یکی از مهمترین تکالیف مؤمنان پس از معرفت به خدا و رسول او با توجه به احادیث، معرفت و شناخت اماممعصوم(ع) است. این شناخت نسبت به امام غائب در جایگاه ویژهای قرار میگیرد؛ زیرا در زمان غیبتامام، شبههها و فتنههای فراوانی وجود دارد و برای رهایی از این فتنهها شخص منتظر به چند نوع شناخت احتیاج دارد؛ از جمله شناخت حق و باطل و مهمتر از این دو شناخت، شناخت حجت خداست تا گرفتار فتنههای کور نشوند؛ به همین دلیل روایات فراوانی از ناحیۀ معصومان نسبت به خصوصیات جسمی، اطلاعات نسبی، حوادث پیش و بعد از ظهور ایشان امام عصر آمده است. بر این اساس شناخت امام به خصوص شناخت امام عصر جزء وظایف اصلی منتظران است.
برپایه حدیثی از امام صادق(ع) کمترین درجۀ معرفت به امامان معصوم از جمله امام عصر، چه در امور تشریعی و چه امور تکوینی، این است که بدانیم و باور داشته باشیم آنان همسنگ با پیامبر(ص) هستند و تنها تفاوت آنها در مسئلۀ نبوت است؛ یعنی امام نمیتواند نبی باشد[۱]. لازمه سخن این است که بدانیم ائمۀ معصومین بهسبب این ادعا (همسنگ بود با پیامبر) و با کمک آیات قرآن همچنان که بر ما ولایت دارند، اطاعتشان هم واجب است؛ یعنی به عبارتی شناخت ائمۀ معصومین توسط شیعیان در این است که اوامرمعصومین را واجب الإطاعه بدانیم؛ زیرا اگر ندانیم از چه کسی باید اطاعت کنیم، در بازیهای سیاسی از بین میرویم و آنگاه جامعۀ اسلامی به تفرقه و از هم پاشیدگی تهدید خواهد شد.
مقام عظیم "ولایت" توسط آیه﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۲] برای پیامبراثبات شدنی است و از این رو اطاعتش بر همۀ مسلمانهاواجب است. به عقیدۀ ما شیعیان، این مقام، پس از رسول خدا با توجه به بخش دیگر آیه﴿وأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾ به ائمۀ معصومین از جمله امام عصر منتقل شد و به همین دلیل است که شناخت و معرفتامامان معصوم از جمله امام عصر به قدری اهمیت دارد که امام سجاد(ع) شناخت امام زمان(ع) را مقدم بر انتظار میداند: «مردم دوران غیبت امام زمان(ع)، همانهایی هستند که به امامت و پیشوایی او معرفت دارند و در انتظار ظهورش به سر میبرند و آنها برتر از همۀ مردم در تمام دورانها هستند»[۳] با این وجود میتوان مدعی شد معرفت به امام، نخستین گام برای تحقق یک انتظار توانمند است و حتی میتوان گفت معرفت در بحث مهدویت نه تنها مقدمۀ یک انتظار توانمند است بلکه، مقدمۀ ایمان و اطاعت نیز هست. معرفت، یعنی شناخت؛ اگر ما چیزی را نشناسیم، چگونه به آن ایمان بیاوریم و یا از آن اطاعت کنیم؛ یعنی اصل ایمان و اطاعت، به معرفت وابسته است.
گستره معرفت به امام
معرفت پیدا کردن به امام شامل ویژگیها و ابعاد وجودی حضرت، مثل امامت، عصمت، علم، حیات، طول عمر و اندیشیدن در کلمات و اوامر و تأمل در حکمت نامها و نشانهها و علائم ظهور و نیز دانستن سبب و حکمت غیبت پر رمز و راز ایشان میشود.
دلیل عقلی: پیامبر اکرم(ص) خلیفۀ خداوند است و بر اساس وحی سخن میگوید و عمل میکند و چون امام، نائب پیامبر(ص) و سخن و عملش به منزلۀ سخن و عمل پیامبر(ص) است یعنی تمام حرکات و اعمال و سخنانش وحیانی و ملکوتی است، این الزام را برای ما به وجود میآورد که او را به خوبی بشناسیم تا گرفتار امام نماهای خبیث زمینی نشویم[۴]. معرفت به امام یعنی معرفت به ولایت آن حضرت؛ یعنی به این باور رسیدن که امام، به انسانها نزدیکتر و سزاوارتر از خودشان است،؛ چراکه عشق هر کسی به خودش، غریزی است؛ اما عشق امام به انسانها الهی و آسمانی و زائل شدنی نیست، با این وجود آیا منطقی نیست امامی که از ما به ما نزدیکتر است را بشناسیم و در سایۀ ولایت آنان حرکت کنیم.
امام باقر(ع) میفرمایند: «بندهمؤمن نباشد تا خدا و رسولش و همه امامها را و امام زمانش را بشناسد»[۶].
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»[۷]. نکته ای که در این روایت وجود دارد این است که پیامبر(ص) با اضافه کردن کلمۀ امام به کلمۀ زمان؛ ضرورت وجود امام را در هر عصر و زمانی لازم میدانند و چنین کلامی جز بر امامان معصومشیعه که آخرین آنها امام عصر است منطبق نمیگردد با توجه به این روایت مهدیباوری، شرط بهرهمندی از ایمان و اسلام واقعی است و منظور از جاهلیت، ایام کفر و ضلالت قبل از اسلام است.
امام صادق(ع) میفرمایند: «به درستی که بهترین و واجبترین فریضهها بر انسانشناخت پروردگار و اقرار به بندگی او و پس از آن شناخت فرستاده خدا میباشد و گواهی دادن به پیامبری او و در مرحله بعد شناختن امامی که به صفت و نامش در حال سختی و راحتی به او اقتدا مینمایی»[۸].
امامان معصوم نسبت به شناخت امام مهدی سفارشهای بسیاری کردهاند؛ به دلیل اینکه امام عصر(ع) شرایط ویژه ای دارد، از جمله اینکه ایشان امام غایب است و ائمه(ع) نمیخواستند مؤمنان در دوران غیبت گرفتار فتنهای شوند، امام کاظم(ع) فرمودند: «امام، حجتبندگان است، هرکس او را رها کند، گمراه میشود و هرکس با او باشد، نجات مییابد و رستگار میشود»[۹].
دو راه برای شناخت امامان معصوم(ع) از جمله امام عصر(ع) وجود دارد:
معرفت علمی: این معرفت از طریق تجربه، حال چه تجربه شخصی و یا از تجارب بزرگان و یا مطالعه کتاب و یا روایات مختلفی که درباره شناخت امامان معصوم(ع) وارده شده حاصل میشود.
معرفت قلبی و روحی: این معرفت از طریق الهام و دعا و توسل (مخصوصا توسل به خود امام عصر) حاصل میشود.
نتیجه
برپایه حدیث نبوی شناخت امام در هر عصر و زمانی ضروری است[۱۰]؛ اهمیت شناخت امام بهگونهای است که اگر شخصی بهدنبال شناخت امامش نباشد و بمیرد، مرگش، مرگ جاهلی عنوان شده است. نکته مهمتر این است که شناخت امام مهدی در دوران غیبت امام، اهمیتش دوچندان میشود؛ زیرا در زمان غیبت، بهدلیل عدم دسترسی مردم به امام، دشواریها، فتنهها و شبهات فراوانی وجود دارد؛ ازاینرو برای گُم نشدن از مسیر درست و راستین، شناخت حقیقی امام مهدی بسیار حائز اهمیت است و از وظایف اصلی منتظران امام مهدی بهشمار میآید این شناخت ابعاد وسیعی چون شناخت نسب و ویژگیهای شخصیتی و رفتاری امام، عصمت، شناخت نشانههای ظهور و آخرالزمان و... را شامل میشود[۱۱].
«مهمترین و واجبترین امور بعد از شناختخدا و رسول او، شناختن ولی امر و صاحب الزمان (ع) است، زیرا که این امر، یکی از ارکان ایمان میباشد. و هر کس در حالی بمیرد که امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است و معرفت او، کلید تمام ابواب خیر و سعادت و رحمت میباشد و خداوندبندگان خود را امر فرموده، که معرفت او را تحصیل نمایند و دعا از جمله درهایی است که خدای تعالیفرمان داده که از آنها وارد شوند، او فرموده است: ﴿ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾[۱۲]. ﴿وَاسْأَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ﴾[۱۳]. و نیز فرموده: ﴿إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾[۱۴].
و آیات و روایاتی که بر این مطلب دلالت میکند بسیار است، پس بر بندگان لازم است که از درگاه خداوندشناخت و معرفت امام زمانشان را به آنان روزی نماید و کامل گرداند»[۱۶].
«دعای نورانی وجود مبارک امام صادق (ع) نخستین وظیفهانسان اهل انتظار را تبیین میکند: «" اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي "»[۱۷]. شناختامامت و امام، اولین وظیفهمؤمن اهل انتظار است، که بر اساس معرفتتوحید و شناختنبوت استوار میگردد، چون دانستیم پیامبرخلیفه خداوند است و بر اساس امر و وحی او سخن میگوید و کار میکند، آنگاه میبایست امام را در پرتو معرفتپیامبر بشناسیم، وگرنه میپنداریم مسئله امامت را میتوان تحت لوای سقیفه به سامان رسانید. از آنجا که امامت جز نیابترسالت نیست و نائب جز سخن منوب عنه را نمیگوید، آن که منوب عنه را شناخت، به معرفتنائب او بار مییابد و چون بدین پایه رسید، مشکلات علمی و عملیاش حل خواهد شد؛ یعنی وقتی به این معرفت بار یافت و از مجرای امامت و نبوت به توحید مرتبط شد، آنگاه در فکر و عمل، به غیر دین سر نخواهد سپرد و در تمامی عرصههای زندگی دینسالار خواهد بود. در عرصه امور اجتماعی، به مردمسالاری غیر دینی تن نخواهد داد و قانون را بر محور "امر الله" خواهد دانست نه "امر الناس"، از اینرو به قانونی جز قوانین الهی که از بیان و بنان و تبیینمقام والای نبوت و امامت جاری میگردد تسلیم نخواهد شد»[۱۸].
«شناختن و شناساندن آخرین حجتمعصوم (ع) و اهدافظهور او از مهمترین بایستههای انتظار است، زیرا بیشناخت او اندیشهانتظار صبغه علمی ندارد. برپایه روایات، جوهر و حقیقت انتظار، معرفت امام عصر (ع) است، به گونهای که با وجود چنین معرفتی، کسانی نیز که توفیقادراک روزگار ظهور را نیابند، در زمره همراهان پا در رکاب حضرت مهدی (ع) شمرده شده و پاداش همسانی با آنان را دارند. امام باقر (ع) با تأکید بر عدم عذرپذیری از مردم در زمینه وجوبشناخت امام (ع) مهمترین دغدغه منتظران ظهور را معرفت امام مهدی (ع) و پیوند معنوی با او معرفی کرد؛ حتی لحظهای کوتاهی در این امر را بخشودنی ندانست: «مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ فَمَوْتُهُ مِيتَةٌ جَاهِلِيَّةٌ وَ لَا يُعْذَرُ النَّاسُ حَتَّى يَعْرِفُوا إِمَامَهُمْ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَا يَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هَذَا الْأَمْر»[۱۹]. امام صادق(ع) نیز به یحیی بن عبدالله فرمود: کسی که شبی را بیمعرفت امام زمانش سپری کند، به مرگ جاهلیت مرده است! [۲۰] واژه "«بَاتَ»" در کلامحضرت (ع) مطلق است و به مردن در آن شب اختصاص ندارد، بلکه گویای اهمیت فراوان معرفت امام (ع) در هر زمانی است.
برپایه این کلامحضرت صادق (ع)، مقام امامت، ویژه دوازده اماممعصوم (ع) است و آن وجودهای قدسی در شئونتکوینی و تشریعی جز در مقام نبوت، همطراز پیامبر اکرم(ص)اند؛ این کمترین درجه شناخت امام (ع) است؛ اما معرفتحقیقتمقام امام (ع) برای افراد عادی شدنی نیست، چنانکه امام رضا (ع) فرمود: «هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ! ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ الْحُلَمَاءُ وَ حَصِرَتِ الْخُطَبَاءُ وَ جَهِلَتِ الْأَلِبَّاءُ وَ كَلَّتِ الشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ الْأُدَبَاءُ وَ عَيِيَتِ الْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ»[۲۲].
معرفت امام عصر (ع) بدون توجه به جایگاهتکوینیامام در جهان هستی به دست نمیآید، زیرا تا انسانجایگاه محوری امام (ع) در نظام هستی را درک نکند، خود را نیازمند به راهبری پیشوای الاهی نمیبیند؛ اما هرگاه به این باور قلبی برسد که امام (ع) دارای مقام ولایی و آسمانی است، خود را از رویآوری به امام (ع) ناگزیر میداند؛ سپس عطش درونیاش ناچار وی را سوی امام (ع) میکشاند. با چنین نگاهی روشن میشود که امام عصر (ع) پیش از آنکه رهبر دینی و سیاسیجامعه باشند، به اذنخدازمامدار عالم تکوین است، زیرا او نه تنها ولی نعمت و واسطه فیض الاهی و برکات زمینی و آسمانی است، بلکه مایه دوام حیات و بقای جهان هستی به شمار میرود: آن امام قائم که چشمها در انتظار اوست و امیدها به آمدنش دوخته شده، کسی است که جهان هستی به برکت وجودش، باقی و برقرار است [۲۳].
در پرتو چنین معرفتی، انسان همواره با خدا و پیامبر (ص) و امام عصر (ع) پیوندی استوار دارد و چون به ریسمان هدایت (حبل الله) چنگ زده، پیوسته از خدا میخواهد که این ارتباط را ناگسستنی گرداند، آنگونه که حضرت صادق (ع) به زراره سفارش فرمود: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۲۴].
از میان این سه خواسته معرفتی، تکیه اصلی انسانمنتظر بر معرفتحجت، یعنی امام عصر (ع) است، چون سررشته دیانت و هدایتانسان در دست حجت عصر است و دو معرفت پیشین نیز در معرفتحجت تکمیل میشود، زیرا امامت نماد کامل توحید و نبوت است و دستیابی به معرفت تمام و کامل توحیدی، تنها از مجرای معرفت پیشوای معصوم (ع) شدنی است. هنگامی که از امام حسین (ع) درباره خداشناسی پرسیده شد: « فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟» آن حضرت در پاسخ چنین فرمود: « مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ»[۲۵]؛ معرفت خدا همان شناخت اهل هر زمان به امامی است که خدای سبحان اطاعتش را بر همگان واجب شمرده است»[۲۶].
آیتالله سید علی حسینی میلانی، در مقاله «وظایف امت در برابر امام» در اینباره گفته است:
«معرفت نسبت به امام مهمترین وظیفه مأموم نسبت به امام است. معرفت امام با علم به امام، فرق دارد؛ چون در مقابل علم، جهل است ولی در مقابل معرفت، انکار است. معادل فارسیعلم، دانش است و معادل فارسی معرفت، شناخت. پس معرفت اخص از علم است. مرتبه معرفت از علم بالاتر است؛ چون معرفت در جایی است که تأمل و تدبر در آنجا وجود دارد؛ ولی علم، حضور صورت شیء نزد ذهن است؛ لذا نسبت به خداوند میگوییم عَلِمَ اللَّهِ و نمیتوان گفت عَرَفَ اللَّهُ؛ اما نسبت به انسان میگوییم: عَرَفْتُ اللَّه و نمیگوییم: عَلِمْتُ اللَّه؛ چون رسیدن به خداوند، نیاز به تأمل و تفکر دارد[۲۸]. واضح است که تأکید فراوان روایات و کلمات علمای بزرگ ما بر معرفت خداوند، پیامبر و امام، به اندازه توان و استعداد انسان مکلف است؛ لذا مطلب حقی که در قرآن و روایات آمده، اما غیر قابل تحمل است را نمیتوان برای همه گفت؛ اما اگر مطلبی را نتوانستیم تحمل کنیم، نباید انکارش کنیم. تکالیف معرفتی را همانند تکالیف عملی نباید انکار کرد؛ مثل ایستادهنماز خواندن که اگر کسی قدرت ایستادن نداشت، باید نشسته بخواند؛ اما نباید ایستاده بودن را انکار کند»[۲۹].
«طبیعیترین و بدیهیترین انتظاری که از ما متوقع است، این است که شناخت و معرفت خود را به امام عصر (ع) گسترش دهیم. در روایات میخوانیم: "هرکس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، مانند مردمعصر جاهلیت مرده است"[۳۲].
شناخت امام و حجتخداوند سبحان، چنان اهمیت دارد که معصومان (ع) سفارش کردهاند: دست استمداد به سوی پروردگار عالم دراز کنیم و بگوییم:« اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي »[۳۳].
بدین جهت در دعا میخوانیم: "خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، رسولت را نخواهم شناخت. خدایا! رسولت را به من بشناسان، و گرنه حجتت را نخواهم شناخت. خدایا! حجتت را به من بشناسان، و گرنه از دین خود گمراه خواهم شد"»[۳۸].
«یکی از ویژگیهای منتظر، شناخت و معرفت به امام زمان است نه فقط یادگیری نامها و القاب و تاریخ ولادت و غیبت؛ بلکه معرفت داشتن به ویژگیها و ابعاد وجودی حضرت و اندیشیدن در کلمات و اوامرحضرت و تأمل در حکمت نامها و نشانهها و علائم ظهور و شگفتی ولادت و حیات او، همچنین دانستن سبب و حکمتغیبت پر رمز و رازحضرت که به یقین وقتی انسانمعرفت به این موارد پیدا کرد و اهداف و آرمانهای او را فهمید خود را برای عملی کردن اهداف امام زمان آماده میسازد و خشنودی او را به خشنودی خودش ترجیح میدهد و سعی میکند سرباز خوبی برای آن حضرت باشد. از رسول اکرم (ص) حکایت شده: «"مَنْ مَاتَ وَ هُوَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً"»[۳۹]؛ "کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است." (...) از جمله راههای شناختامام زمان عبارتاند از:
توجه به مضامین دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت توصیه شده است نیز ما را به اهمیت مسأله شناختحضرت ولی عصر (ع) راهنمایی میکند. در یکی از دعاهای معروف و معتبری که شیخ صدوق آن را در کتاب کمال الدیننقل کرده است، میخوانیم: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَبِيَّكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَبِيَّكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۴۷]؛ بارالها! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت. بارالها! پیغمبرت رابه من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانی از دینم گمراه میگردم»[۴۸].
«معرفت به حضرت امام مهدی (ع) دانستن نام و نسب حضرت نیست، بلکه تبیین شناخت آن حضرت و جایگاه وجودی ایشان و فایده و اثر محوری او برای همه موجودات-اعم از عرشی و فرشی-است. اثر وجودی حضرت و جایگاه والای ایشان در دو بعد تکوین و تشریع قابل درک است:
مقام تکوینی حضرت امام مهدی (ع)منتظران در مقوله تکوین، باید به عظمت و منزلت حضرت حجّت (ع) پی برده و بدانند که امام معصوم (ع) واسطه فیض الهی و رابط خالق و خلق است؛ یعنی مخلوقات به وسیله ایشان از خوان پربرکت الهی روزی میخورند و زمین به سبب ایشان از بلاهای آسمانی در امان میماند و در پرتو وجود حضرت، خداوند به بندگانش نعمت میدهد.
امام رضا (ع) فرمود: ما حجّتهای خدا بر روی زمین و جانشینان او در میان بندگان خدا و امین رازهای وی هستیم. ما کلمه تقوا و عروة الوثقی هستیم [یعنی ولایت و متابعت ما، حلقه وصل به او است که هرکس در آن چنگ زند، گسست ندارد و او را به بهشت میرساند] ما گواهان خدا و نشانههای هدایت خدا در میان مردم هستیم و به سبب ما خدا آسمانها و زمین را نگاه میدارد و به برکت ما باران را میفرستد و رحمت خود را میگسترد و زمین هرگز از امام قائمی خالی نباشد که ظاهر شود یا پنهان و اگر یک روز زمین خالی از حجّت خدا شود، هر آینه با اهلش به موج درآید؛ چنانکه دریا در طوفان با اهلش به موج میآید[۴۹]
هرگاه مضامین بلند روایت امام رضا (ع) در معرّفی امام زمان (ع) برای منتظران روشن شد، همه برکات آسمان و زمین را از یمن وجود امام دانستند و هدایتهای ظاهری و باطنی خدا را در پرتو امام معصوم (ع) باور کردند به منزلت و جایگاه رفیع امام پی برده، در راه رضایت و خشنودی ایشان با استواری حرکت میکنند و هرچه در این مسیر بیشتر حرکت کرده، بر سرعت و توان خود بیفزایند، زودتر به آرزوی دیرینه خود-که ظهور حضرت امام مهدی (ع) است- خواهند رسید.
دکتر کربن فرانسوی، درباره اینکه امام رابط خالق و مخلوق و واسطه فیض الهی است، میگوید: مذهب تشیّع [به علت وجود مهدی موعود (ع)] تنها مذهبی است که رابطه میان خدا و خلق را برای همیشه نگاه داشته و پیوسته ولایت را زنده و پابرجا میدارد، چون مذهب یهود نبوّت را-که رابطه واقعی میان خدا و عالم انسانی است-در حضرت کلیم (ع) ختم کرده، به همین دلیل به پیامبری حضرت مسیح (ع) و حضرت محمد (ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع میکند. همچنین "نصارا" در حضرت مسیح، یا اهل سنّت-از مسلمانان در حضرت محمد (ص) توقف کرده، با ختم نبوّت در ایشان، دیگر رابطهای میان خالق و خلق نمیدانند و تنها مذهب تشیّع است که با وجود اعتقاد به ختم نبوّت با حضرت محمد (ص) ولایت را-که همان رابطه هدایت و کمال است- همچنان زنده میداند... وجود او (منجی) حقیقتی است زنده که نمیتوان از خرافات شمرد و از فهرست حقایق حذف نمود. به عقیده من همه ادیان حقیقت زندهای را دنبال میکنند و در تلاش برای اثبات اصل وجود آن، مشترکند، ولی مذهب تشیّع به زندگی این حقیقت، لباس دوام و استمرار پوشانیده است...[۵۰]
مقام تشریعی حضرت امام مهدی (ع) در مقوله تشریع، امام والی و سرپرست جامعه اسلامی بوده، دارای برکتهای زیر است:
حافظ کیان شریعت: امام (ع) اگرچه حضور نداشته باشد-برای حفظ کیان و مرزهای شریعت و دین، نقش مهمّی ایفا میکند. پیامبر (ص) فرمود: در هر نسلی از امّت من، عادلی از اهل بیتم وجود دارد که دین را از تحریف و غلوکنندگان و ادعاهای دروغ اهل باطل و تأویل جاهلان پاس میدارد[۵۱]
مایه امید: حضور امام (ع) مایه امیدواری منتظران است و همین در جنبش و حرکت آنان، که همانا مبارزه با ستمگران و طاغوتیان است، نقش محوری ایفا میکند.
عامل وحدت: امام، سبب وحدت و انسجام جامعه اسلامی است، زیرا وقتی مردم به چنین اعتقادی برسند که امامشان زنده است و رفتار و گفتار آنها را زیر نظر دارد، جسارت و شجاعت در قلوبشان زنده شده و مصایب و مشکلات را با اتحاد و همدلی در کنار امام و با روحیه متعالی تحمّل میکنند.
بنابراین، منتظران راستین، نخستین وظیفهای که در برابر امام و مقتدای خویش دارند، معرفت و شناخت حضرت امام مهدی (ع) است؛ معرفتی که با آن منتظر، بتواند حق منتظر را ادا کرده، ابعاد وجودیاش را -اعم از تکوین و تشریع-بازشناسد. در چنین صورتی است که منتظر به مقام و عظمت رهبر و مقتدای خویش پی برده، خود را در سلک یاران و دوستداران حضرت امام مهدی (ع) قرار میدهد».[۵۲].
«نخستین و مهمترین شناسه و نشانه یک انسانمنتظر، معرفتحجت است؛ چنان که در روایات و ادعیه بر شناخت و معرفتحضرت، تأکید خاص شده است. امام صادق (ع) خواندن این دعا در زمان غیبت را سفارش کرد و به زراره فرمود: "اگر آن زمان را درک کردی مدام بخوان: "اَللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْني ... رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني"[۵۳]؛ بارالها! خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو خود را نشناسانی، رسولت را نخواهم شناخت. بارالها! رسولت را به من بشناسان، زیرا اگر رسولت را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. بار خدایا! حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر او را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد. امام باقر (ع) نیز فرموده است: "مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ مَاتَ وَ هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ"[۵۴]؛ کسی که با معرفت امام خویش بمیرد، از دیر یا زود شدن امر ظهور، خسارتی متوجه او نیست؛ چنین کسی همانند آن است که در خیمه و مقر فرماندهیحضرت قائم (ع) همراه ایشان حضور دارد»[۵۵].
«شناختن و شناساندن اماممنتظر (ع) و اهداف ظهور او، جزو اولین و مهمترین الزامات انتظار زمینهساز است؛ زیرا بدون معرفت و شناخت، نه تنها سخن از زمینهسازی، مفهوم نمییابد، بلکه اساساً اندیشهانتظار شکل نمیگیرد.
وقتی انسان به این باور قلبی رسید که امام عصر (ع) قبل از آن که یک رهبر دینی - سیاسی باشد، دارای مقام ولایی در نظام تکوین است، آن گاه خود را ناگزیر و مضطر به امام (ع) میداند. با پیدایش چنین بینشی، عطش درونی او ناچار وی را به سوی امام (ع) میکشاند. برای این که ذهن مردم دچار انحرافسطحینگری در امامشناسی نگردد و با مقیاسهای متعارف در مورد یک رهبرسیاسی و زعیم حکومتی به امام نگاه نکنند، ضرورت نگرش کلامی به این موضوع، امری ضروری است؛ یعنی ابتدا باید توجهات به سمت شئونتکوینی و جایگاه رفیع امام (ع) در عالم هستی، معطوف گردد؛ زیرا شئونتشریعی و زعامت دینی و سیاسیامام (ع)، امری اعتباری و برخاسته از شئونحقیقی ولایی و تکوینیمقام امامت است. با چنین نگاهی، معلوم میشود که امام عصر (ع) قبل از آن که یک رهبر دینی و زعیم سیاسیجامعه باشند، زمامدار عالم تکوین هستند؛ ایشان نه تنها ولینعمت و واسطه فیوضات الهی و برکات زمینی و آسمانی به حساب میآیند، بلکه مایه تداوم حیات و بقای وقتی انسان به این عالم هستند. «الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِيُّ الْمُرْجَى الَّذِي بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ...»[۵۷]؛ آن امامقائم که چشمها در انتظار اوست و امیدها به آمدن او دوخته شده، کسی است که جهان هستی به برکت وجود او، باقی و برقرار مانده است.
با چنین نگاهی، ضرورت "عصمت" به عنوان شرط اصلی جانشینی پیامبر (ص)، آشکار میشود و تفاوت جوهری امامتشیعی با خلافت و سلطنتسنی برای هر انسان منصف و اهل فکری، روشن میگردد. این نوع معرفت، تنها با نگرش کلامیشیعی، به دست میآید. در پرتو چنین معرفتی[۵۸]، انسان همواره رشته ارتباطش را با خدا و پیامبر (ص) و امام عصر (ع) استوار میبیند، چون خود را به ریسمان هدایت (حبل الله) گره زده است. لذا پیوسته از خدا میخواهد که این پیوند را ناگسستنی گرداند و با چنین درخواست و دغدغهای، به انتظار مینشیند»[۵۹].
«نخستین وظیفه منتظرانمهدی (ع)، شناخت او است؛ زیرا شناخت، اساس دستیابی انسانها به سعادت است. از سوی دیگر، شناخت امام و حجت الهی، از شناختخدا جدا نیست؛ چون معرفتحجت و ولیّخدا، در راستای سعادتبشر موضوعیت دارد؛ اما نسبت به معرفتالله- براساس باورها و مبانی اعتقادیشیعه- راهبرد است. گویاترین دلیل در این باره، حدیثنورانیامام حسین (ع) است که فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّ اللَّهَ وَ اللَّهِ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلَّا لِيَعْرِفُوهُ فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! مَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟ قَالَ: مَعْرِفَةُ أَهْلِ كُلِّ زَمَانٍ إِمَامَهُمُ الَّذِي يَجِبُ عَلَيْهِمْ طَاعَتُهُ»[۶۰].
حدیث دیگر از امام باقر (ع) است که فرمود:« لَا يَكُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتَّى يَعْرِفَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْأَئِمَّةَ كُلَّهُمْ وَ إِمَامَ زَمَانِهِ»[۶۱].
در روایت دیگر، امام باقر (ع)، معرفتولی خدا را اساس پرستشخدا دانسته، میفرماید: « بِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ بِنَا عُرِفَ اللَّهُ وَ بِنَا وُحِّدَ اللَّهُ وَ مُحَمَّدٌ (ص) حِجَابُ اللَّهِ»[۶۲].
قرآن کریم، در آیات خودش سلسله مراتب را بسیار صریح بیان میکند و از بیان این مراتب که از بالا به پایین مطرح شده، نشان میدهد که ولیّخدا، در مرتبه پایین از خدا قرار دارد و رابط فیض الهی به مخلوقات است. بنابراین، معرفت و عبادت از طریق جحت الهی معنیدار است. خداوند در قرآن میفرماید: «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند»[۶۳].«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید»[۶۴].
«در روایات، تأکید فراوان دارد که معرفت امام را جدی باید گرفت. در حدیثی است که دعای عرفان را بخوانید: «اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ... اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي» در فراز آخر این دعا، از خداوند میخواهیم که «حجت» خودش را برای ما معرفی کند و بیان میکنیم که اگر چنین نشود، به وادی گمراهیدینی خواهیم غلتید.
در روایات فراوانی آمده است که اگر امام زمان خویش را نشناسیم، همانند مردمدوران جاهلیت از دنیا خواهیم رفت. همه اینها نشان از آن دارد که مسئله ی معرفت و شناخت امام، از اهمیت زیادی برخوردار است[۶۶]. زراره از امام صادق (ع) نقل میکند که آن حضرت فرمودند: «امام خودت را بشناس، زیرا، هرگاه، امام خود را شناختی، تقدم یا تأخر این «امر»، زیانی به تو نرساند». یعنی، چه آنکه دولت حق ازود ظاهر شود و یا دیر، برای تو مساوی خواهد بود و زیانی نکردهای؛ زیرا، زیان، برای کسی است که اماماش را نشناخته است. «اِعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا اَلْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ»[۶۷]. «کسی که بمیرد و امامی نداشته باشد، مانند مردمجاهلیت مرده است و هرکس بمیرد و اماماش را نشناخته باشد، تقدم و تأخر این «امر» حکومتمهدیآل محمد او را زیان ندهد. اگر کسی بمیرد و امام خود را شناخته باشد، مانند کسی است که در خیمهامامقائم همراه او باشد[۶۸].
بر این مطلب، علاوه بر این که دلایل عقلی وجود دارد و در ادعیة مأثوره نیز به ما تعلیم داده شده، در روایات فراوانی هم به آن توصیه شده است. اکنون فقط به ذکر چهار مورد آن بسنده میشود:
امامموسی کاظم (ع) فرمود: « مَنْ شَكَّ فِي أَرْبَعَةٍ فَقَدْ كَفَرَ بِجَمِيعِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدُهَا مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ فِي كُلِّ زَمَانٍ وَ أَوَانٍ بِشَخْصِهِ وَ نَعْتِهِ»[۷۴].اگر کسی در چهار چیز شک کند، نسبت به تمام آنچه از ناحیهخدای متعال صادر شده، کافر شده است. اولین آن معرفت نسبت به امام و خصوصیات اوست.
امام صادق (ع) در خطبهای به خدا عرضه میدارد که اگر خداوند، امام و حجت واجبالاتباع خود را از نظر مردم مخفی کرده، علم به او و آدابش را در قلبمؤمنان تثبیت کرده است: « اللَّهُمَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِأَرْضِكَ مِنْ حُجَّةٍ لَكَ عَلَى خَلْقِكَ يَهْدِيهِمْ إِلَى دِينِكَ وَ يُعَلِّمُهُمْ عِلْمَكَ لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَّتُكَ وَ لَا يَضِلَّ أَتْبَاعُ أَوْلِيَائِكَ بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَهُمْ بِهِ إِمَّا ظَاهِرٍ لَيْسَ بِالْمُطَاعِ أَوْ مُكْتَتِمٍ مُتَرَقِّبٍ إِنْ غَابَ عَنِ النَّاسِ شَخْصُهُ فِي حَالِ هِدَايَتِهِمْ فَإِنَّ عِلْمَهُ وَ آدَابَهُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ مُثْبَتَةٌ فَهُمْ بِهَا عَامِلُونَ»[۷۵].
امام باقر (ع) فرمود: « مَنْ مَاتَ و لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ، فَمِيتَتُهُ مِيتَةُ جَاهِلِيَّةٍ؛ و مَنْ مَاتَ و هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ، لَمْ يَضُرَّهُ تَقَدَّمَ هذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ؛ و مَنْ مَاتَ و هُوَ عَارِفٌ لِإِمَامِهِ، كَانَ كَمَنْ هُوَ مَعَ الْقَائِمِ فِي فُسْطَاطِهِ»[۷۶]؛ اگر کسی بمیرد و امامی نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است و اگر عارف به مقام امام باشد، تقدم یا تأخر این امر به او آسیبی نخواهد زد و کسی که بمیرد در حالی که امام خود را شناخته است، مانند کسی است که در خیمه گاه قائم میباشد.
امام صادق (ع) فرمود: «مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ كَانَ كَمَنْ هُوَ فِي فُسْطَاطِ الْمُنْتَظَرِ»[۷۷]؛ کسی که امام خود را بشناسد، مانند کسی است که در خیمهگاهقائم میباشد[۷۸].
«یاران مهدی (ع)، امام خود را میشناسند و به او اعتقاد دارند: « اَلْقَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ »[۸۸]اعتقادی که در ژرفای وجود شان ریشه دوانده و سراسر جان شان را فرا گرفته است. این معرفت، شناخت شناسنامهای و دانستن نام و نشان او، و دانستن اسم پدر و مادر و محل تولد او نیست؛ بلکه معرفت به "حقولایت" است؛ یعنی، فهم این حقیقت که او از من، به من نزدیکتر و سزاوارتر است و از مادر به من مهربانتر؛ چرا که عشقمادر، و حتی عشق من به خودم، غریزی است؛ اما عشق او، الهی و آسمانی است. او به سه دلیل، مرا برای خودم میخواهد:
به جهت آگاهیاش به تمام هستی و استعدادها و توانمندیهای من؛
آزادی او از بند هوی و هوسها و زندان خود خواهیها و خودبینیها و...؛
و قرب و اتصالی که به منبع لایزال رحمت و لطف هستی دارد. او میخواهد سرشارم کند، تا آلودگیهای نشسته بر بال روحم را بزداید و لطافت و سفیدی پرهای آن را دوباره به آن بازگرداند و بر دستهای مهربانش نشانده، به اوج آسمانها و کنگرهعرش الهی پرواز دهد.
«از وظایفی که در هر زمان - به ویژه در عصرغیبت- برای پیروان آموزههای اسلامی مورد تأکید و سفارش واقع شده، تحصیل شناخت و معرفتامام آن زمان است. امام صادق (ع) خطاب به فضیل فرمود: "«" اِعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا اَلْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ "»[۹۰]. بیگمان شناختامام از شناختخداوند متعال جدا نیست؛ بلکه یکی از ابعاد آن است؛ چنان که در دعای شریف معرفت، به خداوند متعال عرض میکنیم: «" اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَك اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي "»؛[۹۱]. امیرمؤمنان علی (ع) در این باره فرمود:«" وَ إِنَّمَا اَلْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اَللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لاَ يَدْخُلُ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لاَ يَدْخُلُ اَلنَّارَ إِلاَّ مَنْ أَنْكَرَهُمْ... "»[۹۲]. از روایاتمعصومان (ع) به روشنی استفاده میشود که همه فضیلتها و ارزشها در بندگیخدای متعال، به داشتن معرفتامام (ع)و ملتزم شدن به آن، برمیگردد؛ به طوری که اگر کسی این اکسیر گرانقدر را در اختیار داشته باشد، از نگاه آنچه مطلوب خداوند متعال است، هیچ کمبودی ندارد. اما این که چگونه میتوان به این شناخت رسید؟ به نظر میرسد هر حقیقت و واقعیتی - خواه وجود عینی خارجی داشته باشد یا از امور عقلی باشد از راه شناخت مناسب خود، مانند حس و تجربه و فطرت و عقل و خواب و وحی قابل شناخت میباشد. بدیهی است این نظر به این معنا نیست که بگوییم همه اشیا و حقایق، از این راه شناخته شدهاند؛ بلکه مقصود، این است که معرفت هر یک از اشیا و حقایق، از یک یا بیشتر از این راه ها امکان دارد؛ برای مثال از راه وحی، هر چیزی که خدااراده شناساندن آن را به وسیله وحیاراده فرموده باشد، شناخته میشود. امروزه با توجه به انبوه روایات معتبر، راه شناختامام زمان باز است. امام علی بن موسی الرضا (ع)، فرمود: "... امام، امانتدار الهی میان خلقش، و حجت او بر بندگانش، و خليفه او در سرزمین هایش، و دعوت کننده به سوی خدا و دفاع کننده از حقوقواجب او بربندگان است. امام، پاک شده از گناه و برکنار گشته از عیبها است که همه علم، به او اختصاص دارد و به حلم شناخته میشود. امام، نظام دهنده به دین و باعث سربلندی مسلمانان و خشممنافقان و از میان رفتن کافران است. امام، یگانه روزگار خویش است. هیچ کس در مقام، به منزلت او نزدیک نمیشود و هیچ عالمی با او برابری نمیکند و برای او جایگزین پیدا نمیشود و شبیه و مانند ندارد. همه فضيلتها مخصوص او است، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد؛ بلکه این، امتیازی است از طرف فضل کننده بسیار بخشنده، برای امام... .[۹۳] از گفتار بالا و ادامه روایت به دست میآید:
ارزش امامت، بیشتر و شأن آن، والاتر و جایگاهش بلندتر و درون آن، ژرف تر از آن است که اندیشه انسانها -آنگونه که شایسته است- به آن راه یابد و بشر بتواند با عقل و درک خویش، امام را برگزیند.
امام، بسان خورشیدی است که با نور خود، جهان را روشن میسازد و کسی را به بلندای آن دسترسی نیست. امام، آب گوارایی است که تشنگان هدایت را سیراب میسازد. امام و دلالت کننده به هدایت و رهاننده از گمراهی است. امام، چونان آتشی بر بلندی است که هم، راه را به راهروان مینمایاند و هم به کسانی که از او گرمی بخواهند، گرما میبخشد و هر کس از او جدا شود، نابود میگردد.
امام، یگانه عصر خویش است؛ در دانش و فضیلتهای انسانی نظیر و مانند ندارد. او فضیلت و دانش را از کسی نیاموخته است؛ بلکه خداوند بخشنده، به او ارزانی کرده است. به راستی اگر فقط همین چند ویژگی را که اینجا بیان شد، خوب متوجه شویم، قدم بلندی در راه شناخت امام برداشتهایم. آنگاه، در پس شناخت است که نوبت اطاعت و فرمانبرداری فرا میرسد.[۹۴]»[۹۵]
«یکی از ویژگیهای مهم زمینهسازان ظهور، شناختحضرت مهدی (ع) است. البته شناخت امام در هر زمان بر پیروان، لازم و ضروری است؛ ولی آنچه شناختامام دوازدهم را از اهمیتی دو چندان برخوردار میسازد، شرایط ویژه او (مثل ولادت پنهان، زندگی پنهانی، امتحانات سخت و دشوار، و…) است. امام خویش را به بهترین وجه میشناسند و این شناخت آگاهانه در تمام وجودشان رسوخ کرده است. بنابراین زمینهسازی برای ظهور آن حضرت، بدون شناخت آن بزرگوار امکانپذیر نخواهد بود. در روایات آمده است: «"… مَنْ مَاتَ وَلَمْ یَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَهً جَاهِلیهً"»[۹۶]؛ هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلی خواهد مرد. امام صادق (ع) فرمود: «"…اِعرِفْ اِمامَکَ فَاِذا عَرَفْتَهُ لَمْ یَضُرکَ؛ تَقَدمَ هَذا الامرُ اَمْ تَأَخرَ… فَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ کانَ کَمَنْ هُوَ فِی فُسْطاطِ القائِمِ"»[۹۷]؛ امام زمان خویش را بشناس، پس وقتی او را شناختی، پیش افتادن و یا تأخیر این امر (ظهور)، آسیبی به تو نمیرساند… پس هر آن کس که امام خویش را بشناسد، مانند کسی است که در خیمهقائم (ع) باشد. حضرت مهدی (ع) هر چند در پس پرده غیبت است؛ ولی هرگز جمال وجودش برای انسانهای مهدیباور و مهدییاور پنهان نبوده است. اگر معرفت به آن حضرت نباشد، دیدن ظاهری ایشان نیز سودی در بر نخواهد داشت؛ چنان که کسانی بودند که همواره جمال دلنشین پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) را زیارت میکردند، ولی بهره معرفتی چندانی از آن اسوههای آفرینش نمیبردند. امام صادق (ع) فرمود: «"… وَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ ثُم ماتَ قَبْلَ اَنْ یَقُوْمَ صاحِبُ هَذا الاَمرِ کانَ بِمَنزِلَهِ مَنْ کانَ قاعِداً فِی عَسْکَرِهِ لا بَل بِمَنزِلَهِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوائِهِ"»[۹۸]؛ هر آن کس که امامش را نشناسد و پیش از قیامصاحب این امر از دنیا برود، بسان کسی است که در سپاه آن حضرتخدمت گزاری خواهد کرد؛ نه بلکه مانند کسی است که زیر پرچم آن حضرت است. امام صادق (ع) با تأکید، شیعیان را به شناخت خداوند، پیامبر و حجتهای الهی فرا خوانده، از جمله در دوران غیبتخواندن دعای زیرا را سفارش فرموده است: "اَللهُم عَرفْنی نَفْسَکَ فَاِنکَ اِنْ لَم تُعَرفْنی نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ نَبِیکَ، اَللهُم عَرفْنی رَسُولَکَ فَاِنکَ اِنْ لَمْ تُعَرفْنی رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجتَکَ، اَللهُم عَرفْنی حُجتَکَ فَاِنکَ اِنْ لَمْ تُعَرفْنی حُجتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینی"[۹۹]؛ خدایا! خود را به من بشناسان. پس همانا اگر خود را به من نشناسانی پیامبرت را نمیشناسم. پروردگارا! فرستاده ات را به من بشناسان پس به درستی که اگر پیامبرت را به من نشاسانی حجتت را نمیشناسم. خداوندا! حجت خود را به من بشناسان، پس اگر حجت خود را به من نشناسانی از دینم گمراه شدهام»[۱۰۰].[۱۰۱]
«اگرچه شناخت امام در هر زمان بر پیروان لازم و ضروری است، ولی آنچه که شناخترهبر آخرین را از اهمیتی دوچندان برخوردار میسازد، شرایط ویژه او است. ولادت پنهان، زیست پنهان، امتحانات سخت و دشوار، برخی از این ویژگیهاست. یاران امام مهدی (ع) امام خویش را به بهترین وجه میشناسند و این شناخت آگاهانه در تمامی وجودشان رسوخ کرده است؛ بنابراین یار او شدن بدون شناخت آن بزرگوار امکانپذیر نخواهد بود.
در روایات فراوانی بیان شده است: "هر که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلی خواهد مرد"[۱۰۲]؛ همچنین امام صادق (ع) فرمود: "امام خویش را بشناس، پس وقتی او را شناختی پیش افتادن و یا تاخیر این امر ظهور آسیبی به تو نخواهد رساند... پس هر آنکس که امام خویش را شناخت، مانند کسی است که در خیمهقائم (ع) باشد"[۱۰۳]؛ اگرچه حضرتش در پس پرده غیبت است، ولی هرگز جمال وجودش برای انسانهای مهدیصفت پنهان نبوده است.
اگر معرفت به آن حضرت نباشد دیدن ظاهری ایشان نیز سودی دربر نخواهد داشت. کم نبودند کسانی که همواره جمال دلنشین پیامبر اکرم و ائمه اطهار را زیارت میکردند، ولی بهره معرفتی چندانی از آن اسوههای آفرینش نبردند.
امام صادق (ع) در کمال تاکید، شیعیان را به شناخت خداوند، پیامبر و حجتهای الهی فراخوانده، از جمله دعاهای دوران غیبت را اینگونه توصیه فرموده است: « اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۱۰۵]؛ این دعا علاوه بر امام صادق (ع) از نواب اربعه نیز نقل شده که احتمال دارد ایشان از خود حضرت مهدی (ع) نقل کرده باشند[۱۰۶]»[۱۰۷].
مرگ جاهلی یعنی: مردن بدون شناخت خدا و رسول خدا (ص) و کسی که به معرفت امام زمان خود نائل نشده، در واقع از گمراهی زمان جاهلیت که خدا و پیغمبر را نمیشناختند، خارج نشده است.
بنابراین، معرفت خدا و رسول، اگر به معرفت امام زمان (ع) منتهی نشود، به حال انسان فایدهای نخواهد داشت و او را دیندار نمیکند.
درباره عبارت بالا، شخصی از امام صادق (ع) پرسید: منظور از جاهلیت، جهل مطلق و نسبت به همه چیز است یا فقط نشناختن امام است؟ [۱۰۸] حضرت در پاسخ فرمود: "جاهلیه کفر و نفاق و ضلال"[۱۰۹] "منظور جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی است". یعنی نتیجه عدم معرفت نسبت به امام زمان (ع)، کفر، نفاق و گمراهی است. عدم معرفت ممکن است در اثر عدم معرفی خداوند امام زمان (ع) را- بدون کوتاهی کردن خود شخص- باشد که این حالت "ضلال" نامیده میشود و مرادف با "استضعاف" است. در این حالت، شخص مقصر نیست، ولی به هر حال از هدایت الهی و دینداری محروم گشته است. حالت کفر و نفاق مربوط به شخصی است که برایش معرفی الهی صورت گرفته، ولی او در پذیرفتن و زیر بار آن رفتن کوتاهی کرده است. این دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به روشنی آشکار میکند که کفر نامیده میشود، و یا مخفی میدارد که "نفاق" است. در هر سه مورد سرانجام شخص از مسیر بندگی خداوند دور افتاده و بدفرجام خواهد شد. و اگر بخواهیم باوری به حقیقت نزدیکتر به دست دهیم باید بگوییم آنکس که در حیات خود امامش را نشناسد به راستی زندگیاش کم از مرگ جاهلی نیست»[۱۱۰].
قرآن کریم میفرماید: ﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۱۱۳]. در این آیه شریفه از حکمت به عنوان "خیر کثیر" یاد شده است که جز خردمندان اهمیت و عظمت آن را درک نمیکنند. امام صادق (ع) در این باره میفرماید: "مراد پیرویخداوند و شناخت امام است"[۱۱۴]»[۱۱۵]
«از وظایف مهّم شیعه تلاش در جهت شناخت امام زمان (ع) است. کسی که امام عصر خود را بشناسد به توفیق بزرگی بار یافته است؛ زیرا با وجود این معرفت، در اوج بحرانهای فکری و اعتقادیجامعه که بسیاری از مردم را به گمراهی میکشانند منحرف نخواهد شد. امام صادق (ع) فرمود: امام خود را بشناس! وقتی او را شناختی، دیر و زودِ ظهور، آسیبی به تو نخواهد رساند[۱۲۱]. و در روایت دیگری فرمود: کسی که این امر را بشناسد و قبل از قیام قائم بمیرد مانند کسی که با او کشته شود به پاداش میرسد[۱۲۲]. منتظرانآگاه، شقایقهای عصر غیبتاند که در گرمای گدازنده فراق، رنگین شدهاند و برای همین است که اجر شهیدی را دارند که در رکاب مولای خود جان میسپارند. اثر دیگر این شناخت رهایی از مرگ جاهلیت است.
«از حدیثهای فراوانی استفاده میشود آنان که منتظر ظهوردولت آل محمد (ص) هستند و آرزو دارند که حضرت مهدی (ع) هر چه زودتر قیام کند و حکومت جهانی اسلامیاش را تشکیل دهد، لازم است که امام زمان خود را به خوبی بشناسند، تا فریبمدعیان مهدویت را که در طول تاریخغیبت نیز فراوان بودهاند - نخورند - . و به همین سبب است که میبینیم روایات فراوانی از ناحیهمعصومان (ع) وارد شده که نام و کنیهامام عصر (ع) چیست؟ فرزند کیست؟ از نظر جسمی چه خصوصیاتی دارد؟ اصحابش دارای چه صفاتی هستند؟ از کجا ظهور میکند؟ پیش از ظهورش چه حوادثی اتفاق میافتد؟ اگر ظهور کند چه کارهایی انجام میدهد؟ از نظر اقتصادی، جامعه به چه مرحلهای میرسد؟ علم و صنعت به چه مرتبهای از کمال میرسد؟ فکر و اندیشهمردم به چه درجهای ارتقاع مییابد؟ چه امدادهای غیبی به کمک آن حضرت میآیند؟ و دهها پرسش نظیر اینها برای آن است که منتظران واقعی آن حضرت با بصیرت و آگاهی کامل او را بشناسد و در برابر کسانی که با هوسهای نفسانی و یا به تحریکهای اجانب و دشمنان اسلام، ادعای مهدویت میکنند، بایستند و چهره منافقانه آنان را آشکار نمایند، تا آنها نتوانند از جهل و بیخبری جامعه استفاده کنند و به اهداف پلید و شیطانی خود نایل آیند. اگر چه درباره لزومشناخت آن حضرتروایات زیادی وارد شده، ولی در اینجا برای نمونه به چهار روایت اشاره میشود:
فضیل بن یسار میگوید: از امام صادق (ع) درباره این آیه پرسیدم. حضرت فرمود: امام خود را بشناس؛ زیرا اگر امام بشناسی، تأخیر و تقدیم این امر (ظهور حضرت مهدی (ع))، به تو زیان نمیرساند، هر کس امام خود را بشناسد و پیش از ظهورصاحب الامر از دنیا برود، همانند کسی است که در لشکرگاه آن حضرت بوده بلکه بالاتر، مانند کسی است که در زیر پرچم آن حضرت نشسته باشد و در برخی روایات دارد که چنین فردی همانند کسی است که در رکاب رسول خدا به شهادت رسیده باشد"[۱۲۷]. آنچه که در این روایت بر آن تأکید زیادی شده مسأله شناخت امام عصر (ع) است؛ هر چه معرفتانسان بیشتر شود تکالیف و وظایف خود را بهتر درک میکند و به آنها عمل میکند. مسأله مهم، عمل به وظیفه و تکلیف است، و این فرقی نمیکند که ظهور آن حضرت، زود انجام شود یا دیر. اگر انسانشناخت صحیحی نسبت به امام (ع) پیدا کند از نظر پاداش و اجر اخروی، همانند کسی است که در رکاب آن حضرت آمده اطاعت از دستورهای او است.
فضیل میگوید: از حضرتامام محمد باقر (ع) شنیدم که میفرمود: هر کس بمیرد و امام و رهبری نداشته باشد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است، و هر کس بمیرد و امامش را شناخته باشد، تقدیم و تأخیر ظهور زیانی به وی نمیرساند - سپس برای تأکید نسبت به شناخت امام ادامه میدهد - و هر کس بمیرد و امام عصر (ع) خود را شناخته باشد، همانند کسی است که در خیمه آن حضرت در حضورش باشد"[۱۲۸].
نیز امام صادق (ع) فرموده: هرکس شبی را صبح کند در حالی که امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت میمیرد[۱۳۸]. البته آنچه در معرفت امامواجب است، دو امر است: یکی شناختن شخص امام به اسم و نسب، دوم شناخت شخصیت امام با صفات و خصوصیات او که به وسیله آنها از دیگران امتیاز مییابد[۱۳۹].
از اینکه پیامبر گرامی (ص) با اضافه کردن کلمه میتة به کلمه جاهلیة، مرگ بدون شناخت امام را مرگ جاهلی توصیف نموده؛ معلوم میشود که این امام یک شخص عادی نبوده، بلکه مانند پیامبر از عالیترین درجه علمی و عملی برخوردار، و رابط میان خلق و خالق است که نشناختن او همچون نشناختن پیامبر، موجب گمراهی خواهد شد»[۱۴۶].
جمعی از اصحابسیر و سلوک و رهروان طریق عرفان، با طرح موضوع خلیقة الله و انسان کامل و... تنها به جنبه فراطبیعی آن وجود مقدس توجه کرده و از سایر جنبهها غلفت ورزیدهاند.
و در روایت دیگری که مرحوم کلینی به سند صحیح از فضیل بن یسارنقل میکند آمده است که:"شنیدم حضرت اباجعفر (امام محمد باقر)(ع)، میفرمود: هر کس در حالی که امامی نداشته باشد بمیرد مردنش مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد پیش افتادن و یا تاخیر این امر (دولتآل محمد (ع)) او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته همچون کسی است که در خیمهقائم (ع)، با آن حضرت باشد"[۱۴۸].
توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تاکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع ناخت حجت خدا رهنمون میسازد، چنانکه در یکی از دعاهای معروف و معتبری که شیخ صدوق آن را در کتاب "کمال الدین " نقل کرده، میخوانیم: « اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَبِيَّكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَبِيَّكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي اللَّهُمَّ لَا تُمِتْنِي مِيتَةً جَاهِلِيَّةً وَ لَا تُزِغْ قَلْبِي بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنِي»[۱۴۹].
مؤلف کتاب ارزشمند "مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم" مراد و مقصود از "معرفت امام" را، که در روایتهای یادشده بر آنها تاکید شده بود، چنین توضیح میدهند: "بدون تردید مقصود از شناختی که امامان ما، که درودها و سلامهای خداوند برایشان باد، تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرمودهاند، این است که ما آن حضرت را آنچنانکه هست بشناسیم. به گونهای که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهههای ملحدان و مایه نجاتمان از اعمالگمراه کنندهمدعیان دروغین باشد، و این چنین شناختی جز به دو امر حاصل نمیگردد: اول، شناختن شخص امام (ع)، به نام و نسب، و دوم، شناخت صفات و ویژگیهای او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است"[۱۵۰]. البته امر دومی که در کلام یادشده بدان اشاره شده، در عصر ما از اهمیت بیشتری برخوردار بوده و در واقع این نوع شناخت است که میتواند در زندگی فردی و اجتماعیمنتظران منشااثر و تحول باشد؛ زیرا گر کسی بحقیقت به صفات و ویژگیهای امام عصر (ع) و نقش و جایگاه آن حضرت در عالم هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او واقف شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمیشود.
نکته مهمی که در اینجا باید در نظر داشت این است که شناخت و معرفتحقیقی نسبت به حجت خدا جز با عنایتحضرت حق حاصل نمیشود و همچنانکه، در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد باید از درگاه الهیتوفیقشناخت حجتش را درخواست کرد، تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یافت. این موضوع را از روایتی که مرحوم کلینی به سند خود از محمد بن حکیمنقل کرده نیز میتوان استفاده کرد، در این روایت آمده است:"از ابی عبدالله (امامجعفر صادق)(ع)، پرسیدم: معرفت ساخته کیست؟ فرمود: از ساختههای خداوند است و برای بندگان نقشی در حصول معرفت نیست"
«حفظ و گسترش مهدویتگرایی هم از حیث اعتقادی و هم از حیث عملی در عصر قبل از ظهور بسیار ضروری است؛ چراکه مردمی که دارای اعتقاد و شناخت صحیح باشند، حق را از باطل تشخیص میدهند و دچار تردید نمیگردند و در عصر ظهور به تصدیق و تأیید امام خود مبادرت میورزند و یاریاش مینمایند. امروزه اکثر مردمجامعه به مسئله مهدویت بسیار سطحی و عامیانه مینگرند و کمتر به مقولههای معرفتی و تعهدآور توجه میکنند. برگزاری جشنهای نیمه شعبان شاهدی بر این مدعاست؛ جشنهایی که مردم تزیین معابر و مداحیها را بر گوش دادن به سخنرانیها و دریافت پیامهای مهدویت و انتظار ترجیح میدهند. البته این جشنهای ظاهری بسیار خوب است، ولی باید در کنار آن از نورمعرفتصاحب آن نیز بهرهمند گردند. به کسب معرفت و درک صحیح از پیشوای خود پردازند. رسول گرامی اسلام (ص) فرمودهاند: آن کس که امام زمانش را نشناخته بمیرد به مرگ جاهلی مرده است[۱۷۰]؛ بدون تردید، مقصود از شناختی که پیامبر تحصیل آن را برای هرکس واجب دانسته، شناخت سطحی و دانستن نام و نشان و نسبامام نیست، بلکه منظور معرفت به حقولایت امام در تمامی شئون اعم از ولایت تکوینی، معنوی، تشریعی و مقام خلیفة اللهی و ولایت مطلقهالهی، رهبری سیاسی، صدور حکم، قضاوت و مرجعیت علمی و دینی و در نهایت، شناختسیره و صفات حضرت و جایگاه بلند ایشان در مجموعه هستی و در نتیجه، پیروی از اعمال ایشان است. امام باقر (ع) در این باره فرمودهاند: اگر شخصی شبها به عبادت برخیزد و روزهایش را روزه بدارد و تمام مالش را صدقه دهد و همه سالهای عمرش حج خانه کعبه را انجام دهد، ولی ولایتولیّخدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او انجام پذیرد، حقثواب در نزد خداوند بر او نیست و او از اهل ایمان نبوده است[۱۷۱]. این همان معرفتی است که انسانها را تشنه و مشتاق ظهور امام میگرداند، چنان که با همه وجود نیاز به امام را درمییابند و به دنبال این درک در برابر شبهه افکنیهای ملحدان و اعمال ضدارزشی مقاومت میکنند. ناگفته نماند که از دلایلغیبتحضرت، عدم معرفتمردم به ایشان شمرده شده است؛ چراکه چون مردم در زمان حضور امامقدر ایشان را نشناختند و از هدایتهای ایشان بهره نبردند، خداوندآخرین حجت خویش را پنهان کرد. پس همان طور که عدم معرفت سبب غیبت امام گردید، کسب معرفت صحیح و عمل صالح نیز به یقین ظهورآفرین خواهد بود[۱۷۲]. خداوند سبحان زمانی منجی موعود را به جامعه بشری عرضه خواهد کرد که دلهای منتظران لب ریز از تقاضای واقعی باشد. حضرت در توقیعی خطاب به شیخ مفید چنین بیان داشتهاند: اگر شیعیان ما -که خدایشان بر انجام طاعات موفق بدارد- در وفا کردن به عهد ما هم دل و یک نوا بودند، در یمن لقای ما دچار تأخیر نمیشدند و سعادتدیدار توأم با معرفت ما به سویشان میشتافت؛ ما را از ایشان چیزی جز آن چه از ایشان به ما میرسد و آن را نمیپسندیم، جدا نکرده است[۱۷۳][۱۷۴].
سرکار خانم مهناز فرحمند، در مقاله «جامعه منتظر ظهور از منظر دعای عصر غیبت» در اینباره گفته است:
«« اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۱۷۵]. یکی از ویژگی منتظران آن حضرت که در این قسمت از فراز دعا به آن اشاره شده، درخواست معرفت به ایشان است که اساسیترین راه، همان دعا و تضرع در برابر خداوند است و باید از او طلب دستگیری و نجات کرد. این مطلب بسیار مهمی است؛ زیرا اگر کسی ذرهای به خود یا دیگرانی که مثل او هستند، متکی باشد؛ این اعتماد و اتکال بر غیر خدا باعث لغزش و سقوط او در وادی هلاکت و بیدینی میشود. چنان که امام صادق (ع) در حدیثی خطاب به معاویه بن وهب درباره امام زمان (ع) فرموده است: «إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَ الْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّةِ... وَ بَعْدَهُ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ الَّذِي بِهِ يَأْتَمُّ بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ وَ اسْمِهِ فِي حَالِ الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ»[۱۷۶]»[۱۷۷].
امام محمد باقر (ع) درباره شناخت امام زمان چنین میفرماید: "هر کس در حالی که امامی نداشته باشد بمیرد، مردنش مردن جاهلیت است و هر آنکه در حال شناختن امامش بمیرد، مقدم شدن و یا به تأخیر افتادن این امر به او زیان نرساند و هر کس بمیرد درحالی که امامش را شناخته، همچون کسی است که همراه قائم در خیمه او باشد"[۱۸۰]. همچنین میفرمایند: "بندهای مؤمن نیست، تا اینکه خدا و پیامبرش و همه ائمه و امام زمان خود را بشناسد و به سوی او بازگردد و تسلیم او باشد"[۱۸۱].
توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته نیز ما را به اهمیت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون میسازد. چنانکه در یکی از دعاهای معتبر چنین میخوانیم: "خدایا خودت را به من بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. خدایا پیامبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی حجت تو را نخواهم شناخت. خدایا حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی از دینم گمراه میشوم. خدایا مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را پس از آنکه هدایتم کردی، منحرف مگردان"[۱۸۲].
«قرآن کریم درباره تفاوت معرفت و عدم معرفت میفرماید: ﴿هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ...﴾[۱۸۵]. در روایات نیز میزانمعرفتانسان، شاخصه ارزشگذاری او محسوب شده است.
تقویت دانشمهدوی در خانواده با آبیاری نهال امید صورت میگیرد؛ چنان که در روایت است: "اگر امید نبود، هیچ مادری نوزاد خود را شیر نمیداد و هیچ باغبانی، نهالی بر زمین نمیکاشت"[۱۸۸].
«در اهمیت شناخت امام زمان (ع) روایات زیادی نقل شدهاند. در اینجا ابتدا به دعایی که از ناحیه مقدسهامام عصر (ع) تعلیم شده اشاره میکنیم: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۲۰۲]؛ "پروردگارا، حجتت را به من بشناسان؛ زیرا اگر حجتت را به من نشناسانی، از دین و آیینم گمراه خواهم شد". درخواست معرفت در این دعا پرده از راز مهم معرفت برمیدارد و اینکه وظیفه اصلی شیعیانشناخت و درکحجتحیخداوند تعالی است، به عبارت دیگر "معرفت امام عصر (ع)" در هر زمان، در سرلوحه وظایف قرار دارد و وظایف دیگر را برای ما روشن میکند. هر کس توفیقشناخت امام را دریافت، غیبت و ظهور - از این جهت - برایش یکسان است. برای چنین فردی تنها عمل به تکلیف اهمیت خواهد داشت. او همیشه خود را در محضر امامش میبیند و غیبت امام برای او مانع از انجام وظایف نیست. رسول خدا (ص) در مورد شناخت امام زمان (ع) فرمودند: «مَنْ مَاتَ وَ لَا يَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»[۲۰۳]؛ "هر که بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است".
از این روایتشریف میتوان فهمید که به چه میزانمعرفت امام زمان (ع) مهم و ضروری است، هرچند که درجات معرفت با هم یکی نیستند چنانکه در حدیث شریف میخوانیم:«الْمَعْرُوفُ بِقَدْرِ الْمَعْرِفَةِ»[۲۰۴]؛ "معروف، به اندازه شناخت و معرفت فرد است". درباره شناختحجتحیخداوندروایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است، ایشان در پاسخ فضیل بن یسار که درباره مفهوم آیه: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۲۰۵] پرسیده بود، فرمودند: «يَا فُضَيْلُ اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ إِمَامَكَ لَمْ يَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ يَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِي عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِهِ»[۲۰۶]؛ای فضیل! امام خود را بشناس که هرگاه امام خود را شناختی، مقدم و مؤخر شدن این امر ظهورحضرت ولی عصر (ع) به تو زیانی نمیرساند؛ و کسی که امامش را بشناسد و پیش از قیامصاحبالامر بمیرد، همتای کسی است که در لشکرگاه آن حضرت نشسته باشد، نه، بلکه همتای کسی است که در زیر پرچمش نشسته باشد"»[۲۰۷].
توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع شناخت حجت خدا رهنمون میسازد، چنانکه در یکی از دعاهای معروف و معتبری که شیخ صدوق آن را در کتاب "کمال الدین" نقل کرده، میخوانیم: "بارالها! خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت، بارالها! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی از دینم گمراه میگردم، خداوندا! مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را از (حق) پس از آنکه هدایتم فرمودی منحرف مگردان"[۲۱۰]»[۲۱۱].
↑کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۳۷: «خداوندا، خودت را به من بشناسان. پس به درستی که تو اگر خودت را به من نشناسانی، پیغمبر تو را نشناسم. خداوندا، رسول خود را به من بشناسان، پس به درستی که تو اگر رسول خود را به من نشناسانی، حجّت تو را نشناسم. خداوندا، حجّت خود را به من بشناسان، پس به درستی که تو اگر حجّت خود را به من نشناسانی، از دین خویش گمراه میشوم».
↑الکافی، ج ۱، ص ۳۳۷؛ الغیبه، نعمانی، ص ۱۶۶. (بار خدایا! خودت، خودت را بر من بشناسان که اگر خودت را برایم نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت! خدایا! پیامبرت را بر من بشناسان، وگرنه حجتت را نخواهم شناخت! خدایا! حجتت را بر من بشناسان که اگر حجتت را بر من نشناسانی، دینم را رها میکنم و گمراه خواهم شد!).
↑«ای مردم! خداوندبندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند، زمانی که او را شناختند، او را پرستش کنند و هنگامی که او را پرستش کردند، با عبادت و پرستش او از بندگی غیر او بینیاز گردند. مردی عرض کرد:ای پسر پیامبر! پدر و مادرم فدای شما باد، معرفت خداوند چیست؟ فرمود: شناخت اهل هر زمانی نسبت به امامشان، امامی که طاعت او بر آنان واجب است.» بحارالانوار، ج ۵، ص ۳۱۲ و کنز الفوائد، کراجکی، ص ۱۵۱.
↑«هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است» بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۶۸ و ج ۳۲، ص ۳۲۱ و ینابیع الموده، القندوزی، ج ۳، ص ۳۷۲.
↑مراد از معرفت مورد نظر، درجه ادنی و حداقل آن است، چنانکه در کلام امام صادق (ع) قبلاً اشاره شد. اما معرفت حقیقت مقام امام (ع) برای افراد عادی مقدور نیست، چنانکه امام رضا (ع) میفرماید: «فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ ضَلَّتِ الْعُقُولُ وَ تَاهَتِ الْحُلُومُ وَ حَارَتِ الْأَلْبَابُ وَ خَسَأَتِ الْعُيُونُ وَ تَصَاغَرَتِ الْعُظَمَاءُ وَ تَحَيَّرَتِ الْحُكَمَاءُ... عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ» (الکافی، ج ۱، ص۲۰۱).
↑ امام خود را بشناس که اگر امام خود را شناختی، دیر و زود شدن این امر، آسیبی به تو نخواهد رساند؛شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۲.
↑خدایا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیامبرت را نمی شناسم. خدایا! رسول خود را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من | نشناسانی، حجت تو را نمی شناسم. خدایا! حجتت را به من بشناسان که اگر حج خود را به من نشناسانی، از دین خود، گمراه میشوم؛ شیخ کلینی، کافی، ج ۱، ص ۳۴۲.
↑پیشوایان،مدیران الهی بر مردمند و رؤسای بندگان اویند. هیچ کس جز کسی که آنها را بشناسد و آنها نیز او را بشناسند وارد بهشت نخواهد شد و جز کسی که آنها را انکار کند و آنها نیز او را انکار کنند، داخل دوزخ نگردد..؛ نهج البلاغه، ص ۲۱۳، خطبه ۱۵۲.
↑ کاملترین متن امام شناسی، زیارت معتبر و ارزشمندی است که از وجود مقدس امام هادی (ع) و به ما رسیده و نام زیارت «جامعه کبیره» است؛ یعنی بزرگترین و کاملترین زیارتی که با آن، همه معصومان (ع) را با هم زیارت میکنیم. این زیارت مورد توجه و علاقه همه بزرگان و عالمان دین است.
↑بارالها! خود را به من بشناسان که اگر خودت را به من معرفی نکنی پیامبرت را نشناسم. بارالها! پیامبرت را به من معرفی کن که اگر پیامبرت را به من معرفی نکنی حجتت را نشناسم، بارالها حجتت را به من معرفی کن که اگر حجتت را به من معرفی نکنی از دین خود گمراه شوم؛ کافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۳۷؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۳۴۲؛ غیبت نعمانی، ص ۱۶۶.
↑"بارالها! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت، بارالها! پیغمبرت را به من بشناسان که اگر پیغمبرت را به من نشناسانی حجت تو را نخواهم شناخت. بارالها! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجتت را به من،نشناسانی از دینم گمراه میگردم، خداوندا! مرا به مرگ جاهلیت نمیران و دلم را از (حق) پس از آنکه هدایتم فرمودی منحرف مگردان..."؛ الصدوق، ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، پیشین، ج ۲، ص ۵۱۲.
↑الموسوی الاصفهانی، میرزا محمد تقی، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۷.
↑« قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) الْمَعْرِفَةُ مِنْ صُنْعِ مَنْ هِيَ؟ قَالَ: مِنْ صُنْعِ اللَّهِ لَيْسَ لِلْعِبَادِ فِيهَا صُنْعٌ»؛الکلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج ۱، ص ۱۹۴، ح ۱.
↑پروردگارا! خودت را به من بشناسان و معرفتت را به من ارزانی دار، که اگر خودت را به من معرفی نکنی، پیامبرت را نمیشناسم. پروردگارا! معرفترسول خود را به من ببخش، که اگر رسولت را به من معرفی نکنی، حجتت را نمیشناسم. پروردگارا! معرفتحجت خود را به من عطا فرما، که اگر حجتت را به من معرفی نکنی، از دین خود گمراه میشوم؛
کمال الدین، همان، ص ۵۱۲؛ جمال الاسبوع، سید بن طاووس، ص ۳۱۴؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۷.