فدک
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل فدک (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مالکیت فدک
- فدک دهکدهای آباد و نام منطقهای حاصلخیز در۱۳۰ کیلومتری مدینه در شرق خیبر است که در سال ۷ هجری بدون خونریزی به دست پیامبر(ص) فتح شد. بنابر حکم صریح قرآن سرزمینهایی که بدون درگیری نظامی به فتح مسلمانان درآیند، "فیئ" و ملک شخصی پیامبر(ص) میشوند و مسلمانان دیگر حقّی در آن ندارند و پیامبر(ص) میتواند هرگونه مصلحت بداند درباره آنها تصمیم بگیرد. پس از نزول آیۀ ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ﴾[۱] پیامبر به فرمان خدا در زمان حیات خویش فدک را به فاطمه زهرا(س) بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که امیرمؤمنان(ع) و ام ایمن گواهان آن بودند. حضرت زهرا(س) نمایندهای برای خود برگزید که امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به فرمان او درآورد. فدک در سه سال پیش از وفات پیامبر در دست فاطمه(ع) بود و بنی هاشم از محصول آن بهره میبردند[۲].
غصب فدک
- پس از رحلت پیامبر(ص) خلیفۀ اول، نماینده حضرت زهرا(س) را اخراج کرد و فدک را به بهانۀ حدیث ساختگی نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ[۳] به تصرف خویش درآورد[۴].
- امیرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) از راههای گوناگون کوشیدند فدک را بازپس گیرند و برای اثبات مالکیت خود، استدلال و احتجاج کردند. حضرت زهرا(ع) هم در خطبۀ معروف خویش از غصب آن انتقاد مینماید و با استناد به آیات قرآن، ادعای آنان را در اینکه پیامبر ارث باقی نمیگذارد ردّ میکند[۵]. علاوه بر اینکه فدک مدتها در اختیار حضرت فاطمه(س) بود و از این رو، نیازی نبود آن حضرت برای اثبات مالکیت خویش بینه اقامه کند؛ اما از او بینه خواستند. سرانجام، با اینکه حضرت فاطمه(س) بینه و شاهد اقامه کرد نپذیرفتند و فدک را بازنگرداندند، فاطمه(س) با ابوبکر قهر کرد و دیگر هیچگاه با او سخن نگفت. فدک از آن پس چند بار دست به دست گشت. سرانجام در زمان خلافت مأمون عباسی به گونۀ رسمی و مستند به مالکیت فرزندان زهرا(س) درآمد[۶].
اهداف غصب فدک
- فدک خیلی بزرگ بود، نخلهای آن به تعداد نخلهای کوفۀ امروز و محصول خرمای آن بیشتر از خیبر بود و ابوبکر و عمر هدفشان از جلوگیری فاطمه از تصرّف آن این بود که علی(ع) به کمک محصولات و غلّۀ آن در مخاصمهای که دربارۀ خلافت داشت قدرت نگیرد، ازاینرو در پی فدک، فاطمه و علی و سایر بنیهاشم و بنی مطّلب را از حقّشان نسبت به خمس جلوگیری کردند، چراکه انسان تهیدست، همتش هم سست و خودش خوار میشود و در پی کسبوکار میرود و ریاستطلبی و حکومت را رها میکند[۷].
- غصب فدک جنبۀ سیاسی داشت و میخواستند دست اهل بیت را از امور مالی کوتاه کرده و پشتوانۀ اقتصادی آنان را ضربه بزنند. فدک پیوسته در تاریخ به عنوان نشانهای روشن از ظلم به اهل بیت مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرّف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاهکردن دست اهل بیت از آن، نمادی از کنار گذاشتن سیاسی بوده و فدک مترادف با حکومت شده است. گواه این مطلب، سخن موسی بن جعفر(ع) به هارون الرشید است که فدک را همۀ قلمرو و وسعت اسلام دانست که حقّ خاندان پیامبر بوده و دیگران غصب کردهاند[۸]. فاطمه(س) نیز با طرح مسألۀ فدک به عنوان نشانهای از غصب و زور رژیم، میکوشید تا حکومت را محکوم کند و پافشاری ایشان از اینرو بود، نه به خاطر ارزش اقتصادی آن[۹].
- بنابراین، فدک برای شیعیان تنها یادآور یک نزاع مالی نیست؛ بلکه نمادی از مظلومیت حضرت فاطمه(س) و امام علی(ع) است که با نام آنان گره خورده و ارزش اعتقادی یافته است.
فدک در گذر تاریخ
- بعد از امیرالمؤمنین(ع) معاویه، فدک را به مروان بن حکم داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن مروان بن حکم، فدک دوباره به تصرف او درآمد و آن را به پسرش عبدالعزیز بخشید و از او به پسرش عمر بن عبدالعزیز رسید که با توجه به اوضاع سیاسی دوران خود، فدک را به اولاد فاطمه(س) برگرداند؛ اما پس از وی پادشاهان اموی، فدک را پس گرفتند. سفاح خلیفه عباسی، فدک را به فرزندان فاطمه(س) داد؛ اما منصور، آن را پس گرفت. در روزگار مأمون، گروهی از سادات به وی شکایت بردند که فدک را پیامبر(ص) به فاطمه(س) بخشید، مأمون با توجه به نظر فقها، فدک را به اولاد فاطمه(س) داد؛ اما حاکمان بعد از او، فدک را به تصرف خود در آوردند[۱۰].
- فدک در حال حاضر به نام "الحائط" در مرز شرقی خیبر قرار دارد و شامل تعدادی روستا و بیش از ۱۱ هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات کشاورزی است[۱۱].
سخنرانی برای انصار بعد از غصب فدک
- آنگاه که فدک نیز غصب شد، فاطمه(س) به سراغ انصار رفت و برای آنان سخنرانی کرد و از ولایت الهی همسر معصومش گفت، اما آنان در جواب گفتند: ای دختر محمد! اگر این سخنان را قبل از بیعت با ابو بکر از تو شنیده بودیم با کسی جز علی بیعت نمیکردیم. و فاطمه(س) پاسخ داد: "مگر پدرم روز غدیر خم، عذری برای کسی باقی گذاشت؟"[۱۲].
- فاطمه(س) در روزهای آخر عمر خویش نیز در جمع مهاجران و انصار خطبهای خواند که اگرچه به خطبه فدکیه معروف شده است[۱۳]، معارفی بلند به همراه دارد و ایشان در آن به تبیین جایگاه امامت اهل بیت(ع) پرداخته است. آن حضرت در این خطبه میفرماید: "خداوند اطاعت ما را مایه نظم امت، و امامت ما را مایه دوری از تفرقه قرار داد"[۱۴].[۱۵]
فدک، ملک شخصی رسول خدا(ص)
- فدک، روستائی یهودینشین[۱۶] در سرزمین حجاز با فاصلهای دو سه روزه از مدینه بود[۱۷] که آبی فراوان و نخلستانهای زیادی داشت[۱۸].
- فدک، در سال هفتم هجری بدون عملیات نظامی مسلمانان و پس از فتح خیبر وارد محدوده اسلامی شد. وقتی خبر سقوط خیبر به گوش مردم یهودی فدک رسید آنان فرستادگانی را نزد رسول خدا(ص) فرستادند[۱۹] تا پیامبر(ص) در برابر پرداخت نیمی از آن با آنها صلح کند و هر وقت رسول خدا(ص) خواست، با خرید نیمی دیگر آنان را از آن بیرون کند. و وقتی رسول خدا(ص) مبلغ نصف دیگر آن را پرداخت کرد، آنان از فدک خارج شدند[۲۰]. لذا فدک از غنائم جنگی به حساب نمیآید تا مال همه مسلمانان باشد و طبق تعالیم اسلامی ملک شخصی رسول خدا(ص)[۲۱] و از انفال[۲۲] و هدیهای الهی به آن حضرت بود[۲۳]. لذا فدک تنها زمینی بود که رسول خدا(ص) آن را در میان مسلمانان تقسیم نکرد، به خلاف زمینهای قبائل بنی نضیر و بنی قریظه[۲۴] و خیبر[۲۵] که رسول خدا(ص) آنان را در میان مسلمانان تقسیم کرد[۲۶].
فدک، ملک شخصی فاطمه(س)
- رسول خدا(ص) پیرو امر الهی، فاطمه(س) را خواست و به او فرمود: "خداوند به من فرمان داده تا فدک را به تو بدهم". فاطمه(س) هم فرمود: "از خدا و شما پذیرفتم"[۲۷]. و بدین ترتیب، پیامبر(ص) آن را به فرمان الهی در زمان حیات خود، به فاطمه(س) بخشید[۲۸] و کارگزاران فاطمه(س) در زمان حیات رسول خدا(ص) و تا هنگام رحلت ایشان در آن به کار مشغول بودند[۲۹].[۳۰]
غصب فدک
- هنگامی که ابوبکر خلافت را تصاحب کرد، از اولین کارهای او بیرون کردن فاطمه(س) از فدک بود [۳۱].
- امیرمؤمنان(ع) در این باره میفرماید: "از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در اختیار ما بود که گروهی بر آن نیز بخل ورزیده و نتوانستند آن را در دست ما ببینند و گروهی دیگر نیز آن را سخاوتمندانه واگذار کردند"[۳۲].[۳۳]
فاطمه(س) و درخواست فدک
- با اخراج نیروهای فاطمه(س) از فدک به دست یاران ابوبکر، فاطمه(س) نزد او آمد و از او خواست تا فدک را به او بازگرداند[۳۴] و به او فرمود: "رسول خدا آن را به من بخشیده است"[۳۵].
- پس از درخواست آن حضرت در بازگرداندن فدک به عنوان ملک شخصی آن حضرت ابوبکر، در کمال ناباوری، از ایشان شاهد خواست[۳۶]. موارد فراوانی در کتابهای حدیثی و تاریخی اهل سنت وجود دارد که رسول خدا(ص) و صحابه بدون درخواست شاهد، به خبر واحد خبردهندگان، تنها به شرط عدالت آنان، عمل میکردهاند؛ به طوری که از این رفتار، به عنوان سیره رسول خدا(ص) و همچنین سیره صحابه یاد شده است و همگان آن را پذیرفتهاند[۳۷]. همچنین در منابع معتبر اهل سنت، بر این نکته تصریح شده است که در نزد ابوبکر خبرهای واحد صحابه به شاهد نیاز نداشت و بدون درخواست شاهد، آن را میپذیرفته است. ابوبکر به خبر واحد جابر که ادعا کرد، رسول خدا(ص) به او وعده داد که اگر اموال بحرین برسد، فلان مقدار را به تو خواهم داد، بدون درخواست شاهد، عمل کرد و آن مبلغ را به او پرداخت. جابر میگوید: رسول خدا(ص) به من فرموده بود: "اگر اموال بحرین برسد به تو چیزی از آن خواهم داد". و وقتی آن مال رسید که رسول خدا(ص) چشم از جهان فرو بسته بود. ابوبکر اعلام کرد، هر که رسول خدا(ص) به او وعدهای داده و یا از آن حضرت طلبی دارد نزد من آید. من نیز نزد وی رفته و گفتم: رسول خدا(ص) به من چنین وعده فرمود؛ او نیز مشتی از آن درهمها را به من داد و چون آن را شمردم پانصد درهم بود و او گفت: "دو برابر آن را نیز خودت بردار"[۳۸].
- همچنین ابوبکر با شنیدن خبری از مغیره و محمد بن مسلمه دستور داد که به جده (مادر بزرگ) میت نیز ارث داده شود؛ چون این دو گفته بودند، پیامبر(ص) یک ششم از میراث را به جد متوفی اختصاص داده است. سپس ابوبکر همین حکم را با شنیدن خبری از بلال که گفت: این حکم بر خلاف دستور رسول خدا(ص) است، تغییر داد[۳۹]. جالب توجه آنکه ابوبکر از فاطمه(س) برای درستی سخنش، شاهد خواست اما اطرافیانش خبرهای ابوبکر را بدون درخواست شاهد از او میپذیرند؛ از جمله، او ادعا کرد که از رسول خدا(ص) شنیده است پیامبران ارث نمیگذارند[۴۰]. با این حال، حضرت فاطمه(س)، برای اعطای فدک به ایشان شاهدانی را نیز به نزد ابوبکر آورد؛ پس امیرمؤمنان(ع) به عنوان شاهد، حاضر شده و شهادت داد که رسول خدا فدک را به فاطمه(س) بخشیده است اما ابوبکر آن را کافی ندانست و شاهد دیگری خواست[۴۱]. در حالی که شهادت امیرمؤمنان(ع) کافی بود و به شاهد دیگر نیازی نبود. دلیل این مطلب، ماجرای خزیمه ذوالشهادتین است که رسول خدا(ص) شهادت وی را به جای شهادت دو نفر پذیرفت و به او لقب ذوالشهادتین داد[۴۲]. این در حالی است که خزیمه از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) بود که در صفین، پس از شهادت عمار، در یاری آن حضرت به شهادت رسید[۴۳]. حال چگونه است که ابوبکر، شهادت امیرمؤمنان(ع) را که احدی از صحابه از او در نزد رسول خدا(ص) محبوبتر نبوده است[۴۴] و رسول خدا(ص) بارها درباره او میفرمود: "علی با حق و حق با اوست و این دو هرگز از یکدیگر جدایی ندارند تا آنکه در روز قیامت در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند"[۴۵]؛ کافی نمیداند؛ در حالی که رسول خدا(ص) شهادت خزیمه را به جای دو شاهد پذیرفته است؟
- فاطمه(س) بعد از کافی شمرده نشدن شهادت امیرمؤمنان(ع)، دو شاهد دیگر نیز آورد که آنها ام ایمن و رباح، خادمان رسول خدا(ص) بودند، آن دو نزد ابوبکر حاضر شده، و شهادت دادند که رسول خدا(ص) فدک را به فاطمه(س) بخشیده است، اما ابوبکر شهادت آنها را نپذیرفت [۴۶]. فاطمه از بازپسگیری فدک ناامید شد و لذا در مرحله دوم به همراه عمویش، عباس نزد ابوبکر آمد و فدک را به عنوان میراث رسول خدا(ص) از او خواست، زیرا مالکیت کامل رسول خدا(ص) بر فدک به شاهد نیازی نداشت و انکار شدنی نبود و لاجرم فدک باید به فاطمه(س) که فرزند آن حضرت بود، به ارث میرسید اما ابوبکر با ادعای اینکه از رسول خدا(ص) شنیده که پیامبران، ارث نمیگذارند و آنچه از آنان میماند صدقه است، باز هم فاطمه(س) را از فدک و بلکه تمامی اموال رسول خدا(ص) محروم کرد[۴۷].
- حضرت فاطمه(س) با تعجب به او فرمود: "سبحان الله! رسول خدا(ص) سخنی مخالف قرآن نمیگوید؛ به راستی که سیره و سنت او به فراموشی سپرده شده؛ آیا با دروغ بستن به رسول خدا(ص) بر برقراری ظلمی آشکار و منکری بس بزرگ همسخن شدهاید؟ البته این کار از شما شگفت نیست، زیرا که در زمان حیاتش نیز از شرور شما در امان نبود و برای او مشکلاتی به بار میآوردید. این کتاب خداست که به عدالت حکم کرده و فصل الخطاب است و درباره یکی از پیامبران خداوند (زکریا) میفرماید: ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[۴۸]. و همچنین فرموده است: ﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾[۴۹]. و این دو (زکریا و داود) پیامبران الهیاند و نیز خداوند متعال در میان مخلوقاتش ارث را قرار داد و سهم مذکر و مؤنث را معین فرمود[۵۰]. هوسهای نفسانی شما این کار را برایتان آراسته! من صبر جمیل (شکیبایی بدون ناسپاسی) خواهم داشت و در برابر آنچه میگویید، از خداوند یاری میطلبم!"[۵۱] سپس فرمود: "پیامبری، موروثی نیست اما غیر از آن (دارایی پیامبران) به ارث میرسد با این حال چرا من از ارث پدرم محروم باشم؟ آیا در قرآن آمده که همه ارث میبرند به جز فاطمه دختر محمد؟ هست نشانم ده و قانعم کن".
- ابوبکر که در مقابل استدلال محکم فاطمه(س) چیزی برای گفتن نداشت چنین گفت: "ای دختر رسول خدا! تو، خودِ برهانی و منطق حکمتی و مرا توان پاسخگویی به تو نیست[۵۲] اما پای مردم در میان است، زیرا که آنان از آنچه من انجام دادهام پیروی کرده و در آنچه ستانده و رها کردم دنبالهرو من بودهاند (حال چگونه به خطای خود اعتراف کنم)".
- فاطمه(س) رو به جمعیت حاضر کرد و فرمود: "ای مردم! آیا درباره کسی که به باطل رو کرده و بر فعل زیانبار، همرأی شدهاید؟! به راستی که باطلگرایان چه بد سزایی دارند؛ ولی آنها که گوشهایشان کر است، هنگامی که انذار میشوند، سخنان را نمیشنوند![۵۳] به خدا سوگند، روزی که پردهها برچیده شود، جزای این عمل خود را سنگین خواهید یافت که وقت نجات گذشته است[۵۴] و از جانب خداوند، آنچه را که از آن هراسانید، برایتان پیش خواهد آمد".
در این هنگام ابوبکر دست به قلم برد و به کارگزار خود نوشت که فدک را به فاطمه(س) بازگرداند و فاطمه(س) نامه را گرفت و از جلسه خارج شد که ناگاه عمر به سوی او آمد و نامه ابوبکر را از دست او گرفته و پاره کرد و گفت: "پسر ابی قحافه خرفت شده و ظلم کرده است". فاطمه(س) فرمود: "به تو چه ربطی دارد؟" و او را چنین نفرین کرد: "خدا به تو مهلت ندهد و تو را بکُشد و شکمت را بدرد"[۵۵].
- امیرمؤمنان(ع) نیز در مقابل ابوبکر چنین پاسخ داد: "قرآن چنین میفرماید: سلیمان از داود ارث بُرد"﴿وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ﴾[۵۶] و زکریای پیامبر در دعایش به پیشگاه الهی[۵۷] گفت: "پروردگارا! فرزندی که از من و آل یعقوب ارث بَرَد، نصیب من فرما". ابوبکر در مقابل استدلال محکم امیرمؤمنان(ع) راهی جز تسلیم نیافت و گفت: "همین طور است"، اما باز همان حدیث را مطرح کرد و امیرمؤمنان(ع) او را به پایبندی به قرآن دعوت کرد و فرمود: "این کتاب خدا است که چنین میگوید"[۵۸].
- همچنین حضرت فاطمه(س) به ابوبکر فرمود: "دخترت از تو ارث میبرد و من از پدرم ارث نمیبرم!"[۵۹] و نیز فرمود: "چرا تو به جای ما از رسول خدا(ص) ارث میبری؟!"[۶۰] او پاسخ داد: "ای دختر رسول خدا! من از پدرت زمین و طلا و نقره و غلام ارث نبردم". فاطمه(س) فرمود: "اکنون سهمی را که خداوند برای ما قرار داده و مخصوص ما گردانده، در دست تو است"[۶۱].
- فاطمه(س) پس از آنکه دریافت به هیچ روی غاصبان فدک خیال بازگرداندن حقوق او را ندارند، برخورد عملی خود را با آشکار ساختن خشم و غضب خود بر ابوبکر و عمر آغاز کرد که با دوری از آنان تا پایان عمر و نیز نفرین آنان پس از هر نماز، ادامه یافت[۶۲].
- در این باره در معتبرترین منابع حدیثی اهل سنت چنین آمده است: پس از وفات رسول خدا(ص) فاطمه میراث پدرش را از ابوبکر خواست. ابوبکر گفت: "رسول خدا(ص) گفته است: ما ارث نمیگذاریم و آنچه از ما میماند صدقه است". فاطمه غضبناک شد و دیگر با ابوبکر سخن نگفت تا اینکه وفات کرد. فاطمهای که پیامبر(ص) درباره او فرمود: "فاطمه پاره تن من است؛ هر که او را غضبناک کند، مرا غضبناک کرده است"[۶۳]. و نیز فرمود: "فاطمه پاره تن من است؛ هر که او را آزرده سازد مرا آزرده است"[۶۴].
- از جمله کارهای امیرمؤمنان(ع) پس از مؤثر نیفتادن راههای پیشین، و اصرار ابوبکر بر حدیث ادعایی خود و محرومیت اهلبیت(ع) از میراث رسول خدا(ص) این بود که با صراحت تمام چهره واقعی ابوبکر و عمر را آشکار ساخت[۶۵]. علی(ع) علاوه بر معرفی شخصیت آن دو، آنها را برای تشییع پیکر مجروح همسرش فاطمه(س) خبر نکرده و در تاریکی شب به آن پرداخت[۶۶].[۶۷]
جستارهای وابسته
منابع
- کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱
- محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
- فرهنگ شیعه
- قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲
پانویس
- ↑ «و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۵۶؛ قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۱۳.
- ↑ احتجاج طبرسی، ج ۱، ص۲۰؛ الاختصاص، ص ۱۸۵- ۱۸۳؛ بحارالانوار، ج؟؟؟، ص۱۲۷ و ۱۸۹.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۵۶.
- ↑ «یا بن ابی قحافه! افی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا»؛ کفایة الموحدین، ج ۲، ص ۳۶۱.
- ↑ ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۵۷؛ قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۱۵.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵؛ قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۱۵.
- ↑ مناقب، ج ۴، ص ۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۲۰۰.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.
- ↑ ر.ک: قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ص۲۱۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۵۷.
- ↑ ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.
- ↑ الخصال، شیخ صدوق، ص۱۷۳؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۰، ص۱۲۴.
- ↑ فاطمه(س) چادرش را به سر کشید و به سمت مجلس انصار و مهاجر که ابوبکر تازه بر مسند نشسته نیز در میانشان بود، به راه افتاد و به آن وارد شد. حاضران با دیدن فاطمه(س) که همچون رسول خدا(ص) راه راه میرفت، گریستند. فاطمه(س) با آرام شدن گریهها سخن آغاز کرد و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر رسول خدا(ص) دوباره گریهها شدت یافت و با آرام شدن گریهها فاطمه(س) چنین ادامه داد: "رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت بود و بر هدایت شما اصرار داشت و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان بود! اگر او را میشناسید، در مییابید که پدر من است و نه پدر شما و نیز برادر پسر عمویم (امیرمؤمنان) است و نه برادر مردانتان... خداوند شما را به کمک رسولش نجات بخشید... هرگاه دشمنان آتش جنگی نو بر میافکندند، خداوند آن را خاموش میکرد و هر زمانی که شاخی برای گمراهی ظاهر میشد و هرگاه دهان مشرکی باز میشد، رسول خدا(ص)، برادرش را در حلقوم آنان میفرستاد و او را از آن مأموریت باز نمیگشت مگر آنکه گوش آنان را زیر پا له کرده بود و شعله آتش را با شمشیر خاموش کرده بود. علی(ع) در راه خدا با سختیها دست و پنجه نرم میکرد و در راه انجام دستورهای خداوند سختکوش بود، او همیشه آماده و خیرخواه بود و با جدیّت فعالیت میکرد و حال آنکه شما بیحرکت و خمود و به خوشگذرانی مشغول بودید و غذا و آب گوارا میخوردید و در انتظار شنیدن خبرهای جدید به سر میبردید و در هنگامه خطر فرار را بر قرار ترجیح میدادید. هنگامی که خداوند برای رسول خدا(ص)، خانه پیامبرانش (بهشت) را برگزید و آن حضرت رحلت کرد، به ناگاه خار و خاشاکهای نفاق از شما بروز کرد و لباس دین، کهنه شد و پیمانهای آن پاره گردید. گمراهان خاموش، به سخن درآمدند و آنان که جایگاهی پست داشتند، منزلت یافتند، و آفت طلب حزب باطل لب به سخن گشود و به خانههای شما وارد شد. شیطان نیز سرش را از مخفیگاه خود بیرون آورد و فریاد برآورد و شما را خواند و شما را پاسخگوی خویش یافت..." سپس فاطمه این آیه را تلاوت کرد: "بدانید که در فتنه درافتادید و جهنم بر کتمانکنندگان حقیقت احاطه دارد" (توبه، ۴۹). وای بر شما! شما را چه شده و به کدام سو میروید؟! این کتاب خداست که در برابر شما قرار دارد که نهیهای آن، روشن و شواهد آن، درخشان و فرمانهایش، واضح است. در آن تدبر یا آنکه بر خلافش حکم میکنید؟ چه جایگزین بدی است برای ستمکاران! و هر که خواستار غیر اسلام باشد، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زمره زیانکاران خواهد بود... میپندارید که ما از ارث محرومیم! آیا حکم جاهلیت را خواستارید؟ برای اهل یقین، چه حکمی، نیکوتر از حکم خداوند است؟..." سپس فاطمه(س) رو به مهاجرین فرمود: "ای مهاجران! آیا از ارث محروم میشوم، ای پسر ابوقحافه! آیا در کتاب خدا هست که تو از پدرت ارث ببری؛ و من از پدرم ارث نبرم؟ همانا سخنی دروغ به خدا و رسولش نسبت دادهای (بلاغات النساء، ابن طیفور، ج۱، ص۶). سپس روی به انصار کرد و فرمود: "ای گروه جوانمردان! و ای بازوان امت! ای حافظان اسلام! این ضعف و غفلت درباره حق من چیست؟ چرا از دادخواهی من سهلانگاری میکنید؟ آیا پدرم رسول خدا(ص) نفرمود: حرمت هر کسی را درباره با فرزندانش حفظ کنید؟ چه سریع این اعمال را انجام دادید، و چه عجولانه آب بینی بزغاله فرو ریخت. ای پسران قَیلَه! به من درباره میراث پدرم ستم میشود در حالی که شما میبینید و سخن مرا میشنوید؟ (منال الطالب فی شرح طوال الغرائب، ابن اثیر، ص۵۳۴) و در روز محشر بهترین حکمکننده، خداوند و بهترین سرپرست، محمد(ص) و در وعدهگاه قیامت در هنگامه ساعت، باطلگرایان زیان دیده خواهند بود و هر خیری (که خداوند به شما داده)، سرانجام قرارگاهی دارد (و در موعد خود انجام میگیرد) و به زودی خواهید دانست!" آنگاه فاطمه(س) رو به قبر رسول خدا(ص) کرد و با آن حضرت در ضمن دو بیت شعر این چنین درددل کرد: پس از شما حوادثی رخ داد که اگر شاهدش بودید، حوادث به اینجا نمیرسید. من شما را از دست دادم همچون کسی که تمام داراییاش را از کف داده است. قوم تو آشوب کردند، خود شاهدشان باش (بلاغات النساء، ابن طیفور، ج۱، ص۶).
- ↑ الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۸۶-۲۸۸.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۳.
- ↑ حدود ۱۴۰ کیلومتری مدینه (مراصد الاطلاع، بغدادی، ج۳، ص۱۰۲۰).
- ↑ فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴؛ المختصر فی أخبار البشر، ابو الفداء، ج۱، ص۹۴.
- ↑ الحاوی، ماوردی، ج۱۴، ص۵۵؛ بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، کاشانی، ج۷، ص۱۱۶.
- ↑ الأموال، ابن زنجویه، ج۱، ص۶۷ و المختصر، ابوالفداء، ج۱، ص۹۴.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۳۸. همچنین مرحوم کلینی مینویسد: فدک، به دست شخص رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) بدون مشارکت دیگری فتح شد (دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۳۸۵). منابع اهل سنت که این مطلب را نقل کردهاند: تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۳۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۴۲۲؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج۹، ص۵۲؛ تفسیر البغوی، بغوی، ج۴، ص۱۹۷؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، بغدادی، ج۶، ص۲۰۱.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۳۹؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۹، ص۵۲۳.
- ↑ الحاوی، ماوردی، ج۱۴، ص۵۵.
- ↑ کتاب الخراج، یحیی بن آدم قرشی، ج۱، ص۴۱.
- ↑ فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۳.
- ↑ کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۰-۲۹۱.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۳۸۵.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۱.
- ↑ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ نهج البلاغه، ج۳، ص۷۱، نامه ۴۵؛ التذکرة الحمدونیه، ابن حمدون، ج۱، ص۹۹.
- ↑ کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۲.
- ↑ الکافی، الکلینی، ج۱، ص۵۴۳.
- ↑ فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۴، ص۲۳۸.
- ↑ فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴.
- ↑ اصول البزدوی، بزدوی، ج۱، ص۱۵۴. او که از چهرههای سرشناس اهل سنت است، در این باره مینویسد: با سند صحیح روایت شده که خبر واحد را رسول خدا(ص) میپذیرفته است، مانند خبر بریره و نیز سلمان درباره هدیه و صدقه که تعداد آنها از شمارش فزون است، و نیز مشهور است که رسول خدا(ص)، افرادی مثل علی و معاذ و دحیه و دیگران را به اطراف فرستاد (برای خبررسانی این افراد با اینکه یک نفر بیشتر نبود) که این موارد نیز بیش از آن است که به شماره درآیند و روشنتر از آناند که مخفی بمانند و همچنین اصحاب پیامبر(ص) به خبرهای واحد عمل، و به آنها دارند احتجاج میکردند... و امت اسلام بر قبول خبرهای واحد از وکلاء و فرستادگان و عاملان و غیر آنها اجماع دارند.
- ↑ المسند، حمیدی، ج۲، ص۵۱۷؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۸؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۰۷؛ الجامع، بخاری، ج۲، ص۸۰۳، ح۲۱۷۴؛ کتاب الکفاله، باب من تکفل عن میت دیناً فلیس له أن یرجع.
- ↑ کشف الأسرار، بخاری، ج۲، ص۵۴۴؛ او در این باره مینویسد:... یکی از آن موارد (که ابوبکر با توجه به خبر واحد دیگران عمل نموده و به نفع راوی، حکم کرده است)، عمل و اعتماد او به خبر واحد در سهیم شدن جده در ارث به روایت مغیره و محمد بن مسلمه است که گفتند: رسول خدا یکششم از میراث را به جده داد و همچنین وقتی که بلال به او خبر داد که رسول خدا بر خلاف او حکم کرده است، ابوبکر حکمش را نقض کرد.
- ↑ کشف الأسرار، بخاری، ج۲، ص۵۴۴.
- ↑ فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴؛ الخراج و صناعة الکتابه، قدامة بن جعفر، ج۱، ص۲۵۹؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۴، ص۲۳۹.
- ↑ ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب، ج۱، ص۲۸۸؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۳، ص۱۹۲. وی در زمان رسول خدا(ص) پس از ادعای مردی یهودی بر بدهکاری رسول خدا(ص) به وی و نیز در اجابت دعوت زمان رسول خدا(ص) که فرمود: "چه کسی شهادت میدهد که من قرض این مرد را ادا کردهام؟"، تنها کسی بود که بر آن شهادت داد و وقتی رسول خدا(ص) از او پرسید: "تو چگونه شهادت میدهی در حالی که نه از آن خبر داشتی و نه حاضر بودهای؟". گفت: "ما شما را درباره وحی و پیامآوری از خداوند، تصدیق کردهایم، با این حال چگونه سخنتان را در بازپرداخت بدهی این مرد یهودی تصدیق نکنیم؟"؛ ر.ک: دایرة المعارف صحابه، خزیمة بن ثابت.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۲۶۳؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۷۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۶، ص۳۷۰.
- ↑ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۷، ح۴۷۳۰.
- ↑ «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»؛ الامالی، شیخ صدوق، ص۱۵۰؛ الخصال، همو، ص۴۹۶؛ الجمل، شیخ مفید، ص۲۳۱. منابع اهل سنت که این مطلب در آنها آمده: مناقب علی بن ابیطالب(ع)، ابن مردویه، ص۱۶۳؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۲۰؛ ربیع الابرار، زمخشری، ج۱، ص۱۳۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۴۹.
- ↑ فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴.
- ↑ المصنف، صنعانی، ج۵، ص۴۷۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۴؛ الجامع، بخاری، ج۴، ص۱۴۸۱ و ج۶، ص۲۴۷۴؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۸۱؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه نمیری، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ «و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! * (همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۵-۶.
- ↑ «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ به آیه ۱۱ سوره نساء اشاره دارد که خداوند میفرماید: ﴿يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ﴾ «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش میکند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است».
- ↑ این سخن فاطمه(س) آیه ﴿وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ﴾ [«و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که میگویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف میکنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸] است که وقتی برادران یوسف قصد فریب پدر را داشتند ایشان به آنها چنین فرمود.
- ↑ بلاغات النساء، ابن طیفور، ج۱، ص۸؛ دلائل الامامه، طبری، ص۱۱۸.
- ↑ این سخن فاطمه(س) نیز آیه ﴿قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ﴾ («بگو جز این نیست که شما را با وحی بیم میدهم و کران را چون بیم دهند نمیشنوند» سوره انبیاء، آیه ۴۵) است.
- ↑ این سخن فاطمه(س) نیز آیه ﴿كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ﴾ («چه بسیار نسلهای پیش از ایشان را نابود کردیم که بانگ (به رهایی) برداشتند اما دیگر زمان فرار (و رهایی) نبود» سوره ص، آیه ۳) است.
- ↑ دلائل الأمامه، طبری، ص۱۱۸.
- ↑ «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.
- ↑ ﴿يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾ «(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث میبرد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۵؛ نهایة الارب فی فنون الأدب، نویری، ج۱۸، ص۲۶۰؛ کنز العمال، متقی هندی، ج۵، ص۲۵۰.
- ↑ المعجم الأوسط، طبرانی، ج۴، ص۱۰۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۴؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۴.
- ↑ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۵؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۹؛ الجامع الصحیح المختصر، بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۸۰؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۱، ص۱۵۳؛ تاریخ مدینة المنوره، ابن شبه نمیری، ج۱، ص۱۲۲.
- ↑ الکتاب المصنف، ابی شیبه کوفی، ج۶، ص۳۸۸؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۱۳۶۱ و ۱۳۷۴.
- ↑ تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۱۹۶؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۳۰؛ علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۷؛ من لا یحضره الفقیه، همو، ج۴، ص۱۲۵. منابع اهل سنت که به این مطلب اشاره کردهاند: المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۴؛ معرفة الصحابه، ابو نعیم اصفهانی، ج۶، ص۳۱۸۸.
- ↑ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۷۸؛ مسند ابی عوانه، ابی عوانه، ج۴، ص۲۴۷؛ سنن الکبری، بیهقی، ج۶، ص۲۹۸؛ معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، ابن اثیر، ج۲، ص۷۰۳؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۶. از این مطلب، به خوبی میتوان نظر آن حضرت را درباره ابوبکر و عمر به اهل سنت بیان کرد.
- ↑ صحیح بخاری، بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۳، ص۱۳۸۰؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه نمیری، ج۱، ص۱۲۲؛ شرح مشکل الآثار، طحاوی، ج۱، ص۱۳۷؛ صحیح ابن حبان، بن حبان، ج۱۴، ص۵۷۳؛ الوقوف علی الموقوف علی صحیح مسلم، ابن حجر، ج۱، ص۹۴.
- ↑ کرمانی کجور، محمد، مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص:۲۹۲-۲۹۹.