اسلام در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۹ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث اسلام است. "اسلام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • "اسلام" یعنی تسلیم و بدان معناست که شخص قلباً در مقابل حقیقت تسلیم باشد، دریچه دل را به روی حقیقت گشوده باشد تا آنچه حق است، بپذیرد و به آن عمل کند و اسلامی که پذیرفته است، بر اساس تحقیق و کاوش و تسلیم و دور از هر گونه تعصب باشد.
  • اگر کسی دارای صفت تسلیم باشد ولی به عللی غیر منتسب به تقصیر او، حقیقت اسلام بر وی مکتوم مانده باشد، هرگز خداوند او را معذب نمی‌سازد و اهل نجات از دوزخ است. خدای متعال می‌‌فرماید: ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا[۱].
  • اصولیین، مفاد این آیه را که تأیید حکم عقل است، قبح عقاب بلا بیان اصطلاح کرده‌اند و می‌‌گویند: تا خدای متعال حقیقتی را به بنده‌ای آشکار نکرده باشد، قبیح است که او را عذاب کند. مراد نشان دادن این حقیقت است که ممکن است افرادی دارای روح تسلیم باشند، ولو آنکه در ظاهر مسلمان نباشند[۲].
  • دین اسلام بر مبانی و اصولی مترقی استوار است که این اصول و مبانی موجب شده است تا این دین، جهانی و جاودانی شود. ذیلاً به اهم این مبانی و اصول اشاره می‌‌شود:
  1. هماهنگی آموزه‌های این دین با عقل و فطرت انسانی؛
  2. سهولت و سادگی فهم واجرای دستورات آن؛
  3. انسجام و استحکام درونی؛
  4. پاسخگویی به نیازهای معرفتی و فقهی زمان؛
  5. سازگاری دین و دنیا در آموزه‌ها و تعالیم و دستورالعمل‌های آن؛
  6. دفاع از اصول اخلاقی و انسانی[۳]؛
  7. در نظر گرفتن تمام ابعاد وجودی انسان، مانند عقل، احساس و غرائز؛
  8. تعیین ملاک فضل و برتری انسان‌ها بر اساس پرهیزکاری و پارسایی؛
  9. انحصارگرایی اعتقادی و تکثرگرایی اخلاقی[۴].
  • این اصول موجب شده تا اسلام به عنوان دینی جامع و پاسخگو به نیازهای همه انسان‌ها در همه دوره‌ها مطرح شود. از سوی دیگر، اسلام بر زوایا و ابعاد مختلفی مبتنی است که به برخی از اهم آنها اشاره می‌‌شود:
  1. اصول دین: آن دسته از دستورهای اساسی اسلام که به حوزه باورهای انسان مربوط است، "اصول دین" نام دارد. این اصول عبارتند از: توحید، نبوت و معاد.
  2. فروع دین: بخشی از دستورهای اسلام که به حوزه عمل انسان مربوط است، "فروع دین" نام دارد. برخی از فروع دین عبارتند از: نماز، روزه، خمس، زکات و حج.
  3. سیاست و حکومت: انسان آزاد خلق شده و حق حاکمیت مختص خداوند است. قوانین اصلی حکومت اسلامی، از طرف دین تعیین می‌‌شوند و در همه زمان‌ها، توسط حاکمیت دینی قابلیت اجرا دارند. از منظر اسلام، حکومت مختص خداست. رسول خدا و بعد از وی امامان معصوم و سپس فقهای جامع‌الشرایط زمامداران جامعه‌اند. امامان معصوم، منصوب از طرف خدا و منصوص از سوی معصوم پیشین هستند[۵].
  4. اقتصاد: دیدگاه اسلام در خصوص اقتصاد بر اصول و بندهای ذیل مبتنی است:
    1. توجه به اقتصاد، برای رفاه دنیوی و سعادت معنوی و اخروی؛
    2. پذیرش انواع مالکیت خصوص، عمومی و دولتی؛
    3. توزیع و تعدیل ثروت، با توجه به بهره‌مندی تمام قشرهای جامعه از ثروت‌های عمومی که توزیع قبل از تولید نام دارد؛
    4. وضع مقررات و احکام مالی در قالب‌های مختلف، مانند خمس، زکات، انفاق، صدقه، جزیه که به آن "توزیع بعد از تولید" می‌‌گویند؛
    5. تأکید بر قرض‌الحسنه و ثواب مضاعف و تشویق به تعاون و یاری رساندن به دیگران و تقدم حقوق اقتصادی جامعه بر حقوق فرد، مانند مبارزه با احتکار؛
    6. تعیین وظایف و اختیاراتی برای حکومت، مانند نظارت بر بازار سرمایه و تجارت، وضع سیاست‌ها و قوانین اقتصادی، مالکیت و اداره منابع ملی، ابطال و فسخ قراردادهای مضر به مصلحت عمومی جامعه[۶].
  5. اخلاق و تربیت: "اخلاق" هدف اصلی بعثت و تزکیه بر تعلیم مقدم است. تقرب الهی و به کمال رساندن انسان هدف اصلی اخلاق است. سیستم هماهنگ مجموعه دستورات اخلاقی، پشتیبانی از ارزش‌ها، قداست‌بخشی به اخلاق، مهار وتعدیل خودخواهی، از دیگر ویژگی‌های اخلاق اسلامی است.
  6. آموزش: آموزش در کنار تربیت از جمله اهداف و از زمره آموزه‌های اسلام و بر محورهای ذیل مبتنی است:
    1. عدم محدودیت زمانی، مکانی، جنسیتی و صنفی؛
    2. ارزشمند بودن هر نوع تعلیم و تعلم مفید به رفاه دنیوی و رستگاری اخروی؛
    3. در پی اهداف الهی و انسانی بودن معلم و متعلم؛
    4. مذموم بودن هر نوع علم‌آموزی به نیت غیر الهی، مانند ریا، ثروت‌اندوزی فخرفروشی و مانند آن؛ حتی اگر علم توحید باشد.[۷].

واژه‌شناسی

  • در لغت مصدر باب افعال و از ماده سلم اشتقاق یافته است، که در معانی داخل شدن در آشتی، تسلیم شدن یا تسلیم نمودن چیزی به کسی، خالص نمودن عبادت و دین برای خدا به کار رفته است [۸].
  • واژه اسلام در ادیان آسمانی به تسلیم شدن در برابر خداوند اطلاق می‌شود و از این حیث قرآن حقیقت دین الهی را اسلام ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۹] و حضرت ابراهیم را مسلمان، یعنی تسلیم محض در برابر خدا می‌خواند ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ [۱۰]. آن حضرت نیز از خدا می‌خواهد که خود و فرزندانش را مسلم قرار دهد ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ[۱۱].
  • حضرت یوسف از خدا می‌خواهد که وی را مسلم بمیراند ﴿رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ[۱۲].
  • تسلیم در برابر خداوند در هر زمانی در ایمان به پیامبر آن عصر، تجلی و نمود پیدا می‌کند ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ[۱۳]؛ ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۴] و دین دیگری مقبول خداوند نیست: ﴿وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ[۱۵].[۱۶]

ابعاد اسلام

  • آیین اسلام بر اصول و ابعاد مختلف ذیل مشتمل است که به توضیح مختصر آنها می‌پردازیم:

اصول دین

  1. توحید؛ یعنی اعتقاد به یگانگی خداوند در ذات، صفات، افعال و عبادت. بر این اساس توحید دارای مراتب و اقسامی است:
    1. توحید ذاتی: ذات خداوند بی‌همتاست و هیچ‌گونه ترکیب و کثرتی در آن راه ندارد؛ یعنی هم واحد است و هم احد.
    2. توحید صفاتی: صفات ذاتی خداوند مانند علم، قدرت و حیات، اگر چه از نظر مفهوم با ذات مغایرت دارند، ولی از نظر واقعیت عین ذات می‌باشد و این، مقتضای توحید ذاتی به معنای احدیت ذات است.
    3. توحید افعالی: خداوند در آفریدگاری و پروردگاری شریک ندارد، و همه افعال و آثاری که از انسان و غیر انسان صادر می‌شود به اذن و مشیت او باز می‌گردد؛ یعنی فاعلیت آنها در طول فاعلیت خداوند است، نه در عرض آن.
    4. توحید عبادی: جز خداوند هیچ معبودی شایسته پرستش نیست. در قرآن کریم وجود خداوند مسلم فرض شده و بیشتر استدلال‌ها بر اثبات اصل توحید و یکتایی خداوند متمرکز است، اصل توحید به نوعی تعرض و انتقاد از خداپرستی یهود و مسیحیت است، چرا که یهود با نسبت دادن فرزندی خدا به عزیر، و مسیحیان با شمردن حضرت عیسی و روح القدس به عنوان خدا در عرض الله عملاً از توحید ناب فاصله گرفتند.
  2. عدل؛ شیعه و معتزله معتقدند عدالت معنا و مفهوم عقلی دارد و صفات کمالی الهی مقتضی است که خداوند به عدالت رفتار کند، اما اشاعره منکر عقلی بودن عدالت شده و معتقدند خداوند به هر نحو که خواست عمل می‌کند و همه افعال خدا نیز عادلانه خواهد بود. به تعبیری اشاعره بر این باورند که اگر خداوند در قیامت مثلاً گناهکاران را به بهشت و پاکان و بندگان خالص را به جهنم ببرد، به عدالت رفتار کرده است، ولی عدلیه این فرض را ظالمانه و مردود می‌دانند.
  3. نبوت؛ اعتقاد به نبوت پیامبران پیشین (نبوت عامه) و نبوت حضرت محمد (نبوت خاصه) از اصول عقاید اسلامی است. بر این اساس حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر الهی و قرآن مجید نیز آخرین کتاب آسمانی و شریعت اسلام، آخرین شریعت الهی است.
  4. امامت؛ اهل سنت امامت را از فروع دین و از تکالیف مردم دانسته‌اند، ولی شیعه امامیه آن را از اصول اعتقادی، و نصب امام را فعل خدا می‌داند به اعتقاد شیعه پیامبر(ص) به فرمان خداوند در موارد متعدد امیرمؤمنان(ع) را به عنوان جانشین خود و پیشوای امت اسلامی معرفی کرده است. به باور شیعه امام علاوه بر مسئولیت اجرای احکام اسلامی و برقراری امنیت و عدالت در جامعه، مسئولیت حفظ و تبیین احکام شریعت را نیز برعهده دارد و بدین جهت باید از صفت عصمت برخوردار باشد. جریان غدیر خم نمونه بارز آن است که آیه ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۷] و ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۸] در این باره نازل شد[۱۹].
  5. معاد؛ یکی دیگر از ارکان اسلام، اعتقاد به سرای قیامت است و این که انسان‌ها پس از مرگ بار دیگر زنده می‌شوند، تا پاداش و کیفر اعمال دنیوی خود را ببینند[۲۰].

فروع دین

اسلام، سیاست و حکومت

اختصاص حاکمیت به خداوند

  • ﴿قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَكَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[۲۲]؛
  • ﴿وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۲۳]؛
  • ﴿ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلَاهُمُ الْحَقِّ أَلَا لَهُ الْحُكْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ[۲۴]؛
  • ﴿لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ[۲۵]؛
  • ﴿مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۲۶] این نظریه را تقریر می‌کند[۲۷].[۲۸]

تعیین منشور حکومت

نصب الهی

  • ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۱]؛
  • ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۳۲]؛
  • ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۳۳]؛
  • ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ [۳۴]؛
  • ﴿إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۳۵]؛
  • ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا كَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ يَذْهَبُوا حَتَّى يَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَأْذِنُونَكَ أُولَئِكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۶].[۳۷]

تشکیل حکومت دینی توسط پیامبر(ص)

تعیین جانشین پیامبر(ص)

تشریع احکام جزایی و قضایی

  • آیین اسلام حاوی احکام متعددی است که از مؤمنان می‌خواهد برای نیل به مقامات معنوی، منقاد و مطیع فرایض شریعت بوده و از ارتکاب گناهان بیزاری جویند. قرآن برای اجرای بهینه احکام خود، یک سری ضمانت‌های اجرایی در قالب احکام جزایی، مانند:
  • احکام حد برای گناه زنا ﴿الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْكُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِي دِينِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلْيَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۴۴]،
  • قذف ﴿وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا وَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۴۵]،
  • سرقت ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۴۶]
  • و اعدام ﴿مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا[۴۷]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِي الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَى بِالْأُنْثَى فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ * وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ[۴۸]؛ ﴿وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ[۴۹].
  • در حق زنای محصنه و قتل عمدی و محارب﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۵۰]
  • و انواع و اقسام دیه‌های اعضای بدن ﴿وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۵۱] و غیر اینها پیش بینی کرده است.
  • علاوه بر آن، فروع و جزئیات شیوه و اصول قضاوت از قبیل: تعداد و شرایط شاهد و اقرار متهم و شرایط قاضی را مشخص کرده است.
  • اجرای احکام فوق و توجه به قانون دادرسی اسلام، مرهون تشکیل حکومت دینی و تأسیس یک قوه به نام قوه قضائیه است[۵۲].

تشریع اصول و نظام اقتصادی

اصول سیاست داخلی اسلام

  • اسلام درباره سیاست داخلی نظام خود مبانی و اصولی دارد که با اتکا به آنها به اداره داخلی کشور و قلمرو خود می‌پردازد، که اینجا به عناوین آن بسنده می‌شود.
  1. اهتمام به مردم و اصل شورا: ﴿ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[۵۴]؛ ﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ[۵۵][۵۶].
  2. جامعه مسئول تشکیل حکومت و اجرای احکام: خطاب آیات اجتماعی و جزایی قرآن به مردم و عدم اختصاص آن به گروه خاص، کل جامعه را مسئول اجرای این آیات می‌کند[۵۷].
  3. استقلال سیاسی و اقتصادی: ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۵۸]؛ ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ[۵۹]: در این باره حدیث معروف نبوی «الْإِسْلَامُ يَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْهِ»[۶۰] نیز قابل توجه است.
  4. عدالت اجتماعی:
  5. آزادی اجتماعی: ﴿الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۶۱]؛ ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ[۶۲]؛ ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ [۶۳].
  6. شایسته‌سالاری: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا [۶۴][۶۵].
  7. مدارا و همزیستی مسالمت‌آمیز: این اصل مطلق بوده و شامل شهروندان مسلمان و غیرمسلمان می‌شود﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ...[۶۶]؛ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[۶۷][۶۸].

اصول سیاست خارجی اسلام

  1. جهان شمولی و دعوت همگانی: نخستین اصل و مبنای نظام سیاسی اسلام در سیاست خارجی خود، اعلام جهان‌شمول بودن آیین خود است. در پرتو این اصل، حکومت اسلامی از ملت‌ها و دولت‌های خارجی دعوت می‌کند که به آیین اسلام بگروند. آیات متعدد، این اصل را تبیین می‌کند ﴿إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ[۶۹]. نامه‌نگاری‌های پیامبر اسلام به سران حکومت‌های بزرگ وقت خود، مانند ایران و روم کاملاً این اصل سیاست خارجی اسلام را ثابت می‌کند[۷۰].
  2. به‌کارگیری اصل حکمت و نصیحت: دعوت همگانی اسلام به زور و خشونت اعمال نمی‌شود، بلکه از طریق برهان، حکمت و اندرز و در نهایت راه مجادله و جدال اعمال می‌شد: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[۷۱].
  3. مشروعیت جهاد.
  4. ظلم‌ستیزی و آزادی مستضعفان: اسلام نه تنها به اجرای عدالت و ظلم ستیزی در درون حکومت خود بسنده نکرده است، بلکه یکی از اصول آن، مقابله با هر نوع ظلم، اعم از ظلم مادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در حق مستضعفان است و در صورت قدرت و مصلحت، خود را موظف می‌داند از حقوق مردمان و مستضعفان سرزمین‌های دیگر دفاع کند ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا[۷۲].
  5. مدارا و صلح با کفار: آیین اسلام می‌کوشد دعوت خود را با حکمت و برهان پیش برد و تنها در صورت خاص، یعنی لجاجت کفار و تضعیف حکومت، جهاد را تجویز کرده است، اما در موارد دیگر اسلام به برقراری صلح میان جبهه اسلام و کفار و مدارا با آنان توصیه نموده است: ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ[۷۳]. عبارت ﴿فَاجْنَحْ لَهَا که به معنای بال‌هایت را به آن بگشا، از حداکثر اهتمام اسلام به صلح واقعی حکایت می‌کند. آیات دیگر نحوه رفتار با اسرای جنگی را مشخص می‌کند﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[۷۴]؛ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَى إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۷۵].
  6. اصل عزت و استقلال سیاسی: اسلام در سیاست خارجی خود، به حکومت دینی تأکید می‌کند که باید استقلال سیاسی خود را در برابر دولت‌های بیگانه حفظ نماید و به گونه‌ای رفتار نکند که به سلطه و سیطره دولت‌های کفار بر مسلمانان بینجامد. قرآن صریحاً سلطه و سیطره کفار بر مسلمانان را نفی کرده است﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَاللَّهُ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا[۷۶]؛ ﴿إِنَّمَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قَاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَأَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ وَظَاهَرُوا عَلَى إِخْرَاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۷۷]؛ ﴿لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۷۸].
  7. التزام به قراردادها: اسلام به صورت کلی مسلمانان را به رعایت عقود و قراردادها سفارش کرده و در مقام خاص صریحاً از پیمان‌هایی نام می‌برد که بین حکومت پیامبر(ص) و سایر دولت‌های خارجی، اعم از مشرک، کافر و اهل کتاب منعقد شده است. از مسلمانان می‌خواهد کاملاً ملتزم و وفادار به پیمان‌ها و قراردادهای خود باشند، و آن را نشانه‌ای از تقوا برمی‌شمارد ﴿وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُوا فَتَكُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ حَتَّى يُهَاجِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا * إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا[۷۹]؛ ﴿إِلَّا الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنْقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ[۸۰].
  8. مصونیت دیپلماتیک: یکی دیگر از اصول سیاست خارجی رایج در نظام‌ها، تأمین و حفظ جانی نمایندگان و سفیرانی است که از سوی یک دولت یا قبیله‌ای، پیام و نامه‌ای را برای دولت دیگر رد و بدل می‌کنند که در اصطلاح سیاسی امروز از آن به مصونیت سیاسی یا دیپلماتیک تعبیر می‌شود. این اصل را آیین اسلام تأیید کرده و خود را بدان ملتزم می‌داند﴿وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ[۸۱][۸۲].[۸۳]

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. «و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.
  2. مطهری، عدل الهی، ص۲۶۵-۲۷۰؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۱ و ۲، ص۱۴۴؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۳، ص۱۱۴؛ همو، آشنایی با قرآن، ج۴، ص۱۴۶.
  3. جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، ماده «اسلام».
  4. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۶۹-۲۷۰.
  5. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۰.
  6. جمعی از نویسندگان، دانشنامه کلام اسلامی، ماده «اسلام».
  7. محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۷۱.
  8. راغب اصفهانی، ابوالقاسم، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده اسلام؛ الصحاح، ذیل ماده اسلام.
  9. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  10. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  11. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما و توبه ما را بپذیر بی‌گمان تویی که توبه‌پذیر مهربانی» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  12. «پروردگارا! به من از فرمانروایی پاره‌ای داده‌ای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمان‌ها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند» سوره یوسف، آیه ۱۰۱.
  13. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵
  14. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  15. «و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود» سوره آل عمران، آیه ۸۵.
  16. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  17. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  18. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  19. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۳، ص۷۶-۱۱۵.
  20. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  21. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  22. «بگو: بی‌گمان من از پروردگارم برهانی (روشن) دارم و شما آن را دروغ شمرده‌اید؛ آنچه آن را شتابناک می‌جویید نزد من نیست؛ داوری جز با خداوند نیست (که) حق را پی می‌گیرد و او بهترین جداکنندگان (حق از باطل) است» سوره انعام، آیه ۵۷
  23. «و اوست خداوند، هیچ خدایی جز او نیست، سپاس او راست در جهان نخستین و بازپسین و فرمان او راست و به سوی او بازگردانده می‌شوید» سوره قصص، آیه ۷۰
  24. «سپس به سوی سرور بر حقّشان خداوند برگردانده می‌شوند؛ آگاه باشید که داوری با اوست و او سریع‌ترین حسابرسان است» سوره انعام، آیه ۶۲
  25. «او را از پیش رو و پشت سر فرشتگانی پیگیرند که به فرمان خداوند، نگهبان وی‌اند. بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند و چون خداوند برای گروهی بلایی بخواهد بازگشتی ندارد و آنان را در برابر وی سروری نیست» سوره رعد، آیه ۱۱.
  26. «شما به جای او جز نام‌هایی را نمی‌پرستید که خود و پدرانتان آنها را نامیده‌اید و خداوند بر آنها هیچ حجّتی نفرستاده است، داوری جز از آن خداوند نیست، فرمان داده است که جز وی را نپرستید؛ این، دین پا برجاست اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره یوسف، آیه ۴۰.
  27. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۰، ص۸۵؛ طباطبائی، سید محمد حسین، اسلام و انسان معاصر، ص۵۱.
  28. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  29. «پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن» سوره مائده، آیه ۴۸.
  30. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  31. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹
  32. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵
  33. «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» سوره احزاب، آیه ۶.
  34. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد» سوره احزاب، آیه ۳۶
  35. «جز این نیست که گفتار مؤمنان چون به سوی خداوند و پیامبرش فرا خوانده شوند تا (پیامبر) میان آنان داوری کند این است که می‌گویند: شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱
  36. «جز این نیست که مؤمنان آنانند که به خداوند و پیامبرش ایمان دارند و چون در کاری همگانی همراه او باشند تا از او اجازه نگیرند (به راهی دیگر) نمی‌روند» سوره نور، آیه ۶۲.
  37. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  38. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  39. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  40. بحرانی، سید هاشم، تفسیر البرهان، تصحیح: سید هاشم محلاتی، ج۱، ص۵۸۷.
  41. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.
  42. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  43. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  44. «به هر یک از زن و مرد زناکار صد تازیانه بزنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید نباید در دین خداوند بخشایشی بر آن دو به شما دست دهد و هنگام عذابشان باید دسته‌ای از مؤمنان گواه باشند» سوره نور، آیه ۲.
  45. «و به کسانی که به زنان پاکدامن تهمت (زنا) می‌زنند سپس چهار گواه نمی‌آورند هشتاد تازیانه بزنید و دیگر هرگز گواهی آنان را نپذیرید و آنانند که نافرمانند» سوره نور، آیه ۴.
  46. «و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره مائده، آیه ۳۸.
  47. «به همین روی بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هرکس تنی را -جز به قصاص یا به کیفر تبهکاری در روی زمین- بکشد چنان است که تمام مردم را کشته است و هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲
  48. «ای مؤمنان! قصاص کشتگان بر شما مقرّر شده است: آزاد در برابر آزاد و برده در برابر برده و زن در برابر زن، و اگر به کسی از جانب برادر (دینی)‌اش (یعنی ولیّ دم) گذشتی شود، (بر ولیّ دم است) که شایسته پیگیری کند و (بر قاتل است که) خون‌بها را به نیکی به او بپردازد، این آسانگیری و بخشایشی از سوی پروردگار شماست و هر که پس از آن از اندازه درگذرد عذابی دردناک خواهد داشت * و شما را ای خردمندان در قصاص، زندگانی (نهفته) است؛ باشد که شما پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۱۷۸-۱۷۹
  49. «و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید» سوره اسراء، آیه ۳۳.
  50. «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در زمین به تبهکاری می‌کوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست‌ها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
  51. «و بر آنان در آن (تورات) مقرّر داشتیم که: آدمی در برابر آدمی و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان است و (نیز) زخم‌ها قصاص دارند و هر کس از آن در گذرد کفّاره (گناهان) اوست و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند ستمگرند» سوره مائده، آیه ۴۵.
  52. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  53. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.
  54. «و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹
  55. «و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.
  56. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج۴، ص۱۲۴.
  57. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج۴، ص۱۲۲.
  58. «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱
  59. «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایه‌تر، فرومایه‌تر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمی‌دانند» سوره منافقون، آیه ۸.
  60. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۶، ص۱۴.
  61. «همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند» سوره اعراف، آیه ۱۵۷
  62. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶
  63. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید ولی (می‌تواند گفت): شما که کتاب (آسمانی) را آموزش می‌داده و درس می‌گرفته‌اید؛ (دانشورانی) ربّانی باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  64. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید» سوره نساء، آیه ۵۸.
  65. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲، ص۹۳؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳ و خطبه ۱۷۳.
  66. «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹
  67. «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکرده‌اند و شما را از خانه‌هایتان بیرون نرانده‌اند باز نمی‌دارد؛ بی‌گمان خداوند دادگران را دوست می‌دارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
  68. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۶۴؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  69. «این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴؛ سوره انعام، آیه ۹۰؛ سوره یوسف، آیه ۱۰۴؛ سوره تکویر، آیه ۲۷.
  70. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۱- ۲.
  71. «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز!» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
  72. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‌کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‌گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
  73. «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن» سوره انفال، آیه ۶۱.
  74. «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد؛ (شما از گرفتن اسیر) کالای ناپایدار این جهان را می‌خواهید و خداوند جهان واپسین را (برای شما) می‌خواهد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره انفال، آیه ۶۷
  75. «ای پیامبر! به اسیرانی که در دست دارید بگو: اگر خداوند در دل‌هایتان خیری ببیند به شما بهتر از آنچه از شما ستانده‌اند خواهد رساند و شما را می‌آمرزد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره انفال، آیه ۷۰.
  76. «آنان که چشم بر شما دارند، اگر از سوی خداوند پیروزی‌یی بهره شما گردد، می‌گویند: آیا با شما نبودیم؟ و اگر کافران را بهره‌ای باشد، می‌گویند آیا ما بر شما دست نیافته‌ایم و شما را از (گزند) مؤمنان باز نداشته‌ایم؟ آری، خداوند در روز رستخیز میان شما داوری خواهد کرد و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمی‌گشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱
  77. «خداوند تنها شما را از دوست داشتن کسانی باز می‌دارد که با شما در کار دین جنگ کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند و (یا) از بیرون راندنتان پشتیبانی کردند و کسانی که آنان را دوست بدارند ستمگرند» سوره ممتحنه، آیه ۹
  78. «مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطه‌ای ندارد مگر آنکه (بخواهید) به گونه‌ای از آنان تقیّه کنید و خداوند، شما را از خویش پروا می‌دهد و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  79. «آنها دوست می‌دارند چنان که خود کافر شدند شما (نیز) کافر می‌شدید تا با ایشان یگانه می‌بودید پس هیچ‌یک از آنان را دوست مگیرید تا در راه خداوند هجرت کنند و اگر رویگردان شدند هر کجا آنان را یافتید بگیرید و بکشید و از ایشان یار و یاوری مگیرید * مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمده‌اند -و اگر خداوند می‌خواست آنان را بر شما چیرگی می‌داد و با شما به نبرد می‌پرداختند- باری، اگر اینان از شما کناره‌جویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۸۹-۹۰
  80. «مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته‌اید سپس چیزی از (پیمان) شما نکاسته‌اند و در برابر شما از کسی پشتیبانی نکرده‌اند؛ پیمان اینان را تا پایان زمانشان پاس بدارید؛ بی‌گمان خداوند پرهیزکاران را دوست می‌دارد» سوره توبه، آیه ۴.
  81. «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست به او پناه ده تا کلام خداوند را بشنود سپس او را به پناهگاه وی برسان؛ این بدان روست که اینان گروهی نادانند» سوره توبه، آیه ۶.
  82. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹۰.
  83. قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «اسلام»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱.