بحث:مؤلفههای معرفت امام مهدی چیست؟ (پرسش)
نویسنده: آقای بهمنی
پاسخ جامع اجمالی سوالِ شناخت امام مهدی لازم منظور چگونه شناختی است؟
ضرورت شناخت امام
یکی از مهمترین تکالیف مؤمنان پس از معرفت به خدا و رسول او با توجه به احادیث، معرفت و شناخت امام معصوم(ع) است[۱]. این شناخت نسبت به امام غائب در جایگاه ویژهای قرار میگیرد؛ زیرا در زمان غیبت امام، شبههها و فتنههای فراوانی وجود دارد و برای رهایی از این فتنهها شخص منتظر به چند نوع شناخت احتیاج دارد؛ از جمله شناخت حق و باطل و مهمتر از این دو شناخت، شناخت حجت خداست تا گرفتار فتنههای کور نشوند؛ به همین دلیل روایات فراوانی از ناحیۀ معصومان نسبت به خصوصیات جسمی، اطلاعات نسبی، حوادث پیش و بعد از ظهور ایشان آمده است[۲].[۳].
مراد از شناخت امام
شناخت امام عصر (ع)، یعنی شناخت ایشان به ولایت و امامت و اینکه حضرت را ولی امر و واجب الإطاعه بداند، به عبارتی دیگر بداند در هر زمانی نیاز به امامی است که به او اقتدا و اطاعت کند و در زمان حاضر ایشان کسی نیست جز امام زمان(ع). پیامبر اکرم(ص)، براساس آیه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۴] و آیات دیگر، مقام ولایت مسلمانان را برعهده داشت و از اینرو اطاعت ایشان بر همه مسلمانها واجب بود؛ این مقام پس از رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) و ائمه بعدی منتقل شد[۵]. اینگونه شناخت جدای از آشنایی با نام حضرت و نام پدر و مادر و... است[۶].
راههای شناخت امام
برخی از راههایی که در شناخت امام و از جمله امام مهدی(ع) میتوان از آن استفاده کرد، عبارتاند از:
- نص و روایات: نص؛ یعنی، تعیین و تصریح پیغمبر(ص) که مفاد آن خبر دادن از نصب الهی و یا نصب امام به امر الهی است. در نوع اول نصب بدون واسطه انجام شده و فعل الهی است و نص پیغمبر(ص)، مثل خبر دادن از آن است. در نوع دوم فعل الهی، با واسطه پیغمبر(ص) است که به امر خدا انجام میشود و استناد آن به او، مانند استناد افعال ملائکه به خداوند است. البته روایاتی هم درباره شناخت امام وارد شده است مانند:
- امام رضا(ع) فرمودند: "امام امانت دار الهی در میان خلقش، حجت او بر بندگانش، خلیفه او در سرزمینهایش، دعوتکننده به سوی خدا و دفاع کننده از حقوق واجب او بر بندگان است. امام پاک از گناه و به دور از عیبهاست. دانشها به او اختصاص دارد و او به بردباری شناخته میشود. امام نظامدهنده به دین و باعث سربلندی مسلمانان و خشم منافقان و از بین رفتن کافران است. امام یگانه روزگار خویش است. هیچکس در مقام، به منزلت او نزدیک نمیشود و هیچ دانشمندی با او برابری نمیکند و جایگزینی برای او پیدا نمیشود و شبیه و مانند ندارد. همه فضیلتها مخصوص او است، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد. این امتیازی از طرف فضل کننده بسیار بخشنده، برای امام است...[۷].[۸]
- و امام صادق(ع) فرمود: "خدا ما را به نیکوترین خلقت آفرید و در آسمان و زمین خزانهدار علوم خویش قرار داد. درختان به برکت وجود ما ثمر میدهند؛ و به عبادت کردن ما، خدا عبادت میشود. اگر ما نبودیم خدا عبادت نمیشد"[۹].[۱۰]
- محمد بن عثمان عَمْری[۱۱] میگوید: از پدرم شنیدم که در خدمت امام حسن عسکری(ع) بودم که پدرم پرسید: این سخن حق است که پیامبر فرمودهاند: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیة»؟ فرمود: آری، این سخن درست است و هیچ تردیدی در آن نیست، همانطور که شکی در روز بودن این روز روشن نیست: «إن هذا حق کما أن النهار حق»؛ سپس پدرم عرض کرد: پس از اینکه شما رحلت کردید، امام بعد از شما کیست؟ امام عسکری(ع) به نام مبارک حضرت ولی عصر(ع) اشاره کرد و آنگاه فرمود: او غیبتی طولانی دارد که در آن عدهای سرگردان، گروهی هلاک و دستهای دچار تردید میشوند: «أَمَا إِنَّ لَهُ غَیْبَةً یَحَارُ فِیهَا اَلْجَاهِلُونَ وَ یَهْلِکُ فِیهَا اَلْمُبْطِلُونَ»[۱۲].[۱۳]
- کرامت: ظهور کرامت به دست کسی که مدعی امامت باشد، دلیل بر صدق ادعای اوست و به بیان برخی از بزرگان، دلیل بر نص و نصب او از جانب خداوند است. در این مسأله دو دیدگاه هست: یکی اینکه کرامت مستقلا دلیل بر امامت است و دیگری اینکه دلیل اصلی، نصب و نص پیغمبر(ص) یا امام سابق است و کرامت، دلیل بر نصب است. اگر نص مفقود باشد و کرامت باشد، کرامت، دلالت میکند که نص بر صاحب کرامت بوده و به دست ما نرسیده است.
- سیره عملی: اخلاق و رفتار، وضع زندگی و علم و دانش یکی از راههای شناخت امام، برای کسانی است که اهلیت تشخیص را داشته باشند و بتوانند از اخلاق، سلوک، گفتار و برخوردهای گوناگون، صاحب این مقام را بشناسند[۱۴].[۱۵]
- بررسی دعاها و زیارات: راه دیگر شناخت امام، بررسی دعاها و زیارتهایی است که مربوط به امامان است؛ زیرا معارف بسیار بلند درباره مقام امامت در آنها نهفته است. فرازهای زیارت جامعه کبیره، بیان گر مقام والای امامت است[۱۶]. همانگونه که تأمل در عبارات نهج البلاغه، سخنان سید الشهدا(ع) از آغاز تا پایان حادثه کربلا، معارف بلند صحیفه سجادیه گویای برنامههای امام علی، امام حسین و امام سجاد(ع) هستند، از ادعیه مأثور یا مرتبط با امام عصر(ع) برنامههای ایشان فهمیده میشود؛ زیرا وقتی امامی دعا میکند، علاوه بر مقتضیات دعا، ویژگیهای امامت و وظیفه امام در برابر امت و چگونگی پیوند امام با امت و تأثیر ملکی و ملکوتی امام را تشریح میکند. لذا کسی که میخواهد وجود مبارک ولی عصر(ع) را بشناسد، بهتر است زیارتها و دعاهای مرتبط با آن حضرت را به دقت بررسی کند، تا به حریم معرفت آن امام راه یابد[۱۷].
- استفاده از برهان عقلی: همیشه باید در بین نوع انسان، فرد کاملی وجود داشته باشد که به تمام عقائد حقه الهی عقیدهمند بوده، تمام اخلاق و صفات نیک انسانی را به کار بسته و به تمام احکام دین عمل نماید و همه را بدون کم و زیاد بداند و در تمام این مراحل، از خطا و اشتباه و عصیان معصوم باشد و اگر نوع انسان، زمانی از چنین فرد ممتازی خالی گردد لازم میآید احکام الهی که به منظور هدایت انسان نازل گشته است، از بین برود و افاضات و امدادهای غیبی خداوند، منقطع شود و بین عالم بالا و عالم انسانی، ارتباطی برقرار نباشد. این دلیل ثابت میکند همیشه باید میان مردم امامی وجود داشته باشد و با استفاده از راههای دیگر مانند روایات میتوان مصداق امام که امام مهدی(ع) هست را شناخت[۱۸].
بهترین راه شناخت امام مهدی(ع)
همانگونه که بهترین راه شناخت خدا، شناخت بهوسیلۀ خودش است نه بهواسطه آثارش و نیز بهترین راه شناخت پیامبر، شناخت او با شناخت مقام پیامبری است نه شناختن با معجزه)؛ بهترین راه شناخت امام هم شناخت مقام امامت است، چنان که در روایتی میخوانیم: "خدا را با مقام الوهیت، و پیامبر(ص) را با مقام رسالت، و امام (اولی الامر) را با مقام ولایت که معروف، عدل و احسان از جنبههای آن است (سنت علمی و عملی) بشناس"[۱۹]. بنابراین بهترین راه شناخت، شناخت قلبی و فهم شاهدانه الوهیت، نبوت و امامت است. البته این نقل کافی نیست، زیرا هرگز با صرف امر به معروف و عدل و احسان نمیتوان امام را شناخت، چون آمران به معروف بسیارند، به همین سبب در نقل دیگری فرمود:«بالمعروف و العدل و الاحسان»[۲۰] نه "بالأمر بالمعروف"، زیرا امام با معروف، عدل و احسان شناخته میشود نه با امر به آنها. کسی که ولی خداست و ولایت امر را بر عهده دارد به دستور دادن به معروف، عدل و احسان بسنده نمیکند بلکه سنت او معروف و سیرتش عدل و سریره او احسان است. اگر کسی معروفشناس باشد، حقیقت آن را در ولی امر مییابد[۲۱].
نویسنده: آقای ظرافتی
پاسخ اجمالی
مراد از معرفت
- مراد از معرفت امام زمان(ع) حصول ایمان و اعتقاد قلبی نسبت به مقام الهی ایشان و توجه به جایگاه رفیع دینی و سیاسی، اجتماعی حضرت در عصر حاضر است نه اینکه مراد از آن تنها شناخت شناسنامهای، یعنی دانستن اسم و نسب و خصوصیات ظاهری حضرت باشد، چنین شناخت و معرفتی، اساس اندیشۀ انتظار ظهور را شکل میدهد و بدون آن، حرکت در جادۀ انتظار، ممکن نیست. معرفت امام و توجه به شئون تکوینی و تشریعی مقام امامت، به تناسب فهم و درک افراد، دارای مراتب مختلفی است که هرکس به میزان ظرفیت، تلاش و استعداد خود، میتواند به درجۀ خاصی از معرفت حصولی یا شناخت حضوری نائل آید[۲۲].
- حداقل معرفت امام که نبودش مساوی با جاهلیت و بی دینی خواهد بود، همشأن دانستن امام و پیامبر اکرم (ص) است، امام صادق (ع) فرمود: «کمترین درجۀ معرفت امام، اعتقاد به هم وزن و همشأن بودن او با پیامبر (ص) است، مگر در شأن و مرتبه نبوت که از این نظر، امام وارث پیامبر (ص) است. همچنین اعتراف به اینکه اطاعت از امام، اطاعت از خدا و پیامبر است و نیز فرمانبری از او، واگذاری امور به او، عمل به گفتههای او و اعتقاد به این موضوع که بعد از پیامبر (ص) علی بن ابی طالب (ع) و بعد از او، حسن و حسین تا حضرت حجت (ع) جانشینان پیامبر و پیشوایان مسلمیناند»[۲۳].[۲۴]
مؤلفههای معرفت امام مهدی (ع)
- بر اساس فرمایش امام صادق (ع) معرفت امام دارای سه مؤلفه اساسی است:
معرفت شخص
- اعتقاد به تولد حضرت و خصوصیات اسمی و نسبی ایشان؛ یعنی باور به اینکه ایشان فرزند امام حسن عسکری (ع) و آخرین وصی پیامبر (ص) و هم اکنون حی و زنده هستند، اما بنا به مصلحت الهی در پس پردۀ غیبت به سر میبرند تا زمانی که ارادۀ الهی بر تحقق ظهورش تعلق گیرد. امام کاظم (ع) در این باره فرموده است: «هر که در چهار چیز شک کند، به همۀ آنچه خدای تبارک و تعالی نازل کرده، کافر شده است. یکی از آنها معرفت امام است که در هر عصر و زمانی بایست او را به شخص و صفات و خصوصیاتش شناخت»[۲۵].
- از امام صادق (ع) پرسیدند: «یا ابن رسول الله! مهدی از فرزندان شما کیست؟" فرمود: پنجمین نفر از فرزندان هفتمین امام؛ کسی که شخص او از شما نهان میشود و بردن نام وی بر شما روا نخواهد بود»[۲۶]؛ در حدیث معروف خبر لوح ذکر شده: «الْمَهْدِیُّ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» یا «الْقَائِمُ مِنَّا»[۲۷].[۲۸] تا زمان حاضر هم اثرات عدم شناخت امام زمان (ع) در صفت و نسب مشهود است و وجود فرقههای کیسانیه و زیدیه و بابیه و بهائیت نشان میدهد، اگر معرفت در این مرحله نباشد منجر به تردید به امام واقعی و موعود میگردد[۲۹].
معرفت مقام
- اعتقاد به الهی بودن منصب امامت و شناخت جایگاه امام و خلیفۀ بعد از پیامبر؛ یعنی اعتقاد به انتصابی و غیر بشری بودن منصب امامت، از کلیدیترین مباحث امامت شمرده میشود. اختلاف شیعه و سنی تنها در شخص جانشین پیامبر نیست؛ بلکه نحوۀ نگرش این دو مذهب به مفهوم و جایگاه امامت است که از نظر اهل سنت، حاکمیتی دنیوی و امر عرفی است، نه منصبی الهی. اما شیعه که امامت را ادامۀ نبوت و جزء اصول دین میداند؛ امام را حجت خدا و واسطۀ فیض او به مخلوقات دانسته و معتقد است امام صرفاً به تعیین الهی انتخاب و بر زبان پیامبر (ص) معرفی میشود.
- امام در تفکر شیعی، تنها سرپرست و مدیر جامعۀ مسلمین نیست، بلکه بیان کنندۀ احکام الهی، مفسر قرآن کریم و راهبر راه سعادت نیز هست. امام رضا (ع) فرمود: «این جاهلان چگونه برای خود امام میتراشند، با آنکه امامت، مقام انبیا و ارث اوصیاست؟! امامت، خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امیرالمؤمنین و میراث حسن و حسین است»[۳۰]. امام صادق (ع) نیز فرمود: «آیا شما گمان میکنید هر کس از ما امامان که وصیت میکند، به هر کس که میخواهد وصیت میکند؟! نه، به خدا چنین نیست؛ بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسولش، برای مردی پس از مردی از عترت پیامبر، تا به صاحبش (آخرین امام) برسد»[۳۱].[۳۲]
معرفت اوصاف
- شناخت و اعتقاد قلبی به ویژگیها و اوصاف شخصیتی امام عصر (ع)؛ اوصافی نظیر دارا بودن مقام عصمت، برخورداری از علم لدنی و غیبی، دارا بودن مقام ولایت و سایر کمالات منحصر به فرد مقام امامت. البته درک حقیقت و ژرفای شخصیت امام برای هیچ یک از انسانهای عادی، میسر و ممکن نیست؛ امام رضا (ع) فرمود: «هیهات! هیهات! مسألۀ امامت امری است که عقل و اندیشهها از دسترسی به عمق آن کوتاه، صاحبان خرد از درک آن حیران، نوابغ و تیزهوشان از دیدن آن چشم فروبسته و بزرگان و دانشمندان از بیان حتی یک صفت از صفات آن و یک فضیلت از فضائل آن، عاجز و درماندهاند»[۳۳].[۳۴]
- بهترین راه برای معرفت به ائمه (ع)، معرفی از طرف خود معصومین (ع) است و روایات متعددی هم در شناخت ظاهری و شناخت صفات باطنی و کمال ایشان داریم که جامعترین آنها "زیارت جامعۀ کبیره" است. گرچه شناخت این مراتب به طور کامل برای جز خداوند و امام معصوم (ع) ممکن نیست ولی این مرحله خود نیز دارای مراتبی است:
- مرتبۀ اوّل: معرفت به اینکه خداوند متعال جز از طریق امام معصوم (ع) قابل شناخت نیست و آنها «مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ» هستند و «هرکس که آنها را بشناسد خدا را خواهد شناخت»[۳۵] و در روایت امام علی (ع) آمده است: «ما نشانهها و اعرافی هستیم که شناخته نمیشود خدا مگر از طریق شناخت و معرفت به ما اهل بیت»[۳۶].[۳۷]
- مرتبۀ دوم: معرفت به اینکه آنها معانی صفات و مظاهر اسماء الهی هستند و بداند که معصومین (ع) علم خدا و قدرت و حکمت و امر و عدل، نور و چشم و قلب و گوش و زبان گنجینههای خدا و مظهر تمام صفات کمال الهی هستند و هرگاه بخواهد متوجه خداوند متعال بشود و حاجتی را از او طلب کند، آنها را مخاطب قرار میدهد و از طریق و باب آنها خدا را میخواند[۳۸].[۳۹]
- مرتبۀ سوم: توجه به این نکته است که امام معصوم (ع) باب اللّه و طریق و راه قبول عبادات و اعمال صالحه است و آنها "ابواب ایمان" هستند و هرچه را که خداوند به بندگان عنایت میکند از رزق و حیات و ممات و در تمام حالات و افعال بندگان به واسطۀ فیض و از باب امام معصوم (ع) است[۴۰].
- مرتبۀ چهارم: معرفت به ظاهر امامت و ولایت ایشان که واجب الطاعة و الولایة هستند و باید به آنها اقتداء کرد. در اختلافات به آنها رجوع کرد و تسلیم آنها در اوامر و نواهیشان بود و اعتراف به اینکه هیچکس در مقام و مرتبه چه در حسب و نسب و چه در کمالات مثل آنها نیست. امام عسکری (ع) در تفسیر آیۀ ﴿مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ﴾[۴۱] فرمود: «ما کلمات اللّه هستیم که فضایل ما درک نمیشود و قابل جمعآوری نیست»[۴۲].[۴۳]
نتیجه گیری
- بنابراین، عناصر اساسی اعتقاد به امام مهدی (ع) را میتوان در چند چیز بر شمرد:
- اعتقاد به تولد، حیات بالفعل و غیبت امام مهدی (ع) و اینکه ایشان از نسل امام حسین (ع) و فرزند امام عسکری (ع) است.
- اعتقاد به مقام امامت، وصایت و ولایت آن حضرت، به عنوان دوازدهمین و آخرین امام.
- اعتقاد به مقام عصمت، برخورداری از علم لدنی و غیبی، دارا بودن مقام ولایت و سایر کمالات منحصر به فرد مقام امامت و حتمی بودن ظهور آن حضرت.
پاسخ تفصیلی
مراد از معرفت
- مراد از معرفت امام زمان(ع) حصول ایمان و اعتقاد قلبی نسبت به مقام الهی ایشان و توجه به جایگاه رفیع دینی و سیاسی، اجتماعی حضرت در عصر حاضر است نه اینکه مراد از آن تنها شناخت شناسنامهای، یعنی دانستن اسم و نسب و خصوصیات ظاهری حضرت باشد، چنین شناخت و معرفتی، اساس اندیشۀ انتظار ظهور را شکل میدهد و بدون آن، حرکت در جادۀ انتظار، ممکن نیست. معرفت امام و توجه به شئون تکوینی و تشریعی مقام امامت، به تناسب فهم و درک افراد، دارای مراتب مختلفی است که هرکس به میزان ظرفیت، تلاش و استعداد خود، میتواند به درجۀ خاصی از معرفت حصولی یا شناخت حضوری نائل آید[۴۴].
- اما سؤال اینجاست حداقل معرفت امام، یعنی همان چیزی که نبودش مساوی با جاهلیت و بی دینی خواهد بود چیست؟ امام صادق (ع) در سخنی با معاویه بن وهب، حداقل معرفت امام را همشأن دانستن امام و پیامبر اکرم (ص) دانسته و فرمودهاند: «کمترین درجۀ معرفت امام، اعتقاد به هم وزن و همشأن بودن او با پیامبر (ص) است، مگر در شأن و مرتبۀ نبوت که از این نظر، امام وارث پیامبر (ص) است. همچنین اعتراف به اینکه اطاعت از امام، اطاعت از خدا و پیامبر است و نیز فرمانبری از او، واگذاری امور به او، عمل به گفتههای او و اعتقاد به این موضوع که بعد از پیامبر (ص)، علی بن ابی طالب(ع) و بعد از او، حسن و حسین تا حضرت حجت (ع) جانشینان پیامبر و پیشوایان مسلمیناند»[۴۵].[۴۶]
- طبق کلام امام صادق (ع) پایینترین درجۀ معرفت امام، اقرار به این مسأله است که امام در همۀ شئون ولائی غیر از شأن نبوت، معادل و هم وزن پیامبر (ص) است و این شناخت صرفاً با معرفت شیعی و دیدگاه کلامی امامیه قابل حصول است، یعنی باید خلفای پیامبر (ص) را در دوازده امام معصوم بلافصل، منحصر دانست؛ زیرا خاستگاه واقعی امامت و خلافت، فقط در بینش کلامی شیعه، عینیت و تبلور مییابد، نه غیر آن[۴۷].
مؤلفههای معرفت امام مهدی (ع)
- بر اساس فرمایش امام صادق (ع) معرفت امام دارای سه مؤلفه اساسی است:
معرفت شخص
- مراد از معرفت شخص، اعتقاد به تولد حضرت و خصوصیات اسمی و نسبی ایشان است؛ یعنی باور به اینکه ایشان فرزند امام حسن عسکری (ع) و آخرین وصی پیامبر (ص) و هم اکنون حی و زنده هستند، اما بنا به مصلحت الهی در پس پردۀ غیبت به سر میبرند تا زمانی که ارادۀ الهی بر تحقق ظهورش تعلق گیرد. امام موسی کاظم (ع) در این باره فرموده است: «هر که در چهار چیز شک کند، به همۀ آنچه خدای تبارک و تعالی نازل کرده، کافر شده است. یکی از آنها معرفت امام است که در هر عصر و زمانی میبایست او را به شخص و صفات و خصوصیاتش شناخت»[۴۸]. صفوان بن مهران از امام صادق (ع) نقل کرده است: «کسی که به همۀ امامان اقرار کند، اما مهدی را انکار نماید، مانند کسی است که به همۀ پیامبران ایمان بیاورد، اما نبوت محمد (ص) را انکار کند. از ایشان پرسیدند: "یا ابن رسول الله! مهدی از فرزندان شما کیست؟" فرمود: پنجمین نفر از فرزندان هفتمین امام؛ کسی که شخص او از شما نهان میشود و بردن نام وی بر شما روا نخواهد بود»[۴۹]؛ در حدیث معروف خبر لوح ذکر شده: «الْمَهْدِیُّ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» یا «الْقَائِمُ مِنَّا»[۵۰].[۵۱]
- زودباوری و جهل مردم نسبت به صفات حضرت حجت، باعث انحرافات زیادی در دین اسلام شد که تا زمان حاضر هم اثرات عدم شناخت امام زمان (ع) در صفت و نسب مشهود است، از جمله فرقههای کیسانیه و زیدیه و بابیه و بهائیت که تا الآن هم موجود هستند به ما نشان میدهد اگر معرفت در این مرحله نباشد منجر به تردید و عدم معرفت به امام واقعی و موعود میگردد[۵۲].
معرفت مقام
- منظور از معرفت مقام، اعتقاد به الهی بودن منصب امامت و شناخت جایگاه امام و خلیفۀ بعد از پیامبر است. این بحث، یعنی اعتقاد به انتصابی بودن منصب امامت و غیر بشری بودن این مقام، از کلیدیترین مباحث کلامی در باب امامت خاصه شمرده میشود. اختلاف شیعه و سنی تنها در شخص جانشین پیامبر نیست؛ بلکه نحوۀ نگرش این دو مذهب به مفهوم و جایگاه مقام امامت است که آنها را از یکدیگر متمایز میکند. از نظر اهل سنت، امامت، حاکمیتی دنیوی است، نه منصبی الهی. یعنی از آنجا که هر جمعیتی نیاز به پیشوا و بزرگی دارد، جامعۀ مسلمین نیز پس از پیامبر (ص) باید برای خود رهبری برگزیند و چون برای این گزینش، راه و رسم ویژهای در دین ترسیم نشده است، انتخاب جانشین پیامبر (ص) میتواند از راههای مختلفی چون رجوع به آراء اکثریت مردم یا بزرگان آنها یا وصیت خلیفه پیشین و یا حتی کودتا و غلبه نظامی تحقق پیدا کند. اما شیعه که امامت را ادامۀ نبوت و امام را حجت خدا در میان خلق و واسطۀ فیض او به مخلوقات میداند، معتقد است امام صرفاً به تعیین الهی انتخاب و بر زبان پیامبر (ص) معرفی میشود. در تفکر شیعی، امام، تنها سرپرست و مدیر جامعۀ مسلمین نیست، بلکه بیان کنندۀ احکام الهی، مفسر قرآن کریم و راهبر راه سعادت نیز هست. به بیان دیگر، در فرهنگ شیعه، امام، مرجع امور مردم در دو بخش دین و دنیاست؛ نه اینکه تنها وظیفۀ او، حکومت داری و ادارۀ دنیای مردم باشد، آنگونه که اهل سنت معتقدند. تفاوت اساسی دیدگاه شیعه و سنی دربارۀ امامت این است که در اعتقاد شیعه، امامت، منصبی الهی و جزء اصول دین محسوب میشود، اما از نظر اهل سنت، امامت مقام دنیوی و امر عرفی است. از اینرو، مهمترین اثر باورمندی به امامت پیشوایان معصوم (ع) الهی دانستن مقام آنان است.
- بر اساس آیات و روایات، امامت بسان نبوت، منصبی آسمانی و ویژۀ دوازده جانشین معصوم پیامبر خاتم (ص) است. امام صادق (ع) در سخنی با معاویه بن عمار، امامت را عهد خدای سبحان برای افراد خاص یاد کرده است؛ به گونهای که هیچ امامی بیتعیین الهی نمیتواند کسی را به جانشینی خویش برگزیند: «امامت عهد و پیمانی است از جانب خدای عزوجل که برای مردانی نام برده بسته شده و امام حق ندارد آن را از امام بعد از خود دور بدارد»[۵۳]. امام رضا (ع) مقام سترگ امامت را جایگاه پیامبران، ارث پیوستۀ اوصیای الهی، جانشینی خدا و رسول و مقام ویژۀ امیرمؤمنان و پیشوایان پس از او معرفی کرده و واگذاری این امانت آسمانی را از سوی امام پیشین به امام پسین، بر اساس فرمان خدای حکیم میداند: «این جاهلان چگونه برای خود امام میتراشند، با آنکه امامت، مقام انبیا و ارث اوصیا است؟! امامت، خلافت از طرف خدا و رسول خدا و مقام امیر المؤمنین و میراث حسن و حسین است»[۵۴].
- امام صادق (ع) نیز منصب امامت را پیمان الهی دانسته و تصریح فرموده، رسول خدا (ص) بر اساس فرمان الهی هر یک از امامان را به مردم معرفی کرده است: «آیا شما گمان میکنید هر کس از ما امامان که وصیت میکند، به هر کس که میخواهد وصیت میکند؟! نه، به خدا چنین نیست؛ بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسولش، برای مردی پس از مردی از عترت پیامبر، تا به صاحبش (آخرین امام) برسد»[۵۵].[۵۶]
معرفت اوصاف
- مراد از معرفت اوصاف، شناخت و اعتقاد قلبی به ویژگیها و اوصاف شخصیتی امام عصر (ع) است؛ اوصافی نظیر دارا بودن مقام عصمت، برخورداری از علم لدنی و غیبی، دارا بودن مقام امامت و ولایت و سایر کمالات منحصر به فرد مقام امامت، که هرکدام از این اوصاف در کتب کلامی به خوبی تبیین شده است. البته باید توجه داشت درک حقیقت و ژرفای شخصیت امام برای هیچ یک از ما انسانهای عادی، میسر و ممکن نیست؛ زیرا فهم ما از درک و احاطه به عمق و گستردگی ابعاد مقام امامت ناتوان است؛ همانگونه که امام رضا (ع) فرمود: «هیهات! هیهات! مسألۀ امامت امری است که عقل و اندیشهها از دسترسی به عمق آن کوتاه، صاحبان خرد از درک آن حیران، نوابغ و تیزهوشان از دیدن آن چشم فروبسته و بزرگان و دانشمندان از بیان حتی یک صفت از صفات آن و یک فضیلت از فضائل آن، عاجز و درماندهاند»[۵۷]. از اینرو، باید گفت اساساً توقع شناخت و معرفت حقیقت مقام امام به دلیل عدم گنجایش آن در ظرف فهم و خرد ما، امری است نامعقول؛ چون احاطۀ علمی به زوایای شخصیت امام برای ما مقدور نیست و از همین جهت، کسی بدان مکلف نشده است. بلکه آنچه ضرورت دارد و لازمۀ حیات دینی و اعتقادی است، معرفت حداقلی نسبت به امام عصر (ع) است که در آموزههای دینی نیز به عنوان یک تکلیف همگانی شمرده شده است[۵۸].
- بهترین راه برای شناخت و معرفت به ائمه (ع) شناساندن و تعریف از طرف خود معصومین (ع) است و هرچه که ما بگوییم و بزرگان و اکابر بگویند، قطره و ذرهای است که از طریق و باب اهل بیت کسب کردهاند و ما نصوص و روایات متعددی، هم در شناخت ظاهری امام (ع) و هم شناخت صفات باطنی و کمال حضرات معصومین (ع) داریم؛ از جملۀ این منابع، زیارت "جامعۀ کبیره" است که محکمترین زیارت از لحاظ سند و محتوی است و معارف عمیقی از اهل بیت عصمت و طهارت را بیان میکند. این فضایل و صفات عالیه به طور مطلق و برای تمام معصومین ذکر میشود و آنها را نور واحد میداند. گرچه شناخت این مراتب به طور کامل برای جز خداوند و امام معصوم (ع) ممکن نیست ولی این مرحله خود نیز دارای مراتبی است:
- مرتبۀ اوّل: معرفت به اینکه خداوند متعال جز از طریق امام معصوم (ع) قابل شناخت نیست و آنها «مَحَالِّ مَعْرِفَةِ اللَّهِ» هستند و «هرکس که آنها را بشناسد خدا را خواهد شناخت»[۵۹] و در روایت امام علی (ع) است که: «ما نشانهها و اعرافی هستیم که شناخته نمیشود خدا مگر از طریق شناخت و معرفت به ما اهل بیت»[۶۰].[۶۱]
- مرتبۀ دوم: معرفت به اینکه آنها معانی صفات و مظاهر اسماء الهی هستند و بداند که معصومین (ع) علم خدا و قدرت و حکمت و امر و عدل، نور و چشم و قلب و گوش و زبان گنجینههای خدا و مظهر تمام صفات کمال الهی هستند و هرگاه بخواهد متوجه خداوند متعال بشود و حاجتی را از او طلب کند آنها را مخاطب قرار میدهد و از طریق و باب آنها خدا را میخواند[۶۲].[۶۳]
- مرتبۀ سوم: توجه به این نکته است که امام معصوم (ع) باب اللّه است و طریق و راه قبول عبادات و اعمال صالحه است و آنها "ابواب ایمان" هستند و هرچه را که خداوند به بندگان عنایت میکند از رزق و حیات و ممات و در تمام حالات و افعال بندگان به واسطۀ فیض و از باب امام معصوم (ع) است[۶۴].
- مرتبۀ چهارم: شناخت و معرفت به ظاهر امامت و ولایت ایشان است. انسان بداند آنها واجب الطاعة و الولایة هستند و باید به آنها اقتداء کرد. در اختلافات به آنها رجوع کرد و تسلیم آنها در اوامر و نواهیشان بود و اعتراف به اینکه هیچکس در مقام و مرتبه چه در حسب و نسب و چه در شجاعت و علم و بخشش و تقوا و زهد و مکارم اخلاق و عبادت و اخلاص و قرب به خداوند مثل آنها نیست. هرکسی که دارای فضیلتی از مکارم و محاسن و صفات پسندیده است ذره و قطرهای از دریای مواج فضایلی است که خداوند متعال به آنها عنایت فرموده است. امام حسن عسکری (ع) در تفسیر آیه ﴿مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ﴾[۶۵] فرمود: «ما کلمات اللّه هستیم که فضایل ما درک نمیشود و قابل جمعآوری نیست»[۶۶]. به عبارت دیگر آنها وصی و اولیای خدا بر همۀ خلق بعد از رسول اللّه (ص) هستند و قائم مقام او در تمام شئون، جز نبوّت هستند[۶۷].
نتیجه گیری
- بنابراین، عناصر اساسی اعتقاد به امام مهدی (ع) را میتوان در چند چیز بر شمرد:
- اعتقاد به تولد، حیات بالفعل و غیبت امام مهدی (ع) و اینکه ایشان از نسل امام حسین (ع) و فرزند امام عسکری (ع) است.
- اعتقاد به مقام امامت، وصایت و ولایت آن حضرت، به عنوان دوازدهمین و آخرین امام.
- اعتقاد به مقام عصمت، برخورداری از علم لدنی و غیبی، دارا بودن مقام ولایت و سایر کمالات منحصر به فرد مقام امامت و حتمی بودن ظهور آن حضرت.
پانویس
- ↑ مثلا امام حسین(ع) در همین زمینه میفرماید: «مَعْرِفَةُ أَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ اَلَّذِی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طَاعَتُهُ»؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ج ۱، ص ۹.
- ↑ ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۳۳.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۴۵، ۴۶.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ براساس روایاتی مانند حدیث ثقلین و...؛ بصائرالدرجات، ج۱، ص۴۱۳.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، ص۵۶.
- ↑ «... الامام أمین الله فی خلقه و حجته علی عباده و خلیفته فی بلاده و الداعی إلی الله و الذاب عن حرم الله الامام المطهر من الذنوب و المبرا عن العیوب المخصوص بالعلم الموسوم بالحلم نظام الدین و عز المسلمین و غیظ المنافقین و بوار الکافرین الامام واحد دهره لا یدانیه أحد و لا یعادله عالم و لا یوجد منه بدل و لا له مثل و لا نظیر مخصوص بالفضل کله من غیر طلب منه له و لا اکتساب بل اختصاص من المفضل الوهاب»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج ۱، ص ۲۰۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۲۶ - ۲۷.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَی عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ وَ بِنَا یَنْزِلُ غَیْثُ السَّمَاءِ وَ یَنْبُتُ عُشْبُ الْأَرْضِ وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّهُ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۶۷.
- ↑ مهدویفرد، میرزا عباس، فلسفه انتظار، ص۱۴۴-۱۴۷.
- ↑ از وکلای امام حسن عسکری(ع).
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۸۱؛ کفایة الاثر، ص۲۹۶؛ کشف الغمه، ج۲، ص ۵۲۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص ۶۴-۷۰.
- ↑ صافی گلپایگانی، لطف الله، پیرامون معرفت امام(ع)، صص ۷۷- ۷۸.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص ۲۶ - ۲۷.
- ↑ مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۱۳۰.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص ۶۴-۷۰.
- ↑ مهدویفرد، میرزا عباس، فلسفه انتظار، ص۱۴۴-۱۴۷.
- ↑ «اِعْرِفُوا اَللَّهَ بِاللَّهِ وَ اَلرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وَ أُولِی اَلْأَمْرِ بِالْأَمْرِ وَ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلْعَدْلِ وَ اَلْإِحْسَانِ»؛ الکافی، ج۱، ص۸۵؛ التوحید، شیخ صدوق، ص۲۸۶.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۸۵؛ التوحید، صدوق، ص ۲۸۶.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، امام مهدی موجود موعود، ص ۶۴-۷۰؛ پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۱۳۰.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «أَدْنَی مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَنَّهُ عَدْلُ النَّبِیِّ إِلَّا دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی کُلِّ أَمْرٍ وَ الرَّدِّ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ بِقَوْلِهِ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الْإِمَامُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ بَعْدِهِ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنِ ثُمَّ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی وَ بَعْدِهِ عَلِیُّ ابْنِهِ وَ بَعْدَ عَلِیِّ مُحَمَّدِ ابْنَهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیُّ ابْنِهِ وَ بَعْدَ عَلِیِّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ»؛ کفایة الأثر، ص۲۶۳؛ بحار الانوار، ج۴، ص۵۵ و ج۳۶، ص۴۰۷.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹.
- ↑ «مَنْ شَکَّ فِی أَرْبَعَةِ فَقَدْ کَفَرَ بِجَمِیعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَدُهَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ فِی کُلِّ زَمَانٍ وَ أَوَانٍ بشخصه وَ نَعَتَهُ»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۱۳.
- ↑ «مَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَئِمَّةِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِیِّ کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً (ص) نُبُوَّتَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِکَ قَالَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۳۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۶۸.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «فَمِنْ أَیْنَ یَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ تَعَالَی وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ (ص) وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ...»؛ الغیبة، نعمانی، ص ۲۱۸؛ الإحتجاج، ج۲، ۴۳۴.
- ↑ «أَتَرَوْنَ الْمُوصِیَ مِنَّا یُوصِی إِلَی مَنْ یُرِیدُ لَا وَ اللَّهِ وَ لَکِنْ عَهْدُ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ص لِرَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ الْأَمْرُ إِلَی صَاحِبِهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۷۸.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹
- ↑ «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُیُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَیَّرَتِ الْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَیِیَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ»؛ کافی، ج۱، ص۲۰۱؛ الغیبة، نعمانی، ص۲۲۰؛ بحار الانوار، ج۲۵، ۱۲۴.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ - ۵۹.
- ↑ زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِینَ لَا یُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا»؛ بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۳۸.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ» زیارت جامعه کبیره.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت» سوره لقمان، آیه ۲۷.
- ↑ «نَحْنُ الْکَلِمَاتُ الَّتِی لَا تُدْرَکُ فَضَائِلُهَا وَ لَا تُسْتَقْصَی»؛ بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۳۳۸.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «أَدْنَی مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ أَنَّهُ عَدْلُ النَّبِیِّ إِلَّا دَرَجَةِ النُّبُوَّةِ وَ وَارِثُهُ وَ أَنَّ طَاعَتَهُ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِ اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لَهُ فِی کُلِّ أَمْرٍ وَ الرَّدِّ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ بِقَوْلِهِ وَ یَعْلَمُ أَنَّ الْإِمَامُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَ بَعْدِهِ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَیْنِ ثُمَّ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنَا ثُمَّ بَعْدِی مُوسَی ابْنِی وَ بَعْدِهِ عَلِیُّ ابْنِهِ وَ بَعْدَ عَلِیِّ مُحَمَّدِ ابْنَهُ وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ عَلِیُّ ابْنِهِ وَ بَعْدَ عَلِیِّ الْحَسَنُ ابْنُهُ وَ الْحُجَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحَسَنِ»؛ کفایة الأثر، ص۲۶۳؛ بحار الانوار، ج۴، ص۵۵ و ج۳۶، ص۴۰۷.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «مَنْ شَکَّ فِی أَرْبَعَةِ فَقَدْ کَفَرَ بِجَمِیعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَحَدُهَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ فِی کُلِّ زَمَانٍ وَ أَوَانٍ بشخصه وَ نَعَتَهُ»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۴۱۳.
- ↑ «مَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَئِمَّةِ وَ جَحَدَ الْمَهْدِیِّ کَانَ کَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِیعِ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَحَدَ مُحَمَّداً (ص) نُبُوَّتَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَنِ الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِکَ قَالَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۳۳.
- ↑ بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۶۸.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹؛ موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «إِنَّ الْإِمَامَةَ عَهْدُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَعْهُودُ لِرِجَالٍ مُسَمَّیْنَ لَیْسَ لِلْإِمَامِ أَنْ یَزْوِیَهَا عَنِ الَّذِی یَکُونُ مِنْ بَعْدِهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۷۸.
- ↑ «فَمِنْ أَیْنَ یَخْتَارُ هَؤُلَاءِ الْجُهَّالُ إِنَّ الْإِمَامَةَ هِیَ مَنْزِلَةُ الْأَنْبِیَاءِ وَ إِرْثُ الْأَوْصِیَاءِ إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ تَعَالَی وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ (ص) وَ مَقَامُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مِیرَاثُ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ...»؛ الغیبة، نعمانی، ص ۲۱۸؛ الإحتجاج، ج۲، ۴۳۴.
- ↑ «أَتَرَوْنَ الْمُوصِیَ مِنَّا یُوصِی إِلَی مَنْ یُرِیدُ لَا وَ اللَّهِ وَ لَکِنْ عَهْدُ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ص لِرَجُلٍ فَرَجُلٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ الْأَمْرُ إِلَی صَاحِبِهِ»؛ کافی، ج ۱، ص ۲۷۸.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ – ۵۹.
- ↑ «هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُیُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَیَّرَتِ الْحُکَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَیِیَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ»؛ "کافی، ج۱، ص۲۰۱؛ الغیبة، نعمانی، ص۲۲۰؛ بحار الانوار، ج۲۵، ۱۲۴.
- ↑ ر.ک: صمدی، قنبر علی، آخرین منجی، ص ۵۳ - ۵۹.
- ↑ زیارت جامعه کبیره.
- ↑ «نَحْنُ الْأَعْرَافُ الَّذِینَ لَا یُعْرَفُ اللَّهُ إِلَّا بِسَبِیلِ مَعْرِفَتِنَا»؛ بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۳۸.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُمْ»؛ زیارت جامعه کبیره.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.
- ↑ «و اگر همه درختان روی زمین قلم میگردید و دریا را هفت دریای دیگر یاری میرساند (و همه مرکّب میشد) نوشتن کلمات خداوند پایان نمیپذیرفت؛ به راستی خداوند پیروزمند فرزانهای است» سوره لقمان، آیه ۲۷.
- ↑ «نَحْنُ الْکَلِمَاتُ الَّتِی لَا تُدْرَکُ فَضَائِلُهَا وَ لَا تُسْتَقْصَی»؛ بحار الانوار، ج ۱۰، ص ۳۳۸.
- ↑ ر.ک: موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۵۶-۶۱.