از وظایف مهم مسلمانان در هر عصر و زمان، محبت و دوستی با اهل بیت پیامبر(ص) در جایگاه دوستانخداوند است[۱]. انسان وقتی به کسی علاقه داشته باشد، یاد و خاطرۀ محبوب همیشه در فکر و ذهنش حضور دارد و این موجب میشود زندگیش رنگ و بوی معشوق بگیرد، اگر محبوب انسان موجودی متعالی و ملکوتی باشد، این الگوپذیری زمینۀ رشد و تعالی او را فراهم میسازد و اگر محبوب و معشوق او موجودی پست و فرومایه باشد، این الگوپذیری موجب سقوط و هلاکت وی خواهد شد. به خاطر اهمیت محبت به اهل بیت(ع) خداوند در قرآن کریم، مزد رسالت پیامبر اکرم(ص) را مودت و دوستیخاندان او قرار داده است و میفرماید: ﴿ قُل لَّا أَسَلُكمُ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فىِ الْقُرْبى﴾[۲].[۳]؛ لذا باید پیمانۀ مودت خویش را از نورموالاتمعصومان(ع) سرشار کرد: «وَ أَنَّ تَمْلَأَ... مودتی، نورالموالاة لِمُحَمَّدٍ وَ آله»[۴]؛ زیرا در سایهسار فرهنگ "موالاتِ" پاکان و پاکیها، همۀ مفاسددنیوی ما در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اصلاح میگردد[۵]: «بِمُوالاتِکُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا و أصْلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا»[۶]. گرچه شیعیان موظف هستند تمام معصومان(ع) را دوست بدارند و به آنها عشق بورزند، اما نسبت به دوستی و محبت به آن حضرت به خصوص تأکید شده است؛ زیرا او صاحب، آقا، سرور و امام زمان ما است و شخصیتی است که همۀ ائمه(ع) دربارۀ او، به عظمت و بزرگی سخنها گفته و تأکیدها کردهاند[۷]. ایمان با محبت و ولایت امام عصر(ع) کامل میشود[۸]. عشق به امام چون رشته محکمی است که به پیوند امت با امام، معنا و عمق میبخشد و این پیوند را از یک پیوند فرمایشی و حزبی خشک خارج میسازد[۹].
واژۀ "موالات" دارای دو مفهوم است. این دو معنا، مانند دو رکن همراه باهم، معنا بخش مادۀ "موالات"اند. واژگان "دوستی" و "پیروی با هم"، "موالات" را در ذهنها به تفسیر و تصویر میکشد. "موالات" به حکم باب "مفاعله" امری است متقابل، یعنی، ما شیعیان، خاندان اهل بیت(ع) را دوست میداریم و از آنان اطاعت میکنیم و آنان نیز ما را دوست داشته و توسلات و تقاضاهای ما را اجابت کرده و ما را شفاعت میکنند[۱۰]. عبارت «مَنْ أَحَبَّکُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ» به دوستیِ همسان اهل بیت(ع) و خداوند متعال، اشاره دارد که موضوع دوستی خدا و اهل بیتِ او، یکی است و نمیتوان به خدا عشق ورزید؛ امّا اهل بیت او را دشمن داشت؛ زیرا محبت به اهل بیت(ع)، تنها یک احساس نیست؛ بلکه برخاسته از نگرش حقیقیانسان به خدا و جهانخلقت است.
دلهای یاران مهدی(ع) سرشار از محبت او است. بر آن لوحها، جز الف قامت او نوشتهای نیست. این شیدایی تا بدان حدّ است که حتّی زین اسب او را، مایۀ برکت میدانند و به آن تبرّک میجویند[۱۲]، به جهت همین عشق آتشین، آنان در آوردگاه رزم، او را مانند نگینی در برمیگیرند و جان خود را سپر بلایش میکنند[۱۳]: «در میدان رزم، گردش میچرخند و با جان خود، از او محافظت میکنند»[۱۴].
سرشتها بر محبت کسی که به آنها نیکی کند و هرکه واسطۀ احسان به آنها باشد، ساخته شده است[۱۵] لذا محبت و انس و ارتباط روحی با امام عصر(ع) لازمۀ طبیعی معرفت به آن حضرت است. ممکن نیست کسی حضرت را به درستی بشناسد، اما محبت وی قلب او را تسخیر ننماید و پیوسته و بیقرار در طلب او برنیاید. امامی که در قلبها و دلهای مردم جا دارد، حکومت او بر پایۀ ایمان، معرفت، عشق و عاطفهاستوار است. مردم از عمق قلب به او عشق میورزند و حکومتش، حکومت بر دلها و جانهاست. این محبوبیت و مقبولیت بینظیر به خاطر آن است که مردم جهان، دولت مهدی(ع) را نماد تحقق آرزوهای خود میدانند و لذا با میل و رغبت به سوی او روی میآورند[۱۶]. محبوبیت مردمی، یکی از ویژگیهای حکومت مهدوی است که در هیچ دولتی، مشابه آن دیده نشده است. بدیهی است نمود این محبت و عشق، بیش از همه در عصر انتظار، زیبنده است[۱۷] و تا زمانی که محبت به امام زمان(ع) در وجود انسان شکل نگرفته و شعله ور نشده باشد، او نمیتواند به وظایفمنتظر واقعی عمل نماید. منتظران واقعی کسانی هستند که وضعیت روحی و عاطفی خود را به گونهای سامان میدهند که با حضرت بقیة الله الاعظم(ع) بیشترین سنخیت را داشته باشند؛ زیرا بدیهی است انتظار، ملازم با سنخیت داشتن با منتظَر است و ایجاد سنخیت با امام زمان(ع) از طریق تقویت ایمان، تثبیت تقوا، تحکیم فضایل اخلاقی و توسعه درجات معنوی حاصل میشود؛ زیرا فقط در صورتی که امیال انسان، مطابق میل امام زمان(ع) باشد، آتش محبت آن امام فرزانه در دلمنتظر زبانه خواهد کشید و دوریاش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت[۱۸].
در برخی از روایات دربارۀ محبت و مودت به امام مهدی(ع) چنین آمده است:
رسول اکرم(ص)، فرمودند: «پدر و مادرم فدایش باد! که او هم نام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نورهایی احاطه دارد»[۱۹].
همچنین فرمودند: «به درستی که اگر من آن روز را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگه میداشتم»[۲۰].[۲۱]
و نیز فرمودند: «هیچ بندهای ایمان واقعی نمیآورد مگر این که در نزد او من از خودش محبوبتر و اهل بیت من و خاندان من از اهل بیت و خاندان او محبوبتر باشند و ذات من از ذات خودش محبوبتر باشد»[۲۲].[۲۳]
با توجه به روایتهای یاد شده، جای تردیدی نیست که محبت اهل بیت(ع) به آخرین حجت الهی در دوران غیبت، کاری بس مهم و ارزشمند است[۲۶] بنابراین هر کس محبت و علاقهاش به امام زمان(ع) بیشتر باشد، ظهور ایشان را بیشتر دوست میدارد و قهراً انتظارش نسبت به قدوم ایشان بیشتر و قویتر خواهد بود[۲۷].
«بدان که در وجوبمحبت تمام ائمه معصومین (ع) تردیدی نیست، و این که دوستی ایشان بخشی از ایمان و شرط قبولی اعمال است. و در این باره اخبارمتواتر میباشد. ولی در اهتمام به محبت مولایمان حضرت حجت (ع) خصوصیتی هست که سبب شده به طور خصوص به آن امر گردد و این از دو جهت است؛
عقل: توضیح این که سرشتها بر محبت کسی که به آنها نیکی کند و هرکه واسطه احسان به آنها باشد، ساخته شده است، از همین روی در حدیث از تفسیرامام (ع) آمده که: خدای تعالی به موسیوحی فرمود که مرا نزد خلقم محبوب کن و خلقم را نزد من محبوب گردان. موسی گفت: ای پروردگار! چگونه این کار را انجام دهم؟ فرمود: به آنان نعمتها و بخششهای مرا یادآوری کن تا مرا دوست بدارند. و در حدیث دیگری که در "دار السلام" به نقل از "قصص الانبیاء" به سند خود، از پیغمبر اکرم (ص) آورده که فرمود: خدای - عزوجل - به داوود (ع) وحی فرمود: مرا دوست بدار و نزد خلقم محبوب ساز. داوود گفت: پروردگارا! من تو را دوست میدارم، اما چگونه تو را نزد خلقتمحبوب گردانم؟ فرمود: نعمتهایم را نزد آنان یاد کن، که هرگاه آنها را نزد ایشان یادآور شدی، مرا دوست خواهند داشت.
«عبارت « مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ » نیز به دوستیِ همسان اهل بیت (ع) و خداوند متعال، اشاره دارد که موضوع دوستیخدا و اهل بیتِ او، یکی است و نمیتوان به خداعشق ورزید؛ امّا اهل بیت او را دشمن داشت. از امیر مؤمنان (ع) روایت شده که فرمود: از پیامبر خدا (ص) شنیدم که میفرماید: "من، سَرور فرزندان آدم هستم و تو -ای علی- و امامان پس از تو، سروران امت من هستید. هر کس ما را دوست بدارد، بیگمان، خدا را دوست داشته است و هر کس ما را دشمن داشته باشد، بیگمان، خدا را دشمن داشته است و هر که یاور ما شد، بیگمان، خدا را یاری کرده است و هر که دشمن ما شد، بیگمان، با خدادشمنی ورزیده است[۳۰].
حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد فاضل لنکرانی، در کتاب «گفتارهای مهدوی» در اینباره گفته است:
«تا زمانی که محبت به امام زمان (ع) در وجود انسان شکل نگرفته و شعله ور نشده باشد، او نمیتواند به وظایفمنتظر واقعی عمل نماید. بله محبت به امام زمان (ع) وظیفهای است که پیامبر اکرم (ص) به دستورخدا از ما خواسته است. آنجا که در قرآن کریم میفرماید: ﴿قُل لا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدةَ فِی الْقُرْبَی﴾[۳۵](...)منتظران واقعی کسانی هستند که وضعیت روحی و عاطفی خود را به گونهای سامان میدهند که با حضرت بقیة الله الاعظم (ع) بیشترین سنخیت را داشته باشند. زیرا بدیهی است انتظار، ملازم با سنخیت داشتن با منتظر است. البته پر واضح است که ایجاد سنخیت با امام زمان (ع) از طریق تقویت ایمان، تثبیت تقوا، تحکیم فضایل اخلاقی و توسعه درجات معنوی حاصل میشود. زیرا فقط در صورتی که امیال انسان، مطابق میل امام زمان (ع) باشد، آتشمحبت آن امام فرزانه در دلمنتظر زبانه خواهد کشید و دوریاش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت[۳۶].
«یکی از وظایف مهم ما در هر عصر و زمان، محبت و دوستی با اهل بیتپیامبر (ص) در جایگاهدوستانخداوند است. در دوران غیبت واپسین پیشوای معصوم، به سبب پنهان زیستی امام، ممکن است عواملی انسان را از این وظیفه مهم دور سازد؛ از این رو در روایات، سفارش شده است که بر محبت به آن انوار مقدس پایدار باشیم. فراموش نکنیم این محبت، دستورپروردگار متعال است. سالها پیش از آن که آن حضرت، زندگی دنیایی خود را آغاز کند، انسانهای پاک به او ابراز محبت کردهاند. رسول اکرم (ص)، آن اشرف انبیا و واپسین فرستاده الهی، آنگاه که سخن از واپسین وصی خود به میان میآورد، در نهایت احترام، از بزرگترین واژگان محبت یعنی "بابی و امی؛ پدر و مادرم فدای او" بهره برده است؛آنجا که میفرماید: «" بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهُ مُوسَي بْنِ عِمْرَانَ عَلَيهِ جُيوبُ النُّور "»[۳۷]. نیز آنگاه که نگاه تیزبین علی بن ابی طالب (ع) و اعصار و قرون را در مینوردد، زمان واپسین امام را نظاره میکند و چنین میفرماید: «" فانْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ، فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا، وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فَانْصُرُوهُمْ، فَلَيُفَرِّجَنَّ اللَّهُ الْفِتْنَةَ بِرَجُلٍ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ. بِأَبِي ابْنُ خِيَرَةِ الْإِمَاء"»[۳۸]. خلاد بن صفار میگوید: از امام صادق (ع) سؤال شد: "آیا قائم به دنیا آمده است؟ حضرت فرمود: نه؛ اگر او را درک کنم، روزهای زندگانیم را خدمت گزار او خواهم بود. در روایتی شگفت انگیزتر، ششمین آفتاب سپهر ولایت و امامت فرموده است:به درستی که اگر من آن روز را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگه میداشتم"«" أَمَا إِنِّي لَوْ أَدْرَكْتُ ذَلِكَ لاَبقَيْتُ نَفْسِي لِصَاحِبِ هَذَا اَلْأَمْرِ"»[۳۹]. با توجه به روایت های یاد شده، جای تردیدی نیست که محبتاهل بیت (ع) ـ به ایده آخرین حجت الهی در دوران غیبت، کاری بس مهم و ارزشمند است.»[۴۰].
«انسان وقتی به کسی علاقه داشته باشد، یاد و خاطره محبوب همیشه در فکر و ذهنش حضور دارد و این موجب میشود که زندگیش رنگ و بوی معشوق بگیرد. اگر محبوبانسان موجودی متعالی و ملکوتی باشد، این الگو پذیری زمینه رشد و تعالی او را فراهم میسازد و اگر محبوب و معشوق او موجودی پست و فرومایه باشد، این الگو پذیری موجب سقوط و هلاکت وی خواهد شد. به خاطر اهمیت محبت به اهل بیت (ع) خداوند در قرآن کریم، مزد رسالت پیامبر اکرم (ص) را مودت و دوستیخاندان او قرار داده است و میفرماید: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۴۲].
امام حسن عسکری (ع) خطاب به حضرت مهدی (ع) فرمودند: «وَ اعْلَمْ أَنَّ قُلُوبَ أَهْلِ الطَّاعَةِ وَ الْإِخْلَاصِ نَزَعَ إِلَيْكَ مِثْلَ الطَّيْرِ إِلَى أَوْكَارِهَا»[۴۴].
البته این طور نیست که محبت یک طرفه باشد، بلکه امامان معصوم (ع) نیز نسبت به شیعیان واقعی ابراز علاقه و محبت کرده و میکنند، و در غم و شادی آنان شریکند
امام رضا (ع) فرمود: «الْإِمَامُ الْأَمِينُ الرَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ كَالْأُمِّ الْبَرَّةِ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ »[۴۵].
همچنین امام علی (ع) فرمود: «إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُم»[۴۶]؛
در این روایت و امثال آنها حضرت مهدی (ع) نسبت به شیعیان ابراز محبت و علاقه نموده و اعلام کرده است که از گمراه شدن آنها شدیدا ناراحت و متأثر میشود»[۴۹].
پیامبر اکرم (ص) در مورد محبوبیتامام مهدی (ع) در میان مردم میفرماید: «"أُبَشِّرُكُمْ بِالْمَهْدِيِّ يُبْعَثُ فِي أُمَّتِي عَلَى اِخْتِلاَفٍ مِنَ اَلنَّاسِ وَ زَلاَزِلَ فَيَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً يَرْضَى عَنْهُ سَاكِنُ اَلسَّمَاءِ وَ سَاكِنُ اَلْأَرْضِ"»[۵۰]؛ شما را به آمدن مهدیبشارت میدهم، کسی که در میان امتم به پا خواهد خواست و زمین را از قسط و عدل پر خواهد کرد و اهل آسمان و زمین از حکومت او راضی و خشنود خواهند بود. در جای دیگری فرموده است: «"المهدی رَجُلُ مِنْ وُلْدِ ی... یرضی فی خِلَافَتِهِ أَهْلِ الْأَرْضِ وَ أَهْلِ السَّمَاءِ وَ الطیر فی الْجَوِّ"»[۵۱]؛ مهدی (ع) مردی است که اهل آسمان و زمین حتی پرندگان هوا از حکومت او راضی است.
این محبوبیت و مقبولیت بینظیر به خاطر آن است که مردمجهان، دولت مهدی (ع) را نماد تحقق آرزوهای خود میدانند و لذا با میل و رغبت به سوی او روی میآورند. در روایت دیگری آمده است: «"تأوی الیه أَمَتَهُ کما یأوی النَّحْلِ إلی یعسوبها"»[۵۲]؛ شور و علاقه و دلبستگی مردم نسبت به امام مهدی (ع) به گونهای است که زنبور عسل نسبت به ملکهاش علاقهمند است. محبوبیت مردمی، یکی از ویژگیهای حکومتمهدوی است که در هیچ دولتی، مشابه آن دیده نشده است. بدیهی است که نمود این محبت و عشق، بیش از همه در عصر انتظار، زیبنده و نکوهیده است»[۵۳].
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد بنیهاشمی، در کتاب «انتظار فرج» در اینباره گفته است:
«هر کس محبت و علاقهاش به امام زمان (ع) بیشتر باشد، ظهور ایشان را بیشتر دوست میدارد و قهراً انتظارش نسبت به قدوم ایشان بیشتر و قویتر خواهد بود. با وجود این چهار عامل، انتظار نسبت به ظهور امام (ع) خود به خود به وجود میآید و در صورت نبود یا ضعف این عوامل، انتظار هم ضعیف و کم اثر میشود. هر چه این مقدمات قویتر باشد، انتظار هم شدیدتر میشود. بنابراین برای عمل به وظیفهانتظارحضرت قائم (ع) باید این مقدمات را تقویت کرد. امر به انتظارحضرت، در حقیقتامر به ایجاد اینهاست و اگر بعضی از اینها هم اختیاری نباشند، باید مقدمات آنها را فراهم کرد. مثلاً محبت به امام (ع) به محض ارادهانسان و اختیارش حاصل نمیشود و ایجاد آن هم احتیاج به مقدماتی دارد، زیرا چنین نیست که به محض ارادهانسان، محبت نسبت به چیزی یا کسی در او به وجود آید»[۵۴]
سید ابن طاووس رحمه الله میگوید: سحرگاهی، در سرداب مقدسحضرت در سامره، نوای آن عزیز را شنیدم که مینالید و میفرمود « اَللهُم اِنَّ شِیعَتَنا خُلقَت مِن شُعاعِ اَنوارِنا وَ بَقِیَةِ طِینَتِنا»؛ پروردگارا! شیعیان ما، از پرتو انوار ما خلق شدند و از زیاده گل ما سرشته گردیدند[۵۷]. ابو ربیع شامی میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: از عمرو بن اسحاق، حدیثنقل شده که: «دَخَلَ عَلَى أمیر المؤمنین (ع) فرای صُفْرَةً فی وَجْهُهُ. قَالَ: مَا هَذِهِ الصُّفْرَةِ؟ فذکر وَجَعاً بِهِ. فَقَالَ لَهُ عَلَى (ع)، أَنَا لنفرح لفرحکم وَ تَحَزُّنُ لحزنکم، وَ نمرض المرضکم، وَ نَدْعُو لکم، فتدعون فنومن. قَالَ عَمْرُو: قَدْ عَرَفْتَ مَا قُلْتَ وَ لکن کیف نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ: أَنَا سَوَاءُ علینا الْبَادِى وَ الْحَاضِرُ. فَقَالَ أبوعبدالله (ع): صَدَقَ عَمْرُو»[۵۸]. وارد بر امیرمؤمنان شد و حضرت، در صورت او، زردی مشاهده کرد. فرمود: این زردی چیست؟ گفت که دردی دارد. حضرت فرمود: ما، با شادی شما، شاد میشویم، و از غم شما اندوهناک، و از مریضی شما مریض میگردیم، و برای شما دعا میکنیم، پس شما هم دعا میکنید. و ما آمین میگوییم. عمرو گوید: گفتم: آن چه فرمودی، فهمیدم، اما چهگونه بر دعای ما آمین میگویید؟ فرمود: «برای ما، مسافت دور و نزدیک فرقی ندارد». امام صادق فرمودند: «عمرو، راست گفت».
به خوبی مشاهده میشود که موالات، دوطرفی است و از روایات به دست آمد که آن عزیز، با محبت خروشان خود، به شیعیان خود نظر دارد. مگر نه آن است که یوسف گمشده، «رحمت موصوله[۵۹] و مهر بیکران و رحمت پیوسته الهی است. امام صادق میفرمایند: «خداوند، رحمت کند بندهای که ما را نزد مردممحبوب کند و ما را در معرض دشمنی و کینهتوزی آنان قرار ندهد. همانا، به خداسوگند، اگر سخنان زیبای ما را برای مردمروایت میکردند، به سبب آن، عزیزتر میشدند و هیچکس نمیتوانست بر آنان وصلهای بچسباند، ولی یکی از آنان کلمهای را میشنود، پس ده کلمه از پیش خود بر آن میافزاید[۶۰]. آری پیمانه مودت و دوستی را باید از نورموالاتمحمد و آل محمد مودتی سرشار و سرریز کرده که اجر زحمات رسول و پاداشرسالت آن سترگ است همچنان که در آیه چنین آمده است ﴿لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۶۱] در آیه دیگر چنین آمده که: ﴿مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ﴾[۶۲] سود و ثمره این محبت و علاقه، به خود ما باز میگردد و ما را به پاکان و پاکیها وصل میکند و به اوج و رفعت میکشاند و اینگونه است که «فائز» میشویم: «فاز الفائزون بولایتکم»[۶۳] در سایه ولایتپاکان است که رستگاران، به رستگاری دست یافتهاند و از «ذلت خوض و فرو رفتن» به «عزت فوز و سر بر کشیدن» نائل گشتهاند. در آیهای دیگر میخوانیم: ﴿مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَنْ شَاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلًا﴾[۶۴]. در دعای ندبه نیز آمده است: «فکانو هُمْ السبیل الیک وَ المسلک إِلَى رضوانک»[۶۵] همانا تنها، این خاندان راه به سوی خدا هستند و طریقه ی کسب رضوان اویند.
آن اجر، فقط از آن کسی است که خواسته باشد راه یابد.
این عاطفه سرشار است که میتواند به گامهای ما، توان دهد و آن را در «سبیل» و راه خدا همراه با ثبات و استواری، به حرکت و جریان بیندازد، و با این محبت به حجت خدا است که با تمام وجود، نجوا میکنیم: «السَّلَامُ علیک یا سبیل اللَّهِ الذی مِنْ سلک غیره هلک»[۶۶]. توای حجت خدا! - تنها راه هستی و من، سرشار از عشق تو هستم و با تو آغاز میکنم و با تو ادامه میدهم و تنها، تو، شفیع و همراه من، در آغاز و در ادامه هستی. راستی، کبوتر دل من، در کدامین آسمان باید پرواز کند و در کدامین استان باید آشیانه گزیند؟ جز آسمانپاکیها که راه نجات و سعادت و رشد مرا به همراه دارد و آستان پاکان، که پناهی مهربان و دلسوز، راهی هست؟ تو، آگاه به تمامی راه هستی و آزاد از تمامی جاذبهها؛ تو، خلق را برای خدا میخواهی و در جهت او به حرکت میداری و آنان را به قلههای «قرب» و «رضوان» رهنمون میسازی[۶۷]»[۶۸].
«دلهای یاران مهدی (ع) سرشار از محبت او است. بر آن لوحها، جز الف قامت او نوشتهای نیست. این شیدایی تا بدان حدّ است که حتّی زین اسب او را، مایه برکت میدانند و به آن تبرّک میجویند: « يَتَمَسَّحُونَ بِسَرْجِ الْإِمَامِ يَطْلُبُونَ بِذَلِكَ الْبَرَكَةَ »[۷۰]؛ به عنوان تبرک، بر زین اسب امام دست میکشند. به جهت همین عشق آتشین، آنان در آوردگاه رزم، او را مانند نگینی در بر میگیرند و جان خود را سپر بلایش میکنند: « يَحُفُّونَ بِهِ يَقُونَهُ بِأَنْفُسِهِمْ فِي الْحَربِ »[۷۱]؛ در میدان رزم، گردش میچرخند و با جان خود، از او محافظت میکنند.
چه بسیار است فاصله میان ما و یاران او؛ چرا که ما از جان و حتی وقت خود، برای او سهمی قرار ندادهایم، و چه اهداف و آرمانهایی از او که به جهت سستی ما بر زمین مانده و چه دعوتهایی از او که بی پاسخ مانده است!؟»[۷۲].
«یکی از وظایفی که شیعیان و منتظران آن حضرت به عهده دارند آن است که، آن حضرت را دوست بدارند و بدانند هر نعمتی که به آنان میرسد از برکت وجود اوست. و لذا باید نهایت عشق و محبت را نسبت به وی داشته باشند. گرچه شیعیان موظف هستند که تمام معصومان (ع) را دوست بدارند و به آنها عشق بورزند، اما نسبت به دوستی و محبت به آن حضرت به خصوص تأکید شده است؛ زیرا او صاحب، آقا، سرور و امام زمان ما است و شخصیتی است که همه ائمه (ع) درباره او، به عظمت و بزرگی سخنها گفته و تأکیدها کردهاند.
از رسول خدا (ص) به روایت شده که فرمود: "خداوند در شب معراج به من وحی فرمود: ای محمد! چه فردی را در زمین برای مردمجانشین خود کردهای؟ - در حالی که خداوند خود، نسبت به این امر آگاه بود - گفتم: پروردگارا؛ برادرم را. فرمود: علی بن ابی طالب را معین کردهای؟ گفتم بلی. فرمود: ای محمد! به زمین نظر افکندهام و تو را برگزیدم. پس هرگاه مردم مرا یاد آورند، تو را نیز به یاد خواهند آورد. من محمود هستم و تو محمد هستی آنگاه بار دیگر به زمین نظر کردم و علی بن ابی طالب را برگزیدم و او را جانشین تو قرار دادم. پس تو سرور پیامبرانی و علی سرور اوصیا است و برای او اسمی از اسمهای خودم قرار دادم. من اعلی هستم و او علی است. آنگاه فرمود: علی، فاطمه، حسن، حسین و امامان را از یک نور آفریدم. آنگاه ولایت شما بر فرشتگان عرضه کردم هر کس از آنان که ولایت را پذیرفتند، از مؤمنان شدند و هر کس از آنها که آن را نپذیرفتند کافر شدند. ای محمد! هر کدام از بندگانم اگر مرا آن قدرعبادت کند که از شدت عبادت به مرحله نابودی برسد، ولی ولایت شما را نداشته باشد و در آن حال مرا ملاقات کند او را به جهنم خواهم برد. سپس فرمود: آیا دوست داری که آنها را ببینی؟ گفتم: آری. فرمود: برخیز. برخواستم و جلو رفتم. ناگاه دوازده امام مشاهده نمودم و حضرت حجة (ع) در میان آنان همچون ستارهای درخشنده و نورانی بود. گفتم: اینان چه کسانی هستند؟ خداوند فرمود آنها امامان هستند و این که (درخشندگی خاصی دارد) " قائم " است. او حلال مرا حلال و حرامم را حرام میگرداند (احکام واقعی مرا برای مردم بیان میکند) و از دشمنانم انتقام میگیرد. ای محمد! او را دوست بدار؛ زیرا من او را و کسانی که او را دوست میدارند دوست میدارم"[۷۳].
سبب این که در این روایت، بر دوستیحضرت حجة (ع) تأکید شده، با اینکه دوست داشتن همه امامان ضروری و لازم است - شاید این باشد که چون حضرت مهدی (ع)، در دوران کودکی (پنج سالگی) از نظرها غایب شد و در هنگام تولید نیز عده بسیار معدودی بر وجود آن حضرت مطلع شدند، لذا برخی، در وجود آن حضرت دچار شک و تردید شدند افزون بر این، در میان انبیا و امامان تنها اوست که دین حق و فرمان الهی را در تمام جهانحاکم میگرداند و در دوران حکومت اوست که در روی زمین تنها، خداپرستش میشود و شرک و بتپرستی و بیدینی از جامعه انسانی رخت بر میبندد، لذا نسبت به دوستی و عشق به آن حضرت تأکید بیشتری شده است.
از مسائلی که بارها در قرآن یادآوری شده است و حتی تنها مربوط به پیامبر اسلام نیست، بلکه در مورد اکثر پیامبران آمده، محبتامت به خاندانپیامبران میباشد. همانطور که در آیه فوق مشاهده میشود -و آیات دیگری هم در قرآن این مفهوم را دارا هستند- پیامبران الهی از امت خود اجر و پاداشی نمیخواستهاند. زیرا اجر آنان با خداست. پیامبران به عنوان وظیفهای که خداوند بر عهده آنها گذاشته مردم را هدایت میکردهاند. جالب است که اگر لفظی به نام اجر در مورد آنها آمده است در واقع چیزی بوده که نهایتاً منفعت آن به خود امت برمیگشته است. برای مثال خداوند پرداخت اجر پیامبر از سوی امت را در ابراز محبت به نزدیکانپیامبر (اهل بیت) قرار داده است؛ به نحوی که فایده انجام آن به خود امت برمیگردد. با شروع محبت به خاندانعصمت به تدریج به آنها نزدیک شده و بر اثر نزدیکی، کمالات، علم و هدایتشان را درک میکنند و به امامت و ولایت آنها پی برده و راه کامل عبودیت را مییابند.
عشق به امام چون رشته محکمی است که به پیوند امت با امام، معنا و عمق میبخشد و این پیوند را از یک پیوند فرمایشی و حزبی خشک خارج میسازد.
عشق به امام جویباری است که با شناوری در آن میتوان تا اقیانوس حیاتبخش وجود امام به حرکت درآمد و با پیوند به امام، وجود خود را در خدا محو ساخت و از این محو شدن حیات یافت»[۸۴].
«« وَ لَيِّنْ قَلْبِي لِوَلِيِّ أَمْرِكَ»[۹۰]. واژه "«لَيِّنْ»" به معنای نرمی، خوش خویی و ملاطفت آمده است. در واقع از خداوند میخواهیم که محبت و دوستی ولی خود را به ما القا نماید تا در مقابل فرامین آن بزرگوار اثرپذیری و آمادگی قبول داشته باشیم.
خداوند میفرماید: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾[۹۱]. در تفسیر این آیه شریفه آمده است، راوی میگوید به خدمتامام باقر (ع) شرفیاب شدم و عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت! بعضی اوقات در هنگام خلوت، شیطان ما را وسوسه میکند و نفس ما آلوده میشود، اما همین که متذکر به وجود مقدس شما میشویم و به دوستی شما توجه مینماییم، از خود بیخبر شده و آرامش خاطری به ما دست میدهد. امام فرمود: "دین جز دوستی و محبت ما نیست"[۹۲].
در روایت دیگری از امام صادق (ع) نیز آمده است: « وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟»[۹۳]ایمان هر کس به اندازه «حُبٌّ فِي اللَّهِ» و « بُغْضٌ فِي اللَّهِ» در اوست؛ بنابراین حب و بغض در راه خدا، محور ایمان میباشد. بنده با ایمان در برابر رضا و سخطالهی از پیش خود رضا و سخطی ندارد، آنچه را که خدایش میپسندد، دوست دارد و از آنچه که خدا کراهت دارد، متنفر است. هر اندازه حب و بغضانسان منطبق بر محبوبها و مبغوضهای پروردگار باشد، به همان اندازه از ایمان بهرهمند شده است. "«حُبٌّ فِي اللَّهِ»"، یعنی همه دوستیها به خاطر خدا باشد و هر کس و یا هر چیزی را که محبوب خداست، دوست داشته باشد و از آنچه که مبغوض خداست، بدش بیاید.
حال که چنین است، باید دید چه چیز و چه کسانی محبوبخدا و یا مبغوض او هستند تا انسان محور حب و بغضالهی را بشناسد و بتواند ایمان خود را به آن وسیله محک بزند. فردی از پیامبر اکرم (ص) سؤال کرد: دوستخدا کیست تا با او دوستی کنم و دشمن او کیست تا با او دشمنی کنم؟ حضرت در پاسخ به امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد و فرمود: "دوستامیرالمؤمنین (ع) دوست خداست، پس با او دوستی کن و دشمن ایشان دشمن خداست، پس با او دشمن باش"[۹۴]؛ مطابق روایات شیعه و سنی، پیامبر اکرم (ص) حبیب خداست و به دنبال ایشان اهل بیت آن حضرت (ع) در این ویژگی از ایشان جدا نیستند؛ زیرا همه آنان نور واحدند. پس میتوان گفت تنها محبوبهای خدا، پیامبر (ص) و اهل بیت او (ع) هستند و مخلوقات دیگر در راه محبت به ایشان خلق شدهاند. پس محور "«حُبٌّ فِي اللَّهِ» و « بُغْضٌ فِي اللَّهِ»"، حب و بغض در راه اهل بیت میباشد و این، همان چیزی است که به عنوان اجر رسالت پیامبر (ص) در قرآن کریم معرفی شده است[۹۵]: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۹۶].
حال که روشن شد دین چیزی جز معرفتاهل بیت (ع) و قبول ولایت ایشان نیست و تجلی این امر هم در شدت محبت به ایشان است، باید به این مسئله نیز توجه کنیم که از جمله آثار ولایت و محبتاهل بیت (ع)، اطاعت از دستورات ایشان و تبعیت از آنان است؛ به طوری که هر چه محبت بیشتر باشد، تبعیت و پیروی از ایشان بیشتر و کاملتر است. خدا به پیامبرش دستور میدهد: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾[۹۷].
بنابراین اگر کسی میخواهد مورد توجه و عنایت الهی قرار گیرد، باید از پیامبر (ص) و ائمه (ع) تبعیت کند. با این دیدگاه، محبت میتواند زمینه ساز اطاعت بوده و سختیهای مسیر بندگی را هموار سازد»[۹۸].
↑پدر و مادرم فدایش باد! که او هم نام من و شبیه من و شبیه موسی بن عمران است که بر او نورهایی احاطه دارد...؛ خزاز قمی، كفاية الاثر، ص ۱۵۶.
↑به اهل بیت پیامبرتان بنگرید؛ اگر آنها ساکت شدند و در خانه نشستند، شما نیز سکوت کرده به زمین بچسبید و اگر از شما یاری طلبیدند، به یاری آنها بشتابید که البته خدای متعال، به دست مردی از ما اهل بیت، گشایش میبخشد. پدرم فدای او باد! که فرزند بهترین کنیزان است؛ بحار الانوار، ج ۳۴، ص۱۱۸ وج۲۱، ص ۳۵۳ و ج۵۱، ص ۱۲۱.
↑به درستی که اگر من آن روز را درک میکردم، جانم را برای صاحب این امر نگه میداشتم؛ بحار الانوار، ج ۳۴، ص ۲۷۳، ح ۵۰.
↑«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را..». سوره شوری، آیه ۲۳.
↑«هیچ بندهای ایمان [واقعی] نمیآورد مگر اینکه در نزد او من از خودش محبوبتر و اهل بیت من و خاندان من از اهل بیت و خاندان او محبوبتر باشند و ذات من از ذات خودش محبوبتر باشد» بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۷۵؛ امالی، ص ۸۶، ح ۳۰.
↑«بدان که دلهای اهل بندگی و اخلاص به سوی تو پر میکشند؛ همچنان که پرنده به سوی آشیانهاش پر میکشد» کمال الدین، ج ۲، ص ۳۴۸، ح ۱۹.
↑«ما در شادمانی شما شاد و برای اندوه شما اندوهگین میشویم» مکیال المکارم، ج ۱، ص ۹۴.
↑«هیچ کس از شیعیان ما... غم دیده نمیشود مگر آن که ما نیز در غم او غمگین میشویم و شاد نمیشود مگر اینکه از شادی او شاد میشویم، و هیچ یک از شیعیان ما در مشرق و مغربزمین از نظر ما دور نیستند» مکیال المکارم، ج ۱، ص ۴۵۴.
↑«از تردید گروهی از شما (شیعیان) در دین، و شک و سرگردانی در مسأله والیان امرشان آگاه شدم، پس این غم ما به خاطر شما است نه به خاطر خود ما، و برای شما متاثر شدیم نه برای خودمان» بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۸.
↑الروضة من الکافی ص ۲۲۹ ح ۲۹۳ (نقل از مکیال ج ۲۲ ص ۲۲۱)
↑«این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند مژده میدهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمیخواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمر» سوره شوری، آیه ۲۳.
↑«بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد! پاداش من جز با خداوند نیست و او به هر چیزی گواه است» سوره سبأ، آیه ۴۷.
↑«بگو هر پاداشی از شما خواسته باشم از آن خودتان باد!» سوره سبأ، آیه ۴۷.
↑پیامبر به علی (ع) فرمود: «لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ»؛ ای علی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق بغض نمیورزد. (سیرتنا و سنتنا، ص ۱۲).
↑«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.