اسلام برگرداند.[۱۰]

ملوکیت

خلافت - که برآمده از زمینه‌های جاهلی بود - زمینِ مناسب و مساعدی برای افشاندن بذرهای سلطنت و پادشاهی بود. طُلَقا با اغتنام فرصت به دست آمده از جریان خلافت - که جریان انحرافی در اسلام بود - اولین جوانه‌های ملوکیت و پادشاهی را به بار نشاندند. دست یابی طلقا به قدرت، با یزید بن ابی سفیان در زمان ابوبکر آغاز گردید و پس از مرگ وی، خلیفه دوم معاویة بن ابوسفیان را به جای برادرش بر حکومت شام منصوب کرد و عنان مردم شام را - که بخشی از قلمرو حکومت اسلام بودند - در دست بنی‌امیه قرار داد.

هرچند سنگِ بنای اولیه قدرت‌طلبی و دست‌یازی امویان - که جریان ملوکیت را در سر می‌پروراندند - در زمان ابوبکر و عمر گذاشته شد، اما نهایتاً با درگذشت خلیفۀ دوم، این جریان در زمان خلیفۀ سوم رو به گسترش و تکامل نهاد. خلافت سیزده ساله عثمان، مأمن و مأوایی برای رشد و گسترش جریان ملوکیت بود. جریان پادشاهی، پی‌ریز ساختار تازه قدرت در اسلام گشت. ساختار نوین سلطنت برآمده از جریان خلافت - که خود زاده جریان جاهلی بود - به تدریج پس از گماردن معاویه به حکومت شام از سوی عمر (خلیفه مسلمانان) پدید آمد. هرچند عُمر نگرانی خود را از عمال و سیره معاویه که خود را در کسوت پادشاهان در می‌آورد اظهار می‌داشت، اما این نگرانی هرگز سودی نبخشید.

عمر در مورد رفتار شاه‌مآبانه معاویه به اطرافیان خود می‌گفت: «شما از کسرا و قیصر می‌گویید در حالی که معاویه در میان شماست»[۱۱].

نزدیکی و مجاورت شام با روم از سویی و ارتباط گسترده شامیان با ایران از سوی دیگر که هر دو کشور در ساختار قدرت شاهانه گرفتار بودند - از دیگر عوامل تأثیرگذار بر خُلق و خوی معاویه بود تا بر این ساختارِ بی‌قید و بند از تمامی شرایط اخلاقی، سیاسی و مذهبی روی خوش نشان داده و خود را در چنین ساختاری خوش نشین نماید. ابن حجر هیثمی در این باره می‌نویسد: «در دوران خلافت عمر، معاویه با جمعی به نزد عمر آمد و با وی به حج رفت. عمر از زیبایی چهره‌ها و لباس‌ها به شگفتی آمده بود. معاویه (در پاسخ این شگفتی) گفت: ای امیرالمؤمنین! زیبایی چهره‌ها و اندام ناشی از این است که ما در سرزمینی آباد زندگی می‌کنیم.. عمر در پاسخ وی گفت: سبب این وضعیت، خوش خوری شما در غذاها و آشامیدنی‌هاست و از دیگر سوی، نیازمندانی که در پشت درها مانده‌اند»[۱۲].

یعقوبی در ترسیم جریان ملوکیت در اسلام می‌نویسد: «معاویه نخستین کس در اسلام بود که نگهبانان و پاسبانان و دربانان گماشت و پرده‌ها آویخت و منشیان نصرانی استخدام کرد و جلو خود حربه راه می‌برد و از مقرری زکات گرفت و خود روی تخت نشست و مردم زیر دست او، و دیوان خاتم را تأسیس کرد و دست به ساختمان زد... و مال‌های مردم را مصادره کرد و آنها را برای خویش گرفت»[۱۳]. بنابر نقل ابن ابی الحدید: معاویه حریر می‌پوشید و در ظروف طلا و نقره می‌آشامید[۱۴] و در این باره هیچ ابایی نداشت که علناً بگوید: منم نخستین پادشاه[۱۵].

فرو غلتیدن در دامان سلطنت و ملوکیت، به بازی گرفتن دین و سخره آن بود. اقامه نماز جمعه در روز چهارشنبه، نشسته خطبه خواندن و خواندن خطبه نماز عید فطر را قبل از نماز از ثمرات چنین جریانی بود؛ چنان‌چه در تاریخ الخلفا آمده است: «شرایط فیزیکی معاویه چنان دگرگون شده بود که به علت لایه‌های متراکم چربی و گوشت که او را در برگرفته بود و شکمی آویخته که مجال تحرک به او نمی‌داد. او نخستین کسی بود که هنگام خطبه خواندن، نشسته خطبه می‌خواند»[۱۶].

با مرگ معاویه در سال شصت هجری، روند بیست سالۀ ملوکیت به یزید، زاده معاویه واگذار گردید. اگر معاویه فساد و فحشای خود را در پوششی از ریا انجام می‌داد، یزید هیچ ابایی نداشت که این فساد و فحشا عیان و علنی باشد. سگ بازی، میمون بازی و برپایی مجالس رقص از سوی پادشاه اسلامی، حکایت گر انحطاط روزافزون جامعۀ اسلامی در گرداب کثیف و متعفن جاهلیت، خلافت و ملوکیت بود.[۱۷]

منابع

پانویس

  1. مظاهری، محسن حسام، مقاله «عاشورا»، فرهنگ سوگ شیعی ص ۳۳۷.
  2. «زیاده‌خواهی شما را سرگرم داشت * تا با گورها دیدار کردید» سوره تکاثر، آیه ۱-۲.
  3. «که به کدام گناه او را کشته‌اند؟» سوره تکویر، آیه ۹.
  4. «شما گروه عرب دارای بدترین دین بودید و در بدترین جامعه زندگی می‌کردید. در میان سنگ‌های سخت و مارهای ناشنوا سکنا داشتید. آب‌های تیره می‌آشامیدید و غذای خشن می‌خوردید، خون یک دیگر را می‌ریختید و با خویشاوندان خود قطع رابطه می‌نمودید. بت‌ها در میان شما برای پرستش نصب شده و گناهان و انحراف‌های سخت به شما بسته بود» نهج البلاغه، خطبه ۲۶.
  5. یحیی الجبوری، الجاهلیه، ص۵۹ - ۶۰.
  6. «همین که خداوند جان رسول خدا(ص) را تحویل گرفت گروهی به اعقاب (گذشته‌ها) برگشتند و در انحراف فرو رفتند و بر عناصر نفوذی جاهلیت تکیه زدند و به بیگانگان پیوستند و از آنان که مأمور به دوستی‌شان (و وسیله ارتباطشان با حق) بودند، بریدند و ساختار اسلام را از بنیان جا به جا کردند و در غیر جایگاهش - در کانون خطاها و گناهان و غوطه ور در فساد و تباهی - قرار دادند» عبدالمجید معادیخواه، فرهنگ آفتاب، ج۴، ص۱۶۸.
  7. علی محمد ولوی، «زمینه‌های اجتماعی واقعه عاشورا»، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره یک، ص۲۰۵.
  8. مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج۲، ص۲۴.
  9. نهج البلاغه، خطبه ۱۰۸.
  10. آل سید غفور، سید محسن، مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا» فرهنگ عاشورایی ج۸ ص ۱۸.
  11. رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ص۷۶.
  12. عطاء الله مهاجرانی، پیام‌آور عاشورا، ص۵۰.
  13. ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دکتر محمد ابراهیم آیتی، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۶.
  14. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۳۰.
  15. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۵، ص۱۳۰.
  16. عطاء الله مهاجرانی، پیام‌آور عاشورا، ص۵۱.
  17. آل سید غفور، سید محسن، مقاله «کارکردهای سیاسی عاشورا» فرهنگ عاشورایی ج۸ ص ۲۳.