از آنجایی که منتظران خود را منسوب به امام (ع) میدانند، به این نتیجه میرسند که در پیروی از آن حضرت پیشقدم باشند و الگوی رفتاری و اخلاقی خود را امام (ع) قرار دهند. از آثار این الگو گرفتن این است که آنان در رفتار فردی و اجتماعی طبق خواست امام (ع) حرکت و مسیر زندگی خویش را بر اساس آن تنظیم میکنند. از طرفی چون خواست امام (ع) طبق خواست خداوند است و بر محور آن میچرخد و غیر از آن نیست، رفتار فردی و اجتماعیمنتظران نیز متأثر از اوامر و نواهیالهی و بر محور رضایتمندیخداوند خواهد بود و در محدوده تعیینشده خداوند دور میزند[۹].
پیروی از دستورات و فرمایشات امامان پیشین (ع): از آنجایی که همۀ امامان (ع) نور یگانهای هستند، دستورات و فرمودههای ایشان نیز یک هدف را دنبال میکند؛ بنابراین، در زمانی که یکی از آنها در دسترس نیست، فرامین امامان دیگر چراغ راه هدایت است[۲۹] و هر کس به آنها تمسک جوید، به خدا تمسک جسته است[۳۰]. راوی میگوید: به امام صادق عرض کردم، اگر دوران فترتی فرا رسد که مسلمانانامام خود را نمیشناسند یا او را نمیبینند چه باید بکنند؟ امام در پاسخ فرمود: «هرگاه چنین شرایطی پیش آید، پس به امام قبلی متوسل شوید، و دستورات او را نصبالعین خود قرار دهید تا امام آخرین ظهور کند»[۳۱].[۳۲]خدا به پیامبرش دستور میدهد: ﴿قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونىِ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾[۳۳] بر اساس این آیه، اطاعت از دستوراتاهل بیت (ع) بیانگر محبت به آنان است و محبت زمینه ساز اطاعت بوده و سختیهای مسیر بندگی را هموار میسازد[۳۴]. بنابراین، اگر کسی در اعتقادات، عبادات و بندگی و صفات، مانند آن بزرگواران عمل کند نسبت به خداوند متعال نیز مطیع و تابع خواهد بود[۳۵].
الگو قرار دادن امام: یکی از عومل مهم در تربیت و خودسازی، الگو قراردادن انبیا و بزرگان دین است؛ زیرا با الگو قراردادن رفتار آنان، انگیزۀ لازم برای پیروی از آنان در افراد به وجود میآید و فرد سعی خواهد کرد برای بهرهمندی از رفتارنیک و دستاوردهای مثبت زندگیشان، خود را ملزم به پیروی از آنان کند. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «آگاه باشید هر مأموم و پیرویکنندهای را پیشوایی است که از او پیروی کرده، به نوردانش او روشنی میجوید»[۳۶] اصولاً امام را بدین جهت امام میگویند که نمونه و الگو برای مردم است. بنابراین بر مردم لازم است از امامپیروی کنند. البته افرادی میتوانند از هدایتامام برخوردار شوند که به او باور داشته باشند؛ بر همین اساس تفاوت آشکاری میان زندگیانسانمعتقد به امامت با غیرمعتقد به آن وجود دارد[۳۷].
مراجعه به نایبان خاص در زمان غیبت صغری و نایبان عام در زمان غیبت کبری: به این معنا که پیوند امام (ع) در زمان غیبت با مردم به طور کلی قطع و گسسته نشده است؛ زیرا در هر دو غیبت، امر سفارت و نیابت وجود داشته و دارد و از طریق نایبان، پیوند امام با مردم برقرار بوده و هست؛ در زمان غیبت صغری نیابتنایبان خاص بوده و در زمان غیبت کبری نیابتنایبان عام، که همان اطاعت فقهاء جامعالشرایط است[۳۸]. همانطور که حضرت میفرمایند[۳۹]: «اما حوادثی که پیش میآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید زیرا آنها حجت و نمایندگان من هستند بر شما و من حجت خدا بر آنها»[۴۰].
«زیرا که هر کس آن حضرت را یاری نماید در حقیقت خدای - عزوجل - را یاری نموده، خدای تعالی فرموده است: ﴿وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ﴾[۵۳]. و نیز خدای - عزوجل - فرموده: ﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۵۴].
و سخن در این زمینه در سه مطلب بیان میگردد؛
مطلب اول: بدون تردید خدای قادرمتعال هیچ گونه نیازی و احتیاجی به یاری کسی ندارد، زیرا که او واجب الوجود است، غنی بالذات میباشد و همه مخلوقات نیازمند به اویند، چنان که خداوند - تعالی شأنه - فرموده: ﴿أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ﴾[۵۵]. بنابراین منظور از یاری کردن خداوند - چنان که مفسرین یادآور شدهاند و اخبار بر آن دلالت دارند - عبارت است از یاری کردن دین خدا، و یاری کردن پیغمبر و ائمه اطهار و اولیای بزرگوار (ع)، و به عبارت دیگر، هر آن که در یاری کردنش رضای خدای تعالی هست، یاری او در حقیقتیاری کردن خداوند میباشد، و این مطلب آن قدر روشن و واضح است که دیگر احتیاج به شاهد و برهانی بر آن نیست.
مطلب دوم: بدان که منظور از یاری نمودن آن حضرت (ع)، اقدام کردن و همکاری نمودن در هر کاری است که شخص بداند موردنظر و خواست آن بزرگوار است، لذا چگونگی یاری کردن بر حسب زمانها و احوال و مکانها متفاوت میشود، یاری کردن در زمان حضورش به گونه خاصی انجام میگردد، و در زمان غیبتش نحوه دیگری دارد، پس گاهی یاری کردن به وسیله تقیه انجام میشود، و گاهی با دعوت به او است، و گاهی با جهاد کردن در رکاب او، و گاهی هم به دعا کردن برای تعجیل فَرَج و ظهورش، و گاهی با ذکر فضایل و صفات و دلایل و معجزات و نشانههای آن جناب، و گاهی با یاری کردن دوستان و محبانش، و گاهی با تألیف و نشر کتابها انجام میگردد، و گونههای دیگر یاری کردن که بسیار است و بر صاحبان بینش پوشیده نیست.
میگوییم: ممکن است منظور از این نصرت آن است که خدای تعالی بندهاش را در آسانی و سختی، و گرفتاری و راحتی یاری فرماید، به این که بنده را از اموری که او را از رحمتش دور میسازد محفوظ بدارد، از قبیل شرارت و تبختُر و سرکشی و طغیان و صفات هلاک کننده دیگر که هنگام رفاه و خوشی بر بندگان عارض میشود، و مانند: بیتابی و جزع و کسالت و خود باختگی و امثال اینها که در موقع بلا و گرفتاری در بندگان پدید میآید. اما پیروزی بر دشمنان در این دنیای فانی، تابع مصالح و حکمتهای الهی است، و به حسب زمینهها و زمانها متفاوت میگردد، پس گاهی دوستانش در دنیا غالب میشوند، و گاهی مغلوب میگردند، به خاطر حکمتها و علتهای خاصی، که بعضی از آنها در اخباری که از امامان معصوم (ع) روایت شده بیان گردیدهاند، و آوردن آن اخبار با رعایت اختصار سازگار نیست. و این که خداوند فرموده است: ﴿وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾[۵۶]. ممکن است استواری گامها در آخرت بر صراط باشد، چنان که ظاهر عطف به وسیله حروف، آن است که معطوف علیه غیر از معطوف میباشد. احتمال ضعیفی هم هست که عطف تفسیری برای اولی باشد، که معنی آن استوار کردن گامها در دنیا و حفظ آنها در موارد لغزشها باشد، که از افتادن به گرداب گناه و خلاف کاری محفوظ بمانند»[۵۷].
«مراد از تبعیت (...) یک دنبالهروی ظاهری و کورکورانه نیست، بلکه فرمانبری برخاسته از معرفت و پیوند معنوی پیرو راستین با پیشوای معصوم (ع) است، از این رو دنبالهروی امامان (ع) و استواری در پیمودن راه هدایتبخش و سعادتآفرین آنان، نه تنها ماهیّت تحمیلی ندارد، بلکه پای فشردن بر اطاعت از آنان، نشان خردورزی و فرهیختگی است.(...) فرمانبری از امامان معصوم (ع) بدین سبب بایسته است که این ذوات قدسی مظهر کامل ولایت الاهی بوده و اطاعت از خدای والا در گرو پیروی همه سویه از آنان است. شیوه پیروی از پیشوایان معصوم (ع) در گرو شناختآموزههای دینی و رفتار دینمدارانه است که باید در اندیشه و رفتار پیرو نمود یابد، به گونهای که شخص تابع با این همگونی و همگرایی، امامان معصوم (ع) را الگوی خویش برگزیده و در این راه گام نهاد. چگونگی رفتار هر کسی رهاورد آگاهی و نوع بینش اوست، پس آنچه شخص پیرو را به امام (ع) پیوند میدهد، ایمان و بصیرت برخاسته از آموزههای دینی (اعتقادی و اخلاقی و فقهی) است که زمینهساز الگوپذیری وی میگردد. امام صادق (ع) مهمترین پیشنیاز گام نهادن در راه رشد و تکامل را داشتن بصیرت و آگاهی بیان کرده و رفتار بدون شناخت را سبب بیراهه رفتن و گمراهی میداند، به گونهای که شتاب در آن، جز دوری از هدف نتیجهای نخواهد داشت: « الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ وَ لَا يَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ مِنَ الطَّرِيقِ إِلَّا بُعْداً»[۶۱]. در این روایت، واژه "بصیرت" گویای آگاهیهای روشنیبخشی است که سبب معرفتافزاییانسان و استواری او در پیمایش راه راست میگردد. این معرفت و آگاهی، از رهگذر عمل به تکالیف الاهی و دینمداری پیروانامامان معصوم (ع) به دست میآید. امام باقر (ع) در سفارشی به جابر بن یزید جُعْفی، مهمترین ویژگی پیروان خویش را توجّه به بایدها و نبایدهای دینی دانسته و پایبندی به فرمانهای الاهی را سنجه پیوند با اولیای معصوم (ع) بیان فرموده است: « يَا جَابِرُ أَ يَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ... مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ»[۶۲]. بر این اساس، رفتار دینمدارانه هر کسی بیانگر چگونگی پیروی او از پیشوایان معصوم (ع) است، زیرا روش توحیدی و سیره علمی و عملی آنان، فراخوانی به حق و اطاعت از خداست[۶۳]. دعوت ایشان به پیروی از شخصیت حقوقی خود نیز از آن روست که اطاعت آنان همسنگ فرمانبرداری از ذات اقدس ربوبی است: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۶۴]. بر پایه بینشتوحیدی، اطاعت از خدای متعال شریکبردار نیست، تا انسان در برخی کارهامطیع خدا و در بعضی دیگر فرمانبردار دیگری باشد. دستورقرآن به اطاعت از اولوالأمر یا پدر و مادر نیز از آن روست که این گونه فرمانبری در راستای اطاعت از خدای سبحان است، چون در آموزههای دینی، اطاعت از دیگران وابسته به اذن الاهی بوده و فرمانبرداری از مخلوق در نافرمانی از آفریدگار، ناروا شمرده شده است: « لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»[۶۵]»[۶۶].
در این مأموریت، از امکانات و وسائل عادی استفاده میشود و بنا نیست با اعجاز و اعمال خارقالعاده فوق بشری، به اهداف مورد نظر که در برپایی حکومت عدل جهانی خلاصه میشود، دست یافت.
با کمی تأمل در این سه مطلب معلوم خواهد شد که کاملترین شکل انتظار عملیامام زمان (ع) تشکیل حکومت اسلامی به رهبریفقیهعادل، آگاه، مدیر و مدبر است؛ زیرا برچیدن بساط ظلمحاکم بر جهان به وسیله امام زمان (ع) و یارانش، به وسیله معجزه صورت نخواهد گرفت، بلکه طبق روشهای متعارف و جاری در جوامع انسانی و با استفاده از امکانات عادی تحقق میپذیرد. و اگر به این نکته توجه کنیم که به طور طبیعی، نهضتی که هدفش براندازی ظلم در سراسر جهان باشد با مقاومت شدید و یکپارچه قوای شرک و ظلم روبرو خواهد شد و کلیه قدرتمندان ظالم و سردمداران جنایت و تبعیض در جامعه بشر، به طور جمعی به مخالفت با آن خواهند پرداخت و از کلیه امکانات خود برای نابودی چنین نهضتی -و لااقل ایجاد مانع بر سر راه پیشرفت آن- استفاده خواهند کرد، این نتیجه به دست خواهد آمد که بدون تشکیل حکومتی با مشخصات زیر، آغاز چنین نهضتی امکانپذیر نیست:
حکومت مزبور بتواند با پیاده کردن نظام اسلامی در همه ابعادش، اذهان عمومی جهانیان را برای پذیرش نظامحکومت اسلامی آماده کند و با ارائه یک نمونه عینی، امکان تحقق ارزشهای متعالی نظام اسلامی را در عمل به اثبات رساند.
حکومت مزبور بتواند امکانات مادی و معنوی مورد نیاز نهضت جهانی ولی عصر (ع) و نیز نیروها و افراد لازم را برای چنین برنامه عظیم و گستردهای فراهم و آنان را برای اجرای مأموریتهای بزرگ آماده سازد. حکومتی که مشخصات مزبور را دارا باشد، همان حکومت اسلامی به رهبریفقیهآگاهبا کفایت است و با تشکیل و حمایت همه جانبه از چنین حکومتی، انتظار عملی و حقیقی امام زمان (ع) تحقق مییابد»[۶۷].
«راغب اصفهانی واژه "ولاء" را خیلی لطیف معنا کرده است. وی میگوید: ولاء و توالی یعنی چند چیز با هم در خارج حصول پیدا کنند، بین این دو هیچ فاصلهای نباشد؛ یعنی این انسان پا در جای پای او بگذارد که فاصلی اجنبی بین آن دو وجود نداشته باشد، چنان طابق النعل بالنعل دنبال او برود که غیر این دو بین آنها فاصل نباشد و بین آن دو، خلأ و فاصلی اجنبی وجود نداشته باشد.[۶۸]
در "ولاء" معتبر است که بین دو شیء، فصل نباشد و اگر بود به اجنبی نباشد، دو شیء یا بیشتر باید طوری باشند که یکی حساب شوند، چون بینشان هیچ گونه اختلافی وجود ندارد.
یعنی اگر کسی، تالی و تابع کسی باشد در اعتقاد به او چسبیده و در عقیده بینشان مساوات هست. پس باید در امور اعتقادی به مقدار سر سوزنی با او اختلاف و تفاوتی نداشته باشد، همین طور در امور عملی و در صفات نفسانی. میگویند: فلانی تالی تلو فلانی است. به تعبیر دیگر، فلانی نسخه مطابق اصل است.
«اهمیت اعتقاد به یاری امام در روایات و زیارات فراوانی تذکر داده شده است. این فراز زیارت جامعه کبیره که میفرماید: «وَ نُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ» اشاره به همین مهم دارد؛ یعنی یاری ما برای امام همیشه باید آماده باشد. کلمه «نُصْرَة» مصدر است و مصدر مضاف بر عموم دلالت دارد؛ یعنی تمام قدت و نیروی بدنی و مادی من و هر آن چه که در توانم دارم، به خدمت شماست. آری؛ ما باید در برابر ائمه (ع) این طور باشیم، آماده به خدمت؛ نه بیتفاوت.
«در عبارت « مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ...»، "وَلاء"، وقتی است که میان دو چیز، هیچ فاصلهای غیر از خودشان نباشد[۷۶] و به دیگر سخن، دو چیز، کاملاً به هم پیوسته باشند. از همین رو، واژه "وَلاء" و "تولّی" و مشتقات آنها، برای قُرب و نزدیکیای به کار میرود که ملازمت و همراهیِ آنها، جدا ناشدنی است. بنا بر این، توجّه به دو عنصر "همراهی" و "پیوستگی"، در تمامی معانی "وَلیّ"، ضرور است و چنانچه ولیّ، به سرپرست، یاور و دوست ترجمه شود، مراد، سرپرستی است که جدایی از او، ممکن نیست و یاور و دوستی است که جدا ناشدنی است. با این توضیح، مفهوم عبارت « مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ...»، یعنی: هر کس به شما نزدیک شد و یاورِ شما شد، به خدا نزدیک میشود و یاور اوست
جمله « مَنِ اعْتَصَمَ بِكُمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ»؛ هر کس به شما تمسک جوید، به خداتمسک جسته است" (...) یعنی اهل بیت (ع)، انوارالهی و جانشینانخدا بر زمیناند و هر یک از زمینیان که پیوند با خدا را میخواهد، باید به آنان تمسک جوید و به کمند لطف آنان، چنگ زند. این عبارات، برگرفته از اصطلاحی قرآنی هستند که مؤمنان را به تمسک به خدا، ترغیب میفرماید: ﴿إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَأَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولَئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۷۷].
واژه "اعتصام"، با نوعی ممانعت و مصونیت، همراه است[۷۸] و کسی که خود را به خدا پیوند زند، از آفات فراوانی در امان خواهد بود. قرآن، دگرباره، مردم را به چنگ زدن به ریسمان الهی فرا میخوانَد: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا﴾[۷۹].
روایت شده که امام صادق (ع)، در تفسیر این آیه فرمود: « نَحْنُ الْحَبْلُ»[۸۰]. آن ریسمان، ما هستیم. این تفسیر، از آن رو سودمند است که برای مردم، ریسمان الهی را تبیین میکند و کسانی که پیوند با خدا را میطلبند، با تمسک به سخن و رفتاراهل بیت (ع)، به آن خواهند رسید. مجموعه روایاتی که در باره تمسک به خاندان پیامبرخدا (ص) آمده، بسیار است[۸۱]. برای نمونه، پیامبر خدا (ص)، در تشبیهی زیبا، جایگاهاهل بیت (ع) را شناسانده و خداوند، دوستانش را به پیوند با ایشان، ترغیب فرمود: "من و اهل بیتم، درختی هستیم که در بهشت است و شاخههای آن، در دنیاست. پس هر که به ما چنگ آویزد، راهی به سوی پروردگارش در پیش گرفته است"[۸۲]. اهل بیت (ع)، مهمترین و مطمئنترین ریسمان الهیاند. آنان که به اهل بیت (ع) تمسک جویند، به سایر ریسمانهای الهی نیز چنگ انداختهاند و آن که ارتباط خود را در دنیا با اهل بیت (ع)، محکم و استوار کند، با قرآن و خدا، مأنوس میشود و بدینسان، به خدا میرسد و در آرامش یافتنِ خدا، زندگیخوشی را سامان میدهد»[۸۳].
«نصرت و یاریپیامبر اکرم (ص) و ائمّه هدی (ع) یعنی اقدام کردن و عمل نمودن به دستورهای ایشان و این در زمانهای مختلف متفاوت است. گاهی نظامی است، چون جهاد و مبارزه. گاهی دعا و صدقه، گاهی تشکیل مجلس و ذکر فضیلت و مبارزهفرهنگی... همه باید عزم و تصمیم داشته باشیم که آن حضرت را در هر شرایطی یاری نمائیم و بدانیم قصد و نیّتیاری حضرت بسیار مهم است. در روایت آمده است که «نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ». در بیانی امام صادق (ع) میفرماید: من خودم را از شهدای کربلا بیرون نمیدانم و ثوابم را کمتر از آنان نمیشمارم، زیرا که در نیّت من یاری (دین حق و کمک به امام حسین (ع)) است...[۸۴]»[۸۵].
«بزرگترین مشکلی که در طول تاریخ زندگانی امامان (ع) دیده میشود آن است که با وجود محبت به آنها، مردم عملاً از آن ها حرف شنوی نداشتند؛ این در حالی است که اگر انسانها خواستار ظهورامام (ع) هستند، باید آمادگی عملی و اطاعت پذیری از ایشان را داشته باشند تا رضایتخدای متعال جلب شده و اذنظهور فرماید. در سخنی از امام باقر (ع) میخوانیم:«" ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمنِ- تَبَارَكَ وَ تَعَالى- الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِه"»[۹۰]. خداوند نیز حتماً اگر این آمادگی را که نشانۀ صداقت در درخواست فرج است مشاهده کند، امر ظهور را نزدیک میفرماید»[۹۱].
«در سوره نساء، آیه ۵۹ میخوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۹۲]. این آیه به وظیفهمردم در برابر خدا و پیامبر اشاره میکند. با وجود سه مرجع "خدا"، "پیامبر" و "اولی الامر" هرگز مردم در بن بست قرار نمیگیرند. آمدن این سه مرجع برای اطاعت، با توحیدقرآنی منافات ندارد؛ چون اطاعت از پیامبر و اولی الامر نیز شعاعی از اطاعت خدا و در طول آن است، نه در عرض آن و به فرمان خداوند، اطاعت از این دو لازم است.
تکرار فرمانِ "﴿أَطِيعُوا﴾ رمز تنوّع دستورهاست؛ ولی قطعاً کسی که از فرمانهای قرآن، پیامبر و اهل بیت (ع) اطاعت میکند، از امام زمان (ع) اطاعت کرده است. حسین بن ابی العلاء گوید: من عقیدهام را درباره اوصیای پیامبر و اینکه اطاعت آنها واجب است، بر امام صادق (ع) عرضه کردم؛ حضرت فرمود: "آری؛ چنین است. اینان همان کسانی هستند که خداوند درباره آنان فرموده: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ...﴾ و همان کسانیاند که درباره آنها فرموده: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ... وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۹۳][۹۴].
اما چرا منتظر، از خداوند متعال چنین درخواستی را دوباره مطرح میکند و عرضه میدارد: پروردگارا! مرا از کسانی قرار بده که از فرمانهای حضرت مهدیاطاعت میکند؟
در طول تاریخ، افرادی بودهاند که اعتقاد پیدا میکردند؛ ولی در میدان عمل، کم و کاستی داشتند. در سوره انفال، آیه ۲۰ میخوانیم: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ﴾[۹۵]. در آیه ۲۱ نیز میخوانیم: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ﴾[۹۶].
«از آنجا که همه امامان (ع) نور یگانهای هستند، دستورها و فرمودههای ایشان نیز یک هدف را دنبال میکند؛ بنابراین، پیروی از هر کدام، پیروی از همه آنهاست. در زمانی که یکی از آنها در دسترس نیست، دستورهای دیگران چراغ راه هدایت است. امام صادق (ع) در پاسخ کسی که گفت: "شنیدهایم صاحب الامرپنهان خواهد شد؛ پس چه کنیم؟ فرمود: چنگ بزنید به آنچه "از پیشوایان پیشین" در دستتان است، تا این که امر بر شما آشکار شود.[۹۸]. يونس بن عبدالرحمان گوید بر موسی بن جعفر (ع) وارد شدم و گفتم: ای فرزند رسول خدا! آیا شما قائم هستید» فرمود: من قائم به حق هستم؛ ولی قائمی که زمین را از دشمنانخداپاک سازد و آن را از عدل و داد سرشار سازد هم چنان که پر از ظلم و جور شده باشد، او پنجمین از فرزندان من است. او را غیبتی دراز است زیرا بر خود می هراسد و گروه هایی در آن غیبت، مرتد شده و گروههایی دیگر در آن ثابت قدم خواهند بود. آن حضرت سپس فرمود: خوشا بر احوال شیعیان ما که در غیبتقائم ما به رشته ما چنگ زنند و بر دوستی ما و بیزاری از دشمنان ما ثابت قدم هستند؛ آنها از ما و ما از آنهاییم. آنها ما را به امامت و ما نیز آنان را به شیعه بودن پذیرفتهایم، پس خوشا بر احوال شان! به خدا سوگند! آنان در روز رستاخیز هم درجه ما هستند.[۹۹]»[۱۰۰].
همسو کردن رفتارها، نیتها و جهتگیریها طبق خواست رهبرالهی از مهمترین ویژگیهای رهروی راستین است و این صفت به خوبی در یاران امام مهدی (ع) وجود دارد.
شایان توجه اینکه اگر کسی در مرحله شناخت، در حد ممکن معرفت کسب نمود، در مرحله اطاعت دچار تردید نخواهد شد؛ حال آنکه اگر کسی در آن مرحله دچار تردید و یا نقصان معرفتی شد، در مرحله اطاعت هرگز پیرو خوبی نخواهد بود.
«از آنجا که تمام امامان (ع) نورواحد هستند، دستورها و فرمودههای ایشان نیز یک هدف را دنبال میکند؛ بنابراین پیروی از هر کدام، پیروی از همه آنها است و در زمانی که یکی از آنها در دسترس نیست، دستورهای دیگران چراغ راه هدایت است. امام صادق (ع) در پاسخ کسی که گفت: "شنیدهایم که صاحب الامرغایب خواهد شد؛ پس چه کنیم؟" فرمود: چنگ بزنید به آنچه [از پیشوایان قبل] در دستتان است، تا این که امر بر شما آشکار شود[۱۰۴]»[۱۰۵].
از اینرو، پیامبر اکرم (ص) الگو پذیری از امام را مهمترین ویژگی منتظرانظهور فرزندش مهدی (ع) معرفی کرده و گام نهادن در راه او و دیگر امامان (ع) را معیار تقرب به خدا و همنشینی با خود بیان فرموده است: «"طُوبي لمن ادرك قائمَ اهلِ بيتي و هو مقتدٍ به قبلَ قيامِهِ يأتِمُ به و بائمةِ الهُدي من قبلِهِ و يَبرَأُ الي الله من عدوِّهم اُولئِكَ رُفقائي و اكرمُ اُمَّتي"»[۱۰۹]؛خوشا به حال کسی که قائم اهل بیتم را درک کند و در غیبت او به امامانش معتقد باشد، با دوستانش دوست باشد و با دشمنانش دشمن. او در روز قیامت، از دوستان من و گرامیترین فرد امت نزد من خواهد بود.
امامموسی بن جعفر (ع) نیز به یونس بن عبدالرحمن فرمود: «"طوبي لِشِيعَتِنَا، المتمسكين بحبلنا فِي غِيبَةٍ قَائِمُنَا، الثَّابِتِينَ عَلِيِّ مُوَالَاتِنَا وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِنَا، أُولَئِكَ مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِينَا بِهِمْ شِيعَةُ، فطوبي لَهُمْ، ثُمَّ طوبي لَهُمْ، وَ هُمْ وَ اللَّهِ مَعَنَا فِي دَرَجَاتِنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ"»[۱۱۰]؛ خوشا بر شیعیان ما که در غیبتقائم ما به رشته ولایت ما چسبیدهاند و بر دوستی ما پا برجا هستند و از دشمنان ما بیزارند. آنان از مایند و ما از آنهاییم. آنها ما را برای امامت پسندیدهاند و ما هم پیروی آنان را پسندیدهایم. خوشا بر آنها و خوشا بر آنها. ایشان به خدا در روز قیامت هم درجه ما هستند.
به همین دلیل، امیرمؤمنان (ع) با فراخوان مردم به الگوپذیری از پیشوایان معصوم (ع) آنان را از هرگونه تندروی و کندروی برحذر داشته، خطاب به اصحاب پیامبر (ص) فرمودهاند: «"انْظُرُوا أَهْلَ بَيْتِ نَبِيِّكُمْ، فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ، فَلَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ يُعِيدُوكُمْ فِي رَدًى؛ فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا، وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِكُوا"»[۱۱۱]؛ از خانداننبوتالگو بگیرید و در جای قدمهای آنان گام نهید، زیرا آنان هیچگاه شما را از راه راست بیرون نبرده و به پستی و هلاکت نمیافکنند. جایی که آنان سکوت کردند، شما نیز لب فرو بندید و با قیام آنان شما نیز بپاخیزید. مبادا از آنان پیشی گیرید که گمراه میشوید و هرگز از همراهی آنان باز نمانید که نابود میگردید.
ایشان در سخن دیگری مهمترین شناسه پیروانراستین خویش را اخلاص و پای بندی به فرمانپیشوایان معصوم (ع) یاد کرده، فرمودند: «"أسعَدُ الناسِ مَن عَرَفَ فَضلَنا، وَ تَقَرَّبَ إلی اللّهِ بِنا، وَ أخلَصَ حُبَّنا، وَ عَمِلَ بما إلَیهِ نَدَبنا، وَ انتَهی عَمّا عَنهُ نَهَینا، فذاک مِنّا وَ هُو فِی دَارِ المُقامَةِ مَعَنا"»[۱۱۲]؛ سعادتمندترین مردم کسانی هستند که با مهرورزی و الگوپذیری از امام خویش به سوی خدا نزدیکی جویند و نسبت به آن چه سفارش کرده ایم، پای بند و آن چه بر حذر داشته ایم، دوری گزینند. چنین کسانی از ما بوده و در بهشت نیز کنار ما خواهند بود. لزوماقتدا به آنان، برای این است که آنان شاخصه حق و پایههای استوار دیناند و دیگران باید رویه آنان را الگوی عملی خویش قرار دهند؛ تندروان به آنان بازگردند و کندروان خود را به آنان برسانند.
«در قرآن به اطاعت از اولی الامر فرمان داده شده است.﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۱۱۴] اولو الامر به علی بن ابی طالب و ائمهاهل بیت (ع) و جانشینان رسول خدا (ص) از این خاندان تفسیر شده است. امام باقر (ع) دربارۀ آیه اولی الامر میفرماید: «"هی فی علیّ و فی الأئمّة، جعلهم اللّه مواضع الأنبیاء"»[۱۱۵] این آیه از موارد بحثانگیز میان شیعه و سنّت است و آنان طبق ظاهر آن، هرکس را که حاکم باشد، یا علمای دین را لازم الاتّباع میدانند، امّا شیعه مصداق آن را امامانمعصوم و آنان که از سوی آنان ولایت دارند میدانند (--> آیۀ اولی الامر) ائمهشیعه با استناد به این آیه که خداوند اطاعت اولی الامر از اهل بیت (ع) را واجب ساخته است، با مخالفان احتجاج میکردند. امام صادق نیز فرموده است: «"اولو الأمر هم الأئمّة من أهل البیت"»[۱۱۶]. آمران و صاحبفرمانانی که اطاعتشان واجب است و پیروی از آنان، افراد را در مسیر اطاعت خدا و رسول قرار میدهد، اینانند که بندۀ خالص خدا و از هر خطا و گناه معصوماند.
«قرآن کریم در کنار اطاعت خدا و پیامبر، به اطاعت از اولی الأمر (ائمه معصومین) فرمان میدهد: ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾[۱۱۷] در کلام حضرت علی (ع)، اطاعت از امام، به عنوان یک فریضه و به خاطر بزرگداشت امامت شمرده شده است: «و الطّاعة تعظیما للإمامة»[۱۱۸] در احادیث مربوط به اهل بیت و ائمه (ع)، وظایفی همچون لزوم اقتدا به آنان، تمسّک به آنان، اعتقاد به آنان، تبعیّت از فرمان ایشان، عقب نماندن و جلو نیفتادن از آنان، مقدّم داشتن ایشان،... مطرح است. امام علی (ع) میفرماید: «" انْظُرُوا أَهْلَ بیت نبیّکم ، فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ..."»[۱۱۹] به خاندان پیامبرتان بنگرید، همراه راه و روش آنان باشید و درپی آنان روید. پیامبر خدا (ص) نیز فرموده است: «" تمسّکوا بِطَاعَةِ أئمّتکم وَ لَا تُخَالِفُوهُمْ ، فَإِنْ طَاعَتُهُمْ طَاعَةِ اللَّهِ"»[۱۲۰] به فرمانبرداری از امامان خود تمسّک جویید و با آنان مخالفت نکنید، چرا که اطاعت آنان اطاعت خداست، در زیارت جامعۀ کبیره میخوانیم: «من أطاعکم فقد أطاع اللّه و من عصاکم فقد عصی اللّه» و اینگونه است که اطاعت از اهل بیت و امامان، با اطاعت الهی پیوند خورده است و معیار اطاعت الهی، پیروی از این خاندان است. این اطاعت، گاهی نیز با تعبیر عمل به سخنان و اخذ به قول بیان شده است، یا تسلیم امر بودن.
حضرت رضا (ع) در معرفی اوصاف شیعه فرمود: «" شیعتنا ، الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا ، ألآخذون بِقَوْلِنَا ، الْمُخَالِفُونَ لأعداءنا ، فَمَنْ لَمْ یکن کذلک فلیس مِنَّا"»[۱۲۱] در اینکه از اولی الأمر باید اطاعت کرد، سخنی نیست، لکن شیعه، اولی الأمر را ائمه معصومین (ع) میداند. برخی از اهل سنت، آنان را اهل حلّ و عقد میدانند، یا هرکه را که امّت بر آن اتّفاق کنند لازم الإطاعه میشمارند. حق اطاعت، یکی از دو حق امام بر امت است، حق دیگر، یاری و نصرت است. اگر اطاعت از امام نباشد، امام هم نمیتواند مسؤولیت رهبری و هدایت را انجام دهد. اطاعت مردمی، پشتوانۀ قدرت اجتماعی و بسط ید امام در عمل به اسلام است. امیرالمؤمنین (ع) در خطبۀ جهادیّۀ خویش، ضمن شکایت از سستی و کوتاهی همراهانش در نبرد با دشمن و ردّ این اتّهام که میگفتند: علی مرد شجاعی است، لکن دانش جنگ ندارد، از سابقۀ بیش از چهل ساله خویش در حضور در میدانهای رزم و جنگاوری یاد میکند و میفرماید: «" وَ لکن لَا رأی لِمَنْ لَا یطاع"»[۱۲۲] از کسی که اطاعت نکنند، رأیی ندارد، یعنی اشکال در فرماندهی و پیشوایی او نیست، بلکه در عدم فرمانبری و پیروی مردم است.[۱۲۳]»[۱۲۴]
«« مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ» کسی که متابعت نماید شما را پس به تحقیق که خدا را متابعت کرده است یا کسی که شما را نصرت دهد و یاری نماید به تحقیق خدا را یعنی دین خدا را نصرت کرده است و محصّل کلام آن است که اطاعت و پیروی از شما اطاعت و پیروی از حقّ است، تردیدی نیست که مسلمان واقعی کسسی است که تابع حقّ باشد زیرا در غیر این صورت معرفت و خداشناسی مُحقّق نخواهد گشت و امام (ع) در این عبارت موالاة حقّ را فرع بر موالاة أولیاء حقّ قرار داده است یعنی نفرموده است: من والیالله فقد والاکم، بلکه فرموده است: « مَنْ وَالاكُمْ فَقَدْ وَالَى اللَّهَ» و در این تفریع یک نکته بسیار دقیقی است و آن این است که موالاة حق تعالی بدون موالاة ائمه معصومین ممکن نیست و اگر کسی بخواهد از حقّپیروی کند و از موالیان حقّ باشد باید از طریق موالاة اهل بیت داخل شود تا موالاة حقّ ثابت گردد و اگر بخواهد بدون ولایتاهل بیت به مقصد برسد امکانپذیر نیست پس کسانی که تصورّ کردهاند بدون ولایتاهل بیت از موالیان حقّ تعالی به حساب خواهند آمد اشتباه نموده راه خطا پیمودهاند، و دلیل بر این مدّعا از کلام آن حضرت آن است که متابعت حقّ را فرع بر متابعت اوصیاء قرار دادهاند و لذا به فاء مفید تفریع جمله اداء شده و فرمودهاند، « فَقَدْ وَالَى اللَّهَ»، و معلوم است که وجود فرع تابع وجود اصل است پس اگر اصل یعنی موالاة اهل بیت محقق نگردد چگونه فرع یعنی موالاة حقّ به وجود خواهد آمد، و موالاة حقّ بر هر مسلمانی واجب است بلکه بر تمام مردمواجب است و چون راه رسیده به آن منحصراً طریق مولاة اهل بیت است پس مُوالاة اهل بیت بر تمام مردمواجب است چون مقدّمه واجب است و هو المطلوب و نتیجه آن میشود که بگوییم کسانی که بدون اهل بیت و از غیر طریق ولایت آنان دم از توحید و خداشناسی زده یا میزنند سخت در اشتباه هستند پس مسلمانان واقعی و موالیان حقیقیپروردگار بدون تردید عبارتاند از اهل بیت و اتباع و شیعیان آنان و لذا بر اساس روایاتاعمال کسانی که اهل بیت را به ولایت نشناختهاند مورد قبول حقّ واقع نمیگردد زیرا آنان در واقع تابع هوی و هوساند نه تابع دستوراتحقّ
« وَ قَرَنَ طَاعَتَكُمْ بِطَاعَتِهِ» یعنی طاعت شما را قرین طاعت خود ساخت و در این کلام اشاره است بر این که مخالفین ولایتاهل بیت نمیتوانند دم از اطاعتحق بزنند؛ زیرا خداوند در قرآن مجید میفرماید: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۱۲۷] و رسول خدا مکرّر امت را به پیروی از اهل بیت امر فرموده است و از مخالفت آنان برحَذَر داشته است. پس کسانی که توصیهها و اوامررسول را نادیده انگاشتند و راه مخالفت را پیمودند در حقیقت با خدامخالفت کردند. اگر کسی بگوید: کلام حضرت صریح است بر این که خداوندطاعت آنان را مقارن با طاعت خود قرار داده است زیرا فاعل، در کلمه قرن، خداست. یعنی قرن الله طاعتکم بطاعته، و شما چه دلیلی از کلامخدا بر اثبات مدّعا دارید، در جواب میگوییم دلیل ما آیه شریفه است که میفرماید: ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۲۸] الایه در این آیهاطاعت خدا و اطاعترسول و اطاعتاولی الامر بحکم واو عاطفه قرین یکدیگر قرار گرفته است. اما اطاعت خدا و رسول معلوم است و در آن بحثی نیست ولی اطاعتاوصیاءنبی چنین روایاتی که از معصومیننقل شده است با توجه به آیه است و اگر طاعتاوصیاء قرین طاعتحق نباشد پس وصیّرسول نخواهند بود و ولایت نخواهند داشت؛ زیرا معقول نیست اطاعت از ولیّخدا غیر از اطاعت از خدا باشد»[۱۲۹].
حجت الاسلام و المسلمین نصرتالله آیتی، در مقاله «آیینه انتظار یاوران مهدی» در اینباره گفته است:
«ثمره درخت بینشامام، "اطاعت" و مقدَّم داشتن اراده او بر اراده خود است. یاران امام عصر (ع)، این چنیناند و در برابر او تسلیم و خاضعاند: « هُمْ أَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْأَمَةِ لِسَيِّدِهَا »[۱۳۰]؛ اطاعت آنان از امام، از فرمانبرداری کنیز در برابر مولایش بیشتر است. آنان در برابر قرائت امام، از خود قرائتی ندارند و ارادهنفس اماره خود و اکثریت را، بر اراده و میل او مقدَّم نمیپندارند. یاران او، نیک میدانند که حق، با امام است و او با حق؛ چه دیگران بپذیرند و چه انکار کنند. آنان به بهانه نواندیشی و روشن بینی، از امام خود سبقت نمیگیرند و گرچه پشت سر او در حرکت اند، ولی پای از دامها بر میگیرند تا از او فاصله نگیرند. آنان نه تنها مطیعاند، بلکه بر خلاف بسیاری - که به بهانه فقدان زمینه، امکانات، سختی راه و... - از خدمت به او و اهدافش شانه خالی میکنند؛ در اطاعت او، اهل جدیت و تلاشاند و برای بر زمین نماندن آرمانهای او، خود را به آب و آتش میزنند و از هیچ کوششی فروگذاری نمیکنند: «مُجِدُّونَ فِي طَاعَتِهِ »[۱۳۱] و در این رسالت بزرگ همراه و هم پای امام هستند: « بِهِمْ يَنْصُرُ اللَّهُ إِمَامَ الْحَقِّ»[۱۳۲]»[۱۳۳].
«مؤمنان در روزهای سخت دوری از امام خود که به انواع بلاها و سختیها آزموده شده؛ ولی روحیه انتظار را با ایمان راسخ خود تقویت کرده و دست از اطاعت و فرمانبرداری اوامر الاهی بر نداشتهاند؛ کسانی هستند که با همراهیایمان و عمل صالح، آمادگی رسیدن به نوع جدیدی از حیات را که مخصوص مؤمنان است (حیات طیبه) کسب کردهاند. این حیات توحیدی به نحو اتم در زمان ظهور متجلی میگردد.
امام صادق (ع): « طُوبَى لِشِيعَةِ قَائِمِنَا الْمُنْتَظِرِينَ لِظُهُورِهِ فِي غَيْبَتِهِ وَ الْمُطِيعِينَ لَهُ فِي ظُهُورِهِ»؛ خوشا به حال دوستانقائم ما که در غیبتش ظهور او را انتظار میکشند و در ظهورش از او اطاعت میکنند! اینان با پرورش محبت به صاحب عصر (ع) و انتظار ظهور امامشان به مرحله اطاعت الاهی و عمل صالح میرسند که خود یکی از شرایط لازم تحقق حیات طیبه مؤمنانه است.
«﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا﴾[۱۳۶]. جابر بن عبد الله انصاری گوید: نگامی که آیه شریفه﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ نازل گردید، خدمتحضرت رسول (ص) عرض کردم: ما خدا و رسول را شناختیم و اکنون میخواهیم بدانیم این اولوا الامر که طاعت آنان با طاعتخدا و رسول قرین شده، کدام افراد هستند؟ فرمود: "این افراد خلفای من هستند. ای جابر! اینان پیشوایانمسلمین میباشند که پس از من خواهند آمد، اول آنها علی بن ابی طالب است،... پس از اینها همنام و صاحبکنیه من که حجتپروردگار و نشانه او در زمین است... از شیعیان و پیروان و دوستان خود غیبت خواهد کرد، و جز افرادی که در ایمانامتحان داده باشند، کسی در امامت او باقی نخواهد ماند؛ به خداوندی که مرا به راستی برانگیخته، شیعیان از غیبت او استفاده خواهند کرد و از تابش انوار او مستفیض خواهند شد، همانطور که از خورشید بهره میبرند حتی اگر در زیر ابر باشد"[۱۳۷]. امام صادق در پاسخ این سؤال که چرا نام اهل بیت در قرآن نیست فرمودند: (خلاصه روایت) بر رسول خداحکمنماز نازل شد، اما در قرآن به این مطلب که چه نمازی سه رکعتی یا چهار رکعتی است تصریح نشد و این رسول الله بود (طبق فرمان إلهی در آیه ۴۴ سوره نحل) که نماز را تفسیر کرد و همین طور زکات بر رسول خدا نازل شد، اما این مطلب که از هرچهل درهم یک درهمِ آن زکات است در قرآن نام برده نشده است و رسول خدا آن را برای مردمتفسیر نمود و حج نیز نازل شد، اما در قرآن نگفت هفت شوط طواف کنید و رسول خدا آن را تفسیر نمود. در مورد إمامت و ولایت هم همین طور است؛ اصلِ إمامت در آیه﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ بیان شد و حضرت رسول مصادیق و جزئیات ﴿أُولِي الْأَمْرِ﴾ را در حدیث غدیر، ثقلین، منزلت و... بیان نموده است[۱۳۸].
در قرآن در موارد متعدد از اطاعت مطلق از دیگران نهی شده است[۱۴۰]، اما در این آیه از ما خواسته شده است به طور مطلق از ﴿أُولِي الْأَمْرِ﴾اطاعت نماییم و این نیست مگر به خاطر عصمت آنان. "آنان بر حقند و حق پیوسته با آنان است، نه حق از آنها جدا میشود و نه آنها از حق جدا میشوند"[۱۴۱]. بنابراین، اطاعت از آنها هرگز در تضادّ با اوامرخدا و رسول نخواهد بود. از سوی دیگر، تبیینرسول درباره مصادیق ﴿أُولِي الْأَمْرِ﴾ جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که معنای لغوی این واژه مراد نیست و مراد از آن، فقط کسانی هستند که به وسیله همان خدایی که رسول را تعیین نموده، تعیین شدهاند و حکم آنها ابلاغ شده است. "ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگاه میدارد و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند"[۱۴۲].
ثبات قدم بر ولایت دوازدهمین ﴿أُولِي الْأَمْرِ﴾ و اطاعت از او و الگو قرار دادن وی از مهمترین آزمونهای دوران غیبت به شمار میآید: «يَغِيبُ عَنْ شِيعَتِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ غَيْبَةً لَا يَثْبُتُ فِيهَا عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ إِلَّا مَنِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ» بنابراین فرمود: "خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند، به شرطی که در دوران غیبتش، او را مقتدا و الگوی خود قرار داده باشد"[۱۴۳].
در دوران غیبت، میتوان از پرتو انوارهدایتامام بهرهمند شد؛ همانند بهرهمندی از خورشید پشت ابر: «وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِهِ وَ يَنْتَفِعُونَ بِوَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ تَجَلَّلَهَا سَحَابٌ».
چگونه میتوان از نور امام بهرهمند شد؟ با قلبی پاک و پیروی از امام میتوان در دوران غیبت و ظهور از نور او بهرهمند شد. امام باقر (ع) به ابا خالد کابلی فرمود: به خدا قسم ای ابا خالد! نور امام در دلمؤمنان از خورشیدِ فروزان، نورانی تر است و آنان به خدا قسم دلمؤمنان را روشن میکنند و خداوند نورشان را از کسانی که بخواهد (لیاقتش را نداشته باشند) باز میدارد، در نتیجه دل آنها تاریک خواهد ماند. به خدا قسم، ای ابا خالد! هیچ بندهای ما را دوست نخواهد داشت و ولایت ما را نخواهد پذیرفت مگر اینکه خداوند قلبش را پاک و طاهر گرداند و او قلب بندهای را طاهر نمیگرداند تا اینکه تسلیم ما باشد؛ پس وقتی این چنین بود، خداوند او را از حساب شدید و وحشتروز قیامت در امان خواهد داشت[۱۴۴]»[۱۴۵].
«اهل بیت (ع) "سبیل الله" و تنها راه رسیدن به رضوان و خشنودیخداوند میباشند؛ زیرا راهی که خود خداوند قرار داده است، به حکم صریح قرآن راهی جز این نیست، در نتیجه، این فراز از دعا یعنی « فَكَانُوا هُمُ السَّبِيلَ إِلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إِلَى رِضْوَانِكَ » که به دنبال سه آیه مودت آمده، در واقع نتیجهگیری از آیات است.
«در رابطه بین امام و مأموم، مأموم پیوسته دنبالهرو امام خویش است که معنای شیعه نیز همین است. گفتار، رفتار و تقریرات امام برای او حجت است و این سه، وظایف فردی و اجتماعی او را تنظیم میکند.
در این میان غیبت امام ممکن است مأموم را در حالت تحیر و سرگردانی قرار دهد. برای پیشگیری از چنین حالتی چه باید کرد و خلأ حضور امام را چه چیزی پر میکند؟ خوشبختانه شیعهمنتظر، گرفتار چنین حالتی نخواهد شد؛ زیرا روایات فراوانی از رسول گرامی اسلام و جانشینان پاکش وجود دارد که حتی تکلیف جزئیترین مسائل را روشن کرده است.
«یاران مهدی (ع)، عاشقان مولای خود و پاکباز راه او میباشند؛ و چون بندگان از او فرمان ببرند؛ و در انجام دستور از او پیشی نمیگیرند چنانچه پیامبر اسلام (ص) که فرمودند: «كَدَّادُونَ مُجِدُّونَ فِي طَاعَتِهِ». "تلاشگر و کوشا در پیروی از اویند"[۱۵۰]. یاران مهدی (ع) به خاطر عشق و علاقه قلبی به حضرت مهدی (ع) فرمانبر او هستند. و مثل پروانه، به دور شمع وجودش در گردشند. جاذبه سازنده و پر قدرتش آنان را مجذوب کرده است. حضرت را بیش از حددوست میدارند و پیروی از او را بدون قید و شرط بر خود لازم میشمارند. امامحسن عسکری (ع) در سخنانی در آخرین روزهای عمر خود به فرزندش فرمود که یارانمخلصمهدی (ع) اینگونه میباشند: "روزی را میبینم که پرچمهای زرد و سفید در کنار کعبه، به اهتزار درآمده، دستها برای بیعت تو، پی در پی صف کشیدهاند. دوستان باصفا، کارها را چنان با نظم و ترتیب در آوردهاند که همچون دانههای دُر گرانبها که در رشتهای قرار گیرند، شمع وجودت را احاطه کردهاند و دستهایشان برای بیعت با تو، در کنار حجرالاسود به هم میخورد، قدمی به آستانهات گرد آیند که خداوند آنها را از سرشتی پاکیزه و گرانبها آفریده شده است. دلهایشان از آلودگی نفاق و پلیدی شقایق پاکیزه، به فرمانهای الهی فروتند و دلهایشان از کینه و دشمنی پیراسته، رخسارشان برای پذیرش حق آماده است و سیمایشان با نورفضل و کمال آراسته، آیین حق را میپرستند و از اهل حقپیروی میکنند"[۱۵۱]»[۱۵۲].
«از تکالیفمنتظران در این عصر این است که امام را بشناسیم و اطاعتش را لازم بدانیم. وقتی اطاعت از امام لازم باشد، قطعاً شناخت صفات او نیز بر همگان واجب میگردد. کسی که او را نشناسد و از امامشایسته و برحق تبعیت نکند، به گمراهی خواهد افتاد. امام صادق (ع) اشاره میفرماید: "امام خودت را بشناس که اگر او را شناختی بر تو زیان نرساند که این امر (ظهور) پیش بیاید یا تأخیر بیفتد"[۱۵۳]»[۱۵۴].
«از آنجایی که منتظران خود را منسوب به امام (ع) میدانند، به این نتیجه میرسند که در پیروی از آن حضرت پیشقدم باشند و الگوی رفتاری و اخلاقی خود را امام (ع) قرار دهند. از آثار این الگو گرفتن این است که آنان در رفتار فردی و اجتماعی طبق خواست امام (ع) حرکت و مسیر زندگی خویش را بر اساس آن تنظیم میکنند. از طرفی چون خواست امام (ع) طبق خواست خداوند است و بر محور آن میچرخد و غیر از آن نیست، رفتار فردی و اجتماعیمنتظران نیز متأثر از اوامر و نواهیالهی و بر محور رضایتمندیخداوند خواهد بود و در محدوده تعیینشده خداوند دور میزند. سعی آنان بر این است که هیچ حرکت خلاف خواست خداوند از آنان سر نزند و همواره بر این امر مراقبت دائمی دارند. مداومت آنان بر این امر موجب میشود ورع و پرهیزکاری در آنان به صورت ملکه درآید و مزین به تقوای الهی شوند؛ زیرا اصحاب و یاران امام مهدیشاگردانمکتبقرآن و سنت معصوماناند (ع) و از سرچشمه این دو گوهر گرانقدر سیراب میشوند. قهراً همه تلاششان بر این خواهد بود تا خود را با همه معیارهای دینی و این دو منبع ارزشمند هماهنگ کنند و تحت تربیت آن درآورند.»[۱۵۷].
آقای سید علی موسوی، در مقاله «فلسفه انتظار فرج با تأکید بر افضل اعمال بودن آن» در اینباره گفته است:
«در برخی روایات برای منتظران، از تمسک و پایبندی به آنچه از ائمه به ایشان رسیده به عنوان وظیفه یاد شده است و فرمودهاند در زمان غیبت به امر اولی تمسک جویید تا امر دیگر برایتان روشن گردد. امام صادق در این باره میفرماید: «فَتَمَسَّكُوا بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْآخِرُ»[۱۶۴]؛ به امر اولی تمسک کنید تا زمانی که امر دیگر برای شما آشکار شود. «فَتَمَسَّكُوا بِمَا فِي أَيْدِيكُمْ، حَتَّى يَتَّضِحَ لَكُمُ الْأَمْرُ»[۱۶۵]؛ تمسک کنید به آنچه در دستتان است تا امر برای شما واضح گردد»[۱۶۶].
«« وَ لَيِّنْ قَلْبِي لِوَلِيِّ أَمْرِكَ»[۱۷۴]. واژه "«لَيِّنْ»" به معنای نرمی، خوش خویی و ملاطفت آمده است. در واقع از خداوند میخواهیم که محبت و دوستی ولی خود را به ما القا نماید تا در مقابل فرامین آن بزرگوار اثرپذیری و آمادگی قبول داشته باشیم.
خداوند میفرماید: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾[۱۷۵]. در تفسیر این آیه شریفه آمده است، راوی میگوید به خدمتامام باقر (ع) شرفیاب شدم و عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت! بعضی اوقات در هنگام خلوت، شیطان ما را وسوسه میکند و نفس ما آلوده میشود، اما همین که متذکر به وجود مقدس شما میشویم و به دوستی شما توجه مینماییم، از خود بیخبر شده و آرامش خاطری به ما دست میدهد. امام فرمود: "دین جز دوستی و محبت ما نیست"[۱۷۶].
در روایت دیگری از امام صادق (ع) نیز آمده است: « وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟»[۱۷۷]ایمان هر کس به اندازه «حُبٌّ فِي اللَّهِ» و « بُغْضٌ فِي اللَّهِ» در اوست؛ بنابراین حب و بغض در راه خدا، محور ایمان میباشد. بنده با ایمان در برابر رضا و سخطالهی از پیش خود رضا و سخطی ندارد، آنچه را که خدایش میپسندد، دوست دارد و از آنچه که خدا کراهت دارد، متنفر است. هر اندازه حب و بغضانسان منطبق بر محبوبها و مبغوضهای پروردگار باشد، به همان اندازه از ایمان بهرهمند شده است. "«حُبٌّ فِي اللَّهِ»"، یعنی همه دوستیها به خاطر خدا باشد و هر کس و یا هر چیزی را که محبوب خداست، دوست داشته باشد و از آنچه که مبغوض خداست، بدش بیاید.
حال که چنین است، باید دید چه چیز و چه کسانی محبوبخدا و یا مبغوض او هستند تا انسان محور حب و بغضالهی را بشناسد و بتواند ایمان خود را به آن وسیله محک بزند. فردی از پیامبر اکرم (ص) سؤال کرد: دوستخدا کیست تا با او دوستی کنم و دشمن او کیست تا با او دشمنی کنم؟ حضرت در پاسخ به امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد و فرمود: "دوستامیرالمؤمنین (ع) دوست خداست، پس با او دوستی کن و دشمن ایشان دشمن خداست، پس با او دشمن باش"[۱۷۸]؛ مطابق روایات شیعه و سنی، پیامبر اکرم (ص) حبیب خداست و به دنبال ایشان اهل بیت آن حضرت (ع) در این ویژگی از ایشان جدا نیستند؛ زیرا همه آنان نور واحدند. پس میتوان گفت تنها محبوبهای خدا، پیامبر (ص) و اهل بیت او (ع) هستند و مخلوقات دیگر در راه محبت به ایشان خلق شدهاند. پس محور "«حُبٌّ فِي اللَّهِ» و « بُغْضٌ فِي اللَّهِ»"، حب و بغض در راه اهل بیت میباشد و این، همان چیزی است که به عنوان اجر رسالت پیامبر (ص) در قرآن کریم معرفی شده است[۱۷۹]: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾[۱۸۰].
حال که روشن شد دین چیزی جز معرفتاهل بیت (ع) و قبول ولایت ایشان نیست و تجلی این امر هم در شدت محبت به ایشان است، باید به این مسئله نیز توجه کنیم که از جمله آثار ولایت و محبتاهل بیت (ع)، اطاعت از دستورات ایشان و تبعیت از آنان است؛ به طوری که هر چه محبت بیشتر باشد، تبعیت و پیروی از ایشان بیشتر و کاملتر است. خدا به پیامبرش دستور میدهد: ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ﴾[۱۸۱].
بنابراین اگر کسی میخواهد مورد توجه و عنایت الهی قرار گیرد، باید از پیامبر (ص) و ائمه (ع) تبعیت کند. با این دیدگاه، محبت میتواند زمینه ساز اطاعت بوده و سختیهای مسیر بندگی را هموار سازد»[۱۸۲].
[[]] پژوهشگران مسجد مقدس جمکران، در کتاب «انتظار بهار و باران» در اینباره گفتهاند: «امام صادق (ع) فرمود:"خوشا به حال شیعیانقائم ما (ع)! که در دوران غیبت او چشم انتظار ظهورش و در دوران ظهورش سرنهاده به فرمانش هستند"[۱۹۰] "انتظار در غیبت" و "اطاعت در ظهور" وصف دو گروه متمایز جدا از یکدیگر نیست، بلکه هر دو صفت، بیانگر چگونگی وضع و حال یک گروه است. اطاعت کنندگان امام در ظهور، همانهایند که در غیبتانتظار کشندگان او بودند و چشم انتظاران امام در غیبت، همانانند که در ظهورمطیع فرمانهای اویند. اصلاً برای شیعیانحقیقی، فرقی بین غیبت و ظهور امام زمان (ع) نیست. آنها حتی در غیبت هم خود را در حضور میبینند. فرمانپذیری آنان به گونهای است که هر لحظه غیبت برایشان به منزله مقدمه ظهور است. آنگونه زندگی میکنند که هر زمان امامشان ظاهر گشت، آنان را گوش به فرمان ببیند و تا پای جان آماده اطاعت بیابد. قوتعقل و اندیشه و فزونی درک و دانش:امامزین العابدین (ع) در بیان علتبرتریمردمانزمان غیبت، نسبت به مردم سایر دورانها میفرماید:"زیرا خدای تعالی آنقدر از عقل و اندیشه و دانش به آنان بخشیده که غیبت در نظر آنان به منزله مشاهده و حضور درآمده است"[۱۹۱]. در این ویژگی چهار نکته قابل تأمل وجود دارد: یکی اینکه این امتیاز به همه مردم در عصر غیبت داده نشده بلکه اختصاص به شیعیانحضرت مهدی (ع) و منتظران او دارد، چنانکه امام سجاد (ع) تصریح میفرماید:«الْقَائِلُونَ بِإِمَامَتِهِ الْمُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ»[۱۹۲]. دیگر اینکه این قوت و فزونی عقل و دانش، وابسته به عطای خداوند است. فیض و رحمت اوست که چنین قدرت و رشدی را در اندیشه و فهمِ مردم ایجاد میکند. بنابراین باید پذیرفت که آنچه خارج از دایره فیض و عطای الهی است عقل و معرفت به شمار نمیآید. اگرچه بیگانگان آن را جزو افتخارات فلسفه و علم خود به حساب آورند. و یا حداقل باید قبول کرد که عقل و دانششیعیان تعریفی متمایز از تعریف علم و خرد مادیگرانه اغیار، و محدودهای به مراتب فراتر از آن دارد. سومین نکته اینکه عطای الهی هرگز به معنی اشراقی معجزهآسا و بدور از اسباب نیست و هیچ منافاتی با سعی و تلاش شیعیانمنتظر در راه کسب معارف و تقویت بنیانهای خود ندارد. بلکه برعکس انگیزهها کوششِ بیشتر و پویایی عمیقتر در این راه را تقویت مینماید، زیرا عطای الهی همچون باران رحمتی است که اگر بر زمین شخم زده و آماده، و بر بذرهای پاشیده و آفت نزده نازل گردید ثمربخش و حیاتآفرین و پربرکت و اعجابانگیز است. چهارمین نکته اینکه ثمره چنین قدرت و رشدی در عقل و دانشمنتظران، یکسان دیدن غیبت و ظهور، و برخورد همگون با نهانی و پیدایی امام زمان (ع) است، که این خود سر فصل بحثی گسترده پیرامون کیفیت مسئولیتپذیری و انجام وظایف آنان به شمار میآید و مجالی وسیعتر میطلبد»[۱۹۳].]]
↑﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ﴾«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند» سوره نور، آیه ۵۵.
↑﴿يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِن تَنصُرُواْ اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدَامَكم﴾«ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.
↑﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا﴾«پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
↑﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ﴾ «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میدارد» سوره محمد، آیه ۷.
↑﴿إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾ «اگر خداوند یاریتان کند هیچ کس بر شما چیره نخواهد شد و اگر شما را واگذارد پس از او کیست که یاریتان دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۰.
↑﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا﴾ «پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است» سوره احزاب، آیه ۶.
↑«مگر آنان که توبه کنند و به راه آیند و به خداوند توسّل جویند و دینشان را برای خداوند، ناب گردانند؛ که اینان با مؤمنان (همراه) اند» سوره نساء، آیه ۱۴۶.
↑اساس دین اسلام و کلید همه خزائن رحمت و فضل کبریایی و نیز وسیله معرفت اشیا و فلاح و رستگاری و ایمن بودن از سخط و غضب ساحت کبریایی، بر اطاعت امام مفترض الطاعه استوار خواهد بود، پس از این که او را شناخته و به ولایت عامه او معتقد باشد؛ شیخ کلینی، کافی، ج۱، ص۱۸۵.
↑«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
↑«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
↑شیخ صدوق، کمالالدین، ص۴۸۴. جهت مطالعه بیشتر به کتاب سیمای آفتاب سیری در زندگانی حضرت مهدی (ع) به قلم حجتالاسلام دکتر طاهری درس یازدهم (غیبت کبری و نواب عام، حضرت مهدی (ع)) مراجعه شود.
↑«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
↑صحیح مسلم یک جلدی، ص۹۴۱، کتاب فضائل الصحابه، باب۴ فضائل علی بن ابی طالب ح۲۴۰۸؛ سنن ترمذی (یک جلدی)، کتاب المناقب، باب ۳۲، مناقب اهل بیت النبی، ح۳۷۹۷، ص۹۹۲.
↑«إِذَا كَانَ ذَلِكَ فَتَمَسَّكُوا بِالْأَمْرِ الْأَوَّلِ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْآخِرُ»؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۳۲. در همین مأخذ روایات دیگری به همین مضمون نقل شده است.
↑«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
↑«بگو اگر خداوند را دوست میدارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهانتان را بیامرزد و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره آل عمران، آیه ۳۱.