آخرت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«قیامت» از مسائلی است که تمام ادیان الهی از آن خبر داده‌اند و آن روز بازگشت همه انسان‌ها به حیات ابدی است. در قرآن کریم آیات بسیاری از وقوع روز قیامت خبر داده‌اند. اعتقاد به قیامت و معاد از اصول و ضروریات دین اسلام است.

حکمای الهی کوشیده‌اند براساس ادله عقلی، مباحث قیامت و معاد را اثبات کنند. عارفان نیز به ویژگی‌های باطنی قیامت پرداخته‌اند و ظهور قیامت کبری را برای سالک در همین عالم به واسطه فنا و بقای پس‌از فنا امکان‌پذیر دانسته‌­اند.

امام خمینی در آثار خود از حقیقت قیامت مراحل و مسائل آن مانند: حشر، بعث، صراط، میزان و حساب بحث کرده و تفسیر عرفانی خاصی از قیامت و مالکیت آن در روز قیامت ارائه کرده است. ایشان حقیقت قیامت صغری را بازگشت قوای نفس به باطن خود می‌داند و قیامت کبری، رجوع تمام قوای عالم را به باطن می‌داند.

امام خمینی از جمله ویژگی‌های روز قیامت را عبارت از: ظهور مالکیت حق، عظمت و وحشت روز قیامت و فراگیری رحمت و مغفرت الهی می‌داند[۱].

معناشناسی

قیامت از ریشه «قوم» در اصل، مصدر و به معنای برخاستن است[۲] و تاء دلالت بر یک‌بار وقوع دارد.[۳] این واژه در اصطلاح کلامی به معنای روز جزا[۴] و روز برخاستن و زنده‌ شدن مردگان از قبرهاست[۵] و در اصطلاح عرفانی به معنای بازگشت موجودات به خالق و مبدأ خود[۶] و فنای ذات، صفات و افعال موجودات در ذات، صفات و افعال حق‌تعالی است.[۷] امام خمینی نیز قیامت را روز جزا و حساب می‌داند؛ روزی که سلطنت الهی ظهور و بروز می‌کند[۸].

از الفاظ مرتبط با قیامت، بعث، حشر، معاد و نشر است. قیامت و بعث به معنای برانگیخته‌ شدن مردم پس از مرگ برای حساب[۹] و حشر به معنای خارج‌ کردن جماعتی با ناراحتی و ناآرامی[۱۰] یا جمع‌کردن آنان در یک ناحیه[۱۱] است و معاد به معنای بازگشت مردم به حقیقت خود[۱۲] و نشر به معنای پخش‌ شدن آفریدگان یا زنده‌ کردن آنهاست[۱۳]. برخی این الفاظ را مترادف و اختلاف آنها را اعتباری می‌دانند[۱۴].[۱۵]

پیشینه

قیامت از مسائلی است که تمام ادیان الهی از آن خبر داده‌اند و آن، روز بازگشت همه انسان‌ها به حیات ابدی است[۱۶]. در آموزه‌های زرتشت درباره حال انسان پس از مرگ، پس‌دادن حساب و عبور از صراط در روز جزا، سخن به میان آمده‌ است[۱۷]. در کتاب آسمانی یهودیان[۱۸] و مسیحیان[۱۹] بر اعتقاد به قیامت تأکید شده‌ است. مسیحیان معتقدند ساعتی خواهد آمد که همه افرادی که در گورند، آواز پسر خدا را می‌شنوند و از گورها بیرون خواهند آمد. در آن روز کارهای نیک و بد داوری خواهد شد[۲۰].

در قرآن کریم آیات بسیاری از وقوع روز قیامت خبر داده‌اند ﴿اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا[۲۱]، ﴿وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُوا حَتَّى جَاءَهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ[۲۲]، ﴿ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ[۲۳] در آیاتی نیز بر وقوع روز قیامت استدلال شده و به سخن کفار و مشرکان که برانگیخته‌ شدن انسان‌ها در روز قیامت را بعید شمرده‌اند پاسخ داده شده‌ است ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ[۲۴]، ﴿ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْيِي الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۲۵]، ﴿ أَيَحْسَبُ الإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِيٍّ يُمْنَى ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالأُنثَى أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْيِيَ الْمَوْتَى[۲۶]. در روایات نیز چگونگی روز قیامت و مواقف آن بیان شده است[۲۷]. اعتقاد به قیامت و معاد از اصول و ضروریات دین اسلام است[۲۸]، از این‌رو قائلان به تناسخ، به سبب باور نداشتن به قیامت، کافر شمرده شده‌اند[۲۹]. قیامت در مباحث کلامی از موضوعات مهمی است که در ضمن بحث از معاد، مطرح می‌شود و دربرگیرنده مباحثی چون چگونگی ظهور در قیامت، نفخ صور، حشر، حساب، میزان، صراط و کتاب اعمال است[۳۰].

حکمای الهی نیز کوشیده‌اند بر اساس ادله عقلی مباحث قیامت و معاد را اثبات کنند؛ اگرچه معتقدند بسیاری از خصوصیات قیامت از مسائلی نیست که عقل انسان بتواند خود به آن راه یابد و در مواردی که از اثبات آن عاجز گشته‌اند، به اعتبار یقینی‌ بودن گفتار پیامبر خدا(ص)، آن را تعبداً پذیرفته‌اند[۳۱]. فیلسوفان پیشین بر اساس مبانی خود نتوانستند برخی از حقایق معاد و قیامت را اثبات کنند؛ اما ملاصدرا توانسته‌است با مبانی خاص خود، مانند حرکت جوهری و اصالت وجود، مباحثی چون حشر و معاد جسمانی و تجرد برزخی را اثبات کند. همچنین تحقیق در انواع صراط، نشر کتب و صحیفه اعمال و بعث انسان با جمیع قوا و جوارح، اختصاص به ملاصدرا دارد[۳۲].

حکما و متکلمان در تحلیل برخی مسائل قیامت اختلاف دارند. برخی متکلمان واژگانی چون میزان، کتاب و مانند آن را حمل بر معنای ظاهری‌شان می‌کنند[۳۳] یا در مسئله لقاءالله برخی متکلمان اشعری و سَلَفی، لقا و رؤیت را در قیامت با چشم سر جایز می‌دانند؛ اما حکما این امر را ممتنع می‌دانند[۳۴]. عارفان نیز به ویژگی‌های باطنی قیامت پرداخته‌اند و ظهور قیامت کبری را برای سالک در همین عالم به واسطه فنا و بقای پس از فنا امکان‌پذیر دانسته‌اند[۳۵].

امام خمینی در آثار خود از حقیقت قیامت، مراحل و مسائل آن مانند حشر، بعث، صراط، میزان و حساب بحث کرده و تفسیر عرفانی خاصی از حقیقت قیامت و مالکیت آن در روز قیامت ارایه کرده است[۳۶].

نام‌های قیامت

قیامت در متون دینی، با نام‌های بسیاری آمده است که هر یک وجهی دارند، مانند واقعه، حاقّه، قارعه، غاشیه، طامه[۳۷]، الساعه، یوم‌الجمع، یوم‌التغابن، یوم‌الفصل، یوم‌الحشر، یوم‌التلاق، یوم‌التناد[۳۸].

امام خمینی وجوهی برای نام‌های روز قیامت که در قرآن آمده ذکر کرده است، ازجمله:

  1. ﴿يَوْمِ الدِّينِ[۳۹]: به جهت اینکه در روز قیامت آثار دین و حقایق آن روشن می‌شود[۴۰]؛
  2. ﴿يَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ[۴۱]: به جهت اینکه روز قیامت روز آشکارشدن حقایق، امور پنهان و باطن است[۴۲]؛
  3. ﴿يَوْمَ الْحَسْرَةِ[۴۳] به جهت اینکه انسان‌ها به سبب فرصت‌هایی که برای انجام اعمال خیر داشتند و از دست دادند و گناهانی که کرده‌اند، حسرت و ندامت می‌خورند[۴۴]؛
  4. ﴿يَوْمَ الْجَمْعِ[۴۵]: به جهت اینکه امور پراکنده در دین و نشئه ملک، در روز قیامت و نشئه ملکوت جمع می‌شوند یا به جهت بازگشت ممکنات در روز قیامت به باب‌الله و رسیدن موجودات به فنای الهی و اینکه هر موجود در سایه اسم مناسب به خود فانی در حق می‌شود[۴۶].[۴۷]

حقیقت و اقسام قیامت

بحث از حقیقت قیامت از مباحث مهم و عمیقی است که حکما و عرفا به آن توجه کرده‌اند. حقیقت قیامت زمان برگشت ارواح از موطن اجساد به مقر اصلی خود و بازگشت به مبدأ و خالق خود است[۴۸] و خلایق با فنا، نزد اصل و مبدأ خود قیام خواهند داشت[۴۹] قیامت به قیامت صغری و کبری تقسیم می‌شود. قیامت صغری عالم قبر و برزخ است[۵۰] و پس از مرگ آغاز می‌شود و در آن ارواح به قالب‌های بدن‌های مثالی تعلق می‌گیرند[۵۱]. قیامت کبری عالم پس از برزخ است که با برانگیختن انسان‌ها از قبرها آغاز می‌شود[۵۲] و با هلاک و فنای همه موجودات و بازگشت آنها به مبدأ اصلی خود همراه است[۵۳] و انسان‌ها برای جزا و پاداش اعمال خود، در محضر حق‌تعالی حاضر می‌شوند[۵۴]. در متون روایی نیز به دو قسم قیامت صغری و قیامت کبری اشاره شده‌است[۵۵]؛ البته در اصطلاح رایج، قیامت به صورت مطلق برای قیامت کبری به کار می‌رود.

اهل معرفت و حکمای الهی حقیقت قیامت صغری را بروز و ظهور افراد از حجاب جسد به عرصه حساب و جزا[۵۶] و ظهور هویتِ تام نفس با مستهلک‌شدن هویت قوا و اعضا در هویت نفس[۵۷] می‌دانند. در قیامت صغری قوا و مدرکات نفس قایم به نفس‌اند و بدن اخروی نیز به تبع نفس و در ظل آن موجود است؛ اما در قیامت کبری همه موجودات پس از اینکه قیام به نفس داشتند، قیام عندالله دارند.[۵۸] حقیقت قیامت کبری، بازگشت آفریدگان به مبدأ اصلی خود و فنای همه موجودات و بقای واحد قهار است؛[۵۹] زیرا هر یک از موجودات، دارای حرکت ذاتی و طبیعی به سوی غایات خودند و اجزای عالم و طبیعت اشیا در هر لحظه تبدیل می‌شوند و تعینات آنها از میان می‌رود و این تبدل در نهایت به بازگشت همه به ذات واحد قهار منتهی می‌شود[۶۰]. اهل معرفت قسم دیگری از قیامت را نیز مطرح کرده‌اند که قیامت وسطی است. این قیامت اختصاص به ابرار دارد و در آن سالک به موت ارادی از هوای نفس و طبع خود گذشته و حیاتی روحانی می‌یابد[۶۱] و پیش از موت طبیعی برای سالک رخ می‌دهد و او با رویگردانی از دنیا و لذت‌های آن و پیروی‌ نکردن از هوای نفس، به مقامی می‌رسد که حقایقی برای او آشکار می‌شود؛ همان‌گونه که برای مرده آشکار می‌شود[۶۲].

امام خمینی حقیقت قیامت صغری را بازگشت قوای نفس یا قوای عالم به باطن خود می‌داند[۶۳]؛ به این معنا که با مرگ، قوای انسان در مرتبه برزخیت جمع می‌شود و بدن را که قشر برای نفس است رها می‌کند و قوا به باطن نفس رجوع می‌کنند از این جهت نفس پس از مرگ و از دست‌ دادن حواس ظاهری، قوای خود را حفظ کرده و بدون چشم و گوش ظاهری می‌بیند و می‌شنود و از این جهت است که در روایت آمده‌ است وقتی فرزند آدم بمیرد، قیامت او آغاز خواهد شد که این قیامت صغری است؛ اما در قیامت کبری تمام قوای عالم به باطن خود بازمی‌گردند[۶۴]. قیامت صغری و برزخ به واسطه حرکت جوهری نفس در دنیا آغاز می‌شود و نفس در ابتدای وجود، حکم صورت برای ماده جسمانی را دارد و به‌تدریج هر اندازه تجرد پیدا کند، مستقل می‌شود[۶۵] و این تجردیافتن در عالم طبیعت، دارای مراتب تشکیکی است و در ابتدا تجرد نفس به همراه ماده است و به‌تدریج قوت می‌یابد تا اینکه این ماده را رها و استقلال کامل پیدا می‌کند و به عالم برزخ وارد می‌شود[۶۶]؛ البته حقیقت بدن نیز نفس را در خروج از این عالم همراهی می‌کند که آن بدن برزخی است[۶۷].

امام خمینی با استفاده از روایت نبوی(ص) که قبر باغی از باغ‌های بهشت یا حفره‌ای از حفره‌های جهنم است،[۶۸] معتقد است برزخ هر شخص نیز نمونه‌ای از نشئه قیامت اوست و روزنه‌ای از بهشت یا جهنم به سوی او باز می‌شود[۶۹]؛ البته برزخ هر شخص با دیگران متفاوت است[۷۰] و در حقیقت برزخ همان بقای انس با طبیعت است و تا این انس باقی است، شخص در برزخ می‌ماند؛ اما به جهت ظهور و غلبه‌ای که عالم غیب دارد، توجه به عالم طبیعت قطع و وابستگی‌ها تمام می‌شود و با تمام‌شدن این وابستگی‌ها بعث و قیامت کبری آغاز می‌شود.[۷۱] به اعتقاد ایشان روز قیامت (به معنای عام آن) از نخستین مرتبه رجوع ملک به ملکوت و برطرف‌شدن حجاب تعینات آغاز می‌شود و نهایت آن ظهور تام قیامت کبری است که ظهور قهاریت تام و مالکیت حق‌تعالی و استوای حق‌تعالی بر عرش است[۷۲].

به باور امام خمینی حقیقت قیامت کبری از جهت اسمای الهی، تجلی جلالی حق‌تعالی به اسم «قهار» است که با نور عظمت خود بر همه موجودات ظهور می‌کند، تمام انّیات و ظهورات موجودات در شدت نور حق محو و مستهلک می‌شوند و در این روز، حق‌تعالی ندا می‌دهد ﴿لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ[۷۳] جواب‌ دهنده‌ای نیست که سخنی بگوید، در این هنگام خود حق‌تعالی جواب می‌دهد ﴿ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ[۷۴][۷۵] اتصاف حق‌تعالی به واحدیت و قهاریت در مراحلی از قیامت کبری، نه رحیمیت و رحمانیت، به این جهت است که اسم رحمان و رحیم برای بسط وجود و افاضه آن است. از این‌رو حق‌تعالی در آغاز سوره حمد خود را به ﴿الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ[۷۶] معرفی کرده‌است؛ ولی در قیامت، قبض و رجوع این فیض است و این رجوع مختص به عالم دنیا نیست، بلکه شامل عوالم مجردات مانند عالم عقول و ملائکه مقرب نیز می‌شود. از این‌رو در بعضی روایات[۷۷] آمده‌ است عزرائیل پس از قبض روح تمامی موجودات، خود نیز قبض روح می‌شود.[۷۸] در حقیقت نور وجود، در قوس نزول عالم با تنزل و تقید همراه است و هر تقیدی حجاب است و موجودات در قوس نزول با این تقید و حجاب همراه‌اند و پس از رسیدن به عالم طبیعت با حرکت طبیعی که در ذات و سرشت آنها موجود است، به حق‌تعالی بازمی‌گردند و از اینجا قوس صعود آغاز می‌شود تا اینکه مالکیت و قاهریت حق‌تعالی جلوه می‌کند، همه تعینات را از میان می‌برد و این رجوع در حقیقت رجوع اول به آخر و اتصال ظاهر به باطن است و این حقیقت قیامت کبری است؛[۷۹] بنابراین روز قیامت، ظهور حق‌تعالی از افق تعینات و فنای این تعینات در اسم مناسب خود است. از این‌رو برای انسان کاملی که به مرحله فنا رسیده‌ است، احکام قیامت، ساعت و یوم‌الدین برای او در همین عالم ثابت و ظاهر است؛ زیرا او در همین عالم به حسب سلوک و هجرت به سوی حق‌تعالی به مرتبه فنا رسیده‌ است و حق‌تعالی به مالکیت (مطلقه) خود بر قلب او ظهور کرده‌است و هم‌اکنون قیامت او برپا شده‌ است[۸۰].[۸۱]

ویژگی‌های روز قیامت

قرآن کریم ازجمله اوصاف روز قیامت را ظهور مالکیت خداوند، ﴿الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ[۸۲] وحشت و هول عظیم در آن ﴿وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا[۸۳] و بازگشت به رحمت رحمانیه حق‌تعالی برای متقین ﴿يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا[۸۴] شمرده‌ است.

امام خمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۸۵] درباره برخی از ویژگی‌های روز قیامت به تفصیل بحث کرده‌است، ازجمله:

الف) ظهور مالکیت حق‌تعالی

از دیدگاه امام خمینی مالکیت دارای اقسامی است. ایشان به شش قسم از انواع مالکیت‌های اعتباری و حقیقی در دنیا اشاره می‌کند و بر این نکته تأکید دارد که مالکیت خداوند هیچ‌یک از اقسام ذکر شده نیست؛ زیرا تمام این اقسام در عالم دنیا واقع شده‌اند و عالم امکان، محض فقر است و محدود به حدود ماهیت است و هر آنچه محدود به حد ماهیت است، از فعل خود بینونیت و جدایی دارد و مالکیت خداوند از قسم اضافه اشراقیه و احاطه قیومیه است که با موجودات به هیچ‌وجه در ذات و صفات خود تباین عزلی (جدایی) ندارد و مالکیت حقیقیه حقه دارد؛ چنان‌که بعضی آیات به آن اشاره کرده‌اند، مانند ﴿نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ[۸۶][۸۷] طبق این دیدگاه، حق‌تعالی به دلیل نداشتن محدودیت و نامتناهی بودن، جایی برای جدایی و بینونت نمی‌گذارد؛ اما در موجودات امکانی و محدود، حتی عوالم مجردات اگرچه نسبت به مادون خود بینونت ندارند و عوالم مادون، رقیقه آن حقیقت‌اند، به قدر محدود بودن، بینونیت عزلی دارند و مالکیت آنها بر عوالم پایین‌تر، مالکیت حقیقی نیست[۸۸].

امام خمینی برای اختصاص مالکیت حق‌تعالی به یوم‌الدین در سوره فاتحه با وجود اینکه مالکیت حق‌تعالی بر همه عوالم و اشیا یکسان است، وجوهی ذکر کرده‌است:

  1. از جهت اینکه روز قیامت یوم‌الدین و روز جمع است و هر آنچه در نشئه ملکی و دنیایی متفرق‌اند، در عالم ملکوت جمع‌اند و مالک این روز، مالک روزها و نشئات دیگر نیز است.
  2. از جهت اینکه یوم‌الدین روز ظهور مالکیت و قاهریت حق‌تعالی است که روز جمع موجودات و بازگشت آنها به باب‌الله و صعود موجودات به فناء الله است؛ زیرا هر موجودی در سیر تنزلی خود در قوس نزول عالم رو به احتجاب و غیبت است و با عبور از هر مرحله و هر عالمی، تقید و تعینی به تعینات او اضافه می‌گردد.[۸۹] از این‌رو انسان مجموع تعینات و حجاب‌ها است که او را از منبع نور محجوب می‌کنند تا به عالم طبیعت که اسفل‌السافلین است، می‌رسد و در قوس صعود انسان با رفع این حجاب‌ها و تقیدات بازمی‌گردد و آن نور مطلق و شمس حقیقت، از ورای حجب متعدد ظلمانی و نورانی ظاهر می‌شود و در اینجاست که حق‌تعالی به صفت مالکیت جلوه می‌کند؛ بنابراین یوم‌الدین به یک معنا روز خروج شمس حقیقت از افق تعینات است که در تعبیر اهل معرفت از این خروج شمس حقیقت، به «یوم» و از احتجاب آن در تعینات، به «لیل» تعبیر می‌شود. از این‌رو، قوس نزول، لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود، یوم‌القیامه احمدی(ص) است.[۹۰] لازمه مالکیت خداوند در روز قیامت ـ که روز خروج شمس حقیقت از حجاب افق تعینات است ـ این است که هر موجود در سایه اسم مناسب خود فانی در حق‌تعالی می‌شود و چون نفخ صور دمیده شود، آن اسم ظهور می‌کند و هر موجودی با اسم خاص خود همراه می‌شود و انسان‌های مؤمن با اسمای لطف و جمال و انسان‌های شقی با اسمای قهر و جلال همراه می‌گردند[۹۱].[۹۲]

ب) عظمت و وحشت روز قیامت

قرآن کریم در آیات بسیاری به عظمت و وحشت در روز قیامت اشاره کرده‌است و قیامت را روزی معرفی کرده که هول و وحشت آن کودکان را پیر می‌کند ﴿فَكَيْفَ تَتَّقُونَ إِنْ كَفَرْتُمْ يَوْمًا يَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِيبًا[۹۳] و هر مادر شیردهی فرزند شیرخوار خود را فراموش می‌کند و مردم از هراس قیامت به حالت مستی دیده می‌شوند ﴿يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَتَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَمَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ[۹۴] [۹۵] طبق برخی روایات نیز شدت عظمت روز قیامت به حدی است که وقتی جهنم را حاضر می‌کنند، همه انبیا(ع) و فرشتگان به جزع و ناله می‌افتند و نجات خود را طلب می‌کنند، غیر از پیامبر اسلام(ص) که نجات امت خود را طلب می‌کند[۹۶].

امام خمینی درک عظمت روز قیامت را بالاتر از فکر و عقل بشری می‌داند و شدت و عظمت آن را بدون حد و حصر می‌شمارد؛ همچنان‌که عذاب‌های آن نیز قابل مقایسه با این عالم نیست.[۹۷] به اعتقاد ایشان اوصافی که خداوند از وحشت روز قیامت نقل می‌کند، دل افراد بیدار را می‌شکافد و قلب آنان را ذوب می‌کند و طبق برخی آیات هرگز چیزی نمی‌تواند انسان را از این روز هولناک نجات دهد. اگرچه زن و فرزند و هرچه در عالم است فدیه دهد، باز آتش جهنم شعله‌ور است ﴿ كَلاَّ إِنَّهَا لَظَى نَزَّاعَةً لِّلشَّوَى تَدْعُو مَنْ أَدْبَرَ وَتَوَلَّى وَجَمَعَ فَأَوْعَى إِنَّ الإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَإِذَا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعًا [۹۸].[۹۹].[۱۰۰]

ج) فراگیری رحمت و مغفرت الهی

اندیشمندان اسلامی بر اساس برخی از آیات ﴿نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [۱۰۱] رحمت حق‌تعالی را در قیامت وسیع‌تر و بزرگ‌تر از رحمت حق‌تعالی در دنیا می‌دانند.[۱۰۲] طبق بعضی روایات برای خداوند صد رحمت است که یک جزء آن را در دنیا قرار داده‌است و اهل دنیا با آن به همدیگر رحم و مهربانی می‌کنند و ۹۹ جزء آن را برای اهل آخرت نگه داشته‌است.[۱۰۳] اهل معرفت رحمت مطلق حق‌تعالی را رحمتی عام می‌دانند که شامل همه موجودات می‌شود که رحمت رحمانیه است و سبب ظهور و ایجاد عالم است؛ اما رحمتی که سبب شفقت بر بندگانش است، رحمت رحیمیه است که یک تجلی آن در روز قیامت رخ می‌دهد تا میان مردم به عدل حکم کند[۱۰۴].

امام خمینی معتقد است رحمت الهی در قیامت چنان گسترده می‌شود که طبق بعضی روایات،[۱۰۵]شیطان امید به مغفرت حق‌تعالی پیدا می‌کند[۱۰۶] و عذاب‌های گنهکاران در برزخ و مواقف قیامت از عنایات خداوند بر بندگان است تا بندگان در این میان پاک شوند و از امراض روحی رهایی یابند و گرفتار آتش جهنم نشوند[۱۰۷]؛ مانند سختی‌هایی که انسان در حالت احتضار و دیدن فرشتگان قبض روح با آنها روبه‌رو می‌شود و همچنین فشارها و عذاب‌های گوناگون که در عالم قبر مشاهده می‌کند و اگر در این مرحله اخلاق و ملکات فاسد و ظلمت‌ها از انسان برطرف نشد، در مواقف پنجاه‌گانه روز قیامت گرفتار عذاب و سختی‌هایی می‌شود تا گرفتار جهنم نشود و اگر در این مواقف نیز نور فطری که در درون خود داشت، به یاری او نیامد و بر این ظلمت‌ها غلبه نکرد و با نور شافع اکبر همراه نگشت،[۱۰۸] به جهنم خواهد افتاد تا با آتش جهنم، غل و غش‌ها از باطن و فطرت الهی او پاک شود؛ چنان‌که بعضی از آیات دوزخ ﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ[۱۰۹]، به این مطلب اشاره دارند.

البته در قرآن کریم و روایات ویژگی‌ها و نشانه‌های دیگری نیز از روز قیامت بیان شده‌ است، ازجمله:

  1. طولانی‌ بودن روز قیامت؛ زیرا روز آن به اندازه پنجاه هزار سال است؛ ﴿تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ[۱۱۰]؛
  2. ناگهانی‌بودن روز قیامت؛ ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ حَتَّى إِذَا جَاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قَالُوا يَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِيهَا وَهُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلَى ظُهُورِهِمْ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ[۱۱۱]، ﴿أَفَأَمِنُوا أَنْ تَأْتِيَهُمْ غَاشِيَةٌ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ[۱۱۲]، ﴿وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي مِرْيَةٍ مِنْهُ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً أَوْ يَأْتِيَهُمْ عَذَابُ يَوْمٍ عَقِيمٍ[۱۱۳]؛
  3. زلزله روز قیامت که امر عظیمی است ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ[۱۱۴]؛
  4. جمع‌ شدن خورشید و ماه ﴿وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ[۱۱۵]؛
  5. شکافته‌ شدن آسمان ﴿وَإِذَا السَّمَاءُ فُرِجَتْ[۱۱۶]، ﴿إِذَا السَّمَاءُ انْشَقَّتْ[۱۱۷] در روایات نیز به ویژگی‌ها و علامت‌های روز قیامت اشاره شده‌است[۱۱۸].[۱۱۹]

مراحل روز قیامت

در قرآن کریم به مراحل و مواقف روز قیامت اشاره شده‌است؛ مانند نفخ صور: ﴿فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ[۱۲۰] حَشر: ﴿يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِرَاعًا ذَلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنَا يَسِيرٌ[۱۲۱] سؤال: ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ[۱۲۲] حساب: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ[۱۲۳] صراط: ﴿صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ[۱۲۴] و نامه عمل: ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ[۱۲۵].

در روایات نیز برای قیامت مراحل و مواقف بسیاری ذکر شده‌است.[۱۲۶] برخی از این مراحل، مانند علامت‌ها و نشانه‌های روز قیامت، پیش از وقوع قیامت است و برخی مانند نفخ صور از مقدمات روز قیامت است. در روایات مواقف روز قیامت پنجاه موقف بیان شده که هر موقف آن هزار سال است و نخستین موقف آن خروج از قبر است که افراد پیاده، برهنه و گرسنه و تشنه محشور می‌شوند.[۱۲۷] برخی مواقف پنجاه‌گانه را چنین شمرده‌اند: خروج از قبر، محشر، موقف نور، موقف ظلمت، سرادقات حساب (شامل ده موقف)، گرفتن نامه عمل (شامل پانزده موقف)، قرائت کتاب‌های اعمال، میزان، وقوف در محضر خداوند (شامل دوازده موقف)، عبور از صراط (شامل هفت موقف)[۱۲۸].[۱۲۹]

نفخ صور

نفخ صور به معنای دمیدن در چیزی شبیه شاخ است[۱۳۰] و یکی از مقدمات روز قیامت است که فرشته‌ای به نام اسرافیل آن را انجام می‌دهد.[۱۳۱] قرآن کریم به دو نفخه اشاره کرده‌است که در نفخه نخست، هر آنچه در آسمان‌ها و زمین است، بی‌هوش می‌شود، مگر آنهایی که خدا بخواهد و در نفخه دیگر، همه بر پا می‌خیزند و می‌نگرند ﴿وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ[۱۳۲] در روایات نیز به چگونگی نفخ صور و اوصاف صور اشاره شده‌است: در نفخ صور نخست همه موجودات قبض روح می‌شوند و پس از آن اسرافیل نیز قبض روح می‌شود و در نفخه دوم که خداوند انجام می‌دهد، همه زنده می‌گردند.[۱۳۳]

صور را به جهت اینکه محل جمع صورت‌های برزخی است و ارواح پس از مرگ به آن منتقل می‌شوند، «صور» می‌نامند.[۱۳۴] اهل معرفت این نفخ و دمیدن را که در نفخه نخست سبب مرگ همه موجودات و در نفخه دوم سبب احیای آنان می‌گردد، به دمیدن در مواد و عناصر قابل برافروخته‌ شدن تشبیه کرده‌اند که گاهی سبب خاموش‌ شدن آتش و گاهی سبب برافروخته‌ شدن آن می‌شود و این نفخ در صورت‌های برزخی (به سبب صورت‌های نفسانی و ارواح موجود در آنها که آمادگی برافروخته‌ شدن دارند)، سبب زنده‌ شدن آن صورت‌ها می‌شوند؛ بنابراین با نفخه اول، صورت‌های طبیعی از میان می‌روند و با نفخه دوم این صور به واسطه ارواح موجود در آنها که قابلیت برافروخته‌شدن و نورانی‌شدن دارند، برافروخته و زنده می‌شوند[۱۳۵].

امام خمینی حقیقت نفخ صور را ظهور هر موجود به واسطه اسم مناسب خود می‌داند؛ زیرا هر موجودی که در سایه اسم مناسب خود به حق رجوع کرده بود، با نفخ صور ظهور می‌کند و با توابع آن اسم همراه می‌شود (برای مثال شیطان تابع اسم مضل می‌گردد).[۱۳۶] ایشان اسرافیل را مَلَک موکل بر حیات می‌داند[۱۳۷] که با نفخ صور وظیفه زنده‌کردن موجودات را بر عهده دارد و استثنای برخی افراد در آیه نفخ صور که از بی‌هوشی روز قیامت استثنا شده‌اند، اشاره به افرادی است که از حجاب‌های عالم طبیعت خارج شده و حجاب‌های ظلمانی و نورانی را پشت سر گذاشته‌اند و حضور مطلق در برابر حق‌تعالی برای آنها حاصل شده و این حضور مطلق همان محو و صعق و قیامت کبرای آنان است که در همین عالم برای آنها محقق شده‌ است و ممکن است مراد رسول خدا(ص) که با جمع‌ کردن میان دو انگشت سبابه خود خاطرنشان کرد ایشان و قیامت به مانند دو انگشت سبابه هستند[۱۳۸]، اشاره به رسیدن آن حضرت به محو و فنا و حصول قیامت کبری برای ایشان باشد[۱۳۹].[۱۴۰]

بعث

قرآن کریم بعث و برانگیخته‌شدن از قبور را وعده خداوند و انبیای الهی(ع) می‌داند ﴿قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ[۱۴۱] که شکی در آن نیست. ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ[۱۴۲] در روایات نیز به چگونگی و احوال نفوس هنگام خروج از قبر اشاره شده‌ است.[۱۴۳] برخی از حکما حقیقت بعث را زنده‌ کردن مردگان و جدا شدن صورت از ماده (بدن) و خارج‌ کردن روح از جسد با ایجاد نشئه دیگر می‌دانند که نشئه‌ای برتر و نورانی‌تر است.[۱۴۴]

امام خمینی عالم بعث را زمان از میان رفتن اُنس نفس با عالم طبیعت می‌داند که به واسطه ظهور و غلبه عالم غیب است و با از میان رفتن این انس، توجه به عالم طبیعت قطع می‌شود و بعث آغاز می‌گردد.[۱۴۵] به باور ایشان تعلق روح به بدن پس از مرگ، همان توجه نفس به خود است که در هنگام سکرات از آن غافل شده بود و به این معنا نیست که در آن بدنی که به دور انداخته بود، دوباره داخل شود؛ زیرا بسیاری از اجزای بدن در طول حیات تحلیل رفته بود، بلکه بدن به همراه بدن حقیقی و اخروی خود خواهد بود[۱۴۶].[۱۴۷]

حشر

حشر به معنای جمع‌کردن است[۱۴۸]؛ زیرا خداوند در قیامت آفریدگان را بر اساس اعمال و ملکات خودشان جمع می‌کند[۱۴۹]. آیات قرآن کریم بر حشر انسان‌ها و موجودات در روز قیامت دلالت دارد: ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ[۱۵۰]، ﴿وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ[۱۵۱] روایات نیز بر حشر انسان‌ها به شکل اعمال خود تأکید دارند.[۱۵۲] امام خمینی حشر را از مسائلی می‌داند که اعتقاد به آن در تمام شریعت‌های راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی شمرده می‌شود[۱۵۳]. ایشان مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۵۴] براین باور است که رسوخ اعمال و ملکات انسان که حقیقت جان انسان را تشکیل می‌دهند، سبب می‌شود انسان در قیامت به صورت‌های مختلف محشور شود[۱۵۵].[۱۵۶]

سؤال

قرآن کریم یکی از مراحل روز قیامت را سؤال از بندگان می‌داند؛[۱۵۷] روزی که اعمال، اعضا و جوارح انسان بازخواست می‌شوند ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۱۵۸] بلکه انبیا(ع) نیز دربارهٔ رساندن رسالتشان پرسش می‌شوند ﴿يَوْمَ يَجْمَعُ اللَّهُ الرُّسُلَ فَيَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُوا لَا عِلْمَ لَنَا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ[۱۵۹] در روایات نیز سؤال از بندگان در قیامت ذکر شده‌ است، با این بیان که بنده قدمی برنمی‌دارد، مگر اینکه از عمرش که در چه صرف کرده و از بدنش که چگونه به کار گرفته و از مالش که چگونه به دست آمده و در چه انفاق کرده و از حب اهل بیت(ع) سؤال می‌شود[۱۶۰]. اهل معرفت نیز موقف سؤال را بسیار سخت و بزرگ می‌دانند تا آنجاکه خاطرنشان کرده‌اند انبیای الهی(ع) در برابر سؤال الهی درباره چگونگی اجابت دعوت خود، متحیر و مبهوت می‌شوند[۱۶۱].

امام خمینی نیز یکی از مراحل روز قیامت را سؤال خداوند از بندگان می‌داند که همه در پیشگاه خداوند در برابر نعمت‌هایی که به آنها داده، بازخواست می‌شوند.[۱۶۲] ازجمله این نعمت‌ها نعمت عمر انسان است که چگونه صرف کرده[۱۶۳] و نعمت دین و اسلام که چگونه از آن دفاع کرده‌است،[۱۶۴] بلکه همه افراد متناسب با مسئولیتی که دارند بازخواست می‌شوند[۱۶۵] و افراد در برابر کارهای نادرستی که انجام داده‌اند قدرت انکار ندارند؛[۱۶۶] زیرا طبق بعضی آیات اعضا و جوارح انسان بر انسان گواهی می‌دهند.[۱۶۷] نخستین پرسشی که از انسان در قیامت صغری و قبر می‌شود، درباره پروردگار انسان و پیامبری که به سوی او فرستاده شده و دینی است که به آن معتقد است[۱۶۸].

امام خمینی درباره پرسش در قبر معتقد است انسان وقتی می‌تواند به سؤال نکیر و منکر دربارهٔ پروردگار خود پاسخ دهد که در دنیا تحت تربیت حق‌تعالی باشد؛ زیرا انسانی که ظاهر و باطنش در تربیتحق نباشد و از اوصاف حق بهره‌ای نداشته باشد، در عالم قبر که وقت بروز سرّ و باطن انسان است، نمی‌تواند جواب دهد و تلقین نیز برای او فایده‌ای ندارد[۱۶۹].[۱۷۰]

نشر صحیفه اعمال

نشر به معنای گشودن آن چیزی است که پیچیده شده‌است. در قیامت نامه اعمال انسان گشوده می‌شود[۱۷۱]. در آیات بسیاری از قرآن کریم بر ثبت اعمال انسان در کتاب و صحیفه‌ای که مختص به خود اوست و در قیامت به دست او می‌دهند، تأکید شده‌ است ﴿وَكُلَّ إِنْسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِي عُنُقِهِ وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَابًا يَلْقَاهُ مَنْشُورًا[۱۷۲]، ﴿اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا[۱۷۳]، ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ[۱۷۴]، ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ[۱۷۵] کتابی که همه جزئیات کوچک و بزرگ را در خود دارد [۱۷۶] و فرشتگانی مأمور ثبت اعمال انسان در این کتاب‌اند.[۱۷۷] در روایات نیز به ثبت نیکی‌ها و بدی‌ها در صحیفه اعمال انسان تأکید شده‌است.[۱۷۸] در روز قیامت هنگامی که مؤمن در پیشگاه خداوند حاضر و عملش بر او عرضه می‌شود، با دیدن گناهان رنگش تغییر می‌کند و اعضایش به لرزه می‌افتد و با دیدن نیکی‌های خود شادمان می‌شود.[۱۷۹] برخی اندیشمندان بر این عقیده‌اند که صحیفه اعمال انسان به مانند دفتری است که فرشتگان در آن، اعمال انسان را می‌نویسند[۱۸۰].

امام خمینی معتقد است در قیامت صحیفه و صورت‌های اعمال انسان را به او می‌دهند و می‌گویند خود حساب کن آیا چنین اعمالی قابل قبول درگاه الهی است؛[۱۸۱] صحیفه‌ای که در دنیا همه اعمال و اقوال و اندیشه‌های نفسانی و لوازم وجودی انسان در آن ثبت است.[۱۸۲] ایشان با تکیه بر برخی روایات که این صحیفه در دنیا نیز در هفته دو بار به محضر امام(ع) هر عصر عرضه می‌شود و پیامبر اکرم(ص) نیز نامه اعمال را مشاهده می‌کند؛[۱۸۳] بیان می‌دارد انسان باید مواظب اعمال خود باشد که چه چیزی ثبت می‌شود و سبب نارضایتی آنان نباشد.[۱۸۴] ایشان مانند برخی حکما[۱۸۵] بر این باور است که نامه اعمال که همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در آن ثبت است ﴿نَبِّىءْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ [۱۸۶] همان صفحه قلب و جان انسان است که افعال و اعمالش در آن نقش می‌بندد و صورت نامه عمل است؛[۱۸۷] زیرا هر یک از اعمال اثری تکوینی بر نفس می‌گذارد که همچون نقش‌های کتاب در صفحه جان انسان نقش می‌بندد و از لوازم وجودی او می‌شود و نگارنده این نقش‌ها، فرشتگان الهی‌اند که مربی نفوس‌اند و وظیفه تربیت نفوس را بر عهده دارند و به کتابت تکوینی، اعمال و ملکات صادر شده از نفوس را در لوح جانشان ثبت می‌کنند و وقتی انسان از این عالم خارج و به خود متوجه شد، همه اعمال خود را می‌یابد که در لوح نفسش نوشته شده‌ است.[۱۸۸] به باور ایشان همه اعمال جوارحی و جوانحی انسان حتی اندیشه‌های نفسانی و تفکرات او در نامه عملش ثبت می‌شوند و همه این امور در محضر خداوندند[۱۸۹].[۱۹۰]

میزان

میزان به معنای چیزی است که با آن اندازه‌گیری می‌کنند.[۱۹۱] قرآن کریم از برپایی میزان اعمال در روز قیامت خبر داده‌است و اینکه بر کسی در آن روز ستم روا نمی‌شود.﴿وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ[۱۹۲] بر اساس این میزان، اعمال افراد بررسی می‌شود و کسی که اعمالش سبک باشد، جایگاهش جهنم و کسی که میزانش سنگین باشد، جایگاهش بهشت است ﴿ُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۹۳]، ﴿وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خَالِدُونَ[۱۹۴]، ﴿فَأَمَّا مَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ [۱۹۵] در آن روز، سنجش بر اساس حق است ﴿وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۹۶] در روایات نیز بر اقامه میزان در روز قیامت تأکید شده و میزان بر امیرالمؤمنین(ع)[۱۹۷] و انبیا(ع) و اولیا(ع)[۱۹۸] تطبیق شده‌است. برخی میزان را در قرآن کریم و روایات، به همان معنای عرفی آن گرفته‌اند که ترازوی بزرگی است که در آن اعمال بندگان را وزن می‌کنند.[۱۹۹] برخی حکمای الهی بر این عقیده‌اند که میزان هر چیز متناسب با همان چیز است و همچنان‌که گندم و جو را با ترازو وزن می‌کنند، میزان اندازه‌گیری زمان، اسطرلاب، میزان اندازه‌گیری فکر، منطق و میزان اندازه‌گیری شِعر، عروض است؛ میزان اعمال انسان‌ها نیز شریعت است که به وسیله آن، اندازه و قیمت هر شخص به حسبِ عقیده، خُلق و عملش سنجیده می‌شود و به اعتباری نیز میزان هر امتی انبیا(ع) و اوصیای آن امت‌اند[۲۰۰].

امام خمینی نیز میزان را در آخرت به معنای ظاهری آن نمی‌داند و معتقد است میزان اعمال مسلمانان نیز شریعت اسلام و ولایت اهل بیت(ع) است و بهتر است انسان در همین عالم اعمال خود را با این میزان مقایسه و خود را محاسبه کند و پیش از مرگ اعمال خود را اصلاح کند.[۲۰۱] این تفسیر از میزان مبتنی بر قاعده‌ای است که امام خمینی مانند برخی حکما[۲۰۲] بر آن تأکید می‌کند و آن وضع الفاظ برای روح معانی است. طبق این قاعده، الفاظ بر معانی اصلی‌شان باقی می‌مانند، بدون اینکه در معانی تصرفی صورت گیرد و امور زائد بر معنا از آن پیراسته می‌شود. این معانی اضافی، به جهت انس و عادت و غلبه احکامِ بعضی از خصوصیات معنا بر ذهن، ثابت می‌شوند؛ چنان‌که نور برای چیزی وضع شده‌است که خود ظاهر و مُظهر غیر است یا ترازو برای چیزی وضع شده‌است که ابزار وزن‌کردن است، بدون اینکه خصوصیتی خاص در آن دخیل باشد؛ بنابراین هر چیزی که ابزار وزن‌کشی باشد، میزان است، مانند علم نحو که میزان سنجش اِعراب است؛ اما عادت و انس ذهنی بر این استوار است که وقتی ترازو شنیده می‌شود، از آن دو کفه و یک ستون به ذهن می‌آید[۲۰۳].[۲۰۴]

حساب

حساب به معنای تقدیر و شمردن چیزی است[۲۰۵] و در قیامت تقدیر امور بندگان است و تفاوت آن با میزان در این است که میزان وسیله اندازه‌گیری وزن و مقدار چیزی است.[۲۰۶] قرآن کریم از حسابرسی اعمال بندگان در قیامت خبر داده ﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ[۲۰۷]، ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۲۰۸] و خداوند را سریع الحساب معرفی کرده‌ است: ﴿أُولَئِكَ لَهُمْ نَصِيبٌ مِمَّا كَسَبُوا وَاللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۲۰۹]، ﴿الْيَوْمَ تُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۲۱۰] روایات بسیاری نیز درباره چگونگی حساب بندگان نقل شده‌است که در برخی از آنها محاسبه بندگان به مقدار عقول افراد بیان شده‌است[۲۱۱].

اندیشمندان اسلامی با الهام‌ گرفتن از آیات قرآن کریم، مردم را در حساب روز قیامت به سه دسته تقسیم کرده‌اند:

  1. مقربان که کامل در معرفت و تجردند و به جهت والابودن مقامشان از محاسبه به دورند؛ همچنین گروهی از اصحاب یمین که اهل گناه و فساد نبوده‌اند و جماعتی از افراد ساده که اعمالشان از گناه و حسنات خالی است، بدون حساب وارد بهشت می‌شوند.
  2. اهل عقاب از کفار که در پرونده خود عمل نیکی ندارند و بدون حساب وارد جهنم می‌شوند.
  3. گروهی از مؤمنان که عمل صالح و سوء دارند که این گروه محاسبه می‌شوند[۲۱۲].

امام خمینی موقف حساب را از مواقف عظیم قیامت می‌داند که اگر انسان در این بارگاه به صدق و اخلاص محاسبه شود، طاعات افراد هرچند بسیار باشد، قبول نمی‌شود و اگر خداوند به رحمت و تفضل خود محاسبه کند، اعمال کوچک و ناچیز نیز قبول می‌شوند[۲۱۳]. در حقیقت ترس از حساب به جهت این است که انسان از اعمال خود می‌ترسد وگرنه حساب حق‌تعالی عادلانه است[۲۱۴] و اگر انسان در این دنیا به محاسبه اعمال خود بپردازد و آن را اصلاح کند، در آنجا نگرانی ندارد؛ زیرا گرفتاری‌ها و مهلکه‌های آن عالَم، تابع این عالم است و اگر در این عالم در راه مستقیم نبوت و ولایت قدم زد و لغزش و کج‌روی پیدا نکند، ترسی از گذشتن از صراط ندارد[۲۱۵].[۲۱۶]

صراط

صراط به معنای راه است.[۲۱۷] قرآن کریم انسان‌ها را به حرکت در مسیر صراط مستقیم دعوت کرده‌ است ﴿اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ[۲۱۸]، ﴿إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ[۲۱۹] و کسانی را که ایمان به آخرت ندارند، منحرف از این صراط می‌داند ﴿وَإِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّرَاطِ لَنَاكِبُونَ[۲۲۰] حقیقت این صراط در آخرت، به صورت پلی ظاهر می‌شود که بر متن جهنم کشیده شده‌است؛[۲۲۱] از این‌رو صراط در روایات به دو قسم تقسیم شده‌است: صراطی در دنیا که امام واجب الطاعه است و پیروی از او انسان را به سعادت و معرفت می‌رساند و صراطی در آخرت که پلی در جهنم است و کسانی که از آن امام پیروی نکردند، از آن پل به سوی جهنم سقوط می‌کنند.[۲۲۲] صراط در روایات، پلی از مو باریک‌تر و از شمشیر تیزتر معرفی شده‌است که هر کس به گونه‌ای از آن عبور می‌کند.[۲۲۳] در برخی روایات نیز صراط بر ولایت امیرالمؤمنین علی(ع) تطبیق شده‌است.[۲۲۴] اندیشمندان اسلامی تفسیرهای بسیاری از صراط ارائه کرده‌اند؛ ازجمله:

  1. دین الهی[۲۲۵]؛
  2. طریق به معرفت الهی[۲۲۶]؛
  3. ولایت امیرالمؤمنین(ع)[۲۲۷]؛
  4. طریق توحید[۲۲۸] و شهود حق‌تعالی به صفت انفراد و وحدت در همه اشیا و در ایجاد[۲۲۹] که هر یک از این تفسیرها بیان و تطبیقی از این معناست.

امام خمینی مانند برخی حکما و اهل معرفت،[۲۳۰] معتقد است صراط، باطن حرکت و سیر انسان در عالم طبیعت است که در آن عالم بروز و ظهور می‌یابد و این صراط از عالم دنیا آغاز می‌شود و طرف دیگر آن بهشت و مقام الوهیت است[۲۳۱] و در صورت انحراف از راه راست، به جهنم منتهی می‌شود. حقیقت این جهنم همان فسادی است که عالم را احاطه کرده‌است و اگر انسان از این فساد سالم عبور کند، از صراط خواهد گذشت؛ همچنان‌که انبیا(ع) و اولیا(ع) عبور می‌کنند، در حالی‌که جهنم خاموش است؛ مانند آن آتشی که بر حضرت ابراهیم(ع) سرد شد[۲۳۲] و صراط باطن، همین صراط و راه مستقیم در این جهان است و عبور از آن نور هدایت می‌خواهد.[۲۳۳] زاد و توشه انسان در این راه خصلت‌های خود انسان است و مرکوب او همت قوی اوست و نور این راه تاریک، ایمان و خصلت‌های نیکوی اوست و کسی که در این راه کوتاهی کند، از صراط نمی‌تواند عبور کند و به رو در آتش می‌افتد[۲۳۴].

به اعتقاد امام خمینی اینکه در بعضی روایات آمده‌است صراط مستقیم از متن جهنم عبور می‌کند،[۲۳۵] به این معناست که صراط در متن آن است و جهنم و آتش محیط بر صراط است و وقتی اولیای الهی(ع) از میان آن می‌گذرند، خاموش می‌شود و این امر به این جهت است که آتشی که از فعل انسان سرچشمه می‌گیرد، در مؤمن خاموش است؛[۲۳۶] زیرا مؤمن به مقدار سلوک و ریاضت خود دارای نور عقل است که در درون بر شعله آتش که همان شهوت و غضب است غلبه می‌کند[۲۳۷].[۲۳۸]

مبانی فرجام‌شناختی

از جمله اصول و مبانی اعتقادی که در فلسفه سیاسی اسلام بسیار تأثیرگذار است بحث از «فرجام تاریخ» و «پس از تاریخ» است. باور داشت وراثت صالحان و مستضعفان در روی زمین و فلاح و رستگاری آنها در قیامت دو عنصر مبنایی و کلیدی است که حوزه‌های مختلف اندیشه دینی را مشروب می‌سازد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مورد سرانجام تاریخ معتقدند که، جریان عالم به سمت حاکمیت حق و به سمت صلاح است و همه انبیاء و اولیاء آمده‌اند که انسان را به آن بزرگراه اصلی‌ای سوق بدهند که وقتی وارد آن شد، بدون هیچ‌گونه مانعی تمام استعدادهایش می‌تواند بروز کند؛ همه این تلاش‌ها اصلاً بر اساس این بینش است که نهایت این عالم، نهایت غلبه صلاح است؛ ممکن است زودتر بشود، ممکن است دیرتر بشود، اما قطعاً این طوری است که در نهایت، صلاح بر فساد غلبه خواهد کرد؛ قوای خیر بر قوای شر غلبه می‌کنند؛ این هم یک نقطه از نقاط جهان بینی اسلام است که در آن هیچ‌گونه تردیدی نیست»[۲۳۹]. در مورد تداوم حیات بعد از مرگ و تأثیر آن در اندیشه سیاسی معتقدند زندگی با مردن تمام نمی‌شود. این معنا جزو اصول جهان‌بینی است و تمام این اصول جهان‌بینی در تنظیم روابط زندگی و در تنظیم پایه‌های حکومت اسلامی اداره جامعه و اداره عالم مؤثر است. در مبانی فرجام‌شناسی اندیشه سیاسی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای روی شش اصل اساسی تأکید شده است: مجموعه آموزه‌های اسلام به فرجام سعادت[۲۴۰] ختم می‌شوند[۲۴۱].

در مجموعه آموزه‌های اسلام دومین اصل مهم اعتقادی فرجام عالم و «قیامت» است. «این اصل یکی از آن اصول بسیار تعیین کننده در اعتقادات انسان است. اولاً این را توجه داشته باشید که بعد از اصل توحید از همه اصول اسلامی بالاتر اصل قیامت است»[۲۴۲].

در مجموعه آموزه‌های اسلام رسالت انبیاء به جهت معرفی مسیری است که به فرجام سعادت می‌رسد. دنیا را پیغمبران مزرعه آخرت معرفی کرده‌اند... نگاه پیغمبران و موحدان عالم از اول عالم تا امروز به آینده است»[۲۴۳].

زندگی واقعی در فرجام این عالم است. ﴿وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ[۲۴۴] زندگی واقعی آن است. زندگی خارج از محدودیت‌ها زندگی آزاد، آن روز این محدودیت‌ها نیست. دنیایی است با اقتضای آزادی. حالا البته آنجا بعضی آزادند، بعضی گرفتارند، بعضی گرفتاری‌شان خیلی سخت است. بعضی آزادیشان خیلی شگفت‌آور است»[۲۴۵].

همه دنیا مقدمه آخرت است. «زندگی این دنیا در نظر انبیاء یک مقدمه است برای زندگی طولانی‌تر، وسیع‌تر، پر مخاطره‌تری که از لحظه مرگ شروع می‌شود. دنیا را پیغمبران مزرعه آخرت معرفی کرده اند»[۲۴۶].

همه کثرت‌های دنیا به سوی فرجام واحد در حرکت‌اند. کل الیه راجعون، همه به سمت ذات مقدس پروردگار حرکت می‌کنند؛ ﴿إِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۲۴۷]، حرکت آفرینش به سمت وجود مقدس باری تعالی (عزشأنه) است. انسان و بقیه موجودات آفرینش در بینش اسلامی حرکت‌شان، صیرورت‌شان به سمت پروردگار است. یعنی با وجود اینکه اجناس مختلف است؛ انواع مختلف است؛ انگیزه‌ها به ظاهر مختلف است؛ جاهای جغرافیایی گوناگون و مختلف است؛ عناصر تشکیل دهنده موجودات با یکدیگر تفاوت دارد؛ اما علی‌رغم این تنوع ظاهری، همه آفرینش مثل یک کاروانی است که دارد به یک مقصد حرکت می‌کند. و آن مقصد، خداست. سعادت هر انسانی این است که این مقصد را بشناسد و رفتار اختیاری خود را با آن تطبیق بکند. بدبختی و روسیاهی هر انسان در این است که این مقصد را نشناسد و رفتار فردی او، احساسات او، عملکرد او در جهت این حرکت عمومی و یکسان و جهان شمول قرار نگیرد که ضربه‌اش را هم خواهد خورد. اساس جهان بینی اسلام، اساس تفکر اسلامی و تصور اسلامی از عالم وجود، یک چنین وحدتی است. هنر بزرگ پیغمبران الهی این است که این غایت قصوی را، این مقصد اعلی را به بشر معرفی کنند، به او بشناسانند، راه را نشان بدهند، بگویند که صراط مستقیم یعنی صراط إلی الله... بهترین انسان‌ها آن انسانی است که این راه می‌شناسد، راه خدا را می‌شناسد، هدف عالم وجود را می‌شناسد که هدف خلقت هم همین است و از نیروهای خود استفاده می‌کند برای رسیدن به این راه از طبیعت هم استفاده می‌کند[۲۴۸].[۲۴۹]

رابطه با عالم جبروت

غالب حکما اذعان داشته‌اند که عالم آخرت همان عالم جبروت در سیر صعودی است؛ به این معنا که در مرحله حرکت صعودی از عالم ملکوت عبور نموده و به عالم جبروت می‌رسیم و به عبارتی انسان به همان جایی باز می‌گردد که از آنجا آمده است؛ به این معنا که انسان به قوس نزولی از عالم جبروت به عالم ماده آمده و در قوس صعودی به سوی آن باز می‌گردد[۲۵۰].

رابطه با عالم دنیا

عالم آخرت را می‌توان در زمره جهان هستی به شمار آورد؛ اما کاملاً متفاوت از عالم طبیعت و ناسوت است؛ زیرا در عالم آخرت، نفس و دیگر امور به شکل کامل ظهور پیدا خواهند کرد و هرچه نفس در آن ظهور دارد به طور شدت در بروز خواهد بود. برای نمونه جسم انسانی به نحوی بسیار قوی ظهور پیدا خواهد کرد به طوری که برخلاف این دنیا در آنجا سال‌های سال می‌تواند آثار آتش را تحمل کند.

عالم آخرت را از آن جهت معاد می‌نامند که انسان در آن عالم همان‌طور که آفریده شده است بازگردانده می‌شود[۲۵۱] اما این امر به انسان اختصاص ندارد؛ بلکه حشر آخرت شامل حیوانات، جنیان و حتی فرشتگان نیز می‌شود[۲۵۲] و البته معاد بسیاری از انسان‌ها با حیوانات همانند است، بعضی از افراد با این گمان که انسان غیر از حیوان است، تصور می‌کنند حشر آنها حیوانی نخواهد بود بلکه برعکس خیلی انسان‌ها در حشر همانند حیوانات هستند[۲۵۳].[۲۵۴]

معاد جسمانی و روحانی

مسأله مهم در مورد عالم آخرت تبیین حقیقت و اثبات معاد روحانی و جسمانی است؛ درباره معاد روحانی می‌توان گفت: نفس، امری مجرد است که از سنخ اجسام و جسمانیات نیست و ویژگی آن متمایز از آنهاست و مجردات برخلاف اجسام و جسمانیات، فاسد نشدنی هستند؛ زیرا فساد از آن ماده‌ای است که قابلیت فساد دارد و امر مجرد چنین ماده‌ای ندارد. بنابراین نفس با خراب شدن بدن و مفارقت از آن فاسد و خراب نمی‌شود؛ بلکه در عالم دیگری باقی می‌ماند و این معاد روحانی است که قبل از قیامت برای آنها حاصل است تا آنکه به بدن ملحق می‌شوند[۲۵۵].

نظام احسن جهان

خداوند متعال، عالم هستی را بر اساس نظام احسن و اصلح آفریده است و صلح و اتقن، در صورت امکان و عدم مانع، واجب است. در حقیقت عنایت یکی از صفات فعلی خداوند است به این معنا که خداوند هم علم فعلی به نظام احسن دارد و هم اینکه در افعال خود احکام و اتقان دارد و بر همه افعال او مصالحی مترتب است[۲۵۶] و این صفت خداوند اقتضا می‌کند که جهان را براساس نظامی احسن و نیکوترین شکل بیافریند و مفسده‌ای نداشته باشد و از این روی فعل خداوند بالذات تنها به اصلح تعلق می‌گیرد و صدور اصلح از آن جهت از خداوند ضروری است و در این میان اگر نقصی مشاهده شود حاکی از نسبت دادن نقص و شر به خداوند نیست. اما در توضیح مناسب‌تر، نفی شر و غلبه آن بر خیر به بررسی دو شبهه در مورد آن پرداخته می‌شود؛ اگر خداوند عادل و حکیم بوده و با صفت عنایت خود، عالم را براساس نظام احسن آفریده است، وجود امراض، رنج‌ها، بلایای طبیعی مانند سیل و زلزله و گرفتاری‌های اجتماعی چگونه با عدل الهی سازگار هستند و چرا همه چیز مفید نیست و بسیاری از مفاسد نیز در عالم وجود دارد که فعل خداوند هستند؟ به عبارت دیگر وجود شرور در مقابل عدل الهی چه توجیهی دارند؟

پاسخ: آنچه در عالم وجود دارد، فعل خداوند و خیر بالذات بوده و یا اینکه خیر آنها بیشتر است و شرور بالذات أموری عدمی هستند؛ اما آنهایی که جلوگیری می‌کنند از اینکه وجودات حد وجودی خود را سیر کنند شرور بالعرض می‌باشند، علت این امر این است که همه افعال وجود هستند و وجود نیز شر نیست، بلکه خیر محض است و در مقابل، شرور بالذات اعدام و در نتیجه بطلان محض هستند ولی شرور بالعرض که به معنای عدم وجود خیر است مانع کمال و مراتب کمالیه وجودات هستند و نمی‌گذارند آنها خود را تکمیل نمایند[۲۵۷]. در حقیقت باید کل عالم را به تمامه ملاحظه کنیم. برای نمونه اگر عقرب را فرض کنیم - که گمان می‌کنیم شر است - وجود او بنفسه شر نیست چون وجود است و از سویی سموم هوا را جمع می‌کند و از این جهت برای همگان خیر است و حتی داخل شدن سموم آن به بدن شما نیز شر نیست بلکه این سموم اگر به مقدار لازم در وجود تو نباشد باید سم تزریق نمایی، پس شر این است که به مقدار زیاد تزریق شود و در نتیجه انفصال اجزاء لازم آید و این انفصال اجزاء امر عدمی و شر است. پس شر بالذات قطع حیات است و الا خود عقرب شر نیست و همچنین تمامی حوادث و مریضی‌های کشنده در عالم طبیعت از تصادمات و تضاد بین موجودات بوده و به‌خودی خود شر نیستند بلکه بالعرض موجب شر می‌شوند[۲۵۸]؛ زیرا در هر حال خیر آنها نسبت به شر بیشتر است[۲۵۹].

خداوند تنها منشأ خیرات است و نمی‌تواند منشأ شرور و مضرات باشد. بنابراین باید برای کل خیرات منشایی که خیر محض و فیاض علی‌الاطلاق است قائل باشیم. از طرفی می‌بینیم در عالم شروری برپا بوده و مضرات و ناملایماتی هست، پس باید آنها هم مبدأیی داشته باشند که موجد آنها باشد؛ زیرا اگر برای خیرات و شرور مبدأ قائل نباشیم لازم می‌آید هر یک از خیرات و شرور واجب الوجود بوده و به موجد محتاج نباشد و در نتیجه واجب‌هایی حاصل شوند که غیر قابل شمارش باشند[۲۶۰]. حال چگونه ممکن است از منشأ واحدی هم خیر و هم شر صادر شود؟ واجب که باید آن را بسیط و غیر مرکب خیرات من جمیع الجهات بدانیم، نمی‌تواند منشأ دو مفهوم متقابل و منشأ خیرات و شرور باشد و باید دو مبدأ خیر و شر و دو واجب خیّر و شریر باشد که ثنویه مبدأ خیر را یزدان و مبدأ شر را اهریمن نامیده‌اند[۲۶۱].

پاسخ: مبدأ خیر بودن منافاتی ندارد با اینکه چیزی را که خیر آن از ضررش بیشتر است بیافریند و در واقع همه شرور عالم، اموری عدمی بوده و عدم نیز بطلان محض است و مبدأیی ندارند و تنها امور متحصل و متحقق مبدأ دارند. بنابراین اطلاق خیر و شرّ به کمال و نقص در ذات یا در صفات و در وجود و کمالات وجود می‌شود و تمامی آنچه بالذات خیر هستند به حقیقت وجود رجوع می‌کنند[۲۶۲].

بنابراین روشن است که خداوند منشأ خیرات است و همه خیرات و کمالات از تجلیات ذات باری تعالی هستند و هر مرتبه‌ای از خیر که مشاهده می‌شود از این جهت که به او نسبت داده می‌شود خیر است؛ اما شرور عالم طبیعت حاصل تصادم امور مادی و محدودیت عالم طبیعت است و همه این امور به عدم وجود یا عدم کمال برمی‌گردد؛ زیرا امور عدمی به جعل تعلق ندارند بلکه از لوازم امور مجعول هستند[۲۶۳].[۲۶۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸ـ۳۳۰.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۲/۵۰۶؛ ابن‌اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ۴/۱۳۵.
  3. راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۶۹۱.
  4. قاضی‌عبدالجبار، تنزیه القرآن عن المطاعن، ۴۹۱؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۲۸۴.
  5. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۱۹۰.
  6. قاضی‌سعید، شرح الاربعین، ۱۷۷ و ۴۶۴.
  7. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۱.
  8. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۶.
  9. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۶/۱۵ و ۸/۲۶۶.
  10. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۷/۱۴۷.
  11. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۹/۵۵۹.
  12. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۱۱.
  13. طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۱۱/۷۱.
  14. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۱؛ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ۱/۶۷۵.
  15. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  16. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۱۲؛ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۶۳–۴۶۷.
  17. هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۴۷۰–۴۷۱؛ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۷۳–۴۷۴.
  18. کتاب مقدس، کتاب یوئیل نبی، ب۳، ۱۵.
  19. کتاب مقدس، کتاب اول قرنتیان، ب۱۵، ۱۲–۱۳.
  20. کتاب مقدس، کتاب یوحنا، ب۵، ۲۹–۳۵.
  21. «خداوند است که جز او هیچ خدایی نیست؛ بی‌گمان (او) شما را به (هنگام) رستخیز که در (برپایی) آن تردیدی نیست فراهم می‌آورد و از خداوند راستگوتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۸۷.
  22. «و به یقین ما بنی اسرائیل را در جایگاهی سزاوار جای دادیم و به آنان از چیزهای پاکیزه روزی بخشیدیم و به اختلاف رو نیاوردند مگر آنگاه که به دانش دست یافتند ؛ بی‌گمان پروردگارت روز رستخیز در آنچه اختلاف می‌ورزیدند میان آنان داوری خواهد کرد» سوره یونس، آیه ۹۳.
  23. «سپس در روز رستخیز نزد پروردگارتان با هم می‌ستیزید» سوره زمر، آیه ۳۱.
  24. «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفه‌ای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپاره‌ای به اندام یا بی‌اندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدان‌ها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار می‌داریم سپس شما را که کودکی شده‌اید بیرون می‌آوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را می‌گیرند و برخی دیگر را به فرودین‌ترین سال‌های زندگانی باز می‌گردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون می‌بینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا می‌جنبد و برمی‌آید و هر گونه گیاه شادابی می‌رویاند» سوره حج، آیه ۵.
  25. «آن، بدین روست که خداوند است که راستین است و اینکه او مردگان را زنده می‌کند و اینکه او بر هر کاری تواناست» سوره حج، آیه ۶.
  26. «آیا آدمی می‌پندارد که بیهوده وانهاده می‌شود؟آیا نطفه‌ای نبود از آبی که فرو ریخته می‌شود؟ سپس خون بسته‌ای بود که (خداوندش) آفرید و استوار داشت. و از آن، دو گونه نر و ماده را پدید آورد. آیا چنین کس توانایی ندارد که مردگان را زنده گرداند؟» سوره قیامه، آیه ۳۶-۴۰.
  27. برقی، المحاسن، ۱/۱۷۹؛ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۲۲.
  28. فاضل مقداد، الانوار الجلالیه، ۱۰۰؛ مجلسی، مرآة العقول، ۹/۳۰۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۸/۱۷۴.
  29. عجالی، الکامل فی الاستقصاء فیما بلغنا من کلام القدماء، ۴۲۶.
  30. صدوق، الاعتقادات، ۷۰–۷۳؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۲۵؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۰۹۶–۱۱۸۴.
  31. ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، ۴۲۳.
  32. ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۸–۲۵؛ آشتیانی، مقدمه سه رساله فلسفی، ۳۰–۳۳.
  33. مجلسی، حق الیقین، ۲/۴۲۹.
  34. لاهیجی، سرمایه ایمان در اصول اعتقادات، ۵۴.
  35. ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۲۰۶؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۷۳۸.
  36. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  37. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۹۹؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۳/۱۶ و ۱۹/۱۱۵.
  38. قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۵۶؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۶۹و ۱۸۷.
  39. «مالک روز پاداش و کیفر» سوره فاتحه، آیه ۴.
  40. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵–۲۷۶.
  41. «روزی که رازهای نهان، آشکار گردد» سوره طارق، آیه ۹.
  42. امام خمینی، چهل حدیث، ۹۵.
  43. « روز دریغ » سوره مریم، آیه ۳۹.
  44. امام خمینی، حدیث جنود، ۵۳؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۹۲.
  45. « روز گرد آمدن » سوره شوری، آیه ۷.
  46. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱–۲۷۲.
  47. سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  48. قاضی‌سعید، شرح الاربعین، ۱۷۷.
  49. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۲۵.
  50. غزالی، الاربعین، ۱۶۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۱.
  51. کاشانی، شرح فصوص، ۳۳۰.
  52. قاضی‌ سعید، شرح توحید، ۱/۵۴۵.
  53. ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۲۲.
  54. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵–۲۷۶.
  55. کلینی، الکافی، ۲/۱۹۴؛ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۱۸.
  56. ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۳۴۷.
  57. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۳۷۸–۳۷۹.
  58. سبزواری، اسرار الحکم، ۵۳۲؛ آشتیانی، شرح بر زاد المسافر، ۲۳۸.
  59. ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۳۴۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۰۵؛ قاضی‌سعید، شرح الاربعین، ۱۷۷.
  60. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۳۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۷۴.
  61. کاشانی، مجموعه رسائل، ۶۱۱.
  62. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۰.
  63. امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۲۴.
  64. امام خمینی، تقریرات، ۳/۳۲۳–۳۲۴.
  65. امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۴–۶۶.
  66. امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۴۱.
  67. امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۴۰–۵۴۱.
  68. مجلسی، بحار الانوار، ۶/۲۰۵.
  69. امام خمینی، چهل حدیث، ۴۶۰–۴۶۱.
  70. امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۱.
  71. امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰–۶۰۱.
  72. امام خمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.
  73. «فرمانفرمایی در این روز از آن کیست؟» سوره غافر، آیه ۱۶.
  74. « از آن خداوند یگانه دادفرما» سوره غافر، آیه ۱۶.
  75. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲.
  76. «بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
  77. کلینی، الکافی، ۳/۲۵۶.
  78. امام خمینی، دعاء السحر، ۳۲.
  79. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱–۲۷۲.
  80. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲.
  81. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  82. «فرمانفرمایی در آن روز از آن خداوند است که در میان آنها داوری خواهد کرد آنگاه آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند در بوستان‌های پرنعمت‌اند» سوره حج، آیه ۵۶.
  83. «و روزی که ستم پیشه، دست خویش (به دندان) می‌گزد؛ می‌گوید: ای کاش راهی با پیامبر در پیش می‌گرفتم!» سوره فرقان، آیه ۲۷.
  84. «روزی که پرهیزگاران را مهمان‌وار به سوی (خداوند) بخشنده گرد آوریم» سوره مریم، آیه ۸۵.
  85. فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۲۱–۱۱۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۲/۶۰۸–۶۰۹.
  86. « ما از رگ گردن به او نزدیک‌تریم» سوره ق، آیه ۱۶.
  87. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹–۲۷۰.
  88. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۰–۲۷۱.
  89. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱–۲۷۲.
  90. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۱–۲۷۲.
  91. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۹–۲۷۲.
  92. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  93. «اگر کافر شوید چگونه از روزی که کودکان را پیر می‌کند، پروا می‌توانید کرد؟» سوره مزمل، آیه ۱۷.
  94. «روزی که آن را می‌بینید، هر زنی که شیر می‌دهد ، نوزاد شیری‌اش را از یاد می‌برد و هر آبستنی بار خود فرو می‌نهد و مردم را مست می‌بینی و مست نیستند اما عذاب خداوند سخت است» سوره حج، آیه ۲.
  95. امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲.
  96. کلینی، الکافی، ۸/۳۱۲.
  97. امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲.
  98. «هرگز! بی‌گمان، آن زبانه‌ای از آتش است، که پوست را برمی‌کند، هر که را (از حق) رو گردانید و پشت کرد فرا می‌خواند. و (مال) گرد آورد و اندوخت. بی‌گمان انسان را آزمندی بی‌شکیب آفریده‌اند. چون شرّی بدو رسد بی‌تاب است. و چون خیری بدو رسد بازدارنده است» سوره معارج، آیه ۱۵-۲۱.
  99. امام خمینی، حدیث جنود، ۲۲۵.
  100. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  101. «بندگانم را آگاه کن که بی‌گمان منم که آمرزنده بخشاینده‌ام» سوره حجر، آیه ۴۹.
  102. فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ۱/۲۴۱؛ فیض کاشانی، کلمات مکنونه، ۱۳۲.
  103. استرآبادی، تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهره، ۲۶.
  104. کاشانی، شرح فصوص، ۱۷۵.
  105. مجلسی، بحار الانوار، ۷/۲۸۷.
  106. امام خمینی، چهل حدیث، ۲۲۶–۲۲۷.
  107. امام خمینی، الطلب و الاراده، ۸۸–۸۹؛ امام خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۱.
  108. امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۸؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۵۹–۱۶۰.
  109. «و آنچه کینه است از دل آنان می‌زداییم و برادروار بر اورنگ‌هایی روبه‌رو می‌نشینند» سوره حجر، آیه ۴۷.
  110. «فرشتگان و روح ، در روزی که اندازه آن پنجاه هزار سال است به سوی او فرا می‌روند» سوره معارج، آیه ۴.
  111. «کسانی که لقای خداوند را دروغ شمردند بی‌گمان زیان برده‌اند؛ تا آنگاه که رستخیز ناگهان بر آنان در رسد می‌گویند: ای دریغ از آن کوتاهی‌ها که در دنیا کرده‌ایم! - در حالی که بارهای سنگین (گناهان) خود را بر دوش می‌کشند- آگاه باشید! بد باری است که بر دوش می‌کشن» سوره انعام، آیه ۳۱.
  112. «آیا در امانند از اینکه پوششی از عذاب خداوند آنان را فرا گیرد یا ناگهان رستخیز فرا رسد و آنان آگاه نباشند؟» سوره یوسف، آیه ۱۰۷.
  113. «و کافران هماره در آن شک دارند تا آنکه ناگاه رستخیز یا عذاب روزی بی‌دنباله بر آنان سر برسد» سوره حج، آیه ۵۵.
  114. «ای مردم! از پروردگارتان پروا کنید، که لرزه رستخیز چیزی سترگ است» سوره حج، آیه ۱.
  115. «و خورشید و ماه، به هم برآیند» سوره قیامه، آیه ۹.
  116. «و آنگاه که آسمان را برشکافند» سوره مرسلات، آیه ۹.
  117. «هنگامی که آسمان شکاف بردارد،» سوره انشقاق، آیه ۱.
  118. قمی، تفسیر القمی، ۲/۳۰۳–۳۰۴؛ کلینی، الکافی، ۸/۱۰۴.
  119. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  120. «پس چون در صور دمند (دیگر) در آن روز میان آنان نه پیوندی است و نه از یکدیگر پرس و جو می‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۱.
  121. «روزی که زمین از آنان که شتابانند، بشکافد ؛ این گردآوردنی است که بر ما آسان است» سوره ق، آیه ۴۴.
  122. «و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.
  123. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
  124. «راه خداوندی که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست؛ آگاه باشید که همه کارها به سوی خداوند باز می‌گردد» سوره شوری، آیه ۵۳.
  125. «امّا آنکه کارنامه‌اش به دست راست وی داده شود می‌گوید: بگیرید کارنامه مرا بخوانید!» سوره حاقه، آیه ۱۹.
  126. کوفی، تفسیر فرات الکوفی، ۲۵۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۷/۲۵۹.
  127. شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۶.
  128. قاضی‌سعید، شرح توحید، ۱/۵۶۰–۵۶۱.
  129. سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی، قیامت (مقاله)| مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  130. جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۲/۷۱۶؛ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۱۶.
  131. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۷/۳۹۵.
  132. «و در صور دمیده می‌شود آنگاه هر کس در آسمان‌ها و در زمین است بیهوش می‌گردد- جز آن کس که خدا بخواهد- سپس بار دیگر در آن می‌دمند که ناگاه آنان برمی‌خیزند ، به انتظار می‌مانند» سوره زمر، آیه ۶۸.
  133. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۷۲۹.
  134. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۶۶.
  135. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳۱۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۹۶–۱۹۷.
  136. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۲.
  137. امام خمینی، دعاء السحر، ۸۰.
  138. مجلسی، بحار الانوار، ۲/۳۹.
  139. امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۵.
  140. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  141. «می‌گویند: وای بر ما چه کسی ما را از خوابگاه‌هامان برانگیخت؟ این همان است که (خداوند) بخشنده وعده کرده است و پیامبران درست گفته‌اند» سوره یس، آیه ۵۲.
  142. «ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفه‌ای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپاره‌ای به اندام یا بی‌اندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدان‌ها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار می‌داریم سپس شما را که کودکی شده‌اید بیرون می‌آوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را می‌گیرند و برخی دیگر را به فرودین‌ترین سال‌های زندگانی باز می‌گردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون می‌بینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا می‌جنبد و برمی‌آید و هر گونه گیاه شادابی می‌رویاند» سوره حج، آیه ۵.
  143. کلینی، الکافی، ۲/۱۹۰؛ شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۵.
  144. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۷۶.
  145. امام خمینی، تقریرات، ۳/۶۰۰–۶۰۱.
  146. امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۴۰.
  147. سید علی احمدی امیری|احمدی امیری، سید علی، قیامت (مقاله)| مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  148. ابن‌منظور، لسان العرب، ۴/۱۹۰.
  149. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۲۷.
  150. «و هیچ جنبنده‌ای در زمین نیست و نیز هیچ پرنده‌ای که با دو بال خود می‌پرد، جز اینکه گروه‌هایی همچون شما هستند؛ ما در این کتاب، هیچ چیز را فرو نگذاشته‌ایم، سپس (همه) به سوی پروردگارشان گرد آورده می‌شوند» سوره انعام، آیه ۳۸.
  151. «و آنگاه که جانوران وحشی را گرد آورند،» سوره تکویر، آیه ۵.
  152. کلینی، الکافی، ۲/۳۱–۳۲.
  153. امام خمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.
  154. ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵؛ سبزواری، اسرار الحکم، ۴۴۹.
  155. امام خمینی، حدیث جنود، ۱۴۹.
  156. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  157. اعراف، ۶؛ صافات، ۲۴.
  158. «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
  159. «روزی که خداوند پیامبران را گرد می‌آورد و می‌فرماید که به (دعوت) شما چه پاسخ داده شد؟ می‌گویند: ما را هیچ دانشی نیست، بی‌گمان این تویی که بسیار داننده نهان‌هایی» سوره مائده، آیه ۱۰۹.
  160. حلی، کشف الیقین، ۲۲۷.
  161. محاسبی، آداب النفوس، ۱۶۲–۱۶۳؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۶/۳۸.
  162. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۶.
  163. امام خمینی، جهاد اکبر، ۶۰.
  164. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۳۶.
  165. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰۹.
  166. امام خمینی، جهاد اکبر، ۳۳.
  167. فصلت، ۲۱.
  168. کلینی، الکافی، ۸/۷۳.
  169. امام خمینی، حدیث جنود، ۴۲۵–۴۲۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸.
  170. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  171. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳.
  172. «و کارنگاشت هر انسانی را به گردن وی بربسته‌ایم و روز رستخیز برای او کارنامه‌ای برمی‌آوریم که آن را برگشوده می‌بیند» سوره اسراء، آیه ۱۳.
  173. «کارنامه‌ات را (خود) بخوان که امروز تو خود بر خویش حسابرسی را بسنده‌ای» سوره اسراء، آیه ۱۴.
  174. «امّا آنکه کارنامه‌اش به دست راست وی داده شود می‌گوید: بگیرید کارنامه مرا بخوانید!» سوره حاقه، آیه ۱۹.
  175. «امّا آنکه کارنامه‌اش به دست راست وی داده شود » سوره انشقاق، آیه ۷.
  176. کهف، ۴۹.
  177. انفطار، ۱۰–۱۱.
  178. مفید، الامالی، ۲؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۶/۴۲۲.
  179. بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ۴/۱۵۲.
  180. طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۱۰/۲۸۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۹۳.
  181. امام خمینی، آداب الصلاة، ۳۴.
  182. امام خمینی، جهاد اکبر، ۵۰؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۷۵.
  183. صفار، ۱/۴۳۰؛ ابن‌طاووس، ۱۹؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۶/۱۰۸.
  184. امام خمینی، صحیفه، ۸/۲۷.
  185. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۷.
  186. «بندگانم را آگاه کن که بی‌گمان منم که آمرزنده بخشاینده‌ام» سوره حجر، آیه ۴۹.
  187. امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۱.
  188. امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۴۳.
  189. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۵۸.
  190. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  191. فراهیدی، کتاب العین، ۷/۳۸۶.
  192. «و روز رستخیز ترازوهای دادگری را می‌نهیم، آنگاه بر هیچ کس ستمی نخواهد رفت و اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد آن را (به شمار) خواهیم آورد و ما حسابرسی را بسنده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۴۷.
  193. «کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۲
  194. «و کسانی که ترازوهایشان سبک آید بر خود زیان زده‌اند ؛ (آنها) در دوزخ جاودانند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۳.
  195. «پس هر که ترازوهایش (در کار نیک) سنگین آید، او در زندگی پسندیده‌ای به سر می‌برد. و هر که ترازوهایش (در کار نیک) سبک آید، جای او، آتش است، و چه دانی که آن چیست؟» سوره قارعة، آیه ۶-۱۰.
  196. «و سنجش در این روز، حق است پس کسانی که ترازوهای (کردار) شان سنگین آید رستگارند» سوره اعراف، آیه ۸.
  197. قمی، تفسیر القمی، ۲/۲۷۴.
  198. صدوق، التوحید، ۲۶۸.
  199. آمدی، آبکار الافکار فی اصول الدین، ۴/۳۴۵–۳۴۶؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۲۰–۱۲۱.
  200. غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، العرشیه، ۲۷۱–۲۷۲؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۴۷–۱۱۴۸.
  201. امام خمینی، چهل حدیث، ۴۴۱.
  202. غزالی، مجموعه رسائل، ۳۵۳؛ ملاصدرا، سه رساله فلسفی، ۳۰۴–۳۰۵؛ خمینی، سیدحسن، گوهر معنا بررسی قاعده وضع الفاظ برای ارواح معانی، ۹۲–۱۲۴.
  203. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۹۲؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۴۹.
  204. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  205. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱/۳۱۴.
  206. قرطبی، التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الأخره، ۲/۵.
  207. «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و مؤمنان را در روزی که حساب برپا می‌شود بیامرز!» سوره ابراهیم، آیه ۴۱.
  208. «و کردارهای کافران چون سرابی است در بیابانی خشک که تشنه آن را آب می‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و (کافر) خداوند را نزد آن (کارهای خویش) فرا می‌یابد که به حسابش تمام می‌رسد و خداوند حسابرسی سریع است» سوره نور، آیه ۳۹.
  209. «آنان از آنچه به دست آورده‌اند بهره‌ای دارند و خداوند حسابرسی سریع است» سوره بقره، آیه ۲۰۲.
  210. «امروز، هر کس را به آنچه کرده است پاداش می‌دهند، امروز هیچ ستمی (در کار) نیست، بی‌گمان خداوند حسابرسی سریع است» سوره غافر، آیه ۱۷.
  211. برقی، المحاسن، ۱/۱۹۵.
  212. ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۱۵؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۵۴–۶۵۵.
  213. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۵.
  214. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۵۹.
  215. امام خمینی، چهل حدیث، ۳۵۹–۳۶۰.
  216. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  217. جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۳/۱۱۳۹.
  218. «راه راست را به ما بنمای» سوره فاتحه، آیه ۶.
  219. «بی‌گمان خداوند، پروردگار من و شماست؛ او را بپرستید، این، راهی است راست» سوره آل عمران، آیه ۵۱.
  220. «و بی‌گمان آنان که به جهان واپسین ایمان ندارند، از راه گشته‌اند» سوره مؤمنون، آیه ۷۴.
  221. ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۱/۱۲۲.
  222. صدوق، معانی الاخبار، ۳۲.
  223. صدوق، الامالی، ۱۷۷؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸.
  224. کلینی، الکافی، ۱/۴۱۷؛ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۶.
  225. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۶۹.
  226. ملاصدرا، العرشیه، ۲۶۳؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۷۸.
  227. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۵/۵۱.
  228. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۴۲۶.
  229. قشیری، لطائف الاشارات، ۲/۵۸۲.
  230. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۴–۶۴۵؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۱/۳۲–۳۳.
  231. امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۸ و ۱۸/۴۴۹.
  232. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۰۱–۵۰۲.
  233. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۹.
  234. امام خمینی، چهل حدیث، ۹۸.
  235. مجلسی، بحار الانوار، ۷/۳۳۱.
  236. امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۲۱۱–۲۱۲؛ ۱۸/۵۰۱–۵۰۲ و ۱۹/۳۷۷.
  237. امام خمینی، حدیث جنود، ۴۶.
  238. احمدی امیری، سید علی، مقاله «قیامت»، دانشنامه امام خمینی ج۸، ص۳۱۸–۳۳۰.
  239. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۷۹.
  240. مقوله فرجام‌شناسی و مقوله سعادت و قیامت را در بخش آخر «آیین سعادت» همین نوشتار مطالعه کنید.
  241. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با کارگزاران نظام به مناسبت عید سعید فطر، ۱/۱۲/۱۳۷۴.
  242. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در رابطه با پرتوی از قرآن، ۱۱/۹/۱۳۶۲.
  243. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۶/۳/۱۳۷۶.
  244. «و اگر می‌دانستند زندگانی این جهان جز سرگرمی و بازیچه‌ای نیست و بی‌گمان زندگی سرای واپسین است که زندگی (راستین) است» سوره عنکبوت، آیه ۶۴.
  245. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۲۱/۳/۱۳۷۶.
  246. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۶/۳/۱۳۷۶.
  247. «و بازگشت (هر چیز) به سوی خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۲۸.
  248. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار عمومی با مردم، ۱۸/۷/۱۳۷۵.
  249. مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲، ص۷۷۳.
  250. محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۱۶.
  251. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۵۸۹.
  252. امام خمینی، شرح دعای سحر، ص۳۲.
  253. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ۳ ج، ص۳۹۵.
  254. محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۱۶.
  255. امام خمینی، اربعین حدیث، ص۱۹۹.
  256. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۱، ص۳۰.
  257. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۹۳.
  258. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۹۷.
  259. ممکن است اشکال شود که اگر شرور اموری عدمی هستند چرا مؤثر هستند؟ بنابراین شرور اموری وجودی هستند. پاسخ این اشکال این است که اعدام به هیچ وجه نمی‌توانند مؤثر باشند و شرور هم اعدام هستند ولی آنچه مؤثر است صور ذهنیه است که وجود است و ادراک فقدان کمالی که در موضوع قابل مفقود شدن است موجب درد و غصه است و خلاصه اینکه وجود مطلوب است و صورت ذهنیه که تصور می‌شود نیز مطلوب است و چون وصل که خاموش کننده آتش عشق است مطلوب است انسان ملتفت و متوجه به صورت ذهنیه آن شده و وقتی اثر مطلوب خارجی را در آن نمی‌بیند صورت ذهنیه دل او ذوب و جگر او گداخته می‌شود. پس در تمام ناملایمات، ادراک ملایم و سپس عدم آن ملایم که به معنائی که گفتیم حظی از وجود دارد تأثیر می‌نماید (امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۹۷).
  260. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۹۰.
  261. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۹۱.
  262. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۶۴۰.
  263. امام خمینی، طلب و اراده، ص۳۹.
  264. محمدی منفرد، بهروز، مقاله «جهان‌شناسی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص۲۲۱.