قناعت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از قناعت‌پیشه)

قناعت یکی از صفات نیک انسانی است، یعنی نداشتن حرص و طمع، بسنده کردن به آنچه هست، به آنچه خداوند، روزی قرار می‌‌دهد راضی بودن. قناعت در روایات به عنوان یک فضیلت اخلاقی و یک "سرمایه بی‌پایان" به شمار آمده است. کسی که قانع نباشد، هر چه اموال به دست آورد باز هم بیشتر می‌‌طلبد، اما قانع، به آنچه دارد اکتفا ‌می‌کند و بیش از گذراندن زندگی و آنچه مورد نیاز و ضرورت است، به افزون‌طلبی نمی‌گراید و مصرف زده نمی‌شود. هر که قانع باشد، عزیز می‌گردد[۱].

مقدمه

قناعت به‌معنای خشنودی، خرسندی، رضا و تسلیم و صرفه‌جویی از نشانه‌ها و ثمرات پارسایی و از برترین فضلیت‌های انسانی است. در سایه فضیلت قناعت، آدمی در مسیر زندگی، به حد کفاف و قوام اکتفا می‌کند و دامن آرزو از خواسته‌های مادی برمی‌چیند. بنابراین احساس بی‌نیازی به انسان دست می‌دهد که این خود، کلید زندگی پاک و حفظ و صیانت از کرامت انسانی و آزادی معنوی است. امام(ع) می‌فرماید: قناعت، گونه‌ای پادشاهی است...[۲].

امام علی(ع) در نهج البلاغه نُه بار به موضوع قناعت اشاره کرده‌اند. فضیلت قناعت حیات آدمی را به سمت‌وسوی آخرت‌گرایی و توشه‌برداری برای سرای باقی سوق می‌دهد؛ زیرا آدم قناعت‌پیشه به حد کفاف بسنده می‌کند و اسیر تجملات و زر و زیور بی‌پایان دنیا نمی‌شود. امام(ع) می‎فرماید: خوشا به حال کسی که همواره به یاد معاد باشد و برای روز حساب عمل کند و به آنچه روزی‌اش داده‌اند، قانع و از خدا راضی باشد[۳].

بسندگی به کفاف و نیاز که مورد نظر امام است، به‌معنای زندگی فقیرانه و در زحمت نیست، بلکه بدین معناست که آدمی به‌اندازه معقول و متعادل در زندگی بسنده کند و خود را اسیر تجملات دنیوی نگرداند. امام علی(ع) بیان می‌دارد که قناعت به حد کفاف آدمی را به زندگی پاک و با سعادت می‌رساند و او را از زنجیر از و طمع می‌رهاند. آن‌که به زندگی ساده آبرومندانه بسنده کند، آسایش را به دست آورَد و در سایه آرامش و خوشی زندگی کند[۴].

از این‌رو انسان قناعت‌پیشه انسانی سخت‌کوش و مولد است که نیازهای خود را در سایه میانه‌روی و عقل فراهم می‌سازد و زندگی آبرومند را برمی‌گزیند. امام(ع) در بیانی خباب بن ارت (از یاران خویش) را مورد ستایش قرار می‌دهد و او را که صنعتگری فعال در عرصه زندگی بود، این‌گونه می‌ستاید: خدا رحمت کند خباب را که از صمیم دل اسلام آورد و هجرتش از روی اطاعت بود، به‌قدر حاجت قناعت می‌کرد و از خداوند خشنود و زندگی او جهاد بود[۵].[۶]

چیستی قناعت در کلام نبوی(ص)

از رسول اکرم(ص) نقل شده است که آن حضرت، مواردی را از جبرئیل پرسیدند که یکی از آنها چیستی قناعت بود و جبرئیل در پاسخ، چنین به پیامبر اکرم(ص) گفت: "... و قناعت، آن است که (انسان) به آن‌چه از (روزی) دنیا به او می‌رسد، اکتفا کند و با چیز کم بسازد و بر عطای اندک (خدا) سپاس گزارد"[۷]. همچنین ایشان در روایات متعددی از قناعت با عنوان‌های: برکت[۸]؛ گنجی پایان‌ناپذیر[۹]؛ دریایی از مال که کرانه ندارد[۱۰]؛ سواری‌ دهنده‌ای که رضایت خدای متعال را به همراه دارد و سوار خویش را به سرای خدا می‌رساند[۱۱].

همچنین آن حضرت در جای دیگری قناعت را اکتفا کردن به مقدار نیاز هم دانسته‌اند. نقل شده است که پیامبر خدا(ص) در این باره به ابوذر فرمود: "به آن توانگری که خدا به تو می‌دهد، توانگر شو"!ابوذر گفت: "ای پیامبر خدا(ص)! آن چیست؟" فرمود: "صبحانه یک روز و شام یک شب (منظور دو وعده غذا در هر روز است)[۱۲]. پس هر که به آن‌چه خدا روزی‌اش کرده است، قناعت ورزد، توانگرترین مردم است"[۱۳].[۱۴]

یاد کردن از قناعت پیامبر(ص)، در دیگر ادیان

در روایات ما از آن حضرت نقل شده که فرموده است: "پیش از ظهور (نبی اکرم(ص)) یهودیان به اعراب می‌گفتند: "ای اعراب! الان عصری است که در آن، پیامبری از مکه، ظهور و به این شهر (یثرب) هجرت می‌کند و او خاتم انبیا و بهترین آنهاست. در چشمانش لکه سرخ‌رنگ و در بین کتف‌هایش مهر پیامبری هست و لباس خشن می‌پوشد و به مقداری نان خشک و خرما قناعت می‌کند"[۱۵].

نقل شده است، زبیر بن باطا، پیر خشک مرد باتجربه و کهن‌سالی ‌که نابینا شده بود و از یهود بنی‌قریظه به شمار می‌رفت نیز در این باره به اطرافیان خود می‌گفته است: "در توراتی که خدا برای ما نازل کرده است، خواندم که خداوند پیامبری را در آخرالزمان مبعوث می‌کند که او از مکه خروج کرده، و به مدینه مهاجرت می‌کند. او بر الاغ برهنه سوار می‌شود؛ عبا می‌پوشد؛ به کمی نان و خرما قناعت می‌کند و..."[۱۶].[۱۷]

قناعت؛ هدیه‌ای الهی‌

از پیامبر(ص) نقل شده است که روزی جبرئیل نزد ایشان آمد و گفت: "ای رسول خدا(ص)! خداوند مرا همراه هدیه‌ای به سوی تو فرستاده است که این هدیه به کسی پیش از تو داده نشده است"؛ ‌ نبی خاتم(ص) فرمود: "آن چیست؟"‌ جبرئیل گفت: "صبر و بهتر از آن!" پیامبر(ص) فرمود: "بهتر از آن (صبر) چیست؟"جبرئیل پاسخ داد: "آن، قناعت است..."[۱۸].[۱۹]

قناعت؛ از صفات بارز رسول اکرم(ص)

امیرالمؤمنین(ع) درباره سیره رسول اکرم(ص) فرموده است: "او - که درود خدا بر وی و خاندانش باد! - روی زمین غذا می‌خورد؛ همچون بندگان می‌نشست؛ با دست خود پای‌افزار خویش را می‌دوخت؛ جامه خود را وصله می‌کرد؛ بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد. روزی پرده‌ای بر در خانه او آویخته شده بود که نقش و نگار داشت؛ پس، به یکی از زنان خویش گفت: "این پرده را از نظرم پنهان کن که هرگاه بدان می‌نگرم، دنیاو زیورهای آن را به یاد می‌آورم". ‌ آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را از وجود خود راند و دوست داشت که زینت دنیا از او نهان ماند تا زیوری از آن برندارد. دنیا را پایدار نمی‌دانست و در آن امید ماندن نداشت. پس، آن را از وجود خود بیرون کرد و دل از آن برداشت و دیده از آن برگرفت. آری؛ کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن نزد وی بر زبان رود"[۲۰].

امام صادق(ع) نیز در این‌ باره می‌فرماید: "خداوند رسول خویش را به اخلاق نیک و پسندیده مخصوص کرد؛ شما هم خود را بیازمایید؛ اگر آن [اخلاق نیک در شما بود، خدای را سپاس بگویید و از او بخواهید تا آن را در شما بیفزاید". سپس امام(ع) آنها ([اخلاق نیک و پسندیده پیامبر(ص)) را بدین ترتیب، در ده خصلت برشمرد: "یقین، قناعت، صبر، شکر، بردباری، خوش‌خلقی، سخاوت، غیرت، شجاعت و جوانمردی"[۲۱].[۲۲]

قناعت؛ از بایستگی‌های ایمان‌

نقل شده که پیامبر(ص) فرموده است: "سزاوار است که مؤمن، هشت خصلت داشته باشد: داشتن وقار در ناملایمات؛ شکیبایی در بلا؛ شکر در هنگام گشایش؛ قناعت به آن‌چه خداوند متعال به او داده است؛ ستم نکردن به دشمنان؛ مزاحم دوستان نشدن؛ در رنج بودن تن و در آسایش بودن مردم از او"[۲۳].

همچنین آن حضرت فرموده است: "... مالی سودمندتر از قناعت نیست و آدمی باید با مال اندکی که زندگی را کفایت می‌کند، بسازد و از زیاده خواهی دست باز دارد..."[۲۴]. و همچنین از ایشان نقل شده است: "قانع باش تا شکر گزارترین مردم باشی"[۲۵].[۲۶]

قناعت، از ویژگی‌های عقل

پیامبر خاتم(ص) فرموده‌اند: "خداوند، عقل را از نوری ذخیره و پنهان در علم ازلیِ خود آفرید و هیچ پیامبر فرستاده شده و فرشته مقرّبی را بر آن آگاه نساخت؛ مگر آنکه دانش را جان آن؛ فهم را روحش؛ زهد را سرش؛ حیا را چشمانش؛ حکمت را زبانش؛ مهر را همّتش؛ و رحمت را دلش قرار داد و آن گاه ده چیز را در وی جا داد و او را به سبب آنها توانایی بخشید: یقین، ایمان، راستی، آرامش، اخلاص، مدارا، بخشش، قناعت، تسلیم بودن و سپاسگزاری"[۲۷].[۲۸]

آثار قناعت

  1. در دنیا: آن حضرت در این باره فرموده است: "کسی که به اندک قناعت کند، از بسیار (و زیاد) بی‌نیاز شود و کسی که به بسیار بی‌نیاز نشود، به چیز اندک و پست نیازمند شود"[۲۹]‌. همچنین آن حضرت، درباره روحیه آزمندی در برخی انسان‌ها فرموده است: "دو آزمند، (هیچ گاه) سیر نمی‌شوند: جویای دنیا و جویای دانش؛ پس، کسی که از دنیا به آن‌چه خداوند برایش حلال کرده است، قناعت کند، سالم می‌ماند"[۳۰]‌. نبی گرامی اسلام(ص) در روایت دیگری، از آثار (دنیایی) قناعت این چنین یاد می‌فرماید: "هر کس به زندگی اندک قناعت کند، خداوند به عمل‌اند ک او راضی خواهد شد و هر کس دنبال مال حلال برود، زندگی بر او آسان می‌شود و دنیا را به خوشی می‌گذراند"[۳۱]‌. آن حضرت قناعت را مایه آسودگی انسان می‌دانست[۳۲].
  2. در عقبی (آخرت)‌: ابوذر می‌گوید: "روزی به پیامبر اسلام گفتم: ای رسول خدا! آیا آن کسانی که از خدا ترسان‌اند و در مقابل وی فروتنی می‌ورزند و ذکر خدا را بسیار می‌گویند؛ آنان به سوی بهشت سبقت می‌گیرند؟ پیغمبر(ص) فرمود: "نه! بلکه آنان فقرای مسلمین‌اند. مراد از فقرای مسلمین، آن مؤمنی است که به حلال اندک قناعت می‌کند و آنها پای بر گردن مردم می‌گذارند تا به بهشت می‌رسند؛ پس نگهبانان جنّت به آنها می‌گویند: آیا به حساب شما رسیدگی شده است؟"‌ می‌گویند: "ما به چه چیز محاسبه شویم؟ مالی نداشتیم تا با آن ستم یا عدالت کنیم و از دنیا چیزی به دست ما نرسیده بود تا امساک کرده، آن را نگه داریم یا آن را میان مردم پخش کنیم؛ ما فقط پروردگارمان را می‌پرستیدیم تا آن زمان که ما را به سرای جاودان خواند و ما هم او را اجابت کردیم و بدین جهان آمدیم"[۳۳]. ‌ " همچنین آن حضرت روزی خطاب به راوی این حدیث فرمود: "به آن‌چه به تو داده شده است، قناعت کن تا حسابرسی، بر تو آسان شود"[۳۴].[۳۵]

جایگاه شخص قانع نزد خداوند متعال‌

پیامبر خدا(ص) فرموده است، خداوند می‌فرماید: "جوان معتقد به قضا و قدر من؛ خشنود از کتاب من؛ قناعت کننده به روزی من و رها کننده خواسته‌های نفس به خاطر من، یکی از فرشتگان من است"[۳۶].[۳۷]

صرفه‌جویی

صرفه‌جویی و عدم اسراف و تبذیر در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی مورد تأکید دستورات دین مبین اسلام است. صرفه‌جویی یکی از معیارهای تعیین الگوی مصرف، از عوامل فرهنگی کار و سرمایه است. اما تشخیص آن مشکل و به شرایط اقتصادی و نوع تولید بستگی دارد. در شرایط رشد وقتی جامعه نیاز به کار دارد باید محصولات کشاورزی، صنعتی و دامداری به مصرف برسند، تا چرخۀ تولید و کار، آهنگ سریع‌تری پیدا کند. در اینجاست که صرفه‌جویی یک عامل بازدارنده و ضد توسعه تلقی می‌شود در شرایطی که تولید در حد نیاز جامعه نیست، بی‌گمان صرفه‌جویی می‌تواند یکی از معیارهای اصیل الگوی مصرف باشد.

بخشی از فرهنگ صرفه‌جویی در اسلام به توزیع مازاد و بهره‌مند کردن دیگران از درآمد شخصی باز می‌شود که بالاخره وجود افراد نیازمند در جامعه در همۀ شرایط رشد و رکود اقتصاد جامعه متصور است.

نکتۀ مهم در حل این معضل آن است که صرفه‌جویی یک امر نسبی است و می‌تواند در زمان‌های مختلف و شرایط متفاوت معنی قابل تغییری داشته باشد. از این رو فرهنگ صرفه‌جویی با افزایش مصرف که لازمۀ رشد و توسعه به ویژه در بخش تولید است، منافات ندارد. در حقیقت سرعت بخشیدن به چرخه تولید، میزان مصرف را بالا می‌برد، اما در حد بالای مصرف نیز به لحاظ قشر کم درآمد جامعه، می‌توان صرفه‌جویی کرد و صرفه‌جویی به این معنا هرگز پایین آوردن مصرف را به دنبال ندارد. می‌توان از مصرف بالا به صورت شخصی و هم به صورت کمک به دیگران استفاده کرد.

صرفه‌جویی که اسلام آن را توصیه می‌کند، مانند صرفه‌جویی است که یک پزشک به صورت رژیم غذایی به بیمار می‌دهد. که شخص در هر دو صورت می‌تواند مازاد مصرف خود را به دیگران که نیازمندند بدهد، تا همه سلامت روحی و جسمی خود را حفظ کنند و از مصرف بالا برای تولید و اشتغال بیشتر استفاده کند[۳۸].[۳۹]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۸۵.
  2. «كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكاً»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۲۰.
  3. «طُوبَى لِمَنْ ذَكَرَ الْمَعَادَ، وَ عَمِلَ لِلْحِسَابِ، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱.
  4. نهج البلاغه، حکمت ۴۱.
  5. «[رَحِمَ] يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً، وَ هَاجَرَ طَائِعاً، وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ، وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ، وَ عَاشَ مُجَاهِداً»؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۱
  6. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۲، ص۶۴۵ ـ ۶۴۶.
  7. معانی الاخبار، ص۲۶۱؛ ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاة الانوار، ص۲۴۱ و ابن فهد حلی، عدة الداعی، ص۹۴.
  8. محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص۱۶۰ و محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج ۱۵، ص۲۳۲.
  9. حسن بن أبی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۱۸؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج ۲، ص۴۵۶؛ مشکاة الانوار، ص۱۳۲ و جلال الدین سیوطی، الدر المنثور، ج ۱، ص۳۶۱.
  10. محمد محمدی ری شهری و همکاران، حکمت‌نامه پیامبر اعظم(ص)، ج ۱۳، ص۱۸۱.
  11. امام صادق(ع)، مصباح الشریعه، ص۲۰۳.
  12. مشابه همین مطلب در روایت دیگری آمده است که پیغمبر(ص) فرمود: «... و قناعت کردن به خوراک صبح و شب؛ هر کس به روزی خدا قناعت کند، او بی‌نیازترین مردم است». (حسن بن أبی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص۲۰۰؛ شیخ طوسی، الامالی، ص۵۳۶ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۴.
  13. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۴۶۹؛ مجموعه ورام، ج ۲، ص۶۴؛ امالی طوسی، ص۵۳۶ و اعلام الدیم، ص۲۰۰.
  14. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۱-۵۷۲.
  15. طبرسی، اعلام‌الوری، ص۶۹؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص۳۳ و شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۱۹۸.
  16. بحار الانوار، ج ۲۰، ص۲۲۲ و تفسیر القمی، ج ۲، ص۱۸۰.
  17. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۲.
  18. مشکاة الانوار، ص۲۴۱.
  19. علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۲.
  20. نهج البلاغه، ص۲۲۸.
  21. شیخ صدوق، الامالی، ص۲۲۱؛ معانی الأخبار، ص۱۹۱ - ۱۹۲؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص۵۵۴ - ۵۵۵؛ الکافی، ج ۲، ص۵۶ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص۱۸۰.
  22. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۲-۵۷۳.
  23. من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص۳۵۴؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص۴۰۶؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۴ و محمد بن ادریس حلی، مستطرفات السرائر، ص۶۱۶.
  24. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص۲۵۶؛ الطبرانی، المعجم الاوسط، ج ۷، ص۸۴: المتقی الهندی، کنز العمال، ج ۳، ص۳۹۳ و جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص۱۷۱.
  25. مجموعه ورام، ج ۱، ص۱۶۳؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۱۸ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۸۸۲.
  26. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۳ ـ ۵۷۴.
  27. ارشاد القلوب، ج ۱، ص۱۹۷؛ امالی طوسی، ص۵۴۲؛ روضة الواعظین، ج ۱، ص۳ و معانی الاخبار، ص۳۱۲.
  28. علی نبی‌اللهی|نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۴.
  29. شیخ مفید، الارشاد، ج ۱، ص۳۰۱؛ علامه حلی، کشف الیقین، ص۱۸۲ - ۱۸۳ و بحار الانوار، ج ۷۴، ص۴۲۲.
  30. الکافی، ج ۱، ص۴۶؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص۳۲۸؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللآلی، ج ۴، ص۷۷ و شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۳۸.
  31. بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۶۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج ۲، ص۱۳۵ و حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۵۷.
  32. اعلام الدین، ص۳۴۱ و بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۸۵.
  33. اعلام الدین، ص۱۹۵؛ امالی طوسی، ص۵۳۲، مجموعه ورام، ج ۲، ص۵۷ و مکارم الاخلاق، ص۴۶۳.
  34. بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۸۹؛ ارشاد القلوب، ج ۱، ص۶۲ و اعلام الدین، ۳۴۴.
  35. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۴ ـ ۵۷۵.
  36. مجموعه ورام، ج ۱، ص۳۷ و کنزالعمال، ج ۱۵، ص۷۸۶.
  37. نبی‌اللهی، علی، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۵۷۵.
  38. فقه سیاسی، ج۴، ص۱۵۸ – ۱۵۷.
  39. عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص۲۱۷.