آیا اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه است؟ (پرسش)
آیا اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه است؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ عصمت |
مدخل بالاتر | عصمت |
مدخل اصلی | عصمت در تاریخ اسلامی - شبهات عصمت |
مدخل وابسته | شیعه |
تعداد پاسخ | ۲ پاسخ |
آیا اندیشه عصمت از ابتکارات شیعه است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث عصمت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی عصمت مراجعه شود.
پاسخ جامع اجمالی
خاورشناسان دیدگاههای مختلفی را پیرامون اصل اعتقاد به عصمت و پیشینه آن مطرح کردهاند. برخی پیدایش آن را به نیمه نخست قرن دوم هجری مرتبط دانسته و بر این باورند که این دیدگاه از زمان امام صادق(ع) مطرح شده و سپس توسط شاگردان آن حضرت و بعدها توسط علمای شیعه ترویج یافت[۱]، برخی معتقدند مسلمانان آن را از زرتشت یا ایرانیان باستان اخذ کرده[۲].[۳].[۴] و برخی دیگر تاریخچه آن را به صوفیه بازمیگردانند[۵]. برخی هم معتقدند مسلمانان این عقیده را از ادیان دیگر همچون مسیحیت[۶] گرفتهاند. برخی دیگر اما آن را از ابداعات عبدالله بن سبا میدانند[۷] اعتقاد به سیاسی بودن عصمت[۸] و نیز بازگرداندن آن به غلات هم توسط برخی مطرح شده است[۹].[۱۰]
بعضی مبدأ اعتقاد به اندیشه عصمت را روح کاریزماتیک دانسته و بر این باورند که رستگاری و وصول به فرجام والای زندگی انسانی در پیروی از رهبری حاصل میشود که به صفات انسانی آراسته باشد. معمولاً چنین تصور میشود که آن صفات، هدیه خداوندیاند، هرچند گاهی ممکن است بیشتر، موهبت طبیعی تصور شوند. به نظر میرسد این نیز واقعیتی باشد که عدهای دیگر برای نجات خود به امتی چشم دوختهاند که از نوعی «کاریزما» بهره مند باشند. با عضویت در چنین امتی و احتراز از اعمالی که موجب محرومیت از این عضویت است، فرد میتواند رستگار شود.
جنبه مثبت این اعتقاد در طرز تفکر بسیاری از مسلمانان اثر خود را به جای گذاشته است؛ زیرا آنان از امت اسلامی به «اصحاب الجنة» تعبیر میکردند. این تعبیر متضمّن این معنا بود که همه افراد امت سرانجام به بهشت خواهند رفت. وجود اعتقادات ریشهداری از این نوع، ظهور نهضتهای خارجی و شیعی را در زمان خلافت علی (ع) روشن میسازد. تحت تأثیر فشار و اجبار زندگی کاملاً جدیدی که به درون آن پرتاب شده بودند، احتیاج به پناهگاهی محکم و مطمئن داشتند. انگیزههای عمیق و محتملاً ناخودآگاه موجب شد جویای این امنیت شدند؛ بعضی از طریق پیروی از امامی برخوردار از موهبت عصمت و دیگران با کوشش در راه حصول اطمینان از این امر که از امتی که بهره مند از این موهبت باشند. برای گروه نخست، این اعتقاد کهنِ اَعراب که صفات ارثی خاص در خانوادههای معینی به تواتر منتقل میگردد، پذیرفتن علی (ع) را به عنوان پیشوایی که عُقلا منزّه از خطاست توجیه میکرد، حتی اگر تصمیمگیریهای سیاسی او با این اعتقاد مطابقت نمیداشت.
گروه دوم از این حیث مزیت داشت که میپنداشت امت اسلامی را بیگمان پیامبری با وحی الهی بنیاد نهاده بود و راه و رسم این امت از طریق فوق طبیعی به آن الهام شده بود. با این همه برای اینکه این امت مطمئناً «اصحاب الجنة» باقی بماند لازم میبود بعضی از افراد آن احساس کنند که نقض کنندگان قوانین باید از امت طرد شوند. بدین طریق این اعتقاد خاص در میان خوارج پیدا شد که هر کس مرتکب کبیره شود، از امت بیرون رانده میشود. در واقع خوارج به دنبال امنیت بودند. با علم به این امر که امتی که به آن تعلق دارند، امتی است فوق طبیعی یا مشمول لطف و رحمت الهی[۱۱].
بعضی هشام بن حکم را مبتکر اندیشه عصمت میدانند، چون هشام میگفت امام بیش از پیامبر اکرم (ص) نیازمند عصمت است؛ زیرا بر نبی اکرم وحی نازل میشد که موجب مصونیت او از خطا بود، ولی بر امام وحی نازل نمیشد، لذا امام به عصمت بیشتر نیازمند بود.
لکن این نسبت ناروا به شاگرد برجسته امام صادق (ع) است، چون شیعه در طول تاریخ تلاش زیادی را برای تنزه انبیا از گناه و خطا انجام داده است و اینکه انبیا بینیاز از عصمت هستند، سخنی نارواست. از این گذشته، این کلام ناشی از عدم شناخت حقیقت عصمت است، زیرا عصمت به معنای بینیازی از تأییدات الهی نیست[۱۲].[۱۳]
در ادامه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- اندیشه عصمت برگرفته از عقل، قرآن و سنت است و زمان آن مربوط به صدر اسلام است و هشام بن حکم و مؤمن طاق در زمان امام صادق (ع) زندگی میکردند و بین این دو زمان حدود یک قرن فاصله میباشد، پس از حیث تاریخی، چنین مطلبی صحیح نیست.
- بسیاری از افرادی که چنین نسبتهایی را به شیعه میدهند، مثل رونالدسِن، اصلاً به حقایق تاریخ اسلام آگاهی ندارد، لذا اظهار نظر آنها مبنا ندارد، بعضی از آنان هم با شیعه عناد دارند، مثل وهّابیون که در مقابل اندیشه عصمت انبیا و امامان و استدلالات محکم درمانده شدهاند، لذا به بیراهه میروند تا این حقیقت قرآنی را لوث کنند و میبینیم که در هر زمانی اندیشه عصمت را به شخص یا به فرقهای خاص، نسبت میدهند.
- قرآن مثل خورشیدی میدرخشد و آیات نورانی آن، مثل آیه تطهیر به اجماع فریقین بیانگر عصمت اهل بیت (ع) است. آیا انکار این واقعیت قرآنی و روایی و تاریخی، انکار خورشید نیست؟ أیا موضعگیری در مقابل این حقایق مسلم، دشمنی با اهل بیت پیامبر (ص) نیست؟ مسلماً اگر عناد نباشد باید عمل آنها را حمل بر ناآگاهی کنیم[۱۴].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. بهروز مینایی؛ |
---|
2.آقای صفرزاده؛ |
---|
منبعشناسی جامع عصمت
پانویس
- ↑ ر.ک: فرقههای اسلامی، ص۱۲۸ و ۱۸۳؛ تشیع، ص۹۲ و ۹۳؛ رونالدسون، عقیدة الشیعه.
- ↑ همیلتن کیب اسلام، بررسی تاریخی، ترجمه منوچهر معصومی، ص۱۳۸.
- ↑ مؤلّف کتاب اسلام و بررسی تاریخی نیز این دیدگاه را پذیرفته است و میگوید: «این مطلب مطابق با فلسفه نور از حکمتهای کهن بابلی بود که به موجب آن، نور الهی در وجود ائمه تجسّم یافته است؛ نوری که از طریق نسلهای پیاپی به ایشان رسیده است» هیلتون گیب، اسلام بررسی تاریخی.از این جهت هنگامی که اسلام وارد ایران شد و ایرانیان مذهب شیعه را پذیرفتند، ایرانیان مصداق اعتقادات و افسانههای خویش را در وجود امامان جستجو و آنان را مّتصف به صفات فوق بشری کردند؛ از اینرو مؤلّف در ادامه میگوید: هنوز روشن نیست که با طی چه مراحلی این دو شکل اصلی تشیع با هم در آمیختند: عقیده به حق امامت موروثی و تشیع حاوی عقاید سرّی و رمزی؛ اما میتوان گفت که در قرنهای سوم و چهارم هجری، این جریان از قبل پیشرفت فراوانی کرده بود. با این همه هرچند به طور کلی معتقدات شیعه از نظر اهل سنت مردود بوده است، تشیع نفوذی قوی در بخشهایی از افکار و اعمال اهل سنت داشته است.... سنیان عقیده به نور الهی و معصومیت امام را اتخاذ کرده و نه فقط علی، بلکه مولای علی، یعنی حضرت محمد را نیز مشمول آن نمودند. مرتضی عسکری، عبدالله بن سبا، ج۱.
- ↑ گرایشهای تفسیری در میان مسلمانان، ص۱۲.
- ↑ رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.
- ↑ بعضی از معاصران از قول عدهای نقل میکنند که عصمت جزو تعالیم دین اسلام نمیباشد، بلکه اندیشه عصمت توسط عدهای از دانشمندان یهودی که اظهار اسلام میکردند وارد حوزه اعتقادات اسلام شده است، یعنی درواقع عصمت، بدعتی است که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) دانشمندان یهودی تازه مسلمان شده آن را وارد دین اسلام کردهاند یا اینکه عدهای از اهل کتاب این عقیده را ترویج کردهاند. ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳.
- ↑ ابن تیمیه نظریه عصمت را از ساختهها و نظرگاههای عبدالله بن سبا میشمارد. با اینکه ابن تیمیه اعتراف میکند که لفظ عصمت در کلام ابن سبا یافت نمیشود؛ اما ازآنجاکه ابن سبا معتقد به الوهیت حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) میباشد درنتیجه قول به عصمت را نیز میتوان از ابداعات ابن سبا قلمداد کرد. ابن تیمیه، مجموعه فتاوی شیخ الاسلام، ج۴، ص۵۱۸؛ همو، منهاج السنة النبویه، ج۴، ص۶؛ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۱۳-۲۲۲.
- ↑ از بعضی اهل سنت دیدگاهی نقل شده که میکوشد اندیشه عصمت را سیاسی جلوه دهد و آن اینکه: اندیشه امام معصوم یک اندیشه سیاسی محض است و هیچ جنبه دینی ندارد و ریشه آن تخیل شیعه میباشد. شیعیان آرزو داشتند بعد از رسول خدا(ص) علی(ع) خلافت را عهده دار شود. بعد از اینکه ابوبکر متولی امر شد، به خود میگفتند که بعد از ابوبکر علی(ع) خلیفه میشود، اما عمر متولی شد. باز میگفتند: بعد از عمر علی(ع) عهده دار حکومت خواهد شد، اما باز عثمان خلیفه شد تا اینکه در وهله چهارم علی(ع) خلیفه شد. اما مدت کوتاهی این خلافت دوام نیاورد و طلحه، زبیر و عایشه از یک سو، معاویه از سوی دیگر و نیز خوارج در مقابل او ایستادند تا جایی که به شهادت علی(ع) منتهی شد و خلافت به سرسختترین دشمن علویان یعنی معاویه رسید. شیعهها باز میگفتند: معاویه به زودی میمیرد و خلافت به امام حسن(ع) میرسد؛ اما امام حسن(ع) قبل از مردن معاویه به شهادت رسید و با مرگ معاویه خلافت به پسرش یزید رسید و امام حسین(ع) نیز موفق نشد حکومت را به دست گیرد و در عهد امویان و سپس عباسیان اهل بیت در فشار و سرکوب بسیار شدید قرار داشتند. در این جوّ و محیط بود که شیعه به اوج ناامیدی و خیبت افتاد و هیچ تکیه گاه و نقطه امیدی برایش باقی نماند. برای جبران این واقعیت دردناک، اندیشه امام معصوم از طرف شیعه مطرح شد تا بطلان تمام کسانی را که به اهل بیت(ع) ظلم روا داشتهاند ثابت کنند؛ اما اگر اهل بیت(ع) خلافت را بر عهده میداشتند، به هیچ وجه اثری از این اندیشه یافت نمیشد. محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۸۸. عدهای دیگر میگویند: «اندیشه عصمت را شیعیان اختراع کردهاند تا بدین وسیله موقعیت والای امامان خویش را در مقابل اهل سنت تحکیم و تثبیت کنند».احمد امین، ضحی الاسلام، ج۳، ص۲۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشعیه، ص۳۲۸؛ حسن حنفی، من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۱۹۲.
- ↑ ر.ک: حسین مدرسی، مکتب در فرآیند تکامل، ص۱۱ ـ ۱۴.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۷۱.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۳۶-۲۴۴.
- ↑ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۸۷-۸۸؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۵؛ الفرق الکلامیه، ص۱۶۵.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۷۱.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۷۱.
- ↑ The Encyclopdia of Islam V۴: p.p ۱۸۲ - ۱۸۴.
- ↑ ر.ک: محمود صبحی، نظریة الامامه، ص۱۳۴؛ رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۳۲۹؛ ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۷۷۷.
- ↑ ر.ک: ناصر القفاری، اصول مذهب الشیعه، ج۲، ص۷۷۶، به نقل از: مجلة الفتح، ش۱۸، ص۲۷۷.
- ↑ احمد شبلی، مقارنة الادیان، ج۳.
- ↑ ر.ک: محمدجواد مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعه، ص۱۹۵ - ۱۹۶.
- ↑ عزرا در لغت یهود همان غریر در لغت عربی است.
- ↑ متن کلمات نیاش منسّی در پیشینه عصمت در اندیشه یهود گذشت.
- ↑ بعضی از معاصران از قول عدهای نقل میکنند که عصمت جزو تعالیم دین اسلام نمیباشد، بلکه اندیشه عصمت توسط عدهای از دانشمندان یهودی که اظهار اسلام میکردند وارد حوزه اعتقادات اسلام شده است، یعنی درواقع عصمت، بدعتی است که پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) دانشمندان یهودی تازه مسلمان شده آن را وارد دین اسلام کردهاند یا اینکه عدهای از اهل کتاب این عقیده را ترویج کردهاند (ر.ک: جعفر سبحانی، الالهیات، ج۳، ص۱۶۳).
- ↑ گلدزیهر، Vorlesumgen، باب۵، فصل۵.
- ↑ «فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ رونالدسون، عقیدة الشیعه، ص۲۲۹.
- ↑ مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت، ص ۲۰۴-۲۱۳.
- ↑ پژوهشی در عصمت معصومان، ص۸۷-۸۸؛ مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۱۵؛ الفرق الکلامیه، ص۱۶۵.
- ↑ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۲۷۱.