مبارزه با فساد در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۱ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

یکی از انگیزه‌های اصلی حضرت امیر (ع) از پذیرش حکومت، ریشه‌کنی فقر و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه بود؛ بدین جهت فرمود: بدانید. سوگند به کسی که دانه را شکافته و جانداران را آفریده، اگر انبوه آن جماعت نمی‌بود، یا گرد آمدن یاران، حجت را بر من تمام نمی‌کرد و خدا از عالمان (و در روایتی دیگر از اولیای امور) پیمان نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگی ظالم و گرسنگی مظلوم خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش می‌افکندم و رهایش می‌کردم...[۱].

از این رو، حضرت در طول حکومت خود، همواره با ظلم ستیز کرده، ریشه‌های فقر و نابرابری را یکی پس از دیگری می‌خشکاند و با انحراف‌های پیش‌گفته نیز با صراحت و قاطعیت مبارزه می‌کرد و در جهت اصلاح آنها اقدام‌های ذیل را انجام می‌داد.[۲]

مبارزه با فساد اداری

عزل کارگزاران ناصالح و انتخاب عمال صالح

ما به این اقدام از بُعد اقتصادی می‌نگریم و تأثیر آن را در توزیع درآمدها و ثروت‌های جامعه بررسی خواهیم کرد. حضرت در نخستین سخنان پس از بیعت، تصمیم خود را بر تغییر کارگزاران اعلام کرد و فرمود: سوگند به کسی که محمد را به حق فرستاده است، در غربال آزمایش به هم در آمیخته و غربال می‌شوید تا صالح از فاسد جداگردد یا همانند دانه‌هایی که در دیگ می‌ریزند تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس، پست‌ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان پست‌ترینتان. واپس ماندگانتان پیش افتند و پیش گرفتگانتان واپس رانده شوند...[۳].

و پس از آن، فرمان عزل همه عمال عثمان را به جز ابوموسی اشعری صادر[۴] و افراد دیگری را جایگزین آنان کرد. قیس بن سعد بن عباده انصاری را استاندار مصر، عثمان بن حنیف انصاری را استاندار بصره، عمارة بن شهاب را استاندار کوفه و عبیدالله بن عباس را استاندار یمن و سهل بن حنیف را استاندار شام کرد[۵]، و برای بقیه مناطق نیز والیانی برگزید و افرادی را نیز مأمور اخذ خراج و صدقات مناطق مختلف نمود[۶].

کارگزاران برگزیده حضرت علی (ع) را به طور کلی به سه دسته می‌توان تقسیم کرد[۷]:

  1. کارگزاران متدین و مورد اطمینان چون مالک اشتر، عبدالله بن عباس و قیس بن سعد بن عباده که دارای صلاحیت‌های لازم برای اداره امور نیز بودند.
  2. کارگزاران متدین و مورد اطمینان چون محمد بن ابی بکر، ابوایوب انصاری، سهل بن حنیف و عبیدالله بن عباس و عثمان بن حنیف که در اداره امور از قوت و صلاحیت‌های لازم برخوردار نبودند.
  3. کارگزاران غیرمتدین مانند: منذر بن جارود عبدی، نعمان بن عجلان، یزید بن حجیه و مصقلة بن هبیره و قعقاع بن شور که دارای تخصص و قدرت مدیریت بودند.

ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا امام علی (ع) برای اداره امور از گروه دوم و سوم استفاده می‌کرد. پاسخ این پرسش در واقعیت‌های تلخ زمان او نهفته است. در آن زمان، مناطق بسیاری تحت سیطره حکومت اسلامی بود؛ در حالی که افراد دسته اول انگشت‌شمار بودند؛ از این رو، حضرت چاره‌ای جز استفاده از دسته دوم و سوم نداشت؛ ولی برای آن‌که خطای این دو گروه به ویژه گروه سوم به کم‌ترین حد برسد، بر کردار آنها به دقت نظارت و فرد خطا کننده را به شدت مجازات می‌کرد.

گروهی از جمله مغیرة بن شعبه به حضرت پیشنهاد کردند که استانداران پیشین از جمله معاویه را بر منصب خود تثبیت، و پس از آن‌که اوضاع سامان یافت، آنها را عزل کند؛ ولی حضرت با استناد به آیه مَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا[۸]، با این پیشنهاد به طور قاطع مخالفت می‌نمود[۹]. امام علی (ع) بدون تردید نمی‌توانست عده‌ای فاسق و دنیاپرست را که با او بیعت نکرده‌اند و فرمان او نمی‌برند، بر جان و مال مسلمانان چیره سازد؛ زیرا این مشارکت در ظلم آنها به شمار می‌رفت و با هدف حضرت از پذیرش حکومت اصلاحات تعارض داشت. از بعد اقتصادی نیز ابقای آنان به معنای کمک به تشدید فقر و نابرابری بود که با اصلاحات اقتصادی وی منافات داشت؛ از این رو، برای آن‌که یکی از عوامل مهم بی‌عدالتی به ویژه در حوزه اقتصاد، به کلی از بین برود، به عزل کارگزاران پیشین و نصب کسانی اقدام کرد که با فرمانبردار او بودند و در سیره فردی و حکومتی خود، حضرت را الگو قرار می‌دادند یا با راهنمایی و تهدید، قابل نظارت بوده، یارای مخالفت جدی با وی را نداشتند؛ در نتیجه، کارگزاران جدید کم‌تر فرصت می‌یافتند از منصب و موقعیت خود سوء استفاده مالی کنند و در توزیع فرصت‌های درآمدزا و شغلی از مسیر عدالت منحرف شوند، و در صورتی که چنین کاری می‌کردند، با برخورد شدید و جدی امام مواجه می‌شدند.[۱۰]

مراقبت از کارگزاران و تنبیه خطاکار

امام به شدت بر رفتار کارگزاران خود نظارت می‌کرد و برای این کار جاسوسانی را چون کعب بن مالک گمارده بود[۱۱]. در عهدنامه او به مالک اشتر نیز آمده است: در اعمال کارگزاران خود کاوش نمای و جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود بر آنان برگمار؛ زیرا مراقبت نهایی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیت وا می‌دارد و بنگر تا یاران کارگزارانت تو را به خیانت نیالایند. هر گاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان گواهی دادند، همین خبرها تو را بس است. باید به سبب خیانتی که کرده، تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی؛ سپس خوار و ذلیلش‌سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ را بر گردنش آویزی[۱۲].

حضرت امیر (ع)، خود، سفارش‌هایش به مالک را عملی می‌کرد. در تاریخ، موارد متعددی نقل شده که حضرت از خطای کارگزاران خود آگاه شده و آنها را توبیخ یا تنبیه کرده است. نامه‌های متعددی در نهج البلاغه بر همین مطلب گواه است[۱۳]. علت خطای برخی کارگزاران و نظارت شدید و توبیخ حضرت را پیش‌تر بیان کردیم. امیرمؤمنان (ع) با توجه به تعداد اندک افراد مؤمن و مدیر، و گستردگی حکومت اسلامی چاره‌ای جز این نداشت.[۱۴]

مبارزه با فساد اقتصادی

استرداد بیت المال

حضرت امیر (ع) دو روز پس از بیعت، خطبه‌ای خواند و در آن، تصمیم خود را برای استرداد بیت المال، به مردم اعلام کرد: همانا هر زمینی از زمین‌های بیت المال را که عثمان بخشیده و هر مالی از اموال خدا را که به افراد داده است، به بیت المال برمی‌گردد؛ زیرا حق پیشین را چیزی باطل نمی‌کند. اگر چیزی را که عثمان بخشیده، کابین زنان کرده و در شهرها پراکنده ساخته باشند، به جای خود بازخواهم گرداند؛ زیرا در دادگری گشایش است و آن‌که از دادگری به تنگ آید، از ستمی که بر او می‌رود، بیش‌تر به تنگ آید[۱۵]؛ سپس فرمان داد تا همه سلاح‌ها و شتران صدقه را که در خانه عثمان بود، به بیت المال برگردانند و از تصرف در دارایی‌های عثمان بپرهیزند و هر جا به بیت المالی برخوردند که جزو بخشش‌های عثمان بود، آن را برگردانند[۱۶].[۱۷]

تقسیم بیت المال به طور مساوی

حضرت علی (ع) همان‌گونه که در ابتدا اعلام فرمود، هدفش احیای سنت پیامبر و از بین بردن بدعت‌ها بود؛ از این رو، در تقسیم بیت المال نیز به پیامبر اقتدا و صدقات را صرف اصناف خاصی که در قرآن ذکر شده، و فیء را به طور مساوی بین مردم تقسیم می‌کرد. در روز دوم خلافت خود، ضمن خطبه‌ای که خواند، فرمود: آگاه باشید! هر مردی از مهاجران و انصار از اصحاب رسول خدا (ص) که خود را به سبب همراهی‌اش با پیامبر برتر از دیگران می‌بیند، بداند که برتری روشن در روز آخرت نزد خدا و ثواب و پاداش آن بر عهده او است. هر مردی که دعوت خدا و رسولش را پذیرفته و روش ما را تصدیق و به دین ما وارد شده و به قبله ما رو کرده است، همانا حقوق و حدود الهی بر او واجب می‌شود؛ بنابراین، شما بندگان خدایید و این دارایی‌ها نیز از آن خدا است که بین شما به طور مساوی تقسیم می‌شود. هیچ کس را بر دیگری برتری نیست. تقوا پیشه‌گان نزد خداوند، بهترین پاداش و برترین ثواب را دارند. خداوند دنیا را پاداش و ثواب پرهیزگاران قرار نداده است و آن‌چه نزد خدا است، برای نیکوکاران بهتر است. فردا صبح بیایید تا مالی را که نزد ما قرار دارد، بین شما تقسیم کنیم و هیچ کس غایب نشود. مسلمان حر، چه عرب باشد و چه عجم، چه قبلاً مشمول عطای خلیفه بوده و چه نبوده است، حاضر شود...[۱۸].

فردای آن روز همه حاضر شدند و به هر فرد سه دینار رسید[۱۹]. بسیاری از اصحاب مانند سهل بن حنیف، طلحه، زبیر، عبدالله بن عمر، سعد بن عاص، مروان بن حکم و دیگران که در زمان عمر و عثمان از بخشش‌های ویژه برخوردار بودند، به روش حضرت اعتراض کردند. او در پاسخ فرمود: اما در این فیء هیچ کس را بر دیگری ترجیحی نیست، و خداوند پیش از این، آن را تقسیم کرده است[۲۰]؛ پس فیء مال خدا است و شما بندگان مسلمان خدایید و این کتاب خدا است که به آن اقرار کرده و تسلیم شده‌اید[۲۱]، و سیره پیامبر نیز بین ما روشن است؛ پس هر کس راضی نیست، هر چه می‌خواهد بکند. همانا کسی که به دستورهای خداوند عمل، و به حکم خدا حکم می‌کند، از چیزی نمی‌هراسد[۲۲].

حضرت علی (ع) به دنبال طلحه و زبیر فرستاد و از آنها پرسید: چرا از کار من کراهت دارید و بر خلاف آن رأی می‌دهید؟ آن دو در پاسخ گفتند: برای اینکه خلاف عمر بن خطاب در تقسیم بیت المال عمل می‌کنی. تو حق ما را مانند دیگران قرار دادی و اموال و زمین‌هایی را که خداوند متعال به وسیله شمشیرها، نیزه‌ها و تاخت و تاز ما با اسب‌ها و پاهایمان نصیب مسلمانان کرد و تبلیغات ما در آنجا واقع شد و آنها را به زور و فشار از کسانی که اسلام را فقط با زور پذیرفتند گرفتیم، ستاندی و بین ما و کسانی که با ما برابر نیستند، به طور مساوی تقسیم کردی.

حضرت در پاسخ فرمود: پیش از این قومی به اسلام پیشی گرفته، آن را با شمشیرها و نیزه‌های خود یاری کردند؛ ولی رسول خدا(صر) سهم بیش‌تری به آنها نداد و آنها را به سبب سبقت در اسلام برتری نداد. خداوند سبحان پاداش پیشی گیرندگان و مجاهدان را در روز قیامت خواهد داد[۲۳].

امام در گفت‌وگوی دیگری در پاسخ این دو می‌فرماید: من نمی‌توانم در بیت المال تصرف کنم. بیت المال متعلق به مسلمانان است و من نگاهبان و امین آنها هستم. اگر می‌خواهید به منبر روم و آن‌چه را از بیت المال می‌خواهید، از مردم درخواست کنم. اگر اجازه دادند، به شما می‌دهم[۲۴].

وی به والیان خود نیز دستور می‌داد تا بیت المال را به طور مساوی بین مردم تقسیم کنند[۲۵]. در احتجاجات حضرت دو نکته مهم به چشم می‌خورد. او با کسانی رو به رو بود که دنیا را هدف قرار داده، پیشی گرفتن در دین و مجاهدت در راه خدا را ملاک سهم‌بری از بیت المال می‌دانستند و حضرت که بر اساس بینش قرآنی، آخرت را هدف، و دنیا را وسیله می‌دانست می‌فرمود: خداوند پاداش این امتیازها را در آخرت خواهد داد؛ اما این امتیازها ملاک سهم‌بری از بیت المال نیست. ملاک سهم‌بری به بعد مادی و دنیایی انسان‌ها مربوط است که در این بعد، همه برابرند. دیگر آن‌که حضرت، حق برابر در برخورداری از بیت المال را جزو ثابتات اسلام می‌داند که تغییر وضعیت، موجب تغییر آن نمی‌شود. در مقابل، کسانی بودند که گمان می‌کردند خلیفه در تقسیم بیت المال مختار است و هر گونه تشخیص داد می‌تواند رفتار کند. حضرت علی (ع) برای رد این مدعا و اثبات غیر قابل تغییر بودن روش تقسیم بیت المال به کتاب و سنت حضرت رسول (ص) استناد فرمود. این مطلب برای ما بسیار مهم است؛ از آن جهت که اگر تساوی حق مردم از بیت المال، جزو ثابتات اسلام باشد، دولت امروز نیز در سیاست‌های مالی و بودجه‌ریزی باید این اصل را در نظر بگیرد، البته همان‌گونه که گذشت، این درباره اموال فیء و غنیمت است که به تمام مسلمانان تعلق دارد و وجوهی مانند خمس، زکات و... در زمان ما - درآمد حاصل از فروش نفت که جزو انفال است را دربرنمی‌گیرد؛ زیرا بخشی از این وجوه در عناوین خاص مانند فقیران، مسکینان، در راه ماندگان، بدهکاران و... باید به کار رود و برخی دیگر متعلق به امام است که باید در مصالح اسلام و مسلمانان صرف شود و حاکم اسلامی می‌تواند به نیابت از امام معصوم (ع) آن را در اموری مانند راه‌ها، پل‌ها، بیمارستان‌ها، بهداشت، آموزش و... که به مصلحت مسلمانان است، صرف کند. با این همه، اگر حاکم اسلامی صلاح بداند که درآمد انفال را بین مردم تقسیم کند، این عمل باید به طور مساوی انجام شود.[۲۶]

تعجیل در تقسیم بیت المال

حضرت علی (ع) با این بدعت (تأخیر در تقسیم بیت المال تا پایان سال) نیز مقابله کرد و سنت پیامبر (تعجیل در تقسیم بیت المال) را احیا کرد. از وی چنین نقل شده است: خلیل من رسول خدا که درود و سلام خدا بر او باد، هیچ مالی را تا فردا حبس نمی‌کرد و ابوبکر نیز چنین می‌کرد؛ ولی نظر عمر این بود که دفاتر مالی ایجاد کند و تقسیم مال را از سالی به سال دیگر تأخیر اندازد. اما من همان کاری را می‌کنم که خلیل من رسول خدا انجام داد[۲۷]. در ادامه روایت آمده است که حضرت جمعه به جمعه اموال را تقسیم می‌کرد. در روایت دیگری نقل شده است که جمعه‌ها چیزی در محل بیت المال نبود و امام پنج شنبه اموال رسیده را تقسیم، سپس آنجا را جارو می‌کرد و آب می‌پاشید و در آن، دو رکعت نماز می‌خواند[۲۸].

همان‌گونه که پیش‌تر یادآور شدیم، تعجیل در تقسیم بیت المال موجب پخش و تداول تدریجی دارایی‌ها در جامعه و تسریع در رفع نیاز نیازمندان و مردم می‌شود؛ و لذا به رفع فقر کمک شایانی می‌نماید.[۲۹]

مقدمه

پرسش مهمی که در دوران معاصر ذهن برخی افراد را مشغول ساخته است، مسأله برقراری حکومت اسلامی به طور واقعی است و این که آیا زمام‌داران می‌‌توانند با فساد، انحراف و تبعیض در تمام امور جامعه مبارزه کنند؟ سیره حکومتی امام علی(ع) در دوران ۵ ساله مبتنی بر سیاست‌های دینی، ارزشی و انسانی و هدفش اجرای حق و عدل بود. شخصیت وسیع و چند بعدی امام علی(ع) - که آراسته به کمالات و فضایل است - سخن گفتن در مورد دوره کامل از زندگی ایشان را بر ما دشوار میسازد؛ سخن گفتن در مورد نحوه مبارزه با فساد در حکومت علوی اندکی از بسیار است. به ناچار گوشه‌هایی از آن را در این مقاله توصیفی، تحلیلی آوردیم. باشد که سیره حکومتی آن حضرت(ع) در هر زمان و مکان، الگوی زمام‎داران مسلمان باشد.

سکوت و مدارای امیرمؤمنان پس از رحلت پیامبر(ص)

پیامبر گرامی اسلام(ص) وقتی رحلت فرمودند که سر مبارکشان بر روی سینه امیرالمؤمنین(ع) بود[۳۰] و پس از آنکه ایشان پیامبر اکرم(ص) را غسل دادند، در حالی که خود را برای خواندن نماز بر پیکر پاک ایشان آماده می‌کردند، فتنه سقیفه بنی‌ساعده بر پا شد و مسیر تاریخ را دگرگون کرد. فردای آن روز در مسجدالنبی با ابوبکر به عنوان خلیفه رسول الله(ص) بیعت شد. پس از این واقعه، حوادث بسیار تلخ و دردناکی اتفاق افتاد و امیرالمؤمنین علی(ع) برای حفظ وحدت جامعه اسلامی و جلوگیری از انحلال و نابودی اسلام نوپا و نوبنیاد سکوت و تحمل را بر قیام ترجیح داد و مظهر وحدت شد. اما پیاپی در دوران غصب خلافت، از اظهار این که خلافت حق ایشان است، خودداری نمی‌کرد.

دوران خلافت ابوبکر - خلیفه اول - ۲ سال و ۴ ماه طول کشید که پس از مرگ او طبق وصیتش عمر بن خطاب به خلافت رسید. عمر که به فرموده علی(ع) مجموعه‌ای از خشونت، سخت‌گیری، اشتباه و پوزش‌طلبی بود و در زمان خلافت او مردم در ناراحتی و رنج مهمی گرفتار آمده بودند[۳۱]، ده سال خلافت کرد.

دوران پر فساد خلافت عثمان

پس از مرگ او شورایی تشکیل شد و عثمان بن عفان - مرد سست اراده و بی‌عزمی – که از طبقه اشراف مکه بود، برای خلافت انتخاب شد و بنی‌امیه به آرزوی دیرینه خود رسید؛ چراکه عثمان از دودمان بنی‌امیه بود و علاقه وافری به خاندان اموی - دشمنان دیرین و کینه‌توز اسلام - داشت.

در حقیقت باید عثمان را نخستین خلیفه اموی و آغازکننده سلطنت امویان دانست. بررسی دوران خلافت عثمان، مخصوصاً آخرین سال‌های آن برای روشن سدن حقایق تاریخی از اهمیت به سزایی برخوردار است. با روی کار آمدن عثمان، چهره حکومت اسلامی دگرگون شد؛ چراکه او بعد از به دست آوردن حکومت به روش غاصبانه و محکم کردن پایه‌های حکومت، قوانین و اهداف اسلام را زیر پا گذاشت و به قرآن و سنت پیامبر(ص) بی‌اعتنا و به سیره شیخین بی‌توجه بود. هر چند که پس از پیامبر اکرم(ص) در دوران خلفا، حکومت دچار فساد شده و از محتوای دینی تهی گشته و حالت فرمانروایی و چیرگی بر مردم پیدا کرده بود؛ اما این فسادها و کج‌روی‌ها در دوره خلیفه سوم بیشتر آشکار شد و به جهت دور شدن از ارزش‌ها و فرهنگ و سنت اسلامی، انحراف‌ها و فسادهای سیاسی، اداری، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به طور برجسته‌ای پدیدار شد و خفقان شدیدی حاکم گشت و و حق انتقاد و نظارت در امور سیاسی و اجتماعی از مردم سلب شد.

در این زمان بیت المال امت اسلامی اسلامی سرگذشتی بس اسف‌بار پیدا کرد؛ چراکه عثمان اموال و املاک بیت المال را در بین خویشاوندان و نزدیکان خود که در اسلام سابقه روشنی نداشتند، به طور عظیم و بی‌حسابی بذل و بخشش می‌کرد و آنها را مقرب خود میساخت و این عمل غیردینی و ناعادلانه را خدمت به خویشاوندان خود می‌دانست؛ در حالی که بسیاری از مردم از حداقل‌های معیشت و ضرورت‌ها محروم بودند. بیت المالی که می‌توانست باعث رشد و ترقی جامعه اسلامی شود، با حمایت عثمان، در دستان اموی‌های ضد اسلام جا گرفته بود. عثمان کسانی را برای اداره امور مسلمانان منصوب کرده بود که از اسراف و حیف و میل بیت المال ذره‌ای دریغ نمی‌کردند و در این امر از یکدیگر سبقت می‌گرفتند و این یکی از عوامل سقوط حکومت او بود. عثمان بستگان خود را که مصدر فسق و فجور بودند، بر جان و مال مسلمانان مسلط کرد و آنها را مورد اعتماد قرار داد و از نظریات آنها استفاده کرد در حالی که مهاجرین و انصار را رسماً و عملاً کنار گذاشت و هیچ مشورتی با آنها نمی‌کرد[۳۲].

در حقیقت تجمل‌پرستی و گرایش به ظواهر از زمان بنی‌امیه آغاز شد؛ چراکه آنها به جای تشکیل یک حکومت شرعی، مشغول به اسراف و افراط در تجمل، تفنن در خوراک و ایجاد آشپزخانه‌های افسانه‌ای، اندوختن مال و ساختن کاخ‌های سر به فلک کشیده، خرید غلامان و کنیزان مطلوب فراوان برای هدف‌های شهوانی و حیوانی شدند و حکومت را به سلطنت تبدیل کردند.

در زمان عثمان ضربه‌های جبران‌ناپذیری بر فرهنگ اسلامی از طریق انحراف‌های دینی و بدعت‌ها زده شد. در این دوره با آموزه‌های دینی برخورد می‌‌شد و عثمان احکام الهی را تحریف می‌کرد و به تعلیم و تربیتی که پیامبر(ص) آن قدر اهمیت داده بود، بی‌توجه شدند. سیاست‌های مالی عثمان موجب جمع شدن ثروت در دست عده‌ای خاص شد و روحیه اشرافی‌گری و تجمل‌خواهی را به شدت رواج داد و از یک سو مرفهان بی‌درد و بی‌دین روز به روز ثروت‌ها را انباشته می‌کردند. و از سوی دیگر طبقه فقیران و محرومان پیدا می‌شدند که حقوق آنها را کارگزاران حکومتی چپاول کرده بودند و در فشار اقتصادی به سر می‌بردند. فساد اجتماعی و اخلاقی از نتایج مخرب فساد اقتصادی عثمان بود؛ زیرا مردم دچار رفاه‌گرایی شده بودند و ارزش‌های دینی بسیار ضعیف شد و حتی به ظواهر دین نیز بهای کمی داده میشد. کم‌کم جامعه از جهت دینی دچار مشکل فتنه و فساد شد. وضعیت اسف‌بار موجود، عمارها، ابوذرها و عبدالله بن مسعودها را – که احساس مسؤولیت دینی داشتند - به اعتراض، فریاد و انتقاد و اداشت اما عثمان هر یک را به نوعی مورد آزار و اذیت، مجازات و تبعید قرار داد!

امیرالمؤمنین علی(ع) در این دوره خواهان اجرای حدود اسلامی بود؛ چراکه خلیفه حدود الهی را تعطیل کرده بود. از جمله جاری کردن حد شراب‌خواری در مورد ولید بن عقبه به دست خود حضرت[۳۳].

بیعت همگانی و پرشور مسلمانان با امیر مؤمنان(ع)

بعد از قتل عثمان در روز ۱۸ ذی‌الحجه سال ۳۵ هجری، اجتماع عظیمی از مسلمانان با رضایت کامل و در نهایت اختیار و آزادی[۳۴] امام را به عنوان خلیفه بعدی انتخاب کردند. اما امام خلافت را نمی‌پذیرفتند و وضعیت را این‌گونه توصیف کردند: «مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می‌رویم که رنگارنگ و فتنه‌آمیز است و چهره‌های گوناگون دارد و دل‌ها بر این بیعت ثابت و عقل‌ها بر این پیمان استوار نمی‌ماند. چهره افق حقیقت را (در دوران سه خلیفه) ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته مانده است. آگاه باشید اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آن‌چه که می‌‌دانم با شما رفتار می‌کنم و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نمی‌دهم. اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم و شاید شنواتر و مطیع‌تر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم اما اگر من وزیر و مشاورتان باشم، بهتر است که امیر و رهبر شما گردم»[۳۵].

به این ترتیب امام علی(ع) بعد از ۲۵ سال سکوت و خانه‌نشینی و تحمل «خار در چشم و استخوان در گلو» و دم نزدن به خاطر حفظ کیان اسلام وارث خلافتی شد که قبل از آن جامعه، بسیاری از چهره اسلام فاصله گرفته بود و دچار بی‌عدالتی، رفاه‌زدگی، انحراف از کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) شده بود[۳۶].

امیرالمؤمنین علی(ع) می‌دانست که چنین جامعه‌ای به طور بنیادی نیاز به دگرگونی اساسی و اصلاح دارد و با یک برنامه حساب شده باید مبارزه با فساد و در زمینه‌های مختلف را شروع کرد. ایشان هدف خود را از تصدی حکومت اسلامی، بازگرداندن نشانه‌های حق و دین خداوند به جایگاه خود، اصلاح سرزمین‌ها، ایجاد امنیت و آسایش ستمدیدگان، اجرا شدن قوانین و مقررات فراموش شده خداوند معرفی می‌فرماید[۳۷]. ایشان از همان روزهای نخست حکومت، بی‌درنگ مبارزه با فساد را شروع و سیاست اصلاحات اداری و اقتصادی را با قاطعیت تمام به اجرا گذاشت؛ اما بخشی از اصلاحات فرهنگی، زمینه اجتماعی نداشت و برای همین، انجام دادن آنها فوراً امکان‌پذیر نبود و نیاز به زمان داشت تا حکومت علوی تثبیت شود؛ چراکه مردم در طی ۲۵ سال با این فرهنگ انحرافی خو گرفته بودند و اگر امام علی(ع) فوراً به مبارزه با انحرافات فرهنگی می‌پرداخت اعتراض و جنگ و نارضایتی عده‌ای از مردم ایجاد می‌‌شد و اختلاف در میان ملت را در پی داشت[۳۸]. امام علی(ع) در اولین سخنرانی خود پس از بیعت مردم مدینه در سال ۳۵ هجری فرمود: «آگاه باشید تیره‌روزی‌ها و آزمایش، همانند زمان بعثت پیامبر(ص) بار دیگر به شما روی آورد. سوگند به خدایی که پیامبر(ص) را به حق مبعوث کرد سخت آزمایش می‌شوید چون دانه‌ای که در غربال ریزند یا غذایی که در دیگ گذارند و بجوشانند! به هم خواهید ریخت زیر و رو خواهید شد تا آن‌که پایین به بالا و بالا به پایین رود. آنان که سابقه‌ای در اسلام داشتند و تا کنون منزوی بودند بر سر کار میآیند و آنها که به ناحق پیشی گرفتند عقب زده خواهند شد»[۳۹].

امام علی(ع) از وقایع گذشته جامعه آگاهی عمیق و دقیقی داشتند و به عمق فاجعه واقف بودند. ایشان در مورد ضرورت استقامتشان در برداشتن کجی‌ها و مبارزه با فساد چنین فرمودند: «اگر از این فتنه‌ها و لغزش‌گاه‌ها با قدرت بگذرم دگرگونی‌های بسیار پدید می‌آورم»[۴۰].

مبارزات و اصلاحاتی را که امام علی(ع) برای چنین جامعه‌ای در نظر گرفته بودند، می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:

  1. مبارزه با فساد اداری، اقتصادی و سیاسی
  2. مبارزه با انحراف‌های فرهنگی[۴۱]

یکی از مهم‌ترین مبارزات سیاسی امام علی(ع) در ابتدای حکومت، عزل کارگزاران و فرمانداران ناشایست و فاسد خلیفه پیشین و برگرداندن اموال عمومی به بیت المال بود که فرمانداران عثمان برای اهداف خاص سیاسی و شخصی مصرف کرده بودند، حضرت(ع) در روز دوم خلافتشان در سال ۳۵ هجری درباره برگرداندن با اموال فراوان بیت المال که عثمان به بعضی از خویشاوندان خود بخشیده بود و نیز در مورد سیاست اقتصادیشان چنین فرمودند: «به خدا سوگند! بیت المال تاراج شده را هر کجا بیایم به صاحبان اصلی آن باز میگردانم گرچه با آن ازدواج کرده یا کنیزانی خریده باشند زیرا در عدالت، گشایش برای عموم و آن کس که عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او سخت‌تر است»[۴۲].

امام با این جملات همه آن تصرفات و مالکیت‌ها را غیرقانونی اعلام کرده بیان می‌کند که تکلیف الهی و اجتماعی علی(ع) برگرداندن آن اموال به بیت المال است. اموال هر چه که باشد و در اختیار هر کسی که قرار گرفته باشد[۴۳].

امام علی(ع) تمامی کارگزاران اموی را از حکومت برکنار و کارگزاران شایسته و صالح و توان‌مندی انتخاب کرد که توانایی برپایی عدل و گسترش قانون در جامعه را داشته باشند و از صلاحیت اخلاقی، پاکدامنی، تخصص و توانایی، تجربه، حیا و تقوی و... برخوردار باشند[۴۴].

پس از عزل کارگزاران اموی، امام علی(ع) عثمان بن حنیف را به بصره، عمار بن شهاب را به کوفه، عبیدالله بن عباس را به یمن، قیس بن سعد را به مصر و شهل بن حنیف را به شام برای فرمانداری اعزام کرد[۴۵]. فرمانداران و کارگزاران امام تحت بازرسی و مراقبت‌های پنهانی و گسترده‌ای از طریق بازرسانی که عدالت، وثاقت و صداقت آن‎ها مورد تأیید حضرت بود، قرار می‌گرفتند تا این که مبادا در انجام وظایف خود کوتاهی و یا به حقوق مردم تجاوز کنند. نامه‌های مختلف امام علی(ع) در این زمینه حاکی از وجود و اهمیت چنین مسأله‌ای می‌باشد.

مبارزه با فساد مالی

یکی از روش‌های حضرت(ع) برای مبارزه با فساد اقتصادی و اداری و ایجاد زمینه‌های اصلاح جامعه، اهمیت دادن به نیازهای اقتصادی کارگزاران و فرمان‌داران و تأمین حقوق مادی کافی برای آنها بود؛ چراکه در این صورت، دیگر آنها به بیت‌المال تجاوز نمی‌کنند و توانایی اصلاح فاسدان را پیدا می‌کنند. حضرت برای مبارزه با این امر، هدیه، رشوه و رشوه‎خواری را برای کارگزاران ممنوع کرد و دریافت هدیه را خیانت و دریافت رشوه را شرک دانسته‌اند[۴۶]. امام علی(ع) در جواب کسی که شب هنگام برای حضرت هدیه آورده بود، فرمود: «... به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آن‌چه در زیر آسمان‎هاست به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم که پوست جوی را از مورچه‌ای به ناروا بگیرم، چنین نخواهم کرد.»..[۴۷].

جامعه مورد قبول امیرالمؤمنین(ع) جامعه نابرابر و دارای شکاف طبقاتی بین «سیر» و «گرسنه» نبود. جامعه‌ای که در زمان عثمان به علت توزیع نابرابر، گرفتار نظام طبقاتی شده بود اکنون پس از به قدرت رسیدن حضرت(ع) توزیع عادلانه بیت‌المال را که مهم‌ترین منبع مالی مصرف حکومت علوی در بین مسلمانان بود، تجربه می‌کرد.

تقسیم بیت‌المال بدون تبعیض

امیرالمؤمین علی(ع) که مظهر عدل‌گستری و عدالت است، منابع و بیت‌المال را به طور عادلانه و بدون در نظر گرفتن نژاد، نسب و سبب و... افراد در میان آنها توزیع کرد. ایشان بنا بر سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) هرگز بیت‌المال را ذخیره نمی‌کرد و همه آن را در بین مسلمانان به طور مساوی تقسیم می‌کرد و در نظر او فرقی بین سیاه و سفید و عرب و عجم نبود. به سرعت سهم مردم از بیت المال را در میان آنها به طور مساوی تقسیم می‌کرد[۴۸].

امام علی(ع) در یکی از روزهای آغازین خلافت، پیش از دستور تقسیم بیت المال خطبه‌ای به شرح زیر ایراد فرمود: «ای مردم! هیچ کس از مادر، غلام و کنیز به دنیا نیامده است و همه و حر و آزادند. خداوند به برخی از شما نعمت‌های فراوان بخشیده است و کسی که گرفتار است، باید شکیبایی پیشه سازد و با شکیبایی خود بر خدا منت نهد. اکنون بیت‌المال نزد ما حاضر است و آن را در میان سفید و سیاه به طور مساوی تقسیم خواهیم کرد»[۴۹].

هنگام تقسیم بیت‌المال، حضرت بدین‌گونه بود که به عبدالله بن ابی رافع (دبیر و نویسنده خود) دستور داد که به هر یک از مهاجران و انصار سه دینار بپردازد[۵۰]. این تقسیم عادلانه نارضایتی قدرت‌مندان را به دنبال داشت به طوری که بسیاری وقتی دیدند عدالت اقتصادی در حکومت علوی شعار نیست. به امیرالمؤمنین علی(ع) ایراد گرفتند و کم‌کم مخالفت با حضرت را شروع کردند. برخی از خیرخواهان امام، پیشنهاد کردند که این قدر سخت‌گیری نکند، و نسبت به اشراف و بزرگان، امتیاز قائل شود، اما امام در پاسخ آنها می‌فرماید: «آیا به من دستور میدهید برای پیروزی خود از جور و ستم درباره امت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می‌کنند هرگز چنین کاری نخواهم کرد. اگر این اموال از خودم بود به گونه‌ای مساوی در میان مردم تقسیم می‌کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست.»..[۵۱]. امیرالمؤمنین(ع) حتی در گرفتن مالیات (زکات) نیز عدالت را به شدت رعایت میکردند. نامه‌هایی که حضرت به مأموران مالیات مینوشتند و سفارش‌هایی که در جهت گرفتن مالیات و امانت‌داری به آنها میکردند، گواه این مطلب می‌باشد[۵۲]. امام روزهای جمعه بیت المال را پاک می‌کرد و بعد از آن با آب می‌شست و سپس دو رکعت نماز در آنجا میگزارد و می‌فرمود: «روز قیامت بر من گواهی دهید»[۵۳].

امام افزون بر این، زدودن فسادی که در جامعه ریشه دوانده بود و در جهت مبارزه با فساد و تبعیض اجتماعی به شدت با فقر مبارزه می‌کرد؛ چراکه فقر یکی از بیماری‌های اجتماعی است که ایمان افراد را از آنها می‌گیرد و کفر افراد را در پی دارد و جامعه را از بین می‌برد. در زمان حکومت کوتاه خود، به رغم آن همه توطئه و کارشکنی‌ها، آن حضرت وضعیت مردم کوفه را به جایی رساند که میفرمود: «مَا أَصْبَحَ بِالْكُوفَةِ أَحَدٌ إِلَّا نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَيَأْكُلُ الْبُرَّ وَ يَجْلِسُ فِي الظِّلِّ وَ يَشْرَبُ مِنْ مَاءِ الْفُرَاتِ»؛ «اکنون در کوفه همگان از زندگی بهرمندند و فرودست‌ترین آنها نان و سایبان دارد و از آب فرات بهره می‌گیرد»[۵۴].

امام علی(ع) در نامه‌هایی که برای فرمان‌داران خود مینگاشت، به رسیدگی به محرومان و مستضعفان و رعایت حقوق آنها در جامعه بسیار تأکید میورزیدند[۵۵]. ایشان در این باره می‌فرمایند: «به فریاد مردم رسیدن و آرام کردن مصیبت‌دیدگان از کفاره گناهان بزرگ است»[۵۶]. امام(ع) برای این که مشکل عدم طرح مستقیم مظلومیت‌ها و دادخواهی‌ها در حد ممکن حل شود جایگاهی به نام بیت القصص (صندوق شکایات) تأسیس کرده بود تا مظلومان اگر از طرح مسأله‌ای ناتوانند، دادخواهی خود را بنویسند و آنجا بیاندازند تا علی(ع) از آن مطلع شود. گویا این کار در تاریخ اسلام، اولین گام در جهت مرتبط ساختن مردم با هیئت حاکم بود[۵۷].

از دیگر روش‌های امام علی(ع) برای مبارزه با فقر و بیکاری در اجتماع، ترویج فرهنگ کار و تلاش در جامعه بود. ایشان در سخنان‌شان کار را عبادت معرفی می‌کردند و برای فقر‌زدایی از جامعه به توسعه کشاورزی، صنعت و تجارت توصیه، و به فرمان‎داران خود در لزوم حمایت از اینها تأکید می‌کردند[۵۸]. در جامعه‌ای که ارزش‌ها ضد ارزش و ضد ارزش‌ها ارزش شده بود، یکی از ضروری‌ترین نیازها مبارزه با فساد فرهنگی و انحراف‌ها بود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «إِنَّ النَّاسَ إِلَى صَالِحِ الْأَدَبِ أَحْوَجُ مِنْهُمْ إِلَى الْفِضَّةِ وَ الذَّهَبِ»؛ به راستی که مردم به کمال و ادبی نیک و شایسته (که آن علم دین و قرآن است) نیازشان بیشتر است تا به سوی طلا و نقره[۵۹]. حضرت با سنت‌های باطل و ناشایست مبارزه کرد و فرهنگ عمومی را تصحیح کرد و برای برآورده کردن نیازهای روحی و عقلی افراد به توسعه آموزش و پرورش پرداخت. ایشان به فرمان‌داران خود ابلاغ می‌کرد که در بامداد و شامگاه در مجالس عمومی با مردم مصاحبت داشته باشند و پرسش‌های دینی آنها را پاسخ دهند و با دانشمندان به گفت‌وگو بپردازند[۶۰]. در جای دیگری می‌فرماید: «ای مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب شده. حق شما بر من آن که... شما را آموزش دهم تا بی‌سواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید»[۶۱].

خطبه‌های تربیتی - اخلاقی حضرت(ع) و تربیت افراد برجسته شاهدی بر این واقعه است که چه قدر امر تعلیم و تربیت در نظر حضرت مهم بوده و حضرت به شدت با جهل و عصبیت‌های قومی مبارزه و آنها را مدام به رعایت قوانین دین دعوت میکرد؛ چراکه دنیای افراد وقتی آباد می‌شود که دین‌شان اصلاح شود. امام می‌فرماید: «وَ لَا تُصْلِحْ دُنْيَاكَ بِمَحْقِ دِينِكَ»؛ «دنیای خود را با نابودی دینت آباد مکن»[۶۲]. با مطالعه سخنان حکمت‌آمیز، نامه‌ها و خطبه‌های نورانی حضرت(ع) اهمیت مسأله تعلیم و تربیت و اهتمام امام به ارتقاء سطح فکری و فرهنگی جامعه و این که هدف تمام فعالیت‌های امام تنها برای هدایت بشر به سوی کمال بوده، برای ما محرز می‌شود.[۶۳]

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، خطبه ۳، ج۱، ص۱۶؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ج۱، ص۳۶۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۱، ص۲۹۸؛ آمدی، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۶، ص۲۵۶، ح۱۰۱۴۹.
  2. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۴۷۹.
  3. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، خطبه ۱۶، ج۱، ص۲۲.
  4. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۷۹.
  5. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۱؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه. ج۴ ص۲۴۵ و ۲۴۶.
  6. ر. ک: ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۱۲، القسم السادس عشر.
  7. این تقسیم‌بندی از کتاب موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، جلد ۱۲، تحلیل فی طبقات عماله، صفحه ۷ تا ۱۱ اخذ شده است.
  8. «آنان را نه در آفرینش آسمان‌ها و زمین گواه کردم و نه در آفرینش خودشان و من آن نیم که گمراه‌کنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.
  9. شیخ طوسی، الامالی، ص۸۷ ح۱۳۳؛ طبری، عمادالدین محمد، بشارة المصطفی، ص۲۶۳؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۹۵؛ ر. ک: شیخ مفید، الاختصاص، ص۱۵۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۰۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۴، ص۴۳۹؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۴ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۰۶؛ و ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۲۹.
  10. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۴۷۹.
  11. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۰۴؛ در موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۳۸، در پاورقی آمده است که صحیح، مالک بن کعب است؛ زیرا کعب بن مالک با علی (ع) بیعت نکرد؛ ولی مالک بن کعب از کارگزاران حضرت بود.
  12. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۵۳، ص۳۲۸-۳۲۹.
  13. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۴۰-۱۵۷.
  14. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۴۸۱.
  15. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶۹.
  16. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۰.
  17. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۴۸۲.
  18. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.
  19. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.
  20. اشاره به سوره حشر، آیه ۷: مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ «آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است».
  21. اشاره به سوره حجرات، آیه ۱۳: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها کردیم تا یکدیگر را باز‌شناسید، بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است».
  22. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۷، ح۷؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۷۲۷، ح۱۵۳۰.
  23. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.
  24. شیخ مفید، الجمل، ص۸۸.
  25. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۴۳، ص۳۱۳.
  26. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۴۸۳.
  27. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۹۱، ح۱۴۹۸.
  28. ر. ک: ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۴، ص۱۹۰، ح۱۴۶۲.
  29. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی، ج۷، ص ۴۸۶.
  30. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۷.
  31. نهج البلاغه، خطبه ۳.
  32. جرج جرداق، الامام علی(ع) صوت العدالت الانسانیة، ج۵-۴-۳.
  33. مروج الذهب، ج۱، ص۶۹۳.
  34. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۴، ص۸.
  35. نهج البلاغه، خطبه ۹۲.
  36. آیین کشورداری از دیدگاه امام علی(ع)، ص۴۶.
  37. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱.
  38. موسوعة الامام علی(ع) فی الکتاب و السنة و التاریخ، ج۴، ص۱۲۱.
  39. نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
  40. نهج البلاغه، حکمت ۲۷۲.
  41. موسوعة الامام علی(ع) فی الکتاب و السنة و التاریخ، ج۳، ص۳۸۶.
  42. نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
  43. علامه جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۳، ص۲۵۴.
  44. امام علی(ع) سیمای کارگزاران دولتی را در نامه ۵۳ نهج البلاغه برای مالک اشتر توصیف می‌کند.
  45. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۳۴۵.
  46. بهج الصباغة فی شرح نهج البلاغه، ج۸، ص۵۳۰.
  47. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴.
  48. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۷.
  49. اصول کافی، ج۸، ص۶۹.
  50. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۸.
  51. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶.
  52. نهج البلاغه، نامه ۲۶.
  53. الغارات، ص۴۳.
  54. مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۹۹.
  55. نهج البلاغه، نامه ۵۳ و ۴۷.
  56. نهج البلاغه، حکمت ۲۴.
  57. موسوعة الإمام علی(ع) فی الکتاب والسنة و التاریخ، ج۳، ص۴۲۴.
  58. موسوعة الإمام علی(ع) فی الکتاب والسنة و التاریخ، ج۳، ص۴۱۰.
  59. غرر الحکم، ج۱، ص۲۴۲.
  60. نهج البلاغه، نامه ۶۷.
  61. نهج البلاغه، خطبه ۳۴.
  62. نهج البلاغه، نامه ۴۳.
  63. مزروعی فراهانی، زینب، مبارزه حکومت علوی با فساد، ص .