آیا آیه ۷۸ سوره غافر علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا آیه ۷۸ سوره غافر علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

آیا آیه ۷۸ سوره غافر علم غیب را از پیامبر خاتم (ص) نفی نمی‌کند؟ یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان «آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟» است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مجموعه پرسش‌های مرتبط به این بحث (علم غیب معصوم) یا به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

آیه مورد اشاره پرسش

وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ.

«و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستاده‏ایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفته‏ایم و برخی دیگر را نگفته‏ایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‏ای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری می‏شود و در آنجا تباه‏اندیشان، زیانکار می‏گردند».

پاسخ جامع اجمالی

مقدمه

پیروان امامیه بر اساس دسته‌ای از آیات قرآن کریم[۱]، معتقد به آگاهی رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) از غیب هستند. با این وجود به نظر می‌رسد دسته‌ای دیگر از آیات در نگاه نخست، آگاهی از غیب را از ایشان نفی می‌نمایند؛ آیه ۷۸ سوره غافر در شمار این آیات است. خدای متعال در این آیه می‌فرماید: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ[۲].

ممکن است گفته شود خداوند در این آیه خطاب به پیامبر خود می‌فرماید: فرستادگانی هستند که داستانشان برای تو بیان نشده است. بر اساس این آیه اگر خداوند سرگذشت برخی از رسولان خویش را برای پیامبر بازگو نکرده باشد، پس قطعاً آن حضرت به سرگذشت آنها علم و آگاهی نداشته است؛ چراکه آن حضرت از هیچ طریق دیگری نمی‌توانسته به قصص آنها آگاهی داشته باشد. روشن است که ضمیر (کاف) در جمله قَصَصْنَا عَلَيْكَ خطاب به خود رسول الله(ص) است و نه به امت آن حضرت؛ چراکه در غیر این صورت از ضمیر (کُم) استفاده شده و چنین می‌فرمود: قَصَصْنَا عَلَیْکُم. از این رو می‌توان گفت این آیه منکر برخورداری رسول خدا(ص) از علم غیب است. در ادامه به بررسی مسأله علم غیب آن حضرت در این آیه می‌پردازیم.

معناشناسی غیب و علم غیب

معنای لغوی

«غیب» در لغت به امری که از حس (باطنی و ظاهری) پوشیده باشد، اطلاق شده است، خواه آن چیز هم اکنون تحقق یافته باشد یا بعد از این تحقق پیدا کند؛ ‌این واژه در مقابلِ شهود (شهادت) است به‌ معنای چیزی که با حواس قابل درک باشد[۳]. بنابراین معنای لغوی، اگر در کاربری عرفی عام - و نه اصطلاحی - «علم غیب» گفته شود، یعنی: «علم به هر چیزی که غایب از حواس بشری باشد»؛ چه علومی که قرآن و حدیث و کتب مفسران و متکلمان آن را «علم غیب» نامیده است و چه علومی که قرآن و حدیث و این کتب آن را «علم به غیب» نمی نامند.

معنای اصطلاحی

غیب در دایره‌ای خارج از عرف عام اهل لغت، اصطلاحی است که هم در قرآن کریم و حدیث معصومان از آن یاد شده و هم در آثار تفسیری و اعتقادی:

  1. اصطلاح قرآن و حدیث: واژه «غیب» در کاربری‌های آیات قرآن کریم و روایات، دو استعمال دارد؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس) و دیگری: معنایی خاص‌تر از معنای لغوی است که تنها شامل اموری می‌‌شود که خدای متعال آگاهی از آنها را تنها به خود اختصاص داده و احدی از مخلوقاتش اعم از انبیاء، ملائکه و غیر ایشان را نیز از آن مطلع نکرده است که اصطلاحاً به آنها، «امور مستأثر» می‌‌گویند[۴]. اما واژه «علم غیب» در استعمالات قرآنی برای علم به هر غیبی اطلاق نشده است؛ بلکه به یکی از دو معنای ذیل آمده؛ کاربری اول: به علم ذاتی و استقلالی به امور غیبی؛ یعنی: علمی که از کسی گرفته نشده (علم غیر مستفاد)[۵]، و کاربری دوم: به خصوص علوم مختص به خدای تبارک و تعالی که در تعبیر روایات، علم مستأثر نامیده شدند[۶]. در این اصطلاح، علم به غیب فقط به علوم اختصاصی خداوند متعال (علم مکنون و مستأثر) که ذاتی بوده و اکتسابی نیستند اطلاق می‌شود و به علم دیگران اگرچه به تعلیم الهی یا اعطای او باشد غیب گفته نمی‌شود[۷].
  2. اصطلاح مفسران و متکلمان: واژه «غیب» در آثار تفسیری و اعتقادی نیز به دو گونه استعمال شده است؛ یکی: همان استعمال لغوی (امور پنهان از حواس)[۸]. این معنا هم شامل غیب مطلق و غیب نسبی می‌‌شود و هم شامل غیب به معنای «امور مستأثر» و امور غیر آن. و دیگری: معنای خاص که تنها به اموری اشاره دارد که دانستن آنها فقط در اختیار خدای تبارک و تعالی است (امور مستأثر). اما واژه «علم غیب» در استعمالات مفسران و متکلمان به همان دو معنایی که در اصطلاح قرآنی گذشت استفاده شده است. بنابر این، علم غیب در کاربری اول خود گاهی به کیفیت خاصی از دانش اطلاق می‌شود که ذاتی و غیرتبعی بوده و از دیگران فراگیری نشده باشد (یعنی مستفاد نباشد)[۹] و در کاربری دوم خود گاهی به خصوص علوم خاص الهی اطلاق شده است. لذا در این اصطلاح (چه در کاربری اول و چه در کاربری دوم) نیز، علم به غیب، مختص ذات خداوند است و به علم غیر خدا - هرچند ویژه باشد - به صورت مطلق «علم غیب» گفته نمی‌شود[۱۰]؛ بلکه به طور شایع، از لفظ «اطلاع بر مغیبات»[۱۱] یا «اِخبار از غیب»[۱۲] استفاده کرده‌اند. البته این بدان معنا نیست که مفسران یا متکلمان علم غیب را در معنای لغوی استفاده نکرده‌اند[۱۳] و بی‌شک، در این کاربری لغوی، دقت علمی رعایت نشده و باعث ایجاد شبهه نیز گشته است[۱۴].

شرح و تفسیر آیه

اگرچه برای این آیه شأن نزول مستقلی در منابع تفسیری و روایی نقل نشده، اما با این حال با نیم نگاهی به ظاهر آیه نیز می‌توان آگاهی رسول خدا(ص) از غیب را از طریق وحی ثابت نمود. به عبارت دیگر درست است که ظاهر عبارت وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ ... مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ دلالت بر عدم علم و آگاهی آن حضرت از سرگذشت برخی رسولان الهی گذشته دارد، اما صدر آیه و عبارت قبل که می‌فرماید: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ، حاکی از علم و آگاهی رسول خدا(ص) از طریق وحی و به واسطه تعلیم الهی از سرگذشت برخی دیگر از رسولان الهی دارد؛ لذا با استناد به این آیه نمی‌توان منکر علم غیب آن حضرت از اساس گردید. علاوه بر اینکه علم و آگاهی رسول خدا(ص) از غیب، را می‌توان با استناد به ادله مختلف دیگری ثابت نمود.

آگاهی پیامبراکرم(ص) از علم غیب

در قرآن مجید آیاتی وجود دارد که آشکارا آگاهی پیامبران و برخی از بندگان خاص خدا، از امور پنهانِ از حس را تصدیق می‌کند. روشن است که یکی از این پیامبران و بلکه خاتم و افضل آنان پیامبر اکرم(ص) هستند بنابراین اگر برخورداری از علم غیب و آگاهی از آن برای یکی از انبیا به اثبات برسد، به طریق اولی برای آن حضرت به اثبات خواهد رسید.

ادله آگاهی پیامبراکرم(ص) از غیب

براساس برخی ادله عقلی و نقلی می‌توان آگاهی پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) از علم غیب را به اثبات رساند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود.

دلایل نقلی

ادله قرآنی

گذشته از آیاتی که به طور عام به برخورداری انبیا و برخی از اولیای الهی از علم غیب تصریح می‌نمایند[۱۵]، آیاتی از قرآن نیز کریم به طور خاص بر آگاهی پیامبراکرم(ص) از غیب دلالت داشته و بیان می‌کنند که آن حضرت از طریق وحی به برخی اموری غیبی آگاه شده و به تمام اسرار و رموز قرآن کریم و علوم غیبی مستور در آن نیز عالم بود. برخی از این آیات عبارت‌اند از:

  1. وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الْغَرْبِيِّ إِذْ قَضَيْنَا إِلَى مُوسَى الْأَمْرَ وَمَا كُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِينَ وَلَكِنَّا أَنْشَأْنَا قُرُونًا فَتَطَاوَلَ عَلَيْهِمُ الْعُمُرُ وَمَا كُنْتَ ثَاوِيًا فِي أَهْلِ مَدْيَنَ تَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَلَكِنَّا كُنَّا مُرْسِلِينَ وَمَا كُنْتَ بِجَانِبِ الطُّورِ إِذْ نَادَيْنَا وَلَكِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أَتَاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ[۱۶]، در این آیه خداوند متعال سرگذشت حضرت موسی و فرعون را بیان کرده و اخباری را مطرح نموده که حدود دو هزار سال از وقوع آنها ‌گذشته است. روشن است که خبر دادن پیامبراکرم(ص) از آن اخبار، چیزی جز آگاهی آن حضرت به تعلیم الهی و به واسطه وحی از غیب نیست.
  2. وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ[۱۷]، بر اساس این آیه رسول خدا(ص) بی‌آنکه در کنار همسر خود باشد و از نزدیک شاهد بازگویی راز خود باشد، از آن مطلع شد و همین امر شگفتی همسرش را پدید آورد تا جایی که از رسول خدا از منشأ این آگاهی پرسید و آن حضرت تأیید کرد خداوند او را از این راز باخبر کرده است. آیه به خوبی نشان می‏دهد رسول خدا(ص) با تعلیم الهی می‏تواند از اسرار غیبی آگاه شود[۱۸]. به عبارتی دیگر دقت در مجموع آیه، به خصوص جملۀ آخر ﴿نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ﴾ به روشنی گواهی می‌دهد خداوند پیامبر خاتم(ص) را از غیر راه وحی قرآنی از پس پرده غیب آگاه ساخته بود[۱۹].
  3. وَمَا صَاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ وَمَا هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ[۲۰]، این آیه ضمن تکذیب نسبت ناروای جنون درباره پیامبر اکرم(ص) و تنزیه پیامبر از بخل ورزیدن نسبت به آگاهی‌های غیبی، اطلاع پیامبر را نسبت به غیب به طور اجمال و مشاهده فرشته به طور صریح بیان می‌کند و بدین ترتیب بر اصل آگاهی پیامبر از غیب دلالت دارد. تمام آیات و داستان‌هایی که خداوند متعال برای پیامبر(ص) بیان می‌‌کند و ایشان را از اخبار غیبی آگاه می‌‌سازد، دلیل بر آگاهی ایشان از علم غیب و خبرهای پنهانی است[۲۱].
  4. غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ[۲۲]، این آیه مشتمل نیز بر خبر غیبی غلبه مسلمانان بر رومیان است که پیامبر اکرم(ص) از آن خبر داده است.
  5. لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِن دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا[۲۳]. این آیات نیز دال بر فتح مکه است در زمانی که مسلمانان هنوز دارای چنین قدرتی نبودند، اما خداوند پیامبر خود را از آن آگاه کرده است[۲۴].
ادله روایی

در برخی از روایات نیز دربارۀ خبرهای پیامبر خاتم(ص) از غیب مواردی بیان شده است مانند:

  1. خبر ایشان از کشته شدن عمار یاسر به دست ستمگران[۲۵].[۲۶]
  2. یا آنجا که رسول اکرم(ص) به علی(ع) فرمود: "تو با پیمان‌‌شکنان و ستمکاران و شورشگران نبرد خواهی کرد»[۲۷].
  3. همچنین حضرت خبر از جنگ زبیر با علی {{ع} داد که این امر نیز محقق شد[۲۸].
  4. یکی دیگر از خبرهای غیبی پیامبر اکرم(ص)، خبر از غیبت امام زمان(ع) است: ابو بصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که حضرت از پدرانش روایت کردند که پیامبر خدا(ص) فرمود: "مهدی، از فرزندان من است. نام او، نام من وکنیه او، کنیه من است. شبیه‌ترین مردم به من در خلقت و اخلاق است. غیبت او و حیرت مردم چنان خواهد بود که مردم از دینشان گمراه می‌شوند و در این هنگام، او مانند شهابی نورافشانی می‌آید و زمین را از عدل و داد پرمی‌کند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است"[۲۹].
  5. اخبار غیبی دیگری نیز از رسول خدا روایت شده است اخباری همچون: خبر از مرگ ابوذر در تنهایی؛ خبر از مسلط شدن بنی امیه بر جان و مال و مردم؛ خبر فتح عراق، شام، بیت المقدس، مصر، ایران؛ خبر از شکست دولت عرب در برابر هلاکو که در قرن سوم هجری رخ داد و...[۳۰].

دلیل عقلی

پیامبر اکرم(ص) برای تمامی افراد عالم بر انگیخته شده و لذا نه تنها شریعت آن حضرت باید کامل بوده و در هر عصر و زمانی و برای هر قوم و گروهی قابل اجرا باشد بلکه صاحب آن شریعت نیز باید به خصوصیات افراد و نفوس آنان، تا روز قیامت آگاه باشد و الا رسالت او ناقص و اصلاح و عدالت گستری او فراگیر نخواهد بود. بنابراین پیامبر خاتم(ص) باید احاطۀ غیبی نه تنها به احکام و موضوعات آنها داشته باشد، بلکه از موضوعات خارجی نیز مطلع باشد. پیامبر هم از راه عادی، علومی را به دست آورده بود و هم از راه غیر عادی و علم غیب، منتها با توجه به اینکه دنیا دار تکلیف است و ایشان همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، نه علوم غیر عادی مگر در مواردی که خداوند به آنها اجازه می‌داد، از علوم غیر عادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت یا دعوا استفاده می‌کردند[۳۱].

عدم دلالت آیه بر انکار علم غیب رسول خدا(ص)

بخشی از آیه ۷۸ سوره مبارکه غافر از رسولانی سخن به میان آورده که خداوند متعال پیامبر اسلام(ص) را از سرگذشت آنان مطلع نساخته است. آنچه در این میان به ذهن می‌رسد آن است که آیا این مسأله با ادعای علم غیب پیامبر(ص) به همه امور گذشته و آینده منافاتی دارد یا خیر؟

در پاسخ می‌توان گفت:

  1. با توجه به اینکه آیه مذکور در مکه نازل شده، نهایت چیزی که می‌توان از آن برداشت نمود این است که گفته شود تا آن زمان خداوند متعال قصص رسولان گذشته را برای آن حضرت بازگو نکرده است؛ اما اینکه پس از آن نیز سرگذشت انبیا و رسولان گذشته به آن حضرت وحی خواهد شد یا خیر، آیه نسبت به آن ساکت بوده و نمی‌توان برداشتی در این خصوص از آن نمود[۳۲].
  2. آنچه مسلم است اینکه حکمت‌هایی در عدم بیان قصص همه انبیاء در قرآن وجود دارد که ما از آنها بی‌اطلاعیم. ممکن است یکی از حکمت‌های موجود در این مسأله به تعداد انبیا و رسل از یکسو و هدف از نزول قرآن کریم از طریق وحی بازگردد. به عبارت دیگر با توجه به اینکه در روایات اسلامی تعداد انبیاء و رسل، صد و بیست و چهار هزار نفر بیان شده، اگر خداوند متعال اراده کرده بود تا سرگذشت همه آنها را از طریق وحی و در قالب قرآن کریم به پیامبر خود نازل نماید، این کتاب شریف اکنون ده‌ها برابر حجم فعلی بود که قطعا با اهداف هدایت‌گرانه آن تناسبی نداشت، چه اینکه قرآن درصدد بیان اهم مسائل اعتقادی، اخلاقی، احکام و مباحث سیاسی و اجتماعی است و کتاب داستان سرایی صرف نیست. از این رو خداوند حکیم در ضمن بیان سرگذشت برخی انبیاء، علم غیبی که پیامبر با توجه به منصب نبوتش در راستای اهداف رسالت خود بدان نیاز داشته را به آن حضرت عطا کرده، اما قصه‌هایی که نقشی در این هدف نداشته‌اند را به آن حضرت وحی نکرده است.
  3. با توجه به تناسب حکم و موضوع، نهایت دلالتی که آیه شریفه دارد این است که این قصه‌ها از طریق وحی و در قالب کتاب شریف قرآن بر پیامبراکرم(ص) نازل نشده باشند، اما چنانچه ادله اطلاق علم غیب پیامبر(ص) تمام باشد، بعید نیست که آن حضرت از طریق مقام ولایت و امامت خویش و علم به لوح محفوظ یا محو و اثبات از سرگذشت سایر انبیاء نیز باخبر شده باشد، چنانچه در روایات فریقین قصه‌هایی از انبیای سابق توسط پیامبر و اهل بیت(ع) بیان شده که در قرآن کریم وجود ندارد و این احتمال وجود دارد که خداوند متعال پیامبر خود را از وجود برخی انبیای پیشین و سرگذشت آنان با علمی غیر از وحی قرآنی با خبر کرده باشد. شاهد اینکه در روایتی از امیرمؤمنان(ع) آمده: «بعث الله نبیا أسود لم یقص علینا قصته"»[۳۳].[۳۴]

نتیجه‌گیری

پیروان امامیه بر اساس دسته‌ای از آیات قرآن کریم، معتقد به آگاهی رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) از غیب هستند. با این حال ممکن است گفته شود خداوند متعال در آیه ۷۸ سوره غافر خطاب به پیامبر خود می‌فرماید: فرستادگانی هستند که داستانشان برای تو بیان نشده است. از این رو آن حضرت به سرگذشت آنها علم و آگاهی نداشته است؛ چراکه آن حضرت از هیچ طریق دیگری غیر از وحی نمی‌توانسته به قصص آنها آگاهی داشته باشد. این در حالی است که اصل اعتقاد به علم و آگاهی رسول خدا(ص) از غیب با استناد به ادله عقلی و نقلی صحیح و قطعی بسیاری قابل اثبات است و نهایت چیزی که در آن اختلاف شده، قلمرو برخورداری آن حضرت از غیب است که آیه مذکور نیز درصدد بیان همین مسأله است؛ چراکه این آیه مکی است و نهایت چیزی که از آن برداشت می‌شود این است که گفته شود تا آن زمان خداوند متعال قصص رسولان گذشته را برای آن حضرت بازگو نکرده است؛ اما اینکه پس از آن نیز سرگذشت انبیا و رسولان گذشته به آن حضرت وحی خواهد شد یا خیر، آیه نسبت به آن ساکت بوده و نمی‌توان برداشتی در این خصوص از آن نمود. علاوه بر اینکه منابع علم رسول خدا(ص) تنها در وحی قرآنی منحصر نمی‌شود، بلکه احتمال دارد آن حضرت حتی به قصص انبیای گذشته نیز به واسطه منابعی غیر از وحی قرآنی همچون مقام ولایت و امامت خویش و اطلاع از لوح محفوظ یا محو و اثبات و یا امور دیگر علم داشته باشند.

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین حقیقت سمنانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد رضا حقیقت سمنانی نویسنده مقاله «بررسی تطبیقی دلالت مصداقی امام مبین در سوره یس بر امام علی از منظر فریقین» در این‌باره گفته‌اند:

آیه ۷۸ سوره غافر سخن از پیامبرانی می‌‌کند که خداوند سرگذشت آنان را به پیامبر وحی نکرده است، سوالی که پیش می‌‌آید این است که آیا این مسأله با ادعای علم غیب پیامبر به همه امور گذشته و آینده منافاتی دارد یا نه؟

در جواب می‌‌توان گفت:

  1. اولاً این آیه با توجه به اینکه در مکه نازل شده نهایتا دلالت دارد تا آن زمان خداوند چنین قصه‌هایی را نگفته اما اینکه بعدا هم این ماجراها وحی خواهد شد یا نه، آیه سخنی ندارد. البته آیه ۱۶۴ سوره نساء[۳۵] که مدنی است دلالت بر این مسأله دارد[۳۶].
  2. ثانیاً حکمتی در عدم بیان قصص همه انبیاء در قرآن وجود دارد، به نظر می‌‌رسد حکمت این باشد که تعداد انبیاء در روایات صد و بیست و چهار هزار پیامبر بیان شده[۳۷]، اگر خداوند قصه همه این انبیاء را می‌‌خواست از طریق وحی به عنوان قرآن به پیامبر نازل کند، ده‌ها جلد قرآن فقط قصهانبیاء می‌‌شد و این با اهداف هدایت‌گرانه قرآن تناسبی نداشت؛ زیرا قرآن درصدد بیان اهم مسائل اعتقادی، اخلاقی، احکام و مباحث سیاسی و اجتماعی است و کتاب قصه نیست؛ لذا خداوند با بیان قصه برخی انبیاء علم غیبی که پیامبر با توجه به منصب نبوتش در راستای اهداف رسالت خود بدان نیاز داشته را به او عطاء کرده، اما قصه‌هایی که نقشی در این هدف نداشتند را وحی نکرد.
  3. ثالثاً با توجه به تناسب حکم و موضوع، نهایت دلالتی که آیه شریفه دارد این است که این قصه‌ها از طریق وحی به عنوان قرآن بر پیامبر نازل نشده، اما چنانچه ادله اطلاق علم غیب پیامبر تمام باشد، ممکن است پیامبر از طریق مقام ولایت و امامت و علم به لوح محفوظ یا محو و اثبات از سرگذشت سایر انبیاء نیز باخبر شده باشد، چنانچه در روایات شیعه و سنی قصه‌هایی از انبیاء سابق توسط پیامبر و اهل بیت بیان شده که در وحی قرآنی نیست[۳۸]یا خداوند پیامبر را از وجود برخی انبیاء با علمی غیر از وحی قرآنی با خبر کرده که در قرآن نیست، در روایتی از امیرمؤمنان آمده: «بعث الله نبیا أسود لم یقص علینا قصته». خداوند پیامبری سیاه پوست مبعوث کرد اما قصه آن را برای ما نگفت[۳۹][۴۰]

پرسش‌های وابسته

  1. آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش)
  2. آیاتی که مخالفان علم غیب غیر خدا به آنها استدلال می‌کنند کدام‌اند؟ (پرسش)
  3. آیا آیه ۱۰۱ سوره توبه علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  4. آیا آیه ۱۰۱ سوره برائت به صراحت نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  5. با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  6. با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  7. با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)
  8. با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  9. با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت می‌شود؟ (پرسش)
  10. آیا آیه ۶۳ سوره احزاب علم غیب را از پیامبر خاتم نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  11. با توجه به آیه ۱۰۹ سوره مائده آیا علم غیب از پیامبران نفی شده است؟ (پرسش)
  12. با توجه به آیه ۱۸۷ سوره اعراف آیا پیامبر خاتم به زمان قیامت علم دارد؟ (پرسش)
  13. آیا آیه ۳۴ سوره لقمان علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  14. آیا آیه ۷۷ سوره نحل نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  15. آیا آیه ۳۳ سوره بقره نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  16. آیا آیه ۳۸ سوره فاطر نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  17. آیا آیه ۴۶ سوره هود نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  18. آیا آیه ۹ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  19. آیا آیه ۶۹ سوره ص علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  20. آیا آیه ۶۹ سوره هود علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  21. آیا آیه ۲۶ سوره کهف نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  22. آیا آیه ۱۲۳ سوره هود علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  23. آیا آیه ۲۳ سوره احقاف علم غیب پیامبران را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  24. آیا آیه ۲۶ سوره ملک علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  25. آیا آیه ۱۱۶ سوره مائده علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  26. آیا آیه ۱۱۱ سوره انبیا نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  27. آیا آیه ۴۷ سوره هود علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  28. آیا آیه ۱۱۲ سوره شعرا نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  29. آیا آیه ۳ سوره عبس نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  30. آیا آیه ۸ سوره مطففین نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  31. آیا آیه ۱۹ سوره مطففین نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  32. آیا آیه ۳۶ سوره اسرا علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  33. آیا آیه ۴۷ سوره فصلت نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  34. آیا آیه ۸۵ سوره زخرف علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  35. آیا آیه ۳۱ سوره مدثر علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  36. آیا آیه ۹ سوره ابراهیم نافی علم غیب غیر از خدا نیست؟ (پرسش)
  37. آیا آیه ۸ سوره رعد علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  38. آیا آیه ۷ سوره آل عمران علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)
  39. آیا آیه ۹۹ سوره مائده علم غیب غیر خدا را نفی نمی‌کند؟ (پرسش)

پانویس

  1. مانند سوره جن، آیه ۲۶ و ۲۷.
  2. «و به راستی ما پیامبرانی پیش از تو فرستاده‌ایم که (داستان) برخی از آنان را برای تو گفته‌ایم و برخی دیگر را نگفته‌ایم و سزیده هیچ پیامبری نیست که جز با اذن خداوند آیه‌ای آورد و چون فرمان خداوند در رسد به حق، داوری می‌شود و در آنجا تباه‌اندیشان، زیانکار می‌گردند» سوره غافر، آیه ۷۸.
  3. فراهیدی، خلیل بن احمد، «کتاب العین»، ‌ج۴، ص ۴۵۴؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۳، ص۱۰۶؛ جوهری، ابونصر، الصحاح، ج۱، ص۲۹؛ ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۴۰۳؛ ثعالبی، ابومنصور، فقه اللغه، ص۲۴؛ ابن سیده، علی بن اسماعیل، المخصص، ج۳، ص۵۶؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ‌«المفردات»، ص ‌۶۱۶؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، «لسان العرب»، ‌ج۱، ص ۶۵۴؛ طریحی، «مجمع البحرین»، ج۲، ۱۳۵ ـ ۱۳۴؛ ‌زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس، ج۲، ص۲۹۵.
  4. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «همانا برای خداوند متعال دو علم وجود دارد؛ علمی که آن را ویژه خود قرار داده و کسی را نسبت به آن مطلع نساخته است، نه پیامبری از پیامبران و نه فرشته‌ای از فرشتگان و این همان فرمایش خداوند متعال در قرآن کریم است که فرمود: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ و علمی که فرشتگان او از آن آگاهی دارند قطعا مورد آگاهی محمد(ص) و آل محمد(ع) است و آنچه ایشان از آن آگاهی دارند قطعا مرا نسبت به آن آگاه فرموده است، بزرگ از ما و کوچک از ما تا روز قیامت از آن مطلع هستند: «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ فَلَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ نَبِيّاً مِنْ أَنْبِيَائِهِ وَ لَا مَلَكاً مِنْ مَلَائِكَتِهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ (سوره لقمان، آیه۳۴). وَ لَهُ عِلْمٌ قَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَمَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتُهُ فَقَدِ اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ وَ مَا اطَّلَعَ عَلَيْهِ مُحَمَّدٌ وَ آلُهُ فَقَدْ أَطْلَعَنِي عَلَيْهِ يَعْلَمُهُ‏ الْكَبِيرُ مِنَّا وَ الصَّغِيرُ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»»؛ صفار، محمد بن حسن، «بصائر الدرجات»، ص ١٣١.
  5. به عنوان مثال، امام علی(ع) در جواب کسی که پرسید: «آیا به تو علم غیب داده شده است؟» فرمود: «ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است»: «لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  6. روایت «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ اسْتَأْثَرَ بِهِ فِي غَيْبِهِ..»» در بالا اشاره شده.
  7. به عنوان مثال: سدیر - از یاران نزدیک امام صادق(ع) - نقل می‌کند من، ابوبصیر، یحیی بزّار و داود بن‌ کثیر در مجلسی بودیم که حضرت با حالت غضبناک وارد شد و فرمود: «تعجب از اقوامی که گمان می‌کنند ما علم غیب می‌دانیم، در حالی که من قصد تنبیه کنیزم را داشتم و او فرار کرد و من نمی‌دانم در کدامیک از اتاق‌هاست...»: «یَا عَجَباً لِأَقْوَامٍ یَزْعُمُونَ أَنَّا نَعْلَمُ اَلْغَیْبَ مَا یَعْلَمُ اَلْغَیْبَ إِلاَّ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَقَدْ هَمَمْتُ بِضَرْبِ جَارِیَتِی فُلاَنَةَ فَهَرَبَتْ مِنِّی فَمَا عَلِمْتُ فِی أَیِّ بُیُوتِ اَلدَّارِ هِیَ ...»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۵۷. همچنین: ابن مغیره می‌‏گوید: من به اتفاق یحیی‌ بن عبدالله بن حسین خدمت حضرت ابو الحسن(ع) بودیم، یحیی‌ عرض کرد: فدایت شوم! مردم گمان می‌‏کنند شما علم به غیب دارید، امام فرمود: سبحان‏‌ اللَّه! ای‌ یحیی‌! دست خودت را بر من بگذار، به خدا سوگند! از این نسبت تمام موهای‌ بدنم راست شد، نه به خدا سوگند، ما غیب نمی‌‏دانیم و هرآنچه نقل می‌کنیم از رسول خداست»: «عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ(ع)أَنَا وَ یَحْیَی بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ یَحْیَی جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّکَ تَعْلَمُ الْغَیْبَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ضَعْ یَدَکَ عَلَی رَأْسِی فَوَ اللَّهِ مَا بَقِیَتْ فِی جَسَدِی شَعْرَةٌ وَ لَا فِی رَأْسِی إِلَّا قَامَتْ قَالَ ثُمَّ قَالَ لَا وَ اللَّهِ مَا هِیَ إِلَّا رِوَایَةٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۹۳.
  8. به عنوان مثال: شیخ طوسی (م۴۶۰ق) گفته است: «ما غاب عن الحواس. طوسی، محمد بن حسن، التبيان، ص۶، ص۲۲۵. و راغب اصفهانی (م۵۰۲ق) گفته است: «استُعمل في كلّ غائب عن الحاسّة... ما لا يقع تحت الحواس و لا تقتضيه بداهة العقول وإنّما يعلم بخبر الأنبياء عليهم السلام». راغب اصفهانی، حسين بن محمد، المفردات فى غريب القرآن، ص۶۱۶. ​ابن عربی (م۵۴۲ق) نیز گفته است: «وحقيقته ما غاب عن الحواس». ابن عربی، محمد بن عبدالله، احكام القرآن، ج۱، ص۱۵.
  9. قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «وفرق بين علم الغيب الذي لا يعلمه إلا الله تعالى وبين ما ادعيناه؛ فإن المراد بعلم الغيب هو العلم الذي لا يكون مستفاداً من سبب يفيده، وذلك إنما يصدق على الله تعالى؛ إذ كل ما علم من عداه تعالى فهو مستفاد من جوده؛ إما بواسطة، أو بغير واسطة؛ فلا يكون علم غيب» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  10. شیخ مفید (م۴۱۳ق) در همین راستا گفته است: «فأما إطلاق القول عليهم بأنهم يعلمون الغيب فهو منكر بين الفساد؛ لأن الوصف بذلك إنما يستحقه من علم الأشياء بنفسه لا بعلم مستفاد، وهذا لا يكون إلا الله عز وجل» مفید، محمد بن محمد، أوائل المقالات، ص۶۷. همچنین قاضى شوشترى (م۱۰۱۹ق) گفته است: «فلا يصح لغير الله تعالى أن يقال أنه يعلم الغيب ... وبالجملة: لا يجوز أن يقال لأحد فلان يعلم الغيب؛ نعم الإخبار بالغيب بتعليم الله تعالى جايز» شوشترى، سید نورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ص٢٠۴.
  11. به عنوان مثال: ابن میثم بحرانی (م۶۹۹ق) گفته است: «الفصل الثاني: في بيان اطلاعه عليه السلام على المغيبات، وتمكنه من خوارق العادات، وفيه بحثان: البحث الأول: في اطلاعه على الأمور الغيبية». بحرانی، ابن میثم، شرح مئة كلمة لأمير المؤمنين، ص٢٣٧. همچنین: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم أجمعين؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أطلعهم على غيبه بما ينزل في ليلة القدر ..». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۷۵.
  12. به عنوان مثال: شیخ مفید، سید مرتضی، طبرسی، محقق حلی و تعداد عدیدی از مفسران و متکلمان شیعه از همین تعبیر استفاده کرده‌اند. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج٢، ص۱۹۴؛ علم الهدی، سید مرتضی، رسائل المرتضى، ج۱، ص۴۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۳۳۵-۳۴۶؛ حلی، جعفر بن حسن، المسلک فی اصول الدین، ص۱۸۷-۲۴۴.
  13. به عنوان مثال: سید هاشم بحرانی (م۱۱۰۷ق) گفته است: «والأئمة صلوات الله عليهم؛ لأنّ الله سبحانه وتعالى لمّا أفادهم علوماً زائدةً على علم الحلال والحرام، والعلوم والزائدة سائر العلوم، فلا ريب أن من سائر العلوم الزائدة، العلوم بالغيب». بحرانی، سید هاشم، ینابیع المعاجز، ص۱۶۷. همچنین شیخ محمد حسن مظفر (م۱۳۷۶ق) گفته است: «ويشهد لعلمه (أي: الإمام علي) بالغيب: إيصاؤه بدفنه خفية». مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۶، ص۳۶۹-۳۷۰.
  14. ر.ک: جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص۴۵-۵۷؛ مسعودی، سید محمد علی، تفاوت نگرش علم کلام و حدیث به علم غیب، ص ۸؛ افتخاری، سید ابراهیم، بررسی مقایسه‌ای شئون امامت در مکتب قم و بغداد، ص ۱۲۶الی ۱۲۹.
  15. جهت کسب اطلاعات بیشتر به پاسخ سوال: آیات مشتمل بر بهره‌مندی معصوم از علم غیب کدام‌اند؟ (پرسش)، مراجعه فرمایید.
  16. «و هنگامی که ما فرمان (پیامبری) را به موسی سپردیم تو نه در سوی غربی (طور) و نه از حاضران بودی ولی ما نسل‌هایی پدید آوردیم که زمانی دراز بر آنان گذشت و تو در میان مردم مدین ساکن نبودی تا آیات ما را بر آنان بخوانی ولی ما فرستنده (ی تو به پیامبری) بودیم. و آنگاه که ندا سر دادیم تو در سوی (غربی) طور نبودی ولی (این وحی) بخشایشی از پروردگار توست تا به گروهی که پیش از تو بیم‌دهنده‌ای برای آنان نیامده است بیم دهی، باشد که پند گیرند.» سوره قصص، آیه۴۴ ـ۴۶
  17. « و آنگاه كه پيامبر به يكى از همسرانش سخنى را، نهانى گفت و چون او آن را (به همسر ديگر) خبر داد و خداوند پيامبر را از آن آگاه كرد وى بخشى از آن را (به همسران خود) گفت و در (گفتن) بخشى ديگر خوددارى ورزيد، پس هنگامى كه (پيامبر) آن (همسر رازگشا) را از اين (امر) باخبر ساخت (همسر) گفت: چه كسى تو را از اين (رازگشايى من) آگاه كرد؟ (پيامبر) گفت: خداوند داناى آگاه مرا با خبر ساخت» سوره تحریم، آیه ۳.
  18. نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  19. ر.ک. سبحانی، جعفر، آگاهی سوم یا علم غیب، ص ۱۰۴ - ۱۰۵؛ نصیری، محمد حسین، گستره علم امام از دیدگاه آیات و روایات.
  20. «و همنشین شما، دیوانه نیست، و بی‌گمان او (- جبرئیل) را در افق روشن دیدار کرده است، و او در (رساندن) وحی، تنگ‌چشمی نمی‌ورزد.» سوره تکویر، آیه ۲۲ـ ۲۴
  21. ر.ک. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ص۲۲۸-۲۴۲؛ جزیری احسائی، علی، دفع الریب عن علم الغیب، ص٨٩؛ مطهری، احمد، کاردان، غلام رضا، ع‍ل‍م‌ پ‍ی‍ام‍ب‍ر و ام‍ام‌ در ق‍رآن‌، ص ۸۶.
  22. «رومیان شکست خوردند در نزدیک‌ترین سرزمین و آنان پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند در چند سال؛ کار گذشته و آینده با خداوند است و در آن روز مؤمنان شاد می‌شوند» سوره روم، آیه ۲ ـ ۴
  23. «خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کرده‌اید، بی‌آنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد می‌شوید بنابراین او چیزی را می‌دانست که شما نمی‌دانید» سوره فتح، آیه ۲۷.
  24. ر.ک. سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۷۸.
  25. «وَیْحَ عَمّارٍ تَقتُلُه الفِئةُ الباغیةُ یَدعُوهُم إلی الجَنَّةِ وَ یَدعُونَه إلَی النّارِ»؛ صحیح بخاری، کتاب الصلاة، باب التعاون فی بناء المسجد، ح۴۴۷.
  26. ر.ک. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ص۲۲۸-۲۴۲؛ خوش‌باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۱۰۶ - ۱۰۹؛ جدال احسن، نقد و بررسی شبهات وهابیان، ص ۱۰۳.
  27. «تُقاتِلُ النّاکثینَ وَ القاسِطینَ وَ المارِقینَ»؛ مستدرک حاکم، ج۳، ص۱۴۰.
  28. ر.ک. ایزدخواه، محمد ابراهیم، نیری، عصمت، بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره۳۰، ص۸۸؛ خوش‌باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۱۰۶ - ۱۰۹.
  29. «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنِ الصَّادِقِ (ع) عَنْ آبَائِهِ (ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقاً تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ حَتَّی یَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْیَانِهِمْ فَعِنْدَ ذَلِکَ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ فَیَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا»؛ شیخ صدوق، کمال الدین: ص ۲۸۷، ح ۵، طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج ۲ ص ۲۲۶، مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار: ج۵۱ ص ۷۲ ح ۱۶.
  30. ر.ک. سبحانی، جعفر، راهنمای حقیقت؛ ایزدخواه، محمد ابراهیم، نیری، عصمت، بررسی تفسیری آیات انحصار و شمول علم غیب پیامبران، فصلنامه مطالعات تفسیری، شماره۳۰، ص۸۸؛ خوش‌باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۱۰۶ - ۱۰۹؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۱۸۲؛ مولوی کاشانی، تضاد عقاید حنفیت با وهابیت.
  31. ر.ک. خوش‌باور، داوود، علم غیب از دیدگاه فریقین، ص ۱۰۶ - ۱۰۹.
  32. هرچند آیه ۱۶۴ سوره نساء که مدنی است بر این مسأله دلالت دارد.
  33. خداوند پیامبری سیاه پوست مبعوث کرد اما قصه آن را برای ما نگفت.
  34. حقیقت سمنانی، محمد رضا، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  35. وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ«و پیامبرانی را (فرستادیم) که (داستان) آنها را برای تو پیش‌تر گفته‌ایم و پیامبرانی که (داستان) آنان را برای تو نگفته‌ایم» سوره نساء، آیه ۱۶۴.
  36. المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۷، ص۳۵۳.
  37. در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (ع) چنین آمده است که پیغمبر گرامی اسلام (ص) فرمود: «خَلَقَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مِأَةَ أَلْفِ نَبِیٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِینَ أَلْفَ نَبِیٍّ أَنَا أَکْرَمُهُمْ عَلَی اللّهِ وَ لافَخْرَ، وَ خَلَقَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ مِأَةَ أَلْفِوَصِیٍّ وَ أَرْبَعَةً وَ عِشْرِیْنَ أَلْفَ وَصِیٍّ، فَعَلِیٌّ أَکْرَمُهُمْ عَلَی اللّهِ وَ أَفْضَلُهُمْ»: «خداوند ۱۲۴ هزار پیامبر آفرید که من از همه آنها نزد خداوند گرامی ترم، در عین حال فخر و مباهاتی نمی‌کنم (و غروری به خود راه نمی‌دهم) و خداوند ۱۲۴ هزار وصی آفرید که علی (ع) از همه آنها نزد خداوند گرامی‌تر و برتر است»، بحار الانوار، ج۱۱، ص۳۰، ح۲۱.
  38. مثلا ارمیا (ع) که در آیه ۲۵۹ سوره بقره به عنوان أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ؛ (یا همانند کسی که از کنار یک آبادی [ویران شده] عبور کرد)، ذکر شده است، در روایت امام باقر (ع) نام او ارمیا ذکر شده است. (پیام قرآن‏، آیت‌الله العظمی ناصر مکارم شیرازی، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، ۱۳۸۶ ه. ش‏ ، ج۷، ص ۳۵۸.) برای نمونه به کتاب قصص الانبیاء قطب الدین راوندی مراجعه کنید که بر اساس روایات صحیح جزئیات و تفاصیل قصص انبیاء را آورده است.
  39. بحار الأنوار، ج‏۱۱، ص۲۱.
  40. حقیقت سمنانی، محمد رضا، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.